کد مطلب: 3611 | تاریخ مطلب: 24/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 24بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)   24بهمن ماه

پیام [به انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا (وظایف  روشنفکران  مسلمان)]24 بهمن 56

پیام [به ملت ایران در مورد خلع سلاح عمومی ]24 بهمن 57

سخنرانی [در جمع فارغ التحصیلان دانشکده افسری (حفظ وحدت  و پیروزی)]24 بهمن 59

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت سپاه (لزوم نمونه  بودن  اخلاقی سپاه)]24 بهمن 61

حکم [به رئیس دیوان عالی کشور (برخورد قاطع  با اعمال خلاف عفت در تنکابن)]24 بهمن 67

حکم [انتصاب آقای رسول منتجب نیا به ریاست سازمان عقیدتی- سیاسی شهربانی ]24 بهمن 67

 

پیام [به انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا (وظایف  روشنفکران  مسلمان)]

زمان: 24 بهمن 1356/ 5 ربیع الاول 1398

مکان: نجف

موضوع: وظایف روشنفکران مسلمان

مخاطب: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا- ایّدهم اللَّه تعالی

مرقوم محترم ضمیمه گزارشات جلسه سال گذشته و تصمیمات سال آینده واصل و موجب تقدیر گردید. در این سال که در عین خونین بودن و مواجه شدن ملت ایران با سخت ترین وحشیگریهای قرون وسطایی رژیم منحط پهلوی، نمودهای بارزی از ضعف و سستی پایه های لرزان حکومت طاغوتی به چشم می خورد، به هم پیوستگی قشرهای بیدار ملت و طبقات مختلف از روحانی تا دانشگاهی، از خطیب تا نویسنده، از بازاری تا کارگر و دهقان چنان لرزه بر اندام رژیم افکنده؛ و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده که با حمله های سبعُانه به ملتی که سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجید و شعارش کلمه توحید است، و به حوزه علمیه قم که دژ محکم وحی و عدالت و ملجأ مسلمین عدالت خواه است، و به مردم مسْلم محترم قم که هماره سرباز فداکار اسلام و پشتیبان مکتب قرآن است، و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شیعه، خواست به فشار و حمله عصبی تخفیف دهد.

مفتضح ترین حرکات مذبوحانه، بوقهای تبلیغاتی و تظاهرات ساختگی است از عده ای سازمانی و نفع طلب؛ و افرادی که مجبور به شرکت شده اند در حالی که در بوق رادیویی به صراحت اعتراف کردند که در تظاهرات شش بهمن بیش از یک ششم از دعوت شده ها شرکت نکردند؛ در صورتی که همه می دانند که این دعوی جز لاف و گزافه گویی نیست و در بین ملت مسْلم کسی موافق ندارد و نمی تواند داشته باشد.

جنایتکاری که علیه تمام شعائر مذهبی و اسلامی مبارزه می کند و با همه مظاهر اسلامی مخالف است، نمی تواند در بین مسلمین موافق داشته باشد. جنایتکاری که می گوید مذهب در حکومت من نقشی ندارد، چطور ممکن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و کهنه پرستی که در سفر اخیرش به هند، زرتشتیها و گبرها را نوازش و احترام می کند و از آتش پرستان و آتش پرستی تأیید می کند، و به خاطر مرام ارتجاعی آنها تاریخ پر ارزش و مترقی اسلام را تغییر می دهد، چگونه ممکن است موافق داشته باشد؛ جز همان فرقه کهنه پرست؟ اکنون بر شما جوانان روشنفکر و بر تمام طبقات ملت است که:

1- سرلوحه هدفتان اسلام و احکام عدالت پرور آن باشد؛ و ناچار بدون حکومت اسلامی عدالت خواه، رسیدن به این هدف محال است. تولّا و تبرّا دو اصل اساسی اسلام است: باید با حکومت عدلْ موافق و به حاکم عادل دل ببندید؛ و از رژیم غیر اسلام و غیر اسلامی که در رأس آن رژیم منحط پهلوی است تبرّا کنید؛ و با کمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون کردن آن کوشا باشید و در غیر این صورت روی استقلال و آزادی را نمی بینید.

2- باید قشرهای غیر اسلامی را که عقیده و عملشان بر خلاف اسلام است و دارای گرایش به مکتبهای دیگرند، هر نوع از آن باشد، به مکتب مترقی عدالت پرور اسلام دعوت کنید و در صورت نپذیرفتن، از آنها هر نوع که باشد و هر شخصیت که هست تبرّا یا لا اقل احتراز کنید. و باید جوانان ما بدانند تا معنویت و عقیده به توحید و معاد در کسی نباشد، محال است از خود بگذرد و در فکر امت باشد. و باید بدانند که تبلیغات دامنه دار کمونیسم بین المللی همانند تبلیغات پر سر و صدای امپریالیسم جهانی جز برای اغفال و استثمار توده های مستضعف نیست. باید این بوقهای استثماری شکسته شود.

3- باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت اصول اساسی اسلام که در رأس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایه گذاران عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم- صلی اللَّه علیه و آله و علیهم اجمعین- و در شناخت طرز تفکر آنها از نقطه اقصای معنویت و توحید تا تنظیم جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولی الامر و طبقات دیگر، از امرا و ولات و قضات و فرهنگیان که علما هستند و متصدیان مالیات اسلامی و شرایط آنها تا برسد به شُرطه و کارمندان شهربانی؛ و ببینند اسلام چه کسانی را برای حکومت و کارمندان آن به رسمیت شناخته و چه کسانی از شغل حکومت و شاخه های آن مطرود است.

4- باید شما دانشجویان دانشگاهها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن سلیقه و آرای شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تأویل احکام اسلام و مدارک آن جداً خودداری کنید، و ملتزم به احکام اسلام به همه ابعادش باشید. و مطمئن باشید آنچه صلاح جامعه است، در بسط عدالت و رفع ایادی ظالمه و تأمین استقلال و آزادی و جریانات اقتصادی و تعدیل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عینیت، در اسلام به طور کامل می باشد و محتاج به تأویلات خارج از منطق نیست. و لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش و لو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند، آنها را دعوت به التزام کنید؛ و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمنهای اسلامی احتراز کنید. و گمان نکنید زیادی افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک می کند و پس از وصول به هدف، آنها قابل تصفیه هستند. باید بدانید و می دانید که قشرهای غیر مسْلم یا غیر ملتزم به اسلام، از پشت به شما خنجر می زنند و شما را قبل از وصول به هدف از کار می اندازند یا نابود می کنند. از تجربه های سابق عبرت بگیرید.

5- باید برنامه و نشریات همه جناحها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت اسلامی باشد و در مقدمه، سرنگون کردن طاغوت و شاخها و شاخه های آن، که در کشور ما رژیم دست نشانده پهلوی است، و جداً از خواستهایی که لازمه اش تأیید رژیم طاغوتی پهلوی است اجتناب کنید؛ مثل آنچه در نوشته های بعضی احزاب و گفته های بعضی دیده می شود که هدفْ چهارچوب قانون اساسی است و باید در نشریات و خطابه ها هر جا ممکن است با صراحت- و الّا با کنایه- نقطه اصلی مظالم و جنایات و خیانتها را که شخص  شاه است معرفی کنید؛ و از توجه دادن آنها را به مأمورین یا هیأت حاکمه و دولت که لازمه اش دور نگه داشتن مجرم اصلی است جداً احتراز کنید؛ و نویسندگان و گویندگان را از این امر آگاه کنید.

6- باید در هر فرصت در نشریات حزبی و غیر حزبی و در خطابه ها و تظاهرات، اعمال ضد اسلامی و انسانی شاه تذکر داده شود. خصوصاً تغییر تاریخ اسلام که اهانت جبران ناپذیر به شخصیت معظم پیغمبر اکرم (ص) و اسلام و مسلمین و گرایش به زرتشتی گری و پشت کردن به اسلام و خداپرستی است. باید این عنصر خائن رسوا شود و هیچ گاه از ذکر جنایات او غفلت نشود. باید «15 خرداد» و «19 دی» جاوید و زنده نگه داشته شود تا جلادی شاه از خاطره ها نرود و نسلهای آتیه جرایم شاهان سفاک را بدانند.

7- از اینکه در دستور اتحادیه، به هم پیوستگی همه دانشجویان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل امریکا و کانادا و هند و فیلیپین و دیگر جاها و می خواهید همه همکار و هم صدا به فعالیتهای اسلامی- انسانی خود ادامه دهید، تقدیر می کنم و توفیق همه را از خداوند تعالی خواهانم. لازم است پایگاههای اسلامی برای معرفی اسلام و نشر حقایق نجات بخشش در هر نقطه ای از جهان که امکان است برقرار باشد، و در تحت یک سازمان هماهنگ برای نشر عدالت و قطع ایادی ستمکاران و چپاولچیان مشغول فعالیت شوند. لازم است جوانان کم تجربه گول خورده ما را با آشکار کردن انحراف سایر مکاتیب و آشنا نمودن با نظام اسلامی نجات دهید. وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعاً.

8- لازم است فعالیتهای اسلامی و نشریات شما در ایران خصوصاً حوزه علمیه زنده قم و دانشگاههای بیدار، نشر و منعکس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتیبانی هم دلگرم و با هم، هم صدا شوند و به همکاری با هم برخیزند. و لازم است پایگاههایی در داخل کشور به هر نحو ممکن و عملی است ایجاد شود برای فعالیت با هدف واحد. با این کار مطمئناً تقویت روحی همگان، و تضعیف و تزلزل روحی دشمن می شود.

9- باید با کمال هوشیاری و مراقبت، سایر انجمنها را به مراقبت از راه و روش اعضای انجمنها و گروهها [دعوت کنید] که اشخاص مرموز و منحرف، یا محتمل الانحراف در داخل انجمنها و گروهها راه نیابند و اگر راه یافتند، آنها را طرد کنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هوشیار فرض کنید و گمان اهمال و غفلت در او ندهید که در مراقبت سهل انگاری نمایید.

10- از اختلافات مطلقاً به طور حتم خودداری کنید که آن چون سرطان ساری و مهلک قشرها را فرا می گیرد و فعالیتها را فلج می کند و هدف را از یاد می برد؛ و چه بسا که مسیر را عوض و جریان به ضد هدف [مبدّل ] می شود. اشخاصی را که اختلاف می اندازند یا به آن دامن می زنند، از خود برانید که یا مأمورند یا سوء نیت دارند؛ و اگر فرضاً گروههایی به واسطه عذرهایی به انجمنها نپیوستند ولی فعالیت انسانی و اسلامی دارند، با آنها ضدیت نکنید که اختلاف حاصل و ضرر آن عاید همه شود. سعی کنید با ارشاد دوستانه، هم پیوستگی داشته باشید و اگر نشد، چون هدف واحد است با هم برادر و پشتیبان هم باشید. هدف اسلام است؛ باید هواهای نفسانیه و تقدم طلبی فراموش شود.

11- لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی، با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفکر دانشگاهها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند. خداوند تعالی آنها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آنها را به ملت فرموده اند. روحانیت قدرت بزرگی است که با از دست دادن آن خدای نخواسته پایه های اسلام فرو می ریزد و قدرت جبار دشمن، بی معارض می شود.

مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد شکسته شود و تبلیغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال، موجب شده که مقداری از روشنفکران را از آنها جدا و به آنها بدبین کند تا جبهه دشمن، بی معارض شود. اگر احیاناً در بین آنها کسانی بی صلاحیت خود را جا بزنند لکن نوع آنها در خدمت هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پایبند اصول و فروع دیانت نموده، به رغم  اجانب و عمال آنها باید این قدرت را تأیید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست. چنانچه روحانیون محترم باید به طبقه جوان روشنفکر که در خدمت اسلام و کشور اسلامی است و به همین جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانی عزیز و برادرانی ارجمند بدانند و این قدرت بزرگ که مقدرات- خواه ناخواه- در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند؛ و از تبلیغات سوئی که بر ضد آنها در این چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضی طور دیگر جلوه داده اند تا از تفرقه استفاده هر چه بیشتر برند، احتراز کنند. و کسانی را که جهلًا یا از سوء نیت موجب دور نگه داشتن این طبقه مؤثر است از روحانیت، از خود برانند و به آنها اجازه ایجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند که با ضم این دو قدرت بزرگ پیروزی به دست می آید و با جدایی روی آن را نخواهند دید.

12- باید چه طبقه جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده ای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا از روی جهالت و بیخبری است و یا با سوء نیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که می خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی بازدارند که احکام اسلام به طاق نسیان سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند، و جوانان دانشگاهی ما را انگل و متکی به قشرهای استعماری بار بیاورند که همه کس چون همه چیز وارداتی باشد و احتیاج به اجنبی در تمام ابعاد و رشته های علمی هر چه بیشتر روزافزون شود؛ و این خطر بزرگی است که کشور را هر چه بیشتر به عقب می راند. اگر علوم اسلامی مردانی متخصص نداشت، تا کنون آثار دیانت محو شده بود؛ و اگر پس از این نداشته باشد، این سد عظیم مقابل اجانب منهدم می شود و راه برای استثمارگران هر چه بیشتر باز می شود و اگر دانشگاهها خالی از مردانی دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام کشور ریشه دوانده و زمام امور اقتصادی و علمی ما را در دست می گیرند و سرپرستی می کنند. باید جوانان با این فکر غلط استثماری مبارزه کنند؛ و بهترین و مؤثرترین مبارزه با اجنبی، مجهز شدن به سلاح علم دین و دنیاست. و خالی کردن این سنگر و دعوت به خلع این سلاح، خیانت به اسلام و مملکت اسلامی است.

این جانب با کمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها که در خدمت اسلام هستند دراز می کنم و از همه استمداد می کنم که با هم پیوستگی همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامی که یگانه راه سعادت ملت است، کوشا باشند؛ و از سایر جناحها که در تحت تأثیر تبلیغات سوء اجانب واقع شده اند و مطالعات صحیحی در قوانین اسلام به همه ابعادش ندارند، تقاضا می کنم که در کار خود تجدید نظر کنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مکتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقیق کنند، و پس از بستن عقیده به آن، مکتبهای دیگر را رها و به گروه مسلمین پیوسته تا با وحدت کلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالایق آنها در امور کشور جلوگیری و آنها را از کشور خود برانند. از خداوند قادر متعال توفیق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 3، ص: 321-327

 

پیام [به ملت ایران در مورد خلع سلاح عمومی ]

زمان: 24 بهمن 1357/ 15 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: خلع سلاح عمومی

مخاطب: ملت ایران

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

ملت شریف و مبارز ایران! لازم است به تذکرات زیر توجه فرمایید:

1- اسلحه هایی که به دست مردم افتاده از بیت المال مسلمین است و احَدی حق خرید و فروش آنها را ندارد؛ و تصرف در آنها بدون اجازه مقام مسئول، حرام و موجب ضمان است.

2- اسلحه و آنچه از اموال دولت در دست اشخاص است، مستقیماً یا توسط امام جماعت یکی از مساجد، به کمیته مخصوص که از طرف نخست وزیر تعیین شده است تحویل دهند و قبض رسید بگیرند. تخلفْ حرام و موجب تعقیب است.

3- کسانی که اسلحه به دست آنان است و تحویل نمی دهند، بر عموم ملت است که مراقبت از آنان کنند و آنان را به همان کمیته معرفی نمایند.

4- از تیراندازی های بی مورد و هدر دادن فشنگها شدیداً احتراز کنید که موجب نارضایتی مردم و اتلاف اموال عمومی است.

5- هر کسی به یکی از اماکن دولتی یا غیر آن حمله کند، مورد تعقیب واقع می شود.

6- مردم موظفند از حمله به شهربانیها و کلانتریها و ژاندارمریها و پادگانهای ارتش و اماکن دولتی و ملی و کاخها جلوگیری کنند؛ و با برادران نیروهای هوایی و زمینی و دریایی و سایر قوای دولتی برادرانه رفتار نمایند که آنان به ملت پیوسته اند.

اهالی محترم ایران، جنود اسلامی ولی امر- عجل اللَّه تعالی فرجه- نگذارید اسلحه به  دست مخالفان اسلام بیفتد؛ فرصت به دشمنان خدا و ملت ندهید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

15 ربیع الاول 99/ 24 بهمن 57

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 6، ص: 137-138

 

سخنرانی [در جمع فارغ التحصیلان دانشکده افسری (حفظ وحدت  و پیروزی)]

زمان: قبل از ظهر 24 بهمن 1359/ 7 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: حفظ وحدت و پیروزی ارزشمند انقلاب- منشأ و خصلتهای دیکتاتوری

حضار: فارغ التحصیلان دانشکده افسری و پرسنل اداره دوم ارتش جمهوری اسلامی ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

هدف ابرقدرتها؛ ایجاد اختلاف بین اقشار ملت

روز 22 بهمن روزی بود که ارتش و ملت به هم پیوستند. و روزی بود که ارتش از طاغوت به اللَّه برگشت، و با تکبیر و پشتیبانی امت بر طاغوت غلبه کرد. و این معنا باید سرمشق ما باشد در تمام زندگی که اگر یک ملتی همه قشرهایش با هم بودند و یکپارچه بودند، هیچ قدرتی نمی تواند در مقابل آنها ایستادگی کند و آسیبی به آنها برساند.

کسانی از ابرقدرتها که می خواهند غلبه به کشوری بکنند و از کشوری بهره برداری کنند، محتاج اند به اینکه یا این کشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد که از دسته جمعی آنها بهره برداری کند؛ و یا اینکه بازی بدهند گروههایی را که تفرقه بیندازند بین افراد این کشور، گروههای این کشور. آنها می دانند که اگر بخواهند بهره کشی کنند از یک کشوری، باید آن کشور و آن ملت سر جای خودش باشد تا بتوانند بهره کشی کنند. آنها می خواهند که این کشور را یا هر کشور دیگری را که از آن می خواهند بهره بردارند، خود ملت را به یک طوری تسلیم کنند؛ نه اینکه ملت از بین بکلی برود. و چنانچه ملت با هم قیام کنند در مقابل تمام قدرتهای عالم، قدرتهای عالم به خودشان اجازه نمی دهند که با یک همچو ملتی مقابله کنند؛ برای اینکه آنها برای بهره برداری است؛ وقتی ملت همه مقابلشان ایستادند، برای آنها بهره برداری امکان ندارد. و لهذا کوشش اصیل آنها در این است که در خود ملت، بین قشرهای ملت، اختلاف ایجاد کنند، که با اختلاف خود ملت، یک طایفه ای از آن طرف، یک طایفه ای از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پیدا کنند. وقتی  سلطه پیدا کردند و یک نفر قُلْدر را حاکم کردند و مسلَّط کردند بر کشور، می توانند بهره برداری خودشان را [بکنند] و نتایجی که از سلطه بر یک کشوری است می توانند آنها آن را به ثمر برسانند. و لهذا ملت ما تجربه کرد این معنا را، این واقعیت را، که با وحدت کلمه و وحدت مقصد غلبه کرد بر همه قدرتهایی که پشتیبانی می کردند از شاه مخلوع ایران، و بعدش از جانشین منحوس او و بعدش هم از آن کسی که به نخست وزیری غیر قانونی منتخب شد. فهمیدند که هیچیک از این قدرتها نمی توانند در مقابل ملت که یکپارچه است- در 22 بهمن ثابت شد که ملت یکپارچه [است ] ملتی که مقصدشان یک مقصد الهی است، نه مقصدشان یک مقصد مادی صرفاً، و همه شان با هم یکصدا هستند، یک مقصد هستند- نمی توانند که بر این ملت غلبه کنند، و دیدند که ملت غلبه کرد بر همه آنها. و آن کسی را که آنها همه قدرتهای خارجی- چه ابرقدرتها، چه وابستگان به ابرقدرتها- می خواستند او را نگاه دارند نتوانستند نگاه دارند.

وقتی دیدند ملت همه می گویند که ما رژیم فاسد طاغوتی را نمی خواهیم، آنها تسلیم شدند و آن آدم را از اینجا بردند. و شما بیرونش کردید از اینجا. این یک درسی است برای ما در طول تاریخ که اگر ما بخواهیم مقاصد خودمان را، کشور خودمان را به آن طوری که می خواهیم برسانیم؛ یعنی به ثمر برسانیم نتیجه این همه خون و این همه علیل و این همه رزمنده، باید همه با هم باشیم. این یک درسی است که ما از 22 بهمن فرا گرفتیم.

و باید این درس را با تمام قوا دریابیم؛ و با تمام قوا حفظ کنیم این را. 22 بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگی؛ و برای نسلهای آینده که همه آنها 22 بهمن را، که غلبه ایمان بر کفر و اللَّه بر طاغوت و اسلام بر کفر بود، باید حفظ کنند و بزرگ بشمارند. بزرگ بشمارند روزی را که خدای تبارک و تعالی بر ملت ما منّت گذاشت و این ملت را یکپارچه کرد، و ملت را غلبه داد. ما از تمام نیروهای مسلّح- چه نیروهای نظامی و انتظامی  و چه ژاندارمری و سپاه پاسداران- یعنی کلیه قوایی که الآن در خدمت هستند، و آنها همه شان در خدمت اسلام هستند، و اگر استثنایی باشد یک استثنای قلیل است که در این دریای بی پایان [و] موجهای بزرگی که الآن در ایران ایجاد شده است مضمحل هستند، من از تمام اینها متشکرم. و ملت ایران هم به تمام قدرت از قوای مسلَّح، چه آنهایی که سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طایفه توّابین هستند- که خدای تبارک برای آنها اجر قائل است- و چه آنهایی که از خود ملت جوشیدند، قوای مسلّحی که از خود ملت جوشیدند، از تمام آنها تشکر می کند و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است. و می دانم که ارتش هم و همه قوای مسلّح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به کشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.

فتح یک کشوری یا شکست یک قدرت بزرگ خیلی عظمت دارد، لکن اشکال بعد فتح و بعد از پیروزی بیشتر از اشکال خود پیروزی است. در خود پیروزی دستجات مختلفی که در یک کشور هستند، و لو مخالف باشد با آن مقصدی که ملت و عموم ملت می خواهند، و لو مخالفِ او باشد، یا اظهار مخالفت نمی کند؛ یا اگر عاقل باشد موافقت هم می کند؛ چنانچه دیدید که در این موج عظیمی که در ایران برخاست آن وقتها مخالف ظاهری نداشتیم؛ البته مخالف واقعی داشتیم، لکن آن مخالفتهای واقعی در آن وقت متوقف شده بود؛ از این جهت، پیروزی آسانتر بود از حفظ پیروزی، بعد از اینکه شما پیروز شدید و ملت پیروز شد، دستجات مختلفی که می خواستند بهره برداری بکنند و با شماها یک راه را نداشتند شروع کردند به اظهار وجود کردن؛ و گاهی هم پیروزی را به خودشان نسبت دادند.

اینکه گفته شده است، بعضی از اشخاص و بعضی از علمای جامعه شناسی گفته اند که اگر پیروز شدند یک ملتی؛ متحد می شوند، و اگر شکست خوردند؛ مختلف می شوند.

این مخالف آن چیزهایی است که ما در عین می بینیم. بلکه علم اقتضای این را می کند که  بعد از اینکه یک ملتی پیروز هم شدند، به واسطه اینکه قشرهای مختلف مقاصد مختلف دارند، بعد از پیروزی شروع به مخالفت می کنند. ما دیدیم این معنا را که بعد از اینکه ملت ایران پیروز شد، آن جبهه ها و آن گروههایی که در آن وقت مخالفتی نمی کردند بعد از پیروزی، برای بهره داری و برای اینکه این مسئله معجزه آمیز را هر کدام به خودشان نسبت بدهند، آنها به مخالفت برخاستند. در کردستان دمکراتها حساب می کردند که ما دخالت داشتیم در پیروزی و ما باید الآن چه بکنیم. و در جاهای دیگر گروههای مختلف، چه گروههایی که در تهران بودند و چه گروههایی که پخش بودند در همه ایران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت کردند، و آن وحدت کلمه را شکستند. به امید اینکه ما عمل کردیم و ما پیروز شدیم و ما بهره برداری باید بکنیم، هر کدام به خیال این افتادند که باید ما از بین ببریم دیگران را و ما باشیم. و این برای این است که اشخاصی که در آن وقت یا گروههایی که در آن وقت اظهار وجود نمی توانستند بکنند، برای آن موج بزرگ، یا نمی خواستند بکنند، برای اینکه آن رژیم ساقط بشود، بعد از اینکه پیروز شد ملت، هر طایفه ای سربلند کرد و پیروزی را به اسم خودش می خواست ثبت بکند. یک دسته ای می گفتند که ما بودیم که قیام کردیم! در همین دو روزه، در روزنامه ای بود یا در خبرگزاریهای خارجی بود که این پیروزی را کمونیستها به دست آوردند! این برای این است که بهره بردارها و میوه چینها در بین ملت پخش هستند و خودشان کنار می نشینند و نظر می کنند ببینند کی پیروز شد؛ چنانچه جمهوری اسلامی پیروز شد؛ اینها بیایند بگویند که ما بودیم که این جمهوری اسلامی را درست کردیم. و چنانچه اجانب پیروز شدند؛ بگویند که ما بودیم که این پیروزی را برای شما تحصیل کردیم. اگر شرق پیروز شد؛ بگویند ما کمونیست حقیقی هستیم! اگر غرب پیروز شد؛ بگویند که ما شبیه کمونیست بودیم؛ و با شما موافق بودیم! وقتی که پیروزی حاصل می شود، هم برای اینکه این نقش بزرگیِ پیروزی را هر طایفه ای برای خودشان ثبت کنند، و هم برای اینکه این بهره هایی که پیروزی پیدا می کند و آن پیامدهایی که دنبال پیروزی است برای خودشان ثبت کنند و بهره جویی کنند، به مخالفت می ایستند. چنانچه اگر این پیروزی نبود و شکست بود، آن  وقت هم یک مخالفتهایی بود. و آن اینکه می خواستند ننگ شکست را به دیگری نسبت بدهند. لکن این مخالفت دوم طولانی نمی شد، برای اینکه آن ننگ را یکدفعه که هیاهو می کردند که این ننگ به عهده مثلًا فلان طایفه است یا به عهده فلان طایفه است، ریشه دار نبود و تمام می شد. لکن در پیروزی طمعها زیاد است. در پیروزی آمال و آرزوها زیاد است. برای بهره برداری و برای ثبت پیروزی در تاریخ به اسم خودشان، دمکرات می گوید که ما بودیم، کمونیست می گوید که ما بودیم. و اشخاص هم ممکن است که هر کدام ادعا کنند که نخیر ما پیروزی را تحصیل کردیم. در صورتی که کسانی که چشمشان را باز کنند می دانند که ماها هیچ دخالت نداشتیم. این ملت و ارتش و سپاه و سایر قوایی بودند که با هم متحد شدند و این پیروزی را به دست آوردند.

و یک نکته ای را که باید به شما آقایان و همه ارتشیها و همه قوای مسلّح و همه کسانی که دست اندرکار هستند در این کشور تذکر بدهم؛ این است که هیچ چیز، هیچ صفتی در انسان از آن وقتی که متولد شده است، این صفاتی که بعدها بروز می کند، آن وقت نبوده. هیچ فردی از افراد انسان،- مگر آنهایی که [از] خدای تبارک و تعالی [هستند] مثل انبیا- اول که متولد شدند عالِم نبودند. بعد برای مجاهدت خودشان کم کم تحصیل کردند، و هر کسی یک علمی را انتخاب کرد. دیکتاتوری هم از آن اموری است که بچه وقتی متولد شد دیکتاتور نیست. وقتی هم که بزرگ می شود کم کم، آن طور نیست که آن دیکتاتوریهای بزرگ را داشته باشد. لکن با تربیتهای اعوجاجی، در همان محیط کوچکی که خودش دارد، کم کم دیکتاتوری در او ظهور می کند. اگر تربیت صحیح باشد برای این بچه، آن دیکتاتوریش رو به ضعف می رود. و اگر تربیت فاسد باشد، آن دیکتاتوری که کم بود رشد می کند. آنهایی هم که در قوای مسلّح و دست [اندرکارند در] کارهایی که در مملکت ما یا سایر ممالک هستند این طور نیست که ابتداءً؛ اینها دیکتاتور بودند. دیکتاتوری کم کم بروز می کند در انسان. از اول خیال می کند که خودش  یک آدمی است که با دیکتاتوری مخالف است. لکن بعضی وقتها که اتفاق می افتد، در آراء و در اقوال شروع می کند تحمیل کردن. رأی خودش را می خواهد تحمیل کند بر دیگری. نه اینکه با برهان ثابت کند؛ تحمیل می خواهد بکند بر دیگران. این یک دیکتاتوری است که انسان بخواهد آن چیزی را که خودش فکر کرده است دیگران از او بی جهت قبول بکنند. یک وقت یک آدم مُنْصِفی است که می گوید بیایید بنشینیم با هم صحبت کنیم، بدانیم حرف شما درست است، یا حرف من درست است.

یک وقت این طور است که در روحش چون یک دیکتاتوری هست و خودش آگاه نیست، می خواهد که آن مطلبی را که می فهمد به همه تحمیل کند و دیگران را وادار کند به اینکه قبول بکنند. از اینجا شروع می شود. بعد کم کم یک قدرت وقتی برایش پیدا شد، از اینجا یک قدمی بالاتر می گذارد و نسبت به مثلًا آن محیطی که دارد، نسبت به آن مقداری از قدرتی که دارد، کم کم شروع می کند دیکتاتوری کردن. کم کم وقتی که انسان وارد جامعه شد، کم کم وقتی وارد جامعه شد، وارد نظام شد، یک نظامی شد، یک سر کرده نظامی شد، یک فرمانده نظامی شد، کم کم آن خویی که در باطنش بوده است رو به رشد می رود. اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمی داند که این رویّه رویّه دیکتاتوری است؛ خیال می کند که رویّه رویّه انسانی و اسلامی است. لکن هِی جلو می رود. هر چه جلو می رود، این خو در او زیاد می شود. شما خیال نکنید که اول رضا خان یک دیکتاتوری بود، یا هیتلر یک دیکتاتور بود، آن وقتی که رضا خان در آن محلی که متولد شد دیکتاتور نبوده است. هیتلر هم نبوده دیکتاتور. کم کم که وارد جامعه شدند و قدرت پیدا کردند هر چه قدرت زیادتر شد، آن ملکه ای که در باطنش بود هی زیادتر شد. و همین طور بتدریج قوّت پیدا کرد، تا یک وقت یک دیکتاتوری شد مثل هیتلر؛ یا در مملکت ما یک دیکتاتوری شد مثل رضا خان. محمد رضا دیکتاتور بود، منتها به یک صورتی غیر صورتی که پدرش عمل می کرد. این دیکتاتور بود، و مردم را با دیکتاتوری زیر بار ذلت خودش آورد. و آنها هم که این را وادار کردند به اینکه این کشور را به تباهی بکشد. آنها هم راجع به پدرش خوب، می دانستند که دیکتاتور است.

راجع به پسر هم تعهداتی لا بُد داده است که قبولش کردند. و اینها این طور نبوده که از اول دیکتاتور زاییده شده باشند؛ یا از اول آزادیخواه کسی زاییده شده باشد. اول اینها همه بالقُوّه است. کم کم که انسان وارد می شود می بیند که یک وقت به دام خودش افتاد؛ یعنی این دام دیکتاتوری.

شما که از الآن می خواهید ان شاء اللَّه در نظامْ رو به توانایی بروید و رو به قدرت بروید این جهت را باید خیلی توجه کنید که آیا دارید وقتی که قدرت پیدا می کنید، وقتی رئیس یک فوج می شوید، رئیس یک پادگان می شوید، در خودتان توجه کنید که می خواهید هدایت کنید پرسنل خودتان را؛ یا می خواهید تحمیل کنید و لو باطل باشد. یک مطلبی را که می گویید چنانچه خطایش را فهمیدید، حاضرید به اینکه بگویید من خطا کردم، اشتباه کردم؛ یا همان خطا را می خواهید تا آخر به پیش ببرید.

از مفاسدی که دیکتاتوری دارد و دیکتاتور مبتلا به آن هست این است که یک مطلبی را که القا می کند، بعدش نمی تواند، قدرت ندارد بر خودش که این مطلبی که القا کرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح، فرض کنید، کشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست، نمی تواند که از قولش برگردد؛ می گوید: گفتم، و باید بشود! این بزرگترین دیکتاتوریهاست که انسان به آن مبتلا هست که «چیزی که گفتم باید بشود» و لو اینکه یک کشور به تباهی کشیده بشود. این دیکتاتوری هیتلر و امثال اینها از این قماش دیکتاتوری بود که وقتی مثلًا مشاهده این معنا را می کند که خطا کرده است و نباید این طور حمله را به مثلًا شوروی بکند، این را اظهار نمی کند؛ عقیده اش این است که «باید این کار بشود» «گفتم و باید بکنم». دیدید که این شخص که گفت «باید بشود» آن طور به مذلت کشیده شد.

شماها که ان شاء اللَّه بعدها یک چهره های فعّالی برای این مملکت می شوید و یک چهره های اسلامی برای این مملکت می شوید بدانید که این چیزهایی که در نفس خودتان هست، این اوصافی که در نفس خودتان هست، اگر مهار نکنید یک وقت یک  دیکتاتور از کار در می آیید. این طور نباشد که آن قدر خودتان را ببینید که هر چه می گویید همان درست است؛ و آن قدر خودبین باشید که اگر نادرستی را فهمیدید هم، حاضر به تسلیم نباشید.

انسان کامل آن است که اگر فهمید که حرفش حق است با برهان اظهار کند و مطالبش را برهانی بفهماند. اینکه در قرآن کریم دارد که  لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ  برای اینکه تحمیل عقاید نمی شود کرد. امکان ندارد که همین طوری یک کسی تحمیل عقاید بکند. این باید با یک توطئه هایی [باشد] که بد را به دیگران به عنوان خوب جلوه بدهد. یا اینکه اگر انسان باشد و اگر تربیت شده باشد با برهان آن مطلبی را که دارد به مردم بفهماند. تحمیل نباشد. آگاه کند مردم را بر اینکه راه این است، نه اینکه تحمیل کند به مردم که باید از این راه بروید. شما توجه به این معنا داشته باشید که چنانچه ان شاء اللَّه رئیس و فرماندار شدید، این خوی را که در انسان هست این خوی را از خودتان زایل کنید. و از الآن توجه به این معنا داشته باشید که مبادا مبتلا به این خودخواهی عظیم باشید که منشأ دیکتاتوری و منشأ همه مفاسد است. اگر یک چیزی را دیدید که واقعاً خلاف کردید، اعتراف کنید.

این اعتراف، شما را در نظر ملتها بزرگ می کند؛ نه اینکه اعتراف به خطا شما را کوچک می کند. پایبند بودن به خطا، انسان را خیلی منحط می کند. انسان یک حرفی زده است و خطا گفته است؛ بعد که دید خطا گفته است، اگر پایبند به این خطا باشد و دنبال این باشد که این خطای خودش را به کرسی بنشاند، این همان دیکتاتوری بسیار فاسد است و لو در صورت غیر دیکتاتوری باشد، لکن دیکتاتوری است. و این می رسد به آنجایی که انسان را هیتلر از کار در می آورد، رضا خان از کار در می آورد.

شما که در مدارس نظام تحصیل می کنید باید این مسائل را، این مطلب را توجه داشته باشید که مبادا تحصیلات شما همه اش برای این باشد که خودتان را برسانید به مقامی. برای این باشد که آن مقام وسیله برای رشد ملت، برای استقلال ملت، برای آزادی ملت، برای حفظ حدود و ثغور ملت باشد. نه اینکه مقصد این باشد که من برسم به فرماندهی و ملت هر چه می خواهد بشود. دیکتاتورها این صفت را دارند که می خواهند خودشان برسند به یک قدرت بزرگ و لو اینکه یک ملت تباه بشود، و لو اینکه یک ارتش از بین برود. شما باید توجه کنید که این صفت دیکتاتوری در شما رشد نکند، ان شاء اللَّه از اول هم نباشد. لکن اگر خدای نخواسته یک وقتی بود؛ رشد نکند که دیکتاتوری بدترین صفاتی است که انسان را منحط می کند از انسانیت و کشور را به تباهی می کشد.

خداوند ان شاء اللَّه همه شما قوای مسلّح را با هم منسجم کند بیشتر از حالا. و شما را با ملت منسجم کند بیشتر از حالا که با انسجام و با وحدت کلمه و با وحدت مقصد که همان مقصد الهی است، و در مقصد الهی هم استقلال کشور است و هم آزادی افراد است وهم همه آمالی است که انسانها دارند [به نتیجه می رسیم ]. ان شاء اللَّه شما همه با هم و ملت ما- زن و مرد، بزرگ و کوچک- با هم منسجم باشند تا اینکه این کشور را به آنجایی که خدای تبارک و تعالی می خواهد برسانند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 14، ص: 86-94

 

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت سپاه (لزوم نمونه  بودن  اخلاقی سپاه)]

زمان: صبح 24 بهمن 1361/ 29 ربیع الثانی 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: لزوم نمونه بودن سپاه از جهت اخلاق

حضار: رفیق دوست (وزیر سپاه پاسداران) و قائم مقام و مسئولان وزارتخانه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

از اموری که لازم است شما به آن توجه کنید این است که چون سپاه نهادی نوپاست و مسئولیت حفظ اسلام و انقلاب را به عهده دارد، باید از جهت اخلاق نمونه باشد و با همه مردم و سایر قوا برخورد صحیح و اسلامی بنماید. در سپاه و ارتش افرادی وارد نشوند که باعث اختلاف باشند. منحرفین از اول تزشان این بود که سپاه به درد نمی خورد؛ و از آن طرف، گروهی هم می گفتند ارتش نباید باشد، و هر دوی اینها می خواستند به ارتش یا سپاه ضربه بزنند. امروز ارتش و سپاه، هر دو، خوب و خدمتگزار به اسلام و انقلاب هستند. و چون ما می خواهیم مملکت را از اساس درست کنیم و آن مسائل اسلامی از بین رفته را احیا و زنده نماییم، باید در فکر سپاه و ارتش باشیم و بدانیم که اینها تا آخر تاریخ به ما ارتباط دارند. و اگر خدای ناکرده، پنجاه سال دیگر هم انحرافی پیش آید، ما مسئول آن هستیم. سفارش اکید من این است که افراد بر حسب تکلیف شرعی و مصالح جامعه در سپاه و ارتش توجه به مسائل داشته باشند و از گروهگرایی و تفرقه شدیداً احتراز کنند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 17، ص: 333

 

 

حکم [به رئیس دیوان عالی کشور (برخورد قاطع  با اعمال خلاف عفت در تنکابن)]

زمان: 24 بهمن 1367/ 6 رجب 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: لزوم برخورد قاطع با اعمال خلاف عفت در تنکابن

مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)

بسمه تعالی

جناب حجت الاسلام آقای موسوی اردبیلی- دامت افاضاته

بنا بر گزارش اطلاعات، در تنکابن اعمال خلاف عفتی رخ داده است. از آنجا که شما گفتید این مسائل را ابتداءً با شما در میان بگذارم، جنابعالی پس از تحقیق، یکی از افراد قاطع قوه قضاییه، چون آقای نیّری را به آن شهر فرستاده تا سریعاً حکم خدا را جاری نمایند.

امیدوارم دقت لازم را بنمایند تا به کسی ظلمی نگردد.

24/ 11/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 259

 

حکم [انتصاب آقای رسول منتجب نیا به ریاست سازمان عقیدتی- سیاسی شهربانی ]

زمان: 24 بهمن 1367/ 6 رجب 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: انتصاب ریاست سازمان عقیدتی- سیاسی

مخاطب: منتجب نیا، رسول

بسمه تعالی

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ رسول منتجب نیا- دامت افاضاته

این جانب از زحمات ارزشمند جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد مهدی موحدی کرمانی، نماینده خود و مسئول محترم عقیدتی- سیاسی شهربانی جمهوری اسلامی ایران که فردی فاضل و متدین و دلسوز اسلام و انقلاب می باشند، تشکر می نمایم. خدمات بسیار سودمند ایشان به تمامی پرسنل شهربانی قابل تقدیر است.

از آنجا که ایشان به علت کسالت قلبی خود استعفا نموده و درخواست کرده اند که فردی دیگر این کار را به عهده گیرد، جنابعالی که فردی فاضل و مبارز و دلسوز اسلام و انقلاب می باشید را به نمایندگی از طرف خود و نیز به ریاست عقیدتی- سیاسی شهربانی جمهوری اسلامی ایران منصوب می نمایم. امیدوارم جنابعالی همچون آقای موحدی از تلاش در راه اسلام و خدمت به پرسنل عزیز شهربانی کوتاهی ننمایید. موفقیت شما را از خداوند متعال خواستارم. و السلام علیکم.

24/ 11/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 260

 

. انتهای پیام /*