کد مطلب: 2911 | تاریخ مطلب: 04/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 بهمن ماه

سخنرانی [در جمع کارکنان اقامتگاه امام (لزوم نظارت مردم بر امور جاری  کشور)]4 بهمن 57

پیام رادیو- تلویزیونی [به ملت ایران (اولین  انتخابات  ریاست جمهوری)]4 بهمن 58

سخنرانی [در جمع هیأت دولت و نمایندگان مجلس (حب  نفس - دلگرم نمودن مردم)]4 بهمن 59

سخنرانی [در جمع سفرای کشورهای اسلامی (وحدت ممالک اسلامی تحت لوای قرآن)]4 بهمن 59

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (گرفتاری  ایران  و مسلمین)]4 بهمن 60

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس شورا (رسالت ، جایگاه و عملکرد مجلس)]4 بهمن 61

 

سخنرانی [در جمع کارکنان اقامتگاه امام (لزوم نظارت مردم بر امور جاری  کشور)]

زمان: 4 بهمن 1357/ 25 صفر 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: لزوم نظارت مردم بر امور جاری کشور

حضار: کارکنان اقامتگاه امام

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

ترمیم ویرانیها با همکاری و بردباری

من از همه این آقایان متشکرم که در این موقعی که ما گرفتار این مسائل هستیم، کمک کردند و کارها را انجام دادند. و باید بگویم که کار، کار خودشان بوده و منزلْ منزل خودشان بوده؛ و این معنا را تنبه بدهم که وقتی در یک منزل محقری ما باید با اجتماع کار بکنیم، یعنی دسته جمعی هر کسی یک کارش را بکند، و میسور نیست برای یک نفر یا دو نفر [که ] همه کارها را انجام بدهند، آن وقت راجع به کار کشوری که الآن تقریباً باید گفت مصایب هست و تا حالا خرابکاری بوده، کار یک کشور نمی شود انجام بگیرد الّا اینکه همه اجزای کشور، همه افراد کشور، در آن همکاری کنند. اگر ملت ایران همه آنها، هر کس در هر جا هست، اقدام به ساختمان این مملکت نکند، مملکت به حال خرابه یا نیم خرابه باقی خواهد ماند و مسئول خواهیم بود همه. هر کس هر کاری را می تواند باید تا یک مدتی با صبر و تحمل و ...، تحمل زحمات اقدام بکند. اگر همچو چیزی شد مملکتی آباد و صحیح و خوب محقق خواهد شد. همه جهاتش تمام خواهد شد.

و باز همه اجزای مملکت باید نظارت در امور بکنند که نتوانند شیاطین باز رخنه بکنند. در [ادارات ] دولتی اشخاصی که رفت و آمد می کنند، اینها باید نظارت در کارهای آنها بکنند، یعنی مثل سمت بازرسی و تفتیش و این طور چیزها که اگر خطایی اینها می کنند، تعمدی می کنند- عرض می کنم که- خیانتی می کنند، به دستگاه قضایی اطلاع بدهند تا اینکه آنها تعقیب بکنند.

همه مصیبتهایی که در این سالها واقع شده است برای این بوده است که دستگاهها سرِخود بوده اند. از آن دستگاه اول گرفته، آن شخصی که به اسم شاه در این مملکت حکومت کرده، سرِ خود حکومت کرده، مقید به قوانین نبوده. وقتی که این سرِ خود حرکت کرد، کسانی هم که دنبال او هستند از او یاد می گیرند، اینها هم سرِ خود می شوند. وقتی یک مجلسی را به طور سرِخودی و بدون رعایت قوانین به وجود آوردند، نمایندگان این مجلس هم سرِخود خواهند شد، پایبندِ قوانین نخواهند شد. باید اینها خاتمه پیدا بکند اگر بخواهد مملکت ایران یک مملکتی بشود که مترقی به معنای واقعی باشد، نه اینکه لفظی و همین گفتن ترقی. معنویات یک مملکتی را باید درصدد بود که اصلاحش کرد؛ یعنی باید دست خیانت را کوتاه کرد، دست جنایات را کوتاه کرد. همه جاهایی که یک عضوی از اعضای ادارات دولتی یا دولت، عضوی از اعضای دولت تکفل می کنند، مردم موظفند که نظارت کنند در آن. آنهایی که می روند آنجا برای گرفتاریهایی که مثلًا دارند، محاکماتی که دارند، می روند در کلانتریها، می روند در نظمیه، می روند در- عرض می کنم- دادگستری و امثال اینها، خودشان باید ناظر باشند که چه می گذرد. و خودشان مکلفند، اگر بخواهند مملکت اصلاح بشود مکلفند که چیزهایی که گذشته است اگر خلاف بوده است، به جاهایی که برای این امر تأسیس می شود اطلاع بدهند تا تعقیب بشوند. اگر مدتی یک همچو جهتی پیش بیاید که یک محاکم صالحه ای تصرف بکند در همه امور، یعنی برسد به داد مردم، همچو نباشد که مثل حالا باشد که دادگستریها کاری به این حرفها ندارند یا نمی توانند داشته باشند- عرض می کنم- کلانتریها که بخواهند مردم را لخت بکنند، امثال اینها، اگر این طورها باز ادامه پیدا بکند فرض کنید که آن دزد بزرگ رفت، دزد [های ] کوچک جای او می نشینند و کارها را انجام می دهند. باید همه تان- همه مان در این امور دقت کنیم و دنبال کنیم و فداکاری بکنیم تا اینکه ان شاء اللَّه یک مملکت صحیحی بار بیاید.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می خواهم. و از اینکه این مدت  شماها زحمت کشیدید عذر می خواهم. خداوند شما همه را حفظ بکند و سلامت بدارد. و ما حالا می رویم به این مملکت ببینیم که آیا چه می شود. هر چه که بشود هم، ما بنا داریم که برویم؛ حالا چه از بین راه برگردیم و باز هم خدمت شما باشیم یا خیر، برویم و پیاده بشویم و هر چه بشود.

[یکی از حضار: ما افتخار می کنیم قربان در خدمتتان باشیم ]

امام: خدا همه تان را حفظ کند.

و من این را هم باید بگویم به شما آقایان که- به آقای یزدی  و بعضی از آقایان گفتم- که من بیعتم را از شماها برداشتم؛ عرض می کنم که ممکن است که آن طوری که اینها تهیه دیدند در این سفر خطر در کار باشد و من میل ندارم که به خاطر من شما خدای نخواسته در خطر بیفتید. من سِنم دیگر گذشته، شما حالا جوان هستید.

[یکی از حضار: ... این سخن با خون سرخ خویش امضا می کنم ]

[یکی دیگر از حضار: من به خانمها هم عرض کردم که آقا فرمودند احیاناً خانمها نباشند در هواپیما. ایشان ناراحت هستند که من خدمت شما عرض کنم، مگر امام حسین حضرت زینب و خواهران خویش را همراه نبردند؟]

امام: خوب، حالا امام حسین، امام حسین بود. ما یکجور دیگر است وضعمان. نخیر، من میل دارم همراه خانمها نباشم، آقایان هم همین طور. همین هم که، خوب گمان می کنم اگر این طور بشود که من بروم علی  حده و بعد آقایان [بیایند نگرانی من کمتر است ].

خداوند عمر شما را زیاد کند؛ موفق باشید ان شاء اللَّه. در هر صورت من برایم ناگوار است که برای خاطر من کسی به زحمت بیفتد. من برای خودم مانعی ندارد اما ناگوار است برایم که ببینم یکی از برادرهای من برای خاطر من گرفتار شده است. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را حفظ کند و موفق باشید.

صحیفه امام، ج 5، ص: 525-526


پیام رادیو- تلویزیونی [به ملت ایران (اولین  انتخابات  ریاست جمهوری)]

زمان: 4 بهمن 1358/ 6 ربیع الاول 1400

مکان: تهران، بیمارستان قلب

موضوع: اولین انتخابات ریاست جمهوری

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

بهره مندی یکسان همه از خدمات دولتی

من دو کلمه می خواهم صحبت کنم: یکی راجع به حال خودم که الحمد للَّه بد نیست و شاید تشریفات زیاد برای من مهیا کردند آقایان اطبا، آقای وزیر بهداری. تشریفاتی که ما عادت به آن نداریم. ما طلبه ها عادی نیستیم به آن. و من وقتی خوشحال می شوم که بفهمم آقایان در صدد این هستند که به این زاغه نشینان شهرها، به این چادرنشینهای شهرها که در زمان طاغوت به آنها هیچ عنایتی نشده بود، در این زمان عنایت بشود.

بهداری که اول مرتبه احتیاجی است که مردم به آن دارند طوری باشد که برای همه مهیا باشد. برای یکی تشریفات و برای یکی هیچی نباشد. و من امیدوارم که آقایان اطبا هرجا که هستند، و دولت و وزیر بهداری و خود ملت عنایت به این مطلب داشته باشند که این زاغه نشینها، این فقرا، اینهایی که عیال خدا هستند این طور ابتلائات را نداشته باشند.

این یک کلمه. کلمه دیگر اینکه فردا روز جمعه است و روز مبارک در ماه مبارک.

تولد با سعادت رسول اکرم در او اتفاق افتاد. و باز مبارک است از باب اینکه ملت ما به یک آرزوی دیگری که داشتند رسیدند و آن تعیین رئیس جمهور. در این زمینه من چند تا مطلب دارم که اگر آن مطالب تحقق پیدا بکنند، من خوشحال می شوم و بیماری من هم مهم نیست این قدر.

یکی اینکه فردا همه ملت بی استثنا به پای صندوقها بروند. بی عنایتی نکنند به یک  مطلبی که کشور آنها به آن احتیاج دارد. سرنوشت ملت و اسلام به او بسته است. همچو نباشد که اگر یک کسی مثلًا میل داشت رئیس جمهور بشود و حالا احتمال می دهد که نشود، کنار برود. یا اشخاصی که با او رفیق هستند کنار بروند و رأی ندهند. بهتر این است که آنهایی که می دانند که نمی شوند، آنها متصل بشوند به بعض آنهایی که می دانند می برند. تا اینکه ان شاء اللَّه یک رأی کافی تحقق پیدا کند و ما سرشکسته نشویم به اینکه ملت اعتنایی به این مسائل ندارد. اعتنایی به سرنوشت خودش و سرنوشت اسلام ندارد.

همه با هم به پای صندوق بروید. مطلب دیگر اینکه پای صندوقها که می روید این طور نباشد که با هم اختلاف پیدا بکنید یک مسئله ای است که برای کشور است. هر یک از اینها که ببرند، برای کشور لا بد خدمت خواهند کرد. و اگر خدمت نکنند ملت هست و آنها را بر کنار خواهد کرد. از این جهت به طور خصمانه با هم رفتار نکنید. برادر باشید با هم. اگر یکی رئیس جمهور شد، شما هم به او اعانت کنید. این طور نباشد که قبل از اینکه رئیس جمهور بشود بریزید به جان هم. فردا پای این صندوقها بریزید به جان هم. یا بعض از قشرها شرکت نکنند. من از همه قشرهای ملت، چه فارس، چه ترک و چه کرد و چه بلوچ و چه ترکمن و چه بختیار [ی ] و چه سایر قشرهایی که و طوایفی که هستند در ایران، از اینها تقاضا می کنم، عاجزانه تقاضا می کنم که طوری نکنید که در خارج منعکس بشود که شما یک مردمی هستید که تربیت اسلامی ندارید. شما یک مردمی هستید که با هم سر دنیا نزاع می کنید. ریاست جمهور [ی ] چیزی نیست که شما به آن اهمیت بدهید. اگر ریاست جمهور خوب باشد، آن است که خدمت به ملت می کند و اگر بد باشد، آن است که راه جهنم را باید بپیماید. خیلی در صدد این نباشید که برای خاطر اینکه یکی بیشتر می خواهد رأی ببرد، یکی کمتر می خواهد رأی ببرد به هم بریزید و جنگ و نزاع باشد، و اسباب ناراحتی همه را فراهم کنید. و من هم که اینجا هستم و در بیمارستان هستم از این جهت، ناراحت و ناراضی باشم. یکی دیگر اینکه بعد از اینکه رئیس جمهور به مبارکی ان شاء اللَّه تعیین شد، هر کس باشد، دیگران قهر نکنند و عقب بنشینند. کشور، کشور خود شماست. رئیس جمهور باشید، کشور است. پاسبان باشید، کشور است. طلبه مثل من  باشید، کشور خود شماست. بعد از اینکه رئیس جمهور تعیین شد همه اعانت کنید از او.

همه وارد بشوید در کار و اعانت کنید از او. کنار ننشینید. قهر نکنید و رشد خودتان را نشان بدهید به دنیا که شما رشید هستید، و شما می توانید که یک مملکتی را با هم اداره بکنید.

وقتی که بنا شد یکی رئیس جمهور شد، دیگری هم یک کار دیگر. دیگری هم یک کار دیگر. و کارها را به سلامتی انجام بدهید. و من مجاز نیستم که بیش از این با شما صحبت کنم. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را حفظ کند و موفق باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 12، ص: 126-127

 

 

سخنرانی [در جمع هیأت دولت و نمایندگان مجلس (حب  نفس - دلگرم نمودن مردم)]

زمان: 4 بهمن 1359/ 17 ربیع الاول 1401

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: هدف از بعثت انبیا؛ تربیت انسانها- خطر بزرگ حُب نفس- میزان در قضاوتهای انسان- امیدبخشی و دلگرم نمودن ملت

مناسبت: میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

حضار: هیأت دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

پیامبر اسلام، اشرف موجودات و اکمل انسانها

امروز روز بسیار بزرگی است که هم پیشوای امت بزرگ اسلامی دنیا را به نور مبارکشان منور کردند و هم پیشوای بزرگ مذهب. و شاید در ایام دیگر ما مثل امروز کم داشته باشیم یا نداشته باشیم. و من تبریک عرض می کنم به همه ملتهای اسلام و همه کشورهای اسلامی و به شما آقایان وکلای محترم مجلس و هیأت دولت و سایر برادرانی که در اینجا حضور دارند. و من سلامت و توفیق و پیروزی همه شما را از خداوند تعالی خواستارم.

برکت وجود رسول اکرم برکتی است که در سرتاسر عالم از اول خَلق تا آخر یک همچو موجود با برکت نیامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اکمل انسانها و بزرگتر مربّی بشر؛ این وجود مبارک است. و مُبیِّن احکام اسلام و ایده های رسول اکرم، ذُریّه مطهّر ایشان و خصوص حضرت جعفر بن محمد صادق هستند.

کوشش انبیا و ایده بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است. این موجودی که عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح می شود عالم و با فساد او به فساد کشیده می شود. کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند. و مع الأسف این ایده به آن طوری که آنها می خواستند حاصل نشد و بعدها هم به آن طوری که انبیا در نظر داشتند حاصل نخواهد شد. برای اینکه اینها مواجه هستند با یک موجودی که این موجود شناخته نشده است الّا برای خدا و کسانی که علم را از خدای تبارک و تعالی اتخاذ کردند. و یک موجود پیچیده ای است که حتی خودش از خودش اطلاع ندارد. و شاید این کلمه ای که وارد شده است که  من عرف نفسه فقد عرف ربه  تعلیق به یک امر محالی باشد برای نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافی که در انسان هست و غرایزی که در انسان هست، این از اموری است که یا محال است یا نظیر محال الّا آن کسی که عَصَمَهُ اللَّهُ تعالی. انسان خودش از باب اینکه حُبّ نَفْس دارد و هر چه را می خواهد برای خودش می خواهد، برای خاطر این حب نفس شدید از بسیاری از امور غافل است؛ یعنی با این حب نفس نمی تواند خودش را آزاد بشناسد.

سه نظر در عالم هست. یک نظری که از روی حُب، مطالعه می کند موجودات را یا بعض موجودات را و یک نظری که از راه بغض نظر می کند به همه چیز و یک نظر ثالثی که حُبّ و بغض در آن نیست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصی است که آزاد نیستند. بزرگترین گرفتاری بشر و ماها این گرفتاری است که خودمان داریم و از ناحیه خود ما هست. کسی که از روی حُبّ نفس به مردم و اشیاء نظر می کند و به اشیایی که نظر می کند از راه دشمنی و بغض نظر می کند؛ این نمی تواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است. و کسی که از راه حبّ نفس نظر می کند به موجودات یا به اشخاص یا به گروهها این آزاد نیست، نمی تواند حکم صحیح بکند. انسان گمان می کند که من خودم هر چه  می گویم از روی آزادی است و بینظری، لکن اگر کسی یک همچو ادعایی کرد؛ این را نپذیرید. نمی تواند این انسان موجود آزاد از هواهای نفسانی و از حُبّ نفس- که منشأ همه گرفتاریهاست- آزاد بشود. مدّعی آزادی از این طور امور زیاد است، لکن واقعیت کم است. ممکن است که بسیاری از اشخاص حتی خودشان هم توجه نداشته باشند به اینکه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرّا و منزّه می دانند، و این برای همان حُبّ نفسی است که انسان دارد. این حُبّ نفس، تمام عیوب انسان را به خود انسان می پوشاند. هر عیبی که داشته باشد برای خاطر این حُبّ نفس، آن عیب را نمی بیند، و گاهی هم آن عیب را حُسن می داند. و تا انسان با مجاهدتها و تبعیت از تعلیمات انبیا از این گرفتاری و عبودیت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح می شود و نه می تواند احکامی که می کند و رأیهایی که می دهد صحیح باشد، مطابق واقع باشد.

اتفاق می افتد، لکن نمی تواند مطلقاً این طور باشد انسان. یک عملی از یک شخص در یک محیط در یک ساعت از یک شخص صادر می شود، دو نفر که این عمل را می بینند یکی از اینها با این دشمن است، این عمل را بد می بیند و یکی از آنها که با این دوست است این عمل را خوب می بیند. عمل از یک آدم است، در یک وقت است، در یک محیط است، در یک شرایط است، همه چیزهایش با هم مجتمع است. لکن برای آن گرفتاری که بیننده دارد، آن عدم آزادی که بیننده دارد و اسیر هوای نفس است؛ این عمل را عیناً خوب می بیند، اگر با آن آدم خوب باشد. و این عمل را عیناً بد می بیند، چنانچه با آن آدم بد باشد. و انسان خودش هم متوجه نیست. بله، هستند اشخاصی که بیجهت می دانند و تکذیب می کنند. یا می دانند و تعریف می کنند. این طور هستند، اما شاید بسیاری این طور باشند که به واسطه آن اسارتی که دارند و آن گرفتاری که در باطن، خودشان مبتلای به او هستند، و آن شیطانی که در نفس انسان فعّال است، این گرفتاری نمی گذارد که انسان آزادانه حکم بکند، نمی گذارد که انسان آن طوری که واقعیت است ادراک کند. و آن طوری که واقعیت است او را بگوید. یا واقعیت را به واسطه همین عبودیتی که دارد، بندگی که دارد و آن طوری که سلطنت بر او دارد شیطان و قوای شیطانی خودش، یا ادراک نمی کند مطلب را و یا اگر ادراک هم کرد، او نمی خواهد او را اظهار کند. از آن طرف هم همین طور. تعریف ها و تکذیبهایی که ماها می کنیم، انسان عادی می کند، این تعریف و تکذیب ها به واسطه همین علاقه ای که انسان به خودش و وابستگان خودش که آن هم علاقه به خود است، علاقه به وابستگان، علاقه به خود است؛ این چون پسر من است و این چون برادر من است، و این چون همسلک من است، این همه من است. و تمام این اشیا در انسانهای عادی تماماً برمی گردد به خود من. اگر از کس دیگری هم تعریف کند، این از باب اینکه به او متعلق است تعریف می کند.

اگر انسان بخواهد خودش را تجربه کند، یک وقت که خلوت می شود خودش بنشیند پیش خودش. دو نفر را که یکی شان از رفقای اوست، از اقربای اوست، بسته به اوست و یکیشان با او مخالف اند و با او دشمن اند مثلًا، این بنشیند و فکر کند که این عملی که از این دشمن من و دوست من صادر شده است، چه شده است که من این عمل خصوصی را وقتی که نسبتش می دهم به دوستم، شروع می کنم از آن تعریف کردن، یا لا اقل عیبپوشی کردن به حیل . و آن عمل چنانچه از دشمن من صادر بشود یکی را چه می کنم و هیاهو می کند؟ اگر انسان بنشیند و واقعاً بخواهد بفهمد که خودش چکاره است، باید این موازین را ملاحظه کند. اگر یک عمل خوبی صادر شد از یک دشمنی، این عمل خوب را ستایش کند، ببیند که همچو هنری دارد. اگر یک عمل بدی از یک دسته ای صادر شد این را بد بداند و بگوید بد است. نمی گویم که اسرار مردم را فاش کند، من می گویم پیش خودش. البته اسرار مردم هر چه باشد، فاش کردن بر خلاف اسلام است. و غیبت و تهمت و همه اینها از مکایبی  است که انسان به آن مبتلا هست. لکن ابتلای انسان به خودش از همه ابتلاها بالاتر است. شاهد، همین است که من اگر یک امر خیلی برجسته ای از یکی صادر شد، من بنای به مناقشه می گذارم که این امر شایسته را هر چه بتوانم این را از ارزش بیندازم. و اگر این امر شایسته از یک دوستی، یک متعلق به خود من صادر شد، بنای بر این می گذارم که این امر شایسته را بیشتر از آن مقداری که هست این را نمایش بدهم.

همه اینها زیر سر خود من است، به خارج هیچ مربوط نیست، دنیا من هستم.

این عالم مُلْک، این عالم طبیعت یکی از مخلوقات خداست، و این عالم طبیعت هم جلوه ای از جلوه های خداست. تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این می شود که انسان را مُنْحَط می کند. ممکن است یک کسی به یک تسبیحی آن قدر تعلق داشته باشد که یک کس دیگری به یک سلطنت این تعلق را نداشته باشد. این اوّلی بیشتر به دنیا چسبیده است و آن دومی کمتر. سلیمان بن داود هم سلطان بود، سلطانی که بر همه چیز حکم می کرد. لکن آن سلطنت یک سلطنتی نبود که دل سلطان را، دل سلیمان بن داود را به خودش جذب کند رسول اکرم هم رئیس یک ملت بود و فرمانفرمای ملت بود، لکن این فرمانفرمایی این طور نبود که او را جذب کند به خودش. فرمانفرمایی در تحت سیطره او بود، نه او در تحت سیطره فرمانفرمایی. اگر انسان سیطره پیدا بکند به حسب نفس بر خودش و بر همه چیز، این اهل دنیا دیگر نیست و لو اینکه همه دنیا هم داشته باشد، مثل حضرت سلیمان و امثال او. و اگر این سیطره نباشد و انسان در این غفلت که ما داریم باشد، این آدم اهل دنیا هست و دنیای دَنیّ پست. دنیا و آخرت، خدا و دنیا، اینها دو چیزی است که ما وقتی تعلق به او داشتیم عالم ملک می شود دنیا، این دنیای من است. من وقتی تعلق به این داشتم و تحت نفوذ او بودم، تحت نفوذ و سیطره او بودم، تحت نفوذ ریاستها، تحت نفوذ مقامات بودم، همه اینها دنیاست و من خودم اسیر است.

هر چه سعه سلطنت زیادتر بشود اسارت زیادتر می شود، من اسیر او هستم و خودم ملتفت نیستم. و اگر چنانچه انسان موفق بشود به آنکه انبیا می خواستند که از تحت این سیطره نفس بیرون برود، این اعدی  عدوّ بیرون برود، این اسارت را، قید اسارت را از گردن خودش بردارد، این آدم می شود یک آدمی که بر همه چیز سیطره دارد و چیزی بر او سیطره ندارد، و سیطره ای که بر همه چیز دارد هم در حساب نمی آورد. نمی بیند او را چیزی. و همان طوری که برای دوستان خودش خیر و صلاح می خواهد برای دشمنان خودش هم خیر و صلاح می خواهد. انبیا این طور بودند. انبیا غصه می خوردند برای کفار، غصه می خوردند برای منافقین که چرا باید اینها این طور باشند. انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین را و این اشخاص مُعْوَج را و این انسان هایی [که ] در بند اسارت خود و علایق دنیا هستند- و همه مفاسد هم زیر سر همین است- اینها را می خواهند آزادشان کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و این مأموریت هم عمومی نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا نخواهد شد. این انسان آدم نمی شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود که می گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما- رحمه اللَّه- می فرمود که: ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.

انسان اگر بخواهد حکم بکند به یک مطلبی، تصدیق کند در باطن یک مطلبی را. اول برود سراغ خودش، خودش ببیند چکاره است. انسان آن کنار بنشیند و نظرش را به عیوب مردم بیندازد یا محسَّنات دیگران را عیبجویی بکند یا بدیهای دیگران را تحسین بکند، خوب این یکی امرش آسان است. انسان وارد هیچ معرکه ای نمی شود. آنهایی که در سرحَدّات دارند جنگ می کنند هِی اشکال می کند به آنها. وارد هیچ اداره ای نمی شود.

آنهایی که وارد هستند اشکال می کند. وارد هیچ مرکزی که باید اصلاح بکند امور را نمی شود. این کنار می نشیند و شروع می کند هِی مناقشه کردن و عیب تراشیدن. این کار آسان هست و خیلی هم رایج شاید باشد. اما اگر انسان اول نشست و پیش دل خودش نشست، پیش افکار خودش نشست، ببیند خودش چکاره هست، امتحان کند خودش را، اگر یک پیروزی از دشمن حاصل شد، برای اسلام و به صلاح اسلام بود، ببیند این خوشحال می شود از این و تبریک به حسب قلبش می گوید به این دشمن یا نه بدش  می آید از پیروزی اسلام که به دست این واقع شده است؛ می خواهد اسلام پیروز نباشد که مبادا این آدم پیروز بشود. اگر انسان پیش دل خودش بنشیند و فکر این را بکند که اگر پیروزی که به دست او حاصل شده بود برای اسلام، به دست من حاصل شده بود، فرقی می کند در قلب من بین این و او؟ این اسلامخواه است؟! این اسلام را می خواهد؟! آن که اسلام را می خواهد، اگر به دست کافر هم حاصل بشود خوشش می آید. اگر پیروزی به دست یک کافر برای اسلام حاصل بشود، این از کافر به اینکه کافر است خوشش نمی آید از آن عملش خوشش می آید. و از این به اعتبار اینکه این پیروز شده است و اسلام را پیروز کرده خوشش می آید. و چنانچه کارشکنی از یک نفر آدمی که دوست او هست، محبت به او دارد این حاصل بشود یا از خودش حاصل بشود، ببیند در قلبش این اثری می گذارد یا نه، اثر نمی گذارد. یک کار خارجی که در خارج واقع می شود- هر کاری می خواهد باشد- انسان وقتی می خواهد قلم دستش بگیرد و راجع به این کار یک چیزی بنویسد، یا می خواهد برود در مرجع مردم، در محضر ملت راجع به این مسأله یک مطلبی بگوید قبل از اینکه می رود و این مسأله را می گوید، ببیند که آیا این حُبّ نفس- که تابع او حُبّ به علایق خودش هست، حُبّ به دوستان خودش هست- او را همچو کور کرده است که نمی تواند واقعیت را بگوید، و واقعیت را فدای خودش می کند یا نه، این طور نیست و فدای خودش نمی خواهد بکند چیزی را. آن وقت اگر دید آن طوری است، بداند که قلم مالِ شیطان است و به دست اوست و زبان مال شیطان است و در قدرت اوست. و اگر دید که نه، کار خوب را هر کس بکند این خوب است، چون خوب است، هر کس بکند این کار را، تحسین می کند. کار، خودِ کار را ببیند، صدور کار از فلان، این است که انسان را مبتلا می کند. خودِ کار را وقتی نگاه بکند بدون صدورش از این و آن، انسان می تواند حکم بکند، می تواند حکم بکند که مجلس شورای اسلامی ما، این مجلس چطور است. می تواند حکم بکند اگر خود مجلس را نگاه کند، نه افراد را در نظر بگیرد. یک چیزی که از مجلس می گذرد خود او را نگاه کند که این چیزی که از مجلس گذشته است این چطور است. اینجا می تواند قضاوت کند برای اینکه این بسته به افراد نیست. اما اگر پای افراد پیش آمد به مجرّدی که پای افراد پیش می آید همین معنایی که قبلًا وقتی که بدون افراد، بدون توجه به افراد، حکم به خوبی اش یا بدی اش کرده بود حالا وقتی که توجه به افراد کرد عوض می شود، حکم عوض می شود در باطن انسان. اکثراً هم خودشان غفلت دارند؛ یعنی بینش از روی دوستی و بینش از روی عداوت یک چیزی است که در انسان تأثیر می گذارد. ممکن است که این آدم هم، مطلب را خیال کند به اینکه خیلی هم خوب است. این نفهمیده خود مطلب را. این بینشش از باب اینکه از کانال محبت به این آدم رفته سراغ او، این بینش، بینش خطاست.

از کانال بُغْضِ بر اینکه این عمل را می کند، برود طرف او. این بینش، بینش خطاست. ما باید خودمان را اول امتحان کنیم و بعد که امتحان کردیم آن وقت برویم سراغ اینکه فلان عمل چطور بوده. فلان عمل خوب بوده فلان عمل بد بوده. آنهایی که در یک عملی با هم دشمنی دارند، یک عملی که صادر می شود، می روند سراغ آن جهات ضعفش. جهات قوتش را اصلًا نمی گویند. ساکت می شوند. وقتی هم خیلی خوب آدمی باشد جهات قوتش را ساکت می شود. و اگر اعوجاج داشته باشد و آدم شیطانی باشد جهات خوبش را هم بد می کند. می رود سراغ اینکه این جهتِ خوبش است این هم بد بود. و چنانچه نظر، نظر ساده باشد؛ یعنی نظر آزاد باشد بالاترین آزادیها این آزادی از خود است، از حُب و بُغض است. و بالاترین گرفتاری ما همین گرفتاری است، گرفتاری حُبِّ نفس است، گرفتاری حُبِّ جاه است، گرفتاری حُبِّ شهرت است. من می خواهم این عمل از من صادر بشود تا مردم برای من دست بزنند. عمل خوب از یکی صادر شده این بدش می آید که از او صادر شده. این می خواهد از خودش صادر بشود که مردم بایستند و برای او هُورا بکشند. اگر یک عمل بدی مثلًا صادر شد از او به نظرش می آید که نه این عمل هم باید برایش چه باشد. برای اینکه خودش کور است از اینکه ببیند «حُبُّ الشَّیْ ء یُعْمی - وَ یُصِم» هم آدم را کَر می کند هم آدم را کور می کند. خوبها را نمی بیند، بدها را می بیند. یک جا هم  بدها را نمی بیند، خوبها را می بیند. اگر آدم فضولی هم باشد، خوبها را می کِشد طرف بدی، بدیها را هم می کشد طرف خوبی. با آن که خوب است، هر کار بدی بکند این دنبال این است که این کار بد را خوبش بکند. با یک کسی که خوب است، هر کار بدی بکند دنبال این است که این کار بد را هم بکشد طرف خوبی. این بر خلاف انسانیت است و بر خلاف صراط مستقیمی است که نبی اکرم و همه انبیای بشر برای همین آمده اند. اگر موفق بشوند که این اسارت را، این اسارتی که من در خودم دارم، و هواهای نفس بر من مسلطاند، اگر این را از بین ببرند موفق شده اند. و اگر قدرت بر این نباشد از باب اینکه هیچ موعظه ای تأثیر نمی کند، هیچ گفته ای تأثیر نمی کند، هیچ نوشته ای تأثیر نمی کند، هیچ استدلالی تأثیر نمی کند. ادله فلسفی هم در یک همچو موجوداتی که دلشان بسته است به یک طرف، برهان های فلسفی هم تأثیر نمی کند آنی که دشمن دارد رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را، هر چه برهان هم اقامه بشود که این روی این مبادی درست می گوید، آن این مبادی را همه اش اشکال می کند. در یک حدیثی است که اهل جهنم می بینند که یک خنکی حاصل شد. می پرسند- قریب به این، حالا من [به این ] نزدیکی ندیدم این را- که چه شد؟ می گویند که پیغمبر اسلام از اینجا دارد عبور می کند. می گوید: ببندید درها را، ببندید که ما عذاب را می خواهیم و این را نمی خواهیم.

این نفسانیت این طور است و از چیزهایی که برای انسان به واسطه این نفسیت پیش می آید اگر انسان علایقش شدید باشد به دنیا و علایقش شدید باشد به زن و فرزند و مال و حیثیت و ریاست و امثال ذلک. از مصیبتهایی که هست در اینکه احتمالش هم انسان را ناراحت می کند و کمر انسان را می شکند، این است که در آن نزدیکی که می خواهند او را منتقلش کنند به یک عالم دیگری، برایش کشف می شود که این به دست خدای تبارک و تعالی است. و این آدم برای اینکه، خدا او را از این چیزهایی که حب به او دارد، دارد جدا می کند، دشمن خدا می شود. یکی از محترمین قزوین، ملاهای خیلی عابد قزوین- خداوند رحمتش کند- ایشان ظاهراً گفت که ما رفتیم عیادت یک نفر آدم که نزدیکهای فوتش بود. این آدم گفت که آن ظلمی را- نعوذ باللَّه - آن ظلمی را که خدا به من کرده است به هیچ کس نکرده. من این بچه هایم را چطور تربیت کردم. چطور حالا می خواهد مرا ببرد. مسأله این است. آنکه کمر انسان را می شکند این است که حُبّ انسان به خودش و حُبّ انسان به ریاستش و حُبّ انسان به همه چیزهایی که موجب حُب است، انسان را برساند به آنجایی که اگر نبی اکرم هم از او بگیرد دشمن او می شود. و آن وقت هم که می فهمد خدا دارد می گیرد، دشمن او می شود. و ما تا اصلاح نکنیم خودمان را، نمی توانیم کشور خودمان را اصلاح کنیم. من نمی گویم که این طور باشید که خیر، از همه هواهای نفس بیرون بروید. این نه برای من و نه برای شما و نه برای  إلا من عصمه الله  میسور نیست. لکن ما قدرت داریم که جلوی زبانمان را بگیریم، نمی توانیم بگوییم زبانمان اختیار ندارد. ما قدرت داریم که جلوی قلممان را بگیریم، نمی توانیم بگوییم قلم من اختیار ندارد. ما جلوی زبانمان را، جلوی بیانمان را، جلوی قلممان را، جلوی عملمان را، همه را می توانیم بگیریم، قدرت داریم. این معنایی که می توانیم و قدرت داریم و به واسطه او همه مؤاخذه ها و همه گرفتاریها هست هر چه هم انسان حُبِّ به یک کسی داشته باشد، یا بُغض به یک کسی داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لا اقل این قدر قدرت داشته باشد که در نوشته هایش دنبال این نباشد که بد از هر جا هست پیدا بشود و او بنویسد، ضعف از هرجا هست پیدا شود و او بنویسد.

ما امروز احتیاج به این داریم که این ملت را امیدوار کنیم و دلگرم. ما هر چه داریم از این ملت هست. ما هر چه داریم از این ملت است. از این توده های عظیم انسان است. و ما الآن می بینیم که این قدر از ما کشته شده است از 15 خرداد بگیرید تا بعد از جنگ. اینها همه را در نظر بیاورید. آن قدر از ما کشته شده است، آن قدر از ما معلول شده است، آن قدر از ما بی خانمان شده است، آن قدر از ما آواره شده است برای اینکه این کشور استقلال پیدا کند، آزادی پیدا بشود در آن برای اینکه ما دیگر آن گرفتاریهای سابق را نداشته باشیم؛ یک کشور اسلامی داشته باشیم. یک کشور که تَبَع خدا و احکام خدا باشد داشته باشیم.

ما نباید حالا که گرفتار هستیم باز به پیروزی هم نرسیده ایم، نباید این مردم را سستشان بکنیم.- بیاییم- مجلس را از این [طرف ] هِی اشکال بکنیم. آن قدر خوبی که در این مجلس هست از اوّلی که مجلس در این مملکت پیدا شده تا حالا، یک همچو مجلسی با این افرادی که در آن هست، من نمی گویم توی مجلس هم فرد غیر صالح نیست، ممکن است باشد، اما صُلَحا هستند اینها. این مجلس را باید حفظش کرد، و مردم را از این دلسرد نکرد. هِی هر روز راجع به مجلس یک چیزی نوشت و هر روز راجع به- عرض می کنم- ندانستن مجلس، چی مجلس، چی مجلس، ما امروز احتیاج داریم که اگر یک نفر آدمی هم که جزء کسبه هستند و بسیار هم محترم اند، جزء کارگرها هستند و آنها هم بسیار محترم اند، همه محترم اند- ان شاء اللَّه- نباید ما یک کارگر را دلسرد بکنیم که دستش وقتی که می خواهد به کار برود بلرزد. یک کشاورز را دلسرد کنیم که وقتی دستش می خواهد برای کشاورزی عمل کند بلرزد. و یک وکیل را دلسرد کنیم که وقتی بخواهد صحبت کند بلرزد. یا در سرحدات اشخاصی که مشغول هستند به خدمت، دلسردشان کنیم که آنها هم دستشان بلرزد. ما باید همه کوشش کنیم که امید ایجاد کنیم در این ملت؛ که با امید است که می توانند اینها پیروز بشوند. با امید است که کشاورز می تواند قدرت کشاورزی را زیاد کند. و با امید است که ارتش و پاسدار می تواند در سرحدات جلوی دشمن را بگیرد. ما که همه به حسب قولمان دشمن با اسلام نیستیم. ما که با کشور خودمان دشمن نیستیم. ما که با مصالح کشور خودمان مخالفت نداریم. ما می خواهیم که این کشور و این اسلام و همه اینها- ان شاء اللَّه- به خواست خدا درست بشوند. همه ما این آرزو را داریم. خوب، اگر همه ما این آرزو را داریم، چرا باید دولت اسلامی را تضعیف کنیم؟ چرا باید مجلس را تضعیف کنیم؟ چرا باید ارتش را تضعیف کنیم؟ چرا باید پاسدار را تضعیف کنیم؟ مگر اینها همه اشخاصی نیستند که دارند برای این ملت خدمت می کنند؟ خوب، همه اینها خدمتگزارند، از آن رئیس جمهور گرفته است تا من طلبه، و همه ارگانهایی که بعد هستند، الآن مشغول خدمت هستند. نظرها را نظرهای بدبینی نکنید. و حُبّ و بُغض در دل شما آن جور نباشد که به خلاف واقع حکم کنید و بنویسید و بگویید. آنچه که هست بگویید.

البته نه، من نمی گویم تأیید کنید و فحشا را [ترویج ] بکنید. این خلاف شرع هست و از گناهان کبیره هست این. لکن برای موعظه، برای بیدار کردن، نقاط ضعف را بگویید، لکن به آرامی. نه اینکه آن کسی که می شنود که از قلم شما چه بیرون آمده بدتر کند مطلب را. اگر شما یک مطلبی را بگویید که غرض آلود باشد و به کسی بربخورد، آن آدم هم آن طور مهذّب نیست که این را غَمْضِ عین  بکند. آن هم مطلبی را می گوید غرض آلود. یک مقدار بالاتر، آن یک مقدار بالاتر می رود، اینکه مقابلش ایستاده است فردا یک مقدار از او بالاتر می رود. ما اگر بخواهیم که واقعاً کشور خودمان یک کشوری باشد که برای خودمان باشد، دیگران نتوانند به او تسلط پیدا کنند، حالا باید همه قشرهایی که هستند، با هم دست به دست هم بدهند. دست بردارند از این حُبّ و بُغضهایی که اساسش هم همان حُبِّ نفس است. یک مقدار حُبِّ نفس را کنترلش کنند، نمی توانند خارجش کنند، کَمَش کنند، موقتاً کَمَش کنند تا این پیروزی حاصل بشود.

موقتاً جلوی قلمها را بگیرند، و اگر می خواهند نصیحت کنند، نصیحت باشد، نصیحت را آدم ممکن است قبول کند، اما تندگویی را همان آدمی هم که هر چه باشد، تندگویی را نمی تواند تحمل کند. ما باید از این بزرگان چیز یاد بگیریم. خوب، مالک اشتر را که قصه اش را شنیده اید که فحش به او دادند و بعد که آن مرد فهمید که این مالک اشتر بود رفت  دنبالش. ایشان مسجد رفته بود و مشغول نماز بود و رفت عذرخواهی کرد. گفت من نیامدم- این طور نقل می کنند- در مسجد الّا اینکه برای تو طلب مغفرت کنم. ببینید چطور تربیت می کند. یک همچو امری چطور تربیت می کند. یک کسی به خواجه نصیر الدین - رضوان اللَّه علیه- کاغذی می گویند نوشته بود و مسائلی. و در ضمن او جسارت کرده بود به ایشان و اسم «کلب» روی ایشان گذاشته بود. ایشان جواب وقتی که نوشتند- از قراری که نقل می شود- مسائلی که او اشکال داشت یکی یکی به طور حکیمانه دفع کرده بودند تا رسیده بود به اینجایی که به ایشان گفته بود تو سگ هستی. ایشان گفته بود که نه، اوصاف و خواص و آثار من با اوصاف و خواص و آثار کلب دوتاست. کلب فلان صفت را دارد من آن صفت را ندارم، من فلان صفت را دارم او ندارد. حکیمانه این طوری حل کرده بود قضیه را. خوب، اگر خواجه هم یک کاغذ نوشته بود به اینکه نه، تو سگی و پدرت هم سگ است، فردا یک کاغذی دریافت می کرد او سه تا چیز رویش گذاشته بود. وقتی ما بتوانیم با زبان نرم، با نصیحت، با قول سالم بدون نیش، بدون اظهار غرض مردم را اصلاح کنیم، دوستان خودمان را زیاد کنیم، برای خدا همین معنا باشد، خوب، چه داعی هست که آدم با قلم خودش به ضد خودش عمل کند. خیلیها خیال می کنند که این حرفی که من می زنم، ضد فلان است و سرکوب می شود فلان. لکن اول خودش سرکوب می شود. اینها توجهی به این معنا ندارند. اول یک وقتی که یک همچو شد که دیدند قلم، قلم آلوده است، این مورد نفرت واقع می شود.

چه ادعایی دارد انسان که می تواند یک انسانی را دعوت به خیر بکند با زبان ملایم، با قلم ملایم، با نصیحت، با دوستی او را به راه راست ببرد آن طور که انبیا می کردند. انبیا بنایشان بر این بود که دست به شمشیر نبرند الّا برای آنها که علاجی ندارند جز شمشیر و فاسد می کنند جامعه را. آن که فاسد می کند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را باید از جامعه جدا کرد. و یک غده سرطانی است که جامعه را فاسد می کند.

انبیا مثل یک طبیبی بودند، آنها که می خواستند اصلاح کنند جامعه را. اگر یک طبیبی آمد و غده سرطانی را، چاقو را درآورد و شکم را پاره کرد و غده سرطانی را درآورد، شما فریاد می زنید که شکم مردم را پاره کردی، جانی هستی؟! نه، احترامش می کنید و اجر هم به او می دهید و دستش را هم فرض کنید می بوسید و خیلی هم خوشحال می شوید، برای اینکه این شکم را پاره کرده. اما برای درآوردن غده سرطانی که این را به هلاکت می رساند. انبیا این طور بودند.

انبیا در عین حالی که خدای تبارک و تعالی می فرماید: که چرا این قدر خودت را به زحمت می اندازی، چرا این قدر خودت را می خواهی بکشی که اینها ایمان نمی آورند؟! آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش می خواسته است که مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لکن وقتی که می دید که فلان جمعیت اگر باشند مردم را به فساد می کِشند، شمشیر او همان چاقوی طبیب است. او طبیب عالم است و طبیب جامعه است و جامعه را باید با حُسن نیّتی که دارد اصلاح بکند. شمشیر علی بن ابی طالب ضربه اش می فرماید که از عبادت جن و انس هم بالاتر است. برای اینکه اصلاح است، ضربه اصلاحی است، ضربه افسادی نیست.

اگر قلمهای ما و زبانهای ما هم این طوری بشود که واقعاً بخواهیم این جامعه پیش ببرد، این مملکت اصلاح بشود و در حالی که ما همه گرفتار هستیم، لا اقل از این گرفتاری قلم ما، مردم بیرون بیایند، آخر این گرفتاری گرفتاری زیادی است.

اگر بخواهیم جامعه را اصلاح بکنیم باید یک قدری فکر بکنیم که حالا خوب است که ما قلمها را یک قدری غلاف کنیم، و یک قدری مردم را نصیحت کنیم. اگر قلم، می گوییم، قلممان اصلاحی باشد، دنبال این نرویم هِی عیب پیدا کنیم و هِی بنویسیم. شما که این عیب را پیدا کردید و نوشتید حریف شما هم همین یک عیب دیگری برای شما می تراشد، فردا زیادتَرش می کند. آن یکی هم همین طور، همین طور تا آخر. اگر یک کسی بایستد سر این کوچه فحش بدهد به یک نفر آدم، اگر آن آدم رد شد و رفت، یا خیر، آمد و گفت نه شما این مطلبی که گفتید آن طور نبوده، من نکردم این کار را، فلان، تمام می شود. اصلاح می شود آن. و اما اگر او هم بخواهد شاید یک فحش دیگری داد.

این فحش دوم دوباره زیادترش می شود. باید یک فکری همه بکنند. آنهایی که اهل فکرند. اهل قلمند. آنهایی که صالح اند. این صُلَحا باید بنشینند و در صدد این باشند که امید بدهند به این جامعه. این مردم احتیاج به امید دارند. دیگران دارند اینها را ناامید می کنند. دیگران می گویند که همه به هم ریختند اصلًا مملکتی نیست اینجا. مایی که باید همه کوشش کنیم به اینکه نخیر، نظامی هست اینجا و این نظامی است که بهتر از نظامهای دیگری است. کجا سراغ دارید شما یک نظامی را که یک نفر بقّال هم آزاد بشود به اینکه به یک رئیس جمهور هر چه می خواهد بگوید. به نخست وزیر هر چه می خواهد بگوید.

به رئیس مجلس هر چه می خواهد بگوید. کجا شما همچو چیزی را دارید؟ خوب، شما سران ممالک دیگر را هم ببینید. کارهای آنها را هم ببینید. معامله آنها را با ملت ببینید.

معامله آنها را با ملت ببینید. معامله اینها را با ملت. وقتی این طور باشد، چرا ما با قلمهایمان اینها را به هم بیندازیم؟ چرا زیاد کنیم؟ اگر فرض کنید یک کدورتی- فرض کنید- بین دو طایفه باشد، خوب، ما باید دنبال این برویم که اصلاح کنیم این را با قلممان. با گفتار ما. اجتماع کنیم. با هم باشیم. برادریم. همه می خواهند که این مملکت اصلاح بشود. اگر با قلم ما، با قدم ما، گفتار ما، خدای نخواسته یک آسیبی به این مملکت برسد، یک آسیبی به این جمهوری اسلامی برسد، در خارج بگویند اینها نمی توانند اداره بکنند، خودمان  هم دامن بزنیم به این. چرا باید ما به واسطه یک بُغضی که با یک شخصی یا با یک جمعی داریم، در دنیا یک طوری بگوییم که دنیا به جمهوری اسلامی بدبین بشود؟

جمهوری اسلامی را خودتان که می خواهید آن را، یک کاری بکنید که دنیا لا اقل این طور که دارند خودشان تبلیغ می کنند، دیگر دست ما هم دنبال تبلیغ نباشد. به حرفهای ما هم استشهاد نکنند آنها. باید توجه به این مسائل داشت. انسان خیلی گرفتار است.

خداوند ما را از این گرفتاریها نجات بدهد و خداوند ما را از شرّ خودمان نجات بدهد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 14، ص: 7-22

 

سخنرانی [در جمع سفرای کشورهای اسلامی (وحدت ممالک اسلامی تحت لوای قرآن)]

زمان: 4 بهمن 1359/ 17 ربیع الاول 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: وحدت ممالک اسلامی تحت لوای قرآن

مناسبت: میلاد رسول اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

حضار: سفرای کشورهای اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

رمز آسیب ناپذیری ممالک اسلامی

من این روز فرخنده و سعید را به همه مسلمین در مشارق ارض و مغارب ارض تبریک عرض می کنم. به شما سفرای محترم ممالک اسلامی هم تبریک عرض می کنم.

و مبارک آن روزی است که اهداف اسلام، اهداف پیغمبر معظَّم اسلام در همه کشورهای اسلامی تحقق پیدا بکند و این طور نباشد که صرف شعار باشد و از حد الفاظ بیرون نرود. من امیدوارم که ممالک اسلامی در این وقتی که دنیا یک تحولی پیدا کرده است و مستضعفین بیدار شدند و بسیاری از ممالک، استقلال از سایر ممالک پیدا کرده اند ما مسلمین هم که جمعیتمان اگر هم باشیم بیشترین جمعیت را داریم، و ذخایرمان بزرگترین ذخایر است، و افرادمان افراد بزرگ و برجسته است، بتوانیم با وحدت اسلامی و زیر تعالیم قرآن مجید با هم مجتمع باشیم. در عین حال که همه در ممالک خودمان استقلال داشته باشیم، لکن تمام مجتمع باشیم تحت لوای اسلام و توحید و نگذاریم که دستهای ابرقدرتها در ممالک ما حکومت کند و ما زیر پرچم آنها باشیم.

شما آقایانی که در اینجا هستید، در ایران هستید و مشاهده می کنید مسائلی که در ایران است، حکومت ایران را و رژیم جمهوری اسلامی ایران را با اینکه مجال باز پیدا نکردند که به طور گسترده همه اهداف اسلام را گسترش بدهند، لکن ملاحظه می کنید که این حکومت با حکومتهای جائر، با نظام شاهنشاهی که سابق بود چقدر فرق دارد. و از همان  وقتی که آن نظام دست نشانده بیرون رفت از اینجا، تمام دروازه ها باز شد به روی مسلمین و تمام آزادیها تحقق پیدا کرد، و اسلام به حسب اساس در اینجا تحقق پیدا کرد، و دست قدرتهای بزرگ از این مملکت قطع شد. و ما باید بدانیم که اگر ملتها چیزی را خواستند، تحقق پیدا می کند. ملت ما خواست که آن حکومت جائر دو هزار و پانصد ساله در ایران نباشد و همان طور شد. و خواست که دست ابَرقدرتها از ایران کوتاه باشد و کوتاه شد. و الآن ملاحظه می کنید که در این کشور به ما حمله نظامی کردند، یک دفعه خودشان مستقیماً و الآن هم به توسط صدام حمله کردند به ایران، و این قدر از این زن و بچه و بزرگ و کوچک ایران را اسیر کردند و کشتند و دربدر کردند که شما همه شاهد هستید. و من میل داشتم که اگر تشریف نبردید به این سرحَدَّات و به این ملتهایی که جنگزده شدند، و این شهرهایی که خراب شدند، اگر نرفتید، بروید ببینید و به ممالک خودتان اطلاع بدهید که اطلاع شما، یک سندی است برای آنها. و من امیدوارم که مسلمین محکوم کنند این جائر را و محکوم کنند این رژیم را. و امیدواریم که [ملت ] عراق هم به آمال خودش برسد که این دولت فاسد را از بین ببرد، و خودشان برای خودشان یک دولتی به دست ملت تحقق پیدا کند.

و من دعا می کنم، به خدای تبارک و تعالی التجا می کنم که ما مسلمین را بیدار کند و ما را به مقاصد اسلامی خودمان برساند. و دستهایی که تفرقه بین ممالک اسلامی می خواهند بیندازند قطع کند. و ممالک اسلامی همه با هم بدون اینکه نژادی در کار باشد، بدون اینکه زبانی در کار باشد، همان طوری که اسلام خواسته است مثل دندانه های شانه با هم مجتمع باشند. و اگر مجتمع شدند هیچ آسیبی به آنها نمی رسد و هیچ کشوری نمی تواند به آنها تعدّی کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 14، ص: 23-24

 

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (گرفتاری  ایران  و مسلمین)]

زمان: قبل از ظهر 4 بهمن 1360/ 28 ربیع الاول 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: گرفتاری ایران، مسلمین و کشورهای اسلامی

حضار: استادان، هیأت مدیره و دانشجویان مدرسه عالی علوم تربیتی و قضایی قم- مسئولان ستاد مرکزی جهاد سازندگی- فرماندهان سپاه پاسداران سراسر کشور- مسئولان هلال احمر- بانوان قم- طلاب و اهالی کاشان و اندیمشک

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

برطرف شدن موانع انقلاب، به دست ملت

من باید تشکر کنم از آقایانی که در این سرما و زحمت تشریف آوردند اینجا و اینجا را مفتخر کردند به وجود شریف خودشان؛ هم از بانوان و دوشیزگان قم و هم از علمای اعلام حوزه علمیه و هم از پاسداران و هم از جهاد سازندگی و دیگران و آقایان طلاب کاشان. ان شاء اللَّه خداوند همه ما و شما را موفق کند که به اسلام و خواستهای اسلام تا آخرین نفس پایدار باشیم و از هیچ توطئه یا تهدیدی خوف نداشته باشیم.

ما چند جور گرفتاری داریم؛ یک جور گرفتاریهای داخلی که همه می دانید از جهت جنگ و از جهت فسادهایی که گروههای فاسد می کنند و از جهات کمبودهایی که داریم، اینها به نظر می آید که خیلی اسباب این نشود که ما عقب نشینی کنیم. ما و شما آقایان و همه ملت که همه با هم هستند، گرفتاریهای داخلی را حل می کنند و امروز یک گرفتاری غیر قابل حلی ما نداریم. البته کمبودهایی داریم از قبیل کمبود قاضی، کمبود مبلغ، که این به عهده علمای حوزه علمیه قم و سایر حوزه هاست که با کمال کوشش در این مطلب پافشاری کنند. و وجود قاضی امروز خیلی محل احتیاج است و چند هزار قاضی ما لازم داریم، ایران لازم دارد و آن باید به همت والای علمای بلاد و مدرسین محترم حوزه علمیه قم- ایّدهم اللَّه تعالی- این کمبود و لو به دراز مدت، اما نه خیلی دراز مدت، این  کمبود ان شاء اللَّه، حل بشود و حل می شود. و همین طور تربیت مبلغین؛ مبلغین امروز خیلی مورد احتیاج است. در شهرها، در روستاها، در مناطق جنگی و همه جا، در کارخانه ها، همه جا مبلغ مورد احتیاج است و کمبود داریم. بسیاری از اوقات می آیند اینجا و شکایت دارند از اینکه نداریم مبلغ. باید باز حوزه علمیه، حوزه های علمیه همه جا خصوصاً، حوزه علمیه قم همت کنند که این نقیصه را هم ان شاء اللَّه، رفع کنند و مسئله ای نیست و خواهد رفع شد.

جنگ هم یک مسئله ای بود که انسان خیال می کرد که یک هائله ای  است برای ما و یک مسئله ای است بسیار مهم، لکن معلوم شد که منافعش بیشتر از ضررهایش بود.

آن انسجامی که در اثر جنگ بین همه قشرها پیدا شد و آن معنای روحانی و معنوی ای که در خود سربازان عزیز از ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به نمایش گذاشته شد و آن روح تعاونی که در همه ملت از زن و مرد در سرتاسر کشور تحقق پیدا کرد، به دنیا فهماند که این مسئله ای که در ایران است با همه مسائل جداست. اینجا از باب اینکه اصل نهضت را خود ملت کرد و به ثمر رساندنش هم به دست خود ملت شد، چیزهایی که بر ضد این نهضت و بر ضد این انقلاب است، باز به دست خود ملت از سر راه برداشته می شود و ان شاء اللَّه این هم به زودی حل خواهد شد.

مسئله گرانی و مسئله احتکار و اینها هم کراراً، گفته شده است به اینکه اینهایی که گرانفروشی می کنند، اینهایی که احتکار می کنند، اینها انصاف داشته باشند که این ملتی که با خون خودش و با زحمت خودش شما را از آن اختناق بیرون آورد و مسئله آن ناامنی به صورت قانونی را از بین برد، هیچ انصاف نیست که شما با این ملت با این مستضعفین این طور کنید. می دانید که گرانی و احتکار تلخی اش به ذائقه مستضعفین و عامه مردم محروم است، مشکل برای اینهاست و الا آنهایی که بالانشین اند و از طبقات مستکبر هستند و بالانشین، آنها برایشان این امور خیلی مطرح نیست؛ هم ذخیره ها دارند و هم اموال زیاد، هر قیمتی هم باشد می توانند تهیه کنند. این مستضعفین هستند که بار این زحمت به دوش آنهاست و بار انقلاب هم به دوش قوی محترم آنها بود و هست و امیدواریم که این مسأله هم حل بشود، با انصاف فروشندگان و ثروتمندان و با توجه به اولیای امور. این مسائل داخلی یک مسائلی است که و لو به دراز مدت حل می شود.

بحمد اللَّه، جهاد سازندگی به طوری که آقا خواندند و ریز این فعالیتها را دادند، بسیار انسان را دلخوش می کند و امیدوارم که فعالیت بیشتر از این بشود و به روستاها، به مستضعفین، به محرومینی که در طول تاریخ محروم بودند، به اینها بیشتر رسیدگی بشود و می شود. و من تشکر می کنم از این همه زحمتها و امیدوارم که از این به بعد هم آقای نوری که در این جرگه وارد شده اند، با هدایتهایی که می کنند و زحمتهایی که می کشند، و با زحمتهای سایر برادرهای محترم، مشکل هم هر چه باشد، ان شاء اللَّه حل بشود.

مشکلهای داخلی ما یک قسم مشکلات هست که به دست خودمان باید حل بشود و همه ملت باید در این باب کوشش کنند. آنهایی که کار می توانند بکنند کار بکنند، زراعت می توانند بکنند زراعت بکنند و این مشکل را، مشکل اقتصادی را با دست خود ملت ان شاء اللَّه حل بشود و ملت ما به خودکفایی ان شاء اللَّه برسد.

مشکل دانشگاهی هم حل شده است و می شود. من از بعضی روزنامه ها گله باید بکنم که گاهی در تیترهایشان یک مطلبی که از یک راه می خواهد برود، منحرفش می کنند به راه دیگر. ما می گوییم دانشگاهها باید باز بشود و در خلال باز شدن زحمت کشیده بشود از جناح خود دانشگاهیها و از جناح روحانیون و جناحهای دیگری خدمت کنند تا اینکه دانشگاهها به آن ترتیب اسلامی برسند. می بینیم که گاهی وقتها در روزنامه ها می گویند که دانشگاهها تا اصلاح نشود، نباید باز بشود، گاهی هم گردن من می گذارند این حرف را؛ من از آنها گله دارم که من که می گویم که دانشگاه چون اصلاحش طولانی است باید باز بشود، نه اینکه صبر کنند تا آن آخر. و یک مطلبی هم به شورای انقلاب فرهنگی عرض می کنم که از قراری که بعضی از آقایان گفتند، ایراد زیاد می گیرند. یک مسأله، مسأله این است که اشخاصی که فاسد هستند و می خواهند افساد بکنند در دانشگاه، حرفی نیست که اینها باید در دانشگاه راه پیدا نکنند، آنهایی که دانشگاه را سنگر کرده بودند و اتاق جنگ درست کرده بودند و این مفاسد را ایجاد می کردند، آنها را باید شناسایی کنند و کنار بگذارند. اما یک دسته جوان هستند از دخترها، از پسرها که اینها گاهی در سابق یک ابتلائاتی به معصیتهایی داشتند و بعد توبه کردند، اینها را نباید آقایان بگویند که شما در فلان وقت یک کار خلافی کردید و حالا دیگر باید محروم باشید از دانشگاه؛ خیر، در توبه باز است، خدای تبارک و تعالی در توبه را باز گذاشته است برای همه معاصی. البته مفسدها نباید باشند، لکن اشخاصی که توبه کردند، اشخاصی که قبلًا افسادی نکرده بودند لکن یک- مثلًا- خلافی کرده بودند، چه دخترها و چه پسرها و حالا پشیمان شدند، اینها را ما باید با آغوش باز بپذیریم و توبه آنها پیش خدای تبارک و تعالی مقبول است و اینها هم راه پیدا کنند به دانشگاه و این جوانها را مأیوس نکنید. این جوانها ذخیره این ملت هستند. انحرافی اگر بوده است فی الجمله، آنها هم که توبه کردند. بنا بر این، دانشگاه را باید با جدیت باز کنند و با جدیت دنبال این بروند که به طور حتمی اسلامی اش کنند و تربیتهای اسلامی در آن باشد.

یک گرفتاری هم ما راجع به مسلمین داریم و این گرفتاری که راجع به کشورهای اسلامی است، این باید به دست خود کشورهای اسلامی حل بشود. این را همه می دانند و همه می دانید که آنچه که بر سر مسلمین آمده است، از این قدرتهای بزرگ است و آنچه که باید این مشکلات را حل بکند، وحدت کلمه مسلمین است. این مسلمینی که باید همه دولتهایشان و ملتهایشان دست به دست هم بدهند و مهاجمین به اسلام را، صهیونیسم را که مهاجم به اسلام است و دشمن سرسخت اسلام است و در صدد این است که یکی بعد از دیگری کشورهایی از شماها بگیرد، به جای اینکه همه با هم متحد بشوید و این  جرثومه فساد و سرطان را از بلاد مسلمین بیرون کنید و پاک کنید، با هم می نشینید یا صحبت می کنید، یا صحبتی می کنید که به نفع آنهاست. همه همّ و غم بعضی از این کشورها این شده است که در ایران اسلام را می خواهند پیاده کنند. ایرانی که از اول فریاد زده است که ما باید فلسطین را، قدس را آزاد کنیم، هر روزی برایش یک نغمه ای می سازند و هر روزی یک بساطی درست می کنند که ایران با- مثلًا- اسرائیل بست و بند دارد! چه داعی دارید شما که از اسرائیل این طور توهین می بینید، این طور اهانت می کند، این طور حیثیت شما را پایمال می کند، بلندیهای جولان را غصب می خواهد بکند و می گوید من اعتنا به هیچ قدرتی ندارم، یک همچو جرثومه فسادی را شما باید با اتفاق خودتان از بین بردارید. اگر از بین برندارید، این یک ماده سرطانی است که سرایت می کند به جاهای دیگر، اکتفا به جولان نمی کند، رأی آنها این است که اسرائیل از همه نژادها بالاتر است و از فرات تا نیل هم مال اوست و همه این جاها باید برگردد به اسرائیل و شما نشستید سر یک امور جزئی و سر یک امور خیلی ناچیز با هم دعوا می کنید و همه همّتان را این قرار دادید که نبادا ایران یک وقتی یک حرفی بزند. ایران که همه ارگانهایش فریاد می زنند که ما نظری نداریم به دولتهای دیگری و ملتهای دیگری، الا اینکه با آنها متحد بشویم و فساد را از منطقه بیرون کنیم، دشمنی با ایران را می کنند. این چرا باید این طور بشود؟

باید توجه بکنند سران قوم توجه بکنند روشنفکران قوم، توجه بکنند علمای بلاد، توجه بکنند علمای کشور همه جا؛ توجه بکنند به اینکه دشمن کی هست و دوست کیست و باید دشمن را بیرون کرد و با دوست دست اتحاد داد. این گرفتاری با دست همه مسلمین باید حل بشود و تا اتحاد بین همه مسلمین نشود، این گرفتاریها هست؛ این یک گرفتاری عمومی است برای همه مسلمین.

یک گرفتاری هم گرفتاری برای همه جهان است؛ همه مستضعفان جهان. این  گرفتاری به اضافه همه گرفتاری ها زیر سر امریکا و شوروی است. اگر امریکا پشتیبانی از اسرائیل نمی کرد، اسرائیل می توانست فلسطین را غصب کند؟ می توانست ادعا کند که جولان مال ماست و آن را برای خودشان ثبت کند؟ اگر امریکا نبود و این قدرت شیطانی نبود، این همه فساد در بلاد مسلمین حاصل می شد؟ این همه خونریزیهایی که در بلاد مسلمین انجام می شود با تحریکات امریکاست. امریکا و آنهایی که با او هستند، این طورند و از این طرف شوروی هم همین طور. دنیا اگر بخواهد از شرّ فساد آسوده بشود، باید همه مستضعفین دست به هم بزنند و قدرتهای اینها را محدود کنند در حکومتهای خودشان. اسرائیل می آید جولان را برای خودش قرار می دهد و ملحق می کند به سایر ملکهای غصبی اش. آن وقت این سازمانهایی که خود، ساخته خود نیستند و از ملتها نیستند، بلکه چند تا دولت بزرگ اینها را درست کرده اند، یک وقت می بینی که همه یک بساطی درست می کنند، یک صورتی درست می کنند، با هم چه می کنند و یک دسته زیادتری رأی به آن طرف می دهند و بعد هم امریکا می آید وتو می کند. این از آن حکومت جنگل بدتر است، حکومت جنگل باز جنگلی است. حکومت جنگل حکومت قلدری است، لکن اینها حکومت می کنند و بدتر از جنگل عمل می کنند و به خورد ملتها می خواهند بدهند که سازمان حقوق بشر ما داریم، سازمان ملل متحد ما داریم. همان معنایی که در جنگل باید حاصل بشود بدتر از او را در امریکا و شوروی می کنند و بعد سازمان بین المللی هم می آید یک مانوری می دهد و یک بساطی درست می کند، رأی هم یک عده ای بر خلاف می دهند، همه هم بر خلاف می دهند، لکن همه هم می دانند که این رأی بر خلاف، اثری ندارد. وقتی همه اینها می دانند رأی بر خلاف، اثر ندارد برای اینکه امریکا ایستاده و با یک «نه» تمام می شود، این کار لغوی نیست که اینها می کنند؟ کی را می خواهند بازی بدهند؟ اصل اساس این را خود اینها درست کرده اند، اساس این سازمانها ساخته خود اینهاست. اگر ساخته خود اینها نبود، به چه مناسبت باید یک کشوری یا چند تا کشور قلدر حق وتو داشته باشند؟ این را هم از اول خودشان درست کرده اند و این را هم درست کرده اند برای بازی دادن ملتهای کوچک، مستضعفین جهان. بدتر از این جنایت و بدتر از این وحشیگری در عالم نیست.

حکومتهای جنگل باز یک فطرتی دارند، روی آن فطرتشان هم باز ظلمشان را بالسویه می کنند. اما این سازمانها و آنهایی که با دست آنها، با دست جنایتکار آنها این سازمانها درست شده است، آنها تمام حیثیت و انسانیت بشر را از بین می برند با اسم اینکه ما طرفدار حقوق بشر هستیم؛ طرفدار حقوق بشر که آن همه جنایت را در عالم دارد واقع می شود با دست این دو تا قدرت و هیچ کلمه ای نمی گویند، یا اگر بگویند، به شوخی شبیه تر از جدی است؛ آن وقت راجع به ایران آن مسائل را می گویند. باز هم توقع این را دارند که ایران گوش کند به حرف آنها. ایران دیگر راه اسلامی را پیش گرفته و همه این سازمانهایی که هستند، اینها را نوکر ابرقدرتها می داند.

بالاخره، اگر بخواهد بشر، مستضعفین عالم اگر بخواهند یک زندگی شرافتمندانه انسانی داشته باشند، باید همه مستضعفین جهان به هم دست بدهند و قدرت این قدرتمندانی که حق وتو دارند، اینها را باید محدود کنند.

خداوند ان شاء اللَّه دنیا را از شرّ این ابرقدرتها نجات بدهد. و ملتهای اسلامی را از شیطان داخلی خودشان نجات بدهد و ملت ما را هر چه بیشتر منسجم کند. و علما و مدرسین و روشنفکران ما را همان طوری که خدمت تا کنون کرده اند، توفیق خدمت عنایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 15، ص:515- 521

سخنرانی [در جمع نمایندگان مجلس شورا (رسالت ، جایگاه و عملکرد مجلس)]

زمان: صبح 4 بهمن 1361/ 9 ربیع الثانی 1403

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: رسالت، جایگاه و عملکرد مجلس

مناسبت: آستانه سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی

حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) و نمایندگان مجلس شورای اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

برتری مجلس شورای اسلامی بر مجالس سابق

از آقایان تشکر می کنم که در این هوای سرد و با این برف تشریف آوردند و از نزدیک، ما خدمتشان می رسیم.

من در این مسأله هیچ شکی ندارم که این مجلس بهترینِ مجالسی است که در همه دنیا هست و بهترینِ مجالسی است که از صدر مشروطیت تا حالا بوده است. من از همه شما بیشتر، زمانهای سابق را ادراک کرده ام. من از زمان قاجار و تا حالا مجالس را دیده ام و کیفیت اینکه مردم چه جور انتخاب کردند و چقدر دخالت داشتند مردم، و افرادی که در مجلس آمدند چطور بودند، و این سنوات آخر را که همه آقایان می بینند و دیده اند. در تمام طول مشروطیت، این مجلس به این ترتیب که تمام افرادش تقریباً متدین و معتقد به اینکه باید اسلام حکومت کند، در تمام دوره ها نبوده است این. و در انتخاباتی که من از بچگی انتخابات را در حدود خودمان و بعد هم که از جاهای دیگر هی شنیده شده است، انتخابات هیچگاه به طور کلی در دست مردم نبوده است. یک مدت زیادی به دست متنفذین منطقه، مناطق، خانها و مالکین بزرگ و اینها بوده است، و در آن وقتی که دیگر آن بساط آنها، قدرتهایشان از بین رفت، دربست در دست حکومت وقت بوده. اگر در تهران مثلًا یکی دو نفر، چند نفر که انتخاب می شدند، انتخاب مردم بود و باقی اش نبود - برای اینکه تهران فرض کنید جایی بود که خیلی نمی شد فشار بیاورند- اما جاهای دیگر مسأله، مسئله مردم در کار نبود، یعنی شورای ملی، ما در هیچ وقت نداشتیم. اگر چند نفر هم ملی در آنها بوده است، لکن مجلس همچو مجلسی نبود که یک شورای ملی باشد. و ما امروز داریم یک شورای اسلامی و ملی به حسب آن بعد صحیحش مشاهده می کنیم.

من در این شک ندارم، در اینکه آقایان وکلا همه به حسب نوع- و اگر استثنا بشود یک استثنای بسیار نادر است- حسن نیت دارند. در این هم من هیچ تردیدی ندارم و در این معنا هم که مجلس در رأس همه ارگانها واقع است و مجلس، ملت است که متبلور شده است و تحقق پیدا کرده است در یک جای محدود، این هم بی اشکال است.

بناءً علیه ما تا اینجایش با همه آقایان موافقیم و اعتقاد هم همان طوری که دارید، داریم.لکن هیچ کس و هیچ دستگاهی و هیچ فردی نمی تواند ادعا کند که من نقص هیچ ندارم.اگر کسی ادعا کرد این را، این بزرگترین نقصش همین ادعاست. کسی نیست که بتواند بگوید که من دیگر بی عیب هستم. اگر بعض اشخاص پیدا بشود که خوب، بسیاری از عیوب را ندارند، لکن بی عیب ما نداریم در دنیا، و ما باید همیشه توجهمان به آن عیوب خودمان باشد. عیوب احتمالی، نمی گویم عیوب دارند، عیوب احتمالی. و انسان که بخواهد برای خدا کار بکند و به مقام انسانیت برسد، باید همیشه دنبال این باشد که ببیند چه عیبی دارد. دنبال این نباشد که ببیند چه حسنی دارد. برای اینکه، دنبال اینکه چه عیبی دارد، می شود که انسان درصدد رفع او برآید، و دنبال اینکه چه حسنی دارد، پرده می شود در چشم انسان و نمی تواند عیوب خودش را ببیند.

من میل دارم که این مجلس، یعنی همه میل دارید که این مجلس که از همین ملت تشکیل شده است و با رأی همین ملت تشکیل شده است و همه می دانید که این ملت جز اسلام انگیزه ای نداشتند، حتی مذاهب که رسمی هستند، آنها هم دیانت را می خواهند؛ خدا را می خواهند؛ رضای خدا را می خواهند. ما باید فکر این معنا باشیم که این معنا که رضای خداست و آرمان اسلام است، این معنا را به تمام معنا درصدد باشیم که متحقق کنیم. انسان گاهی دیدش، مجلس هم همین طور است، دیدها مختلف است، هر دو و همه جمعیت، اسلام را می خواهند، لکن دید از اسلام اختلاف دارد، و می دانید که تقریباً بسیاری از روشنفکرهای ما هستند، افراد تحصیلکرده ما هستند که اینها ادعای اسلامشناسی می کنند، لکن از اسلام بی اطلاع اند. این طور نیست که اسلام را به آن معنایی که دارد، به آن معنا بتوانند بفهمند. یک جنبه ای یا یک جنبه هایی را در آن مطالعه می کنند و مسائلی در آنجا مثلًا می فهمند، لکن جنبه های زیاد دیگری که در اسلام هست توجه نمی کنند؛ و این اسباب این می شود که یک اختلاف نظرهایی پیش بیاید. من میل دارم که، شما هم میل دارید که این مجلس طوری باشد که اگر قانونی را گذراند وقتی که در شورای نگهبان برود بیچون و چرا قبول کنند. شما می دانید که مردم اسلام را می خواهند، دیانت را می خواهند، رضای خدا را می خواهند. این همه مردمی که در ایران در این طول مدت مبارزه کردند و حالا هم دارند در جبهه ها مبارزه می کنند و در پشت جبهه ها هم مبارزه می کنند، اینها همه برای اسلام است و برای خداست. اینها را ما باید فکر این باشیم که این نظری که به مجلس دارند و نظر اسلامی دارند، این نظر محفوظ بماند. این نه مخصوص مجلس است، دولت هم همین طور است. همه کسانی که مشغول یک شغلی در دولت هستند، این معنا را باید توجه کنند که مردم توجه به اسلام دارند؛ انحراف مختصری اگر پیدا بشود در یکی از اینها، این انحراف را مردم نمی پذیرند. و ما باید برای خدا درصدد رضایت این مردم باشیم. یعنی، این مردمی که آن مجلسهای طاغوتی را به هم زدند و یک مجلس اسلامی درست کردند. دست بسیاری را از توی حبسها گرفتند و بیرون آوردند از تبعیدها، تبعیدشده ها را برگرداندند. اینها همه چیزهایی بود که مردم کردند. ما ادعا نمی توانیم بکنیم که من کردم؛ شما کردید؛ جامعه کرد، منتها به توفیق خدای تبارک و تعالی. خداوند این جامعه را طوری قرار داد و عنایت به طوری شد که این جامعه با دید اسلامی جلو افتادند. و جوانهایشان را فدا کردند و همه  چیزشان را دادند و آن رژیم را و آن کسانی که آن رژیم را تقویت می کردند رفتند و یک جمهوری اسلامی پیدا شد؛ و از این جهت، مردم دنبال اسلام هستند.

اگر خدای نخواسته، در مجلس شورا- نه به واسطه سوء نیت، به واسطه اینکه شناخت کم است- یک دسته ای گمان می کنند که مکتب سرمایه داری بهتر از مکتب کمونیست است مثلًا، یک دسته هم آن طرفش را خیال می کند، آن که خیال می کند او بهتر است، می رود سراغ اینکه ببیند در اسلام کجاها اسمی از این مسأله برده شده، بدون اینکه توجه به اطراف مسأله بکند، ببیند که آنجایی که گفتند، پهلویش چه گفتند. یک دسته می روند آن چیزی را که باز خودشان به نظرشان رسیده، می روند دنبال آنکه او را پیدا بکنند. من در نجف که مشرف بودم، می دیدم که در این دیوارهای نجف، کربلا، یک چیزهایی را همین بعثیها که اساس ادیان را منکرند و قبول ندارند، در آنجا نوشتند از نهج البلاغه. آنهایی که در نهج البلاغه راجع به- فرض کنید که- انتقاد از اینکه سرمایه داری اگر بزرگ بشود در پهلویش مظلوم پیدا می شود، این طور شعارها را می نوشتند، منتها آنها نیت سوء داشتند. آنها اشخاصی نبودند که بروند برای اینکه نهج البلاغه چه می گوید، اطاعت کنند.

و اما همان اشخاصی هم که حسن نیت دارند، خدمت می خواهند بکنند به این کشور، خدمت به اسلام بکنند؛ گاهی به واسطه بی توجهی به همه اطراف مسأله، می بینی که یک راهی را پیش گرفتند که این راه، راه به خیال خودشان اسلام است، لکن جهات دیگرش را توجه نکردند. از این جهت آنی که من آرزو دارم این است که ما، شماها که در مرکز قانونگذاری هستید و از همه مهمتر محل شماست، و دیگران هم که ما بعد این واقع هستند، ما تحت تأثیر هیچ مکتبی واقع نشویم. نمی خواهم بگویم همه شما تحت تأثیر واقع شدید، لکن یک عده ای ممکن است تحت تأثیر تبلیغات آن طرف یا تبلیغات آن طرف. ما باید راه مستقیم اسلام را بگیریم و مطالعات اسلامی داشته باشیم، یا از کسانی که مطالعات اسلامی دارند یاد بگیریم که آیا سرمایه داری تا چه حدود در اسلام قبول شده  است و اسلام درباره او چه می گوید، و کمونیست را اصل اسلام قبول دارد یا قبول ندارد. اگر یک مکتب انحرافی، ما را در تحت تأثیر خودش قرار بدهد، ما از اسلام غافل شده ایم. حسن نیت داریم، خیلی هم میل داریم که ملت چه باشد، صلاح این است که امروز چه جور بشود، صلاح برای اینکه اسلام تقویت بشود این است که امروز چه جور بشود. همه اطراف مسأله مطالعه نمی شود که ببینند آن صلاح آخری، آنکه اسلام گفته است، این یک مطلبی است از خداست. خدا این طور نیست که در نظر نگرفته باشد که مصلحت چی است برای یک ملت، یا برای یک جمعیت مصلحت چی است و مصلحت حالا باید این باشد، آن وقت آن باشد. آنجاهایش هم که مصلحتی در تغییرات بوده است، خدا گفته است آنها را. احکام ثانویه برای همین معناست که گاهی یک مسائلی در جامعه ها پیش می آید که باید یک احکام ثانویه ای در کار باشد، آن هم احکام الهی است، منتها احکام ثانویه الهی است. ما باید درصدد این معنا باشیم که اگر رأی به یک پیشنهادی می دهیم، توجه بکنیم که ما تحت تأثیر یک مکتبی از مکتبهای دنیا واقع نشویم. ما تحت تأثیر قرآن باشیم، تحت تأثیر احادیث از ناحیه پیغمبر- صلی اللَّه علیه و آله- اگر این طور بشود کارها زودتر می گذرد و کارها بهتر می گذرد؛ و نظر مردم به شما، همان نظری است که حالا هست. اگر ده مرتبه این طور اتفاق بیفتد که یک عده ای که اکثریت- فرض کنید- هستند، اینها یک چیزی بگویند، یک عده ای هم در اقلیت باشند چیز دیگر بگویند، برود در شورای نگهبان و رد کند، اکثریت را رد کند، نقض کند، اگر چندین دفعه این طور بشود مردم آزرده می شوند. یعنی آن شناخت مردم از شما ممکن است یک وقت خدای نخواسته، تغییر بکند و این از بزرگترین خطرهایی است که برای مجلس اسلامی است و برای اسلام است.

خطر بزرگ این است که امروز احتمال می رود که آن خطر برای ما باشد، این است که یک وقت ملت از حکومت برگردد. ملت را دیگران نمی توانند برگردانند. امریکا هر چه  به حکومت ما فحش بدهد و به مجلس ما فحش بدهد یا به افراد فحش بدهد، پیش مردم، اینها معتبرتر می شوند. و از آن طرف دیگران، منحرفین هر چه شما را بدگویی کنند برایتان بهتر است. مصیبت آن وقت بود که از شما تعریف کنند. اگر چهار مرتبه امریکا، من آن اوایل می گفتم این را که اینها نمی فهمند چطور اشخاص را زمین بزنند، چهار دفعه تعریف کنند از یک کسی، تعریف کنند از یک چیزی، وقتی تعریف کردند، مردم می فهمند این عیبی دارد که اینها تعریف می کنند از او، لکن خدا خواسته است که اینها نفهمند. اگر چند مرتبه مردم ببینند که در مجلس، آنهایی که فرستادند در مجلس و همه را به دیانت می شناسند، اینها رأیهایی می دهند که فقهای شورای نگهبان برای خاطر مخالفتش با اسلام رد می کند، خوب، درشان شبهه پیدا می شود. شما کاری بکنید که تحت تأثیر هیچ کس، خودتان را از تمام مکاتب دنیا تبرئه کنید و نصب العین شما اسلام و قرآن و احادیث اسلامی باشد؛ منتها چه احکام اولیه، چه گاهی احکام ثانویه. اگر این طور بشود، شورای نگهبان رد نمی کند دیگر. و من خوف این را دارم که یک مدتی که شما گفتید و آنها نپذیرفتند، مردم درشان شبهه پیدا بشود، چنانچه این خوف برای دولت هست. اگر دولت همان مسیر مردم را سیر کند، اگر دولت با این مردمی که در صحنه بودند، چه از بازرگانانشان و چه از- عرض می کنم که- دیگر مردمشان و چه از کاسبهای جزئشان، همه اینها- الّا نادری  که هیچ وقت نبودند- اگر دولت کاری بکند که اینها را یک وقتی همه را ناراضی کند، از حیث اینکه مالیاتها را زیاد کند بدون وجه، از حیث اینکه جرم برای تأخیر مالیات بدون وجه، از اینکه جریمه برای یک مسائل قرار بدهد بدون وجه، و همین طور قضاتی که در اطراف هستند، اگر خدای نخواسته، طریقشان را یک نحوی قرار بدهند که مردم کم کم شک در اینها بکنند، آن روز است که برای ما مصیبت پیش می آید؛ آن روز است که نه جنگ می تواند پیروز بشود و نه مجلس می تواند موفق باشد و نه دولت؛ آن روز است که باید فاتحه را بخوانیم. شما آقایان باید توجه به این معنا بکنید که مسائل را طوری طرح بکنید، مسائل را طوری رأی به آن بدهید که در شورای نگهبان رد نشود؛ یا اگر رد می شود در هر سالی یکی دو تایش رد بشود. اما شما از این ور یک ماه زحمت بکشید و صحبت بکنید و رد و ایراد بکنید و یک مسئله ای را تمام کنید، آنها بعد از چند روز بگویند اینها خلاف شرع است، با اسلام نمی سازد، یا با قانون اساسی مخالف است که آن هم از روی اسلام است، این وهن برای مجلس می آورد و این خوف برای ما ایجاد می کند که مبادا یک وقتی مردم خیال کنند که اینها تدین ندارند؛ توجه ندارند که نه، تدین دارند، دیدشان آن دیدی که باید باشد بعضی شان نیست و الّا نه اینکه بی تدین باشند، خیرخواه اند، حسن نیت دارند، تدین دارند، اما این طور نیست که همه اینها در دیدها یک طور باشند، و همه اینها در مسائل یک طور باشند. باید طوری بشود که اگر شما با هم اختلاف کردید، مثل اختلاف دو تا مجتهد باشد در مسائل، اختلافی باشد که دو مجتهد با هم دارند. آن اختلاف اگر باشد، پیش مردم هم مقبول است، پیش شورای نگهبان هم مقبول می شود. و اما اگر بنا باشد که یکی اش از یک طرفی بیفتد که شورای نگهبان بگوید این خلاف اسلام است، شورای نگهبان نمی گوید که این خلاف فتوای من است یا خلاف فتوای زید است، او می گوید خلاف اسلام است، اگر این طور بشود و تکرار بشود، این خطری است برای شما و برای همه. و اگر دولت هم بخواهد این طور مشی که گاهی وقتها می شود، این را ادامه بدهد و مردم را در فشار قرار بدهد، بازار را در فشار قرار بدهد، بداند که فاتحه آن دولت هم خوانده خواهد شد. جلب نظر مردم از اموری است که لازم است. پیغمبر اکرم جلب نظر مردم را می کرد. دنبال این بود که مردم را جلب کند، دنبال این بود که مردم را توجه بدهد به حق. شما هم باید دنبال همین معنا باشید، دولت باید دنبال همین معنا باشد، ارتش باید همین معنا را داشته باشد، پاسدارها باید همین طور باشند. اگر خدای نخواسته، بعضی از پاسدارها جوانی بکنند و یک کاری که بر خلاف موازین است انجام بدهند، اگر این تکرار بشود خدای نخواسته، چشم مردم از آنها، رأی مردم از آنها برمی گردد و مورد سئوال واقع می شوند و این مصیبت است. شما گمان نکنید که قدرت نظامی شما را نگه  داشته است، قدرت ایمان شما را نگه داشته است و پشتیبانی ملتها، ملت. این را باید، این پشتوانه را باید حفظش بکنید. اگر این پشتوانه خدای نخواسته، یک وقتی از دست ما برود، همه ما از بین خواهیم رفت و اسلام هم دستخوش باز یک مسائل دیگر می شود.

و ما امروز مسئول اسلام، مسئول قرآن شریف، مسئول همه انبیا هستیم، باید ما بر وفق آرای آنها عمل بکنیم.

و یک کلمه دیگر هم باید عرض کنم و آن اینکه گاهی وقتها یک کلمه ای- فرض کنید که- من می گویم، یک چیزی من می گویم، به نظر شما هم خوب می آید مثلًا، آن وقت می بینی که در جاهایی، از این یک برداشتهایی کرده اند که مشغول معصیت شده اند.

به من اطلاع داده اند- من که بیرون نیستم، اما اشخاصی به من اطلاع داده اند- که بعضی نوارهای بسیار مفتضح در بعضی از جاها هست به عذر اینکه فلانی گفته است که کسی حق ندارد به کسی؛ من همچو چیزی می گویم که کسی حق ندارد نهی از منکر کند؟! من اگر بفهمم که واقعاً این صحت دارد، اذن می دهم به آن کسی که می خواهد اینها را، از اطراف خیابانها بیرون کند، این دکانهایی که این کارها را می کنند دکانشان را برچیند.

خودشان توجه کنند که این مسائل، یک مسائلی است که آبروی اسلام در خطر است برایش. در جمهوری اسلامی علناً یک همچو مسائلی در خیابانش بشود، این را نمی شود تحمل بکنند، مردم تحمل نمی کنند. و به من نسبت می دهید، دروغ نسبت می دهید، من همچو کاری نمی توانم بکنم که یک مسأله خلاف شرع را من بگویم، نخیر، باید بشود. ما چیزهایی که بر خلاف است می گوییم نباید باشد، نه [اینکه ] چیزهایی که بر خلاف است باید باشد.

بنا بر این پاسدارها که عزیزترین افراد هستند در این کشور باید فکر کنند که این عزت خودشان را و این محبوبیت خودشان را حفظ کنند. اگر این حفظ نشود پوسیده می شوند، از بین می روند و این به این است که مشیشان را مشی اسلامی قرار بدهند. دادگاهها مشیشان را مشی اسلامی قرار بدهند. می دهند اما خیلی توجه کنند. اگر یک جا دیدند که یکی اشتباه کرده، اشتباه را به او بگویند. اگر دیدند تعمد کرده، اطلاع بدهند تا با او رفتار اسلامی بشود. و بالاخره همه ما، همه این دولت و همه این اشخاصی که در کارهای دولتی، یا در کارهایی که در جمهوری اسلامی باید بشود دست به کار هستند، باید این حیثیت خودشان را پیش مردم حفظ کنند. و این حیثیت حفظ می شود به اینکه به مُرّ اسلام عمل بشود، اعم از احکام اولیه و چنانچه نشد و تشخیص داده شد به اینکه الآن مصلحت در حکم ثانوی است، احکام ثانویه؛ و اما این هم باید روی تشخیص صحیح باشد.

خوب، یک نفر می نشیند می گوید که الان حکم اضطراری است باید فلان چیز بشود، یک عده ای می گویند نیست اضطراری، اینکه نمی شود گفت که حالا که یک عده ای گفتند اضطراری است، ما او را می گیریم، فرض کن چند نفر هم او اکثریت دارد. شما باید یک کاری بکنید که اضطراری را قبول کند، شورای نگهبان قبول کند، مجلس لا اقل دو ثلث اش رأی بدهد به اینکه این امر اضطراری است، مشورت کنند با اشخاص مطلع. ما باید به مُرّ اسلام عمل کنیم. آقایان، شما باید به مُرّ اسلام، هم تکلیف شرعیتان است، هم حکم عقل است که ما باید حفظ کنیم مردم را. اگر یک وقتی مردم تو خیابان ریختند و شعار بر ضد ما دادند، شعار بر ضد کسانی دادند، خوب، آن وقت چه مصیبتی است. ما بسمان است آن شعارهایی که در خارج برایمان می دهند و آن شعارهایی که منافقین می دهند و امثال آنها. ما وقتی مردم را داریم، اسلام را داریم و رضای خدا را داریم، همه چیز داریم و هیچ یک از آن تبلیغات سوء تأثیری نمی کند؛ اما اگر خدای نخواسته مردم یک وقتی لغزش پیدا کردند، دیدند شما خدای نخواسته دارید یک کار خلافی می کنید و خیال کنند عمد است، خوب، آنها که نمی دانند این مسائل را، توده مردم که نمی توانند مسائل را تحلیل کنند به طوری که بفهمند که کجا عمد بوده، کجا نبوده، فلان آقا چه بوده است، او چه بوده، این مصیبت می شود برایتان. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه جدیت زیاد در این مسأله بکنید. و ان شاء اللَّه رأیهایی که شما می دهید، مشورتها زیاد باشد. بلکه گاهی وقتها با بعض افراد شورای نگهبان مشورت کنید و بعد از اینکه مشورت شد و این  امور آن طور شد، دیگر نه شورای نگهبان رد می کند و نه مردم ناراضی می شوند. مردم وقتی دیدند یک حکمی را حکم خداست، مجلس گفته است، شورای نگهبان هم که دنبال این است که احکام اگر خلاف اسلام باشد ردش کنند، حالا که قبول کردند اسلامی است، مردم با اسلام که دعوا ندارند. مردم، اسلام هر چه بفرماید قبول می کنند. کسی که جوانش را برای اسلام می دهد دیگر دنبال این نیست که مثلًا فلان چیز را ندارد، چطور باشد، یا فلان چیز را دارد، چه بشود. ما باید این اسلام عزیز را نگهداری بکنیم. مجلس اسلامی ما نگهبان اسلام باشد و همه ارگانها و دولت، نگهبان اسلام، خدمتگزار اسلام باشد؛ وقتی خدمتگزار اسلام شد همه مسلمانها با آن موافق هستند. چه در ایران و چه در خارج ایران، همه با آن موافق هستند. آن عده ای هم که مخالف هستند، مخالف اسلام اصلش هستند، آنها هم تأثیری دیگر حرفهاشان ندارد.

و من هم امیدوارم ان شاء اللَّه که این جنگ بزودی تمام بشود و به نفع شما تمام بشود، به نفع اسلام تمام بشود و اشخاص اگر چنانچه، یک وقت احتیاج به آنها شد باز بروند به جبهه ها؛ اگر احتیاج باشد واجب است بروند، اگر احتیاج نباشد، نه، لازم نیست. گاهی وقتها هم آنها می گویند نباید بیایند. و کمک کنند و ان شاء اللَّه با دولت هم کمک کند راجع به شاهراه سازیها، راجع به این مسائل، باید دنبال این باشند که کمک بکنند. و الآن ما کارمان آنی که در رأس امور است همه می دانید که الآن جنگ است. اگر این حل شود مسائل دیگر چیزی نیستند، حل می شوند ان شاء اللَّه. خداوند همه شما را حفظ کند و موفق کند و سلامت بدارد و برای اسلام همه ما خدمت کنیم. و ان شاء اللَّه هواهای نفسانی را کنار بگذاریم و آن چیزی را که به حسب حدیث پیغمبر اکرم است که: انَّ اخوَفَ ما اخافُ عَلَیْکُمْ اثْنان  یکی اتّباع هواست، یکی هم طول امل است. هواها از بین برود، طول املها از بین برود. این طور نیست که ما همیشه باشیم، دیر و زود دارد، زود و دیر دارد، چند روز این، چند روز آن، چند روز آن، هر کسی پنج روز نوبت اوست و بعدش وارد می شود به یک دنیایی که دنیای همیشگی است، ابدی است، یا ابدی در نعمت، ان شاء اللَّه شماها باشید یا خدای نخواسته طور دیگر. بنا بر این، ما باید رضای خدا را به دست بیاوریم و دنبال این باشیم که رضای او به دست بیاید. حالا او روشنفکری که یک خیال دیگر می کند، هر چه می خواهد بگوید. آن دولت دیگری هم که یک چیزی می گوید، نِقی می زند، آن هم هر چه می خواهد بگوید. آن منافقی هم که یک چیزی می گوید، آن هم هر چه می خواهد بگوید. ما رضای خدا را به دست بیاوریم، چیزهای دیگر سهل است.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 17، ص: 245-255

 

 

 

. انتهای پیام /*