کد مطلب: 2180 | تاریخ مطلب: 07/08/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

صلاح تو نیست که بگیرم

صلاح تو نیست که بگیرم

آن تاجر خدمت امام رسید و گفت که این پولا بابت سهم امام(ع)است و از ایران آورده ام که به شما تقدیم کنم تا مصرف حوزه علمیه نمایید...

یکی از تجار ایرانی در زمانی که دولت طاغوت هر کسی را که به نجف و دیدار امام می رفت تعقیب می کرد پول هنگفتی با خود به نجف آورده بود که به عنوان سهم امام به ایشان بدهد.دولتی ها هم از این امر خبر داشتند.آن تاجر خدمت امام رسید و گفت که این پولا بابت سهم امام(ع)است و از ایران آورده ام که به شما تقدیم کنم تا مصرف حوزه علمیه نمایید.امام قبول نکردند.آن تاجر گفته بود که آقا من از راه دور این پول را آورده ام و مخصوص شماست.امام فرمودند:((صلاح تو نیست که من این پول را از تو بگیرم ،ببر خدمت یکی دیگر از مراجع بده و از ایشان رسید بگیر.))اصرار آن فرد هیچ اثری در امام نکرد و لذا پول را به منزل مرجع دیگری برد و رسید هم گرفت.رژیم شاه پس از بازگشت او را در مرز به این عنوان که برای امام در نجف پول زیادی برده دستگیر کرد.آن تاجر گفته بود که من یک شاهی هم پول به ایشان نداده ام و به شخص دیگری دادم و بعد رسید پول را از جیبش درآورده و به آنها ارایه داده بود.اگر امام پول را از ایشان گرفته و رسید داده بود شاید تا آخر عمر در گوشه زندان می ماند و شکنجه می شد.* 


--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:آیت الله شهید صدوقی-سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی-جلد4.

. انتهای پیام /*