کد مطلب: 2251 | تاریخ مطلب: 07/08/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

این عبا را عاریه کردم

این عبا را عاریه کردم

یک روز در فصل پاییز مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که یک عبای کهنه رَشتی را به دوش انداخته است با شوخی به او گفتم این عبا را از کهنه فروشی خریده ای؟

یک روز در فصل پاییز مرحوم حاج آقا مصطفی را دیدم که یک عبای کهنه رَشتی را به دوش انداخته است با شوخی به او گفتم این عبا را از کهنه فروشی خریده ای؟ گفت این عبا مال یکی از رفقای رشتی است(آن مرد همسایه ایشان بود)من دیدم هوا خیلی سرد شده و من هم عبای زمستانی ندارم این عبا را از او عاریه گرفتم بعد به من گفت فلانی آیا نمی بایست همه ما جمع شویم و یک امیرالمؤمنین ثانی * *بتراشیم؟



--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:آیت الله محمدی گیلانی.
**منظور مرحوم حاج آقا مصطفی این بود که امام مانند رفتار جدش علی (ع)با برادر خودش عقیل ، هیچ فرقی بین او و سایر طلاب در پرداخت شهریه نمی گذارد لذا او با اینکه فرزند امام است پول تهیه یک عبای زمستانی را ندارد و ناچار می شود از همسایه اش آن را امانت بگیرد .*

. انتهای پیام /*