بَلای هجران

بَلای هجران

هیچ دانی که ز هجران تو حالم چون شد‏ ‏‏جگرم خون و دلم خون و سرشکم خون شد‏ ‏‏لب شیرین تو ای می زده فرهادم کرد‏ ‏‏جانم از هَر دو جهان رسته شد و مجنون شد

شنبه, فروردين 16, 1399 6:54