کد مطلب: 3036 | تاریخ مطلب: 13/01/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 13فروردین ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  13فروردین ماه

پیام [به علمای تهران (استیضاح اسد اللَّه عَلم)] 13 فروردین 42

سخنرانی [در جمع اسقف هیلارین کاپوچی و همراهان (اوضاع ایران و فلسطین)] 13 فروردین 58

سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و جانبازان خوزستان (رشادتهای مردم مناطق جنگی)]13 فروردین60

 

پیام [به علمای تهران (استیضاح اسد اللَّه عَلم)]

زمان: 13 فروردین 1342/ 7 ذی القعدة 1382

مکان: قم‏

موضوع: استیضاح اسد اللَّه عَلم (نخست وزیر وقت)

مناسبت: تهاجم عوامل رژیم شاه به مدرسه فیضیه و ضرب و جرح مردم و طلاب‏

مخاطب: علمای تهران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إِنَّا للَّهِ و إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏

به وسیله حضرت حجت الاسلام آقای حاج سید اصغر خوئی- دامت افاضاته‏

خدمت ذی شرافت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام تهران- دامت برکاتهم‏

تلگراف محترم برای تسلیت در فاجعه عظیم وارده بر اسلام و مسلمین موجب تشکر گردید

حمله کماندوها و مأمورین انتظامیِ دولت با لباس مبدل و به معیت و پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت خاطرات مغول را تجدید کرد. با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی حمله کردند، و اینها به ملت مسلمان خود. و روحانیون و طلاب بی‏پناه. در روز وفات امام صادق- علیه السلام- با شعار «جاوید شاه» به مرکز امام صادق و به اولاد جسمانی و روحانی آن بزرگوار حمله ناگهانی کردند؛ و در ظرف یکی دو ساعت تمام مدرسه فیضیه، دانشگاه امام زمان- صلوات اللَّه و سلامه علیه- را با وضع فجیعی، در محضر قریب بیست هزار مسلمان، غارت نمودند؛ و دربهای تمام حجرات و شیشه‏ها را شکستند. طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمین افکندند. دستها و سرها شکسته شد. عمامه طلاب و ساداتِ ذریه پیغمبر را جمع نموده آتش زدند؛ بچه‏های شانزده- هفده ساله را از پشت بام پرت کردند؛ کتابها و قرآنها را- چنانکه گفته شده- پاره کردند

اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تأمین جانی ندارند. اطراف منازل علما و مراجع محصور کارآگاه و گاهی کماندو و مأمورین شهربانی است. مأمورین تهدید می‏کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه در می‏آوریم. طلاب محترم از ترس مأمورین لباسهای روحانیت را تبدیل نموده‏اند. دستور داده‏اند که طلاب را به اتوبوس و تاکسی سوار نکنند. در مجامع عمومی مأمورین به روحانیون- عموماً- و به بعضی افراد- به اسم- ناسزا می‏گویند و فحشهای بسیار رکیک می‏دهند. شبها پاسبانها ورقه‏های فجیع با امضای مجهول پخش می‏کنند. اینان با شعار «شاه دوستی» به مقدسات مذهبی اهانت می‏کنند. «شاه دوستی» یعنی غارتگری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین، و تجاوز به مراکز علم و دانش؛ «شاه دوستی» یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏های اسلام و محو آثار اسلامیت؛ «شاه دوستی» یعنی کوبیدن روحانیت و اضمحلال آثار رسالت‏

حضرات آقایان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است. قرآن و مذهب در مخاطره است. با این احتمال، تقیه حرام است؛ و اظهار حقایق، واجب «وَ لو بَلَغَ مَا بَلَغَ»

اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت به طور جنون‏آمیز در جریان است، من به نام ملت از آقای عَلم، شاغل نخست‏وزیری، استیضاح می‏کنم: با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران گردید، و علمای اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟ با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری در حبس به سر می‏برند؟ با چه مجوزی بودجه مملکت را خرج رفراندم معلوم الحال کردید؟ در صورتی که رفراندم از شخص شاه بود- و بحمد اللَّه ایشان از غنی ترین افراد بشر هستند- با چه مجوز مأمورین دولت را که از بودجه ملت حقوق می‏گیرند برای رفراندم شخصی التزاماً به خدمت واداشتند؟ با چه مجوزی در دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید، و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدید؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق- سلام اللَّه علیه- کماندوها و مأمورین انتظامی را با لباس مبدل و حال غیر عادی به مدرسه فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادید؟

من اکنون قلب خود را برای سرنیزه‏های مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد. من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد؛ و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را برملا می‏کنم. اکنون یک چشم مسلمین بر دنیای خود، و چشم دیگرشان بر دین خود گریان است. و حکومت چند ماهه شما با کارهایی که می‏کنید اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ، و دیانت مملکت را به خطر انداخته، و مملکت از هر جهت در شُرف سقوط است. خداوند تعالی اسلام و مسلمین را در پناه خود و قرآن حفظ فرماید.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

                        صحیفه امام، ج‏1، ص:177-  179

 

سخنرانی [در جمع اسقف هیلارین کاپوچی و همراهان (اوضاع ایران و فلسطین)]

زمان: 13 فروردین 1358/ 4 جمادی الاول 1399

مکان: قم‏

موضوع: اوضاع ایران در دوران شاه- راه آزادی فلسطین‏

حضار: اسقف هیلارین کاپوچی  (عضو افتخاری سازمان الفتح) و هانی الحسن

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

نگاهی به اوضاع ایران در دوران طاغوت‏

من از شما تشکر می‏کنم که برای تفقد از من و از ملت مستضعف ما به ایران آمدید تا از نزدیک وضع نهضت ما را ببینید. شما اگر در زمان سلطنت طاغوتی آمده بودید، وضع را طور دیگر می‏دیدید: خیابانهای ما را از کشته‏ها فرش می‏دیدید؛ زندانهای ما را از مستضعفین و از علما و از روشنفکران مملو می‏دیدید؛ مطبوعات ما را در حال سانسور و اختناق می‏دیدید؛ ملت ما را زیر بار ظلم و جور می‏دیدید. مأمورین شاه در همه شئون مملکت ما دخالت می‏کردند، و مأمور بودند از طرف اجانب و از طرف ابرقدرتها- خصوصاً امریکا- که با ملت ما آن کنند که کردند. ملت ما را در حدود پنجاه و چند سال این پدر و پسر به خاک و خون کشیدند. شما اگر در آن وقت آمده بودید به ایران، ایران را یک قتلگاه عمومی می‏دیدید و تمام ایران را یک زندان عمومی می‏دیدید! الآن آمده‏اید که ملت ما بحمد اللَّه با بیداری، اتکال به خدای تبارک و تعالی [و] وحدت کلمه بر طاغوت پیروز شد؛ بر طاغوتی که تمام قدرتها را داشت و تا دندان مسلح بود و از اجانب استظهار می‏کرد و آنها پشتیبان او بودند. و ملت ما هیچ نداشت جز قوت ایمان و اراده آهنین. با وحدت کلمه و قدرت ایمان، ما بر ابرقدرتها غلبه کردیم و آنها را به عقب‏ راندیم. شما در وقتی آمدید که ما بحمد اللَّه جمهوری اسلامی را به رأی عمومی رساندیم. شما در وقتی آمدید که ملت ما، به اکثریت قریب به اتفاق، رأی به جمهوریت اسلامی دادند؛ و از آن پیرمردهای هشتاد ساله، معلولین، اشخاصی که در بیمارستانها بودند، اشخاصی که با چرخ می‏آوردند آنها را پای صندوق، همه و همه رأی دادند بر جمهوریت اسلام. این نبود جز اینکه ملت ما اسلام را برای خودش یک پایگاه آزادی و استقلال می‏داند؛ و لهذا با عشق و علاقه ... رأی دادند. و در دنیا سابقه ندارد چنان رفراندمی که تمام اقشار ملت با عشق و علاقه به آن رأی بدهند. شما در وقتی وارد شدید به مملکت ما که آثار آن دیکتاتوریها مرتفع شده است؛ اگر در آن وقت آمده بودید چیزهای عجیب می‏دیدید و الآن که آمده‏اید- در امان- بین برادرهای خودتان آمده‏اید و هیچ کس به شما تعرض نمی‏کند. در آن زمان امکان نداشت که شما پیش من بیایید یا این برادرهای دیگر پیش من بیایند؛ امکان نداشت که یک اجتماعی ما داشته باشیم، امکان نداشت که بتوانیم صدای خودمان را درآوریم، شکایت خودمان را به عالم برسانیم و لهذا ما در خارج از مملکت خودمان، شکایتهای خودمان را به عالم رساندیم. ما در پاریس- در صورتی که من میل نداشتم در آنجا باشم لکن حوادث طوری شد که در پاریس ما مسائل خودمان را به تمام عالم رساندیم و زیر پای اینها را سست کردیم. شما در وقتی آمدید که ما بحمد اللَّه به پیروزی رسیدیم و اعلام کردیم جمهوریت اسلام را.

در جمهوریت اسلام تمام آزادیها هست. اسلام برای نجات بشر آمده است؛ چنانکه حضرت مسیح برای نجات بشر آمده بود، و سایر انبیا برای نجات بشر آمده بودند. اسلام علاوه بر اینکه بشر را در روحیات غنی می‏کند، در مادیات [هم‏] غنی می‏کند. اسلام دین سیاست است قبل از اینکه دین معنویات باشد. اسلام همان طوری که به معنویات نظر دارد و همان طوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی می‏کند و تربیت نفسانی می‏کند و تهذیب نفس می‏کند، همان طور [هم‏] به مادیات نظر دارد و مردم را تربیت‏ می‏کند در عالم که چطور از مادیات استفاده کنند و چه نظر داشته باشند در مادیات. اسلام مادیات را همچو تعدیل می‏کند که به الهیات منجر می‏شود. اسلام در مادیات به نظر الهیات نظر می‏کند، و در الهیات به نظر مادیات نظر می‏کند. اسلام جامع ما بین همه جهات است. و شما در روزی وارد شدید که ما به حکومت خودمان رسیدیم و همان طوری که اسلام معنویات را داشت، و در صدر اسلام حکومت را هم داشت الآن هم به خواست خدای تبارک و تعالی، ما با معنویاتی که اسلام دارد روبه هستیم و مطیع هستیم، و در مادیات و در حکومت هم یک حکومت اسلامی، یک حکومت عدل؛ که حکومتها تابع مردم باشند و حکومتها برای مردم باشند نه مردم، برای حکومتها. حکومت اسلامی حکومتی است که، برایِ مردم خدمتگزار است؛ باید خدمتگزار باشد. در اسلام ما بین اقشار ملتها هیچ فرق نیست. در اسلام حقوق همه ملتها مراعات شده است: حقوق مسیحیین مراعات شده است؛ حقوق یهود و زرتشتیین مراعات شده است؛ تمام افراد عالم را بشر می‏داند، و حق بشری برای آنها قائل است؛ تمام عالم را به نظرِ محبت نگاه می‏کند؛ می‏خواهد عالم مستضعفین نجات پیدا کنند، می‏خواهد تمام عالم روحانی بشوند، تمام عالم به عالِم قدس نزدیک بشوند. اسلام برای نجات مردم بشر آمده است که از این علایق جسمانی آنها را رها کند و به روحیات برسد.

من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که تمام مستضعفین عالم را به حوایج خودشان برساند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که مستکبرین را بیدار کند. آنهایی که ظلم می‏کنند، آنها را بیدار کند و الّا به دست ملتهای مستضعف نابود کند. خداوند همه ما را توفیق عنایت کند. و من از خدای تبارک و تعالی می‏خواهم که همان طوری که ملت ما با وحدت کلمه و با اتکال به خدای تبارک و تعالی پیروز شد و خودش را از بند این خاندان و اشخاصی که آنها را- این خاندان را- ترویج می‏کردند و تأیید می‏کردند نجات داد، برادران فلسطینی ما را هم خداوند تعالی نجات بدهد. لکن عمده، وحدت کلمه آنهاست‏ و عمده، اتکال به خدای تبارک و تعالی. رمز پیروزی ما با وحدت کلمه ملت و اتکال به خدای تبارک و تعالی و قوت ایمان بود. قوت ایمان در ملت ما طوری بود که شهادت را سعادت می‏دانستند و دنبال شهادت بودند و خوف از مرگ نداشتند؛ و لهذا مشتهای اینها بر تانکها غلبه کرد. باید ملتهای دیگر، ملت فلسطین، وحدت کلمه پیدا بکنند و اتکال به خدای تبارک و تعالی. این رمز پیروزی در هر جا پیدا بشود، پیروز خواهند شد. باید ملت عزیز «فلسطینِ ما» با وحدت کلمه و اتکال به خدای تبارک و تعالی، توجه به روحانیت، توجه به معنویت، توجه به خدای تبارک و تعالی کنند تا پیروز شوند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که ملتهای مستضعف همه پیروز شوند.

من از سالهای بسیار طولانی- شاید بیست سال قبل- نسبت به فلسطین و نسبت به اسرائیل نظرهای خودم را کراراً گفته‏ام و حالا هم می‏گویم: ما اسرائیل را محکوم می‏کنیم. اسرائیل غاصب [است‏] و در محلی که آمده است، به طور غصب آمده است؛ و قدس باید نجات پیدا بکند و اسرائیل را براند. دوَل عربی باید با هم اجتماع کنند و اسرائیل را از زمینهای خودشان برانند و دست مستعمرین را کوتاه کنند. من از خدای تبارک و تعالی خواهانم که به این آمال ما برسیم و ما و شما در قدس هم را ملاقات کنیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏

                        صحیفه امام، ج‏6، ص:466- 469

 

سخنرانی [در جمع خانواده شهدا و جانبازان خوزستان (رشادتهای مردم مناطق جنگی)]

زمان: صبح 13 فروردین 1360/ 26 جمادی الاول 1401

مکان: تهران، حسینیه جماران‏

موضوع: تجلیل از رشادتها و فداکاریهای مردم خوزستان و مناطق جنگی‏

حضار: خانواده‏های شهدا و معلولان جنگ تحمیلی خوزستان‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

إنَّا لِلَّهِ وَ إنَّا الَیْهِ راجِعُونَ‏

تجلیل از فداکاریهای اهالی خوزستان و مناطق جنگی‏

خوزستان دین خودش را به اسلام ادا کرد. خوزستان برای اسلام و برای ارزشهای انسانی و برای شرافت خود و کشور خود کوشش کرد و کوشش می‏کند و مردانه ایستاده است و شهدای بزرگوار خود را نزد خدای تبارک و تعالی فرستاد. خوزستان در این عرصه تهاجم باطل به حق و دفاع حق و در برابر باطل پیشقدم است و اسوه است از برای سایر اهالی کشور. غرب و جنوب اسوه هستند از برای سایر کشور. اینها که در مَناظر ما هستند، این شهدا، که تصویر مبارکشان در پیش ماست، اینها به سوی خدا شتافتند و لبیک گفتند به دعوت اسلام و سعادت را برای خودشان تحصیل کردند و شرافت و عزت را برای غرب و جنوب، بلکه برای همه ایران، بلکه برای بشریت. آنچه که مایه تسلی ماها هست در این مصیبتها که همه ما با هم شرکت داریم، این است که ما از خدا هستیم و به سوی خدا برمی‏گردیم.

ما از خود چیزی نداریم. هر چه داریم اماناتی است که خدا به ما عنایت فرموده است.

إنَّا لِلَّه: ما همه مال خدا هستیم؛ ملک خدا هستیم و عاقبت به سوی او برمی‏گردیم.

سعادت را آنها تحصیل کردند که با اختیار خودشان و با جهاد خودشان و با رزمندگی خودشان در مقابل کفر ایستادند و جان خودشان را تسلیم خدا کردند و برگشتند به خدای تبارک و تعالی با سعادت و آبرو. ما همه خواهیم مرد؛ لکن آنها سعادت را برای‏

خودشان و شرافت را برای وطنشان تحصیل کردند که در مقابل لشکرهای کفر برای دفاع از اسلام و برای دفاع از کشور اسلامی ایستادند و فداکاری کردند و به سوی خدا شتافتند. انسان که باید این راه را برود و مردنی است، چه بهتر که این سعادت را تحصیل کند و امانت را به صاحب امانت بسپرد؛ موت اختیاری؛ شهادت؛ رسیدن به خدا در لباس شهید و با ایده شهدا. در بستر مردن، مردن است و چیز نیست، لکن در راه خدا رفتن شهادت است و سرفرازی و تحصیل شرافت برای انسان و برای انسانها.

شما اهالی غرب و جنوب خوزستان و سایر مرزهای کشور در مقابل ستمکاران و مهاجمان به اسلام ایستادگی کردید و همچون شهدای صدر اسلام شهید تقدیم کردید. از شما شهدای بسیار برای ملت باقی ماند. [شما] شرافت این ملت را بیمه کردید و خدای تبارک و تعالی از شما راضی باشد. اسلام برای شما سرفرازی قائل است و ملت پشتیبان شما و سایر رزمندگان است و شهادتهایی که حاصل شده و شهدایی که شما تقدیم کردید به اسلام شهدای همه ملت است. مصیبتها برای همه ملت است و سرافرازی برای همه ملت. خوش به سعادت این جوانهای عزیز برومند که عکسهای بعضی از آنها در این مجلس حاضر است و موجب تأثر و سرفرازی است.

من به شما اهالی خوزستان و سایر مرزنشینانی که مورد تهاجم واقع شدید تبریک عرض می‏کنم و تذکر می‏دهم به شما دو جمله از کتاب خدا را: لِکَیلَا تأسَوْا عَلی‏ ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتیکُمْ. «1» این تعلیم خدای تبارک و تعالی است به انسانها از اول تا آخر که در پیشامدها چنانچه پیشامدی بود که برای شما ضرری داشت، به حسب ظاهر و چشمهای ظاهر بین، شما محزون نباشید، که اینها ضرر نیست. نه تأسف بخورید و نه محزون باشید.

برای آن چیزی که از دستتان رفته است؛ برای اینکه بظاهر از دست رفته است و در واقع‏ آنها باقی هستند و برای شما شرافت تحصیل کرده‏اند و نه فرحناک باشید برای چیزهایی که به دست می‏آید از دنیا؛ برای آنکه آنچه از دنیاست فانی است و آنچه برای خدا تقدیم می‏شود باقی و ابدی است. و این شهدا زنده هستند و در پیش خدای تبارک و تعالی: عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُونَ «1»، آنها الآن در درگاه خدای تبارک و تعالی روزیهای معنوی و روزیهای همیشگی را به آن نایل شدند و آنچه که از خدا بود تقدیم کردند و آنچه که داشتند و آن جان خودشان بود، تسلیم کردند و خدای تبارک و تعالی آنها را پذیرفته است و می‏پذیرد و ماها عقب ماندیم. ما باید تأسف بخوریم که نتوانستیم این راه را برویم. آنها پیشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسیدند و ما عقب ماندیم و نتوانستیم در این قافله سیر کنیم و در این راه راهرو باشیم. ما از خدا هستیم همه، همه عالم از خداست، جلوه خداست و همه عالم به سوی او برخواهد گشت. پس چه بهتر که برگشتن اختیاری باشد و انتخابی و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا و انسان اختیار کند موت را برای خدا و شهادت را برای اسلام. خداوند تمام شهدای راه اسلام را و تمام کسانی که در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگی رسیده‏اند، خداوند تمام آنها را به سعادتهای ابدی برساند.

این مصیبتها بر همه ما وارد است و آن شرافتی که این جوانها تحصیل کردند برای انسانیت است، شرافت انسانی است. ارزش انسانی را اینها به ثبوت رساندند؛ خدایشان رحمت کند و خدایشان بپذیرد.

و من به تمام بازماندگان این شهدا، به همه آنها، هم تسلیت عرض می‏کنم و هم تبریک. مبارک باد بر اهالی خوزستان و بر اهالی جنوب و غرب این خدمتگزاری و این جان‏نثاری و این پایداری. کسانی که در آنجا رفت و آمد دارند و برای این طرفیها صحبت می‏کنند از روحیه عظیم بزرگ شما اهالی خوزستان و اهالی جنوب و غرب صحبتهای زیاد می‏کنند و شما را به این روحیه بزرگ ستایش می‏کنند. و من امیدوارم که‏ ملت ایران با این روحیه بزرگی که دارد به تمام قدرتهای فاسد غلبه کند و من امید آن دارم که بزودی کشور ما از لوث این جنایتکاران پاک شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عیب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهدای شما.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏

                        صحیفه امام، ج‏14، ص:256- 259

 

. انتهای پیام /*