کد مطلب: 2176 | تاریخ مطلب: 07/08/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

این جریانها واقع خواهد شد

این جریانها واقع خواهد شد

قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است...


قبل از تشریف فرمایی امام به نجف ،شبی خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است به خصوص در خوزستان سر تمام نخلهای خرما یا قطع شده یا سوخته بود و در این جنگ یکی از نزدیکان من شهید شده بود.جنگ که خیلی طولانی شده بود با پیروزی ایران تمام شد.در تمام مدت خواب من چنین تصور می کردم که جنگ میان حضرت سید الشهدا (ع)و دشمنان اوست.وقتی که جنگ تمام شد ،پرسیدم:((آقا امام حسین(ع)کجایند؟))طبقه بالای ساختمانی را نشان دادند که دو اتاق داشت.یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ.من به آنجا رفتم و خدمت حضرت سیدالشهدا(ع)مشرف شدم و عرض ادب کردم.در همین حین از خواب بیدار شدم.پس از تشریف فرمایی امام به نجف ،این خواب را برای ایشان تعریف کردم.ایشان تبسمی کرده و فرمودند:((این جریانها واقع خواهد شد.))عرض کردم:((چطور آقا؟!))فرمودند:((بالاخره معلوم می شود این بساط!))من دوباره اصرار کردم و سرانجام ایشان فرمودند:((من یک نکته به تو می گویم ولی باید تا زمانی که من زنده هستم ،جایی بیان نشود.زمانی که در قم در خدمت مرحوم والدت بودم بسیار به ایشان علاقه داشتم.به طوری که تقریباً نزدیکترین فرد به ایشان بودم و ایشان هم مرا نامحرم نسبت به اسرار نمی دانستند.روزی برای من مسیر حرکت و کار را بیان کردند.حالا ابتدا زود است و تا آن زمان که این مسیر شروع شود ،زود است ،اما می رسد.))این حرف امام تا وقوع انقلاب و پس از آن و نیز جنگ ایران و عراق به یاد من نماند ،یعنی اصلاً آن را فراموش کرده بودم.تا اینکه زمان جنگ فرا رسید.در طول جنگ من بارها به جبهه رفتم و همین هم باعث شد که خدمات ناقابلی را هم انجام دادم.در یکی از این سفرها بود که ناگهان چشمم به نخلستانهایی افتاد که سرهای نخلها قطع شده یا سوخته بودند.در آن زمان به یاد همان خواب افتادم و صحبتهایی که امام در خصوص آن فرموده بودند.اوضاع تقریباً همان طور که دیده بودم ،پیش رفت تا اینکه در اردیبهشت 1363 برادرم حاج آقا مهدی به شهادت رسید و دوباره به یادم آمد که حضرت امام فرموده بودند که تمام جریانهای خواب من اتفاق خواهند افتاد.* 


--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:حجة الاسلام والمسلمین نصرالله شاه آبادی-پابه پای آفتاب-جلد 3-صفحه 261.

. انتهای پیام /*