کد مطلب: 3025 | تاریخ مطلب: 04/01/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 فروردین ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  4 فروردین ماه

نامه [به آقای سید مرتضی پسندیده (اعلام خبر سلامتی و کسب اطلاع از ایران)]4 فروردین 44

نامه [به خانم خدیجه ثقفی (اعلام سلامتی و سفارش به صبر)]4 فروردین 44

پیام [به ملت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز]  4 فروردین 57

پیام [به ملت ایران (حضور فعال در انتخابات)]4 فروردین 58

سخنرانی [در جمع مسئولان نظام (تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی «ع»)]  4 فروردین 65


نامه [به آقای سید مرتضی پسندیده (اعلام خبر سلامتی و کسب اطلاع از ایران)]

زمان: 4 فروردین 1344/ 20 ذی القعدة 1384

مکان: ترکیه، بورسا

موضوع: اعلام سلامتی و کسب اطلاع از ایران‏

مخاطب: پسندیده، سید مرتضی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

20 ذی القعدة 84

به عرض عالی می‏رساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف بوده،

دو- سه روز پیش واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است‏

این جانب بحمد اللَّه سلامت هستم و نقاهتی ندارم. امید است خداوند تعالی توفیق دعا برای اسلام و مسلمین عنایت فرماید. بحمد اللَّه تعالی نگرانی ندارم. بی‏اطلاعی از فامیل قدری موجب نگرانی است. همه را به خدای تعالی می‏سپارم. از مساعی جمیله حضرت آیت اللَّه خوانساری «1»- دامت برکاته- متشکرم. سلام این جانب را به معظم له ابلاغ فرمایید. ملتمس دعای خیر برای حُسن عاقبت از ایشان و جنابعالی هستم. راجع به عکس، به جناب آقای علی بیک «2» تذکر می‏دهم، شاید ایشان بتوانند تهیه کنند. کاغذ جوف را در صورت امکان به قم «3» برسانید و اگر جوابی دادند در صورت امکان ایصال فرمایید. از خداوند تعالی صلاح حال مسلمین و عظمت اسلام را خواستار است. مصطفی بحمد اللَّه سالم، و سلام می‏رساند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج‏1، ص: 436‏

 

نامه [به خانم خدیجه ثقفی (اعلام سلامتی و سفارش به صبر)]

زمان: 4 فروردین 1344/ 20 ذی القعدة 1384 «1»

مکان: ترکیه، بورسا

موضوع: اعلام سلامتی و سفارش خانواده به صبر

مخاطب: ثقفی، خدیجه‏

20 ذی القعدة الحرام 84

خدمت مخدره محترمه والده مصطفی - ابقاها اللَّه و صبرها- سلام می‏رساند ان شاء اللَّه تعالی شماها به سلامت و سعادت به سر برید. این جانب بحمد اللَّه تعالی سالم هستم. هیچ نگرانی نداشته باشید. خداوند تعالی آنچه مقدر فرموده است صلاح است و واقع خواهد شد: عَسی انْ تَکرَهوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ.  مصطفی هم بحمد اللَّه سلامت است، جای هیچ نگرانی نیست. فقط از اینکه از شماها بی‏اطلاعم قدری نگران هستم. همه را به خدای تبارک و تعالی می‏سپارم. تمام بچه‏ها و متعلقین آنها را سلام می‏رسانم. اگر این کاغذ رسید، جواب زودتر بنویسید و بفرستید خدمت حضرت حجت الاسلام آقای حاج آقا فضل اللَّه خوانساری،  شاید ایشان بتوانند به وسیله‏ای بفرستند. اگر جواب نوشتید تمام بچه‏ها به خط خودشان یکی- دو کلمه بنویسند. به متعلقه مصطفی  سلام برسانید. ایشان هم دو کلمه بنویسند. به حضرتین آقایان اخوان  سلام برسانید.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج‏1، ص: 437‏


                 

پیام [به ملت ایران به مناسبت اربعین شهدای تبریز]

زمان: 4 فروردین 1357/ 14 ربیع الثانی 1398

مکان: نجف‏

مناسبت: اربعین شهدای تبریز

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

لا حول و لا قوة الا باللَّه العلی العظیم

با فرا رسیدن اربعین مقتولین مظلوم تبریز غمهای ملت غیرتمند تجدید می‏شود. ملت مظلوم ایران باید در هر چند صباحی پرچمهای سیاه افراشته کنند و در سوگ بنشینند برای جوانان عزیز و عزیزان اسلام که به دست عمال امریکا و به امر شاه در خاک و خون کشیده شدند. و هنوز چشمها گریان و دلها بریان است برای یک قتل عمومی که دست امریکا و سایر اجانب از آستین شاه بیرون آمده و ملت را به عزای دیگر می‏نشاند. و من نمی‏دانم دنبال این اربعین، قتلهای دیگری و جنایات تازه‏ای است؛ و ضحاک عصر در خونخواری تجدید مَطلع می‏کند یا مأمور جنایت به صورت دیگر می‏شود.

ما از این جنایات پی در پی و کشتار وحشیانه ناراحت و در عین حال امید داریم. ناراحتی برای آنکه جوانان رشید روحانی و دانشگاهی و بازاری و سایر طبقات را که امید برای آتیه کشور هستند از دست داده‏ایم و می‏دهیم؛ و امیدواریم؛ چون می‏بینیم این جنایات شاهانه و این کشتار وحشیانه نتوانست و نمی‏تواند نهضت این ملت بیدار بپاخاسته را به سستی گرایاند؛ هر چه جنایت و قتل افزایش یافت ملت در اراده آهنین خود قویتر و مستحکم تر شد.

کشتار بی‏رحمانه قم، ایران را به هیجان در آورد و تبریز عزیز را به قیام همگانی مردانه در قبال ظلم و بیدادگری کشاند، و کشتار دسته جمعی تبریز، ملت غیور ایران را چنان‏تکان داد که در آستانه انفجار است. انفجاری که دست اجانب را به خواست خدای متعال برای همیشه قطع کند؛ انفجاری که انتقام مظلومان را از شاه بگیرد و دودمان سیاهروی پهلوی را برای همیشه از تاریخ ایران محو کند و این ننگ را از صفحه آن بزداید. ما کشته دادیم و رنج بردیم لکن هر قطره خون آنها خونهایی را در رگ جوانان غیرتمند ما به جوش آورد و آتشی در دل آنها روشن کرد که به خواست خداوند تعالی خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمی استعمار و به آتش کشیدن عمال روسیاه آن.شما ای ملت بزرگ ایران! از این تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از این قتل و جرح قم و تبریز نهراسید و نمی‏هراسید؛ که خود این جنایات، نشانه وحشتزدگی شاه و از دست دادن اعتدال اعصاب اوست. اکنون لازم است وحدت کلمه خود را- که بحمد اللَّه حاصل است- با کمال جدیت حفظ کنید و صفوف خود را در زیر پرچم عدالت‏پرور اسلام فشرده کنید. و لازم است تمام جناحها که در پیشرفت مکتب رهایی‏بخش اسلام در تکاپو هستند به هم پیوندند، و با شعار واحد که شعار اسلام و قرآن است هم صدا شوند، از درون مدارس روحانی تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و کارگاهها تا دشت پهناور دهقانان زحتمکش صحرانورد و از کمینگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سیاسی و گروه دانشمندان، دکترها و مهندسین و جناحهای محترم لشکری و کشوری همه و همه همدست و همزبان کوشش مردانه کنند در راه نجات این کشتی که با چنگال و دندان اهریمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.

اسلام عزیز از شما- ای گروههای مسلمان- در هر لباس و شغلی هستید، استمداد می‏کند؛ و وظیفه همه است که در نجات آن کوشش کنید و ضربه‏هایی که از سلاطین جور، خصوصاً در این پنجاه سال حکومت ضد اسلامی و ملی دودمان پهلوی، خورده است و می‏خورد جبران کنید. کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُم مَسْئُول. و لازم است با کمال قدرت و هوشیاری اشخاص یا گروههایی که گرایش به مکتبهای‏ غیر اسلامی دارند و به خوی فرصت طلبی می‏خواهند در این اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل کنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور کنید و به آنها مجال تحرک ندهید. به غیر مکتب اسلام و شعار اسلامی، کشور از خطر نجات پیدا نمی‏کند.و لازم است این بوقهای تبلیغاتی شاه و دست نشاندگان بی‏آبرویش را هر چه بیشتر رسوا و افتضاح آن را آشکارتر کنید؛ چه بوقهایی که پنجاه سال است برای جازدن دودمان خیانتکار پهلوی به جای خدمت به وطن که در این چند روز به اوج خود رساندند، و اشخاصی از خدا بیخبر به مداحی پرداختند که هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند؛ و چه بوقهایی که شاه معلوم الحال را به اسلام خواهی و عدالت‏پروری معرفی می‏کنند، اخیراً باز زمزمه بسیار خطرناک دانشگاه اسلامی در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنکه اینها کوچکتر از آنند که بتوانند اسلام را با اسم اسلام بکوبند. ما همان طور که سابق گفتیم، کسانی که در این دانشگاه قلابی وارد شوند به ملت معرفی می‏کنیم و آنها را از اعضای رسمی سازمان امنیت قلابی بدتر و مضرتر به اسلام و کشور اسلامی می‏دانیم، و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد کرد، و چنان آبروی آنها در جامعه ریخته می‏شود که نتوانند دم از اسلامِ شاه ساخته بزنند.

مصیبتهای ما تنها کشتارهای وحشیانه پی در پی به امر شاه نیست؛ اخیراً باز در صدد خریدن اسلحه به مقدار سرسام آور و کشتیهای متعدد است، و تا یک قطره نفت داریم و یا مخازنی که مورد احتیاج اجانب است، خرید این آهن پاره‏ها که به هیچ درد ملت نمی‏خورد جریان دارد؛ و تا این کابوس خطرناک بر سر این کشور سایه افکنده، بدبختی دنبال بدبختی برای این ملت مظلوم امری عادی است. و از مصیبتهای بزرگ مسلمین، قضیه اسرائیل تجاوزکار است که اکنون با مسلمین در حال جنگ و مشغول پیشروی در خاک لبنان است؛ و از طرف شاه برخوردار از کمک است و دوَل اسلامی غالباً در این امر مهم حیاتی بی‏تفاوت هستند، غافل از آنکه اگر در این پیشرویها خدای نخواسته توفیق پیدا کند، با سایر کشورها به همین نحو رفتار خواهد کرد. این مصیبتها که ما مبتلای به آن‏

هستیم از امریکا و اذناب آن است. برخورداری شاه از پشتیبانی رئیس جمهور امریکا این کشتارهای بی‏رحمانه را به بار آورد، و ملت مسْلم را سوگوار کرد؛ برخورداری از امریکا تبریز را به خاک و خون کشیدقیام تبریز، چون نهضت همه ایران، اسلامی است؛ برای دفاع از حق و از احکام اسلام است، و نسبت [دادن‏] این قیام را به مارکسیستها یا مارکسیستهای اسلامی- که در تبلیغات شاهانه است- جز خدعه نیست و دلیل بر آن است که این مکتبهای انحرافی پایگاهی در ایران ندارند و الّا شاه از آنها ذکری نمی‏کرد. اکنون باید تمام جناحها از هر طبقه بدانند که جز در سایه اسلام و در زیر پرچم توحید و قرآن، راه پیروزی مسدود است؛ و چون شاه می‏خواهد نهضتهای اصیل اسلامی را از مجرای خود منحرف و به گروههایی که هم منحرف و هم بین ملت پایگاهی ندارند نسبت دهد، باید همه گروههای سیاسی و طبقات روشنفکر با صراحت و بدون هیچ ابهام، نهضت و تحرک خود را اسلامی و برای اجرای قوانین عدالت‏پرور قرآن کریم معرفی کنند و به گروه روحانی و کارگری و توده ملت بپیوندند که با این منطق حیله حساب‏شده اجانب را که به زبان شاه اجرا می‏شود خنثی کنند و در غیر این صورت با برچسب مارکسیسم و احیاناً مارکسیسم اسلامی جناحهای روشن و متحرک را از سواد اعظم که ملت مسْلم است جدا و از خاصیت مطلوب ساقط و ملت را نیز تضعیف نموده و پیروزی را عقیم یا به مدت طولانی معوق می‏کنند.

مصیبتهای ما گر چه یکی دو تا نیست و در این کشورِ آزاد مردان و آزاد زنان!- به منطق شاه!- و جریان عدالت اجتماعی و حرکت به سوی «تمدن بزرگ»، به اصطلاح کارتر- شاه، ملت باید همیشه در عزا باشد. لکن مصیبت بزرگی را که بر برادران تبریزی ما وارد شد، اربعین آن را در سوگ هستیم، و ملت ایران نیز در آن روز با عزای عمومی خود به ملتهای آزاد جهان بفهمانند که ما با چه شرایطی زندگی می‏کنیم. از خداوند تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستار، و قطع ایادی اجانب را امید دارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی   صحیفه امام، ج‏3، ص: 359‏   - 362

پیام [به ملت ایران (حضور فعال در انتخابات)]

زمان: 4 فروردین 1358/ 25 ربیع الثانی 1399

مکان: قم‏

موضوع: حضور فعال در انتخابات‏

مناسبت: رفراندم جمهوری اسلامی‏

مخاطب: ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

خدمت عموم ملت مبارز و شجاع ایران- ایّدهم اللَّه تعالی‏

در این موقع بسیار حساس که سرنوشت کشور و اسلام عزیز تعیین می‏گردد، هموطنان عزیز با شوری بیشتر از گذشته در رفراندم شرکت نمایند. امروز اهمال در شرکت در رفراندم و سردی و سستی در این امر حیاتی، موجب هدر رفتن خون شهیدان و به تباهی کشیدن کشور و اسلام عزیز است. دوستان آگاه من! روز رفراندم موقع نتیجه گرفتن از زحمات چندین ساله است.

آنچه لازم است تذکر دهم شرکت زنان مبارز و شجاع سراسر ایران در رفراندم است. زنانی که در کنار مردان بلکه جلوتر از آنان در پیروزی انقلاب اسلامی نقش اساسی داشته‏اند، توجه داشته باشند که با شرکت فعالانه خود، پیروزی ملت ایران را هر چه بیشتر تضمین کنند. شرکت در این امر برای مرد و زن از وظایف ملی و اسلامی است.

شما همه آزادانه به هر چه می‏خواهید رأی بدهید. من خودم به «جمهوری اسلامی» رأی می‏دهم و تقاضای برادرانه از شما دارم که به من در این امر اسلامی کمک کنید. و لازم است جوانان غیور از توطئه و خیانت در آرای مردم جلوگیری کنند و از صندوقهای آرا با امانت حفاظت کنند. از خداوند تعالی پیروزی اسلام و صیانت کشور اسلامی را خواستارم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی                              صحیفه امام، ج‏6، ص: 408

 سخنرانی [در جمع مسئولان نظام (تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی «ع»)]

زمان: صبح 4 فروردین 1365/ 13 رجب 1406

مکان: تهران، حسینیه جماران‏

موضوع: تجلیل و تکریم از شخصیت حضرت علی (ع)

مناسبت: میلاد خجسته حضرت علی (ع)

حضار: موسوی، میر حسین (نخست وزیر)- هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی)- موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)- سفرا و کارداران کشورهای خارجی مقیم ایران- مقامات لشکری و کشوری و شخصیتهای روحانی‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

ان شاء اللَّه، این روز که بزرگترین روزهاست در مذهب تشیع به همه مسلمانها، به همه شیعیان جهان خصوصاً، به ملت بزرگوار ما مبارک باشد.من گاهی فکر می‏کنم که ما با چه شباهتی می‏توانیم دعوی کنیم که شیعه آن بزرگوار هستیم. اگر متفکرین، نویسنده‏ها، کسانی که اطلاعات زیاد دارند، ابعاد معنوی و مادی و جهات دیگرش را ملاحظه کنند، بررسی کنند ابعادی که آن بزرگوار داشته است از اوایل سنین تا وقتی که به شهادت رسید و بررسی کنند که ما چطور می‏توانیم ادعا کنیم که ما شیعه این بزرگوار هستیم، باید همه و همه کسانی که دعوی تشیع می‏کنند- الّا معدود قلیلی که در صدر اسلام مثل ائمه هدی‏ بودند- ما اظهار عجز کنیم که نمی‏توانیم. من نمی‏توانم که در این مجلس حتی یک بعد از ابعاد این بزرگوار را ذکر کنم، لکن برای اینکه یک راهی باز بشود برای آن اشخاصی که اطلاعاتشان زیاد است، معارفشان زیاد است و جهات معنویاتشان زیاد است، راهی باز باشد که آنها فکر کنند و درست بررسی بکنند، بررسی او را و بررسی حال ماها را.

در بُعد معارف، کسی که ادعیه حضرت را ملاحظه کرده باشد و نهج البلاغه را بررسی کرده باشد، می‏داند که پایه‏اش روی چه پایه‏ای هست؛ یعنی، آن که معارف قرآن رافهمیده است این بزرگوار است و کسانی که مورد تعلیم او بودند مثل ائمه هدی‏. دعوی معارف خیلی آسان است که شعری انسان بگوید، نثری بگوید و ادعا کند که ما دارای چه معارفی هستیم، این آسان است، دعوی هم خیلی کرده‏اند. اما واقعیت مطلب چطوری است؟ آنی که به حسب واقع هست و ما بخواهیم وجداناً آن را بیابیم، وقتی درست در حال خودمان دقت بکنیم نمی‏توانیم پیدا کنیم یک شباهتی ما بین خودمان و او. آن عشقی که مولا به خدای تبارک و تعالی داشته است که در دعای کمیل عرض می‏کند که «من فرضاً جهنم را بتوانم تحمل کنم ولی چطور فراق تو را تحمل کنم»، این را می‏شود یک کسی شعر بگوید؛ یکی کسی نثر بگوید، یکی خطابه بخواند و بگوید چه. اما واقعیت این طور است؟ ماها این طور هستیم؟ امثال ماها این بودند که اصلش پیششان فراق از حق تعالی مطرح بوده است؟ فراق به قدری که به آتش جهنم، آتش جهنم غیر از این آتشهاست؛ آتش جهنم قلب را هم می‏سوزاند؛ یعنی، قلب معنوی را می‏سوزاند، علاوه بر اینکه جسم را می‏سوزاند در قلب انسان هم هست، وارد می‏شود، قلب معنوی انسان را هم می‏سوزاند و ایشان می‏گویند «من فرضاً او را تحمل کنم اما فراق تو را چه کنم». این را هر کس پیش وجدان خودش حساب بکند که واقعاً از فراق حق تعالی تا حالا یک لحظه شده است که تأثر پیدا کند که من فراق دارم از حق تعالی؟ اینها، ادعاهایش خیلی آسان است، خیلی از دراویش ادعا کردند، خیلی از کسانی که اهل معرفت‏اند ادعا کردند، اما واقعیت را انسان وقتی حساب بکند، مسأله این نیست.یکی از چیزهای عادی آنها در نهج البلاغه هست، در روایات دیگر هم از سایر ائمه هست، این یک مقام عادی است نه یک مقام بالایی است که حضرت امیر می‏فرماید، دیگران هم همین طور که عبادت سه جور است: یکی عبادت کسانی است که مثل عبید می‏ترسند و عبادت می‏کنند. یکی عبادت کسانی است که برای طمع و برای بهشت و این طور چیزها عبادت می‏کنند. این دو تا عبادت یکی‏اش مال اجَرا هست یکی هم مال‏عبید، اما عبادت سوم که هست که عبادتش را می‏کنیم، برای محبتی است که به خدا داریم. شما حساب کنید که اگر برای ما وعده قطعی برسد که جهنمی نیستید شما و همه بهشتی هستید، همه در بهشت جاویدانند و جهنم هم درهایش برای شما بسته است، آن وقت عبادت خدا را هم می‏کردید باز؟ یا بگویند برای محبت من عبادت کنید، شما در خودتان می‏دیدید این را که محبت خدا شما را وادار کند به عبادت؛ نه خوف، نه رجا، نه جهات نفسانی.

عرض کردم که این ادعاها را می‏شود کرد که من بگویم من هم محبت دارم، امّا ما محبتی نداریم به خدا، هر چی هست حب نفس است، هر چی هست مال خودمان است.

تا حالا یک قدم از نفس، از مدارج نفسانی ما بیرون نرفتیم؛ یعنی، آن قدم اولی هم که اهل سیر می‏گویند که یقظه است، ما باز بیدار نشده‏ایم، خِدر  طبیعت در ما الآن هم هست و تا آخر هم شاید باشد، مگر خدا یک عنایتی بفرماید.در جهت عبادت او، در جهت معارف او، که اینها را نمی‏توانیم حالا ما همه‏اش را ذکر کنیم، در جهت زهد آن ترتیب، آن ترتیبی که بعد از اینی که همه وسایل برایش فراهم است باز از نان و نمک و یک چیز مختصر تجاوز نمی‏کند. در قضیه بیت المال آن طور است که خوب دیدید، تاریخ را دیدید که وقتی که صحبت دیگری می‏شود چراغ را خاموش می‏کند. اینها یک قصه‏هایی است که ما می‏شنویم، یک واقعیت است و لیکن پیش ما یک قصه است؛ ما نیستیم این طور. در مسئله جنگ ما باید بگویم- اگر این را بگوییم خیلی بعید نگفتیم- که شمشیر ایشان از آن وقتی که وقت این بوده است که ایشان جنگ بکنند تا آخر عمرشان در غلاف نرفته است. در تمام جنگهای رسول خدا- الّا نادر- ایشان بوده است و پیش قدم بوده است. بعد از رسول خدا مشاور جنگی بوده است و لو اینکه مدت های طولانی اسلام محروم شد از ایشان. بعد از اینکه مردم با ایشان بیعت کردند، باز هم تمام عمرش را به جنگهای داخلی گذراند. این طور نبود که حالایی که من یک آدم عارفی هستم بروم کنار بنشینم برای اینکه من عارفم، من یک آدم زاهدی هستم حالا که زاهدم دیگر کار نداشته باشم به مصالح مسلمین، بروم کنار بنشینم، من یک عالم فقیهی هستم، حالا که فقیه هستم دیگر کار نداشته باشم که به مسلمانها چه می‏گذرد، من هم بروم کنار بنشینم. در عین حالی که همه این معانی در او بوده است؛ توحید در حد اعلا، معرفت در حد اعلا، فقه در حد اعلا، هر علمی در حد اعلا، در عین حال در جهاد هم در حد اعلا بوده. ابعاد مختلفه این است که در آن بعد این را وادار نمی‏کند که از این یکی صرف نظر بکند؛ جامع الجهات است.‏ما که می‏گوییم که ما شیعه حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هستیم و الآن کشور شیعه در معرض خطر است، الآن کشور شیعه در معرض خطر است، اسلام در معرض خطر است، ما باز کنار بنشینیم و بگوییم که ما چکار به این کارها داریم، ما چه بکنیم، متأثریم از اینکه جوانهای ما چه می‏شوند، ما هم متأثریم. حضرت امیر هم متأثر بوده از اینکه جوانها چه می‏شدند، اما می‏نشسته خانه و بگویند من متأثرم؟! یا می‏رفتند جنگ و خودشان جنگ می‏کردند و در عین حال هم برای آنهایی که شهید شده بودند متأثر بودند. ما هی کنار بنشینیم و هی بگوییم که ما می‏خواهیم چه بکنیم، چه، فلان، از این حرفهایی که خودشان می‏زنند و از مصالح اسلام و مصالح مسلمین و از این چیزی که الآن برای کشور ما پیش آمده است، برای اسلام پیش آمده.مسأله، مسئله تشیّع نیست، مسئله اسلام است، مسئله مذهب نیست. همه مذاهب الآن در معرض خطرند. الآن که قدرتهای بزرگ احساس این معنا کردند که اسلام یک همچو قدرتی دارد که می‏تواند یک جمعیت چهل و چند میلیونی را در مقابل همه وادار کند و بایستد و بگوید نه این و نه او، حالایی که فهمیدند این قدرت، قدرت اسلام است نه‏  قدرت ملت، قدرت اسلام است که دنیا را دارد به خیال آنها به خطر می‏اندازد، حالا آنها برای اصل اسلام دارند نقشه می‏کشند، ما حالا بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت هستیم.

اگر شما اهل ولایتید، چرا الان کشور ولایت در معرض خطر است و نشستید؟ این البته یک عدد معدودی‏اند، قابل ذکر نیستند اینها. چرا ما غفلت داریم از این معانی؟ ما اظهار می‏کنیم ما شیعه امیر المؤمنین‏ایم. ما برویم ببینیم امیر المؤمنین در مصالح اسلامی چه کردند، برای مصالح اسلام چه کردند. آن وقتی که زمان رسول اللَّه بود بسیاری از اشخاص آن وقت بودند که جنگ می‏خواست بشود نمی‏رفتند، اگر می‏رفتند کناره‏گیری می‏کردند، آن کسی که از همه مقدم بود ایشان بودند. بعد از رسول اللَّه هم که مدتهای طولانی ملتها محروم ماندند از قیادت ایشان، ایشان باز کنار نبود. ایشان باز برای حفظ مصالح مسلمین همراه بود، صبر می‏کرد، ولی در آن وقت هیچ وقت اصلًا اظهار مخالفت نمی‏کرد. بعد از اینکه آنها متکفل امور بودند، ایشان اهل مشورت آنها بود، راهنمایی می‏کرد، بچه‏هایش را می‏فرستاد به جنگ. حالا ما بنشینیم بگوییم که ما اهل ولایت هستیم! شما اهل دیانت هم نیستید، اهل ولایت هستید؟! آن وقتی که با ایشان بیعت کردند- البته ایشان هم در عین حالی که خودش را حق می‏دانست می‏گفت که بروید یکی دیگر را- می‏دانست اینها یک اشخاصی نیستند که اهل کار باشند، ولی خوب، فشار آوردند به ایشان، با ایشان بیعت کردند.آن وقت هم سه تا جنگی که شد، سه تا جنگ با کسانی بود که اظهار اسلام می‏کردند، کسانی بودند که می‏گفتند فریاد می‏زدند ما مسلمانیم. جنگها با مسلمانها بود.

حالا شما می‏گویید مسلمان با مسلمان مگر جنگ؟ پس شما اعتراض به حضرت امیر هم دارید، برای اینکه جنگ حضرت امیر سه تا جنگشان هر سه با مسلمانها بود. مسلمانی که می‏خواهد اسلام را از بین ببرد از کافر هم بدتر است. مسلمانی که با اسم اسلام می‏خواهد که حیثیت اسلام را از بین ببرد، این لازمتر است معارضه با او، تا با کسانی‏  که مسلمان نیستند. شما نشستید می‏گویید ما مسلمان با مسلمان! اولًا اینکه این حزب بعث عقیده‏اش اصل این است که قضیه اسلام تو کار نیست. آنهایی هم که دنبال او می‏آیند بسیاریشان همین‏اند. یک عده‏ای هم که- فرضاً- آنها بیایند لکن می‏آیند برای این که کشور اسلامی را از بین ببرند و سیلی در صورت اسلام بزنند. امروز به همه ما واجب است که دفاع کنیم. هر کس می‏تواند جبهه باید برود، هر که نمی‏تواند در پشت جبهه کمک بکند. آنهایی که می‏نشینند و هی صحبت می‏کنند که بیایید چه بکنیم، بیایید چه بکنیم، اینها از اسلام بی‏اطلاع‏اند، نمی‏دانند قضیه اسلام چی هست.

مطالعه کنید در حال ائمه مسلمین، در حال خود پیغمبر. پیغمبر هم تمام عمرش صرف این شد دیگر، صرف مجاهده شد. آن وقت که مکه بود آن جور مجاهدات می‏کرد و آن جور خون دل می‏خورد، وقتی هم مدینه آمد جنگها، آن همه جنگ، بگویید همه جنگها دفاعی بوده، و حال آنکه بعضی‏اش که نبوده، حالا همه دفاعی. ما هم که الان دفاع است، ما اصلًا جنگی نداریم، ما با کی جنگ داریم؟ ما الآن داریم دفاع می‏کنیم. «فاو» مرکز این بود که بریزند و از آنجا به اسلام صدمه بزنند. خوب! اینها رفتند «فاو» را گرفتند دفاع کردند. علاوه دفاع از ملت عراق، دفاع از اسلام است، دفاع از مسلمین است. ملت عراق با این خبیث موافق نیستند، این عده‏ای هستند با او و قدرت هم دستشان است. آن وقت آن اشخاص منحرف در خارج آن طور حرفها می‏زنند. در داخل هم پیدا می‏شوند اشخاصی که خوب، متدین‏اند اما باز توجه ندارند به مسائل. امروز همه ما مکلف هستیم.

جوانهای ما باید این جبهه‏ها را پر کنند از انسانهای قوی که بحمد اللَّه هم الآن پر کردند، لکن بیشتر لازم است. آقا قضیه، قضیه از بین رفتن اسلام، چه تشیع و چه تسنن، همه، از بین رفتنش و قضیه اینکه ما قیام کنیم و نگذاریم بشود. و بحمد اللَّه تا حالا جوانهای ما اقدام کردند، قیام کردند و نخواهند گذاشت، لکن این اسباب این نمی‏شود که از دیگران‏تکلیف سلب بشود که نه، دیگر لازم نیست کاری ما بکنیم. آن کسی که اشکال به جنگ دارد، واجب است برایش که برود جنگ. اینهایی که اشکال می‏کنند یکیشان حتی یک بچه‏شان نرفته است، یک جوانشان نرفته است به جبهه‏ها. دیگران دارند از مال و جان اینها دفاع می‏کنند، این جوانهای ما دارند از مال و جان همه این ملت دفاع می‏کنند، از مال و جان یک دسته که نمی‏کنند دفاع، دارند دفاع از همه حیثیت این ملت می‏کنند، از نوامیس همه می‏کنند. اگر- خدای نخواسته- این حزب بعث بیاید و غلبه- خدای نخواسته- بکند که نخواهد کرد به کی رحم می‏کند؟ به شمایی که آن وقت نشسته بودید و می‏گفتید بیایید جنگ را برداریم و از بین ببریم و جنگ خوب نیست و مردم با جنگ مخالف‏اند؟ این مردم از کجا آمدند که با جنگ مخالف‏اند. غیر از این جوانهای ما هستند؟ ملت ما اینها هستند؛ این کاروانهای کربلا و آن پاسدارها و آن بسیجیها و آن سایر قشرهایی که، قشرهای محرومی که الان دفاع از شما دارند می‏کنند و شما نشستید آنها را تضعیف می‏کنید که شاید موافق رضای خدا نباشد. رضای خدا موافق نیست با دفاع؟! امروز دفاع است. مسأله، مسئله رفتن و جنگ کردن نیست، کسی نمی‏خواهد جنگ بکند، اول هم نبوده و آن حرفی که روز اول جمهوری اسلامی زده راجع به جنگ، امروز هم عین همان حرف است، یک کلمه این ور آن ور نیست، آن این است که ما تا این حزب عفلقی هست ما جنگ خواهیم کرد. ما باید این را، برای اینکه دفاع از اسلام این است که این نقطه را برداریم از بین، این غده سرطانی کنده بشود و الّا محال است که این کشور روی آرامش به خودش ببیند و نه کشور ما، نه عراق، نه خلیجیها. این خلیجیها توجه ندارند به اینکه اگر صدام غلبه پیدا کند، با آنها چه خواهد کرد؟ حالایی که مثل موش دارد این ور و آن ور می‏رود، به آنها تشر می‏زند.

بحمد اللَّه کشور ما، جوانهای ما، پیرمردهای ما، زنها، بزرگها، کوچکها همه مهیا هستند به اینکه جنگ را تا پیروزی ادامه بدهند و ادامه خواهند داد. و کسانی که مخالف با این مسائل هستند، خوب، بنشینند توی خانه‏شان هر چی می‏خواهند بگویند، اما بدانند که خلاف رضای خدا دارند می‏گویند. اگر حرفهای آنها تضعیف کند روحیه ده نفر جوان ما

را، عاقبتشان به خیر نخواهد شد، توجه کنند به حرفهایشان.

خداوند ان شاء اللَّه، این عید را بر همه ما، بر همه شما، بر همه ملتها، بر همه مسلمین مبارک کند و ما را از شیعیان این مولا قرار بدهد. ما را موفق کند که در یک جهت از جهات، لا اقل در یک جهت از جهات شبیه ایشان بشویم و لو یک شبیه بسیار ناقص. خداوند تأیید کند همه شما را و اسلام را تقویت کند و همه مسلمانها را به مقاصد اسلامیشان برساند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه    صحیفه امام، ج‏20، ص: 20  -27‏ 

 

 

. انتهای پیام /*