سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق (ضرورت حفظ حوزه ها)]10 دی 50
مصاحبه [با مجله هفتگی «بیروت» درباره پیش بینی سال 1979]10 دی 57
گفتگو امام خمینی (س) [با نویسنده فرانسوی درباره آینده نهضت]دی 57
گفتگو [با کلود شایه و ژاک روبر درباره ویژگیهای جمهوری اسلامی]10 دی 57
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (عدم صلاحیت پهلوی برای حکومت)]10 دی 57
سخنرانی [در جمع روحانیون ارومیه (مسئولیت علما در مبارزه بین حق و باطل)]10 دی 58
سخنرانی [در جمع بانوان (انحراف اذهان ملت از مشکلات داخلی توسط امریکا)]10 دی 58
سخنرانی [در جمع کفن پوشان شهر کرد و بابل (ارتجاع)]10 دی 58
حکم [انتصاب آقای محمد صادق حائری شیرازی به سمت امامت جمعه شیراز]10 دی 60
حکم [به نخست وزیر (عفو زندانیان و محکومین مواد مخدر به نحو مشروط)]10 67
سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق (ضرورت حفظ حوزه ها)]
زمان: 10 دی 1350/ 12 ذی القعدة 1391
مکان: نجف، مسجد شیخ انصاری
موضوع: ضرورت حفظ حوزه های علمیه
حضار: روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
برنامه پیامبر (ص) در مکه
برنامه رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- قبل از مهاجرت به مدینه، روزهایی که در مکه به سر میبردند، فقط تبلیغ الَی اللَّه و معرفی ذات مقدس حق تعالی و معرفی اسلام بود. یاورانی نداشتند تا بتوانند با کمک آنان با مشرکین بجنگند و اسلام را گسترش دهند؛ و همان طور که در قرآن ملاحظه میفرمایید، سورههایی که در مکه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفی اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتی نیست و حتی احکام در آن کمتر ذکر شده.
و آن روز که حضرتش با آن وضعِ شکست خورده و ناگوار از مکه خارج گردید، افراد عادی- که سطحی فکر میکنند- نمیتوانستند پیشبینی کنند که این مهاجرت چه مصالحی به دنبال خواهد داشت لکن وقتی که به مدینه تشریف بردند معلوم شد که چه نتایجی بر هجرت ایشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدینه گسترش دهند و یارانی پیدا کنند، و بالاخره با فتح و ظفر به مکه بازگشتند به آن گونه که بزرگان قریش نزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت.
اکنون اگر چه عده کثیری از ایرانیان، بر اثر اختلافی که بین دولتهاست، وجه المصالحه شدند و با این وضع فجیع از این مملکت بیرونشان میریزند لکن ممکن است مصالح بزرگ در کار باشد که ما نمیدانیم؛ و خداوند تعالی همان طور که حضرت رسول اکرم - صلی اللَّه علیه و آله و سلم- را فاتح و غالب به مکه برگردانید شما را به این حوزهها بازگرداند و روزی برسد که نجف بیش از حالا قوی باشد. ما اطمینان داریم که دیر یا زود حوزه علمیه به حال اول خود بازمیگردد و شما ان شاء اللَّه اگر به وظایف دینی و علمی خود عمل کردید باز به نجف برمیگردید.
بار علمْ بار سنگینی است که به عهده شماست. آن طور نیست که تنها وظیفه شما تحصیل مشتی الفاظ و مفاهیم باشد بلکه حفظ اسلام و احکام اسلام است که به شما سپرده شده و شما امین وحی الهی هستید، و باید در ضمن تحصیل علم مشغول تهذیب نفس هم باشید و چنانکه غیر را تبلیغ میکنید نفس خود را هم اصلاح نمایید. وظایف خود را فراموش نکنید؛ با هم صلح و صفا داشته باشید، دستهبندی و اختلافات را کنار بگذارید، با هم برادر باشید، با روح واحد و صفای باطن برای اسلام کار کنید. شما اهل علم هستید و همه از یک ریشه، و ورق یک شجره میباشید و اگر شما به عهد خود وفا کنید، خدای تعالی هم وفای به عهد خواهد کرد و شما را به حوزهها باز گردانید، و ان شاء اللَّه باز در اینجا یکدیگر را ملاقات میکنیم. و اگر من که روزهای آخر عمرم را میگذرانم در میان شما نبودم، شما هستید و بار دیگر در اینجا مجتمع خواهید شد.
در هر صورت مسئله زوال حوزه در کار نیست؛ حوزه سر جایش باقی خواهد بود. و صرف نظر از جنبههای معنوی و الهی، اصولًا از نظر موازین طبیعی هم زوال حوزههای علمیه ممکن نیست؛ زیرا حوزهها مورد توجه تمام مسلمین بخصوص شیعه میباشد و پشتوانه آن، ملتها هستند، و آنچه ملتها پشتیبان آن باشند دولتها نمیتوانند با آن مبارزه کنند. دولتها زودگذرند و عمرشان کوتاه است. پشتوانه نجف، ملتهای بزرگند و از این جهت محفوظ خواهد بود. اکنون در حوزههای ما محصلین افغانی، پاکستانی، هندوستانی، عراقی، و دیگر ممالک عربی مشغول تحصیلند و این دولت که اصلًا نمیتوان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد که در برابر ملتها ایستادگی کند و اگر با من و شما معارضه نماید، با ملتها نمیتواند معارضه کند. اگر آقایان ایرانی را اخراج کردند، دیگر آقایان که از ممالک دیگرند باید بایستند و به وظایف دینی خود اهمیت دهند. مَثَل شما مَثَل فوجهای سربازی است که اگر دشمن به فوجی حمله کرد و آنان را شکست داد، فوجهای دیگر پابرجا مانده و جای گروههای از بین رفته را میگیرند. دشمن از خدا میخواهد که وقتی یک گروه سرباز را از پای در آورد بقیه پا به فرار گذاشته میدان را خالی کنند.
آقایانی که از دیگر ممالک در اینجا هستند باید پابرجا باشند و به تحصیل علم و تهذیب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من- که یکی از طلاب هستم- از اینجا رفتم، باز لازم است که آقایان بمانند و به وظایف خود عمل نمایند. البته رفتن من روی مصالحی است که ممکن است بسیاری ندانند ولی دیگر آقایان باید باشند و سنگر را خالی نکنند. چنانکه ما سابقاً دیدیم حوزه قم به هم خورد چه به هم خوردنی! عده معدودی پریشان حال که همیشه تحت فشار و آزار بودند استقامت کردند، طولی نکشید که ورق برگشت: ظالم سابق [رضا خان] را بردند و حوزه به هم ریخته آن روز به صورت حوزه پنج- شش هزار نفری امروز در آمد ... شما غالبید، مغلوب نیستید. اگر تاریخ ظَلَمه و ستمدیدگان دنیا را مطالعه کنید میبینید که غلبه همیشه با مظلوم است. معاویه با آن قدرت و عظمت و بساطی که داشت از بین رفت و امروز در شام که مرکز سلطنت او بود حتی از قبر او خبری نیست ....
این کسبه بیچاره، آنهایی که سالیان دراز در عراق بودهاند و ابداً در ایران عُلْقهای ندارند، دوست و آشنا و خویشاوندی ندارند، وضع آنها بسیار مایه تأسف است و امیدوارم ملت ایران با آنها خوش رفتاری کنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم که ملت شریف و مسلمان ایران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند؛ به آنان پناه دهند، منزل و پوشاک و غذا بدهند، گرفتاریهایشان را برطرف نمایند، و مهمتر آنکه آنانی را که به اوضاع ایران آشنا نیستند آشنا کنند. شما آقایان [که] به ایران میروید سلام مرا به برادران ایرانی ابلاغ کنید و بگویید فلانی از شما استدعا دارد که نسبت به برادران رانده شده از عراق، که شاید جمعیتشان حدود صد هزار نفر باشد و در بلاد ایران متفرق میشوند، تا میتوانند مستقیماً کمک کنند و خوش رفتاری کنید، چنانکه اگر خودتان دچار چنین بلیه و سرنوشتی میشدید، آنچه انتظار داشتید نسبت به این بیچارگان رفتار نمایید، از آنان دلجویی کنید، آنها آواره و دل شکستهاند. از خداوند تبارک و تعالی توفیق همه آقایان را خواستارم و امیدوارم که خداوند این حوزه و دیگر حوزههای علمیه اسلامیه را حفظ فرماید و شما آقایان را به پایگاه خویش بازگرداند.
صحیفه امام، ج2، ص: 410-413
مصاحبه با امام خمینی (س) [ مجله هفتگی «بیروت» درباره پیش بینی سال 1979]
زمان: 10 دی 1357/ 1 صفر 1399
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: پیش بینی سال 1979 میلادی- سیاست خارجی جمهوری اسلامی
مصاحبه کننده: خبرنگار مجله هفتگی انگلیسی زبان لبنانی بیروت
سؤال: [پیش بینی شما برای ایران سال 1979 چیست؟]
جواب: آنچه مسلّم و قطعی است این است که اوضاع ایران جز با سقوط شاه و برچیده شدن رژیم سلطنتی و استقرار حکومت اسلامی آرام نمیگیرد. امروز علی رغم قدرت نظامی جهنمی شاه، این ملت ایرانند که ابتکار عمل را در دست دارند و از این جهت قدم به قدم رژیم حاکم ایران و حامیانش را عقب نشاندهاند و در ماههای آینده به یاری خدای تعالی شاهد پیروزیهای درخشانتری خواهند بود.
[به نظر شما تحت چه اوضاع و احوالی یک نوع سازش با شاه ممکن میگردد؟ مثلًا میپذیرید که اصلاحی در قانون اساسی بشود که بنا بر آن شاه مانند پادشاه انگلیس به عنوان مظهری در رأس دولت بماند؟]
- اولًا سازش با یک فرد جانی مانند شاه، خیانت به ملت ایران و اسلام است. و در ثانی ملت ایران در رفراندم تاسوعا و عاشورا با اکثریت قریب به اتفاق، قاطعانه شاه و رژیم سلطنتی را محکوم کرده و خواستار برقراری جمهوری اسلامی شده است. بنا بر این هیچ کس حق ندارد با شاه که از سلطنت مخلوع است سازش کند و یا اساس سلطنت را بپذیرد، چه شخص محمد رضا پهلوی در این مقام باشد یا دیگری. و به همین دلیل، قانون اساسی که رژیم ایران را سلطنتی میشناسد، چون از نظر ملت رژیم سلطنتی مردود است، از اعتبار ساقط است و باید قانون اساسی جدیدی تدوین شود.
[آیا شما کنارهگیری شاه را به نفع پسرش میپذیرید؟]
- هیچ فردی از دودمان پهلوی مورد قبول ملت نیست و نه تنها در مقام سلطنت بلکه در هیچ مقام دولتی هم حق ندارند دخالت کنند.
[آیا فکر میکنید دامنه حوادث ایران به ترکیه نیز کشیده شود؟]
- نهضت مقدس ایران، نهضت اسلامی است و از این جهت بدیهی است که همه مسلمین جهان تحت تأثیر آن قرار میگیرند.
[فکر میکنید در کوششهایتان برای سرنگون کردن شاه چه دولتی به شما کمک میکند؟]
- ملت ایران با اراده آهنین خود تنها با اتکا به نیروی الهی قیام کرده است و در این نهضت به هیچ دولتی متکی نیست، و به خواست خدای تعالی با حفظ استقلال در نهضت خود، شاه را سرنگون خواهد کرد. ولی وظیفه همه دولتهای اسلامی در درجه اول و سایر دولتها که مایلند در آینده با ملت ایران روابط حسنه داشته باشند این است که ملت مظلوم و قهرمان ایران را در رسیدن به اهدافش یاری کنند و تا کنون هیچ دولتی از ملت ایران دفاع نکرده است.
[شما به عنوان رهبر مخالفین، روابط جاری خود را با دوَل و افراد زیر چگونه توصیف میکنید؟
1- دستگاه کارتر 2- دولت روسیه 3- دولت چین 4- دولت عراق 5- کشورهای عرب تولیدکننده نفت 6- سادات 7- اسرائیل 8- یاسر عرفات و جنبش فلسطین]
- رئیس جمهوری امریکا با حمایتهای بیدریغ خود از شاه و اهانتهایی که به ملت ایران نموده است در صف دشمنان ایران قرار گرفته است. و روسیه شوروی هم اگر چه نه در حد امریکا، ولی تا کنون نه تنها شاه را محکوم نکرده بلکه، از او حمایت هم کرده است و از تحریف نهضت مقدس اسلامی ایران خودداری نکرده است. رئیس کشور چین وقیحانه از روی کشتگان ما عبور کرد و در کاخ شاه از اقدامات مترقیانه او هم ستایش نمود. «1» دولت عراق هم زیر فشار شاه از اقدامات هر کس که در خاک عراق به نفع ملت ایران انجام دهد جلوگیری میکند. سادات هم با اقدامات خود علیه مصالح مسلمین و کشورهای عرب و برادران فلسطینی، مطرود جهان عرب و اسلام است. اسرائیل از نظر اسلام و مسلمین و تمامی موازین بین المللی، غاصب و متجاوز است و ما کمترین اهمال و سستی را در پایان دادن به تجاوزات او جایز نمیدانیم. و من در فرصتهای مناسب از اقدامات و تلاشهای یاسر عرفات برای به دست آوردن حقوق فلسطینیها و برگرداندن اراضی اسلامی به مسلمین حمایت کردهام.
[آیا شما از یک حکومت غیر نظامی تحت ریاست کریم سنجابی «1» در پست نخست وزیر به عنوان راه حلی برای بحران ایران حمایت میکنید؟]
- با وجود شاه هیچ راه حلی امکانپذیر نیست.
[آیا دعوت شما به اعتصاب در صنعت نفت بیپایان است و یا تا وقتی است که شاه کنار برود؟]
- بله تا وقتی است که شاه کنار برود. شاه نفت ما را برای تحکیم خودش بدون هیچ مجوزی به امریکا میداد و از پول آن اسلحه امریکایی که به هیچ درد ملت ایران نمیخورد، میخرید. اصولًا نفت تا کنون پشتوانه حکومت غاصبانه شاه بود و من حکم کردم که دیگر صادر نشود و اعتصاب تا رفتن شاه ادامه دارد. بعداً ما نفت را به هر کشوری که مایل باشیم میفروشیم.
[تحت چه شرایطی- اگر شما وجود چنین مقتضیاتی را منطقی میبینید- ارتش شاهنشاهی ضد شاه خواهد شد؟]
- هم اکنون طبق اخبار واصله، مخالفت سربازان و افسران با شاه و دستورات فرماندهان خود روزافزون است. سربازها از خدمت ارتش فرار میکنند. در بسیاری موارد فرماندهان خود را کشتهاند و بسیاری از آنها هم که در ارتش باقی ماندهاند، موافق با کشتار شاه نیستند و طبیعی است که شاه آخرین امیدهای خود را به ارتش از دست بدهد.
صحیفه امام، ج5، ص: 304 -306
گفتگو امام خمینی (س) [با نویسنده فرانسوی درباره آینده نهضت]
زمان: دی 1357/ صفر 1399
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: امکان دستیابی به آزادی و آینده نهضت
مخاطب: نویسنده فرانسوی
[نویسنده فرانسوی: من یک نویسنده مبارز فرانسوی هستم که سالها علیه فاشیسم، بر ضد استعمار و ضد امپریالیسم مبارزه کردهام و همیشه در کنار مردم مظلوم و مستضعف بودهام و از آنها حمایت کردهام. انقلابات جهان، خصوصاً انقلاب فرانسه را مطالعه کردهام. و به این نتیجه رسیدهام که هرگاه انقلابی تا نیمه راه برود و ادامه ندهد، محکوم به مرگ است. من برای شما احترام فراوانی قائل هستم. و دلیل این احترام عمیق من به شما، سماجت شما در ادامه مبارزه علیه شاه است. و معتقدم این باید با تمام نیرو و بدون مصالحه ادامه یابد. و این دلیل احترام من است. اما من دو سؤال کلی از شما دارم. سؤال اول اینکه آیا اعتقاد دارید که با محاصره ایران توسط امریکا، روسیه و چین، که همگی شاه را تقویت میکنند، راهی برای آزادی ایران از این ابرقدرتها وجود دارد؟]
امام: ما اتکای به ملت و قدرت ملت داریم. هیچ ملتی را بعد از آنکه بیدار شدند و به جنبش در آمدند، کسی نمیتواند از آن راهی که دارند منحرف کند. و هیچ قدرتی نمیتواند یک ملت را سرکوب نماید. البته قدرتها میتوانند بریزند و در یک مملکتی قتل عام کنند و لکن نمیتوانند ملت را از خواستی که دارند منحرف کنند. و ملت ما به آن مرحله رسیده است که تمام اقشار قیام ضد رژیم و ضد ظلم کردهاند. ابرقدرتها نمیتوانند این قیام را بشکنند و به علاوه ملت ایران مطلبی را خواهانند که تمام مردم جهان با این درخواست متفق القول است و آن آزادی و استقلال است. و ابرقدرتها نمیتوانند در برابر عواطف تمامی مردم جهان، [خواستههای خود را] تحمیل کنند. و امید ما این است برای اینکه حرفمان حق، و مردم هم همه قیام کردهاند، بر تمام قدرتها غلبه میکنند
[نویسنده فرانسوی: آیت اللَّه قدرت مذهبی هستند. وقتی ما و شما امیدواریم که رژیم شاه سرنگون شود، چگونه برای افرادی مثل شما یک رهبر مذهبی، ممکن است که خود و یا اشخاص اطراف خود را با یک نیروی سیاسی، جانشین رژیم شاه سازند؟]
امام: من بنا ندارم که خودم یا اشخاصی که حالا در پیش من هستند از روحانیون، جانشین رژیم بشوند؛ لکن ما در ایران و خارج کشور نیروهایی داریم که در همه ابعاد دانشمند و متفکر و کارآمد هستند. و در نظر داریم که آنها را جانشین رژیم بکنیم. اشخاصی که در داخل و خارج هستند، و با ملت هستند قادرند به اداره کشور. بنا بر این اشکالی از این بابت پیش نخواهد آمد
[نویسنده فرانسوی: از اینکه به من اجازه چنین ملاقات و مذاکرهای را دادید تشکر میکنم]
امام: من هم از شما تشکر میکنم. امیدوارم که مثل شما نویسندهای که مطالعات در انقلابات خصوصاً انقلاب فرانسه دارید، در این انقلابی که در ایران پیش آمده است و ملت مظلوم ایران حق خود را مطالبه میکند، به اندازه قلم و قدرت بیان خود به آنها کمک کنید. از خداوند متعال بخواهید که پیروزی نصیب ملت ما بشود.
صحیفه امام، ج5، ص:307- 308
گفتگو [با کلود شایه و ژاک روبر درباره ویژگیهای جمهوری اسلامی]
زمان: 10 دی 1357/ 1 صفر 1399
مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو
موضوع: ویژگیهای جمهوری اسلامی
مخاطب: کلود شایه (نماینده مخصوص کاخ الیزه) و ژاک روبر (مدیر کل سیاسی و مسئول امور خاورمیانه و ایران و رئیس امور کنسولی در وزارت امور خارجه فرانسه)
[کلود شایه: در ابتدای اقامت حضرت عالی، ما خدمتتان رسیدیم و قبلًا هم صحبت کرده و اطلاع دادیم، که هیچ گونه ممانعتی برای ماندنتان در فرانسه وجود ندارد]
امام: متشکرم
[کلود شایه: حضرت عالی فراموش نفرمودهاید، که در دفعه قبل خطوط کلی جنبش را تشریح فرمودید. من در تماس خودم با مقامات عالیه، اهداف نهضت را به آنها منتقل کردم. در عین حالی که توجه داریم که مسائل حضرت عالی، مسائلی است مربوط به امور داخلی ایران، مع ذلک حالا آمدهایم عرض کنیم، که ما به تمامی این مسائل توجه داریم و توجه کردهایم. شرایط قبلی، به سرعت تغییر میکند و رو به جلو است؛ و فکر نمیکنیم که باید به این مسائل مشغول شویم، و توجه داشته باشیم. همکار من- که بیشتر از من صلاحیت دارد- این بار همراه من آمده است، تا این توجهات را به نظر حضرت عالی برساند. وزیر امور خارجه فرانسه توجه خاص و عمیقی دارد که این شخص را همراه من به ملاقات جنابعالی فرستاده است
ژاک روبر: از فرصت و ملاقاتی که به ما داده و ما را پذیرفتهاید تشکر میکنم و توجه شما را به این نکته جلب میکنم که همان طور که موسیو شایه گفتند، هدف ما دخالت در امور ایران نیست؛ بلکه منظور از این ملاقات و مذاکره، کسب اطلاع است. دولت فرانسه علاقهمند است، آنچه را که در دنیا اتفاق میافتد بفهمد؛ و طبیعتاً در سیاست خود مستقل عمل میکند. این اطلاعات را ما برای سیاست مستقل خود لازم میدانیم. ما، نسبت به مردم ایران علاقه قدیمی داریم. من در وزارت خارجه فرانسه مسئول امور خاورمیانه و امور ایران هستم. مسائل سختی که در ایران در ماههای گذشته رخ داده است توجه ما را به خود جلب کرده است. نفوذ قطعی شما در ایران، ما را بر آن داشته است که خدمت شما برسیم و چند سؤال در این باره بکنیم. اولین مطلب، تحلیل کلی از مسائل ایران- خصوصاً راجع به دولت بختیار و احتمال تشکیل شورای سلطنت- است]
امام: مکرر گفتهایم که ما و ملت، تحمل شورای سلطنت و شاه را نخواهیم کرد. تمامی بدبختیهای ما، از شاه و رژیم سلطنت است. بختیار هم مثل اسلافش چند روزی خواهد بود و کنار خواهد رفت
[ژاک روبر: منظور شما این است که حتی رفتن شاه به خارج هم راه حل نیست؟]
امام: خیر
[ژاک روبر: آیا استعفای کامل [شاه] مورد نظر است؟]
امام: استعفای کامل! او الآن هم کنار است. استعفا مطرح نیست. ما از اول او را قانونی نمیدانستیم؛ حالا هم که همه رأی به خلع او دادهاند. مردم رژیم سلطنت را نمیخواهند؛ همه را نفی کردهاند، سلطنت خلاف قوانین ماست
[ژاک روبر: آنچه که ما از اولِ این بحران فهمیدیم، رژیم سلطنت بر اساس قانون اساسی 1906 است و ادامه این رژیم از قبل است. مسأله اساسی، عدم اجرای قانون است، که قدرت مذهبی را در درجه اول قرار میدهد. آیا این تغییر کرده است؟]
امام: اصل قانون اساسی این است که سلطنت و همه رژیمها باید به تصویب مردم باشد. مسأله رژیم، بدون رضایت مردم، هیچ اساس ندارد. مردم الآن- تماماً- نه شاه و نه سلطنت پهلوی را میخواهند، و نه رژیم سلطنتی را؛ بلکه جمهوری (جمهوری اسلامی) را میخواهند
[ژاک روبر: بنا بر این آنچه مطرح است سلطنت این یا آن خانواده مورد نظر نیست؛ آنچه در این قانون اساسی به جای سلطنت، جایگزین میشود جمهوری- جمهوری اسلامی است. ممکن است بحثی درباره این جمهوری و اسلامی بکنید؟]
امام: اصل جمهوری همین است که در مملکت شما هم هست؛ که آرای عمومی مردم آن را تعیین میکند. اسلامی میگوییم، چرا که قانون اساسی ما بر اساس آن است. قانون اساسی فعلی را بررسی میکنیم، آنچه با اسلام موافق است میپذیریم و هر جا که تناقض دارد رد میکنیم. جمهوری است، یعنی دموکراتیک؛ و اسلامی است، یعنی قانون آن اسلامی است
[ژاک روبر: بجز ریاست جمهور، آیا نظرتان حضور پارلمان، و احزاب و مقابله احزاب هم هست؟]
امام: بله؛ همه اینها هست
[ژاک روبر: آیا تغییر، مثل فرانسه است؟]
امام: بله، همین طور است؛ اما قانون ما اسلام است
[ژاک روبر: فرض کنیم که شاه رفته است؛ در چنین شرایطی کسانی که قدرت را در مرحله انتقالی به دست میگیرند تا انجام انتخابات، آیا در دست مذهبیها خواهد بود یا کسانی که مورد تأیید مذهبیها باشند؟]
امام: در دست کسانی که ما تعیین میکنیم و کسانی خواهند بود که شورایی آنها را تعیین خواهد کرد
[ژاک روبر: از شرایط فعلی ایران متأسفم. آخرین سؤال ما درباره ارتش است. نظر شما چیست؟ آن را حفظ خواهید کرد؟ قدرت مذهبی با ارتش کنار میآید؟]
امام: با اصل ارتش مخالفتی نداریم. هر کشوری ارتش لازم دارد. ارتش را باید تصفیه کرد. اشخاصی استفاده جو هستند و خائنند. اما جناحهای دیگر خدمتگزار به وطن هستند و باید محفوظ بمانند. البته ارتش با این عرض و طول که بیشتر بودجه مملکت را فرو میبرد قابل تحمل نخواهد بود
[ژاک روبر: ما در این مسافرت (منظور مسافرت وزیر امور خارجه فرانسه به کشورهای همسایه ایران است) به کشورهای عربی اطراف خلیج رفته بودیم. از مسائل مربوط به ایران سخت ناراحتند که عدم ثبات ایران همه منطقه را به هم میزند. شاه حسین هم وقتی به فرانسه آمد از همین مسائل نگران بود، شاید هم حافظ اسد، که چه خواهد شد. مورد علاقه است که بدانیم به نظر حضرت آیت اللَّه در آینده وضع ثبات منطقه چه خواهد شد. به علت اهمیت آن برای دنیا و وزن ایران در منطقه و دنیا، ثبات ایران را چگونه حفظ میکنید؟]
امام: ثبات ایران با نبودن شاه بهتر حفظ میشود. بودن شاه عدم ثبات را به وجود آورده است، و تمامی ابعاد ملی، سیاسی و اجتماعی ایران فرو ریخته است. اینها باید در مدتی ترمیم گردد. اما در مورد ثبات منطقه، دولت ایران وضع ژاندارم را نخواهد داشت که برای حفظ مصالح دیگران امنیت را حفظ کند. اما ایران با سایر کشورهای منطقه در حفظ آرامش و ثبات همکاری خواهد کرد
[ژاک روبر: یکی از کشورهایی که با ما صحبت میکرد، اظهار نگرانی میکرد که تحولات اخیر ایران ممکن است موجب تجزیه ایران بشود. آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟]
امام: این تبلیغات و تشبثات شاه است. دروغ است. واقعیت قضیه این است که هر گز احتمال چنین چیزی نیست و واقعیت ندارد
[ژاک روبر: مسئله مورد سؤال این است که روسیه قدرت بزرگ جهانی همسایه شماست که قرارداد 1921 را با ایران دارد و به موجب آن هر کشوری که به خاک ایران نیرو پیاده کند یا نیروهایی به مرزهای ایران نزدیک شوند و خطری برای روسیه باشد آنها به ایران نیرو وارد خواهند کرد. با توجه به اینکه روسها از این قرارداد صحبت میکنند، و امریکاییها ناوهای جنگی خود را به خلیج فارس آوردهاند؛ این سؤالها مطرح میگردد]
امام: این قرارداد- با روسها- اصل آن غیر قانونی است؛ اصل آن هم امکان به وجود آمدن را ندارد. آن طور نیست که هر کدام از این دو اجازه بدهند که دیگری وارد شود. وقتی جنبش به حرکت در میآید باید تمامی جوانب آن را بپذیرد
[ژاک روبر: دولت فرانسه مخالف جنگهای ابرقدرتهاست]
امام: ما هم مخالفیم
[ژاک روبر: در بین کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، کارهایی در حال انجام است. کارهایی انجام میشود- در سطح سازمان ملل متحد و سایرین- که ما هم جزو آنها هستیم. تمام خارجیهای مقیم تهران، نگران وضع آینده هستند؛ که آیا این روابط ادامه خواهد یافت؟ چه خواهد شد؟ برخی اقلیتهای مذهبی- خصوصاً یهودیها- ابراز نگرانی کردهاند. نظرتان چیست؟]
امام: بعد از استقرار حکومت اسلامی، قراردادها مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه که مورد قبول باشد و به مصالح ما باشد قبول میکنیم. خارجیها و اقلیتها، همه محترمند. اقلیتهای مذهبی در اسلام احترام دارند، آزادی دارند. بدانید آنها بهتر به زندگی خود ادامه خواهند داد. نماینده یهودیان آمد اینجا، و من به آنها اطمینان دادم که با آنها به احترام رفتار خواهد شد.
صحیفه امام، ج5، ص:309- 313
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (عدم صلاحیت پهلوی برای حکومت)]
زمان: 10 دی 1357/ 1 صفر 1399
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: پهلوی حکومت ناصالح- ملت صالح نیازمند حاکم صالح
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
خوشبختی ملتها در گرو صلاحیت هیأت حاکمه
بدبختی و خوشبختی ملتها بسته به اموری است که یکی از مهمات آن صلاحیت داشتن هیأت حاکمه است. اگر چنانچه هیأت حاکمه، کسانی که مقدرات یک کشور در دست آنهاست، اینها فاسد باشند، مملکت را به فساد میکشند؛ همه بُعدهای مملکت را رو به نیستی و فساد میبرند. شما ملاحظه میفرمایید که در این پنجاه سالی که ما بودیم و دیدیم که آنکه در رأس واقع شده بوده است و لو به غیر حق، فاسد بوده است و دنبال او مجالسی که در ایران بوده است اکثراً افراد غیر صالح در آن بودند؛ در اوایل امر، خوب عدهای هم صالح بودند لکن در اقلیت بودند؛ دنبال او دولتها، که باید مقدرات کشور را دست بگیرند، غیر صالح بودند؛ و دنبال آن آنهایی که در رأس ادارات بودند و مقدرات یک اداره را در دست داشتند، آنها هم اکثراً غیر صالح بودند. از این غیر صالحها نمیشود یک مملکت صالح و یک کشور صحیح ایجاد کرد.
ما دیدیم که در همین دوران آخر پانزده ساله نهضتْ اشخاصی سرِ کار بودند؛ پانزده سال در کارهای حساس که یکی از آن نخستوزیری بود و یکی سازمان امنیت. بعد از پانزده سال که اینها هر کاری خواستند کردند، حالا آمدند و این رئیس سازمان امنیت را گرفتند به اینکه این در این پانزده سال کارهای خلاف کرده! نخست وزیر این پانزده سال «1» را هم گرفتند که اینها چپاول کردند و کارهای خلاف کردند! خود آقای شاه هم بعد از این زمان آمده است اعتراف میکند که من کار خلاف کردم! خود اینها دارند اعتراف میکنند. خود او آمده است و میگوید که من اشتباهاتی کردم، خطاهایی کردم. خود اینها رئیس سازمان امن را که پانزده سال به این مردم تعدی کرده است، حالا به اعتبار اینکه اختلاس کرده است و خلاف کرده است گرفتند. خود اینها نخستوزیری که پانزده سال- تقریباً- در این مملکت حکومت کرده است، حالا گرفتند و میگویند چه. اگر مهلت دست اینها باشد بعد از پانزده سال دیگر هم اینهایی که حالا سر کار هستند میآیند میگیرند آنها را.
صلاحیت یک هیأت حاکمه و یک اشخاصی که کارهای حساس در دستشان هست، این موجب یک صلاحیتی در عموم میشود. و اگر هیأت حاکمه، و همین طور آنهایی که مقدرات مملکت دستشان است، آنهایی که ارتش را اداره میکنند و از رؤسای ارتش هستند، اگر اینها مردم صلاحیتداری بودند روزگار ما به اینجا نمیرسید؛ و من هم حالا اینجا ننشسته بودم برای شما صحبت کنم؛ شما هم حالا اینجا وقتتان را صرف این کارها نمیکردید. اینکه من دست از کار خودم برداشتم- که طلبگی بود- و آمدم اینجا، برای این است که ما یک حکومت صالح نداشتیم و یک قدرت صالحه در کار نبود؛ و مملکت را کشاندند رو به نیستی و تمام چیزهایی که امید به آن میشد پیدا بکنی اینها تباه کردند: احکام اسلام را تباه کردند، زراعت ما را از بین بردند، بانکها همه خلافکار بودند، اکثراً، وزارتخانهها دست آدمهای ناصالح اداره میشد، مجلسها مجلسهای قلّابی فرمایشی بود، وکیل مردم نبودند اینها.
ما که آمدیم اینجا برای اینکه فریاد خودمان را- البته از اول نظر به این نبود که مناینجا بیایم لکن این طور شد، به واسطه کجروی خود دولت این طور شد؛ و بعد هم فهمیدند که صحیح نبوده کارشان، پشیمان شدند، ما که آمدیم اینجا برای اینکه خودمان فریاد خودمان را، به خارج برسانیم و به آنها بفهمانیم که ما گرفتار چه بودیم، و این دولتهایی که حالا هم از شاه طرفداری دارند میکنند اینها چه مردمی هستند، اینها چه اشخاص کج فکری هستند، چه اشخاصی هستند که اصلًا به فکر اینکه یک جمعیت سی و چند میلیونی زیر دست و پای اینها دارد از بین میرود نیستند. الآن هم که همه چیزها فرو ریخته است و دیگر برای شاه چیزی نمانده است، همه گذاشتند و رفتند [و] این را تنها گذاشتند با یک حال وحشتناکی، حالا هم بازدارند تأیید میکنند آن ابرقدرتها. بعض از این ابرقدرتها حالا هم دارند باز تأیید میکنند؛ مثل اینکه از یک مردهای تأیید کنند! گذشته وقت اینکه دیگر تأیید بشود.
تمام قوانینی که در این پنجاه سال گذشته است و تمام مجالسی که در این پنجاه سال تأسیس شده است، هیچ یک از اینها مطابق قوانین نبوده است. هیچ مجلسی تا کنون ما نداشتیم که موافق قوانین باشد. حتی در اوایل سلطنت رضا خان که یک قدری قدرتش کم بود، در تهران فقط- که مرکز بود- یک آزادی به مردم داده بودند؛ یک آزادی فی الجمله که وکلایی تعیین کنند. و آن وکلای تهران بودند که مخالفت میکردند مثل مرحوم مدرس و یک عدهای که تَبَع ایشان بودند؛ لکن در شهرستانهای دیگر وکلا را خودشان تعیین میکردند و خودشان هم آرا برای مردم درست میکردند و خودشان هم آرا را میریختند در صندوق! و هر چه بود دست خودشان، دست فرماندارهایی که در آنجا یا ارتشی که در آنجا بود، یا شهربانیهایی که بودند، که همه عمال خودشان بودند. آرا را شبها درست میکردند و پر میکردند این صندوقها را از آرای آنی را که دلشان میخواست. یک مجلسی که همه وکلای آن ملی باشند و در مقدرات مملکت ما بخواهند دخالت کنند و مصالح و مفاسد را تشخیص بدهند، ما نداشتیم از اول. منتها من ازاولِ امر یاد دارم، شماها این دورههای اخیر را اطلاع دارید. از همین دورههای اخیر دورههای سابق را هم بفهمید؛ همین بود قصه! الآن که شما ملاحظه میکنید مجلس سنا، مجلس شورا، دولت، از این مسائل صحبت میشود، تمام اینها یاغیاند، تمام اینها محاکمه باید بشوند.
اول اشکالی که بر وکلا هست این است که شما که میدانید که ملت دخالت در انتخابات ندارد چرا مجلس میروید؟ شما که میدانید که منصوب از قِبَل امریکا یا شوروی یا اینها هستید، شما که شاه خودش میگوید که لیست را میفرستادند و حالا برای خودش خیال میکند نمیفرستند! [خنده حضار] لیست را میفرستادند از طرف سفارتخانهها، و وکلای ما را خود آنها تعیین میکردند! این دارد اقرار میکند که چند سال پیش از این- یعنی زمان پدر من و اوایل زمان من- «1» این تصدیق به این است، این اعتراف شاه به اینکه لیستها را ... میخواهد از خودش تعریف کند که نه حالا این طور نیست! بسیار خوب، حالا این طور نیست لکن چند قدم جلوتر این طور بوده! یعنی من در زمانی که، قبل از این- به اصطلاح- «انقلاب سفید» و قدرتمندی در مقابل همه قدرتمندها! قبل از این، لیست را میفرستادند و ما هم تسلیم میشدیم! پس شما اول خائنِ این مملکت هستید به اعتراف خودتان! کسی که حفظ مقام را میخواهد بکند با اینکه خیانت هم بکند، این خیانت به ملت نیست که لیست سفارت امریکا یا سفارت انگلستان را یا شوروی را قبول میکند و به دولتش هم تحمیل میکند به اینکه همینها باید وکیل بشوند؟ این خیانت به مملکت نیست؟ این خیانت به قانون اساسی نیست؟ اولْ اشکال به خود ایشان- به حَسَب اعتراف خودش- این است که شمایی که آمدی نشستی اینجا و میگویی من اعلیحضرهستم، همه کارها را من باید انجام بدهم، شما لیستها را گرفتید و مطابق آن دستور اجانب رفتار کردید، این خیانت نبوده؟ عذر داری در مقابل این خیانت؟ بروید کنار! بگویید که من همچو خیانتی نمیکنم میروم کنار. احمد شاه در این [مرحله] آخری که گذاشتندش کنار، برای اینکه یک قراردادی بود که وقتی که رفت در خارج، در سر میزِ- عرض میکنم- مهمانی قرارداد را دادند دستش که امضا کند، امضا نکرد. «1» از همان جا اساس بیرون رفتن او و آمدن رضا شاه، از همان جا نقشهاش کشیده شد که این به درد ما نمیخورد که قرارداد ما را امضا نمیکند. شما هم میتوانستید که این قرارداد را امضا نکنید. بیش از این بود که بروید؟ کسی که برای حفظ مقام خودش خیانت به یک ملتی میکند این لیاقت ندارد، نداشته از اول برای سلطنت. این از اولْ خودش خودش را خلع کرده، اگر ما تصدیق کنیم که سلطنتی بوده است در کار؛ و الّا ما که او را تصدیق نداریم. وقتی بنا شد که این طور باشد، و ما هم میدانیم که بفرمایید که خیر، حالا دیگر قدرتمند شده است ایشان و در مقابل شوروی و انگلستان و این امریکا و اینها ایستاده است! و حالا دیگر لیست را از سفارتخانهها نمیآورند لکن لیست را شما خودتان تهیه میکنید و وکلا را هم خودتان تهیه میکنید. این وکلای ملت است؟! این خیانت به مملکت نیست؟ این خیانت به قانون اساسی نیست؟ وقتی بنا شد که مجلس این طوری باشد، یا به فرمایش سفارتخانهها باشد یا به فرمایش شاه و دار و دستگاه شاه باشد، فرقی نمیکند؛ بنا شد این طور باشد، مجلسِ رسمی نیست، مجلسِ ملی نیست، مجلسِ شورایِ ملی نیست. مجلس شورای ملی معنایش این است که ملت یک وکلایی را آزادانه تعیین کنند و آنها بنشینند در کارهای مملکت مشورت کنند. ملت هیچ دخالت نداشته است در تعیین اینها. وقتی ملت دخالت نداشته است، این مجلسْ مجلسِ فرمایشیِ غیر ملی است، غیر قانونی است؛ هر چه در این مجلس گذشته است غیر قانونی است؛ هر دولتی را این مجلس تأیید کرده است یا بکند غیر قانونی است.
وقتی که مقدرات مردم دست خودشان نباشد و هر کس را آنها دلشان میخواهد، یک نفر آدم غیر صالح اینها را تعیین کرده است. یک نفر از رجال سیاسی از یک رجل ارتشی نقل کرد که این شاه تخصصی دارد در بد انتخابی! [خنده حضار] میگفت که اگر پنج نفر فاسد در مملکت پیدا بشود، این انگشت روی هر پنج نفر میگذارد و آنها را میخواهد انتخاب کند! این برای این است که خودش فاسد است. آدم فاسد نمیتواند یک نخست وزیر صالح معرفی کند. نمیتواند یک آدم فاسد یک مجلس صالح را تأیید کند برای اینکه اگر مجلس صالح شد، جلوی مفاسد را میگیرد؛ خوب خودِ این مبدإِ همه مفاسد است. اگر یک نخست وزیر صالحی یا یک دولت صالحی باشد، گوش به حرف شاهی که بخواهد بر خلاف مصالح عمل بکند نمیدهد. اگر آدمِ فاسد باشد یک هیأت دولت فاسد درست میکند، یک مجلس فاسد درست میکند. دنبال او فرهنگ فاسد، نظام فاسد، اقتصاد فاسد بد- همه اینها دنبال بدی آن مرد است- از آنجا شروع میشود همه اینها. اگر آن مرد، آن کسی که در آن نقطه بالا به خیال خودش واقع شده، یک آدم صلاحیتداری باشد، یک آدمی باشد که به فکر ملت باشد، یک آدمی باشد که بستگی به غیر را عار بداند برای خودش، یک نفر مُسْلمی باشد که- مسلمانی باشد که- تحت فرمان خدا باشد، که نباید زیر بار اجانب برود، نباید فرمانبردار اجانب باشد؛ اگر یک همچو آدمی رئیس یک مملکت بشود، تمام مملکت را همان اصلاح میکند. تمام مملکت ما که به فساد کشیده شده، برای اینکه آنکه نخست وزیر را به حَسَب قانونشان- فرض کنید- باید تعیین بکند یک آدم فاسدی است؛ یک کسی که به فکر خودش و دنبال فکر خودش باشد تعیین میکند. آن نمیتواند یک آدم صالح را در رأس قرار بدهد برای اینکه مخالف با آن چیزی است که او فکر میکند؛ دزدیهایش را میگیرد! او نمیتواند یک فرهنگ صحیحی درست بکند و طرفدار یک فرهنگ صحیح باشد برای اینکه فرهنگ صحیحْ مخالف با این اغراضی است که آنها دارند. اگر ما یک فرهنگ صحیح داشتیم که کارمان این طور نمیشد. نمیگذارند که هیچ جهتی از جهات مملکت ما اصلاح بشود. و تمام مفاسدْ زیر سر آن نقطه اول است. یعنی امریکا یک نفر مأمور کرده برای آن و «مأموریت برای وطنش» داده! اینکه میگوید کتاب «مأموریت برای وطنم» راست میگوید این را! این مأمورش کرده برای وطنش که این وطن را به این حال برساند که حالا میبینید.
آقا! امروز اطلاع دادند که نمیدانم در تهران کشته، در خراسان کشته، در کجا کشته. اینها افتادهاند به جان مردم برای کشتن. این مردکه آخر هم که دارد نفس آخر را میکشد میخواهد برود، باز تا یک قتل عامهایی نکند دلش آرام نمیگیرد. وقتی بنا شد یک مملکتی به این صورت درآمد که آنهایی که مقدرات این مملکت در دستشان است صلاحیت برای این مقام ندارند، وکیلْ صلاحیت برای این مقام ندارد؛ وکلایی که شاه تعیین کند که نمیتواند آدم باشد آن وکیل! نمیتواند صالح باشد او. اگر به انتخاب مردم باشد مردمْ آدمِ خوب میخواهند، مردمْ آدمِ صالح میخواهند. اگر مردم آزاد باشند خودشان یک شخصی که بدانند که مرد صالح خوبی است تعیین میکنند. آنها دیگر نمیروند دنبال بدها. آنکه دنبال بد میرود آنی است که بد است؛ بد دنبال بد! یعنی آن کسی که چیزهای خودش، استفادههای خودش بسته به این است که مأمور بد داشته باشد، اگر مأمور خوب داشته باشد ممکن نیست که بتواند کارهایش را اجرا بکند. اجرای دستورهایی که مطابق با میل خودش است، برای استفادههای خودش یا استفادههای اجانب، نمیشود الّا به مأمورهای بد؛ انتخاب میکند بدها را. غیر صالحها را سرِ کار میگذارند. مجلس را انتخاب کردند، اشخاصی را گذاشتند غیر صالح؛ قهراً مجلس غیر صالح به دولت غیر صالح رأی خواهند داد. مجلسی که برای مملکت و مصلحت مملکت ما نیست، دولتی [را] که برای مصلحت ما نیست پیش میآورد. نمیشود ... محال است غیر از این
تا اساس اصلاح نشود، تا آن نقطه اول یعنی تا این سلسله نرود فایده ندارد؛ باید اینها بروند سراغ کارشان. بروند [سراغ] دزدیهایی که کردهاند در آن جزیره که خریده! تازه خریدند. هشت هکتار خریدند و برایش همه چیز درست کردند. همه دار و دستهاش هم آنجا هستند؛ یعنی عائلهاش آنجا هستند. خودش هم حالا میخواهد برود آنجا و یک زندگیِ به خیال مردمْ اشرافی و به حَسَب واقعْ مرگوار!
تا این طور نشود و مقدرات مملکت شما دست خودتان نیفتد، آزادانه نتوانید برای خودتان یک رئیس درست کنید؛ قهراً ملت اگر بخواهد رئیس جمهور درست کند رضا خان را قرار نمیدهد، محمد رضا را قرار نمیدهد- نمیدانم- امثال اینها را قرار نمیدهد؛ قهراً میگردد دنبال یک نفر آدم صالح که به درد مملکتش بخورد، به درد دل مردم برسد. یک همچو آدمی را قرار میدهد. قهراً وقتی که رئیس جمهور یک مملکتی آدم صالح شد دنبال این میرود که مملکت را به صلاح بکشد. اگر هیأت دولتی میخواهد درست بکند قهراً آدم صالح، آدم صالح را میخواهد. نمیخواهد دزدی کند تا اینکه یک دزدی را بیاورد که با او رفیق بشود؛ میخواهد یک مملکت را اصلاح کند؛ میگردد دنبال اشخاصی که صالح هستند با خودش همدست بکند تا اینکه مملکت را اصلاح بکند. قهراً وقتی یک دولت صالح پیش آمد، مردم را آزاد میگذارند برای انتخابات؛ قهراً وقتی انتخابات آزاد شد مردم- مردمْ که همه غیر صالح نیستند، مردم اکثرشان صالحند، مردمِ خوبیاند، دلشان میخواهد مملکتشان صحیح باشد، سالم باشد، اقتصادشان صحیح باشد، همه چیز را دلشان میخواهد، از خدا میخواهند که صُلَحایی بالای سرشان باشد- قهراً وقتی که انتخابات آزاد شد و این اشخاص غیر صالح دخالت در آن نکردند، در مجلسْ اشخاص صالح میروند. وقتی اشخاص صالح در یک مجلسی رفتند، دولتِ صالح بپا شد، رئیس جمهورْ صالح شد، این مخالف مصلحت مملکت عمل نخواهد کرد. از اینجا باید شروع کرد. از این بالا باید شروع کرد. اختیار مملکت را به دست یک نفر آدمی [باید داد] که برای مملکت خدمت میخواهد بکند نه برای جیب خودش خدمت کند. اینها برای جیبشان خدمت کردند. شما ملاحظه کردید این لیستی را که بانک ملی- بانکها منتشر کردند. این، همه آن نیست؛ این یک قدری از آن است؛ خیلی از آن را اینها هم اطلاع ندارند- ظاهراً قلمی که مربوط به خود ایشان باشد سه بیلیارد است! سه بیلیارد و هفتصد میلیون چقدر دلار! این آنهایی است که تازه بردند؛ تازه بردند! آنهایی که قدیم برده بودند نمیدانم چقدر هست! من و شما نمیتوانیم تا آخر هم مطلع بشویم. اگر یک نفر آدم صالح را ما دنبالش رفتیم، هی میگویند که خوب چه میخواهید بکنید! ما میخواهیم این کار را بکنیم. این کاری است که ما میخواهیم بکنیم. ما میخواهیم که اختیار تعیین رئیس جمهورْ دست مملکت، خودِ اجزایِ مملکت باشد. نتیجه چه میشود؟ نتیجه این میشود که اهالی یک مملکتی با خودشان دشمن نیستند؛ اجانب هم نمیتوانند تمام اهالی مملکت را تحت ... قرار بدهند. اجانب این کار را میکنند که یک شاهِ دزد بالای سر اینها میگذارند، آن هم یک دولت فاسد بالای سر اینها میگذارد، مجلس را هم یک مجلس فاسد درست میکنند، ادارات هم آنهایی که باید اینها درست بکنند اشخاص فاسد هستند. البته مردم بسیار، صالح زیاد است در ادارات؛ بعضی از آنها [هم] هستند که جیبها را پر کردند؛ وقتی این طور شد فاسد میشود. ما میگوییم نه.
برنامه ما این است که رجوع کنیم به آرای عمومی، به آرای مردم. قوای انتظامی را کنار بگذاریم؛ خود مردم را، محول کنیم تنظیم انتخابات را به دست خود جوانهای مردم. در هر شهری جوانها خودشان؛ که قوای انتظامی، شهربانی، شهرداری همه کنار بروند. آن کسی که دخالت میخواهد بکند برای حفظ صندوق آرا و امثال ذلک، خود ملت باشد. در هر شهری به حَسَب اقتضای آن شهر عدهای را معتمدین آن شهر، مطلعین و دلسوزهای برای مملکت، عدهای را تعیین کنند که نظارت کنند در این. حفاظت کنند این صندوقها را و نظارت کنند آرا را. مردم یکی را تعیین کنند برای اینکه رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علناً به مردم اظهار میکنیم که آقا آنکه من میخواهم این است؛ شما میل دارید به این رأی بدهید، میل دارید هم خودتان آزادید. قهراً مردم وقتی آزاد هستند یک نفر صالح را انتخاب میکنند و آرای عمومی نمیشود خطا بکند. یکوقت یکی میخواهد یک کاری بکند اشتباه میکند، یکوقت یک مملکت سی میلیونی نمیشود اشتباه بکند. کسی بگوید خوب لَعلَّ «1» یک آدمِ غلطی را گذاشتند؛ اگر غلطی را گذاشتند، قدم اول را که برداشت همین ملت عزلش میکنند تمام میشود. ما میگوییم که باید رئیس یک مملکتی را خود ما، خود جمعیت، خود ملت تعیین کند. قهراً وقتی که یک ملتی میخواهد یک کسی را برای سرنوشت مملکت خودش تعیین کند، این یک آدم صحیح را تعیین میکند نه یک آدم فاسدی را؛ و قهراً اشتباه در سی میلیون جمعیت نخواهد شد. ما هم تبلیغات خودمان را در وقت انتخابات میکنیم. ما هم کاندیدای خودمان را میگوییم در باب رئیس جمهور. میگردیم پیدا میکنیم؛ مراجعه میکنیم به همه جا؛ پیدا میکنیم یک نفری که صالح است برای این کار یعنی دزد نیست، نمیخواهد که جیب خودش را پر بکند، امتحان داده در کارهایی که کرده است، شناخت داریم نسبت به او؛ او را معرفی میکنیم که آقا این و لو از طایفه حمالها باشد، صحیح باشد. البته مطلع هم باید باشد و لو از طبقه سوم باشد. دنبال اشراف نمیرویم که اشراف را تعیین کنیم، دنبال آدم صالح میرویم. این آدم صالح وقتی که در رأس واقع شد، این آدم صالحْ دولتِ صالح پیش میآورد؛ دولتِ غلط نمیآورد پیش، دولت فاسد نمیآورد. انتخابات مجلسیْن هم آزادْ دست مردم، و خود مردم نظارت میکنند در آن. یک مجلس ملی که نه مربوط به سفارت شوروی باشد، نه مربوط به سفارت انگلیس باشد، نه مربوط به سفارت امریکا باشد؛ نه برای منافع او سینه بزند نه برای منافع او. یک همچو مجلسی را به وجود میآوریم ان شاء اللَّه [ان شاء اللَّه حضار]؛ و بعدش که یک همچو مجلسی به وجود آمد قهراً اگر یک مطلبی بخواهد در آن، در یک همچو مجلسی مثلًا دویست نفری بگذرد- دویست تا آدم صالحی که برای مملکت ما دلسوز است، دزد نیست، نمیخواهد جیبش را پر بکند، نمیخواهد عنوان پیدا بکند، میخواهد که خدمت بکند به این مردم؛ اگر چنانچه یک همچو مجلسی برای ما پیدا شد مصالح مملکت را در نظر میگیرد- اگر یک چیزی آوردند بگذرد، یک قراردادی ما بین یک دولتی با دولت ما آوردند بگذرد، میبرند آن را آنجا نگاه میکند؛ اول خود دولتِ صالح نظر میکند اگر چنانچه فاسد باشد ردش میکند. بعد اگر چنانچه او ندانست، نتوانست بفهمد و آورد در مجلس، در مجلس نظر میکنند و مصلحت و مَفْسَده ملت را میخواهند به جا بیاورند درست میکنند. این مصالح مملکت ما یا صد در صد یا صد در نود حاصل خواهد شد. ما یک همچو چیزی میخواهیم. یک چیزی دور از [واقع] نیست.
قانون اساسی ما هم قانونی است که خدا به ما گفته قانون اساسی. در همین قانون اساسی فعلی هم که هست، متمم قانون اساسی میگوید هر قانونی که بر خلاف قوانین شرعیه باشد قانون نیست. ما هم همین را میخواهیم درستش کنیم؛ منتها عمل نشده، ما میخواهیم عمل کنیم. یک مملکتی درست میکنیم که صُلَحا در آن مملکت ... افلاطون میگوید که کسی که باید دولتها را اداره کند فیلسوفها باید باشند؛ فیلسوف به نظر ایشان. فیلسوف هم البته لا بد صالح است. ما میگوییم اشخاص صالح همان است. ما میگوییم کسی که میخواهد یک مملکتی را اداره بکند، کسی که ما میخواهیم مقدراتمان را دستش بدهیم باید آدمی باشد که مردم انتخاب کنند و با انتخاب مردم پیش بیاید. قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است. دنبال او همین طوری که الآن ملاحظه میکنید که یک بز کچل یک ملت را کچل کرده [خنده حضار] یک آدم صالح، یک انسان، یک مملکت را به سلامت میکِشد. دانشگاهمان دانشگاه صحیح میشود نه دانشگاهی که بعد از پنجاه سال، بعد از چند سال حالا میخواهد یک- فرض کنید که- لوزهای را عمل بکند، باید از خارج بیاورد یک کسی را عمل کند. آقا این ننگ است برای ما که ما پنجاه سال یا کمتر دانشگاه داریم و این دانشگاه تا حالا نتوانسته است که یک طبیب صحیحی دست ما بدهد به اقرار خودشان. اینها خودشان هم میفرستند، وقتی که یکی مریض میشود میگویند برود انگلستان معالجه کند! چرا؟ برای اینکه فرهنگ درست نیست.
فرهنگ را نگذاشتند؛ نه اینکه استعداد ندارد شرقی. غلط است این. شرقْ آفتاب دارد؛ کشورهای آفتابی است؛ غربْ بیآفتاب است مثل اینجا که میبینید. منتها اینها رؤسایشان صلاحیتْ یک مقداری داشتند، دنبال مصالح خودشان بودند. البته صلاحیت برای خودشان، و لو برای ما مضر بودند خیلی از آنها. اینها تربیت کردند بچههایشان را. اگر ما یک دانشگاه صحیحی داشتیم در آفتابِ شرق شکوفا میشود قدرتها، شکوفا میشود استعدادها. آنکه ما میخواهیم این است.
اینکه میگویند که بله فلانی میگوید باید شاه نباشد، بعدش چه؟ بعدش چه! مگر شاه که برود چه خواهد شد؟ کجای دنیا به هم میخورد؟ مگر چه برای ما میکند جز اینکه آدم میکشد؟ الآن چه خدمتی ایشان بر مملکت ما میکند که اگر او برود خلأ میشود؟ بله خلأ میشود یعنی کشتار نیست دیگر! ما میخواهیم یک همچو مملکتی پیش بیاید که به دست خود مردمْ مقدرات باشد؛ نتواند یک رئیس جمهوری، اگر هم یکوقتی فرض کنید اول صالح بود و قرار دادند بعد وقتی که رسید به [قدرت] چه بشود، نتواند. برای اینکه همین رئیس جمهورْ دستِ مردم است اختیارش؛ هر روزی مردم گفتند نه، نه میشود. مثل حالا نیست که سرنیزه باشد. حالا یک سال است فریاد توی خیابانها میزنند که نه، باز هم یکی میگوید که مردم که نمیگویند! مردم چه چیز میخواهی بگویند؟ مردم جز اینکه شبها بروند تا صبح داد بزنند که ما شاه نمیخواهیم؟ باز هم یک آدم منحرفی میگوید که مردم که نمیگویند! چطور، چطور نمیگویند؟! به کی بگویند؟ به کجا بگویند؟ خیابان میروی میگویند نه؛ پشت بامها، شبها، نصف شبها، روزها، الآن یک سال است فریاد میزنند که ما شاه را نمیخواهیم؛ دیگر چه چیز بگویند؟ پیش کی بروند بگویند؟ ما یک همچو مطلبی میخواهیم که این مرد برود سراغ کارش؛ این دولتها دست از سر ما بردارند، ما برسیم به زندگی خودمان. یک نفر صالح ... و نهاو بترسد که ما طرفدار او هستیم نه این بترسد که ... ما نه طرفدار این طرفی هستیم نه طرفدار آن طرفی.
حالا تبلیغات شروع شده که این نهضتی که هست شورویها دخالت دارند! شوروی کیست که دخالت [کند؟] [خنده حضار] به ما چکار دارد او؟ داخل مملکت یک کسی را نمیتواند او دخالت بکند. یک شوروی میگوید همه بگویید که اسلام، اسلام؟! او با اسلام مخالف است، چطور همچو حرفی میزند؟ بیعقلی است این حرفها. یک طایفهای که همه ایستادهاند میگویند ما حکومت اسلامی میخواهیم، هیچ چیز دیگر نمیخواهیم جز حکومت اسلامی، این را باید گفت که کفار به اینها گفتهاند که شما اسلام را بخواهید؟! نه اوست و نه او- هیچ کدام. خودمان میخواهیم این کارها را؛ مردم حالا میگویند خودمان میخواهیم این کارها را اداره کنیم.
و بعد از اینکه یک همچو چیزی توجه کردید به آن، ما شما جوانها را لازم داریم، در صورتی که اصلاح کنید خودتان را. کوشش کنید برای اینکه خودتان را اصلاح کنید. کوشش کنید برای اینکه خائن بار نیایید. آن کسی که میرود توی، مثلًا بازار اینها، توی فروشگاههای اینها، خدای نخواسته کسِ مُعْوَجی است یک چیزی برمیدارد به منطق اینکه اینها از ما خوردهاند، این خائن است. این به درد مملکت ما نمیخورد. خودتان را اصلاح کنید. آن کسی که کارش را با خدا درست نکند نمیتواند در خلق، مردم را اداره کند. باید کارتان را با خدا درست بکنید تا بتوانید. ما جوانهایمان را لازم داریم که تربیت بشوند به تربیت انسانی، یعنی تربیت اسلامی. انسان بار بیایند نه یک کسی که هر چه شد شد! دیگر هر چه؛ هر چه بار آمد، شهوت و نمیدانم هر چه. ما یک مملکتی میخواهیم که مملکت انسانی اسلامی [باشد]. اسلامی یعنی انسانی؛ قرآن کتاب انسانسازی است، اسلام مکتب انسانسازی است- انسان را به همه ابعادی که دارد. اگر یک کسی مکتب اسلام را آن طوری که هست در خودش پیاده کرد محال است که خطا بکند، محال است که کار غلط بکند- عمداً؛ البته محال است که خیانت به برادرش بکند. ما یک همچو مکتبی میخواهیم که انسانها را از اول که دارد بار میآورد، رو به رشد کمال انسانی دارد میبرد. شما ملاحظه کنید در عالَم یک همچو مکتبی پیدا میکنید که برای درست کردن یک انسان از قبل از اینکه پدر و مادرش ازدواج بکنند فعالیت بکند، دستور بدهد؟ تمام مکاتبی که در عالَم هست به این آدمی که حالا دارد راه میرود توی [جامعه] و به رشد رسیده، با آنها کار دارد. اسلام قبل از اینکه ازدواج بشود بین دو نفر، به او میگوید چه جور آدمی انتخاب کن؛ به او میگوید چه جور شوهری انتخاب کن. چه جورش را آنجا میگوید. چرا؟ برای اینکه این شوهر و زن مبدأ یک فرد است یا فردها، اسلام میخواهد این فرد را که به جامعه میخواهد تحویل بدهد صالح تحویل بدهد. قبل از اینکه اینها ازدواج کنند زن چه جور باید باشد، شوهر چه جور باید باشد، اخلاقش چه باشد، اعمالش چه باشد، او اخلاقش چه باشد، اعمالش؛ در چه خانوادهای تربیت شده باشد. بعد از اینکه ازدواج شد چه جور معامله کنند این دو نفر با هم؛ بعد از آنکه برای حمل پیدا شدند چه آدابی هست؛ برای زمان حمل چه آدابی هست، برای زاییدن چه آدابی هست، برای بچه داری چه آدابی هست. همه اینها برای این است که این موجودی که میخواهد از این دو موجود حاصل بشود، این یک موجود صالح در این جمعیت پیدا بشود تا صلاحیت در همه عالَم پیدا بشود. اسلام این کار است اسلام انسان میخواهد درست کند و از قبل از اینکه ازدواج بشود شروع کرده است؛ از آنجا شروع کرده است، دستور داده است که چه کن، چه کن، چه کن؛ تا آنجایی که بچه به دنیا آمده؛ زمان شیر خوردن باید چه بکند، بعد در دامن پدر و مادر باید با این چه جور عمل بکنند، بعد در این مکتبخانههای کوچک- در این دبستانها- چه باید بکنند بعد در دبیرستانها، و معلمها چه جور اشخاصی باید باشند، مربی اطفال چه اشخاصی باید باشند. بعد که رسید به آنجایی که مستقل شد، خودش با خودش سر و کار دارد که چه جور باید باشی، چه اعمالی باید بکنی، چه اعمالی باید نکنی. این برای این است که میخواهد یک افرادی در یک جامعهای پیدا بشوند همه صالح باشند، صحیح باشند. اگر آنکه اسلام میخواست میشد- خوب یک مقدار شده یک مقدار نشده، بیشتر آن نشده- اگر آنی که اسلام میخواست میشد، نه دزدی تو کار بود نه خیانت تو کار بود، هیچ یک از این چیزهایی که هست حالا نبود، هیچ کس تعدی به دیگری نمیکرد. ما میخواهیم که یک همچو مطالبی پیدا بشود.
ما میگوییم حکومت اسلامی؛ شما خیال نکنید که ما حکومت اسلامی که درست کردیم شمشیر را برمیداریم گردن همه را میزنیم! زنها را هم همه را کنار میزنیم، میپیچیمشان توی کفن یا میکنیمشان توی [خانه]! این کیْ ربطی به اسلام ... به اسلام مربوط نیست. اینکه ما میگوییم حکومت اسلامی، آنها از آن طرف میگویند که یهودیها را تا آخر میکُشند، نصارا هم تا آخر میکُشند! حرفهایی است که البته شاه باید برای نگهداشتن تاج و تخت فاسد خودش این عمالش را وادار کند که این مسائل، این حرفها را بزنند و به هر چه دلش میخواهد تشبث بکند. ما تمام یهودیها و نصرانیهایی، زرتشتیها و سایر مللی که در مملکتمان زندگی میکنیم، حکم اسلام است که با اینها باید درست، خوب رفتار کرد، به عدالت رفتار کرد. ما تَبَع آنیم که وقتی یک خلخال را از پای یک زن یهودی میکشند، میگوید اگر انسان بمیرد بهتر است ... عیبش نمیکند اگر انسان [از] غصه بمیرد که یک همچو چیزی شده. ما میخواهیم یک همچو موجودی را اطاعت کنیم.
ما برنامه داریم؛ ما همین طوری ننشستهایم اینجا که آن نه، تمام بشود؛ ما برنامه داریم، یک برنامه عُقَلایی دنیاپسند. البته آقای کارتر نمیپسندند این را! اما دنیا میپسندد. دنیای امریکا هم نمیپسندد این را. آنهایی که میخواهند مملکت ما را غارت کنند آنها نمیپسندند؛ اما آنهایی که این طور [منافع] ندارند، آن روزی که آن میگوید که حرفهای دیگری میزنند و- عرض میکنم- در کجا چه میکنند، خوب فیلسوفشان آنجا کاغذ به من مینویسد، یعنی آن کس که از علمایشان است، کاغذ به من مینویسد و اظهار تشکر از کارها و اینکه طرفداری از ملت ایران و اینها. این طور نیست که امریکاییها خودشان مخالف با این مصالح ما باشند، آنها موافقند با ما؛ آنها هم متأسفند از کارهایی که میکنند آنجا. این دولتها هستند که فاسد هستند. مثل این میماند که یک کسی خیال کند که حالایی که محمد رضا خان این طوری است، پس ملت ایران این طوری است! ملت ایران جداست از اینها؛ ربطی به هم ندارند.
آنکه میخواهم به شما عرض بکنم- و همیشه باید عرض بکنم- این است که آقا خودتان را اصلاح کنید. دنبال این باشید که تهذیب کنید خودتان را. اعمالتان را موافق با دستور کنید، اخلاقتان را موافق با دستور اسلام کنید- دستوری که خدا داده است. خدا مطلع است که باید این چه جور عمل بشود، این چه جور بار بیاید. دستور او وقتی عمل شد، یک مرد صالح میآید در دنیا؛ وزیر بشود صالح است، وکیل بشود صالح است، رئیس جمهور بشود صالح است، کاسب بشود صالح است. هرجا برود صالح است، خوب است. آدم خوب هر جا برود محیط خودش را خوب میکند.
خداوند ان شاء اللَّه به همه شما توفیق عنایت کند. همه شما موفق بشوید به اینکه اصلاح کنید خودتان را؛ اصلاح کنید مملکتتان را [آمین حضار].
صحیفه امام، ج5، ص: 314-329
سخنرانی [در جمع روحانیون ارومیه (مسئولیت علما در مبارزه بین حق و باطل)]
زمان: 10 دی 1358/ 11 صفر 1400
مکان: قم
موضوع: مسئولیت علما در مبارزه بین اسلام و کفر
حضار: روحانیون ارومیه
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
خطر شکست و بدنامی مکتب
ما تاریخ اسلام پیشمان هست و میبینیم که پیغمبر اکرم در بعضی از جنگها شکست خورده. در مکه هم که بوده است دائماً در انزوا، و بدون اینکه بتواند یک کاری انجام بدهد. گاهی حبس بوده است توی آن غار. خوب، حبس بود آنجا. مدینه هم که تشریف آوردند، البته نهضت را پیش بردند، لکن [در] بعضی جنگها شکست خورد.
حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- هم در جنگ با معاویه شکست خورد. یعنی شکستی که از لشکر خودش، از آن اشخاص نادان مقدس مآب شکست خورد.
حضرت سید الشهدا هم شکست خورد و کشته شد. اما پیروزی نهایی را داشتند آنها. مکتبشان شکست نخورد با کشته دادن. دشمنشان را عقب زدند. معاویه و بساط معاویه را که میخواست اسلام را به صورت یک امپراتوری درآورد [و] برگرداند به زمان جاهلیت، و آن اوضاع جاهلیت، شکستش دادند. یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند. ما هم اگر چنانچه این طور شکست بخوریم، افتخاری است برایمان. و اشکالی هم برایمان نیست که همان طوری که مجاهدین صدر اسلام شکست میخوردند، ما هم شکست بخوریم. این نهضتمان پیش میرود و آبروی اسلام محفوظ میماند. تا آخر هم محفوظ میماند. اما اگر حالا که ما مدعی این هستیم که انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی است و امثال ذلک، و ما در این جمهوری اسلامی شکست بخوریم به [این] عنوان، [شکست ما] یعنی شکست مکتب، یعنی گفته بشود که رژیم طاغوتی عوض شده یک رژیم طاغوتی دیگر آمده [این خطرناک است] که دشمنهای ما هم همچو نیست که اکتفا کنند به اینکه مثلًا، فلان کمیته خلاف کرده است، فلان دادگاه خلاف کرده، این را میآورند روی اینکه آخوندها این جوریاند، به این هم اکتفا نمیکنند که روحانیین این جوریاند اینها با اسلام مخالفند. میگویند اسلام هم همان بود. اسلام هم همان مثل رژیمهای دیگر است.
این طور نیست که اگر من شکست بخورم، شما شکست بخورید، بیاورند بگویند زید شکست خورده. یا اگر من خلاف بکنم، بیایند، بگویند فلانی خلاف کرده، این جور نیست. از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد میکشانند. دشمن اصل اسلامند و قلمها هم برای اصل اسلام به کار میرود. و ما را میخواهند که در داخل خودمان پوک کنند و منهدم کنند از داخل خودمان. اگر هم همین قدر بود که ما از بین میرفتیم لکن مکتبمان محفوظ میماند، اشکال نداشت. لکن آنها مقصدشان این است که مکتب را بهش صدمه بزنند. و این یک مسئولیت بزرگ، جانفرسایی برای ما آمده است. یک مسئولیتی است که اگر خدای نخواسته ما تقصیر بکنیم در این قضایا، اگر چنانچه ما بخواهیم برای مثلًا فرض کنید که فلان امام جماعت بخواهد برای رواج بازار خودش یک کاری انجام بدهد، در کمیته عمداً یک کسی کاری انجام بدهد، به طوری که دست دشمنهای ما، قلمهای مسمومشان که هست بهانه پیدا بکنند و حمله کنند به آن چیزی که اساس است، و آن عبارت از اسلام است، ما یک گناهی مرتکب شدیم که بخشودنی نیست تا آخر.
گناهی بخشودنی است، بخشودنی هست پیش خدا که صدمهاش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود یا افرادی فرض کنید اما آنی که با اساس اسلام با اساس اسلام برخورد بکند و بازی با اساس اسلام باشد، این یک مطلبی نیست که به ما ببخشند، و این ننگی برای ما، و برای جامعه روحانیت در خارج پیدا خواهد شد که تا آخر جبران نمیتواند بشود.
تکلیف اهل علم در این زمان از همه زمانهایی که بر اهل علم گذشته بیشتر است. از صدر اسلام تا حالا برای اهل علم این طور صحنه پیش نیامده. آن روزی که حضرت امیر سلام اللَّه علیه- در جنگ خندق بود که پیغمبر اکرم میفرمایند که اسلام تمامش با کفر تمام مقابله کرده، آن روز برای حضرت امیر صحنهای پیش آمده بود و مسئولیتی پیش آمده بود که چنانچه خدای نخواسته- به فرض محال- سستی میشد، تا ابد بخشودنی نبود، لکن او که اهل سستی نبود، او پیش برد. او یک ضربتش افضل از عبادت ثقلین شد در آن روز. امروز هم ما مواجهیم، این طوری که در این برهه از زمان که هستیم، اسلام مقابل با تمام کفر است. نه من و شما مقابلیم، من و شما مطرح نیستیم. نه ملت ایران، این هم مطرح نیست.
اسلام الآن مطرح است. یعنی مقابله بین اسلام است و کفر. و در این مقابله ما بین اسلام و کفر همه ملت مسئولند، همه مسئولند. لکن روحانیت بیشتر مسئول است. برای اینکه پاسداران درجه اول روحانیینند. اینها بیشتر مسئولند از دیگران. میشود گفت که سنخ، صنف مثلًا کاسب، صنف کذا، اینها مثلًا اکثراً قاصرند، چطور، اما در اهل علم این کم است، قصور کم است، مسئولیت هم زیاد.
باید فکر بکنید که این مسئولیتی که الآن به عهده همه ما هست، چطور ما از زیر بار مسئولیت بیرون برویم. نه شما آقایان ارومیه و نه آقایان آذربایجان و نه آقایان تهران و قم [بلکه] همه علمای ایران، این بار به دوش همه است، همه ملت است. سنگینیاش بیشتر به دوش علماست.
باید علما فکر بکنند. باید محاسبه کنند خودشان را. یکی از چیزهایی که در منازل سِیر هست محاسبه است که انسان آن وقتی که خلوت است بین خودش و خدا، خودش را به حساب بکشد. محاسبه کند خودش را که من در این راهی که دارم میروم چه کردم امروز، من چه کردم؟ محاسبه کنید خودتان را. هم محاسبه کنیم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمانها و در رأس علما. آن قدر مسئولیت که به عهده آقایان اهل علم است، به عهده دیگران نیست آن قدر. آنها اگر چنانچه خدای نخواسته یک راهی بروند که راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور دیگر میشود. کاری بکنید که به عهده ما یک همچو مسئولیتی که هست، بتوانیم به آخر برسانیم.
از خدا بخواهید که ماها از لغزش دور باشیم. خودتان بخواهید برای خودتان، و برای همه ملت. ملت بخواهد برای خودش، و برای علما دعا کنند که این طبقه لغزش پیدا نکنند که به لغزش آنها اسلام در خطر است. همه ما مکلفیم. همه مسئولیم و کُلُّکُم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسئول این برای همه است. لکن به عهده شما بیشتر است. شماها باید بیشتر رعایت بکنید. بیشتر در این پستی که هستید، که مسند اسلام است، بیشتر مراعات بکنید. بیشتر مردم را مراعات کنید. جامعه را بیشتر تربیت کنید و همه مسئولیم و همه مسئولید، و هر کس سعه نفوذش بیشتر است، مسئولیتش بیشتر است.
از خدا بخواهید که ما بتوانیم و خودتان بتوانید و ملت بتواند از این مسئولیت بزرگی که به عهدهاش هست، لا اقل پیش خدا آبرومند باشد. پیش خلق باید آبرومند باشد لکن نتوانست، پیش خدا آبرومند باشد. ما رفتنی هستیم آقا! این یک مسئله واضحی است.
همهمان خواهیم رفت. همهمان در رحیل هستیم. توی راهیم همه. من نزدیک است، شما جوانید، یک قدری عقبتر. آن هم معلوم نیست. مرگ هم معلوم نیست که برای پیر و جوان فرقی بگذارد. یک امَد معینی است. همه رفتنی هستیم. کوشش کنید که آن وقت که ملک موت میآید و مشاهده میکنید او را، او با شما به یک صورت رحمانیت عملکند. شما را که میبرد به یک صورت خوب ببرد. کوشش کنید که آنجا که باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود. از خدا بخواهید که نشود این طور. و اگر چنانچه ما در این قدم که حساسترین قدم است در اسلام و برای همه و برای روحانیت و برای همه متفکرها و برای همه ملت، در این موقعی که حساسترین مواقع است ایجاد اختلاف بینتان نکنید، دستهبندی نکنید، هر کسی برای خودش نکشد. خدا هست، خدا هست غفلت از او نکنید. خدا حاضر است. همه ما تحت مراقبت هستیم وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِیطٌ مراقب است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالی است. آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالی است. آن حرکات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست. توجه داشته باشید که این دنیا رفتنی است، و حساب شما با کسی است که همه چیزتان تحت مراقبت بوده است. قضیه، قضیه معصیت انسان و قضیه اینکه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصیتکار میشود و اینها و کذا [نیست] قضیه، قضیه محاسبه بین شما و خدا تنها نیست. قضیه، قضیه این است که امروز غیر زمان طاغوت است. زمان طاغوت اگر یک شخصی، یک ملّایی یک غیر ملّایی یک کار خلاف میکرد، میگفتند این طاغوتی است، و این مثلًا، آخرش میگفتند ساواکی هست. نمیآمد سراغ اینکه بگویند این حرفی که آخوندها از اول داد میکردند و مردم را هم وادار میکردند به داد کردن، این حرف دروغ از کار درآمد این ....
آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است. شما در آن رژیم هر چه مظلومتر میشدید محبوبتر میشدید. هر که مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلومیت نیست تا محبوب بشوید. چهره این است که وقتی کار دست اینها آمد، هم اینها هم همانند. شما را به صورت دیگر درمیآورند. آنها هم که فرض کنید که در این کاری که من میکنم یا شما میکنید، دخالت ندارند، آنها [را] هم پهلوی شما میگذارند با یک چوب میزنند. پس ما مسئولیت اسلام را داریم. مسئولیت مسلمانها را هم داریم. مسئولیت روحانیت هم داریم، همه چیز را. همه مسئول و هر کس سعه نفوذش بیشتر، مسئولیتش بیشتر. کاری بکنید که آن اسلام عزیز، که امروز دست شماست، با یک صورت خوبی تحویل بدهید به اعقابتان. یک صورت مشوه درست نکنید که بگویند همین بود. اسلام نورانی است. با دست ماها مشوه میشود.
و امروز روزی است که اگر خدای نخواسته ما در این نهضت شکست بخوریم، شکست خوردیم دیگر تا آخر. یکوقت بود که ما [پیوسته] میگفتیم که طاغوت هست، ان شاء اللَّه حکومت اسلامی بشود، ان شاء اللَّه امور درست میشود، همه حرفمان این بود.
ملت هم فریاد کردند که ما اسلام را میخواهیم. اگر خدای نخواسته، حالایی که این طور شده، به واسطه کجروی ماها، کجروی طوایف مختلف، کجروی احزاب، بعضی از احزاب، اگر خدای نخواسته از باطن ما را تهی کنند و ما را به جان هم بریزند و مهم نیست، که به جان هم بریزند، مهم این است که با به جان هم ریختن، صورت اسلام را یک جور دیگر جلوه بدهند به دنیا. بگویند سر و کار آنها با دنیاست. قلم آنها دستشان هست. همه چیزهای گروهی، رسانههای گروهی دست آنهاست. ماها یک ملت ضعیفی هستیم، و جز یک حربه که ایمان بود، نداشتیم. همه تبلیغات مال آنهاست. ما راه تبلیغی نداریم.
کاری ما نکنیم که در همه تبلیغاتشان و همه جای دنیا بگویند که اسلام این طوری بود که در ایران بود. شما ملاحظه میکنید در بعضی از این ممالک که اسم اسلام رویش هست، الآن هم در همه جا میگویند اسلام این است که در اینجاست، خوب، این یک چیز. مایی که ادعا داریم و ادعا میکنیم همهمان- و صحیح هم هست ادعامان- که اسلام آن نیست که آنها میگویند، اسلام یک اسلامی است که حکومتش یک حکومت خاص است، رژیمش یک رژیمی است غیر همه رژیمهای دنیا، عدل و انصاف هست در آن، حکومت خداست، مایی که این حرف را میزنیم- و صحیح هم هست حرفمان- اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد [اسلام آسیب میبیند]. مگر منافق چیست؟ یک دسته از منافقین در صدر اسلام بودند که گفتارشان با واقعشان مخالف بود. راجع به اصل اسلام میآمدند میگفتند ما مسلمانیم و نبودند.
ما ادعا میکنیم که ما روحانیون مسْلم هستیم. ما اول باید از خودمان مایه بگذاریم.بیخود [دائماً] نگوییم ما خوب و دیگران بد. مایی که دعوی این را داریم که ما هستیم که اسلام را میخواهیم ترویج کنیم، اسلام را میخواهیم تقویت کنیم، علاقه به اسلام داریم، احکام اسلام پیش ماست، ما باید احکام اسلام را پخش بکنیم. مایی که این مسائل را داریم میگوییم و خودمان هم به صورت یک نفر آدمی که به اسلام به همه معنا ایمان آورده است و قبول دارد همه چیزش را و یک آدم متقی صالح کذاست، اگر، خدای نخواسته در باطن بر خلاف این باشیم، منافق نیستیم؟ همان ابو سفیان منافق است؟ من و شما هم منافقیم. آن ایمانش را عرضه میکرد و نداشت. شما هم کمال ایمانتان را عرضه میدارید. بگویید مسلمان هستیم اما منافقید. این مسلمان منافق در جهات دیگر. اینها هیچ کدام هم مهم نیست. مهم این است که اسلام دست ما آمده است. امانت خداست دست ما آمده است. این امانت را باید به آن طوری که هست بدهیم به اعقاب خودمان.
عرضه کنیم این اسلام را به آن طوری که واقع اسلام است به دنیا. و خودمان جوری نکنیم که این اسلام را یک طور دیگری نمایشش بدهیم به غیر. آن طوری که هست نمایشش بدهیم. این دیگر فرق نمیکند بین آن بچه طلبه و طلبه نارسی که تازه تو مدرسه رفته است یا شما آقایان که از علما هستید و در مساجد هستید یا سایرین، هیچ فرقی ما بین آنها نیست. منتها شما آقایان که بزرگتر و بالاتر هستید، مسئولیتتان بیشتر از امثال من طلبه است.
اما همه مسئولند. مسئولیت کم و زیاد دارد. به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه کلمه.کاری بکنید که اسلام از ما گلهمند نباشد. قرآن کریم از ما گلهمند نباشد، که آقایان که شما خودتان را میگفتید که ما مروّج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم، چرا خودتان یک کاری دارید میکنید یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم.
خیلی مواظب باشید. این مسند خطرناک است. این عمامه خطرناک است. این محاسن خطرناک است. خودتان را از این خطرها نجات بدهید. حفظ کنید خودتان را ...
همه همین طور، فرق ندارد. اسلام مال اهل علم نیست. اسلام مال همه است. این امانتی است که خدا به همه داده است. شما هم اگر چنانچه فرض کنید پاسدارید در یک جایی به اسم پاسداری اسلام، پاسدار شدید، شما حالا پاسدار طاغوت نیستید، پاسدار اسلام هستید. اگر چنانچه پاسدار اسلام هم یک کاری بکند که بگویند اینها هم مثل سابق، در بین همین مردم ضعیف الایمان هست که میگویند که ای کاش نشده بود برای اینکه ما حالا از دست بعضی از مأمورین بیشتر برایمان بد میگذرد از سابق، و لو درست نمیگویند، لکن خوب، گفته میشود. آنها هم که شیطانند تزریق میکنند به آنها یک همچو مسائلی پیش میآید.
این یک مسئلهای نیست که مربوط به من و آقا و آقا باشد. این یک مسئلهای است مربوط به ملت است. یک ملتی که اسلام را رأی به او داده، گفته است، رأی داده ملت به جمهوری اسلامی، یعنی قبول کرده است که باید ما نظاممان نظام اسلام باشد آن وقت اینکه قبول کرده است که نظامش باید نظام اسلامی باشد، پاسدار است، بر خلاف نظام اسلام عمل میکند، کاسب است بر خلاف نظام اسلام عمل میکند. این نظام مال همه است، نظم یک چیزی است که همه ملت در تحت پوشش نظم باید باشد. بازاری یک کاری میکند که بر خلاف آن نظامی است که اسلام قرار داده و هکذا. ادعا کردید که ما اسلام را قبول کردیم، رژیممان حالا رژیم اسلامی است، از طاغوت منتقل شدیم به نور، به اللَّه، از حکومت شیطان بیرون آمدیم، تحت حکومت رحمان رفتیم، مایی که این ادعامان است همه ملت رأی به این دادند، اگر کارهای زمان طاغوت را اعاده کنند، اینها در این ادعا منافق بودند.
کارها را باید عوض کرد. باید تحول پیدا کرد. باید همه ملت متحول بشود. فقط این نباشد که ما انقلاب چیز کردیم از طاغوت به این. باید انقلاب باطنی بکنیم. باید نفوسمان هم منقلب بشود. اگر تا حالا در تحت سلطه شیطان و طاغوت بوده است، متحول بشویم و بیرون برویم از این پوشش شیطانی به پوشش رحمانی. آن به این است که ما مطابق نظام اسلام عمل کنیم. رباخواری مخالف با نظام اسلام است. جنگ با خداست، به حسب قرآن فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ بیایید به جنگ خدا. اینها به جنگ خدا رفتند.
اگر بازار مسلمانها باز همان بازار زمان طاغوت باشد، نمیتواند بگوید که من رژیم اسلامی را قبول کردم. نخیر، شما در تحت رژیم شیطان هستید و طاغوت هستید [هنوز] و هکذا همه قشرها.
یک مسئلهای است مال همه قشرها، و ما اول برای خودمان قبول میکنیم مسأله را و بعد هم برای همهتان. مسئول اول خود ما هستیم و بعد هم همه شما. فکر اسلام باشید که این مسأله را نگذارید صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمنها میخورد، لکن اگر دوستها با هم باشند آسیب نمیتوانند بزنند، آسیب نمیتوانند بزنند.
اما اگر چنانچه ماها با هم به جان هم بیفتیم، با هم مختلف باشیم، ماها بخواهیم هر کدامی فرض کنید یک کاری را انجام بدهیم، از نظم اسلامی بیرون برویم، از تحت فرمان حکومت اسلام بیرون برویم، از فرمان خدا بیرون برویم، آسیب میبینیم. از باطن ما را از هم منفصل میکنند و آسیبپذیر میکنند. و الآن تمام افکار، افکار آنهایی که میخوردند مال این ملت را، متوجه این معناست. هیچ وقت از مداخله نظامی نترسید.
هیچ وقت از این حرفهایی که میزنند که ما مداخله نظامی میکنیم، از این هیچ وقت نترسید. بلکه آن وقت هم که مداخله نظامی بکنند به نفع ماست. از حصر اقتصادی ... اگر ما را محاصره اقتصادی بکنند ما فعالتر میشویم. به نفع ما هست. بکنند ما را محاصره، از این هم هیچ نترسید. از این دشمن؛ دشمنی که آمده در داخل ما و ما را میخواهد از داخل فاسد کند، این ترس دارد که ما به جان هم بیفتیم، من شما را لعن کنم، خدای نخواسته شما من را لعن کنید، و ملت با صورتهای مختلف، حزبهای مختلف، جمعیتهای مختلف [در برابر هم قرار بگیرند] در عرض چند ماه قریب دویست تا جمعیت میگویند هست؛ جمعیت مختلف. این جمعیتهای مختلف اگر همه وجههشان یک طرف بود، همه برای خدا بود، خوب، هر کسی میخواهد یک راهی، مثل یک کسی بقال است و توجه به خدا دارد، یک کسی فرض کنید ملّاست و توجهی به خدا دارد، اما احزابی که در ایران پیدا میشود، و جمعیتهایی که در این طرفها پیدا میشود، اینها «کلٌّ یَلْعِنُ صاحِبَهُ» همه مخالفند با هم. آنها هم همین را میخواهند که از راه زیاد شدن احزاب، زیاد شدن اختلاف درست کنند. این راه، راه احزاب که از آن راه پیش میآید، در قضایای دیگر هم همین حرفها را پیش میآورند، این زبانش چیست، آن زبانش چیست، این باید چه جور باشد، آن باید چه جور باشد. تمام اینها نقشه است. این غائلههایی که یکی بعد از دیگری پیش میآورند، این یک نقشههایی است که طرحریزی شده است و به دست خود ماها انجام میگیرد که بین خود ماها را از هم جدا کنند، آنها نتیجهاش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ کند از این طور اختلافات، از این طور چیزها.
خداوند ان شاء اللَّه همهتان را تأیید کند، موفق باشید، سلامت باشید و متشکرم از آقایان که اظهار لطف کردند و در این منزل حقیر واقع شدند.
صحیفه امام، ج11، ص: 496-505
سخنرانی [در جمع بانوان (انحراف اذهان ملت از مشکلات داخلی توسط امریکا)]
زمان: 10 دی 1358/ 11 صفر 1400
مکان: قم
موضوع: انحراف اذهان ملت از مشکلات داخلی توسط امریکا
حضار: بانوان مؤسسه 12 فروردین شماره 2 «کَن» و حومه
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
انحراف اذهان از توطئه های شیاطین داخلی
من هر وقت بانوان محترم را میبینم که با عزم مصمم و اراده قاطع در راه هدف، حاضر به همهطور زحمت بلکه شهادت هستند مطمئن میشوم که این راه به پیروزی منتهی میشود.
ملتی که تمام قشرهایش، خانمهای محترمش و مردان مصممش با هم هستند و یک راه میروند، این ملت آسیب نخواهد دید. شما نگران آسیبهای خارجی نباشید. از خارج نمیتوانند شما را آسیب بزنند مادامی که خودتان منسجم هستید. نه دخالت نظامی از آن کاری ساخته است و نه حصر اقتصادی، و این مسائل که آنها پیش میآورند آنها ازشان کاری ساخته نیست، و شاید آنها هم که این حرفها را میزنند و ظاهراً جدی هم نیست برای اینکه ما را از این مسائل دیگری اغفال کنند. آن مسائلی که ممکن است از آن آسیب ببینیم، و آن مسائل داخلی است. توطئهها گاهی این طور است که از خارج یک چیزهایی گفته میشود تا اذهان متوجه به خارج بشود، مثل همین حصر اقتصادی و مداخله نظامی که دولت امریکا تهدید میکند ملت را، به نظر میرسد که این یک توطئهای باشد که اذهان را از داخل کشور متوجه به خارج بکند، غافل بشوند از توطئههای شیطانی داخل. بعید به نظر نمیرسد که آن چیزی که پیش اجانب اهمیت دارد و به آن اصرار دارند آن توطئهای است که در داخل حاصل میشود. اگر ما را از خارج اغفال نکنند و توجه ملت ما به داخل کشور و توطئههای داخلی باشد، ممکن است که ما بتوانیم و ان شاء اللَّه میتوانیم که آن توطئهها را خنثی کنیم. لکن آنها از خوف اینکه مبادا ملت همه قوایش را صرف داخل بکند و این توطئههایی که اصیل است پیش آنها، این توطئهها را خنثی بکند، یک طرحهایی خارجی میریزد، یک مسائل خارجی پیش میآورد، مثلًا بعض از اقشار را متوجه میکنند که در انگلستان یک توطئهای است، در فلان محل، یک توطئهای است، در فرانسه یک توطئهای است و میخواهند از آنجا توطئهای را بجا بیاورند که بیایند ایران چه بکنند. خود این هیچ اساس ندارد. محتمل هم هست که همین صحبتهایی که با تناقض گوییهای مختلف و تضادگوییهای مختلف از دولت امریکا صادر میشود راجع به اینکه گاهی دخالت نظامی ما میکنیم، آن یکی میگوید نه نمیشود دخالت، دوباره دخالت میکنیم، دوباره میگویند نمیشود دخالت، و از این حرفها، حصر اقتصادی میکنیم، حالا چند روز صبر کنید به سازمان ملل میبریم، خوب حالا یک قدری صبر کنید، به شورای امنیت میبریم، یک قدری مهلت بدهید، این حرفهایی که به نظر میرسد که برای مقصد دیگر است نه برای خودش. نه حصر اقتصادی میکنند و [نه] میتوانند، و نه دخالت نظامی میکنند و [نه] میتوانند. اما میتوانند با این حرفها ما را، اذهانمان را متوجه به آن طرف کنند و از خودمان غافل بشویم.
در عین حالی که ملت ما باید هوشیار باشد راجع به همان مسائلی که در خارج هم طرح میشود و غفلت از او هم نکند، بیشتر نظر باید به توطئههای داخل باشد. توطئههایی که در داخل انجام میگیرد خیلی زیاد است. و اینها در این توطئهها فنهای زیادی دارند؛ ذو فنون هستند! یک قسمش همین شلوغیهایی است که راه میاندازند. در آذربایجان این بساطی که درست میکنند و دامن به آن میزنند یک قسم اینهاست. در سیستان، در زاهدان، در کجا. یک قسم دیگرش این اختلافاتی که در شهرها و در دهات، در سایر جاها ایجاد میکنند. گروههای مختلف، اختلافات زیاد ایجاد میشود. او جمهوری اسلامی میگوید، آن یکی چیز دیگر میگوید، آن یکی چیز دیگر میگوید. در مقابل اسلام [دائماً] طرحهای متعدد میدهند، در عین حالی که میدانند پیش نمیرود، لکن میخواهند ناراحت کنند. همان طوری که خارجیها که طرح میدهند برای دخالت نظامی یا حصر اقتصادی و خودشان میدانند که یک چیز صحیحی این نیست، لکن این طرح برای مقصد دیگری ممکن است باشد و آن اینکه ما را از این آشفتگیهای داخلی متوجه به آن بکند. به نظرمان بیاید که آن مشکل است. اینها دیگر مشکلات ندارند، احتمال این معنا هست. ما در عین حالی که باید توجه به آن مشکل داشته باشیم و با تمام قوا متوجه به آنجا باشیم، اما نباید از این مشکلات داخلی که شاید پیش آنها اصیل باشد، از این غفلت کنیم. این اختلافاتی که از اول تا حالا ایجاد کردند.
از آن روزی که یک پیروزی نسبی برای این ملت حاصل شد و این سد را شکستند و دست اجانب قطع شد از این کشور، از آن وقت شروع کردند به ایجاد اختلافات و توطئهها. یک راهش این بود که در هر قدمی که ملت برمیدارند یک اختلافی ایجاد کنند. راجع به اصل جمهوری اسلامی حرفها بزنند و مقالهها بنویسند و نطقها بکنند. راجع به مجلس خبرگان صحبتها بکنند که حالا هم دارند میکنند. راجع به قانون اساسی مسائل بگویند و حالا هم دارند میگویند. حالا هم که قضیه رئیس جمهور است. تا کنون از قراری که گفتند صد و بیست نفر خودشان را کاندیدا کردند. نه اینکه اینها نمیدانند که کاندیدایی است که اثری ندارد برای اینکه رئیس جمهور بشود فلان آدم، بیشتر اینها الّا نادرشان میدانند که موفق نمیشوند، لکن یک مقصد دیگری در کار است غیر از ریاست جمهور، و آن این است که همان ایجاد یک تشنج و اختلاف و این چیزها. برای آنها مطلوب است که کشور ما مشغول باشد. همیشه مشغول باشد به چیزهای داخلی خودش و این شلوغیهایی که در داخل هست و متوجه توطئه نباشد و متوجه علاج نباشد و فلج بشود. بعد هم راجع به مجلس شورا مصیبت زیادتر است. آنجا دیگر از همه زیادتر است. در هر صورت تمام این مسائل دور میزند به اینکه این جمهوری اسلامی آن طوری که باید تحقق پیدا نکند. اگر تحقق پیدا بکند، برای آنها ضرر دارد و دست آنها تا آخر کوتاه میشود و این یک ضربهای است بر غرب، بر شرق، و آنها میخواهند که نشود یک همچو مطلبی. و ملت ما باید آن قدری که توجه به این آشفتگیهای داخلی داشته باشد توجه به چیزهای دیگر نداشته باشد. همه را باید تحت نظر بگیرد. لکن آنکه صدمه بیشتر به ما میزند همین اختلافات داخلی است. او برای یک طرف میکشد، او برای طرف دیگر میکشد. همین هواهای نفسانی است که در انسان هست. همین خودخواهیها و خودپسندیها است که در انسان هست. همین گروه دیدن و خودگرایی به گروه و اینهاست که در انسانهایی که برای خدا نمیخواهند کار بکنند هست.
ملت ما اگر بخواهد از این اسارت در طول تاریخ بیرون بیاید و خودش، خودش را اداره کند، استقلال پیدا کند، آزاد باشد، اگر ملت ما بخواهد این طور بشود، باید یک راه را پیش برود، آن راهی که ملت دارد پیش میرود. ملت این توده جمعیت است. این زن و مرد توده جمعیت که خودشان را علی حده نکردند و جدا نکردند از ملت. اگر بخواهند این مملکت سر و سامان پیدا بکند باید از این گروهگرایی و از این اختلافات و از این که او برای خودش بکشد، او برای خودش بکشد از اینها دست بردارند. همه همان راهی که ملت دارند میروند، همه همان راه را بروند. اگر همه آن راه را بروند دیگر آسیب نمیبینند. یک ملت وقتی همه با هم منسجم شدند دیگر قابل آسیب نیست این دیگر. اما چنانچه خدای نخواسته در بین خودشان اختلافات حاصل بشود، بین خودشان یک دشمنیها پیدا بشود، هواهای نفس نگذارند که یک راه بروند، آن وقت است که آسیب ممکن است. لکن من امید این را دارم که با این تحولی که حاصل شده است، من در جامعه زنها یک جور تحول عجیبی میبینم که بیشتر از تحولی است که در مردها پیدا شده، و آن قدری که این جامعه محترم به اسلام خدمت کردند در این زمان، بیشتر از آن مقداری است که مردها خدمت کردند. خدمت مردها هم بسیارش مرهون خدمت زنهاست. در مردها یک حسی است که اگر ببینند زنها بیرون آمدند از خانهها برای یک مقصدی، اگر قوهشان یکی باشد، ده تا میشود، و در مملکت ما این طور شد که بانوان همدوش بلکه جلوتر از مردها از خانهها بیرون آمدند و در این راه اسلامی زحمت کشیدند و رنج دیدند. جوان دادند، شوهر دادند، برادر دادند، مع ذلک رنج کشیدند و عمل کردند، پشتیبانی از اسلام کردند. و مردها هم بسیاری به تبع زنها این کار را کردند. و من امیدوارم که این وحدت کلمه و این انسجامی که ملت ما دارد، محفوظ باشد. و این اشخاصی که افکار متعدده دارند اینها، خداوند آنها را برگرداند به فکر واحد، و ملت ما را منسجم کند با هم به طوری که از آسیب مصون باشند. خداوند ان شاء اللَّه به شما عمر و سلامتی بدهد.
صحیفه امام، ج11، ص: 506-510
سخنرانی [در جمع کفن پوشان شهر کرد و بابل (ارتجاع)]
زمان: 10 دی 1358/ 11 صفر 1400
مکان: قم
موضوع: راه خلق، جدا از راه مدعیان هوادار خلق- برچسب ارتجاع به رهروان راه خدا
حضار: کفن پوشان شهر کرد و بابل
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الگوپذیری از پیشوایان دین در تحمل سختیها
این عواطفی که من از اقشار ملت میبینم، عواطفی که آنها را وادار میکند از راههای دور؛ از بختیاری، از شمال اینجا آمدند، تحمل زحمات کردند در این هوای سرد، در این راههای دشوار، این عواطف، یک باری است بر دوش من. من نمیدانم چطور از زیر بار این عواطف بیرون بیایم. امروز یک عکسی پیش من از یک جوانی فرستادند که او نزدیک دانشگاه شهید شده است و وصیت کرده بوده است که اگر من، فلانی را ندیدم، این عکس را برای او بفرستید، و من از دیدن این عکس و باز عکسهای دیگری که از جوانهای ما در این راه شهید شدند باز احساس یک سنگینی میکنم. بر دوش من سنگین است این عواطف و آن چیزی که همه سنگینیها را سبک میکند، این است که ما از خدا هستیم و به سوی او میرویم. راه، راه خداست. شما از بختیاری که حرکت کردید تا اینجا برای خدا بوده است. من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده. و آن آقایان که از شمال آمدهاند، آنها هم راه را که طی کردهاند، راه خدا بوده است، برای خدا بوده است.
آن چیزی که سهل میکند مشکلات را، این است که ما برای اسلام تحمل زحمت میکنیم. ما از موالی خودمان، از آقایان خودمان، از اولیای خودمان، از معصومین خودمان تبعیت میکنیم. ما از رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- تبعیت میکنیم. آنها هم تحمل مشاق زیاد کردند. مشقتهایی که برای ما شاید ممکن نیست که تحمل کنیم.
آن قدری که پیغمبر خدا تحمل مشقت برای خدا کرد، ماها نمیتوانیم. لکن ما هم قطرهای هستیم از این دریای بیپایان، به اندازهای که یک قطره، یک ذره میتواند فداکاری کند، باید فداکاری کنیم. این اسلام است و قرآن است و خدا.
هر چه در راه اسلام بدهیم و هر چه در راه خدا بدهیم و هر چه در راه قرآن بدهیم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطلها هر چه میخواهند بگویند. بگذار باطلها شما را مرتجع بدانند. بگذار آنهایی که میخواهند برای دیگران زحمت بکشند، از ملت خودشان غافلاند، از کشور خودشان غافلاند، پشت کردند به ملت و کشور و برای شرق و غرب زحمت میکشند، بگذار آنها، کسانی [را] که در کشور خودشان و برای خودشان و برای استقلال خودشان زحمت میکشند، مرتجع بدانند. دنیا باید قضاوت کند و در این امر توجه کند و نظر بدهد که آیا ملتی که دشمنها را، دشمنهای کشور را، جنایتکارها را، خیانتکارها را از صحنه بیرون رانده است و میخواهد آزادی برای خودش به دست بیاورد، میخواهد استقلال برای خودش به دست بیاورد، این ملت مرتجع است، یا آنهایی که الآن هم که جنایتکارها بیرون هستند و رفتند، برای آنها کار میکنند، برای آنها در مدارس میروند و تبلیغات سوء میکنند، برای خارجیها آنها زحمت میکشند. آیا آنهایی که استقلال ملت ما را میخواهند سلب کنند، آزادی کشور ما و ملت ما را میخواهند از دستش بگیرند، آنها مرتجع هستند، یا آنهایی که میخواهند از زیر بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند؟ آیا کسی که میخواهد پیوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محکم در مقابل شرق و غرب ایستاد و ملت خودش را نجات داد این مرتجع است، یا آن که از اول تا حالا به اسم اینکه برای خلق میخواهد فدا باشد برای دشمن خلق فداکاری میکند. به طرف چپ میکشد، به طرف راست میکشد؟
بگذار دشمنها هر چه میخواهند بگویند. شما راه خدا را پیش بگیرید. شما راهتان واضح است. راه شما، راه خداست. راهی است که انبیای خدا رفتند. انبیا را هم اینها مرتجع میدانند. اینها قرآن را هم کتاب ارتجاعی میدانند. لکن مطلب اینها نیست. اینها برای دیگران دارند زحمت میکشند. جوانهای روشندل ما عواقب امور را ملاحظه کنند و از اینها سؤال کنند شما چه میگویید؟ شمایی که برای خلق میخواهید فداکاری کنید چرا مانع میشوید از اینکه این خلق مشغول زراعت باشد؟ چرا مانع میشوید از اینکه کارخانههای این مردم راه بیفتد؟ چرا خرمنهای حاصل یک سال عمر یک خانواده را آتش میزنید؟ شمایی که برای خلق هستید و دیگران را مرتجع میدانید، حساب کار خودتان را بکنید. اینها برای ملت دارند زحمت میکشند و شما برای دیگران.
من بار دیگر از شما جوانها، از پیرمردهایی که تحمل این زحمت را آن طوری که آقا میگویند کشیدند، از کسانی که بچه هستند و در این راه تحمل زحمت کردند، از کسانی که معلول هستند و تحمل زحمت کردند و از کسانی که به وسیله شما برای ما پیغام فرستادند، از همه شما تشکر میکنم و به همه شما دعا میکنم. و خدمتگزار همه شما هستم. و امیدوارم که شماها سعادتمند باشید و سعادت دنیا و آخرت نصیب شما باشد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج11، ص: 511
حکم [انتصاب آقای محمد صادق حائری شیرازی به سمت امامت جمعه شیراز]
زمان: 10 دی 1360/ 4 ربیع الاول 1402
مکان: تهران، جماران
موضوع: انتصاب امام جمعه شیراز
مخاطب: حائری شیرازی، محمد صادق (محیی الدین)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد صادق (محیی الدین) حائری شیرازی- دامت افاضاته
پیرو درخواست اهالی محترم شیراز، جنابعالی را به سِمت امام جمعه شیراز منصوب مینمایم که ان شاء اللَّه تعالی ضمن انجام این فریضه بزرگ مردم را به وظایف دیگری که در رابطه با اسلام عزیز و انقلاب خونبار ملت شریف ایران دارند، آشنا سازید.
امید است اهالی محترم عموماً و حضرات علمای اعلام خصوصاً و نهادهای انقلابی فرصت را مغتنم شمرده، همکاریهای لازمه را در انجام هر چه باشکوهتر نماز وحدتآفرین جمعه با جنابعالی داشته باشند. موفقیت همگان را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
به تاریخ 10 دی ماه 1360/ 4 ع 1 1402
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج15، ص: 461
حکم [به نخست وزیر (عفو زندانیان و محکومین مواد مخدر به نحو مشروط)]
زمان: 10 دی 1367/ 21 جمادی الاول 1409
مکان: تهران، جماران
موضوع: موافقت با عفو زندانیان و محکومین پس از تصویب ستاد مبارزه با مواد مخدر
مخاطب: موسوی، میر حسین (نخست وزیر و رئیس ستاد)
[بسمه تعالی ... با سلام و درود. احتراماً، با عرض معذرت از تصدیع اوقات شریف و آرزوی سلامتی و دوام عمر با برکت حضرت مستطاب عالی به استحضار میرساند که با تصویب قانون مبارزه با مواد مخدر توسط مجمع محترم تشخیص مصلحت نظام امید علاقهمندان به انقلاب و کشور در حل این مشکل بزرگ و خانمانسوز بشدت افزایش یافته و امید میرود که با هماهنگی و همدلی سازمانهای مسئول قضایی و اجرایی و خواست همگانی و ملی یک تجربه موفق در مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی و توطئههای تحمیلی استکبار به دست آید. بر اساس ماده 33 آن گونه که قانون پیشبینی کرده، در نظر است که کلیه عملیات قضایی و اجرایی و تشدید و تخفیف مراحل مبارزه از جهت تبلیغ و مبارزه انتظامی و برخورد قضایی و درمان معتادین توسط سازمانهای ذی ربط و با نظر ستاد به طور هماهنگ انجام شود و بر اساس نظریه کارشناسان چنانچه برخورد با مجرمین و متخلفین از مراحل دستگیری تا تحمل مجازات، طبق یک الگوی هماهنگ و با رعایت جوانب سیاسی- اجتماعی آن انجام شود در پیشگیری از جرم در جامعه و ندامت و انصراف دیگران مؤثر است؛ لذا ستاد مبارزه با مواد مخدر از محضر مبارک حضرت عالی استدعا دارد چنانچه صلاح بدانند موضوع عفو زندانیان و محکومین مواد مخدر، اعم از معتاد و غیر آن با نظر و هماهنگی این ستاد صورت گیرد. در صورت صدور اجازه مبارک، شیوه اجرایی آن تقدیم حضور خواهد شد. 10/ 10/ 67
میر حسین موسوی- نخست وزیر و رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر].
بسمه تعالی
با پیشنهاد عفو زندانیان و محکومین مواد مخدر، با تصویب ستاد مبارزه با مواد مخدر موافقت میشود.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج21، ص: 219
.
انتهای پیام /*