کد مطلب: 1231 | تاریخ مطلب: 28/07/1397
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

حالا دیگر شب وداع است

حالا دیگر شب وداع است

روزهای آخر که قرار بود آقا را عمل کنند آقا که طبق معمول که نیم ساعت آن هم سه بار در روز قدم می زدند...

روزهای آخر که قرار بود آقا را عمل کنند آقا که طبق معمول که نیم ساعت آن هم سه بار در روز قدم می زدند به علی (فرزند حاج هحمد آقا)گفتند:(علی بیا آخرین قدمها را با هم بزنیم.)ما گفتیم:(آقا چنین حرفی را نزنید)شب که شد امام شام میل نداشتند.خانم گفتند:(آقا هر طور شده این یک قاشق آبگوشت را بخورید.)باز گفتند:(میل ندارم.)خانم گفتند:(به خاطر من هم که شده میل بفرمائید.)گفتند:(حالا دیگر آخر شب است.چه فایده که من بخورم یا نخورم حالا دیگر شب وداع است و آخرین شب.)
به نقل از:زهرا اشراقی

. انتهای پیام /*