کد مطلب: 3007 | تاریخ مطلب: 24/12/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 24 اسفند ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  24 اسفند ماه

پیام [به انجمن های اسلامی دانشجویان مقیم خارج (دسیسه  های رژیم شاه)]24 اسفند 51

سخنرانی [در جمع پیشاهنگان در مورد ادامه نهضت تا تحقق حکومت اسلامی ]24 اسفند 57

سخنرانی [در جمع کارکنان وزارت امور خارجه و پرسنل هوانیروز (جهل دشمن)]24 اسفند 60

 

پیام [به انجمن های اسلامی دانشجویان مقیم خارج (دسیسه های رژیم شاه)]

زمان: 24 اسفند 1351/ 9 صفر 1393

مکان: نجف

موضوع: دسیسه  های تازه رژیم شاه برای ریشه کن کردن اسلام

مخاطب: اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مقیم اروپا، امریکا و کانادا

بسمه تعالی

خدمت عموم دانشجویان مسلمان مقیم اروپا، امریکا و کانادا- ایّدهم اللَّه تعالی

رنجنامه شما که بحق بازگوکننده برخی رنجها و مصیبتهای کنونی ملت اسلام و جامعه روحانیت بود واصل شد. حس مسئولیت نسل جوان و کوششهای بی شائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نوامیس قرآن مجید در خور تقدیر و امیدواری است.

این جانب در این تبعیدگاه ثانوی چشم امیدم به جوانان روحانی و دانشگاهی مسلمان بوده و انتظار دارم که با تهذیب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقیقات وسیع و دامنه داری را در زمینه شناخت احکام اسلام و مبانی نورانی قرآن آغاز نمایند؛ اسلام واقعی را بشناسند و بشناسانند. ملت اسلام را بیدار و آگاه ساخته، تباین اسلامِ پیغمبر خدا و اولیای او را از اسلام ساختگیِ امثال معاویه و حکومتهای غاصب و جائر دولتهای دست نشانده استعمار- که از تلویزیونها، رادیوها و وزارتخانه ها به خورد مردم می دهند- به آنان برسانند؛ و به دنیا بفهمانند این اسلامی که دولتهای دست نشانده از آن دم می زنند، و کنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامی تشکیل می دهند، اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی می باشد که در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر بزرگ اسلام درست شده است؛ و لذا می بینیم که استعمارگران و همانها که قرآن را بالای دست بلند می کردند و اظهار می داشتند که تا این قرآن در میان مسلمین حکمفرماست ما نمی توانیم بر آنان دست یابیم، اکنون از چنین اسلام و اتحاد اسلامی پشتیبانی می کنند تا ملت اسلام را منحرف سازند؛ تا قرآن کریم را مهجور نمایند، تا دین خدا را از بین ببرند. تا راه را برای پیشبرد اغراض شوم و مقاصد استعماری خود هموار سازند.

چنانکه کراراً اعلام خطر کرده ام، اگر ملت اسلام بیدار نشوند و به وظایف خود آگاه نگردند، اگر علمای اسلام احساس مسئولیت نکنند و بپا نخیزند، اگر اسلام واقعی که عامل وحدت و تحرک کلیه فِرَق مسلمین در مقابل بیگانگان است، و ضامن سیادت و استقلال ملل مسلمان و کشورهای اسلامی می باشد، به دست عوامل و ایادی اجانب همین طور در زیر پرده سیاه استعماری پوشیده بماند و آتش اختلاف و تشتت در میان مسلمین افروخته گردد، روزهای سیاهتر و نکبت بارتری برای جامعه اسلامی در پیش است، و خطر ویران کننده ای متوجه اساس اسلام و احکام قرآن می باشد.

حملات علنی و مخفیانه دشمنان اسلام و تجاوزکاران بین المللی علیه قرآن مجید و احکام رهایی بخش اسلام از هر سو بشدت ادامه دارد؛ و بسیاری از دولتهای کشورهای اسلامی بر اثر خودباختگی یا مأموریت، مجری نقشه های شوم و خائنانه آنان می باشند؛ چه آنهایی که دم از اسلام زده، کنفرانس به اصطلاح اسلامی تشکیل می دهند، و چه آنانی که در کشور اسلامی الغاء مذهب کرده اسلام را از رسمیت می اندازند، همه دانسته یا ندانسته در یک مسیر حرکت می کنند و آن اجرای مقاصد شوم و استعماری دشمنان اسلام است که می خواهند این اوضاع نکبت بار جامعه اسلامی ادامه یابد، اسرائیل بر جان و مال و سرزمینهای ملت اسلام مسلط باشد، سیادت و سلطه استعمار در دنیای اسلام برای همیشه محفوظ بماند، برنامه توسعه طلبانه و ویران کننده صهیونیسم در کشورهای اسلامی به مرحله اجرا درآید، و ملت اسلام و دولتهای کشورهای اسلامی همیشه خوار و ذلیل و اسیر دست تجاوزکاران بین المللی بوده دست تکدی و چشم کمک به استعمارگران جنایت پیشه داشته باشند و روی استقلال، آزادی، آسایش و امنیت نبینند.

و در این میان از همه اسفبارتر وضع ایران است که رژیم آن مأموریت دارد با چاپ قرآن، تظاهر به اسلام، به اسم سپاه دین، سازمان اوقاف و به عناوین فریبنده دیگر، یکباره اسلام را ریشه کن سازد؛ ملت اسلام را بیش از پیش به ذلت و اسارت بکشد؛ مسجد و محراب پیامبر اسلام را به صورت بنگاه تبلیغاتی دربار ضد اسلامی خود درآورد، و برای اجرای این نقشه های شوم، به کمک و مساعدت روحانی نماهای  خودفروخته و سرسپرده نیاز کامل دارد، و با همکاری آنان می خواهد مساجد و دیگر محافل اسلامی را قبضه کند، مراسم مذهبی را تحت نظارت و مراقبت خود درآورد و به حوزه های علمیه دست یابد. اکنون بر نسل تحصیلکرده مسلمان و مردان روشن ضمیرِ آگاه است که با کوششهای همه جانبه و از هر راه ممکن، اسلام و پیشوایان اسلامی و مسئولیتهای خطیر و سنگین علمای اسلام را به ملتهای مسلمان برسانند تا مردم آگاه شوند و آن دسته از روحانی نماهای منحرف را که مستقیم و غیر مستقیم در خدمت رژیم جبار قرار گرفته اند طرد نمایند. اگر ملت اسلام به مبانی نورانی قرآن واقف گردد و به وظایف سنگین علما و پیشوایان اسلام آگاه شود، روحانی نماها و آخوندهای درباری در میان اجتماع ساقط خواهند شد. و اگر معممین ساختگی و روحانی نماهای بی حیثیت در جامعه ساقط شده نتوانند مردم را بفریبند، دستگاه جبار هیچ گاه موفق به اجرای نقشه های شوم استعمارگران نخواهد شد. ما پیش از هر کار لازم است تکلیف خود را با روحانی نماها- که امروز از خطرناکترین دشمن [ها] برای اسلام و مسلمین محسوب می شوند و به دست آنها نقشه های شوم دشمنان دیرینه اسلام و دست نشاندگان استعمار پیاده و اجرا می گردد- روشن سازیم و دست آنان را از حوزه های علمیه، مساجد و محافل اسلامی کوتاه کنیم تا بتوانیم دست تجاوزکار استعمار و مخالفین اسلام را از حریم اسلام و قرآن کریم قطع کرده از استقلال و صیانت کشورهای اسلامی و ملت اسلام دفاع نماییم.

امید است که علمای اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خیانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزه های علمیه و جامعه روحانیت جلوگیری به عمل آورند، و ایادی مخالفین را که در سلک روحانیت قرار دارند و اسلام و روحانیت را به سقوط و انحطاط تهدید می کنند طرد و رسوا سازند؛ و اجازه ندهند که مشتی فریب خورده و دنیاطلب، استقلال هزار ساله شیعه را دستخوش امیال و اغراض مخالفین اسلام و مزدوران استعمار قرار دهند. از خداوند متعال توفیقات روزافزون عموم دانشجویان مسلمان را در خدمت به اسلام و مسلمین خواهانم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

9 صفر 93- روح اللَّه الموسوی الخمینی

 صحیفه امام، ج 2، ص:487- 489

 

 

سخنرانی [در جمع پیشاهنگان در مورد ادامه نهضت تا تحقق حکومت اسلامی ]24 اسفند57

زمان: 30: 5 بعد از ظهر 24 اسفند 1357/ 16 ربیع الثانی 1399

مکان: قم، مدرسه فیضیه

موضوع: ادامه نهضت تا تحقق حکومت اسلامی

مناسبت: در آستانه رأی گیری برای جمهوری اسلامی

حضار: دو هزار تن از نمایندگان پیشاهنگان تهران و شهرستانهای استان مرکزی، به همراه سرپرستان و مربیان

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

کوشش برای قطع ایادی استعمار

شما عزیزان می دانید که ملت ما در این پنجاه و چند سال با چه مصایبی مواجه بود. ملت ما در زیر یوغ استعمار و چکمه های پلید عمال استعمار جان داد. این آخر هم که می خواست از اینجا برود، جوانهای ما را به خاک و خون کشیدند و رفتند، تمام ذخایر ما را بردند.

جنایتکاران فرار کردند و بعضی از آنها به سزای اعمال خودشان رسیدند و بعضی دیگر می رسند؛ ما عجالتاً نصف راه را رفته ایم و نصف دیگر باقی است. باید بدانید که اگر خدای نخواسته سستی بشود و یا تردیدی در این نهضت بشود، ممکن است که ایادی پلید استعمار به رنگ دیگر بر ما تسلط پیدا کنند. با فرم دیگر مقاصد شوم خودشان را انجام دهند. ما موظفیم که نگذاریم این نهضت فرونشین بکند. ما موظفیم که تا وقتی که حکومت جمهوری اسلامی بپا شود، نهضتمان را حفظ کنیم. شوری که در ملت هست، نگذاریم به سستی بگراید. شما عزیزان باید شور خودتان را حفظ کنید؛ نهضت خودتان را حفظ کنید. ملت ایران باید رمزی را که دیده است برای جلوگیری از مقاصد شوم استعمار و قطع ایادی آنها، که- آن رمز، وحدت کلمه و اتکال به خدای متعال بود- حفظ کند؛ با حفظ این رمز می توانید بر مشکلات غلبه کنید.

مشکلات ما زیاد است؛ مشکلات دولت اسلامی زیاد است. نباید توقع داشته باشید که بر این مشکلات به این زودی بتوانیم غلبه کنیم. باید همه ملت کمک کند به دولت اسلامی؛ باید همه همرأی و هم صدا باشند با دولت اسلامی؛ دولت اسلامی را همراهی کنند، پشتیبانی کنند، تا بتواند بر مشکلات غلبه کند. مشکلات یکی و دوتا نیست؛ مشکلات زیاد است؛ اقتصاد ما ورشکسته است؛ باید به این اقتصاد کمک کنیم، اقتصاد سالم به دست بیاوریم. باید کشاورزها به کشاورزی خودشان ادامه بدهند؛ کشاورزی در آن چیزهایی که غذای ملت است. کشاورزی در گندم، در جو، در برنج و امثال آنها. از کشاورزیهای دیگر و از بذر چیزهای دیگر، حتی الامکان خودداری کنند که ما محتاج به خارج نباشیم. مملکت ما قوه این را دارد که صادر کند و صادر می کرده است. در این چند سال اینها به اسم «انقلاب سفید» مملکت ما را به عقب راندند، فرهنگ ما را هم به عقب راندند؛ زراعت ما را هم خراب کردند؛ کشاورزی ما را هم به عقب راندند. باید همه با هم، دست به دست هم یکصدا، این خرابه را آباد کنیم. اگر چنانچه سستی کنیم ممکن است که به حال اول، به مسائل و مصایب سابق مبتلا بشویم. باید همه هم صدا و همرأی [باشیم ] و همبستگی داشته باشیم. بدانیم که رمز پیروزی ما، همین وحدت کلمه و اتکال به خدای متعال بود. کسانی که در بین مردم افتاده اند و تفرقه ایجاد می کنند و کارشکنی می کنند در کار دولت؛ تفرقه ایجاد می کنند؛ اینها بدانند که این خدمت به استعمار است؛ دانسته یا ندانسته. اگر خدای نخواسته دانسته باشد، خیانت است و اگر ندانسته باشد، بدانند و این جهالت را رفع کنند از خودشان. هر روز یک صدایی در نیاورند؛ مردم را متفرق نکنند؛ جناحها را از هم جدا نکنند. باید همه ما با هم باشیم؛ همه ما هم صدا باشیم؛ همه ما یک مقصد داشته باشیم.

ما که مصلحت اسلام و مسلمین را می خواهیم؛ ما که مصلحت کشور خودمان را می خواهیم؛ ما که می خواهیم دست اجانب کوتاه بشود، رأی بدهیم به جمهوری اسلام همه با هم؛ همه اقشار ملت با هم به جمهوری اسلام رأی بدهیم: جمهوری اسلام، نه یک حرف کم و نه یک حرف زیاد. خود من این رأی را می دهم؛ از شما هم تقاضا دارم که همین رأی را بدهید؛ و کسان دیگر هم آزادند که رأی بدهند، هر طوری که می خواهند رأی بدهند، لیکن کسانی که علاقه به اسلام دارند، علاقه به کشور خودشان دارند؛ احراز این را کرده اند که اسلام برای آنها سعادت است، هم سعادت دنیاست و هم سعادت آخرت، آنها خوب است فکر کنند؛ و من از آنها تقاضا می کنم که رأی بدهند به جمهوری اسلامی. اسلام را تقویت کنند؛ مملکت اسلامی را تقویت کنند، حکومت اسلامی را تقویت کنند و این قدر عجله نکنند راجع به اصلاحات امور؛ کارْ بسیار مشکل است؛ نه دولت به تنهایی می تواند اصلاح امور را بکند؛ نه اقشار ملت بعضی شان، می توانند انجام بدهند؛ مسئله ای است که همه باید با هم انجام بدهیم.

من امید دارم که اگر جمهوری اسلامی در ایران مستقر شود، مقاصد اسلام انجام بگیرد، بتوانیم همه مقاصد اسلام را انجام بدهیم؛ البته محتاج بتدریج است؛ محتاج به گذراندن وقت است. الآن هم دولت مشغول است لیکن کارْ زیاد است. باید ما مهلت بدهیم به دولت تا مشکلات را رفع کند؛ تا آنکه بتوانند اینها بر این مشکلات زیاد، تسلط پیدا بکنند. من از خدای تبارک و تعالی سعادت ملتهای اسلام، خصوصاً ملت ایران را می خواهم، و سعادت شما جوانان برومند را از خدای تبارک و تعالی می خواهم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

   صحیفه امام، ج 6، ص: 376-378

       

سخنرانی [در جمع کارکنان وزارت امور خارجه و پرسنل هوانیروز (جهل دشمن)]

زمان: صبح 24 اسفند 1360/ 19 جمادی الاول 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: عدم شناخت مخالفین ایران از قدرت ایمان و اسلام- تبلیغات مسموم دشمنان علیه ایران

حضار: خانواده شهدای حادثه آمل- پرسنل هوانیروز و وزارت دفاع- کارکنان وزارت امور خارجه و سفرا و کارداران جدید جمهوری اسلامی ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ناشناخته بودن حکومت اسلامی برای دشمنان

من از شما جوانهای برومند از هر طبقه که هستید، از نظامیان و کارمندان وزارت خارجه و بازماندگان شهدای آمل تشکر می کنم و سلامت و سعادت همه را از خدای تبارک و تعالی مسألت می نمایم. اشتباهی که همه این گروههای مخالف با ایران و اسلام دارند این است که چون یک حکومت اسلامی و یک رژیمی که تمام اجزای او منسجم باشد و یک دولتی که از مردم و ارتشی که از مردم باشد نبوده است یا اگر بوده است همان در صدر اسلام یک مدت کوتاهی بوده و بعدش نبوده است، لهذا، اینها آشنایی ندارند با یک همچو طرز حکومت. اینها همیشه در ذهنشان از حکومتها مثل حکومت هیتلر و رضا خان و دیگر اشخاص غیر انسانی و غیر اسلامی و غیر مکتبی در ذهنشان هست و مقایسه می کنند ما بین حکومتهایی که در تمام دنیا هستند با حکومتی که در ایران هست و نفهمیدند که این طرز حکومت غیر آن طرزهاست و لهذا، به فکر ناقص خودشان در این کشور کودتا امکان دارد و به فکر ناقص خودشان خرابکاریها در این کشور برای تضعیف روحیه ملت تأثیر دارد یا حمله نظامی در مقابل این کشور و این ملت فایده دارد. اینها، حتی آنهایی که از خود ایران بودند و در ایران هم در زمان انقلاب بودند نشناختند ایران را و نشناختند قدرت ایمان را و نشناختند اسلام را. اینها اعتقاد داشتند که کشور ایران به واسطه انقلابی که شده است، ارتشش در هم ریخته و مردمش متفرق، و سر و سامان ندارد این کشور و اگر یک قدرتی در مقابل او بایستد در ظرف چند روز می تواند که ایران را قبضه کند. این اشتباهات برای همین است که ادعا می کنند ما اسلام را می شناسیم و نشناختند، ادعا می کنند که ما جامعه ها را می شناسیم و نشناختند و نکته اش هم همین بود که عرض کردم که یک جامعه مثل جامعه امروز ایران سابقه نداشته یا سابقه ای که آنها مطلع بر آن شده باشند نداشته. و لهذا، هر یک از اینها که با آن جهالتی که دارند و عدم دید سیاسی و شناخت از اسلام و جامعه ما دارند، در یک گوشه ای با هم جمع می شوند و می خواهند توطئه کنند. به خیال خودشان می خواهند که یا ایران را برگردانند به حال سلطنتی، که یک طایفه زیادشان این خیال را دارند یا ایران را از جمهوری اسلامی اش برگردانند به جمهوری دمکراتیک، که آنها هم یک دسته هستند و روی هم رفته اینها اسلام را نمی خواهند، حتی آنهایی که ادعای اسلام می کنند هم حکومت اسلامی را به این وضعی که در ایران هست نمی خواهند. آنها نمی خواهند که دولتشان یک دولتی باشد که با مردم آمیخته است و ارتششان یک ارتشی باشد که در دامن ملت است و ملت در دامن او. آنها می خواهند که یک رژیمی باشد که یکی در آن بالا باشد و حکومت کند با یک اقلیت و همه مردم هم خاضع باشند، آن هم خاضعی که با سرنیزه خاضع باشند. شما اگر خیال کنید که در سرتاسر دنیا حکومتی باشد که سرنیزه را بردارد و بتواند به جای خودش بنشیند، نداریم همچو حکومتی؛ یعنی، خود ملتها و خود مردم، توده های میلیونی با حکومتها موافق نیستند و یا تا کنون ندیدند یک حکومتی که وقتی که جنگ بشود همه مردم جنگجو هستند. وقتی که محاصره اقتصادی بشود افکار همه مردم توجه به این پیدا می کند که ما باید خودکفا باشیم و متخصصین ما مشغول می شوند و افکار خودشان را به راه می اندازند و قدرت خودشان را به راه می اندازند و ایران را مستغنی می کنند از خارج. و من به شما اطمینان می دهم که اگر تا یک مدتی ما در این فشارها باشیم، ایران بیشتر ثبات پیدا می کند و مغزهای متفکر مکتبی ایران بیشتر به کار می افتد و ایران را خودکفا می کند. آنها حتی کارمندان دولت را، کارکنان در کشور، آنهایی که در کارخانه ها کار می کنند و کارگرانی که در مزارع مشغول زراعت هستند، در یک رژیم اسلامی نشناختند. آنها مقایسه کردند اینجا را یا به بعض کشورهای غربی یا به بعض  کشورهای شرقی، و روی آن دید است که تا اینجا وارد می شوند. آن حربه ای که در دست ایران است، پیش آنها نیست و آنها نمی شناسند آن حربه را؛ آن حربه ایمان است حربه توحید است، حربه اسلام است، حربه قرآن مجید است که در تحت بیرق یک همچو اسلام و قرآن و توحید همه مجتمع هستند و آنها تأییدات غیبی الهی را منکر هستند، نمی توانند بفهمند، اینها نمی توانند چشمشان را باز کنند و ببینند که در هر گوشه از ایران یک امور خارق العاده واقع می شود که با دست عادی بشر نمی تواند واقع بشود.

آنها در طبس آمدند و گمان کردند که می توانند نیرو پیاده کنند و می توانند بیایند و به بهانه خارج کردن گروگانها ایران را قبضه کنند و خدای تبارک و تعالی شنها و بادها را فرستاد و آنها را شکست داد.

اینها نمی توانند بفهمند و نخواهند توانست فهمید که سربازهای ایران از نظامی و پاسدار و سایر قوای مسلح با ایمان است که دارند پیش می روند. تمام قدرتها یک طرف ایستادند و یک قدرت ایمان هم در مقابل آنها یک طرف و قدرت ایمان بر آنها غلبه کرد و غلبه می کند. اینها جامعه ای که اسلام در او وجود پیدا کرده است و پیاده شده است، این جامعه را ندیدند تا بفهمند. در کتابها هم همچو جامعه ای را نخوانده اند تا بفهمند. افکار کوتاه آنها هم نمی رسد به این امر که بتوانند بفهمند جامعه اسلامی یعنی چه. در تاریخ، در عین حالی که خوانده اند که عده های بسیار کم و ارتش بسیار کم اسلام بر دولتهای طاغوت بسیار قدرتمند مثل ایران سابق و مثل روم غلبه کردند و این غلبه، غلبه ایمان بود، آنها را آن طور غربیها غربزده کردند و تبلیغات بر ضد اسلام و بر ضد ایمان و بر ضد انبیا کردند که غفلت کردند از ایمان و اسلام و روی آن غفلت مشغول این طور خرابکاریها هستند. اگر این عده ای که در جنگل بودند اسلام را فهمیده بودند، حمله به آمل نمی کردند. این حمله در عین حالی که برای ما تأسف انگیز بود و عده ای از برادرهای ما را از دست ما گرفت، لکن فهماند به این دسته های غیر انسانی که این طور نیست که شما خیال می کنید که اگر یک صدایی بلند کنید مردم با شما هستند. چطور یک مردم مسلمانی که دل بسته اند به اسلام و دل بسته اند به قرآن، و شهادت را برای خودشان افتخار می دانند و هر کس شهیدی دارد برای خانمان خودش یک افتخاری می داند و هست، چطور امکان دارد که چند تا دزد سر گردنه و چند تا اشخاصی که هیچ از قرآن و اسلام اطلاع ندارند و هیچ ایمان ندارند، بیایند و یک شهر مؤمن را بخواهند به هم بزنند؟ این معنا واضح شد که مسأله آن طور نیست که اینها فکر کردند. صدام یا آنهایی که صدام را وادار کرده بودند به اینکه به ایران حمله کند، نشناخته بودند ایران را، نشناخته بودند قدرت اسلام را، نشناخته بودند قدرت ایمان را و حمله کردند و به این دام افتادند و حالا دارند دست و پا می زنند که از این دام بیرون بروند و نمی توانند بیرون بروند.

تبلیغات زیادی که شما می دانید در همه بوقهای تبلیغاتی هست، اخیراً دیگر به اینجا رسیده اند که از این راه تبلیغ کنند که صدام صلح طلب است و ایران قبول نمی کند. ایران که می گوید ما از آن راهی که داریم عقب می نشینیم، ببینید چه راهی را او می گوید، ایران چه می گوید. در عین حالی که می دانند باز هم نخست وزیر ما، رئیس جمهور ما، رئیس مجلس ما، وزیر خارجه ما، همه اینها تکرار می کنند که بیایند اشخاص ببینند که ما چه می گوییم، آیا ما صلح طلب نیستیم؟ صدام صلح طلب است؟! اگر یک دزدی آمد در خانه یک انسانی و اثاث او را یک مقداری غارت کرد و خانه او را گرفت و به آتش زد بعض اثاث او را، بعد بگوید که مردم بیایید ما را صلح بدهید. صلح بدهند که توی دزد یک قدری از خانه را داشته باشی و صاحبخانه هم یک قدری؟ توی دزد این ضررهایی که زدی، نادیده بگیرند؟ توی دزد این شرارتهایی را که کردی، نادیده بگیرند؟ اگر نادیده نگیرند، صلح طلب نیستند؟ اگر صلح به این معنا می گویند که ما کشوری که به آن حمله شده است، تجاوز شده است، دزدها آمده اند و مقداری از منزل ما را، مقداری از خانه های ما را غارت کردند، آتش زدند، خراب کردند و جوانهای ما را کشته اند، حالا می گویند ما سر جای خودمان هستیم، بیایید ای دنیا ببینید که ما صلح طلبیم، بیایید صلح بکنیم. خوب، ما هستیم در اینجا، اینجایی که با تجاوز آمدیم و گرفتیم، اینجا هستیم، لکن بیایید ما را صلح بدهید! این صلح را کدام انسان می تواند بپذیرد؟ این اسمش صلح هست اصلش؟ ایران که می گوید تا از خانه ما بیرون نروید، و تا جرمهایی که کردید، معلوم نشود که شما مجرم هستید و تا ضررهایی که به ایران زدید جبران نشود و حکم به جبران نشود، صلح معنا ندارد، برای اینکه صلح بدون اینها یعنی یک مقدار از خاک ما دست آنها باشد و بعد بگویند گرفتیم این را و مال خودمان. این ضررهایی که به ایران وارد شده است که ضررهای انسانی اش بسیار با اهمیت و ضررهای مادی اش هم همین طور، این ضررها را زدیم، حالا بیایید صلح کنیم. یک مقداری از خاک ایران مال ما باشد و حدش را بیاوریم این ور آبادان مثلًا، حدش را قرار بدهیم خونین شهر، این صلح است؟! ما می گوییم به همه کشورهای اسلامی و تمام کشورهای عرب و غیر عرب، ما می گوییم که ما حَکَم را قرآن قرار می دهیم. قرآن کتاب آسمانی مسلمین است، طایفه یا طایفه دیگری ندارد، ما حکم را قرآن قرار می دهیم، ما یک آیه ای از قرآن کریم را حکم قرار می دهیم و عقلای عالم، اشخاصی که می خواهند صلح بدهند ما را، با همین یک آیه عمل بکنند و ما قبول داریم. صدام هم که می گویید و خودش اقرار می کند که من مسلمان هستم، در عین حالی که ما بعید می دانیم، این قرآن است. سایر کشورهای اسلامی هم که می گویند که ما، ملتها قرآن را قبول دارند، حتماً دولتها هم می گویند ما به قرآن اعتقاد داریم، بیایند بنشینند، نماینده بفرستند، ما قرآن کریم را باز می کنیم، سوره حجرات را باز می کنیم و یک آیه از آیات سوره حجرات را برایشان می خوانیم، می گوییم بیایید با این عمل کنید. در آن آیه این است که «اگر دو طایفه ای از مؤمنین با هم جنگ کردند، شما صلحشان بدهید و اگر یک طایفه ای از اینها تجاوز به طایفه دیگر کرد، همه تان مکلفید که با او قتال کنید، جنگ کنید تا اینکه به اطاعت خدا برگردد. وقتی به اطاعت خدا برگشت، صلح کنید به عدالت، به قسط». ما می گوییم به دنیا که بیایید ببینید که ما در خاک عراقیم یا عراق در خاک ماست؟ اگر ما در خاک عراقیم، شما با ما جنگ  کنید، و اگر عراق در خاک ماست، به حسب قرآن کریم تجاوز کرده، فئه باغیه است و فئه باغیه را باید با او قتال کنید. ما از قتال شما هم گذشتیم و امیدی به این نداریم، لا اقل محکوم کنید. اگر به قرآن عمل نمی کنید که قتال کنید و او را با سرنیزه بیرون کنید از کشور اسلامی، لا اقل محکوم کنید او را، و اگر محکوم هم نمی کنید لا اقل بیصدا باشید، بیطرف باشید. چه شده اینها را که نه به قرآن اعتنا دارند و نه به حکم عقل اعتنا دارند و نه به مسائل بین المللی، به هیچی اعتنا ندارند.

هر روز یک شایعه درست می کنند؛ هر روز می گویند بحرین را بنا بود ایران، می خواست بحرین را چه بکند. یک طیاره از یک جا عبور می کند، یک جایی دیگر ساقط می شود، شایعه درست می کنند که اسرائیل داشت همراهی می کرد و اسنادش موجود است. این کدام اسناد؟! یک کشوری که بیست و چند سال است با اسرائیل مخالفت کرده، دست اسرائیل را از نفتش کوتاه کرده، روابط بکلی قطع است و او را غاصب می داند و مسلمین را دعوت به اتحاد می کند که این را باید بیرون بکنید و او به ریش مسلمین دارد می خندد و امریکای فاسد هم همین طور، باز این مسلمین از اسرائیل دست برداشتند و می خواهند با او مصالحه کنند بعضی از آنها به تبع امر امریکا، و همه تبلیغات خودشان را متمرکز کردند به ضد ایران. یک دفعه از خودشان نمی پرسند که آخر قضیه چیست؛ این قدر سرسپردگی به امریکا، این قدر سرسپردگی و ترس. ذخایر خودتان را تقدیم امریکا می کنید و با او هم روابط دارید و از او هم عذر می خواهید و خوش خدمتی و خوش رقصی هم می کنید. ما با اینکه یک ملت ضعیف هستیم و به حسب افراد، افراد ما حدود سی و پنج میلیون یا چهل میلیون است و ابزار جنگی ما یک ابزار محدودی است، بسیاریش هم غارتگرها در وقتی که انقلاب بود، غارت کردند و قایم کردند، حالا به روی خود همین ملت می کشند، ما با همه این گرفتاریها که داریم، در مقابل همه کشورهایی که می خواهند تعدی بکنند ایستاده ایم. در مقابل همه قدرتهایی که با ما می خواهند مخالفت کنند و با اسلام می خواهند مخالفت کنند، ما ایستاده ایم. و  مع الأسف، این دولتهای اسلامی بسیاریشان به جای اینکه با اسرائیل جنگ کنند، به جای اینکه دست اتحاد به ایران بدهند که اسرائیل را دفن کنند، اسرائیلی که به همه چیز مسلمین طمع دوخته است، اسرائیلی که برنامه اش این است که از نیل تا فرات مال اوست، این اسرائیلی که مکه و مدینه مکرمه را از خودش می داند و می خواهد دست درازی کند، مع الأسف، این حکومتها به او کار ندارند، بلکه می خواهند [به رسمیت ] بشناسند او را و همه تبلیغات خودشان را و همه همّ و غم خودشان را به اسلام و به حکومت اسلامی ایران متمرکز کرده اند. تا گفته می شود که ما از این حدودی که داریم و چیزی که از اول گفته ایم هیچ قدمی کنار نمی گذاریم، فوراً می بینید که یک جا می گوید که دیگر صلح امکان ندارد، برای اینکه ایران سر صلح ندارد. مگر آن حدودی که ما گفتیم چیست؟ جز این است که باید بیرون برود تا ما بنشینیم با او صلح کنیم؟ ما قرآن می گوییم، ما حکم قرآن را می گوییم که همه مسلمین باید با این جنگ کنند تا این بیرون برود. اگر بعد از جنگ سر فرود آورد به احکام اسلام، آن وقت بنشینند صلح کنند، آن هم صلح به قسط و عدل. مسلمین بیایند ببینند؛ بابا بیخود صرف وقت در تبلیغات نکنند و حُسن قضیه این است که تبلیغات این قدر اختلاف دارد و این قدر اعوجاج دارد و این قدر خلاف ضروری است که دیگر هر که بشنود هم، اگر راست هم اینها بگویند، می گویند دروغ است. این بوقهای تبلیغاتی که هر روز یک چیز می گویند و هر روز یک مطلب واضح الفساد را می گویند، طوری اینها حیثیت خودشان را از دست داده اند که هر که بشنود که رادیوی کذایی چه گفت، می گوید رادیو دروغ می گوید. رادیویی که می گوید که زن و مرد ایران دیگر برگشته اند از حکومت اسلام، از این حکومت پشت کرده اند یا نقل می کند از بعض اشخاص فاسدی که به واسطه فسادش نتوانسته است در ایران بماند و فرار کرده، نقل می کنند که اینها جوانها و زنهای آبستن، بچه ها و اینها را در خیابانها هر روز می کشند، در عین حالی که خود این تروریستها دارند این کارها را می کنند، این کارها را انجام می دهند و بعد می گویند ایرانیها این کار را می کنند. بله ایرانی است، اما کدام ایرانی؟ آن ایرانی که به اسم «مجاهد خلق» بر ضد خلق، با اسم «فدایی خلق» بر ضد خلق قیام کرده است، آن  هم ایرانی است لکن انسان نیست.

برادرها، ما باید خودمان، خودمان را حفظ کنیم. نباید ما منتظر این باشیم که قدرتهای خارجی به ما کمک کنند، ما از کمک آنها گذشتیم. «مرا به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان»؛ شرّ هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله می کنیم. ما باید کلاه خودمان را خودمان حفظ کنیم و حفظ این به این است که ارتشی و سایر قوای نظامی و انتظامی، پاسدار، اینهایی که عشایری هستند، اینهایی که قدرتهای نظامی و انتظامی هستند، با هم یکصدا باشند، اختلاف در بین نباشد. و من عرض می کنم به همه این قوا و به فرماندهان این قوا که این افراد در هیچ یک از احزاب سیاسی، در هیچ یک از گروهها وارد نشوند.

اگر ارتش یا سپاه پاسدار یا سایر قوای مسلحه در حزب وارد بشود، آن روز باید فاتحه آن ارتش را خواند. در حزب وارد نشوید، در گروهها وارد نشوید. اصلًا، تکلیف الهی- شرعی همه شما این است که یا بروید حزب یا بیایید ارتش باشید؛ مختارید از ارتش کناره گیری کنید بروید در حزب، میل خودتان، اما هم ارتشی و هم حزب، معنایش این است که ارتشی باید از ارتشی اش دست بردارد، بازیهای سیاسی باید توی ارتش هم وارد بشود. در هر گروهی که وارد هستید باید از آن گروه جدا بشوید، و لو یک گروهی است که بسیار مردم خوبی هم هستند، و لو یک حزبی است که بسیار حزب خوبی هست، لکن اصل وارد شدن در حزب برای ارتش، برای سپاه پاسداران، برای قوای نظامی و انتظامی وارد شدنش جایز نیست، به فساد می کشد اینها را. و من عرض می کنم که کسانی که در رأس ارتش هستند و کسانی که در رأس سپاه پاسداران هستند موظف هستند که ارتش را و سپاه را و سایر قوای مسلح را از احزاب کنار بزنند و اگر کسی در حزب هست، باید او را از ارتش بگویند یا در آنجا یا در اینجا و همین طور سپاه پاسداران و همین طور سایر قوای مسلح باید وارد در جهات سیاسی نشوند تا انسجام پیدا بشود. اگر وارد بشوید، بالاخره به هم خواهید زد خودتان را و بالاخره در مقابل هم خواهید ایستاد و نظام را به هم خواهید زد و اسلام را تضعیف خواهید کرد. تکلیف همه شما این است که با هم باشید بدون اینکه در یک حزب یا در گروهی وارد شده باشید، هر گروهی می خواهد باشد.

گروه فاسد که ان شاء اللَّه، وارد نمی شوید، گروههای بسیار خوب هم وارد نشوید. باید شما مستقل، بدون اینکه پیوند به یک گروهی داشته باشید مستقل باشید و از حزب اللَّه تعالی شأنه. همه افراد ایران موظفند که با هم باشند. اگر احزاب هستند، خودشان را با سایر افراد کشور هماهنگ کنند. افراد کشور هم خودشان را با آنها برادر بدانند.

گروههای مختلفی که اسلامی هستند، این گروههای اسلامی هم نباید دخالت در امور ارتش بکنند و نباید در آنجا افراد داشته باشد، تا بتوانید یک عضو صالح و یک ارتش و سپاه پاسداران منسجم و صالح و قدرتمند باشید. ورود سیاست در ارتش شکست ارتش است، این را باید بدانید و شرعاً جایز نیست. و من امر می کنم به شما که یا در ارتش یا در حزب، دوم ندارد که بخواهید هم ارتشی باشید، هم حزبی، نمی شود، یا مثل سایر مردم هر طوری هستند.

و من به همه کسانی که با این جمهوری اسلامی مخالفت می کنند، نصیحت می کنم که بس است دیگر. قدرتهای خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمی شود با یک قدرت اسلامی درافتاد، خودتان را سنجیدید، فهمیدید نمی شود، حالا که فهمیدید نمی شود چرا لجاجت می کنید؟ دست بردارید بروید مشغول یک کار دیگری بشوید و به صدام هم می گویم که من یک راه برای تو سراغ دارم و آن راه انتحار است. همان طوری که هیتلر بعد از آنکه به شکست رسید خودش را کشت، تو هم اگر مردی و مثل هیتلری خودت را بکش.

برادرها، خواهرها، عرض کردم که ما باید خودمان، خودمان را نگه داریم. باید طمع را از همه جا برید، به خدا متوجه شد. تا کنون هم هر چه شما پیروزی داشتید برای این است که اتکال به قدرت الهی و قدرت خودتان که از قدرت الهی است این اتکال را دارید. و یکی از نصیحتهایی که چون نزدیک سال نو است می خواهم به همه ملت این  نصیحت را بکنم این است که ما در حالی که جنگزده هستیم، در حالی که این همه آواره داریم، این همه بیمار داریم، این همه معلول در بیمارستانها داریم و شما هر یکی تان بعض همسایه هاتان شهید دادند، شما باید یک قدری راجع به مراسم عید کوتاه بیایید.

شما همه این قشرهایی که برای اسلام الآن دارند زحمت می کشند و شهید دادند و بازماندگان شهید هستند یا در بیمارستان هستند، اینها را عائله خودتان حساب کنید.

مقداری که می خواهید تشریفات زاید را عمل بکنید، نکنید و بروید از اینها دلجویی کنید. ایام نوروز، ایام عید نوروز بروید در این مریضخانه ها، بروید احوال اینها را، اینهایی که آواره شدند، اینهایی که در جنگ آواره شدند، اینهایی که از خارج بیرونشان کردند و گرفتار هستند، به اینها سرکشی کنید و آن تشریفات زمان سابق را تخفیف بدهید. اگر بخواهید یک ملت قوی آزاد باشید، از تشریفات یک قدری بکاهید. عید را در بین دوستان خودتان، ملت خودتان، مجروحان خودتان، معلولان خودتان و جنگزدگان خودتان و آوارگان خودتان- از هر جا هست، اینها همه از شما هست- این عید را در بین آنها با هم عیدی کنید. یک قدری از خودتان بکاهید و بیفزایید بر اینکه به آنها سرکشی کنید و آنها را احترام کنید. اینها بزرگند، اینها عالی رتبه اند، اینها شهید داده اند، اینها معلول داده اند، معلول هستند و اینها امتحان داده اند و مادرهای اینها امتحان داده اند که شهید می دهد و افتخار می کند و می گوید باز هم دارم، بیایید ببرید. ما در مقابل اینها سرافکنده هستیم، ما در مقابل اینها شرمسار هستیم و ما باید با اینها یک جوری رفتار کنیم که عید برای آنها هم باشد. و شما وقتی عید دارید که اخلاق عیدی داشته باشید، اخلاق تازه. و من امیدوارم که به این امر ملت ما سرتاسر همه جا عمل کنند و رضای خدای تبارک و تعالی را در این امر به دست بیاورند.

از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت و پیروزی این امت را مستدعی هستیم و همه سعادتمند و پیروز باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.        

 صحیفه امام، ج 16، ص:103- 112      

 

. انتهای پیام /*