پیش از آغاز سفر حاج احمد آقا از امام نقل کردند که ایشان فرموده اند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:40
امام در سال 57 که منزلشان از طرف بعثی ها محاصره و رابطه مردم با ایشان قطع شد می خواستند از نجف هجرت کنند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:38
آن تاجر خدمت امام رسید و گفت که این پولا بابت سهم امام(ع)است و از ایران آورده ام که به شما تقدیم کنم تا مصرف حوزه علمیه نمایید...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:37
سال 50-51 امام اعلامیه ای در مورد جنبشهای 2500 ساله که قرار بود در ایران انجام شود نوشتند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:12
وقتی امام در مورد نهضت دانشجویی آذرماه 49 به مناسبت فرارسیدن ایام حج پیامی دادند و فرمودند که اطلاعیه را به عربی ترجمه کنید...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:11
در سنه 52 یا 54 روزی درزندان چشمهایم را بسته بودند و دوره بازجویی طولانی داشتم...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:11
قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:10
در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد، از قبل می دانست و به من هم می گفت...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:5
یک مرد عامی در قم به نام مشهدی رجب بود که اهل بروجرد بود و برای نماز فرش پهن می کرد ولی خیلی فرد روشن و صاحب کرامتی بود...
دوشنبه, آبان 07, 1397 8:3
کسی بود در نجف که من با او تماس داشتم...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:58
مرحوم پدرم نقل می کرد وقتی امام به نجف تشریف آوردند شبی در خواب دیدم در مسجد خضرای نجف هستم...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:58
وقتی امام در نجف درس را شروع کردند درسشان شلوغ شده طلبه های زیادی به درس آمدند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:57
پس از اینکه امام از حصر قیطریه به قم بازگشتند دسته دسته ارادتمندان ایشان به محضرشان شرفیاب می شدند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:52
مرحوم پدرم تعریف می کرد...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:50
در قم جلسه ای به نام هیأت مدرسین تشکیل شده بود که در آن بزرگان و علما و فضلا گرد می آمدند...
دوشنبه, آبان 07, 1397 7:35
اگر کسی از روحانیون داخل می شد به احترامش کسی می گفت صلوات بفرستید...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:51
امام در ایام تابستان بعضی از سالها که حوزه علمیه قم تعطیل بود به محلات تشریف می بردند...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:50
غالباً دم در و در جمع مردم کوچه و بازار می نشستند...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:49
من مأمور مسلح نمی خواهم...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:49
امام دایم به ما سفارش می کردند که بگذارید طبیعی وارد حرم بشوم چون نمی خواستند که کسانی مثلاً بفهمند ایشان یک مرجعی است که دارد به حرم مشرف می شود...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:48
امام هیچ وقت مایل نبودند غیر از یک نفر که معمولاً همراه ایشان بود شخص دیگری ایشان را در خیابان همراهی کند...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:48
بعد از انقلاب که هر شب چهره امام پیش از شروع اخبار تلویزیون در میان ازدحام مردم نشان داده می شد...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:47
طلبه ها بعد ار درس دنبال امام راه می افتادند و امام برای آنکه نگویند چقدر مرید دارند راهشان را عوض می کردند...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:46
بارها اتفاق می افتاد که در مسیر منزل امام ما دنبالشان راه می افتادیم و ایشان بر می گشتند و می گفتند:((شما سؤالی دارید؟))
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:46
امام در رفت و آمد و دید و بازدیدها همیشه تنها حرکت می کردند...
یکشنبه, آبان 06, 1397 13:45