مادرت به جز خدا کسی را ندارد

هر وقت برای حضرت امام حادثه ای مانند بیماری اتفاق می افتاد ،ایشان نزدیکان را فرا می خواندند و سفارش مادرمان را می کردند...

خوش به حال من که چنین همسری دارم

امام علاقه و محبت وافری به همسرشان داشتند به طوری که از نظر امام همسرشان در یک طرف قرار داشت و بچه هایشان در طرف دیگر...

به من یاد دادند

یک روزی مادرم نقل می کردند که امام در اوایل زندگی شان به من یاد دادند که کته چگونه درست می شود...

شما بروید پیش مهمانها

یک روز مادرم مهمان داشتند.مهمان حالا یا سرزده آمده بود و یا بالاخره کارها درست و آماده نبودند...

به هر صورت که میل داری لباس بخر

اوایل زندگی مان هفته اول یا ماه اول ،یادم نیست ،به من گفتند من به کار تو کاری ندارم به هر صورت که میل داری لباس بخر و بپوش...

همسرم باید همفکر هم باشد

ملاک امام برای ازدواج این بود که از یک خانواده متدین و شناخته شده ،همسر بگیرند...

شب را تقسیم بندی می کردند

خانم تعریف می کردند که چون بچه هایشان شبها خیلی گریه می کردند و تا صبح بیدار می ماندند ؛امام شب را تقسیم کرده بودند...

قلب من کوبیده شد

زمانی که پدرم می خواست به تهران بیاید آقای لواسانی به آقا روح الله گفته بود چرا ازدواج نمی کنی؟

کسی را بیدار نمی کردند

غیر از شب های ماه رمضان که قرار نبود کسی دیگر روزه بگیرد ،ایشان هیچ کس را بیدار نمی کردند...

احساس کردم نوبت من است

در یکی از آن روزها که نوبت شستن ظروف به عهده من بود ،احساس خستگی می کردم و از خواهر خود خواستم که به جای من آن مسئولیت را انجام دهد...

انسان باید خودکفا باشد

در جمع که نشسته بودیم یک مرتبه می دیدیم که آقا دارند به طرف آشپزخانه می روند...

سعی کنید با هم رفیق باشید

امام به پسرها و نوه هایشام القا می کردند که انتظار کار کردن از زنشان را نداشته باشند...

نمازت را خوب بخوان

نمازت را خوب بخوان ،چون پیامبران همیشه نماز می خواندند و نماز راه عبادت و حرف زدن با خداست...

حتی به شوخی دروغ نگویید

آقا همیشه به ما توصیه می کردند که مواظب باشیم مرتکب معصیت نشویم...

شیطان از همین جا سراغ آدم می آید

شیطان از همین جا سراغ آدم می آید.اول به انسان می گوید منزل شما احتیاج به نرده دارد...

دعای عهد در سرنوشت دخالت دارد

یکی از مسائلی که حضرت امام روزهای آخر به من توصیه می کردند ،خواندن دعای عهد است...

اهمیت جوانی

اواخر سال 67 ،اول ماه شعبان بود که خدمت آقا رسیدم. مفاتیح دستشان بود و می خواستند دعاهای مخصوص ماه شعبان را بخوانند...

تکبّر نکنید

امام تذکر می دادند که مواظب اخلاق و سیرت خود باشید.خودتان را نگیرید و تکبر نکنید.

سعی کنید علم را به قلب تان بفرستید

توصیه امام این بود که: اگر علم یاد می گیرید، سعی کنید بعد از اینکه با مبانی عقلی هماهنگش کردید، آن را به قلب بدهید؛ وقتی به قلب رفت، کارساز خواهد بود...

خبرهای خوش را با همه مطرح می کردند

از وقتی که جنگ شروع شد مسائل تأثرآور زیادی به گوش امام می رسید که آنها را اصلاً با ما مطرح نمی کردند...

توصیه هایشان کلّی بود

امام بسیاری از مسایل و مشکلات را به خانه نمی آوردند...

استخاره کردند

یک بار از خانم پرسیدم که آیا امام در مورد انتخاب دامادهایشان استخاره می کردند.ایشان گفتند...

گفتند علی باشد

امام هیچ گونه دخالتی در نامگذاری بچه ها و نوه ها که پدرشان کس دیگری است نمی کنند...

امام از منظر روزنامه ها و مجلات و ...

می خواهی به چین بروی ؟

امام در جواب عقب نمی مانند ؛یعنی شما چند شبانه روز بنشینید فکر کنید که کلامی را به ایشان بگویید ،چنان بلدند رد کنند که انسان تعجب می کند...