من 15 ساله بودم که مرحوم آقای اشراقی با خواهرم ازدواج کرد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:10
از مسائلی که امام بیشتر روی آن توجه داشتند ،محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:8
امام مقیّد بودند که ما از بچگی حجاب شرعی مان را حفظ کنیم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:7
امام ،کمتر پیش می آید که اهل نصیحت باشند ،بیشتر عملشان هست که نشان می دهد چه کاری خوب است و چه کاری بد است...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:6
گاهی که خدمت امام می رفتم می دیدم یکی از دو کانال تلویزیون برنامه ورزشی پخش می کرد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:5
رفتار و کردار امام نمونه عینی اخلاق اسلامی را در ذهن ما تداعی می کرد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:4
امام کم نصیحت می کردند.از هفت سالگی در تربیت دینی دقت داشتند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:3
امام ،دوران بچگی آزادی مطلق به ما می دادند و به هیچ یک از کارهای ما کاری نداشتند اما...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:3
امام ،آنچنان جذبه ای داشتند که ما خود به خود از ایشان حساب می بردیم و مواظب رفتارمان بودیم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:2
امام تمام اعیاد را به ما عیدی می دادند از زمان بچگی...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 14:1
امام شوخی بامزه ای با آقا مسیح(نوه ایشان که فرزند خانم مصطفوی است)کرده بودند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:57
علاقه آقا به دختر خیلی زیاد بود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:56
یک روز من در خدمت امام ایستاده بودم و دخترهایم نشسته بودند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:56
امام نقش مادر را در خانه خیلی تعیین کننده می دانستند و به تربیت بچه ها خیلی اهمیت می دادند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:54
امام بارها به من می گفتند:((اینکه می گویند بهشت زیر پای مادران است ؛یعنی باید این قدر جلوی پای مادر صورت به خاک بمالی تا خدا تو را به بهشت ببرد)).
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:54
امام به دختر من که از شیطنت بچه خود گله می کرد ،می گفتند:من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل شیطنت حسین می بری با ثواب تمام عبادات خودم عوض کنم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:53
بارها می شد که من وارد اتاق می شدم به طوری که امام مرا نمی دیدند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:43
یک روز که همه دور هم در اتاق جمع بودیم .علی گفت:((من می شوم امام ،مادر هم سخنرانی کند ،آقا هم بشوند مردم))
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:41
امام نسبت به نوه ها هم همان طور که نسبت به اولادها آزادی می دادند هستند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:41
اگر زمانی وارد اتاق امام می شدیم و ایشان مشغول خواندن قرآن بودند از ما اجازه می گرفتند که خواندن آن صفحه را تمام کنند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:40
هر کس از خانواده امام که به دیدار ایشان می رفت احساس می کرد که آقا خیلی دوستش دارد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:39
در خانه امام ،کمتر اختلافی پیش می آمد.اگر هم موردی بود سعی می کردیم که آقا متوجه نشوند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:38
هر وقت گرفتاری زیاد پیدا می کردیم بی اختیار پا می شدیم و می آمدیم نزد ایشان...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:37
اینکه من می گویم امام نصیحت نمی کنند ؛یعنی مثلاً وقتی ایشان به رادیو گوش می کنند و ما با هم دیگر در حضورشان صحبت می کنیم امام بلند می شوند و توی حیاط می روند و رادیو گوش می کنند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:14
یکبار یکی از بستگانمان در چند سال پیش(در زمان بنی صدر)آمدند خدمت امام.تابستان بود و ما توی حیاط بودیم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:13