کد مطلب: 3520 | تاریخ مطلب: 03/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 3 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  3 دی ماه

نامه [به آقای ابو جهاد درباره تعیین نماینده ]3 دی 57

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ضرورت حفظ وحدت ]3 دی 57

بیانات [در جمع دانشجویان هنر شیراز (ویژگی های رئیس جمهور آینده)]3 دی 58

سخنرانی [در جمع فرهنگیان محلات (خیانتهای پهلوی- تلاش برای خودکفایی)]3 دی 58

سخنرانی [در جمع خانواده های شهدا (تلاش برای اقامه حکومت عدل)]3 دی 58

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم مشهد (لزوم حفظ آرامش و وحدت)]3 دی 59

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه سراسر کشور (وظایف روحانیون در مقطع کنونی)]3 دی 59

 

نامه [به آقای ابو جهاد درباره تعیین نماینده ]

زمان: 3 دی 1357/ 23 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: تعیین نماینده

مخاطب: آقای ابو جهاد (از رهبران جنبش فلسطینی «الفتح»)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

23 محرّم 99

جناب آقای ابو جهاد- ایده اللَّه تعالی

پس از اهدای تحیت، عطف به مرقوم محترم تاریخ 10/ 12/ 1978 [م ] جناب آقای جلال الدین فارسی- ایده اللَّه تعالی- را برای آن امر معین نمودم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 5، ص: 273

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ضرورت حفظ وحدت ]

زمان: 3 دی 1357/ 23 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: ضرورت حفظ وحدت و پرهیز از تفرقه

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اظهار تأسف از حمایت دولتهای اسلامی از شاه

من از دو جهت تأسف دارم: یک جهت اینکه با این همه خونریزیها که در ایران می شود، چنانکه در مشهد و بسیاری از جاهای دیگر کشتار شده است، زخمیهای زیاد داریم. همین امروز باز یک برخوردهایی بوده است در بلاد، و در عین حال باز این دولتها، دولتهای استفاده چی ای که پشتیبانی اظهار می کنند، و دولتهای دیگری مثل دولتهای اسلامی، تا کنون از طرف دولتها پشتیبانی نسبت به ملت ایران اظهار نشده است. از ملتها شده است لکن از دولتها تا کنون هیچ اظهار پشتیبانی از ملت ایران نشده است. و این بسیار موجب تأسف است که دولتهایی خودشان را به اسم دولت اسلامی معرفی می کنند و مع ذلک در طول یک سال و بیشتر که ایران در خاک و خون کشیده شده است به دست عمال شاه، آنها اظهار پشتیبانی نکردند از ملت؛ بلکه بعضی آنها اظهار پشتیبانی از دولت هم کرده اند! پشتیبانی از شاه را هم بعضی از آنها اعلام کرده اند. و این موجب بسیارْ تأسف ماست.

تأسف دیگری که بیشتر از این است این است که در عین حال که شاه و طرفدارهای شاه تشبثات زیاد می کنند و به هر چیز می توانند متوسل می شوند برای نجات، مع الأسف در بین جناح مقابل- که جناح خلق و اسلام است- می بینیم که بعض اختلافات ایجاد می شود. من حالا باید عرض کنم که اصل این احزابی که در ایران از صدر مشروطیت پیدا شده است، آنکه انسان می فهمد این است که این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است؛ و خدمت به دیگرانْ بعضی از آنها کرده اند. من این طور احتمال می دهم که در سایر ممالک- که آن وقت مهم انگلستان بوده است- آنها یک احزابی درست کردند برای به دام انداختن ممالک عقب افتاده و ممالکی که از آنها استفاده می خواستند بکنند. احزاب در آنجا این طور نبوده است که دو حزب مثلًا با هم به حَسَب واقع یک اختلافی بکنند و یکی از آنها به نفع دولتشان یا مملکتشان، یکی آنها به خلاف او یک چیزی بگوید. لکن احزاب را به نظر می رسد که درست کرده اند برای اینکه دیگران هم به آنها اقتدا کنند در درست کردن احزاب.

در ممالک ما، و خصوصاً در مملکت ایران، از اول که احزاب درست شده است، اینها- هر جمعیتی یک حزبی درست کردند دشمن با احزاب دیگر. یک صحنه مبارزه بین احزاب. و این از باب این بوده است که چون خارجیها می خواستند از اختلاف ملتها، از اختلاف توده های مردم استفاده کنند، یکی از راههایی که موجب این می شود که اختلاف پیدا بشود و مردم با هم در یک مسائلی مجتمع نشوند، قضیه احزاب بوده است. حزب درست می کردند. این حزبْ حزبِ مثلًا «دموکرات»، این حزبْ حزبِ «توده»، آن حزبْ حزبِ چه «عدالت»- نمی دانم چه. در آن وقتها یک اسمای دیگر داشت، کم کم اسما هم اروپایی شد! اینها در ممالک خودشان یک چیزی درست می کنند، صورت است، واقعیت ندارد؛ به واسطه آن صورتْ ممالک دیگر را به دام می اندازند، که آنها وقتی که احزاب درست می کنند واقعاً با هم دشمن می شوند. حزب کذا با حزب کذا، اینها با هم دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف می کنند در دشمنی کردن با هم. وقتی بنا شد که آن اشخاصی که مؤثر هستند، آن اشخاصی که امید این است که مملکت به واسطه آنها اصلاح بشود، اینها تمام قوایشان را صرف کنند در اینکه خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته هایشان بر ضد هم، هر کدام دیگری را رد کند، هر کدام دیگری را طرد کند و اینها، یا بعضی آنها دانسته این کارها را می کردند، و از عمال ابتدایی خارجیها بودند، و [یا] بعضی آنها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آنها را می کشند به یک راهی که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.

اساساً باب احزاب، از اول که پیدا شده است و اینها با هم جنگ و نزاع کردند، به نظر می رسد که با دست دیگران [بوده ] برای اینکه اینها با هم مجتمع نشوند. و آنها از اجتماع یک توده ای می ترسند، از این جهت به واسطه اینکه اینها مجتمع با هم نشوند و مربوط با هم نباشند، این امر را کردند و خودشان هم یک چیزی، صورتی آنجا درست کردند که اینها ببینند که مثلًا در مجلس انگلستان حزب کارگر داریم و حزب مثلًا کذا؛ خوب ما هم خوب است داشته باشیم! اما آنها یکجور دیگر فکر می کنند، اینهایی که از آنها اخذ می کنند یک جور دیگری فکر می کنند. اینها وقتی که با هم دو حزب تشکیل دادند، دو جبهه مخالف و دو جبهه دشمن تشکیل می دهند! این دشمن اوست، او هم دشمن اوست، و آنها استفاده اش را می کنند! آنها بازی می دهند اینها را که البته مملکت متمدن باید حزب داشته باشد، احزاب داشته باشد؛ خوب پس ما هم باید احزاب داشته باشیم! اما احزابی که ما درست می کنیم این طوری است که این حزب با آن حزب تمام عمرش را صرف می کند در اینکه این او را بکوبد و او این را بکوبد.

از اول این طوری زاییده شد احزاب در ایران- به حَسَب نظر من. حالا هم که به صورتهای دیگری درآمده است؛ حالا هم انسان می بیند که اینها باز با هم همین طور دشمنی می کنند و مخالفت می کنند. و این را هم من احتمال می دهم که یک دستی از خارج در کار باشد. همین دیشب دو- سه نفر، چند نفری که از یک جایی آمده بودند، شکایت از این می کردند که در فلان جا که ما هستیم دستجات با هم مخالفند؛ این از او بدگویی می کند، او از او بدگویی می کند. و این موجب تأسف است که شمایی که یک جمعیتی هستید در خارج، یک ثروتی هستید از مملکت ما در خارج، و باید اسلام، کشور شما از شما استفاده کند، فردا که وارد در کشورتان می شوید باید استفاده بدهید به کشور، کشور خودتان را آباد کنید، الآن با هم در اینجا به جنگ و گریز هستید؛ و به قول  آن شخص هر فردی که از ایران وارد می شود در مثلًا فرودگاه، یک دسته ای می روند او را می برند و بر ضد دیگری تبلیغات می کنند تا او را بکشند طرف خودشان.

شما می دانید دارید چه می کنید؟ می دانید دارید چه ضرری به خودتان و به کشور خودتان می رسانید؟ شما می بینید که الآن در ایران که یک وحدت کلمه- فی الجمله- پیدا شده است چطور لرزانده است همه تختها و تاجها را و همه ابرقدرتها را؟ همه به دست و پا افتاده اند؟ این را می بینید؟ می بینید که الآن در ایران که جناحها با هم نزدیک شدند یک قدری، دانشگاه با روحانیت نزدیک شده، روحانیت با دانشگاه نزدیک شده، بازار با دانشگاه و با روحانیت یکی شده اند- در صورتی که باز اختلافاتِ فی الجمله ای هست و بعد عرض می کنم- شما می بینید که الآن یک وحدت فی الجمله ای که در ایران پیدا شده است، امریکا را آنجا متزلزل کرده و شوروی را آنجا متزلزل کرده؛ و این قلدرها هم در خود ایران به دست و پا افتاده اند و همین آدمکشیها و همین تشبثاتی که این مرد می کند برای همین است که می بیند که مردم با هم مجتمع شده اند و چه بکنیم که این اجتماع رفع بشود، چه بکنیم که به هم بزنیم این را!

شما بدانید که این کارهایی را که می کنید یا از دست غیر دارید، اتّباعِ از غیر می کنید و دیگران شما را وادار می کنند به این طور کارها، برای اینکه این وحدتی که الآن در ایران پیدا شده [و] در این جناحهای خارجی، که اینها هم اشخاص مؤثری هستند، در خارج هستند، در اینها هم اگر یک وحدتی پیدا بشود ضرر زیاد می شود برای خارج، دنبال این افتادند که جناح داخل را به یکجور با هم مخالف کنند، جناح خارج را هم به یکجور با هم مخالف کنند، اینها را هم با آنها با یکجور دیگر مخالف کنند. شما می دانید که دارید به نفع دیگران فعالیت می کنید [و] خودتان متوجه نیستید؟ می دانید که این مخالفت امروز در یک وضعی که ایران واقع شده است، در یک وضع حساسی که بین موت و حیات الآن ایران واقع شده، این مخالفتهای شما با هم چه ضرری به این نهضت اسلامی ایران می زند؟ اگر شما با هم اجتماع کنید، این جبهه های مختلفی که دارید، هر ده تای شما، صدتای شما با هم جمع شدید یک اسمی روی آن گذاشتید، این اسمها را کنار بگذارید و همه با هم بشوید و یک اسم داشته باشید، و اتفاق کلمه داشته باشید، همان طوری که می بینید ایران متزلزل کرده است این ابرقدرتها را، این قدرت شما هم در خارج به ایران مُنْضَم می شود و بیشتر آنها متزلزل می شوند لکن آنها از شما می خواهند الآن استفاده کنند. استفاده از شما این است که شما را به جان هم بیندازند. این کی است؟ جبهه ملی! آن کی است؟ نهضت آزادی! آن کی است؟ جوانانِ چه! آن کی است؟ گروهِ کذا! آن کی است؟ گروهِ کذا! گروههای مختلف، متعدد؛ پیش هر کس که بروی از دیگری تکذیب می کند؛ هر جناحی دشمن جناح دیگر است. این چه معنا دارد بین یک توده هایی، که اینها با هم در یک مقصد عالی شریکند و آن اینکه باید ریشه این ظلم کنده بشود، باید دست این ابرقدرتها از مملکت ما کوتاه بشود؛ همه تان موافقید با این.

این اختلاف شما که الآن هست و هر روز هم ریشه دارتر می شود و من در این سه ماهه که بودم نتوانستم که این معنا را از بین ببرم و مأیوس شدم از شماها، شماها می دانید چه ضرری دارید به اسلام می زنید، چه ضرری دارید به کشور خودتان می زنید و چه خدمتی دارید به امریکا می کنید و شوروی یا انگلستان؟ خدمت لازم نیست که شما بیرق آنها را به دوش بکشید و دور بیفتید؛ همین خدمت است که شما خودتان را از ارزش می اندازید، خودتان را از فعالیت می اندازید، تمام قوای شما صرف اختلافات بین خودتان می شود، صبح تا عصر با هم دعوا دارید. شما با هم یک کلمه بشوید به ضد دیگری، بعدها فرصت هست از برای اینکه شما یک مقاصد شخصی- اگر خدای نخواسته داشته باشید- اعمال بکنید. چرا مقاصد شخصی خودتان را داخل می کنید در این امور؟ چرا در یک نهضت اسلامی این قدر هوای نَفْس دارید شماها که نمی گذارید با هم مجتمع بشوید و نمی توانید با هم مجتمع بشوید؟ یک قدر کنار بگذارید این هواهای نفسانیه را. این یک تأسف است که من از شما جوانهای خارج دارم بدون اینکه نظر به شخص معینی باشد- از همه.

یک تأسفی هم از داخل دارم. ما چندین سال است که زحمت کشیدیم و دانشگاه را به ملّاها، به مدارس علوم قدیمه، به طلاب علوم قدیمه نزدیک کردیم؛ بازار را به این هر دو؛ بازار با آنها نزدیک بود با آن جهت، با دانشگاه نزدیک کردیم؛ این جبهه های مختلف را با هم نزدیک کردیم و همیشه سفارش کردیم به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشید تا بتوانید یک کاری انجام بدهید؛ اگر هر کدام یک جناح خاصی باشد، یک طرف خاصی بکشد و او طرف دیگری بکشد، این اول استفاده اش مال اجانب است. آنها الآن که دیدند یک وحدتی در ایران پیدا شده و رو به وحدت دارد می رود و ممکن است تمام جناحها با هم یک بشوند، و آن روزی که تمام جناحها با هم یک شدند فاتحه هم شوروی خوانده می شود و هم امریکا خوانده می شود و هم هر کشوری بخواهد دخالت کند در امور شما و هم این بساط ظلم و تعدی از بین می رود، وقتی که دیدند این طور شده است، باز افتاده اند توی کار برای اینکه جناحها را از هم جدا کنند، جبهه ها را از هم جدا کنند. باز فعالیت شروع شده از جانب دستگاه و از جانب اجانب و از جانب عمال آنها به اینکه آخوند را بگویند که نه، ما مثلًا فلان فرد را قبول داریم؛ این استثنائی است! لکن علمای دیگر را قبول نداریم. این یک نغمه ای است که گاهی می کنند. من این را از اول گفتم که آقا اگر شما آخوند را استثنا کنید از جمعیت خودتان، هیچ کاری نمی توانید انجام بدهید؛ برای اینکه توده ها با اینها هستند؛ اینها مظهر اسلامند، اینها مبیّن قرآنند، اینها مظهر نبی اکرمند. مردم اینها را این جور شناخته اند؛ مردم علاقه دارند به دین خودشان، علاقه دارند به اسلام خودشان. آن علاقه ای که به اسلام دارند، علاقه ای به علمای  اسلامی دارند. اگر شما بخواهید از اینها جدا بشوید و اینها را منها کنید، هیچ کاری ازتان نمی آید. همان سیلی اول شما را می زنند و بیرونتان می کنند. چنانچه دیدیم که آن روزی که این جماعت وارد کار نبودند، شماها در انزوا خوابیده بودید، هیچ کاری هم از شما نمی آمد. وقتی که این جماعت آمدند و مردم همه دنبال این آمدند، بازارها با اینها هست، کشاورزها با اینها هستند، صنعتگرها و کارگرها، مسْلمند همه اینها؛ وقتی مسْلم شدند همه آنها، علاقه به خدا دارند، علاقه به پیغمبر خدا دارند، علاقه به امیر المؤمنین دارند. اینها هم همانها هستند؛ یعنی دارند ترویج از آنها می کنند. اینها تمام عمرشان را صرف کرده اند در اینکه کلمات ائمه اسلام را و پیغمبر اسلام را و احکام ائمه اسلام، پیغمبر اسلام را و احکام خدا را به مردم برسانند. کسی که هفتاد سال عمرش را صرف این معنا کرده و مردم او را به این سمت شناختند، مردم دنبالشان هستند. این معنایی که حالا زمزمه می شود که ما مثلًا زید را قبول داریم و دیگران را قبول نداریم، این یک امری است که در دهن شما انداخته اند. عمال خارجی شما را می خواهند جوری بکنند که منصرف کنند از علمای خودتان. اگر منصرف شدید از علمای خودتان- شما یک تیپِ علی  حده آنها یک تیپِ علی  حده- هر دو از بین می روید. شماها با آنها مخالفت می کنید، شما هم یک جمعیتی هستید و شما بدانید که منهای آخوند، هیچ کاری شما پیش نمی برید. شما در هر شهری که بروید می بینید که آن کس که شهر دستش هست و می تواند شهر را ببندد، باز بکند، باز یک ملّاست. شما تجربه کنید در تمام این تعطیلات، تجربه کنید ببینید که یکی از جناحها توانسته بازار را ببندد؟ آنکه بازار را بسته و به حکم او بازار را می بندند، آن عبارت از ملّاها هستند که امر می کنند. و آنکه ملاها را پیش می برد برای این است که اینها برای خدا دارند حرف می زنند، و عمال اسلام هستند و مردم علاقه به اسلام دارند. این مطلب را کنار بگذارید که منهای آخوند. نمی شود آقا. شما بخواهید مملکتتان را اصلاح کنید، منهای آخوند اصلاح بردار نیست. از آن طرف هم اگر آخوند بخواهد بگوید که منهای دانشگاه، منهای جبهه های سیاسی، آن هم صحیح نیست برای اینکه آن هم کارشناس لازم دارد. شما کارشناس اسلامی هستید و قواعد اسلام را می دانید لکن بعض مسائل سیاسی را شماها هم نمی توانید حلش کنید؛ محتاج به اینها هستید. شما نمی خواهید که خودتان بروید حکومت بکنید، شما یک شغل دیگری دارید. شما حکومت لازم دارید؛ شما اجزای ادارات لازم دارید؛ ادارات شما، حکومت شما- عرض می کنم- لشکر شما، جیش شما، همه اینها با این جبهه ها تحصیل می شود؛ با این دانشگاهها و با این دانشجوهای خارجی و داخلی مملکت ما باید اداره بشود. اگر علاقه دارید شما به اسلام، علاقه دارند آن جبهه دیگر به اسلام، با علاقه به اسلام نمی شود که با هم بنشینید دعوا کنید امروز! امروز دعوا کردن انتحار است، خودکشی است. امروز اختلافاتْ خودکشی است. سلیقه تو جور نمی آید با مثلًا حرف فلان آدم، نباید الآن اختلاف ایجاد بکنید. ما همه مسْلم هستیم و زیر بیرق اسلام همه می خواهیم جنگ بکنیم، همه می خواهیم مبارزه کنیم. خدا می داند که اگر این اجتماع درست بشود و همه شما و همه جبهه ها زیر این بیرق بیایند و دست از آن کارهایی که داشتند بکشند، بعد از چند روز تمام می شود این مسائل. اینها حالا دارند استفاده از همین چیزها می کنند، از همین حرفها استفاده می کنند. آن روزی که- مثلًا فرض کنید که- یک تظاهراتی می شود، دو تا هم از خودشان، یا خیر دوتا هم آدمی که بی عقل است در می آید یک شعار دیگری می دهد مقابل همه این بیست و چند میلیون جمعیت- این غلط است، این انحراف است، این انحراف فکری است، این نفهمی است، این خدمت به غیر است، این خدمت به کارتر است. تو نمی فهمی؛ آنها از خدا می خواهند که شما حالا همه با هم اختلاف پیدا کنید و آن بِکشد برای حزبِ کذا و آن بِکشد برای حزب کذا. دست بردارید از این حرفها، همه وارد بشوید زیر یک بیرق: بیرق اسلام. اگر اسلام نباشد هیچ چیز نیستیم ما. همه ما را کلمه اسلام جمع کرده با هم. همه زیر کلمه توحید، زیر پرچم توحید بیایید. وقتی که همه مجتمع شدید زیر پرچم توحید، تمام کارها اصلاح می شود.

این تأسف دارد که بعد از سالهای طولانی که ما زحمت کشیدیم و حرف زدیم و خطابه خواندیم و نوشتیم، باز آدم می بیند که زمزمه ای، چند تا آدم بی اطلاع، جوان  بی اطلاع، زمزمه این را می کند که ما فلان آخوند را، فلان سید را قبول داریم اما آخوندهای دیگر را قبول نداریم! این غلط است. من آنها را قبول دارم. من ارادتمند آنها هستم. همه باید قبول داشته باشیم. یا مثلًا یک کسی بگوید که نخیر، ما دانشگاه را قبول نداریم! ما دانشگاه را قبول داریم، ما دکترها را قبول داریم، ما اطبا را قبول داریم؛ ما جناحهای سیاسی را قبول داریم. همه باید با هم باشیم آقا امروز؛ زیر یک بیرق و آن بیرق لا إِلهَ الّا اللَّه است. این یک پیامی است که من الآن می دهم و ان شاء اللَّه می رسد به ایران و به سایر ممالکی که بچه های ما در آنجا هستند، که آقا دست بردارید از این خودپرستی و از این خودخواهی .... إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ؛ قیامتان برای خدا باشد. اگر قیام برای خدا نباشد کاری از او نمی آید. قیامتان برای خدا باشد نه برای هواهای نفسانی که هر کسی بکشد طرف خودش. همه با هم مجتمع بشوید. برای خدا همه با هم مجتمع بشوید و این تشتت و اختلاف و اینها: که من از حزب که ام، من از حزب کذا، من از جبهه کذا، من از جبهه کذا هستم، اینها را دست از آن بردارید. نمی توانید دائماً دست بردارید، موقتاً برای خاطر خدا، برای خاطر ملیت، برای خاطر کشور، برای هر چه می خواهید حساب بکنید، موقتاً دست بردارید تا این بساط کنده بشود- این بساط قلدری و آدمکشی و زیر پا کردن همه حقوق ما از بین برود؛ این مرد جانی از بین برود که دارد الآن مردم را قتل عام می کند. بعد از آن، آن وقت فرصت زیاد است که بنشینید با هم دعوا کنید. امروز نکنید این کار را. نمی گویم آن وقت بکنید؛ البته هیچ وقت نباید بکنید لکن الآن وضع حساس است. الآن وضعِ امرْ دایر بین موت و حیات یک ملت است. مسئولید شما پیش خدای تبارک و تعالی؛ مسئولید پیش ملت اسلام. من از خدای تبارک و تعالی بیداری همه را می خواهم. خداوند همه ما را هدایت کند. خداوند همه ما را به طریق مستقیم الهیت راهنمایی فرماید. خدا همه شما را سالم بدارد. [آمین حضار]

صحیفه امام، ج 5، ص: 274-280

 

بیانات [در جمع دانشجویان هنر شیراز (ویژگی های رئیس جمهور آینده)]

زمان: 3 دی 1358/ 4 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: تشریح ویژگیهای رئیس جمهور آینده

حضار: دانشجویان هنری شیراز

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

لزوم شرکت در انتخابات ریاست جمهوری

من در عین حال که حالم مقتضی صحبت نیست، لکن برای تشکر از آقایان چند کلمه ای عرض می کنم. آقایان زحمت کشیدند که از راههای دور تشریف آوردند.

خداوند همه را حفظ کند. موفق باشند. چیزی که لازم است عرض کنم این است که در این موقع که یک مرحله دیگری از مراحلی که در کشور ما می خواهد تحقق پیدا بکند در دست اجراست، و آن تعیین رئیس جمهور است. باید توجه داشته باشند آقایان که آن صفتی که در قانون اساسی برای رئیس جمهور تعیین کرده اند مراعات کنند. قانون اساسی را ملاحظه کنند و صفات رئیس جمهور را در آنجا ملاحظه کنند، و کسی که دارای آن صفات بود و او را به آن صفات می شناسید به او رأی بدهید، و اگر فاقد آن صفات باشد، احتراز کنید از رأی دادن به او. روز سرنوشت سازی است. می خواهید زمام کشور را به یک کسی بدهید که مؤثر است در مقدرات کشور شما. سهل انگاری نکنید، و به پای صندوقها بروید، و با هم اجتماع کنید، و کسی که لایق برای این مقام است و دارای آن صفاتی است که سوء سابقه نداشتن، وابستگی به رژیم سابق نداشتن، اینها از اموری است که باید ملاحظه بشود. و آقایان نباید سستی کنند در رفتن. به پای صندوق بروند. لکن به کسی که این صفات را دارد رأی بدهند. خداوند ان شاء اللَّه شماها را حفظ بکند. و من از اینکه معذورم از اینکه زیاد صحبت کنم عذرخواهی می کنم. و شما را به خدای تبارک و تعالی می سپارم.

صحیفه امام، ج 11، ص: 393

 

سخنرانی [در جمع فرهنگیان محلات (خیانتهای پهلوی- تلاش برای خودکفایی)]

زمان: 3 دی 1358/ 4 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: خیانتهای دودمان پهلوی- گسستن زنجیرهای وابستگی- تلاش برای خودکفایی و بی نیازی

حضار: فرهنگیان و معلمان شهرستان محلات

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

نقش فرد، در جامعه

محلات یک محلی است که من بعضی تابستانها می رفتم. تابستان را آنجا بودم. و در آن وقت که من آنجا بودم احساس می کردم که مردم محلات با مردم بسیاری از جاها فرق دارند. توجهشان به دیانت بیشتر بود از بعضی جاهای دیگر. از خیلی جاهای دیگری. و من اینکه فهمیدم این بود که محل به واسطه خوبی علما خوب بودند، علمایی که در محلات بودند، علمایی بودند که اخلاق صحیح، وظایف ملاییشان را، وظایف دیانتشان را خوب عمل می کردند. مردم هم به تبعیت آنها خوب شده بودند. اهل مسجد بودند.

همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل کار و همه چیز بودند. محلات، من حالا قریب بیشتر از شاید سی سال است، یک همچو چیزهایی است که دیگر آنجا را ندیدم. نمی دانم الآن باز همان است. من امیدوارم که همان باشد. اگر انسان خودش متحول بشود به یک انسانی که تحت تربیت انبیا باید انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقی می رسد. گاهی یک فرد در یک جامعه موجب فساد می شود، و گاهی هم یک فرد در یک جامعه موجب صلاح می شود. این فرد گاهی از قشر قدرتمندان هست که مردم به او توجه دارند. گاهی از قشر روحانیین هست که آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها کمتر تویشان پیدا می شود که اشخاص ساخته شده باشند. من که حالا یاد ندارم. اما کمتر پیدا می شود. در قشر روحانیین پیدا می شود. و اگر روحانی، در یک محل یک روحانی متعهد باشد، آن  محل را تصفیه می کند، و اگر در هر یک از بلاد چند نفر روحانی باشند که آنها آن طور که باید، آن طور که دستور اسلام است باشند، از باب اینکه مردم تبعیت از آنها می کنند، مردم هم اصلاح می شوند و با اصلاح مردم یک جامعه صحیح پیش می آید.

شما دیدید که در این پنجاه سال، خوب اکثراً یادتان نیست، زمان رضا خان را اکثراً یادتان نیست لکن من یادم است، یعنی من از قبل از اینکه رضا خان کودتا کند یادم هست. رضا خان به واسطه مأموریتی که داشت ابتدا به یک صورت مقدس مآبی آمد تو کار.مقدس مآبی به آن حدودی که یک نظامی باید باشد. در محرم روضه داشت. در یک جایی بود که روضه خوانی داشت. و خودش هم حاضر می شد. دستجات از ارتشیها راه می انداخت که من او را خودم دیدم. دستجات مختلفی از ارتشیها راه می انداخت. و آن وقت معروف بود که خود او در ماه محرم تکیه هایی که در تهران بود می گفتند که می رود.

بعضیها می گفتند که پیاده می رود. همه تکیه ها را در این شبهای محرم. بتدریج تکیه ها را می رود تا آن وقتی که قدرتش مستقر شد. با اسلحه دیانت آمد تا آن وقتی که قدرتش محکم شد. آن وقت که محکم شد مأموریتش را شروع کرد. و مهم مأموریتش یکی این بود که روحانیون را بکوبد. روحانیون را آن طور کوبید که تبلیغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانیون. دستگاهها تجهیز شدند بر ضد روحانیین. به طوری که قشرهای ناآگاه هم برگشتند از روحانی. شوفرها روحانی را یا سوار نمی کردند، یا اگر سوار می کردند، اهانت می کردند. من خودم سوار اتوبوس بودم. یک شیخ هم بود. بنزین اتوبوس بین راه تمام شد. او گفت که در اثر این شیخ بود. این شیخ چون بود اتومبیل ایستاد. بنزین تمام شده بود. تمام شدن بنزین را گردن شیخ می گذاشت! بعض از رفقای ما گفت که من در اراک بودم و می خواستم بیایم به قم مثلًا. رفتم. شوفر گفت که ما بنا گذاشتیم دو طایفه را سوار ماشین نکنیم. یکی فواحش، یکی آخوندها! از همه جهات شروع کردند فشار آوردن.ممنوعشان کردند از منبر رفتن. اصلًا مجالس را از بین بردند. شروع کردند به سربازی  بردن. شروع کردند عمامه ها را برداشتن. و به طوری که ما شاید مثلًا قبل از آفتاب، چه وقت، که خلوت باشد می رفتیم در یک جایی. رفقا یک چند نفری که بودند، آنها یکی یکی می آمدند. و آنجا بودیم که نمی توانستیم بیرون برویم برای اینکه تعرض می کردند.

و یک درسی که من داشتم، یک روز دیدم که یک نفر آمد. جمعی بودند، یک نفر آمد.گفتم رفقاتان؟ گفت اینها قبل از آفتاب می روند توی باغات. برای اینکه مأمورین می آیند توی مدرسه ها می گردند معممین را می برند. این برای چه بود، این برای این بود که این قشر را مؤثر می دانستند اینها. و لو حالا به خیال خودشان این قشر را می گفتند که نماینده اسلام اند. مردم به آنها توجه دارند. اگر اینها یک قدرتی داشته باشند، نمی گذارند کارها انجام بگیرد. کارهایی که می خواستند، نمی گذارند انجام بگیرد، از این جهت به اینها فشار می آوردند.

یک کار دیگر هم که آنها می کردند- کارها زیاد بود، یعنی برنامه زیاد بود- اینکه قشر جوان را، در مفاسد را به روی آنها باز کردند. در همه شهرها، خصوصاً تهران که بیشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهایی که جوان اگر برود در آن فاسد می شود، درهای آن باز بود به روی آنها. تبلیغات هم از همه طرف. سینماها به آن وضعی که شنیدید. مراکز فساد به آن طوری که گفته شده است. مراکز فروش مشروبات الکلی که از کتابخانه زیادتر بود. از کتابفروشی زیادتر بود. می گفتند بین تهران تا شمیران و آنجاها چقدر جاهایی بود که برای فحشا مهیا کرده بودند. این قشر جوان که باید از او کار برآید و از او امید هست و می تواند برای کشور خودش خدمت بکند، اینها را از آنجایی که مرکز خدمت است می کشاندند به مراکز فحشا، تا اینها را یک موجود مهمل بار بیاورند. چنانچه این خوب دیگر اخیراً منتهی شد به اینکه زمان این مردک  شد. و این از پدرش عمیقتر کار می کرد. این بیشتر از او نقشه داشت. یعنی نقشه ای که برایش دستش داده بودند. این  هروئین به این فراوانی، که الآن هم ملت ما به شرش مبتلاست، این یک مسأله نبود که همین [طور] من باب اتفاق همچو توسعه پیدا کند. این یک برنامه بوده است. برای اینکه وقتی یک جوانی هروئینی بشود دیگر همه چیزش را از دست می دهد. یک قوه فعاله است. این قوه فعاله وقتی که مبتلای به هروئین بشود، مبتلای به مشروبات بشود، عادت کند که به سینما برود؛ به سینمای کذایی، عادت کند که به این مرکزهای فحشا برود که همه اینها را برای اینکه این قشر جوانی که آمال یک کشور است، این را نگذارند که بیدار بشود، همه چیزش را ببرند، این بی تفاوت باشد. آدم هروئینی این طوری است. آدم تریاکی این طوری است. آدمی که مبتلای به مسکرات است این طوری است. آدمی که مبتلای به فحشا است این طوری است، که اگر هر بساطی سرش درآورند این دیگر نمی تواند که قیام کند و کار انجام بدهد. اینها خواستند که مملکت ما این طور بشود که قشر جوانش از بین برود. بی تفاوت بشود، و هر چه اینجا دارند ببرند، و آنها هم توجه به آن نکنند. در هر جا به یک نقشه ای توسل پیدا کردند. تا اینکه نگذارند این مملکت بیدار بشود.

خدا خواست که به داد این مملکت رسید که مردم را بیدار کرد. خدا بیدار کرد مردم را. توجه مردم از آن مسائل کم کم برگشت. همان جوانهایی که یک وقت اصلًا به این مسائل اعتنایی نداشتند، خداوند تأیید کرد و توجه پیدا کردند، به حیث که جوانهایی که باید بروند سراغ مثلًا جوانیشان، در این نهضت آمدند. ریختند به خیابانها و فعالیت کردند، و برای اسلام خدمت کردند. و این پیروزی که نصیب ماها شد، نصیب ملت ما شد در اثر این تحولی بود که به اراده خدای تبارک و تعالی برای ملت حاصل شد. تحولی که ملتی که توجه به این مسائل نداشت، آنهایی که به مسائل سیاسی توجه داشتند کاری به دیانت نداشتند، مسائل سیاسی آن هم به نرخ روز. آن روزی که بیرق امریکا بالا باشد برای او صحبت می کند. آن روزی که بیرق- فرض کنید- انگلستان بلند بشود برای او صحبت می کند. آن روز هم که بیرق اسلام باشد برای او صحبت می کند. اینها یک مبنایی ندارد بسیاریشان. این طوری هستند. یک مبنایی ندارد روی آن مبنا یک کاری بکند. و این قشرشان که توجه به مسائل ممکن بود پیدا بکنند، اینها توجه این جوری بود وضعشان.

قشرهای دیگر هر کسی مشغول کار خودش بود. کاسب کسب می کرد. زارع زراعت می کرد. همه چیزشان را هم که می بردند هی می گفتند خوب آقا فرض کن، اینکه توجه می کرد، می گفت ما چه بکنیم نمی توانیم. اکثراً هم توجه نداشتند به این مسائل. این یک دست غیبی الهی بود که این ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستی، از آن حال بیخبری برگرداند به یک حال خبرداری؛ همه مجهز شدند. نمی شود که بدون تأیید الهی یک همچو توسعه ای پیدا بکند یک مسأله. همه جا می رفتی می دیدی یک مطلب می گویند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم: نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، آزادی، استقلال، جمهوری اسلامی. این یک مسئله ای نبود که بشود یک نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، کار را انجام بدهند. یک مسأله بود الهی و انجام گرفت. به طوری که تمام قشرهای ملت با هم یکصدا شدند. با آن یک صدا هم پیش بردند. و ما مادامی که این نهضت را نگهش داریم، حفظش کنیم پیروز هستیم. و ما امیدواریم که حفظ بشود.

توجه داشته باشید به اینکه امروز روزی نیست که ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتاری خودشان؛ گرفتاری شخصی، داشته باشند. یک روزی که یک گرفتاری برای اسلام دارد پیش می آید، یک گرفتاری برای کشور دارد پیش می آید، در معرض این است که مفسدها افساد بکنند و بخورند این کشور را. برگردانند به حال دیگر، که همه چیزمان از بین برود، روز این نیست که ما بنشینیم بگویم که حقوقم کم است. خانه ام چه جوری است. الآن روز این نیست. باید الآن ما این کشتی که از همه اطراف موجهای بسیار خطرناک به آن متوجه است، ما باید ننشینیم حالا که، همان نظیر خود کشتی، حالا اگر چه یک عده ای در کشتی بودند و کشتی افتاد به خطر غرق، آن وقت اینها بنشینند بگویند که  خانه مان چه جوری است! هیچ کس نمی نشیند. همه در صدد این هستند کشتی را نجات بدهند. یک وقت که یک کشوری مبتلا شده است به یک همچو مسائل، مثل الآن که کشور ما مبتلاست به مواجهه ای با یک قدرتی که تمام تبلیغات دنیا را دستش هست.

دولتها هم الّا نادر، همه همراه او هستند. یک همچو موقعی ملت ما نباید در فکر این باشد که حالا در اداره که من می روم جایم کجا باشد. در فرهنگ باید چه جور باشد. همه اینها یک موقع آرام باید طرح بشود.

امروز روز این است که ما تمام چیزهایی که مربوط به خودمان است، مربوط به اداره مان است، همه را کنار بگذاریم. یک نظر، یک توجه داشته باشیم. و آن توجه به اینکه این دشمن را عقب بزنیم و می توانیم و می توانید. یک ملت اگر یک چیزی خواست، نمی شود خلافش کرد. خدا همراهش است  ید الله مع الجماعة.

یک جمعیت که برای خدا قیام کرده و با اللَّه اکبر مطلبش را پیش برده است، این را نمی شود تحمیلش کرد.تحمیلاتی که بر ملتها می شد از باب این بود که قشرهای مختلف هر کدام مشغول کار خودشان بودند. آنها هم ایجاد اختلاف می کردند بینشان. حزبهای مختلف درست می کردند که هر کدام دشمن دیگری بود. در قشرهای مختلف مملکت کارهای مختلف؛ این کی هست، ترک. آن کی، کرد. آن کی، سیستانی. آن کی، بلوچ. آن کی، فارس. حتی در یک شهر، این محله و آن محله با هم اختلاف داشتند. شاید شماها یادتان نباشد. محله کذا با محله کذا با هم اختلاف داشتند که اگر از آن محله یک کسی می آمد به این محله، کتک می خورد و می رفت. اینها یک چیزهایی بود حساب شده که نگذارند یک ملت با هم مجتمع بشوند. نگذارند که یک جمعیتهایی یک طرف بروند، متوجه بشوند به یک چیزی. متوجه بشوند به یک طرف. این وقتی اختلافات پیدا شد، نخواهد شد.

خدا خواست که با همه نیرنگهایی که آنها داشتند ملت ما یکصدا شد. صدا هم همچو نبود که برای دنیا باشد. اصلش توجه به اینکه گرفتاری من دارم نبود. این مردم ریختند توی خیابانها و در پشت بام، پایین و اینها. و همه آن روزی که داد می کردند این بود که این شخص؛ این سلسله، بلکه اصل شاهنشاهی باید برود و اسلام بیاید. ما با این مطلب پیروز شدیم. و بعد از پیروزی، دشمنها بیشتر به این معنا؛ به این نیرنگ توجه پیدا کردند.

برای اینکه دیدند ضربه خوردند. دیدند از وحدت ملت و اینکه همه برای اسلام داشتند فریاد می کردند ضربه خوردند. آنها از اسلام ضربه خوردند. از اسلام که ضربه خوردند دنبالش [دائماً] برای اسلام یک کارهایی، یک حرفهایی پیش می آوردند که:

«جمهوری اسلامی لازم نیست باشد، همان جمهوری باشد»، و هکذا. تا حالا هم باز صداشان هست. ملت ما باید توجه به این بکند که آنی که ملت ما را پیش برد و آنها را عقب زد، آن را نگهش دارد، آن توجه به خدا و وحدت کلمه. تا توجهتان به خداست و [پیوسته ] توجه به اینکه فرشم چه جوری و نمی دانم خانه ام چه جوری و اینها، تا این هست اگر این پیدا شد، اختلافات شروع می شود. اگر انسان متوجه شد به اینکه من حالا باید کارم چه جور باشد، حالا باید وضعم چه جور باشد، این موجب این می شود که یک اختلافاتی پیدا بشود. امروز روز این کار نیست. امروز روز این است که ما از اختلافاتمان دست برداریم، و آن چیزهایی که مربوط به حفظ وحدتمان هست، و مربوط به مصالح کشورمان.

امروز می دانید که ما را دارند تهدید می کنند به حصر اقتصادی. خوب، ما باید فکر بکنیم برای این کار. فکر این است که کشاورزها مشغول کشاورزی بشوند، مشغول کشت بشوند. آنهایی که شلوغکاری می کنند در کشاورزی و خرابکاری می کنند، آنها باید کنار بروند. به اسمهای مختلف می روند نمی گذارند کشاورزها مشغول کارشان بشوند. آنها را باید خود مردم کنار بزنند، و قوای انتظامی هم کنارشان بزنند. مردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خدای نخواسته جلو گرفتند، ما محتاج بشویم به خارج.اگر محتاج شدیم به خارج، همه مسائل برمی گردد. شکم گرسنه می گویند ایمان ندارد.

اگر خدای نخواسته اینها همچو کردند که ما احتیاج پیدا کردیم که گندم بدهد، این احتیاج اسباب این می شود که ما وابستگی سیاسی هم پیدا کنیم، وابستگی فرهنگی هم پیدا کنیم، وابستگی نظامی هم پیدا کنیم، و همه چیزمان از دست برود. در یک همچو حالی نباید اختلافات را دامن زد. نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا. نباید این قدر حزبها پیدا بشود. دویست تا حزب پیدا بشود. این قدر جمعیتها پیدا بشود. باید همه شان با هم مجتمع برای نجات یک کشوری که همه در آن می خواهند زندگی بکنند.

نجات به این است که جهت اقتصادیش را، هر که مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد، تا جهت اقتصادی درست بشود. کارخانه ها را راه بیندازند. کارخانه های خصوصی، بزرگ، کوچک. آنهایی که می آیند آشوب می کنند در کارخانه ها بدانند که اینها مانع هستند. اینها نمی خواهند که این مملکت سر و سامان پیدا کند. جلوشان را بگیرند. و کشاورزها همین طور. هر کس مشغول هر کاری هست خوب انجام بدهد آن کار را.

فرهنگیها یک مسئله بسیار بزرگی در گردنشان هست و آن تربیت است؛ تربیت جوانهاست، تربیت بچه هاست. این تربیت بچه ها اگر تحقق درست پیدا بکند که این بچه های کوچکی که تحت تربیت معلمین هستند خوب تربیت بشوند، مملکت ما بعدها نجات پیدا می کند. ما از اینکه فاقدیم یک مغزهای متفکر صحیح و سالم، مغز متفکر زیاد است. اما متفکری که سالم نیست مغزش، ما باید کوشش کنیم که این مغزهای کوچولوی بچه ها را از حالا سالم بار بیاوریم تا بتوانند اینها بعدها دفاع کنند از کشورتان. آتیه کشور شما دست همین بچه هاست که بعدها اینها باید دست بگیرند. اینها را اگر از حالا تربیت بکنند یک تربیت سالم، بعدها این مملکت را حفظ می کنند.

الآن ما همه جهاتمان باید متوجه به این باشد که این دشمن را از میدان بیرون کنیم. بعد بنشینیم همه چیز را بسازیم. البته نمی گویم حالا نسازیم. حالا هم باید بسازیم. الآن ما محتاج به کشاورزی هستیم. باید کشاورزی به یک حال توسعه ای انجام بگیرد. ما نباید هی بنشینیم اینجا محتاج به این باشیم که برویم دشمنهامان از آنها یک چیزی را بخواهیم.

دستمان را دراز کنیم پیش دشمنمان که از آنها یک چیزی بگیریم برای زندگیمان. ما باید خودمان بنای بر این بگذاریم که خودکفا باشیم. بنای به این بگذاریم که از این زمین خدا که به ما داده است که کشور ما، کشور خیلی بزرگی داریم. اینجا می گویند که صد و پنجاه میلیون جمعیت می توانند زندگی بکنند. ما حالا هم سی و پنج میلیون جمعیت فرض کنید هستیم. در یک کشوری که صد و پنجاه میلیون جمعیت می تواند در آن زندگی بکند، ما اگر روی اصول صحیح این مملکت را اداره بکنیم، بهترین زندگی برای ملت ما می تواند حاصل بشود. لکن نمی خواهند این طور بشود، نمی گذارند. این شط کارون تا برسد به آنجایی که به شط العرب می خواهد برسد، این شط همین طور آبش هرز می رفت. یک وقتی که من رفته بودم از آنجا عبور کنم، بیابان و هم زمینهای سالم، همین طور افتاده بود. این آب اگر خرج این زمین می شد و این زمین آباد می شد، برای صد میلیون جمعیت می توانست ایران ارزاق بدهد. نه اینکه حالا که سی و پنج میلیون است نتواند خودش را اداره کند.

ما باید بنای بر این بگذاریم که احتیاجمان را از غیر خدا سلب کنیم. احتیاجمان را از دشمنهای خودمان سلب کنیم که ما محتاج به دشمنمان نباشیم که از دشمنمان بخواهیم یک چیزی بگیریم برای رزق خودمان. و این به این است که همه همت کنند. ملتی باشند که بیدار شدند بحمد اللَّه، همت کنند و این قشرهای فاسدی که نمی گذارند کار انجام  بگیرد، اینها را طردشان کنند از بین خودشان. پشت بکنند به آنها. خداوند ان شاء اللَّه به همه شما سلامت بدهد. و آقا سالهای طولانی خدمتشان بودم. در خدمتشان بودیم.

حالا هم بنا بر این است که ایشان آنجا اقامه جمعه بکنند. و امیدواریم که از ایشان استفاده بکنند. از خطبه های ایشان استفاده بکنند و خطبه های ایشان هم خطبه های آموزنده باشد.

و خداوند همه شما را حفظ کند ان شاء اللَّه.

صحیفه امام، ج 11، ص: 394-403

 

سخنرانی [در جمع خانواده های شهدا (تلاش برای اقامه حکومت عدل)]

زمان: 3 دی 1358/ 4 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: تلاش برای اقامه حکومت عدل

حضار: خانواده های شهدای دامغان، سمنان و شاهرود

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من به همه بازماندگان شهدا تسلیت می گویم، و با شما هم شریکم در این مصیبتهایی که وارد شده است. آنچه که موجب تسلیت همه است این است که کار برای اسلام است.

همه ما از اسلام هستیم. همه از خدا هستیم. به سوی خدا می رویم و در راه او فداکاری یک وظیفه است. و من امیدوارم که خداوند رحمت کند شهدا را و با شهدای صدر اسلام محشورشان کند. و به شماها صبر بدهد. اجر بدهد. و امیدوارم که این نهضت به نتیجه برسد، و بر این آمالی که شهدای ما داشتند به فعلیت برسد. خداوند همه شما را سلامت و در پناه خودش حفظ کند. و امید است که وحدت خودتان را حفظ کنید، در این زمانی که احتیاج به وحدت است، و با همان قدرتی که تا اینجا آمدید، از اینجا به بعد هم با همین قدرت به پیش بروید، و یک حکومت اسلامی عادلانه ان شاء اللَّه تأسیس بشود. و آن طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است ما بتوانیم اطاعت کنیم. همه بتوانیم پرچم اسلام را بلند کنیم. زیر سایه قرآن باشیم. و یک حکومت عدلی که در صدر اسلام اتفاق افتاده است و بعدها نگذاشته اند اتفاق بیفتد، ان شاء اللَّه با همراهی همه قشرهای ملت، یک همچه حکومتی در اینجا تأسیس بشود. و از اینجا هم ان شاء اللَّه به جاهای دیگر سرایت کند. و همه ممالک اسلامی تحت لوای اسلام با هم متحد باشند، بلکه همه مستضعفان جهان ان شاء اللَّه از قید و بند مستکبرین خارج بشوند. خداوند همه تان را ان شاء اللَّه حفظ کند. من چون دیگر وقتم کم است [سخن را کوتاه می کنم ].

صحیفه امام، ج 11، ص: 404

 

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم مشهد (لزوم حفظ آرامش و وحدت)]

زمان: صبح 3 دی 1359/ 16 صفر 1401 مکان: تهران، جماران

موضوع: تلاش دشمن در ایجاد اختلافات و لزوم آرامش و حل اختلافات

حضار: واعظ طبسی (نماینده امام و تولیت آستان قدس رضوی)- نمایندگان مردم خراسان در مجلس شورای اسلامی- گروهی از اهالی مشهد- اعضای انجمن اسلامی کَسَبه و بانک سپه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

آرزوی زیارت بارگاه حضرت رضا (ع)

شما مهمانهای عزیزی هستید که از محل تجلّی نور، از محل توجّه ملائکة اللَّه، از آستان قدس رضوی آمدید و خوش آمدید. خداوند شماها را حفظ کند، و اسلام را به جدیتهای شما و همه ملت به پیش ببرد. و من امیدوارم که با دعای شما در آستان قدس رضوی موفق بشوم به پایبوس آن حضرت.

آنچه که من باید در محضر شما دوستان، عزیزان عرض کنم این است که قدرتهای بزرگ توجه دارند به اینکه این ملت در سایه وحدت و اتفاق و توجه به خدای تبارک و تعالی، پیروز شدند و منافع آنها را به خطر انداختند. و آنها از پای نخواهند نشست، و هر روز یک راهی درست می کنند برای اختلاف و برای اینکه وحدت ملت ما را به هم بزنند. و ما باید چشم و گوش خودمان را باز کنیم و هوشیار باشیم که اختلافات را دامن نزنیم. ملت ما هر قشری که توجه دارند به اینکه این کشور را اختلاف خواهد آسیب پذیر کرد، و هر گروهی که علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به کشور اسلامی، علاقه دارند به  ملت اسلامی ایران، به ملت ایران، باید کوشش کنند که خللی در این وحدت و اتفاق رخ ندهد. اگر خدای نخواسته، دشمنهای ما موفق بشوند به اینکه در هر گوشه ای بین ملت ما اختلاف بیندازند، آنها به آرزوی خودشان می رسند.

امروز آنچه که برای ما از همه چیز، لازمتر است آرامش است. ما امروز مبتلای به جنگ هستیم و مبتلای به این خرابکاریهای داخلی هم هستیم، و دشمنهای ما شاید اهمیت به این اختلالهای داخلی بیشتر بدهند تا هجوم نظامی. برای اینکه اختلافات داخلی ما را از باطن آسیب پذیر می کند و ما خودمان، خودمان را از بین می بریم. باید ما توجه به این معنا داشته باشیم که مبادا در بین ما اشخاص مغرضی نفوذ کنند و اختلاف بیندازند. اگر خدای نخواسته، این اشخاصی که مغرض اند، اختلاف بخواهند بیندازند، شماها که بیدارید و ملت ما که بیدارند آنها را نصیحت کنند. نگذارند که آنها به آمال خودشان برسند. ما خیلی احتیاج به آرامش داریم. من از همه شما دوستان و از همه ملت ایران می خواهم که حفظ کنند آرامش خودشان را. اگر فرضاً هم کسانی باشند که برای بعضی کارها بخواهند اختلاف بیندازند، شماها با عقل و تدبیر حفظ کنید آرامش را. نگذارید در یک همچو موقعی که ما احتیاج به آرامش داریم خدای نخواسته اختلاف پیدا بشود. شما از مرکزی آمدید که آن مرکز، مرکز حقیقت اسلام است. و شما می دانید که حضرت رضا- سلام اللَّه علیه- در آن ابتلائاتی که داشت و در آن مصیبتهای معنوی که برایش وارد می شد، بدون اینکه یک اختلافی ایجاد کند، با آرامش، راه خودش را به پیش می برد. مقید بود به اینکه آرامش ملت را حفظ کند. و شما می دانید که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- ابو الائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله- در طول مدت عمرشان در جهاد بودند. و در آن مدتی که اختلافات بین دستجات بود ایشان آرامش را حفظ کردند. برای اینکه اسلام محتاج به آرامش است.

ما همه اختلافات خودمان را باید عُقَلا حل بکنند و نگذارند به سر و صدا و به  اختلاف اندازی منتهی بشود. فرضاً اگر یک کسی بخواهد یک عملی بکند که به واسطه او تحریک عواطف را بکند، تکلیف ما این است که باید در مقابل آنها، امروز آرامش را حفظ کنیم و سکوت کنیم. من از خدای تبارک و تعالی، سعادت و سلامت همه شما را و همه ملت ایران را خواستارم. و هدایت آنهایی که در صدد هستند که اختلاف ایجاد کنند از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم. من از شما برادران عزیز که زحمت کشیدید و آمدید در یک همچو فضای تنگی نشستید و ایستادید تشکر می کنم، و سعادت و سلامت همه شما را از خدای تبارک و تعالی خواستار هستم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 13، ص: 426-428

 

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه سراسر کشور (وظایف روحانیون در مقطع کنونی)]

زمان: صبح 3 دی 1359/ 16 صفر 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: توطئه دشمنان در انزوای روحانیون و وظیفه خطیر روحانیون در مقطع کنونی

حضار: خامنه ای، سید علی (امام جمعه تهران) و ائمه جمعه سراسر کشور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توطئه دشمنان؛ انزوای روحانیون

من اول باید از علمای اعلام بلاد، برادران ائمه جمعه از اهل سنّت و از اهل تشیّع تشکر کنم که زحمت کشیدند و اینجا تشریف آوردند. و همین طور از سایر برادرانی که در اینجا تشریف دارند و با ناراحتی نشسته اند یا ایستاده اند تشکر می کنم و بعض مطالبی که تنبُّهش لازم است و لو خود شما می دانید. یک مطلبی که همه می دانید و می دانیم این است که شیاطین بزرگ و کوچک و آنهایی که می خواستند و می خواهند تمام قدرتها را در هر جا قبضه کنند و تمام منافع ملتها را چپاول کنند، از سالهای طولانی نقشه های عجیب و غریبی داشته اند، و مع الأسف قشرهای زیادی غافل بودند؛ از جمله این مطلب که روحانیون در امور سیاسی نباید دخالت کنند. آنها باید مردم را در این نماز و روزه و امثال اینها هدایت کنند، و جای آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بیایند و نماز بخوانند، منزل بروند و استراحت کنند، و به طوری این تبلیغ شده بود که همه باورشان آمده بود تقریباً، و دخالت در سیاست یک فحشی بود برای اهل علم. اگر می گفتند فلان آخوند سیاسی است، این به منزله یک فحش تلقّی می شد. و خود مردم و بلکه خود روحانیون هم بسیاریشان این مسأله را باورشان آمده بود. اگر راجع به یک امر اجتماعی، یک امری که راجع به ملت است گفته می شد، بعضیها می گفتند که ما در امور سیاسی دخالت نمی کنیم. و اگر یک ملّایی در امر سیاست ملت و مصالح کشور صحبت می کرد، می گفتند که این سیاسی است و بر خلاف موازین است. این مسئله ای بود که این قدر رویش تبلیغات کرده بودند در داخل و خارج که به این زودی نمی شد از ذهن مردم بیرون کرد. آنها می خواستند که یک قشر بزرگی از جامعه را- که جامعه هم تَبَع آنها هست- منزوی کنند و خودشان به جای آنها بنشینند. حکومت مال ما، نماز جماعتِ خشکی که در آن اصلًا صحبت از اجتماعی و سیاسی نباشد هم مال شما.

من یک قصه ای از مرحوم حاج آقا روح اللَّه خرم آبادی شنیدم و یک قصه هم خودم دارم. مرحوم آقای کاشانی- رحمه اللَّه- را که تبعید کرده بودند به خرم آباد و محبوس کرده بودند و در قلعه فلک الافلاک  یا کجا، آقای حاج آقا روح اللَّه می فرمودند که من از آن کسی که رئیس ارتش آنجا، و آقای کاشانی هم تحت نظر او بود و محبوس بود- من حالا وقتی می گویم محبوس در زمان رضا خان، شما خیال می کنید مثل حبسهای عادی زمانهای دیگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود لکن آن کسی که گرفتار می شد اگر از اشخاصی عادی بود همچو مرعوب می شد که در حبس یک کلمه ای که بر خلاف مثلًا دولت یا آن کسی که در آنجا هست بزنند، امکان نداشت برایشان- مرحوم حاج آقا روح اللَّه گفتند که من از این رئیس ارتش که در آنجا بود خواهش کردم که من را ببرد خدمت مرحوم آقای کاشانی، قبول کرد و ما را بردند پیش ایشان. آن رئیس، آنجا بود و من هم بودم و آقای کاشانی. آن شخص شروع کرد صحبت کردن، و رو کرد به آقای کاشانی که آقا شما چرا خودتان را- قریب به این معانی- به زحمت انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست دخالت می کنید؟ سیاست، شأن شما نیست، چرا شما دخالت می کنید؟ از این حرفها شروع کرد گفتن. آقای کاشانی فرمودند: «خیلی خری»!

شما نمی دانید که این کلمه در آن وقت مساوق با قتل بود. ایشان گفتند:«تو خیلی خری، اگر من دخالت در سیاست نکنم کی دخالت بکند؟» یک قصه هم من خودم دارم. وقتی که ما در حبس بودیم و بنا بود که حالا دیگر از حبس بیرون بیاییم و برویم قیطریّه و در حصر باشیم، آن رئیس امنیت آن وقت  در آنجا حاضر بود و ما بنا بود از آن مجلس برویم، ما را بردند پیش او. او ضمن صحبتهایش گفت که: آقا! سیاست عبارت از دروغگویی است، عبارت از خُدعه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگی است، این را بگذارید برای ما. من به او گفتم: این سیاست مال شماست! البته بعدش آمد دروغی گفت که [فلانی ] بنا گذاشتند که در سیاست دخالت نکنند و ما هم جوابش را دادیم. مسأله این است، البته سیاست به آن معنایی که اینها می گویند که دروغگویی، با دروغگویی، چپاول مردم و با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطی به سیاست اسلامی ندارد، این سیاست شیطانی است. و اما سیاست به معنای اینکه جامعه را راه ببرد و هدایت کند به آنجایی که صلاح جامعه و صلاح افراد هست، این در روایاتِ ما برای نبیّ اکرم با لفظ «سیاست» ثابت شده است. و در دعای، در زیارت جامعه ظاهراً هست که «ساسَةُ العباد» هم هست. در آن روایت هم هست که پیغمبر اکرم مبعوث شد که سیاست امت را متکفّل باشد.

باید عرض کنم که سیاست برای روحانیون و برای انبیا و برای اولیای خدا حقّی است، لکن سیاستی که آنها دارند، دامنه اش با سیاستی که اینها دارند فرق دارد. ما اگر فرض کنیم که یک فردی هم پیدا بشود که سیاست صحیح را اجرا کند، نه به آن معنای شیطانی فاسدش، یک حکومتی، یک رئیس جمهوری، یک دولتی سیاست صحیح را هم اجراکند. و به خیر و صلاح ملت باشد، این سیاست یک بُعد از سیاستی است که برای انبیا بوده است و برای اولیا و حالا برای علمای اسلام. انسان یک بُعد ندارد، جامعه هم یک بُعد ندارد، انسان فقط یک حیوانی نیست که خوردن و خوراک همه شئون او باشد.

سیاستهای شیطانی و سیاستهای صحیح اگر هم باشد امّت را در یک بُعد هدایت می کند و راه می برد و آن بُعد حیوانی است. بعد اجتماع مادی است و این سیاست یک جزء ناقصی از سیاستی است که در اسلام برای انبیا و برای اولیا ثابت است. آنها می خواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدایت کنند، راه ببرند در همه مصالحی که از برای انسان متصور است، از برای جامعه متصور است. همانی که در قرآن صراط مستقیم گفته می شود، اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ  ما در نماز می گوییم. ملت را، اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به یک صراط مستقیمی که از اینجا شروع می شود و به آخرت ختم می شود. الی اللَّه است.

سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد، و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیاست و به تبع آنها به علمای بیدار اسلام. و هر ملتی علمای بیدارش در زمانی که آن ملت نبیشان بوده است. اینکه می گویند شما دخالت در سیاست نکنید و بگذارید برای ما، شماها سیاستتان، سیاست صحیحتان هم یک سیاست حیوانی است. آنهایی که فاسدند، سیاستشان سیاست شیطانی است. آنهایی که صحیح راه می برند باز سیاستی است که راجع به مرتبه حیوانیت انسان، راجع به رفاه این عالم، راجع به حیثیاتی که در این عالم هست راه می برند. لکن انبیا، هم این عالم را و هم آن عالم را- و اینجا راه است برای آنجا- اینها هدایت می کنند. مردم را به این راه و آنچه که صلاح ملت است، صلاح جامعه  است. اینها آنها را به آن صلاح دعوت می کنند. و صلاح مادی و معنوی از مرتبه اوّل تا آخری که انسان مراتب کمال دارد. سیاستمداران اسلامی، سیاستمداران روحانی، انبیا- علیهم السلام- شغلشان سیاست است. دیانت؛ همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است. آنها را از آن راه می برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.

شما آقایان و همه ملت باید توجه کنید که سابقاً ما را آن طور تربیت کرده بودند، و به واسطه تبلیغاتی که قدرتهای چپاولگر درست کرده بودند که ما را از سیاست جدا کنند و ما دخالت در هیچ امر اجتماعی مردم، در هیچ امر سیاسی مردم نکنیم، و آنهایی که می خواهند انجام بدهند وظیفه شان را برای ابرقدرتها، به دست بگیرند سیاست را و حکومت را و همه چیزها را، و بکشانند مردم را به طرف آن مرتبه ای، آن چیزی که خودشان می خواهند و قدرتهای بزرگ می خواهند؛ یعنی ما را بکشانند یا به دامن شرق و یا به دامن غرب. و این سیاست، سیاست شیطانی است. و بر فرض اینکه اینها سیاست انسانی هم داشته باشند، بیش از یک بُعدش را ندارند. تمام ابعادش را انبیا داشته اند و از آنها ارث رسیده است به علمای متعهد. ما نباید [خیال کنیم ]، خیال نکنید که این قدرتهای بزرگ از ما دست برداشته اند. الآن همه حیله ها در کار است که شما را از سیاست کنار بزنند، شما را نگذارند در امور اجتماعی دخالت بکنید، شما را نگذارند در حکومت هیچ دخالتی بکنید. بله، ما یک وقتی که در نجف بودیم این کلمه را گفته ام من که علما مرتبه شان بالاتر از این است که داخل بشوند در امور اجرایی. لکن در وقتی که افرادی باشد که آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند کارها را روی موازین اسلامی اجرا کنند، نه اینکه اگر هیچ کس هم نباشد و اشخاصی باشند که نتوانند روی مجاری اسلامی عمل کنند یا نخواهند روی مجاری اسلامی عمل کنند، باز هم آقایان بروند کنار بنشینند و تماشاچی باشند که آنها ما را بکشانند به آنجایی که خودشان می خواهند.

مسأله  این نیست. مسأله این است که اگر سیاستمدارانی باشند که همان معنایی را که مسلمین می خواهند و لو در همین یک بعدش، و لو در همین بعد دنیایی اش. آنها طوری سیاست را انجام بدهند که ما استقلالمان و آزادیمان محفوظ بماند، و ما به طرف شرق یا به طرف غرب کشیده نشویم، البته آنها بکنند، هیچ مانعی ندارد و علما هم می روند.

وقتی دیدند که اینها هستند، می روند مشغول کارهای خودشان می شوند که آن هم سیاست است منتها سیاست روحانی. اما وقتی که ما ببینیم که این طور نیست که تمام این پستها را و تمام این قدرتها را اینها اگر دستشان بیاید صرف می کنند در اینکه جامعه ما را به جامعه مستقل و آزاد بکشند، ناچاریم ما که اشخاصی که متعهد هستند و ما را نمی کشانند به این طرف و آن طرف، دخالت بدهیم در امور، نظارت بدهیم در امور. و همه ما و همه شما و همه نسلهای آتیه، آنها باید چشم و گوششان را باز کنند که دوباره هی شیطانها نیایند تزریق کنند که آقا، علما را چه به سیاست. علما را چه به دخالت در امور مملکتی. این یک نقشه شیطانی است که الآن هم مشغول پیاده کردن آن هستند و مشغول تبلیغاتش هستند و بناءً علیه بر شما ائمه جمعه و جماعت و بر همه ائمه جمعه ها و جماعتها در همه قُطرهای  اسلامی، در همه ممالک اسلامی این مطلب لازم است بلکه فرض است که مردم را بیدار کنید و به مردم بفهمانید این معنا را که این نغمه ای که در همه ممالک اسلامی بلند است که علما نباید دخالت در سیاست بکنند، این یک نقشه ای است مالِ ابرقدرتها. مجری اش اینها هستند که در داخل کشورها هستند. به حرف اینها گوش ندهید. و بخوانید به گوش ملت که ملت بفهمد این معنا را که این نغمه، نغمه ای است که می خواهند علما را از سیاست کنار بزنند، و آن بکنند که در زمانهای سابق بر ما گذشته است. بیدار باشیم و همه توجه به این معنا داشته باشیم. و نسلهای آینده هم توجه به این معنا داشته باشند که راهشان را یک وقت، این راهی که الآن مسلمین خودشان این راه را پیدا کرده اند، این راه را گم نکنند آنها.

و مطلب دیگری که باز دنباله همین مسائل است، این است که روحانیون در هر جا که هستند، چه ائمه جمعه و چه ائمه جماعات و چه کسان دیگری که مشغول شغل روحانی هستند، اسلام امروز به ملت ما و به شما که شاخص هستید و اولی  هستید سپرده شده است. ما امروز همه پاسدار اسلام هستیم. تمام ملت از دولتها گرفته و قوای نظمی و انتظامی گرفته و نظامی و انتظامی گرفته و تا همه قوای مسلّحه، همه بازارها، همه اداره جات، تمام ملت، بی استثنا مسئول هستیم در مقابل خدای تبارک و تعالی برای این امانت. این اسلام که امانت است و دست ماست، اگر ما به این امانت خدای نخواسته خیانت بکنیم، این یک گناهی است که معلوم نیست که آمرزیده بشود. فرق دارد با گناههای دیگری حتی با کبایر گناههای دیگر. برای اینکه بسیاری از گناهها هست که به خود انسان برمی گردد، به جامعه برنمی گردد. لکن خیانت به این امانت، خیانت به اسلام و خیانت به ملتهای مسلم است. باید توجه کنید که اگر اشخاصی در تمام این ارگانهایی که الآن بعد از انقلاب به وجود آمده، چه آنهایی که خودرو پیدا شده اند و خود ملت آنها را ایجاد کرده اند، و چه آنهایی که مثلًا مقامات ایجاد کرده اند، باید توجه به این معنا بکنید که اگر اینها یک قدم بردارند بر خلاف اسلام، بر خلاف مصالح مسلمین، مسئول هستند.

مسئولیتی که بالاتر از آن مسئولیتی است که انسان نسبت به کارهای خودش دارد. شخصی خودش دارد.و این را باید توجه بکنند آقایان که در بین این ارگانهایی که هست، مثل سپاه پاسداران، مثل ارتش، مثل کمیته ها، مثل دادگاهها و همه این جاهایی که بعد از انقلاب به عنوان و اسم یک گروهی پیدا شده است، شیاطین ننشسته اند که اینها خالص باشند. در بینشان افرادی نفوذ کرده اند و به واسطه آن نفوذ، کارهایی در آنجا انجام می دهند، برای اینکه روحانیین را و همین طور پاسدارها را و همین طور کسان دیگر را یا به جان هم  بریزند و یا منزوی کنند. الآن روزی شاید بیشتر از صد تا گاهی سیصد تا گاهی دویست تا نامه برای من می رسد، با اینکه من کاره ای نیستم، و در آن شکایت می کنند، شکایات از همه این ارگانهایی که هست. من نمی خواهم بگویم شکایات همه صحیح است، بسیاریش هم نامربوط زیاد توی آن هست، لکن باید این مطلب که یک توطئه ای هست برای شکایت درست کردن، این توطئه از شوفرهای تاکسیها و اتومبیلهای دیگر، اتوبوسها و اینها شروع می شود تا هر جایی که یک جمعیتی با هم مجتمع هستند. در بین اینها افرادی هستند که اینها مأمورند برای اینکه شایعه درست کنند و پراکنده کنند. می گویند در تاکسیها تا می نشینیم یک کسی شروع می کند یک حرفی از، مثلًا از یک عالم یا از علما یا از یک کمیسیون یا از مجلس شورا یا از کذا. الآن همه اینهایی که اشتغال به یک کاری دارند، چه دادگاههایی که به قضاوت و به رسیدگی به امور قضایی مشغول هستند و چه این هیأتهایی که برای اینکه زمینها را مثلًا، آن زمینهایی که مشروع است تقسیم کنند، و چه جهاد سازندگی و جهاد دیگر و گروههایی که هستند، اینها در بینشان یک افرادی نفوذ کرده است که این افراد یک کاری انجام می دهند. و دستجاتی که مربوط به همین افراد هستند آن را دامن می زنند و بزرگش می کنند. و شما یک وقت چشمتان را باز می کنید که همه این ارگانهای دولتی و اسلامی از مجلس گرفته تا دادگاهها و تا همه جا به واسطه تبلیغات اینها مُشوَّه می شود روحشان؛ یعنی جمهوری اسلامی که عبارت از این چیزهایی است که حکومت است و مجلس است و سایر ارگانها، این را می خواهند مشوّش کنند. و به دنیا بفهمانند که این هم همان رژیم شاهنشاهی است، این هم مثل همان رژیم است، همه چیزش مثل همان رژیم است. می آیند می گویند که زمینهای مردم و باغات مردم را غصب می کنند و هیچ جا هیچ کس هم دخالت در این امر نمی کند.

می گویند این گروههای هفت نفری که گفته شده به آنها، اعلام کردند بر آنها، دولت هم اعلام کرده است که باید در آن چیزهایی که غیر مشروع است دخالت نکنند، آنها دخالت می کنند و هیچ اعتنا به این مسائل نمی کنند. می گویند مصادره اموال مردم، بیجا مصادره می شود اموال مردم بدون اینکه جهت شرعی داشته باشد. شما باید توجه  داشته باشید. و من از ائمه جمعه در همه بلاد می خواهم، و علمایی که هم در آن بلاد هستند همراهی کنند و گروههایی را تعیین کنند برای رسیدگی به این امور، رسیدگی به حال این افرادی که می خواهند آشوب درست کنند، رسیدگی به حال دادگاهها و احکامی که از دادگاهها صادر می شود. چه بسا اشخاصی هستند که اطلاع قضایی ندارند و خودشان را به طور قاچاق وارد کردند در قضا، قضا شرط دارد و باید نصب بشود از طرف علمایی که بزرگ هستند. این طور نیست که هر کس هر جا برود قضا را متکفل بشود و حکم بدهد و حکم قتل بدهد و حکم چه بدهد. اینها باید شما آقایانی که در بلاد هستید، خودتان رسیدگی کنید افرادی که از این جناحهای منحرف وارد شدند در این ارگانها، در قضا، در تقسیم اراضی، در جهاد سازندگی، در همه اینها، افرادی را متعهد، مطّلع، بیطرف، این افراد را تعیین کنید تا اینکه اینها بروند رسیدگی بکنند و به شما گزارش بدهند و در صدد تصحیحش برآیید. اگر ما بنشینیم اینجا، هر چه می شود در هر جا، هر کس هر کاری می خواهد بکند ما اعتنا به آن نکنیم، این فاجعه به بار می آورد بعدها. باید شما خودتان بنشینید این کار را بکنید. این یک چیزی است که می خواهند تمام آن چیزهایی که فاسد است به گردن روحانیون و به گردن دولت اسلامی بیندازند. و روحانیون و دولت و مجلس و همه اینها را از نظر مردم بیندازند و مشوّه کنند. شما باید بیدار باشید، جلوگیری کنید از این معنا. اگر من، من که یک پیرمردی هستم از من نمی آید این کارها. شما آقایان هم جوان هستید و هم توجه دارید به مسائل. خودتان یک گروههایی را درست کنید در همه جای مملکت، یک گروههایی درست کنید بررسی کند این امور را. اگر بر خلاف شرع عمل می شود، جلویش را بگیرید. چنانچه امر خلافی دارد واقع می شود، اشخاصی که لایق نیستند برای این مسائل اگر اینها وارد هستند در دادگاهها یا در سایر جاها، در جهاد سازندگی، در هیئت هفت نفری- نمی دانم- اینها، ما نمی خواهیم که یک مملکتی باشد که هرج و مرج یا یک مملکتی باشد که نظر کمونیستها را در این مملکت انجام بدهد یا نظر غربیها را انجام بدهد. باید همه این کارها را قبل از اینکه فرصت از دستتان  رفته است، و قبل از اینکه این خیانتکارهایی که می خواهند این مملکت را باز برگردانند به حال اوّل، پیروزی پیدا کنند و مجال پیدا بکنند، خود شماها باید این کارها را انجام بدهید و افرادی را صالح، مطّلع، بیطرف تعیین کنید بروند در اینجاهایی که این کارها می شود، به شکایات مردم رسیدگی کنند. یک دفتری برای شکایات باز کنید، تعقیب کنید شکایت را. ببینید این که شکایت کرده از کجا پیدا شده، صحیح می گوید یا غیر صحیح؟ کی القاء به او کرده؟ اینها را باید تعقیب کرد و فهماند به مردم که یک همچو بساطی در کار هست که می خواهند خرابکاری بکنند و افرادی هم که واقعاً خرابکاری می کنند معرفی باید بشوند به جمعیت هایی که آقایان تعیین کنند تا تکلیف آنها را معیّن کنند.

ما اگر بنشینیم و الآن در مملکتمان خلاف شرعهای زیادی خدای نخواسته انجام بگیرد معنایش این است که ما خودمان با دست خودمان جمهوری اسلامی را جمهوری غیر اسلامی اش کردیم. ما می خواهیم جمهوری اسلامی، یعنی احکام، احکام اسلام باشد نه اینکه هر جایش که آدم دست بگذارد شکایات باشد که اینها خلاف دارند می کنند. شکایت باشد که فلان قاضی حکم خلاف دارد. فلان- فرض کنید که- کسی که می خواهد تقسیم زمین را بکند زمینهای مردم را می رود تقسیم می کند. باغات را می رود- نمی دانم- درختهایش را می اندازند. اینها رسیدگی می خواهد. شما نشستید که یکدفعه صدای ملت بلند بشود که این دولت و این مجلس و این دادگاهها و این کمیسیونها و این همه، اینهایی که هستند هیچ یک آنها اسلامی نیستند، و به ضد شما قیام بکنند. آن وقت هم من موافقت با آنها بکنم؟!

ان شاء اللَّه خداوند شما را توفیق بدهد و جماعاتتان را هر چه زیادتر و هر چه باشکوهتر. این جماعات بسیار مؤثر است، بسیار خوب است. اگر برکت جمهوری اسلامی جز این نبود، این یک برکت بزرگی است که ما را و همه برادرهای اهل تشیّع و تسنّن را یک جا جمع کرده و همه مان برای اسلام می خواهیم کوشش کنیم. و باید همه ما

توجه داشته باشیم که مبادا یک وقت تبلیغی بشود که در طول تاریخ تقریباً شده است که ما را، برادرها را از هم جدا کردند. اهل سنت را با ما جدا کردند. ما را از آنها جدا کردند. باید اینها را توجه بکنیم. باید ما با هم برادر باشیم. نگذاریم دیگران بیایند همه چیزمان را ببرند و ما بنشینیم سرش دعوا بکنیم سر یک چیزی که نباید دعوا بکنیم. در هر صورت جماعات باید، این جمعه ها باید هر چه بیشتر و هر چه بزرگتر، و ملت باید هر چه بیشتر به این جماعات، حاضر بشود و جمعه را بزرگ بشمارد. و خطبا هم در خطبه های خودشان مردم را بیدار کنند. مردم را دعوت کنند به صلاح، دعوت کنند به اینکه این توطئه هایی که در اطراف هست الآن این توطئه ها برای محو اسلام است. بیدار کنند مردم را تا- ان شاء اللَّه- توفیق حاصل بشود. و ملت ما الآن که بیدار است و متوجه است برسد به آنجایی که همه احکام اسلام در این مملکت پیاده بشود، و این الگویی بشود از برای همه ممالک اسلامی.

و این جلسه ای که آقایان درست کردند و اجتماع کردند و برادرهای اهل سنت و اهل تشیع همه جمع شدند و مسائل را طرح کردند، بسیار کار خوبی است. و من متشکرم از همه که- ان شاء اللَّه- باز هم اجتماعاتشان را بکنند و رسیدگی به حال ملت بکنند. شما باید به حال این ملت رسیدگی کنید. از توطئه ها خبر بشوید و جلوگیری کنید و مردم را بیدار بکنید. و امیدوارم که این اجتماعات در بلاد دیگر از مسلمین هم باشد. و همه گرفتاریهایی که ملت دارد، حَلّالش خود شماها باشید. خداوند همه شما را عمر و عزّت و عظمت عنایت کند و ملت ما را و ملتهای اسلامی را از تحت قدرتهای شیطانی نجات بدهد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 13، ص: 429-439

 

 

. انتهای پیام /*