کد مطلب: 2991 | تاریخ مطلب: 11/12/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 11 اسفند ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  11 اسفند ماه

سخنرانی [در جمع علما و اقشار مختلف مردم (ریشه اختلافات داخلی)]11 اسفند 57

سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم امارات (جنایات شاه)]11 اسفند 57

سخنرانی [در جمع ابو الاعلی مودودی و همراهان (توطئه در تضعیف اسلام)]11 اسفند 57

بیانات [با خبرنگار روزنامه اطلاعات (مشکل مسکن مردم)]11 اسفند 57

سخنرانی [در جمع قضات شرع دادگاههای انقلاب (اهمیت مسئولیت قضاوت)]11 اسفند 60

سخنرانی [در جمع بانوان جامعة الزهراء (حضرت زهرا (س)، الگوی تمامی زنان)]11 اسفند 64

 

سخنرانی [در جمع علما و اقشار مختلف مردم (ریشه اختلافات داخلی)]

زمان: قبل از ظهر جمعه 11 اسفند 1357/ 3 ربیع الثانی 1399

مکان: قم، مدرسه فیضیه

موضوع: ریشه اختلافات داخلی

حضار: نمایندگان علما و طلاب، و اقشار مختلف مردم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

غرور، اسباب شکست

من سخنان ایشان را تا کنون نشنیده بودم؛ و موجب شرمساری است که همه ما داریم. و من امیدوارم که نمایندگان ما همه موفق باشند. فقط یک نکته را می خواستم عرض بکنم و آن اینکه این مُبالغات را که راجع به من فرموده اند من نمی پذیرم.  من یک خادمی از همه شماها هستم و قضیه رهبری و غیر رهبری در کار نیست؛ قضیه نهضت است و صف واحد، همه با هم. ایشان خوب بیان می کنند لکن راجع به من یک قدری باید عرض کنم تندروی فرمودند؛ و خصوصاً در حضور کسی از او این طور تمجید کنند، ممکن است که باور کند، غفلت کند و فاجعه به بار بیاورد. من امیدوارم که همه آقایان این جهت را توجه داشته باشند که در عین حال که یک نهضت مقدس عالی بوده است که نظیرش را ما سراغ نداریم و یک نهضتی بود که با ضایعات کم، عایداتِ زیاد عاید ما شد، در ظرفِ- باید گفت- چند ساعت این رژیم منحوس را از بیخ و بن کند لکن غرور نیاورد. غرور اسباب شکست است. باید ما بنده باشیم و همه چیز را از خدا بدانیم.

من آن وقتها که می دیدم این نهضت همگانی شده است و همه اقشار ملت را [فرا]گرفته است- که بچه ای که پستانک دهنش است پستانک را در می آورد و شعار می دهد و این در یک قشر محدود نیست بلکه قشرها را فرا گرفته است، از حدود هم گذشته است- من امیدوار می شدم برای این نکته که می دیدم که مسئله ای نیست که بشر بتواند، مسئله ای نیست که با رهبری درست بشود، مسئله ای نیست که مردم بتوانند؛ مسئله ای است الهی. این قدرت خدای تبارک و تعالی است که با عنایات خاص خودش این طور کرد که تمام اقشار ملت ما یک زبان شدند؛ تمام اقشار یک مقصد شدند؛ مقصد واحد، شعار واحد. من امیدوار شدم.

آن وقت هم که در سختی بودم و هجوم از اطراف بود، تهدیدات از اطراف، از امریکا بود، از ایران بود، و می خواستند مانع بشوند از اینکه من بیایم به ایران، و آن نقشه ها را کشیدند- و بحمد اللَّه آن نقشه ها نقش بر آب شد- من از آن وقت ... اگر مطمئن نشدم خیلی احتمال می دادم که مسأله، مسئله غیر عادی باشد؛ و همین طور بود. و لهذا همه این تهدیداتی که شد و توصیه هایی که شد- از قِبَل دولت ایران به وسیله دولت فرانسه، و امریکا به وسایل مختلف- اینها همه قوّت داد ذهن مرا که اینها توطئه می خواهند ببینند. از رفتن من به ایران اینها یک خوفی در دلشان هست و رفتن من را می خواهند تعویق بیندازند. «زودرس است حالا نروید»! به صورت اینکه می خواهند یک- مثلًا- نوازشی از ما بکنند، یک مصلحت بینی! و من می دیدم که دشمنها نمی خواهند مصلحت ما را ببینند؛ مصلحت خودشان این است! من این را که فهمیدم عازم شدم به اینکه نه، باید بروم. از رفقای ما هم، از دوستان ما هم توصیه می شد که حالا زود است؛ لکن من از اصرار آنها فهمیدم که نه زود نیست، حالا باید رفت! و اینها در صددند که همه قوا را جمع کنند و یک توطئه ای است در کار. اینجا هم که من آمدم، باز آقایان- بعضی از آقایان- می گفتند کاش مثلًا زودتر نمی آمدند؛ باز یک مقداری زود بود! ولی من اعتقادم این بود که زود نبود، و زود هم نبود. اگر ما اینها را مهلت داده بودیم  و یک قدری تعویق انداخته بودیم، شاید تا حال اگر تعویق انداخته بودیم اینها کارهای خودشان را کرده بودند و نقشه هایی که باید بکشند پیاده کرده بودند، و ما را تا آخر دیگر نمی گذاشتند کاری بکنیم. شاید ما را دیگر نمی گذاشتند به این حدود بیاییم. لکن من روی همان معنا- از کارهای اینها و از سفارشات اینها- اطمینان پیدا کردم به اینکه مسئله ای در کار است. رفقا هم که به من می گفتند خوب است که یک قدری تعویق بیندازید، می گفتم نمی شود، برای اینکه اینها دشمنهای ما هستند که می گویند نرو. اگر چنانچه اینها همچو چیزی نمی گفتند خوب یک چیزی بود؛ اما اینها دشمنهای ما هستند که می گویند حالا نرو، زودرس است حالا! برای آنها زودرس بود لکن به ما می گفتند که حالا رفتن شما زودرس است! از این جهت من آمدم.

و بحمد اللَّه تا کنون پیشرفتهای چشمگیری شد، به طوری که این نهضت نمونه است در همه نهضتهایی که در طول تاریخ واقع شده است. یعنی نهضتی است که همه قشرها [بودند]. من گمان نکنم که در تاریخْ نهضتی که بچه کوچولو هم همان شعار پیرمرد و شعار جوان را بدهد، تحقق پیدا کرده باشد. چنانچه نهضتی که این طور یک همچو قدرت غول وار را و با پشتیبانیهای ابرقدرت- این نهضت با دست خالی پیش ببرد، این هم یک امر غیبی بود. ما نباید غرور پیدا کنیم که ما کردیم؛ خداست که این کارها را به اراده مقدسه خودش انجام داد.

حالا هم صفهای ما باید فشرده تر بشود. یک قشر نمی تواند این خرابیها را ترمیم کند. همه با هم، همه با هم، تمام اقشار با هم به پیش! اگر چنانچه از این به بعد سستی بشود، خدای نخواسته این نهضت رو به سستی برود، آنها در کمینند؛ و دشمنهای ما دست برنداشته اند. اینجا مملکت نفت است، اینجا مملکت چیزهای دیگر؛ ذخایر زیرزمینی زیاد است. آنها دست از اینجا برنمی دارند. اینجا سرحدی است که برای آنها قضیه سوق الجیشی در کار است. آنها به این زودی دست برنمی دارند. لکن ملت ما باید هوشیار باشد؛ ملت ما خیال نکند تمام شد مطلب. آقایان خیال نکنند که مطلب تمام شد، حالا باید دیگر رها کنیم. خیر، مطلب مهم است و از این به بعد، همه با هم باشیم.

تبلیغات ما باید قویتر بشود از سابق؛ اقشار ما باید فشرده تر بشوند از سابق؛ صفهای ما باید فشرده تر بشود؛ اختلافات ما باید کمتر بشود. من متأسفم که در بعضی از بلاد می شنوم اختلاف شده است. اختلاف سرِ چه؟ برای چه اختلاف؟ آنهایی که اختلاف می اندازند، اینها معلوم شد از اسلام اصلًا حظی ندارند. این اختلاف معنایش این است: شکست اسلام.

اگر ما با هم مختلف بشویم، اسلام شکست می خورد. اگر در قشر روحانی خدای نخواسته مردم احساس کنند که این اختلافات برای دنیاست- برای دین که اختلافی در کار نیست، همه ما، همه ما یک دین داریم، یک قرآن داریم، اگر اختلافی پیدا بشود اختلاف روی اساس دنیاست، شیطان است که اختلاف می اندازد- اگر سایر مردم توجه کنند که ملّاها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، طلبه ها روی هواهای نفسانی با هم مختلف هستند، مردم از شما رو برمی گردانند. [اگر] از شما رو برگرداندند، اسباب شکست شماست؛ شکست شما شکست اسلام است. وظیفه شما سنگین است آقا! شما باید با اخلاق خودتان، با اعمال خودتان مردم را دعوت کنید.

شما هادی مردم هستید. شما باید چراغ باشید. شما باید نور باشید. تهذیب کنید نفوس خودتان را. حب دنیا را از نَفْسِتان بیرون کنید، رأس کل خطیئه است. همه خطاها از حب دنیاست، از حب شهرت است. این حب را از دل خودتان بیرون کنید، بمیرانید این حب را؛ زنده بشوید به زندگانی اسلام: زندگانی الهی. شما الهی بشوید. وحدت پیدا بکنید. صفتان را واحد کنید.

دشمنها در کمین شما هستند، در کمین ملت ما هستند. دشمنها حالا فهمیدند که وحدتی که در ایران پیدا شده است، آنها را شکست داد. الآن بیشتر درصدد هستند برای  اینکه چشیدند آن مزه ای را که وحدت داشت در بین ما. آنها عذاب او را چشیدند! الآن درصدد اینند که شماها را متفرق کنند، از هم جدا کنند شما را: خودتان را از هم جدا کنند، شما را از قشرهای دیگر جدا کنند، دانشگاه را از دانشگاههای اسلامی- دانشگاه علوم قدیمه- جدا کنند، قشرهای متجدد و متنور «1» را از شماها جدا کنند. چنانچه در دویست- سیصد سال به این طرف این نقشه بوده است. نقشه ای بوده است که ایران را ویران نگه دارند برای پیشرفت [خودشان ]. شما مطالعه کنید کتبی که در این باب هست. ایران را نمی شود ویران کرد الّا به ویران کردن جناحها؛ نمی شود فتح کرد الّا به اینکه شما را از هم جدا کنند.

روحانیون با هم باید باشند؛ اینها همه لشکر امام زمان هستند: همه با هم. اگر خدای نخواسته در صفوف شما یک خللی پیدا بشود، این خللْ خللِ شیطانی است، برای هواهای نفس است؛ و اگر این خلل پیدا بشود، در ملت خلل واقع می شود. در ملت اگر خلل واقع شد، آنهایی که در کمین هستند حمله خواهند کرد و شما را از بُن خواهند کنْد. این دفعه اگر خدای نخواسته اینها غلبه بکنند، نه از روحانی چیزی باقی می گذارند و نه از متنور الفکر، منور الفکر؛ نه از قشر جدید چیزی باقی می گذارند و نه از قشر قدیم. اینها فهمیدند که با این وحدت ما قدم برداشتیم استعمار را شکست دادیم؛ اما شکستی که اولش است. اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی واقع بشود، خدای تبارک و تعالی از شما ناراضی است، از قشر روحانی ناراضی است. روحانی مبدأ امور است. اگر خللی واقع بشود: اذا فَسَدَ الْعالِمُ فَسَدَ الْعالَم «2»؛ عالِم فاسد عالَم را متعفن می کند؛ تعفن عالِم، عالَم را متعفن می کند. در جهنم از تعفن عالِم پناه می برند به آتش! و این تعفنْ تعفنِ توجه به دنیاست، توجه به مقام است، توجه به ریاست است. از این چیزها اجتناب کنید.

شمایی که الآن جوان هستید می توانید خودتان را تهذیب کنید؛ اگر پیر شدید، ضعیف می شوید نمی توانید. الآن قوای شما قوی است و شیطان در شما ضعیف. وقتی سن شما زیاد شد، قوای شما ضعیف می شود و شیطان در شما قوی. آن وقت دیگر نمی توانید، شکست می خورید. الآن باید خودتان را تهذیب کنید. حوزه های علمیه باید خودشان را تهذیب کنند. در خلال تهذیب، هر کاری که هست تعقیب کنند از عِلمیات. ما فقاهت لازم داریم. اگر فقیهی از بین برود، اسلام از بین می رود. ما فقیه لازم داریم، باید دنبال فقه باشیم. در عین حالی که دنبال فقه هستید، همان طوری که ائمه- علیهم السلام- بودند، حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- بود، در عین حالی که نمازش آن طوری بود، در عین حالی که عبادتش آن طور بود، شمشیرش هم آن طور بود؛ در عین حالی که بسط علم و توحید می کرد و مثلِ نهج البلاغه را گذاشت برای ما، در عین حال جنگ می کرد، در عین حال شمشیر می کشید؛ در عین حال که زاهد بود، در عین حال قوی و قدرتمند بود؛ جنگجو بود. اینها با هم باید باشند.

اسلام همه چیز است ... یکی از بدترین چیزی که اجانب در بین مردم و در بین خود ما القا کردند، این است که اسلام برای این است که ما همان عبادت بکنیم. چنانکه مذهب مسیح را هم مسخ کردند؛ مذهب مسیح مسخ شد. مسیح هر گز نمی شود که دعوتش این باشد که فقط عبادت بکنید، ظَلَمه را بگذارید به کار خودشان! این نمی شود؛ نبی نمی تواند این طور باشد. مسخ شده است اینها. اینها اسلام را در نظر ما، در نظر جاهلین مسخ کردند؛ اسلام را به صورت دیگر نشان دادند. و این از کیدهایی بود که با نقشه ها پیاده شده است؛ و ما خودمان هم باور کردیم «آخوند را به سیاست چه»! این حرفْ حرفِ استعمار است: آخوند را به سیاست چه؟! «ساسَةُ العباد»  در دعای جامعه، «زیارت جامعه» است؛ «ساسة العباد». چطور امام را به سیاست آره، اما آخوند را به سیاست نه؟! حضرت امیر یک مملکت را اداره می کرد، سیاستمدار یک مملکت بود؛ آن وقت آخوند را به سیاست چه؟! این مطلبی بود که مُستَعمِر  برای اینکه آخوند را جدا کند از دولت و ملت، القا کردند به او؛ آخوند هم باورش آمد! خود آخوند با ما مبارزه می کند که شما چکار دارید به سیاست! «این آخوند سیاسی است»! این چیزی بوده است که ما را ... به عقب راند. آخوندْ نمونه اسلام است.

اسلام همه چیز است. قرآن همه چیز است. قرآن «انسانْ درستْ کن» است، کتاب انسان سازی است. قرآن همه چیز دارد: سیاست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، همه چیز دارد. انسان همه چیز است و باید همه احتیاجاتش را قرآن تأمین بکند. انسان یک اعجوبه ای است که همه عالم است، و قرآن یک اعجوبه ای است که اداره انسان را به همه اقشار می کند. در عین حالی که فقیه درست می کند، حکیم درست می کند، فیلسوف درست می کند، شمشیرزن درست می کند، جنگجو درست می کند. فقیه باید جنگجو هم باشد؛ فقیه باید سیّاف باشد، ولی فقیه هم باشد و فقهش را از دست ندهد.

این طور نباشد که حالا بگویید که حالا که وقت نهضت است دیگر درس هیچی! این غلط است. علم همه چیز است؛ علم همه جهات است. حضرت امیر برای علم شمشیر می زد، برای توحید شمشیر می زد، برای بسط فقه شمشیر می زد. خیال نکنید که حالا که ما وارد شدیم در مسائل سیاسی، دیگر نباید وارد به مسائل علمی بشویم. شما که جوانید باید فقاهت ایجاد کنید، فقاهت در خودتان ایجاد کنید؛ باید فقیه بشوید، فقیه، از او کار می آید اما فقیه مهذب، طلبه مهذب، انسان مهذب، ملت مهذب. همه باید اخلاق خودشان را تهذیب کنند، همه باید جهاد با نفس بکنند لکن شماها اوْلی هستید. شمایی  که جند اللَّه هستید باید به امر خدا [عمل کنید]؛ «جند اللَّه» معنایش این است که به امر خدا باید عمل بکنند، به فرمان او. همان طور که جندی به فرمان سرلشکرش، به فرمان سپهبدش عمل می کند، شما جند اللَّه هستید به فرمان او باید عمل کنید. اگر چنانچه از فرمان او تخطی بکنید، جند اللَّه نیستید؛ هر مقداری که نازل شد: یا جند اللَّه یا جُندِ شیطان. اگر دنیا مَطمَح نظر «1» شماست جند الشیطان، اگر حق تعالی مطمح نظر شماست جند اللَّه.

ظلّ اللَّه همین طور است. سلطانْ ظلّ اللَّه است. اگر تخلف از یک جهتی بکند، ظلّ الشیطان می شود. ظل، سایه است؛ سایه همه چیزهایش به ذی ظل است، خودش هیچ ندارد. ظلّ اللَّه کسی است که تمام حرکاتش به امر خدا باشد؛ مثل سایه باشد: خودش هیچ. سایه خودش هیچ حرکتی ندارد؛ ذی ظل هر حرکتی کرد سایه هم همان طور حرکت می کند. امیر المؤمنین ظلّ اللَّه است، پیغمبر اکرم ظلّ اللَّه است که هیچ حرکتی از خودش ندارد؛ هر چه هست از خداست. اینها ظلّ الشیطان هستند! به این سلاطین [که ] ظلّ اللَّه می گفتند، ظلّ الشیطان هستند! ظلّ اللَّه میزانِ تمیز ماست که این سلطان آیا حق است یا باطل. ظلّ اللَّه میزان تمیز است که ما با همین تعبیر بفهمیم که آیا این سلطان حق است یا باطل. اگر از خودش عملی کرد، باطل است؛ اگر امر خدا را اجرا کرد ظلّ اللَّه است و الّا ظلّ الشیطان است.

جند اللَّه هم، که شما برای خودتان انتخاب کردید و یا برای شما انتخاب شده است، همین است؛ به امر خدا: اگر گفت بنشین، بنشین، اگر گفت بایست، بایست. اگر این طور باشد جند اللَّه است اما اگر خدا فرمود که فلان عمل را بکن و شما تخلف کردید، [این ] تخلف از شیطان است؛ به همین مقدار از بین می رود. یکوقت می بیند که انسان تا آخرْ همه کارهایش للَّهِ نبوده است، همه کارهایش برای شیطان بوده است: یک انسان در صورت، یک شیطان در واقع. آنجا هم که برود به صورت شیطان در می آید.

کوشش کنید آقایان در تهذیب نفس، در تحکیم مبادی اسلام، در تحکیم فقه اسلام، در بسط فقه اسلام؛ این فقه غنی. در عالم مثل فقه شما چیزی نیست؛ این فقه غنی را بسطش بدهید. لکن در عین حالی که فقیه هستید جناح سیاست را رها نکنید. تفکر کنید در امور، وارد بشوید در امور، دخالت کنید در امور. «من فقیهم و دیگر کاری ندارم به چیزی»، نمی شود این. شما فقیه هستید ولی باید در امور دخالت کنید، در مقدرات مردم دخالت کنید. شما پاسداران اسلام هستید؛ باید پاسداری کنید. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را توفیق بدهد. خداوند ان شاء اللَّه ما را در پناه شما حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

   صحیفه امام، ج 6، ص: 281-289

 

سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم امارات (جنایات شاه)]

زمان: قبل از ظهر 11 اسفند 1357/ 3 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: جنایات پنجاه ساله دودمان پهلوی

حضار: جمعی از روحانیون- گروهی از ایرانیان مقیم امارات و شورای منتخب هلال احمر

امارات متحده عربی

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شکنجه گران، دست پرورده اسرائیل

من از آقایان که تحمل زحمت کردند و برای تفقد از من و اظهار همدردی با ملت به اینجا آمدند، تشکر می کنم و سلامت همه را از خدای تبارک و تعالی خواهانم.

شما می دانید که ملت ایران در این پنجاه و چند سال تحت ظلم و تعدی این خاندان هم آزادی خودشان را از دست داده بودند و هم استقلال کشور ما از دست ما رفته بود، می دانید که چه کشیدند ملت ما. سران ملت، طبقات مختلف، روحانیون، روشنفکرها، دانشگاهیها، بازاریها، همه در رنج و عذاب بودند. و چه اشخاصی که در زندانهای اینها کشته شد، با یک شکنجه های بسیار فجیع که ما الآن نمی توانیم تصور آن شکنجه ها را بکنیم. متخصص شکنجه از اسرائیل آورده بودند که اسرائیلی ها تربیت کنند اشخاص شکنجه چی را و آنها شکنجه بکنند! بعض از روحانیون را- آن طوری که برای ما نقل کرده اند- پایش را اره کرده اند؛ و بعضیها را روی تاوه گذاشتند و برق را متصل کرده اند بو داده اند آنها را! ... اینهایی که به ما رسیده است از این قبیل است لکن آنهایی که بعد کشف خواهد شد، خواهید فهمید که چه به روزگار این بدبختها و این ملت، آوردند.

از آن طرف، مملکت ما را با اسم «تمدن بزرگ» همه چیزش را به عقب زدند. فرهنگ ما یک فرهنگ استعماری است که نمی گذارد بچه های ما تربیت و رشد پیدا کنند. بعد از تقریباً هفتاد سال مدرسه داشتن و سی و چند سال- یا بیشتر- دانشگاه داشتن مع ذلک اگر یک لوزه ای را بخواهند عمل بکنند، می گویند که باید برود به لندن عمل بکند! اگر یک کسی سینه اش مثلًا درد داشته باشد یا یک مرض [داشته باشد] باید برود به خارج. برای اینکه نگذاشته اند نیروی جوانهای ما رشد و تربیت پیدا بکند. من در این سفری که به پاریس رفتم که از جاهای مختلف برای ملاقات من آمدند، مِن جمله از اشخاصی که آمدند، ایرانی هایی [بودند] که در آلمان هستند، چهار صد نفرند، ظاهراً [که ] برای نیروی اتمی آنجا رفته اند. اینها شکایات داشتند می گفتند که اولًا ما را نمی گذارند که درست ما اطلاع پیدا کنیم از این فنونی که هست، و ثانیاً این برای ایران مضر است؛ برای اینکه این تا نفت تمام بشود، این هم تمام می شود! این جانشین نفت است، و این الآن اگر درست بشود، تا نفت تمام بشود این تمام شده است. بنا بر این، ضرر دارد برای ایران. و علاوه ضررهای جانی دارد برای ملت ایران، اینها را نگذاشتند درست تحصیل بکنند. آنی هم که می خواستند بکنند، اگر نیمه تمام بود، آن هم این بود: چیزهایی که مضر به حال کشور ما بود:

می دانید که کشاورزی ما را بکلی از بین بردند؛ که الآن ما در همه چیزها، احتیاج به خارج داریم. دامداری ما را بکلی از بین بردند. مراتع ما را به خارجیها دادند، و یا به اجاره دادند یا همین طور دادند. جنگلهای ما را «ملی» کردند، دست ملت را از آن کوتاه کردند و به خارجیها دادند [رژیم پهلوی ]. الآن شما هر جای این مملکت را دست بگذارید، خرابه است؛ یک خرابه را گذاشتند و هر چه ما داشتیم برداشتند و رفتند. الآن این دولت و ما، وارث یک خرابه ای هستیم که همه چیز آن را از بین برده اند و باید از سر بنا بشود.

تبلیغات اینها این قدر بود که در همین خلیج تقریباً عقیده شان این بود که اگر شاه نباشد دنیا به هم می خورد! در ایران هم بلی؛ این تتمه اش حالا هم هست. اینها بعد می فهمند که  اینها- این خاندان- به سر ملت ما چه آورده اند. خزاین این ملت را اینها- همه آن را- چاپیدند و بردند. زمان رضا شاه، چمدانهای زیاد از جواهر پر کردند و در دریا- وقتی که در کشتی نشستند و بردند او را- بین دریا یک بلمی آوردند متصل کردند، رضا شاه را نشاندند توی آن. کشتی را با جواهرات بردند انگلستان! خورد و رفت! این در زمان او بود.

در زمان این هم، قبل از اینکه برود، همه چیزش را بسته بندی کردند و بردند. جواهرات را بردند؛ همه چیز را تقریباً غارت کردند و رفتند. این مملکت، نفت که مهمترین چیز این مملکت است، دارایی این مملکت است و باید نسلهای آتیه از این استفاده بکنند، اگر بیست سال دیگر این [شاه ] بود، دیگر نفت نداشتید. خودش هم می گفت که نفت ما بیشتر از بیست و چند سال نیست! «1» برای اینکه نفت را همین طور لوله هایش را باز کردند و دادند به غیر. در مقابلش چه گرفتند؟ برای امریکا- که نمونه بارزش است- نفتها را دادند، در مقابل آن پایگاه برای امریکا درست کردند نه اینکه اسلحه به ما دادند! این صورتِ مسأله بود که اینها در مقابل نفت اسلحه به ما دادند؛ اسلحه ای که به ما دادند، اسلحه ای است که ما نمی توانیم استعمالش کنیم! الآن در مملکت ما کسی نیست که بتواند این اسلحه ها را استعمال کند. این اسلحه را دادند که پایگاه باشد، که اگر یکوقتی با شوروی مثلًا اینها جنگشان شد، ایران پایگاه آنها باشد. و پایگاههای زیاد درست کردند. هم نفت را بردند هم به نفع خودشان عوض را دادند! هر دواش به جیب خود آنها رفته [است ]. اینها یک همچو خیانتی به این مملکت کردند.

و باز در خلیج می گویید هستند اشخاصی که خیلی شاه دوستند! دیگر حالا باید استخوانِ پوسیده او را بپرستند! این خائنها باید استخوانِ پوسیده او را بپرستند. این حالْ  یک استخوانْ پوسیده ای است که نه امریکا قبولش کرده نه همان رباط که هست «1»- آنها هم می گویند که ما این را به شاهی قبول نداریم و نمی تواند اینجا بماند- نه انگلستان قبولش کرد که برود. همه ردش کردند؛ خوب است بیاید خلیج پیش این رفقایش!

خوب، در هر صورت شما بدانید که اینها این طور کردند. و ملت ما، ملت غیور ایران تاب نیاورد و همه با هم، با قدرت اسلام، با قدرت ایمان قیام کردند، و با قدرت ایمان پیش بردند. این نهضت و این پیشبردی و این پیروزی، مرهون این طبقه جوان ایران، آن هم طبقه جوان درجه سه؛ طبقه جوان محروم [است ]؛ آنها این مسأله را پیش بردند، این نهضت را پیش بردند؛ و ما باید از آنها تشکر کنیم. در هر صورت ... شماها باید در مَحالّ خودتان که می روید نصیحت کنید اینها را که گذشت دیگر مطلب! دیگر شما حالا هر چه هم فریاد کنید: شاه، دیگر شاهی تو کار نیست تا شما فریادش را بزنید! برگردید به اسلام. آن چیزی که به درد شما و به درد همه ما می خورد، اسلام و حقایق اسلام است. اسلام کافلِ «2» همه جهات ما هست؛ دنیا را درست می کند، آخرت را درست می کند؛ سعادتمند می کند شما را.

خداوند ان شاء اللَّه شما همه را توفیق بدهد. و باز هم از شما تشکر می کنم که آمدید. و من هم دیگر حالم مقتضی نیست که ... صحبت کنم. حالم مقتضی نیست.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

  صحیفه امام، ج 6، ص: 290-293

 

سخنرانی [در جمع ابو الاعلی مودودی و همراهان (توطئه در تضعیف اسلام)]

زمان: 11 اسفند 1357/ 3 ربیع الثانی 1399

مکان: قم

موضوع: توطئه بیگانگان در تضعیف اسلام و رهبران اسلامی

حضار: ابو الاعلی مودودی (مؤسس جماعت اسلامی پاکستان) و همراهان

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

تبلیغات اجانب علیه اسلام

من از عواطف آقایان که زحمت کشیدند آمدند اینجا، برای اینکه به ملت ایران تبریک بگویند، تشکر می کنم.

اسلام را ایادی اجانب بد جلوه دادند در دنیا؛ آنهایی که می خواستند منافع مسلمین را ببرند، کوشش کردند که اسلام را از قدرتش خلع کنند، و آنها کوشش کردند که تمام [ادیان را] و اسلام را به طوری جلوه بدهند که [بگویند] اسلام از اول، و همین طور سایر ادیان [را]، سرمایه دارها و قدرتمندها به وجود آوردند؛ برای اینکه مستضعفین را خواب کنند [آنها] ادیان را افیون می دانند! و تبلیغات آنها به قدری بوده است که حتی در بین خود مسلمین، جوانهایی که غافل بودند از حقایق، و اسلام را نشناخته بودند، آنها هم گاهی گول خوردند و این گول خوردن، اسباب این شده است که گرایش به یک مسلکهای انحرافی پیدا کردند. اجانب به این اکتفا نکردند و رهبران اسلامی را طرفدار قدرتمندان و ثروتمندان معرفی کردند که در جامعه خود آنها هم؛ یعنی خود رهبران اسلامی هم از نظر جوانها ساقط شوند و آنها را از رهبری خلع کنند، و مع الأسف این تبلیغات تأثیر هم در بین خود جوامع اسلامی کرده است. باز از طرف دیگر، کوشش کردند به اینکه بین مسلمین، دولتهای اسلامی، ملتهای مُسْلم به واسطه اختلاف نژادهایی که هست، اختلاف منطقه ای که هست، اختلاف بیندازند، و چون سران مسلمین از این  معانی غافل بودند، یا عمداً غفلت کردند؛ این اختلافات بین ملتها با ملتهای دیگر، دولتها با دولتهای دیگر، این اختلاف تحقق پیدا کرد و این اختلافات موجب این شد که آنها از ممالک اسلامی به طور وافر بهره برداری بکنند، و مسلمین نتوانند در مقابل آنها عرض اندام کنند.

بر مسلمین است که اسلام را به آن طور که هست بر جوامع بشری عرضه کنند. اسلام اگر آن طور که هست عرضه بشود، همه مشتری او هستند. اسلام را واژگونه معرفی کردند؛ اسلام را محبوس کردند در مساجد و در مدارس علوم قدیمه، که آنها هم محصور شده اند در بعض از کتب اسلام. این همه به واسطه تبلیغاتی بوده است که از صدها سال قبل، از آن وقتی که خارجیها به این ممالک اسلامی دست یافته اند، این نقشه ای بوده است که آنها کشیدند و از همه اطراف، اسلام را از نظر خودِ مسلمین هم حتی انداختند و بد معرفی کردند؛ و روحانیون و رهبران مذهبی [را]- که باید اسلام را ترویج و معرفی کنند و پیش ببرند- از نظر جامعه، در این سالهای طولانی انداخته اند؛ به طوری که فاصله ما بین قشرهای اسلامی، در محیط داخلی خودشان هم واقع شده است؛ بین دانشگاه و روحانیت، بین بازار و ادارات، بین قشون و ملت، بین کارگران و کارمندان؛ تمام اینها را با هم به اصطلاح وادار کردند؛ دامن زدند به این اختلافات، و با تبلیغات دامنه داری این اختلافات را القا کردند بین مردم، تا اینکه بهره برداری کنند.

ما مسلمین بر همه مان واجب است که اسلام را به آن طور که هست در دنیا عرضه کنیم. همه ما تحت یک حزب و آن «حزب اللَّه» است، باشیم؛ احزاب مختلفه در کار نباشد؛ جناحهای مختلف در کار نباشد. علمای هر ملتی، ملت خودشان را آگاه کنند به نقشه هایی که اجانب و مستعمرین کشیده اند برای تفرقه اندازی؛ این تکلیفی است که بر همه رهبران مذهبی لازم است که انجام دهند.

ملت ما که در طول تاریخ زیر یوغ استبداد شاهنشاهی بوده است و اخیراً از زمانهای  سابق بدتر شده بود و علاوه بر اینکه زیر یوغ این مستبدین و چپاولگرها بودند، استقلال آنها هم از دست آنها گرفته شد و دولتهای دیگر در مقدرات کشور ما دخالت کردند؛ و ظلم و چپاولگری و خیانت و جنایت به آنجا رسید که تحمل را از ملت سلب کرد؛ دیدند زندگانی با این ذلت ارزش ندارد؛ مرد مُسْلم زیر بار این ذلت و زحمت نباید برود؛ از این جهت قیام مردانه کردند و این قیام یک قیام الهی بود که تمام اقشار ملت را فرا گرفت و ملت یک حزب شدند: «حزبِ الهی» و با قدرت ایمان و پشتیبانی خداوند تعالی موفق شدند که با دست خالی از اسلحه، بر قدرتهای بزرگ فایق بشوند که مجهز بودند به همه اسلحه ها و تا دندان مسلح بودند. این قدرت الهی بود، قدرت خدا بود، قدرت ایمان بود که موفق کرد ملت ما را، و به پیروزی رساند. الآن ما گرفتار یک مشکلات زیادی هستیم که برای ما پیش آوردند. شاه سابقْ مملکت ما را به یک ویرانه ای مبدل کرد که ما از همه چیز فقیر شدیم؛ لکن با اتکال به خدای تبارک و تعالی ما بر مشکلات خودمان غلبه خواهیم کرد؛ و امیدواریم که همه ملتهای اسلامی عبرت بگیرند از این ملت شجاع ایران؛ و از زیر بار ظلم و دیکتاتوری، خودشان را نجات بدهند. من از خداوند تبارک و تعالی توفیق همه را خواهان هستم.

    صحیفه امام، ج 6، ص: 294-296

 

بیانات [با خبرنگار روزنامه اطلاعات (مشکل مسکن مردم)]

زمان: ساعت 30: 7 بعد از ظهر جمعه 11 اسفند 1357/ 3 ربیع الثانی 1399

مکان: قم، کتابخانه مدرسه فیضیه

موضوع: مشکل مسکن مردم

حضار: خبرنگار روزنامه اطلاعات

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

هر چه زودتر باید مشکل مسکن برای بی خانمانها و فقرای ایران حل گردد؛ و برای هر خانواده، مسکن مورد نیازشان تأمین شود، آب و برق برای فقرا و بی بضاعتها باید مجانی گردد.

به نظر من بیشتر انقلابیون واقعی؛ یعنی آنها که نیروی عظیم و کوبنده این انقلاب بودند، مردم غیر مرفه بودند؛ کسانی که بیشترین کشته ها را دادند و با نیروی ایمان واقعی و اعتقاد راسخ؛ باعث پیروزی انقلاب شدند همان کسانی بودند که به هیچ وجه اشرافی و مرفه نبودند و از طبقه پابرهنه بودند.

من دستور دادم که اموال شاه، چه آنها که در داخل ایران است و چه آنها که در خارج پس از مصادره؛ فقط و فقط بین بی بضاعتها و مستمندان تقسیم شود، و این پولها را صرف خانه سازی و دیگر وسایل رفاهی این مردم بکنیم.

   صحیفه امام، ج 6، ص: 297

 

سخنرانی [در جمع قضات شرع دادگاههای انقلاب (اهمیت مسئولیت قضاوت)]

زمان: صبح 11 اسفند 1360/ 6 جمادی الاول 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: اهمیت مسئولیت قضات در نظام اسلامی

حضار: محمدی گیلانی (حاکم شرع دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز)- موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب) و قضات شرع دادگاههای انقلاب اسلامی مرکز

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

امروز مسئولیت آقایان قضات شرع بسیار سنگین است، چون هم باید حیثیت اسلام را حفظ کنند و هم حیثیت روحانیت را در نظر بگیرند. دشمنان اسلام با اشاعه دروغ و با بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف شما تلاش می کنند حیثیت روحانیت را لکه دار کنند تا از نفوذی که روحانیت در پیشبرد اسلام دارد کاسته شود و آنها بتوانند اسلام را از بین ببرند و به مقاصد شوم خود برسند. امروز مسئولیت آقایان قضات از صدر اسلام هم مهمتر است، چون در صدر اسلام به قضات شرع نسبت به رعایت حقوق مردم سفارش می شد، اما امروز علاوه بر آن، حیثیت و کیان روحانیت هم مطرح است. از این رو، شما باید در اعمال و رفتار خود کاملًا دقت و مواظبت داشته باشید. البته شما صد در صد هم اسلامی عمل کنید، دشمنان اسلام دست از دروغ و اعتراض بر نخواهند داشت، چون آنها به اسلام و انقلاب عقیده ندارند. باید کاری کنید که آنها مصداق معینی از نقاط ضعف شما نداشته باشند.

امام امت همچنین ضمن آرزوی موفقیت برای مسئولان، بر تلاش بیشتر جهت ارشاد و هدایت زندانیان تأکید فرمودند.

   صحیفه امام، ج 16، ص: 79

 

سخنرانی [در جمع بانوان جامعة الزهراء (حضرت زهرا (س)، الگوی تمامی زنان)]

زمان: 11 اسفند 1364/ 20 جمادی الثانی 1406

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: شرافت و فضیلت حضرت زهرا (ع)

مناسبت: میلاد حضرت فاطمه زهرا (ع) و روز زن

حضار: بانوان جامعة الزهراء، دانشگاه الزهراء، بسیج، سپاه پاسداران- مکتب بانوان گرگان- بانوان برنامه رادیویی «خانواده و خبر» صدا و سیما و اقشار مختلف مردم (بانوان)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شرافت و فضیلت حضرت زهرا (ع)

من عید سعید مولود معظم حضرت زهرا- سلام اللَّه علیها- را به همه شما خانمها و زنهای تمام کشورهای اسلامی تبریک عرض می کنم و از خداوند تعالی مسألت دارم که همه زنهای محترمه را در راهی که خدای تبارک و تعالی مقرر فرموده است، همان راه را بروند و به مقاصد عالیه اسلامی برسند. برای زنها کمال افتخار است که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده اند، افتخار است و مسئولیت.

من راجع به حضرت صدیقه- سلام اللَّه علیها- خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم، فقط اکتفا می کنم به یک روایت که در کافی شریفه است و با سند معتبر نقل شده است و آن روایت این است که حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- می فرماید: فاطمه- سلام اللَّه علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند در این دنیا، بودند و حزن و شدت برایشان غلبه داشت و جبرئیل امین می آمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض می کرد و مسائلی از آینده نقل می کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده ای بوده است؛ یعنی، رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیای عظام

درباره کسی این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه ای که واقع می شده است، مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریه او می رسیده است در آتیه، ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است، کاتب وحی بوده است حضرت امیر، همان طوری که کاتب وحی رسول خدا بوده است- و البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم- کاتب وحی حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مسئله آمدن جبرئیل برای کسی یک مسئله ساده نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی می آید و امکان دارد بیاید، این یک تناسب لازم است بین روح آن کسی که جبرئیل می خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است، چه ما قائل بشویم به اینکه قضیه تنزیل، تنزل جبرئیل، به واسطه روح اعظم خود این ولی است یا پیغمبر است. او تنزیل می دهد او را و وارد می کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر، حق تعالی او را مأمور می کند که برو و این مسائل را بگو. چه آن قسم بگوییم که بعض اهل نظر می گویند و چه این قسم بگوییم که بعض اهل ظاهر می گویند، تا تناسب ما بین روح این کسی که جبرئیل می آید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد، امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیای درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسی و عیسی و ابراهیم و امثال اینها، بین همه کس نبوده است، بعد از این هم بین کسی دیگر نشده است. حتی درباره ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط این است که برای حضرت زهرا- سلام اللَّه علیها- ست که آنکه من دیده ام که جبرئیل به طور مکرر در این 75 روز وارد می شده و مسائل آتیه ای که بر ذریه او می گذشته است، آن مسائل را می گفته است و حضرت امیر هم ثبت می کرده است. و شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او حضرت صاحب- سلام اللَّه علیه- است، برای او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمی دانیم، ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند- با اینکه آنها هم فضایل بزرگی است- این فضیلت را من بالاتر از همه می دانم که برای غیر انبیا- علیهم السلام- آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا- علیهم السلام- و بعض از اولیایی که در رتبه آنها هست، برای کس دیگر حاصل نشده. و با این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه- سلام اللَّه علیها- است.

و شما افتخار کنید که، و همه ما که این روز را «روز زن» قرار داده اند و باید که مسئولیتش هم به عهده بگیرید. اگر شما پذیرفتید که روز بیستم جمادی الثانیه که روز تولد حضرت زهراست، پذیرفتید که روز زن باشد، این روز را پذیرفتید، این به عهده شما خیلی مسائل را می آورد. اگر یک ملتی پذیرفت که فلان روز، روز جهاد است، این باید در آن روز مشغول مجاهده بشود. اگر کسی مشغول مجاهده نشد، این نپذیرفته است که آن روز، روز جهاد است. اگر یک وقت یک ملتی پذیرفت که امروز روز جنگ است، اگر کسی پذیرفت که روز جنگ است و تخلف کند، بر خلاف وظیفه انسانی خودش عمل کرده. اگر شما زنها هم و زنهای ما هم همه، کشور ما همه، پذیرفتند که امروز روز زن است؛ یعنی روز تولد حضرت زهرا که آن کمال و آن وضعیت را دارد، پذیرفتید که روز زن است، به عهده شما مسائل بزرگی [خواهد آمد]؛ از قبیل مجاهده، که حضرت مجاهده داشته است، حضرت به اندازه خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است، مخاطبه داشته است با حکومتهای وقت، محاکمه می کرده است حکومتهای وقت را، شما باید اقتدا به او بکنید تا پذیرفته باشید که این روز، روز زن است؛ یعنی، روز تولد این حضرت روز زن است. زهد و تقوا و همه چیزهایی که داشته است و عفافی که او داشته است و همه چیز، شما باید اگر پذیرا شدید، آنها را تبعیت کنید و اگر تبعیت نکردید، بدانید که شما داخل در روز زن نیستید، هر کس نپذیرفت، این در روز زن وارد نشده است و در این شرافت وارد نشده است.

و من امیدوارم که شما بپذیرید و شما هم به آن وظایفی که باید عمل کنید که هم در میدان تحصیل که یکی از امور مهمه است مجاهده کنید و هم در میدان دفاع از اسلام، این از مهماتی است که بر هر مردی، بر هر زنی، بر هر کوچک و بزرگی جزء واجبات است. دفاع از اسلام، دفاع از کشور اسلامی، احدی از علمای اسلام، احدی از اشخاصی که در اسلام زندگی کرده اند و مسلم هستند، در این جهت خلاف ندارند که این واجب است. آن چیزی که محل حرف است، محل صحبت است، قضیه جهاد اولی است، آن بر زن واجب نیست، اما دفاع از حریم خودش، از کشور خودش، از زندگی خودش، از مال خودش و از اسلام، دفاع بر همه واجب است. اگر دفاع بر همه واجب شد، مقدمات دفاع هم باید عمل بشود، از آن جمله قضیه اینکه ترتیب نظامی بودن، یادگرفتن انواع نظامی بودن را برای آنهایی که ممکن است. این طور نیست که واجب باشد بر ما که دفاع کنیم و ندانیم چه جور دفاع کنیم، باید بدانیم چه جور دفاع می کنیم. البته در آن محیطی که شما تعلیم نظامی می بینید باید محیط آزاد باشد، محیط صحیح باشد، محیط اسلامی باشد، همه جهات عفاف محفوظ باشد، همه جهات اسلامی محفوظ باشد.

بحمد اللَّه زنها در این جمهوری اسلامی چنانچه در همه مسائلی که عمومی پیش آمده است برای ایران پیشقدم بوده اند؛ در مسئله تنباکو پیشقدم بوده اند؛ در مسئله مشروطیت پیشقدم بوده اند، در مسائلی هم که ما الان مبتلا به آن هستیم حظ وافر دارند، بلکه باید بگوییم که دو چندان حظ دارند. چنانچه یک عده از زن وارد بشوند در- فرض کنید- یک محلی که محل جنگ است، علاوه بر اینکه خودشان جنگ می کنند، مردها را که یک احساسی دارند نسبت به زنها، حساسیت دارند نسبت به زنها، مردها را قوه شان را دو چندان می کنند. این طور نیست که اینها اگر- فرض کنید- بروند دفاع کنند، فقط خودشان  دفاع کرده اند؛ خیر، دفاع کرده اند، خودشان دفاع کرده اند و دیگران هم به دفاع وارد کرده اند. مرد حساس است نسبت به زن، مرد اگر صد نفر مرد را ببیند که می کشند، ممکن است خیلی [ناراحت ] نشود، اما اگر یک زن را ببیند که بی احترامی می کنند حساسیت دارد و لو اجنبی باشند آن زن، هیچ کار هم به او نداشته باشد، این یک حساسیتی است که مردها دارند. بنا بر این، پیشقدم شدن شما در همه مسائل من جمله مسائل دفاع، مسائل جهاد، مسائل کمک کردن به جبهه ها، مسائل وارد شدن در هر طریقه ای، اسباب این می شود که مردها هم بیشتر وارد بشوند، مردها هم قویتر بشوند.

و ما امروزی که در یک همچو مرحله ای واقع شدیم که در مقابل این طور تبلیغات بزرگ دنیا واقع شدیم و آن طور جنگهایی که به ما تحمیل کردند و الآن هم ما بحمد اللَّه در هر دو جبهه، در هر دو جبهه پیروز هستیم و خداوند تأیید کند این جوانهای ما را که در آنجا این طور دارند جانفشانی می کنند. و من باید تشکر کنم از آنها که همه با هم هستند، یک دست شدند همه با هم، این طور نیست که الآن در آنجا صحبت از ارتشی باشد، صحبت از سپاهی باشد، صحبت از بسیجی باشد، صحبت از شهربانی باشد، صحبت از دیگران باشد، این طور نیست. الآن همه آنها با هم مشغول به عقب راندن این قوای فاسد هستند و تمام اینها بحمد اللَّه در همه این جبهه هایی که بودند تا کنون- همان طوری که شنیدید همه تان- تا کنون در همه اینها پیروز بودند و از آن طرف سرشکستگی صدام از اینجا ظاهر می شود که مدال می دهد به اینها، مدال شجاعت می دهد. در خرمشهر اگر یادتان باشد با اینکه عقب زدند آنها را، بیرون کردند آنها را، مع ذلک، مدال داد. حالا هم از قراری که گفتند در همین قضیه فاو، با اینکه اینها همه شان، الآن دنیا قبول دارد که فاو این طور شده، و لو مبلغین شان یک قدری خلاف می گویند، اما مع ذلک در اینجا هم من شنیدم که نشانه شجاعت دادند. بنا بر این، در این روزها باید خیلی ایشان نشانه شجاعت بدهد! برای اینکه در هر روز اینها شکست می خورند، در هر روز او باید نشان شجاعت بدهد!

شما خانمها، شما زنها توجه به این معنا داشته باشید که همان طوری که بر مردها در جبهه لازم است که جلو بروند و پیشقدم باشند، شما هم در خارج، در پشت جبهه باید کمک کنید و مهیا بشوید که چنانچه- خدای نخواسته- یک وقت دفاع عمومی واجب شد بر همه؛ یعنی، همه ما بی استثنا، هر کس قدرت دارد بی استثنا، دفاع بر او واجب شد، مهیا باشید از برای دفاع. و البته سنگر علم هم یک سنگر دفاعی است، دفاع از همه فرهنگ اسلام. شما می دانید که فرهنگ اسلام در این مدت مظلوم بود، در این مدت چند صد سال، بلکه از اول بعد از پیغمبر- سلام اللَّه علیه- تا برسد به حالا، فرهنگ اسلام مظلوم بود، احکام اسلام مظلوم بودند و این فرهنگ را باید زنده کرد. و شما خانمها همان طوری که آقایان مشغول هستند، همان طوری که مردها در جبهه علمی و فرهنگی مشغول هستند، شما هم باید مشغول باشید. و من امیدوارم که خداوند به همه شما توفیق عنایت کند و در این سنگر هم پیشروی کنید و دعا کنید که آنهایی که در جبهه ها مشغول به دفاع از کشور خودشان و از اسلام هستند، آنها هم ان شاء اللَّه، پیروز باشند. و همه شما ان شاء اللَّه مؤید و موفق و سالم و سلامت باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه             

 صحیفه امام، ج 20، ص:4- 9

 

 

. انتهای پیام /*