کد مطلب: 3612 | تاریخ مطلب: 27/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 27 بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 27 بهمن ماه

نامه عرفانی [: به آقای سید ابراهیم خویی (مقبره ای)؛ (اسرار عرفانی )] 27 بهمن 1317

پیام [به ملت ایران و ممنوعیت ورود به منازل افراد]27 بهمن 57

پیام [به روحانیون جهت شرکت در افتتاح مجدد مراکز نظامی و اداری ]27 بهمن 57

پیام [به کارکنان شرکت ملی نفت جهت پایان اعتصاب ]27 بهمن 57

حکم [به آقای سید محمد جواد پیشوایی جهت ایجاد نظم در بندر انزلی ]27 بهمن 57

گفتگو [با جمعی از دانشگاهیان پیرامون دولت موقت و ارتش ]27 بهمن 57

سخنرانی [در جمع استادان دانشگاه (توطئه و تبلیغات اجانب)]27 بهمن 57

مصاحبه [با روزنامه اطلاعات (تشکیل دادگاههای انقلاب)]27 بهمن 57

پیام [تسلیت به بازماندگان سیل خوزستان ]27 بهمن 58

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (مقایسه نهادهای نظام اسلامی و شاهنشاهی)]27 بهمن 59

 پاسخ استفتاء [دادستان کل کشور درباره حق اللَّه و حق الناس ]27 بهمن 63

اجازه نامه [به آقای سید علی شاهچراغی، در امور حسبیه و شرعیه ] 27 بهمن 66

 

 

 نامه عرفانی [: به آقای سید ابراهیم خویی (مقبره ای)؛ (اسرار عرفانی )]

زمان: 27 بهمن 1317/ 26 ذی الحجه 1357

مکان: قم

موضوع: لطایف توحیدی و اسرار عرفانی

مخاطب: خویی (مقبره ای)، سید ابراهیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه الذی تجلّی من غیب الهویّة علی الحضرة الأسمائیّة، و ظهرت أسمائه الذّاتیّة فی الحضرة الواحدیّة بالحقیقة العمائیة، و توحّدت نعوته فی أحدیّته الغیبیّة، و تفرّدت آلائه من الوجهة الباطنیّة. علا و تفرّد فی عین التّشبیه و دنی و تجلّی فی أصل التّنزیه. و عنده مفاتیح غیب الأسماء و مخاتیم حقائق الآلاء. فسبحانک اللَّهُمَّ یا من لا یرتقی إلی ذروة کمال أحدیّته آمال العارفین و یقصر دون بلوغ کبریاء هویته أوهام النّاعتین. جلّت عظمتک من أن تکون شریعةً لواردٍ، و تقدّست آلائک أن تصیر محموداً لحامدٍ. لک الأوّلیّة فی الآخریة و الآخریة فی الأوّلیّة. فأنت معبودٌ فی عین العابدیّة و المحمود فی عین الحامدیّة. فنحمدک اللّهم بألسنک الخمسة فی عین الجمع و الوجود علی آلائک المتجلّیة فی الغیب و الشّهود. یا ظاهراً فی بطونه و باطناً فی ظهوره. و نستعینک- یا ربّنا- و نعوذ بک من شر الوسواس الخنّاس، القاطع لطریق الإنسانیّة، السّالک بأولیائه إلی جهنام مهوی الطّبیعة الظّلمانیة. فاهدنا الصّراط المستقیم الّذی هو البرزخیّة الکبری و مقام احدیّة جمع الأسماء الحسنی . و صلّ اللّهم علی مبدأ الظهور و غایته، و صورة أصل الوجود و مادّته الهیولی الأولی، و البرزخیّة الکبری الّذی دنی فرفض التّعیّنات فتدلّی فکان قاب قوسی الوجود و تمام دائرة الغیب و الشّهود، أو أدنی الّذی هو مقام العماء بل لا مقام علی الرأی الأسنی (عنقا شکار کس نشود دام بازگیر) و علی آله مفاتیح الظّهور و مصابیح النّور بل نورٌ علی نور: ف مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً [یهدیه إلیهم ] فَما لَهُ مِنْ نُورٍ. سیّما خاتم الولایة المحمدیّة و مقبض فیوضات الأحمدیة، الّذی یظهر بالرّبوبیّة بعد ما ظهر آبائه بالعبودیّة، فإنّ العبودیّة جوهرة کنهها الرّبوبیّة، خلیفة اللَّه فی الملک و الملکوت، و خزینة أسماء اللَّه الحیّ الّذی لا یموت، الإمام  الغائب المنتظر و نتیجة مَنْ سلف من الأولیاء و غبر- أرواحنا له الفداء- و العن اللّهم أعدائهم قطّاع طریق الهدایة و السالکین بالامّة مسلک الهلاکة و الغوایة

و بعد، فإنِّ الإنسان ممتاز من بین سائر الموجودات باللّطیفة الربّانیّة و النّفخة الرّوحیّة الإلهیّة و الفطرة السّلیمة الرّوحانیّة فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها. و هذه بوجه هی الأمانة المشار إلیها بقوله تعالی: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ  ... الخ و هذه الفطرة هی الفطرة التوحیدیّة فی المقامات الثلاثة عند رفض التّعیّنات و إرجاع الکُلّ إلیه و إسقاط الإضافات حتی الأسمائیّة و إفناء الجلّ لدیه. و مَنْ لم یصل الی هذا المقام فهو خارجٌ عن الفطرة و خائنٌ بالأمانة الإلهیّة و جَهولٌ بمقام الرّبوبیّة و ظَلومٌ بحضرة الأحدیّة. و معلومٌ عند أصحاب القلوب و العرفان و أرباب الشّهود و العیان من ذوی السّابقة الحسنی أنّ حصول هذه المنزلة و الوصول بهذه المرتبة لا یمکن إلّا بالرّیاضات العقلیّة بعد طهارة النّفس و تزکیتها، و صرف الهمّ و وقف الهمّة إلی المعارف الإلهیّة عقیب تطهیر الباطن و تخلیتها. فاخرجی أیّتها النّفس الخالدة علی الأرض لاتّباع الهوی من بیت الطبیعة المظلمة الموحشة، و هاجری إلی اللَّه تعالی مقام جمع الأحدی و إلی رسوله صاحب قلب الأحدی الأحمدی حتی یدرکک الموت الّذی هو اضمحلال التّعیّنات فوقع أجرک علی اللَّه و تأسّی بأبیک الرّوحانی فی السّیر إلی ربّه و قل: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ  ... و هذا هو الفوز العظیم و الجنّة الذّاتیة اللقائیّة الّتی لا عینٌ رأت و لا أذنٌ سمعت و لا خطر علی قلب بشرٍ. و لا تقنع أیّتها النّفس بحصول الملاذّ الحیوانیّة و الشّهوانیّة، و لا بالرّئاسات الدّنیویّة الظّاهریّة، و لا بصورة النُّسک و قشرها، و لا باعتدال الخُلق و جودتها، و لا بالفلسفة الرّسمیّة و الشّبهات الکلامیّة، و لا بتنسیق کلمات ارباب التصوّف و العرفان الرّسمی و تنظیمها، و إرعاد أهل الخرقة و إبراقهم، فإن صرف الهمّ إلی کلّ ذلک و الوقوف علیها اخترامٌ و هلاکٌ، و العلم هو الحجاب الأکبر. بل یکون همّک التّوجه إلی اللَّه تعالی بارئک و مبدئک و مُعیدک فی کلّ الحرکات و السّکنات و الأفکار و الأنظار و المناسک

و هذه وصیتی إلی النّفس القاسیة المظلمة، و إلی صاحبی و سیّدی ذی الفکر الثّاقب فی العلوم الإلهیّة و النظر الدّقیق فی المعارف الرّبانیّة العالم الفاضل المولی الأمجد الآقا السیّد إبراهیم الخوئی المعروف بمقبره ای- دام مجده و بلّغه اللَّه تعالی غایة آمال العارفین و منتهی سلوک  السّالکین- فإنّی قد ألقیت فی روعه أمّهات ما عندی من أصول الفلسفة المتعالیة و شطراً وافراً مما تلقّیت عن المشایخ العظام و صحف أرباب المعارف؛ فقد بلغ- بحمد اللَّه- فوق المراد و تردّی برداء الصّلاح و السّداد و علی اللَّه التّکلان فی المبدأ و المعاد. و لقد أُکرّر وصیتی بما وصّانا المشایخ العظام أن یضنّن بأسرار المعارف إلّا علی أهله و لا یتفوّه بحقائق العوارف فی غیر محله؛ فإنّ اللَّه جلّ اسمه قال: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً. و التماسی منه- دام عزّه- أن یذکرنی عند ربّه ذکراً جمیلًا، و لا ینسانی عن الدّعاء فی کل الأحوال؛ فإنّ بابه مفتوحٌ للرّاغبین. رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. و احشرنا مع الأبرار، و جنّبنا عن مخالطة السیّئة الأشرار بحقّ محمدٍ و آله الأطهار- علیهم السّلام. قد وقع الفراغ فی السّادس و العشرین من شهر ذی الحجّة الحرام (1357) و أنا العبد الضّعیف السّیّد روح اللَّه بن السّیّد المصطفی الخمینی الکَمَره ای

[ترجمه:

حمد و سپاس از آنِ خدایی است که از مَکمَن غیبِ هویت (حضرت احدیت) بر حضرت اسمایی تجلی فرمود و اسمای ذاتی او به حقیقتِ عمایی در حضرت واحدیت ظاهر شد، و جمله نعوت و صفاتش در احدیتِ غیبی وحدت یافت و نعمات وی به وجهه باطنی کسوت یگانگی پوشید. متعالی و متفرد در عین تشبیه، و مُتَدانی و متجلی در اصل تنزیه. و او راست کلیدهای (خزاین) غیب اسما، و مُهرشده های حقایق نعمتها. خدایا! پس تو پاک و منزهی؛ ای آنکه آمال عارفان به اوج کمال احدیتش نرسد و اوهام واصفان از رسیدن به کبریای هویتش عاجز مانَد! عظمتت والاتر از آن است که راه ورود بر واردی دهد، و آلای تو مقدستر از آنکه محمودِ حامدی شود. اوّلیت در عین آخریت و آخریت در عین اوّلیتْ تو راست؛ پس تویی که پرستیده و پرستنده ای. بارالها! تو را به لسان های پنج گانه ات حمد و سپاس می گوییم در عینِ جمع وجود، بر آلای متجلی در غیب و شهود؛ ای آنکه ظاهری در عین باطن بودن، و باطنی در عین ظاهر بودن!

پروردگارا! از تو یاری می جوییم و به تو پناه می بریم، از شرّ وسواسِ خناس؛ راهزن طریق انسانیت و راهبر یاران خود به جهنم پرتگاه طبیعت ظلمانی. پس ما را به صراط مستقیم، که همانا برزخیت کبرا و مقام احدیتِ جمع اسمای حُسْناست، راهبر باش؛ و درود فرست بر مبدأ ظهور و غایت، و صورتِ اصل وجود و ماده آنکه هیولای اولی و برزخیت کبراست؛ آنکه «نزدیک شد» و تعیّنات را رها کرد، «سپس فرود آمد» و (فاصله اش) به اندازه دو قوسِ وجود و دایره غیب و شهود شد «یا نزدیکتر»؛ که همانا مقام عِماء بلکه «لا مقام» است بر اساس عالیترین رأی:

«عنقا شکار کس نشود، دام بازگیر!»

و نیز (درود فرست) بر آل و اهل بیت او که مفاتیح ظهور و چراغهای نورند، بل نور بر سر نورند: ف مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً (یهدیه الیهم) فَما لَهُ مِنْ نُورٍ بویژه بر خاتم ولایت محمدی و مقبض فیوضات احمدی، که پس از ظهور پدرانش به عبودیت، خود مظهر ربوبیت خواهد شد؛ و «براستی عبودیت، گوهری است که کُنه آن، ربوبیّت است». امام آنکه خلیفه حق در ملک و ملکوت، و وجودش گنجینه اسمای خدای حیّ لا یموت است؛ امام غایب و منتظَر، و ثمره و ولیده اولیای گذشته که جانهای ما فدای او باد! و بار خدایا! بر دشمنان او که راهزنان طریق هدایت و راهبران امت بر راههای هلاکت و گمراهی اند، لعنت فرست

و بعد، در حقیقت، انسان میان سایر موجودات به لطیفه ربانی و نفخه روحی الهی و فطرت سلیم روحانی ممتاز است؛ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها؛ و این لطیفه ربانی، به تعبیری دیگر، همان «امانت» است که خداوند متعال بدین گونه به آن اشارت فرموده: إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ  ... الخ و این فطرت، همان فطرت توحیدی در مقامات سه گانه است: واگذاشتن تعینات و بازگرداندن همه چیز به او؛ اسقاط اضافات- حتی اضافات  اسمایی؛ و فنا و محو جملگی در او. و آنکه بدین مقام نایل نگردد، همو است که خارج از فطرت ربانی و خائن به امانت الهی و سراپا جهل به مقام ربوبیت و سراسر ظلم به حضرت احدیت است. و نزد اصحاب قلوب و عرفان و ارباب شهود و عیان، که مسبوق به سابقه حسنایند، معلوم است که حصول این منزلت و وصول به این مرتبت، ممکن نیست مگر به ریاضتهای عقلانی- پس از طهارت نفس و تزکیه آن و وجهه اراده و سمت و سوی همت را متوجه به معارف الهیه داشتن، در پی تطهیر باطن و خالی داشتنش از ما سِوا

پس- ای نفس که در سراچه خاک مخلد گشته ای- از خانه تاریک و دهشتناک طبیعت به درآی! و به سوی اللَّه تعالی- مقام جمع احدی- و رسول او- آن صاحب قلب احدی احمدی- هجرت کن! تا گاهی که مرگ دریابدت- مرگی که همانا نیستی تعینات است؛ در آن صورت اجر تو به عهده خداوند است. و در سیر الی اللَّه، به پدر روحانی خویش (ابراهیم خلیل) تأسی جوی و بگو: وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ  ...؛ و این همان فوز عظیم و جنت ذاتی لقایی است که [به فرموده رسول اکرم (ص):]

... لا عین رأت و لا أذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر.

و- ای نفس!- به دستیابی لذتهای حیوانی و شهوانی و ریاستهای ظاهری دنیایی، قانع مباش؛ و خویش را به عبادات و طاعات خرسند مگردان؛ و به حسن صورت و زیبایی خداداد بسنده مکن؛ و به حکمت رسمی و شبهات کلامی خود را راضی مساز؛ و به خوش سخنی ارباب تصوف و عرفان رسمی خشنود مباش؛ و به دعاوی و طامات پر سر و صدای اهل خرقه راه مسپار؛ چرا که صرف همت در همه اینها و تکیه بر آنها شکست و هلاکت است و [به فرموده ولیّ خدا:]

العلم هو الحجاب الأکبر.

نه؛ بل همت تو در تمامی حرکات و سکنات و افکار و انظار و رهپوییها باید به سوی اللَّه تعالی- آفریننده و پدیدآورنده و بازگرداننده ات- باشد.

و این سفارش و وصیت من است به نفس تیره و ظلمانی و نیز به دوست و سرورم، که در علوم الهی فکری روشن و در معارف ربانی نظری دقیق دارد، عالم فاضل، سرور گرامی، آقا سید ابراهیم خوئی مشتهر به مقبره ای- که خدای تعالی شوکتش را دوام بخشد و وی را به غایت آمال عارفان و منتهای سلوک سالکان برساند. پس این بنده آنچه را که از امّهات اصول حکمت متعالیه می دانستم بدو القا کردم و از آنچه نزد بزرگان از مشایخ و کتب ارباب معارف دریافتم، بهره ای وافر بدو رساندم؛ تا بحمد اللَّه اکنون به مراد خویش دست یافته و خویشتن را به جامه صلاح و سداد آراسته است؛ و در آغاز و انجام، اتکال تنها به خداوند متعال است

و مکرر می گردانم وصیت خود را به آنچه که مشایخ عظام به ما سفارش کردند؛ و آن، فاش نساختن اسرار معارف است مگر به اهلش، و دهان نگشودن به حقایق عوارف مگر در محلش. پس خداوند- که والاست نامش- فرمود: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَساراً و از ایشان- دام عزه- ملتمس هستم که نزد پروردگارش از این بنده به نیکویی یاد کند و مرا در هیچ حالی در دعا فراموش نفرماید؛ که براستی دعا دری است که برای دوستداران حضرتش گشوده است

رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ. و پروردگارا! ما را با نیکویان محشور فرما و از همنشینی با بدسگالان از اشرار دورمان گردان؛ به حق محمد و آله الاطهار- علیهم السلام

و از این نوشته در روز 26 ذی حجة الحرام 1357 [27 بهمن 1317] فراغت حاصل کرد. بنده ضعیف، سید روح اللَّه فرزند سید مصطفی خمینی کمره ای.]

صحیفه امام، ج 1، ص: 14-19

 

پیام [به ملت ایران و ممنوعیت ورود به منازل افراد]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: ممنوعیت ورود به منازل افراد بدون اجازه دولت

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ملت شریف و مبارز ایران!

با تشکر فراوان از زحمات و تلاشهای خستگی ناپذیر شما در راه تحکیم حق و شکست باطل؛ این روزها مشاهده می شود که افراد و اشخاص متفرقه به خانه های مردم هجوم برده و احیاناً باعث ناراحتی خانواده ها می شوند. گرچه بسیاری از این گونه افراد به خاطر سوابق سوء خود مستحق تنبیه و مجازاتند اما برای اینکه افراد بیگناه خانواده ها به زحمت نیفتند، لازم دانستم که از شما فرزندان عزیز بخواهم از این به بعد بدون کسب اجازه از دولت قانونی به خانه هیچ کس حمله نکنید و کسی را از پیش خود توقیف ننمایید. البته جنایتکاران و ظَلَمه که دستشان به خون مردم و تجاوز به حقوق ملت آلوده است، نباید از کیفر معاف گردند ولی کیفر مجرمان نباید بدون نظم و حساب و توسط افراد غیر مسئول انجام گیرد. شما مجرمان جنایتکار را شناسایی کنید و به دولت موقت انقلاب اسلامی معرفی نمایید تا با دستور دولت، اقدام به بازداشت و محاکمه شود. تأکید می کنم که مطلب فوق، حکم اسلامی است و تخلف جایز نیست. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 6، ص: 147

 

پیام [به روحانیون جهت شرکت در افتتاح مجدد مراکز نظامی و اداری ]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: حضور روحانیون در آیین گشایش مراکز نظامی و انتظامی و ادارات دولتی

مخاطب: روحانیون و علما

بسمه تعالی

اکنون که برای اعاده نظم و امنیت مقرر شده که واحدهای ارتش و پلیس و ژاندارمری و ادارات دیگر که در چند روز اخیر تعطیل شده بودند شروع به کار کنند، ممکن است برای تجدید فعالیت خود مواجه با مشکلاتی باشند؛ لذا از علمای اعلام و روحانیون محترم- ایّدهم اللَّه تعالی- خواستارم که در مراسم افتتاح مجدد این مراکز شرکت کنند، و از اهالی محترم بخواهند که برای برقراری نظم، دوستانه و برادرانه با مأموران این مراکز همکاری نمایند و مانع هرج و مرج و بی نظمی گردند؛ و حتی الامکان بر اقدامات آنها نظارت و همفکری نمایند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

پنج شنبه 18 ربیع الاول 99/ 27 بهمن 57

صحیفه امام، ج 6، ص: 148

 

پیام [به کارکنان شرکت ملی نفت جهت پایان اعتصاب ]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: پایان اعتصاب در صنعت نفت

مخاطب: کارکنان شرکت ملی نفت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

به عموم کارمندان و کارگران شرکت نفت- پس از تشکر فراوان از آنان که سهم مهمی در پیشرفت نهضت اسلامی داشته اند و با همت شجاعانه آنان پیروزی نصیب ملت بزرگ گردید- تذکر داده می شود: اکنون که بحمد اللَّه پیروزی حاصل است، مقتضی است اعتصاب خود را بشکنند و به سر کار خود بروند. اکنون اعتصاب بر خلاف مسیر انقلاب است و شکستن آن موافق صلاح ملت است.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 6، ص: 149

 

حکم [به آقای سید محمد جواد پیشوایی جهت ایجاد نظم در بندر انزلی ]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: سامان بخشی به امور اجتماعی و سیاسی

مخاطب: پیشوایی، سید محمد جواد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

خدمت جناب مستطاب ثقة الاسلام آقای آقا سید محمد جواد پیشوایی امام جماعت مسجد جامع انزلی- دامت تأییداته

مقتضی است جنابعالی در این موقع حساس در بندر انزلی که موقعیت حساسی دارد متکفل تنظیم امور اجتماعی و سیاسی باشید و از اختلافات جلوگیری نموده؛ و اگر از طرف مخالفین نهضت و گروههای منحرف ایجاد آشوب و بلوایی شد به کمک جوانان مسلمان غیرتمند بشدت جلوگیری و آنان را سرکوب نمایید، و سران آنان را به کمیته انقلاب معرفی نمایید تا به مجازات برسند. اهالی محترم و شجاع انزلی و حوالی آن از جناب ایشان پشتیبانی نموده موظفند از تشنجات و اختلافات بشدت جلوگیری نمایند. از خداوند متعال توفیق همگان را خواستارم.

18 ربیع الاول 99

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 6، ص: 150

 

گفتگو [با جمعی از دانشگاهیان پیرامون دولت موقت و ارتش ]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: رویارویی با توطئه گروهکها برای انحلال ارتش

مناسبت: بازگشایی دانشگاهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی

حضار: 150 تن از استادان دانشگاه و جامعه اسلامی دانشگاهیان

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

امام: ... غرض این بود که یک روز- به نحوی که معلوم شود- اعتصاب شکسته [شود]، روز بعد اختیار با خود شماست. اعتصاب دیگر نباشد. یک روز دانشگاه باز بشود و بچه ها هم بیایند. و بعد اگر مشکلاتی هست خوب، دیگر اجازه ندهید بیایند تا مشکلاتتان رفع بشود. مقصود من این بود که [اعتصاب ] شکسته بشود و خودتان هم اعلام بکنید، رادیو هم بگوید که ما اعتصاب را شکستیم. بعدش البته مشکلات دارد؛ آن مشکلات باید حل بشود.

[نماینده دانشگاهیان: عرض کنم که سه- چهار مسئله دیگر هم هست که یادداشت هم شده، من بعداً می دهم خدمتتان. فقط توضیحاً عرض می کنم که یکی راجع به دولت موقت است. اطاعت از دولت واجب هست؛ و خوب، مسلماً ما اطاعت می کنیم ولی بعضی از مسائل هست که قابل دفاع نیست: آیا واجب است که ما حتماً دفاع هم بکنیم؟ یعنی هر دستوری بدهند صد در صد ما اجرا خواهیم کرد منتها گاهی قابل دفاع نیست ]

امام: مقصودتان را بگویید.

[نماینده دانشگاهیان: عرض می کنم خدمتتان که دوستان می گویند این دولت بیشتر جنبه ائتلاف ملی دارد تا دولت انقلاب اسلامی ]

امام: عرض می کنم که این دولت یک دولت موقت است برای اینکه رفراندم بکند و مثلًا مجلس مؤسسانی [تشکیل بدهد] مسئله رژیم را تحکیم بکند، بعد دست مردم است  همه چیز. اختیار دست خود مردم است؛ وکلایشان را خودشان تعیین می کنند، وکلا هم خودشان تعیین می کنند دولت را؛ ... مسئله ای نیست که کسی بخواهد تحمیل بکند ... تحمیل در کار نیست. اینکه الآن شده است فقط همین [است ] که چون الآن برای انتقال قدرت، محتاج بود که حکومتی در کار باشد و الّا نمی شد؛ برای این ما استفاده کردیم از ولایت شرعی که داریم یا از آرای مردم، و این را قرار دادیم. و اینکه قرار داده شده است نه برای اینکه این حکومت کند تا آخر. در همه جا هم نوشته شده «دولت موقت». «موقت» برای اینکه این کارش منحصر به این است که مجلس مؤسسان را درست کند و مجلس شورا را درست کند؛ و آنها هم اختیارش با خود مردم است. بعد که مجلس مؤسسان را درست کرد، این نمایندگان خود مردم هستند که رژیم را تعیین می کنند. بعد هم مجلس شورا درست می شود؛ مجلس شورا هم نمایندگان خود مردم هستند، آزاد بدون اینکه هیچ کس دخالت بکند، آزاد. مردم خودشان نمایندگانشان را تعیین می کنند و بعد همه مقدرات دست خود مردم است، به اعتبار اینکه نمایندگان هم از خود مردمند ... این طور نیست که اینها حالا بخواهند مملکت را تا آخر اداره بکنند. این جور نیست. حالا از باب اینکه دیگر یک انقلاب است آقا، مسئله انقلابی است. این مسئله انقلابی را نمی شود زود حلش کرد. این را باید بتدریج درست کرد. الآن شما می بینید که تمام این مملکت ما آشفته است؛ یعنی آن دسته شلوغکار رفتند، حالا یک دسته شلوغکار دیگر پیدا شده! ما باید اینها را علاج بکنیم تا یک قدری آرام بشود. وقتی که آرام شد و مسأله دست خود مردم افتاد و خود مردم اداره کردند مملکت را، دیگر به هیچ کس اشکال نیست. اگر بنا شد که شما خودتان یک وکیلی تعیین کردید، آن شد یک وکیل، آن هم شد یک وکیل، آن هم شد وکیل، این وکلای خود ملت یک دولتی را درست کرده، دیگر این اشکال به کسی نیست؛ خود ملت این کار را کرده، تحمیل نیست در کار. لکن حالا از ناچاری است که ما باید این مسائل اولیه را حل بکنیم ....

[نماینده دانشگاهیان: شما فرمودید که ما این دولت را تأیید بکنیم. البته آن دستورهایی که در مورد آینده است و باید اجرا بشود اجرا خواهد شد، مسلماً؛ منتها ما می خواستیم مشخص بشود که آیا این  دولت را به صورت دولت اسلامی باید در نظر گرفت؟]

امام: [دولت ] اسلامی است این، برای اینکه الآن روی قواعد اسلام باید عمل بشود؛ منتها الآن ما قانون اساسی مان را که درست شده است و تحت مطالعه است، آن را باید [قطعی ] بکنیم ... نخست وزیر را من تعیین کرده ام؛ من به ولایت شرعی تعیین کردم. وقتی یک [کسی ] به ولایت شرعی تعیین شد، یک حکومت شرعی است این. و این طور هم نیست که ما بخواهیم تا آخر این طوری رفتار کنیم. این موقت است که اصول اولیه درست بشود، و از ناچاری است. مسئله انقلاب است. مسئله ای است که نمی توانیم ما الآن یک شدتی به خرج بدهیم، و نمی توانیم الآن برویم سراغ مطالعات تا افراد ... را پیدا بکنیم. الآن در این حالی که به طور موقت ما داریم عمل می کنیم، الآن نباید اشکال کرد. الآن باید- این معنا را باز عرض می کنم- که همه ما، همه شما با هم همدست بشوید و دولت را پشتیبانی بکنیم تا این مسائل اولیه را درست بکند، که مجلس را درست کند. ما الآن رژیممان باز قانونی نیست؛ الآن رژیمی ما نداریم. رژیم سلطنت که رفته؛ رژیم جمهوری اسلامی هم به حَسَب رأی من الآن هست اما به حَسَب نظر دنیا باید با آرای مردم درست بشود. و به آرای مردم می خواهیم مراجعه کنیم برای مجلس مؤسسان، و برای تشکیل یک حکومتی که خود مردم میل دارند؛ حالا آن جمهوری اسلامی را خواستند، نخواستند رژیم شاهنشاهی هم اختیار با خودشان است.

[نماینده دانشگاهیان: منظور ما این است در این چند ماه که این دولت موقت سرِ کار هست اگر اقداماتی انجام داد که توأم با اشتباه بود.]

امام: اشتباهات را همیشه باید گفت. اشتباهات را کسی نمی تواند [نادیده بگیرد] من که نمی گویم باید هر کسی اشتباه کرد شما تبعیت بکنید! اشتباهات را باید بگویید. همه آزادند در گفتن. بنویسند، بگویند، در روزنامه ها بنویسند.

[یکی از حضار: حق انتقاد هست؟]

امام: بله که هست.

[نماینده دانشگاهیان: عرض کنم که مسئله دوم راجع به ارتش است. این ارتش همه می دانیم طوری ساخته شده بود که نظام شاهنشاهی را حفظ بکند، نه برای دفاع از مردم ]

امام: قبل از اینکه شما بفرمایید، این هم حل شد! همین امروز آقای قرنی  را من فرستادم آمد اینجا. آقای یزدی  هم آمد اینجا؛ که او از دولت باشد، او هم که رئیس [ستاد]. بنا بر این شد که در همین هفته این طبقه اول [ارتش ] را، از سرلشکر به بالا را بیندازند دور. این پایینی ها بیایند مشغول کار بشوند. اگر بگویید که ما ارتش نمی خواهیم- که همچه چیزی نمی گویید- ما ارتش می خواهیم، ما ژاندارمری می خواهیم، ارتش می خواهیم، شهربانی می خواهیم؛ همه اینها را می خواهیم. ما باید این طبقه اول، امرا و- نمی دانم- اینهایی که با فساد آمده اند روی کار و خودشان هم اکثراً- البته همه نه، اما اکثراً- فاسدند، اینها را درجاتشان را کنار بگذاریم، بازنشسته شان بکنیم. و بعد بیاییم سراغ این پایینی ها؛ پایینی ها را یک سر و صورتی بدهیم. تا بعد برویم سراغ افراد ببینیم افراد چطوریند. این الحمد للَّه حل شد.

[نماینده دانشگاهیان: حاج آقا معذرت می خواهم، از سرهنگ به بالا را تا شاه یکی یکی اینها را نمی شناخته و کثافتکاریشان با خیانتشان مشخص نمی شده، اصلًا به آنها درجه نمی داده ]

امام: عرض می کنم مسائل قضایی یک مسائل شرعی است. مسائل قضایی یک مسائلی است که با- مثلًا- عصبانیت، با دشمنی، با بدبینی، با اینها نمی شود. یک مسائل قضایی است که ان شاء اللَّه یک دادگاه قضایی، همین امشب شاید یا فردا تأیید بشود برای محاکمه اینها. اینها باید روی موازین درست بشود. من فرض کنید با یک کسی بد هستم، قاضی نمی تواند به اینکه شما با او بد هستید ترتیب اثر بدهد. آن روی موازین شرعی است که هر کس ثابت شد آدم کشته می کشندش؛ هر که ثابت شد که دزدی کرده [مال ] دزدی را از او می گیرند، تعزیرش می کنند حدش می زنند؛ هر که ثابت شد که فلان کار بد را کرده درستش می کنند. ان شاء اللَّه این هم الآن در دست اجراست.

[نماینده دانشگاهیان: حاج آقا مسئله خیلی مهم در ارتش این است که ارتش با سیستم کنونی که وجود دارد، یعنی آن روابط و ضوابطی که بین افراد مختلفش هست، دیگر هیچ جنبه اسلامی ندارد و نمی تواند برقرار بماند]

امام: این طور نیست که اشخاص نباشند، اشخاص مُسْلم نباشند؛ اشخاص درجات پایین دیگر به آن فساد نیستند که آن بالاییها بودند. فسادْ هر چی بود مال آن طبقات اول بود. این طبقه پایین آن فساد را ندارد. الآن نمی شود آقا ما بگوییم که ارتش برود ... ما [باید] این ارتش را به یک صورت نگهش داریم. آن طبقه اول را بیرون کنیم. طبقات اول، از سرلشکر به بالا بیرون بروند؛ و بعد این طبقات پایین را یک سازمانی به آنها بدهند. بعد برویم سراغ افراد ببینیم اگر یک فرد غیر صالح است کنار بزنیم، فرد صالح جایش بگذاریم. این مسئله ای نیست که حلش بزودی [باشد]؛ مثلًا همین امشب مثلًا شاه رفته، فردا همه کارهای ما درست بشود! همه کارها را خراب کرده اند و رفتند. حالا شما باید این خرابیها را آبادش کنید.

[نماینده دانشگاهیان: نظرتان در مورد اینکه ما یک ارتشی ملی را سازمان بدهیم چیست؟ به جای اینکه این ارتش را بیاییم زحمت بکشیم باز بودجه برایش بگذاریم؟]

امام: این تدریج می خواهد؛ عرض می کنم تدریج می خواهد آقا. این نمی شود الآن ما بگوییم ارتشی که نظام دیده و نظم دیده کنار برود، ارتشی بی نظام می خواهیم! نمی شود این، باید بتدریج بشود. باید [نیروی مردمی ] درست نظام پیدا بکند، بعد تبدیل بشود آن ارتش به این ارتش. اما همین طوری نمی شود این کار را کرد.

[نماینده دانشگاهیان: حاج آقا نظام بر مبنای ترس.]

امام: آقا! من خواهش می کنم از شماها که آن تندی جوانی تان را یک قدری کنار بگذارید ... من خودم هم جوان بودم! یک توقعاتی جوانها دارند که این توقعات از باب آن انرژی که در آنها هست، از باب آن قدرتی که در آنها هست، می خواهند همه مسائل یک شبه حل بشود. این طور نیست مسائل. مسائلْ اشکال دار است، مشکل است الآن. الآن  هر جای مملکت دست بگذاری آشوبی است؛ مقدم است بر همه کارها که این آشوب رفع بشود. این آشوب باید با قوای انتظامی، با زمینه قوای ملی- اینها با هم- حل بشود. ما هم که الآن یک قوای ملیِ نظام دیده که نداریم؛ قوای ملی چریکی است. این قوای ملی چریکی الآن دارند کار هم می کنند؛ خیلی هم خوب کار می کنند. اینها را باید با قوای انتظامی و ژاندارمری- همه اینها- همدست بکنیم برای کوبیدن اینهایی که دارند خرابکاری می کنند. آن خرابکارها را کنار بگذاریم و یک قدری آرامش پیدا بکند مملکت؛ بعد برویم سراغ آن مسائل بعدی.

[نماینده دانشگاهیان: حاج آقا معذرت می خواهیم، آنچه که مطرح هست افرادی هستند در ارتش.]

امام: سازمان هست. سازمان درست می شود. سازمان ارتش آن وقتی که بوده است، [پیوسته ] «شاهنشاه» «شاهنشاه» می کرد. این تمام شد. دیگر کلمه «شاهنشاه» رفت! وقتی کلمه «شاهنشاه» رفت، دیگر مسأله نیست که حالا صبح تا شب بخواند «شاهنشاه»! تمام شد این معنا. این مسأله از کله سربازها هم بیرون می رود. این مسائل یک قدری مهلت لازم دارد. یک قدری باید با تأنی انجام بگیرد. نمی شود یک مسئله ای که انقلابی است ما بگوییم فوراً انقلاب جلو برود، خراب کند و جلو برود؛ چنانچه شد و بحمد اللَّه انقلاب ایران بهترین انقلابهایی بود که در دنیا واقع شد؛ یعنی ضایعات کم [داشت ]. و آن چیزی که ما بردیم، رژیم شاهنشاهی 2500 ساله یا بیشتر را از بین بردید. دست آنها هم از آن کوتاه کردید؛ دست همه اجانب را کوتاه کردید از مملکتتان. این آن چیزی است که بردید. ضایعه ای که دادید، البته یک هزار نفری هم ما کشته دادیم. در سایر انقلابات این قدر کشته می دادند، خرابی می شد. ما نباید توقع داشته باشیم که یک انقلابی بشود و آرام باشد و ... ما باید اسم این را «انقلاب سفید» بگذاریم، نه انقلاب شاهنشاهی را. این انقلابِ واقعاً «سفید»، این انقلاب ملی ایران بود که با یک بیست و چهار ساعت یک شاهنشاهی را از بین برد و تمام را به هم ریخت. اما حالا به هم ریخته است این. به هم ریختگی را بخواهید منسجمش کنید وقت لازم دارد. حالا به ما قول داده اند در همین هفته راجع به ارتش تنظیمش درست بشود. و چیزهای دیگر هم ان شاء اللَّه کم کم  امیدواریم درست بشود. خداوند همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید.

... اجازه بدهید که من یک خورده استراحت کنم. من خسته شدم. ان شاء اللَّه یکوقت دیگر ... همه با هم دست به هم بدهید برای ساختن. خراب است، زلزله زده است این مملکت! مملکتی که زلزله زده است، همه باید دست به هم بدهند و این مملکت را آبادش بکنند. دست به هم بدهید همه با هم. همه مسئولید، همه مسئولیم. باید دست به هم بدهید. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را حفظ بکند.

صحیفه امام، ج 6، ص: 151-157

 

سخنرانی [در جمع استادان دانشگاه (توطئه و تبلیغات اجانب)]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: توطئه و تبلیغات اجانب

حضار: استادان دانشگاه «ابو ریحان» و جمعی از پرسنل نیروی هوایی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توطئه دیرینه استعمار

من قبل از هر چیز تشکر می کنم از آقایان اساتید و دانشجویان که تشریف آوردند و ما با هم مواجه شدیم. مع الأسف در این دوران گذشته وضع را طوری کرده بودند که بین ما و دانشگاه و همه دانشگاهها جدایی انداخته بودند. و لهذا در این مدتهای طولانی ما با این وجوه کریمه مواجه نشده بودیم. و حالا تقریباً اول امر است. و من امیدوارم که تا آخر رابطه بین روحانیت و دانشگاه، که آن هم روحانیت است، برقرار باشد.

شما آقایان می دانید که این اختلافی که بین جناحها در ایران واقع شد، و واقع می شود اگر فرصت داده بشود، اینها چیزهایی بوده است که اجانب با مطالعات خودشان به آنجا رسیده بودند که باید جاهایی که می تواند انسان تربیت کند آنجاها را بکوبند. اینها بعد از مطالعاتی که کردند- هم در مادیات ما و هم در معنویات ما و هم در انسانها مطالعات زیاد کردند، و کارشناسهایشان از شاید دویست سال پیش از این مشغول به این کارها بوده اند، و همه زمینهای ایران را اینها گردیده اند و هر چه بوده است در اینجا نقشه برداری کردند و مطالعات راجع به وضع فرهنگ مملکتهایی که می خواهند ازشان بهره بردارند، در وضع دانشگاههای ما، در وضع دانشگاههای دینی ما، مطالعات زیاد اینها کردند- به آنجا رسیدند که چند چیز مانع از استفاده آنهاست. یکی اسلام است؛ اینها فهمیدند که اگر اسلام با آن وضعی که دارد و با آن تعلیمات واقعی که دارد، در این ممالک پیاده بشود برای آنها هیچ حظی و هیچ بهره ای نخواهد بود؛ و دستشان را قطع می کنند. و لهذا یک  افرادی را- چه از داخل و چه از خودشان- وادار کردند که اسلام را وارونه نمایش بدهند. اسلامی که از اول قیام کرده است بر ضد طاغوت، آنها می گویند اسلام در خدمت طاغوت است!

وقتی که شما تاریخ را می بینید و ملاحظه می کنید، از آن اول که رسول اکرم قیام کردند با همین مردم فقیر، با همین مردم مستضعف، ایشان قیام کردند. در مقابل آن قلدرها و آن زورگوها و آن باغدارها و آن مُکنَت دارها و قافله دارها که در آن وقت مظهر طاغوتی بود، اسلام قیام کرد. و بعد هم تمام عمر، اسلام و ائمه ما در مقابل طاغوت همیشه ایستاده بودند.

این معنا که گفته بشود که اسلام در خدمت طاغوت است، اسلام افیون است، این چیزی است که آنها القا کردند؛ و آنهایی که دنباله رو آنها بودند و از خُدام آنها بودند، آنها هم تعقیب کردند در ایران. اینها مشغول شدند، آنها هم از خارج مشغول شدند؛ بطوری که شاید در بین بسیاری از مردم یک همچو چیزهایی در ذهنشان بیاید. و حال آنکه کسی که قرآن را- سند اسلام قرآن است- کسی که مطالعه کند و ببیند که وضع قرآن چه بوده، و کسی که شارع اسلام را، رسول اکرم را ملاحظه کند و تاریخ او را ببیند و وضع زندگی او را ببیند، می داند که قرآن در مقاتله با قلدرها آیات زیاد دارد. و رسول اکرم سیره اش این بود که از اول مقاتله می کرد با این اشخاصی که می خواستند مردم را استثمار کنند، می خواستند مردم را استخدام کنند؛ بر [ضد] اینها قیام کرد. بنا بر این یک رشته تبلیغات آنها این بوده است. و شما دانشمندان باید در کتابها و در رسایلی که می نویسید، این مسائل را طرح بکنید و نقاط ضعف را بگویید.

یک مسئله دیگر این بوده است که روحانیون را که می دیدند که اشخاص مؤثری هستند و در تاریخ دیده بودند که در مقابل قدرتها اینها قیام می کنند، اینها را بشکنند پیش  ملت. و لهذا گفتند روحانیون درباری هستند! اینها اصلًا عمال دربار هستند! اینها اشخاصی هستند که می خواهند مردم را خواب کنند، و دیگران این مردم [را] استثمار کنند. و حال آنکه کسی که تاریخ را دیده است می بیند که روحانیون هم همیشه در هر عصری ... آنکه قیام کرده بر ضد طاغوت روحانیون بودند. در زمان مشروطه روحانیون قیام کردند، زمان تحریم تنباکو روحانیون قیام کردند، در این زمان هم که شما مشاهده می کنید قشر روحانی قیام کرد. هم خون داد، هم حبس رفت، هم زجر کشید، هم تبعیدی کشید، همه اینها را [تحمل کرد]؛ لکن قیام کرد.

یکی از مواردی که اینها باز دیدند که اگر اینها قدرت پیدا کنند نمی گذارند آنها کارهای خودشان را بکنند، دانشگاههای ما بود. اینها دانشگاهها را با هر قدرتی که داشتند عقب نگه می داشتند؛ نمی گذاشتند که اساتید ما درست بچه های ما را تعلیم کنند، نمی گذاشتند که بچه ها تعلیماتشان درست بشود. این هم برای این بود که می دیدند که اگر دانشگاه به طور صحیح عمل کند، مستقل باشد، بعد که این جوانها از دانشگاه بیرون بیایند ضد استعمار بیرون می آیند. این هم یک نقشه ای بود که اینها کشیده بودند. روی هم رفته برای رسیدن به آمال خودشان دانشگاه را در مقابل دین قرار دادند، دین را در مقابل دانشگاه قرار دادند؛ یعنی علما را مقابل دانشگاهیها قرار دادند، دانشگاهیها را مقابل علما. سالهای طولانی می گذرد که روابط ما بین ما و شما نیست. و این برای این است که تعلیمات آنها از اول این طور بوده است که این جور وضع را موجود کنند که ما و شما را از هم جدا کنند.

و شما آن آیه اول را که خوانده اید، حالا بخوانید آن آیه اول را.

[نماینده حضار: «بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ  ...

همین آیه شریفه را شما باید مد نظر قرار بدهید که ما با هم به جنگ- تقریباً باید. گفت- بودیم در این مدت؛ و خداوند به ما منت گذاشت که ما همه با هم برادر شدیم. الآن باید حفظ این برادری را ما بکنیم. شما به ما نظر سالم داشته باشید، ما به شما نظر سالم داشته باشیم. همه ما برادر هستیم، همه ما اهل یک دین هستیم، اهل یک کتاب هستیم، اهل یک ملت هستیم.

و الآن شما می بینید که ایران آشفته است. ایران را خراب کردند و رفتند. وضع کشاورزی ما را بکلی از بین بردند، وضع فرهنگ ما را عقب نگه داشتند، وضع ارتش ما آن بود که دیدید. و همه چیزهای ما الآن تقریباً آشفته و به هم ریخته است و باید همه اقشار ملت، از دانشمندان که در درجه اول هستند و از سایر اقشار، همدست و هم قوه با هم برای ساختن یک مملکتی که به واسطه این سلطنت پنجاه و چند سال اینها رو به خرابی رفت، [اقدام کنند] هی در بوق کردند که «تمدن بزرگ» و هی خراب کردند [و] الآن ما هیچ تقریباً باید گفت نداریم، ما یک مملکت خراب- عرض می کنم که- زلزله زده- هر چه اسمش را می خواهید بگذارید- داریم که هر جای آن دست می گذارند می بینند خرابی هست، و ما الآن همه مان با هم موظفیم که دست به دست هم بدهیم، برادر باشیم با هم و همه با هم بسازیم ایران را.

و شما آقایان که در دانشگاه هستید- الآن هم یک دسته ای که اینها هم از اجانبند یعنی از عمال اجانبند، الآنی که ما می خواهیم یک ایران آزاد مستقل درست بکنیم اینها نمی توانند ببینند، یک دسته ای که الآن شلوغ دارند می کنند اینها نمی توانند ایران را مستقل ببینند، ایران را باید حتماً یا پیوسته شوروی ببینند یا پیوسته امریکا، و بیشتر به نظر من می رسد که اینها وابسته به امریکا هستند به اسم دیگری که نزدیک به شوروی است- اینها را شما هدایت کنید. اگر قابل هدایتند هدایت کنید. و جوانهای ما را هدایت کنید. این آشوبی که الآن دارد می شود مقابل انقلاب [جلوگیری کنید]، یک انقلاب اسلامی که  همه مردم را با هم متحد کرده است، الآن یک دسته ای افتاده اند توی کار و این انقلاب را می خواهند آلوده بکنند. اینها را معرفی کنید به شاگردهای خودتان، به جوانهای ما، که اینها برای عمالِ غیر هستند؛ اینها آمده اند با یک صورت ملی الآن دارند ... عمله ای هستند برای غیر، و می خواهند وضع ایران را باز به همان حال اول برگردانند منتها با یک صورت دیگری. این وظیفه ای است که الآن برای شماها هست. و نگذارید در دانشگاه این آلودگیها پیدا بشود. و این تظاهراتی که- شنیدم دیروز تظاهراتی بوده است- اینها پیدا بشود، شما بدانید که این تظاهرکنندگان از تتمه همان رژیم فاسد است و با این صورت الآن درآمده اند؛ چنانچه آن آدمی که نخست وزیر بود از تتمه همان رژیم فاسد بود به صورت ملی و «سر قبر مرحوم دکتر مصدق برو» و از این کارها بود! حالا یک صورت دیگری پیدا کرده اند؛ به صورت مثلًا روشنفکری و امثال ذلک. شما باید آقایان همه تان با هم دست به دست هم بدهید و نگذارید این آشوبگران آشوب بکنند در محیط شما؛ و باز شما را ناراحت کنند و باز دستهای شما را عقب بزنند، نگذارند شما مستقلًا کارتان را بکنید. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را نصرت بدهد؛ و همه ما را به وظیفه خودمان آشنا کند. و سلام من بر همه شما.

 [نماینده استادان: ما می دانیم که وقت شما را نباید بگیریم ولی اتفاقاً در همین جایی که می فرمایید، یک نقطه نظرهایی ما داریم. همینهایی که حضرت عالی می فرمایید، صحبت آن کسی است که شکل مار را کشید و بعد به مردم گفت که خوب حالا این مار است، یا اینکه نوشته. می آیند عقاید مردم را با یک عینیتهای مسلّمی که بسیار بهتر از آن را در اسلام گفته اند به مردم می گویند منتها به آن طریق، و مردم را به آن سَمت می کشند و الآن شدیداً دارند فعالیت می کنند. به نظر بنده الآن در تلویزیون و رادیو، اگر که کسانی از آنها ما بخواهیم اعلام بکنیم، آقایان کمونیستها، آن تئوریسین هایشان، آن دانشمندانشان، آن نخبه ترین آنها بیایند، ما توی تلویزیون جلوی مردم می نشینیم با آنها بحث می کنیم ]

امام: آنها حاضر به بحث نیستند. آنها شلوغکاری می کنند

[همان شخص: بله حد اقل این است که مردم قانع می شوند، اینها الآن دارند تحمیق می کنند و شدیداً هم دارند تحمیق می کنند. این را به عرضتان برسانم که- درست به عرضتان برسانم- تو کارخانه ها الآن هم رفته اند متأسفانه، جاهای مختلف، تو دانشگاهها رفتند. خیلی راحت و واضح اعلام می کنیم، ما توی رادیو تلویزیون اعلام می کنیم ما حاضریم با اینها به بحث بنشینیم، مردم خودشان ببینند]

مردم را باید آگاه کرد. ما باید هر طایفه ای را از رؤسای آن طایفه بشناسیم. مثلًا وقتی وارد شدیم در اسلام، ببینیم آنچه اسلام را ایجاد کرد، آنکه اسلام را تقویت کرد خودش چه کاره بود. مطالعه کنیم در پیغمبر اسلام، در حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- ببینیم اینها خودشان چه کاره بودند. اینها خودشان که دعوت می کردند به این طور مسائل، خودشان هم عامل بودند یا نه؟ تاریخ نشان می دهد که خودشان عامل بودند، و در درجه اعلا هم عامل بودند.

حضرت امیر در عین حالی که ممالک کثیره ای- که الآن هست از معموره های  دنیا- تحت سیطره اش بود وقتی که یک یهودی به او ادعا کرد، ادعا به یک سلطان وقت، به یک امیر وقت کرد که ایران و عراق و حجاز و مصر و همه اینها تحت سیطره اش بود، رفت پیش همان قاضی که حضرت امیر او را قاضی کرده بود ادعا کرد که فلان [متاع ] از من است و پیش حضرت امیر است؛ قاضی خواست حضرت امیر را. آمد نشست جلو. جلو قاضی نشست. محاکمه کردند و حکم بر خلاف حضرت امیر داد. قبول کرد حضرت امیر. منتها یهودی مُسْلم شد، به واسطه این جهت که دید وضع این طوری است. این یک نمونه از قضیه دمکراسی بودن اسلام. نمونه دیگر راجع به وضع زندگی خود اوست. خود او همان روزی که با او بیعت کردند، بیلش را برداشت رفت سراغ کار؛ تیشه اش را برداشت رفت سراغ کار. یک قناتی می کَند با دست خودش. رفت سراغ کار. زندگی اش  هم از همه افراد رَعیتش پایین تر بود؛ برای اینکه یک آرد جو، یک نان جوی سرش را می بست که اولادش نروند مثلًا روغنی داخلش بکنند! و خوراکش این بود، در صورتی که امیرِ این همه بود.

از آن طرف می آییم سراغ این آقایان که می گویند که ما توده ای هستیم، کمونیست هستیم! می رویم سراغ سران اینها. در جنگ عمومی من خودم شاهد بودم که سران سه دولت آمدند [متفقین ] سران سه دولت یک مجلسی در ایران داشتند، یک کنفرانسی در ایران داشتند آمدند ایران. شاید اکثر شما یادتان نباشد ولی خوب من یادم هست. چرچیل یکی شان بود، روزولت یکی شان بود، استالین یکی. آن طوری که نقل کردند چرچیل آمد به فرودگاه و از آنجا با تاکسی آمد رفت [به محل ] کارش؛ آن یکی هم همین طور ساده آمد؛ اما آقای استالین گاو هم همراهش آورده بود که مبادا شیر غیر این گاو را بخورد! زندگی اشرافی ای که او داشت هیچ کس نداشت! در عین حال می گفتند ما با سایر افراد مثل هم هستیم! آن وقت خود من در همان وقتی که این با این وضع آمد- که همه چیز برایش مهیا بود و چقدر با تشریفات وارد شد، حتی گاو را آوردند که مبادا از شیر مثلًا گاو ایران بخورد یا گاو غیر تربیت شده بخورد- من خودم می رفتم از تهران به مشهد با اتوبوس- از آن طرف تا طرفهای مشهد ... مال لشکر روسیه بود- این افرادی که نظامی بودند می آمدند برای سیگار گدایی می کردند! در عین حال تبلیغات این طور بود که می گفتند «قارداش»! به هم می گفتند «قارداش» یعنی ما برادریم، مثل هم هستیم! باید به اینها گفت که شما که می گویید باید همه یکجور باشند، اسلام را ملاحظه کنید با آنها، با سران خودتان.

سران مسلمین را ملاحظه کنید با سران خودتان، ببینید وضع اینها چه جوری بوده است؟ آنهایی که تأسیس این امور را کردند، خودشان چه وضعی داشتند [و جز] آنها خودشان چه وضعی داشتند؟ آن کسی که اصل مارکسیسم [لنینیسم ] را به وجود آورده،

برای خاطر یک زن این کار را کرده! شما هم باید ملاحظه کنید؛ جوری به اینها بفهمانید و ببینید چه چیزی اینها، چه تئوری اینها دارند که در اسلام نیست و بهتر از آن نیست؟ چه چیزی آنها می خواهند که در اسلام بیشتر از آن نیست و بهتر از آن نیست؟

عَلی  ایّ حالْ اینها یک مردمی هستند که این طور نیست که منطق سرشان بشود. شما بگویید بیایید بنشینیم با هم مباحثه بکنیم؛ منطق ندارند. اینها حمله می کنند به این طرف و آن طرف. منزلهای مردم را دارند غارت می کنند. این برای این است که می خواهند شلوغی بپا کنند. اینها می خواهند الآن وضع را شلوغ کنند، و از این شلوغی استفاده کنند برای اربابها. و من احتمال می دهم که امریکا باشد نه شوروی. چون اینها در دربار هم بودند. همین کسانی که- عرض می کنم- طبل کمونیست را می زدند، سران بزرگشان توی دربارْ خدمتگزار بود!

بنا بر این باید شما، بر فرض حالا آنها دارند شلوغی می کنند، باید شما جوانها را آگاه کنید. جوانهایی که الآن پیش شما هستند برایشان صحبت کنید؛ آگاه کنید بفهمانید به ایشان که احتراز کنند از این دسته ای که الآن افتاده اند توی ایران و دارند خرابکاری می کنند. و این خرابکاری حتماً بدانید که به نفع دیگران است و اینها از عمال غیر هستند؛ منتها به این صورت درآمدند. مثل آن آقا که از عمال غیر بود و می خواست باز شاه را برگرداند به اینجا، با صورت ملیت و امثال ذلک. و ان شاء اللَّه خداوند همه را توفیق بدهد، مؤید کند. و ایران امروز محتاج به وجود شماست؛ محتاج به همه چیز هست. ما همه با هم باید دست به هم بدهیم و این احتیاج را رفع کنیم. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را حفظ کند.

 [نماینده حاضران: این افتخار برای ما امروز و خودمان و فامیلمان و بستگانمان واقعاً فراموش نشدنی است و برای تمام ملت ایران و ملل مسلمان جهان عید بزرگی است ]

من خدمتگزار همه شماها هستم.

[نماینده حاضران: بزرگترین درس را به ما دادید و ما از این جهت از شما واقعاً تشکر می کنیم ]

خداوند حفظ کند شما را، موفق کند؛ سلامت باشید.

صحیفه امام، ج 6، ص: 158-166

 

مصاحبه [با روزنامه اطلاعات (تشکیل دادگاههای انقلاب)]

زمان: 27 بهمن 1357/ 18 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: تشکیل دادگاههای انقلاب و مجازات نخستین گروه از جنایتکاران

مصاحبه کننده: خبرنگار روزنامه اطلاعات

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

این جنایتکاران در دادگاه ویژه انقلاب محاکمه شده اند و به سزای اعمال خود رسیده اند. اینها سزای واقعی اعمال خود را پس از مرگ خواهند دید. این جنایات و کشتار، کیفری سخت دارد که در کتاب آسمانی ما- قرآن- بیان شده است.

تمام مجرمین و کسانی که شریک جرم جنایات شاه بوده اند به سزای اعمال خود خواهند رسید. انقلاب عظیم اسلامی ما این جانیان را مجازات خواهد کرد. از این پس جوانان مؤمن و با ایمان نباید بدون اطلاع دولت موقت انقلاب و مراجع ذی صلاح کسی را بازداشت کنند. انقلاب اسلامی، خود این مجرمان را به سزای اعمالشان خواهد رساند. و لازم است هر چه زودتر ملت مسلمان، به زندگی عادی خود بازگردند.

صحیفه امام، ج 6، ص: 167

 

پیام [تسلیت به بازماندگان سیل خوزستان ]

زمان: 27 بهمن 1358/ 29 ربیع الاول 1400

مکان: تهران، بیمارستان قلب

موضوع: تسلیت به بازماندگان سیل خوزستان

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من اطلاع نداشتم که تلفات جانی داشته است این سیل، و از خسارات هم کم اطلاع بودم. اخیراً اطلاع حاصل شد که هم تلفات جانی سنگین و هم خسارات بسیار سنگین وارد شده است که موجب تأثر و تأسف است. من به بازماندگان در گذشتگان تسلیت عرض می کنم و به ملت هم در این مصیبت بزرگ تسلیت عرض می کنم، و برای گذشتگان از خدای تعالی رحمت مسألت می کنم. و باید از همت والای ملت تشکر کنم که با همت بزرگ مشغول هستند برای جبران خسارات. و من امیدوارم که به طور شایسته این خسارات جبران شود، و بازماندگان این اشخاص پرستاری بشوند. از خداوند تعالی سلامت و سعادت ملت بزرگ ایران و سعادت همه دوستان را خواستارم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 12، ص: 155

 

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (مقایسه نهادهای نظام اسلامی و شاهنشاهی)]

زمان: قبل از ظهر 27 بهمن 1359/ 10 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: مقایسه جمهوری اسلامی و ارکان آن با نظام شاهنشاهی- انتقاد از قلم به دستانی که در پی دلسرد کردن ملتند

حضار: اعضای شرکت تعاونی وابسته به مرکز تولیدی و عمرانی سیستان و بلوچستان- اعضای جهاد سازندگی میاندوآب- کانون اسلامی قدس تهران- پرسنل سپاه پاسداران نقده- مازندران- آذربایجان شرقی و اهواز- گروهی از اهالی اهواز و بانوان جنگزده ساکن قم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مقایسه جمهوری اسلامی با نظام شاهنشاهی

چون گروههای مختلفی اینجا آمده اند و با این جای تنگ در فشار هستند، من به طور کلی از همه آنها تشکر می کنم. و معذرت می خواهم از اینکه جای ما تنگ است، و مهمانان عزیز ما زیادند و در زحمت. و از اینکه نمی توانم تمام گروهها را اسم ببرم، ممکن است بعضیها را فراموش کنم، از این جهت من از تمام گروههایی که اینجا آمده اند تشکر می کنم. و از خداوند تعالی سعادت و سلامت همه را تقاضا می کنم. چند کلمه هم راجع به مسائل روز عرض می کنم.

شما می دانید که از طرق مختلفه از اول پیروزی انقلاب به این انقلاب، هجوم نظامی و بدتر از او، هجوم قلم و زبان شده است، حالا هم ادامه دارد. و بعدها هم ممکن است ادامه داشته باشد. حالا از اموری که تبلیغ می کنند و بین قشرهای مختلف پخش می کنند این است که این انقلاب کاری نکرده است و این جمهوری اسلامی هم مثل رژیم شاهنشاهی است، یک اسمی عوض کرده است. من امروز می خواهم راجع به نظام جمهوری اسلامی، و متصدیان این جمهوری اسلامی یک چند کلمه ای عرض کنم.

ببینیم که این مثل نظام سابق است و یا بدتر از نظام سابق، که بعضی نویسندگان آرزوی برگشتن او را می کنند. من نمی خواهم با این صحبتی که می کنم اشخاص را یا ارگانها را تطهیر کنم به طور مطلق. من هم مثل همه، مثل خود متصدیان امور، این اعتقاد را دارم که کمبودهایی هست؛ و در اطراف کشور هم راجع به اموری که اجرا می شود چیزهایی بر خلاف دستور اسلام و جمهوری اسلامی اجرا می شود. این را انکار ندارند و نداریم.

لکن راجع به اینکه این جمهوری اسلامی لفظی است و واقعیت ندارد و نظام شاهنشاهی است، یا بعضی می گویند بدتر از نظام شاهنشاهی است! من راجع به اصل نظام و متصدیان این نظام مختصراً چند کلمه عرض می کنم. اینهایی که می گویند جمهوری اسلامی هم همان نظام شاهنشاهی است، لکن یک لفظی را برداشتند روی نظام شاهنشاهی گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهوری اسلامی، محتوا همان نظام شاهنشاهی است، در عین حالی که نمی خواهم از هیچ کس به طور مطلق یک تأییدی بکنم، می خواهم یک مقایسه ای بکنم. نظام شاهنشاهی را با این نظام یک مقایسه بکنم؛ و بین کسانی که در این نظام متصدی امور هستند، و در نظام شاهنشاهی یک مقایسه بکنم، ببینم که این حرفی که می زنند صحیح است؛ یا این حرف را همان اشخاصی که از نظام شاهنشاهی هستند و آن بهره هایی که در نظام شاهنشاهی می بردند [و] اینجا دیگر امکان ندارد، می زنند.

در نظام شاهنشاهی، در رأس: آقای آریامهر! بودند و بستگان آقای آریامهر. آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز آقای بنی صدر را ما با او مقایسه می کنیم. برای اینکه بالاترین چیزهایی که در جمهوری هست، مقامی که در جمهوری هست، ریاست جمهوری است. ما مقایسه می کنیم بین این دو آدم و عائله این دو آدم، ببینیم که این همان نظام شاهنشاهی است یا نه. این که در رأس است با او فرق دارد؛ در عین حالی که من نمی خواهم بگویم به طور مطلق مطلب درست است. اینکه من می گویم [نه اینکه ] اینها به طور مطلق دلخواه هستند. لکن می خواهم اندازه بی انصافی اینهایی که این حرف  را می زنند، با مقایسه بین همه متصدیها در این زمان، و همه متصدیها در زمان رژیم پهلوی [نشان دهم ] زندگیهایی که آنها داشتند و استفاده های مادی که آنها داشتند و از طریق درآمدهای این کشور در بانکهای خارجی آن قدر مبالغ ریختند و زندگیشان در اینجا و پارکهای عظیم و املاک عظیم و دستگاههای طاغوتی بزرگ آن طرف. زندگی ساده رئیس جمهور هم این طرف. اینها شبیه به هم هستند؟! یک «اعلیحضرت» قَدَر قدرت، که بر تمام جمعیت این کشور حکومت طاغوتی می کرد و درآمدهای این کشور را خود و وابستگان خود می بردند و یک تتمه هم به خارج می دادند و نفت ما را آن طور به خارج دادند، و برای ما چیزی در مقابل او حاصل نشد، آیا ملت ما یک اعلیحضرت همایونی آریامهر را برداشته، و یک اعلیحضرت همایونی رئیس جمهور گذاشته است؟! دستگاه این با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است این آدم هم مثل اینکه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ایشان هم مثل عائله آنها هست و زندگی می کنند؟! شما و ما آن مقداری که با کمی اطلاع از آنها مطلع هستیم، شما قصرهای آنها را در تهران دیده اید، و در جاهای دیگر هم هست و در خارج هم بوده، حتی در طول یک سال چند ساعت که آن اعلیحضرت قدر قدرت می خواستند در یک شهرستانی بروند، برایشان یک دستگاه های عظیم با پول همین ملت درست کردند که آقا می خواهند چند ساعت در سال تشریف ببرند در آنجا! حالا آقای بنی صدر هم همان طور است؟! در هر شهری دستگاههای عظیمی از پول ملت درست کرده که اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاه ها؟ و آیا خانه دارد این آقا، جز یک خانه ای که شنیده ام از پدرش دارد؟ عائله ایشان آن جور عائله است؟ مثل اشرف پهلوی  هم در عائله ایشان هست؟! مثل فرح  هم در عائله ایشان هست؟! مثل شمس پهلوی هم در عائله ایشان هست؟! مثل  برادرهای آن آدم هم اینجا همان طور هستند و دارند سلطنت می کنند، و من و شما بی اطلاع هستیم از این سلطنت؟! اینهایی که می گویند که همان شاهنشاهی است و ما اسمش را عوض کرده ایم حالا، محتوای جمهوری اسلامی همان محتوای شاهنشاهی است، خوب، این یک نفر از اشخاصی که در رأس واقع است، آیا زندگیش را نمی بینند اینها؟ الآن نمی بینند که زندگیش را وقف این کرده است که برود برای این ملت خدمت بکند، و آنها یک روز این کار را نکرده اند؟ این راجع به رئیس جمهور.

یک ارگان دیگری که در آن نظام بوده است و در این نظام هیأت وزرا و نخست وزیر [است ]. آیا محتوای این جمهوری اسلامی همان محتوای نظام شاهنشاهی است، و این یک نظام شاهنشاهی است با اسم عوضی؟! آیا آقای رجایی مثل ازهاری  است، مثل بختیار است، مثل شریف امامی است، که این ملت را به مسلسل بستند و آن همه جنایات کردند؟! حالا هم آقای رجایی یک دستگاهی دارد و دارد شلوغکاری می کند و این ملت را دارد قتل عام می کند، و ماها مطلع نیستیم و این نویسنده های بی انصاف مطلع هستند؟! آیا زندگی آقای رجایی و سایر وزرا از قبیل وزیر کشور و دیگران، نظیر زندگی ازهاری ها و شریف امامی ها و بختیارهاست؟! و جنایات آنها را هم ایشان دارد انجام  می دهد با اسم جمهوری اسلامی؟ این طور است مطلب؟ ملت ما آقای رجایی را این طور شناخته اند؟! اینهایی که می گویند فرقی نکرده، آقای رجایی را هم مثل بختیار می دانند که حتی آن هم که می خواست فرار کند دستور قتل عام داد، و یا مثل ازهاری می دانند، و یا مثل امثال اینها؟! فقط اسم عوض شده لکن محتوا [نه ]. آقای رجایی همان شریف امامی است و همان کارها را می کند؟! یا به مردم تعمیه  کردیم و اسم نخست وزیر جمهوری اسلامی رویش گذاشتیم، لکن این همان نخست وزیرهای زمان سابق است با اسم عوضی؟ مسأله این طوری است؟! شما بروید زندگی همین آقای نخست وزیر و همان وزرایی که در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند برای ملت، بروید زندگیهای آنها را ببینید؛ و بروید زندگیهایی که آنها داشتند در سابق ببینید. اعمال اینها را ببینید؛ و اعمال آنهایی که سابق متصدی امر بودند ببینید. ببینید که جمهوری اسلامی همان رژیم شاهنشاهی است، یا نه. این با آن زمین تا آسمان فرق دارد. اگر هم اشکالی دارند و اشکالی مردم به اینها دارند، آن اشکال نیست که شما دارید. چپاول می کنید مردم را، قتل عام می کنید. می گویند مثلًا نتوانستید خیلی کار انجام بدهید.

نتوانستید این گرفتار که در ظرف پنجاه و چند سال برای این ملت پیش آمده، شما ظرف چند روز این را بکنید؛ یعنی شما نتوانسته اید معجزه بکنید! آقای رجایی و ما هم قائل نیستیم که دولت حالا یک دولت معجزه آفرین باشد. لکن خوب، خدمتش را دارید می بینید. زحمات اینها را دارید می بینید: وضع زندگیشان و سادگی زندگیشان و اینها را هم دارید می بینید. پس این هم که با آن حرفی که این آقایان توی خانه هایشان نشسته اند و می نویسند فرق دارد.

می آییم سراغ مجلس. مجلس هم یکی از چیزهایی است که در جمهوری اسلامی هست، و در نظام شاهنشاهی مشروطه به اصطلاح هم بود. مجلسهای سابق را شما یک  مقداریش را دیده اید؛ و من هم خیلیش را دیده ام. آیا مجلس سابق و رؤسای مجلس سابق مثل مجلس حالاست و مثل رئیس مجلسِ حالاست؟! آیا وضع مجلس و وضع افرادی که در مجلس هستند و شخصیتهای مردمی که الآن در مجلس هست و شخصیتهای طاغوتی که در مجلس سابق بود یک طور است و [به ] همان طاغوتها ملت ایران رأی داده اند و آورده اند به یک مقامی رسانده اند، و آنها هم مشغول همان کارهایی هستند و جعل همان قوانینی هستند که در زمان شاه سابق بود؟! مجلس جمهوری اسلامی عین مجلس رژیم شاهنشاهی است با عوض کردن یک کلمه؟! به جای اینکه بگویند مجلس شورای ملی شاهنشاهی آریامهری، ما اسمش را گذاشته ایم مجلس شورای اسلامی، جمهوری اسلامی؟! مطلب این طوری است در نظر ملت؟! یا این کسی که قلمش را دست گرفته و آن کنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهوری اسلامی، می خواهد همان سلطنت شاهنشاهی باشد یا شبیه آن تا بتواند این هم استفاده هایی که آنها می کردند و رفقای آن عصرش می کردند حالا بکنند؟ ملت ما همه شان جمع شده اند با هم رژیم شاهنشاهی را از بین بردند، و یک رژیم شاهنشاهی دیگر درست کردند؟! این اهانت به یک ملت نیست؟ اینکه با آراء ملت [درست ] شده است. رئیس جمهورش با آراء ملت شده است. مجلس شورایش به آراء ملت شده است. وزرایش با آراء ملت شده است. آیا ملت ما همه سرشان همین درد می کرد که یک جوانهایی را بدهند و یک معلولین و مجروحین را به جا بگذارند، و یک رژیم شاهنشاهی را به یک رژیم شاهنشاهی تبدیل کنند؟! آیا ملت ما این طور هستند که خودشان با دست خودشان جوانهایشان را، خونشان را بدهند و رژیم شاهنشاهی را با یک اسم دیگری برپا کنند؟! مسأله این طوری است که این آقایان می نشینند و کاغذ و قلم را ضایع می کنند، و خودشان را هم مُفْتَضح می کنند! آیا رئیس مجلس امروز ما مثل رؤسای مجلس سابق است؟! حتی آن رؤسای مجلسی که خیلی هم به قول خودشان ملی بودند، لکن از اشراف بودند و از طبقاتی بودند که دارای زندگیهای کذا و کذا و نوکرها و اوضاع طاغوتی عظیم. آیا مسأله این طوری است که اینها می گویند؟!

یکی هم قوه قضایی است. آیا شورای قضایی این عصر- زمان جمهوری اسلامی- و رئیس دادگاه، رؤسای دادگاهها و رئیس ارگانهای قضایی، همان طور هستند که در رژیم شاهنشاهی بود؟! آیا آقای دکتر بهشتی  هم و آقای موسوی اردبیلی  هم همان قاضیهایی هستند که در آن وقت بودند؟! آیا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟ قاضیهایی که در آن وقت بودند- البته یک قشرشان که الآن هم در کار هستند اینها خوب بودند- آن تصفیه شده ها را مقایسه بکنید با اینهایی که الآن هستند. این آقای موسوی اردبیلی که چند روز پیش از این آن طور نماز جمعه خواند و آن طور برای ملت دلسوزی کرد، مثل همان رؤسای دادستانی هستند که سابق بودند؟! و این مردم که آمدند اقتدای به ایشان کردند و به آنها اقتدا نمی کردند، مردم می خواستند دنیا را بازی بدهند، یا خودشان بازی بخورند؟! یک طاغوتی را برداشتند و یک طاغوت دیگر گذاشتند؟! یک قاضی بناحق را برداشتند، و یک قاضی بناحق جایش گذاشتند؟! یک رئیس دیوان عالی را برداشتند، و یک رئیس دیوان عالی طاغوتی دیگری گذاشتند به جایش؟! اینها همانها هستند؟! کارهایشان هم همان است؟! زندگیهایشان هم مثل همانهاست؟! خوب، باید بررسی بکند ملت ببیند که مسأله این طوری است. این ملت می خواهد مردم دنیا را بازی بدهد، یا می خواهد یک قشرش یک قشر دیگر را بازی بدهد؟! اینها باید بررسی بشود تا بفهمیم که همان حرفی است که می گویند که یک رژیم طاغوتی را برداشتید، یک رژیم طاغوتی دیگری هم جایش گذاشتید؟ این هم راجع به قضات. که من نمی خواهم بگویم  که قضات سابق چه اشخاصی بودند و از چه صنف مردمی بودند. این را من نمی خواهم بگویم که حتی کمونیست هم تویشان بود! قاضی شرع، قاضی ای که می خواهد بر طبق موازین عمل کند، کمونیست است! و بدتر از آن هم تویشان بوده. حالا هم این طور است؟! شورای قضایی ما الآن مثل قضات آن وقت هستند، و دادگاههای ما و دادگاههای قضایی ما هم همان طور است؟! من باز نمی خواهم بگویم که در تمام کشور همه قضاتی که هستند درست هستند. هیچ همچو صحبتی نیست. من صحبتم همین است که اینکه می گویند تغییر اسم است و رژیم شاهنشاهی برداشته شده، و همین رژیمی هم که هست همان رژیم شاهنشاهی است، من می خواهم بگویم که مقایسه این دو تا را بکنیم، ببینیم که واقعاً مسأله این طوری است و ما ادعای دروغی داریم می کنیم، و ملت ما هم همچو خدای نخواسته بی شعور و بی فرهنگ بوده اند که به دست خودشان رژیم شاهنشاهی را از بین برده اند، و به دست خودشان یک رژیم شاهنشاهی دیگر آورده اند؟! مسأله این طور است؟ این هم یکی از جاها هست. البته نارساییهای قضایی در سرتاسر کشور هست، لکن حالا مثل سابق است؟!

و یکی از امور دیگر- رادیو- تلویزیون است. رادیو- تلویزیون حالا با اینکه باز تسلط به آن پیدا نشده و نتوانسته اند آن طوری که دلخواهشان است درست بکنند، مثل رادیو- تلویزیون زمان رضا خان و محمد رضا است؟! زمان محمد رضا که همه وضع رادیو- تلویزیون را دیده اید، حالا رادیو- تلویزیون همان رادیو- تلویزیون شاهنشاهی است، و ما یک اسمی عوض کردیم، برنامه ها همان برنامه های سابق و آن بساطی که در تلویزیون بود و آن حرفهایی که در آنجا و آن نمایشها و آن فیلمها، همان فیلمها هست حالا؟! یا نه، این با آنها فرق دارد؟ در عین حالی که باز نتوانسته اند به تمام معنا اصلاح کنند، لکن این رادیو- تلویزیون با آن رادیو- تلویزیون آن سال- که بسیاری از شما آن را دیدید- یک جور هستند؟! همان رادیو- تلویزیون زمان طاغوت است، اینجا اسمش را عوض  کرده اند؟! یا نه، مسأله این نیست و قلمزنها منحرف هستند!

می رویم سراغ قوای مسلّحه: از ارتش شروع می کنیم، تا بیاییم سراغ این رفقایی که الآن موجودند اینجا. ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهی بود و فرماندهان هم همان فرمانده ها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشکرها، آن بالا و پایینترها، اینها همان جور هستند؟! وضع زندگیشان مثل آن سپهبدهاست؟! مثل سپهبد باتمانقلیچ  است حالا هم؟! منتها یک لفظی را ما تغییر داده ایم به جای دیگری، و مردم جمع شده اند یک باتمانقلیچ را بردارند، یک باتمانقلیچ دیگری جایش بگذارند؟! همان ترتیب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغییری هیچ نکرده؟ یا بین این دو تغییر زیاد شده است. اگر نقیصه ای هم باشد، خودشان مشغول هستند دارند درست می کنند. پس این هم [نیست ] که رؤسای فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمین تا آسمان در طرز تفکر، در طرز عمل و در زندگی روزمَرّه اش فرق دارد. پس این هم که با آن یکی نشد. یک لفظی را به جای لفظ دیگری [نگذاشته اند].

خوب، ژاندارمری چطور؟ ژاندارمری آن وقت آن طور بود که رضا خان وقتی که وارد شد در یک پادگان ژاندارمری، دست در جیبش گذاشت که مبادا از جیب او دزدی کنند! با اینکه خودش در رأس دزدها بود. شما هر کدام که درک کردید آن زمان ژاندارمری را و مبتلا شدید به دست اینهایی که سر راهها گذاشته بودند؛ می دانید مطلب را. حالا هم آن طوری است؟! ژاندارمری حالا هم مشغول به غارتگری و دزدی و این چیزهاست؟! یا نه، حالا این طور نیست. ملت ما جمع شدند یک دسته غارتگر را کنار گذاشتند، یک دسته غارتگر دیگر را به جای آنها گذاشته اند؟! یک دسته دزد را برده اند، یک دسته دزد دیگری را به جای آنها گذاشته اند؟! یا این قلمفرساییهای انحرافی برای  این است که نمی توانند ببینند این جمهوری را؟ مبادی مختلف هم دارد در نفوس خبیثه آنها.

خوب، شهربانی چطور؟ من خودم به شهربانی، به کلانتریها گاهی ابتلا پیدا کرده بودم در جوانی. شما هر کدام مبتلا شده باشید به این کلانتریهایی که در سابق بود می دانید که وضع چه جور بود، و مردم در نظر آنها چطور بودند و با مردم چه رفتار می کردند.

پاسبانهایی که باید پاسبانی کنند از یک ملت و باید پاسبان ملت باشند آن طور بودند. حالا هم همان است؟! الآن هم پاسبانهای ما حکومت می کنند به مردم؟! یکیشان می آمد بازار تهران را می بست! حال همه شان هم بیایند آن جا، می آیند یک همچو کاری بکنند؟! نمی آیند. و ثانیاً بیایند، ملت همان ملت است که پذیرا باشد این را؟! این را باید در قضیه خود ملت هم بگوییم. آن وقت کسی که شکایت از کسی داشت، می خواست برود به کلانتری خوف این را داشت که در خود کلانتری گرفتاری برایش پیدا بشود! مردم از کلانتری آن طور می ترسیدند که از دزدهای سر محله، از چاقوکشها! حالا هم آن طور است؟! مردم آن طور می ترسند از کلانتریها و از شهربانی؟ و شهربانیها و کلانتریها هم همان معاملات زمان سابق را دارند؟ یا نه، این آقایان نویسنده ها دلشان می خواهد آن وقت باشد، لکن خوابشان آشفته است!

پاسدار در آن وقت نبود. چرا نبود؟ برای اینکه پاسدار با وضع طاغوتی موافق نبود.

پاسدار طرفدار ظلم و طرفدار طاغوت نبود؛ یعنی ملت نبود. آن وقت پاسداری نبود، چون ملت مخالف بود با رژیم شاهنشاهی؛ مخالف بود با طاغوت؛ پشتیبانی از طاغوت را حرام می دانست، خلاف اسلام می دانست؛ خلاف قرآن مجید می دانست. بعد از اینکه انقلاب شد، اینها در همه کشور، سرتاسر خودشان جوشیدند از بین ملت و بیرون آمدند و حفاظت کردند این کشور را، و حالا هم مشغول به خدمت هستند. اینها هم یک دسته ای هستند که همان طاغوت هستند، منتها اسمی عوض کرده اند؟! آن وقت رؤسای اینها را بهشان می گفتند که فلان، و حالا رؤسا همانها هستند، همان چپاولگرها هستند، و خود پاسدارها هم همان چپاولگرها هستند با اسم اسلام؟! در بین ملت این طوری برداشت می شود؟! من نمی خواهم بگویم که همه پاسدارها در سرتاسر کشور خوب عمل می کنند. من گله دارم از بعضی از آنها. و جدّاً می خواهم از آنها که توجه داشته باشند که این قلمها در کار است. این اشخاص جانی قلمهای جنایتکارشان در کار است که کوچکترین انحرافی از شما ببینند و به بزرگترین انحراف معرفی می کنند و قلمفرسایی کنند. این هم راجع به پاسدارها. پاسدارها آن وقت نبودند از باب اینکه طاغوت را نفی می کردند. بعد هم که طاغوت از بین رفت، یک جمعیت متعهدی، مؤمنی برای حفظ نظم در ایران پیدا شد. این طور نبود که اینها همه شان، شماها همه که اینجا نشسته اید، همان طاغوت سابق هستید، یک اسمی عوض کرده اید! و در سرتاسر کشور هم این طوری است!

می آییم سراغ ملت که ببینیم ملت هم همان است؟ تحول پیدا کرده است یا نه؟ این ملت از جهات مختلف در آن باید صحبت بشود، لکن من بعضی چیزهایش را می گویم.

این ملت همان بود که یک پاسبان می آمد توی بازار می گفت که روز چهارم آبان  است همه باید بیرق بزنید، احدی به خودش اجازه اینکه تخلف بکند نمی داد. و اگر تخلف می کرد، او را جلب می کردند و چه می کردند. چه شد که این ملت این طور شد که یک وقت از یک پاسبان آن طور می ترسید، یک وقت هم ریخت در خیابان و گفت ما اصلًا رژیم شاهنشاهی نمی خواهیم! شما این را کم حساب می کنید؟ رژیم شاهنشاهی ای که دو هزار و پانصد سال با قدرت تمام و شیطنت تمام بر این ملت حکومت کرد، حتی آن عادلشان که معروف به عدالت است از بدترین جنایتکارهای دنیا بوده است، و در این زمانی که ما در آن زندگی می کردیم آن جنایات را با ملت می کردند که نتوانند نفسشان  درآید، این چه تحولی بود که در این ملت پیدا شد که یک رژیم دو هزار و پانصد ساله با تمام قدرتی که داشت و تمام قدرتهایی که دنبال سر او بودند، از قبیل امریکا و شوروی و سایر قدرتهای دیگر، چه تحولی پیدا کرد این ملت که اعتنا به این قدرتها نکرد، و قیام کرد و تمام آن قدرتها را عقب زد و غلبه کرد بر تمام آنها؟ آیا این ملت همان ملت زمان شاهنشاهی است در روحیات، و ما اسمش را عوض کردیم می گذاریم که ملتِ زمان جمهوری اسلامی؟! این ملتِ زمان جمهوری اسلامی همان ملتِ زمان شاهنشاهی است با تغییر اسم؟ یا نه، تحول پیدا شد؟! یک روزی از یک پاسبان می ترسید یک بازار تهران. یک روزی بازار تهران و همه ملت ریختند در خیابانها گفتند ما اساس سلطنت را نمی خواهیم؛ نه از تانکهای آنها و نه از مسلسلهای آنها و نه از توپ و تشرهای آنها نترسیدند، و با همین شجاعتِ انسانی که داشتند با مردانگی زن و مردشان ریختند در خیابانها، و رژیم شاهنشاهی را از بین بردند.

آیا بانوان ما امروز با بانوانِ زمان «اعلیحضرت» یکی است؟ ما اسمش را تغییر داده ایم؟! جمهوری اسلامی فقط یک اسمی است بی محتوا؟ مردها همان مردها و زنها هم همان زنها، و همه چیزش همان چیز؟ آیا زنهای زمان طاغوت، آنها که در تلویزیون پیدا می شدند، آنهایی که در خیابانها پخش بودند همانها هستند اینها؟! یا آنها به جهنم رفتند، بانوان ما مثل مردان شجاع و مثل شیران شجاع بیرون آمدند، و جمهوری اسلامی را به دست خود و برادرهایشان اقامه کردند؟ [پس ] محتوا همان نیست و لفظ عوض شده باشد؛ یعنی الآن در خیابانهای ما همه اینهایی که در خیابان هستند از همان عروسکهای زمان سابق است، ما لفظش را عوض کرده ایم؟! یا نه، محتوا عوض شده است؟ آن قلمهایی که در این باب می نویسند، و عُقده های خودشان را می خواهند با قلم خودشان صاف کنند یا می خواهند همان بساط شاهنشاهی یا نظیر او یا بدتر از او را دوباره در ایران بیاورند، و به مَسْند قدرت خودشان بنشینند و مردم را اسیر خودشان کنند، این قلمها که می گویند که محتوا تغییری نکرده همان است، منتها یک اسمی آن وقت داشت، اسمش رژیم شاهنشاهی بود، حالا هم همان رژیم شاهنشاهی است لکن اسمش عوض شده؛ خوب، می رویم در خیابانهای تهران و سایر شهرستانها و در خیابانهایی که از تهران تا شمیرانات کشیده شده در زمان شاهنشاهی و حالا هیچ فرقی نکرده لفظش تغییر کرده؟! همان عشرتکده ها الآن در سرتاسر این خیابانها و این شمیرانات و جاهای دیگر همانها هست، و همان مشروب فروشیها در همه ایران هست، و همان مراکز فساد در همه جا هست، و همان سینماها با آن وضع هست، لکن ما اسمی عوض کرده ایم، واقعیت هیچ تغییری نکرده، همان واقعیت است، و ما اسمش را عوض کردیم؟! مسأله این طوری است؟! این نویسنده ها کی را می خواهند بازی بدهند؟ این ملتی را که خودشان حاضر بودند، از اول تا حالا در صحنه بودند. ملت کنار گذاشته نشده بود، و یک دسته ای حکومت کند و یک دسته ای مقدرات اینها را به دست بگیرد و اینها را اصلًا از هیچ امری آگاه نکند. ملت همین ملتی بودند که آگاهانه آمدند به میدان و آگاهانه بچه هایشان را، جوانهایشان را، از دست داده اند، برادرانشان را از دست داده اند، و آگاهانه یک رژیم طاغوتی را به یک رژیم طاغوتی دیگر تبدیل کرده اند. الآن شما از آن مشروب فروشیها در خیابانها فراوان می بینید، اسمش را عوض کرده اند؟! آن مراکز فساد در همه ایران مثل زمان شاهنشاهی هست، منتها در عین حالی که آنها هست شما اسمش را عوض کرده اید؟!

این طوری است که آن آقایان توی خانه هایشان می نشینند و می نویسند، یا گاهی برای رفقایشان می گویند، و گاهی توطئه ها دارند- که از آن توطئه ها هم بی خبر خیلی نیستیم. مسأله این طوری است آن مرضشان را بگویند. بیمارند اینها! آن مرض واقعی که دارند بگویند. مرض واقعی این است که اسلام آمد منافع ما را از دستمان گرفت. ما از اسلامی که منافعمان را، منافع مادیمان را از دست بگیرد بیزاریم! من نه اینکه اعتقادم این باشد که شما آقایان و همه ملت ما از این مطالبی که من امروز گفتم بی اطلاع باشند، لکن تذکرش خوب است. ممکن است در بین این جمعیتهای زیادی که هستند بعضیها توجهشان درست نباشد و بازی بخورند از این بازیگرها. این نویسنده ها بازیگرند! این قلمهایشان قلمهای بازیگری است. اینها با هر حیله ای که هست می خواهند این ملت را دلسرد کنند، و به این ملت بگویند که تغییری نکرده، همان بوده است که هست. حالا هم همه این ارگانها همان است؛ و شما که جمع شده اید و رأی داده اید به رئیس جمهور و رأی داده اید به جمهوریت اسلامی و رأی داده اید به وکلای خودتان، همانها را شما آورده اید و سرکار گذاشته اید! همان بساط سابق است! اینها هم همان کارها را دارند انجام می دهند. این را همه می دانید دروغش را، لکن من خوف این را دارم که بعضیها توجه نداشته باشند، بعضی مسائل را باور کنند.

و باز من تکرار می کنم که نارساییها داریم، و زیاد است؛ لکن شما توقع نداشته باشید [کشوری ] که در طول تاریخ و خصوصاً این پنجاه سال آخر با تمام قوا کوشش کرده اند که [کشور را] وابسته اش کنند و از بین ببرند و همه چیزش را فاسد کنند و جوانهای ما را فاسد کنند، ما بتوانیم و شما بتوانید و دولت بتواند در ظرف یک مدت کمی، یک سالی، دو سالی، همه این کارها را انجام بدهد. خصوصاً با این توطئه های عظیمی که هست، و گرفتاری این جنگ، که از قراری که شنیدم بعضی از برادرهای جنگزده ما هم در این مجلس هستند. شما می دانید که کشور، به این عرض و طول و بزرگی که همه جایش را خراب کردند، کشاورزیش را با اسم اصلاحات خراب کردند، کارخانه های ما را همه را وابسته کردند، تمام شئون ما، فرهنگ ما، اقتصاد ما، ارتش ما، همه وابسته بودند، شما تا حالا اعجاز کرده اید که این قدر هم عمل کرده اید. این قدری که این ملت- که کمک کار دولت و همه ارگانهای دولتی است- این قدر عملی که تا حالا کرده است جزء معجزات است. در طول پنجاه سال آن خرابیها شد و عمران و اینها مختصری شد؛ و در طول دو سال آن همه کارها و خدمتها در همه کشور، خصوصاً روستاها که مَنْسی  بودند و هیچ کس به آنها اعتنا نمی کرد و آنها را جزء این ملت حساب نمی کردند. امروز در تمام این  روستاها یا بسیاری از کارها انجام گرفته، یا در دست انجام گرفتن است.

این قلمها می خواهند ملت را دلسرد کنند. در عین حالی که ملت خودش وارد عمل هست، لکن باز احتیاطاً آنها حرف می زنند، منتشر هم می کنند، به افراد می گویند که نه، خبری نشده است! جمهوری اسلامی هم کاری از آن نیامد! اسلام هم از آن کاری نمی آید! تا همینها در خارج منعکس بشود، آنهایی که در خارج هستند و بی اطلاع اند از وضع ایران باورشان بیاید. آنها دلشان را خوش می کنند به اینکه بگذارید خارجیها باور کنند؛ شاید یک فَرَجی برای این ستمکارها پیدا بشود و ایران به آن حال برگردد، و اینها هم مشغول بشوند به آن کارهایی که دلشان می خواست بکنند.

من اینکه شما را زحمت دادم و این واضحات را برای شما گفتم، برای این است که توجه داشته باشید که این انگلهایی که می خواهند نباشد اسلام و می خواهند نباشد نظام جمهوری اسلامی و از این صدمه دیدند، در بین مردم، در بین جوانها، در بین مدارسی که هست، افتاده اند و از این حرفها می زنند. این بزرگتر اهانتی است که به یک ملت می کنند که ملت خودش با دست خودش یک طاغوت را کنار گذاشته، و یک طاغوت را به جای او گذاشته! این اهانت بزرگی است به خود ملت. برای اینکه کسی نیامده با زور، جمهوری اسلامی را تحمیل کند به شما.

خود شما رفته اید و رأی داده اید. تقریباً بیست و دو میلیون از جمعیت ما رأی داده. این بیست و دو میلیون غرضشان این بوده است که جمهوری اسلامی یک لفظی باشد و همان رژیم سابق شاهنشاهی در کار باشد؟! یا خیر، این بیست و دو میلیون را بعضیها بازی داده اند که بیایید رأی بدهید، و اینها نظرشان این بود که جمهوری اسلامی همان بساط شاهنشاهی باشد، و بیست و دو میلیون جمعیت را یکی دو نفر یا صد نفر یا دویست نفر بازی داده اند و برده اند پای صندوق ها؟! بزرگتر اهانتی به یک ملت این است که به ملت بگویند که تو بازی خورده ای از چند نفر آدم! آن چند نفر آدم چه کسانی هستند که این ملت را بازی داده اند؟

در هر صورت، گوشها و چشمها باید باز باشد. خیال نکنید که خارجیها با وساطت  انگلهای داخلیشان از ما دست بردارند به این زودی.

ما سالهای طولانی مبتلا هستیم. و خودتان را مهیا کنید برای ساختن کشورتان. و ارزش دارد که ما یک ده سال- پانزده سال زحمت بکشیم و رنج ببریم، و کشورمان مستقل بشود و از دست و چنگال این گرگهای آدمخوار بیرون کشیده بشود.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 14، ص: 119-134

 

پاسخ استفتاء [دادستان کل کشور درباره حق اللَّه و حق الناس ]

زمان: 27 بهمن 1363/ 25 جمادی الاول 1405

مکان: تهران، جماران

موضوع: حق اللَّه و حق الناس

سؤال کننده: صانعی، یوسف (دادستان کل کشور)

[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی الامام خمینی- دام ظله علی رؤوس المسلمین

بعد التحیة، تقاضا می شود به سؤال ذیل پاسخ مرقوم فرمایید:

آیا حبس «مُمسک در قتل» مانند «قصاص»، «حق الناس» است مربوط به اولیای دم  تا با گذشت از بین برود (که مستفاد از ظاهر تعلیل، بلکه اشعار و حدثِ سیاق روایات، مؤیّد به «فحوی» و «اولویت» می باشد) یا «حدّ» است و «حق اللَّه»؟ دادستان کل کشور، یوسف صانعی- 24/ 11/ 63].

بسمه تعالی

با گذشت آنان رها می شود و حق الناس است.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 19، ص: 163

اجازه نامه [به آقای سید علی شاهچراغی، در امور حسبیه و شرعیه ]

زمان: 27 بهمن 1366/ 27 جمادی الثانی 1408

مکان: تهران، جماران

موضوع: اجازه در امور حسبیّه و شرعیه

مخاطب: شاهچراغی، سید علی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

27 ج 2 1408

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج سید علی شاهچراغی- دامت افاضاته- از طرف این جانب مجازند در تصدی امور حسبیّه و اخذ وجوه شرعیه، و صرف وجوهی از قبیل مظالم عباد و زکوات و کفّارات را در مصارف مقرره شرعیه؛ و در مورد سهمین مبارکین نیز مجازند در اخذ و صرف آن در مخارج خودشان به نحو اقتصاد؛ و نسبت به ما زاد نیز مجازند نصف آن را در موارد مقرره و سادات عظام در محل مصرف نمایند، و نصف دیگر را جهت صرف در اعلای کلمه طیبه اسلام نزد این جانب ارسال دارند.

«و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و رعایة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

 

صحیفه امام، ج 20، ص: 477

 

 

. انتهای پیام /*