نامه [به آقای سید مرتضی پسندیده (اعلام خبر سلامتی و کسب اطلاع از ایران)]4 فروردین 44
نامه [به خانم خدیجه ثقفی (اعلام سلامتی و سفارش به صبر)]4 فروردین 44
پیام [به ملت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز] 4 فروردین 57
پیام [به ملت ایران (حضور فعال در انتخابات)]4 فروردین 58
سخنرانی [در جمع مسئولان نظام (تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی «ع»)] 4 فروردین 65
نامه [به آقای سید مرتضی پسندیده (اعلام خبر سلامتی و کسب اطلاع از ایران)]
زمان: 4 فروردین 1344/ 20 ذی القعدة 1384
مکان: ترکیه، بورسا
موضوع: اعلام سلامتی و کسب اطلاع از ایران
مخاطب: پسندیده، سید مرتضی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
20 ذی القعدة 84
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف بوده،
دو- سه روز پیش واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است
این جانب بحمد اللَّه سلامت هستم و نقاهتی ندارم. امید است خداوند تعالی توفیق دعا برای اسلام و مسلمین عنایت فرماید. بحمد اللَّه تعالی نگرانی ندارم. بیاطلاعی از فامیل قدری موجب نگرانی است. همه را به خدای تعالی میسپارم. از مساعی جمیله حضرت آیت اللَّه خوانساری «1»- دامت برکاته- متشکرم. سلام این جانب را به معظم له ابلاغ فرمایید. ملتمس دعای خیر برای حُسن عاقبت از ایشان و جنابعالی هستم. راجع به عکس، به جناب آقای علی بیک «2» تذکر میدهم، شاید ایشان بتوانند تهیه کنند. کاغذ جوف را در صورت امکان به قم «3» برسانید و اگر جوابی دادند در صورت امکان ایصال فرمایید. از خداوند تعالی صلاح حال مسلمین و عظمت اسلام را خواستار است. مصطفی بحمد اللَّه سالم، و سلام میرساند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج1، ص: 436
نامه [به خانم خدیجه ثقفی (اعلام سلامتی و سفارش به صبر)]
زمان: 4 فروردین 1344/ 20 ذی القعدة 1384 «1»
مکان: ترکیه، بورسا
موضوع: اعلام سلامتی و سفارش خانواده به صبر
مخاطب: ثقفی، خدیجه
20 ذی القعدة الحرام 84
خدمت مخدره محترمه والده مصطفی - ابقاها اللَّه و صبرها- سلام میرساند ان شاء اللَّه تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. این جانب بحمد اللَّه تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد: عَسی انْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ. مصطفی هم بحمد اللَّه سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بیاطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی میسپارم. تمام بچهها و متعلقین آنها را سلام میرسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا فضل اللَّه خوانساری، شاید ایشان بتوانند به وسیلهای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچهها به خط خودشان یکی- دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان سلام برسانید.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج1، ص: 437
پیام [به ملت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز]
زمان: 4 فروردین 1357/ 14 ربیع الثانی 1398
مکان: نجف
مناسبت: اربعین شهدای تبریز
مخاطب: ملت ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم
با فرا رسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز غمهای ملت غیرتمند تجدید میشود. ملت مظلوم ایران باید در هر چند صباحی پرچمهای سیاه افراشته کنند و در سوگ بنشینند برای جوانان عزیز و عزیزان اسلام که به دست عمال امریکا و به امر شاه در خاک و خون کشیده شدند. و هنوز چشمها گریان و دلها بریان است برای یک قتل عمومی که دست امریکا و سایر اجانب از آستین شاه بیرون آمده و ملت را به عزای دیگر مینشاند. و من نمیدانم دنبال این اربعین، قتلهای دیگری و جنایات تازهای است؛ و ضحاک عصر در خونخواری تجدید مَطلع میکند یا مأمور جنایت به صورت دیگر میشود.
ما از این جنایات پی در پی و کشتار وحشیانه ناراحت و در عین حال امید داریم. ناراحتی برای آنکه جوانان رشید روحانی و دانشگاهی و بازاری و سایر طبقات را که امید برای آتیه کشور هستند از دست دادهایم و میدهیم؛ و امیدواریم؛ چون میبینیم این جنایات شاهانه و این کشتار وحشیانه نتوانست و نمیتواند نهضت این ملت بیدار بپاخاسته را به سستی گرایاند؛ هر چه جنایت و قتل افزایش یافت ملت در اراده آهنین خود قویتر و مستحکم تر شد.
کشتار بیرحمانه قم، ایران را به هیجان در آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری کشاند، و کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنانتکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند؛ انفجاری که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاهروی پهلوی را برای همیشه از تاریخ ایران محو کند و این ننگ را از صفحه آن بزداید. ما کشته دادیم و رنج بردیم لکن هر قطره خون آنها خونهایی را در رگ جوانان غیرتمند ما به جوش آورد و آتشی در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالی خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمی استعمار و به آتش کشیدن عمال روسیاه آن.شما ای ملت بزرگ ایران! از این تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از این قتل و جرح قم و تبریز نهراسید و نمیهراسید؛ که خود این جنایات، نشانه وحشتزدگی شاه و از دست دادن اعتدال اعصاب اوست. اکنون لازم است وحدت کلمه خود را- که بحمد اللَّه حاصل است- با کمال جدیت حفظ کنید و صفوف خود را در زیر پرچم عدالتپرور اسلام فشرده کنید. و لازم است تمام جناحها که در پیشرفت مکتب رهاییبخش اسلام در تکاپو هستند به هم پیوندند، و با شعار واحد که شعار اسلام و قرآن است هم صدا شوند، از درون مدارس روحانی تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و کارگاهها تا دشت پهناور دهقانان زحتمکش صحرانورد و از کمینگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سیاسی و گروه دانشمندان، دکترها و مهندسین و جناحهای محترم لشکری و کشوری همه و همه همدست و همزبان کوشش مردانه کنند در راه نجات این کشتی که با چنگال و دندان اهریمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.
اسلام عزیز از شما- ای گروههای مسلمان- در هر لباس و شغلی هستید، استمداد میکند؛ و وظیفه همه است که در نجات آن کوشش کنید و ضربههایی که از سلاطین جور، خصوصاً در این پنجاه سال حکومت ضد اسلامی و ملی دودمان پهلوی، خورده است و میخورد جبران کنید. کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُم مَسْئُول. و لازم است با کمال قدرت و هوشیاری اشخاص یا گروههایی که گرایش به مکتبهای غیر اسلامی دارند و به خوی فرصت طلبی میخواهند در این اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل کنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور کنید و به آنها مجال تحرک ندهید. به غیر مکتب اسلام و شعار اسلامی، کشور از خطر نجات پیدا نمیکند.و لازم است این بوقهای تبلیغاتی شاه و دست نشاندگان بیآبرویش را هر چه بیشتر رسوا و افتضاح آن را آشکارتر کنید؛ چه بوقهایی که پنجاه سال است برای جازدن دودمان خیانتکار پهلوی به جای خدمت به وطن که در این چند روز به اوج خود رساندند، و اشخاصی از خدا بیخبر به مداحی پرداختند که هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند؛ و چه بوقهایی که شاه معلوم الحال را به اسلام خواهی و عدالتپروری معرفی میکنند، اخیراً باز زمزمه بسیار خطرناک دانشگاه اسلامی در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنکه اینها کوچکتر از آنند که بتوانند اسلام را با اسم اسلام بکوبند. ما همان طور که سابق گفتیم، کسانی که در این دانشگاه قلابی وارد شوند به ملت معرفی میکنیم و آنها را از اعضای رسمی سازمان امنیت قلابی بدتر و مضرتر به اسلام و کشور اسلامی میدانیم، و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد کرد، و چنان آبروی آنها در جامعه ریخته میشود که نتوانند دم از اسلامِ شاه ساخته بزنند.
مصیبتهای ما تنها کشتارهای وحشیانه پی در پی به امر شاه نیست؛ اخیراً باز در صدد خریدن اسلحه به مقدار سرسام آور و کشتیهای متعدد است، و تا یک قطره نفت داریم و یا مخازنی که مورد احتیاج اجانب است، خرید این آهن پارهها که به هیچ درد ملت نمیخورد جریان دارد؛ و تا این کابوس خطرناک بر سر این کشور سایه افکنده، بدبختی دنبال بدبختی برای این ملت مظلوم امری عادی است. و از مصیبتهای بزرگ مسلمین، قضیه اسرائیل تجاوزکار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروی در خاک لبنان است؛ و از طرف شاه برخوردار از کمک است و دوَل اسلامی غالباً در این امر مهم حیاتی بیتفاوت هستند، غافل از آنکه اگر در این پیشرویها خدای نخواسته توفیق پیدا کند، با سایر کشورها به همین نحو رفتار خواهد کرد. این مصیبتها که ما مبتلای به آن
هستیم از امریکا و اذناب آن است. برخورداری شاه از پشتیبانی رئیس جمهور امریکا این کشتارهای بیرحمانه را به بار آورد، و ملت مسْلم را سوگوار کرد؛ برخورداری از امریکا تبریز را به خاک و خون کشیدقیام تبریز، چون نهضت همه ایران، اسلامی است؛ برای دفاع از حق و از احکام اسلام است، و نسبت [دادن] این قیام را به مارکسیستها یا مارکسیستهای اسلامی- که در تبلیغات شاهانه است- جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتبهای انحرافی پایگاهی در ایران ندارند و الّا شاه از آنها ذکری نمیکرد. اکنون باید تمام جناحها از هر طبقه بدانند که جز در سایه اسلام و در زیر پرچم توحید و قرآن، راه پیروزی مسدود است؛ و چون شاه میخواهد نهضتهای اصیل اسلامی را از مجرای خود منحرف و به گروههایی که هم منحرف و هم بین ملت پایگاهی ندارند نسبت دهد، باید همه گروههای سیاسی و طبقات روشنفکر با صراحت و بدون هیچ ابهام، نهضت و تحرک خود را اسلامی و برای اجرای قوانین عدالتپرور قرآن کریم معرفی کنند و به گروه روحانی و کارگری و توده ملت بپیوندند که با این منطق حیله حسابشده اجانب را که به زبان شاه اجرا میشود خنثی کنند و در غیر این صورت با برچسب مارکسیسم و احیاناً مارکسیسم اسلامی جناحهای روشن و متحرک را از سواد اعظم که ملت مسْلم است جدا و از خاصیت مطلوب ساقط و ملت را نیز تضعیف نموده و پیروزی را عقیم یا به مدت طولانی معوق میکنند.
مصیبتهای ما گر چه یکی دو تا نیست و در این کشورِ آزاد مردان و آزاد زنان!- به منطق شاه!- و جریان عدالت اجتماعی و حرکت به سوی «تمدن بزرگ»، به اصطلاح کارتر- شاه، ملت باید همیشه در عزا باشد. لکن مصیبت بزرگی را که بر برادران تبریزی ما وارد شد، اربعین آن را در سوگ هستیم، و ملت ایران نیز در آن روز با عزای عمومی خود به ملتهای آزاد جهان بفهمانند که ما با چه شرایطی زندگی میکنیم. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستار، و قطع ایادی اجانب را امید دارم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی صحیفه امام، ج3، ص: 359 - 362
پیام [به ملت ایران (حضور فعال در انتخابات)]
زمان: 4 فروردین 1358/ 25 ربیع الثانی 1399
مکان: قم
موضوع: حضور فعال در انتخابات
مناسبت: رفراندم جمهوری اسلامی
مخاطب: ملت ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خدمت عموم ملت مبارز و شجاع ایران- ایّدهم اللَّه تعالی
در این موقع بسیار حساس که سرنوشت کشور و اسلام عزیز تعیین میگردد، هموطنان عزیز با شوری بیشتر از گذشته در رفراندم شرکت نمایند. امروز اهمال در شرکت در رفراندم و سردی و سستی در این امر حیاتی، موجب هدر رفتن خون شهیدان و به تباهی کشیدن کشور و اسلام عزیز است. دوستان آگاه من! روز رفراندم موقع نتیجه گرفتن از زحمات چندین ساله است.
آنچه لازم است تذکر دهم شرکت زنان مبارز و شجاع سراسر ایران در رفراندم است. زنانی که در کنار مردان بلکه جلوتر از آنان در پیروزی انقلاب اسلامی نقش اساسی داشتهاند، توجه داشته باشند که با شرکت فعالانه خود، پیروزی ملت ایران را هر چه بیشتر تضمین کنند. شرکت در این امر برای مرد و زن از وظایف ملی و اسلامی است.
شما همه آزادانه به هر چه میخواهید رأی بدهید. من خودم به «جمهوری اسلامی» رأی میدهم و تقاضای برادرانه از شما دارم که به من در این امر اسلامی کمک کنید. و لازم است جوانان غیور از توطئه و خیانت در آرای مردم جلوگیری کنند و از صندوقهای آرا با امانت حفاظت کنند. از خداوند تعالی پیروزی اسلام و صیانت کشور اسلامی را خواستارم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی صحیفه امام، ج6، ص: 408
سخنرانی [در جمع مسئولان نظام (تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی «ع»)]
زمان: صبح 4 فروردین 1365/ 13 رجب 1406
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی (ع)
مناسبت: میلاد خجسته حضرت علی (ع)
حضار: موسوی، میر حسین (نخست وزیر)- هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی)- موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)- سفرا و کارداران کشورهای خارجی مقیم ایران- مقامات لشکری و کشوری و شخصیتهای روحانی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
ان شاء اللَّه، این روز که بزرگترین روزهاست در مذهب تشیع به همه مسلمانها، به همه شیعیان جهان خصوصاً، به ملت بزرگوار ما مبارک باشد.من گاهی فکر میکنم که ما با چه شباهتی میتوانیم دعوی کنیم که شیعه آن بزرگوار هستیم. اگر متفکرین، نویسندهها، کسانی که اطلاعات زیاد دارند، ابعاد معنوی و مادی و جهات دیگرش را ملاحظه کنند، بررسی کنند ابعادی که آن بزرگوار داشته است از اوایل سنین تا وقتی که به شهادت رسید و بررسی کنند که ما چطور میتوانیم ادعا کنیم که ما شیعه این بزرگوار هستیم، باید همه و همه کسانی که دعوی تشیع میکنند- الّا معدود قلیلی که در صدر اسلام مثل ائمه هدی بودند- ما اظهار عجز کنیم که نمیتوانیم. من نمیتوانم که در این مجلس حتی یک بعد از ابعاد این بزرگوار را ذکر کنم، لکن برای اینکه یک راهی باز بشود برای آن اشخاصی که اطلاعاتشان زیاد است، معارفشان زیاد است و جهات معنویاتشان زیاد است، راهی باز باشد که آنها فکر کنند و درست بررسی بکنند، بررسی او را و بررسی حال ماها را.
در بُعد معارف، کسی که ادعیه حضرت را ملاحظه کرده باشد و نهج البلاغه را بررسی کرده باشد، میداند که پایهاش روی چه پایهای هست؛ یعنی، آن که معارف قرآن رافهمیده است این بزرگوار است و کسانی که مورد تعلیم او بودند مثل ائمه هدی. دعوی معارف خیلی آسان است که شعری انسان بگوید، نثری بگوید و ادعا کند که ما دارای چه معارفی هستیم، این آسان است، دعوی هم خیلی کردهاند. اما واقعیت مطلب چطوری است؟ آنی که به حسب واقع هست و ما بخواهیم وجداناً آن را بیابیم، وقتی درست در حال خودمان دقت بکنیم نمیتوانیم پیدا کنیم یک شباهتی ما بین خودمان و او. آن عشقی که مولا به خدای تبارک و تعالی داشته است که در دعای کمیل عرض میکند که «من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل کنم ولی چطور فراق تو را تحمل کنم»، این را میشود یک کسی شعر بگوید؛ یکی کسی نثر بگوید، یکی خطابه بخواند و بگوید چه. اما واقعیت این طور است؟ ماها این طور هستیم؟ امثال ماها این بودند که اصلش پیششان فراق از حق تعالی مطرح بوده است؟ فراق به قدری که به آتش جهنم، آتش جهنم غیر از این آتشهاست؛ آتش جهنم قلب را هم میسوزاند؛ یعنی، قلب معنوی را میسوزاند، علاوه بر اینکه جسم را میسوزاند در قلب انسان هم هست، وارد میشود، قلب معنوی انسان را هم میسوزاند و ایشان میگویند «من فرضاً او را تحمل کنم اما فراق تو را چه کنم». این را هر کس پیش وجدان خودش حساب بکند که واقعاً از فراق حق تعالی تا حالا یک لحظه شده است که تأثر پیدا کند که من فراق دارم از حق تعالی؟ اینها، ادعاهایش خیلی آسان است، خیلی از دراویش ادعا کردند، خیلی از کسانی که اهل معرفتاند ادعا کردند، اما واقعیت را انسان وقتی حساب بکند، مسأله این نیست.یکی از چیزهای عادی آنها در نهج البلاغه هست، در روایات دیگر هم از سایر ائمه هست، این یک مقام عادی است نه یک مقام بالایی است که حضرت امیر میفرماید، دیگران هم همین طور که عبادت سه جور است: یکی عبادت کسانی است که مثل عبید میترسند و عبادت میکنند. یکی عبادت کسانی است که برای طمع و برای بهشت و این طور چیزها عبادت میکنند. این دو تا عبادت یکیاش مال اجَرا هست یکی هم مالعبید، اما عبادت سوم که هست که عبادتش را میکنیم، برای محبتی است که به خدا داریم. شما حساب کنید که اگر برای ما وعده قطعی برسد که جهنمی نیستید شما و همه بهشتی هستید، همه در بهشت جاویدانند و جهنم هم درهایش برای شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم میکردید باز؟ یا بگویند برای محبت من عبادت کنید، شما در خودتان میدیدید این را که محبت خدا شما را وادار کند به عبادت؛ نه خوف، نه رجا، نه جهات نفسانی.
عرض کردم که این ادعاها را میشود کرد که من بگویم من هم محبت دارم، امّا ما محبتی نداریم به خدا، هر چی هست حب نفس است، هر چی هست مال خودمان است.
تا حالا یک قدم از نفس، از مدارج نفسانی ما بیرون نرفتیم؛ یعنی، آن قدم اولی هم که اهل سیر میگویند که یقظه است، ما باز بیدار نشدهایم، خِدر طبیعت در ما الآن هم هست و تا آخر هم شاید باشد، مگر خدا یک عنایتی بفرماید.در جهت عبادت او، در جهت معارف او، که اینها را نمیتوانیم حالا ما همهاش را ذکر کنیم، در جهت زهد آن ترتیب، آن ترتیبی که بعد از اینی که همه وسایل برایش فراهم است باز از نان و نمک و یک چیز مختصر تجاوز نمیکند. در قضیه بیت المال آن طور است که خوب دیدید، تاریخ را دیدید که وقتی که صحبت دیگری میشود چراغ را خاموش میکند. اینها یک قصههایی است که ما میشنویم، یک واقعیت است و لیکن پیش ما یک قصه است؛ ما نیستیم این طور. در مسئله جنگ ما باید بگویم- اگر این را بگوییم خیلی بعید نگفتیم- که شمشیر ایشان از آن وقتی که وقت این بوده است که ایشان جنگ بکنند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگهای رسول خدا- الّا نادر- ایشان بوده است و پیش قدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگی بوده است و لو اینکه مدت های طولانی اسلام محروم شد از ایشان. بعد از اینکه مردم با ایشان بیعت کردند، باز هم تمام عمرش را به جنگهای داخلی گذراند. این طور نبود که حالایی که من یک آدم عارفی هستم بروم کنار بنشینم برای اینکه من عارفم، من یک آدم زاهدی هستم حالا که زاهدم دیگر کار نداشته باشم به مصالح مسلمین، بروم کنار بنشینم، من یک عالم فقیهی هستم، حالا که فقیه هستم دیگر کار نداشته باشم که به مسلمانها چه میگذرد، من هم بروم کنار بنشینم. در عین حالی که همه این معانی در او بوده است؛ توحید در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمی در حد اعلا، در عین حال در جهاد هم در حد اعلا بوده. ابعاد مختلفه این است که در آن بعد این را وادار نمیکند که از این یکی صرف نظر بکند؛ جامع الجهات است.ما که میگوییم که ما شیعه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هستیم و الآن کشور شیعه در معرض خطر است، الآن کشور شیعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز کنار بنشینیم و بگوییم که ما چکار به این کارها داریم، ما چه بکنیم، متأثریم از اینکه جوانهای ما چه میشوند، ما هم متأثریم. حضرت امیر هم متأثر بوده از اینکه جوانها چه میشدند، اما مینشسته خانه و بگویند من متأثرم؟! یا میرفتند جنگ و خودشان جنگ میکردند و در عین حال هم برای آنهایی که شهید شده بودند متأثر بودند. ما هی کنار بنشینیم و هی بگوییم که ما میخواهیم چه بکنیم، چه، فلان، از این حرفهایی که خودشان میزنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمین و از این چیزی که الآن برای کشور ما پیش آمده است، برای اسلام پیش آمده.مسأله، مسئله تشیّع نیست، مسئله اسلام است، مسئله مذهب نیست. همه مذاهب الآن در معرض خطرند. الآن که قدرتهای بزرگ احساس این معنا کردند که اسلام یک همچو قدرتی دارد که میتواند یک جمعیت چهل و چند میلیونی را در مقابل همه وادار کند و بایستد و بگوید نه این و نه او، حالایی که فهمیدند این قدرت، قدرت اسلام است نه قدرت ملت، قدرت اسلام است که دنیا را دارد به خیال آنها به خطر میاندازد، حالا آنها برای اصل اسلام دارند نقشه میکشند، ما حالا بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت هستیم.
اگر شما اهل ولایتید، چرا الان کشور ولایت در معرض خطر است و نشستید؟ این البته یک عدد معدودیاند، قابل ذکر نیستند اینها. چرا ما غفلت داریم از این معانی؟ ما اظهار میکنیم ما شیعه امیر المؤمنینایم. ما برویم ببینیم امیر المؤمنین در مصالح اسلامی چه کردند، برای مصالح اسلام چه کردند. آن وقتی که زمان رسول اللَّه بود بسیاری از اشخاص آن وقت بودند که جنگ میخواست بشود نمیرفتند، اگر میرفتند کنارهگیری میکردند، آن کسی که از همه مقدم بود ایشان بودند. بعد از رسول اللَّه هم که مدتهای طولانی ملتها محروم ماندند از قیادت ایشان، ایشان باز کنار نبود. ایشان باز برای حفظ مصالح مسلمین همراه بود، صبر میکرد، ولی در آن وقت هیچ وقت اصلًا اظهار مخالفت نمیکرد. بعد از اینکه آنها متکفل امور بودند، ایشان اهل مشورت آنها بود، راهنمایی میکرد، بچههایش را میفرستاد به جنگ. حالا ما بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت هستیم! شما اهل دیانت هم نیستید، اهل ولایت هستید؟! آن وقتی که با ایشان بیعت کردند- البته ایشان هم در عین حالی که خودش را حق میدانست میگفت که بروید یکی دیگر را- میدانست اینها یک اشخاصی نیستند که اهل کار باشند، ولی خوب، فشار آوردند به ایشان، با ایشان بیعت کردند.آن وقت هم سه تا جنگی که شد، سه تا جنگ با کسانی بود که اظهار اسلام میکردند، کسانی بودند که میگفتند فریاد میزدند ما مسلمانیم. جنگها با مسلمانها بود.
حالا شما میگویید مسلمان با مسلمان مگر جنگ؟ پس شما اعتراض به حضرت امیر هم دارید، برای اینکه جنگ حضرت امیر سه تا جنگشان هر سه با مسلمانها بود. مسلمانی که میخواهد اسلام را از بین ببرد از کافر هم بدتر است. مسلمانی که با اسم اسلام میخواهد که حیثیت اسلام را از بین ببرد، این لازمتر است معارضه با او، تا با کسانی که مسلمان نیستند. شما نشستید میگویید ما مسلمان با مسلمان! اولًا اینکه این حزب بعث عقیدهاش اصل این است که قضیه اسلام تو کار نیست. آنهایی هم که دنبال او میآیند بسیاریشان همیناند. یک عدهای هم که- فرضاً- آنها بیایند لکن میآیند برای این که کشور اسلامی را از بین ببرند و سیلی در صورت اسلام بزنند. امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم. هر کس میتواند جبهه باید برود، هر که نمیتواند در پشت جبهه کمک بکند. آنهایی که مینشینند و هی صحبت میکنند که بیایید چه بکنیم، بیایید چه بکنیم، اینها از اسلام بیاطلاعاند، نمیدانند قضیه اسلام چی هست.
مطالعه کنید در حال ائمه مسلمین، در حال خود پیغمبر. پیغمبر هم تمام عمرش صرف این شد دیگر، صرف مجاهده شد. آن وقت که مکه بود آن جور مجاهدات میکرد و آن جور خون دل میخورد، وقتی هم مدینه آمد جنگها، آن همه جنگ، بگویید همه جنگها دفاعی بوده، و حال آنکه بعضیاش که نبوده، حالا همه دفاعی. ما هم که الان دفاع است، ما اصلًا جنگی نداریم، ما با کی جنگ داریم؟ ما الآن داریم دفاع میکنیم. «فاو» مرکز این بود که بریزند و از آنجا به اسلام صدمه بزنند. خوب! اینها رفتند «فاو» را گرفتند دفاع کردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمین است. ملت عراق با این خبیث موافق نیستند، این عدهای هستند با او و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها میزنند. در داخل هم پیدا میشوند اشخاصی که خوب، متدیناند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مکلف هستیم.
جوانهای ما باید این جبههها را پر کنند از انسانهای قوی که بحمد اللَّه هم الآن پر کردند، لکن بیشتر لازم است. آقا قضیه، قضیه از بین رفتن اسلام، چه تشیع و چه تسنن، همه، از بین رفتنش و قضیه اینکه ما قیام کنیم و نگذاریم بشود. و بحمد اللَّه تا حالا جوانهای ما اقدام کردند، قیام کردند و نخواهند گذاشت، لکن این اسباب این نمیشود که از دیگرانتکلیف سلب بشود که نه، دیگر لازم نیست کاری ما بکنیم. آن کسی که اشکال به جنگ دارد، واجب است برایش که برود جنگ. اینهایی که اشکال میکنند یکیشان حتی یک بچهشان نرفته است، یک جوانشان نرفته است به جبههها. دیگران دارند از مال و جان اینها دفاع میکنند، این جوانهای ما دارند از مال و جان همه این ملت دفاع میکنند، از مال و جان یک دسته که نمیکنند دفاع، دارند دفاع از همه حیثیت این ملت میکنند، از نوامیس همه میکنند. اگر- خدای نخواسته- این حزب بعث بیاید و غلبه- خدای نخواسته- بکند که نخواهد کرد به کی رحم میکند؟ به شمایی که آن وقت نشسته بودید و میگفتید بیایید جنگ را برداریم و از بین ببریم و جنگ خوب نیست و مردم با جنگ مخالفاند؟ این مردم از کجا آمدند که با جنگ مخالفاند. غیر از این جوانهای ما هستند؟ ملت ما اینها هستند؛ این کاروانهای کربلا و آن پاسدارها و آن بسیجیها و آن سایر قشرهایی که، قشرهای محرومی که الان دفاع از شما دارند میکنند و شما نشستید آنها را تضعیف میکنید که شاید موافق رضای خدا نباشد. رضای خدا موافق نیست با دفاع؟! امروز دفاع است. مسأله، مسئله رفتن و جنگ کردن نیست، کسی نمیخواهد جنگ بکند، اول هم نبوده و آن حرفی که روز اول جمهوری اسلامی زده راجع به جنگ، امروز هم عین همان حرف است، یک کلمه این ور آن ور نیست، آن این است که ما تا این حزب عفلقی هست ما جنگ خواهیم کرد. ما باید این را، برای اینکه دفاع از اسلام این است که این نقطه را برداریم از بین، این غده سرطانی کنده بشود و الّا محال است که این کشور روی آرامش به خودش ببیند و نه کشور ما، نه عراق، نه خلیجیها. این خلیجیها توجه ندارند به اینکه اگر صدام غلبه پیدا کند، با آنها چه خواهد کرد؟ حالایی که مثل موش دارد این ور و آن ور میرود، به آنها تشر میزند.
بحمد اللَّه کشور ما، جوانهای ما، پیرمردهای ما، زنها، بزرگها، کوچکها همه مهیا هستند به اینکه جنگ را تا پیروزی ادامه بدهند و ادامه خواهند داد. و کسانی که مخالف با این مسائل هستند، خوب، بنشینند توی خانهشان هر چی میخواهند بگویند، اما بدانند که خلاف رضای خدا دارند میگویند. اگر حرفهای آنها تضعیف کند روحیه ده نفر جوان ما
را، عاقبتشان به خیر نخواهد شد، توجه کنند به حرفهایشان.
خداوند ان شاء اللَّه، این عید را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملتها، بر همه مسلمین مبارک کند و ما را از شیعیان این مولا قرار بدهد. ما را موفق کند که در یک جهت از جهات، لا اقل در یک جهت از جهات شبیه ایشان بشویم و لو یک شبیه بسیار ناقص. خداوند تأیید کند همه شما را و اسلام را تقویت کند و همه مسلمانها را به مقاصد اسلامیشان برساند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه صحیفه امام، ج20، ص: 20 -27
.
انتهای پیام /*