کد مطلب: 3522 | تاریخ مطلب: 05/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 5 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 5 دی ماه

سخنرانی [در جمع اعضای مؤسسه مبارزه با اعتیاد (مبارزه با مواد مخدر)]5 دی 58

سخنرانی [در جمع عشایر عرب زبان جنوب (دروغ صدام در دفاع از ملت عرب)]5 دی 59

پیام [به رزمندگان اسلام (فضیلت جهاد در راه خدا- تجلیل از مقام رزمندگان)]5دی 61

یادبود [بر روی عکس شهید، بنا به تقاضای خانم زهرا غزائیان ]دی 61

سخنرانی [در جمع مسئولان نهضت سوادآموزی و هلال احمر (ریشه تفاوت ارزشها)]5 دی 61

حکم [عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور]5 دی 63

 

سخنرانی [در جمع اعضای مؤسسه مبارزه با اعتیاد (مبارزه با مواد مخدر)]

زمان: 5 دی 1358/ 6 صفر 1400 مکان: قم

موضوع: نقشه و توطئه استعمار برای اشاعه و ترویج مواد مخدر و معتاد کردن جوانها

حضار: اعضای مؤسسه اسلامی مستضعفان مبارزه با اعتیاد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

نقش اصلاح فرهنگ و اقتصاد در استقلال کشور

البته یک کشوری که همه جهات و حیثیات را از دست داده است تا خود آن کشور، و خود آن ملت برای جبران همه با هم اقدام نکنند، قشر واحد یا دولت نمی تواند. این مسئله ای است که همه باید متحد با هم بشوند. خوب، مسائل هم زیاد و بسیارش هم مسائل اساسی است. مسئله فرهنگ یکی از مسائل مهمی است که ایران به آن مبتلا بوده است، و فرهنگ ایران را یک فرهنگ استعماری کرده بودند، و مغزهای جوانهای ما را سوق داده بودند به طرف غرب. این یک باب است که بسیار مهم است. و این با دانشگاهیها و با صاحبان افکار صحیح، نویسنده ها، روشنفکرهای ایرانی نه غربی، و نویسندگان اسلامی نه غربی، به وسیله اینها باید در یک تصفیه دراز مدت و یک تعلیماتی که از سر کأنه باید ما بگیریم، جوانهایمان را اصلاح کنیم. تعلیمات را یک تعلیمات غیر استعماری، استقلالی باشد. این یک باب طولانی است. مسأله اقتصاد هم همین طور که اشاره کردید این یک مسأله مهمی است که وابستگی اقتصادی، بسیاری از وابستگیها را می آورد دنبال خودش. ما باید کاری بکنیم که زاید بر خودکفا باشیم. یعنی کشور ما یک کشوری است که می تواند از درآمد خودش زاید بر خودش داشته باشد، زیاد و صادر کند، مع الأسف این بساط اصلاحات ارضی، برنامه اش این بوده است که به اسم «اصلاحات ارضی» این طور کند که به عقب رانده بشویم. راجع به اقتصاد، حالا این  یکی از مهماتی است که در سرتاسر کشور باید عمل بشود. خوب، شماها با این طور که گزارش می دهید خیلی کار ارجمندی کردید، و امید است که شما منطقه خودتان را که منطقه قم است خودکفا کنید. بلکه ان شاء اللَّه بعدها صادرات هم داشته باشید. لکن مسأله مسأله قم نیست، مسئله تهران نیست، مسأله یک استان نیست، مسئله همه ایران است. تمام ایران باید همین وضعی که شما پیدا کردید و اجتماع کردید و برنامه ریختید و از روی برنامه به طور صحیح، به طور سالم، بدون اینکه یک تعدی به کسی بشود، بدون اینکه یک خلاف اسلامی بشود، کارتان را انجام دادید و بهره گیری هم ان شاء اللَّه می کنید، و امید است که زیادتر از این مقداری که خیال می کنید خداوند بدهد.

لکن در همه جا باید این مطلب بشود که دو تا اصل را باید همه، همه قشرهای ملت مراعات کنند: یکی اینکه ادراک این را بکنند که ما اگر اقتصادمان تابع خارج باشد آن وقت یک روز می بینید که خارجیها نمی خواهند به ما چیزی بدهند، و وقتی که در را بستند ما باید تسلیم آنها بشویم که هر چه می گویند عمل کنیم. و این شایسته یک مملکت اسلامی، یک جمهوری اسلامی نیست که پیوسته به غیر باشد در اقتصادش، در گندمش، در جوش، در برنجش، در اینها. این باید با همت کشاورزها، با همت قشرهای متوجه، با همت دولت که کمک بکند به کشاورزها، و با اینکه همه احساس یک وظیفه بکنند. یک وقت این است که انسان می خواهد برای منافعش یک کاری بکند، گندم زیاد بشود که منفعت ببرد، خوب، این یک مسئله ای است که یک قدری هم اختیارش با خودش [است ] آن نمی خواهد نمی برد. یک وقت کشور شما در یک حالی واقع شده است که وظیفه شرعی الهی است که کارهایی بکنید که وابسته به غیر نباشید. الآن ما یک وضعی داریم که چنانچه خدای نخواسته خودکفا لا اقل نشویم و نتوانیم خودمان خودمان را اداره بکنیم. خوب، آنها ما را تهدید کردند با این که حصر اقتصادی می کنیم. و آن دولتها هم بسیارشان با اینها موافق اند، و لو اینکه ملتها موافق نیستند. لکن خوب بعضیها موافق اند با اینها. و ما باید در عین حالی که به نظر من این هیاهوها هیچ واقعیتی ندارد، لکن ما چنانچه در سطح یک احتمال ضعیفی هم بدهیم باید مجهز بشویم. شما در حال جنگید الآن. یک جنگی است که جنگ اقتصادی است، و یک محاربه ای است، یک محاربه ای الآن ما بین اسلام و کفر است. محاربه اقتصادی یکیش است.

تکلیف است برای کشاورزها، و برای کسانی که می توانند کمک به کشاورزها امسال جوری بشود که ان شاء اللَّه خودکفا بشویم، و در سالهای بعد صادرات داشته باشیم. این نه این است که یک موعظه است که من موعظه کنم که مردم خوب است این کار را بکنند؛ یک تکلیفی است الآن به عهده ما. یعنی نجات دادن یک کشور اسلامی است از زیر بار ظلم و از زیر بار استعمار. نجات دادن مملکت اسلامی یک تکلیف است که انسان موظف است این کار بکند. اگر یکوقت خدای نخواسته، یک هجومی به مملکت اسلامی بشود، باید همه مردم، یعنی مرد و زن مسئله دفاع دیگر این طور نیست که تکلیف مال مرد باشد، تکلیف مال یک دسته ای باشد، همه باید بروند و دفاع بکنند از مملکت خودشان.

اگر ما در هجوم اقتصادی هم واقع شدیم که هجوم اقتصادی اسباب این بشود که وابسته به یک کشور دیگری باشیم، این هم یک وظیفه شرعی است که ما باید خودمان را نجات بدهیم. هر که ازش هر کاری می آید راجع به اقتصاد باید بکند. ننشیند یک طبقه [که ] یک طبقه دیگر بکند. رعیتها کم کاری نکنند. آنهایی که در کارخانه ها کار می کنند کم کاری نکنند، سستی نکنند، امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادی است. این طور نیست که یک وقت آرامش باشد، بگویید خوب ما نمی خواهیم زیاد منفعت ببریم. این اختیار با خودتان است. اینجا دیگر اختیار با مردم نیست. این اختیاری است که خدا دست اوست و او امر کرده است به این معنا. یعنی نمی شود که ما تحت نظارت یک کشوری باشیم که به دین اعتقاد ندارد و ما برویم تحت بیرق کُفر. این یکی از مسائل مهم است. ما باید کوشش کنیم و اقتصاد خودمان را خودمان اداره بکنیم. حالایی که ما در مقابل یک همچه قدرت شیطانی واقع شدیم و او هم تهدید کرده است که ما همه کشورهای دنیا را تجهیز می کنیم که در را به سوی شما ببندند، ما در عین حالی که اعتقادمان این است که حرفی است و واقعیت نخواهد پیدا کرد، لکن اگر ما یک درصد احتمال هم بدهیم باید قیام کنیم. باید غافل نباشیم از اینکه دشمن نمی تواند بکند. خوب، شاید یک وقت شد.

برای آن روز شاید باید همه قشرهای ملت؛ هر کس هر جوری که می تواند یک تولیدی بکند، که مثلًا باغدارها می توانند تولید بکنند، دامدارها می توانند تولید بکنند، و کشاورزها می توانند تولید کنند، اشخاص می توانند کمک کنند به کشاورزها، کارخانه ها می توانند تولید کنند، کارخانه های خصوصی که زیاد بود در ایران، و مع الأسف از بین رفته بود و دارد می رود، اینها همه قیام کنند برای اینکه، یک مملکت را از این اقتصاد نجات بدهند.

اگر مملکت شما در اقتصاد نجات پیدا نکند، وابستگی اقتصادی داشته باشد، همه جور وابستگیها دنبالش می آید. وابستگی سیاسی هم ما پیدا می کنیم. وابستگی نظامی هم پیدا می کنیم. برای اینکه وقتی ما چیزی نداشته باشیم که استفاده ازش بکنیم، دستمان را دراز کنیم طرف امریکا. او می تواند به ما تحمیل کند همه چیز را. ما وقتی می توانیم که زیر بار او نرویم که در این قضیه قدرتمند باشیم. یک وقت او تشر بزند می گوییم نه، ما احتیاجی نداریم. حالا هم به او می گوییم که ما احتیاج خودمان را سلب می کنیم. خودمان می رویم سراغ کار. خدا زمین به ما داده، آب هم به ما داده، زمینهای زیاد، زمینهای موات زیاد، آبهای هرزبرو، شط کارون همین طوری دارد هرز می رود، یا زمینهای اطرافش هم همین طور مانده است زمین. باید همه دست به دست هم بدهند، و کار، کار الهی است، کاری است که عبادت است امروز. اطاعت امر خداست امروز کشاورزی، و باید این کشاورزی را تقویت کرد. هر کس هر جور می تواند باید تقویت بکند، به طوری که ان شاء اللَّه ما از این گرفتاری خارج بشویم. و از سایر گرفتاریها هم امیدوارم که خارج  بشویم؛ گرفتاری فرهنگیمان، گرفتاریهای سیاسی مان، همه شان را [حل ] بکنیم.حالا چون صحبت از اقتصادیش بود من یک قدری عرض کردم با آقایان. و من باید از آقایان تشکر بکنم که این طور مشغول فعالیت شدید.

یک باب دیگر معتادین است. شما این را یک مسئله اتفاقی ندانید که من باب اتفاق یک دسته ای هروئین فروش شدند و یک دسته ای هم مبتلا شدند. این هم یک مسئله ای است که ما داریم ضربه اش را از همین قدرتهای بزرگ می خوریم. توطئه است. یعنی قشر جوان قشری است که می شود از آن همه جور استفاده را کرد.

قشر جوان قشری است که اقتصاد ما را می تواند اداره کند. می تواند که مجهز کند خودش را در مقابل جهات مثلًا فرهنگی، جهات نظامی، جهات سیاسی. همه اینها به دوش قشر جوان است. پیرمردها مثل من کنار افتاده اند. آن که کار ازش می آید این قشر است. خوب چه بکنند که همه چیز را از دست ما می گیرند. این جوان در حالی که جوانی اش ارزشمند است، افکارش آن قدر عمیق نیست که توطئه ها را تا آخر بتواند بخواند. خیال می کند که خوب، حالا دلمان می خواهد که تریاک بکشیم، هروئین- فرض کنید- چه بکشیم. نمی داند که این یک نقشه ای است که برای تو نیست، برای قم نیست، برای سرتاسر کشور است و برای فلج کردن جوانهای ماست که اینها را از کار بیندازند.

یک آدم هروئینی نمی تواند فکر کند در سیاست. نمی تواند عمل کند در اقتصاد.نمی تواند اگر یک گرفتاری پیش بیاید پا شود برود در جنگ. یک آدمی که به این مواد مخدره مبتلا شده است، این از یک موجود مهمل بار آمده. همه عالم وقتی به هم بخورد این همین طور آنجا نشسته چرت می زند، یا مشغول عیاشی است. اگر از آن راه باشد، اینها از راههای مختلف، در این رژیم، از رژیم سابق هم بوده، لکن در این رژیم بیشتر.در زمان این مرد هم از همه بیشتر.

یک نقشه های مختلفی است برای جوانهای ما. یک بابش همین باب مخدرات است؛ تریاک و هروئین و امثال ذلک، که این را، همین طوری که شما الآن مشغولید یک کار الهی است شما دارید می کنید. مسئله نجات یک آدم نیست، مسئله نجات اسلام است. مسأله آن هم اگر بود لازم بود. اما مسأله بالاتر از اینهاست، عمیق است مسأله.

همان طوری که پخش هروئین در سرتاسر کشور به توسط اشخاص، که یا نمی دانند دارند چه می کنند، یا دانسته می کنند، این روی توطئه ای است برای اینکه قشر جوان را مهمل بار بیاورند، که نفتش را می برند این مشغول هروئینش باشد. شرافت ملیش را دارند می برند این مشغول تریاکش باشد. این همه اشخاصی که بتوانند جلوی اینها را بگیرند معالجه شان بکنند، باید معالجه بکنند، نصیحتشان کنند که آقا یک موجودی که می خواهد همه کار ازش می خواهد بیاید چرا خودت را مهمل می کنی، که چند دفعه این کار را بکنی بعدش یک آدم مهملی بشوی که هیچ کار ازت نیاید. برو معالجه کن. در بین مردم واقع بشو. در جناح خَلاقِه واقع بشو. این یک امری است لازم، این هم از آن اموری است که باز برمی گردد به حفظ حیثیت یک ملت و اسلام. اگر اسلام نداشته باشد، اگر کشور ما نداشت این جوانها را که فریاد زدند و مشتشان را گره کردند، اللَّه اکبر گفتند و اینها را بیرون کردند، اگر فرض کنید که جوانهای ما خدای نخواسته مبتلا به هروئین بودند این کار را می توانستند بکنند؟ آدم وافوری می تواند پا شود توی خیابان مشتش را گره کند و جنگ کند. و آدم هروئینی می تواند این کار را بکند.

این یک باب است که باز چون برگشتش به حیثیت اسلام است لازم است. یعنی واجب است به هروئینیها که بروند خودشان را معالجه کنند، و حرام است برای اشخاصی که نیستند در این باب بروند وارد بشوند، چه هروئین و چه تریاک و اینها و چه مشروبات و امثال اینها. همه اینها انسان را از آنی که هست ساقطش می کند. یعنی یک آدمی که همه کار می توانست بکند، یک آدم بیکاره که باید بنشیند لب این منقل و چرت بزند، یا بنشیند آنجا و دنبال اینکه یک هروئینی بکشد که چیها به سرش می آورد.

شما می دانید یک باب، باب این فسادهایی است که پیش آوردند. این هم یک مسئله ای نیست که شما خیال کنید که، یا ما خیال کنیم که، یک مسئله ای من باب اتفاق حاصل شده. این همه مراکزی که اینها درست کردند برای فحشا، برای خوشگذرانی، این همین طوری حاصل شده. این قدر تبلیغاتی که برای این کار کردند، مجلاتشان، هم سمعی و هم بصری در این خدمت بود. رادیو تلویزیونشان، هم سمعی و هم بصری، مشغول این کار بود که این جوانها را از توی بازار، از توی بیابان که دارند خدمت می کنند، از توی ادارات برای خدمت بکشانند به آن مراکز فساد. دانشگاهی را بکنند یک موجود فاسد. اداری را بکنند یک موجود فاسد. اگر انسان چند دفعه رفت در این سینماهایی که بود و در این مراکز فحشا، زود عادی می شود به این امور. وقتی یک جوانی چند دفعه رفت در فلان مرکزی که مرکز فساد است دیگر نمی تواند نرود، می رود. جوانهای ما را که باید میدان رزم را اداره کنند این را بردند به اینجاهایی که موارد بَزم بود. اینها هم خیال کردند که اینها می خواهند که اینها عیش کنند و نوش کنند و امثال ذلک. مسأله این نبود، مسأله این بود که شما را از آن قوه فعاله که خدا برای شما ایجاد کرده است در مغز شما، در بدن شما، از این تهی کنند و یک موجود عیاشی که غیر از اینکه برود آن موارد و بنشیند و بگوید، بخندد و مشروب بخورد و چه بکند، غیر از این نباشد. نبادا یک وقت در فکر این بیفتد که نفت را از ما بگیرد. اینها همه نقشه است که ذخایر ما را ببرند. نفت تنها هم نیست، ایران ذخایر خیلی دارد. آنها هم اطلاع دارند از آن. کی می تواند جلو بگیرد از اینها؟ نسل جوان می تواند. نسل جوان است که می تواند جلو این فسادها را بگیرد. جلو این حمله ها را بگیرد. اینها این نسل جوان را می خواهند مبتلا کنند یا به مواد مخدره یا به آن عیش و نوش که آن هم همان مواد مخدره است. مغز آنها را تهی کنند از آن چیزی که می تواند عمل بکند. مُهْمَلش بار بیاورند که دنیا را اگر آب ببرد این آدم را خواب می برد. اگر دنیا به هم بخورد این آدمی که عادت کرد برود در آن مرکز و با فلان آدم غیر عادی چه بشود این دنبال او هست. چکار دارد که مملکتش را دارند می برند. جهنم که می برند! این طور بار می آورند ما را که همچه بیتفاوت، جوانهای ما را بیتفاوت بار می آورند که هر کاری بشود به من چه ربط دارد!

جوانی که باید اگر یک جا یک صحبتی شد که می خواهد به حیثیت کشورش، به حیثیت ملتش، به حیثیت اسلامی بر بخورد باید پا شود برود سراغ آن کار، همچنانش بکنند که از پای این منقل نتواند حرکت کند. و از پای آن پیاله هم نتواند حرکت کند. اینها آقا، نقشه است. اینها قضیه ای نیست که همین جوری شده است و ما خیال کنیم که خوب جوانها جوان اند و فلان. شما دیدید که در این قضیه، این جوانها از همان مراکز برای اینکه خدا خواسته بود و ملت قیام کرد، از آنجاها کشیده شدند به این طرف. حالا هم باید فکر بکنند که ما باز در جنگ هستیم. در جنگ سیاسی هستیم. در جنگ اقتصادی هستیم.

محتمل است جنگ نظامی پیش بیاید. جوانهای ما باید از این مراکز گریز پیدا بکنند. برای خاطر اسلام، برای خاطر ملت، برای خاطر کشور، برای خاطر حیثیت خودشان، برای نوامیس خودشان، باید اینها از آن مراکز بیایند در این مرکزهای صحیح. در تربیتهای صحیح. و خداوند ان شاء اللَّه همه را توفیق بدهد. و من وحشت کردم از این افرادی که در اینجا عکسهاشان را نشان دادید. این مال قم هست یا اینکه مال ... من چند تا ورق دارم می بینم که سر تا تهش پر از عکس است. اینها یا گرفتار هستند یا آنهایند که نمی دانم حالا آنها هم که ...، چرا این قدر باید ما معتاد داشته باشیم، و چرا این قدر باید اینها غفلت داشته باشند از اینکه در مثل قم، آن وقت آیا جاهای دیگر چه جور باشد. ان شاء اللَّه خداوند شما را [یاری کند].

امیدواریم که همه ایران توجه به این معنا داشته باشند. این نکته اصیلی که من دارم  عرض می کنم، این نکته ای که اصیل است در مسأله. و آن نکته اینکه مسأله، مسئله نقشه و توطئه است که جوانهای ما را بکشند دنبال این کارها، به اسم اینکه می خواهند برایتان مراکز مثلًا عیش و نوش درست کنیم. مسأله این نیست. می خواهند شما را از همه چیز ساقط کنند و همه چیزتان را ببرند. این در سرتاسر ایران همان طوری که قم بحمد اللَّه در هر امری جلو می افتد در امور، همه جا این کار را بکنند، که هم کشاورزی را تقویت بکنند- به آن طوری که شماها کردید و می گویید که امید است که خودکفا بشویم در همین سال. و من امیدوارم ان شاء اللَّه همه ایران بشود و هم سایر جاها. همه جا باید مشغول باشند. و از این طرف کشاورزی شان را تقویت کنند، از آن طرف جوانهاشان را نجات بدهند از این گرفتاریهایی که پیدا کرده اند. و خود جوانها توجه داشته باشند که قضیه استعمار است.

آلت دست استعمار نشوید. آلت دست دشمنهای ما نشوید. دشمنهای ما بیدارند، شما هم بیدار بشوید. خداوند همه تان را ان شاء اللَّه تقویت کند. همه تان موفق و مؤید.

صحیفه امام، ج 11، ص: 423-431

 

سخنرانی [در جمع عشایر عرب زبان جنوب (دروغ صدام در دفاع از ملت عرب)]

زمان: قبل از ظهر 5 دی 1359/ 18 صفر 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: توطئه دشمنان اسلام در ایجاد اختلاف بین امت اسلامی- ادعای دروغ صدام در دفاع از ملت عرب

حضار: عشایر عرب زبان خوزستان و فارس، و شوراهای اسلامی عشایر دشت آزادگان و سوسنگرد.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

لزوم اتحاد و برادری بین اقشار امّت اسلامی

شما دوستان عزیز و برادران محترم که از صفحات جنگ آمده اید، خوش آمدید.

خداوند- ان شاء للَّه- شما را موفق کند و دست ظالمها را از مملکت ما کوتاه بفرماید.

نقشه های قدرتهای بزرگ که می خواهند مسلمین را زیر سلطه خود بیاورند و مخازن آنها را به غصب ببرند و اموال آنها را به چپاول ببرند از سالهایی طولانی دنبال نقشه هایی بودند، که از نقشه های بزرگ آنها مسئله ملتگرایی است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، تُرک را، فارس را همه را با هم متحد کند. و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا برقرار کند تا کسانی که می خواهند سلطه بر این دولتهای اسلامی و مراکز اسلام پیدا بکنند، نتوانند به واسطه اجتماع بزرگی که مسلمین از هر طایفه [دارند] نقشه قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که این قشرهای مُسْلم را که خدای تبارک و تعالی بین آنها اخوَّت ایجاد کرده است، و مؤمنون را به نام اخوَّت یاد فرموده است  از هم جدا کنند، و به اسم ملت ترک، ملت کرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا کنند بلکه با هم دشمن کنند. و این درست بر خلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن کریم. تمام مسلمین با هم برادرند و برابرند، و هیچ یک از آنها از دیگری جدا نیستند، و همه آنها زیر پرچم اسلام و زیر پرچم توحید باید باشند. اینهایی که با اسم ملیت و گروهگرایی و ملی گرایی بین مسلمین تفرقه می اندازند، اینها لشکرهای شیطان و کمک کارهای به قدرتهای بزرگ و مخالفین با قرآن کریم هستند.

بحمد اللَّه مشت این حزب بعث عراق باز شد که این ادعاها که می کند که من برای عرب چه هستم و برای قدرت عرب و برای ملت عرب چه هستم. مشت او باز شد که در خوزستان با عربها بیشتر مقابل شد. کشتارهایی که به وسیله این حزب منفور و صدّامِ کافر بر برادرهای اعراب ما وارد شده است بیشتر از آن است که بر برادرهای عجم ما وارد شد.

اگر این مرد فاسق و کافر در ادعای خودش راست می گفت، نباید مراکزی که مجتمع عرب است، زن و بچه، پیر و بُرنا را این طور سرکوبی کند. و چنانچه با عجم دشمنی داشت، چرا عرب را بیشتر مورد هجمه قرار داد؟ این مشت او را باز می کند که نه، مسئله عرب نیست، مسأله نوکری ابرقدرتهاست. این طور نیست که او بخواهد ملت عرب را نجات بدهد. از چی نجات بدهد؟ از اسلام نجات بدهد؟! ملت عرب، سالهای طولانی همان طوری که عجمها و ایرانیها- غیر عربشان- سالهای طولانی در زیر قدرت شیطانی ابرقدرتها به وسیله حکومت فاسد پهلوی در رنج و عذاب بودند و بعد از اینکه آنها به واسطه قیام ملت ما- عرب و عجم و همه قشرها- آنها به جهنم رفتند. تمام ملت ما زیر سایه اسلام و در جمهوری اسلام بودند، و در تحت جمهوری اسلام و پرچم لا اله الا اللَّه کسی در رنج و عذاب نباید باشد و نبود. لکن منحرفینی که نوکرهای اجانب هستند، با اسمهای مختلف برای این مملکت- که مملکت اسلامی است و عرب و عجم و فارس و غیر فارسش در کنار هم برادروار زندگی می کنند- نقشه های آنها این است که این برادرها را از هم جدا کنند و اختلاف ما بین اینها بیندازند. و بعد همه داراییهای اینها را از بین ببرند و اسلام را زیر پا بگذارند. حزب بعث منفور عراق ثابت کرد که طرفدار عراق، طرفدار عرب نیست، بلکه طرفدار قدرتهای بزرگ است و نوکر قدرتهای بزرگ است. و لهذا او در خود عراق هم ملت عراق را می کوبد. و ملت عراق را سرکوب می کند. و علمای بزرگ عرب را می کُشد و در حبس می اندازد. و همه مردم عراق که عرب هستند از دست او به تنگ آمده اند. و مسأله این نیست که او بخواهد برای عرب کاری بکند.

عرب و عجم هر دو زیر پرچم توحید و در پناه رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله- می خواهند زندگی کنند. و جمهوری اسلامی می خواهد مطلبی را که قرآن فرموده است، مطلبی را که رسول خدا فرموده است در همه کشورها پیاده کند و ایران مقدمه اوست؛ می خواهد که به همه کشورها بفهماند که اسلام بنایش بر برادری و برابری و وحدت [است ] و همه مسلمین ید واحده هستند بر دیگران.

ما می خواهیم به همه ملتها بفهمانیم که اسلام یک دین وحدت است، یک دین برادری است، دین برابری است. هیچ یک از قشرهای او بر دیگری تفوّق ندارند مگر به تقوا، مگر به پیروی از احکام اسلام. حزب بعث عراق ثابت کرد که همان طوری که در رأس او عَفْلقِ غیر مسلمان است، ثابت کرد که قضیه عرب مطرح نیست. قضیه ملت عرب مطرح نیست. قضیه ابرقدرتها مطرح است. مطرح این است که ما باید همه ملتهایمان در تحت سلطه قدرتهای بزرگ باشد. و این یک خیال خامی است که صدام [در] سرِ خودش پخته بود که ایران را با یک هفته از بین خواهد برد. او در یک هفته نتوانست که خوزستان که یک تکه ای از ایران است به دست بیاورد. و جز ننگ و نفرت در بین تمام مسلمین و تمام مستضعفان جهان چیزی برای خودش نیاورد. و او الآن به حال عصبی و دیوانگی هر طوری که شده است می خواهد یک پیروزیی پیدا کند و لو نِسبی.

برادرهای ما در همه جاها، در خوزستان خصوصاً، در همه اطراف خوزستان،سرتاسر جنوب، سرتاسر غرب و خوزستان بپاخاسته اند و در مقابل این شخصی که ادعا می کند که من مُسْلمم و مُسْلم نیست، ادعا می کند که من برای عرب کار می کنم و دروغ می گوید، در مقابلش ایستادند و مشت محکم را به دهانش زدند. و ان شاء اللَّه به همین زودی به جهنم واصل خواهد شد. ما با غمهای شما که برادران ما هستید- چه در سوسنگرد، چه در اهواز و چه در خوزستان، همه اطراف خوزستان، در جنوب، در غرب- با همه شما، با همه کردستانیها، خوزستانیها، سوسنگردیها و همین طور دشت آزادگان، که آقایان از آنجا و از همه اطراف تشریف آوردید، ما با شما همدرد هستیم در مصائبی که بر شما برادران ما وارد شده است و بر اسلام وارد شده است. این مصائب بر اسلام وارد شده است و شما هم فرزندان اسلامید. هر چیزی که بر شما وارد بشود بر همه مسلمین وارد شده است. و هر خیانتی که صدام بر خوزستان بکند بر همه ممالک اسلامی کرده است. و ما امیدواریم که همه ملتهای اسلام با بیداری و با توجه بپاخیزند و این دستهای فاسدی که می خواهد همه ملتهای اسلام را در تحت سلطه ابرقدرتها قرار بدهد، آنها را سر جای خودشان بنشانند. و من از خدای تبارک و تعالی پیروزی اسلام و مسلمین و سلامت و سعادت شما برادران خوزستانی و برادرانی که از جنوب و از غرب اینجا هستید از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت شما را می خواهم. و بدانید و یقین بدانید که این زحمتهایی که بر شما وارد شد و این قتلهایی که واقع شد بر برادرهای ما پیش خدا محفوظ است و جایی نمی رود و شما بحمد اللَّه پیروز و روسفید هستید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 13، ص: 443-446

 

پیام [به رزمندگان اسلام (فضیلت جهاد در راه خدا- تجلیل از مقام رزمندگان)]

زمان: 5 دی 1361/ 10 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: فضیلت جهاد در راه خدا- تجلیل از رزمندگان جبهه های نبرد

مخاطب: فرماندهان نظامی و رزمندگان سپاه، ارتش، بسیج، نیروهای مردمی، عشایر و نیروهای انتظامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

إِنّ الْجَهادَ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أَوْلِیائِهِ

(عن امیر المؤمنین علیه السلام)

این فضیلت بزرگ در بین فضایل بیشماری که برای مجاهدین فی سبیل اللَّه نقل شده بیشتر جلب توجه می کند. این واژه ها با همان معنای عرفی خود- نه اسرار الهی و عرفانی که دست ما از آنها کوتاه است- بی شک گفتار و نوشتار بشر عادی از بیان آنها عاجز است.

این مدال الهی بر بازوان مجاهدان، چون خورشید در نزد صاحبان اسرار غیبی و ملکوتی می درخشد. مگر این جلوه همان خلقت نیست که ابراهیم خلیل الرحمن را مفتخر کرد؟ و بارقه ای از مقام حبیب اللهی نیست که در تارک افضل موجودات می درخشد؟ و مگر نازله مقام ولیّ اللهی نیست از امیر المؤمنین تا خاتم الاولیا که به آن اولیاء اللَّه مشرف شده؟

اگر هست- که هست- با چه بیان می توان حول آن گردید، و با کدام چشم بشری می شود این جلوه را دید؟ پس بهتر اینکه من قاصر با تقدیم «السلام علیکم یا خاصة اولیاء اللَّه» دم فرو بندم. و این کرامت بزرگ برای مجاهدان فی سبیل اللَّه است، چه شهید یا پیروز شوند یا نشوند. و برای شهیدان، فضایل زاید الوصف دیگر است و برای پیروزمندان عزیز فضلی جداگانه. پیروزمندانی چون این عزیزان شورانگیز، از فرماندهان عزیز سپاه و ارتش تا سایر مجاهدان، تا سایر مبارزان و مجاهدان میدان دفاع و پیشتازان بسیج و کمیته  و ژاندارمری و شهربانی، نیروهای مردمی و عشایری شجاع و دلیر که در شکستن حصر آبادان تا شکستن دژ محکم خرمشهر تا فتح بزرگ محرّم، نقش اساسی داشتند و به صورت حریف ستمگر- که تا بن دندان به سلاحهای امریکا و شوروی و دیگر قدرتها و از پشتیبانی مالی و نظامی مرتجعان منطقه مجهز و برخوردار بوده است- آن چنان سیلی زدند که داغ رسوایی آن بر جبهه صدامیان در تاریخ خواهد ماند. قدرتهای بزرگ و حامیان صدام تا کنون باید فهمیده باشند که قدرت نظامی و سلاحهای مدرن هر گز نمی تواند با خشم انقلابی و مقدس ملتها مقابله کند.

این جانب با عذر تقصیر، به فرماندهان ارتش و سپاه و تمام فرماندهان نیروهای نظامی و انتظامی و تمامی همرزمان آنان که با دفاع سلحشورانه خود از اسلام و کشور برای اسلام و مسلمین و هم میهنان عزیز در صحنه خودشان سرافرازی کسب نمودند، تبریک عرض، و برای شهدای بزرگوار و آزاده آنان و میهن اسلامی که به سعادت ابدی رسیدند، رحمت بی انتهای خداوندی، و برای مادران و پدران و همسران و سایر بستگان و بازماندگان آنان آرزوی سعادت ابدی و صبر جمیل و اجر جزیل می نمایم. درود بر سپاهیان و ارتشیان ایران اسلامی. سلام بر فرماندهان محترم آنان. درود بر همه مجاهدان و رزمندگان در راه هدف. پیروز باد فرماندهان و رزمندگان ژاندارمری و شهربانی و کمیته و بسیج و نیروهای مردمی و عشایری. بر افراشته باد پرچم پر افتخار جمهوری اسلامی ایران. و صلوات و سلام بر پشتیبان عظیم الشأن مستضعفان جهان، حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا فداه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 179-180

 

یادبود [بر روی عکس شهید، بنا به تقاضای خانم زهرا غزائیان ]

زمان: دی 1361/ ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: پاسخ به تقاضای ارسال امضا برای یک دانش آموز

مخاطب: غزائیان، زهرا

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم . امام خمینی، ای پدر عزیز گرامی!

از شما خواهش می کنم و شما را به آن خدایی که همه ما و شما می پرستیم، این عکس را امضا کنید.

دوستدار حقیقی شما، زهرا غزائیان- سوم راهنمایی از بهشهر

امام عزیز، ای امام من، ای روح من، ای هستی من! با آن دستهای پاکت، این عکس را امضا کنید و من این امضا را در قاب عکس بگذارم و آن را به دیوار بچسبانم.[1] خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، حتی

______________________________
(1)- نامه ای دیگر نیز از این دختر خانم دانش آموز به دفتر امام خمینی رسیده است که نشانه احساسات پاک نسل نوجوان انقلاب نسبت به رهبر و پیشوایشان امام خمینی است:

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

خدمت رهبر عظیم الشأن انقلاب، نایب امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی و پدر عزیز و مهربان

سلام، سلامی که از یکی از شهرهای ایران زمین، از راههای پر پیچ و خم به سوی جماران پرواز می کند. ای جماران پذیرا باش سلامم را که از فرسنگهای پر فراز و پر نشیب، از شهر حزب اللَّه پرور، از شهرستان شرف و حرمت، از شهرستان بهشهر به سوی شما پرواز می کند.

سلامی را که فرستادم آن مقاومت و آن لیاقت و آن شهامت را در خور خود نمی بینم مستقیماً به امام اهدا کنم. ای جماران، تو گواه باش و واسطه ای باش برای من تا این سلام من که از دل پر از درد و ناله است، اماما پذیرا باش.

جماران، ای رهبر و عاشقان لقاء اللَّه و امام عزیز، این بار جرأت گرفتم و به پیر جماران، به پیر بزرگوار، به اسوه امام زمان و نایب بر حق این قلب تپنده 36 میلیونی و این امید امیدواران، این طبیب دردمندان، سلام عرض می کنم. سلام بر تو که امید تمام فرزندان پدر از دست داده و غمخوار مادران گریانی. می دانم که این ضربه های منافقین خلق به این قیام، یعنی انقلاب اسلامی اصلًا اثری بر ساقط کردن روحیه شما ندارد، به هر حال خدمتگزارانی را از ما جدا می کنند و به لقاء اللَّه می پیوندند، این بار دست کثیف جنایتکاران امریکا از آستین گروهک ضد خلق بیرون آمده و جمعی از مظلومان جنوب تهران را زیر چکمه های امپریالیستی له کرده اند تسلیت و تبریک به شما عرض می کنم و به پیشگاه ولی عصر امام زمان منجی عالم بشریت. ای امام، تبریک به شما گفتم شاید صحبتی با شما کرده باشم، این صحبت شاید دارویی باشد تا قلب ضعیفم را مداوا کند تا از پای در نیاید.

اماما تو چگونه ای و کیستی که با یادآوری نام تو دل آرام می گیرد و تمام دردها و رنجها از بین می رود. همان طوری که قرآن کریم می فرماید: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ». همانا دل با ذکر خدا آرام می گیرد. دل هم با ذکر خدا آرام می گیرد و هم با سخنان دلنشین شما دل آرام می گیرد. اماما من نمی دانم که چگونه شما را وصف و ستایش کنم، لیاقت آن را ندارم. اماما، ای نایب مهدی- ای یاور مهدی- ای همرزم مهدی! تو چگونه رهبری هستی که با مشت خالی اسلام را به پیروزی رساندی؟

امام، ای امام من! ای روح من! ای هستی ام! من افتخار می کنم که چنین رهبری دارم و بس.

ای امام من! بر خود می بالم و می نازم و افتخار می کنم که چنین محبوبه ای دارم. ای امام من! تو را با چشم پدر می نگرم و فکر می کنم که شما را در مقابل خود با غرور و پیروزی نظاره می کنم و یکباره بر آن چهره تابناک شما بوسه زنم و لبان خشکیده ام را از چهره عطار شما طراوت بخشم و روحیه تازه از آن بدن مملو از علم شما کسب کنم و خود را به سوی لقاء اللَّه سوق دهم. باز هم افتخار می کنم ما جوانمردان تاریخ هستیم زیرا همچنین رهبری داریم. قلم قادر به نوشتن و کاغذ قادر به جای دادن آن صفات نیکو و آن چهره تابناک شما نیست.

ای امام! هر وقت دلم گرفته است به آن تصویر تابنده ات و آن چهره زیبایت نظاره می کنم و امید آن دارم که روزی شما را با غرور و پیروزی در آغوش گیرم ولی صد افسوس چنین سعادتی را ندارم، میلیونها افسوس.

ای امام! تنها خواهشی که از شما دارم این است که شما را به مهدی ات، به یار و یاورت، غمخوار و مونس و همدستت، و به محبوبه ات (اللَّه) قَسَمَت می دهم که ای امام، ما را دعا کنید، این ملت عزیز و شریف را دعا کنید و از محبوبه ات بخواه که ما را ببخشد و ما را کمک کند تا زیر چتر ستمگران و گروهکها گام برنداشته بلکه روز به روز به طرف محبوبه گام برداریم. عاشق امام قائم و عاشق شما. و رزمندگان را دعا کن؛ شما را دعا می کنیم: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، تو را به جان مهدی خمینی را نگهدار. جواب نامه را لطفاً ارسال فرمایید.

دوستدار حقیقی شما، زهرا غزائیان- خدا نگهدار شما.»

کنار مهدی، خمینی را نگهدار.

تقدیمی از بهشهر- غزائیان- خیابان امام خمینی، چایخانه حقیقت، حاج صمد غزائیان ].

[بسمه تعالی ]

خداوند رحمت فرماید شهید سعید را. روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 181- 182

سخنرانی [در جمع مسئولان نهضت سوادآموزی و هلال احمر (ریشه تفاوت ارزشها)]

زمان: صبح 5 دی 1361/ 10 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: ریشه تفاوت ارزشها در دنیا

حضار: قرائتی، محسن (نماینده امام و سرپرست نهضت سوادآموزی)- غیوری (نماینده امام در جمعیت هلال احمر)- آموزشیاران نهضت سوادآموزی، کارکنان جمعیت هلال احمر سراسر کشور.

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اختلاف ارزشها به حسب مکاتب مختلف

امروز بحمد اللَّه، با دو گروهی که هر دو گروه ارزشمندند، مواجه هستیم. گروه آموزندگان به ملت در سر تا سر کشور- البته گروهی از آنها- و گروهی هم از هلال احمر

ارزشها در دنیا به حسب مکتبها و به حسب دیدها مختلف است. با مطالعه به مکتبهایی که در دنیاست و به مسلکهایی که در دنیاست، می توانیم بفهمیم که ارزشها در مکتبها اختلاف دارد و در ایده ها هم اختلاف دارند. شما اگر قطع نظر کنید از مکتبهای توحیدی و الهی و به مکتبهای مادی و به ایده هایی که دنبال مادیات هستند. مراجعه کنید و مطالعه در آن بکنید، می بینید که این دو مکتب متقابل با هم و مختلف هم هستند. مکتب الهیین و موحدین ارزشهایش یک چیزهایی است، یک عناوین است و مکتبهای مادی گری، چه مادی گری کمونیستی و چه مادی گری سرمایه داری و بالاخره، تمام مکتبهایی که ماورای مکتب الهی است، ارزشها با هم فرق دارد.

شما در همین کشور خودمان، در زمان طاغوت و طاغوتها ملاحظه کنید که در خود آنها ارزشها چه بود و در ملت که رنگ آنها را به تبع قبول کرده بودند. ارزشها چه بود. در زمان آنها، آن وقتی که اتومبیل و امثال اینها نبود، در مرکب، ارزشها به کالسکه های چند اسبه [بود] و هر چی بیشتر بود اسب، هشت اسب، گاهی تا بیشتر از این هم، و عدد خدمه و عدد آنهایی که هیاهو اطراف این انسانی که، یا غیر انسانی که در آن کالسکه نشسته بود، هم ارزش در بین قشر روشنفکر آن زمان و هم نویسنده های آن زمان و هم شعرا و گویندگان و اهل هنر آن زمان، ارزش به این بود که هر کس پارکش بیشتر و هر کس خدم و حشمش بیشتر، ارزشش بیشتر. طبقه ای که اسم خودشان را «طبقه اشراف و اعیان» گذاشته بودند، ارزش پیش آنها این بود که چند تا نوکر داشته باشند، و چند تا دِه داشته باشند و چند تا اسب داشته باشند و چند تا تازی و سگ داشته باشند. در پیش سرمایه دارها هم، ارزش، زیادی سرمایه و روی هم انباشتن سرمایه ها و پر کردن بانکها یا تجارتخانه ها از اموال، از هر راهی باشد. وقتی در قشر توده های مردم نگاه می کردی، در بین زن و مرد [در] هر دو طایفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشیدن لباس و دوختن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس می پوشید و شیکتر بود در لباس، ارزشش پیش مردم بیشتر بود. و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام می گرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود، البته پیش اکثر. ارزشها همه به امور مادی بود.

وقتی بنا باشد که ارزش انسان به اسب و الاغ و سگ و تازی و امثال اینها باشد، آن مبدأ ارزش، ارزشش از این شخص بیشتر است. اگر اسب مبدأ ارزش یک انسان شد، آن اسب ارزشش از انسان بیشتر است؛ برای اینکه او ارزش به انسان داده. اگر فرش و قالی و تجملات و بزک کردن و مو چطور کردن و مد را از اطراف آوردن، این ارزش یک انسان را زیاد می کند، آنها ارزششان بیشتر از این است؛ برای اینکه آنها مبدأ ارزش هستند.

انسان خودش ارزش ندارد، ارزشش به گاوداری است، گاوها ارزششان بیشتر از خود انسان است؛ ارزششان به پارک داری است؛ ارزششان به فرش داری است؛ ارزششان به امثال این مسائل است. و روی موازین عقلی، اگر مبدأ اثر یک جایی باشد و به واسطه آن مبدأ اثر، این آدم یا این شی ء ارزش پیدا کند، آن مبدأ اثر ارزشش بیشتر است.

نقل می شود که یک عارف مسلکی وارد شده بود به منزل یک امیر، یک سلطان یا یک امیر و دیده بود که مجلس [به ] همه چیز مزین است، همه چیز هست. در این بین، آب دهان می خواست بیندازد. نگاه کرد به اطراف و آب دهنش را توی صورت آن امیر انداخت. امیر اعتراض کرد که برای چه؟ گفت: من هر چه نگاه کردم، کثیفتر از صورت تو در اینجا نیافتم. شما اگر آن ورق را ببینید، انسان اگر آن صفحه دوم عالم را ببیند و در آنجا ببیند که اینهایی که ارزششان را به این مسائل می دانند، آن وقت می بینید که در آنجا، صورت آنها آن قدر مشوه [است ] و صورت انسانی هم نیست، یک صورت دیگری است، تا ببینی سگباز است و همه دلش را به سگ داده است، صورت سگ است.

مسئله تجسم اعمال و تجسم اخلاق و اینها یک مسئله ای است که در پیش اهل نظر و محققین مسلّم است. و در روایات ما هم هست کسی که غیبت می کند، در روایات هست که زبانش به اندازه بین مکه و مدینه ظاهراً هست، دراز می شود و مردم در روز حشر از روی این زبان عبور می کنند. این نتیجه غیبت است. یک کسی که زبانش از این ور شهر به آن ور شهر دراز می شود و اعراض مردم را ذکر می کند و آبروی مردم را می برد، این زبان در آن عالم تا آن اندازه ای که اینجا دراز بوده، آنجا هم درازی پیدا می کند و اهل محشر از رویش- به حسب این روایت- می گذرند. وقتی بنا شد ارزش انسان به این مسائل باشد، آن وقت هیچ یک از معنویات دیگر ارزش ندارد. شما اگر گمان بکنید در پیش این طایفه هایی که ارزش را به این معانی می دانند، ارزشی که پیش انبیا هست، اینها اصلًا ارزش بدانند؟ باور نکنید که بدانند. ممکن است بگویند. و لیکن باور ندارند. اگر باور داشتند، می رفتند دنبال آن ارزش. حالا که ندارند و نمی روند دنبال آن ارزش، معلوم می شود باور ندارند. ارزش در لسان انبیا و در لسان اولیای خدا و در رأس آنها، قرآن کریم و رسول اکرم،- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- ارزش به علم و تقواست. میزان، ارزش این دو خاصه است: علم و تقوا توأماً. علم تنها ارزش ندارد یا ضعیف است ارزشش. تقوای تنها یا ارزش ندارد یا ضعیف است ارزشش.

در حدیث منقول از رسول خداست که قَصَمَ رَجُلانِ [یا صِنْفان ] ظَهْری : عالِمٌ مُتَهَتِّکٌ وَ جاهِلٌ  مُتَنَسِّکٌ.

جاهلی که نداند موازین انسانی اسلامی را، این هر چه هم متنسک باشد، بر خلاف آن طریقه ای که طریقه انبیاست، عمل می کند. و عالمی که تقوا نداشته باشد و متهتک باشد، آن هم ضررش بر اسلام بدتر است از هر کس. آن ارزش [برای ] علم و تقواست. همه چیز را از متقین قبول می کنند. در لسان قرآن، از «علم» در لسان قرآن بسیار تمجید شده است، لکن در کنارش تقوا. علم تنها فایده ندارد برای انسان، مگر همان روی موازین طبیعت و تقوا هم بدون علم انسان را نمی رساند به کمال.

شما آقایان و آقایانی که در هر جا هستند و این شغل شریف را در آن وارد شده اند که آموزش بدهند به ملت ما و این ملت مظلومی که از همه چیز در رژیمهای سابق محروم بود، و آنها هی دم می زدند از بزرگی و از تمدن و ملتشان در جهالت غوطه ور بود، شمایی که امروز همت این معنا را گماشته اید که مردم را سوادآموزی کنید توجه داشته باشید که ارزش کار شما ارزشی است که قرآن کریم این ارزش را تصدیق فرموده است. لکن در کنار این آموزش، پرورش هم باشد؛ دعوت به تقوا هم باشد. آموزش تنها نباشد، آموزش و تربیت باشد. انسان تا آن آخر عمرش، هم به علم احتیاج دارد و هم به آموزش و هم به پرورش. هیچ انسانی نیست که مستغنی از علم باشد و مستغنی از پرورش و تربیت. اینکه بعضی از اشخاص گمان می کنند که ما دیگر وقت درس خواندنمان گذشته است، این صحیح نیست. درس یک وقت معین ندارد، علم یک وقت معین ندارد. همان طوری که در حدیث است که علم از گهواره است تا قبر اگر انسان در حال احتضار هم یک کلمه یاد بگیرد بهتر از این است که جاهل باشد. این طور نباشد که شما که آنها را تعلیم می دهید و ان شاء اللَّه، موفق خواهید بود، غفلت [کنید] از تربیت؛ از این غفلت نکنید.

محتاج است انسان به موعظه، محتاج است انسان به تربیت؛ تا آخر عمر احتیاج دارد. علم  را با تربیت [همراه کنید] اینها دو بالی است که انسان با آن می تواند سیر بکند الی اللَّه تعالی. مردم را به تقوا دعوت کنید. همان طوری که تعلیمشان می کنید، به تقوا دعوتشان بکنید؛ آن جمله هایی که می خواهید یادشان بدهید جمله هایی باشد که دعوت به تقوا شده، دعوت به مکارم اخلاق شده.

شما اگر کتابهایی که در زمان سابق تعلیم می کردند ببینید، می بینید که آن کتابها خودش مردم را از تقوا دور می کرد. علم به استثنای تقوا می خواستند درست کنند. و کشور ما را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و حکومتها را علم به استثنای تقوا فاسد کرد و قلدرها هم به واسطه اینکه تقوا نداشتند، علم هم نداشتند، بدتر بودند. شما از آن بچه کوچکی که پیشتان می خواهد سوادآموزی کند تا آن پیر مرد و پیر زنی که با عصا می آید پیشتان و ان شاء اللَّه، بیاید، علم را، آموزش را با حوصله تمام چون به این قسم از مردم حوصله لازم است- با صبر تمام، با حوصله و صبر آموزش بدهید و در ضمن این آموزش، آن پر دیگر را هم تقویت کنید که تقواست: یعنی، جمله هایی که انتخاب می کنید برای اینکه آنها را یاد بدهید، جمله هایی باشد که در آن تقوا هم ذکر [شده ] باشد.

اینکه می بینید که در نماز جمعه، که بزرگترین اجتماعات است- در اسلام قاعده اش بود، باشد- و بحمد اللَّه، امروز در ایران بزرگترین اجتماعات است، در خطبه امر شده است به اینکه دعوت به تقوا بکنید، این برای اهمیتی است که تقوا دارد. دنبال اینکه توحید را تذکر می دهید و صلوات و سلام را بر پیغمبر اکرم و اولیایش می فرستید و از آنها نام می برید، در قبال او، امر به تقوا کنید. و سرسری از امر به تقوا نگذرند ائمه جمعه، این را یکی از مسائل مهم بدانند. ملت اگر متقی شد، می تواند که حفظ کند خودش را از همه آفاتی که در دنیا پیش می آید. و ائمه جمعه ان شاء اللَّه، بیشتر توجه بکنند که مردم را دعوت کنند به تقوا. باید مردم را آشنا کرد با آن چیزی که انبیا برای آن آمدند. برای مکارم اخلاق همه انبیا آمدند؛ بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الاخْلاقِ.

برای تقوا و آدم سازی آمدند انبیا، و حالا که این ائمه جمعه شغل انبیا را که نماز جمعه بوده است و نماز بوده است، در سایر جاها این شغل شریف را متکفل شده اند، همت کنند به اینکه مردم را آموزش تقوا بدهند، دعوت به تقوا بکنند. ذکر تقوا و تاریخ تقوا گفتن، این در خطبه جمعه کافی نیست، باید دعوت کنند مردم را به تقوا، وادار کنند مردم را به تقوا. اهمیت بدهند به این خاصه الهی که انبیا برای آن آمدند. و شما آموزگارها باید اهمیت بدهید به مسأله تقوا. و آموزندگان هم باید اهمیت بدهند. و اساتید دانشگاه و اساتید حوزه ها هم به این خاصه باید اهمیت خاص بدهند که اگر علم تنهای بی تقوا باشد، و لو علم توحید باشد، و لو علم ادیان باشد، در آن عالم ارزش ندارد. علم تنها اگر ضررش بر ملتها و بر اسلام بالاتر از نفعش نباشد- که هست- باید گفت که بی تقوا می تواند که یک کشوری را، یک انسانهایی را به باد فنا بدهد. و آن کسی که عالمتر است بهتر می تواند که مردم را فاسد کند. پس باید که همراه این آموزش، آموزش تقوا هم باشد. از بچه ها اگر هستند، بچه ها را آموزش تقوا [بدهید] به اندازه فهمشان و بزرگترها را هم همین طور. و بزرگترها گمان نکنند دیگر احتیاج ندارند یا اینکه وقت گذشته است؛ وقت نمی گذرد. انسان در هر حال، اگر یک چیزی را بداند بهتر از ندانستن است. در هر صورت، این شغل بسیار شریف است و مسئولیتش هم بسیار سنگین است. و ان شاء اللَّه شما موفق باشید.

و دنبال همین قضیه، این صلیب سرخ  است. صلیب سرخ ایده اش اگر یک ایده انسانی- اسلامی باشد، این هم یکی از اموری است که دنبال همان تقواست، دنبال همان علم است. علم و تقواست که می تواند این صلیب سرخ را و این هلال احمر را و این چیزی که هست هلال احمر، که در اینجا هست، آن می تواند که ارزش به آن بدهد.ارزش به حجم کار نیست، ارزش به کیفیت است. وقتی کیفیت کار شما خوب شد و حجمش هم زیاد شد، آن وقت ارزشها، ارزشهای بسیار ارزنده است. البته این کار بسیار ارزنده است؛ با معلولین سر و کار داشتن و با ضعفا سر و کار داشتن و با اشخاصی که در جنگ هستند و در بیمارستانها هستند سر و کار داشتن، در عین حالی که مشکل است، پرارزش است.

و اما اینکه این آقا گفتند که به حسب قوانین بین المللی، افراد هلال احمر باید مصون باشند، اینها در جاهایی که ارزش را، ارزش انسانی نمی دانند، حرفش هست، معنایش نیست. شما استبعاد نکنید که حزب بعث عراقی دنبال این باشد که قواعد بین المللی چی است یا آنهایی که همین جمعیتهای بین المللی را- به اصطلاح خودشان درست کردند. آنها ارزش را در این مسائل که انبیا می گفتند، در این مسائل نمی دانند.

آنها ارزش انسان را به ایمان نمی دانند. آنها ارزش انسان را به شقاوت، خونریزی و بدتر از او می دانند. وقتی ارزش را اینها آن ندانستند و از اول، نفس خبیثشان منحرف است در اخلاق و در همه چیز، دیگر توقع نداشته باشید که آنها به قواعد بین المللی عمل کنند. به چه قواعدی اینها عمل می کنند؟ مگر آنهایی که این جمعیتهای حقوق بشر و- نمی دانم- سازمان کذا را درست کردند، خودشان به این قواعد بین المللی عمل می کنند؟

آنهایی که این همه فریاد می زنند از حقوق بشر، وقتی که می رسند به اینکه حزب بعث صدامی این قدر از انسانها را در اینجا کشته است و آن قدر از انسانها را در اینجا بی خانمان کرده و علیل کرده، علاوه بر اینکه از آن همین طوری می گذرند، توجیه هم می کنند. توجیه می کنند به اینکه خوب، شما در عراق فلان جا را منفجر کردید، اینها هم عوض دادند! یک دروغ عراق می گوید برای اینکه تصحیح کند کار خودش را، هر روز می گوید که بصره را زدند! این بصره ای که زدند، کجاست؟ این جمعیت بصره کجایند که زدندشان یا سایر شهرها؟ اسلام اجازه نمی دهد که ما مردم بی گناه را برای خاطر گناه دیگری آزار بدهیم. منتها آنها می گویند این مسائل را؛ برای اینکه وقتی یک بمب یا چند بمب می اندازند و یک جمعیت کثیری را، زن و بچه بی گناه را، پیر و جوان بی گناه را می کشند، بگویند که ما در ازای آن، این کار را کردیم.

شما متوقع نباشید از اینهایی که ادعای این مسائل را می کنند و می گویند- مثلًا- هلال احمر در هر جا یا صلیب سرخ در هر جا افرادش مصون اند. توقع نداشته باشید که در عمل هم همین طور باشند؛ در عمل این طور نیستند. ارزشها پیش آنها ارزش انسانی نیست. و همه مسائل همین طور است، منتها من بعضیهایش را عرض کردم. شما خودتان مطالعه کنید ببینید که در رژیم سابق، در هر جا ارزش چه بود. ارزش شعر چه بود. ارزش روشنفکر چه بود. روشنفکر آن وقت ارزش را به چه می دانست. ارزش انسانها به چه بود در آن وقت. آن وقت خواهید فهمید که مسأله دو راه است: یک راه انبیاست و یک راه شیاطین؛ یک راه طغات  است و یک راه انبیاست. راه انبیا ارزشها را طور دیگری می داند. انسان را صاحب ارزش می داند و ارزشش را به حیوان نمی دانند، به جماد نمی دانند، به دارایی نمی دانند؛ به آن چیزهایی که در باطن خودش هست می دانند، به علم می دانند، به تقوا می دانند، به مکارم اخلاق می دانند. و این قشر از جمعیت بشر تمام ارزشها را به غیر آن چیزی که انبیا می دانند، می دانند.

خداوند ان شاء اللَّه، ما و شما را موفق کند که به ارزشهای انبیا توجه کنیم؛ و ما دنبال انبیا و در خط آنها باشیم؛ و از ارزشهای دنیایی که بر خلاف سیره انبیاست، پرهیز کنیم؛ دنیایی را بخواهیم که ارزشش [را] انبیا دادند؛ خدمتی را بخواهیم که ارزشش را تقوا و علم داده است ان شاء اللَّه، همه موفق بشوید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 17، ص: 193-190

حکم [عفو جمعی از زندانیان به رئیس دیوان عالی کشور]

زمان: 5 دی 1363/ 3 ربیع الثانی 1405

مکان: تهران، جماران

موضوع: عفو و تخفیف مجازات زندانیان

مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)

[بسمه تعالی. محضر مبارک امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران

توقیراً به پیوست لیست 119 نفر محکومین دادگاههای انقلاب اسلامی ایران که طبق بخشنامه شماره 15595/ 1- 29/ 3/ 62 شورای عالی قضایی مستحق عفو مطلق تشخیص و همچنین تعداد 118 نفر محکومین عادی دادگاههای دادگستری و دادگاههای انقلاب اسلامی که طی نامه های شماره 2378/ 8- 30/ 9/ 62 و 2173/ الف/ 8- 30/ 9/ 62 از طریق اداره سجل کیفری و عفو و بخشودگی پیشنهاد عفو و تخفیف آنان گردیده است به حضور مبارک تقدیم می گردد.

عبد الکریم موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور].

بسمه تعالی

موافقت می شود. - 5 دی 63

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 19، ص: 122

 

. انتهای پیام /*