کد مطلب: 2889 | تاریخ مطلب: 17/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 17 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  17 دی ماه

پیام [به علما و مردم پاکستان درباره جنایات عمّال  شاه  در قم و مشهد]17 دی 57

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تبلیغات فریبکارانه مطبوعات غرب ]17 دی 57

سخنرانی [در جمع نمایندگان درجه داران نیروی هوایی (القای  نیاز به قیّم توسط دشمن)]17 دی 57

سخنرانی [در جمع اعضای جهاد سازندگی (سازندگی کشور با همکاری ملت و دولت)]17 دی 58

سخنرانی [در جمع راهپیمایان کفن پوش الیگودرز (سیاست امریکا)]17 دی 58

سخنرانی [در جمع اعضای شورای سرپرستی صدا و سیما (لزوم  اصلاح  برنامه ها)]17 دی 62

پاسخ استفتاء [آقای مجید انصاری (استفاده از درآمد ملک موقوفه به مدارس خواهران)]17 دی 67

 

پیام [به علما و مردم پاکستان درباره جنایات عمّال  شاه  در قم و مشهد]

زمان: 17 دی 1357/ 8 صفر 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: جنایات عمال شاه در قم و مشهد

مخاطب: علما و روحانیون و مردم پاکستان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

8 صفر المظفر 99

خدمت حضرات علمای اعلام و خطبای عظام و اهالی محترم پاکستان- ایدهم اللَّه تعالی پس از اهدای سلام و تحیات وافره؛ از توجه خاص حضرات آقایان به مسائل جانگداز و مصایب فجیعه ایران متشکرم. شما اهالی عظیم الشأن مصایب ما را آن طور که هست نمی توانید تصور کنید. هیچ کس نمی تواند تصور کند که دژخیمان شاه به امر شیطانی این شخص چه به سر این ملت شریف که جرمی ندارند جز آزادیخواهی و استقلال طلبی درآورده اند.

تانکها و توپها و مسلسلها که با سرمایه این ملت تهیه شده در خیابانهای شهرها، حتی شهر مذهبی مشهد در جوار حضرت امام رضا- سلام اللَّه علیه- و قم در جوار حضرت معصومه- علیها السلام- و محل حوزه علمیه دائماً مستقر و روزی نیست که نفوس شریفه ای را به قتل نرسانند.

قتل عامهایی که در این یک سال اخیر شده است قابل تحمل و بیان نیست. تبلیغات شاه در خارج ایران، که خود را مسلمان خالص و شیعه معتقد معرفی کرده و بر خلاف آنچه که هست ادعا نموده، موجب انحراف اذهان شده است. این شخص مدعی اسلام و تشیع، چه قرآنها که به آتش کشید، و چه سادات و علما که به زجر و شکنجه در حبس به قتل رساند، و حرم مطهر حضرت ثامن الائمه- علیه و علیهم السلام- را به مسلسل بست، و به منزل علما اهانتها نمود. اگر شما آقایان و اهالی محترم پاکستان شمه ای از جنایات این  شخص را مشاهده می کردید و شاهد حال برادران دینی خود بودید، بی شبهه با ما هم صدا می شدید و برای سرنگونی این رژیم با ما هم قدم و همفکر بودید. البته از توجه اهالی محترم و حضرات علما و خطبا به مسائل ایران تقدیر، و تشکر را اعاده می کنم. و از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و سرنگونی ستمگران را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 5، ص: 358-359

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تبلیغات فریبکارانه مطبوعات غرب ]

زمان: 17 دی 1357/ 8 صفر 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: تبلیغات فریبکارانه مطبوعات غرب- بیان عالَم ملکوت- آثار خیانت شاه

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شاه باید برود

مسائلی که ملت ایران در این مدت طرح کرده اند یک مسائلی است که هیچ ابهامی در آن نیست. ما هم از اول همان مسائلی که در نهاد ملت است طرح کردیم؛ هیچ ابهامی در مطالب ما نیست. مطلب ما این نیست که شاه برود بیرون مملکت، مطلب ما سقوط شاه است از سلطنت. و اینکه می گوییم شاه برود یعنی سلطنت نداشته باشد؛ نه برود تفریح! و مطلب دوم این است که رژیم شاهنشاهی یک رژیمی است که مقبول ملت نیست و از اول هم یک مطلب غلطی بوده. و مطلب ثالث این است که ما می خواهیم یک حکومت عدل بر قوانین اسلام در ایران حکمفرما باشد. اینها هیچ کدامش در آن هیچ ابهامی نیست که کسی بخواهد تأویلش کند، کسی بخواهد بگوید مطلب ملت باز معلوم نیست چه می گوید. ملت معلوم نیست ... اینها! کسی مگر خودش را به کری بزند! و الّا ملت حالا چندین وقت است، از یک سال بیشتر است که در خیابانها دارد فریاد می زند که ما رژیم شاهنشاهی را نمی خواهیم، رژیم پهلوی را نمی خواهیم، و ما حکومت اسلامی می خواهیم. این هیچ ابهامی ندارد.

خیال نشود که حالا که شاه رفته یا بنا دارد برود، یک مطلبی حاصل شده است. تا حالا هیچ مطلبی از آن مطالبی که ما و ملت ایران می خواهیم حاصل نشده است. بله ایشان- آن طوری که از ایشان نقل شده است- گفته اند که اگر من بروم، من یک سه ماهی می خواهم بروم برای اینکه یک مثلًا ناراحتیهایی دارم، سه ماه می خواهم بروم دیگر! و اگر من بروم، به غرب نفت نخواهد رسید. این برای این است که غرب را بر ضد نهضت تجهیز کند. و اگر من بروم، بیرق سرخ به بالای پشت بامهای- مثلًا- ایران، به بالای ایران، به بالای بلندیهای ایران بیرق سرخ زده می شود! یعنی همه دیگر، از اول تا آخر ایران دیگر کمونیست می شوند و به شوروی گرایش پیدا می کنند! بعد هم گفتند که اینهایی که مخالف من هستند یک عده معدودی هستند! چیزی نیستند اینها! و اینها هم من را درک نکردند! اگر چنانچه من را درک کرده بودند، اینها هم مخالف نبودند! حالا ما این سه تا مطلبی که ایشان گفتند، خوب باید ببینیم چی هست؛ صحیحْ ایشان می فرمایند یا خیر، باز هم دست برنداشتند از این تبلیغات شیطنت آمیز.

اما اینکه می گویند که اگر چنانچه من بروم دیگر برای غرب نفت نیست، اگر مقصود این است که آن طوری که شما نفت را می دادید به خارج ما نمی دهیم، صحیح است این. برای اینکه شما نفت ما را دادید به خارج و آنی که از امریکا به خیال خودتان گرفتید و برای تعمیه  گرفتید، یک اسلحه های بسیار پیشرفته [است ] که در ایران هیچ کارشناسی ندارد و هیچ کس نمی تواند استعمالش بکند و برای پایگاه درست کردن برای امریکا در ایران. یعنی هم نفت را بردید هم پایگاه درست کردید! اگر می خواست یک مملکتی در مملکت دیگری پایگاه درست کند، محتاج به این بود که میلیاردها- مثلًا- دلار بدهد تا پایگاه اجازه بدهند درست کند. ایران اجازه داده که پایگاه درست کن در ازای نفتی که ما به تو می دهیم! نفت را داده اند، اگر در ازایش اسلحه برای ایران هم خریده بودند، خوب یک غلطی بود اما غلط کمی! اما اسلحه برای ایران نخریدند. اینها همان چیزی که  امریکایی ها می خواستند و آمالشان بود که در مقابل شوروی یک پایگاهی داشته باشند در ایران، با این صورت درست کردند که پایگاه را درست کردند به اسم اینکه ما پول نفت می خواهیم بدهیم! خوب دیگر پول نفت دادن که جرمی نیست، ما نفت خریدیم و پولش را می خواهیم بدهیم؛ منتها حالا مبلغ خیلی زیاد است از باب اینکه ایران می خواهد یک مملکت پیش افتاده ای باشد! اینکه هجده میلیارد دلار یا 22 میلیارد دلار پول این اسلحه ای است که شاه خریده است، نه این است که ما می خواهیم پایگاه درست کنیم. نخیر، این مال خود ایران است! خوب، این قدر زیاد برای چه؟ ایران که این قدر لازم ندارد. این برای این است که ایران هم یکی از ابرقدرتها می خواهد باشد و می خواهد در مقابل شوروی بایستد؟! در مقابل امریکا بایستد و در دروازه تمدن می خواهد وارد بشود؟! از این جهت است که این قدر زیاد اسلحه خریده؟ لکن ما که مطلب را می دانیم این طور می گوییم که خیر، برای ایران نیست، برای امریکاست! امریکا، هم عوض را گرفته هم معوَّض را. هم نفت را گرفته و هم عوضش را خودش گرفته: پول نفت را به صورت اسلحه برای پایگاه درست کردن برای خودش.

الآن در ایران جاهای زیادی پایگاه امریکایی است. اگر مقصود این است که اینکه می گوید دیگر غرب نفت ندارد، مقصود این است که این ترتیبی نفت ندارد، اگر غرب از ما بخواهد که نفت بدهیم به او و عوض آن هم پایگاه در ایران درست بکند یا یک چیزی که به درد ما نمی خورد در ایران درست کند، یا مضر برای ایران است در ایران درست کند، ما نفت را اگر به بیابانها ریختیم، اگر آتش زدیم، به آنها نمی دهیم. و اگر مقصود این است که نفت را نمی دهند، غرب به نفت نمی رسد یعنی اگر بخواهند یک معامله صحیحی، عقلایی، روی انصافی، روی تبادل نظری بین متعاملیْن، بگوید نفت نمی دهند، دروغ می گوید. نخیر، ما و ایران هر حکومتی باشد احتیاج دارد به پول برای اینکه اداره مملکت باید بکند، و عمده اش پول نفت است. نفت را هر مشتری ای که پیدا بشود که خوب بخرد، به او می دهد پول می گیرد. به امریکا می دهد به جای اینکه ایشان پایگاه درست کرده است، نه ما پایگاه نمی خواهیم درست کنیم برای امریکا. ما پول می گیریم برای اینکه این ملت ضعیف را، این ملت بی چیز را نجات بدهیم از این وضعی که دارد: این زراعتی که از دست داده، این کشاورزی که از دستش رفته است، این صنعت مونتاژی که برای خاطر مصلحت دیگران درست کرده است.

اگر یک حکومت صحیح پیش بیاید، نفت را می فروشد و پول می گیرد خرج می کند از برای منافع خود ملت؛ این فقرا را نجات می دهد، این اشخاصی که ضعفا هستند؛ اینهایی که الآن به واسطه شکست کشاورزی هجوم آوردند در این سرماهای زمستان به شهرها و مسکن ندارند، زیر چادرها- نه مثل این چادر که حالا اینجا درست کردید شما، خیر آن چادرهای بیچارگی که آنها درست کرده اند- در این سرمای زمستان زیر چادرها زندگی می کنند. در یک اتاقهای گلی که آنهایی که رفتند می دانند چه خبر است، در آنجا دارند زندگی می کنند. هیچ ندارند. آب ندارند، برق ندارند، اسفالت ندارند. در یک گودالهایی هستند که از این گودالها زنهای بیچاره باید کوزه را بردارند- از قراری که نوشته اند- پله های زیادی- حالا یادم نیست که صدتا پله نوشته بودند یا یک خرده کمتر اما زیاد بود- از اینها باید بیایند بالا و بروند به آن شیری که وصل کرده اند که آب هست توی خیابان، از آنجا کوزه شان را آب بکنند باز از این پله ها برگردند بروند به آن محلی که دارند؛ در این سرمای زمستان و این پله های لغزنده. شما ببینید چه مصیبتی برای این ملت هست. این مصیبتها را می خواهند رفع بکنند؛ می خواهند مملکت یک مملکتی باشد که هر جوری هست فقرا به حالشان رسیدگی بشود. پس اینکه می گوید که دیگر نفت در غرب نمی رود، روی یک فرضْ درست است، روی یک فرضْ دروغ است.

مطلب دیگری که ایشان گفته اند این است که اگر من بروم بیرق سرخ زده می شود! این  مطلب هم صحیح نیست. این را هم مکرر ما گفته ایم و گفته اند که یک مطلب صحیحی نیست این مطلب. اگر بنا بود که یک ملتی بود که اگر ایشان می رفت- حالا ایشان جلویشان را گرفته است که بیرق سرخ بالای سرشان زده نشود- اگر ایشان برود بیرق سرخ بالای سرشان می زدند، اگر ملت ما یک همچو ملتی بود، چطور در تمام سرتاسر ایران با مشت گره کرده مقابل امریکا و شوروی ایستاده و امریکا را شکست داد؟ امریکا از آن اول گفت که ما شاه را نگه می داریم، نخیر شاه باید باشد. حالا هم می گوید اما حالا یک قدری یواشتر می گوید! [خنده حضار] پیشتر با طمطراق می گفت که ما خیر، این را نگه می داریم؛ نخیر باید باشد ایشان؛ ثبات منطقه به واسطه اوست، اگر این نباشد ثبات ندارد منطقه! بعد فهمیدند که اصلًا ایشان که هست ثبات ندارد! برای اینکه الآن شما ملاحظه می کنید که در ایران این همه اختلافات و این همه هیاهو برای این است که این هست. اگر این برود، یعنی برود به طوری که سقوط بکند سلطنتش [ان شاء اللَّه حضار] آن وقت است که خواهند دید که مملکت ثبات دارد. چرا مملکت ثبات ندارد؟ اگر می گویند که شوروی مثلًا مستقیماً دخالت می کند در ایران و لشکر سرخ می ریزد ایران را می گیرد، این دروغ است. برای اینکه همچو کاری نمی تواند بکند از باب اینکه آن طرفش هم یک قلدری مثل خودش ایستاده است؛ اگر او این کار را بخواهد بکند جنگ می شود.

و الآن همه ابرقدرتها می دانند که اگر یک جنگ عمومی بشود، تمام بشر از بین می رود برای اینکه با این اسلحه هایی که الآن هست دیگر این طور نیست که جنگْ جنگ منطقه ای باشد، در یک قطری جنگ بکنند در یک قطر دیگری نباشد؛ همه منطقه های دنیا، همه بلاد دنیا از بین خواهد رفت. و هیچ عاقلی اقدام به همچو جنگی نخواهد کرد. ما اگر فرض هم بکنیم که یک لشکر اجنبی وارد بشود به مملکتمان، این هم باز همه تجربه کردند در تاریخ که اجنبی اگر بیاید ممکن است وارد بشود و زورش غلبه کند بر یک ملتی لکن نمی تواند بماند در آنجا. وقتی که آمد و وارد شد، هر فردی از آن را این ملت از بین می برد، تمامش می کند؛ نمی تواند. و اجنبی هم نمی تواند مقابل هر فردی دوتا فرد بیاورد آنجا برای نگهداری. او می خواهد نفع ببرد، برای نگهداری اش نمی شود این طوری کند.

بنا بر این از این هیچ خوفی نیست که شوروی بی عقلی کند و حمله کند؛ اینها حرف مفت است که می زنند. این برای این است که امریکا را تحریک کند و حال آنکه امریکا می داند این حرفها را. او اگر می توانست کاری بکند بدون تحریک می کرد، برای اینکه تو به نفع او بودی. بنا بر این، این حرف ایشان هم که اگر من بروم چه می شود ... معلوم می شود که شوروی از ترس ایشان است که وارد ایران نمی شود! اگر ایشان نباشد دیگر چه خواهد شد! [خنده حضار] این حرفها را همه ما می دانیم که صحیح نیست.

و اما مطلب سومش را که می گوید که اینها یک چند نفری هستند، عده معدودی هستند که با من مخالف هستند. این، دوتا کلام در اینجا گفته است: یکی اینکه مخالفین ایشان عده معدودی است لکن ملت من را می خواهد، ملت همه، من را می خواهند لکن یک چند نفر، یک عده کمی هستند! این یک مطلب ایشان است. مطلب دیگر این است که اینها هم که با من مخالفند من را درک نکرده اند و الّا مخالف نمی شوند! حالا ما هر دو مطلب را ببینیم که صحیح هست یا نه. اگر ملت عده معدودی بودند چطور آمدی توبه کردی! خوب ملت که با شما هستند، همه با شما هستند؛ یک عده معدودی، چند نفری، خوب این چند نفر را از بین می بردی، دیگر این توبه نداشت! چطور گفتی من در مقابل ملت ایستاده ام و تعهد می کنم! ملتی که با تو موافق است، معنایش این است که شما کارهایت به قدری خوب بوده است که همه ملت با شما موافق است، این دیگر تعهد نمی خواهد؛ شما تعهدات را عمل کردی، کار خوب کردی برای مردم! اینکه می گوید که من تعهد می کنم، من اشتباهاتی کرده بودم و این اشتباهات را دیگر نمی کنم؛ من این اشتباهات را دیگر تکرار نمی کنم! اگر ملت همراه تو هست و یک عده معدودی [مخالف ] هستند، خوب بیا بگو که ای ملت بیایید این عده معدود را که آمده اند با من مخالفت دارند می کنند خودتان از بین ببرید. اگر ملت با شما موافق بودند، خوب همین کافی بود که شما پشت رادیو بگویید که ای ملت ایران که با من موافقید، ای ملت ایران که

من به شما خدمت کردم و من به شما- عرض می کنم که- نفع رساندم، شما را می خواهم برسانم به مرتبه تمدن و به «دروازه تمدن»! این عده معدودی که آمدند اینها از اشرار هستند، شما بیایید اینها را از بین ببرید. اگر شما یک همچو چیزی بودید، خوب ملت قیام می کرد و این عده معدودی که شما می گویید از بین می بردند.

خوب حالا ما سؤال می کنیم که این بازارهایی که در ایران بسته شده، برای چی بسته شده؟ از ایشان سؤال می کنیم؛ برای اینکه مبادا شما از بین بروید بسته شده؟! برای این است که مخالفت کنند با مخالفین شما، از این جهت بسته شده؟! این تظاهراتی که مردم می کنند و می گویند «مرگ بر شاه» مرادشان این است که مرگ بر- مثلًا- یک کس دیگری، و مرادشان از «شاه» شما نیستید؟! این هیاهویی که در ایران راه افتاده، الآن اعتصابْ سرتاسر ایران است، این سرتاسر ایران که اعتصاب است، بسیارش هم از دستگاههای خود دولت است و اعتصاب کرده اند، اینها با شما موافقند و چون موافقند اعتصاب کرده اند؟! چون با دولت شما موافقند اعتصاب کرده اند؟! صحیح است این حرف شما که عده معدودی هستند؟! خوب سابقاً هم می گفت که یک عده ای هستند که از آن طرف مرز آمده اند! با شناسنامه های جعلی از آن طرف مرز آمده اند در ایران و این طور شلوغیها را می کنند! این معنایش این است که تمام این بازار ایران- بازارهای ایران اشخاصی هستند که از آن طرف مرز آمده اند و عده معدودی هم هستند! تمام ایران الآن قیام کرده است بر ضد تو، باز هم می گویی که عده معدودی! حالا هم که پایت را برداشته ای که یک قدری بروی جلوتر، می گویی که عده معدودی هستند اینها؟! همان حرفهای اول را می زنی؟! این حرف ایشان هم که تمام ....

اما اینکه می گوید که این عده من را درک نکرده اند! این از یک جهت صحیح است، و یک جهاتی هم نه. اما از آن جهت که صحیح است این است که بشر تا در این دنیاست  نمی تواند انسانْ مَلَکاتش را درک کند برای اینکه ملکات ظاهر نیست الّا بعضی از آن. ماها تا در این دنیا هستیم همه صورتها صورت انسانی و کارها هم یک کارهایی است که متعارف؛ لکن وقتی که این ورق برگشت و آن صفحه باطن انسان ظاهر شد، یَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ آن سرائر آدم، آن ملکاتی که انسان دارد، در یک محیطی که جای ظهور آن ملکات و سرائر است، و آن محیطْ محیط ملکوت است، محیطِ عالم غیب است، وقتی وارد شد به آنجا، آن وقت معلوم می شود چی هست. ما الآن نمی توانیم ایشان را بشناسیم، آن ملکاتی که در باطن این هست. نه او را، هیچ کس را نمی توانیم بشناسیم؛ چه آنهایی که در طرف خوبی ملکاتِ فاضله دارند و چه آنهایی که در طرف بدی ملکاتِ غیر فاضله و خبیثه دارند؛ اینها را در این عالم نمی شود. همه دارند توی این محیط راه می روند و همه دارند یأکلون  وَ یَمْشُونَ. همه در این محیط دارند زندگی می کنند؛ همه مثل هم دوتا گوش دارند و یک سر دارند و باقی چیزها. در اینجا هیچ کس نمی تواند تمام حقیقت یک آدم را بشناسد. و از این جهت که ایشان می گوید من را درک نکرده اند، صحیح می گوید. و ما نمی توانیم شما را و پدر شما را بشناسیم و درک کنیم، برای اینکه حالا سرائرْ ظاهر نشده است.

آنهایی که اهل باطن هستند و مطالبِ زاید بر آن ادراکات صوریه ما را می گویند و از محیط وحی هم مطالبی ادراک کرده اند، آنها این طور می گویند که ملکاتی که انسان دارد و در اینجا ظاهر نیست، در آن صفحه بعدی، که صفحه ظهور سرائر است، به شکلهای مناسب در می آید؛ یعنی یک آدمی که حالا به صورت انسان هست، ممکن است که باطن این آدم، ملکات این آدم یک ملکاتی باشد که مثلًا ملکات بسیار بدی داشته باشد که این یک حیوان درنده است نه یک انسان- به حَسَب باطن ذات- به حَسَب  باطن ذات یک حیوان درنده است؛ وقتی که از این عالم رفت آن صورت پیدا می شود. حالا این صورت هست، وقتی که جا را عوض کرد و ظاهر رفت عقب و باطن پیدا شد، این یک جانور درنده است یعنی صورتش هم جانور درنده می شود. حالا تا ببینیم با این جانورهای درنده کدام شبیه تر است. آیا پلنگ است این، به صورت پلنگ در می آید؛ آیا گرگ است این، به صورت گرگ در می آید؛ آیا بدتر از اینهاست، به صورت آن بدتر در می آید. و ممکن است که چون انسان با سایر حیوانات فرق دارد ... حیوانات یک حدودی دارد درندگی شان، تا یک حدودی. گرگ هم این طور است. گرگ حمله می کند یک حیوانی را می گیرد می خورد بعد استراحت می کند؛ دیگر همچو نیست که- الّا بعضی گرگها- همچو نیست که یک همچو مَلَکه ای داشته باشد که هر جانوری را بدرد؛ محدود است. سایر حیوانات هم در جانب درندگی و سَبُعیت محدود هستند. انسان محدود نیست؛ یعنی انسان در طرف سعادت و در طرف فضیلت غیر محدود است. می رسد تا آنجایی که تمام صفاتش الهی می شود؛ یعنی نظر می کند نظرِ الهی؛ دستش را دراز می کند دست الهی  وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی  دست، دست خداست. تو انداختی (رَمَیْتَ) لکن ما رمیت- ان اللَّه رمی . آنهایی که با تو بیعت کردند، إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ  انسان در طرف کمال به آنجا می رسد که «یَدُ اللَّه» می شود، «عَیْنُ اللَّه» می شود، «اذُنُ اللَّه» می شود. در طرف کمال این طوری است، غیر محدود است. در طرف نقص هم، در طرف شقاوت هم غیر محدود است: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ؛ وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ  «الی الظلمات»- همه مراتب ظلمت نه «الی  ظلمة»؛ همه مراتب ظلمات. در طرف آنجا که «نور» می گوید، برای اینکه نور وحدت دارد و کاملترین نورْ نور واحد است؛ در این طرف اقسام مختلفه است از ظلمت. اینها از طرف  نور طرف ظلمت می روند؛ آنها تمام ظلمتها را پشت سر می گذارند و طرف نور می روند. تا اینجایش معلوم نیست. تا اینجا نه نورانیت آنها و مقام نورانیت آنها معلوم است، نه ظلمت اینها و مقام ظلمات اینها معلوم است. وقتی این ورق برگشت و آن طرف صفحه پیدا شد، آن وقت معلوم می شود. یک نفر آدم می بینید که ده تا مَلَکه داشته باشد به ده صورت پیدا می شود، یکی است اما هم جهت. حیوانیتِ شهوی او این قدر غلبه دارد که یک صورت حیوان شهوی مثل خنزیر؛ هم صورت سبعیت او خیلی غلبه دارد- آن طوری که در حیوانات هست مثل پلنگ مثلًا- و هم صورت شیطنتش زیاد است، خدعه و فریبش زیاد است؛ این در آنجا وقتی که صفحه برگشت شیطانِ شیطان است. و در عین حال که صورت شیطانی دارد، صورت سبعیت هم دارد، آخرْ مرتبه سبعیت؛ صورت حیوان شهوی هم دارد، آخر مرتبه شهوانیت؛ این به این صورتهای مختلف در می آید. از این جهت ماها نه، او را درک نکردیم؛ ما خودمان هیچ کدام خودمان را هم درک نکردیم؛ دیگران [را] هم درک نکردیم. به این معنا [ست ] که درک نکردیم شما را. آن وقتی که سرائر معلوم بشود و ورق برگردد، آن وقت، هم خودت، خودت را درک می کنی و هم مردم تو را. و ما هم همان طور هستیم که ما هم خودمان را باز درک نکردیم که چه هستیم؛ تا ببینیم ملکاتمان چه باشد. و به خدا پناه می بریم از ملکات فاسده ای که در ماها هست.

و اما آنکه می گویی که درک نکردید، یعنی به آن معنایی که خودت می فهمی- اینکه من گفتم، خوب اهل فهمش نیستی- ما یک مقدار از کارهای شما را درک کردیم، یک مقدار هم از کارهای پدر شما را درک کردیم. امروز روز 17 دی است. من یادم است، شاید این آقا هم یادشان باشد؛ هر کس سنش به سن ماهاست یادشان است که 17 دی  چه شرارتی کرد این آدم؛ چقدر به این ملت فشار آورد، چه اختناقی ایجاد کرد، چه محترماتی را هَتْک کرد، چقدر سقط جنین شد در 17 دی و این اطراف 17 دی، چقدر مأموران این و دژخیمان این به مردم تعدی کردند و به زنها تعدی کردند و زنها را از توی خانه ها بیرون کشیدند. این مال پدر شما که من نمی توانم شرحش را بدهم. آن کارهایی که او کرده است نمی شود شرحش را داد. این در آن عالم معلوم می شود، [در] این عالم نمی توانیم ما بفهمیم؛ نمی توانیم بفهمیم چه جانوری بود. و اما شما کارهایی که کرده اید، بیایید حساب بکنید ببینید که ما شما را درک نکردیم؟ شما چه کارهایی کرده اید که ملت نفهمیده آن کارها را؟!

البته خیلی کارهای زیر پرده دارند اینها! این قدر از پولهایی که خارج شده است که صورتهایش را الآن- الآن که من آنجا بودم، قبلًا هم داده بودند، الآن هم باز فرستاده بودند- صورت شرکتهایی که با زورْ شرکت درست کردند، صورت پولهایی که در خارج فرستادند، اینها- اینهایی که شما می بینید یک مقداری است که واضح است؛ آن پولهایی که اینها در سِر بردند و ما اطلاع نداریم، آن خیانتهایی که به ما کردند و ما مطلع نیستیم، بعدها اگر مطلع شده باشند اهل تاریخ، در تاریخ ثبت و ضبط می شود. بعدها گفته خواهد شد مقدار خیانتی که ایشان به ملت ما کرده است و جنایاتی که کرده است. آن مقداری که کرده است. ما نمی دانیم. شما نمی دانید در باطن این حبسها چه گذشته است بر مؤمنین. به جوانهای ما در این حبسها و کمیته ها چه گذشته. نمی شود؛ اینها قابل شرح نیست، قابل بیان نیست. یکی دوتایش را می توانند بگویند. پای فلان را اره کردند یا توی روغن گذاشتند داغ کردند؛ یا یکی را گذاشتند روی یک بخاری برقی و سرخش کردند. اینها بعض از آنهاست که به ماها رسیده است و به شماها رسیده، آنهایی که به ماها نرسیده اینها را باید از نصیریها استفسار کرد؛ باید از خود ایشان استفسار کرد که نه، ایشان می فرمایند که نه، دیگر در حبسها چیزی نیست! ایشان این طور می فرمایند: اصلًا آن حرفهایی که گفته می شود که در حبسها زجر هست، اینها نیست دیگر! بله آن چیزهایی که پیشتر بود که دستش را یک قدری این طور می کردند، نیست دیگر- ایشان این جور می گوید- حالا بله یک قدری چیزهای روانی هست، و الّا خیر، دیگر زجر و اینها نیست! اینها را از خودش باید پرسید. یعنی یک کسی سریره این را بتواند حالا بخواند، بخواند ببیند چی ثبت است در مغز این. آنهایی که مطلع شده است- اطلاع به او می دهند، آنهایی که مطلع شده- ثبت است الآن در مغز او؛ در روح او ثبت است؛ ملائکة اللَّه نوشته اند اینها را. اگر کسی سواد آن عالِم را داشته باشد، آن وقت می خواند که چه کارهایی این کرده، چه دستورهایی داده. و آنهایی که عمل کردند، بعدش اطلاع دادند که ما چه کردیم. می داند اینها را؛ بروز نمی دهد!

شما خیانتهایی که به این ملت کردید، شما یک ملتی را که در لفظ می گویید که من می خواهم به دروازه تمدن برسانم- دروازه بزرگ تمدن- یک ملتی را نیروی جوانی اش را هدر دادید، شما بیایید از این جوانهای ما که در خارج هستند و فرستادید در خارج برای- نمی دانم- نیروی اتمی و بساط، بیایید بپرسید از اینکه اینها چه می کنند اینجا. خودشان هستند. حالا می آیند پیش من، که اینها در اینجا چه می کنند. شما جوانهای ما را نمی گذارید که یک درجه بالا بروند. دانشگاه ما را نگه داشته اید در سطح پایین، نمی گذارید دانشگاه استقلال پیدا کند؛ نمی گذارید اساتید دانشگاه به کار خودشان ادامه بدهند. فرهنگ ما را شما عقب افتاده قرار دادید؛ فرهنگ استعماری، یعنی فرهنگ دستوری. شما این فرهنگ ما، که الآن ما فاقد هستیم، الآن اگر چنانچه ایشان هم بروند و این حکومت هم از بین برود، یک مملکت آشفته به هم ریخته فاسد ... اقتصادش از دست رفته، فرهنگش از بین رفته، نظامش فاسد است. یک همچو مملکتی را به ارث می گذارند اینها. ما وارث یک مملکت آشفته هستیم. سالهای طولانی لازم است تا به برکت جوانهای ما، تحصیلکرده های ما، قشرهای بیدار مملکت ما و ملت ما، که در انزوا هستند یا در حبسها هستند، یک چندین سال ما لازم داریم تا این ایران را برسانیم به آن حدی که قبل از سی و چند سال پیش از اینکه ایشان سلطنت کرده. چقدر وقت لازم است تا این کشاورزی را به حال اول برگردانند، چه [قدر] وقت لازم است که این فرهنگ ما یک فرهنگ بشود، اقتصاد ما یک اقتصاد بشود. شما را درک نکردیم! بله خوب ما این طوری از شما درک کردیم؛ اگر شما جور دیگر هستید بفرمایید. پس چرا می گویی اشتباه کردم! اگر جور دیگر عمل کردید چرا می گویید اشتباه کردم! بگویید من کارم صحیح بوده است شما اشتباه کردید؛ این چند نفر اشتباه کردند! ملت هم که با من هست، کارهای من هم که درست بوده، همه اش صحیح بوده، این چند نفری که از آن طرف مرز آمدند اینجا اینها اشتباه کردند! خوب بود این را بگویید و بروید. چرا اینها را نمی گویید؟ چرا می گویید که اگر من بروم چه خواهد شد و چه خواهد شد و چه خواهد شد، و اینها مرا ادراک نکردند، چند نفری هستند که اگر اینها ادراک کرده بودند با من موافق بودند! اگر اینها شما را ادراک کرده بودند، آن وقت می دیدی چطور می شد! حالایی که ادراک نکرده اند و نکردیم، این طور با شما مخالفیم. اگر ما باطن ذات شما را ادراک بکنیم، هر انسانی اگر ادراک بکند باطن ذات تو را، با تو مخالفت خواهد کرد.

حالا هم که راه افتاده است بیرون، از قراری که گفته می شود چند تا- به اصطلاح آن آقا که می گفت- «قصاب» را گذاشته برای اینکه مردم را بکشد. خودش می خواهد فرار کند برود کنار و یک عده ای را گذاشته، گمارده به اینکه باز قتل عام کنند مردم را! باز این گرفتاری را ما داریم. ما کراراً گفتیم این حکومت تا سلطنت هست حکومتِ باطل است، برای اینکه مردم رأی دادند به اینکه سلطنتْ سلطنت غیر قانونی است. مردم گفتند نمی خواهیم سلطنت را. همه مردم گفتند. اگر می خواهند، اگر می گویند همه نگفتند، یکی را پیدا کنند- غیر آنهایی که در دستگاه خودت هستند و پول می گیرند- بروند بازار، دور بازار برگردند بگویند آقا شما کدام یکی تان این رژیم را می خواهد، اگر یکی را پیدا کردی؟! همه بازارهای ایران به اختیار شما، همه دهقانها به اختیار شما. هر چه رفتید به دهقانها گفتید که خیر این آخوندها اگر بیایند روی کار شما دیگر کارتان زار است، از شما گوش نکردند برای اینکه آخوندها کار اینها را زار نمی خواهند بکنند؛ آخوندها می خواهند اینها را از این نکبت بیرون بیاورند، از اینکه گول خوردند بیچاره ها، از این نکبت بیرون بیاورند. و من کراراً گفته ام این معنا را که اگر چنانچه اختیار دست ما بیاید این طور نیست که ما اینهایی که ده تا دِه، صدتا دِه داشته اند، دِه هایشان را برگردانیم. اینها حساب دارند، اینها سالهای طولانی حساب باید پس بدهند. اینها می آیند به این کشاورزها، دهقانها به اصطلاح خودشان می روند تبلیغات می کنند که اگر چنانچه چه بشود، چه بشود. آنها شما را شناخته اند! تا حالا چه کردید برای آنها؟ تا حالا اینها را به بدبختی انداختید. چرا آمدند اطراف تهران توی این زاغه ها زندگی می کنند؟ ما می خواهیم اینها را دستشان را از این زاغه ها بگیریم بیرون بیاوریم؛ ما می خواهیم این انگلی که ایران دارد، که انگلِ غیر است، بسته به غیر است، از این بستگی بیرونش بیاوریم. ما حرفمان ابهامی ندارد.

تبلیغاتْ حالا هم می کنند به اینکه اگر یک حکومت اسلامی پیش بیاید چه خواهد شد، اگر پیش بیاید چه خواهد شد. یا خیر پیش نظامیها می روند تبلیغ می کنند که همه نظام را به هم می زنند! ما نظامْ لازم داریم، چطور همه نظام را به هم بزنند؟! چطور ارتش را به هم می زنند؟! ما چند تا دزدش را کنار می گذاریم، باقی اش را قبول داریم. صاحب منصبها این را بدانند، ما صاحب منصب پاک را قبول داریم، نجسها بروند؛ آنهایی که مال ملت را خورده اند، آنهایی که در بانکهای خارجی مال ملت را انباشته اند، اینها بروند سراغ کارشان. بروند، نه اینکه یعنی گم شوند، نه اینکه بروند یعنی پا شوند بردارند و بروند؛ باید ازشان گرفت اینها را. من اگر دستم می رسید نمی گذاشتم این مردکه برود. باید بایستد حساب پس بدهد. داری کجا می روی؟ پولها را برداشتید رفتید.

ما ارتش لازم داریم، احترام به ارتش می گذاریم. ما طبقه جوان ارتش را، صاحب منصبان جوان ارتش را برایشان احترام قائل هستیم. در طبقه بالاتر هم اگر چنانچه یک صاحب منصب یا چند صاحب منصب صحیح پیدا شد، آنها هم محترم هستند. ما آنهایی که دزدی کردند با آنها مخالفیم. در قشرهای دولتی، ما به همه قشرهای دولتی احترام قائل هستیم؛ اگر در بین آنها یکی دو تا پیدا شد که فاسدند، فاسدها باید بروند، تصفیه باید بشود؛ و الّا مملکت نظام لازم دارد، مملکت اداره لازم دارد، وزارتخانه لازم دارد، همه اینها را لازم دارد، اما نه این طوری که حالا دارند درست می کنند.

الآن ما با این دولت مخالفیم برای اینکه این دولتْ غیر قانونی است چون شاه معرفی کرده است و غیر قانونی است؛ و مجلسین معرفی کرده اند یا می کنند، و هر دوتایشان غیر قانونی هستند. مجلسْ مجلسِ ملت نیست؛ مجلسْ مجلس شاه است یا مجلس امریکاست. ما این دولت را دولت خائن می دانیم، برای اینکه خیانت، بالاترْ خیانت این است که مجلس را فاسد بداند و مع ذلک از او رأی اعتماد بگیرد! این خیانت به ملت است. رأی اعتمادْ ایشان می گیرد از کسی که ملت هیچ اطلاع ندارد از وکالت اینها- این را دیگر هیچ کس نمی تواند انکار کند- و امر به تشکیل کابینه را از کسی می گیرد که ملت یک سال است داد می زند که مرگ بر این آدم و دارد با قلدری با مردم رفتار می کند. یک همچو دولتی دولت باطل است. و هر کس و هر مقامْ ادنی  موافقتی با این دولت بکند، خائن است بر ملت ما و به حَسَب حکم الهی هم فاسق؛ و کارِ حرام کرده، هر کس می خواهد باشد. و شما آقایانی که در خارج هستید این مطلب را باید برسانید به همه جا که ما ملت ایران همه این را دارند می گویند، من نمی گویم این را؛ شما هم جزء ملت هستید، شما هم همه این معنا را قبول دارید که ما یک همچو حکومت تحمیلی که شاه آورده، و این هم می خواهد شاه را نگه دارد و تصریح می کند که شاه باید برگردد به ایران، یک همچو حکومت خائن به ملت ماست و باید برود [حضار: صحیح است ]

ان شاء اللَّه همه موفق باشید ...

صحیفه امام، ج 5، ص:360-  374

 

سخنرانی [در جمع نمایندگان درجه داران نیروی هوایی (القای  نیاز به قیّم توسط دشمن)]

زمان: 17 دی 1358/ 18 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: توطئه دشمنان در القای نیاز مردم به قَیّم

حضار: نمایندگان منتخب درجه داران نیروی هوایی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

بهانه ندادن به دست دشمنان انقلاب

مسائلی که گفتید و سایر مسائلی که مربوط به نابسامانیهایی است [که ] الآن در همه جای کشور هست، باید شما [و] ما متوجه باشیم به موقع حساس کشور، و اینکه طرح این جور مسائل آیا الآن به صلاح کشور هست یا موجب فساد می شود. ما الآن کشورمان یک کشور متزلزل است. یعنی یک حکومت مستقر نداریم، رئیس جمهور نداریم، مجلس نداریم. و در یک همچه موقعی اگر بنا باشد که همه قشرها متوجه بشوند، اذهانشان را متوجه کنند به آن گرفتاریهایی که در محل خودشان دارند و بخواهند که همه اینها فوراً تحقق پیدا بکند، و اگر پیدا نکند تحصن است، و- عرض می کنم که- راهپیمایی است و اینها، این به نظر ما می آید که با مصالح کشور مخالف است. الآن قلمهایی در خارج زیاد و در داخل هم هست که بر ضد جمهوری اسلامی فعالیت می کنند و می خواهند این مملکت ما را منعکس کنند در خارج که یک هرج و مرجی حکمفرماست، که نه ارتش، ارتش است و نه ژاندارمری، ژاندارمری و نه دولت، دولت، همه به جان هم ریختند، همه با هم مخالف، تا برای خودشان اگر بخواهند یک دخالت نظامی بکنند موجه باشد. اگر اینها در خارج ثابت کردند این مطلب را برای خاطر کارهایی که ما اینجا انجام می دهیم، ثابت کردند در مجامع بین المللی عمومی که مملکت ایران یک مملکت هرج و مرجی است و اینها قابل اینکه آزادی به ایشان داده بشود نیستند و اینها محتاج به سرپرستند، اگر یک همچه چیزی را آنها دنبال کنند، شواهد هم ما به دستشان بدهیم، این موجب این می شود که یک نفر را مثل رضا خان را، که اینها دارند، در همه [جا] در خود ایران هم از این مسائل، از این اشخاص دارند، کودتا کنند و نه شما بمانید و نه ما.

الآن این وضعی که ما داریم و این چیزی که من می بینم که در هر جا اشخاصی در همان جا مشغول توطئه هایی هستند و وادار می کنند یک اشخاصی را که اشخاص خوبی هستند، لکن عمق مسائل را خیلی مطلع نیستند، وادار می کنند به یک کارهایی؛ مثلًا فرض کنید که آذربایجان می روند یک بساط درست می کنند. کردستان یک بساط درست می کنند. بلوچستان یک بساط درست می کنند. در تهران می آیند، در خود تهران غائله درست می کنند. در قم می آیند غائله درست می کنند. بین لشکریها و بین- عرض می کنم که- ژاندارمری و شهربانی و اینها مطلب درست می کنند. یک مطلب این طور می شود که روی هم رفته یک مملکتی است که هیچ ضابطه ای در کار نیست در آن. یعنی اصلًا نظمی در کار نیست در این مملکت. دادگاهش هم نظم ندارد، سپاه پاسدارشان هم همین طور، کمیته هاشان هم همین طور، قوای انتظامی شان هم همین طور و روی هم رفته اغراض هم که زیاد است. امریکا هم، آن طور که من می فهمم، اصل صحبت مداخله نظامی که می کنند و مداخله اقتصادی و حصر اقتصادی، این را مقدمه دارد قرار می دهد که اذهان آنجا بروند و توطئه داخلی او مغفولٌ عنه باشد. آنکه نهضت شما را و ما را به هم می زند، آسیب زده می کند از داخل است، از خارج نیست. یعنی دستجاتی که همه الهام از آن طرف مرز می گیرند، اینها در صددند که اینجا اوضاع را مغشوش کنند و آنها در خارج منعکس کنند که مسئله ایران این طوری است. الآن هر جا بروی یک اختلافی است. هر جا بروی، در هر روز در تمام ایران چند تا اعتصاب هست، چند تا راهپیمایی هست، هیاهو هست، تظاهرات هست. عرض می کنم- یک همچه مسائلی دارند درست می کنند و به جا می آورند. و اسباب این می شود که خدای نخواسته یکوقت موجه کنند دخالت خودشان  را و دخالت کنند. دخالت به این معنا که بگویند یک مملکت هرج و مرجی است باید اینها را سرپرستی کرد. اینها یک اشخاص وحشی هستند محتاج به اینند که یک قَیمی سرشان بگذاریم. یک قَیم برای ما درست بکنند. ما باید این طور مسائل را توجه کنیم که یکوقت اساس یک کشوری، اساس اسلام، اساس کشور در تزلزل است.

ما هم یک گرفتاریهای شخصی داریم. یک گرفتاریهای صنفی داریم. اگر اساس یک کشوری در موقع تزلزل است، حالا وقت این نیست که ما به آن مطالبی که مال خودمان است بپردازیم. نظیر اینکه اگر یکوقت خدای نخواسته زلزله آمد، شما می نشینید بگویید که ما قضیه نظاممان چه جوری است. شما فوراً می روید سراغ اینکه زلزله زده ها را بیرون بیاورید. الآن مملکت شما یک مملکتی است که در معرض زلزله است. در معرض انفجار است. در معرض این است که همه زحمتهایی که تا حالا کشیدید به باد برود. نباید ما دامن بزنیم به اینها. ما باید کمک کنیم آرامش را الآن حفظ بکنیم تا رئیس جمهور تعیین بشود، مجلس تعیین بشود. مجلس جای این کارهاست که یک مملکتی را مجلس باید اداره کند. حالا اگر بخواهید هی هر کسی از یک طرف بکشد، و هر کسی یک بهانه ای درست کند، و هر روز توی عرض می کنم که جاهایی که محتاج به نظم است بی نظمی ایجاد بشود، جاهایی که محتاج به استقرار است بی استقراری ایجاد بشود، این یک لطمه ای به اصل نهضت می زند. مطالب حق است، لکن وقت این نیست.

نظیر همین می ماند که اگر کسی بخواهد یک مسئله ای بگوید، یا یک فرض کنید مطلب علمی را طرح بکند، مطلب صحیح هست، اما آن وقت که سیل آمده دارد ایران را می برد، آن وقت وقت مسأله نیست. مسأله درست، اما وقتش نیست. این مسائل صحیح، اما مسائل، الآن شما گرفتار یک مسئله بزرگتر هستید. مسئله داخلی نیست. مسئله خارج و داخل همه هست. شما باید اول آرامش را حفظ کنید تا این مراحلی که تا دو- سه ماهه دیگر ان شاء اللَّه امید است بگذرد، و یک استقراری پیدا کند، وکلا بروند در مجلس، که  دیگر این جور نباشد که بگویند یک مملکتی است که هیچی آن درست نشده، همه اش، همه اش به هم خورده است، که لا اقل ما به مردم، به دنیا عرضه داریم که ما هم قانونمان تصویب شد و هم رئیس جمهورمان درست شد و هم مجلسمان. و آنها هم ما را، این رژیم را بشناسند. به این طور تا مستقر بشویم. وقتی مستقر شدیم آن وقت می آییم سراغ اینکه این ....

شما خیال می کنید که فقط شماها ناراحت هستید. سرتاسر کشور ناراحتی است.

سرتاسر، هر جا به یکجور. و هر کس می آید از خارج، دستجات مختلفی که از اطراف مملکت می آیند، همه تقریباً می گویند طرفهای ما خیلی خراب است، چون از طرفهای دیگر اطلاع ندارند، و حال آنکه همه اطراف خراب است. الآن همه جا خراب. یک مملکت خرابی اینجا گذاشتند و رفتند. و این مملکت خراب الآن اصل مسأله که عبارت از اسکلت حکومت است، درست نیست. و تا این اسکلت درست نشود نباید ما برویم سراغ یک ناراحتیهایی که داریم. خانه ندارم، زندگی ام کذاست- عرض می کنم که- این حرفها. این حرفها در یک موقعی باید باشد که یک استقراری پیدا کند، که ما آسیب دیگر از آن راه نبینیم بعد برویم سراغ این کارها. این کارها هم باید اصلاح بشود. این کارها را هم مجلس باید اصلاح کند. حکومت باید اصلاح کند. هر که باید اصلاح بشود و اصلاح هم می شود ان شاء اللَّه. اما این معنی را باید توجه داشته باشند جوانهای ما که در عین حالی که حسن نیت دارند، می خواهند خدمت بکنند، لکن توجه ندارند که این خدمت الآن مضر به مملکت است. الآن اسباب تشتت می شود، اختلاف می شود. الآن هر غائله ای که در هر جا پیدا بشود روی یک انگیزه ای است که طرح ریزی شده برای ما.

اینها نمی خواهند که یک جمهوری اسلامی در ایران پیدا بشود. با هر طریقی که شده می خواهند این را فلجش کنند. طرح ریزی کردند، طرح دادند که باید چه کرد، در ژاندارمری باید چه کرد، در سپاه پاسداران باید چه کرد، در ارتش باید چه کرد، در نمی دانم [هیأت ] دولت باید چه کرد، در دانشگاه باید چه کرد. اینها یک طرحهایی دارند که همه جا را می خواهند به هم بزنند، تا منعکس کنند که نه، اینها قابل این حرفها نیستند. آزادی نمی شود به یک همچه ملتی داد. ملتی که وقتی آزاد شد نتواند خودش را حفظ کند و نتواند نظم خودش را حفظ کند، این سرپرست لازم دارد. این یک مسئله مهمی است که اگر کسی اعتقاد به خدا و دین دارد، الآن باید این کار را بکند. اگر اعتقاد به کشورش دارد باید بکند، به ملتش دارد باید بکند. حالا وقت آرامش است آقا، نه حالا وقت این مسائل. ما هم گرفتاری زیاد داریم. همه مملکت گرفتاری دارند. لکن اگر ما همه حالا برویم سراغ گرفتاریهای شخصی، از این اساس بازمی مانیم و اساس الآن در تزلزل است. این محصَّل حرفی است که من به شما و سایر آقایانی که گاهی می آیند اینجا عرض کردم.

صحیفه امام، ج 12، ص:60- 67

 

سخنرانی [در جمع اعضای جهاد سازندگی (سازندگی کشور با همکاری ملت و دولت)]

زمان: 17 دی 1358/ 18 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: سازندگی کشور با همکاری ملت و دولت

حضار: جهاد سازندگی اردستان و قم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تلاش عمومی در امر سازندگی

من بعد از این نهضت و انقلابی که نسبتاً الحمد للَّه به پیروزی رسید و قدم اول را ملت بزرگ ما برداشت، در این کارهایی که به دست ملت بعد انجام گرفت، از جهاد سازندگی خیلی خوشم می آید. هر وقت که تلویزیون نشان می داد که خواهرها و برادرها از همه طبقات مشغولند به یک عملی برای کشور خودشان، من خوشحال می شدم. باید شماها توجه داشته باشید که نگاه نکنید هی به اینکه اداره چه می کند، دولت چه می کند. آنها مشغولند، منتها نمی توانند آن قدری که ایران احتیاج دارد آنها عمل کنند. ایران مال خود شماست و خود شما باید او را بسازید. و اگر همه ملت در این امر، در امر سازندگی همت نکند کارها زمین می ماند. انتظار اینکه یک دسته ای انجام بدهند تا ما انجام بدهیم، یا کارشکنی یک کسی نکند، البته می دانید که حالا در هر گوشه و کناری برای کارشکنی مهیا هستند. این ملت است که باید این کارها را انجام بدهد. مثلًا ملاحظه کنید که سابق، در رژیم سابق که همه اش حرف بود، یکی هم راجع به مبارزه با بیسوادی بود و اینها وقتی رفتند معلوم شد که مبارزه ای نکردند. بله آن کاری که کردند این است که با سوادی را نگذاشتند ترقی بکند، نه بیسوادها را سواددار کردند. این هم اگر منتظر بشوند آقایان، ملت منتظر این بشود که دولت این کار را انجام بدهد، نمی تواند انجام بدهد. الآن تقریباً در صد، شاید هشتاد- من اطلاع درست ندارم- بیسواد ما داریم. یا شاید مثلًا شصت، شصت و پنج، همچو چیزهایی می گویند. من اطلاعی ندارم، اما می دانم که بیسواد زیاد هست. افغانستان با اینکه ایران از او باید به حسب این طور امور جلو باشد، بیسواد در آن کم هست. سوادی که می گویم یعنی همین سواد خواندن و نوشتن و این چیزها. آن هم که ما می خواهیم که همه ایران ان شاء اللَّه سواد پیدا بکنند، نمی خواهیم همه دکتر بشوند. خوب چیز غیر معقولی است. یا همه مهندس بشوند. می خواهیم یک مملکتی همه بتوانند آن مقصود خودشان را بنویسند، امضا کنند، چه بکنند. من گاهی در نجف که بودم گاهی حرم مشرف می شدم، که افغانیها آمده بودند برای زیارت خواندن، می دیدم همه از رو می خواندند. کتاب دعا را باز کردند از رو می خواندند. شاید مثلًا در سی- چهل نفر که آنجا بودند یک نفرشان شاید از رو نمی خواند. شاید هم او خوانده بود، تمام کرده بود.

اما همه شان از رو می خواندند. این جور نبود که، آن هم طبقه همان پایین بودند به اصطلاح اینها. و ما میل داریم که این هم باز به همت همه واقع بشود. اگر منتظر باشید به اینکه دولت با سواد بکند، نمی تواند. باز می شود همان حرفهای سابق. دولت هم حالا اقدام کرده اند، وزارت آموزش اقدام کردند و خوب هم اقدام می کنند. اما مسأله، مسئله ای نیست که بتوانند آنها چه بکنند. و همین طور در جهاد سازندگی، سازندگی یک مملکتی که همه چیزش از دست رفت و خراب است، این نمی شود با دست دولت انجام بگیرد یا دست یک قشری انجام بگیرد. این را، همه مردم باید مملکت را امروز از خودشان بدانند و همه با هم همت کنند، که یک مملکت آبادی ان شاء اللَّه درست بکنند به دست خودشان.

لکن چیزی که الآن مهم است این است که،- این را من از باب اینکه نگران هستم برایش کراراً هم گفتم این را به اشخاصی که اینجا آمدند، باز هم عرض می کنم- که الآن دستهایی در کار هست. اکثراً از طرف امریکا و دیگران هم همین طور. از شوروی و از سایر جاها هم همین طور. یعنی آنهایی که به این مملکت ما طمع استفاده دوخته اند، دارند و چشم این دارند که ما کار بکنیم، آنها ببرند و مخازن ما را ببرند، و حالا هم  دستشان کوتاه شده است و ان شاء اللَّه تا آخر هم کوتاه هست. اینها الآن در فکر اینند که نگذارند این ایران یک استقراری پیدا کند. یک نظام صحیحی پیدا بکند. در هر جا مثلًا فرض کنید، که در جهاد سازندگی هم از این قشرها پیدا می شوند که خودشان را جا می زنند و در دانشگاه هم هستند. در همه جا هستند. اینها در کارخانه ها هم زیاد هستند.

این به نظر من می آید که یک نقشه و توطئه ای است که برای این جهت که، استقرار در ایران و نظم در ایران پیدا نشود. در ارتش می روند نمی گذارند که یک انتظامات صحیح پیدا بشود. در ژاندارمری می روند، آنجا را هم مانع می شوند. در شهربانی هم همین طور. تو [ی ] سپاه پاسداران هم پیدا می شوند. در دانشگاه هم زیادند و همه جا اینها هستند، حاضرند و اینها برای این جهت نقشه دارند. به نظر من این طور می رسد که نقشه این است که در داخل ما را، این ضربه را به ما بزنند که ما اغتشاش در خودمان پیدا کنیم. یک انتظامی در کار نباشد. اختلافات باشد و یک هرج و مرجی باشد. بریزند خانه هر کس را غارت کنند. بریزند زمین هر کس را غارت کنند. بریزند باغات هر کس را بخواهند چه بکنند. اموال هر کسی را ببرند. نگذارند یک استقراری پیدا بکند. از آن طرف دشمنهای این ملت، دشمنهای اسلام با قلمهای خودشان و با افکاری که دارند و طرحهایی که دارند در مطبوعات خارجی، در رسانه های گروهی خارجی هم اغتشاشات ایران را، اختلافات ایران را، اینها را یکی اش را چند مقابل کنند و در خارج منتشر کنند، و در خارج منعکس کنند که ایران مثل یک بچه صغیری می ماند که محتاج به قَیم هست. بازنرسیده به حد بلوغ که خودش، خودش را نگه دارد. نقشه محتمل است این معنا باشد که در خارج منعکس بکنند که ایران هرج و مرج است و همه به جان هم ریختند و همه گروهها در هر جا بروی یک اختلافات هست. این را اسباب دست قرار بدهند که ایران قابل این نیست که خودش را اداره کند، باید یکی دیگر اداره اش کند. بعد اگر خدای نخواسته، یک دخالت نظامی بخواهند بکنند، یک کودتا بخواهند بکنند، موجه نشان بدهند به خارج. به دنیا موجه نشان بدهند که ما برای خاطر حفظ ملت، ملت نمی توانست خودش را نگه دارد، ما باید حفظش کنیم، این صغیر را ما باید قَیم برایش تعیین کنیم.

در عین حالی که در تمام انقلاباتی که در دنیا پیدا شده هیچ کدام بهتر از ایران نبوده، دنبال سَر انقلابات، میلیون، میلیون و نیم آدم کشته می شدند.- برای من صورتش را آورده اند- این انقلاباتی که واقع شده است، دنبال سرش یک میلیون، یک میلیون و نیم کشتار، دو میلیون حبسی [داشتند]، درِ کشور را می بستند به همه جا. الآن هم هر جا که شما ملاحظه کنید که یک انقلابی واقع شده است و یک کودتایی واقع شده، یک چیزی واقع شده، درِ کشورشان را به خارج بستند، همه فرودگاهها را ممنوع کردند، تمام مطبوعات را قدغن کردند که نباید منتشر بشود و برای مردم اختناق پیش آوردند. اختناق فوق آن اختناقهایی که سابق بوده. و گاهی در بعضی شان به مجردی که این پیروز شده، قتل عام ایجاد کردند. شروع کردند به کشتن مردم. هر که احتمال می دادند که یک چیزی باشد می کشتند. نه اینکه یک کسی را، یک شهر را قتل عام می کردند. و انقلاب ما از باب اینکه اسلامی بود، از باب اینکه از ملت بود، انقلابی نبود که یک قدرتی به یک قدرت غلبه کند، یعنی یک قدرت نظامی به یک قدرت نظامی یک کودتایی شده باشد، این حرفها نبود. متن نهضت از خود مردم بود. جوشید از خود بین مردم بین زن و مرد و انقلاب هم اسلامی بود. اسلام اینها را وادار کرد که یک همچو انقلابی بکنند. همچو انقلاب اسلامی که از متن ملت بجوشد، دنبالش دیگر این مسائل کم است، هست، اما کم است. و لهذا دیدید که دنبال این انقلاب، تمام راهها و همه جاها هم باز بود. هیچ زاید جایی را جلویش نگرفتند. تمام روزنامه ها و احزاب آزاد شد. آزادِ آزاد، و کشتار نسبت به مردم هیچ نبود در کار، که آن طوری که آنجا بساط درست می کردند نبود. بله آنهایی که کشتار کرده بودند گرفتند بعضی شان را محاکمه کردند و بعد از محاکمه به جزای خودشان رساندند. اما این طور نبود که همین طور درو کنند مردم را. یک میلیون جمعیت را بکشند.

این حرفها نبود در کار. و این طور مسائل در عین حالی که در ایران نبوده است، و باید گفت ایران آرامترین انقلاباتی که در دنیا واقع شده در ایران واقع شده. انقلابات دیگر با یک سال و دو سال و سه سال اینها درست نمی شد. جنگ باید بشود. این قدر خونریزی، چه، چه، یک سال، دو سال جنگ بشود تا بعد یک قدرتی بر قدرت دیگر پیروز بشود. اینجا آنجایی است که انقلاب بود، واقعاً انقلاب بود. مرحوم «قرنی» به من گفت که سه ساعت و نیم، سه ساعت و نیم غلبه کرد ملت بر رژیم. یعنی آن وقتی که آنها کودتا می خواستند بکنند در تهران ما بودیم، و آنها بنا داشتند کودتا بکنند و جلویش گفتند روز هم باید مردم بیرون نیایند. حکومت نظامی روز قرار دادند. آن حکومت نظامی روز را خدا خواست که شکسته شد. آنها به من بعد گفتند که اینها بنا داشتند که کودتا بکنند و خیابانها را وقتی که مردم نیستند، خیابانها را همه را بگیرند و شبش کودتا بکنند. مردم که ریختند در خیابانها اینها این طرحی که داشتند خنثی شد. و ایشان می گفت که آنکه جنگ بین ملت و دولت واقع شد و رژیم واقع شد سه ساعت و نیم بود. در صورتی که جاهای دیگر، الآن شما می بینید که در افغانستان چند سال است که همه مسائل هست و حالا هم معلوم نیست کی ختم بشود. برای اینکه آنجا یک کودتایی است. کودتا یک نفر آدم بخواهد انجام بدهد، یک قدرتی می خواهد یک ملتی را از بین ببرد، اما یک ملت خودش آمده است- و خودش آمده- و حریفش را بیرون کرده. دیگر خود ملت با خود ملت که کاری ندارد.

حالا هم اشخاصی در بین این ملت هست که الهام از خارج می گیرند. البته اقلیت هم هستند، لکن اشخاصی هستند که با هر زبانی با مردم می توانند صحبت بکنند و شیطنت بکنند. باید ملت ما توجه به این توطئه داشته باشد که توطئه ای که محتمل است این است که ما را به هم بریزند. حتی توی جهاد سازندگی بروند یک کارهایی بکنند که آنجا هم یک اختلافی بشود. نگذارند کار عمل بشود. در دبیرستان بروند. در دانشگاه بروند. هر جا بروند و ما را به هم بریزند. و دائماً شلوغی و دائماً اعتصاب و دائماً راهپیمایی و دائماً کارشکنی برای دولت و ملت، تا منعکس بکنند در خارج که اینها نمی توانند خودشان را اداره بکنند، باید یک کسی برود اداره کند. ملت باید توجه داشته باشد به این توطئه و از اختلافات دست بردارند. آخر برای چی ما با هم اختلاف داشته باشیم. سر چی اختلاف داشته باشیم. برای چه اختلاف داشته باشیم. برای چی به جان هم بریزیم، چرا ما خودمان، خودمان را از بین ببریم. باید ملت متوجه باشد که چیزهایی که اسباب اختلاف هست اصلًا ایجاد نکنید. اشخاصی که می خواهند ایجاد اختلاف بکنند موعظه شان کنند، نصیحتشان کنند. اگر گوش نکردند آنها را طردشان بکنند و نگذارند اختلاف حاصل بشود. نگذارند جوری وانمود بشود که این ملت ملتی نیست که قابل این باشد که آزاد باشد. حالا که آزاد شده ببینید به جان هم ریختند، قابل آزادی نیست. ملتی که قابل آزادی نیست، باید یکی بیاید، یک رضا خانی را پیدا کنند- و اینها دارند، از این چیزها دارند- یک رضا خانی را پیدا بکنند. امروز به اسم اینکه این آدم ملی هست، به اسم اینکه یک آدم از این چیزها، از این عنصرها، اینها دارند که بیست سال، سی سال این را با یک صورت ملیت و با یک صورت دلسوزی نگه دارند. آن روزی که می خواهند کار را انجام بدهند به دست او انجام بدهند. به صورت ملیت، به صورت چه انجام بدهند. و توجه این معنا را باید داشته باشند ملت ما. امروز که روز حساسی است، برای اینکه ما می خواهیم که رئیس جمهور تعیین بشود، ملت می خواهد رئیس جمهور تعیین بشود، امروز می بینید که با این حساسیت باز مشغول شدند به توطئه ها و مشغول شدند به خرابکاریها. در قم دیدید، در آذربایجان هم هست، در جاهای دیگر هم هست. فردا که شما بخواهید ان شاء اللَّه وکلای خودتان را تعیین بکنید، بدانید که اغتشاشات بیشتر ایجاد می کنند. بساط بیشتر در می آورند. باید توجه داشته باشد ملت به اینکه مبادا منعکس بشود. کاری بکنیم ما که منعکس بشود اینها با هم نمی توانند بسازند. اینها به جان هم ریختند و باید یکی برود جلوی این کارها را بگیرد، تربیتشان بکند. این به این است که از کارهایی که، از حرفهایی، از نوشته هایی ... از نطق هایی، از شعارهایی که اسباب اختلاف می شود، از اینها پرهیز بکنند. نباید امروز شعار بدهند بر ضد این، بر ضد او، بر این طور چیزها. این شعارها صحیح نیست. نباید بکنند. و باید کاری بکنند که مستقر بشود. این حکومت، برقرار بشود. و ما این دو قدم هم که اسکلت یک حکومتی است، این دو قدم هم برداریم. قدم تعیین رئیس جمهور ان شاء اللَّه و قدم دوم وکلا؛ و باید ملت متوجه باشد که من چون بنای دخالت ندارم، متوجه باشند خودشان که اشخاصی که صحیحند، اشخاصی که متدینند، اشخاصی که ملی هستند، اشخاصی که چپ و راستی نیستند، از افراد، اینها را تعیین بکنند. در رئیس جمهور همین طور و در وکلاشان هم همین طور. و مهم الآن این است که از این اختلافات و از این شعارها و از این- عرض می کنم که- چیزهایی که موجب اختلاف می شود دست بردارند. و مشغول بشوند به اینکه همین طور بسازند ایران را و ایران امروز محتاج به کار است. کارخانه ها احتیاج به کار دارند. محتاج به سازندگی است.

خداوند ان شاء اللَّه شماها را حفظ کند. شما جوانها را حفظ کند که همچو همت والایی دارید که می روید در جهاد سازندگی و زحمت می دهید به خودتان. لکن برای خداست این. شما خیال نکنید، هر قدمی که الآن بردارید برای کشور اسلامی، این قدم پیش خدا محفوظ است. خیال نکنید که این قوه های شما هدر می رود. قوای انسان وقتی هدر می رود که برای خدا نباشد. آن وقتی که قوا برای خدا کار بکند هدر نمی رود، پیش خداست. و این سازندگی شما ان شاء اللَّه خودتان هم ساخته می شوید به آن طوری که خدای تبارک و تعالی امر فرموده است و انبیا را برای او فرستاده که هم در این جهاد، جهاد نفسی باشد و هم سازندگی برای ملت. خداوند همه شما را موفق و مؤید بدارد. و من هم دعاگوی همه تان، خدمتگزار همه هستم. سلامت باشید ان شاء اللَّه.

صحیفه امام، ج 12، ص: 68-74

 

سخنرانی [در جمع راهپیمایان کفن پوش الیگودرز (سیاست امریکا)]

زمان: 17 دی 1358/ 18 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: سیاست امریکا، افزایش توطئه های داخلی

حضار: راهپیمایان کفن پوش الیگودرز

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توطئه برای جلوگیری از استقرار ارکان نظام

من امروز شنیدم که آقایان از الیگودرز پیاده تشریف آوردند و اظهار کردند که ما حاضریم که اینجا برای حفاظت تو پاسداری کنیم. من متشکرم از عواطف آقایان، و از زحمات شما تقدیر می کنم، لکن راضی نیستم که آقایان اینجا تشریف داشته باشند.

تشریف ببرند و ان شاء اللَّه مشغول کارشان بشوند. امریکا نه دخالت نظامی می کند در ایران و نه حصر اقتصادی می تواند بکند. توطئه امریکا این است که در داخل خود کشور ما کاری بکند که ما نتوانیم این راهی را که رفتیم برویم. توطئه داخلی و به دست اشخاصی که در داخل کشور هستند و از کارکنان آنها هستند. نقشه این است که ایران را جوری نمایش بدهند به خارج که نه دولت می تواند اداره کند آنجا را و نه ملت قابل این است که آزاد باشد. در هر جا غائله بپا می کنند این شیاطین. و در همه کشور، چه در دانشگاه و چه در شهرستانها و چه در دادسراها، و چه در مراکز قدرت، مراکز انتظامی، همه جا با یک توطئه ای می خواهند آشوب بپا کنند و نگذارند استقرار پیدا کند این حکومت. الآن که وقت این است ملت با هم مجتمع باشد، و این دو مرحله دیگری که در اساس حکومت اسلامی است به طور شایسته انجام بدهد، یکی قضیه تعیین رئیس جمهور و یکی هم قضیه مجلس شورای ملی، باز توطئه ها اوج گرفته است. توطئه ها برای اینکه نگذارند رئیس جمهور تعیین بشود. و بعد هم توطئه ها برای اینکه نگذارند مجلس شورای ملی برقرار بشود. برای اینکه با برقرار شدن این دو مرحله هم اسکلت حکومت اسلامی تحقق  پیدا می کند و اینها از حکومت اسلامی می ترسند. امریکا ضربه از اسلام خورده است و از اسلام می ترسد. ضربه از این جوانهایی که برای اسلام قیام کردند و جان دادند و فداکاری کردند. و از اسلام برای این ضربه می ترسد. از این جهت، تفرقه افکنی دارد می کند که نگذارد این اجتماعی که با وحدت کلمه، مقاصد خودشان را تا اینجا پیش بردند، بین راه آنها را فلج کند. نقشه این است. صحبت از دخالت نظامی و حصر اقتصادی صحبت است. و بعید نیست برای این باشد که اذهان را منصرف کند از آنی که اساس است. ملت ما باید توجه داشته باشند به این توطئه شیطانی که از همه توطئه ها بالاتر است.

و او این است که در داخل ما را به جان هم بریزند و در داخل نگذارند یک استقراری پیدا بکند این نظام اسلامی.

شما جوانها که زحمت کشیدید و از راه دور، در این سرما و در آن سرماهایی که در محل خودتان هست آمدید و از اطراف آمدید، از همه جا اینجا آمدید، من تشکر می کنم. و شما را هوشیار می کنم به اینکه از تفرقه به هر صورتی که هست پرهیز کنید. هر چیزی که موجب تفرقه می شود از او پرهیز کنید. هر شعاری که موجب تفرقه می شود از او پرهیز کنید. هر تحصنی که موجب تفرقه می شود از او پرهیز کنید. هر راهپیمایی که موجب تفرقه می شود از او پرهیز کنید. امروز شما احتیاج دارید به وحدت کلمه. امروز بیشتر از دیروز احتیاج دارید و فردا بیشتر از امروز. این وحدت کلمه خودتان را حفظ کنید. از خدای تبارک و تعالی تبعیت کنید که فرموده است: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا همه به ریسمان بزرگ خدا که اسلام است بپیوندید و تفرقه نکنید. تفرقه موجب این می شود که نتوانید مملکت خودتان را به رشدی که باید برسد برسانید. نتوانید حکومت اسلامی را به طوری که شایسته است در دنیا، در کشور خودتان متحقق کنید. و آنها درصدد همین معنا هستند. آنهایی که نمی خواهند اسلام تحقق پیدا بکند. آنهایی که  نمی خواهند جمهوری اسلامی در ایران تحقق پیدا کند. کشورهایی که از اسلام می ترسند. از جمهوری اسلامی می ترسند. از صدور این جمهوری اسلامی از این کشور به کشورهای دیگر می ترسند. آنها در صددند که شما را در بین راه متوقف کنند و نگذارند پیش بروید. شما با هوشیاری، بیداری از تفرقه ها بکلی پرهیز کنید.

و امر دیگر اینکه، مملکت شما احتیاج به کار دارد. مملکت خرابی است که محتاج به این است که ساخته بشود و ساختن مملکت به دست شماهاست. هر کس در هر جا هست اشتغال به کار پیدا کند و کار را خوب انجام بدهد. نباید ما در ارزاقمان محتاج به خارج باشیم. مملکت وسیعی که برای 150 میلیون جمعیت کافی است- به حسب آن طوری که گفته می شود- الآن 35 میلیون در آن زندگی می کند و مملکت بیشتر از این گنجایش دارد.

زمینهای وسیع دارید. آب دارید. برکات آسمانی دارید. قدرت دارید. قوه دارید. جوان هستید. جوان دارید. عیب است از یک مملکت اسلامی که محتاج باشد در ارزاقش، آن هم به دشمنهای خودش. امریکا که دشمن ماست، ما اگر محتاج به او باشیم برای ما سرشکستگی است. کاری بکنید که خودکفا بشوید و خودتان از این زمین خدا و از این آب خدا ارزاق خودتان را بیرون بیاورید. و امید است ان شاء اللَّه که صادرات داشته باشید شما.

خداوند ان شاء اللَّه شما را حفظ کند. و من باز از زحمات شما تشکر می کنم و دعا می کنم برای شما و خدمتگزار شما هستم.

صحیفه امام، ج 12، ص: 75-77

 

سخنرانی [در جمع اعضای شورای سرپرستی صدا و سیما (لزوم  اصلاح  برنامه ها)]

زمان: صبح 17 دی 1362/ 3 ربیع الثانی 1404

مکان: تهران، جماران

موضوع: نقش صدا و سیما در ترویج اسلام و چهره ایران، و لزوم اصلاح برنامه های آن

حضار: اعضای شورای سرپرستی صدا و سیما

بسم اللّه الرحمن الرحیم

لزوم توجه به کیفیت و محتوای برنامه های صدا و سیما

من از اولی که انقلاب پیروز شد و این امور به آقایان واگذار شد، راجع به صدا و سیمای جمهوری اسلامی خیلی پافشاری داشتم که مسائلی که آنجا طرح می شود، و وضع آنجا یک وضعی باشد که خودش مروّج اسلام باشد. اول هم بدتر شلوغ بود، خیلی خیلی ناگوار بود. زمانی که قطب زاده  هم بود به ایشان من سفارش کردم که شما این موسیقی ها را بردارید، این چیزهایی که نمی توانید جدا کنید از هم، اصلش آن را نگذارید. ما یک کار حرامی را بکنیم که یک چیزی را می خواهیم نشان بدهیم، این صحیح نیست، ایشان یا نتوانست یا نخواست، نشد. بعدش هم که اشخاص آمدند مکرر گفتند، که به ایشان هم گفتم که باید این طور باشد که این یک نمایشی از جمهوری اسلامی است، هم محتوای آن و هم کیفیت، در محتوا هم نواقصی بود، خیلی بهتر شده است، لکن باز هم اصل این طور [مطلوب ] نیست که نیست، مثلًا بعض امور که لازم است گفته بشود یا کم گفته می شود، یا گفته نمی شود. بعض امور که چندان لزومی ندارد خیلی تکرار می شود، این باید یک جوری باشد که این وضع [را] نداشته باشد. و همین طور بعضی از آنهایی که مثلًا تئاترهایش مبتذل است خیلی، تئاترهای تعزیه ای! من هر وقت باز می کنم ناراحت می شوم که اینها خیلی مبتذل درست کرده اند، تئاترهای متعارفشان اکثراً خوب است. امّا اینهایی که به صورت تعزیه ای درمی آورند اکثراً یک چیز مبتذلی است، خلاصه انسان مشمئز می شود از آن، حالا ممکن است در بین مردم یک عده ای باشند که او را بخواهند، اما حالا من برداشت خودم است، این را نمایش دادن [در] آن وقت که جمهوری اسلامی این وضع را دارد یک قدری سبک است برای جمهوری اسلامی، مسائل اساسی باید در آنجا گفته بشود. «اخبار» درست جمع آوری نمی شود از جهان. اخبار مثلًا تکراری زیاد است؛ عمرشان را صرف می کنند به همین تکرارهایی که کی باکی صحبت کرد، و کی با کی حرف زد و چی گفته این خیلی کوچک می کند اینها را باید یک قدری- حالا که آقایان هستید- اینها را باید ان شاء الله که به تدریج درست [بکنید] این راجع به این جهتش.

راجع به افراد که در آنجا هستند، باید یک افرادی باشند که امین باشند، واقعاً این طور نباشد که مثلًا یک حرفهایی بروند در خارج بزنند که بر خلاف امانت است، مثلًا یک آقایی آمد اینجا راجع به اینکه سابقاً آقایان یک عده ای بودند که در صدا و سیما بودند بعد هم من از باب اینکه دیدم با قانون اساسی مخالفت کردند، و یک وضعی پیش آوردند که به هم بخورد آنجا،- نمی گویم متعمّد بودند اما وضع این طور پیش آمد- که دنبال او من گفتم، به آقایان گفتم اینها را معزولشان کنید شما گفتید که نه خوب نیست معزول کنیم، خوب است که اینها استعفا بدهند. بنا بر این شد که استعفا بدهند بعد یک آقایی آمد به من گفت که برای چه شما گفتید استعفا بدهید، من هیچ یادم نبود، گفتم من یادم نیست، و گفتم نه گفتم یادم نیست حالا چه گفتم به او، از قراری که شنیدم بعد آن آقاها رفتند بیرون، در حزب و در جاهایی حتی،- به من این جور گفتند من صحت و سقم [ش را] نمی دانم- تلفن به اطراف: که «احمد» دروغ گفته به ما، از قول فلانی! شما ببینید منزل ما را این طور معرفی کردند که احمد در اینجا از قول من دروغ می گوید، آن هم یک همچنین دروغی، دروغی که شما مطلع می شوید از واقعش، آقای خامنه ای مطلع  می شود،- عرض می کنم- مردم همه مطلع می شوند، خوب این روی چه اساس بوده؟

روی این اساس بوده است که احمد را بکوبند، احمد که کاره ای نیست، روی این اساس بوده است که اینجا را سبک کنند با یک چنین مسائلی. خوب، نمی دانم وضع چی است، اشتباه بوده است چه بوده است؟ من مترقّبم که آقایان در امور با تفکر صحبت کنند. این طور نباشد که مثلًا فرض کنید در باطن ذاتشان یک چیزی باشد، یک ناراحتی باشد، آن وقت یک دفعه بگویند که احمد از [قول ] خمینی دروغی آمده به ما نقل کرده، و حال آنکه مسأله این طور نبوده. شما مطلعید، آقای رئیس جمهور مطلعند، عرض می کنم که ایشان مطلعند که من گفتم اینها را عزل کنید، البته نگفتم استعفا بدهند، گفتم اینها را عزل کنید برای اینکه خلاف قانون کردند، و وضع آنجا را چنین بوده است که به هم می خورده است. بعد آقایان گفتند نه این خوب نیست و آقای اردبیلی  گفتند که این خوب نیست، آقایان استعفا بدهند، من هم گفتم خوب این طور بهتر است.

البته من از آقایانی که در صدا و سیما هستند این توقع را دارم که مسائل را روی مسائل شخصی هیچ وقت نبرند. مسائل، روی مسائلِ مصلحت دولتی خودمان، مصلحت کشور خودمان باشد، یک کسی را من ازش ناراحت هستم، حالا بیایم در صدا و سیما مثلًا چه بکنم، که این چطور است! این با مصلحت کشور مخالف است. ما باید مسائل را اسلامی با آن برخورد بکنیم، اخلاق اسلامی داشته باشیم. و یک وقت خدای نخواسته درصدد کوبیدن یک کسی، درصدد بزرگ کردن بی جای کسی، کوچک کردن بی جای کسی، درصدد این مسائل نباید باشیم، ما باید نظرمان بالاتر از این معانی باشد.

کسانی که متکفل صدا و سیما هستند، اینها امانت دار کشور اسلامی هستند. این با جاهای دیگر فرق دارد، با یک وزارتخانه فرق می کند. اینها مسائلی هستند که یک وقت می بینید پخش می شود، در تمام دنیا پخش می شود، مسأله به دست آنها می رسد، هزار جور بساط درست  می کنند. باید به این خیلی توجه بشود که موازینْ اسلامی باشد. باز هم این را تکرار می کنم که موسیقی ها باز کمی هست، باید اشخاصی که مطلعند اینها موسیقی هستند مشاهده کنند ببینند اگر یک چیزی را می بینند موسیقی اش را نمی توانید رد کنید، اصلش را رد کنید.

[آقای محمد هاشمی [مدیر عامل صدا و سیما]: منظور غنا است؟].

همان را می گویم [اگر] موسیقیِ حرام باشد.

آن چیزهایی که راجع به جنگ است اینها چیزی نیستند.

[آقای محمد هاشمی: سرودها؟].

بله، این ها چیزی نیستند، اما گاهی هم هست که غناست.

[آقای هاشمی: شما موارد خاصی که به نظرتان [هست ]، اگر موارد خاصی را [در نظر دارید] معیّن کنید].

من نمی توانم بگویم، من که نمی توانم بنشینم پای رادیو ببینیم چی می گوید، اینجایش چطور است. این را باید خود شما آقایان، اشخاصی که مطلعند از آن، جدا کنند از هم، لا بد می توانند این را، وقتی هم که چیزی را می خواهند [به پخش ] بدهند، می توانند این را جداش کنند، اگر هم نتوانستند اصلش را کنار بگذارند ....

تئاترهایشان، نمایشنامه هایشان، اینها را باید خیلی مواظب باشید که مبتذل نباشد.

گاهی سازنده است، واقعاً خوب است خیلی، غالباً من از این تئاترهایی که در ایران خودشان تهیه می کنند به نظرم می آید خوب است، لکن آن قسمش من نمی دانم چه جوری است که همان قسمی که تعزیه می گیرند و چه می کنند، ثناخوانی می کنند و چه می کنند، آنها به نظر من خیلی مبتذلند. حالا اگر دیگران بپسندند من حرفی ندارم اما به نظرم این جوری می آید.

علی أیِّ حال کلیِ مطلب این است که [صدا و سیما] یک بنگاهی است که سر و کارش با دنیاست، نه با ما، نه با ایران؛ یعنی می تواند ایران را معرفی کند یک معرفی خوب به دنیا، و می تواند معرفی کند معرفی بد به دنیا، این می تواند بهانه دست خارج بدهد، می تواند بهانه های خارج را سلب بکند. این کاره است، یک چیزی که این کاره است آن وقت هم در ایران شما می دانید همه دارند، رادیو همه دارند، دیگر نمی شود گفت یک خانه فقیر هست ندارد، پیشتر گوش نمی کردند من خودم هم گوش نمی کردم.

الآن هم علما گوش می کنند، هم طلبه ها گوش می کنند، هم فقرا گوش می کنند، هم دهاتی ها گوش می کنند، و هرجا هم سیمای جمهوری باشد آنجا هم همین طور است.

خوب علاوه اینها در خارج می رود، پخش می شود در خارج، و ما باید فکری بکنیم که مبادا خدای نخواسته ما با دست خودمان برای دیگران بهانه درست کنیم، ما باید کوشش بکنیم اتکال به خدا بکنیم و دیگر هر چه هم شد ما مقصر نباشیم. عمده این است که ما فردا می رویم پیش خدا مقصر نباشیم. نتوانستیم، غیر از نخواستیم است. اشتباه کردیم، غیر از این است که عمداً کردیم. این را باید جوری کنیم همچو باشد که وقتی آنجا می رویم رویمان سفید باشد، و لو اینجا شکست بخوریم. شکست اینجا مهم نیست. به نظر من این چیزی نیست.

[آقای هاشمی: ان شاء اللَّه اینجا هم شکست نمی خوریم ]

شکست توی کار نیست ان شاء اللَّه، اما گرچه من می گویم مسأله این حرفها نیست، مسأله گذشته از این حرفها، و من به شما عرض بکنم گاهی وقتها بعضی از نزدیکان، دورها، اظهار نگرانی می کنند که اگر تو نباشی چه می شود. گفتم قضیه روی غلتکش افتاد، این دیگر تابع نیست که کی باشد کی نباشد. اینها همان طور که آنها خیال می کردند که اگر حزب جمهوری را چیز بکنند و این آقایان به این عزیزی را ببرند این به هم می خورد تمام می شود، گفته بودند این را که یکی دو تا مانده این دو تا هم بروند، تمام است. خوب این از بی عقلی شان است، یا اینکه تشخیصشان غلط است، یا خیر عمداً می خواهند بگویند برای اینکه تشویق کنند که آنها را هم بکشند. در هر صورت نه، این روی کار خودش افتاده است، رو غلتکش افتاده است و به دنیا معرفی شده است. دنیا هم حساب رویش باز کرده است، الآن دنیا روی ایران یک حساب خاصی، اصلًا حساب فحش بازکردن خودش مسأله است، چرا به جاهای دیگر فحش نمی دهند این قدر همین فقط ایران است که چیز می کند ایران است که ترور می کند. یک جاهای دیگر نیستند، هی در رأس همه ایران است هرجا هر چه واقع می شود ایران کرده، این برای این است که الآن وحشت افتاده اند که مبادا اینی که می گویند اینها که ما اسلام را می خواهیم، واقع بشود. مبادا در کشورهای دیگر هم برود این اسلام اینها می ترسند از این اسلام این اسلامی که قلدرها را از بین می برد، عرض می کنم فاسدها را از بین می برد. عیاشی ها را می خواهد از بین ببرد.

شرابخوری ها را می خواهد از بین ببرد. خوب اینها ازش می ترسند یا بسیاری از اینها آن سرانشان این کاره هستند، خوب می خواهند این اسلام نرود جای دیگر این در ایران و لو هست در خودش خفه بشود. همین جا باشد ما هم ان شاء اللَّه دنبال این هستیم، ما که نمی خواهیم لشکرکشی کنیم به جایی، همه عالم می دانند. و لو اینکه نمی گویند که صدام به ما تعدی کرده، می گویند که نه، ایران، خوب حالا می خواهد صلح کند چه بکند- چطور صلح کند، کی می خواهد صلح کند کسی که الآن رفته با کردها می خواهد بسازد که به ایران چه بکند. در صورتی که دروغ می گوید به کردها، این با کردها ساختن، نمی سازد می خواهد الآن کلاه سر کردها بگذارد، کردها را وارد کند در یک عملی که پدرشان را ما درآوریم، بعد هم خودش پدرشان را درآورد. این می خواهد یک همچو کاری بکند، و کردها باید متوجه باشند که این طور نیست که صدام با کردها چیز شده است و می خواهد همه اش چه باشد و فلان. و می رود با فقرا می نشیند، پریشب رادیو بغداد می گفت که ببینید این رهبر عزیز ما که در دنیا این قدر چطور است، الآن می رود می نشیند توی این چیزهای دهات با این فقرا می نشیند ناهار می خورد، با هم صحبت می کنند هیچ کس هم نگهدار او نیست، نگهبان هم اصلًا ندارد. خوب اینها حرف هست که می زنند ما می دانیم خودشان هم می دانند ...

و دنیا هم کم کم توجه به این پیدا کرده اند، این فقرای دنیا یعنی مظلومین دنیا [توجه ] پیدا کرده اند که این کاری که ایران کرده یک راهی باز می شود برای اینکه همه جا [بیدار] بشود. ما می خواهیم این طوری انقلابمان را صادر کنیم نه جنگی با کسی داریم، نه می خواهیم لشکرکشی کنیم، ما می خواهیم با صحبت و با کار خوب که در اینجا انجام می دهیم، به دنیا بفهمانیم که اسلام وضعش این جوری است. و اسلام برای همه مظلومها خوب است. این صدور پیدا می کند به همه، الآن خیلی جاها اینها که اظهار ندامت می کنند و می خواهند حدود شرعیه را جاری کنند و اینها ... واقعاً می خواهد اسلام جاری بشود؟ این طوری است این، این نمی فهمد خودش هم، دنیا می شناسد این را، این می خواهد اسلام جاری بشود؟ یا خیر می خواهد کلاه سر مردم بگذارد، که خیر ما هم مثل آنها هستیم می خواهد این اسلام نباشد یک اسلامی خودشان درست کنند هر طور که دلشان می خواهد درست کنند آن طوری که امریکاپسند است. باشد از این جهت ما باید خیلی توجه به این داشته باشیم که همه چیزمان واقعاً اسلامی باشد، و اتّکالمان هم واقعاً به خدا باشد. یعنی قلبهایمان! این طور کنیم که به خدا متصل بشود و اگر این طور شد دیگر باکی نداریم. بالاخره مردن هست یک وقت هم اگر فرض کنید که همه ریختند سرمان کشتند ... چیزی نمی شود، مهم نیست حالا. ان شاء اللَّه خداوند همه را تأیید کند.

همه موفق باشند. و ان شاء اللَّه که همه مان موفق باشیم که به این قشر ضعیف بیچاره ای که در زیر لگد این قلدرها پایمال شدند در طول تاریخ به اینها یک خدمتی بشود. بلکه اینها به نوایی برسند ان شاء اللَّه. و خداوند ان شاء اللَّه حفظ کند شما را و سلامت باشید.

صحیفه امام، ج 18، ص: 287-293

 

پاسخ استفتاء [آقای مجید انصاری (استفاده از درآمد ملک موقوفه به مدارس خواهران)]

زمان: 17 دی 1367/ 28 جمادی الاول 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: موافقت با تخصیص درآمد ملک موقوفه به مخارج مدرسه علمیه خواهران در کرمان

سؤال کننده: انصاری کرمانی، مجید

[محضر مقدس رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی، حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- روحی فداه

با عرض سلام و آرزوی سلامتی آن وجود مبارک، محترماً معروض می دارد، در حدود 150 سال پیش ملکی وقف مدرسه علمیه و طلاب و اساتید آن در کرمان گردیده است، مدرسه سالها به صورت مخروبه در آمده بود؛ پس از انقلاب بازسازی و برای استفاده خواهران طلبه مورد بهره برداری قرار گرفت و هم اکنون نیز تعدادی از خواهران طلبه در آن مشغول تحصیلند، متمنی است نظر مبارک را در مورد استفاده از درآمد ملک موقوفه جهت مخارج مدرسه و خواهران طلبه بیان فرمایید. 17/ 10/ 67

مجید انصاری کرمانی ].

بسمه تعالی

درآمد ملک مزبور به خواهران طلبه نیز می رسد و در این جهت فرقی میان طلاب مرد و زن نیست.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 229

 

 

. انتهای پیام /*