کد مطلب: 1381 | تاریخ مطلب: 29/07/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

این خجالت ندارد

این خجالت ندارد

یک روز می خواستم به مرخصی بروم از عکسی که علی نوه شان با خودشان هستند هشت تا گرفتم و دوست داشتم امضای آقا پایش باشد.بعد به ایشان گفتند...

یک روز می خواستم به مرخصی بروم از عکسی که علی نوه شان با خودشان هستند هشت تا گرفتم و دوست داشتم امضای آقا پایش باشد.بعد به ایشان گفتند:آقا جون ،اینها را می خواهم امضا کنید.یکی یکی می آورم بالا).شرمنده بودم.می گفتم:((آقا اینها را من می آورم خجالت می کشم)).می گفتند:((نه ،خجالت نداره)).آن وقت اینها تسلی می شد تو دل من ،اصلاً قلبم باز می شد.حتی مرخصی ام را نمی خواستم بروم ؛وقتی اینجوری از این آقا این قدر محبت و بزرگی می دیدم.* 


--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:ربابه بافقی-سروش-شماره 476.

. انتهای پیام /*