کد مطلب: 3060 | تاریخ مطلب: 01/02/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 1 اردیبهشت ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  1 اردیبهشت ماه

سخنرانی [در جمع نمایندگان روحانی کُرد (محرومیت ملت به دست رژیم پهلوی)] 1 اردیبهشت58

سخنرانی [در جمع دانشجویان و روحانیون و تأکید بر مسائل اصلی انقلاب‏]1 اردیبهشت58

سخنرانی [در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها (اصلاح دانشگاهها)] 1 اردیبهشت59

 تقریظ [بر کتاب «پیام خون» حاوی بعضی از وصایای شهدا] 1 اردیبهشت 60

سخنرانی [در جمع خلبانان و پرسنل نیروی هوایی (لزوم حفظ وحدت)]1 اردیبهشت 60

وکالتنامه [به آقای حیدر علی جلالی خمینی (بخشش زمین موروثی در خمین به فقرا)]1 اردیبهشت64

 

سخنرانی [در جمع نمایندگان روحانی کُرد (محرومیت ملت به دست رژیم پهلوی)]

زمان: 1 اردیبهشت 1358/ 23 جمادی الاول 1399

مکان: قم‏

موضوع: محرومیت اقشار ملت به دست رژیم پهلوی‏

حضار: نمایندگان روحانی کُرد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ایجاد محرومیت توسط رژیم پهلوی‏

ما در این مدت که یک روابطی پیدا کردیم با طوایف مختلف مملکت و اقشار مختلف پیش ما می‏آیند، می‏بینیم که هر طایفه‏ای در هر جا که هستند می‏گویند که با ما بدتر از همه جا رفتار شده. از بختیاریها می‏آیند می‏گویند که با ایل بختیاری بدتر از همه جا عمل شده است و اینها بیچاره تر از همه هستند. از هر طرفی از اطراف ایران که می‏آیند، از شهرستانها یا از دهات- خصوصاً از عشایر مختلفی که ایران دارد- همه این مطلب را می‏گویند که هیچ جا بدتر از منطقه ما نیست؛ و این برای این است که هر کسی منطقه خودش را می‏بیند. همه مناطق این طوری است. شما تهران را ملاحظه کنید که مرکز ایران است و هر چه باشد باید در اینجا بهترش باشد، قریب سی محله- یا یک قدری بیشتر در تهران هست یعنی در شهر هست، کنار شهر که اینها زاغه‏نشین، چادرنشین هستند و عائله‏شان پنج نفر، بیشتر کمتر، در یک سوراخی زندگی می‏کنند؛ و نه برق دارند و نه اسفالت دارند، نه آب دارند اینها. آن طوری که به من گفتند- و مکرر می‏آمدند و گفتند- در یک گودالهایی منزلشان هست که از این گودالها پنجاه [تا] بیشتر پله می‏خورد، پله‏های گلی می‏خورد و می‏آید لب خیابان. آنجا آن زن بدبخت بیچاره که در این زاغه هست کوزه‏اش را برمی‏دارد که برود آب بیاورد! از پنجاه- شصت پله باید بالا برود در زمستان، آنجا کوزه‏اش را آب بکند؛ پنجاه- شصت پله پایین بیاید، چند دفعه زمین بخورد تا ببرد آنجا. هیچ از آثار تمدن، از قبیل اسفالت و از قبیل آب و از قبیل برق، در آنجا نیست. خانه‏شان هم این جور است که می‏بینید. این در تهران است. سایر شهرها هم همین جورها در آن زیاد است؛ قصبات بیشتر، دهات بدتر، عشایر بالاتر. خیال نکنید که فقط شما هستید که محروم هستید و محروم بودید؛ این رژیم همه را محروم کرد. فشار این رژیم بر شهرستانها به یک نحوی بود و بر عشایر به یک نحوی و بر دهات و قرا و قصبات به یک نحوی. همه در فشار بودند، همه در سختی زندگی می‏کردند. این شهرستانیها، خیال نکنید که خانه دارند، چه دارند و در آن وقت حالشان خوب بود؛ آنها هم فشارها داشتند، گرفتاریها داشتند، حبسها داشتند، زجرها داشتند. در حبسها اینها را پاهاشان را اره می‏کردند از روحانیون ما! خیال نکنید که روحانیون، فقط روحانیون شما گرفتار بودند؛ روحانیون ما که ما انگشت روی آنها می‏گذاریم که فلان و فلان، پاهایشان را اره کردند! بعضی از محبوسین را توی تابه گذاشتند و بو دادند؛ زیرش آتش زدند و به آن برق متصل کردند! در حال حیات این را ... توی یک تابه‏ای گذاشتند، بو دادند آدم را! این طرز [برخورد] رژیم بود. و ما و شما و همه اقشار ملت پنجاه و چند سال به این مبتلا بودیم. قبل از اینکه [عامل بدبختی‏] شما ... باشد، در این رژیم بیشتر از همه به این گرفتاریهای همه جانبه مبتلا بودیم.

این گرفتاریهای شخصی خودمان که شما می‏گویید که سلام می‏کنید، من خاطره دارم از این. دو خاطره خودم دارم؛ یعنی یکی را دوست من- خدا رحمت کند- مرحوم حاج شیخ عباس تهرانی نقل کرد: که من در اراک بودم و از آنجا می‏خواستم بیایم به قم. رفتم اتومبیل بگیرم؛ شوفر گفت که ما دو طایفه [را] بنا گذاشتیم که سوار اتومبیل نکنیم: یکی فواحش، یکی معممین! این در زمان آن خبیث اول  بود که با روحانیون این طور کرد. تبلیغاتش این طور و عمالش این طور کردند. یکی هم خود من در اتومبیلی که جمعیت در آن بود نشسته بودیم. بنزین تمام شد بین راه. من سید بودم، یک شیخی هم همراهم بود. شوفر برگشت گفت که این از اثر اینکه این شیخ را سوار کرده بودیم بنزین تمام شد! تمام شدن بنزین را اثر نحوست یک روحانی می‏دانست! این طور بود آقا!

خیال نکنید که شما برادرهای اهل سنت ما مبتلا بودید، ما هم مبتلا بودیم. در شهرها، در دهات، در قصبات. اطلاعاتی که گفتنی نیست. توجه کنید! توجه کنید! اطلاعاتی ما داشتیم که گفتنی نیست. بانوان ما اطلاعاتی داشتند که روی تاریخ را سیاه کرده است. نمی‏دانید چه قضایایی در اینجا واقع شده است. در همین قم- مرکز روحانیت- نمی‏دانید چه بساطی اینها درست کردند و زنها را چطور بیرون آوردند که بروند جشن بگیرند! با زور بروند جشن برای کشف حجاب بگیرند. نمی‏دانید اینها با ما چه کرده‏اند!

حالا بحمد اللَّه با قدرت الهی و با همت همه اقشار ملت است که دیگر کسی نمی‏تواند بگوید «من بودم»؛ همه بودند، همه با هم. و همه هم نمی‏توانند بگویند «ما بودیم»؛ ایمان بود، قدرت خدا بود. اگر قدرت خدا نبود، دست خالی نمی‏توانستند این قدرتهای بزرگ را بشکنند. ملت چیزی دستش نبود، مشت و خون داشتند؛ غیر از این چیزی نداشتند. مع ذلک قدرت ایمان بود که شهادت را برای خودشان فوز می‏دانستند. این قدرت- که شهادت را برای خودش فوز بداند- غلبه داد ایران را بر قدرتهای بزرگ دنیا. همه پشت سرش ایستاده بودند، همه قدرتها. من داخل کار بودم. از امریکا مکرر پیغامها به من بود، و همه پشت سرش ایستاده بودند. مع ذلک قدرت ایمان این مردم غلبه کرد.

حالا این ملت ما، 35 میلیون ملت ما، از یک حبسی بیرون آمدند و اگر چنانچه یک حبسی باشد که مثلًا 35 میلیون را حبس بکنند، درهایش بسته باشد، دیوارهایش چه باشد، یک روز بشکند این قفس و بیرون بریزند، چه حالی پیدا می‏کنند؟ یک حال اغتشاش، یک حال به هم خوردگی. الآن وضع ایران این است. یک حال اغتشاش است، یک حال به هم خوردگی است. همه چیز ما را از بین بردند و رفتند. یعنی خزانه را خالی‏ کردند. بانکها را همه را خالی کردند و رفتند. الآن هر بانکی از این عائله چند صد میلیون دلار طلبکار است. همه چیز را بردند. فرهنگ ما را بردند، روحانیت ما را تضعیف کردند و رفتند، فرهنگ ما را از بین بردند و رفتند، اقتصاد ما را خراب کردند و رفتند، کشاورزی ما را بکلی از بین بردند و رفتند، همه چیز ما را بردند؛ حالا که همه چیز ما را بردند و ما مثل یک حبسیهایی که از حبس یکدفعه قفس شکسته و بیرون آمدیم و هر کدام یک طرف، یک جایی می‏پریم، همه متوجه شدیم به گرفتاری خودمان.

توجه [کنیم‏] به اینکه یک همچو گرفتاری نمی‏شود فوراً رفع بشود؛ یک شب نمی‏شود یک همچون گرفتاری یک قرن، نیم قرن، پنجاه و چند سال را که برای ما ... درست کردند و برای ما خانه خرابی درست کردند، این را با یک ماه، دو ماه، چهار ماه نمی‏شود ... درست کرد. شما خیال نکنید که به فکر شما نیستند؛ الآن نمی‏توانند به فکر هیچ کس باشند. شما خیال می‏کنید که اینها مثلًا راجع به سایر بلاد هم کاری کردند و برای شما نکردند. نمی‏توانند آقا، مطلبْ مطلب بزرگی است؛ همه با هم باید دست به هم بدهیم، یک مقدار باید فرصت بدهیم، یک مقدار باید همراهی کنیم، همه‏مان همراهی کنیم. اگر من طلبه با این آقایان علما، با شما علما، با شما آقایان، دست به هم ندهیم و دولت را تأیید نکنیم و همه با هم نشویم، نمی‏توانیم این خرابیها را درستش کنیم. خرابی است الآن؛ همه خراب است.

عمده مطلب ایران کشاورزی بود. اینها به اسم «اصلاحات ارضی» کشاورزی را بکلی از بین بردند و ایران شد یک بازاری که دستش را مرتب دراز می‏کند پیش دولتهای خارجی- خصوصاً امریکا- [که‏] «گندم بده، جو بده نمی‏دانم چه»! با اینکه ایران اگر خودش کشاورزی را بکند، باید صادر بکند به سایر ممالک؛ نباید از آنجا بگیرد. همه چیز ما را از بین بردند. دامداری ما را از بین بردند. مراتع ما را، مراتعی که- به تصدیق خود خارجیها- گفتند بهترین مراتع برای دامداری، غنی ترین مراتع برای دامداری، مرتع فلان‏ جاست- و من هم اسمش را یادم نیست- این را دادند به ملکه انگلستان و چند نفر از دوستان او! این را به او دادند و الآن نمی‏دانم ... وضعشان چطور است. تمام مراتع ما را از بین بردند به اسم ملی کردن. مردم را دستشان را منقطع کردند و خودشان چاپیدند و رفتند. و همین طور جنگلهای ما را به اسم ملی کردن ... به اشخاص خارج فروختند و استفاده‏اش را کردند. نفت را هم که همه می‏دانید که چطور بردند و هیچ چیز هم ندادند به ما. الآن به دولت ما پول نفت نرسیده؛ نفت صادر شده اما پول نفتش بعد باید برسد.

این جور نیست که الآن دولت به فکر شما نباشد، به فکر ما باشد. به فکر مثلًا، بلوچستان نباشد، به فکر تهران باشد. به فکر کردستان نباشد. به فکر همه جا هستند اما نارساست مطلب. صبر می‏خواهد. ما پنجاه و چند سال صبر بر این بلیات کردیم و سوختیم و ساختیم، حالا یک مقداری باز باید بسوزیم و بسازیم و مهلت بدهیم و کمک کنیم تا درست بشود. کارگری درست بشود. الآن تو کارخانه‏ها می‏ریزند نمی‏گذارند کارگری درست بشود؛ تو کشاورزها می‏ریزند نمی‏گذارند کشاورزی صورت پیدا بکند؛ و تو مدارس می‏ریزند نمی‏گذارند مدرسه‏ها درست باز باشد. همه جا را اینها خراب کردند. حالا هم تتمه‏ای که مانده است نمی‏گذارند که ما راحت باشیم؛ دولت راحت باشد تا کار انجام بدهد.

شما این را بدانید که اسلام برای یک قشر نیست، اسلام برای یک طایفه نیست؛ اسلام برای همه است، اسلام برای بشر است، برای انسان است، برای همه است. خیال نکنید که یک تبعیضی در اسلام باشد؛ در اسلام تبعیض نیست. خیال نکنید که کسانی که در مرکز هستند یا علمایی که در مراکز علمی هستند تبعیض قائل باشند. این حرفها نیست در کار. ما همه هستیم و با هم هستیم و برادر هستیم. و این نهضت همچو ... توفیق داد که الآن شما برادرها با ما برادرها همه با هم نشسته‏ایم، همه با هم تفاهماتمان را می‏گوییم. لکن شما فکر این را نکنید که ما در فکر شما نیستیم و نشسته‏ایم خودمان داریم یک کاری می‏کنیم‏ برای خودمان نه برای شما؛ ابداً این مطلبْ طرح نیست؛ این مطلب در جمهوری اسلامی- این مسائل- طرح نیست اصلًا. لکن اوضاعْ اوضاع اغتشاش و درهم و برهمی است که باید با مهلت انجام بگیرد.

من به شما اطمینان می‏دهم که وقتی که استقرار پیدا کرد حکومت ما- الآن بین راه هستیم، ما الآن حکومت مستقر نداریم، حکومت انتقالی است  یک حکومت مستقر پیدا کنیم که همه شما رأی بدهید، همه شما سرنوشت خودتان را تعیین کنید، بعد از اینکه تعیین کردیم سرنوشت خودمان را ... همه‏مان رأیمان را دادیم به اشخاص که دلخواه خودمان هستند ...، آن وقت حکومت را آن اشخاصی که از طرف ما رأی دارند درست می‏کنند؛ یک حکومتی که مال همه ملت است. همه ملت حکومتشان عبارت از یک حکومت صحیح است و اسلامی ان شاء اللَّه. ان شاء اللَّه قدرت اسلامی، احکام اسلامی. و آن وقت خواهید دید که قضیه، قضیه تبعیض و تجزیه و اینها هیچ ابداً مطرح نیست. نه از اول اسلام مطرح بوده نه حالا مطرح است. اگر چهار روز یک نفر آدم قاچاق آمد در این مملکت و خرابکاری کرد، این را نباید ما به اسم این بگذاریم که مثلًا مسائل باید این طور باشد؛ نخیر، وقتی که دولت اسلامی ان شاء اللَّه استقرار پیدا بکند، ان شاء اللَّه همه ما، همه شما در رفاه هستیم. و من سلام خودم را به برادرهایی که شما از پیش آنها آمدید اعلام می‏کنم و از آنها می‏خواهم که یک قدری حوصله داشته باشند، صبر داشته باشند. ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

                        صحیفه امام، ج‏7، ص: 74-79

 

سخنرانی [در جمع دانشجویان و روحانیون و تأکید بر مسائل اصلی انقلاب‏]

زمان: ظهر 1 اردیبهشت 1358/ 23 جمادی الاول 1399

مکان: قم‏

موضوع: اهتمام به مسائل اصلی انقلاب- لزوم سرکوب دشمنان داخلی و خیانتکاران گروهکی‏

حضار: گروههایی از فرهنگیان و دانشجویان کرمانشاه و همدان- جمعی از اهالی همدان، و شصت نفر از نمایندگان جامعه روحانیت تهران‏

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اهتمام به مسائل اصلی انقلاب‏

توفیق و سعادت همه اقشار ملت و شما خانمها و آقایان حاضر در اینجا را از خداوند می‏خواهم.

شما الآن قبل از مسائل اصولی به مسائل فرعی پرداخته‏اید. مسائل اصولی، ما الآن در بین داریم؛ تا آن مسائل اصولی حل نشود مسائل فرعی حل نخواهد شد. این مسائل به آن می‏ماند که در آن وقتی که ما همه با هم برای شکستن سد محکم خارجیها و عمال آنها فریاد می‏زدیم، شما حرف درست شدن دانشگاه یا درست شدن حوزه‏ها را بزنید! [این حرف‏] در آن وقت بیموقع بود، حالا هم همین طور. شما الآن گرفتار مسائلی هستید که اگر آن مسائل حل نشود، این مسائل حل نخواهد شد. شما الآن گرفتار انحرافاتی هستید که دامن‏می‏زنند و می‏خواهند مملکت ما را منحرف کنند و باز به حال سابق برگردانند. تا این انحراف و این خیانتها منقطع نشود و از بین نرود مسائل فرعی اصلاح نمی‏شود. شما الآن این مسائلی را که گفتید و طرح کرده‏اید، این برای وقتی است که ما بر اجانب غلبه پیدا کرده باشیم و آنها را عقب رانده باشیم. ما الآن در بین راه هستیم، ما نرسیدیم به مقصد؛ سمپاشیها در بین است. جدا کردن ملت از علما یکی از آن سمپاشی [ها] است. مسائلی که شما طرح کردید، این مسائل در موقع خودش مفید و الآن مضر است. الآن اگر این مسائل را ما بخواهیم تعقیب کنیم، بعضِ از این مسائل اسباب این می‏شود که تفرقه در بین ملت حاصل بشود. ما می‏خواهیم که این مسائل را در موقع خودش با فرصت حل بکنیم. الآن وقتی است که ما باید مسائل اصلی را [حل کنیم‏] و آن قطع ایادی اجانب [است‏] که الآن در بین کشور ما به طور گسترده‏ای هستند،  ... باید الآن این را فکر بکنیم. غیر از آن، فکر کردن در مسائل دیگر، فکر کردن در فروعی است که تا اصل درست نشود درست نخواهد شد.

شما ملاحظه می‏کنید که همه مشکلاتی که ما داشتیم در زمان سابق و رژیم فاسد، الآن بخواهیم اصلاح کنیم، مشکل‏تراشی می‏شود. مدرسه‏ها را به هم می‏زنند، جوانهای ما را نمی‏گذارند تحصیل کنند، هر روز به یک بهانه آنها را به خیابان می‏کِشند؛ زراعت را نمی‏گذارند، کشاورزی را نمی‏گذارند که تحقق پیدا بکند، می‏روند و فساد می‏کنند و از زراعت جلوگیری می‏کنند؛ اقتصاد ما را نمی‏گذارند سالم باشد؛ کارگر ما را نمی‏گذارند کار بکند، کارخانه‏های ما را نمی‏گذارند به جریان بیفتد. اینها کی‏ها هستند؟ اینها آیا دلسوز ملت هستند که نمی‏خواهند این مملکت آرامش پیدا بکند؟! آیا می‏شود اصلاحی بدون آرامش؟ می‏شود در حال جنگ اعصاب و جنگ خارجی و به هم خوردن همه اوضاع، قضایا و مشکلات ما حل بشود؟ می‏شود با این خرابکاریها که اینها در تمام اطراف مملکت ما شروع کرده‏اند- گاهی در کردستان، گاهی در بلوچستان، گاهی در جاهای دیگر مشغول فساد شده‏اند- می‏شود با این امر اصلاح بشود؟ می‏شود یک امری که پنجاه و چند سال است به هم خورده است، یک مملکتی که پنجاه و چند سال است رو به خرابی رفته است، فوراً اصلاح بشود؟ می‏شود بدون مهلت این مسائل حل بشود؟ اینها این عمال خارجی- مهلت نمی‏دهند؛ اینها نمی‏گذارند که یک مهلتی پیدا بشود و اشخاص متفکر کارها را انجام بدهند. اینها با صورت مختلف، با تبلیغات سوء مانع هستند از اینکه آرامش پیدا بشود، و تا آرامش پیدا نشود هیچ اصلاحی امکان ندارد؛ تا آرامش پیدا نشود کارخانه‏های ما به راه نمی‏افتد؛ تا آرامش پیدا نشود کشاورزی ما اصلاح نمی‏شود؛ تا آرامش نشود فرهنگ ما اصلاح نمی‏شود؛ تا آرامش نباشد روحانی ما اصلاح نمی‏شود. این مسائل را الآن طرح کردن جز اینکه یک تفرقه‏ای بیندازید چیزی نیست. مسئله اصلی را جلو بیندازید.

جوانان! عزیزان من! بانوان! آقایان! همه متوجه باشید دستها در کار است، توطئه‏ها در کار است؛ از خارج الهام می‏گیرند که نگذارند این مملکت آرامش پیدا بکند، نگذارند اصلاحات حاصل بشود. شما ملاحظه می‏کنید که خانه‏سازی برای کشاورزان و برای کارگران یک کار خلاف ملی است؟ همین را هم دارند مخالفت می‏کنند! همین خانه‏سازی [را] هم دارند مخالفت می‏کنند. آیا رفراندم یک امری بود که غیر ملی بود؟ مربوط به خارجیها بود؟ دولتی دخالت در آن داشت؟ دست قدرتی در آن دخالت داشت؟ چرا نمی‏گذاشتند رفراندم تحقق پیدا کند؟ چرا تحریم کردند رفراندم را؟ چرا صندوقها را در بعضی جاها آتش زدند «2»؟ برای اینکه نمی‏خواهند یک مملکت آرام باشد، نمی‏خواهند ملت به حال خودش، سرنوشت خودش را در دست بگیرد. اگر ملت سرنوشت خودش را در دست بگیرد نمی‏گذارد که امریکا همه چیز او را ببرد؛ و شوروی از آن طرف، امریکا از آن طرف، انگلستان از آن طرف. نمی‏گذارند همه نیروهای جوانی ما به هدر برود؛ و آنها نمی‏خواهند این را.

الآن تمام افکار باید متوجه این معنا باشد که دست این خائنها را کوتاه کنید؛ این‏ کارهایی که اینها در اطراف مملکت می‏کنند- با اسمهای مختلف، با بهانه‏های مختلف- اینها را ما باید علاج بکنیم؛ بعد از اینکه این علاج شد، وقت این است که فروع را ما وارد بشویم و کارهای دیگری را بکنیم. تا ریشه اجنبی در اینجاست و تا ریشه‏های عفونت بار رژیم سابق هست و تا رژیم سابق به ریشه‏های فاسد خودش در اینجا هست هیچ کار انقلابی نمی‏توانید بکنید. ما در بین انقلاب هستیم و باید ریشه اینها را از بین ببریم؛ ما نرسیده‏ایم به پیروزی؛ تا اینکه برسیم، بعد از به پیروزی رسیدن، آن مسائل پیش می‏آید. ما الآن در بین راه هستیم، ما الآن در حال مبارزه هستیم. و آقایان ملتفت باشند، توجه داشته باشند، اذهان شما را منحرف نکنند به فروع، و به اسم اینکه برای کارگر کار بکنید، برای مدارس چه بکنید. اینها چیزهایی است که آنها می‏خواهند نشود لکن تقاضایشان این است که حالا با صورتهای مختلف طرح بکنند که نگذارند آرامش در ایران پیدا بشود؛ و الّا ما شروع به خانه‏سازی می‏خواهیم بکنیم، آنها مانع هستند؛ دولت می‏خواهد کشاورزی را به راه بیندازد، کارخانه‏ها را به راه بیندازد، آنها مانع هستند. این موانع را اول از بین ببرید. اول باید دشمن را از بین برد، بعد طرحها را داد.

من از خدای تبارک و تعالی یاری همه آقایان را و همه دانشجویان را و همه محترمین بلاد را خواستار هستم؛ و از همه تقاضا دارم که این تفرقه افکنیها را از دست بدهند و نگذارند اشخاصی در بین آنها بیایند و با صورتهای ظاهر الصلاح و با واقعِ توطئه‏گری تفرقه بیندازند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه‏

                        صحیفه امام، ج‏7، ص: 80-83

 

سخنرانی [در جمع دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها (اصلاح دانشگاهها)]

زمان: ساعت 30: 17 بعد از ظهر 1 اردیبهشت 1359/ 5 جمادی الثانی 1400

مکان: تهران، شمیران، دربند

موضوع: تشریح چگونگی اصلاح دانشگاههای کشور

حضار: اقشار مختلف مردم- دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها و سازمانهای دانشجویی مسلمان سراسر کشور

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

تبیین مفهوم «اسلامی شدن دانشگاه»

سلام بر شما ملت بزرگ ایران. سلام بر ملت مسلمان جهان. سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانی برای اسلامند. و من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چیست؟ بعضی گمان کردند که کسانی که اصلاح دانشگاهها را می‏خواهند و می‏خواهند دانشگاهها اسلامی باشد این است که گمان کردند که- این اشخاص توهّم کردند که- علوم دو قسم است: هر علمی دو قسم است. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیر اسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامی و غیر اسلامی ندارد. و بعضی توهّم کردند که اینها که قائلند به اینکه باید دانشگاهها اسلامی بشود؛ یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنی همان شأنی را که مدارس قدیمه دارند باید در دانشگاهها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتی است که بعضی می‏کنند، یا خودشان را به اشتباه می‏اندازند. آنچه که ما می‏خواهیم بگوییم این است که دانشگاههای ما، دانشگاههای وابسته است. دانشگاههای ما دانشگاههای استعماری است.

دانشگاههای ما اشخاصی را که تربیت می‏کنند، تعلیم می‏کنند، اشخاصی هستند که غربزده هستند. معلمینْ بسیاری‏شان غربزده هستند و جوانهای ما را غربزده بار می‏آورند.

ما می‏گوییم که دانشگاههای ما یک دانشگاههایی که برای ملت ما مفید باشد، نیست. ما بیشتر از پنجاه سال است که دانشگاه داریم، با بودجه‏های هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل می‏شود، و در این پنجاه سال نتوانستیم در علومی که در دانشگاهها کسب می‏شود خودکفا باشیم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهیم یک مریضی را معالجه کنیم، اطبای ما بعضیهایشان یا بسیاری‏شان می‏گویند این باید برود به انگلستان؛ پنجاه سال دانشگاه داشتیم و طبیبی که بتواند کفایت از ملت بکند، از احتیاج ملت بکند، به حسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و برای تمام شئونی که یک ملت زنده لازم دارد احتیاج به غرب داریم. ما که می‏گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادی داشته باشد و اسلامی باشد، نه این است که فقط علوم اسلامی را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسمند. هر علمی دو قسم است: یکی اسلامی و یکی غیر اسلامی. ما می‏گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فرآورده‏های دانشگاه را برای ما عرضه دارید. ما می‏گوییم که دانشگاههای ما مانع از ترقی فرزندان این آب و خاک است.

ما می‏گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتی. ما می‏گوییم که جوانهای ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربّی‏ به تربیت اسلامی نیستند.

آنهایی که تحصیل می‏کنند، برای این است که یک ورقه‏ای به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتی که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند، و نگذارد این نسلهای بزرگ و این جوانهای بسیار عزیز به هدر بروند و قوای آنها به هدر برود، در این پنجاه سال قوای ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجیها وادار کردند. معلمین مدارس ما، معلمین اسلامی به حسب نوع نیست، و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لهذا آن چیزی که از دانشگاههای ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد، و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم. ما که می‏گوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، می‏خواهیم بگوییم که دانشگاههای ما باید در احتیاجاتی که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمینی که در مدارس ما، اساتیدی که در دانشگاههای ما هستند بسیاری از آنها در خدمت غربند.

جوانهای ما را شستشوی مغزی می‏دهند. جوانهای ما را تربیت فاسد می‏کنند. ما نمی‏خواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمی‏خواهیم. ما نمی‏خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه می‏کنند. عمداً یا از روی جهالت. ما می‏خواهیم بگوییم دانشگاههای ما اخلاق اسلامی ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد. اگر دانشگاههای ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت، میدان زد و خورد عقایدی که مضرّ به حال این مملکت است نمی‏شد. اگر اخلاق اسلامی در این دانشگاهها بود این زد و خوردهایی که برای ما بسیار سنگین است، تحقق پیدا نمی‏کرد. اینها برای این است که اسلام را نمی‏دانند و تربیت اسلامی ندارند.

دانشگاهها باید تغییر بنیانی کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیتهای اسلامی. اگر تحصیل علم می‏کنند، در کنار آن تربیت اسلامی باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیتهای غربی. نه آنکه یک دسته به طرف غرب بکشانند جوانهای ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصی که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصی که ما را می‏خواهند در انحصار اقتصادی قرار بدهند، یا برای ما ادعا می‏کنند که ما شما را، حصار اقتصادی می‏کشیم دور شما، و دست و پا می‏کنند در این موارد، یک دسته از دانشگاهیهای ما، از جوانهای ما کمک به آنها نکنند. ما می‏خواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوانهای دانشگاهی ما هم همه در مقابلش بایستند. ما می‏خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهیهای ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتی این جوانهایی که به واسطه ساده‏لوحی خودشان، تربیتهای باطل بعضی از معلمین را قبول کردند و حالا که ما می‏خواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادی بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم این طور کنیم، جبهه‏بندی می‏کنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامی و دانشگاهی که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوانهای ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار می‏کنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرفداری از امریکا، طرفداری از شوروی. ما می‏خواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقی نباشند. غربی نباشند. اینهایی که راه افتادند در خیابانها یا در خود دانشگاهها و درگیری ایجاد می‏کنند. و زحمت برای دولت و ملت ایجاد می‏کنند، اینها اشخاصی هستند که طرفدار غرب یا شرقند. و به عقیده من طرفدار غربند. طرفدار امریکایند.

ما که امروز با امریکا در قبال هم ایستادیم، در قبال این ابرقدرت ایستادیم و احتیاج به این داریم که جوانهای ما هم در قبال آنها بایستند، جوانهای ما در مقابل خودشان می‏ایستند و برای امریکا کار می‏کنند. ما می‏خواهیم دانشگاهها را طوری کنیم که جوانهای ما برای خودشان و برای ملتشان کار کنند. این آقایانی که اشکال می‏کنند در این معانی و کنار نشسته و اشکال می‏کنند، اینها گمان می‏کنند که اعضای شورای انقلاب نمی‏فهمند به اینکه معنی اسلامی کردن این نیست که در همه علوم دو قسم ما داریم. یک قسم هندسه اسلامی داریم. یک قسم هندسه غیر اسلامی. اشکال می‏کنند. نمی‏دانند که اعضای شورای ما که بعضی از آنها دکتر هستند، و بعضی از آنها مجتهد هستند، نمی‏فهمند اینها که علوم اسلامی جایی دارد. در مدارس قدیمه هست. و اینجا جای علوم دیگر است. لکن باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل می‏شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. ما می‏گوییم که برنامه‏هایی که در دانشگاهها هست، منتهی می‏کند جوانان ما را به اینکه طرف کمونیسم کشیده بشوند یا طرف غرب و نباید این طور باشد. ما می‏گوییم که جوانان ما را این معلمینی که یا اساتیدی که در دانشگاه بودند و بعضی از آنها که هستند، نمی‏گذارند تحصیل حسابی بکنند، آنها را متوقف می‏کنند. مانع از پیشرفت آنها هست. در خدمت غرب هستند و می‏خواهند ما در همه چیز محتاج به غرب باشیم. معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادی نمی‏ترسیم. ما از دخالت نظامی نمی‏ترسیم. آن چیزی که ما را می‏ترساند وابستگی فرهنگی است. ما از دانشگاه استعماری می‏ترسیم. ما از دانشگاهی می‏ترسیم که جوانهای ما را آن طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهی می‏ترسیم که آن طور جوانهای ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند. ما می‏خواهیم که دانشگاه ما مثل اشخاصی که- بعضی از این اشخاصی که- اشکال به این مسأله کردند، نباشند. اینها نمی‏فهمند معنای استقلال و معنای اسلامیت دانشگاه را. من آن چیزی را که شورای انقلاب و رئیس جمهور گفته‏اند راجع به تصفیه دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتی که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانی می‏کنم. و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم که کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را برای ملت معین کنیم. از خداوند تعالی سعادت ملت اسلام را و سعادت جوانها را خواستارم. و امیدوارم که همان طوری که پیشنهاد شده است، دانشگاهها را از همه عناصر تخلیه کنند و از همه وابستگیها تخلیه کنند، تا اینکه ان شاء اللَّه یک دانشگاه صحیح [با] اخلاقی اسلامی [و] فرهنگ اسلامی تحقق پیدا بکند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏

                        صحیفه امام، ج‏12، ص:248- 252

 

تقریظ [بر کتاب «پیام خون» حاوی بعضی از وصایای شهدا]

زمان: 1 اردیبهشت 1360/ 16 جمادی الثانی 1401

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: مقدمه‏ای بر کتاب «پیام خون» بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

آنچه مقابل شماست جملاتی از وصیتهای عده‏ای از شهدای انقلاب اسلامی است.

براستی انسان را به یاد شهدای صدر اسلام می‏اندازد. من شرمم می‏آید که خود را در مقابل این عزیزان سرشار از ایمان و عشق و فداکاری به حساب آورم؛ آنان با عشق به خدای بزرگ به معشوق خویش پیوستند و ما هنوز در خم یک کوچه هم نیستیم.

خداوندا، این عزیزان از خود گذشته را در جوار رحمت خود بپذیر، و ما را از قیدها و بندهای خودبینی و خودخواهی نجات مرحمت فرما. «إنک ذو الفضل العظیم».

1 اردیبهشت 1360/

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏ 

 صحیفه امام، ج‏14، ص: 310

 

سخنرانی [در جمع خلبانان و پرسنل نیروی هوایی (لزوم حفظ وحدت)]

زمان: صبح 1 اردیبهشت 1360/ 16 جمادی الثانی 1401

مکان: تهران، حسینیه جماران‏

موضوع: لزوم حفظ وحدت و جلوگیری از تفرقه و اختلاف‏

حضار: خلبانان و پرسنل نیروی هوایی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

حفظ وحدت کلمه و انسجام در نیروهای مسلح‏

من ضمن تقدیر از این شجاعت و ابتکار آقایان و باز تقدیر از اینکه شماها اول کسی بودید که به ملت پیوستید و امیدوارم که تا آخر هم به این عهد خودتان باقی باشید، باید چند کلمه‏ای عرض کنم و آن امری است که از همه امور برای هم کشور، هم برای اسلام و هم برای ارتش مهمتر است و آن همانی [است‏] که پیروزی را به شما داد؛ وحدت کلمه و انسجام کامل در همه قوای مسلح.

اگر بنا شود که- خدای نخواسته- در قوای مسلح، به واسطه تبلیغات سوئی که گاهی به اغراض فاسدی می‏شود، یک اختلافی پیدا بشود، این موجب این می‏شود که عنایت خدای تبارک و تعالی- خدای نخواسته- برگردد و باز همان ابتلائات و همان بساطی که دیدید در طول تاریخ بر این ملت واقع شد- خدای نخواسته- عود کند. بر همه شما، بر همه ما و بر همه ملت است که وحدت کلمه را همان طوری که تا حالا بحمد اللَّه حفظ کرده‏اند، از این به بعد هم حفظ کنند و به حرف مفسدها که برانگیخته از همان ابرقدرتها هستند، هیچ گوش ندهند و چنانچه در بینشان یک افراد فاسدی پیدا شد که بخواهند تفرقه ایجاد کنند، آنها را نصیحت کنند و اگر گوش نکردند، به فرماندهان معرفی کنند، تا آنها را به دادگاه ببرند و نگذارند که- خدای نخواسته- این انسجامی که الآن بین همه هست، گسیخته بشود.

و مهمتر از این توجه به خداست. هر چه داریم از اوست و هر چه هستیم. او هستی‏ داده به ما و ما باید توجه به او دائماً داشته باشیم و بدانیم که پیروزی از اوست و اگر- خدای نخواسته- انحرافی پیدا بشود، شکست به عهده ماست. و من امیدوارم که شما برادرهای عزیز توجه داشته باشید که اسلام برای همه [است‏]، برای همه مستضعفین، که از آن جمله خود شماها هستید؛ یعنی، شمایید که قدرتهای بزرگ، شما را کوچک شمردند و بحمد اللَّه شما ثابت کردید که تخیلات آنها باطل است و امیدوارم که باز با جدیت خودتان، ابتکار خودتان، به راه انداختن کارهایی که باید راه بیفتد، باز به دشمنها اثبات کنید که ایران با اتکا به خدا پیروز است. و من امیدوارم که این پیروزی را هر روز نصیب شما خدای تبارک و تعالی بفرماید.

سلام و درود بر همه شما و بر همه رزمندگانی که در راه خدا رزم می‏کنند و رحمت بر شهدایی که از شما و از دیگران تقدیم بارگاه خدا شده است. سلامت باشید، ان شاء اللَّه.

                        صحیفه امام، ج‏14، ص: 311-312

 

 وکالتنامه [به آقای حیدر علی جلالی خمینی (بخشش زمین موروثی در خمین به فقرا)]

زمان: 1 اردیبهشت 1364/ 30 رجب 1405

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: وکالت برای بخشش زمین موروثی در خمین به فقرا

مخاطب: جلالی خمینی، حیدر علی [بسمه تعالی. محضر مکرم حضرت آیت اللَّه العظمی، رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی- مد ظله العالی‏

پس از سلام، زمینهایی که در خمین متعلق به حضرت عالی می‏باشد خانه در او ساخته نشده. چنانچه رهنمود و دستوری هست بیان فرمایید. الأحقر، جلالی خمینی‏].

بسمه تعالی‏

جناب حجت الاسلام آقای جلالی- دامت افاضاته‏

جنابعالی وکیل هستید زمینهای متعلق به این جانب را، هر چند ناقابل است، هر طور صلاح می‏دانید تقسیم کنید بین فقرا و تملیک آنان نمایید، چه ساختمان شده باشد یا نشده باشد.

30 رجب 1405/ 1 اردیبهشت 64

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏14، ص: 313

 

. انتهای پیام /*