شب جمعه آخری که امام در بیمارستان بودند یکی از برادرها گفت:(مژده بدهم امشب آقا حالشان خیلی بهتر است)من هم رفتم علی فرزند حاج احمد آقا را بغل کردم و نزد امام بردم.صدا زدم.(آقا جون علی را آوردم)چون امام به او خیلی مانوس بودند ولی امام جواب ندادند چون قدرت حرکت نداشتند ولی صورت حرکت را نشان دادند و با اشاره به من فرمودند که علی را بیاور ببوسمش و دهانشان را غنچه کردند.فهمیدم می خواهند علی را ببوسند ولی نمی توانند.صورت علی را جلو بردم و این آخرین باری بود که امام علی را بوسیدند.*
--------------------------------------------------------------------------------
*به نقل از:عیسی جعفری
.
انتهای پیام /*