کد مطلب: 2992 | تاریخ مطلب: 12/12/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 12 اسفند ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  12 اسفند ماه

سخنرانی [در جمع کارکنان بیمارستان قلب (انتخابات مجلس شورای اسلامی)]12 اسفند 58

سخنرانی [در جمع کارکنان روزنامه «میزان»؛ (تعهد و دقت در نگارش مطالب)]12 اسفند 59

سخنرانی [در جمع خانواده  های شهدا و ایثارگران (ابعاد شخصیت حضرت علی «ع»)]12 اسفند 66

                     

 سخنرانی [در جمع کارکنان بیمارستان قلب (انتخابات مجلس شورای اسلامی)]

زمان: 12 اسفند 1358/ 14 ربیع الثانی 1400

مکان: تهران، بیمارستان قلب

موضوع: انتخابات مجلس شورای اسلامی

حضار: اقشار مختلف مردم- کارکنان و پرستاران بیمارستان قلب

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تشکر از پزشکان، پرستاران و کارکنان بیمارستان

من در این مدت که در این بیمارستان بودم و موجب زحمت همه آقایان، و حالا که می خواهم از آقایان مفارقت کنم از همه تشکر می کنم و دعاگوی همه هستم. من امیدوارم که همه ما در این بُرهه از زمان و در این موقع حساسی که بر مملکت ما می گذرد و توطئه هایی که برای ملت و مملکت ما در دست اجرا است، همه ملت، همه قشرهای ملت، دست به دست هم بدهند و توطئه ها را خنثی کنند. من از شما کارگرها و کارمندان این بیمارستان تشکر فوق العاده می کنم. و از اطبای محترم که در این مدت با من کمال محبت را کرده اند، و مثل فرزندی که پدر پیرش را پرستاری می کند، پرستاری کردند، تشکر می کنم. خداوند همه شما را حفظ کند و همه ملت را حفظ کند.

یک کلمه ای که در این موقع لازم است به آن توجه بشود قضیه انتخابات است. این قدم آخری است که ملت ما باید با شایستگی هر چه تمامتر این قدم را بردارند. و توجه داشته باشند که دوره های سابق که دوره طاغوت بود، برای انتخابات در عین حال که انتخاباتی در کار نبود، لکن کارهای طاغوتی انجام می گرفت. و حالا باید همه آقایان متوجه باشند که دولت اسلامی است. جمهوری اسلامی است و مجلس، مجلس اسلامی است. و باید اخلاق همه در انتخابات، همه اخلاق اسلامی باشد. و افرادی را انتخاب کنید که متعهد به اسلام، شرقی و غربی نباشند. بر صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند. و من امیدوارم که این مرحله را هم به شایستگی و به طوری که دلخواه همه ملت ماست، و دلخواه ماست عمل بکنند. و وکیلهایی که آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام، وفادار هستند به کشور خودشان، خدمتگزار هستند به شما و به کشور، آن اشخاص را انتخاب کنند و در مجلس بفرستند، که ان شاء اللَّه این قدم آخر هم با شایستگی برداشته بشود، و ایران ان شاء اللَّه سر و سامان پیدا بکند، و از آن فشارها و اختناقها که خارج شده است تا آخر خارج باشد. من دعاگوی همه هستم، و در این چند روز آخر عمر به همه شما دعا می کنم، و هر چه خدمت از من برآید با حالی که دارم مضایقه ندارم و خدمتگزار همه هستم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

 صحیفه امام، ج 12، ص: 168- 169

سخنرانی [در جمع کارکنان روزنامه «میزان»؛ (تعهد و دقت در نگارش مطالب)]

زمان: 12 اسفند 1359/ 25 ربیع الثانی 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: دقت در نگارش مقالات- هدف دشمن از ایجاد اختلاف- پایبندی به تعهدات

حضار: شورای سرپرستی و هیأت تحریریه روزنامه «میزان»

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

میزان اعمال

من از شما آقایان تقدیر می کنم که بنا [دارید] بر یک همچو مسائلی و بنا بر اینکه روزنامه میزان شما، بر میزان عدل باشد، و از شما تشکر و تقدیر می کنم که خیال دارید که راهی را بروید که راه اسلام باشد.

آنچه من عرض می کنم این است که شما یک لفظی را انتخاب کردید که باید به محتوای آن لفظ پایبند باشید. لفظ «میزان»، همان میزانی که بعدها هم در منتهی  إلیه سیر به آن منتهی می شوید، اگر محتوای واقعیش را نداشته باشد، شما در این میزان گرفتارید که با اسم میزان و این اسمائی که از آیه شریفه اخذ کردید نتوانستید و یا نخواستید محتوای او را در خارج محقق کنید. و اگر خدای نخواسته بر خلاف میزان یک وقت با قلم آقایان چیزی در روزنامه شما منعکس بشود، متوجه باشید که انعکاس آن در آن میزان هم هست. میزان اعمال ما پیش خداست و ثبت است و ثبت می شود. هر کلمه ای و هر حرفی از ما صادر بشود، منعکس در آن عالَم و در میزان اعمال ما هست و اگر این میزان موافق با آن است [و] ما به صراط مستقیم رفتیم [و] میزانمان صحیح از کار در آمد، آن وقت هست که در آنجا رو سفید هستیم. اینجا ممکن است انسان کلمه ای اتخاذ کند، و به محتوای آن کلمه عمل نکند. ممکن است که با تبلیغات آدم بگوید که ما داریم کار می کنیم. هر طایفه ای هم شک ندارد که خودش را میزان قرار می دهند. بنای این عالَم این است. اگر شما پیش استالین می رفتید، او هم میزان را خودش می دانست. هر چه با او تطبیق می شد صحیح بود. هر چه با او تطبیق نمی شد باطل بود. امریکا هم بروید همین حرف است. آن که ما می گوییم میزان است گفتار ماست. هر چیزی که با این میزان درست در بیاید صحیح است. هر چیزی با این میزان درست در نیاید باطل است. اینجا هم همین حرفهاست. این حرفی است مال بشر. بشر خودش را محور همه چیز قرار می دهد.

هر چه من خواستم و گفتم آن صحیح است. هر چه دیگران می گویند آن صحیح نیست.

و این بر خلاف آن میزانی است که در آنجا هست. میزانی که در آنجاست این طور نیست که مثل اینجا بشود حقنه کرد. آنجا همه چیز واضح و آشکار می شود. قلبها در آنجا همه اسرارشان منعکس می شود. و آنجا دیگر این نیست که ما بتوانیم یک مطلبی بگوییم و ادعا بکنیم، و در عمل خلافش را بکنیم و بعد هم توجیه بکنیم، این طور نیست.

شما که این کلمه را برای روزنامه خودتان انتخاب کردید- و کلمه شریفی است- باید توجه بکنید به اینکه این میزان جوری از کار درآید که با آن میزانی که میزان حق است خلاف نباشد.

و توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ تَعَالَی. «1» همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماریِ مَنیّت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خودخواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا- علیهم السلام- و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لا اقل کم بشود این بیماری در او. شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی خواهند توجه کنند. شمایی که حالا این لفظ را انتخاب  کردید، که میزان حق و باطل را می خواهید در روزنامه تان منعکس کنید، توجه داشته باشید که خدای نخواسته بر خلاف این تعهدی که با این اسم پیدا کردید، نباشد. عدل و حق را ملاحظه کنید.

عدل از هر کس صادر بشود عدل است. و جرم و جور از هر کس صادر بشود جور است. انسان کامل اوست که آن کاری که از او صادر می شود اگر باطل است، دنبال این باشد که اصلاحش بکند، و ابایی از این نداشته باشد که اقرار بکند. البته نه اینکه معصیتی که در خفا کرده بیاید در عَلَن بگوید؛ این حرام است. لکن اگر یک خطایی کرد فرض کنید روزنامه شما که حالا منتشر شده است، اگر دیدید در یک مقاله ای، در یک سر مقاله ای، در یک جایش اشتباهی شده است که انسان مصون از اشتباه نیست، و بر خلاف آن چیزی که میزان اقتضا می کند شده است، قدرت روحی انسانِ صحیح آن است که بتواند همان اول بنویسد که من اشتباه کردم. مسأله این است هر که این قدرت را پیدا کند این مالک خودش است. و اگر این قدرت در انسان نباشد، مالک خودش نیست؛ شیطان مالک آدم است.

روزنامه شما که این اسم را انتخاب کرده است کوشش کنند نویسندگان آن [درست عمل کنند] البته نویسنده ها گاهی وقتها جوان اند. خوب، جوان یک طور طرز فکر دارد که پیرها آن طرز فکر را ندارند. در بین شما هم جوانها هستند و هم پیرها. شما اگر یک وقت دیدید که یک جوانی به واسطه تندیی که دارد، در عین حالی که سالم است، لکن خوب، یک تندیهایی در جوانها هست، یک وقت دیدید که مقاله ای نوشته است و این مقاله موجب آزردگی یک جمعی می شود، موجب تفرقه ای می شود، موجب چیزی می شود که امروز کشور ما با آن طور مسائل مواجه است و باید ما کوشش کنیم که کم بشود، این طور مسائل که یک وقتی است که طلبه جوانی کرده است، این را به پیرها عرضه بکنید و اصلاح بکنید. این طور نیست که انسان بتواند جلوی قلم خود یا زبان  خودش را مطلقاً بگیرد؛ لکن می تواند کمش بکند. نمی گویم قدرت ندارد؛ از اختیار خارج است و معاقبیم. نخیر، همه معاقبیم در گفتارمان در کردارمان در نظرهامان. در همه چیز ما مسئولیم.

باید توجه به این معنا بشود که حتی الامکان، آن قدری که لازم است، خصوصاً در این موقع از زمان که ملت ایران و کشور ایران مبتلا به همه گرفتاریهاست و همه باید کوشش بکنند که گرفتاری را زیادش نکنند، دنبال این باشند که کم بشود دعواها، زیاد نشود. کوشش کنید تفاهم بشود، اگر بنا باشد که شما در «میزان» حرفی [بزنید] که خدای نخواسته خلاف میزان عمل بکنند، به یک طایفه ای شروع کنید چه کردن، آن طایفه هم اسمش را میزان نمی گذارند، چیز دیگر می گذارند، آنها هم شروع می کنند به این طرف. حالا آن طور نیست که مثل زمان سابق باشد که «اعلیحضرت همایونی» هر چه گفتند همان مُتَّبع است. حالا از آن بالا تا پایین هر که حرف بزند، آن پایین پایینها هم، که به خیال ما و شما پایین اند که نیستند، اعتراض می کنند. اعتراضشان را هم می بینید. الآن وضع این طور است که کسی جلو کسی را نمی تواند بگیرد، و نگرفته است. اگر هر کس شروع کند مطلبی بگوید که به یک طایفه ای بر می خورد، این هم دنبال این می آید که به شما جواب بدهد، یک قدری هم اضافه اش می کند. فردا هم شما بگویید یک قدری بالا پایین؛ خوب، این همین طوری می رود تا اینکه همه قلمها بشود چماق و زبانها بشود خنجر!

باید همه ما، همه ملت ما، روزنامه ها، همه تبلیغات، فکر این معنا باشند که این بار سنگین که الآن آمده است روی ایران سَبُکش کنند. الآن همه اطراف ایران یک بساطی است. یک جا جنگ است، یک جا اشرار خانه های مردم را چه می کنند؛ این اشرار زمینهای مردم را چه می کنند. این مسائل هست، و تبلیغات دامنه دار هم هست که اگر یک کار جزئی انجام بشود، در خارج بزرگش کنند و در همه جای دنیا تبلیغش می کنند.

ما باید حتی الامکان کاری بکنیم که یک وقت خدای نخواسته این طور نباشد که در خارج بگویند این یک کشوری است که نمی تواند خودش درست کند. بزرگانش اینها هستند؛ ریختند به جان هم، و پایینتر آنها هم آنها هستند که ریختند به جان هم! در حالی که مملکتشان در معرض خطر است، جنگ داخلی راه انداخته اند. پس اینها رشد ندارند.

اگر رشد داشتند وقتی که دشمن به آنها حمله می کند، همه باید قلمها و زبانها را غلاف کنند، و برای دشمن به کار بیندازند. قلمها به ضد دشمن؛ قدمها به ضد دشمن؛ همه چیز به ضد دشمن. وقتی دیدند که ما این طور نیستیم، مملکتمان در معرض خطر است، جنگ ما داریم، اشرار از اطراف مشغول اند به اینکه ما را منحرف کنند از جنگ و مشغول به کار دیگری بکنند تا جنگ طول بکشد، از این طرف، در تمام کشور ما یک دسته اشخاصی آمدند برای اینکه آشوب بکنند، همّشان این است که ما را به جان هم بیندازند، اگر در یک همچو موقعی که دنیا می داند که وضع ما این طوری است- آنها هم چنین نیست که بی خبر از مسائل ما باشند .... اینها به همه جا اطلاع می دهند، همه حرفهای اینها را آنجا هم می گویند- این طور باشد که منعکس بشود ما یک ملتی هستیم که در عین حالی که مبتلا به دشمنها هستیم، خودمان به جان هم ریختیم و خودمان مشغولیم به اینکه با هم اختلاف داشته باشیم، هِی دامن بزنیم به اختلافات، این همان است که آنها از خدا می خواهند. در دنیا منعکس بشود یک ملتی هستند که قیّم لازم دارند. خودشان نمی توانند خودشان را اداره کنند. باید یک قیّمی بیاید آنها را اداره کند! این را مشروع کند در خارج. و بعد به واسطه مشروعیت این، وارد بشوند در ایران. یک وقت این است که مشروع نیست. فرض کنید که فلان کشور به ما حمله می کند، دیگران محکومش می کنند، اگر انسان باشند آنها. یک وقت صورت مشروعیّت به او می دهند. وقتی صورت مشروعیت به او دادند، هر کدام از اینها که می خواهند قیّم بشوند وارد می شوند می گویند ما دیدیم که این مملکت دارد از بین می رود، برای انساندوستی و برای خیرخواهی آمدیم اینجا که اینها را اداره بکنیم! خوب، شما قضیه افغانستان را دارید می بینید. یک بهانه پیدا کردند در افغانستان، شوروی آمد در آنجا! قبل از اینکه ظاهراً وارد بشوند، آمد آن سفیرشان پیش من گفت که از ما خواسته اند که برویم آنجا. من به او گفتم: شما قدرت  دارید می توانید بروید، لکن پشیمان می شوید؛ برای اینکه وقتی رفتید، ملت وقتی شما را نمی خواهد، نمی توانید آنجا کار انجام بدهید. الآن هم می بینید که رفته اند آنجا و قتل و غارت دارند می کنند، مع ذلک موفق نشده اند. علی  أیِّ حالٍ، یک صورتی نباشد که ما خودمان مشروعیت بدهیم به دخالت دیگران در کشور خودمان.

ما باید همه با هم همزبان و هم قلم باشیم، برای این مشکلاتی که پیش آمده کوشش کنیم رفع بکنیم مشکلات را، نه اضافه کنیم. لا اقل روزنامه های ما اضافه نکنند. حالا نمی توانند [کم کنند]، دیگر اضافه نکنند. و این مسئله ای است که باید همه روزنامه ها به آن توجه داشته باشند؛ و روزنامه «میزان» برای انتخاب این کلمه بیشتر مسئول است. برای اینکه این کسانی که در این روزنامه هستند و اشخاصی هستند که تعهد به اسلام دارند، بیشتر مسئول هستند. شاید روزنامه فرض کنید «مردم» چنین تعهدی ندارد. او هر چه دلش می خواهد می گوید. هیچ وقت هم نگفته است من متعهدم. او می گوید البته، لفظش هست، ولی واقعش نیست. آن قدر مسئولیتی که ماها داریم که ادعا داریم که جمهوری اسلامی هستیم و می خواهیم به موازین اسلامی عمل کنیم و روزنامه «میزان» هم کلمه میزان و عدل را برای خودش انتخاب کرده و می خواهد میزان باشد و می خواهد به موازین شرعیه عمل بکند، به عدل عمل بکند، ما با این ادعامان مسئولیت داریم.

فردا اگر شما، همه ما وارد شدیم در محضر خدای تبارک و تعالی، به شما که نویسنده و اداره کننده «میزان» هستید می گویند شما این کلمه را انتخاب کردید، و خدای نخواسته اگر عمل موافق با میزان نباشد و میزانش نکردید، شما ریا کار هستید. علاوه بر اینکه به خلافتان مجرم هستید؛ به ریاکاریتان هم مجرم هستید؛ برای اینکه گفتید یک «ترازو» درست کردید و گفتید که ما می خواهیم با عدالت عمل بکنیم؛ ما می خواهیم زبان عدل باشیم، لسان عدل الهی باشیم و هستیم. این روزنامه معنایش این است که ما به میزان عدل می خواهیم عمل بکنیم. اگر خدای نخواسته یک وقتی بر خلاف این شد، در همان جا می گویند شما علاوه بر اینکه مجرم هستید، مجرم از حیث ریا هم هستید. الرِّیَا شِرکٌ باللَّهِ العزیز. علی  أیِّ حالٍ من به همه، نه شماها، به همه این اشخاصی که متصدی تبلیغات هستند، آنهایی که قلم دارند و زبان دارند و می نویسند منتشر می کنند، یک مسئله کلی عرض می کنم، و آن اینکه ما امروز چنانچه واقعاً عقل سیاسی داشتیم و توجه به مسائل سیاسی داشتیم، باید همه مان دست به هم بدهیم، زیر بغلِ هم را بگیریم، تا بتوانیم راه برویم. چند نفر آدم که همه آنها شل هستند، نباید اضافه کنیم شلی را به آنها! باید اینها همه دست هم را بگیرند بتوانند راه بروند. ما الآن یک ملتی هستیم که از همه جا به ما دارد ظلم می شود؛ از همه جا به ما هجوم می شود؛ وقتی یک همچنین ملتی هستیم، باید دست به دست هم بدهیم تا اینکه این بار را به محل برسانیم. شما توجه به این معنا داشته باشید؛ هر کسی گرفتار اعمال خودش است. گاهی هم گرفتار اعمال دیگر است. اگر بتواند آن را درستش بکند، امر به معروف باید بکند. گرفتار خودش است. شما نباید بگویید که چون روزنامه کذا این طور نوشته است، پس ما هم این طور بنویسیم، اوّل او نوشته است.

اگر یک کسی اول یک جرمی کرد، دومی هم باید جرم را بکند برای اینکه او اول کرده است! نه. اگر انسان این طور باشد که تا به او یک کلمه گفتند فریادش بلند شود، این فریاد دیگر فروکش نخواهد کرد در همه اطراف ما. یک وقت یک کسی فرض کنید یک حرفِ غیر واقعی نوشت و غیر صحیح نوشت، این را اگر تحمل کرد انسان و با قول صحیح و حَسَن به او این جواب داد، کم می شود، تمام می شود. اما اگر بنا شود که خشونت بکند، شما هم بکنید، باز او یک خشونت دیگر می کند تا آخر.

ما باید همه توجه به این معنا داشته باشیم که امروز کشور ما کشوری است که طمعها از او کم شده است؛ یعنی طمع کم نشده است؛ ولی این چیزی که می بردند حالا نمی برند، و می خواهند ببرند. هم شوروی می خواهد ما تحت سلطه او باشیم، هر چه بخواهد استفاده بکند؛ هم امریکا می خواهد این کار بکند؛ هم سایر کسانی که نظیر آنها هستند. بعد از

اینکه ما طعمه همه گرگهای دنیا هستیم، نباید خودمان هم به جان خودمان بیفتیم تا فرصت بدهیم که آنها ما را طعمه خودشان کنند. ما باید با عقل و با تدبیر و با قلم و با حرف و با همه همراهی کنیم با هم. زیر بغلِ هم را بگیریم. می بینید این وزارتخانه را خوب نمی تواند اداره کند، کمکش بکنیم. این آدم خوب نمی تواند کاری انجام بدهد، کمکش کنیم. نیاییم بگوییم که چون تو نمی توانی کار بکنی، پس باید چه. آن هم بگوید نخیر، من می توانم، شما نمی توانید. این مسئله ای است که الآن هر که هر حرفی به دیگری بزند آن هم جوابش را می دهد. و آن وقت یک غائله درست می شود. چرا ما در یک موقعی که [محتاج ] آرامش هستیم غائله ایجاد کنیم؟ باید ان شاء اللَّه همه ما دست به هم بدهیم، و امیدوارم که این طور بشود، همه دست به هم بدهیم، و این کشور را برسانیم به آنجایی که خودش بتواند خودش را اداره کند؛ و مطبوعات اینجا و رادیو و تلویزیون اینجا یک الگویی بشود برای خارج.

امیدوارم خداوند به شما توفیق بدهد و کار خودتان را اصلاح بکنید، درست بکنید و درست عمل بکنید. و توجه داشته باشید که همه ما در محضر خدا هستیم. الآن اینجا محضر خداست. آن وقت که قلم بدست می گیرید و می نویسید بدانید که فکر شما، قلب شما، قلم شما، دست شما، زبان شما، همه در محضر خداست. خداوند به شما توفیق بدهد؛ و همه ما را موفق کند که عمل کنیم به وظایف خودمان، ان شاء اللَّه.

  صحیفه امام، ج 14، ص:171- 178

سخنرانی [در جمع خانواده  های شهدا و ایثارگران (ابعاد شخصیت حضرت علی «ع»)]

زمان: صبح 12 اسفند 1366/ 13 رجب 1408

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: ابعاد شخصیت حضرت امیر (ع)

مناسبت: میلاد حضرت علی (ع)

حضار: خانواده  های شهدا، مفقودان، اسرا و جانبازان قزوین و آبیک، آران و بیدگل، زرند ساوه، بنیاد مستضعفان، مسئولان و نمایندگان قزوین، آبیک، آران، بیدگل، زرند ساوه در مجلس شورای اسلامی، مسئولان بنیاد شهید و بنیاد مستضعفان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مظلومیت علی (ع) در تعاریف توهین  آمیز به ایشان

این عید مبارک را به همه مسلمین جهان و مستضعفان و خصوصاً، ملت ایران تبریک عرض می کنم و از خداوند تعالی سلامت همه را خواستارم.

ما درباره حضرت امیر، جهات معنویش دست ما ازش کوتاه است. ما از آن جهات معنوی که در ایشان بوده است حتی یک جمله موافق با واقع نمی توانیم عرض کنیم، لکن بعض از جهات که مربوط به خود جهت مادی است و جهات اجتماعی است، آن را می شود گفت. شما ملاحظه کنید که یک نفر که خلیفه مسلمین است، زمامدار امور است، خلیفه است، این چه وضعی داشته است؟ در حالی که خلیفه است می خواهد نماز جمعه بخواند، لباس زیادی ندارد، می رود بالای منبر، آن لباس که دارد، حرکت می دهد- به حسب نقل- تا خشک بشود، دو تا لباس ندارد. یک کفشی را که خودش وصله می کرده است، کفاشی می کرده است، ازش می پرسند، حضرت می فرماید که این کفش به نظر شما چقدر ارزش دارد؟ می گویند هیچ. می گوید که «امارت بر شما هم، خلافت هم، در نظر من مثل این کفش و پایینتر از این کفش است، مگر اینکه اقامه عدالت کنم». شما کجا سراغ دارید که یک نفر خلیفه باشد و وضعش این طور باشد؟ حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- حقیقتاً مظلوم است و مظلوم بوده است، حتی در بین شیعیان هم مظلوم است. وقتی  می خواهند تعریف کنند از حضرت امیر، تعریف می کنند به چیزهایی که بر خلاف واقع است و توهین به حضرت است. مثلًا، می گویند که انگشترش را که می خواسته هدیه بدهد به فقیر، قیمتش خراج شامات بوده است! آن کسی که لباسش آن است انگشتر می پوشد که قیمتش خراج باشد؟! این یک دروغی است که اگر روایت هم داشته باشد، دروغ است در صورتی که ندارد. وقتی می خواهند معرفی کنند حضرت امیر را، به این جهات معرفی می کنند، به همین جهات [دروغ ]. یا آنهایی که عارف لفظی هستند- عرفان حقیقی که کم است در دنیا- آنها هم وقتی که می خواهند از حضرت نقل کنند، یک حرفهای درویشی نقل می کنند. آنی که هست، واقعیتش را که نمی دانند و این جهات ظاهری هم که حضرت داشته است برای جهالتهایی که بوده است، منحرف کردند از واقعیتش. خیال کردند تعریف حضرت امیر به این است که انگشترش چقدر قیمت داشته باشد و- مثلًا- چه باشد، یک زندگی عجیب و غریبی دارد حضرت امیر.

خلافت در آن وقت یک وضع خاصی داشته است، خصوصاً، آن خلفای از معاویه به پایین، یک سلطنتی بوده و در همان عصر که معاویه آن بساط سلطنتی را راه انداخته بود، حضرت امیر مثل یک فعله می رفت کار می کرد، مثل یک عمله می رفت کار می کرد و آب راه می انداخت، و بعد همان جا می گفت این آب صدقه است؛ آب راه نمی انداخت برای خودش، وضع زندگی این بوده است. ما اگر بخواهیم از ایشان تقلید کنیم نمی توانیم، حقیقتاً، نمی توانیم تقلید کنیم، قدرت این معنا را ما نداریم. اما خود ایشان هم فرموده است که «شما نمی توانید، اما تقوا می توانید داشته باشید» می توانیم که تقوا داشته باشیم، می توانیم که با خدا باشیم، توجه به خدای تبارک و تعالی داشته باشیم.

و بحمد اللَّه ملت ما امروز یک وضع خاصی دارد که شاید در طول تاریخ نبوده است.

در همان تاریخی که ائمه- علیهم السلام- بودند، خود رسول اللَّه بوده است، حضرت امیر بوده است، مردم اختلاف داشتند. مردم، همانهایی که دور و بر خودشان بودند وقتی  می خواستند ببرندشان جنگ، نمی رفتند. اما امروز وضعی شده است که داوطلب اند.

اشتباهی که این غربیها دارند و این مخالفین ما دارند، اشتباه این است که خیال می کنند که وقتی که کلمه موشک تو کار آمد، مردم ایران می ترسند دیگر؛ بعد چه بشوند. این موشکها را زدند و کشتند و چه کردند و مردم ایران سر جای خودشان نشستند و می خندند به آنها. شما مردم ایران را از موشک نترسانید، مردم ایرانی که شهادت را برای خودشان افتخار می دانند و بسیاری از اوقاتی که اینجا می آیند انسان تعجب می کند از وضع اینها که جوانش فوت شده است، جوانش شهید شده است، می گوید باز هم می خواهم، می خواهم جوان دارم باز [در راه خدا بدهم ]، بچه کوچک را می گوید این ان شاء اللَّه، بزرگ می شود و شهید بشود، یا زنها می بینید که چه وضعی دارند. اینها مردم را، این مردمی که طالب شهادتند از شهادت می ترسانند و این یک اشتباهی است که از باب اینکه نمی فهمند، اصلًا ادراک این معنا را که معنویات چی است. امثال صدام و اینها اصلًا نمی فهمند که مسأله چی است. متوجه اینکه ایران چه وضعی دارد و مردم ایران چه وضعی دارند، اصلًا متوجه این نیست. از این جهت، خیال می کند که اگر موشک انداختند به ایران، فوراً شکست می خورند، این قویتر می کند اینها را.

عمده این است که ما توجه داشته باشیم به اینکه حفظ کنیم ایمان خودمان را و وحدت خودمان را. اگر این راه حفظ شد، هیچ چیز دیگر ترس ندارد. موشک بیاید، چه می دانم هر کی می خواهد بیاید، امریکا بیاید، شوروی بیاید، هر کی می خواهد بیاید البته این نکته از ذهن مردم ما خارج نمی شود که وقتی ببینند که آنهایی که کمک می کنند به صدام برای این شرارتهایش، این از ذهن مردم ما خارج نمی شود، توجه به آن دارند. و آنهایی که می خواهند منافع خودشان محفوظ بشود باید توجه به این داشته باشند که منافعشان محفوظ اگر بخواهد باشد، باید یک جوری عمل بکنند که این طورها نباشد و الّا محفوظ نخواهد ماند. آن کسی که کمک می کند، یا کمک مادی می کند یا کمک نظامی می کند، آنها هم خیال می کنند که ما از کمکهای نظامی آنها، کمکهای [آنها] می ترسیم، نه، ترسی در کار نیست؛ برای اینکه یک ملتی است که شهادت طلب است،

حالا شهادت با موشک باشد یا با تانک باشد یا با توپ باشد یا با هر چه باشد. شهادت طلب است این ملت. از این نمی ترسند، اما فراموش هم نمی کند که کی ها به اینها دارند خدمت می کنند. کی امر می کند به آنها که این کار را بکنید، انگیزه آنها چی هست.

آنهایی هم که این را وادار می کنند کی است و کی به اینها کمک می کند، کی موشک می دهد، کی چی می کند، این از ذهن مردم ما بیرون نمی رود و باید این را توجه داشته باشند آنهایی که این کار را می کنند. و من از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم که همه ما را در ایمان به خودش مستقر قرار بدهد و همه مسلمین را حفظ کند از کفار، و همه مسلمانها، همه مستضعفان جهان محفوظ باشند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

   صحیفه امام، ج 20، ص: 494-497

 

. انتهای پیام /*