کد مطلب: 3053 | تاریخ مطلب: 26/01/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 26فروردین ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  26فروردین ماه

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما)] 26 فروردین43

نامه سرگشاده [سرگشاده به امیر عباس هویدا (خیانتهای شاه و دولت)]26 فروردین 46

پیام [به ملت ایران و اعلام روز ارتش (وظایف متقابل ملت و ارتش)]26 فروردین 58

سخنرانی [در جمع پرسنل نیروی هوایی (انقلاب اسلامی و نهضتهای پیشین- ارتش)]26 فروردین 58

سخنرانی [در جمع گروهی از اهالی میانه (توطئه‏ های گروهکهای وابسته)]26 فروردین 60

حکم [: پاسخ استفتاء نماینده امام در ژاندارمری (جمع‏آوری تصاویر شهدا از اتوبان قم)]26 فروردین 68

        

 سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما)]

زمان: 8 صبح 26 فروردین 1343/ 2 ذی الحجه 1383

مکان: قم، مسجد اعظم‏

موضوع: تحلیلی از قیام 15 خرداد، عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیون‏

مناسبت: آزادی امام خمینی از زندان‏

حضار: علما، روحانیون، بازاریان، دانشجویان و اقشار مختلف مردم‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم‏

انا للَّه و انا الیه راجعون‏

علامت تمدن، کشتار 15 خرداد!

 [گریه شدید حضار] من تا کنون احساس عجز در صحبتها نکرده‏ام و امروز خودم را عاجز می‏دانم. عاجز می‏دانم از اظهار تألمات روحیه‏ای که دارم برای اوضاع اسلام عموماً، و اوضاع ایران خصوصاً، و قضایایی که در این یک سال منحوس پیش آمد؛ خصوصاً قضیه مدارس علمی، قضیه 15 خرداد. قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید

خدا می‏داند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمده‏ام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظره‏هایی؛ با بچه‏های کوچک بی‏پدر [گریه شدید حضار]، با مادرهای جوان از دست داده، و مادرهای جوان مرده، با زنهای برادر مرده، با پاهای قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صدای ما به عالم نمی‏رسد؛ افسوس که گریه‏های این مادرهای بچه مرده نمی‏رسد به دنیا [گریه شدید حضار].

ما را کهنه‏پرست معرفی می‏کنند، ما را مرتجع معرفی می‏کنند، علمای اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر می‏کنند. جراید خارج از ایران، آنهایی که با بودجه‏های گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شده‏اند، در خارج ما را مخالف اصلاحات- که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی می‏کنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی می‏کنند؛ می‏گویند آخوندها می‏خواهند با الاغ باز سوار بشوند از این طرف به آن طرف بروند؛ آخوندها می‏گویند که برق نمی‏خواهیم؛ آخوندها می‏گویند طیاره نمی‏خواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها می‏خواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاه روزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنه‏پرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها، قلدریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنه‏پرستی است؟ علمای اسلام در صدر مشروطیت، در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانین جعل کردند، قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است، به نفع اسلام است، قوانین اسلام است؛ این را با خونهای خودشان، با زجرهایی که کشیدند، با بیچارگیهایی که متوجه به آنها شد، گرفتند؛ این آخوندها مرتجع هستند؟

امروز هم، روحانیت قیام کرده است، نهضت کرده است؛ ملت به تَبَع روحانیت نهضت کرده است؛ ملتهای اسلام بیدار شده‏اند، نهضت کرده‏اند؛ خواسته‏های روحانیت عمل به قوانین اسلام است؛ این ارتجاع است؟ رسول اکرم مرتجع بود؟ قوانین آسمانی، قوانین الهی، که ما برای آن این قدر اهانت می‏شویم، این قدر زجر می‏کشیم، دعوت به عمل کردن به قوانین آسمانی ارتجاع است؟ خدای تبارک و تعالی مرتجع است؟ جبرئیل امین، واسطه وحی الهی، مرتجع است؟ پیغمبر اکرم مرتجع است؟ ائمه هُدی‏ مرتجع هستند؟ علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند؛ آنها قوانین اسلام را، قوانین وحی را به مردم ابلاغ می‏کنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟

شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام. اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش خلق فرموده است. امر فرموده است، مسلط است انسان؛ آزاد است انسان؛ هر انسانی در مسکن آزاد است؛ در مشروب و مأکول- آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد- آزاد است؛ در مشی آزاد است. حکم اسلام است که اگر کسی حمله برد به منزل کسی، برای آن کسی که مورد حمله واقع شده است جایز است کشتن او. اسلام این قدر با آزادیها موافق است؛ اسلام، ارتجاع سیاه است؟ علمای اسلام که از خودشان چیزی ندارند، ما که خودمان حرفی نداریم، ما هر چه می‏گوییم «قالَ رسولُ اللَّه» می‏گوییم، رسول اللَّه هم «قالَ اللَّه» می‏فرماید. اگر ما مرتجعیم، معلوم می‏شود رسول اللَّه مرتجع است؛ اگر شما ما را مرتجع می‏دانید، ما را کهنه‏پرست می‏دانید- مردک امروز هم باز دست از حرفش برنمی‏دارد- اگر ما را کهنه‏پرست می‏دانید، ما که از خودمان حرفی نداریم، ما می‏گوییم «قال اللَّهُ تعالی»، ما می‏گوییم «قالَ رسولُ اللَّه»؛ پس شما رسول اللَّه را کهنه‏پرست می‏دانید، اف بر این تجدد!

و اگر چنانچه قوانین را قبول دارید، اگر اسلام را قبول دارید (که ما تَبَع او هستیم و اسلام سرمنشأ همه آزادیها، همه آزادگیها، همه بزرگیها، همه آقاییها، همه استقلالها هست) [اگر] اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام کجایش ارتجاع است؟ بفرمایید کجای احکام اسلام را آقایان ارتجاع سیاه می‏دانند؟ بفرمایند بیایند تفاهم کنند. آخر اینکه تو «1» بروی آنجا برای خودت صحبت بکنی و هر جا پیش می‏آید یک صحبتی بکنی و: «خیر؛ کهنه‏پرستی را ما می‏کوبیم، چطور می‏کنیم»، رجز بخوانی، اینکه نمی‏شود. خوب بیا بنشین بگو: آقا، اینکه پیغمبر فرموده است، این ارتجاع سیاه است؛ تا ما ببینیم که شما درست می‏فرمایید؟ تا ما اثبات کنیم نخیر، ارتجاع نیست.

ما می‏گوییم آقا، غلام حلقه به گوش دیگران نباشید؛ ما عزت و شرف شما را می‏خواهیم؛ ما به شماها نصیحت می‏کنیم که آقا، شما دولت اسلام هستید؛ هیأت حاکمه بر مسلمین، به اصطلاح، هستید؛ شما عزیز باشید؛ آقا باشید؛ بزرگ باشید؛ استقلال را حفظ کنید؛ تبعیت را دست بردارید، دستتان را برای چهار دلار دراز نکنید؛ هر جلسه‏ای شما تشکیل می‏دهید، هی می‏گویید دلار بده! ما با این چیزها مخالفیم. اگر این ارتجاع است، ما مرتجعیم؛ و اگر آن تمدن است شما متمدنید. اگر به قوانین اسلام، شما اعتقاد دارید، این قوانین اسلام؛ و اگر به قوانین اساسی، به قانون اساسی شما اتکا دارید، قانون اساسی مردم را آزادی داده است در مسکن، در کارهای خودش، در مالش، در جانش، آزادی داده است؛ از این زورگوییها قانون منع کرده است. ما می‏گوییم شما آقا بیایید به قانون عمل کنید. می‏گذاریم قانون را زمین؛ شما یک نماینده‏ای بفرستید، ما هم یک نماینده‏ای می‏فرستیم؛ قانون اساسی را می‏گذاریم زمین؛ شما که می‏گویید ما قانونی هستیم، دموکرات هستیم، شما که می‏گویید که ما جلو رفته هستیم، مترقی هستیم، این قانون اساسی ماست؛ می‏گذاریم زمین. به قانون اساسی عمل کنید، اگر ما حرفی زدیم. به این متمم قانون اساسی، شما عمل کنید که علمای اسلام در صدر مشروطیت جان دادند برای گرفتن این، و رفع کردن اسارت ملتها؛ شما بنشینید به این قانون اساسی عمل کنید. قانون اساسی مطبوعات را آزاد کرده است، شما آزاد می‏کنید؟ ما مرتجعیم که می‏گوییم بگذارید به قانون اساسی عمل بشود، بگذارید مطبوعات آزاد باشد، بگذارید که این مطبوعات رو عقیده خودش [ان بنویسند؛] همه‏شان خبیث هستند، لکن با جمیع خباثتشان باز نمی‏خواهند این قدر سمپاشی کنند.

خوب شما آقایان، ملت ایران، روزنامه اطلاعات را، سرمقاله روزنامه اطلاعات سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردین را ملاحظه فرمودید. ملاحظه فرمودید که اینها چه نقشه‏ای کشیده بودند و کشیده‏اند. اینها دیدند که با زور و با قلدری و با سرنیزه و با 15 خرداد فراهم کردن و با مدرسه فیضیه خراب کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن و با اهانت به علمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها، هر چه کردند، گندش بالا آمد، این قدر بالا آمد که او  هم فهمید؛ همه فهمیدند. و دیدند که خیلی بد شد، دنیا اعتراض کرد. 15 خرداد روی دولتها را سیاه کرد. ما نمی‏خواستیم این قدر روسیاهی بار بیاید. 15 خرداد ننگی بر دامن این مملکت گذاشت که تا آخر محو نخواهد شد. تاریخ ضبط می‏کند این را. خودهاشان هم گفتند که 15 خرداد ننگ بود، من هم می‏گویم ننگ بود، لکن نکته را نگفتند؛ من نکته را می‏گویم. ننگ بود که مسلسلها را، تانکها را، توپها را، تفنگها را از مال این ملت فقیر به دست آوردند و به روی این ملت فقیر بستند؛ پایمال کردند این بیچاره‏ها را. از این ننگ بالاتر آیا می‏شود که انسان، یک ملتی را این طور پایمال کند؟ این بیچاره‏ها چه کرده بودند آقا آخر؟ چه کرده بودند؟

ما یک سلسله نصایح کردیم؛ نصیحت که این قدر بساط نداشت. ما یک مطالب منطقی 0 داریم؛ قانونی داریم آقا ... قانون اساسی را شما قبول ندارید؟ پس بگویند آقای دولت «2» بروند در مجلس بگویند ما قانون اساسی را قبول نداریم. خوب باز آن وقت برگردند به قهقرا، هر جا می‏خواهند. ما که می‏گوییم به قانون اساسی عمل کنید، ما مرتجعیم [یا] شمایی که دسته جمعی مردم را حبس می‏کنید، تبعید می‏کنید؟ سلولهای شما پر است از حبسیها، از علما، از اساتید، از محترمین، از متدینین. بندر عباس پر است از تبعیدشدگان؛ برای اینکه اینها می‏گفتند که آقا، خوب ما نمی‏خواهیم اسیر باشیم، اسیر استعمار باشیم‏

آخر چه می‏گویند به ما؟ ما مرتجعیم که می‏گوییم به قانون اساسی عمل کنید؟ قانون اساسی را بگذارید زمین، همه‏مان عمل کنیم؛ این را که قبول دارید. ما می‏گوییم به دین عمل بکنید، شما می‏گویید که پیغمبر اکرم مرتجع است، نَعوذُ بِاللَّه. در لفظ نمی‏گویید، معنایش این است. قانون اساسی را که قبول دارید و لو در آن وقتها زمزمه می‏کردند که‏ مال پنجاه سال پیش از این است و فلان؛ قانون اساسی که دیگر قضیه پنجاه سال پیش از این ندارد- قانون اساسی که می‏گوید ملتها باید آزاد باشند؛ ملت ایران باید مردمش آزاد باشند؛ مطبوعات باید آزاد باشد؛ هیچ کس حق ندارد جلو قلم را بگیرد.

شما دیدید که روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردین نوشت که روحانیین بحمد اللَّه خیلی جای خوشوقتی است، بعضی مجلات هم نوشته بودند، لکن این بیشتر منتشر می‏شود، جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند در انقلاب شاه و ملت. رفتند تهران اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی کنید؛ این خمینی است؟ تا ما بگوییم عَلَیْهِ اللعنة. سایر علمای اسلامند؟ خوب معرفی کنید؛ دست بگذارید رویش. علمای طراز اول ما چند نفر در اینجا هستند، خداوند همه را حفظ کند [آمین حضار]؛ در تهران هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در مشهد هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در نجف هستند، خداوند حفظشان کند [آمین حضار]؛ در سایر بلاد مسلمین هستند، خدا همه را تأیید کند [آمین حضار]. این علمای اسلام؛ این علمای اسلام در ماورای جو هستند؟ اینهایی که با شما یک قرارداد سری کرده‏اند، خوب اسم ببرید. آقا، اگر مردی اسم ببر؛ بگو که خمینی، توی حبس ما رفتیم پیش او، و او گفت که بر گذشته‏ها صلوات! خمینی غلط می‏کند همچو حرفی می‏زند خلاف دین اسلام؛ خمینی می‏تواند تفاهم کند با ظلم؟ غلط می‏کند. خمینی آنجا هم که بود، تو حبس هم که بود، مجد اسلام را حفظ می‏کرد، می‏تواند حفظ نکند؟ اسلامی که پیغمبر اسلام این قدر زحمتش را کشیده است؛ ائمه هُدی‏ این قدر خون دلش را خورده‏اند؛ علمای اسلام این قدر زحمت کشیده‏اند؛ خمینی و امثال خمینی می‏توانند که یک چیزی بگویند که بر خلاف مصالح اسلام باشد؟ خمینی را از جامعه بیرون می‏کنیم.

اینها نقشه این را کشیده‏اند که علمای اسلام را به مردم معرفی کنند به اینکه اینها هم‏ مثل ما می‏مانند. خودشان مرفوض جامعه هستند، می‏خواهند ما را هم مرفوض کنند. جامعه خودشان را نمی‏پذیرد، می‏خواهند ما را هم بگویند نمی‏پذیریم. می‏خواهند ما را با این نقشه مشئوم، منفور جامعه کنند ... با سر صبر و راحت، تبعیت از اربابها، تبعیتْ کاش از ارباب، تبعیت از اسرائیل کنند. وا مصیبت! مگر من می‏توانم با این یک مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس، مفاسد این مملکت را بگویم. من امروز حالم هم خوب نیست. دیشب خوابم هم خیلی کم بود. مع ذلک، خوب، یک مطالب کلیاتی باید گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداریم؟

رفتند پیش مدیر اطلاعات که آقا کی به شما این مطلب را گفته است؟ خوب بگویید تا ما بفهمیم که این روحانی کیست؟ این روحانی سازمانی  کیست که با شما تفاهم کرده است و مطالب شما را قبول کرده است بر خلاف دین اسلام؟ خوب بگویید. بیچاره خجل شده است؛ گفته من نبودم اینجا؛ به فلان بگویید ببخشید، چه و چه؛ از این حرفها، یک شرح مفصلی؛ و من سرمقاله‏ام حاضر است. سرمقاله را به آن آقا نشان داده بود که من این را نوشته‏ام، لکن سنجاق کرده از بعض مقامات آورده‏اند، داده‏اند که این را باید بنویسی؛ «باید» است، من چه بکنم؟ من یک تکلیفی برای او معین می‏کنم، یک مطلبی برای خودمان می‏گویم. اگر چنانچه مدیر اطلاعات یک آدمی است که متأسف است از این تحمیلات، شما خوب دیگر بحمد اللَّه متمولی، احتیاج نداری، دست از روزنامه‏نگاریت بردار، بشو وزیر. الحمد للَّه اینجا همه وزیر می‏شوند [خنده حضار]. خوب بشو وزیر، بشو وکیل. تو را وکیل می‏کنند؛ مردم نمی‏کنند خوب؛ وکیلت می‏کنند؛ لازم نیست مردم [بخواهند]؛ مگر مردم حق وکالت دارند؟ نه، وکیلت می‏کنند؛ منتصبت می‏کنند؛ بشو سناتور. منتصبت می‏کنند؛ اگر تو از این معنا عار داری که یک چیزی را بر تو تحمیل کنند، خوب آسان است این؛ روزنامه نگاری را که الزام نمی‏کنند که شما روزنامه‏نگار باشید، دست از روزنامه‏تان بردارید، بروید یک شغل بهتری. از آن طرف من به او پیغام دادم که باید این درست بشود؛ باید این تکذیب بشود. از قراری که دیشب باز یک کسی آمده بود گفت که او تعریف کرده است که من نمی‏توانم با ملت مواجه بشوم؛ نمی‏توانم با روحانیت مواجه بشوم؛ فکری بکنید من یک سوژه‏ای درست می‏کنم که تکذیب بشود؛ دستگاه گفته این دلیل بر سستی کار ماست. خوب، ما مرتجعیم یا شما؟

یک دروغی را آخر ما که مرده نیستیم که شما نسبت به ما می‏دهید؛ ما یک جمعیت کثیری بحمد اللَّه از علما داریم؛ ما مراجع بزرگ داریم؛ ما مراجع بزرگ عالی الشأن داریم؛ ما علما داریم در بلاد؛ ما فضلا داریم در حوزه‏ها؛ ما مدرسین بزرگ داریم در حوزه‏ها؛ ما طلاب و فضلای علوم دینیه داریم؛ اینها که نمی‏نشینند که گوش کنند که کسی در روزنامه کثیر الانتشارش یک دروغ شاخداری بنویسد: «بحمد اللَّه موافقت کردند»؛ خوب ما داد می‏کنیم، فریاد می‏کنیم، نمی‏گذارند منعکس بشود. خوب آقا! آقایی  که دیروز گفتی که- یا دیشب گفتی که- کهنه‏پرستی را جلو می‏گیریم، این کهنه‏پرستی نیست که شما جلوی مطبوعات را می‏گیرید؟ تحمیل می‏کنید به روزنامه اطلاعات؟ سند داریم. دیگر اینکه یک چیز دروغی نیست که آقایان بگویند که افترا بستید؛ نوشته شما سنجاق در دفتر روزنامه اطلاعات است که شما گفته‏اید باید این را بنویسید، و نگذاشتید تکذیب کند.

ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید؛ مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به دین عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع می‏دانید، به قانون اساسی عمل کنید. خوب بگذارید بنویسند. [مدیر اطلاعات‏] به دست و پا افتاد و چه شد؛ و من به او پیغام دادم که من از آن آدمها نیستم که اگر یک‏ حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود؛ من راه می‏افتم دنبالش. اگر من خدای نخواسته، یکوقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می‏کند که یک حرفی بزنم، می‏زنم و دنبالش راه می‏افتم و از هیچ چیز نمی‏ترسم بحمد اللَّه تعالی. و اللَّه، تا حالا نترسیده‏ام [ابراز احساسات حضار]. آن روز هم که می‏بردندم، آنها می‏ترسیدند؛ من آنها را تسلیت می‏دادم که نترسید. [خنده حضار]

آخر اگر ما برای مقصد اسلامی، برای مقصدی که انبیا خودشان را به آب و آتش زدند، اولیای عظام خودشان را به کشتن دادند، علمای بزرگ اسلام را آتش زدند، سر بریدند، حبس کردند، تبعید کردند، حبسهای طولانی کردند، اگر چنانچه ما برای مقاصد اسلام بترسیم، دین نداریم. دیندار هم برای اینکه خرقه را از این عالم خالی کند می‏ترسد؟ اگر ما ماورای این عالم را اعتقاد داشته باشیم، باید شکر کنیم که در راه خدا کشته بشویم و برویم در صف شهدا. بترسیم؟ از چه چیز بترسیم؟ آن باید بترسد که غیر این عالم جایی ندارد. خدای تبارک و تعالی وعده کرده به ما که یک جای خوب دارید، اگر چنانچه به دین من رفتار کنید؛ و ما امیدوارم که رفتار کنیم؛ امید دارم که رفتار کنیم. ما از چه بترسیم؟ چه ترسی ما داریم از شماها؟ شما آن آخر امر این است که ما را اعدام کنید؛ اول زندگی راحت ماست؛ از این کثافتکاریها بیرون می‏رویم؛ از این رنج و مِحَن خلاص می‏شویم. آقای ما فرموده: و اللَّهِ، لَابْنُ ابیطالبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفلِ بِثَدْیِ امِّه. خوب ایشان فرموده‏اند، ما البته نمی‏توانیم همچو دعواها بکنیم، لکن ما شیعه او هستیم. ما اگر از مرگ بترسیم، معنایش این است که ما وراء الطبیعه قبول نیست.

ما که می‏گوییم که مطبوعات آزاد باشند، ما کهنه‏پرستیم؟ آقایان که الزام می‏کنند که در مطبوعات این نوشته بشود، آنها مترقی‏اند؟ خوب ما صدایمان از این بلندگو تا آنجا می‏رسد، آنها صدایشان از اینجا تا امریکا می‏رسد. هر جا دلار می‏گیرند صدایشان هم‏

آنجا می‏رسد. مال این ملت را خرج می‏کنند در مطبوعات خارجیه؛ مطبوعاتی که در خارج هست بر ضد روحانیت، بر ضد اسلام، بر ضد ملیت، بر ضد همه چیز ما مقالات می‏نویسند. به من می‏رسید این مطالب. اینها خطا کردند مرا رها کردند؛ اشتباه کردند. به آنها هم گفتم آنجا؛ گفتم اگر می‏خواهید همان رویّه را داشته باشید بگذارید من اینجا باشم، صلاح است؛ دوباره هیاهو در نیاورید. حالا هم دارم می‏گویم آقا! ما مرتجع نیستیم به این معنا که شما می‏گویید؛ ما با آثار تمدن مخالف نیستیم؛ اسلام با آثار تمدن مخالف نیست.

اسلام از خدا می‏خواهد که شما بر همه مقدرات عالم حکومت کنید. اسلام آن بود که شمشیر را کشید و تقریباً نصف دنیا یا بیشتر را گرفت؛ با شمشیر گرفت؛ این اسلام مرتجع است؟ اسلام آن بود که این ممالکی که شما حالا تحت اسارت او هستید، تحت اسارت آورد. آنها که به احکام اسلام عمل می‏کردند، فی الجمله البته، حکومتهای اسلامی تا حالا الّا یکی دو تایشان، به احکام اسلام عمل نکرده‏اند که مع ذلک همین که خودشان را زیر بیرق اسلام می‏دانستند، همین که خودشان را وابسته به اسلام می‏دانستند، همین که به حَسَب ظاهر به احکام اسلام عمل می‏کردند، همچو قدرتی پیدا کردند که یک بیست و چند هزار جمعیت عرب، این مملکت به این وسیعی را همچو پایمال کرد، و رفت تا آن آخر برای اینکه متمدنش کند، آدمش کند؛ و کرد. این افکار نورانی که در علمای اعلام ما هست، در مراجع بزرگ ما هست، اینها به واسطه نور اسلام است. این افکار نورانی که در رجال عظیم الشأن ما هست، هر جا باشد مال اسلام است. این افکار پوسیده‏ای که، کهنه‏پرستیهایی که آقایان دارند، تبعیت از همه، سربسته و دربسته تحویل دادن، همه مخازن یک مملکت را تحویل دیگران دادن، این ارتجاع است. روی این ارتجاع، سیاه!

فرستادند، نخست وزیر هم دیشب، دیروز بود ظاهراً، دیروز فرستاد که بله، این عفو از شماست، اشتباه شده است، خطا شده، یک اشتباهی شده، شما چه بکنید؛ مبادا یکوقتی یک تشنجی بشود، مبادا یکوقتی جور دیگر پیش بیاید، یکوقت چه بشود، چه بشود، ما می‏خواهیم که چه باشد؛ ما تابعیم. از این مطالبی که همیشه گفته می‏شود. ما هم گفتیم که خوب حالا خود روزنامه اطلاعات که می‏گوید من بی‏تقصیرم و شماها این کار را کرده‏اید، شما هم که آمدید می‏گویید دیگر، باید او ملتزم بشود و شما هم قول بدهید به اینکه تکرار نشود این مطالب. اگر تکرار بشود مواجهه با یک مطلب بدتری خواهد شد. نکنید. این قدر هی کهنه‏پرست را به رخ ما نکشید تا ما هم مجبور بشویم که مطلب را همچو بازش کنیم از هم، تا ببینیم که آیا این علمای عظامِ اسلام کهنه‏پرست هستند یا شماها؟ آنها می‏گفتند این قدر تحمیل بر ملت نکنید.

این بیچاره‏های گدا، این «مملکت مترقی»، که امسال زمستانش دل ما را خون کرد؛ آن اصفهانش، آن همدانش، آن تهرانش، آن قمش، آن جاهای دیگرش. این سرمای کشنده، هیچ فکری کردید برای این بیچاره‏ها؟ به من اطلاع داده‏اند که در همدان بیش از دو هزار نفر مرده‏اند امسال؛ در سرمای چهل و سه درجه و دو درجه؛ شما هیچ فکری برای اینها کرده‏اید؟ ای «مملکت مترقی»! ای آقایانی که مملکتتان «ترقی» کرده! ما می‏خواهیم واقعاً مترقی باشد. یک فکری برای این بیچاره‏ها بکنید، هم گرسنگی بخورند هم توسری؟ هم پابرهنه راه بروند و هم شما شلاق تو سرشان بزنید؟ خوب ما می‏گوییم نکنید این طور. این ارتجاع است که ما می‏گوییم که این قدر فشار به مردم نیاورید؟ این قدر کتک نزنید؟ این قدر فحش ندهید؟ اینها ارتجاع است؟ شما که عمال استبداد هستید و دارید با زور و سرنیزه و قلدری و هر جور دلتان می‏خواهد با این ملت بیچاره عمل می‏کنید، تمام قوانین را زیر پای خودتان گذاشته‏اید، تمام احکام اسلام را به آنها بی‏اعتنایی می‏کنید، شما مترقی هستید، ما که می‏گوییم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون اساسی عمل بکنید، ما مرتجعیم؟

می‏خواهند آقایان- خنده دارد واقعاً این حرفها- می‏خواهند آقایان دانشگاه اسلامی تأسیس کنند؛ شنیده‏ام چندین میلیون هم بودجه برایش درست کرده‏اند؛ شما اگر برای اسلام دلسوز هستید، خوب این دانشگاه ما، اوناها، آنجاست؛ چرا خرابش می‏کنید؟ اگر شما واقعاً متوجه شدید که اسلام لازم است بودنش، احکام اسلام باید باقی باشد، علمای اسلام باید باقی باشند، ما به خیر شما هیچ امیدی نداریم بابا، شرّ نرسانید. بگذارید ما برای شما خدمت کنیم؛ بگذارید. ما یک شاهی بودجه این مملکت را بحمد اللَّه، صرف نمی‏کنیم. ما با این بیچارگی و با این شما، هر کس می‏خواهد برود [ببیند]، خوب این طلاب علوم دینیه اسلام، بروید مکانشان را ببینید؛ بروید زندگی قبل الغارت را ببینید؛ بعد از غارت هم بروید زندگی‏شان را [ببینید]. چه چیز اینها می‏خواستند ببرند؟ و الّا به درد آنها نمی‏خورد که این گلیم کهنه؛ اینها می‏خواستند اذیت کنند؛ و الّا یک گلیم کهنه و یک سماور شکسته حلبی به درد اینها می‏خورد؟ خوب بروید ببینید آقا این- ما که مخفی چیزی نداریم- این مدارس ما، همه موجود؛ این منازل ما هم همه موجود؛ بیایید ببینید دیگر. اگر شما دیدید که تمام بودجه‏ای که این ملت اسلام، این ملت فقیر، با تمام اخلاص می‏آید به ما می‏دهد برای حفظ اساس احکام اسلام، اگر شما دیدید که تمام بودجه سال ما به قدر یک مهمانی، یک مهمانی که یک نفر از خارج وارد می‏شود و دولتها مهمانش می‏کنند، اگر به قدر یک مهمانی آنها، تمام بودجه سال ما بود، بگویید: تف بر شما مرتجعین.

ما می‏گوییم بودجه مملکت را بابا این قدر خرج نکنید؛ این قدر مهمانی می‏کنید چه کنید؟ این ارتجاع است که ما می‏گوییم که شما آقا باشید؛ این قدر دست پیش مردم دراز نکنید؛ این قدر خرج نکنید تا دست دراز کنید؛ خرجهای بیجا. یک سازمانهای عریض و طویل درست کرده‏اند. شما به احکام اسلام اعتقاد پیدا کنید، ما همه جزو سازمان شما؛ همه ملت، همه ملت جزو شما. مگر ما به این ملت یک پولی داده‏ایم که با ما دوستند؟ مگر ما به این ملت یک رشوه‏ای داده‏ایم که با ما رفیقند، ما را می‏خواهند؟ اینها فهمیده‏اند، اعتقاد به این معنا پیدا کرده‏اند، که این آقایان، این مراجع بزرگ اسلام، این طلبه خمینی، اینها می‏خواهند مردم را؛ دوست دارند مردم را؛ صلاح حال ملت را می‏خواهند؛ صلاح حال مملکت را می‏خواهند؛ این اعتقاد در قلب مردم است؛ انسان هم تابع احساسات قلبش هست؛ همه تبعیت می‏کنند.

   صحیفه امام، ج‏1، ص: 285-297

 

نامه سرگشاده [سرگشاده به امیر عباس هویدا (خیانتهای شاه و دولت)]

زمان: 26 فروردین 1346/ 4 محرّم 1387 «1»

مکان: نجف‏

موضوع: شرح مفاسد و خیانتهای شاه و دولت هویدا

مخاطب: هویدا، امیر عباس، (نخست وزیر)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

 «لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم»

جناب آقای هویدا، لازم است نصایحی به شماها بکنم و بعضی از گفتنیها را تذکر دهم؛ چه مختار در پذیرش آن باشید یا نه. در این مدت طولانی که به جرم مخالفت با مصونیت امریکاییها که اساس استقلال کشور را در هم شکست، از وطن دور هستم و بر خلاف قانون شرع و قانون اساسی در تبعید بسر می‏برم، مراقب مصیبتهایی که به ملت مظلوم بی‏پناه ایران وارد می‏شود، بوده‏ام و از آنچه به این ملت اصیل از ظلم دستگاه جبار می‏گذرد کم و بیش مطلع شده و رنج برده‏ام.

موجب کمال تأسف است که نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقریباً از حدود تبلیغات رادیو و روزنامه‏های غیر آزاد و بعضی نوشته‏های مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بیچارگی ملت افزوده می‏شود و ورشکستگی بازار و بازرگانان محترم روزافزون است. نتیجه این همه هیاهو و تبلیغات سر تا پا گزاف، بازار سیاه برای اجانب است و ملت را به حال فقر و عقب افتادگی به اسم ملت مترقی نگه داشتن است. حکومت پلیسی غیر قانونی شما و اسلاف شما به خواست آنان که می‏خواهند ملل شرق به حال عقب افتادگی باقی باشند، حکومت قرون وسطایی، حکومت سرنیزه و زجر و حبس، حکومت اختناق و سلب آزادی، حکومت وحشت و قلدری است. با اسم مشروطیت، بدترین شکل حکومت استبداد و خودسری و با نام اسلام، بزرگترین ضربه به پیکر قرآن کریم و احکام آسمانی است. با اسم تعالیم عالیه اسلام، یک یک احکام اسلام را زیر پا گذاشته و اگر- خدای نخواسته- فرصت یابید، خواهید گذاشت و با گزافه دعوی ترقی و تعالی، کشور را به حال عقب افتادگی نگه داشته‏اید. اینها حقایق تلخی است که باید دنیا را مطلع کنم و انگشت روی بعضی بگذارم تا آنها که غافل هستند یا تغافل می‏کنند، احساس وظیفه کنند و از ریاکاریها و سالوس بازیهای شماها گول نخورند.

جشنهای غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه تشکیل می‏شود و در هر مرتبه مصیبتهای جانگداز برای اسلام و مسلمین و ملت فقیر پابرهنه ایران به بار می‏آورد، یکی از آنهاست. با سرنیزه پلیس از مردم بیچاره بی‏پناه، خرجهای گزاف آنها گرفته می‏شود. در یکی از جشنها که من نمی‏توانم اسم روی آن بگذارم جز هوس و شهوت و بازی با احساسات ملت، گفته می‏شود چهار هزار میلیون ریال خرج شده است که نصف آن از خزانه ملت و نصف دیگر بی‏واسطه از بازار و غیره با زور و ارعاب اخاذی شده. خون دل فقرا خرج نامجویی و خودکامگی است و تا این ملت در این حال است و به وظیفه خود و حقوق خود آشنا نشده، هر روز برای شماها عید و شادی و برای ملت، بدبختی و نکبت است. توأم با این جشنهای نامیمون آن قدر هتک نوامیس مسلمین و اسلام بوده است که قلم را عار است از ذکر آن. شماها در کاخهای مجللی که در هر چند سال تغییر مکان داده و با میلیونها تومان خرجهای گزاف که تصورش برای ملت ممکن نیست، نشسته‏اید و مخارج آن را از کیسه این ملت بدبخت اخاذی نموده‏اید و ناظر فقر و گرسنگی ملت، ورشکستگی بازار، بیکاری جوانان فارغ التحصیل هستید؛ ناظر اختلال وضع فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار، تسلط اسرائیل بر شئون اقتصادی کشور، بلکه به طوری که گزارش داده‏اند دخالت اسرائیل در فرهنگ می‏باشید؛ ناظر فقدان ضروریات اولیه زندگی در غالب دهات نزدیک به مرکز، چه رسد به دهکده‏های دور افتاده، از قبیل آب آشامیدنی سالم، حمام، وسایل بهداشت هستید؛ ناظر ترویج فساد اخلاق، سلب امانت و دیانت در اعماق دهکده‏هایی هستید؛ ناظر تشکیل صندوق به اسم‏ تعاون و اخاذی و غارتگری مأمورین از دهقان گول خورده و پشیمان هستید؛ بالاخره ناظر حبسها و ارعاب تبعیدهای غیر قانونی هستید و در خوشی و عیاشی و بازیهای خجلت آور غوطه خورده به قبرستانی که نامش ایران است فاتحه می‏خوانید. چطور وجدان خودتان را راضی می‏کنید برای حکومت زودگذر این قدر چاپلوسی از اجانب کرده، ذخایر ملت را به رایگان و یا مقداری ناچیز تسلیم آنها نموده و ظلم و ستم به زیردستان یعنی ملت بدبخت می‏کنید؟ چرا راضی می‏شوید حکومت خود و مملکت اسلام را عقب افتاده به دنیا معرفی نمایید؟ نقض قانون اساسی سند عقب افتادگی است. رفراندم غیر قانونی و در عین حال قلابی سند عقب‏ماندگی است. آزاد نگذاشتن ملت را برای انتخاب وکیل، و نصب اشخاص معلوم الحال را به دستور دیگران- بی‏دخالت ملت- دلیل ضعف و عقب افتادگی است.

شماها می‏دانید اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگیرد، وضع شماها این نحو نیست و باید تا آخر کنار بروید. و اگر ده روز آزادی به گویندگان و نویسندگان بدهید، جرایم شما برملا خواهد شد؛ قدرت آزادی دادن ندارید «و الخائن خائف». «1» سلب آزادی مطبوعات و دیکته کردن سازمان به اصطلاح امنیت، سند عقب افتادگی است. هر چندی جشن گرفتن برای اموری که در کشورهای دیگر اسمی از آن نیست با تحمیل خرجهای کمرشکن به ملت، سند دیگری است. تسلیم به خواسته‏های دولت پوشالی اسرائیل و به خطر انداختن اقتصاد مملکت، سند ضعف و نوکری است و سند خیانت به اسلام و مسلمین است. اعطای مصونیت به اجانب، سند بزرگ عقب افتادگی و بی‏حیثیتی و تسلیم بی‏قید و شرط است. شما می‏دانید با تصویب این طرح چه خیانتی به این مملکت و به اسلام کرده‏اید و چه ضربه‏ای به استقلال این مملکت زده‏اید؟ البته مخالف این طرح، خائن و مستحق تبعید است!!

آقای هویدا، نطقهای اسف‏انگیزی که مع الاسف طبع شده است، متضمن بعضی‏ اعترافات است که به اساس استقلال کشور لطمه می‏زند که این جانب از تذکرش عار دارم. چرا جلوگیری از طبع و نشر این کتابها نمی‏کنید؟ عمداً با حیثیت این کشور بازی می‏کنید یا نمی‏توانید با این مغزهای معیوب ادراک کنید؟ آیا علمای اسلام که حافظ استقلال و تمامیت کشورهای اسلامی هستند، گناهی جز نصیحت دارند؟ آیا حوزه‏های علمی، غیر از خدمت به اسلام و مسلمین و کشورهای اسلامی گناهی دارند؟ اجانب اینها را سد راه نفوذ خود می‏دانند و به انهدام و اضمحلال آنها کمر بسته و شماها مجری احکام دیگران و محکوم دلار هستید. کوبیدن حوزه‏های علمیه و حمله مسلحانه به مدرسه فیضیه و صحن مطهر قم، کشتار دسته جمعی 15 خرداد جز خدمت کورکورانه به صاحبان دلار چه اسمی دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علمای اعلام و محصلین حوزه‏های علمیه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتیجه داشت؟ آنها نمی‏خواهند قرآن کریم و احکام آن حاکم بر ملل اسلامی باشد تا ذخایر آنها را به یغما ببرند و کسی حرفی نزند و در عوض آنها را مصونیت دهد؛ آنها نمی‏خواهند ما در بین ملت آزاد باشیم و گویندگان ما آزاد باشند و شماها مع الاسف مأمور اجرا هستید؛ مأمور چشم و گوش بسته؛ مأمور بی‏چون و چرا. حوزه‏های علمیه، سپاه دانش و اخلاق و درستی بوده و هست به معنای واقعی؛ نه گزافه و صرف تبلیغ. شماها اگر دانش دوست هستید، چرا حمله وحشیانه به مراکز دانش می‏کنید؟ چرا مدرسه فیضیه و دانشگاه را به خاک و خون می‏کشید؟ چرا محصلین علوم دینیه را یک روز راحت نمی‏گذارید؟ چرا با دانشجویان در خارج و داخل این نحو معامله می‏کنید؟

آقای هویدا، من وظیفه دارم شماها را نصیحت کنم. شماها از این ملت و در این آب و خاک پرورش پیدا کرده و صاحب عناوین شده‏اید. این قدر با حیثیت این ملت بازی نکنید به جای این همه گزافه و جنجال، خدمتی به این سر و پابرهنه‏ها کنید یا لا اقل این قدر با بهانه‏های مختلف آنها را رنج ندهید. از این کسبه بی‏بضاعت این قدر اخاذی نکنید؛ این قدر برای رضای شهوات دیگران به علمای ملت و محصلین و دانشجویان فشار نیاورید؛ با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین، آواره‏کننده بیش از یک میلیون مسلم بی‏پناه، پیمان‏ برادری نبندید؛ عواطف مسلمین را جریحه‏دار نکنید؛ دست اسرائیل و عمال خائن آن را به بازار مسلمین بیش از این باز نکنید؛ اقتصاد کشور را به خاطر اسرائیل و عمال آن به خطر نیندازید؛ فرهنگ را فدای هوس آنها ننمایید؛ از خدای بزرگ بترسید؛ دخترهای جوان گول خورده را به سربازخانه‏ها نبرید؛ به نوامیس مسلمین خیانت نکنید. آیا این حقیقت تلخ را که قبلًا انکار کردید و گوینده آن را مستحق تعقیب دانستید، حالا هم که عمل کردید انکار می‏کنید؟ آیا فجایع جشن بیست و پنجمین سال را و بی‏فرهنگیها که در آن کردید منکر هستید؟

از قهر خدا بترسید؛ از قهر ملت بهراسید؛ با احکام خدای تعالی به نام دین مترقی بازی نکنید؛ با اسم قرآن به احکام مسلمه آن لطمه نزنید؛ با حوزه‏های دینیه به اسم سرباز وظیفه پوچ و بیفایده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، این نحو سلوک وحشیانه نکنید. و بالاخره علمای امت را وادار نکنید که با شماها به طور دیگر سلوک کنند.

اینها شمه‏ای از فجایع شماهاست نسبت به دین و دنیای ملت و گفتنی زیاد است؛ می‏گویم، شاید شماها متنبه شوید و به خود آیید؛ شاید مراجع اسلام و علمای اعلام و خطبای محترم احساس وظیفه کنند؛ شاید طبقه جوان و روشنفکر و اصناف مختلفه ملت، بیدار شده احساس وظیفه کنند؛ شاید جوامع بشری و مدعیان بشر دوستی احساس وظیفه کنند؛ شاید سازمان ملل و غیر آن، بیش از این به نفع کشورهای بزرگ راضی نشوند ملل ضعیف پایمال شوند؛ شاید هیأت حاکمه و دستگاه جبار تا دیر نشده به خود آیند. ان ربک لبالمرصاد و اللَّه من ورائهم محیط. و السلام علی من اتبع الهدی.

4 محرّم الحرام 87

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏2، ص: 123-127

 

پیام [به ملت ایران و اعلام روز ارتش (وظایف متقابل ملت و ارتش)]

زمان: 26 فروردین 1358/ 17 جمادی الاول 1399

مکان: قم‏

موضوع: وظایف متقابل ملت و ارتش‏

مناسبت: اعلام روز ارتش (29 فروردین)

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

26 فروردین 58/ 17 جمادی الاولی 99

ملت شریف و مبارز ایران- وفقهم اللَّه تعالی‏

با اهدای سلام و سپاس از مجاهدات خستگی ناپذیر شما ملت شجاع که اهداف مقدس اسلام را تا آستانه پیروزی رساندید و دست خیانتگران داخلی و خارجی را با خواست خدای بزرگ قطع کردید، لازم است به تذکرات زیر توجه نمایید:

1- روز چهارشنبه 29 فروردین روز ارتش اعلام می‏شود. ارتش محترم در این روز در شهرستانهای بزرگ با سازوبرگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند.

2- ملت ایران موظفند از ارتش اسلامی استقبال کنند و احترام برادرانه از آنان نمایند. اکنون ارتش در خدمت ملت و اسلام است و ارتش اسلامی است، و ملت شریف لازم است آن را به این سِمت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آن اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان مرزهای آن است جایز نیست. ما و شما و ارتش، برادرانه باید برای حفظ و امنیت کشورمان کوشش کنیم و به شرارت اشرار و اختلال مفسدین خاتمه دهیم.

3- افراد ارتش موظفند در داخل ارتش حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند. توجه ننمودن به این مسائل موجب ضعف ارتش اسلامی می‏شود و نظام را از هم می‏پاشد. سربازان و درجه داران و افسران موظفند سلسله مراتب را حفظ و مراعات کنند؛ چنانچه رؤسای فوق موظفند با ارتش به طور محبت و برادری رفتار نمایند و از دیکتاتوری که در رژیم طاغوت بود اجتناب نمایند. ارتش اسلامی باید با حفظ سلسله مراتب و نظام صحیح اسلامی و اطاعت کامل زیردست از ما فوق و رعایت کامل ما فوق از زیردست، اداره شود. تخلف از این امر ضد انقلاب است و مورد مؤاخذه خواهد بود.

4- افراد خارج از ارتش حق ندارند در امر ارتش دخالت کنند و ارتشی را در داخل ارتش یا خارج بدون مجوز دستگیر کنند. اگر شکایتی دارند یا اطلاع از مجرمیت کسی دارند، روی موازین شرعی و قانونی رسیدگی خواهد شد. دخالت بیجا در داخل ارتش موجب ضعف آنان می‏شود و مخالف انقلاب اسلامی است.

5- این قشر از ارتش که در خدمت اسلام و ملت هستند و وفاداری خود را از جمهوری اسلامی اعلام نمودند، اگر خدای نخواسته در رژیم طاغوتی خلاف و گناه صغیره کرده‏اند، با برگشت به سوی خدای تعالی و جمهوری اسلامی مورد عفو خداوند رحمان و عفو ملت شریفند، و این جانب نیز آنان را عفو کردم. امید است آنان با دلگرمی و اعتماد به خدا و ملت شریف به خدمت خود صادقانه ادامه دهند و با قدرت در پادگانهای خود مستقر شوند. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین و هدایت جوانان فریب‏خورده‏ای را که می‏خواهند در صفوف مسلمانها تفرقه بیندازند خواستارم، و هوشیاری ملت را در مقابل توطئه‏های غیر اسلامی امیدوار. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏7، ص: 20-21

 

سخنرانی [در جمع پرسنل نیروی هوایی (انقلاب اسلامی و نهضتهای پیشین- ارتش)]

زمان: 30: 11 صبح 26 فروردین 1358/ 17 جمادی الاول 1399

مکان: قم‏

موضوع: انقلاب اسلامی و نهضتهای پیشین- جایگاه ارتش‏

حضار: گروهی از پرسنل ستاد نیروی هوایی و پادگان لشکرک‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

مدفون شدن طاغوت‏

جوانان غیور خوش آمدید! درود بر شما جوانان برومند! درود بر شما که در این روز با ما مواجه هستید و من نیروی شجاعت شما را از نزدیک مشاهده می‏کنم! عزیزان من! امروز من به شما تبریک می‏گویم؛ دو تبریک: یکی تبریک اینکه طاغوت رفت و برگشتن ندارد، اختناق دفن شد و برگشتن ندارد، بستگی به اجنبی قطع شد و برگشتن ندارد تبریک دوم، تبریک «جمهوری اسلامی». اسلامی که تمام اقشار در آن به رفاه زندگی بکنند، اسلامی که همه آزاد باشند، اسلامی که استقلال را برای ما حفظ کند، اسلامی که طبقات ضعیف را برومند کند، اسلامی که طرفدار مستضعفین هست. من به شما تبریک می‏گویم این اسلام را؛ لکن شرط آن این است که با هم وفادار باشیم و همه سرباز اسلام باشیم.

رمز پیروزی امروز ما این است که اتکا به خدای تبارک و تعالی داشتیم. رمز پیروزی ما این است که جنبه فقط سیاسی نبود، فقط برای نفت و امثال اینها نبود؛ جنبه جنبه معنوی بود، اسلامی بود. جوانان ما آرزوی شهادت می‏کردند، جوانان ما شهادت را استقبال می‏کردند؛ همان طور که در صدر اسلام سربازهای اسلام، شهادت را استقبال می‏کردند. سربازان ما از شهادت باک ندارند برای اینکه مردن را ... فنا شدن نمی‏دانند. سربازان ما شهادت را سعادت می‏دانند و برای این سعادت کوشش می‏کنند. رمز پیروزی اتکال به‏ قرآن و این شیوه مقدس بود که شهادت را استقبال می‏کردند، خوف در دل آنها نبود. در عین حال که تانکها و مسلسلها به روی آنها آتش می‏گشود آنها استقبال می‏کردند؛ خوف نداشتند. مشت بر تانک غلبه کرد، مشت بر مسلسل غلبه کرد، مشت بر ابرقدرتها غلبه کرد. این رمز را حفظ کنید؛ این رمز پیروزی را تا حفظ کنید پیروز هستید. ملت ما تا با خداست پیروز است. ملت ما تا پناهگاه او اسلام است پیروز است. پرچم قرآن تا بر فراز سر ملت ماست پیروز است. این رمز را حفظ کنید. توجه داشته باشید که نهضتهای سابق نهضتهایی بود که یا سیاسی بود یا نیمه اسلامی «1». نهضتْ امروز تمام اسلامی است؛ نهضتْ امروز برای خداست. همه فریاد می‏زنند اسلام، همه فریاد می‏زنند جمهوری اسلام. این رمز است که ما را پیروز کرد؛ و شما هم این رمز را حفظ کنید.

توجه داشته باشید که شیاطین در بین همه طبقات منتشر شده‏اند که برای اربابهای خود راهی باز کنند. اینها می‏خواهند همان بساط سابق را اوج بدهند. شما توجه داشته باشید که آنها را در بین خودتان راه ندهید، دفع کنید آنان را. شما بدانید که با اسلام می‏توانید مستقل باشید و با اسلام می‏توانید آزاد باشید. قرآن شما را آزاد قرار داده است و قرآن استقلال شما را بیمه کرده است. کسانی که در بین شماها رخنه می‏کنند و می‏خواهند تبلیغات سوء بکنند، یا به اسم دلسوزی برای کارگران یا به اسمهای دیگر، اینها خائن به ملت ما هستند. اینها برای کارگران هیچ دلسوزی ندارند؛ اینها می‏خواهند مملکت ما آشفته باشد و مملکت ما گل‏آلود باشد و از آب گل‏آلود ماهی بگیرند. اینها دست نشاندگان امریکا یا غیر امریکا هستند، و اینها هستند که می‏خواهند باز ما را به آن اختناق و به آن وابستگی برگردانند. بیدار باشید برادران من! بیدار و هوشیار باشید!

شما نظامیان، شما ارتشیان، از ما هستید؛ برادرهای عزیز ما هستید، فرزندان عزیز و برومند ما هستید؛ و ما از شما هستیم. ملت ما پشتیبان شماست و شما پشتیبان ملت. شما حافظ استقلال مملکت هستید و هر کس با شما مخالفت کند با استقلال مملکت مخالفت کرده، با اسلام مخالفت کرده. من اعلام می‏کنم که اگر کسی با ارتش ما امروز مخالفت بکند با اسلام مخالفت کرده است، با پیغمبر اسلام مخالفت کرده است. امروز ارتشْ ارتش طاغوتی نیست، ارتش محمدی است.

و من به شما برادران سفارش می‏کنم که حفظ نظم را در پادگانهای خود بکنید؛ حفظ نظام را به همان طور که سابق بوده است بکنید. از بزرگها حرف شنوی داشته  اخلال نکنید، و همین طور راه ندهید کسانی را که می‏خواهند در نظام شما اخلال بکنند. اینها مخالف حیثیت مملکت ما هستند؛ شما حیثیت مملکت ما را خودتان باید حفظ کنید؛ و حفظش به این است که نظام را حفظ کنید و آن چیزی که در قانون نظام است شما باید حفظ بکنید. و ما پشتیبان شما و شما پشتیبان ما باشید و ملت پشتیبان همه باشد. و ما این راه را که تا نیمه آمده‏ایم، تا آخر ان شاء اللَّه برویم و دیگر اجازه ندهیم که دیگران در مقدرات مملکت ما دخالت کنند. و با مشت به دهان اشخاصی بزنیم که اجانب را می‏خواهند بر ما مسلط کنند!

خداوند شماها را حفظ کند و سعادتمند کند در دنیا و آخرت.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه‏

صحیفه امام، ج‏7، ص: 23-25

 

سخنرانی [در جمع گروهی از اهالی میانه (توطئه‏ های گروهکهای وابسته)]

زمان: قبل از ظهر 26 فروردین 1360/ 10 جمادی الثانی 1401

مکان: تهران، حسینیه جماران‏

موضوع: کارشکنیها و توطئه‏ های گروهکهای وابسته و لزوم هوشیاری و پایداری ملت‏

حضار: نماینده مردم میانه در مجلس شورای اسلامی و جمعی از اهالی میانه‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

فرصت طلبی گروهکها در ایجاد نفاق و اختلاف‏

من از شما برادران محترم که از راه دور زحمت کشیدید و در اینجا باز هم با زحمت مجتمع شدید تشکر می‏کنم و سعادت و سلامت همه شماها را از خداوند تعالی خواستارم. من امید آن دارم که ملت شریف ایران و خصوصاً، ملت شریف آذربایجان، با توجه به مشکلاتی که برای کشورشان پیش آمده است، بیشتر از پیش توجه داشته باشند و توطئه‏هایی که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، در دست تحقق است با هوشیاری با بیداری و با تعهد به اسلام از آن جلوگیری کنند.

گروههایی که سابق بعضی از آنها وابسته به رژیم سابق بودند و در طول مدت این انقلاب هر چه می‏توانستند کارشکنی کردند و پس از انقلاب هم هیچ قدمی در راه انقلاب برنداشته‏اند، بلکه مشغول شیطنت بوده‏اند، امروز به خیال خودشان که جنگ است و جنگ طولانی شده است فرصت پیدا کرده‏اند که در اطراف کشور، خصوصاً، در آذربایجان، ایجاد نفاق و اختلاف کنند. بعضی از این افراد- که شناخته شده‏اند در بعضی از شهرها و مراکز علمی- مجتمع شدند و به خیال خودشان [می‏خواهند] این جمهوری اسلامی را که با جدّ و جهد، توحید کلمه ملت در سرتاسر کشور، با آن همه خون و با آن همه زحمت، مستقر شده است، به تباهی بکشند. من به این اشخاصی که در بعض حوزه‏های علمیه مجتمع شدند، گوشزد می‏کنم و هشدار می‏دهم که از شیطنت دست بردارند که اشخاص شما شناخته شده‏اند. ما برای اینکه آرامش در کشور باشد، به شما تعرضی تا کنون نکرده‏ایم، لکن اگر ادامه پیدا بکند این شیطنتها، و این دسته‏بندیها، چه در تهران و چه در قم و چه در مشهد و چه در سایر جاهای ایران، افراد شناخته شده توسط دادگاهها خواسته خواهند شد و چنانچه آنها را در دادگاه حاضر کنند، خواهند فهمید که در طول این مدتی که این ملت شریف خون داده است و زحمت کشیده است و آوارگی دیده است، شماها چه کرده‏اید، در آذربایجان چه کرده‏اید، و در سایر جاها چه کرده‏اید. من به شما نصیحت می‏کنم که دست از این شیطنتها و از این توطئه‏ها بردارید که ملت شریف ایران و خصوص اشخاصی که در آذربایجان زندگی می‏کنند و ملت غیور آذربایجان، حاضر نیست که این جمهوری اسلامی را به واسطه شهوات چند نفر از دست بدهد.

من به همه ملت توصیه می‏کنم که در هر جا هستید آرامش خودتان را حفظ کنید و گوش به توطئه‏هایی که در دست اجرا هست، [ندهید]. گاهی به اسم تشیع و تسنن که بعض شیاطینی که به اسلام هم عقیده ندارند، با این اسم می‏خواهند تفرقه بیندازند و گاهی به اسم ترک و فارس اشخاصی که به ملت ایران اعتقادی ندارند و جز برای بهره‏برداری خودشان قدمی برنمی‏دارند می‏خواهند اختلاف ایجاد کنند و با بهانه اسلام، جمهوری اسلامی را بکوبند. من به تمام ملت ایران با تواضع عرض می‏کنم که در عین حالی که آرامش خودتان را حفظ می‏کنید، این توطئه‏ها را تحت نظر بگیرید و اشخاص فاسد را بعد از آنکه دیدید با موعظه به جای خودشان نمی‏نشینند، به دادگاهها معرفی کنید تا اینکه دادگاهها به وظایف اسلامی و قانونی خودشان عمل کنند. من از خدای تبارک و تعالی [خواستار سعادت هستم‏] برای این ملتی که از برای احقاق حق ضایع‏شده خودش در طول تاریخ بپاخاسته، و از پا نخواهد نشست الّا آنکه اسلام عزیز را در اینجا به آن نحوی که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است مستقر کنند، و نخواهند سستی کرد. این ملتی که بیش از دو سال است آن همه زحمت کشیده است و سابق هم، در طول‏ تاریخ، آن همه گرفتار جهانخواران بوده است و آن همه گرفتار این سلسله خبیث پهلوی بوده است و قبل از او هم گرفتار سلاطین جور بوده است، اکنون که کشور خود را به دست آورده و ریشه‏های فاسد را یکی بعد از دیگری قطع کرده است و دست دشمنان اسلام و دشمنان بشریت را قطع کرده است، این ملت حاضر نخواهد شد که به توطئه‏های بعض فاسدها و مفسدین اعتنا بکند، خود ملت این توطئه‏ها را با آرامش و با تعقل خنثی خواهد کرد.

من امیدوارم که این دستجاتی که با اسم اسلام و با اسم کمک به اسلام می‏خواهند اسلام را به تباهی بکشند و یا ناخواسته اسلام را به تباهی می‏کشند، اینها توجه کنند که امروز ایجاد اختلاف به سود آنها تمام نخواهد شد و قبل از اینکه آنها به مطالب خودشان برسند، اگر- خدای نخواسته- در ایران اختلافات پیدا بشود، اول خود آنها قربانی این اختلافات خواهند شد.

من از همه ملت ایران تقاضا دارم که همان طور که از اول در میدان مبارزه با کفر، همه حاضر بودید و در صحنه این مبارزه همه حاضر بودید، باز هم ادامه بدهید که ادامه این نهضت برای اسلام است و اسلام عزیز این حق را به ما همه دارد که در راه او هر جانفشانی که می‏توانیم و هر اقدامی که می‏توانیم بکنیم. ما باید در این امور از پیغمبر اکرم و از ائمه هدی‏ که در طول مدتشان یا در جنگ بودند با کفار و یا در حبس بودند به دست اشخاصی که با اسم اسلام آنها را به حبس و زجر می‏کشیدند، سرمشق بگیریم و به آنها اقتدا بکنیم. اسلام عزیز چیزی است که پیغمبر اکرم در راه او جانفشانی کرد و ائمه هدی‏ در راه او جانفشانی کردند و یاران پایدار پیغمبر در راه او جانفشانی کردند. و ما نیز باید به آنها اقتدا کنیم. و از اینکه جنگ طولانی شده است نهراسیم که جنگ به نفع اسلام است.

ما حق هستیم و حق بر باطل پیروز است. مرگ مخالفین اسلام و جمهوری اسلامی نزدیک است. قوای مسلح ایران با کمال رشادت در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام‏ ملت پشتیبان آنهاست؛ زن و مرد این ملت در پشتیبانی آنها مشغول اقدام است. و یک همچو کشوری که تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام افرادش برای پیشبرد اسلام و پیشبرد مقاصد اسلامی مهیا هستند، یک همچو کشوری آسیب نخواهد دید. و من امیدوارم که بزودی این نوکرهای اجانب و این ریشه‏های فاسد از بین بروند و شما ملت عزیز، سرفرازتر از آنچه تا کنون بودید، در دنیا قدرت خودتان را نشان بدهید.

خداوند تمام شما را، تمام عزیزان ما را، تمام عزیزان آذربایجانی ما را، توفیق و سعادت و عزت عنایت فرماید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

                        صحیفه امام، ج‏14، ص: 296-299

 

حکم [: پاسخ استفتاء نماینده امام در ژاندارمری (جمع‏آوری تصاویر شهدا از اتوبان قم)]

زمان: 26 فروردین 1368/ 8 رمضان 1409

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: جمع‏آوری تصاویر شهدا از بزرگراه تهران- قم‏

سؤال‏کننده: آشتیانی، علی اکبر (نماینده امام خمینی در ژاندارمری)

 [محضر مبارک رهبر کبیر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی- روحی له الفداء

سلام علیکم. محترماً، به استحضار عالی می‏رسانم، بر حسب اظهارات افسران کارشناس تصادفات پلیس راه ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، تصاویر شهدای معظم روحانیت از ابتدای نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب و همچنین شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی که در کنار برادران خود با نثار جان به دیدار معبود شتافته‏اند در وسط بزرگراه تهران- قم نصب گردیده  و علی رغم اینکه از لحاظ تبلیغاتی بسیار مؤثر است و بیانگر شرکت مستقیم جامعه عزیز روحانیت در سراسر تاریخ انقلاب می‏باشد، لکن این تصاویر، توجه رانندگان را به خود جلب نموده و موجب بروز تصادفات زیادی گردیده و می‏گردد. علی هذا مستدعی است نظریه حضرت عالی را در این زمینه امر به ابلاغ فرمایند تا به همان نحو اجرای امر شود. در پایان طول عمر همراه با سلامتی برای آن امام بزرگوار از درگاه ایزد منان مسألت نموده و امیدوارم سایه پر مهر و محبت آن امام هُمام را بر سر جامعه مسلمین جهان و همچنین این سازمان مستضعف مستدام بدارد. ان شاء اللَّه.

سرباز کوچک شما: علی اکبر آشتیانی- 26/ 1/ 68].

بسمه تعالی‏

عکسها را از بزرگراه جمع نموده و در صورتی که از نظر کارشناسان تصادفات اشکالی نداشته باشد در میادین شهر قم نصب نمایند.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏21، ص: 351

 

 

. انتهای پیام /*