کد مطلب: 2908 | تاریخ مطلب: 01/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 1 بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)   1 بهمن ماه

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره رمز پیروزی  انقلاب ]1 بهمن 57

نامه [به نمایندگان مجلس درباره اصلاح اصل دوازدهم قانون اساسی ]1 بهمن 58

پیام [یازده ماده ای به نیروهای مسلح و ملت ایران درباره امور مربوط به  جنگ ]1 بهمن 59

حکم [به آقایان نیّری و رئیسی (رسیدگی به پرونده های راکد در شورای عالی قضایی)]1 بهمن 67

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره رمز پیروزی  انقلاب ]

زمان: 1 بهمن 1357/ 22 صفر 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: رمز پیروزی انقلاب، حفظ اتحاد و یکپارچگی و قیام برای خدا

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

وحدت کلمه ملت منشأ قدرت و پیروزی

من قبل از اینکه چند کلمه با آقایان صحبت کنم، باید از عموم این جوانها و برادران و خواهرانی که در خارج کشور هستند و در این مدت که من موجب زحمت آنها شدم، هم تشکر کنم و هم عذر بخواهم. من از خدای تعالی سلامت همه شما را و عزت و سعادت همه را خواهانم، و امیدوارم که در ایران یک محیط صحیحی که تحقق پیدا کند، شما همه برگردید و به ملت خودتان و به کشور خودتان خدمت کنید.

شما دیدید که در اثر وحدت کلمه در جامعه ایرانی یک قدرتی که خودش را ابرقدرت حساب می خواست بکند و دنبال او ابرقدرتها بودند، همه ابرقدرتها از او تأیید کردند بلکه مع الأسف دوَل اسلامی هم- قاطبتاً تقریباً- با او همراهی کردند، دیدید که با وحدت کلمه ملت، تمام کنگره های قصرش فرو ریخت یکی بعد از دیگری. آن حزب «رستاخیز» ی که آن قدر برای آن مدیحه سرایی کردند، هم خود او و هم عمال خبیث او آن قدر درباره آن مبالغه ها کردند، مدحها خواندند. و خود ایشان گفت که اگر کسی داخل این حزب نشود او را ما تذکره اش را می دهیم و می گوییم برود بیرون، آن قدر پافشاری راجع به این حزب کرد لکن ملت ایرانْ مقابل حزب و مقابل حزب ساز و مقابل تانک و توپ و مسلسل ایستاد و مجبور کرد این آدم دیکتاتور را به آنکه از حزبش صرف نظر بکند و حزب را کَانْ لَمْ یَکُنْ فرض کند. و آن خیانتی که کرده بود راجع به تغییر تاریخ  اسلام، باشرفترین تاریخها، سازنده ترین تاریخها، آن تاریخی که انسانها را- مستضعفین را بیدار کرد و تمام قلدرهایی که در آن وقت بودند خاضع کرد و انسانِ به تمام معنا، با همه ابعاد، هم ابعاد معنوی و هم ابعاد مادی ساخت، و این شخص می خواست این شرافت را از ایران سلب کند و اصل اسلام را پایکوب کند و تاریخ جاهلیت شاهنشاهی را به جای آن بگذارد، و دیدید که به واسطه همت مردم ایران همه قشرها قیام کردند، و این مطلب را هم ملزم شد که از دست بدهد. و دیدید که به واسطه اتفاق کلمه ای که شما ایرانی ها داشتید این آدم با آن همه مداحیهایی که خودش از خودش می کرد و دیگران از او و آن همه حرفها که درباره او مدیحه سراها می گفتند، ملزم شد که بیاید در مقابل ملت و توبه کند و عذر بخواهد؛ برای اینکه مردم را فریب بدهد البته، لکن ملزم شد به اینکه عذر بخواهد. و دیدید که اتفاق کلمه شما ملت ایران موجب شد که تمام ابرقدرتها عقب زدند؛ و اول که از او حمایتها کردند، هر کدام حرفها زدند: دخالت نظامی می کنیم، تجزیه می شود ایران، از این حرفهایِ- شعرهایی که همیشه می خوانند خواندند، و شما دیدید که با اینکه همه ابرقدرتها دنبال سر او بودند و می خواستند از او حمایت کنند، ملزم شد که از ایران بیرون برود و حالا هم بیرون ایران است؛ و مع الأسف فرار کرد از چنگ مسلمین و از چنگ جوانهای ما و لیکن یک آتیه نزدیکی او را به ایران خواهند خواست- ان شاء اللَّه [ان شاء اللَّه حضار] و او ذخایری که از ملت ما برده است و در این آخر هم حمل کردند به خارج از ایران، این ذخایر را و آن مالهایی که از ایران برد ان شاء اللَّه از او گرفته خواهد شد [ان شاء اللَّه حضار] و به سزای اعمالی که کرده است و ظلمهایی که کرده است ان شاء اللَّه می رسد.

گرچه قبلًا هم عرض کردم که ما قدرت این را، یعنی اصلًا از بشر همچو قدرتی ساقط است که بتواند سزای اعمال این طور جنایتکارها را بدهد؛ آن قدری که در قدرت انسان است همین مقدار است که اگر یک نفر یکی را کشت، به جای او او را بکشند اما اگر یک  کسی یک ملتی را به این وضعی که الآن ملاحظه می کنید کشاند، قتل عامها کرد، حبسهای طولانی، جوانهای ما را در حبس برد و به پیری به ما برگرداند، در بین اینهایی که در حبس بودند و پانزده سال حبس بودند، بعضی دستها که با من مصافحه می کردند آن وقت دست یک پهلوان بود و حالا که مصافحه می کند دست یک آدم عادی شده. آن زجرها و ناراحتیهایی که به جوانهای ما، به روشنفکرهای ما، به علمای ما، به دانشگاهیهای ما، به بازرگانهای ما، آن زجرها و تبعیدها و آن قدر زحماتی که به اینها دادند و اینها متحمل شدند، ما نمی توانیم جبران کنیم. یک جان بیشتر ندارد؛ شما همه تان هم جمع بشوید همان یک جان را از او می گیرید. او صدها جان از بهترین فرزندان اسلام گرفته است، حالا شما هم یک جان از یک نفر آدمی که ارتباطش به اجانب بیشتر از ارتباطش به ملت ماست بگیرید، این نمی شود جبران. شما فرض بکنید که یکوقت دست شما بیاید، دست و پای او را ببرید و چشمهایش را درآورید، از این کارها هم بکنید- فرض کنید- باز هم جبران نمی شود. این دلیلِ بر این است که یک عالَم دیگری هست که جبران این طور چیزها در آنجا می شود. برای هر کشتنی، کشتن و زنده کردن کشتن و زنده کردن ممکن است. برای زجرهایی که به جوانهای ما داده، زجرهای طولانی و تا ابد ممکن است باشد. نمی شود آقا که یک کسی بیاید و سی و چند سال به این مردم آن جور حکومت جائرانه بکند و مأمورینش در همه اطراف بلاد با زن و فرزند و جوان و پیر ما، عالِم و غیر عالِم ما آن طور رفتار بکنند و ما هم نتوانیم جبران بکنیم. اصلًا، اگر دست ما هم برسد نتوانیم جبران بکنیم. نمی شود که خدای تبارک و تعالی یک همچو کاری را اجازه بدهد که یک نفر آدم این کارها را بکند و بعد هم جزایش همین باشد که بکشند او را، جزایش همین باشد که مالش را بگیرند. در بین جوانهای ما اشخاصی بودند که در جوانی رفتند و پانزده سال عمرشان را هدر داده این. او می توانست در بیرون اگر از علما هست کتابها بنویسد، هدایتها بکند؛ اگر از روشنفکران است کتابها بنویسد و روشنفکریها بکند، روشنگریها بکند؛ اگر از اطبا هست جمعیت زیادی را از مرگ نجات بدهد- تمام این قشرهایی که از ما اینها در زندان کردند، اینها حیاتشان را از دست دادند؛ اینها زندگی شان را، بیشتر زندگی شان را از دست دادند؛ یعنی یک زندگی توی محبسی که هیچ کاری نمی تواند بکند، از همه کارها او را بازداشتند؛ اینها جبرانش چیست؟ اینها با کشتن محمد رضا درست می شود؟ جبران می شود؟ این تمام عیاشیها و ظلمهایش را کرده و حالا هم تقریباً اواخر عمرش هست؛ یک کسی که تمام این جنایات را کرده، حالا می شود که من و شما بگوییم که خوب حالا پولهایش را از او بگیریم و مثلًا اگر دست ما برسد- دست ما که به همه ذخایر او نخواهد رسید، جاهای خیلی امانی آنها را برده اما یعنی امین برای او و برای ملتهای خودشان و خائن برای ما، آن جواهراتی که پدرش برد نمی دانیم الآن در خزینه کدام، انگلستان بردند آن وقت، این جواهری هم که، جواهراتی هم که ایشان حمل کرده است که گفته اند که حمل کردند چمدانهای پر جواهر این ملت را حمل کردند و بردند، علاوه بر این پولهای بسیار گزافی که صورتها را حالا یک مقداری از آن را فاش کردند- شما فرض کنید که بتوانید که همه اینها را هم از او بگیرید لکن می توانید شما این هدری که داده است این نیروی ملت را که به هدر داده جبران کنید؟ این دانشگاههای ما را به یک صورتی درآورد که نیروی انسانی ما را هدر داد. کاش هدر بود، نیروهای انسانی ما را منقلب کرد به یک نیروهای غیر انسانی. این سینماهایی که در زمان ایشان مشغول فعالیت بودند، آن مراکز فحشایی که اینها درست کردند، مراکز فحشایی که موجود کردند برای اینکه جوانهای ما را بکِشند به آن مراکز و غافل کنند از مسائل حیاتی خودشان، از مسائل زندگی بخش خودشان، این مراکز اسباب این شد که این نیروی انسانی که باید در خدمت کشور ما باشد علاوه بر اینکه معطل شد، منقلب شد به یک نیروی غیر انسانی. چطور ما می توانیم جبران کنیم این جنایات را؟ جنایاتْ قابل جبران به دست بشر نیست. این به دست ماورای این عالَم جبران می شود؛ و بدانید که جبران می شود [ان شاء اللَّه حضار]. این قرآن است که هر کس هر ذره کاری که بکند می بیند او را. آنجا یک همچو عالَمی است. فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ. وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ خودش را می بیند. آیه  این طور می فرماید و مطلب هم همین است. صورت این عمل در آنجا به یک نحو مناسبی منعکس است و در آنجا خودش را می بیند. و اینها جبران خواهد شد و شما دلتان محکم باشد که اگر دستتان هم نرسد به او، که برسد هم نمی توانید جبران کنید، اما این جنایات جبران خواهد شد در آنجا.

اینها همه تا اینجا که رسیده است، که باز نصفه راه یا کمتر از راه را پیمودیم، اتفاق کلمه، اجتماع یک امت بر یک امر، این اجتماع امت بر یک امر موجب این شد که این کنگره هایی که تا- به قول خودشان- عرش کشیده شده بود اینها یکی یکی ریختند، وارفتند، مثل یخی که آب بشود. لکن باز ما راهْ زیاد داریم؛ این اولش است. مقصد ما تنها رفتن او نیست، این یکی از مطالب است؛ ما رژیم سلطنتی را اصلًا غلط می دانیم، از اول این غلط بوده، خلاف قوانین انسانی بوده؛ رژیم سلطنتی از اول خلاف قوانین عقلیه انسان است. یک کسی حالا در مجلس به او رأی بدهند، یا خیر فرض بفرمایید- صحیحش را من می گویم، باطلش که مال ایران آن باطلش است، من وجه باطلش را من نمی گویم، من وجه صحیحش را می گویم- شما فرض کنید که یک مجلس مؤسسان ملی- صد در صد ملی- تأسیس بشود و این یک کسی را با اعقابش به حکومت بنشانند، خودش و سلسله بعد؛ ما به این مجلس مؤسسان که از جانب ملت است و به این ملت، می گوییم بسیار خوب شما زمانی که خودتان تشریف داشتید حق داشتید که سرنوشت خودتان به دست خودتان باشد، سرنوشت مایی که دویست سال بعد از شما به این دنیا می آمده ایم به چه مناسبت شما تعیین کردید آقای پدر بزرگ؟! شما با چه قانون، با چه حق، سرنوشت ماهایی که در این زمان هستیم تعیین می کنید؟ شما حق دارید که ... این حرفی است [که ] همه عقول با آن موافقند منتها این قدر تعمیه  می کنند بین مردم و تبلیغات سوء می کنند که مردم باور می کنند؛ گاهی وقتها این قدر شور است که خان هم   می فهمد! یک مملکتی که می گویید قانون این است، عقل این است، حقوق بشر این است که سرنوشت هر آدمی به دست خودش باشد، هر ملتی سرنوشتش به دست خودش باشد، این صحیح؛ ملت ایران حالا سرنوشتش باید به دست خودش باشد؛ الآن اگر بخواهد یک کسی را تعیین کند برای وکالت، تعیین کند برای ریاست جمهور، حق دارد که خودش قرار بدهد. ما همه فرض کنید اجتماع کردیم و یک نفر را رئیس جمهور کردیم و اجتماع کردیم هر ناحیه یک وکیل درست کرد، این صحیح، حالا اگر ما همه مان مجتمع شدیم که یک مجلس مؤسسان درست کردیم، مجلس مؤسسان از ناحیه ما همه صحیح؛ او حق دارد- این مجلس مؤسسان- که سرنوشت این ملتی که الآن هست، موجود هست تعیین کند؛ آنی که الآن نیست و بعدها خواهد موجود شد، نه حالا ملت ایران است نه چیز دیگری، هیچ چیز نیست حالا، ملتی نیست این؛ گروه هایی که در صد سال دیگر در اعقاب شماها می آیند، آنها ملت ایران الآن نیستند، آنها الآن هیچند، من نمی توانم سرنوشت آنها را تعیین کنم. آخر ما چه حقی داریم که سرنوشت دیگران را تعیین کنیم؟ آنها دیگرانند. به مجرد اینکه ما همه در ایران هستیم، به مجرد اینکه ما همه مسلمان هستیم نمی توانیم ما سرنوشت یک جمعیتی که الآن موجود نیستند بعدها ملزم باشند آن اعقاب ما به اینکه این آقا را به «اعلیحضرتی» بشناسند! آخر به چه مناسبت تو همچو کاری می کنی؟ به من و شما چه ربط دارد این؟ پس سلطنت اصلًا، اصلًا قضیه سلطنت یک مطلب خلاف عقلی است، خلاف شعور انسانی است. این در صورتی که یک مؤسسان صحیح صد در صد ملی باشد، این است که برای اعقابْ هیچ اثری نباید داشته باشد. اما اگر ما رجوع کنیم به تاریخ- و ما که شاهد خود قضیه بودیم، شما جوانها آن وقت نبودید- ما شاهد قضیه بودیم که قضیه چه جور بود و چه جور تحقق پیدا کرد، با سرنیزه مجلس درست کردند! با سرنیزه رأی درست کردند! مگر کسی جرأت می کرد رأی ندهد؛ جرأت می کرد نفس بکشد. درست کردند و البته یک عده ای هم آن وقت از جان گذشتند مخالفت کردند لکن ما بقی همه سرنیزه بالای سرشان بود، یا تطمیع. زیاد به آنها چیز دادند. یا سرنیزه بود. یک مجلسی سرنیزه ای درست کردند و با آن مجلسِ سرنیزه ای  به ما تحمیل کردند یک همچو موجوداتی را. اگر هم صحیح بود، غلط بود. اگر صحیح بود نسبت به آن کسی که در آن زمان بود صحیح؛ اما نسبت به کسی که در آن زمان نبود، ماهایی که شماهایی که در آن وقت نبودید، رفراندم آن وقت و- نمی دانم- مجلس مؤسسانِ آن وقت هیچ دخالت نمی تواند داشته باشد در سرنوشت شما.

ما یک قدم جلو رفتیم؛ آن اینکه این شخص را از مملکتمان بیرون کردیم. او می خواست که ماها را بیرون کند یعنی هر کس وارد در حزب رستاخیز نشده است باید از این مملکت بیرون برود، شما بحمد اللَّه با هم متحد شدید و اتفاق کلمه شما این شد که آن کاری که او می خواست سر شما بیاورد سر او درآورید؛ بیرونش کردید! بعدها هم کسی نمی تواند او را بیاورد. اگر می توانستند نگهش می داشتند [خنده حضار]؛ نگه داشتن آسانتر از بیرون رفتن و برگشتن است. البته آنها الآن به فکر هستند؛ گفته می شود که در طیاره که داشته می رفته این خبیث امر می کرده است به اینکه کودتا کنید [خنده حضار]؛ طیاره در هوا بوده و باز از هوای نَفْسش دست برنداشته [خنده حضار] از آنجا- این طور گفته می شود- امر کرده که کودتا. و کودتایی که او می گوید دیگر این طور این حرفها نیست: بکشید و بزنید! از او اطاعت نکردند. در همین چند روز هم می گویند در یکی از پادگانها- الآن هم، امروز هم برای من باز این را نوشته بودند- دستور داده بودند به اینکه باید [در] شهر همدان کودتا کنید و بمباران کنید و بساط درست کنید. گوش ندادند و اعتصاب غذا کردند و گوش ندادند، و الآن هم آن پادگان دربست مال ملت است.

اینها برای چی بود؟ برای دو مطلب: یک مطلبْ این اتفاق کلمه ای که در ایران پیدا شد؛ یک مطلب دیگر- آن پشتوانه ای که عبارت از حق و حقیقت [است ]، خدا بود. برای خدا و اسلام داد زدید گفتید ما اسلام را می خواهیم، آزادی می خواهیم، استقلال می خواهیم. حکومت اسلام- حکومت اسلامی همان آزادی و استقلالی را به شما می دهد، منتها شما تشریح کردید مطلب را، و الّا حکومت اسلامی یعنی آزادی، یعنی استقلال. این پشتوانه داشتن اجتماع شما به اراده اللَّه تعالی موجب پیروزی شما تا اینجاست. و اگر این دو جهت محفوظ بماند تا قیامتان بحق باشد- أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ - برای خدا قیام کنید نه برای شهوات نفسانیه؛ اگر انسان برای شهوات نفسانیه قیام بکند و برای خدا نباشد، این به جایی نمی رسد کارش؛ این بالاخره فَشَلْ می شود؛ چیزی که برای خدا نیست دوام نمی تواند داشته باشد. کوشش کنید که قیام شما، این نهضتی که دارید، نهضت الهی باشد؛ للَّه باشد. من نمی توانم باور کنم که کسی مبادی معنوی نداشته باشد و برای مردم کوشش کند. من اصلًا باورم نمی آید. آنهایی که مبادی معنوی دارند، آنهایی که خدا قائلند، آنهایی که جزا قائلند، آنهایی که عطا قائلند، اینها تعقل دارد که یک کسی خودش را، جان خودش را بدهد یک جان بالاتر بگیرد؛ همه چیزش را بدهد و از خدا زیادتر، آن قدری که هیچ چشمی نمی تواند ببیند و هیچ گوشی نمی تواند بشنود بگیرد. این یک امری است معقول که ما عبا بدهیم صدتا عبا بگیریم. یک جانی که توی این کالبدْ محبوس است بدهیم آزاد بشویم، یک جانی که الهی است، آزاد است، محیط است، همه چیز است، اراده اش فعال است، می گوید بشو می شود، هر چیز و هر چه بخواهد می شود، یک همچو چیزی بگیرد. این معقول است که انسان در اینجا فداکاری کند جان بدهد؛ اما آن کسی که این مبادی را ندارد، یا بسیار احمق است یا دروغ است مطلب. من می گویم دروغ است مطلب؛ تعمیه است. اینکه من برای مردم، برای توده دارم زحمت می کشم، از او می پرسم خوب، حالا خودت را کشتند چه؟ تو همچو آدمی هستی که برای توده؟ انسان هر چه می خواهد برای خودش می خواهد. انسانی که برای خودش نخواهد، در تمام بشر چند تا دانه ممکن است پیدا بشود، نه یک فوج. تا مبادی روحی و الهی در کار نباشد، نمی شود که دوام داشته باشد. و لهذا خدای تبارک و تعالی می فرماید من یک موعظه به شما می کنم، در تمام موعظه هایی که همه می کنند می فرماید که من فقط یک موعظه به شما می کنم: «موعظه کن» خدای تبارک و تعالی است، آنکه این موعظه را رسانده رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- است، آن کتابی که توی آن این موعظه ثبت شده است قرآن، این اسنادش؛ می فرماید من یک، فقط یک موعظه می کنم و آن این است که برای خدا قیام کنید، برای خدا قیام کنید. هم قیام کنید، هم قیامتان برای خدا باشد. اگر بخواهید قیام شما یک قیامِ مُثْمِر باشد، نتیجه داشته باشد قیامتان، منتهی به تفکیک و تجزیه و امثال ذلک نشود، تمام وجهه همت شما یک نقطه باشد و آن هم یک نقطه ماورای عالم طبیعت؛ یک نقطه غیر متناهی در همه چیز؛ همه توجه به او داشته باشید. اگر یک همچو مطلبی شد، آن وقت قیام شما و نهضت شما یک نهضت اسلامی سالم، دوام دار. آن طور نیست که ... برای اینکه پشتوانه اش دائم است؛ چیزی که پشتوانه اش دائم است، دائم است.

من این موعظه خدای تبارک و تعالی به لسان قرآن را دارم به شما می رسانم. این موعظه به ما می فهماند به اینکه باید وحدت کلمه داشته باشیم؛ وجهه ما یک چیز باشد: «اللَّه»، أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ ، قیام للَّه. دیگر نمی تواند که یک کسی یک طرف برود، یک کسی یک طرف دیگر. اگر دیدید که در یک قیامی دسته دسته و حزب شد و حزبْ حزب و جبهه جبهه شد، بدانید خدا در کار نیست. اگر همه با هم متوجه به یک نقطه [باشند] ... دعوت به وحدت کلمه است، به وحدت عقیده است. وحدت عقیده وحدت کلمه می آورد، وحدت عمل می آورد. إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ؛ یک موعظه فقط، فقط یک موعظه. توی این موعظه همه چیز هست. شما این یک موعظه را گوش کنید، عمل کنید، همه چیز شما در این یک موعظه هست. موعظه خداست، آن هم فقط یک موعظه. همه چیزهایی که شما تصور بکنید توی این یک کلمه [هست ]. اینکه قرآن معجزه است برای این چیزهاست که سه تا چهار تا کلمه تمام حیثیات بشر را اداره می کند. أَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنی  وَ فُرادی . قیام اگر قیامِ للَّهِ شد، همه چیز متمرکز می شود در همان الوهیت. و این قیام شما چون  یک بویی از الوهیت می داد، تا اینجا رسیده است که قدرتهای بشری را زیر پا گذاشت یعنی مشت غلبه کرد بر تانک، مشت غلبه کرد بر توپ؛ توپها و تانکهایی که در ایران آورده بودند و متمرکز کرده بودند. و اینها، مشتهای جوانها و پیرها و زنهای ما در مقابلش ایستاد و گفت که دیگر اثر ندارد. چرا اثر ندارد؟ برای اینکه للَّهِ است. مگر با خدا می شود معارضه کرد؟ مگر مقابله می شود با خدا کرد؟ این کارْ خدایی است، للَّهِ است، برای خداست. همه این دعواهایی که اینها داشتند پیچید و کنار گذاشت.

اما حالا باز اول کار است. شما خیال نکنید ما رسیدیم به مطلب، و برویم بخوابیم سر جایمان. خیر قیامِ للَّه، الآن اول کار است. به حَسَب آن چیزی که اهل معرفت می گویند، منزل اول است یقظه ؛ ما خیلی راه داریم الآن. آقا ما وارث یک مملکت هستیم که همه چیزش را این مرد به باد فنا داد، همه چیزش را. شما روی هر مطلبی که دست بگذارید، روی هر مظهری از مظاهر تمدن که دست بگذارید، این به باد داده است. به باد داد و فریاد زد که من «تمدن بزرگ» آوردم! دانشگاه ما را به باد فنا داد، زراعت ما را به باد فنا داد، نفت ما را همه اش را تقریباً- می گوید بیست سال دیگر مانده- نمی دانم- چند سال دیگر! این طور که شما می دهید بله. همه چیز ما را به باد [داد]. جوانهای ما را فانی کرد، به باد فنا داد. از همه شناعتها [و] جنایتها بالاتر، از دست دادن نیروی انسانی است؛ انسان است که می تواند کار بکند و ارزش دارد و الّا آب و خاک و اینها ارزش ندارد، انسان ارزش دارد. این انسانیت را سلب کرد از ایران؛ جوانها و نیروهای جوانهای ما را اصل به باد فنا داد. این جوانهایی که الآن در آلمان آمدند برای نیروی اتمی، از آنها شما بپرسید- خوب آمدند به من گفتند- شما هم از آنها بپرسید، خودشان هم می دانند می گویند ما را پایین نگه داشتند، نمی گذارند و هیچ اثر هم ندارد کار ما؛ کاری بی اثر! و نگه داشتن نیرویی که استعداد دارد ترقی بکند، در یک حدی خفه اش می کنند نگهش می دارند.

همه چیز این مملکت را به باد داده است. ما اگر موفق هم بشویم و این تتمه و لاشه را هم بیرون بریزیم، باز ده- بیست سال لازم است که همه اقشار ملت فعالیت کنند تا بتوانند این نقیصه ها را رفع بکنند. شما بخواهید زراعت ما را برگردانید به حالی که قبل از این افساداتِ ارضیه  بود، بخواهید به آن حال برگردانید، ده- بیست سال زحمت لازم دارد. همه مردم باید دست به هم بدهند، باید زارعین و دهقانها و اینها- کشاورزها مشغول کار بشوند، دیگران کمک کنند به آنها. تنها با یک قشر، با یک دولت نمی شود.

 ما امروز می خواهیم همه ملت را وارد در دولت کنیم. جدا نباشد. همه با هم اعانت کنند، معاون هم باشند؛ نه اینکه آن یک اجنبی ای باشد که مردم از آن بترسند نگاهش کنند، نتوانند با او حرف بزنند. ما یک کسی را می خواهیم که- البته نمی شود این- اینکه من می گویم می خواهیم شبیهِ، آن هم نه یک شبیهِ نزدیک، شبیهِ بسیار دور، مثل حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- که زمان سلطنتش، استغفر اللَّه که سلطنت می گویم، امارت، امارت شرعیه اش، خلافتش که این قدر طول و عرض داشت، حجاز و مصر و عراق و- نمی دانم- ایران و همه اینها را داشت، آن وقت بعد پا می شد خودش راه می افتاد در خانه این زن رفت و آن زن و آن زن، بعد از اینکه خانه یک زنی رفته- به حَسَب آن طوری که تاریخ نقل می کند و آقایان نقل می کنند- رفته و دلجویی کرده به بچه ها ... بعد کاری می کند که این بچه کوچکها بخندند. یک کاری که آدمهای متعارف عادی نمی کنند، یک آدم ماورای طبیعت این کار را می تواند بکند؛ یک صدایی در می آورد که این بچه بخندد! می گوید می خواستم اینها، اول که من رفتم گریه می کردند، می خواستم با خنده بیرون بیایم. ما یک همچو آدمی می خواهیم نه یک کسی که از سایه اش بترسیم. ما یک حاکمی می خواهیم که توی مسجد وقتی آمد نشست، بیایند دور او بنشینند، با او صحبت کنند، با او حرف بزنند؛ اشکال دارند اشکالشان را بگویند. ما یک امیری می خواهیم که وقتی  یهودی آمده ادعا کرده، قاضی می فرستد سراغ امیر که بیا، می آید می نشیند در مجلس قضا، همین قاضی که خودش نصب کرده، در مجلس قضا می نشیند؛ قضاوت می نشیند، طرح دعوا می شود و رأی بر خلاف حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- می دهد. آن هم تنفیذ می کند که اوقاتش هم تلخ نمی شود. شما می توانید که این همه چیزی که از بنیاد پهلوی برده، حکومتها می توانند ادعا کنند؟ حالا هم حتی می توانند بیاورند این مردکه را بیاورند اینجا که آقا بنیاد پهلوی را بیا حسابش را پس بده؟ پانزده میلیون دلار فلان، ده میلیون دلار فلان، پنج میلیون دلار فلان، سی میلیون دلار فلان؛ همه از اجزا و بستگان و پسر و دختر!

ما یک حکومت عادل می خواهیم. عادل یعنی دزد نباشد لا اقل! نمی خواهیم اقتدا به حاکممان بکنیم- باید هم این طور باشد- ما می خواهیم این طور باشد که این مال ملت را ندزدد، برندارد برود.

خوب، شما مطالعه کنید این صورتی که مال یکی دو ماه است- خوب مطالعه هم کرده اید لا بد- این صورتی که مال یکی دو ماه است، چقدر اینها- ببیند اینها تویشان، یک نفر آدم متدین پیدا می شود؟ این آخوندهای مفتخور- به اصطلاح اینها- تویِ این [لیست ] توی این قائمه ها یک آخوند را پیدا می کنید؟ یک ملّا را پیدا می کنید؟ اینها تبلیغات است، «آخوند مفتخور» تبلیغات اینهاست برای اینکه می خواهند آخوند را زمین بزنند. آنکه می تواند تودهنی بزند آخوند است، آنی که با منبر و محرابش جلو توپ و تانک می ایستد آخوند است. اینها می خواهند این قوه را از شما بگیرند؛ اسلام هم که می خواهند بگیرند؛ قرآن هم که می خواهند بگیرند- همه را می خواهند بگیرند شما بشوید یک افراد مخلوع از خدا، خلع سلاح شده: نه خدا داشته باشید و نه امام داشته  باشید و نه قرآن داشته باشید و نه موعظه چی داشته باشید و نه منبری داشته باشید و نه محرابی و نه آخوند؛ هیچی. پس چه بکنند؟ پس همین کارهایی که تا حالا کردند ادامه بدهند؛ همین کارهایی که تا حالا کردند. تبلیغات کردند زمان آن مرد خدانشناس. چه تبلیغاتی بر ضد روحانیت کردند که روحانیت را دیگر توی اتومبیلها راه نمی دادند. مردکه می گفت که، گفته بود که من دو طایفه را سوار اتومبیل نمی کنم، قرار با خدا گذاشتم: یکی آخوند، یکی فاحشه! این طور درست کرده بودند. چرا؟ برای اینکه از آخوند می ترسیدند. یک آخوند توی مجلس بود پدرش را در می آورد، یک «مدرس» بود. یک مدرس توی مجلس بود مکرر شکست داد او را؛ ایشان را گرفتند کشتند.

وحدت کلمه، للَّهِ بودن، این پیروزی را به شما داده تا حالا. این وحدت کلمه را حفظش کنید. این حزب بازی را کنار بگذارید، این جبهه بازی را کنار بگذارید، این آخوند و دانشگاهی را کنار بگذارید؛ خدا می داند ضرر به شما می زند، ضربه می زند به شماها هر کدام. در خارجْ آدم می آید می بیند که جبهه های مختلف است. آن به آن می گوید و به او می گوید، او چه می کند او چه می کند. کنار بگذارید آقا. اگر چنانچه مسلمانید مسلمانی اقتضای این می کند که کنار بگذارید؛ اگر ملی هستید ملی بودن اقتضای این کار را می کند؛ اگر عاقلید عقلْ اقتضای این را می کند. اینها را دیگران درست کردند به اعتقاد من. دیگران درست کردند که ما را متفرق از هم بکنند. کنار بگذارید این مسائل را، با هم بشوید: یَد اللَّه مَعَ الجَماعَة همه با هم بشوید. تا اینجا آوردید تا آخر ببرید. آخر یعنی آن وقتی که دست اجانب از مملکت شما کوتاه بشود؛ مملکت بشود مال خودتان، خودتان اداره اش بکنید، خودتان هر چه دارید دلتان خواست بفروشید. نفت را خواستید بفروشید، خواستید نفروشید. البته می خواهیم بفروشیم اما نه آن فروشی که این  مرد کرد که هم نفت را داد هم پایگاه درست کرد. به جای نفت پایگاه برای آنها درست کرد. این طور البته نمی شود؛ ادامه ندارد این.اتفاق کلمه داشته باشید که اگر این پایگاه اتفاق کلمه را از شما گرفتند بدانید که شکست می خورید. اگر این جمعیتهای توی ایران که همه داد می کنند آزادی، همه داد می کنند خدا، اگر این تفرقه در آن پیدا شد و یک قشری در آن پیدا شد که یک شعار دیگری غیر الهی داد و للَّه نبود، بدانید که شکست شان می دهند. آنها درست می کنند این مطالب را. الآن وقتی است که اینها شکست خورده اند، دیگر هر چه دستشان می رسد درست می کنند. یک گروه درست می کنند به اسم کذا و یک گروه درست می کنند به اسم کذا، برای اینکه تعمیه کنند و این ملت روحیه اش از دست برود. من عرض می کنم که محکم باشید، روحیه تان را نگه دارید. وقتی ابرقدرتها نتوانستند غلط بکنند، این چهار تا بچه نمی توانند کاری بکنند. محکم باشید سر جای خودتان. قدرت ملت یک قدرتی است که هیچ قدرتی با او نمی تواند مقابله کند. شما دیدید و دارید می بینید آنی که همه قدرتها دنبالش بود شما بیرونش کردید. ما تا آن جایی که دست همه اجانب، چه اجانب چپ و چه اجانب راست، دست اینها در مملکت ما یک چیزی دارد، ما نهضتمان ادامه دارد و تا جان داریم فریاد می کنیم [حضار: صحیح است ]. این تفرقه و این اختلاف کلمه را دست از آن بردارند آقایان. و من، هم از شماها و هم از قشرهایی که در ایران هستند این تقاضا را دارم، ملتمسانه این تقاضا را از همه تان دارم که همه شما دنبال یک مطلب بروید که بخواهید مملکت خودتان را از چنگ دیگران آزاد کنید. من دارم سینه می زنم برای امریکا، من دارم سینه می زنم برای روسیه، من دارم سینه می زنم برای چین- همه اش غلط است. بدتر از بدتر از همند! برای خودت چرا سینه نمی زنی بدبخت؟ مملکت برای خودش ... مملکت از من است، من باید به یکی دیگر بخواهم تحویل بدهم؟! و باز هم ملی هستم؟! باز هم توده ای هستم؟! توده ای آن است که برای ملت  خودش باشد نه برای چین و- نمی دانم- دیگران باشد. دست بردارید از اختلافات. همه زیر پرچم اسلام بیایید. اگر بخواهید که همه قدرتها را کنار بگذارید و خودتان باشید، خودتان با یک اخلاق فاضله، یک مملکت نمونه ای که اخلاقش فاضله باشد، یک مملکت نمونه ای که ظلم به دیگران نکند، طمع به مال دیگران نداشته باشد، ظلم هم تحمل نکند، مالش هم به دیگران ندهد، برنامه ما این است که نه ظلم بکنیم، نه ظلم بشنویم. نه می خواهیم به مردم تحمیل کنیم، نه تحمل می کنیم تحمیل دیگران را. همه با هم باشید و للَّهِ باشد. قصدهایتان را خالص بکنید للَّهِ، و صفوفتان را فشرده تر بکنید؛ و من امیدوارم که خداوند به شماها نصرت بدهد، و نصرت می دهد ان شاء اللَّه. [ان شاء اللَّه حضار].

صحیفه امام، ج 5، ص: 517

 

نامه [به نمایندگان مجلس درباره اصلاح اصل دوازدهم قانون اساسی ]

زمان: 1 بهمن 1358/ 3 ربیع الاول 1400

مکان: قم

موضوع: اصلاح اصل دوازده قانون اساسی

مخاطب: نمایندگان مجلس شورای اسلامی

بسمه تعالی

ترمیم این اصل  و بعضی اصول دیگر که در متمم قانون اساسی نوشته می شود و تصویب آن، در صلاحیت ملت است و به رفراندم گذاشته می شود، از نظر این جانب بلا مانع است.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 12، ص: 123

 

پیام [یازده ماده ای به نیروهای مسلح و ملت ایران درباره امور مربوط به  جنگ ]

زمان: 1 بهمن 1359/ 14 ربیع الاول 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: اعلامیه یازده ماده ای درباره نیروهای مسلح و امور جنگ

مخاطب: نیروهای مسلح و ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در این مقطع زمانی سرنوشت ساز، در وضع حساس جنگ تحمیلی ابرقدرتان به دست وابستگان خود علیه نیروهای مسلح اسلام، لازم است تذکراتی داده و اخطار نمایم. بدیهی است تخلف از آنها خطرهای هولناکی برای اسلام و کشور اسلامی ما به بار خواهد آورد، و موجب تعقیب قانونی و شرعی است:

1- نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی از هر قشر که هستند لازم است انضباط را دقیقاً حفظ کرده و از کارهایی که مخالف انضباط است اجتناب نمایند و به مسئولیت بزرگی که بر عهده آنان گذاشته شده است توجه نموده. و تخلف از انضباطِ مطلوبْ موجب مسئولیت و تعقیب است.

2- از ثمرات انضباط، اطاعت از فرماندهان است. باید تمام افراد نیروهای مسلح از فرماندهان خود اطاعت کنند، که بحمد اللَّه می کنند. سرپیچی از اطاعت فرمانده، چه در قوای نظامی و انتظامی و چه در سپاه پاسداران و چه بسیج و نیروهای مردمی، مسئولیت دارد و موجب تعقیب است.

3- وحدت فرماندهی از مسائل مهم سرنوشت ساز است که بدون آن پیروزی میسر نیست؛ و عدم مراعات آن فاجعه آفرین است. و کسانی که بدان سر ننهند مسئول می باشند.

4- فرار از جنگ در اسلام از گناهان بزرگ است، و موجب مسئولیت و تعقیب در این دنیا و عذاب بزرگ در آخرت است. باید فرماندهان فرد و یا افراد نادری را که خدای  ناکرده اقدام به فرار می نمایند- که نمی نمایند- دستگیر نموده و تحویل دادگاه دهند.

5- هماهنگی جمیع قوای نظامی و غیر نظامی از مهمات آینده ساز است. اگر فرد و یا افرادی در این امر حیاتی اخلال نمایند، باید معرفی شوند تا به دادگاه تسلیم گردند.

6- همان طور که اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم، فرماندهان نیز لازم است با سربازان و افراد به اصطلاح زیردست خود به شیوه ای اسلامی- انسانی رفتار نمایند، و آنان را با عواطف خود دلگرم نمایند و با اعمال پسندیده خود از آنان سربازانی فداکارتر بسازند.

7- باید فرماندهان و همه افراد قوای مسلح، با کمال دقت مواظب باشند تا ضد انقلاب در سنگرهای آنان و در جبهه ها نفوذ نکنند و با تبلیغات باطل خود جنگنده های نیرومند ما را تضعیف ننمایند. و اگر کسانی به چنین اعمال خیانت باری دست زدند، همه موظف هستند آنان را دستگیر نموده تسلیم فرماندهان کنند تا به دادگاه تسلیم نمایند.

8- کسانی که از ارتش بازی خورده عراق به ایران پناهنده شوند مورد عفو و محبت و اغماض هستند و با آنان چون برادران خودمان رفتار می شود؛ و کسی حق ندارد به غیر از رفتار انسانی- اسلامی با آنان رفتار کند. و به تمامی سربازان و درجه داران و افسران و صاحب منصبان عراقی و غیر عراقی اعلام می شود که در صورت تسلیم به لشکر اسلام، مورد عفو واقع می شوند؛ و پس از جنگ، در صورتی که مایل باشند، در ایران می مانند؛ و در صورتی که تقاضا کنند، آنان را به کشور خودشان با احترام برمی گردانند. این جانب به عموم ارتش عراق نصیحت می کنم که گول حزب کافر بعث را نخورند و با برادران اسلامی خود جنگ نکنند؛ و متوجه باشند تا صدام کافر آنان را در خدمت امریکا به برادرکشی اغوا نکند. برادران عراقی ام تا وقت نگذشته و عذاب الهی نازل نشده است به دامان اسلام پناهنده شوید که اسلام دین عفو و رحمت و اغماض است.

9- این جانب به حسب وظیفه اسلامی و اخلاقی، به گروههای داخل کشور، اعم از تهران و کردستان و سایر نواحی ایران، در هر نقطه که هستند، پدرانه توصیه می کنم که به آغوش گرم اسلام و ملت مسلمان برگردید، و سلاحهای خود را کنار گذاشته با برادران و خواهران خود آشتی کنید. در این صورت، این جانب به همه آنان تأمین می دهم که مادامی که با صلح و صفا به کشور خودتان خدمت کنید و به جمهوری اسلامی وفادار باشید، هیچ کس مزاحم شما نخواهد شد. چه چیز بهتر از اینکه در محیط صلح و صفا همه قشرهای ملت در بازسازی کشور عزیزمان، که در اثر حکومت سالهای طولانی رژیم منحط پهلوی به خرابی کشیده شده است، با کار و کوشش اقدام نمایند، و چه تأسف آور است که برادران ارتشی و سپاهی و دیگر قشرهای متعهد در راه خداوند و کشور عزیز اسلامی مان فداکاری کنند تا دشمن اسلام و وطن را از خاک خود برانند و گروههایی بازی خورده تحت تأثیر بعضی منحرفین واقع شده و کارشکنی کنند و به دشمن کمک مستقیم یا غیر مستقیم نمایند و بر روی برادران مسلمان خود اسلحه بکشند؛ من بار دیگر یادآوری می کنم که روزی می رسد که از کردار خود پشیمان می شوید. و در آن روز، که خیلی هم طولانی نیست، پشیمانی فایده ای نخواهد داشت. چه بهتر امروز که درهای رحمت خداوند بزرگ بر روی شما باز است به صفوف فشرده ملت بپیوندید، و در پناه اسلام آسوده خاطر به زندگی شرافتمندانه خود ادامه دهید.

10- بار دیگر به ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمری و بسیج و همه نیروهای مسلح نظامی و غیر نظامی تأکید می کنم که با هماهنگی هر چه بیشتر بر دشمن بتازید؛ و از اختلاف که از وسوسه های شیطان و به سود شیاطین است بپرهیزید؛ و از فرماندهان اطاعت کنید؛ و به خدای متعال اعتماد و اتکال نمایید، و کشور خود را از شرّ شیاطین با وحدت کلمه نجات دهید؛ و به اطمینان خاطر و صبر و شکیبایی، همچون سربازان صدر اسلام، به جنگ و دفاع از کشور عزیزمان ادامه دهید که خداوند متعال پشت و پناه شماست و شما به خواست پروردگار بزرگ پیروزید.

11- بار دیگر به دوستانی که پشت جبهه هستند، چه دولتمردان و چه سایر قشرهای مختلف ملت، اکیداً توصیه می کنم که از کارهایی که ممکن است جنگنده های عزیز از جان گذشته را که خدا یارشان باد، در جبهه ها دلسرد کند، احتراز نمایید. و بدانید که اگر آسیبی به آنان و کشور عزیز اسلامی مان به واسطه اقوال و افعال ما برسد، مسئول هستیم و در پیشگاه عدل الهی و ملتهای اسلامی معذور نخواهیم بود.

در خاتمه به تمامی شما و خواهران و برادرانی که در محیط جنگ به زندگانی دلاورانه خود ادامه می دهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسی ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان برای رضای خدا دفاع می کنید و موجب دلگرمی رزمندگان اسلام می شوید و همه چیز خود را در طَبَق اخلاص قرار داده اید و با فداییهای مکرر صحنه های شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بی امانتان ثبت نموده و می نمایید و با درس فداکاری و رشادت به مستضعفین جهان می آموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است، به شما که با مبارزات خویش روی ابرقدرتها و قدرتها را سیاه کردید، درود می فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.

خمینی که آخرین روزهای عمرش را می گذراند، تمام امیدش به شما مردم سلحشور ایران است؛ به شما مردمی که به هیچ وجه تحت تأثیر اختلافات جزئی و کلی واقع نشده و ان شاء اللَّه نمی شوید؛ شما مردمی که با تمام وجود بر سر غرب و شرق جهانخوار شوریدید، شما عزیزانم، به امید خدا پیروزید. شما مردم دلیر و آگاه سرمشقی هستید برای ملل زیر سلطه. و باید بدانید در میدانی که قدم گذاشته اید مواجه هستید با مشکلات بسیاری که تنها مقاومتتان نجاتتان خواهد داد. به هیچ وجه ترس و بیم در خود راه ندهید، که مبارزات کوبنده تان نشان داده است که نمی دهید. متحد شوید که در سایه اتحاد پیروزی تان بر ابرقدرتان حتمی است. از خداوند متعال غلبه اسلام بر کفر و پیروزی رزمندگان اسلامی را خواستارم. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینی.

صحیفه امام، ج 13، ص:541- 544

حکم [به آقایان نیّری و رئیسی (رسیدگی به پرونده های راکد در شورای عالی قضایی)]

زمان: 1 بهمن 1367/ 13 جمادی الثانی 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: مأموریت رسیدگی به پرونده های راکد در شورای عالی قضایی

مخاطب: شورای عالی قضایی

بسمه تعالی

شورای عالی قضایی جمهوری اسلامی

کلیه پرونده هایی که تا کنون در آن شورا با کمال تعجب راکد مانده است، و اجرای حکم خدا تأخیر افتاده است در اختیار حجتی الاسلام آقایان: نیّری و رئیسی قرار دهید، تا هر چه زودتر حکم خدا را اجرا نمایند، که درنگ جایز نیست. به آقایان نیّری و رئیسی هم سفارش اکید می نمایم که جهات شرعیه را کاملًا رعایت نمایند. و السلام.

1/ 11/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 245

 

 

. انتهای پیام /*