بگویید این کار انجام می شود

بگویید این کار انجام می شود

به امام بگویید این کار را نکنند ،تهران و ایران دریای خون می شود...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:53
شاید از طرف امام زمان باشد

شاید از طرف امام زمان باشد

آیت الله طالقانی از منزلشان به امام در مدرسه علوی تلفن زد و مدت یک ساعت یا نیم ساعت با امام صحبت کردند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:52
مگر حضرت صاحب به من خلاف می فرمایند؟

مگر حضرت صاحب به من خلاف می فرمایند؟

یک روز منزل آقای فاضل لنکرانی از استادان حوزه علمیه قم بودم یکی از فضلای مشهد هم آنجا بودند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:51
شما فعلاً اینجا باشید

شما فعلاً اینجا باشید

من پس از مدتی اقامت در پاریس برای بازگشت به ایران بلیط تهیه کرده بودم و قرار بود ساعت سه بعد ازظهر پرواز کنم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:50
بمانید با هم می رویم

بمانید با هم می رویم

وقتی در پاریس به امام عرض شد رژیم فرودگاهها را بسته است ،من هم که قصد مراجعه به ایران داشتم نتوانستم بروم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:49
بگویید عمامه اش را بردارد

بگویید عمامه اش را بردارد

هنگامی که امام در پاریس بودند یک مرتبه عده ای از دشمنان امام به یکی از روحانی نماها می گوید که شما هم معمم هستید و می توانید در عمامه خود سلاح قرار دهید و امام خمینی را ترور کنید...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:48
به حرم مشرف نشدند

به حرم مشرف نشدند

امام جز در مواقعی مشخص ،هر شب دو ساعت و نیم پس از غروب آفتاب برای ملاقات عمومی به بیرونی منزلشان تشریف می آورند و بعد از نیم ساعت برخاسته و به حرم مشرف می شدند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:43
دستشان را فوراً زیر عبا بردند

دستشان را فوراً زیر عبا بردند

یکی از خاطرات نجف اشرف شبهایی بود که زوار ایرانی در حرم خدمت امام مشرف می شدند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:42
رساله نفرستید

رساله نفرستید

یکی از وکلای امام در افغانستان عریضه ای خدمت ایشان در نجف نوشته بود...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:41
شما در فرودگاه مسئله ای داشتید؟

شما در فرودگاه مسئله ای داشتید؟

ما در ضمن سالهایی که در خدمت امام بودیم چیزهایی را می توانیم به عنوان کرامت از ایشان یاد کنیم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:41
می بینم بر می گردد

می بینم بر می گردد

پیش از آغاز سفر حاج احمد آقا از امام نقل کردند که ایشان فرموده اند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:40
مسافرتت طولانی می شود

مسافرتت طولانی می شود

امام در سال 57 که منزلشان از طرف بعثی ها محاصره و رابطه مردم با ایشان قطع شد می خواستند از نجف هجرت کنند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:38
صلاح تو نیست که بگیرم

صلاح تو نیست که بگیرم

آن تاجر خدمت امام رسید و گفت که این پولا بابت سهم امام(ع)است و از ایران آورده ام که به شما تقدیم کنم تا مصرف حوزه علمیه نمایید...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:37
دوستان ما را گردن می زنند

دوستان ما را گردن می زنند

سال 50-51 امام اعلامیه ای در مورد جنبشهای 2500 ساله که قرار بود در ایران انجام شود نوشتند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:12
آوردن این مطلب را مصلحت نمی دانم

آوردن این مطلب را مصلحت نمی دانم

وقتی امام در مورد نهضت دانشجویی آذرماه 49 به مناسبت فرارسیدن ایام حج پیامی دادند و فرمودند که اطلاعیه را به عربی ترجمه کنید...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:11
الامان یا صاحب الزمان

الامان یا صاحب الزمان

در سنه 52 یا 54 روزی درزندان چشمهایم را بسته بودند و دوره بازجویی طولانی داشتم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:11
این جریانها واقع خواهد شد

این جریانها واقع خواهد شد

قبل از تشریف فرمایی امام به نجف، شبی خواب دیدم که در ایران آشوب و جنگ است...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:10
ایشان را مردی بزرگ یافتم

ایشان را مردی بزرگ یافتم

در نجف مرحوم آیت الله حاج شیخ عباس قوچانی که پدر زن اینجانب بود بعضی از مسایلی را که می خواست برای امام رخ بدهد، از قبل می دانست و به من هم می گفت...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:5
پدرت به ایران باز می گردد

پدرت به ایران باز می گردد

یک مرد عامی در قم به نام مشهدی رجب بود که اهل بروجرد بود و برای نماز فرش پهن می کرد ولی خیلی فرد روشن و صاحب کرامتی بود...

دوشنبه, آبان 07, 1397 8:3
مبادا امام را مقایسه کنی

مبادا امام را مقایسه کنی

کسی بود در نجف که من با او تماس داشتم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:58
دومین شخصیت عالم

دومین شخصیت عالم

مرحوم پدرم نقل می کرد وقتی امام به نجف تشریف آوردند شبی در خواب دیدم در مسجد خضرای نجف هستم...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:58
تفأل به قرآن

تفأل به قرآن

وقتی امام در نجف درس را شروع کردند درسشان شلوغ شده طلبه های زیادی به درس آمدند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:57
انگشترشان را به من دادند

انگشترشان را به من دادند

پس از اینکه امام از حصر قیطریه به قم بازگشتند دسته دسته ارادتمندان ایشان به محضرشان شرفیاب می شدند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:52
آشیخ محمود ناراحت نباش

آشیخ محمود ناراحت نباش

مرحوم پدرم تعریف می کرد...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:50
من باید آتش را خاموش کنم

من باید آتش را خاموش کنم

در قم جلسه ای به نام هیأت مدرسین تشکیل شده بود که در آن بزرگان و علما و فضلا گرد می آمدند...

دوشنبه, آبان 07, 1397 7:35
صفحه 46 از 96 < قبلی | 41 | 42 | 43 | 44 | 45 | 46 | 47 | 48 | 49 | 50 | بعدی >