کد مطلب: 2994 | تاریخ مطلب: 14/12/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 14 اسفند ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  14 اسفند ماه

پیام [به دانشجویان ایرانی مقیم خارج در مورد انتصاب سفیران ]14 اسفند 57

سخنرانی [در جمع گروهی از پاسداران (ادامه جهاد تا استقرار کامل)]14 اسفند 57

بیانات [خطاب به وزیر مختار پاکستان (مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر)]14 اسفند 57

پیام [به ملت ایران (تکریم و تجلیل از شهدا)]14 اسفند 59

پیام [به ملت ایران و جانبازان (تجلیل از جانبازان)]14 اسفند 59

سخنرانی [در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه های علمیه (رسالت روحانیون)]14 اسفند 59

 

پیام [به دانشجویان ایرانی مقیم خارج در مورد انتصاب سفیران ]

زمان: 14 اسفند 1357/ 6 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: انتصاب سفیران و اعضای سفارتخانه ها توسط وزارت امور خارجه

مخاطب: دانشجویان ایرانی مقیم خارج

بسمه تعالی

6 ع 2 99

بدین وسیله از عموم آقایان محترم و دانشجویان عزیز مقیم خارج از کشور که در دولت جائر سابق در حفظ اسناد سفارتخانه ها کوشش داشته اند، تشکر می کنم. اکنون با روی کار آمدن دولت موقت اسلامی جناب آقای بازرگان، لازم است انتصاب سفیران و اعضای دیگر سفارتخانه ها با نظر وزارت امور خارجه همین دولت اسلامی صورت گیرد و آقایان محترم از آنها پشتیبانی کنند. و چنانچه احیاناً اشتباهی در انتصابها صورت گرفت، می توانند برای رفع آن با این جانب یا با وزیر امور خارجه «1» تماس برقرار کنند. از خدای تعالی توفیق همگان را خواستارم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 6، ص: 306

 

سخنرانی [در جمع گروهی از پاسداران (ادامه جهاد تا استقرار کامل)]

زمان: پیش از ظهر 14 اسفند 1357/ 6 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: ادامه جهاد تا استقرار کامل جمهوری اسلامی

حضار: جمعی از پاسداران انقلاب اسلامی

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من همیشه دعاگوی شماها، دعاگوی تمام اقشار ملت، دعاگوی پاسداران انقلاب بوده ام و ان شاء اللَّه خواهم بود. خداوند این چهره های نورانی را به نور جمال خودش روشن تر فرماید. خداوند شما پاسداران را عزت و عظمت عنایت فرماید. خداوند شماها را با سعادت و سلامت نفس در این دنیا، و با سعادتهای بزرگ و رحمت بزرگ خودش در آخرت محشور فرماید.

شماها قشر جوان بودید، قشر جوانی که از همین توده؛ نه در طبقه بالا که همه چیز ما را آنها به باد دادند و نه آنهایی که به خارج فرار کردند، یا بودند و اموال این ملت را به یغما بردند. شما جوانهایی که در متن توده، در متن جامعه بودید منت بر ما دارید. همه منتِ اسلام را دارند، ما منتی بر اسلام نداریم؛ اسلام منت بر ما دارد، قرآن منت بر ما دارد لکن من منت از شما می کشم. شما جوانهای قدرتمند، شما جوانهای با ایمان، شما جوانهای با قدمِ ثابت، این پیروزی را تحصیل کرده اید. من- خدا می داند- در مدرسه که بعد از یکی- دو روز متوجه شدم به این عکسهایی که از جوانهای ما در مدرسه هست، که البته این بعض از آن شهیدان ما هستند، خدا می داند که بر قلب من چه می گذرد و من چقدر متأسفم، متأثرم. اینها جوانهای خود ما هستند؛ اینها فرزندان من هستند. این جوانهای برومند برای اسلام شهید شدند. خداوند آنها را با صاحب اسلام محشور فرماید.

ما متأسفیم از این کشتارها، از این وحشیگریهایی که رژیم منحوس کرد؛ لکن متشکریم که خون ما، خون جوانهای ما در راه اسلام ریخته شد. اسلام از این شهیدها خیلی داشته است، از این عزیزها خیلی داشته است. و شما جوانها مثل جوانهای صدر اسلام به اسلام خدمت کرده اید. اسلام داشت منسی می شد؛ اسلام را داشتند منهدم می کردند، قرآن را داشتند زیر چکمه ها از بین می بردند. قیام شما جوانهای ایران، قیام شما ملت ایران که قیام الهی بود، نهضت الهی بود، قرآن را زنده کرد، اسلام را زنده کرد؛ حیات تازه به اسلام بخشید.

و من امیدوارم که از این به بعد باز همه ما، همه ما مجاهدت کنیم تا جمهوری اسلام را مستقر کنیم در این مملکت و دست اجانب را همان طوری که تا حالا قطع کرده ایم، از این به بعد هم نگذاریم سلطه پیدا کنند بر ما، و نخواهیم گذاشت. ما اجازه نخواهیم داد که دولتهای ابرقدرت در مقدرات مملکت ما دخالت کنند، در ارتش ما دخالت کنند، در فرهنگ ما دخالت کنند، در اقتصاد ما دخالت کنند. گذشت آن وقت که اینها بدون چون و چرا دخالت می کردند در این امور.

امروز ملت ما زنده است. امروز جوانهای برومند ما زنده اند، ایستاده اند. اینها بودند که ثابت کردند که توپ و تانک اثر ندارد در مقابل ملت، در مقابل ایمان. ایمان به خدا، ایمان به مبادی اسلامی بود که شما را پیروز کرد. عزیزان من! ایمان خودتان را قوی کنید. گمان نکنید که قدرت مادی این کار را کرد. روی حساب قدرت مادی، قدرتهای آنها میلیونها برابر شما بود؛ روی حساب دنیایی نباید شما غلبه کنید؛ آنها باید با یک یورش شما را از بین ببرند لکن همه حسابهایی که حسابگرها می کردند باطل شد! و خودشان هم تصدیق کردند که این نهضت موافق با هیچ حسابی نبود؛ [این ] پیروزی موافق با هیچ حسابی نبود. آنها حسابهای مادی را دارند، حسابهای دنیایی را می کنند. و البته روی  حساب مادی و روی حساب دنیایی، یک جمعیت فاقد همه چیز، یک جمعیتی که نه ارتش دارد، نه اسلحه دارد نه نظام دارد، هیچ یک از اینها را ندارد بر یک ارتشی که همه چیز داشت، بر یک ابرقدرتهایی که همه چیز داشتند غلبه کرد. این حساب معنوی است نه حساب مادی. روی حساب مادی درست نیست. آنها که حسابهایشان روی مادیات است و روی دنیاست باید بیایند بگویند که روی چه حسابی این ملت غلبه کرد بر همه ابرقدرتها. کارتر که از اول پشتیبانی خودش را اعلام کرد؛ و با هیاهو، با نطقها، با حرفها- پشت سر هم- اعلام پشتیبانی کرد. آنهایی که گفتند ما اسلحه می آوریم، ما کشتیهایمان می آید در آبهای شما- آوردند هم بعضی را- و ما چه خواهیم و چه خواهیم کرد، کجا رفتند؟ آنها فهمیدند که مسأله مسئله مادیات نیست؛ باید بفهمند این را. نمی دانم می فهمند یا نه! باید این مطلب را بفهمند که همه ابرقدرتها پشتیبانی کردند، پشتیبانی از محمد رضا کردند. خود او هم دارای همه چیز بود الّا انسانیت، الّا شرف.

روی موازین مادی، روی موازین عادی باید با یک یورش، ما از بین رفته باشیم. باید همه ما یک لقمه آنها باشیم! لکن قدرت ایمان، پشتیبانی خدای تبارک و تعالی، اتکال به ولی عصر- سلام اللَّه علیه- شما را پیروز کرد. برادران من! از یاد نبرید این رمز پیروزی را. این وحدت کلمه ای که در تمام اقشار ایران پیدا شد معجزه بود. کسی نمی تواند این را ایجاد کند؛ این معجزه بود. این امر الهی بود. این وحی الهی بود نه کار بشر. رمز پیروزی شما اول ایمان ثابت؛ و بعد وحدت کلمه. این دو مطلب را حفظ کنید. ایمان خودتان را قوی کنید. شما یک موجود مادی نیستید- [به قول ] آنهایی که انسان را یک موجود مادی می دانند، انسان را مثل سایر حیوانات می دانند- شما یک موجودی هستید که هم جهت مادیت دارید و بالاتر، جهات معنویت. شما دارای یک نفْس قدوسی هستید. شما دارای یک نفْس مجرد هستید که اگر چنانچه در خدمت اسلام، در خدمت خدای  تبارک و تعالی باشید، آن نفْسِ شما نفْسِ طاهر، زکی و سعادتمند است؛ و هر جا که بشود و هر طور که بشود، آن نفْس زکیه سعادتمندْ سعادتمند است. در شکستها سعادتمند، در مردن [هم ] سعادتمند است. مردن انسان، انسان طاهر، اول زندگی انسانی اوست. اینجا زندگی حیوانی است، زندگی محدود است. آن زندگانی انسانیِ غیر محدودْ مال یک عالَمِ غیر محدود است. اگر تصفیه کردید، اگر نفْس خودتان را تطهیر کردید، اگر اعمال خودتان را با قرآن کریم وفق دادید، با احکام اسلام وفق دادید، اگر اخلاق خودتان را اخلاق قرآن کردید، اگر نفْس خودتان را تصفیه کردید، باک از هیچ چیز نداشته باشید. مردن چیزِ سهلی است، چیز مهمی نیست. این است که حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- مولای همه می فرمود که من به موت آن قدر انس دارم که بیشتر از انسی که بچه به پستان مادرش دارد. «1» برای اینکه او فهمیده بود که دنیا چیست و ما ورا چیست؛ فهمیده بود که موت یعنی چه. موتْ حیات است. ما شهید دادیم لکن شهیدان ما زنده اند؛ پیش خدا زنده اند، آنجا رزق می خورند؛ ابدی هستند آنها «2». و ما هم از خدا می خواهیم که موفق به شهادت بشویم. یک آنْ است و سعادت همیشگی. زحمت یک آنْ، سعادت همیشگی دنبالش؛ سعادت همیشگی.

اگر بخواهید به اسلام و ملت خودتان خدمت بکنید، اگر بخواهید خدمت شما دوام داشته باشد، اگر بخواهید خدمت شما پیش خدای تبارک و تعالی اجر داشته باشد، مقصد را مقصدِ الهی کنید؛ برای خدا قدم بردارید، مجاهده را برای خدا بکنید، پاسداری را برای خدا بکنید. شما زحمت خیلی می کشید، زحمت خیلی کشیدید، شما به اسلام حق دارید لکن جهاد کنید؛ جهاد نفْس کنید. این شب زنده داریها که الآن مجاهدین ما دارند می کنند، در این دلهای شب با خدای تبارک و تعالی مناجات کنید. از خدا بخواهید که  شما را توفیق بدهد، توفیق شهادت بدهد، توفیق عزت بدهد. شهادتْ عزت شماست. شما نترسید از هیچ چیز. شما طبقه ملت، که حقیقتِ ملت شما هستید، واقعیت ملت عبارت از همین توده است، همین کارگر و صانع و بازاری و این صنفِ اداری و کشاورز و اینها توده حقیقی ملت است، آنها که چپاولها را کردند و رفتند، از ملت ما نیستند، شما از هیچ چیز نترسید که با قدرت ایمان بر همه مشکلات ان شاء اللَّه غلبه خواهد شد.

البته الآن می دانید که انقلاب است. و این را بدانید که در تمام انقلاباتی که از اول عالَم واقع شده است تا حالا، انقلابی به این سرعت و به این کم ضایعه ای نبوده است. ما شهید دادیم، بسیار هم دادیم لکن در مقابل آنها که قیام کردند و میلیونها آدم از آنها کشته شده است، خرابیها برایشان واقع شده است، ایران بحمد اللَّه در تحت حمایت ولیّ امر- سلام اللَّه علیه- ضایعاتش کم و عایداتش زیاد. بالاتر از این عایده چیست که یک رژیم 2500 ساله ظلم را که ریشه هایش در اعماق این مملکت رفته بود شما کندید در ظرفِ چند ساعت؟! البته مقدماتش طولانی بود لکن آن وقت که قیامِ حقیقی شد و آنها خواستند کودتا بکنند- کودتا می خواستند بکنند، این کودتا بود- شما شکستید در ظرف چندین ساعت و همه چیز را فرو ریختید. آنها هر چه داشتند، هر چه خواستند خرابی کردند؛ هر چه توانستند خرابی کردند. خرابی کردند، رفتند و مملکت ما را به باد دادند و رفتند. الآن ما یک خرابه در دستمان است. شما پنجاه و چند سال با دیکتاتوریها، با اختناقها، با بی ارزشی ای که به شما دادند، شما را هیچ حساب می کردند، شما پنجاه و چند سال ساختید، تحمل کردید. حالا باید باز برای ساختن تحمل کنید. گمان نکنید که ما یا دولت یا- عرض می کنم- قشری از دولت بتوانند، قشری از ملت بتوانند این خرابه ها را بسازند. این کار همه است؛ همه ملت، همه ملت مکلفند. اینهایی که گاهی یک نغمه ای سر می دهند، یک چیزی می گویند [که ] «پس چه شد، چرا، چرا» اینها می خواهند تفرقه بیندازند. «چه شد» یعنی چه؟ بیشتر از این چه بشود؟ ملتی که تمام ابرقدرتها را با مشت  کوبید، باز چه شد؟! ملتی که یک دستگاه جابر را که 2500 سال بر این مملکتْ حکومتِ جابرانه کردند زیر خاک کرد، باز چه شد؟! «چه شد» باید گفت؟!

البته مشکلات داریم؛ الآن ما مشکلاتمان زیاد است لکن همه باید دست به هم بدهیم تا حل مشکله بکنیم. من نمی توانم، روحانیت هم نمی تواند، دولت هم نمی تواند، هیچ قشری از اقشار نمی توانند لکن یَدُ اللَّهِ مَعَ الجَمَاعَة «1»؛ خدای تبارک و تعالی با جماعت است. جماعتْ روی هم وقتی که اتفاق بر یک امری کردند، خدای تبارک و تعالی پشتیبان آنهاست. و ما حس کردیم این مطلب را، ذوق کردیم این مطلب را، که این جماعت ایران که با هم شدند خدا پشتیبان آنها بود، و الآن هم هست. کاری نکنید که عنایت خدا- خدای نخواسته- کم بشود؛ کاری نکنید که برای ولی عصر ایجاد نگرانی بکنید. تفرقه نداشته باشید با هم؛ با هم تفرقه اندازی نکنید. با هم باشید همه؛ همه با هم جمهوری اسلام، جمهوری اسلامی؛ همه با هم. و من امیدوارم که با تحقق جمهوری اسلامی و توفیق ما و توفیق شما به اینکه یک همچو عدل اسلامی را مستقر کنیم، گرفتاری همه ما رفع بشود؛ گرفتاری کارمندها رفع بشود؛ گرفتاری کارگرها رفع بشود. دولت، ما- همه- در صدد این هستیم که یک زندگی صحیح خوب برای کارمندها، برای طبقه ضعیف، برای این مستضعفینی که سالهای طولانی تحت فشار بودند، برای این کارمندانی که در کارخانه ها، کارگرانی که در کارخانه ها کار می کنند، برای کشاورزها، برای همه ....

اسلام برای همه است. اسلام از توده پیدا شده است و برای توده کار می کند؛ اسلام از طبقه بالا پیدا نشده است. پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود، از همین توی جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند؛ از این طبقه سوم بودند. آن طبقه بالا بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است و به نفع همین ملت احکام آورده است: انَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أتقیکم   خدای تبارک و تعالی به طبقات نگاه نمی کند که این طبقه بالاست، این نخست وزیر است، این اعلیحضرت همایونی است، این نمی دانم چه است، این سردار است. نزد خدای تبارک و تعالی اینها هیچ مطرح نیست. در اسلام تقوا مطرح است. آنکه تقوا دارد، هر که تقوایش زیادتر است، پیش خدا کرامتش زیادتر است. آن کارمندی که در کارمندی اش تقوا دارد، آن نخست وزیری که در تخست وزیری اش تقوا دارد، تقوای سیاسی دارد، آن وزرایی که تقوا دارند، در کارهایی که می کنند متقی هستند، با خدا هستند، آن رئیس جمهوری که تقوا دارد، الهی است، اینها کریمند. و اگر خدای نخواسته تقوا در کار نباشد، همه از نظر خدا منفی اند. آن روزی که بر ملتْ تقوا پیدا بشود ملت برومند است، کریم است، پیش خدا «اکرم» است؛ إنّ أکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أتقیکمْ استثنا ندارد. پیغمبر اکرم برای اینکه اتْقای ناس بود، اکرم ناس بود. امیر المؤمنین برای اینکه بعد از رسول اللَّه، اتْقَی الناس بود، اکرم ناس بود. نَسَب و سَبَب، این حرفها توی کار نیست؛ تقوا در کار است. تقوا داشته باشید تا بر همه مشکلات غلبه بکنید. با خدا باشید و از هیچ چیز باک نداشته باشید. اتکال به خدا بکنید و ... از هیچ چیز نترسید.  منطقْ منطقِ صدر اسلام است که اگر بکشیم بهشت می رویم، و اگر کشته بشویم بهشت می رویم. این منطقْ شکست ندارد. منطقِ دنیا نیست که اگر چنانچه بمیرند، یا به جهنم می روند یا به جایی بدتر از جهنم- اگر باشد! منطقْ منطقِ دین است. منطقْ منطقِ اسلام است، منطق قرآن است. باک نیست وقتی که تقوا بود، وقتی با خدا بودیم، باک نیست که مردم از ما اعراض کنند؛ دنیا پشت بر ما بکند. باک نباید داشته باشیم برای اینکه خدا با شماست. و اگر خدای نخواسته عنایت او برداشته شد، همه عالم هم که با شما باشند فایده ندارد. همه ابرقدرتها با این مردیکه  بودند فایده نکرد. همه دولتهای عربی هم بودند؛ حالا آمدند می گویند چه و چه. همانهایی که آن وقت برادر بودند با این، پشتیبانی می کردند، همه برگشتند! رویشان را برگرداندند و پشت به او کردند! الآن آن وسط نشسته، همه دولتها پشت کردند به او؛ همه ملتها پشت کردند به او. عایله خودش هم پشت کرده است به او. شما خیال می کنید که الآن این از دست همان عایله و داخله خودش راحت است؟ همان داخله، پدرش را در می آورد. راحتی دیگر برایش نیست.

آن کسی که بر ضد خدا قیام کند، بر ضد احکام خدا قیام کند، آن کسی که خیانت کند بر اسلام، خیانت کند بر مملکت مسلمین، عاقبتش این است. و این عاقبت سهلی است؛ عاقبتهای بالاتر در کار هست. این الآن بهشتش این است که در دنیا باشد با همه نکبت! این موفق به توبه نخواهد شد. من نمی گویم نباید بشود اما نخواهد شد! حضرت سجاد- سلام اللَّه علیه- از قراری که منقول است به یزید یاد داد که از چه راه توبه کن. حضرت می گویند: حضرت زینب فرمود، آخر به این!؟ [امام سجاد پاسخ فرمودند] این موفق نمی شود به توبه. کسی که امام را بکشد موفق به توبه نمی شود. اگر موفق می شد به توبه صحیح، قبول می کرد خدا لکن نمی شود. یعنی قلب جوری می شود، قلب انسان طوری می شود که دیگر برای انسان امکان ندارد آن قلب را از آن طبعی که برایش واقع شده است، از آن ظلمتی که برایش واقع شده است، بتواند نجات بدهد. دعا کنید که انسان این طور نشود. خداوند در قلب انسان مُهر نگذارد؛ یک مُهری که دیگر نتواند خودش هم هیچ کاری بکند.

خداوند به همه شما قدرت، سلامت، پایداری، پاسداری، پاسداری از انقلاب به همه شما عنایت کند؛ اما از این به بعد هم محتاجیم به شما. همه ما محتاج به خدا هستیم، و ما محتاجیم به این قوا. ما محتاجیم به این جوانهای برومند، جوانهای سرتاسر ایران. شما پاسدارانِ بحقِ اسلامید. شما مثل جوانهای صدر اسلام هستید. شما اسلام را نجات دادید. باید از این به بعد هم پاسداری کنید که این انقلاب به ثمر واقعیش برسد. خداوند همه شما را توفیق عنایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

  صحیفه امام، ج 6، ص: 308-316

 

بیانات [خطاب به وزیر مختار پاکستان (مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر)]

زمان: 14 اسفند 1357/ 6 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: مسئولیت مسلمانان در عصر حاضر

حضار: وزیر مختار پاکستان و خبرنگاران پاکستانی

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

سلام من به ملت شریف پاکستان، سلام و درود به شما. دستهای ناپاک اجانب، مسلمین را از یکدیگر جدا کردند، تفرقه بین مسلمین انداختند تا استفاده کلان خودشان را بکنند و ذخایر ملی و معنوی ما را به تباهی بکشند. این عصر، عصری نیست که مسلمین بنشینند و نگاه کنند تا آنها را چپاول کنند. عصری است که باید همه مسلمین قیام کنند و دست اجانب را از ممالک خود دور کنند. مسلمین باید همه با هم، در صف واحد، با اجانب مبارزه کنند و حقوق پایمال شده خودشان را بگیرند و دست استعمار غارتگر را از ممالک خود قطع کنند. دولتهای اسلامی باید در خدمت ملتها باشند نه خدای نخواسته در خدمت اجانب.

دولتها از سرنوشت محمد رضا پهلوی عبرت بگیرند؛ از پشت کردن به اسلام عبرت بگیرند. پشت کردن به اسلام و رو آوردن بر اجانب، همین عاقبت را دارد.

من از دولت پاکستان می خواهم برای ملت شیعه پاکستان احترام بیشتری قائل شود. در مملکتی که بیش از ده میلیون شیعه هست باید مذهب آنها هم رسمی باشد. باید مراعات همه طبقات مسلمین بشود. از خداوند عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم.

صحیفه امام، ج 6، ص: 317          

 

پیام [به ملت ایران (تکریم و تجلیل از شهدا)]

زمان: 14 اسفند 1359/ 27 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: تکریم و تجلیل از شهدا

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

درود و رحمت خداوند تعالی بر شهیدان راه اسلام که در میدان مبارزه با لشکر کفر جان خود را شجاعانه در راه هدف بزرگ اسلام فدا نمودند. خاطره این شهیدان راه حق جاوید است؛ سربازانی که با نثار خون پاک خود درخت برومند اسلام را آبیاری نموده و مذهب مقدس را تجدید و جاودانه نمودند. رحمت و درود حق تعالی بر پدران و مادرانی که در دامان و پناه خود چنین فرزندان بزرگواری را تربیت کردند که فخرآفرین برای کشور و ملت بزرگ ایران و اسلام گردیدند و الگو برای مجاهدین تاریخ شدند.

آنان بحمد اللَّه تعالی به جوار رحمت حق و به محضر مقدس الوهیت پیوستند و با اولین قطره خون خود محو نقیصه ها و گناهان خود را نمودند.

بارالها، روح پاک آنان را با ارواح مطهره فداکاران در رکاب پیمبر عظیم الشأن- صلی اللَّه علیه و آله- و فرزند بزرگوارش حسین بن علی- علیه السلام- محشور گردان. از خداوند تعالی رحمت برای آنان و صبر و اجر برای بازماندگانشان خواستارم.

14 اسفند 59/ 27 ربیع الثانی 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 14، ص: 182

 

پیام [به ملت ایران و جانبازان (تجلیل از جانبازان)]

زمان: 14 اسفند 1359/ 27 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: تجلیل از جانبازان

مخاطب: جانبازان انقلاب و ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

سلام و درود بر شما عزیزان که در راه هدف که اسلام عزیز است، سلامت خود را از دست داده و استقلال و آزادی کشور عزیز اسلامی را بیمه نمودید.

ملت شریف ایران بر شما جانبازان و فداکاران افتخار می کند. شما یاد فداکاران صدر اسلام را تجدید نمودید. یاد شما بزرگمردان در تاریخ بشریت و اسلام بزرگ جاودان است و مجاهدت افتخارآمیز شما الگو برای مجاهدین در طول تاریخ است. از خداوند متعال برای شما برادران صحت و سلامت و اجر بزرگ خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

دوست و اخلاصمند شما عزیزان.

14 اسفند 59/ 27 ربیع الثانی 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی

  صحیفه امام، ج 14، ص: 183

 

سخنرانی [در جمع روحانیون دفتر تبلیغات حوزه های علمیه (رسالت روحانیون)]

زمان: ظهر 14 اسفند 1359/ 27 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: توطئه  های استعماری در انزوای روحانیت- بیان رسالت خطیر روحانیون- لزوم وحدت حوزه و دانشگاه

حضار: روحانیون دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم و مشهد، سربازان منقضی خدمت سالهای 1353 تا 57

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

با اینکه وقت کم است و تقریباً گذشته است، لکن من چند کلمه با شما روحانیون وشما برادران و فرزندان اسلام در میان می گذارم.

دستهای مرموز جهانخواران به وسیله اشخاص و گروههایی که در قشرهای ملتهای اسلامی نفوذ کرده اند در طول سالیان دراز یک برنامه ای را انجام دادند. و مع الأسف انجام گرفت، و ثمرات خبیث خودش را تحویل ملتها داد. و آن این معنا که روحانیون باید در مساجد و در حجره ها و در زاویه های منزوی باشند؛ و تمام کار آنها این است که پیر مردانشان از منزل به مسجد و از مسجد به منزل بروند، و بر کنار از جامعه و بی توجه به چیزهایی که بر جامعه می گذرد باشند. حتی دخالت در امور اجتماعی و سیاسی کشور یک ننگی بود، و خلاف عدالت و مقام روحانیت! وظیفه جوانهای روحانی هم خزیدن در گوشه مدارس و حجره های مرطوب، و فقط تحصیل علوم [بود] آن هم نه آنچه مربوط به جامعه است و نه آنکه مربوط به سیاست جامعه. حتی لباس جُندی جزء چیزهایی حساب می شد که اگر روحانی آن لباس را به تن کند از عدالت خارج می شود! دخالت در امور سیاسی یک وضعی تعبیر شده بود که این بر خلاف روحانیت است؛ و فلان آقا که سیاسی است دیگر نباید در جرگه روحانیت باشد. این امری بود برای منزوی   کردن روحانیت و کشاندن آنها به گوشه های انزوا و حجره های مدارس و گوشه های مسجد. طرح ریزی شده بود و در باور اکثر روحانیون و اکثر قریب به اتفاق ملت [بود]

اگر یک امری که مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتاریهای سیاسی و اجتماعی اسلام و کشور اسلام بود، روحانی نباید دخالت کند! این امر را از اروپا گرفته بودند، آنها هم روحانیت خودشان را منزوی کرده بودند تا هر کاری که می خواهند به سر ملتها بیاورند و کسی نباشد چرا بگوید. در اینجا هم، در مملکت ما در بلاد دیگر اسلامی هم، همین نقشه بود. روحانیین اگر دخالت در یک امر سیاسی می کردند، ملت به آنها ایراد می گرفت؛ خود روحانیین هم ایراد می گرفتند. آنها باید منعزل «1» باشند از سیاست و از گرفتاریهای اسلام و مسلمین؛ و این امور باید به دست سلاطین و وابستگان به آنها سپرده بشود. این یک نقشه ای بود که سالهای طولانی کشیده شده بود، و استفاده های بزرگی هم کردند. اگر این نقشه نبود یا به ثمر نرسیده بود، کشور ما و کشورهای اسلامی، که روحانی شان باید در امور کشور دخالت کنند و باید سیاست مُدُن را در رأس برنامه های خودشان بگذارند، این گرفتاریها را پیدا نمی کرد. آنها خوب فهمیده بودند که این طایفه که پیش مردم هستند و نفوذ دارند و کلید باب ملت هستند، باید به طوری عمل بشود که ملت هم اجازه ندهد به اینها که در امور سیاسی دخالت کنند؛ و خودشان هم باورشان بیاید که نباید در امور سیاسی دخالت کنند. همان طوری که غربیها این مطلب را نسبت به کلیسا انجام دادند و کلیسا منعزل شد از ملتها، این امر در اینجا هم به دست آنها انجام گرفت و ما را به اینجا رساند.

امروز که یک تحول بزرگی در ملت ما پیدا شده است، و خدای تبارک و تعالی به این ملت عنایت فرموده است و این تحول را به قدرت خود ایجاد فرموده است، در روحانیین هم این تحول حاصل شده است. الآن در صف مجاهدین جهاد می کنند و کشته می دهند و شهید می دهند، و با سلاح در بین توده های مردم ظاهر می شوند؛ و آن سدّ عدم دخالت روحانی در امور اجتماعی و سیاسی و جنگی شکسته شد. بحمد اللَّه شما آقایان و همه علمای بلاد و همه طلاب و روحانیین بلاد حاضر در صحنه هستند، و همراه با برادران سپاهی خودشان و برادران ارتشی خودشان در جبهه ها می روند و فداکاری می کنند.

برادران عزیز من، فرزندان اسلام! توجه داشته باشید که باز یک جریانی در کار است شما را منعزل کنند از این امری که در او هستید. مبادا گروهها یا آنهایی که نمی خواهند روحانیون در این کشورها نفس بکشند شما را اغفال کنند و برگردانند به کنجهای مدارس و منزوی کنند در حجره ها! شما همان طوری که علم باید بیاموزید و تقوا در رأس برنامه شما باشد، [در] مهیا بودن از برای دخالت در امور سیاسی و امور اجتماعی و دخالت در مشکلات مسلمین و حاضر بودن از برای دفاع از کشور اسلامی هم باید کوشش کنید.

همین معنایی که برای روحانیون نقشه کشیده بودند، برای جوانهای غیر روحانی- چه دانشگاهی ها و چه سایر جوانها- با طرزهای دیگری نقشه کشیدند تا آنها در میدان سیاست حاضر نباشند، و در اموری که کشور احتیاج به آن دارد دخالت نکنند. عدّه کثیری که در دانشگاهها و در مدارس بودند، با گماردن معلّمین و اساتیدی که بسیاری از آنها بر خلاف مسیر اسلام و بر خلاف مسیر ملت اسلامی بودند [و] جوانهای ما را از آن راه منحرف می کردند، و آنها را مانع می شدند از اینکه برای اسلام زحمت بکشند. بدبین کرده بودند آنها را به روحانیت، و روحانیت را به آنها دو جبهه تشکیل شده بود: جبهه روحانیت، و جبهه دانشگاه. و از همین دو جبهه شدن آنها استفاده می کردند. و الحمد للَّه این سد هم شکسته شد، و روحانی در کنار دانشگاهی و دانشگاهی در کنار روحانی مشغول به فعالیت و مشغول به امور سیاسی و امور اجتماعی و امور جنگی هستند. نبادا در بین شماها کسی بیاید و از دانشگاه بخواهد انتقاد کند. و نبادا در بین دانشگاهیها بروند و از روحانیت انتقاد کنند. این انتقاد از اینها و انتقاد از آنها نه برای نفع شماست، و نه برای نفع آنها؛ بلکه برای نفع ابرقدرتهاست. آنها به این زودی دست از این کشورهای اسلامی بر نمی دارند و از ایران- که سرچشمه های نفت ما به جیب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع  آنها بودند و تمام اشخاصی که از آنها کاری انجام می گرفت به نفع آنها بودند- اینها الآن دستشان کوتاه شده است. و به این زودی از ما دست بر نمی دارند.

عزیزان من، برادران من، خواهران من! تمام قشرهای ملت توجه بکنید که جریانهایی در کار است که روحانیین را در چشم مردم یک نحو دیگری جلوه بدهند؛ و مردم را از روحانیت جدا کنند، و دانشگاه را از روحانیون جدا کنند؛ و مقاصد خودشان را انجام بدهند؛ و لو با یک رژیمی که به طور سالوسی در ملت ایجاد کنند؛ یعنی یک رژیم به صورت صد در صد اسلامی و بیشتر از شما فریاد «وا اسلاما» بکشد، لکن در باطن منافق باشد و در باطن بر خلاف مصالح کشور عمل کند. امروز حیله های شیطانی قدرتهای بزرگ در کار است که ملت را از روحانیت جدا کند و اینها را از ملت جدا کند و اینها را از دانشگاه ها جدا کند و از قشر جوان ملت جدا کند. این همان نقشه ای است که آنها می خواهند که روحانیین منزوی بشوند در حجرات و در مساجد، و آنها کارهای خودشان را انجام بدهند.

اینهایی که از روحانیون انتقاد می کنند کجا هستند، در کدام زاویه هستند؟ که وقتی انقلاب شد ریختند و اسلحه ها را به غارت بردند، و الآن هم اسلحه ها در دست آنهاست، و آن روز که جنگ بود آنها کنار نشستند و منتظر این اند که عراق یا قدرت دیگری غلبه کند و ملحق به آنها بشوند. روحانیین ما در صحنه حاضرند. شهدای آنها الآن در مقابل چشم من بسیاریشان یا بعضیشان حاضرند. و خود جوانهای روحانی با اسلحه از جنگ برگشتند. آنهایی که انتقاد از روحانیین می کنند در کدام جبهه رفتند؟ کدام شهید را دادند؟

بیاورند عرضه کنند. آنها اسلحه ها را غارت کردند، و نشسته اند که شکست به ایران بدهند. و آنهایی که خوبان آنها- اگر در بینشان باشد- می خواهند استفاده خودشان را بکنند؛ و آنهایی که خون داده اند به کنار بروند، و منافعی که اینها به دست آورده اند، آنها ببرند. آنها که منحرفین هستند نه اسلام را قبول دارند، و نه روحانیت را، و نه دانشگاه را.

باید توجه داشته باشید! باید دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشد! دانشگاه  پیوند خودش را با فیضیه محکم کند. و فیضیه محکم کند پیوستگی خودش را به دانشگاه. شما دو قشری هستید که اگر اصلاح بشوید، اصلاح می شود ملتها. و اگر خدای نخواسته شما اصلاح نشوید، یا منزوی بشوید، مملکتتان و کسانی که می توانند در مملکت کاری بکنند منزوی خواهند شد، و قدرتهایی که منافع خودشان را از دست داده اند به میدان می آیند و یک حکومت وجیه الملّة می آورند روی کار، و آن حکومت وجیه الملّة تمام چیزهای ما را به باد فنا خواهد داد!

شما، برادران و عزیزان من! همان طوری که الآن سلاح در دستتان است باید در دست دیگر صلاح باشد. باید شما صُلَحا باشید. باید شما رفتاری بکنید که اسلام را آن طور که هست عرضه کنید. شما بدانید که اگر خدای نخواسته از روحانیین و از کسانی که مُلبَّس به لباس روحانی هستند مطلبی که بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانیت را با این اعمال منزوی خواهید کرد؛ و قلمها بر ضد شما به کار می افتد و شما را از ملت جدا می کنند و ملت را از شما جدا می کنند؛ و به سر این کشور آن می آورند که در زمان رضا خان و پسرش آمد.

این اسلام امروز در دست همه ماها، سرتاسر کشورهای اسلامی و خصوصاً ایران که جمهوری اسلامی- انسانی را در این کشور اعلام کرده؛ امانت است؛ امانت بزرگ است.

این امانت به دست ماهاست چنانچه به این امانت خیانت بکنیم؛ خیانت به اسلام است- خیانت به احکام نورانی خداست؛ و خیانت به ملتهای ضعیف است. توجه کنند روحانیون در سرتاسر کشور، چه جوانها که در میدانها می روند و فداکاری می کنند و چه آنهایی که در مدارس مشغول تحصیل علوم هستند و چه آنهایی که مشغول به تدریس هستند و چه آنهایی که ائمه جمعه و جماعات هستند و چه آنهایی که در دادگاهها و مقامات قضایی هستند و چه آنهایی که در کمیسیونها و جاهای دیگر هستند، توجه کنند که اسلام در دست شما طایفه بالخصوص امانت است. انحراف شما و لو بعضی از شما موجب می شود که اشخاصی که با شما و با اسلام دشمن هستند با قلمهای خودشان و گفتار خودشان به شما حمله کنند و یک مطلب را بزرگ کنند: مجاهدات شما یک کلمه  از آن گفته نشود، لکن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود؛ مردم را از مجاهدات شما اغفال کنند. از زحماتی که از 15 خرداد تا کنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را برده اند در حبسها و زجرها، و انجام دادند کارهایی را که با دزدان آن طور انجام نمی دهند، اینها را ذکری از آنها ندیدم بکنند! قلمها راجع به این مسأله شکسته است! اما اگر در یک دادگاهی یک کاری بشود که مثلًا در نظر آنها انحراف باشد، یا خدای نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، عمّال آنها دوره بیفتند و این طرف و آن طرف و تبلیغ کنند که دیکتاتوری آخوندی در کار است! دیکتاتور روحانی در کار است. این کلمه، کلمه ای است که دشمنهای اسلام درست کرده اند و می خواهند که روحانیون را کنار بگذارند و روحانی برود گوشه مسجد و مسائل اسلامی را، نه آنکه مربوط به جامعه است، نه آنکه مربوط به مشکلات جامعه و اسلام است، بلکه مسائل عبادی را فقط انجام بدهند؛ لکن دیگران در صحنه باشند و آن کنند به ما که محمد رضا کرد.

باید بیدار بشوید شما! باید ملت ما بیدار بشوند. ملت ما در خیابانها، در بازارها، در سایر نقاطی که هستند، در کارخانه ها، در صحراها مشغول به خدمت هستند، بیدار باشند که اینکه گفته می شود «دیکتاتوری آخوندی» این کلمه ای است که به باطل گفته می شود برای مقصد باطلتر! و الّا پیدا کنند آنها این روحانیونی که دیکتاتوری می کنند. اگر دیکتاتوری معنایش این است که احقاق حق مظلوم را از ظالم می کنند و اگر دیکتاتوری معنایش این است که در دادگاهها امثال نصیری ها را از بین می برند، این چیزی است که اسلام کرده است و امری است که با امر اسلام انجام می گیرد. و اگر دیکتاتوری معنایش این است که تحمیل به ملت چیزی را می خواهند بکنند، می خواهند با قدرت، ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند، این یک دروغ واضح است. باید مردم اشخاصی که این را می گویند، بگیرند آنها را و از آنها بپرسند که این کدام یک است و چه کرده است و چه  کار دیکتاتوری انجام داده است، تا بفهمند ریشه این مطلب از کجاست.

شما آقایان تکلیف دارید که کارهایی که انجام می دهید، در تمام قشرهای روحانیت که در ملت هستند و مشغول خدمت هستند، کارها بر وِفْق موازین شرعیه باشد، هیچ تخلف از موازین شرعیه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. این تکلیف شماست که تخلّف از احکام اسلام نکنید، و ان شاء اللَّه نمی کنید. و تکلیف ملت است که تبعیت از روحانیون بکند؛ و حرفها و تبلیغاتی که بر ضد روحانیت می شود گوش به آن ندهد.

پیگیری کند اگر یک جایی گفتند، ببینند که آیا این دیکتاتوری که آنها می گویند در کجا واقع شده است. آیا رئیس مجلس ما یک دیکتاتور است و دارد دیکتاتوری می کند؟ یا مقامات دیگری که در کشور هستند. کدام یک از اینها مشغول دیکتاتوری هستند؟ یا زبانهای غیر متعهدِ اشخاص دارند دیکتاتوری می کنند و می خواهند روحانیت را تضعیف کنند و جمهوری اسلامی را تضعیف کنند. زبانهایی که بر خلاف مصالح اسلام به روحانیت حمله می کنند بدون حجت شرعی، یا به جمهوری اسلامی حمله می کنند بدون یک دلیل واضح. اینها زبانهایی هستند که گویندگان آنها دیکتاتورند؛ و می خواهند روحانیت را از صحنه بیرون کنند، و آن وقت یک حکومتی به دست بیاید که این حکومت موافق میل آقای ریگان باشد یا مطابق میل شوروی باشد!

من به همه روحانیین سرتاسر کشور اعلام خطر می کنم! من به همه ملت اعلام خطر می کنم! به روحانیون اعلام خطر می کنم که چنانچه خدای نخواسته در بین شما کسی است که بر خلاف موازین اسلام عمل می کند، او را نهی کنید. اگر نپذیرفت از جرگه روحانیت اخراج کنید. اگر نکنید این کار را، خدای نخواسته صورت روحانیت- که عزّ اسلام است- این را مُشوَّه می کنند. و با مُشوَّه کردن صورت روحانیت، اسلام به انزوا خواهد [رفت ]. اسلام بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است. گویندگان شما و دانشمندان شما باید توجه داشته باشند که حوزه ها را با تدبیر، با نصیحت و همین طور جاهای دیگری که روحانیین مشغول کارهایی هستند، آنها را با تدبیر و با نصیحت وادار کنند به اینکه خدای نخواسته از آنها کاری صادر نشود که بهانه به دست آنهایی که می خواهند شما را از صحنه خارج کنند بیفتد، و قلمها به کار برود و خدمتهای شما ناچیز و نادیده گرفته بشود، و لغزشی اگر در یکی از شما یا در دو تا از شما پیدا شد به حساب روحانیت بگذارند. باید تهذیب بشوید شما، خودتان را تهذیب کنید. کسانی که در حوزه ها هستند، اساتیدی که در حوزه ها هستند کوشش کنند که حوزه ها مُهذّب باشد.

و اعلام خطری که به ملت می کنم این است که جریانی در کار است که روحانیت را کنار بگذارند؛ و جریانی در کار است که شما را از روحانیت جدا کنند، و آن کنند به سر ملت که در زمان محمد رضا آمد، منتها به یک صورت دیگری.

بیدار بشوید ای ملت! و بیدار بشوید ای روحانیت! و بیدار بشوید ای دانشگاهیان! و بیدار بشوید ای کارگران! ای کارمندان! ای بزرگان! ای کوچکان! ای زنها! ای مردها! بیدار بشوید و این جریان را خنثی کنید، و نگذارید ملت شما و مملکت شما انحراف پیدا کند از آن راهی که شما دارید- که راه اسلام و راه خدا و خط رسول اکرم است.

من یک کلمه هم تکرار می کنم و مکرّر گفته ام. و آن کلمه برای اشخاصی است که متصدی امور مملکت هستند، از رئیس جمهور تا هر جا که باشد و هر کس که باشد و هر ارگانی که اشتغال به یک کاری در این کشور داشته باشد؛ از ارتشیها و ژاندارمری و سپاه پاسداران و پاسبانها و همه عشایر و قشرهایی که از ملت هستند و مشغول خدمت هستند.

به همه آنها این کلمه را می گویم که توجه کنید که شما را دارند می کشند به سوی اختلاف. توجه ندارید به این مطلب! می آیند پیش این دسته از آن دسته شکایت می کنند؛ و پیش آن دسته از آن دسته شکایت می کنند. اشخاصی در مرزها هستند و در آنجاهایی که جوانهای ما دارند خون خودشان را می دهند، می روند و می خواهند پاسدارها را از ارتش جدا کنند، و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمری. بین خود ارتش هم قشرهای  مختلفی درست کنند، و اختلاف بین خود ارتش بیندازند. توجه کنند که اینهایی که به عنوان خیرخواهی پیش آقای رئیس جمهور می روند و حرفهایی از دیگران می زنند؛ شیاطینی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. و آنهایی که پیش اجزای دولت می روند، پیش نخست وزیر می روند، پیش دیگران می روند، و از آقای رئیس جمهور انتقاد می کنند؛ اینها هم شیطانهایی هستند به صورت انسان و در سیرت شیطان. آنهایی که می خواهند بین شماها اختلاف بیندازند، دشمنی ایجاد کنند، می خواهند که این مملکت را به دست غیر بسپارند، همه شما را از بین ببرند، ویک دولتی به دست امریکا یا به دست شوروی در این مملکت ایجاد کنند.

عقل سیاسی اقتضا می کند که ما امروز با آن اشخاصی که در رویّه هم حتی با ما مخالفت دارند، لکن در اصل مقصد با ما موافق اند، با ملت موافق اند، مسیرشان مسیر ملت است؛ عقل سیاسی اقتضا می کند که ما امروز دست از تمام این اختلافات برداریم، تا این مملکت را آرام کنیم و این مقصد اصلی که ما داریم، و آن اینکه اسلام در این مملکت پیاده بشود و جمهوری اسلامی با محتوای حقیقی خودش در اینجا پیاده بشود، موفق بشویم ان شاء اللَّه. من به همه، به همه آنها عرض می کنم که شما دست از اختلافات بردارید. این طور نباشد که هر کدام در یک اجتماعی که پیدا کردید بر ضد دیگران صحبت کنید. این طور نباشد که هر کدام قلم به دست گرفتید بر ضد دیگران قلمفرسایی کنید. همه شما امیدوارم که به اسلام معتقد و به جمهوری اسلامی متعهد باشید؛ و در این صورت همه شما مسیرتان یک مسیر است و لو عقایدتان در بعضی از امور [و] رویّه هاتان اختلاف دارد. لکن امروز وقت اعمال رویّه های مختلف نیست. من این را از همه کسانی که متصدی امر هستند- چه آقایانی که در مجلس هستند و چه آقایانی که در جاهای دیگر متصدی امر هستند- من به آنها با کمال اخلاص سفارش می کنم که این یک تکلیفی است شرعی الهی؛ و تخلّف او خلاف مسیر اسلام است.

ما همه پشتیبان ارتش هستیم. ما همه پشتیبان فرماندهان ارتش هستیم. اگر کسی بگوید که ملت با ارتش نیست، این یک دروغ واضح است. شاهدش این است که ارتش که در آنجا دارد خدمت می کند، تمام مردم این ملت دنبال او دارند به آنها خدمت می کنند. آنهایی که می گویند ارتش و روحانیت با هم مخالف هستند دروغ می گویند؛ برای اینکه همین روحانیون عزیزند که از بلاد مختلف، و الآن از قم و مشهد- دو مرکز بزرگ علمی- در اینجا حاضرند با تفنگها، که هم شهید داده اند و هم مجروح، و الآن آمده اند اینجا و بعد هم ان شاء اللَّه می روند و ان شاء اللَّه پیروز می شوند. همه ملت باید پشت سر ارتش باشد، و آنها جبهه ها را نگهداری کنند. پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمری و ارتش، همه آنها و سایر قوای مسلّح و غیر نظامی، همه در آنجا با هم هماهنگ باشند، و ملت هم پشت سر آنها باشد تا اینکه ان شاء اللَّه این جنگ تحمیلی به آخر برسد و ان شاء اللَّه با پیروزی شماها به پیش بروید. و من به شما و تمام نسلهایی که بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار می دهم که ملت و روحانیت، دانشگاه و روحانیت، از هم جدا نشوند که جدا شدن اینها از هم؛ هلاکت ملت و هلاکت اسلام و هلاکت کشور است.

و السلام علیکم

    صحیفه امام، ج 14، ص: 184-193

 

 

. انتهای پیام /*