کد مطلب: 3043 | تاریخ مطلب: 20/01/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 20 فروردین ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  20 فروردین ماه

تألیف کتاب کشف الاسرار 20 فروردین 1323

بیانات [در جمع دانشجویان دانشگاه بصره (توجه به تعالیم اسلام)]20 فروردین47

نامه [به آقای علی قارص (تقبیح عملکرد کارگران در کشورهای غربی)]20 فروردین52

پیام [به ملت ایران (اخراج ایرانیان از عراق)]20 فروردین59

سخنرانی [در جمع روحانیون مبارز عراق و مسلمانان رانده شده (جنایات رژیم بعث)]20 فروردین60

نامه [به آقای ولایتی، وزیر امور خارجه (ضرورت انتقادپذیری)] 20 فروردین67

 

تألیف کتاب کشف الاسرار 20 فروردین 1323

این اثر در حدود سن  44 سالگی حضرت امام (س9) در پاسخ به رساله ‏‏«اسرار هزار ساله»‏‏ علی اکبر‏‎ ‎‏حکمی زاده (منتشره در سال 1322 در 38 صفحه) به رشته تحریر درآمد.‏‎ ‎‏حکمی زاده در جزوه خویش علاوه بر طرح شبهاتی نسبت به مذهب تشیع و اهانت‏‎ ‎‏و تبلیغات سوء علیه روحانیت، درباره مسائل حکومتی اسلام نیز اظهار نظرها و‏‎ ‎‏خرده گیرهای نموده بود. امام پس از مشاهده این جزوه انحرافی دو ماه‏‎ ‎‏درس های خود را تعطیل نمودند تا در اسرع وقت پاسخی مناسب برای آن فراهم  و‏‎ ‎‏از حریم روحانیت و تشیع دفاع کنند. ‏‏کشف الاسرار‏‏ اولین بار در سال 1323 و‏‎ ‎‏چاپ سوم آن در سال 1327 در 334 صفحه توسط کتابفروشی علمیه اسلامیه‏‎ ‎‏تهران انجام شده و سپس بارها تجدید چاپ گردید. کتاب فوق از فصل بندی و‏‎ ‎‏نظم مشخص در مطالب برخوردار نبوده و ظاهراً به مقتضای مسائلی که در کتاب‏ ‎اسرار هزار ساله‏‏ نوشته شده پاسخگویی پرداخته است. کتاب ‏‏کشف الاسرار‏‎ ‎‏محتوی مطالب متنوع اعتقادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بوده و در عین حال‏‎ ‎‏خیانتهای رضاخان در آن با صراحت بیان شده است. نقدهای حکمی زاده درباره‏‎ ‎‏مسائل حکومتی اسلام بناچار امام را که متکفل پاسخ به همه اشکالات او بودند را‏‎ ‎‏به وادی مباحث ولایت فقیه و شأن فقها کشانده است. مطالب مربوط به ولایت فقیه‏‎ ‎‏را در صفحات 179 تا 192 و 221 تا 224 این کتاب می توان مورد مطالعه قرار‏‎ ‎‏داد. ولایت فقیه در عصر غیبت در این کتاب بدون توضیح وافی و پرداختن به‏‎ ‎‏فروع مسأله مطرح شده است و حتی با تردید همراه بوده است امام در این زمینه‏‎ ‎‏می فرمایند: «ولایت مجتهد که مورد سؤال است از روز اول میان خود مجتهدین‏‎ ‎‏مورد بحث بوده؛ هم در اصل داشتن ولایت و نداشتن و هم در حدود ولایت و دامنۀ‏‎ ‎‏حکومت او، این یکی از فروع فقهیه است که طرفین دلیلهائی می آورند که عمده‏‎ ‎‏آنها احادیثی است که از پیغمبر و امام وارد شده است.»‏ امام با توجه به شرایط‏‎  ‎‏زمانی و حال و هوای تألیف کتاب و هوچیگریهای نویسنده کتاب ‏‏اسرار هزار ساله‏‎ ‎‏و وضع استثنائی کشور به نظریه نظارت فقها بر قوانین مجلس و حکومت پادشاهان‏‎ ‎‏صحه گذاشته‏‎‎‏ تا بلکه از این طریق در حفظ و اجرای دستورات اسلام و نگاه‏‎ ‎‏داشتن حکومت از فساد موفق شوند. البته حضرت امام اشاراتی مبنی بر حداقل‏‎ ‎‏بودن این نظریه داشته و روایاتی که به شأن مطلوب فقها اشاره دارد را ذکر‏‎ ‎‏نموده اند. ‏

‏‏این کتاب مجموعاً سند گویایی از ظلم ستیزی و مبارزه با استعمار و افشای چهره‏‎ ‎‏رضاخان و عمال او بوده و نشان دهنده عمق تفکر ضد استبدادی و ضد استعماری‏‎ ‎‏امام خمینی می باشد. ‏

 

بیانات [در جمع دانشجویان دانشگاه بصره (توجه به تعالیم اسلام)]

زمان: 20 فروردین 1347/ 10 محرّم 1388

مکان: کربلا

موضوع: ضرورت توجه به تعالیم حیاتبخش اسلام‏

مناسبت: عاشورای حسینی‏

حضار: دانشجویان دانشگاه بصره‏

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

... عوامل استعمار به ما که می‏رسند می‏گویند تیپ جوان و تحصیلکرده و دانشجو فاسد شده‏اند، عقاید مذهبی و ملی خود را از دست داده‏اند و سر به بیراهه نهاده‏اند و چشم و گوش بسته، مقلد بیگانگانند؛ و به شما که می‏رسند می‏گویند مراجع و روحانیونْ خرافی و مرتجعند، و واقعیات زمان را درک نمی‏کنند و متابعت از آنها سیر قهقرایی و عقبگرد است و شرط تعالی و ترقی این است که از این عناصر فناتیک و امل و عقایدشان چشم بپوشیم و فاصله بگیریم! ما و شما در این بین وظیفه داریم، علی رغم خواست و کوشش تفرقه‏جویان و مستعمِرین، روابط معنوی و فکری خود را عمیقتر نموده در هر حال تفاهم کنیم و متفقاً با استفاده از تجارب و اطلاعات و نیروی یکدیگر، موجبات ثبات و عظمت و سعادت و ترقی و تعالی خود را فراهم نماییم ...

شما جوانان تحصیلکرده، مردان آتیه و فردا و رجال و شخصیتهای آینده اجتماعید؛ باید بهوش و بیدار باشید و با تمامی عوامل عقب افتادگی و تفرق و ذلت ملتهای خود مبارزه کنید؛ و اگر عمیقاً توجه کنید پی خواهید برد که مهمترین عامل انحطاط مسلمین دوری و بیخبری از تعالیم واقعی و حیاتبخش اسلام است؛ اسلامی که در تاریکترین ادوار تاریخ مشعشع ترین و نورانی ترین تمدنها را به وجود آورد و پیروان خود را به اوج عظمت و اقتدار و آقایی رسانید و آن زمان که همان پیروان از آن تعالیم چشم پوشیدند و به روشی منحرف و قشری- که به اسم اسلامش نامیدند- گرویدند، طبیعی بود که عظمت و مجد دیرین خود را از دست داده به روز سیاه و تیره‏ای چون روزگار موجود بیفتند ....

                        صحیفه امام، ج‏2، ص: 177

 

نامه [به آقای علی قارص (تقبیح عملکرد کارگران در کشورهای غربی)]

زمان: 20 فروردین 1352/ 5 ربیع الاول 1393

مکان: نجف‏

موضوع: تقبیح عملکرد کارگران در کشورهای غربی‏

مناسبت: هجوم کارگران تُرک به کشورهای اروپای غربی‏

مخاطب: علی قارص‏

 [پیشگاه پیشوای بزرگ اسلامیان آقای حاج سید روح اللَّه خمینی- دام ظله‏

سئوالی است دینی به حضور مقدس: از مملکت ما [ترکیه‏] مردان و زنان مسلمان برای کارگری سیل‏آسا به آلمان و هلند و بلژیک و دولتهای کافر دیگر می‏روند. اکثر آنها در آنجا مرتکب اعمالی می‏شوند که باعث هَتْک حرمت اسلام و سرشکستگی مسلمانان می‏گردد. در صد، نود و نه آنها عبادتهای واجب خود را ترک کرده گناهانی مانند قماربازی، شرابخواری و زنا و گاهگاه ازدواج با محرمان شرعی خویش و کارهای دیگر که شرح دادنی نیست انجام می‏دهند. آیا در دین مقدس اسلام این گونه کار کردن و هجرتها جایز و دستمزد آن حلال است یا نه؟ لطفاً حکمش را بیان فرمایید

- ترکیه- قارص حاج علی‏]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم و به نستعین‏

مطالب مرقومه موجب کمال تأسف و تأثر این جانب گردید. این گونه اعمال موجب سخط خداوند متعال و باعث تأثر قلبی اولیای حق- سلام اللَّه علیهم- می‏گردد. اقدام به این گونه امور که موجب هتک حرمت اسلام و مسلمین است از اعظم معاصی و گناهان کبیره است.

هجرت از دار الاسلام به دار الکفر که مستلزم این نحو کبایر موبقه شود حرام و از کبایر است بلکه کار کردن برای کفار که مستلزم وَهْنِ دین مقدس اسلام است، حرام و اجرت‏ در مقابل آن سُحْت  و مُحَرَّم است. بر علمای اعلام و اولیای امور و سایر طبقات مختلف مسلمان لازم است از این هجرتها که موجب هتک دولت و ملت اسلام است جلوگیری کنند. از خداوند متعال بیداری ملتهای مسلمان و قطع ایادی اجانب را خواستارم. و السلام علی من اتبع الهدی.

5 ربیع الاول 1393

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏2، ص: 494-495

                  

پیام [به ملت ایران (اخراج ایرانیان از عراق)]

زمان: 20 فروردین 1359/ 23 جمادی الاول 1400

مکان: تهران، شمیران، دربند

موضوع: اخراج ایرانیان از عراق‏

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ملت شریف ایران! میهمانان عزیزی که به توطئه امریکا و دست جنایتکار رژیم منحرف بعث از خانه‏های خود آواره شده‏اند و به ایران با وضع اسفناک فجیعی فرستاده شدند، گرامی دارید. اینان برادران مظلوم شما هستند که بدون هیچ مجوزی و فقط برای ارضای هواهای نفسانی و اطاعت کورکورانه از شیطان بزرگ از خانه‏های خود به دست دژخیمان رژیم بعث آواره شدند. اینان برادران مظلوم ما هستند.

ملت شریف و دولت جمهوری اسلامی لازم است وسائل زندگی آنان را به طور شایسته‏ای فراهم کند و نگذارند به آنها بد بگذرد. رژیم منحوس بعث که خود را برای معارضه «1» با اسلام و مسلمین آماده نموده، باید بداند که در اشتباه است و ملت مسلمان ایران و عراق سردمداران آنان را به جای خودشان می‏نشانند و آنان را از صحنه خارج و به دست فراموشی تاریخ می‏سپارند.

صدام حسین که با ملت شریف عراق مواجه شده است و خود را در معرض هلاک می‏بیند، می‏خواهد با صحنه‏سازیها اذهان برادران اسلامی ما را از خود و رژیم منحط خود منصرف کند تا چند صباح دیگر به جنایات خود ادامه دهد. آنکه دستش تا مرفق به خون جوانان غیور عراق آلوده است، می‏خواهد خود را طرفدار ملت عرب جا بزند.

آنکه به خیال خود عروبت را از اسلام والاتر می‏داند و به اسلام پشت کرده به زعم آنکه ملتهای عرب را به خود متوجه کند، غافل است که ملت عزیز عرب از اسلام چون جان‏ شیرین حفاظت می‏کند و با دشمنان اسلام، چون اسلاف خود در صدر اسلام به جنگ و ستیز برمی‏خیزد.

برادران عرب ما بدانند که ملت عزیز ما با دشمنان آنان- که در رأس آنها رژیم منحوس بعث است- دشمن و با دوستان آنان دوستند، و در مصیبتهایی که آنان از آن رژیم فاسد می‏کشند با آنان شریکند. به امید آنکه رژیم بعث چون رژیم شاهنشاهی به زباله دان تاریخ افکنده شود و امید است نصر و فتح مسلمین نزدیک باشد. از خداوند متعال غلبه مسلمین را بر قدرتهای فاسد خواستار است. و السلام علیکم و علی سائر عباد اللَّه الصالحین.

20 فروردین 59/ 23 جمادی الاولی 1400

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

  صحیفه امام، ج‏12، ص: 235-236

 

سخنرانی [در جمع روحانیون مبارز عراق و مسلمانان رانده شده (جنایات رژیم بعث)]

زمان: 20 فروردین 1360/ 4 جمادی الثانی 1401

مکان: تهران، حسینیه جماران‏

موضوع: جنایات و ظلم‏های رژیم بعث عراق و لزوم قیام ملت عراق علیه این رژیم کافر

حضار: آقای حکیم، روحانیون مبارز عراق و مسلمانان رانده شده از عراق‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

گرفتاریهای ملت ایران و عراق از حزب کافر بعث‏

شهادت مرحوم آیت اللَّه صدر  را به همه ملتهای مستضعف جهان و به مسلمین خاصتاً و به عراق و ایران بالاخص، تسلیت عرض می‏کنم.

برادرهای من، عزیزان ما که از اوطان خودتان آواره شدید، در این گرفتاریهای شما در طول حکومت بعث، ما هم مبتلا بودیم در ایران، و شما در عراق. ما در ایران گرفتار یک حکومت دیکتاتور خبیث [بودیم‏] که با ملت ما آن کرد که مغول آن طور نکرد. علمای ما را تبعید و آواره از اوطان خودشان کرد و بعضی را شهید،  نساء ما را بی‏احترامی [کرد] و احترام آنها را از بین برد، جوانهای ما را در حبسها و در زجرها، حتی بعضی از آنها را چنانچه گفته‏اند در تاوه سرخ کردند و بعضی از آنها را پای آنها را اره کردند. روحانیون بسیاری از بلاد ما را از بلاد خودشان تبعید و در حبس نگه داشتند و با وضع فجیع به آنها اهانت و ظلم کردند. شما هم در طول [حکومت‏] این حزب فاجر کافر  مبتلا بودید و به همان نحو ابتلائاتی که ما داشتیم. جوانهای شما را، به جرم اینکه برای زیارت حضرت سید الشهدا می‏رفتند، در بین راه گرفتند و با آنها آن طور سبعانه عمل کردند. علمای شما هم گرفتار این حزب فاجر فاسد بود. با مرحوم آیت اللَّه حکیم‏ آن کردند که ما شاهد بودیم و مرحوم آیت اللَّه صدر را به جرم اینکه از ظلم آنها شکایت داشت و می‏خواست حکومت اسلام برقرار باشد، شهید کردند و خواهر مکرمه مظلومه ایشان را هم شهید کردند. ما شهید دادیم، شما هم شهید دادید؛ ما در حبس به سر بردیم، شما هم به سر بردید، لکن خدای تبارک و تعالی خواست که ملت ایران را از زیر بار ظلم بیرون بیاورد و به آنها توفیق داد که در سایه وحدت و اتکال به خدای کریم بر حکومت جائر وقت غلبه کردند و او را از کشور خودشان راندند و دست قدرتهای بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کردند و یک حکومت اسلامی- انسانی در ایران مستقر کردند. و مع الأسف، دستهای ظالم خارجی در کار است و از اول در کار بود که نگذارند این حکومت اسلامی مستقر بشود و نگذارند در سایر کشورهای اسلامی هم حکومت دست خود ملت باشد. این آدمی «1» که در عراق آن همه جور و ستم کرد، برای خاطر به دست آوردن دل قدرتهای بزرگ، به ایران تجاوز کرد، آن هم به محلهای عرب‏نشین. این شخص و این جرثومه فساد که با اسم عُروبت به اسلام می‏تازد با ملت عرب و با عرب‏نشین ایران آن کرد که محمد رضا به همه ایران کرد و بدتر از او. عربهای ایران را کشت و یا آواره کرد. زن و بچه‏های مناطق عرب‏نشین را و سایر مناطق را، برای خاطر به قول خودش عروبت و به حسب واقع برای شیطان بزرگ «2» و برادرهای شیطان بزرگ، «3» آن قدر قتل عام کرده است که قبرستانهای ایران مضاعف شده است. در زمان حکومت جائر این سفّاک، چاره جز وحدت کلمه و اتکا به خدا نیست. من در سابق که ایران بودم، قبل از اینکه تبعید بشوم و منتهی بشود که به عراق بیایم، گمان می‏کردم که عشایر عرب که دارای سلاح هم بودند، در مقابل این حکومت خواهند ایستاد و خواهند او را به جای خودش نشاند، لکن بعد از اینکه آمدم به عراق، تعجبم بیشتر شد که دیدم در حضور همین عشایر و در حضور همان ملت، رئیس روحانی ملت عراق و ملت اسلام را محاصره‏ کردند و تحت الحفظ از بغداد به نجف آوردند و آن هم مظلومانه باید بگوییم به شهادت رسید.

اگر ملت عراق بخواهند از گرفتاری که دارند و داشتند و از تحت ستم این ستمکاران خارج بشوند، چاره ندارند جز آنکه همان نحو که ایران اجتماع کرد و ملت متحد شد و با اتحاد کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی آن حکومت جائر را ساقط کرد، با اینکه آن حکومت قدرتش بسیار بیشتر بود از این حکومت بعثی صدام بسیار خبیث، مع ذلک، ملت ایران توانست با اینکه سلاح نداشت این جرثومه فساد و این سلسله خبیث سلاطین را که در طول تاریخ مجرمترین افراد انسانها بودند، منقرض کند و به جای او جمهوری اسلامی را مستقر نماید؛ عراق هم چاره‏ای جز این ندارد. این ملتها هستند که باید نهضت کنند، قیام کنند و خودشان را از دست اشرار نجات بدهند. نباید ملتها بنشینند تا اینکه از جای دیگر و کسان دیگر آنها را نجات بدهند. مبدأ نجات از خود ملت است. ایران با اینکه هیچ کشوری با او مساعدت نکرد، بلکه تمام کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، الّا کمی از آنها، با او مخالفت کردند و طرفداری از رژیم کردند، مع ذلک، چون ملت خواست انقراض این سلسله خبیثه را، عمل شد. ملت اگر مطلبی را بخواهد، نمی‏شود به او تحمیل کرد؛ نمی‏شود خلاف او را به او تحمیل کرد. ملت عراق نباید بنشینند و منتظر این بشوند که یک دستی از خارج بیاید و آنها را نجات بدهد. ملت عراق، ملت مسلم و تابع اسلام و قرآن کریم و مخالف با استبداد، و مخالف با ستمگری، مخالف با خویهای سبعی و حیوانی است و ملت باید تبعیت از اسلام بکند.

خود ملت و ملتها باید خودشان را نجات بدهند. ملت ایران با ملت عراق دو نیست و با ملتهای مسلم دیگر هم دو نیست؛ این یک ملت است و دارای یک میلیارد جمعیت؛ یک ملت است و دارای خزاین بی‏شمار و مع الأسف، به واسطه انحراف اکثر دولتهای اسلامی، این یک میلیارد انسان در تحت فشار قدرتهای شیطانی بزرگ است و این‏ خزائن عظیم این کشورهای اسلامی به حلقوم این قدرتهای بزرگ فرو می‏رود. ملتها باید قیام کنند و خودشان را از دست حکومتهای خودشان و قدرتهای بزرگ نجات بدهند. اگر ملت ایران نشسته بود و چشم به این دوخته بود که از خارج کسی کمک کند و او را نجات بدهد، تا آخر تحت همان فشارها بود و حکومت جائر پهلوی حکومت می‏کرد، لکن انتظار نکشید و با اینکه دولتهای شرق و غرب به کمک محمد رضا بودند و پشتیبان او بودند، مع ذلک، با همه قدرتهای خارجی و با قدرت بزرگ نظامی که در داخل داشت، وقتی ملت یکپارچه قیام کرد، زن و مرد، کوچک و بزرگ، فریاد کرد که ما نمی‏خواهیم این حکومت جائر و این سلطنت کافر را، هیچ یک از قدرتهای خارجی نتوانست که جلوگیری کند و قدرتهای داخلی هم برگشتند از او و متصل به ملت شدند.

ارتش عراق هم، اگر مسلمانهای عراق قیام کنند، به آنها متصل خواهند شد و این ریشه فساد را از آنجا خواهند کند. اخیراً، در یک نوشته‏ای دیدم، در یکی از خبرگزاریها که دولت عراق می‏گوید ما همیشه مسلمان بودیم و شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر می‏دهیم، پس ما مسلمانیم و شما چرا ما را کافر حساب می‏کنید. من به آنها می‏گویم که شما قبل از اینکه ما صحبت از این بکنیم، از قِبَل آیت اللَّه حکیم- رضوان اللَّه علیه- تکفیر شده‏اید. ملت عراق مسلم‏اند؛ لکن این حزب «بعث» عقایدشان عقاید اسلامی نیست و مورد تکفیر رئیس ملتشان شدند و این اظهار اسلامیت که صدام و امثالش می‏کنند مثل آن اظهار اسلامی است که محمد رضا می‏کرد. من احتمال می‏دهم که محمد رضا در باطن ذاتش مسلمان باشد، لکن مسلمان بدتر از کافر؛ لکن نسبت به صدام این احتمال را نمی‏دهم که بر حسب ذاتش به اسلام گرایش داشته باشد. قیام بر ضد کشور اسلامی و حکومت اسلامی که الآن در ایران مستقر است، همین قیام بر ضد اسلام، در حکم الحاد و کفر است و این آدم در عین حالی که به قول خودش مسلم است، قیام بر ضد اسلام کرده است. جرم ملت مسلمان‏ ما جز این نیست که می‏خواهد دست قدرتهای بزرگ از خزاین او و از ملت او کوتاه و خودش حکومت اسلامی داشته باشد و از اول هم حکومت اسلامی را می‏خواست و به حکومت اسلامی رأی داد و مستقر کرد و به همین جرم مورد مؤاخذه ابرقدرتها و تجاوز پیوندهای پوسیده به ابرقدرتها شد.

صدام گفته است که چنانچه به مقاصد من عمل نکنید، من بیشتر از این، کشور شما را خراب می‏کنم. تو هر چه توانستی کرده‏ای و هر چه بتوانی می‏کنی و بیشتر از آن هم نتوانستی که بکنی، نه اینکه نخواستی بکنی. تو اگر بتوانی تمام مسلمین ایران را خواهی کشت، لکن این خیال باطلی بود که کردی و گمان کردی که ملت ایران بی‏تفاوت است، اگر تو هجوم بیاوری به کشورش و ارتش ایران ضعیف و ناتوان است. ملت و ارتش به تو فهماند که مسأله آن طور که تو حساب کرده بودی و آن طور که قدرتهای بزرگ حساب کرده بودند، نبود و همان وقت که تو هجوم کردی و ناگهان هجوم کردی، جلوی تو را گرفتند و پس از آن یک قدم هم پیش نیامدی و حالا هم هر روز عقبتر خواهی رفت. و اگر نبود خوف اینکه ملت شریف عراق صدمه ببیند، اگر ما هم و ارتش ما هم و ملت ما هم مثل صدام فکر می‏کرد که باید پیشبُرد و لو به کشتن ملتها، و لو به کشتن بچه‏ها و زنها و پیرمردها، اگر یک همچو برنامه‏ای بود، امروز می‏دیدی که عراق دیگر کسانی را که بتوانند کاری انجام بدهند، ندارد. لکن کشور ما متعهد به اسلام است و ارتش ما متعهد به اسلام است؛ ارتشی است که از بالای شهرهای بزرگ عراق می‏گذرد و در آخرین نقطه عراق، در مرز اردن، می‏کوبد مراکز نظامی عراق را و یک بمب در شهرهای عراق نمی‏اندازد. این کشور اسلامی است و این لشکر، اسلامی و این قوای مسلحه، اسلامی است و آن کسی که می‏کوبد مسلمین را و آواره می‏کند مسلمین عرب را و به تباهی می‏کشد کشور اسلامی را، به جرم اسلامیت، آن کس در سلک مسلمین نیست؛ هر چه هم فریاد بزند که من مسلمم، فریاد بزند که من شهادت می‏دهم، لکن این اسلام نفاق است که‏ بسیاری از شهادتها را می‏دهند و در صدر اسلام هم می‏دادند، لکن منافقینی بودند که بالاتر از سایر کفار بودند.

و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که ملتهای مسلم را بیدار کند و ملت عراق را هوشیار کند و خودشان را [رها کنند] از قید و بند این قدرتهای بزرگ و این جرثومه‏های فسادی که به اسم اسلام مسلمین را قتل عام می‏کنند و به اسم اسلام احکام اسلام را زیر پا می‏گذارند و با اسم اسلام علمای اسلام را شهید می‏کنند، آن هم مثل سید محمد باقر صدر که مغز متفکر اسلامی بود و امید این بود که اسلام از او بهره‏برداریهای زیادتری بکند و من امیدوارم که کتابهای این مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمین قرار بگیرد و ان شاء اللَّه خداوند تعالی او را با اجداد بزرگش محشور فرماید و خواهر بزرگوار مظلومه او را هم با جده‏اش محشور کند و امیدواریم که ملتهای اسلامی با قیام خود دست قدرتهای بزرگ را از کشور خودشان کوتاه کنند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏

  صحیفه امام، ج‏14، ص: 275-280

 

نامه [به آقای ولایتی، وزیر امور خارجه (ضرورت انتقادپذیری)]

زمان: 20 فروردین 1367/ 21 شعبان 1408

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: انتقادپذیری‏

مخاطب: ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب آقای دکتر ولایتی، وزیر محترم امور خارجه‏

من جنابعالی را فردی متدین و دلسوز انقلاب می‏دانم. و شما و دوستانمان در وزارت امور خارجه باید تحمل انتقاد را، چه حق و چه ناحق، داشته باشیم. جوّ باز سیاسی ایران انقلابی، بی‏تجربگی بعضی از مسئولان، سبقت در رساندن سریع هر موضوعی به جامعه گرچه به ضرر مردم باشد، نه تنها کار وزارت امور خارجه را مشکل می‏کند، که در بعضی اوقات روی سیاستهای داخلی هم اثر نامطلوب می‏گذارد. این جانب به شما و تمامی خادمین به اسلام و ایران دعا می‏کنم. امیدوارم چون گذشته در خدمتتان تنها خدا را منظور دارید. از خداوند متعال توفیق جنابعالی و سایر خدمتگزاران به اسلام را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

20/ 1/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                                                صحیفه امام، ج‏21، ص: 20

 

. انتهای پیام /*