کد مطلب: 3535 | تاریخ مطلب: 15/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 15 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  15 آذر ماه

مصاحبه [با روزنامه «دیلی تلگراف» درباره اقامت در فرانسه ] 15 آذر 57

پیام [به ملت ایران (حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع)] 165 آذر 58

پیام [به ملت ایران (غائله حزب خلق مسلمان)] 15 آذر 58

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس خبرگان (پرهیز از اختلاف)] 15 آذر 58

سخنرانی [در جمع استانداران سراسر کشور (لزوم مردمگرا بودن مسئولان)]15 آذر59

سخنرانی [در جمع پاسداران پادگان امام حسین و ولی عصر (احتراز از اختلافات)] 15 آذر59

 تأییدیه [در مورد آقایان حسن صانعی، هاشم رسولی محلاتی و محمد حسن رحیمیان ]15 آذر61

مصاحبه [با روزنامه «دیلی تلگراف» درباره اقامت در فرانسه ]

زمان: 15 آذر 1357/ 5 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: اقامت در فرانسه- ضرورت کناره گیری شاه

مصاحبه کننده: خبرنگار انگلیسی روزنامه دیلی تلگراف

سؤال: [حضرت آیت اللَّه، به نظر شما در قدم بعدی چه اتفاقی در ایران رخ خواهد داد؟]

جواب: نمی توانم پیش بینی کنم. اما نهضت اسلامی ما، رو به اوج است. گروههایی هم از خود ارتش و دولتیها به نهضت مردم ملحق شده اند. ولی به طور جزم چیزی نمی توانم بگویم.

 [آقای شیخ ابو تراب عاشوری در بوشهر کشته شده است. در این باره شما چه فکر می کنید؟]

- این هم یکی از کسانی است که فدای اسلام شدند و ما از این فداییها داشته ایم و خواهیم داشت. این امور کار را بر شاه بدتر خواهد کرد.

 [آیا حضرت آیت اللَّه تصور می فرمایید همان طور که دیروز در مطبوعات پیش بینی شده، شاه داوطلبانه کناره گیری کند و سلطنت را ترک کند؟]

- چاره ای جز این ندارد. اگر عقل داشته باشد، باید این کار را بکند.

 [دلیل اینکه حضرت آیت اللَّه به ایران بازنمی گردید چیست؟ آیا تصور نمی فرمایید که از داخل بهتر بتوانید جنبش را هدایت بفرمایید؟]

- مردم توجه به این موضوع دارند که هر چه من بگویم به صلاحشان است. حال چه از اینجا باشد، چه از ایران، به آن عمل می کنند. من هر وقت صلاح دیدم به ایران می روم.

 [اگر حضرت آیت اللَّه تا سوم ماه ژانویه که ویزای شما در فرانسه تمام می شود، در فرانسه باقی بمانید، تا آن زمان چه برنامه ای برای ادامه اقامت خودتان خواهید داشت؟]

- الان پیش بینی نکرده ام.

 [آیا پس از ملاقات آقای «شایتز» نماینده وزارت خارجه فرانسه با شما در چند روز قبل، تغییری در   بیانیه های شما درباره اوضاع و احوال رخ خواهد داد؟ -]

- خیر، من هر گز حتی برای یک لحظه هم موضع خود را تغییر نمی دهم. این تکلیف الهی است و در صورت سکوت، مسئول خدا خواهم بود.

 [حضرت آیت اللَّه، عکس العمل شما در مقابل رژیم فرانسه مبنی بر محدود کردن فعالیتهای حضرت عالی و پیامهای شما به مردم ایران چگونه خواهد بود؟]

- اگر محدود بکنند ما در فرانسه نمی مانیم و به جای دیگر خواهیم رفت. لکن برای فرانسه صورت خوشی نخواهد داشت.

 [حضرت آیت اللَّه، نظر شما درباره وقایع چند روزه اخیر چگونه است؟]

- وقایع اخیر ایران را می گویید، همین دو- سه روزه تظاهرات و کشتار؟ بله، وقایعی است که دنبال این حکومت نظامی و دولت نظامی و ظلمهای شاه پشت سر هم واقع می شود و مردم از هر فرصتی برای اظهار حق خود استفاده می کنند. مطلب همان است که تا شاه هست این وقایع هست  

صحیفه امام، ج 5، ص: 178-179

پیام [به ملت ایران (حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع)]

زمان: 15 آذر 1358/ 16 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: ضرورت حفظ آرامش و جلوگیری از بی احترامی به مراجع و علما

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ملت شریف مبارز ایران- ایّدهم اللَّه تعالی

در این موقع حساس که کشور عزیز و اسلام بزرگ رو به رو با امریکای خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و هم صدا در مقابل دشمن بزرگ بایستند و فرصت به دست عمال اجانب و ریشه های گندیده طرفداران رژیم سابق ندهند، مع الأسف گاهی شنیده می شود که اشخاصی بی خبر از عمق مسائل، تحت تأثیر بدخواهان غائله بپا می کنند، و خدای نخواسته موجب اختلاف و شکاف می شوند. من اکیداً از همه ملت شریف می خواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهره برداری دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام گذارید. برادران بدانند که فاجعه ای که در منزل حضرت آیت اللَّه شریعتمداری پیش آمد، به دست توطئه گرها است که باید محکوم شود؛ و توجه داشته باشند که این نحو امور را توطئه گران تکرار نکنند. من از تمام قشرهای جوان دانشگاهی و مدارس علوم دینیه و روشنفکران و دانشمندان و نویسندگان عاجزانه استدعا می کنم در این وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز این امر را تکلیف شرعی الهی و وظیفه ملی می دانم. از خداوند تعالی وحدت کلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عالیقدر و پیروزی ملت مسلمان را خواستارم.

16 محرّم 1400/ 15 آذر ماه 58- روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 169

                       

پیام [به ملت ایران (غائله حزب خلق مسلمان)]

زمان: 15 آذر 1358/ 16 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: غائله حزب خلق مسلمان

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ملت شریف ایران- ایّدهم اللَّه تعالی

شما می دانید که بدخواهان اسلام و کشور در تمام مراحل توطئه نموده و بحمد اللَّه با شکست مواجه شدند. این بار که در رفراندم قانون اساسی شکست مفتضحانه نصیبشان شد سخت وحشت زده شده اند و توطئه را با چوب و چماق شروع کردند و با بهانه ها و استفاده از سادگی بعضی قشرها غائله راه انداخته و خواهند انداخت. در این موقع که با دشمنی مثل امریکا و دنباله های او روبه هستیم ریشه های رژیم سابق و طرفداران آنها و دارو دسته امریکا در این امور دست دارند که نگذارند آرامش در این کشور تحقق پیدا کند. لهذا من به شما ملت هوشیار هشدار می دهم که هر تشنجی و غائله ای امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهای دشمنان اسلام است.

من به شما دوستان اکیداً اخطار می کنم که هر کس عکس این جانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند کسی حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفداری کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردی و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل خلاف رضای خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است. خداوند همه ما را از شرور شیاطین حفظ فرماید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

16 محرّم الحرام 1400/ 15 آذر ماه 58

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 174

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس خبرگان (پرهیز از اختلاف)]

زمان: 15 آذر 1358/ 16 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: پرهیز از اختلاف و ایجاد غائله- استقبال ملت از قانون اساسی

حضار: نمایندگان مجلس خبرگان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من از آقایان که در این مدت برای قانون اساسی و برای مجلس خبرگان زحمت کشیدید، تشکر می کنم. و امیدوارم که خدمت شما به اسلام مورد نظر صاحبان اسلام باشد. و موفق باشید که از این به بعد هم همه با هم خدمت کنیم برای اسلام.این قانون اساسی که تحت نظر علما و کارشناسان اسلام تهیه شد موجب نگرانی بعضی اشخاص هست و من هیچ نگران نیستم. قانون اساسی صحیح است. و اگر بعض طوایف خیال می کنند که آن چیزی که آنها می خواهند در قانون اساسی نیست، این یک اشتباه است. و این را باید بدانند که اسلام برای همه است. و قانون اساسی اسلام همه دردها را ان شاء اللَّه دوا می کند. و ما امیدواریم که اگر فرض کنید که یک نقیصه ای در کار باشد، بعدها در مجلس شورا این نقیصه رفع بشود. نگران نباشند هیچیک از طوایف.لکن همه توجه به یک مسأله داشته باشند و آن این است که قدم به قدم، [مشکلات باید حل بشود] ما از اول این نهضت تا حالا مواجه با مخالفت دسته ها بودیم و الآن که از این جهت هم مأیوس شدند، گمان می کردند که قانون اساسی مورد توجه مردم نیست. خیلی خوشحال شده بودند از اینکه راجع به شوراهای شهر، مردم خیلی اقبال نکردند و آرزویشان این بود که در قانون اساسی هم مردم اقبال نداشته باشند، لکن دیدند که این قانون اساسی بهتر اقبال شد برایش، از اصل جمهوری اسلامی. حالا البته من درست تحقیقاً نمی دانم نسبت چی است. لکن تا حالا که به ما گفتند نسبت از آن بالاتر است. و حالا مأیوس شدند بعض طوایف. می بینند که خوب این قدم هم که برداشته شد. دیگر چه  بکنند؟ حالا افتادند به اینکه تظاهر کنند که ما این قانون اساسی را نمی خواهیم، با قلدری. یک وقت یک حرف داشتند که بگویند قانون اساسی فلان جایش اشکالی دارد، بیایید این اشکال را مثلًا رفع بکنید. یک وقت این است که افتادند به قلدری و یک دسته از اشخاص مغرض؛ از بستگان رژیم منحوس پهلوی، از بستگان امریکا افتادند توی مردم. یک دسته اشخاص ساده لوح هم تحت تأثیر واقع می شوند و خیال می کنند که اینها یک نظر صحیحی دارند. در صورتی که مسأله این طور نیست. اینها نظر صحیح ندارند. و اینها از اول تا حالا قدم به قدم که مخالفت کردند، و حالا این قدم هم برداشته شد و دیدند همه ملت تقریباً موافق با این قانون اساسی هستند، حالا می خواهند با قلدری کار را پیش ببرند. یعنی خیال می کنند که در مقابل یک ملت که همه این ریشه های فساد را دارد می کند و کنده است، باز می شود که یک عده ای قلدری کنند و بگویند که ما نمی خواهیم این را. چطور می شود در مقابل یک ملت چند نفر بگویند ما نمی خواهیم؟ اختیار دست شما نیست که نخواهید یا بخواهید، بخواهید یا نخواهید. این قانون اساسی تصویب شد و مردم به آن رأی دادند. قریب به اتفاق به آن رأی دادند. و دیگر دست و پا کردن صحیح نیست.

و من امروز به همه ملت، به همه طوایف، به همه گروهها عرض می کنم که امروز شما مخالفتان امریکاست، مخالفتان دولتهای بزرگ است. امروز مملکت شما مقابل با یک همچو قدرتهایی است. شما اگر اسلام را قبول دارید، خوب مملکت اسلامی را هم باید قبول داشته باشید، و اسلام در خطر است. و اگر ملی هستید، خوب ملت شما در خطر است؛ کشور شما در خطر است. امروز بیایید باز تظاهر کنید و این او را بزند او او را بزند، و این طور مسائل  واقع بشود، نه امری است که عقل او را قبول بکند. بر خلاف موازین عقلی است و بر خلاف شرع است بلااشکال. و از گناهان کبیره است که معلوم نیست که اگر کسی الآن اسلام را صدمه بزند اصلًا قابل این باشد که توبه اش هم حتی قبول بشود. باید اشخاص روشن، اشخاص صحیح، این ریشه هایی که می خواهند این کارها را بکنند، این فسادها را ایجاد بکنند، غائله می خواهند درست بکنند، اینها را نصیحت کنند. به اینها بگویند که آخر شما مسلمان هستید. چرا مسلمان باید با اسلام مخالفت کند. شما نمی دانید که دارید با اسلام مخالفت می کنید. شما نمی دانید که الآن با مملکت اسلام دارید مخالفت می کنید. شما نمی دانید که اگر اختلاف بین خود ما واقع بشود نتیجه اش را امریکا می برد و دولتهای بزرگ. شما نمی فهمید این را. یا می فهمید و تعمد دارید. ملت حالا باید موازین دستش باشد، هر کس می خواهد باشد، کسانی که امروز غائله ایجاد می کنند، اختلاف ایجاد می کنند، این کسان را بشناسند که اینها عملشان صحیح نیست. و به اسم فلان آقا یک غائله ایجاد می کنند، به اسم فلان شخص یک غائله ایجاد می کنند.

اینها نه مورد نظر فلان آقا و فلان انسان است. اینها یک اشخاصی هستند می خواهند غائله ایجاد کنند. و این غائله هم به نفع امریکا تمام می شود. به ضرر اسلام تمام می شود.مخالف شرع اسلام است. از گناهان بسیار بزرگ است. امروز این اختلافات را از آن دست بردارند.من این را اعلام می کنم که اگر کسی به من سَبّ «1» بکند، فحش بدهد، عکس من را پاره کند، احدی حق ندارد که به او تعرض بکند. حرام است تعرض کردن به کسی که به من سَب کند، به من فحش بدهد، عکس مرا پاره کند، مرا بزند، هر کاری بکند. احدی حق ندارد در این وقتی که ما گرفتار هستیم در این مصیبت بزرگ، با او مقابله کند تا اینکه به زد و خورد برسد و غائله ایجاد بشود. امروز آرامش ما می خواهیم. غائله نباید ایجاد  بشود. باید همه با هم دست به هم بدهید و ایجاد غائله نشود. همه دست به هم بدهید.آرامش خودتان را حفظ بکنید. و همه توجه به این داشته باشید که این گرفتاریهائی که الآن برای ملت ما پیش آمده است، این گرفتاریها رفع بشود. این را من به همه ملت می گویم. به کردها عرض می کنم. به بلوچها عرض می کنم. به ترکها عرض می کنم. به فارسها عرض می کنم. به سیستانیها عرض می کنم. به بلوچستانیها عرض می کنم. به عربها عرض می کنم. به همه ملتها عرض می کنم. امروز اسلام در مقابل کفر واقع شده. قضیه ایران نیست، قضیه اسلام است. اسلام امروز در مقابل کفر واقع شده. همه ملتها باید با ما موافقت کنند. همه باید اختلافاتشان را کنار بگذارند و با ما موافقت بکنند. سر یک امور جزئی چرا باید با هم اختلاف بکنند؟

من دیشب شنیدم که یک اختلاف اینجا واقع شده. خدا می داند که من چقدر متأسفم از این معانی که یک عده جاهل، یک عده اشخاصی که بی اطلاع از مسائل و از ریشه های مسائل هستند، این یک چیزی، یک کسی یک کاری می کند یک کس دیگر می زند او را. اشخاصی هستند می خواهند غائله ایجاد کنند. در همان سابق هم این طور بود که یکی از خود سازمانیها یکی را می کشت، مردم خیال می کردند آن کشته، می ریختند به هم، بعد غائله ایجاد می شد. حالا ممکن است که یک کسی از همان ریشه هایی که سابق بوده حالا باشد، یک غائله ایجاد کند، یک کسی را بکشد، یک کسی را بزند، بعد اسباب این بشود که یک مملکت به هم بریزد. این کارها بر خلاف شرع است. بر خلاف انسانیت است. بر خلاف ملیت است. دست از این کارها بردارند. چرا این کارها را می کنند؟ چه شده است که حالا شما به جان هم افتادید؟ چرا باید به جان هم بیفتید؟

خداوند ان شاء اللَّه همه شما را حفظ کند و این مملکت را از شرّ دشمنان ان شاء اللَّه حفظ کند. و ما را بیدار کند از این خواب.

صحیفه امام، ج 11، ص: 175-178

 

سخنرانی [در جمع استانداران سراسر کشور (لزوم مردمگرا بودن مسئولان)]

زمان: قبل از ظهر 15 آذر 1359/ 27 محرّم 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: نقش مردم در حکومت و لزوم مردمگرا بودن مسئولان

حضار: آقایان زواره ای و میر سلیم (معاونان وزارت کشور) و استانداران سراسر کشور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من یک مطلب راجع به آقایان استاندارها که تشریف دارند و عموم استاندارها و عموم ادارت دولتی و عموم کسانی که در جمهوری اسلامی دست اندرکار هستند- چه لشکری، چه کشوری- [دارم ]. من از زمان احمد شاه تا حالا- این رژیم زمان احمد شاه- را دیده ام. اواخر آن رژیم را و زمان رضا شاه و پسرش را تمامش را تا منتهی شده به حالا. آن چیزی که اسباب ضعف دولت و جدایی مردم از دولت هستند آن عبارت از کیفیت عمل همه دستگاههاست؛ یعنی یک حکومتی که در یک جا می رود، در مرکز کارهایش را درست کرده بود و رشوه هایش را به آنهایی که باید بدهد، داده بوده، آنها هم اجازه اینکه هر کاری می خواهد بکند، داده بودند، و هر کاری در آنجا می کرد یا کسی جرأت نمی کرد صحبت کند، یا اگر می کرد اثر نداشت. این انحصار به آن رده بالا نداشت. [در] همه رده ها تا آخر، وضع این طوری بود. در بعضی از اوقات، در بعضی از جاها یک حکومتی که آن وقت می خواست برود، که حالا استاندار بوده، از فرض کنید خراسان می خواست یک کسی برود به حسب اختلاف درآمد در آن جا برای استاندار و برای حکومت، او اجاره می کرد آنجا را، تیول بود. خراسان، تیول مثلًا فلان شاهزاده بود. و چقدر به شاه یا به دستگاه می داد و آنجا را تیول می کرد، و بعد هم آنجا هر کاری می خواست می کرد. باید آن چیزی را که داده است   درآورد و مضاعف بر او، زیاد برای خودش و دوستانش ذخیره کند. و همین طور نظامیها، ژاندارمری مثلًا فرض کنید که کلانتریها اینها همه باب این باب بوده است. اگر کسی آن مسائل آن وقت را درست بررسی بکند و بنویسد، یک کتاب قطوری خواهد شد که چه می کردند اینها با مردم، و از صدر تا ذیل، وضع همین طور بود. زمان رضا شاه از باب اینکه همه دزدیها منحصر به خودش بود، انحصار دست خودش بود. حکومتها به این قدرت نبودند. زمان احمد شاه این طور نبود که خود آنها بتوانند همه برداشتها را برای خودشان بکنند. این بود که یک دار و دسته هایی که می فرستادند این بساط را درست می کردند. زمان رضا شاه همه دزدیها از گردنه ها رفته بود تهران. همه «زَلَّقی ها»  از همه جا متمرکز شده بود در خود دستگاه دولتی. و از همه بالاتر خود رضا شاه و امثال اینها. و این اسباب این شده بود که مردم با دستگاههای دولتی مطلقاً مخالف بودند منتها جرأت نمی کردند حرف بزنند، بعضی وقتها هم جرئت می کردند. من یادم است بچه بودم که حکومت خمین یک نفر از خانها را گرفته بود. بعد از دو- سه شب، سه- چهار شب ریختند خانها و حکومت را گرفتند و حبسی خودشان را بیرون آوردند و حکومت را به اسیری بردند. و احَدی از مردم هیچ، همچو نبود که چرا بگوید، خوشحال هم بودند. شاید بعضیشان منزل حکومت هم آمدند تتمه را غارت کردند. من شاهد قضیه بودم که آن خانه ای که حکومت را از آن بردند. من بچّه بودم پشت یک دری ایستاده بودم و نگاه می کردم به وضع آنها، که آنها حمله کرده بودند و حکومت هم مرد قلدری بود. او هم باز آن وقت ده تیری داشت. او هم حمله می کرد و یک نفر هم ظاهراً از آنها کشته بود، لکن بعد اسیر شد. این وضع حکومت بود در آنجا که شرح طولانی دارد. و زمان رضا شاه را هر که یادش باشد می داند چه قضایا واقع شد. و زمان محمد رضا هم که همه یادتان هست. این اسباب این شد که دولت مقابل ملت، ارتش مقابل ملت، همه مقابل ملت بودند؛ یعنی  هر چه می توانستند این کلانتریها و این ارتش و این ژاندارمری و اینها هر چه می توانستند از مردم اخَّاذی می کردند به زور، به ارعاب. شاید یادتان باشد که این را گفتم، نمی دانم، در مطبوعات لا بد نبوده. رضا خان یک وقتی که وارد شده بود در ژاندارمری، دستهایش را در جیبش گذاشته بود، وقتی که وارد شده بود، گفته بود می ترسم از جیبم بدزدند. این ممکن است که اوّلًا راه نشان دادن به آنها باشد که باید دزدید و لو از من. و ممکن است معرفی آنها باشد به اینکه وضع این طوری است. همه ملت هم دستشان در جیبشان باید باشد که خود اعلیحضرت ندزدد، مسأله این است.

دولت و ملت؛ دولت و همه ارگانهای دولتی که شما آقایان هم در هر استانی در رأس هستید، باید فکر این مسائل را، این تاریخ آخر این زمانها را یک قدری مطالعه کنید- نه آن تاریخی که برای شاه نوشتند. آنها تاریخ نیستند. آنها دروغ هستند- مشاهده کنید و کارهای اینها را ببینید و ببینید که چرا ملت از اینها جدا بود؟ چرا کارشکنی می کرد ملت؟ من یادم است این را. شاید خیلی شما یادتان است، اینها هم خیلیهایتان یادتان است که وقتی این متفقین از اطراف ریختند به ایران، و زمان رضا خان ریختند به ایران، و آن مردم آن قدر خوف داشتند از اینها که آیا چه خواهند کرد، لکن خوشحال بودند از اینکه رضا خان را بردند. یکی از برکات این هجوم را با اینکه همه اشکالات را مردم در نظرشان این بود که چه خواهد شد و چه خواهند کرد، لکن این معنا مثل اینکه یک هدیه ای بود آسمانی برای اینها رسیده بود که رضا خان رفت. و مع الأسف آن وقت اشخاصی که خود ملت یک رأسی که بتواند آنها را جمع بکند نبود، که پسر رضا خان را آنها گذاشتند اینجا. و در صورتی که اگر آن وقت در دو- سه تا شهر تظاهر می شد به ضد، نمی گذاشتند او را، لکن هیچ کس حرف نزد. تا اینکه آن خوف سابق بود و ریخته نشده بود آن خوف. از این جهت مردم جرأت نمی کردند. کسی هم نبود که آنها را وادار کند به یک همچو مسائلی. شاید اگر مرحوم مدرّس در آن وقت بود، آن کار را می کرد. لکن کسی نبود که این کارها را بکند. این قصه ها که من برای شما می گویم خیلی هم خودتان می دانید.

این راهی است برای همه شماها و همه کسانی که دست اندرکار هستند و امور مملکت را می گردانند به هر جوری که هست که بفهمند که حکومتها از بالا گرفته، از رئیس جمهور گرفته تا آنجاهایی که در دِه، یک نفری، فرض کنید بخشدار است، اینها باید در خدمت ملت باشند. اگر اینها در خدمت ملت نباشند باز کم کم همان خواهد شد که در زمان آنها شد. حالا بدتر از آن وقت است. برای اینکه حالا مردم دیگر آن خوف را ندارد از هیچ کس. اینها تا آمدند خوف ایجاد کنند، یکی دو نسل بعدش شاید ثمر برسد.خیال نکنند که مثلًا اگر بخواهند یک نفر یا چند نفر دیکتاتوری بکنند در این نسل، می شود، نه نمی شود. این یک مطلبی است که اگر حالا پایه اش ریخته شد، در دو نسل دیگر آن وقت نتیجه گرفته می شود؛ یعنی اینها کارش را می کنند، آنها نتیجه اش را می گیرند. از این جهت ما باید درست همه ملت و همه استاندارها و همه کسانی که دست اندرکار هستند اینها، مواجهه با ملت این طور نباشد که در آن وقت بود که یک بیچاره ای اگر می خواست استاندار را ببیند نتواند تا آخر. یک کسی که به او ظلم شده اگر می خواست حکومت یک شهری را ببیند، فرض است که استاندار یک- فرض کن- ناحیه باشد، اصلًا قدرت این را نداشت همچو جرأتی به خودش نمی داد که من ببینم ایشان را. یک همچو چیزی نبود. نمی شد یک همچو چیزها. از این جهت عُقده ها در دل مردم همین طور انباشته شد تا یک وقتی که آن عُقده ها باز شد و آن کار را انجام دادند.

ماها باید متوجّه این مسائل باشیم که حالا اینکه دست شما آقایان آمده است حکومت، و دست بالاتری آمده است حکومت خوی مثلًا، توجّه به این معنا باشد که باید اینها در خدمت مردم باشند. و به مردم حالی کنند که ما خدمتگزاریم؛ حالی کنند لفظاً، حالی کنند عملًا. در عمل این طور باشد که مردم ببینند که این استانداری که آمده است در اینجا، آمده است خدمت کند به مردم، مشغول خدمت به مردم است. خوب، وقتی مردم ببینند که کسی مشغول به خدمت است دیگر دعوا ندارند با او. دعوا آن جا پیدا می شود که ببینند آمده است که مردم را داغ کند. آمده که با هر وسیله ای اخّاذی کند. آمده است قدرت خودش را تثبیت کند. وقتی مردم دیدند که یک نفری می خواهد قدرت خودش را تثبیت کند، مردم با او مخالف می شوند. و حالا هم می گویند مردم، مثل آن وقت نیست که عقده بشود. حالا اینها عقده ها شکافته شده است. حالا دیگر اجازه نمی دهند به کسی که بخواهد این کار را بکند. این جز آبروریزی خود آنها چیز دیگری بار نمی آورد. آدم عاقل فرضاً اگر یک نفری باشد که در باطنش یک دیکتاتوری باشد- خوب، در شرق تقریباً این جور هست. خیلی، غرب هم هست. همه جا هست. انسان این جوری است- بر فرض اینکه باشد لکن باید اگر عقل دارد این را حالا ذخیره کند برای یک وقتی که اگر، وقت باشد، نه برای [همه جا] عجله نکند در کار، این عجله اسباب این است که انسان را از بین ببرد.

در هر صورت من عرضم به آقایان این است که منحصر به شما هم نیست، به هر کس که هست این است که توجّه کنید به اینکه هم صلاح خود شماست و هم صلاح کشور شماست و هم صلاح ملت است که شما با مردم دوست باشید. مردم احساس کنند که اینها دوستهای آنها هستند که آمده اند. برای اینکه مثلًا فرض کنید که ژاندارمری مثل آن وقت نباشد که مردم از ترس او نمی توانستند عبور کنند نه از دست دزدها! مثل- عرض می کنم که- شهربانی نباشد که مردم از ترس آنها نمی توانستند اظهار بکنند که یک کسی به ما چه کرده است. شاید شما آن وقت در شهربانی نرفته باشید یا رفته باشید شاید هم. در این کلانتریها که مردم کار داشتند، عزا می گرفتند. اگر، بخواهند بروند توی کلانتری، آیا چه خواهد شد؟ یک مظلومی می خواهد برود آن [ستمی ] که به او شده است، آن ظلمی که شده است به او بگوید، به اینها بگوید. عزا می گرفتند چطور ما برویم توی اینجا. این مثل از حبس بدتر بود برای اینها. اینها یک [وحشت ] عجیبی، یک ارعاب عجیبی کرده بودند. بنا بر این بود که ایجاد خوف بکنند در مردم.ارعاب کنند مردم را که کسی در ذهنش هم نیاید که مخالفت کند. این بساط بنا بر این بوده است. حالا یا تعلیم بالاترها بوده است یا خودشان؛ شیطنت خودشان.در هر صورت ما برای خاطر حفظ یک کشوری، برای خاطر استقلال یک کشوری که باز یک قدرتهایی نیایند دوباره در کشور ما و بخواهند چه بکنند؛ باید مردم را نگه دارید. هر کدام در هرجا که هستید مردم را همراه خودتان نگه دارید. و مردم را با هم جوش بدهید؛ یعنی صحبتهایی که می کنید، در مجالسی که مردم دارند، بروید صحبت کنید برای مردم و مردم را آگاه کنید که این بساطی که- فرض کنید- بعضی از روشنفکرها می خواهند درست بکنند، این بساط، بساطی است که اگر اشتباه کرده اند خوب، اشتباه. و اگر یک نقشه ای در کار هست که یک همچو کارهایی بشود، نقشه اش را به هم بزنند.مردم با هم باشند. آقا، مردم تا حالا در این چند سال آخر که چقدر اینها زحمت کشیده اند. مردم خیلی خوب اند. مردم ما واقعاً خوب اند. شاید نظیر ملت ایران در هیچ جا نباشد. ماها بدیم. آنها خیلی خوب اند. من گاهی در ذهنم این معنا می آید که اگر در آخرت- من خودم را می گویم- من جهنم بروم آن کسی که برای من یک کاری کرده، به خیال اینکه من آدم هستم، برای من یک کاری کرده است در بهشت باشد. می گویند بهشت مُشْرِف به جهنم است. می بینند آنها را. خوب من چه جواب بدهم به او؟ اینها به من بگویند که ما برای تو مثلًا «اللَّه اکبر» گفتیم. تظاهر کردیم، تو جوری بودی که رفتی جهنم و ما برای خاطر تو بهشت رفتیم. تو خودت ملعون بودی، رفتی جهنم. این مردم خوب اند. این خوبها را نگه دارید. این مردم خوب را با خودتان همراه کنید. وقتی تمام استانها، اشخاصی که در استانداری هستند، تمام این استاندارها بنا را بر این بگذارند که کارهای خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالی کنند به مردم که حکومت اسلامی، حکومت خدمت است. پیغمبر اکرم خدمتگزار مردم بود با اینکه مقامش آن بود ولی خدمتگزار بود. خدمت می کرد. آن قصه مالک اشتر را من کراراً گفته ام.    عبور می کرد از جایی. سردار اوّل اسلام بود. از یک جایی عبور می کرد. یک کسی نشناخت و یک فحشی داد. یک چیزی گفت. وقتی رد شد آن کسی که آنجا نشسته بود گفت؛ تو او را شناختی؟ گفت نه. گفت: مالک اشتر بود. دوید مردک، دید رفته مسجد، رفته مسجد نماز می خواند. رفت عذرخواهی کرد. گفت: من نیامدم مسجد الّا اینکه برای تو طلب مغفرت بکنم. این یک کلمه ببینید چه می کند با قلب آن آدم. این قلبهای صافِ پاکِ مردم را نگه دارید. این کشاورزها و- نمی دانم- کارگرها و اینها بودند که شما را به استانداری رساندند، و الّا شما را استاندار نمی کردند. زمان رضا شاه هیچ کدام شما استاندار بوده اید؟! راه نمی دادند شما را توی ادارات. این مردم بودند که این دولت را به وجود آوردند و این رئیس جمهور را رئیس جمهور کردند. و- عرض می کنم- این مملکت را برگرداندند از آن حال که یک حاکمی که وارد یک جایی می شد، هزار جور فساد می کرد، حالا آن جور نباشد. ما باید درست توجّه داشته باشیم به این مسائل، و خدا را حاضر ببینیم همه جا. در قلوب ما حاضر است، در هر مجلس حاضر است، ما در محضر خدا هستیم. وقتی ما در محضر خدا هستیم، بندگان خدا که عزیز خدا هستند، در محضر خدا ما به آنها اذیّت بکنیم؛ این جرم بخشودنی نیست. باید نگه داریم اینها را. اگر بخواهید کشور شما دوباره اسیر نشود و همه چیز را از شما نگیرند و این پنجاه سال اختناقی که بعضی از شماها یادتان هست و ده- پانزده سالش را بعضی یادتان هست، همه یادتان هست. آن اختناق دوباره به وجود نیاید. و آن ذلّتی که برای همه بود، برای بزرگها بیشتر بود، منتها نمی فهمیدند. اینها این قدر قلبشان ظلمانی شده بود که نمی توانستند ادراک کنند. من خدا می داند این مطلب هیچ از یادم نمی رود که وقتی دیدم یک کسی که خودش را شاه یک کشوری می داند- ما البته هیچ وقت او را نپذیرفته بودیم به اینکه این شاه است، این یک دزدی بود آمده بود اینجا به زور- اما یک کسی که به عنوان شاهی، مردم ممالک دیگر شناخته بودند او را، در مقابل نیکسون بود،  جانسون گمان می کنم بود. جانسون بود. او آنجا ایستاده بود و او اینجا ایستاده بود. او اصلًا توی صورت او نگاه نکرد. از شأن خودش، عینکش را برداشته بود، چشمش را از آن طرف دوخته بود، این هم مثل یک بچّه مکتبی که مقابل آن معلّمهای سابق بود نه حالا، معلّمهای سابق، این طور ایستاده بود. من خجالت می کشیدم از اینکه، خوب، ما در مملکتمان یک نفر مقامی که عالم او را شناخته اند به اینکه او مثلًا شاه ایران است. او در مقابل یک رئیس جمهور آن طور ذلیل هست. چرا باید باشد؟ باری اینکه می خواهد از آنجا اجازه حکومت بگیرد و اینجا بچاپد. همان کاری که خود آن سلاطین سابق هم می کردند و نخست وزیرهای آن وقت، و- نمی دانم- فرمانفرماهای آن وقت می کردند که به تیول می دادند کشور را، حکومتهای تکه تکه را. همین کار را می خواهد او بکند که آنها اجازه غارت بدهند. بیاید هر کاری بکند آنها هم نگذارند کسی صدایش در بیاید.

خوب اگر بخواهید که برنگردد این اوضاع، من چند روز دیگر بیشتر نیستم، امّا مملکت، مملکت شماست، مملکت، مملکت ایران است. اگر ایرانیها از آن صدر تا آن ذیل بخواهند که این مملکتشان این طوری که حالا پیش خودشان هست، و ان شاء اللَّه این غائله ها هم ختم می شود، به خیر ختم می شود- ان شاء اللَّه- اگر بخواهید مملکتتان مال خودتان باشد و مال خود این ملت باشد، باید این ملت را به همان گرمیی که هست نگه دارید. و تخیّل اینکه ما یا به شرق متمایل باشیم یا به غرب متمایل باشیم، این در ذهنتان اصلًا دیگر وارد نشود. و نگذارید در ذهن کسانی دیگری که با شما تماس دارند یا ملت وارد بشود. اینها را همین طور منسجم نگه دارید. یک ملت [است که ] اصلًا نظیر ندارد این. اگر زمان محمد رضا یک جنگی واقع می شد، مثلًا فرض کنید در اهواز واقع می شد، در خراسان برایش زنها نان می پختند؟! دعا می کردند که- ان شاء اللَّه- شکست بخورد. حالا وضع این طوری است. در کجای دنیا شما سراغ دارید یک همچو مطلبی. یک همچو پشتیبانی مردم از حکومت، از ارتش. سراغ نداریم ما جایی در این، نظیر نداشته   است این، در تاریخ هم نمی توانید پیدا بکنید. از بچه های کوچکی که ده تومان دارند می دهند برای ارتشی که آنجا، قوای مسلّحه ای که آنجا کار می کنند. با آن پیر زن هشتاد ساله ای که چند تا تخم مرغ دارد، اینها ارزش دارد. ارزش اینها زیاد است، و ما باید حفظ کنیم این ارزش را. پیروزی مملکت ما برای همین ارزشهاست. این پیروزی قلوب، بالاتر از پیروزی کشور است. از قلوب این طور، این طور فتح قلوب بالاتر از فتح کشورهاست. این را حفظش بکنید. و دائماً در نظرتان باشد که ما یک بنده خدایی هستیم که این مردم ما را به این محل رساندند، و ما برای آنها باید خدمت بکنیم.

رئیس جمهور باید فکر بکند که این مردم کوچه و بازار من را از پاریس آوردند اینجا و رئیس جمهور کردند؛ من باید خدمت بکنم به مردم. نخست وزیر باید فکر همین معنا باشد که این مردم بودند که من را از حبسها و زجرهای آنجا بیرون آوردند و نخست وزیر کردند، من باید خدمت به آنها بکنم. شما آقایان هم همین طور. هر کدام که در آن وقت زجر کشیدید و حبس رفتید، همین ملت، شما را نجات داده است. هر کدام هم که نبودید، اصلش مملکت یک حبسی بود، تمام کشور یک زندانی بود برای همه. بنا بر این، آن چیزی که اساس است در این مملکت، هم سیاست اقتضا می کند، هم دیانت اقتضا می کند، هم انصاف و وجدان اقتضا می کند؛ این است که این خدمتگزارهایی که مجانی برای شما دارند خدمت می کنند، و برای حکومت دارند خدمت می کنند، اینها را ارجشان را بدانید. و بدانید که اگر خدای نخواسته این پیوند سست بشود و گسسته بشود.

خدای نخواسته کار همان است که اوّل بود. حال نشود چند وقت دیگر، چند وقت دیگر، از حالا باید این بنیان، محکم باشد، این بنیان را باید همیشه دنبال استحکامش باشید. و این استحکام را هر کدام شما در محلتان عهده دارش هستید، یعنی یک تکلیف شرعی- وجدانی است که شما نگذارید در هر جایی که هستید آن کسانی که در زیر نظر شما وزیر- عرض کنم- حکومت شما هست به مردم بدسلوکی کنند، مردم را بپذیرید برای خودتان، بروید تو مردم، جدا نشوید از مردم. آن وقت این طور بود که مردم را نمی پذیرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمد رضا می خواست از یک راهی برود، چند روز قبلش باید همه آنجا را، خانه ها را کنترل کنند تا بتواند از آنجا عبور کند. این سلطنت نیست که، این ذلّت است. اسمش را سلطنت می گذارند.

باید جوری باشید که مردم مثل مادر شما را در آغوش بگیرند. الآن این جورند مردم، این را حفظش کنید. مملکتتان با این ترتیب حفظ خواهد شد. هر روزی برای مملکت مشکل پیدا می شود، حلّالش خود مردم [باشند] الآن این مشکلی برای کشور ما پیدا شده، خوب مردم دارند کمک می کنند. حلّالش خود این مردم هستند. این پشتیبانیهای عظیمی که مردم می کنند، و آن حضوری که خودشان دارند و خودشان هست. از خودشان می دانند همه چیز را. ارتش را از خودشان می دانند. همه چیز را از خودشان می دانند. این باید حفظ بشود تا حفظ بشویم. تا کشورتان حفظ بشود. و اگر خدای نخواسته، این از دست ما برود، ما برمی گردیم به آن طوری که اوّل بودیم. و من خوف این را دارم که ما نعمتی را که خدا به ما داده است، و همه اینها از جانب خدای تبارک و تعالی بوده است ما کُفران این نعمت را بکنیم، و عنایت خدا از ما منحرف بشود. ما خودمان اسباب این بشویم و ما بدتر از آنکه بودیم بشویم.

امّا مشکلاتی که شما گفتید و آقایان گفتند، من نه اینکه نشنیده بودم، من گزارش زیاد برایم می رسد، اینها- ان شاء اللَّه- کم کم باید رفع بشود و رفع می شود، و در صدد هم هستند، و من هم تعقیب خواهم کرد. و شاید همین دو روز هم بیایند اینجا. من تعقیب خواهم کرد این را. من هم برای همین جهت خواسته بودم اینها بی نقص باشد، آن هم یک مملکتی که دو سال است با آن زحمتها و با آن رنجها فتح شده است. و یک مملکتی گذاشته اند که آن همه عیب دارد. آن همه عیب را گذاشته اند و فرار کردند. اصلًا مال مردم را، مال ملت را برداشتند، غارت کردند و رفتند. اینهایی که از زمینهایشان و نمی دانم چه شان مصادره شده، بیشتر از این را بدهکار هستند اینجا. غارت کردند این مملکت را و رفتند. محمد رضا گفته بود که من مملکت را خراب می کنم و می روم. درست گفت، خراب     کردند و رفتند. منتها ما خیال می کردیم که خرابی به این است که مثلًا بمباران کنند و بروند. نه، از خراب بدتر کردند. برای اینکه بمباران یک دفعه می شود و تمام. اما اینها ریشه اقتصاد ما را از بین بردند که حالا سالهای طولانی باید زحمت بکشند مردم تا این خرابیها را جبران کنند. و این کارهایی که شماها انجام می دهید، من این را از زمانی که آقای مهندس بازرگان نخست وزیر بودند، به ایشان کراراً گفتم با یک مَثَلی، و حالا به شما عرض می کنم. من عرض کردم به ایشان که یک مرغ یک تخم می کند، ببینید چقدر هیاهو می زند. چه اعلامهایی می دهد. فریادهایی می زند یک تخم در می آورده! شما کار می کنید و سکوت. خیال نکنید که ما برای خدا سکوت می کنیم. خیر، برای خدا بگویید. برای اینکه این مملکت را این شیاطین دنبال این هستند که بگویند هیچ کاری نشد، جمهوری اسلامی آمد و هیچی. مِثْل اوّل. این بی انصافها که حالا خودشان افسارگسیخته هستند و توی خیابانها وهمه جا با افسارگسیختگی دارند هر شرارتی می خواهند بکنند، و آن وقت نَفَسشان نمی توانست در آید، حالا می گویند چیزی نشده است.

جمهوری اسلامی آمد و آن هم هیچ کاری نکرد. در صورتی که آن طوری که به من گزارش می شود این مقداری که جمهوری اسلامی به مردم، با همه گرفتاریهایی که داشته در ظرف این دو سال، یک سال و نیم انجام داده، بیشتر از آن مقداری است که در طول سلطنت اینها [بوده ]. کاری نکرده بودند آنها. بیشتر از آن مقداری است که یک حکومت عادلی در آن وقت می کرد، لکن گفته نمی شود. مردم را، شما عَرْضَه نمی دارید.

در هر صورت این هم جزو نقص است. ما باید هر کاری می کنیم، شماها آقایان هر کاری که می کنید عرضه کنید به مطبوعات. در رادیو- تلویزیون، در رادیو، در مطبوعات عرضه کنید. گاهی مثلًا یک چیزی تو تلویزیون مختصری می آید، خیال می کنند مردم همین بود. در صورتی که پریروز آقای باهنراینجا بودند و قضیه مدارسی که ساخته   شده است ایشان می گفت: مدارس، پانزده هزار مدرسه است که تا چند روز دیگر، چند وقت دیگر پانزده هزار تمام می شوند، ده هزارش است، پانزده هزار تمام شده. و در طول تاریخ اینها، در طول تاریخ، سه مقابل این در تمام تاریخ ایران بود. و این پانزده هزار به قدر ثُلْث تمام این کارهایی است که از اوّل تا حالا کردند. خوب، این عَرْضَه باید بشود، گفته باید بشود. مردم بفهمند که چقدر خانه ساخته شده است. چقدر مسجد ساخته شده است. چقدر حمّام ساخته شده است. چقدر زمین احیا شده است. چقدر اسفالت شده است؛ کار زیاد شده است. باید این کارها را به مردم گفت که خیال نکنند [کاری نشده ]، شیاطین هی نیایند بگویند که کاری نشد، کاری نشد. خوب همه این کارها شده است، منتها یک مملکتی است که باید بشود. بعد هم- ان شاء اللَّه- می شود و حالا هم همّت باید بکنید. همه آقایان همّت بکنند که این کارها پیش برود.

و من امیدوارم که- ان شاء اللَّه- موفق باشید. و همه مان موفق باشیم و همه مان عازم خدمت به مردم. اینها بندگان خدا هستند. ما به خدا بخواهیم خدمت کنیم، به این بندگان خدا باید خدمت بکنیم. خدا احتیاج به خدمت ما ندارد. اینها عیال مردم اند و شماها پرستار آن عیال. باید حفظ بکنید آنها را تا حفظ بشوید خودتان.ان شاء اللَّه خداوند همه شما را تأیید کند و توفیق بدهد. موفق و مؤیّد باشید، و برای مملکت خودتان خدمت بکنید. و در ذهنتان همیشه این باشد که این شرق و غرب دشمن ماست. و هر چیزی که او به ما بدهد دشمنی است که برای هلاک ما به ما می دهد. و ما باید کاری بکنیم که دستمان پیش دشمنمان دراز نباشد.

صحیفه امام، ج 13، ص: 379-390

سخنرانی [در جمع پاسداران پادگان امام حسین و ولی عصر (احتراز از اختلافات)]

زمان: قبل از ظهر 15 آذر 1359/ 27 محرّم 1401 مکان: تهران، جماران

موضوع: احتراز از اختلافات

حضار: پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پادگان امام حسین و ولی عصر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانی مثل جوانهای ایران ما سراغ ندارد.

و ملتی مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجای تاریخ- جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسیع بلکه به طور محدود- سراغ دارید که جوانان یک کشور این طور عاشق جنگ باشند؟ این طور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و این طور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزی ارتش و سپاه پاسداران و سایر قوای مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهره های نورانی و بشّاش شما، و به این گریه های شوق شما حسرت می برم. من احساس حقارت می کنم. من وقتی با این چهره ها مواجه می شوم. و این قلبهائی که به واسطه توجه به خدای تبارک و تعالی این طور در چهره ها اثر گذاشته است، احساس حقارت می کنم. من غیر از دعا که بدرقه شما کنم چیزی ندارم که به شما بکنم. من چطور به این احساسات خداگونه و به این توجهاتی که شما به خدای تبارک و تعالی دارید، و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بینظیر شما، چطور من می توانم از شما ستایش کنم؟

عزیزان من! شما در بارگاه حق تعالی منزلت دارید. شما و ملت ما در یک برهه حساسی از زمان واقع شده اید که باید همان کلامی را که در صدر اسلام گفته شده است که «تمام اسلام با تمام کفر مواجه هستند »برای شما گفته بشود.   شما امروز پاسداران اسلام هستید. ای دوستان من، ای عزیزان من! توجه بکنید که این سفرها که می کنید، این مجاهدات که می کنید خالص باشد، برای خدا باشد. اختلافات را، اختلافات شخصی، اختلافات گروهی، در ذهن خودتان نیاورید. همه شماها- چه ارتش، چه ژاندارمری و چه سپاه پاسداران و سایر داوطلبانی که برای دفاع از اسلام و دفاع از شرافت اسلامی خودشان به جبهه ها می روند، همه شماها- لشکرهای اسلامی هستید. همه شما ارتش امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستید. توجه کنید که آن آداب اسلامی را حفظ کنید، با هم اختلاف نکنید. دشمن می خواهد که بین این گروههای مجهز برای جهاد، اختلاف بیندازد. ارتش را از سپاه پاسداران جدا کند، سپاه پاسداران را از آنها جدا کند. شما همه اهل یک ملت هستید، اهل یک اسلام هستید، همه در پناه قرآن هستید، زیر پرچم اسلام هستید، با هم هماهنگ باشید. اگر خدا نخواسته اختلاف پیدا بشود در شما، اختلاف پیدا بشود در سران شما، اختلاف بشود در گروههایی از شما، خدای نخواسته، یک کشور اسلامی به دست کفر می افتد. و اسلام تا زمانهای بسیار طولانی باز به انزوا کشیده می شود.

این تکلیفی است برای همه جوانان ایران و همه ملت که در یک همچو وقت حساس اختلاف نکنند و اختلاف ایجاد نکنند. خدای نخواسته با اختلاف، تمام این کشور از دست می رود. و تمام جوانهای ما باز به آن حالی که در سابق بودند خدای نخواسته مبتلا می شوند. کوشش کنید در اینکه با هم همه برادر باشید. امروز هم ارتش ایران و هم ژاندارمری ایران و هم سایر قوای مسلّحه و هم شما برادران، همه تان در زیر بیرق اسلام هستید، و برادر باید باشید. اگر برادر باشید و با هم و با یک توجه الهی، با یک وحدت، به دشمن حمله کنید شما پیروز هستید.  

و اگر خدای نخواسته در بین شما خلافی پیدا بشود- که آرزوی دشمن ماست، دشمن شماست ممکن است طور دیگر پیش بیاید. این یک تکلیف الهی است برای همه، برای همه گویندگان، برای همه نویسندگان، برای همه شماها که در جبهه ها جوانمردانه به پیش می روید و فداکاری می کنید. یک تکلیف الهی است برای همه که دعوت به وحدت بکنند. دعوت به اجتماع بکنند. این جوانهای ما از هر طایفه ای و از هر گروهی که هستند، و در جبهه ها برای اسلام جنگ می کنند، اینها نور چشمهای اسلام هستند، اینها کسانی هستند که اسلام و مسلمین به اینها باید ارج بگذارد، به اینها باید افتخار کند. کسانی که اهل قلم هستند، اهل بیان هستند، کوشش کنند که مردم را دعوت به وحدت بکنند، مردم را دعوت به جهاد بکنند. اگر خدای نخواسته از قلمی، از زبانی چیزی بیرون بیاید که موجب تشتت بشود، جرمی است نابخشودنی پیش خدای تبارک و تعالی. همه اهل این کشور هستید، و می خواهید کشورتان را حفظ کنید، اختلاف نباشد بین شما. گوش به اشخاصی که ایجاد اختلاف می کنند ندهید. و همه همصدا با هم توجه کنید به خدای تبارک و تعالی. قدرتهای بزرگ که مأیوس شدند از اینکه با جنگ و با حمله نظامی بتوانند کاری بکنند، دست به شیطنت زده اند و می خواهند شماها را از هم جدا کنند و اختلاف بین شما بیندازند.

بیدار باشید! ملت ما بیدار باشد! توجه داشته باشد که هر گوینده ای که بخواهد ایجاد اختلاف بکند، هر گوینده ای که بخواهد روحانیون را تضعیف بکند، نظر به روحانیون تنها نیست. آنها را تضعیف می کند، دنبالش شما هستید. آنها می خواهند که هجوم به این مملکت بکنند و همه چیز این مملکت را ببرند، و کسی نباشد یک تعرضی بکند، یک مقابله ای بکند. شما هر کدامتان که یادتان باشد، از اوّلی که این کودتای رضا خان تحقق پیدا کرد تا حالا در هر قضیه ای که بوده است روحانیون در صف مقدّم، مخالفت کرده اند و زجرها کشیدند و حبسها رفتند و تبعیدها رفتند، و مردم مسلمان دنبال آنها هستند. و اگر آنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفته بشوند، آن روزی است که    ابرقدرتها جشن می گیرند. روشنفکرهایی که عامل ابَرقدرتها نیستند، لکن اعمالی می کنند، صحبتهایی می کنند که در نتیجه، همان نتیجه عُمّال آنها را می دهد، بیدار بشوند. توجه بکنند به اینکه یک مملکت اسلامی است. یک مملکتی است که مال خودتان شده است.مستقل است. وابسته به هیچ جا نیست. کاری نکنید که این وابستگی که گسسته شده است دوباره پیوسته بشود. دعوت به اسلام بکنید. دعوت به صلاح بکنید. دعوت به تجهیزات سلاحی بکنید. دعوت به فرهنگ اسلامی بکنید. این فرهنگهای غربی را بیش از پنجاه سال است که شما دیدید، و هر چه به سر این ملت آمد از این فرهنگ غربی آمد. هر انحرافی که برای جوانهای عزیز ما پیدا شد به واسطه این فرهنگ غربی بود. روشنفکرها توجه کنند به اینکه مهلت بدهند یک چند سالی هم فرهنگ اسلامی باشد. تجربه کنند ببینند که با فرهنگ اسلامی چه خواهد شد.

من دعاگوی همه شماها هستم. و باز تأکید می کنم که در جبهه ها که- ان شاء اللَّه- با سلامت بروید و با سلامت برگردید و پیروز باشید، با پیروزی برگردید، پیروزی شما در گرو وحدت شماست و در گرو ایمان شماست. ایمان داشته باشید. قوی کنید ایمان خودتان را و با همه قوای مسلَّحه همراه باشید. مقصد یک مقصد است و آن شکست ابَرقدرتهاست. و من امیدوارم که شما با سلامت و سعادت باشید و این راهی که راه خداست طی کنید و با پیروزی برگردید، و اینجا من شما را پیروزمندانه باز ملاقات کنم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 13، ص: 391-394

تأییدیه [در مورد آقایان حسن صانعی، هاشم رسولی محلاتی و محمد حسن رحیمیان ]

زمان: 15 آذر 1361/ 20 صفر 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: تأیید مراتب امانتداری و خدمات آقایان حسن صانعی، سید هاشم رسولی محلاتی و محمد حسن رحیمیان

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة علی محمد و آله الطاهرین.

انگیزه این جانب در نوشتن این چند سطر، ادای حق اخوت نسبت به شخصی که از جمله سابقه دارترین دوستان وفادارم بوده و اکنون نیز می باشد. و چون احتمال قریب می دهم که پس از درگذشت من کسانی که با من نظر بی مهری دارند با بعض دوستان عزیزم بدرفتاری نمایند و مورد تهمت غیر اسلامی- انسانی قرار گیرند احتمال تکلیف دادم که ادای شهادت بنمایم، و بیشتر کسی که از دوستان من ممکن است مورد هجوم شود برادر و فرزند عزیزم آقای آقا شیخ حسن صانعی- حفظه اللَّه- است که در امور مالی و وجوه شرعیه از دیگران بیشتر دخالت داشته، و شاید از این ناحیه خدای نخواسته به ایشان تهمتی وارد شود.

لهذا من، بیْنی و بین اللَّه شهادت می دهم که از اول زمانی که با من آشنا شده و متصدی امور مالی گردیده اند چه قبل از 15 خرداد و تبعید من به خارج، و چه پس از بازگشت از تبعید، و چه اوقاتی که انفرادی متصدی بودند، و چه پس از آنکه به واسطه زیادی کار و بعض مصالح با شرکت جنابان: آقای حاج سید هاشم رسولی و آقای رحیمیان- حفظهما اللَّه تعالی- متصدی شده اند- با کمال صداقت و امانت و صمیمیت بوده و هستند، و دیناری تجاوز و تعدی به وجوه شرعیه ننموده اند، و با تمام همت و جدیت و حسن نیت، این جانب را اعانت نموده، و هر گز چشمداشت مادی نداشته و ندارند. و اکنون نیز که با آقایان مذکور به اعانت این جانب صرف عمر می نمایند، تمام این آقایان امین و صالح و خدمتگزار به اسلام می باشند.

خداوند تعالی اینان و همه خدمتگزاران به اسلام را از شرّ بدخواهان و منحرفان حفظ فرماید، و توفیق اطاعت از خداوند تبارک و تعالی و خدمت به بندگان او مرحمت فرماید.

و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

دوشنبه 15 آذر 1361/ 20 صفر 1403

اربعین سید و سرور شهیدان- سلام اللَّه و صلواته علیه و علی اصحابه و اولاده.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 131-132

. انتهای پیام /*