خانه کوچک فاطمه (س)
چهارشنبه, فروردين 11, 1400 9:56
بیا اینها را ضبط کن

بیا اینها را ضبط کن

در نجف که بودیم خدمتکار منزل امام می گفت یک روز گرم تابستان پس از اینکه ظرف ها را شستم ،به خواب رفتم...

دوشنبه, مهر 30, 1397 14:3
لذت عبادت در جوانی است

لذت عبادت در جوانی است

یک شب متوجه شدم امام با صدای بلند گریه می کند من هم متاثر شدم و شروع کردم به گریه کردن...

دوشنبه, مهر 30, 1397 14:1
این میز را بخور!

این میز را بخور!

سال 65 امام مدتی در بیمارستان بستری بودند دکتر عارفی به من گفت برو به امام بگو شما باید روزی یک سیخ کباب بخورید...

دوشنبه, مهر 30, 1397 14:0
عطری هم به داماد دادند

عطری هم به داماد دادند

سال 65 که امام مدتی در بیمارستان بستری بودند قضیه عقد دخترم پیش آمد...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:58
این انگشتری را برای او نگه دار

این انگشتری را برای او نگه دار

در آخرین ملاقاتی که با امام داشتم ،فرزند چند ماهه ام را همراه برده بودم...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:57
روی برادران ،روانداز انداختند

روی برادران ،روانداز انداختند

در پاریس به دلیل اینکه هوا خوب و ملایم بود ،بدون روانداز می خوابیدیم...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:57
برای شما دعا می کنم

برای شما دعا می کنم

پس از شهادت فرزندم مهدی که در عملیات کربلای 5 شهید شد...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:56
تنها محدودیت ،رعایت مسائل دینی بود

تنها محدودیت ،رعایت مسائل دینی بود

امام در منزل هیچگونه تحمیل و استبدادی را نسبت به همسر و فرزندان خود اعمال نمی کردند...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:56
پیامبر گونه رفتار می کردند

پیامبر گونه رفتار می کردند

برخورد امام با خانواده شان پیامبر گونه بود...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:55
احترام برادر بزرگتر در حد یک استاد

احترام برادر بزرگتر در حد یک استاد

بارها و بارها شاهد احترام بیش از حد امام نسبت به آیت الله پسندیده بودیم...

دوشنبه, مهر 30, 1397 13:33
خانم را بدرقه می کردند

خانم را بدرقه می کردند

گاهی که خانم می خواستند به مسافرت بروند در هر ساعتی از روز که بود...

یکشنبه, مهر 29, 1397 9:3
سحری چیز خوب می خوری؟

سحری چیز خوب می خوری؟

کبری خانم ،مسئول پذیرایی از امام رفت مرخصی...

یکشنبه, مهر 29, 1397 9:1
با خانم همراهی کن

با خانم همراهی کن

یک روز خانم کسالت داشتند.امام مرا صدا کردند و گفتند...

یکشنبه, مهر 29, 1397 9:0
از این خرمالوها به باغبان می دادید

از این خرمالوها به باغبان می دادید

در منزل امام در جماران یک درخت خرمالو بود و ایشان می دانستند که چنین درختی اینجاست...

یکشنبه, مهر 29, 1397 9:0
مرا دل نگران کردی

مرا دل نگران کردی

در همان ایامی که در فرانسه بودیم روزی خانم به منزل یکی از فامیلهایشان به میهمانی رفتند...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:58
یک بوسه به من بده ،بعد برو!

یک بوسه به من بده ،بعد برو!

یک روز علی دلش نمی خواست پیش امام بماند...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:57
کارهای شخصی شان را خودشان می کردند

کارهای شخصی شان را خودشان می کردند

در پاریس ،امام همه کارهای شخصی خود از قبیل منظم کردن اتاق کار و تنظیم نامه ها و اخبار و حتی کار مشکل بایگانی را خودشان انجام می دادند.

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:57
پس خود شما چی؟

پس خود شما چی؟

زمانی که در پاریس بودیم ،روزی غذایی برای ایشان و مهمانانشان پخته بودم.وقتی غذا را نزدشان بردم...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:56
آمدم کمکتان کنم

آمدم کمکتان کنم

روزی برحسب اتفاق که تعداد میهمانان منزل امام زیاد شده بود...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:55
بنشینید ناهار بخورید

بنشینید ناهار بخورید

یک روز موقع ناهار بود که دختر بچه یکی از محافظین بیت را پیش امام بردیم...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:55
این خجالت ندارد

این خجالت ندارد

یک روز می خواستم به مرخصی بروم از عکسی که علی نوه شان با خودشان هستند هشت تا گرفتم و دوست داشتم امضای آقا پایش باشد.بعد به ایشان گفتند...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:54
هندوانه ای آماده کنید

هندوانه ای آماده کنید

خانم وقتی می خواهند مسافرت بروند ،در هر ساعتی از روز باشد ،حتی اگر ساعت 2 بعدازظهر باشد امام تا درب حیاط ایشان را بدرقه می کنند...

یکشنبه, مهر 29, 1397 8:42
صفحه 1 از 5 1 | 2 | 3 | 4 | 5