وارد اتاق امام که شوید ،انگار وارد بهشت شده اید چون بوی عطر می دهد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:12
در دل شب هنگامی که امام برای نماز شب برمی خاستند لامپ را روشن نمی کردند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:9
وقتی که آیت الله خاتمی پدر همسرم فوت کرد ،من برای شرکت در مراسم سوگواری ایشان به یزد رفتم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:8
یک روز ،روز مادر بود.آقا به ما پولی دادند که به مناسبت آن روز با آن پول برای مادرانمان چیزی بخریم و به آنها تقدیم کنیم.
چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:4
به یاد دارم که امام همیشه می گفتند که در ساعت تفریح ،درس نخوانید و در ساعت درس خواندن ،تفریح نکنید...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:32
امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم ،می گویند:((به جایی نمی رسد چون باید موقع تفریح ،تفریح کنی.))
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:29
امام همیشه می گفتند:کسی که کارهایش چهار چوب و ضابطه ای دارد ،کار بیهوده نمی کنند و در نتیجه به زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود.
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:28
امام سه ساعت در شب و بعد از نماز صبح هم یک یا دو ساعت و بعد از ظهرها هم حداکثر یک ساعت می خوابند.
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:27
امام در ساعت دهِ شب به بستر می روند و ساعت دو بامداد از خواب بر می خیزند و صبح مدت بیست دقیقه ورزش (نرمش) می کنند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:26
شبی امام دراز کشیده بودند و داشتند طبق برنامه ،ورزش و نرمش انجام می دادند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:26
در زمان مرجعیت آقای بروجردی که امام مسؤولیت رهبری مبارزه را نداشتند ،آنقدر مشغول مطالعه و درس بودند که ما فقط سر ناهار یا گاهی ده دقیقه سر شب ،ایشان را می دیدیم.
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:25
امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدری مطالعه می کنند که چشمشان خسته می شود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:24
آن چیزی که من گفته ام این است که امام در زمان قدیم مثلاً نجف که بودند واقعاً شاید در روز صدها صفحه کتاب می خواندند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:23
امام را از موقعی که به یاد دارم میان کتابهایشان می دیدم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:22
خانم مصطفوی :مادر جان شنیدم عروسی شما در ماه مبارک رمضان بود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:21
تا آنجا که من به یاد دارم امام همیشه مشغول مطالعه بودند و از منزل بیرون رفتنشان برای تدریس در مسجد سلماسی قم بود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:19
زمانی که به اقتضای رشته تحصیلی ام ،یکی از متون فلسفی را می خواندم ،بعضی از عبارات دشوار و مبهم کتاب را با امام در میان می گذاشتم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:14
گاهی با امام قدم می زدم.ایشان در شبانه روز سه بار قدم می زدند و این اوقات بهترین فرصتی بود که می شد ایشان را دید...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:13
آقا به من گفتند: ((این گل چند روزه است؟)) گفتم نمی دانم...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:12
یک بار امام حین قدم زدن مقابل یک گل دیواری ایستاده و گفتند:هر وقت من به این گل نگاه می کنم ،می گویم این علی است که دارد شکفته می شود...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:11
روزی امام در ایوان منزل مشغول نماز مغرب بودند.یکباره صدای آژیر طنین انداز شد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:10
یک روز که با امام مشغول قدم زدن بودم ایشان در مقابل یک ساقه گل محمدی ایستادند و گفتند:علی که می آید دستش را به این گل بزند ،تیغ دستش را می برد...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:10
یک بار که با امام در حیاط قدم می زدم به من گفتند:اگر گفتی کدام یک از درختها قشنگ تر است؟
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:9
شاید در میان مراجع تقلید و علمای بزرگ ما ،این ویژگی امام خمینی هم استثنایی باشد که از زمان نوجوانی یعنی حدود هشتاد سال پیش ، کاملاً به فکر سلامتی خود بودند...
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:8
امام آگاهی زیادی از فن شنا نداشتند ولی در حد معمولی شنا می دانستند.
چهارشنبه, مهر 25, 1397 11:7