پیام [به پاسداران انقلاب اسلامی (وظایف پاسداران)] 6 تیر 58
سخنرانی [در جمع هیأتی از کشور عمان (دولتهای اسلامی- اتحاد عامل پیروزی)] 6تیر58
سخنرانی [در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم (وحدت حوزه و دانشگاه)] 6 تیر 58
سخنرانی [در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی تهران (مسئولیت پاسداران)] 6 تیر 58
سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و پاسداران (اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور)] 6 تیر 59
سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و پاسداران (اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور)] 6 تیر 59
سخنرانی [در جمع رزمندگان عازم به جبهه (تجلیل از فداکاریهای رزمندگان)] 6 تیر 60
پیام [به پاسداران انقلاب اسلامی (وظایف پاسداران)]
زمان: 6 تیر 1358/ 2 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: تشریح وظایف پاسداران در برابر اسلام و انقلاب
مناسبت: میلاد مسعود حضرت امام حسین (ع) و روز پاسدار
مخاطب: پاسداران انقلاب اسلامی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
2شعبان المعظم 99
روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسداری از مکتب مترقی اسلام است، به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامی تبریک عرض [میکنم] و بحق باید این روز معظم را «روز پاسدار» بنامیم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است. پاسداری که هر چه داشت در راه هدف اهدا کرد؛ و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوتی بنی امیه نجات داد. رژیم منحط بنی امیه میرفت تا اسلام را رژیم طاغوتی، و بنیانگذار اسلام را بر خلاف آنچه بوده معرفی کند. معاویه و فرزند ستمکارش به اسم خلیفه رسول اللَّه با اسلام آن کرد که چنگیز با ایران؛ و اساس مکتب وحی را تبدیل به رژیم شیطانی نمود. اگر فداکاری پاسدار عظیم الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران بزرگ و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان بنی امیه و رژیم ظالمانه آنان وارونه معرفی میشد، و زحمات نبی اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- و اصحاب فداکارش هدر میرفت.
هان، ای پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامی! به امام امت و پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز اقتدا نموده حق پاسداری از انقلاب اسلامی را به خوبی ادا کنید؛ و از این منصب بزرگ، که منصب انبیای عظام و اولیای خداوند تعالی است به خوبی حفاظت کنید. نکند خدای نخواسته کاری کنید که مقام پاسداری لکه دار شود؛ و مبادا در لباس پاسداری از شما عملی صادر شود که موجب سرشکستگی اسلام باشد و خدای نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان هستند.
و اکیداً از شما جوانان عزیز خواستارم که عناصر ناپاک را از خود دور کنید. که عمل خلاف یک نفر ممکن است گروهی را بدنام کند. ما امروز مواجه هستیم با گروههایی که در کمین نشسته و میخواهند اسلام و انقلاب شکوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفی کنند و به قشرهای مختلف اسلامی خرده گیرند؛ و آنچه در افراد غیر مسئول میگذرد به حساب نهضت و اسلام بیاورند. لهذا لازم است علمای اعلام، که راهنمای جامعه هستند، و کمیتهها و دادگاهها و پاسداران انقلاب کوشش کنند و نگذارند کسانی از روی شیطنت و توطئه یا از روی جهالت و بیاطلاعی از مبانی اسلام، رفتاری کنند که نهضت پاک اسلامی را واژگونه و مکتب مقدس اسلام و جمهوری اسلامی را لکه دار کنند. من از تمام گروههای مذکور میخواهم که به دولت موقت اسلامی کمک کنند؛ و دخالتهای مستقیم در امور دولتی و در عزل و نصب مأموران نکنند. دخالتهایی که موجب تضعیف دولت اسلامی میشود بر خلاف رضای خداست و باید از آن احتراز شود.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج8، ص: 305-306
سخنرانی [در جمع هیأتی از کشور عمان (دولتهای اسلامی- اتحاد عامل پیروزی)]
زمان: 6 تیر 1358/ 2 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: دولتهای اسلامی، خیانتها و اختلافها- اتحاد عامل پیروزی
حضار: هیأتی از کشور عمان: معاون وزیر امور خارجه، سفیر، اعضای وزارت امور خارجه و سفارتخانه آن کشور
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من امیدوارم اسلام را به آن طوری که هست، ما به کمک همه مسلمین بتوانیم عرضه بکنیم. این مکتب متاع بسیار با ارزش برای عرضه دارد. من امید این دارم که منحرفین از انحرافشان برگردند.
آن چیزی که در نظر من از جمله مشکلات است، دولتهای اسلامی است. اگر دولتهای اسلامی به وظایف اسلامی خودشان عمل بکنند و دست از اختلافاتی که بین خودشان هست بردارند و همه تحت کلمه اسلام- همه- مجتمع بشوند، مشکلات ممالک همه حل خواهد شد. مع الأسف میبینیم که دستهای ناپاکی که در بین ملتها از اجانب هست نمیگذارند که تفاهم بین دولتهای اسلامی واقع بشود. چنانکه بین ملتها هم اختلاف ایجاد میکنند. اگر ما بیدار بشویم و به تبلیغات اسلام که یکی از تعلیمات بزرگش این است که: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جِمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا، «1» اگر ما به همین یک دستور عمل بکنیم، مشکلات همه ممالک، حل خواهد شد. لکن مع الأسف خیلی از دولتهای ما به این مسائل اصلًا توجه ندارند.
ما دیدیم که دولت عثمانی، با اینکه باز یک دولت به تمام معنا اسلامی نبود، لکن یک قدرت شامل بود که با آن قدرت با ژاپن، با روسیه، گاهی وقتی مقابل میشد به آنها شکست میداد. در جنگ جهانی آمدند و دولت عثمانی را تکه تکه کردند و چندین دولت کوچک از آن درست کردند، و عمال خودشان را به آن قطعات حکومت دادند، و تضعیف کردند مسلمین [و] دولتهای اسلامی [را] .و مسلمین باید از همین معنا عبرت بگیرند که چه شد یک حکومت بزرگ را آمدند بعد از جنگ و بعد از فتحشان تکه تکه کردند، قطعه قطعه کردند، و برای هر کدام حکومتی که مطیع خودشان بود قرار دادند. این برای این بود که از قدرت اسلام و مسلمین میترسیدند، و میدیدند که اگر یک همچو قدرتی باشد و اگر سایر مسلمین هم به اینها متصل بشوند، دیگر مجال برای آنها و استفاده آنها در ممالک اسلامی باقی نمیماند. از این جهت، اینها آن مملکت واحد را به ممالک کوچک، کوچک تقسیم کردند. باید دولتهای اسلامی از این عبرت ببرند [و] بدانند که رمز پیروزی دولتها «وحدت کلمه» است، و رفع اختلافات است. و من امیدوارم که از این قصه ایران آنها عبرت ببرند که وحدت کلمه یک ملت که هیچ ابزار جنگی نداشت. در مقابل آن همه ابزار جنگی که شاه داشت و همه دولتها هم پشتیبانی از آن میکردند، مع ذلک وحدت کلمه ملت ایران و اتکای آنها به اسلام موجب این شد که آنها را شکست دادند. و دولتهای بزرگ هم نتوانستند نگه دارند آن شاه مخلوع ایران را. اینها چیزهایی است که باید در ممالک دیگر در آن تفکر بشود و مورد بررسی قرار بگیرد، و دولتها توجه کنند به این مسائل. اگر بخواهند از زیر بار اجنبی خارج بشوند، باید برنامههای فعلی را تغییر بدهند، و یک برنامه اسلامی، یک دولت اسلامی [ایجاد کنند] همه به حکومت خودشان باقی باشند، لکن متحد باشند همه با هم و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که همه.مسلمین را بیدار کند خصوصاً دولتهای اسلامی را که به فکر ملتها بیفتند و به فکر خرابیها بیفتند. و ان شاء اللَّه در تحت لوای اسلام همه چیز را اصلاح کنند. ... و دعا میکنم به اینکه دست اجانب کوتاه بشود از این ممالک و این ... در همه جا هستند الآن و آنها ام الاجانب هستند و باید ملتها از اینها احتراز کنند و آنها را هدایت کنند و به بگویند که هر چه که شما بخواهید بهترش در اسلام است. این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال میکنید در تمدن است وقتی که درست تأمل کنید تمدن نیست بلکه به توحش نزدیکتر است برای اینکه تمام سلاحهای مدرنی که درست کردند همه برای کشتن هم جنس خودشان و قتل عام کردن بشر است و این همان توحش بزرگی است که در بین حیوانات کمترش هست تا بین انسانها و اسلام است که همه را به سِلم دعوت میکند و همه را میخواهد با رفاه زندگی کنند و تمدن صحیح در اسلام است چنانچه حُرّیت صحیح در اسلام است.
اینها که به اسم شیوعی و به اسمهای دیگر در بین ملتها هستند اینها بعضیشان گول خوردند و بعضیشانام الاجانب هستند و من امیدوارم که هدایت بشوند آنها، ملت هم باید کوشش کند که آنها را هدایت کند و اگر هدایت نشد به آنها پشت کنند. ان شاء اللَّه خداوند همه ما را هدایت کند به راه راست.
... ان شاء اللَّه امیدوارم که همه دولتها و ملتها تحت لوای اسلام جمع شوند و اگر بخواهند سعادت پیدا بکنند باید تحت لوای اسلام جمع بشوند تا اینکه نتوانند مکتبهای دیگر در آنها نفوذ پیدا کنند و تا انحرافات باشد و تحت لوای اسلام نباشد این مسائل و مشکلات هست.
... و مهم است توجه به اسلام آنچه ایران را پیروز کرد این بود که مردم ایران متحول شدند به یک صورتی که در صدر اسلام است و همه آرزو و خواست زیاد میبینند تا آرزوی شهادت بکنند از این جهت پیروز شدند.
... همه به پیروزی ان شاء اللَّه میرسند و من از خدای تبارک و تعالی بیداری مسلمین و پیروزی آنها را خواستارم.
... من امیدوارم که این نهضت ایران به همه جا سرایت کند و همه به این عرضی که ایران پیش رفته است همه به این عرض پیش ببرند
صحیفه امام، ج8، ص: 307-309
سخنرانی [در جمع اعضای انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم (وحدت حوزه و دانشگاه)]
زمان: 6 تیر 1358/ 2 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: نقش وحدت حوزه و دانشگاه- جریان دستهبندی و حزب بازی
حضار: دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه تربیت معلم تهران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیتهای معلم، تربیتهای دانشجویی، این است که همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبه اعلا رسیدهاند، لکن تربیت انسانی ندارند. یک همچو اشخاصی ضررشان بر کشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از دیگران زیادتر است. آن کسی که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست، این دانش موجب این میشود که ضررش بر ملت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند. همین دانش را یک شمشیری میکند در دست خودش، و با آن شمشیرِ دانش ممکن است که ریشه یک کشور را از بین ببرد و قطع کند.
اینکه خارجیها، کارشناسهای اجانب، آنهایی که میخواستند این مملکتها را غارت کنند، عنایت زیادشان به دو جبهه بود؛ یکی جبهه روحانیین، یکی جبهه دانشگاهها؛ برای همین نکته بود که این دو جبهه اگر چنانچه یک تربیت صحیح بشوند، که در پهلوی علم تربیت و عمل صحیح باشد، آنها این معنا را فهمیدند که اگر این دو جبهه به آن طوری که باید باشد، بشود، دست آنها از منافع کوتاه خواهد شد. اگر یک دانشگاه صحیح ما داشته باشیم، یا یک جبهه روحانیِ به تمام معنا روحانی داشته باشیم، نخواهد اجازه داد به اجانب که همه حیثیت یک مملکت را از بین ببرند. از این جهت چون این دو جبهه را آنها برای خودشان خطر میدانستند، حملهشان به این دو جبهه بود.
منتها فرم حملهشان فرق داشت. در زمان رضا خان که من یادم است، و اکثر شما یادتان نیست، در آن زمان با سرنیزه حمله میکردند این جبهه را بشکنند. و لهذا حمله میکردند مدارس را، افراد را میگرفتند میبردند، عمامهها را بر میداشتند، لباسها را میکندند، مدرسهها را میبستند، مساجد را تعطیل میکردند. مجالس وعظ و روضه و اینها را بکلی از بین بردند. به خیال اینکه با این فرم میشود از بین برد. منتها در دانشگاه چون انعکاس خارجیاش را میترسیدند، به این فرم وارد نمیشدند؛ به فرم دیگر وارد میشدند که نگذارند دانشجویان رشد کنند. بعد فهمیدند که این طرز نتیجه ندارد. فشار هر چه زیادتر باشد بدتر خواهد شد. برای اینها بدتر خواهد شد. در زمان محمد رضا حمله به روحانیت را تغییر دادند شروع کردند به تبلیغات کردن که مردم را از روحانیت جدا کنند اختلاف افکنی.میان حوزه و دانشگاه و دیگر تودهها چون این دو قوه اسلام، قوه روحانیت و قوه دانشگاه، میتوانست در مقابل اینها بایستد. آن ترتیبی که با فشار بخواهند روحانیت را از بین ببرند، این ترتیب نشد، تغییر دادند وضع را. شروع کردند تبلیغات به ضد روحانیت که جدا کنند روحانیت را از دانشگاه، و همه را از مردم. بین مردم، هم دانشگاهی و هم روحانی را، هم روحانیین را، میخواستند- در بین مردم- یک طوری قلمداد کنند که اینها دیانت صحیح ندارند؛ اینها هم درباری و انگلیسی و- نمیدانم- امریکایی و اینها هستند. نقشه این بود که ملت جدا بشود از این دو قشری که از آنها کار میآید. بین خود این دو تا هم جدایی انداختند، به طوری که روحانیین، بدبین بودند به دانشگاهیها؛ دانشگاهیها بدبین بودند به روحانیین، و این نقشهای بود برای اینکه این قشرهای مؤثر را از هم جدا بکنند، و همه را از ملت جدا بکنند، تا نتوانند اینها کاری انجام بدهند، و آنها بهرهبرداری خودشان را از این کشور بکنند.
در این نهضت، یکی از برکات این نهضت این بود که این قشرها را به [هم] نزدیک کرد. قشر دانشگاهی با قشر روحانی و طبقه جوان روحانی، اینها با هم نزدیک شدند، همکار شدند، و همه با سایر طبقات مردم نزدیک شدند، همکار شدند. و همه اینها در این کلمه که رژیم طاغوتی نباید باشد و باید یک جمهوری عدل اسلامی باشد، همه با هم مشترک شدند. غرض همه بود و مقصود همه این معنا بود. این نزدیک شدن این قشرها به هم، متحد شدن این قشرهایی که از هم جدا بودند، با تأیید خدای تبارک و تعالی و با اینکه همه مقصدشان یک مقصد الهی بود، این سد عظیمی که همه امکان نمیدانستند، ممکن نمیدانستند که این سد شکسته بشود، این سد را شکست. حالا که این سد شکسته شده و آشفتگیها ظاهر شده و دزدیهای اینها فاش شده، و بعد هم فاشتر میشود ... حالا از برای ملت، به نظر خود افراد، نوعاً یک آرامشی پیدا شده است و یک نقشه دیگری آنها دارند پیاده میکنند. یعنی آن نقشهای که قبل اسلامی بود و این قشرها را به هم نزدیک میکرد و منسجم میکرد و جوش میداد به هم، اینها فهمیدند که از این جوش خوردنِ این قوا به هم این سد شکسته شده است؛ حالا در صدد این برآمدهاند که اینها را از هم جدا کنند.
الآن تمام این اشخاصی که برای اجنبیها دارند کار میکنند، و آن اشخاصی که سوء نیت ندارند لکن توجه به واقعیات ندارند، همه آمدهاند دارند گروه گروه میشوند. زحمت تا حالا این بود که این گروههای مختلف با هم باشند تا این کار را انجام بدهند، و از اینجا به بعد هم هر کاری بخواهد بشود باید با اجتماع بشود، اینها آمدند حالا با نقشههایی که دارند، دارند گروه گروه درست میکنند. دیشب بود در روزنامه دیدم که تا حالا صد گروه، ...، یا صد و پنج گروه یک همچو چیزی- یک همچو قلمی بود- اظهار وجود کردهاند! یعنی صد تا طایفه ایجاد اختلاف دارند میکنند. نتیجه این خواهد شد که اگر این صد طایفه هر کدام توانستند یک عده زیادی دور خودشان جمع بکنند، نتیجه این میشود که از آن طرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اینکه دیدند این قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز ببینند برای اینکه یا یک کودتایی بکنند، یا یک حملهای بکنند، یا لا اقل شلوغکاریها را زیاد بکنند؛ فلج بکنند مملکت را.
درست الآن آن نقشهای که اول بود به یکجور دیگر [دنبال میشود]. اوّلی که رضا خان آمد، آن نقشهای که آن وقت بود برای جدا کردن این قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دینی، بازار را از اینها هر دو، کشاورزها را از همه، همه را علی حده علی حده، احزاب سیاسی زیاد درست میکردند، جبهههای مختلف درست میکردند، همه برای این بود که نبادا یکوقت اینها با هم مجتمع بشوند. آن وقت احساس نکرده بودند، لمس نکرده بودند مطلب را؛ لکن به طور کلی میدانستند، میفهمیدند این مطلب را، میخواستند این کار بشود. بعد که این نهضت الهی پیدا شد، این گروههای مختلف با هم جمع شدند و یک گروه پیدا شد. دیگر صحبت از این گروههای دیگر نبود. همه یک گروه اسلامی بودند. در دانشگاه میرفتید، فریاد این بود که مرگ بر این کذا و اسلام کذا. در پیش کشاورزان میرفتید، همین طور. در کارخانهها هم میرفتید، همین طور. در ... بازار هم میرفتید، همین طور. هر جا میرفتید، همه با هم یکصدا یک مطلب داشتند، و این سد را شکستند. این دشمنهای شما لمس کردند این مطلب را. آن وقت علمی بود، حالا عینی شد. لمس کردند این مطلب را که با انسجام این قوا با هم، دانشگاه و روحانی با هم، همه با بازار با هم، با کارگر و سایرین، اداری و غیر اداری با هم، اینها وقتی منسجم شدند، حتی ابرقدرتها نمیتوانند کاری انجام بدهند. چنانچه نتوانستند. همه در صدد این بودند که محمد رضا را نگه دارند. نه ابرقدرتها تنها؛ تمام قدرتهایی که بود. همه این مملکتهای اسلامی هم، همه پشتیبانی میکردند. یعنی من نیافتم یک کسی را. لفظاً بعضی از اینها به ما پیام میدادند که ما همراهیم؛ لکن ما نمیتوانستیم باور کنیم. همهشان با هم متحد بودند برای اینکه این جانور را حفظش کنند اینجا، و نتوانستند. چرا نتوانستند؟
برای اینکه همه تان با هم یک صحبت [داشتید].یک ملت وقتی همه اش یک [صحبت] داشت- نمیشود- یک چیزی خواست، نمیشود خلافش کرد. خلاف خواست یک ملت نمیشود عمل کرد؛ عملی نیست در دنیا. حالا که اینها لمس کردند این مطلب را که این اتحاد و انسجام یک همچو ضرری برایشان دارد و این نفت را ازشان گرفته است، که الآن دارند دنبالش روضهخوانی میکنند و گریه میکنند که نفت از دستمان رفته است! حالا دنبال این آمدهاند که باز آن مسائل را برگردانند؛ جدا کنند ملت را از هم؛ همه را از هم جدا کنند. و مع الأسف روشنفکرهای ما هم غافلند از این معنا؛ غیر از آنهاشان که خائنند. یک دسته خائنند که با حساب کار میکنند و برای غیر کار میکنند؛ و بیشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه- صد بیشتر- مثل اینکه بود صد گروه تا حالا درست شده است! در این دو ماهی که شما به پیروزی رسیدید، که با اتحاد به پیروزی رسیدید، حالا آن انسجام دارد باز میشود؛ دارد از هم باز میشود. گروه گروه میشوند؛ هر گروهی جدای از هم؛ حسابشان جدای از هم؛ قلمشان مخالف با هم؛ قدمشان مخالف با هم. نتیجه چه میشود؟ نتیجه [این] میشود که همان طوری که سابقاً، و در این پنجاه و چند سال، به واسطه این اختلافات ما نتیجه بردهاند، دوباره همان مسائل پیش بیاید و همان اختلافات موجب این بشود که آنها باز بیایند و برگردند به حال اول؛ و لا اقل یک رژیمی دست نشانده امریکا بیاید، و لو اسمش رژیم سلطنتی نباشد؛ یک رژیمی بیاید دمکراتیک باشد، اما نوکر امریکا.الآن نقشه این است، و شروع شده به این تکه تکه کردن. صد تا در این دو ماه، دو- سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود کرده است! و لو چیزی نیستند اینها؛ اینها چیزی نیستند، یک عده معدودی هستند؛ لکن فساد ایجاد میکنند. این اسباب فساد میشود در این مملکت این کم کم زیاد میشود، یکوقت ما باز برمیگردیم به اینکه قشر متجدد و متفکر و- عرض بکنم که- دانشگاهی جدا شده است از قشر روحانی. روحانی رفت آن طرف شروع کرد باز آن حرفهای سابق را زدن؛ دانشگاهی هم رفت آن طرف شروع کرد آن حرفهای سابق را زدن. این دو تا با هم مخالف. بازاری هم به تبع اینها یک دسته با این موافق و با آن مخالف؛ یک دسته با آن مخالف؛ یا همه هم با هم [مخالف] همه نتیجه این میشود. ما این قدر خون جوانهایمان از بین رفت برای اینکه یک مملکتی داشته باشیم مال خودمان، این قدر مردم جانفشانی کردند و زنها جوانهاشان را دادند برای اینکه یک مملکت عدل اسلامی پیدا بشود؛ مخالفین اسلام نمیتوانند ببینند این مطلب را. میبینند با قدرت اسلام است که میشود جلوی آنها را بگیرد، نمیتوانند این معنا را ببینند، حالا در صدد این برآمدهاند که باز از هم جدا کنند اینها را. وقتی جدا کردند اینها را از هم، باز همان مسائل پیش میآید.
امروز باید شما معلمین، آن متعلمین، آن دانشگاهی، آن بازاری، آن روحانی، آن کارگر و کارمند، آن کشاورز، و همه، بیدار باشید که الآن نقشه دقیقتر از سابق است. سابق چون علماً به طور کلی میگفتند که اگر اینها با هم بشوند چه خواهد شد و آن نقشهها را میکشیدند، حالا عیناً دیدند که شد! اینها با هم شدند و یک همچو کاری شد. یک همچو کاری که همه ممتنع میدانستند، و همه حسابها بر خلاف درآمد. حالا که شده است، بیشتر آنها در صدد هستند که بشکنند این نهضت را. راه شکستنش هم همین است که شماها را از هم جدا کنند؛ هر کدام را به دیگری بدبین بکنند؛ هر کدام را برای دیگری در یک جبهه مخالف قرار بدهند؛ و آنها نتیجه ببرند. متفکرهای ما، روشنفکرهای ما، همه دانشجویان و دانشگاهیان، بدانند که نقشه این است و آثارش را ما داریم میبینیم. این گروه گروه شدنها برای همین است که نگذارند این انسجامی که بوده حفظ شود. میخواهند نگذارند مردم بیدار بشوند و راه خودشان را پیدا کنند؛ همان راهی را که اسلام دستور داده که همه با هم باشید.
خداوند و اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمِیعاً و لَا تَفَرَّقُوا را بر مردم واجب کرده. همه با هم باشید و تفرق در کار نباشد. با تفرق همه فسادها هست. و با تمسک به خداوند همه صلاح و سعادتها هست.
خداوند ان شاء اللَّه همه شما را و همه ما را و همه ملت را بیدار کند. و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملکت و در راه حقیقت و آزادی قدم بردارد و این نهضت را به آخر برسانیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج8، ص: 310-316
سخنرانی [در جمع پرسنل کمیته انقلاب اسلامی تهران (مسئولیت پاسداران)]
زمان: 6 تیر 1358/ 2 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: مسئولیت سنگین پاسداری
حضار: پرسنل کمیته انقلاب اسلامی منطقه دوازده تهران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
همان طوری که انقلاب اسلامی ما وجهههای مختلف دارد: انقلاب برای برانداختن رژیم فاسد، و انقلاب برای بپاداشتن رژیم حق، و امید است که انقلاب برای ساختن انسان و یک مملکت انسانی [باشد] پاسداران هم باید پاسداریشان به طرز و شکل انقلاب باشد. تا آن وقتی که انقلاب برای شکستن سد رژیم بود، پاسداران پاسداران آن انقلاب بودند؛ یعنی آن جهت انقلابی، باید قیام کنند، و کردند و فریاد زدند و مقابله کردند با همه جنود ابلیسی. و بحمد اللَّه در این جهت انقلاب پیروز شدید. لکن انقلاب یک جهتش پیروز [شد] آن هم نه تمام پیروز. بیشتر این سد از بین رفته است. ریشههای مختصری هم مانده است که امید است از بین برود. انقلاب برای تحقق حکومت عدل و جمهوری اسلامی که قدم بعد است، پاسدارها هم باید در این معنا پاسداری کنند. و همه باید پاسداری بکنند. همه پاسدار اسلام و حکومت حق باید باشید. در اینجا پاسداری این است که؛ این حکومت، حکومت «عدل» باشد، و «پاسداری از عدالت» باشد. پاسداری از عدالت این است که؛ پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند. اگر خدای نخواسته یک پاسداری، یک گروهی، در جامعه ما موصوف به عدالت نیستند و همان طوری که دستگاه سابق دستگاه تعدی و ظلم و تجاوز به مردم بود، این گروه یا این پاسدار یا این جمعیت، هر کس باشد، این هم تا آن اندازه که دستش میرسد همان کارهای رژیم سابق را بکند، این پاسدار نمیتواند باشد. اگر فرض کنید که ماها مدعی هستیم پاسدار اسلام هستیم و در این انقلاب، این جهت انقلاب که برقراری حکومت عدل اسلامی است، اگر بنا باشد ما مدعی پاسداری هستیم از انقلاب- [در] آنجایی که خراب کردن و زدن و کشتن و کشته شدن بود درست آمدیم و به انقلابمان وفادار بودیم- اما در این مرحله، که مرحله سازندگی یک حکومت عدل اسلامی است، ما خدای نخواسته پاسداریمان از یک همچو حکومت عدل اسلامی به طور صحیح نباشد، یعنی خودمان در این مرحله انقلابی نباشیم، در این مرحله خودمان را نساخته باشیم که موصوف به عدالت باشیم، تا پاسدار عدالت باشیم، پاسدار یک حکومت عادلانه، چنانچه اگر حکومت ما هم یک حکومت عدل نبود، نمیتوانیم بگوییم که این جهت انقلاب ما تحقق پیدا کرده است که جهت حکومت عدل اسلامی بود. یا اگر فرض کنید که در ادارات ما، در بازار ما، در سایر جاهای دیگری که این افراد ایرانی، نشیمن دارند و مشغول به کارهای خودشان هستند، اگر اینها هم آن عدل اسلامی که باید باشد مراعات نکنند، باز افراد انقلابی اسلامی نیستند.
پاسدار، چه شماها که با اسم پاسداری مشغول خدمت هستید چه سایر قشرها، که یکیاش هم قشر روحانیت است که آنها هم پاسدار هستند و لو این لفظ پاسدار بر آنها حالا اطلاق نمیشود، لکن به حسب واقع پاسدار از اسلام هستند؛ اگر این جمعیت آن طوری که باید این وجهه از انقلاب را، که انقلاب آمدن یک رژیم عادل به جای یک رژیم فاسد، اگر در این مرحله که آمدن یک رژیم، نشستن یک رژیم به جای یک رژیم فاسد [است] مراعات نکنند آن جهت انقلابی را، مراعات نکنند آن عدالت اسلامی را- که عدالت اسلامی از خود انسان شروع میشود تا همه جا: عدالت در خود انسان، عدالت با رفیق، عدالت با همسایه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهری، عدالت با هم استانی، عدالت با هم مملکتی، عدالت با همسایههای کشورهایی که با ما هستند، عدالت با همه بشر، اگر این معنا حاصل نشود، نه حکومت اسلامی است، نه پاسدارش پاسدار اسلام. به مجرد اینکه من ادعا کنم که پاسدار اسلام هستم، از باب اینکه یک نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسداری است، مجرد این تا یک نمونهای نداشته باشد، نشانه و علامتی نداشته باشد، این ادعاست، ادعایی که بر فرض اینکه من بتوانم این ادعا را به مردم جا بزنم، پیش خدا واضح است که درست نیست. کوشش کنید که در این مرحله دوم، که ما الآن هستیم، و بعد هم مرحلههای دیگر هست، پاسدار باشید. شماها که الآن پاسداری کردید تا حالا- و خداوند همهتان را تأیید کند- کوشش کنید که در این مرحله دوم، که مرحله حکومت عدل است، رژیم عادلانه است، رژیم اسلام است، جمهوری اسلامی است، در این مرحله به وظایف پاسداری در این مرحله قیام کنید. پاسداری در این مرحله این است که از عدالت پاسداری کنید؛ از حکومت عدل پاسداری کنید. اگر خدای نخواسته، فرض کنید یک نفر جوان مسمای به «پاسدار» به رفیقش، به منزل یک کسی، به خانه یک کسی، به مال یک کسی، تعدی بکند، آن از پاسداری خودش همین طوری مخلوع است. لکن شماها جدیت کنید، که او را یا هدایت کنید؛ یا از صف خودتان کنارش بزنید؛ که ممکن است یک کار خلاف از یک نفر در یک جمعیت بر خلاف تحقق پیدا بکند، و همه جمعیت به او آلوده بشود، بگویند پاسدارها این طور هستند. یکوقت بود میگفتند که فلان آدم این طوری است، یکوقت است میگویند پاسدارها این جوریاند. کوشش کنید که مبادا یک همچو مطلبی پیدا بشود که گفته بشود که پاسدارها فلان جور هستند. این خیلی کوشش لازم دارد.چنانچه ما هم، آقایان هم، باید کوشش کنند به اینکه گفته نشود روحانیون این جور هستند؛ آخوندها این جورند. امروز همه چشمها به این کشور دوخته است. و بیشتر چشم آنها که میخواهند مناقشه کنند؛ میخواهند اشکالتراشی کنند؛ میخواهند این نهضت ما را یک نهضت صحیح ندانند. چشمها الآن [به] این مطلب دوخته شده است. مناقشه میکنند؛ مینویسند در روزنامههای خارج، زیاد مینویسند. اینجا در روزنامهها شاید با اشاره و این چیزها باشد؛ اما آنجاها با صراحت مینویسند. باید ما بهانه به دست آنها ندهیم. آنها خلاف مینویسند؛ لکن اگر ما یک قدم خلاف برداریم، بهانه به دست آنها میآید و یک کار را هزار کار نمایش میدهند.
تکلیف: امروز برای شما پاسدارها و ما هم که مدعی پاسداری هستیم، تکلیف زیاد است. مشکل است. ببینید از این تکلیف الهی چطور امتحان خودتان را میدهید. حالا که پاسدار هستید، حالا که دارای اسلحه هستید، حالایی که قدرتمند هستید، ببینید که با این اسلحه خودتان، با این قدرت خودتان، چه جور با مردم رفتار میکنید؛ چه جور با برادرانتان، که همه کشور است، همه مردم است، با آنها رفتار میکنید. رفتار، رفتار عادلانه است، و آن طور که اسلام میخواهد، تا بشوید پاسدار اسلام و انقلاب اسلامی! یا خدای نخواسته از بعضی اشخاص بر خلاف باشد، تا بشود پاسدار جنود شیطان و از پاسداری اسلام مخلوع باشد و خدا او را قبول نکند به پاسداری.
خداوند همه شما را و همه ما را و همه ملت ما را به وظایف خودمان آشنا کند. و همه ان شاء اللَّه خدمتگزار باشیم به این ملت و به این کشور.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج8، ص: 317-320
سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و پاسداران (اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور)]
زمان: قبل از ظهر 6 تیر 1359/ 14 شعبان 1400
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: اعتراض شدید به عدم بهبود و اصلاح امور در زمینه های گوناگون کشور
حضار: کروبی، مهدی (سرپرست بنیاد شهید) و خانوادههای شهدای انقلاب- پرسنل سپاه پاسداران انقلاب و مربیان آموزشی و عملیاتی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در آستان سالروز ولادت پر برکت حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- این عید سعید بزرگ را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفان جهان و ملت شریف ایران و شما برادرهای عزیز و خواهرهای محترم تبریک عرض میکنم و سلامت و سعادت تمام مسلمین را و تمام مستضعفین را در مقابل مستکبرین از خداوند تعالی مسألت میکنم. من بعد از پانزده خرداد که از حبس بیرون آمدم و مطلع شدم بر وقایعی که در ایران اتفاق افتاده بود و بعد هم که به قم آمدم و مواجه شدم با بعض کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمیکردم که دنباله این معنا برای من، این صحنه هایی که حالا میبینم باشد.
من آن وقت مجروحین و شهدای پانزده خرداد را به اسم اینکه یک واقعه تاریخی بزرگ واقع شده است- گرچه یک بار سنگینی به عهده من بود و وقتی مواجه میشدم با بعضی از کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، یک حال انفعال باید بگویم برای من دست میداد- من نمیدانستم که بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهیم شد با یک همچو صحنههایی و با یک برادران عزیزی، خواهران محترمی که عزیزان خودشان را از دست دادهاند و ما مواجه باشیم با خانوادههای شهدا، خانوادههای مصدومین و مضروبین و خود آنها. گرچه این یک مشتی از خروار است و در سراسر ایران این مسائل هست و من باید از همه شما عذر بخواهم به اینکه ما نتوانستیم و نمیتوانیم این مصیبتهایی که شماها تحمل کردید و مصیبت برای همه ملت هم بوده است، نمیتوانیم ما جبران بکنیم. ما عاجزیم از اینکه به شماها تسلیت بدهیم؛ لکن در آستان تولد حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- به ایشان تسلیت عرض میکنم و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ظهور مسعود ایشان را نزدیک کند و تشریف بیاورند و ما هم جمال او را ببینیم و ایشان هم در میان ما، شماها را از نزدیک ببینند، گرچه ایشان مطلعند بر مسائل و مصائب. ما مرهون زحمتهای شماها و عزیزان شماها هستیم و همه ملت ایران مرهون این جوانهایی که با مشت گره کرده نهضت را به اینجا رساندهاند و باز هم حاضرند [هستند]
لکن من نمیدانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت میکنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیدهاند؟ اینها بیاطلاعند از اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که طرفداری از رژیم سابق میکنند، این قلمهای مسمومی که با نوشتههای خودشان میخواهند این انقلاب را عقب بزنند و شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتادهاند که این شهدا، این خانوادههای شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای خودشان را از دست دادهاند، به آنها چه میگذرد؟ اینها چه میگویند؟ اینها چه میکنند؟
اینها برای کی با شماها مقابله میکنند و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانهها و همه گروههایی که در اداره این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه میدهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید، باز میشنویم که حتی برای شما کارشکنی میکنند؛ اینها چه میگویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور دخالت در این امور نمیکند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی نمیکند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟ ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت میکنند در اینجا. آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت میکنید، اداره این مملکت دست شماها هست. چطور است که شما رسیدگی به این ادارات
نمیکنید؟ و این وزارتخانهها، این وزرایی که اشخاصی تحت اداره آنها هست و باز هم از این اشخاصی که از رژیم سابق ماندهاند هست، اینها چه میگویند؟ به اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟
نمیتوانند این اشخاصی که کارشکنی برای این افراد میکنند، برای این معلولین حتی کارشکنی میکنند و برای این شهدا کارشکنی میکنند، نمیتوانند اینها، نمیفهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمیدانند که ایران مرهون اینهاست؟ نمیدانند که رژیم منحوس شاهنشاهی را اینها از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟
این چه وضعی است در این مملکت؟ همه که نمیشود، همیشه نمیشود که با حرف مردم را قانع کرد. باز هم آرمهای شاهنشاهی در کاغذهایشان هست. من نمیفهمم که اینها چه اشخاصی هستند. باز هم مریضخانهها، مریضخانه بنیاد فلان هست در ایران. باز هم تذکرهها، تذکرههای شاهنشاهی است. باز هم کاغذهای اداره، کاغذهای شاهنشاهی است. اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم. تا من بگویم ملت با شما چه کند و اگر نیست، چرا این آرمها را برنمیدارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی که مشغول هستند که جوانهای ما را تباه کنند، در این ادارات تصفیه نمیکنید؟ من نمیدانم این مملکت وضعش چیست؟
بیست سال است که این ملت، ملت محروم دارد زحمت میکشد، کشته میدهد. پانزده خرداد آن قدر کشته داد، و بعد هم هی پانزدههای خرداد برای ما پیش آمد. این همه اینها به شهادت رسیدند. ما تا کی باید مواجه با این چهرههای افسرده باشیم؟ ملت ایران تا کی باید منتظر باشند که شماها از آن گرفتاریهایی که میگویید داریم در ادارات، بیرون بیایید؟ تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما میخواهید اصلاح کنید امور را؟ یک سال و نیم بیشتر گذشته است از این انقلاب و باز آرمهای شاهنشاهی هست. اگر شاهنشاهی هستید بگویید. اگر تا ده روز دیگر، تا ده روز دیگر، در یکی از این چیزهایی که از ادارات صادر میشود، عکس همان آرمهای شاهنشاهی باشد و اسم آنها
باشد، من با ملت میگویم که با شماها آن رفتار کند که با شاهنشاه کرد. ما هی سکوت میکنیم، هی میخواهیم مطالب را خودشان حل بکنند. مع ذلک، به فکر این حرفها کم هستند. چرا به فکر نیستید؟ چرا شورای انقلاب به فکر این مطلب نیست؟ چرا رئیس جمهور به فکر این افراد نیست؟ این امور نیست؟ به آن حرفهایی که میزنید، یک قدری هم عمل کنید. شما همه مخالفید با شاهنشاهی. رأس شما، آنهایی که در رأس هستند که من میشناسمشان، آنها همه مخالفند با این وضع. مخالفند با اوضاع سابق. اسلامی هستند. لکن مسامحه میکنند. من نمیفهمم این مسامحه چیست؟ در همین دو سه روز برای من یک چیزی آوردند که تذکرهای بوده است که همان آرم شاهنشاهی و همان کثافتکاریها [را داشت]در وزارت خارجه و در همه وزارتخانهها و همه مراکز، باید اصلاح بشود این امور؛ نمیشود این طور. اگر عاجزند کنار بروند تا ما افرادی پیدا بکنیم که عاجز نباشند و اگر عاجز نیستند چرا عمل نمیکنند؟
من از شماها عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از این مادرهایی که بچههای خودشان را از دست دادند معذرت میخواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت میخواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست دادهاند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت میخواهم که عُرضه این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت میخواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی- سلام اللَّه علیه- معذرت میخواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت میخواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان را دادند، معذرت میخواهم. ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ما ضعیف هستیم. ما باز گرفتار کاغذبازی هستیم. ما باز گرفتار آرمهایی شاهنشاهی هستیم. مملکت ما باز مملکت شاهنشاهی است. وزارتخانههای ما، وزارتخانههای ما باز وزارتخانههای طاغوتی است و ما نتوانستیم اینها را اصلاح کنیم. باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم.
خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتاریها نجات بده. خداوندا! کسانی که دست اندر کار هستند، قوای تقنینی، قوای اجرایی، قوای قضایی و کسان دیگری که در رأس این امور هستند، توفیق بده که بتوانند عمل کنند. خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهای خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی میکنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند میکنند. خداوند شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند. شما غم نداشته باشید که پشتبیان شما خداست و امام عصر- سلام اللَّه علیه- در محضر او واقع شد همه این امور. خداوند ان شاء اللَّه به همه ملت اسلام در سراسر دنیا و به ملت شریف ما قدرت عنایت فرماید که ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامی را پیاده کنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد که در مقابل شیاطین و در مقابل کسانی که مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ایستادگی کنیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج12، ص: 475-479
سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و پاسداران (اعتراض شدید به عدم اصلاح در امور)]
زمان: قبل از ظهر 6 تیر 1359/ 14 شعبان 1400
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: اعتراض شدید به عدم بهبود و اصلاح امور در زمینههای گوناگون کشور
حضار: کروبی، مهدی (سرپرست بنیاد شهید) و خانوادههای شهدای انقلاب- پرسنل سپاه پاسداران انقلاب و مربیان آموزشی و عملیاتی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
در آستان سالروز ولادت پر برکت حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- این عید سعید بزرگ را بر همه مسلمین و بر همه مستضعفان جهان و ملت شریف ایران و شما برادرهای عزیز و خواهرهای محترم تبریک عرض میکنم و سلامت و سعادت تمام مسلمین را و تمام مستضعفین را در مقابل مستکبرین از خداوند تعالی مسألت میکنم. من بعد از پانزده خرداد که از حبس بیرون آمدم و مطلع شدم بر وقایعی که در ایران اتفاق افتاده بود و بعد هم که به قم آمدم و مواجه شدم با بعض کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمیکردم که دنباله این معنا برای من، این صحنههایی که حالا میبینم باشد.
من آن وقت مجروحین و شهدای پانزده خرداد را به اسم اینکه یک واقعه تاریخی بزرگ واقع شده است- گرچه یک بار سنگینی به عهده من بود و وقتی مواجه میشدم با بعضی از کسانی که عزیزان خودشان را از دست داده بودند، یک حال انفعال باید بگویم برای من دست میداد- من نمیدانستم که بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهیم شد با یک همچو صحنههایی و با یک برادران عزیزی، خواهران محترمی که عزیزان خودشان را از دست دادهاند و ما مواجه باشیم با خانوادههای شهدا، خانوادههای مصدومین و مضروبین و خود آنها. گرچه این یک مشتی از خروار است و در سراسر ایران این مسائل هست و من باید از همه شما عذر بخواهم به اینکه ما نتوانستیم و نمیتوانیم این مصیبتهایی که شماها تحمل کردید و مصیبت برای همه ملت هم بوده است، نمیتوانیم ما جبران بکنیم. ما عاجزیم از اینکه به شماها تسلیت بدهیم؛ لکن در آستان تولد حضرت مهدی- ارواحنا له الفداء- به ایشان تسلیت عرض میکنم و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که ظهور مسعود ایشان را نزدیک کند و تشریف بیاورند و ما هم جمال او را ببینیم و ایشان هم در میان ما، شماها را از نزدیک ببینند، گرچه ایشان مطلعند بر مسائل و مصائب. ما مرهون زحمتهای شماها و عزیزان شماها هستیم و همه ملت ایران مرهون این جوانهایی که با مشت گره کرده نهضت را به اینجا رساندهاند و باز هم حاضرند [هستند]لکن من نمیدانم که آیا از این قشرهایی که امروز هم مخالفت با نهضت میکنند چه باید بپرسیم. اینها شما را دیدهاند؟ اینها بیاطلاعند از اینکه به شماها چه مصیبتهایی وارد شده است. اینهایی که طرفداری از رژیم سابق میکنند، این قلمهای مسمومی که با نوشتههای خودشان میخواهند این انقلاب را عقب بزنند و شکست بدهند، اینها هیچ وقت به فکر این افتادهاند که این شهدا، این خانوادههای شهدا در سرتاسر کشور ما، که عزیزهای خودشان را از دست دادهاند، به آنها چه میگذرد؟ اینها چه میگویند؟ اینها چه میکنند؟
اینها برای کی با شماها مقابله میکنند و معارضه؟ و آیا این ادارات دولتی، وزارتخانهها و همه گروههایی که در اداره این مملکت مشغول هستند، جواب شماها را چه میدهند که باز هم در عین حالی که سفارش شده است که این کاغذبازیهای مزخرف را و این کارهای ضد انقلابی را نکنید، باز میشنویم که حتی برای شما کارشکنی میکنند؛ اینها چه میگویند؟ اینها چه هستند؟ اینهایی که در رأس هستند، چطور توجه به این مسائل ندارند؟ چطور آقای رئیس جمهور دخالت در این امور نمیکند؟ چطور شورای انقلاب در این امور رسیدگی نمیکند؟ چه شده است اینها را؟ به کارهای دیگر مشغولند اینها؟ ما مرهون اینها هستیم. اینها بودند که شما را به این مسندها نشاندند. اگر اینها نبودند، نه من اینجا بودم، نه شما آنجا بودید، نه آنها آنجا و نه دستجاتی که مخالفت با این نهضت میکنند در اینجا. آنها که مخالف نهضت هستند حسابشان علی حده است، اما شمایی که با نهضت هستید و در امور این کشور دارید دخالت میکنید، اداره این مملکت دست شماها هست. چطور است که شما رسیدگی به این ادارات نمیکنید؟ و این وزارتخانهها، این وزرایی که اشخاصی تحت اداره آنها هست و باز هم از این اشخاصی که از رژیم سابق ماندهاند هست، اینها چه میگویند؟ به اسلام عقیده ندارند؟ یا عرضه ندارند؟نمیتوانند این اشخاصی که کارشکنی برای این افراد میکنند، برای این معلولین حتی کارشکنی میکنند و برای این شهدا کارشکنی میکنند، نمیتوانند اینها، نمیفهمند اینها که باید اینها نشود؟ نمیدانند که ایران مرهون اینهاست؟ نمیدانند که رژیم منحوس شاهنشاهی را اینها از بین بردند و شما را به اینجا رساندند؟
این چه وضعی است در این مملکت؟ همه که نمیشود، همیشه نمیشود که با حرف مردم را قانع کرد. باز هم آرمهای شاهنشاهی در کاغذهایشان هست. من نمیفهمم که اینها چه اشخاصی هستند. باز هم مریضخانهها، مریضخانه بنیاد فلان هست در ایران. باز هم تذکرهها، تذکرههای شاهنشاهی است. باز هم کاغذهای اداره، کاغذهای شاهنشاهی است. اگر شاهنشاهی هستید، خوب بگویید تا ما تکلیفمان را با شما تعیین کنیم. تا من بگویم ملت با شما چه کند و اگر نیست، چرا این آرمها را برنمیدارید؟ چرا این اشخاصی که در این ادارات مشغول فساد هستند، چرا اینهایی که مشغول هستند که جوانهای ما را تباه کنند، در این ادارات تصفیه نمیکنید؟ من نمیدانم این مملکت وضعش چیست؟
بیست سال است که این ملت، ملت محروم دارد زحمت میکشد، کشته میدهد. پانزده خرداد آن قدر کشته داد، و بعد هم هی پانزدههای خرداد برای ما پیش آمد. این همه اینها به شهادت رسیدند. ما تا کی باید مواجه با این چهرههای افسرده باشیم؟ ملت ایران تا کی باید منتظر باشند که شماها از آن گرفتاریهایی که میگویید داریم در ادارات، بیرون بیایید؟ تا کی صبر کند ملت ایران و تا کی شما میخواهید اصلاح کنید امور را؟ یک سال و نیم بیشتر گذشته است از این انقلاب و باز آرمهای شاهنشاهی هست. اگر شاهنشاهی هستید بگویید. اگر تا ده روز دیگر، تا ده روز دیگر، در یکی از این چیزهایی که از ادارات صادر میشود، عکس همان آرمهای شاهنشاهی باشد و اسم آنها باشد، من با ملت میگویم که با شماها آن رفتار کند که با شاهنشاه کرد. ما هی سکوت میکنیم، هی میخواهیم مطالب را خودشان حل بکنند. مع ذلک، به فکر این حرفها کم هستند. چرا به فکر نیستید؟ چرا شورای انقلاب به فکر این مطلب نیست؟ چرا رئیس جمهور به فکر این افراد نیست؟ این امور نیست؟ به آن حرفهایی که میزنید، یک قدری هم عمل کنید. شما همه مخالفید با شاهنشاهی. رأس شما، آنهایی که در رأس هستند که من میشناسمشان، آنها همه مخالفند با این وضع. مخالفند با اوضاع سابق. اسلامی هستند. لکن مسامحه میکنند. من نمیفهمم این مسامحه چیست؟ در همین دو سه روز برای من یک چیزی آوردند که تذکرهای بوده است که همان آرم شاهنشاهی و همان کثافتکاریها [را داشت]در وزارت خارجه و در همه وزارتخانه ها و همه مراکز، باید اصلاح بشود این امور؛ نمیشود این طور. اگر عاجزند کنار بروند تا ما افرادی پیدا بکنیم که عاجز نباشند و اگر عاجز نیستند چرا عمل نمیکنند؟
من از شماها عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از ملت ایران عذر میخواهم. من از این مادرهایی که بچههای خودشان را از دست دادند معذرت میخواهم. من از این برادرهایی که عزیزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت میخواهم. من از این ارتشیهایی که جوانان خودشان را از دست دادهاند، از این پاسدارها که جوانهای خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت میخواهم که عُرضه این را ندارم که کار را درست کنم. من از حضرت مهدی- سلام اللَّه علیه- من از پیشگاه پیغمبر اکرم معذرت میخواهم. من از پیشگاه ولی عصر امام مهدی- سلام اللَّه علیه- معذرت میخواهم. من از پیشگاه ملت ایران معذرت میخواهم. من از شما برادران، برادران ارتشی، برادران پاسدار، برادران ژاندارمری و سایر قوای انتظامی که در راه اسلام جوانهای خودشان رادادند،معذرت میخواهم.ما نتوانستیم برای شما کاری انجام بدهیم. ماضعیف هستیم. ما بازگرفتارکاغذبازی هستیم. ما باز گرفتار آرمهایی شاهنشاهی هستیم. مملکت ما باز مملکت شاهنشاهی است. وزارتخانههای ما، وزارتخانههای ما باز وزارتخانههای طاغوتی است و ما نتوانستیم اینها را اصلاح کنیم.باید به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح میکنیم.
خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتاریها نجات بده. خداوندا! کسانی که دست اندر کار هستند، قوای تقنینی، قوای اجرایی، قوای قضایی و کسان دیگری که در رأس این امور هستند، توفیق بده که بتوانند عمل کنند. خدایا! به این اشخاصی که با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهای خودشان، کارشکنی برای این نهضت اسلامی میکنند، هدایت کن. آنها را به آغوش ملت برگردان. عطوفت به آنها عنایت کن که بفهمند در مقابل این همه مصائب چه دارند میکنند. خداوند شما را و همه ملت ایران را در محضر مبارک امام زمان- ارواحنا فداه- آبرومند کند. شما غم نداشته باشید که پشتبیان شما خداست و امام عصر- سلام اللَّه علیه- در محضر او واقع شد همه این امور. خداوند ان شاء اللَّه به همه ملت اسلام در سراسر دنیا و به ملت شریف ما قدرت عنایت فرماید که ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامی را پیاده کنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد که در مقابل شیاطین و در مقابل کسانی که مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ایستادگی کنیم.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج12، ص: 475-479
سخنرانی [در جمع رزمندگان عازم به جبهه (تجلیل از فداکاریهای رزمندگان)]
زمان: صبح 6 تیر 1360/ 24 شعبان 1401
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: تجلیل از فداکاریهای رزمندگان اسلام
حضار: رزمندگان عازم به جبهه
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من با اینکه در روز شنبه بنای بر اینکه صحبتی بکنم نداشتیم، مع ذلک، چون شما جوانان عزیز که پاسداران این اسلام هستید و سربازان ارجمند اسلام هستید، چهرههای شما را که میبینم و عزم راسخی که از ما وراء این چهرهها مشاهده میکنم، من را ملزم کرد که چند کلمه، و لو برای دعا، با شما عزیزان صحبت کنم.
من این عکسهایی که در دست شماست، جوانان عزیزی که در راه اسلام و کشور اسلامی ما از دست دادهایم، موجب افتخار همه شماست در مقابل اسلام و اسلام عزیز این فداکاریها را از یاد نخواهد برد. شما امروز بحمد اللَّه خودتان اسلام را پشتیبانی میکنید و مثل رژیم سابق نیست که شماها زحمت بکشید و زحمت شما برای قدرتهای دیگر باشد. برادران من، شما امروز هر چه فداکاری بکنید و هر چه خدمت بکنید خدمت به کشور خودتان است و خدمت به اسلام است. اسلام عزیز از آن وقتی که وجود پیدا کرده است، فداکارهای بسیار تقدیم خدای تبارک و تعالی کرده است و بحمد اللَّه امروز هم که شما عزیزان با اراده مصمم دفاع از حق خودتان و دفاع از کشور خودتان و دفاع از اسلام عزیز میکنید، همان اجر را دارید که لشکرهای صدر اسلام در احُد و خندق و سایر جبههها داشتند. آن روز اسلام امانتی بود در دست آنها که با جانفشانی نگهداری میکردند و امروز هم اسلام امانتی است در دست همه ما که باید به اندازه توان خودمان خدمتگزار به اسلام باشیم و حفظ کنیم کیان اسلام را. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که شما عزیزان را مصممتر و اراده شما را قویتر و مشتهای شما را فشردهتر و صفهای شما را فشردهتر کند که گرگهایی در کمین هستند و همه دنبال این هستند که این کشور را برگردانند به حال سابق، آنها را مأیوس کنید.
شما امروز میدانید که ملت شریف ما پشتیبان شما عزیزانند. همان طوری که شما کوشش میکنید در راه اسلام و فداکاری میکنید در راه کشور اسلامی خودتان، همه ملت هم در پشت جبهه با شما همکار هستند و همفکر هستند و پشتیبان شما هستند و ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح وقتی که پشتوانهشان یک ملت شد، این آسیبپذیر نخواهد بود. و ان شاء اللَّه، شما با عزم راسخ خودتان با اراده مصمم خودتان در جبههها به پیش بروید و دست جنایتکارانی که از امریکا دستور میگیرند از کشور خودتان کوتاه کنید و افرادی که در بین این ملت هستند و یک اقلیتهای بسیار ناچیزی هستند با اراده شما و با عزم شما و با فعالیتهای شما آنها هم به اشخاصی که از این عالم به جهنم رفتند ملحق بشوند.
خداوند همه شما را سلامت و قدرت و عزت و شوکت بدهد و دشمنان اسلام را ان شاء اللَّه، از صفحه روزگار بردارد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج14، ص: 501-502
.
انتهای پیام /*