وکالتنامه [به آقای سید مصطفی خمینی (تفویض وکالت و وصایت)] 19 آبان 43
مصاحبه [با خبرنگاران درباره قانون اساسی 1906 و آینده انقلاب ] 19 آبان 57
مصاحبه [با مجله امریکایی «نیوزورلدریپورت» درباره روابط ایران و امریکا] 19 آبان 57
مصاحبه [با نماینده سازمان عفو بین الملل درباره آینده ایران ]19 آبان 57
حکم [به آقای حسین نوری (رسیدگی به وضع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا)] 19 آبان 58
حکم [به آقای هادی مروی (رسیدگی به مشکلات مردم بهبهان و مسجد سلیمان)] 19 آبان 58
سخنرانی [در جمع فرستاده پاپ و آقای بنی صدر (انتظار از پاپ- محاصره اقتصادی)] 19 آبان 58
نامه [به نخست وزیر (لزوم تسریع در تعیین رئیس کل بانک مرکزی)] 19 آبان 65
سخنرانی [در جمع مسئولین نظام (مقصد معرفی حق تعالی با تمام صفاتش)] 19 آبان 66
وکالتنامه [به آقای سید مصطفی خمینی (تفویض وکالت و وصایت)]
زمان: 19 آبان 1343/ 5 رجب 1384
مکان: ترکیه، آنکارا
موضوع: تفویض وکالت و وصایت
مخاطب: خمینی، سید مصطفی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الحمد للَّه عَلَی السَّرَّاء و الضَّرَّاء و السلام علی محمد و آله الطاهرین
و بعد، نور چشم محترم که مورد وثوق این جانب است، وکیل است از طرف حقیر در کلیه امورم. آنچه از وجوه از قبیل سهمین مبارکین، مُطالب هستم به ایشان بدهند برای تأمین شهریه طلاب محترم؛ و وکیل هستند در اخذ و دستگردان سهمین مبارکین و هر نحو وجهی که باید به من برسد، و در اعطا به محالّ مقرر خود. و وصی این جانب هستند. و وصیتنامه ام در یکی از دفاتر موجود است. قضای چندین سال صوم به عهده دارم احتیاطاً، و دو- سه سال هم نماز احتیاط کنند. کتب من از مصطفی است. اثاثیه خانه مطلقاً از مادر مصطفی است. بقیه وصیتنامه ام عمل شود. مراد از «نور چشمی» که در صدر ورقه نوشته ام، فرزند بزرگم، آقا مصطفی خمینی- ایّده اللَّه تعالی- است، «و أُوصِیهِ بِتَقوَی اللَّهِ و إِطَاعَةِ أَمرِهِ؛ و أَرجُو مِنهُ الدُّعَاء فِی الحَیاةِ و الوَفَاةِ».
5 رجب المرجب 1384
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 1، ص: 431
مصاحبه [با خبرنگاران درباره قانون اساسی 1906 و آینده انقلاب ]
زمان: 19 آبان 1357/ 9 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: قانون اساسی 1906- تبلیغات دروغین شاه- آینده انقلاب
مصاحبه کننده: خبرنگاران آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی و
سؤال: [حضرت آیت اللَّه، لطفاً درباره آن قسمت از قانون اساسی 1906 که طبق نظرتان باید تغییر پیدا کند و جمهوری اسلامی به وجود آید، توضیحاتی بفرمایید]
جواب: قانون اساسی دو مرحله داشته است:
1-مرحله پیش از کودتای رضا خان: در آن وقت طوری بوده است که ایرانی ها و مسلمین نمی توانسته اند طرح حکومت اسلامی را بدهند. از این جهت برای تقلیل ظلم و استبدادهای قاجار و پیش از قاجار، بر این شدند که قوانین وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآید. در عین حال در قوانین پیش بینی این مسائل شده است. تمام مسائلی را که الآن ما مطرح می کنیم، می توانیم به متمم قانون اساسی استناد کنیم. این یک مرحله است از قانون اساسی.
2- مرحله ای بود که پس از کودتای رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسی اضافه شد. در آن وقت رضا شاه کودتا کرد و به دنبال او قضایایی واقع شد و بالاخره به این منتهی گردید که رضا شاه با قدرت سرنیزه و قلدری، قانون اساسی را تغییر دهد و یک مجلس مؤسسان با زور و قلدری تأسیس کرد و ملت به هیچ وجه با او موافق نبود. در مجلسی که ملت هیچ گونه دخالتی در آن نداشت، موادی از قانون اساسی را تغییر داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوی را تصویب نمود. بنا بر این، قانون اساسی در مرحله اول با حفظ متمم آن، برای همین مسائلی که ما طرح کرده ایم می تواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مسأله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوی اصلًا قانونیت نداشته و این سلسله بر خلاف قانون اساسی بر این مملکت تحمیل شده است. رضا شاه را انگلیسی ها بر ما تحمیل کردند و بعد هم که متفقین به ایران آمدند محمد رضا شاه را تحمیل نمودند.
[حضرت آیت اللَّه! شما در برنامه های خودتان و برای حل مشکلات اقتصادی، گویا نظر داده اید که می خواهید بانکها را ببندید. آیا در شرایط کنونی در این دوران و وضع اقتصادی ممکن است ما بانکها را ببندیم؟]
- چنین مسئله ای اصلًا نبوده است. بنا بر این سؤال شما اساسی ندارد.
[حضرت آیت اللَّه، از چندی پیش، شاه نسبت به بعضی از مخالفین خود نظر مساعدی را نشان داده است. چرا شما نظر موافق شاه را رد کرده اید؟ و همین طور می گویند که شما با آقایان مهندس بازرگان و دکتر سنجابی در اینجا ملاقاتهایی داشته و مذاکراتی کرده اید. نتیجه مذاکرات چه بوده است؟]
- اما مسائلی که شاه همیشه طرح می کند و به صورتهای مختلف در می آورد، تمام اینها برای فریب ملت است. ملت که اکنون رشد پیدا کرده و خیانتها و جنایتهایی که در این پنجاه سال در ایران شده ملاحظه کرده است، خدعه ها را نمی پذیرد. و اینکه ما نپذیرفتیم، برای اینکه ملت نمی پذیرد ما هم نمی پذیریم، و تمام اینها خدعه است. شاه می خواهد با این خدعه ها بر تخت سلطنت مستقر شود و بعد از چندی کارهای خود را و بلکه بدتر از آن را شروع کند. و اما مذاکرات با آقایان بازرگان و سنجابی، بله اینها آمدند و من مسائل ایران را و مصالح ملت را به آنان گفته ام و آنان هم مخالفتی ابراز نداشتند.
[حضرت آیت اللَّه، چندی است که اقلیتهای مذهبی مثل یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان احساس ترس و ناراحتی می کنند. وضعیت آینده آنها را در یک حکومت اسلامی چگونه می بینید و چه نظری دارید؟ بخصوص که در کشورهای غربی این گونه برخوردها را با اقلیتها به عنوان یک نوع نژادپرستی تلقی می کنند]
- تمام مطالبی که اخیراً پخش شده، تبلیغاتی است که شاه بر ضد این نهضت به راه انداخته است. اسلام نسبت به این اقلیتها احترام قائل است. این شاه است که می خواهد با این حرفها، نهضت ما را آلوده کند. باید غرب متوجه باشد که اسلام نسبت به اقلیتهای مذهبی بسیار با احترام رفتار می کند. من بارها گفته ام که آنان در ایران آزادانه مراسم خود را انجام می دهند و ما موظفیم از آنان نگهداری نماییم.
[نظر حضرت آیت اللَّه در مورد روی کار آمدن دولت نظامی جدید و دستگیری هویدا، نخست وزیر اسبق و همچنین تصمیمی که نخست وزیر ازهاری در مورد ثروت خاندان پهلوی اعلام کرده است چیست؟]
- تمام اینها تشبثاتی است که هیچ کدام ارزش و واقعیت ندارد. هویدا از شرکای شاه و یک شریک ضعیفی بود که در خیانتها با شاه شرکت داشت. و شاه ظاهراً هویدا را برای نجات خودش دستگیر کرده است. غرض این است ملت را فریب دهد که می خواهد اصلاحات کند. چنانچه قضیه ثروت خاندان پهلوی و اینکه می خواهند تعدیلی بکنند، بیش از فریب هیچ نیست. اول باید از خود شاه سؤال کنند و او را در مورد این همه ثروتی که از ایران خارج کرده و در بانکهای خارجی همه را متمرکز نموده است محاکمه نمایند و بعد خاندانش را. او و خاندان او جنایاتی را که مرتکب شده اند قابل کنترل نیست، و اینها هم نمی خواهند کاری بکنند. اینها می خواهند فریب دهند. اما دولت نظامی هم که صورت دیگری از شاه است، صورت قلدری شاه است، این هم نهضت را و ناآرامی مردم را تشدید کرده و می کند. از ایران هم این چنین گزارش رسیده است.
[آیا حضرت آیت اللَّه خیال دارند پس از پیروزی انقلاب و بازگشت به ایران در رأس حکومت قرار بگیرند و مسئولیتهای رسمی در دولت جدید بپذیرند یا خیر؟]
- خیر، ما مسئولیت هدایت را داریم. اشتغال به کارهای دیگر، خیر.
[به نظر حضرت آیت اللَّه چه چیزی در ایران باید عوض شود و برنامه سیاسی شما چیست؟]
- تمام خرابکاریهای محمد رضا شاه باید اصلاح شود. قراردادهایی که بر ضرر ملت است، پیش ملت اعتبار ندارد. برنامه سیاسی ما، ابتدا آزادی، دموکراسی حقیقی و استقلال به تمام معنی و قطع ایادی دولتهایی که تصرفاتی در داخل مملکت کرده اند.
[حضرت آیت اللَّه، سیاستی را که شما در آینده در قبال دولت آلمان خواهید داشت، چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا به نظر شما سیاست کنونی که بین ایران و آلمان هست تغییر پیدا خواهد کرد؟]
- آلمان هم مثل سایر کشورهاست، و هر قراردادی با آلمان اگر به ضرر ملت ما باشد اعتبار ندارد. و ما با آلمان و سایر کشورها با احترام متقابل عمل می کنیم و اجازه ظلم به آنها نمی دهیم، چنانچه به آنها ظلم نخواهیم کرد.
[اینها اصرار دارند که بدانند در مورد چهارده هزار آلمانی که می گویند در ایران وجود دارند، شما در آینده با آنها چه کار خواهید کرد؟]
- اگر آنها به کارهای عادی خودشان بپردازند و یا در خدمت دولت طوری که مصلحت ایران است عمل کنند، مجازند که در ایران بمانند.
[حضرت آیت اللَّه، فرموده اید که نظام آینده ایران یک جمهوری اسلامی است. نقش سایر احزاب سیاسی مخالف شاه که غیر اسلامی هستند، در این جمهوری چه خواهد بود؟]
- فعالیتهای احزاب اگر چنانچه مضر نباشند، آزاد است.
[تأثیر استقرار یک جمهوری اسلامی موفق را در ایران بر روی مناطق مسلمان نشین روسیه شوروی چگونه می بینید؟ آیا به نظر حضرت عالی دلیل مخالفت روسها با جنبش اسلامی به خاطر نگرانی آنها از تأثیرات یک جنبش موفق در ایران بر روی مناطق مسلمان نشین نیست؟]
- درست نمی شود پیش بینی کرد که چه تأثیری دارد. لکن مخالفت شوروی با نهضت ما و موافقت با شاه، بدین جهت است که می خواهد در ایران دست و نفوذ داشته باشد و در امور داخلی ما دخالت کند. حکومت اسلامی نه به او و نه به دولتهای دیگر اجنبی چنین اجازه ای نخواهد داد.
[به نظر حضرت عالی، در صورت ادامه مبارزات کنونی، نقش ارتش و آینده ارتش چگونه خواهد بود؟ آیا حضرت عالی تصور می فرمایید که با شیوه های کنونی مبارزه، جنبش موفق شود، یا اینکه امکان دارد مجبور باشید شیوه های دیگری را هم اتخاذ کنید؟]
- ما امید این را داریم که با همین شیوه حاضر، نهضت موفق شود. همچنین امید این را داریم که ارتش به خود آمده و به ملت بپیوندد. و اگر چنانچه از این شیوه مأیوس شدیم، ممکن است راجع به شیوه فعالیت نهضت تجدید نظر کنیم.
صحیفه امام، ج 4، ص: 429-432
مصاحبه [با مجله امریکایی «نیوزورلدریپورت» درباره روابط ایران و امریکا]
زمان: 19 آبان 1357/ 9 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: نوع رابطه انقلاب اسلامی با امریکا
مصاحبه کننده: خبرنگار مجله امریکایی نیوزورلدرپورت
سؤال: [اگر شاه سرنگون شود، نقشی را که ایالات متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟]
جواب: آنچه را که ما از امریکا انتظار داریم این است که به مصالح ملت و استقلال مملکت ما احترام بگذارد و از دخالت در امور ما خودداری کند.
[در صورت دخالت روسیه، آیا شما از اثرات سیاسی آن بیمناک نیستید؟]
- ما در راه کسب آزادی و استقلال از هیچ قدرتی نمی هراسیم و در صورت دخالت روسها، روش ما همان خواهد بود که با دیگران داریم.
[تحت حکومت جدید، آیا ایران به تجهیزات پیچیده و گرانبهای نظامی ای که شاه اکنون از امریکا می خرد، نیازی خواهد داشت؟]
- ما با خرید اسلحه که حاصلی برای مردم فقیر کشورمان ندارد مخالفیم. نه در گذشته نیاز داشته ایم و نه در آینده نیازی خواهیم داشت.
[به نظر شما چرا امریکا می کوشد که شاه را بر تخت شاهی نگاه دارد؟]
- چون در غارت مخازن کشور ما و تأسیس پایگاههای نظامی در نقاط مختلف مملکت، شاه دست نشانده ای مطیع و تسلیم است.
[آیا شما تمایلی به فروش نفت به امریکا دارید؟]
- ما نفت خود را به امریکا و سایر مشتریان می فروشیم، اما نه به شکلی که اکنون عمل می شود و کاملًا به ضرر ملت است، بلکه بر اساس رعایت مصالح ملت خودمان و با حفظ استقلال کشور.
[آیا هیچ احتمال می رود که یک انقلاب موفق در ایران، کشورهای خلیج فارس را نیز تحت تأثیر قرار دهد؟]
هیچ حادثه ای در جهان امروز در هر نقطه ای که اتفاق می افتد، بدون تأثیر در نقاط دیگر نیست. لکن میزان اثرپذیری مردم در نقاط دیگر بستگی به آگاهی و انتخاب خود آنان دارد.
[تا کنون شما فرمان جنگ مسلحانه صادر نکرده اید. آیا اگر شرایط اقتضا کند، چنین خواهید کرد؟]
- ما امیدواریم که ملت با روشهای کنونی به اهداف خود برسد. اگر شاه و حامیان وی دست از لجاجت برندارند، این موضوع را مورد بررسی قرار خواهم داد.
صحیفه امام، ج 4، ص: 433-434
مصاحبه [با نماینده سازمان عفو بین الملل درباره آینده ایران ]
زمان: 19 آبان 1357/ 9 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: ایران پس از سرنگونی شاه- ضروریات دوران مبارزه
مصاحبه کننده: نماینده سازمان عفو بین الملل
سؤال: [هدف شما سرنگونی نظام شاهنشاهی و آزادی مردم تحت ستم ایران و استقرار حکومت اسلامی است. الف) آیا حرکت کنونی ایران متشکل است و دارای یک تشکیلات می باشد؟ ب) شما چه معیارهایی را برای شایسته بودن یک تشکیلات مقرر می فرمایید؟ ج) چه معیارهایی را مقرر می نمایید که نشان دهنده شایستگی و لیاقت گروه یا گروههایی باشد که پس از پیروزی، هدایت مردم می تواند به عهده آنها باشد؟]
جواب: الف) در بدترین شرایط اختناق و خفقان که بر ایران حاکم است، عملکرد نهضت ملت ایران نشانه وجود یک روح تشکیلاتی است که توانسته است جنبش را به مرحله کنونی برساند و به موازات نزدیک شدن جنبش به مرحله پیروزی نهایی، فرم تشکیلات قطعی تر و اعلام خواهد شد. ب) برخورداری از یک رهبری صد در صد مورد اعتماد و امین، داشتن شعارها و آرمانهایی که کاملًا تجسم دهنده خواسته های عموم مردم باشد، از معیارهای ضروری و اولیه است، و آن شعارها در مرحله کنونی، عبارت است از سرنگونی سلطنت پهلوی و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی. ج) نداشتن سوابق مشکوک و شناختن درست هویت جامعه ایرانی و آرمانهای اساسی آنها در ابعاد مادی و معنوی، تقوی و صداقت و درستی در عمل، قدرت رهبری و اداره امور و استقامت در مبارزه برای عقیده، شرایط اساسی برای هدایت مردم است.
[الف) آیا در حکومت اسلامی، مارکسیستها آزادی عقیده و آزادی بیان عقیده دارند؟ ب) آیا در حکومت اسلامی مارکسیستها آزادی انتخاب شغل دارند؟]
الف) در حکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی در هر گونه عقیده ای هستند، و لکن آزادی خرابکاری را ندارند. ب) در اسلام آزادی انتخاب شغل بر هر فردی بر حسب ضوابط قانونی محفوظ است.
[از نظر اسلامی، زنان تا چه حد مجازند در ساختمان بنای حکومت اسلامی شرکت نمایند؟]
- زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقا می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی، می تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی را به عهده بگیرد.
صحیفه امام، ج 4، ص: 435-436
حکم [به آقای حسین نوری (رسیدگی به وضع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا)]
زمان: 19 آبان 1358/ 19 ذی الحجه 1399 مکان: قم
موضوع: اعزام نماینده برای رسیدگی به وضع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا
مخاطب: نوری، حسین
بسمه تعالی
جناب مستطاب حجت الاسلام، آقای حاج میرزا حسین نوری- دامت افاضاته
با توجه به درخواستهایی که از طرف دانشجویان اسلامی مقیم اروپا در مورد اعزام جنابعالی به اروپا شده است، مقتضی است جنابعالی با سوابقی که دارید مسافرتی بدانجا بنمایید، و از نزدیک به وضع آنان و احتیاجات و کمبودهایی که دارند رسیدگی کنید؛ و در رفع آنها به هر نحو صلاح می دانید اقدام نمایید و به وظیفه حساس و خطیری که در این برهه از زمان دارند آنان را آشنا سازید؛ تا به یاری خدای تعالی توطئه های دشمنان اسلام و معاندین را خنثی نمایند؛ و از راه انتشارات و سخنرانیها و دیگر وسائل، جلوی تبلیغات شوم آنها را بگیرند. از خدای تعالی موفقیت همگان را در این راه خواستارم.
سلام این جانب را به عموم آنان ابلاغ نمایید.
به تاریخ نوزدهم شهر ذی الحجة الحرام 99
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 11، ص: 27
حکم [به آقای هادی مروی (رسیدگی به مشکلات مردم بهبهان و مسجد سلیمان)]
زمان: 19 آبان 1358/ 19 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: اعزام نماینده به بهبهان و مسجد سلیمان
مخاطب: مروی، هادی
بسمه تعالی
19 ذی حجه 99
جناب مستطاب ثقة الاسلام و المسلمین آقای شیخ هادی مروی- دامت افاضاته
با توجه به اختلافات و مشکلاتی که در شهر بهبهان و مسجد سلیمان موجود است و نظر به سوابقی که جنابعالی از وضع منطقه دارید، مقتضی است مسافرتی بدانجا نموده و از نزدیک به آنها رسیدگی کنید و در رفع آنها بکوشید و اهالی محترم را از توطئه های دشمنان آگاه ساخته و به وظایف خطیری که در این بُرهه از زمان دارند، واقف سازید و به اتحاد کلمه و پرهیز از هر نوع اختلاف و تفرقه دعوت نمایید. از خدای تعالی دوام توفیقات جنابعالی را خواستارم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 11، ص: 28
سخنرانی [در جمع فرستاده پاپ و آقای بنی صدر (انتظار از پاپ- محاصره اقتصادی)]
زمان: ساعت 4 بعد از ظهر 19 آبان 1358/ 19 ذی الحجه 1399
مکان: قم
موضوع: انتظار مستضعفین جهان از پاپ- هدف از تصرف سفارت امریکا- نهراسیدن از دخالت نظامی و محاصره اقتصادی
حضار: اسقف هانیبال بوگینینی (فرستاده پاپ، رهبر کاتولیکهای جهان)- بنی صدر، ابو الحسن (سرپرست وزارت امور خارجه)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من اگر در این موقع حساس، مقامات دیگر تقاضای ملاقات کرده بودند برای این موضوع نمی پذیرفتم، لکن مقام روحانیت ملت مسیح و پاپ اعظم احترامی دارند که ما پذیرفتیم و اتفاقاً خوشحال هم شدم از اینکه ایشان پیام فرستاده اند تا من مطالبی که باید به ایشان تذکر بدهم، تذکر بدهم.
من و ملت ما، بلکه ملتهای مستضعف جهان- اعم از مسلمین و نصاری و غیر آنها- یک نقطه ابهام پیش ماست که من میل دارم این نقطه ابهام را تذکر بدهم. گوش سی و پنج میلیون جمعیت ایران که پنجاه سال است در زیر یوغ استعمار و فشار خصوص امریکا، و اخیراً فشار خصوص آقای کارتر هستند، و گوش میلیونها جمعیت مستضعف، انتظار نوازشی از مقام روحانیت پاپ داشت؛ نوازش پدرانه ای که لا اقل استفسار از حال این مستضعفین باشد، و نسبت به مستکبرینی که به اینها ظلم شده است، و در زیر فشار ظلم بودند، هشیاری داده شده باشد، میانجیگری شده باشد بین ملتهای مستضعف و آن ابرقدرتها که خودشان را مسیحی معرفی می کنند. و گوش ما همچو ندای روحانی ای را نشنیده است تا حالا. چه شده است که ما پنجاه سال کشته دادیم؛ کشته های دستجمعی، در حبس بودیم؛ حبسهای غیر انسانی که بهترین افراد این ملت را در آنجا شکنجه های غیر انسانی می دادند، و یک میانجیگری در کار نبود. و آقای پاپ اعظم به فکر این نیفتادند که از این ملت مستضعف پشتیبانی کنند، یا لااقل میانجیگری کنند که ایشان دست از سر این مستضعفین بردارند. چه شد که امروز که ملت ما، جوانهای ما که سالهای طولانی تحت فشار و تحت رنج بودند، رفته اند و این چند نفری که در آن لانه جاسوسی به سر می بردند و عامل توطئه و جاسوسی بر ضد ملت ما بودند، بلکه بر ضد منطقه، و قراین و شواهد در این امر زیاد است، و بزرگتر شاهد اینکه تمام پرونده ها را و چیزهایی که در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به یک پودری کردند که قابل استفاده دیگر نیست.
اگر اینها یک مسائل سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یک مسائلی بود که مربوط به توطئه هایی که بر ضد ملت ماست نبود، این محتاج به این عمل نبود. حالا که این توطئه به ملت ما ثابت شده است، و این عملی که این جوانهای ما انجام داده اند، تمام ملت، تمام قشرهای ملت، الّا بعضی منحرفین، در اینجا و در سایر ممالک دیگر از آن پشتیبانی کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روی هوای نفسانی، بلکه یک خواست انسانی بوده است که توطئه ها معلوم بشود؛ توطئه هایی که بر ضد بشر است، بر ضد کشورهای ماست، و بالخصوص بر ضد ایران است معلوم بشود. و این حق از برای ملت ما هست.
سفارتخانه ها حق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه. و این مرکز، به حسب آن طوری که کارشناسها تا کنون توانسته اند بفهمند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است.چه شد که در این وقت آقای پاپ اعظم به فکر این افتادند که ما برای حس انساندوستی و ایشان برای حس انساندوستی به فکر افتادند که اینها را باهاشان رفتار خوب بکنند و آزادشان کنند، اما رفتار خوب. اسلام با دشمنهای خودش هم رفتار خوب می کند. و با اینها هم، این جوانها که اسلامی هستند، تا آن قدر که من شنیده ام رفتارشان، رفتار انسانی بوده است، و نباید هیچ نگرانی از این باب داشته باشند.
و اما راجع به رهایی اینها؛ باید ما ببینیم که ما چه می خواهیم و ملت ما چه می خواهد.آن چیزی که ملت ما می خواهد، آیا یک امر غیر مشروع است یا یک امر انسانی است؟آیا بشر دوستی وادار کرده است این جوانهای ما را که بروند و این مرکز را بگیرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد یا خلاف این بشر دوستی است؟ آن چیزی که ملت ما می خواهد این است که این ملت از این آدم که الآن در امریکا هست، سی و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سی و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سی و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سی و هفت سال، جوانهای ما در تحت سلطه اینها زندگی انسانی نداشتند. و سی و هفت سال، اختناق همه جانبه بر این مملکت و بر این ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طوری که اشخاص نقل می کنند، و با مباشرت در پانزده خرداد، عدّه کثیری را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزده خرداد تا کنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم. این ملت با این همه رنج که کشیده است، حالا می خواهد که این جانی برگردد و محاکمه به طور عدالت بشود. محاکمه بشود، اگر محکوم شد که اموال ما را برده است، از او بگیرند. الآن اموالی که از مملکت ما به دست ایشان و کسانی که مربوط به ایشان است، بانکهای خارج را از امریکا گرفته تا ممالک غربی پُر کرده است. در صورتی که من خودم می دانم و ملت ما هم- آن که به سنّ من است- مشاهده کرده است، و آن که نیست، شنیده است، و تاریخ برای او گفته است، دیگران برای او گفته اند که پدر ایشان وقتی که کودتا کرد هیچ نداشت. یک سرباز بود؛ صِفْرُ الْیَد «1» وقتی که سلطه پیدا کرد بر این مملکت، شروع کرد املاک مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملکت ما، مازندران، بهترین املاک سرسبز ما، با فشارهای او و عُمّال او به قَباله او به زور درآمده اند. و بسیاری از کسانی که مالک بودند یا از روحانیینی که در این امر یک نظری می دادند، اینها را می گرفتند و به حبس می بردند، و گاهی می کشتند. و در زمان خود رضا شاه، قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم، و کسانی که به سن من هستند به خاطر دارند که در مسجد و معبد مسلمین- که مرکز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود- اینها ریختند و یک عده از مظلومین که برای دادخواهی آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام کردند و از بین بردند. وقتی که او از ایران بیرون رفت؛ یعنی بیرونش کردند، جواهرات ایران را هر چه توانست در چمدانهای زیاد ریخت و از اینجا برد، و در بین دریا انگلیسها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسید و نوبت پسر رسید که همین پسر جانی را متفقین به ملت ما تحمیل کردند. در صورتی که ملت ما آن چیزهایی که از پدر دیده بود، هیچ راضی به این نبود که پسر او را بپذیرد، لکن تحمیل کردند به ملت ما. و این تحمیل؛ اسباب این شد که هر چه آنها- برای خاطر اینکه او را به سلطنت رساندند- هر چه آنها بخواهند، این دست بسته و چشم بسته در اختیار آنها بگذارد. در طول مدتی که این سلطنت داشت، ما اگر بخواهیم بشماریم اصول خیانتهایی که به ما کرده است، طولانی است. و ما وقت اینکه بشماریم، نداریم. لکن از نمونه هایی که به اسم خدمت به کشور ما ایشان انجام داده است، این مأموریت بوده است که در ازای نفتی که از مملکت ما برای امریکا خارج می شده است، اسلحه می گرفتند، مُهمّات می گرفتند، در صورتی که آن اسلحه و مُهمّات برای خودشان و برای پایگاههای خودشان بود. و این آدم، نفت ما را داد و برای آنها پایگاه درست کرد به اسم پول نفت، و در این چند سال اخیر و ده سال- پانزده سال اخیر آن قدر این جنایت کرد و آن قدر جوانهای ما را کشت، و آن قدر حبسهای اینها پُر بود از جوانهای ما که نمی توانیم بشماریم.
ما میل داشتیم که در طول این مدت، یکی از مقامات روحانی خارج، و خصوص روحانی بزرگ نَصاری ، یک تفقدی به حال این ملت ضعیف شده باشد. من نمی توانم باور کنم که واتیکان بی خبر بوده است از این مسائل. و نمی دانم این نقطه ابهام را چه بکنم؟ اگر ملت ما از من پرسید که روحانیت مسیح، موافق است با این جنایاتی که اینها کردند، من چه جواب به اینها بدهم؟ روحانیت مسیح که می داند که قرآن کریم به طرفداری از مسیح و طرفداری از صدّیقه طاهره مریم برخاست. و آن چیزی که به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مُطهَّره می دادند، تکذیب کرد و با صراحت تکذیب کرد. و این طور طرفداری از عیسی مسیح کرد. و باز طرفداری از علمای نَصاری ، رُهْبانان و قِسّیسین نصاری در قرآن طرفداری شده است. در عین حالی که اسلام طرفداری از مسیح و علمای مسیح کرده است در قرآن، ما میل داشتیم که گوش ما را یک وقت هم، نغمه امثال آقای پاپ نوازش بدهد، و استفسار کند که این ملت چرا به این طور می گذراند. و از کارتر بپرسد، استیضاح کند که چرا یک همچو آدمی را شما مسلط کردید بر این ملت. و الآن هم بپرسد از کارتر که چرا یک نفری که سی و چند سال جنایت کرده است، خیانت کرده است، و جنایات و خیانات او مشهود است، چرا بردید آنجا و نگه داشتید و باز در آنجا هم می خواهید توطئه بکنید؟
ما از دست و پا کردن کارتر هیچ تعجب نداریم، برای اینکه او مردی است سیاسی و نه به معنای سیاست سالم، به معنای سیاستی که در نظر امثال کارتر است، به هر طور که شده است برای منافع خودش، برای منافع شخصی یا منافع به توهم اینکه منافع ملتش هست، دست به هر جنایتی بزند، و هر دست پایی که دارد بکند، برای اینکه این اشخاصی که الآن پیش این جوانهای ما هستند، و ممکن است از آنها یک مسائلی بعدها کشف بشود، مبادا کشف بشود. او باید این کار را بکند، لکن آقای پاپ چرا؟ ایشان چرا این کار را انجام می دهند، و واسطه می شوند ما بین یک ملت مظلوم که می خواهد یک مقداری از مَظْلَمه هایی که بر او شده است کشف کند، و به مردم، به مستضعفین بفهماند که راه ظلم اینها چه است، و از چه راه اینها ظلم می کنند؟ و یک ظالم و یک کسی که توطئه گر است، ما اگر چنانچه می توانستیم در یک کشور دیگری این را محاکمه کنیم؛ یعنی وسائل اینکه جنایات او را ما همه اش را در محکمه ببریم، اگر می توانستیم پیشقدم می شدیم که ایشان در یک کشور دیگری محاکمه بشود. لکن آن جرایمی که این کرده است، و آن پرونده هایی که ما داریم از او، و آن شهودی که هستند که بالغ بر چندین میلیون شهود ما داریم که اینها بِهِشان ظلم شده است، به کشاورزها ظلم شده است، به کارگرها ظلم شده است، به علمای دین ظلم شده است، به دانشگاهیها ظلم شده است، اینها همه شاهدهای ما هستند. و ما نمی توانیم چندین میلیون جمعیت را- یا شما بگویید بیست، بیشتر از بیست میلیون جمعیت را- ما در خارج ببریم برای ادای شهادت. لکن ما برای اینکه احترامی به مقام پاپ گذاشته باشیم حاضریم که ایشان را بیاورند در مملکت ما و آقای پاپ هم بفرستند نمایندگانی در اینجا. و هر کس هم می خواهد نمایندگانی بفرستند در اینجا. و یک دادگاهی که هست و الآن دعوت کرده است او را به دادخواهی، در حضور نمایندگان پاپ و نمایندگان هر کس، حتی نماینده بدترین دشمن ما- که عبارت از کارتر است- بیایند و محاکمه کنند اینها را. و هر طوری که مَحْکَمه حکم کرد ما همان طور، ملت ما حاضر است.
و آقای پاپ این را بدانند که مسأله، مسئله ای نیست که من بتوانم بالشخصه حل کنم. ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت می کند. لکن اساس این است که، مسأله دست من و امثال من نیست و دست ملت است. و ملت پشتیبانی از این کار را اعلام کرده است. به طوری که اگر اطلاع داشته باشید، رادیوها که اعلام می کردند، کلیاتش را که اعلام می کردند، انسان را خسته می کردند از اعلامهای متعددی که بود.
در هر صورت مسئله ای که ما می خواهیم، یک مسئله انسانی است. یک مسئله ای است که بشر دوستی اقتضای این معنا را می کند. ملت ما به اعتبار اینکه مسلم است، بشر دوست است، و شما هم به اعتبار اینکه ملت مسیح هستید، باید تبعیت از مسیح بکنید، و بشر دوست باشید به آن طوری که حضرت مسیح بود. و حس بشر دوستی است که ملت ما را وادار می کند که جنایات ایشان رسیدگی بشود. رسیدگی بشود که معلوم بشود که کی در دنیا ایشان را وادار به این جنایات کرده است. مردم دنیا بفهمند دشمن بشر کی است. و کی ایشان را وادار کرده است به اینکه تمام وقت خودش را صرف کند برای ظلم کردن به ما و برای جنایتکاری، و برای بردن ذخایر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگیرند. بنا بر این آقای پاپ چه حکم می کند؟
من از ایشان می خواهم که ایشان تماس بگیرند با کارتر، که کارتر به ایشان مُلْتَجی شده است، تماس بگیرند و مسائل را درست بررسی کنند، و اشخاصی را بفرستند مسائل را بررسی کند. اینجا بررسی کند، آنجا بررسی کند. اگر واقعاً آقای پاپ تشخیص دادند که این همه ظلمهایی که به ما شده است، و این همه قتل عامهایی که شده است، و این همه ذخایری که از این ملت ضعیف بردند، ملتی که الآن هم در کنار این شهرها، حتی شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه کار دارند، مع ذلک ذخایر ما انبار شده است در بانکهای خارجی به دست ایشان. اگر واقعاً آقای پاپ این مطلب را صحیح می داند، یک وقت این است که ایشان نشنیده این مطلب را؛ حالا ما به ایشان اعلام می کنیم که مسأله این است. اگر با این ترتیب ایشان باز می گویند که باید وسائل رفتن اینها را بدون اینکه آن آدم را تحویل بدهند به ما، بدون اینکه حاضر بشوند به اینکه محاکمه بشود او، باز هم ما باید این کار را بکنیم، اعلام بکنند. و ما گمان نمی کنیم همچو اعلامی را ایشان بکنند. برای اینکه ایشان حتماً با این طور جنایات مخالف است. و هر انسانی با این طور جنایات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غیر مشروع نداریم. حرفی داریم که هر جای دنیا ببرید، الّا پیش کارتر، حرف مقبول است، حرف صحیح است. جنایتکار ما را بردید نگه دارید، بدهید دست ما. آن که جوانهای ما را کشته، آن که جوانهای ما را در تاوه گذاشته و بو داده است. آن که جوانهای ما را پایشان را ارّه کرده است، بدهید دست ما، محاکمه اش می کنیم؛ محاکمه به عدالت. بفرستند نمایندگان را و ما با عدالت محاکمه می کنیم. اگر ما خلاف گفتیم، ایشان را باز بیاورند و بنشانند به تخت سلطنت، و مردم هم تبعیت کنند! و چنانچه او خلاف گفته، و آقای کارتر خلاف می گویند، شما آقای کارتر را به حسب نفوذ معنوی که دارید استیضاح کنید. شما بدانید که اینها به اسم اینکه ما مسیحی هستیم، بر خلاف مسیر مسیح رفتار می کنند. اینها اغفال کرده اند بعضی از جناحها را در محالّ خودشان. و این اگر به اسم نَصاری ، به اسم مسیحیها، به اسم عیسی مسیح تمام بشود، این مُشَوَّه می کند روی ملت مسیح را.آقای پاپ باید به فکر ملت مسیح باشد، به فکر همه ملتهای مستضعف باشد، به فکر آبروی مسیحیین باشد. این طور اشخاصی که به اسم مسیح دارند یک همچو کارهای خلاف مسیر مسیح را انجام می دهند، آقای پاپ باید اعلام کنند. به ملت امریکا اعلام کنند، به همه ملت مسیحیین اعلام کنند، و جنایات این را بشمارند، و اینها را معرفی کنند به ملتها. همان طوری که ما نسبت به محمد رضا عمل کردیم که این را به مردم شناساندیم.
مردم می شناختند، لکن تبلیغات کردیم باز هم- شما هم این کار را انجام بدهید، و ما در این صورت از شما متشکر خواهیم بود. و ما یک مَظْلَمه است که برای شما می گوییم، ما به حکم اینکه مظلوم هستیم، پیش شما دادخواهی می کنیم که این ملت مسیح را نجات بدهید شما. ملت مسْلم جای خودش، شما ملت مسیح را نجات بدهید.نجات به این است که این اشخاصی که در ممالک بزرگ به اسم مسیح و به اسم مسیحیت این جنایات را می کنند، این برای مسیح- علیه السلام- خوب نیست، و مسیحیین مُشوَّه می شود وِجْهِه شان. و من به شما آقای پاپ عرض می کنم که اگر عیسی مسیح امروز بود؛ کارتر را استیضاح می کرد. اگر عیسی مسیح بود ما را از چنگال این دشمن خلق و دشمن بشر نجات می داد. و شما نماینده ایشان هستید، و شما باید همان کاری که مسیح می کند بکنید.
خداوند ان شاء اللَّه که همه ما را آشنا کند به وظایف الهی، به وظایف دینی، و همه ما طرفدار مظلومین باشیم. و امید است که آقای پاپ توجهی به حال این ملت مظلوم بکند.و ما را از اینکه نمی توانیم الآن با این وضع، مسائل ایشان را بپذیریم معذور دارند. لکن مسئله اوّلی که ایشان گفتند، حاصل است. مسئله ای که با اینها خوشرفتاری بکنند، این مسأله حاصل است. و من میل دارم که شما که نماینده آقای پاپ هستید بروید و ببینید اینها را، و آنها چه وضعی دارند، با آنها صحبت کنید ببینید که آیا آنها یک وضع بدی دارند. هیچ، ابداً، از این خوف نداشته باشید که اینها ناراحت باشند، ابداً ناراحت نیستند.
لکن خوب، آقای کارتر تشبُّثات زیاد به همه اطراف کرده است، یک غریقی است که به همه چیز تشبث کرده است.گاهی اضافه می شود از یک جبهه ای که دخالت نظامی، و گاهی گفته می شود که محصور کنید از حیث اقتصاد، حصار اقتصادی. و مع الأسف یک نفر آدمی که، ایرانی خودش را می داند و می گوید من ایرانی هستم قبل از اینکه مسلمان باشم- در صورتی که مسلمان بودنشان را نمی دانم، ایرانی بودنشان را هم می دانم نیست- دستور می دهد یا تقاضا می کند از کارتر که محاصره اقتصادی بکن ایران را. ایرانی است، در انگلستان است؛ بختیار هست، می گوید من ملّی هستم. و من آن مطلبی را که یک روزی گفتم، شاهدش امروز پیدا شد. یک روز گفتم که اینها؛ این ابَرقدرتها ممکن است که بیست سال، سی سال، یک کسی را در یک مقامی با یک وِجْهِه ای حفظش کنند و نوکر آنها باشد، لکن مأمور باشد که به جهت، لباس ملّی به خودش بپوشد؛ مثل بختیار که خودش را به دکتر مصدِّق بسته است و ملّی می گوید هستم. بعد از اینکه این مدتها گذشت، آن روزی که باید از او استفاده کنند، بعد از بیست سال استفاده می کنند. از ایشان هم که سالهای طولانی در جبهه ملّی بود و مدّعی ملیّت بود و مدّعی این بود که من اوّل ایرانی هستم و دوم اسلام، با اینکه این خودش کفر است، مع ذلک آن روزی که آنها می خواستند این عنصر به دردشان بخورد خورد. و به جای بدترین مخلوق خدا- که محمد رضا بود- به جای او مشغول شد به آدمکشی و جنایت، و دستور آدمکشی داد، منتها از او اطاعت نکردند. او هم می گفت که این ملت را به حصار اقتصادی بکشید. و این هر دو را من باید بگویم؛ ما نه از اقدام نظامی می ترسیم و نه از محاصره اقتصادی. اما از او نمی ترسیم برای اینکه ما شیعه یک ائمه ای هستیم که آنها شهادت را استقبال می کردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال می کند. فرضاً که آقای کارتر بتواند نظامی بیاورد اینجا، با اینکه نمی تواند همچو کاری بکند، دخالت نظامی بکند، نمی تواند بکند، فرض می کنیم که خیر، تفاهم کنند این ابَرقدرتها که به ایران نظامی بفرستند، ما سی و پنج میلیون جمعیت داریم که اینها بسیاریشان، بسیار زیادشان، آرزوی شهادت می کنند. ما با این سی و پنج میلیون به میدان می رویم. بعد که ما همه شهید شدیم، خودتان با ایران هر کاری می خواهید بکنید، از این ما نمی ترسیم، ما مرد جنگیم، ما مرد مبارزه هستیم. ما جوانهایمان با مشت معارضه و مبارزه کرد با تانکها و توپها و مسلسلها. ما را آقای کارتر از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستیم و لو نداشته باشیم ابزار مبارزه. لکن بدن داریم در مقابل اینکه ما را بزنند، و این را عمل خواهیم کرد.
و اما قضیه اقتصاد: ما یک ملتی هستیم که به این گرسنگی خوردنها عادت کرده ایم. ما سی و پنج سال، یا پنجاه سال می گویید ما در این گرفتاریها بودیم و عادت داریم به این گرسنگی خوردنها. ما روزه می گیریم، ما یک وقت غذا می خوریم. اگر بنا باشد که آنها محاصره اقتصادی بکنند، فرضاً که بتوانند و همه ملتها تبع ایشان بشوند، و حال آنکه این خیالی است خام، و همچو چیزی تحقق پیدا نمی کند. فرضاً که تحقق پیدا بکند، ما همان جو و گندمی که خودمان در مملکت خودمان کِشت می کنیم، اقتصاد می کنیم، و برای خودمان همان مقدار کافی است. ما در هر هفته یک روز گوشت می خوریم. گوشت خوردن خیلی چیز خوبی هم نیست. و یک وعده هم ممکن است غذا بخوریم. ما را از این چیزها اینها نترسانند. اگر امر دایر بشود بین اینکه آبروی ما حفظ بشود یا شکممان سیر بشود، ما ترجیح می دهیم که آبرویمان حفظ بشود، شکممان گرسنه باشد. و من از شما می خواهم که سلام من را به آقای پاپ اعظم برسانید، و بگویید که روی علاقه دینی که ما به هم داریم، همه اهل توحید هستیم، اهل خداشناسی هستیم، ما از شما می خواهیم که به این ملت ضعیف کمک کنید. و نصیحت پدرانه به همه ابرقدرتها بکنید یا استیضاح کنید آنها را.
صحیفه امام، ج 11، ص: 29-39
نامه [به نخست وزیر (لزوم تسریع در تعیین رئیس کل بانک مرکزی)]
زمان: 19 آبان 1365/ 7 ربیع الاول 1407
مکان: تهران، جماران
موضوع: لزوم تسریع در تعیین رئیس کل بانک مرکزی
مخاطب: موسوی، میر حسین (نخست وزیر)
[بسمه تعالی. محضر مبارک رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی امام خمینی- مد ظله العالی
بعد از درود و سلام همان طور که مقام معظم رهبری استحضار دارند دوره قانونی ریاست بانک مرکزی مدتی است که به پایان رسیده اما برادران مسئول هنوز در زمینه انتخاب رئیس جدید این بانک موفق به تصمیم گیری نشده اند. علت این وقفه مشروط بودن انتخاب رئیس بانک مرکزی به پیشنهاد وزیر امور اقتصادی و دارایی، تصویب مجمع عمومی بانکها و سپس تأیید هیأت وزیران می باشد.
این جانب پیش از این تمام تلاش خود را جهت حل این مسأله به کار گرفته ام، ولی علی رغم این امر در مجمع رأی لازم جهت اتخاذ تصمیم به دست نیامده است و این جانب نیز برای دخالت بیش از آنچه پیش از این انجام داده ام ابزار قانونی در دست ندارم. با توجه به نقش بانک مرکزی بویژه در شرایط نوین اقتصادی کشور، و اهمیت تعیین تکلیف هر چه سریعتر این موضوع از مقام معظم رهبری تقاضا می شود اگر صلاح می دانند راهنمایی بفرمایند. 8/ 8/ 65- میر حسین موسوی- نخست وزیر].
بسمه تعالی
جناب آقای نخست وزیر
از آنجا که سستی در این موضوع بسیار برای کشور مضر است طرفین این قضیه را در جلسه سران سه قوه دعوت نموده تا مطالبشان را بازگو نمایند. سپس سران سه قوه هر تصمیمی گرفتند عمل نمایید. جنابعالی هم در این مورد دارای رأی می باشید. و السلام.
19/ 8/ 65
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج 20، ص: 153
سخنرانی [در جمع مسئولین نظام (مقصد معرفی حق تعالی با تمام صفاتش)]
زمان: 19 آبان 1366/ 17 ربیع الاول 1408
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: مقصد معرفی حق تعالی با همه اسماء و صفاتش
مناسبت: میلاد حضرت محمد مصطفی (ص) و ولادت امام صادق (ع)
حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور)- موسوی، میر حسین (نخست وزیر)- هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی)- موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)- مسئولان کشوری و لشکری و شخصیتهای روحانی- اعضای ستاد پشتیبانی جنگ سراسر کشور- محققان خارج از کشور
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من مطلب تازه ای ندارم و خودم را لایق نمی دانم که راجع به رسول خدا- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- و حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- چیزی عرض کنم؛ برای اینکه به آن مرتبه نیستم که بتوانم راجع به این مسائل صحبتی بکنم. فقط می خواهم عرض کنم به آقایان که معرف رسول اکرم، قرآن است. همان طور که خود رسول اکرم و حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- [و] ولی اللَّه اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همان طور است. قرآن هم جلوه تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همه اسما و صفات، تجلی کرده است و ولی اللَّه اعظم و رسول اکرم را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همه اسما و صفات، محقق کرده است. و همین طور ولی اللَّه اکرم حضرت صادق و سایر ائمه را، لکن معرف ایشان خود کتاب الهی است؛ یعنی، هر کس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع می شود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است.
قرآن یک سفره ای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی، یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها [یی ] که اینها کشیدند، چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام مشقتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق [است.] کتابهای آسمانی هم، [که ] بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد. عامه مردم خیلی ازش چیز می فهمند- این کتاب را- و خواص هم مسائل بالاتر می فهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را می فهمند، لکن انَّما یَعْرِفُ الْکِتابَ مَن خُوطبِ به؛ هیچ کس نمی تواند بفهمد. هر کس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس نمی تواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمی تواند بشناسد. معرف ایشان کتاب خودشان است و معرف حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بعد از اینکه خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است. این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئله ای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمی دانیم، این فقه از عهده جوابش بر می آید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلی بکنیم.خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق- سلام اللَّه علیه- بیان فرموده است، این فقه همه احتیاجات صوری و معنوی و فلسفی و عرفانی همه بشر را در طول مدت الی یوم القیامه [تأمین کرده،] این محتوایش این طور است. اینها معرفی است که خود اینها معرف این بزرگواران اند و ما نمی توانیم که از آنها تعریفی بکنیم که لایق آنها باشد.
ادعیه ائمه هدی ، دعاهای آنها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می کند و همه مطالب را دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمی توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه- علیهم السلام- یک وضع دیگری دارد. به تعبیر شیخ عارف و استاد ما، ادعیه کتاب صاعد است. قرآن نازل؛ تعبیر می فرمود به اینکه قرآن کتاب نازل است که از آنجا نزول کرده است و ادعیه ائمه کتاب صاعد است؛ همان قرآن است رو به بالا می رود، جواب اوست تقریباً. کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است، باید رجوع کند به آثار آنها؛ آثار آنها ادعیه آنهاست. مهمش ادعیه آنهاست و خطابه هایی که می خواندند؛ مثل مناجات شعبانیه، مثل نهج البلاغه، مثل دعای یوم العرفه و اینهایی که انسان نمی داند که چه باید بگوید درباره آنها در هر.صورت، ما عاجزیم از اینکه شکر این نعمت را بجا بیاوریم که ما اهل یک مذهبی هستیم که از این دو منبع استفاده می کنیم: از منبع وحی و از منبع ولایت. و سایر فرق این منبع دوم را کم دارند و ما شکر این نعمت را نمی توانیم بجا بیاوریم. و از خدای تبارک و تعالی می خواهیم که به ما توفیق بدهد که بتوانیم شکر این نعمت را بجای بیاوریم.
و وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیره انبیا را ملاحظه می کنیم، می بینیم که آنها تمامشان یکی از کارهای که البته مقصد نبوده لکن مقدمه بوده، این بوده است که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر می خواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد که آن مسائل، انسان می خواهد درست کند، آن مسائل را طرح کند و از زمانی که وحی برای پیغمبرها آمده است یکی از مسائلشان همین معنا بوده است که معارضه می کردند با کسانی که ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند، و هر کدام به یک صورتی با آنها معارضه می کردند. و گمان نشود که هیچ پیغمبری تو خانه اش می نشسته و فقط یا دعا می خوانده یا احکام می گفته. خیر، این طور نیست؛ احکام را می گفتند، دنبالش می رفتند برای اجرا ابراهیم مسائل را می گفت؛ بعد هم بر می داشت [با] بتهایی که آن وقت [بود]- مثل این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در مذهب ما جسارت کند- این طور معارضه می کرد باهاشان. ولی مسائل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با ظلم.این معنایی که به خورد ما داده بودند قدرتهای مستکبر جهان که نباید دیانت در سیاست دخالت بکند، این از آن سیاستهایی بوده است که آنها داشتند برای عقب نگه داشتن مسلمین و برای اینکه نگذارند اینها معارضه کنند. و لهذا، اینها را وادار کردند، این قدر تبلیغ کردند که در بین بسیاری از قشرها این است که آخوند به سیاست چه کار دارد؟
چه کار داری، تو برو دعایت را بخوان! حتی حضرت عیسی- سلام اللَّه علیه- که این اشخاصی که تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است، ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر این که معارضه کند. آن وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است، می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد شده بود، وقتی که مادرش به واسطه آن تهمتهایی که می زدند- یهود بَرِش می زدند- ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که نه، غصه نخور اگر کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو که من صایمم- و صایم بوده لا بد- و بروید از آن بچه بپرسید. اینها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرفهای نامربوط زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آنجا. گفتند: ما چه جور با این [بچه ] تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که خدا به من کتاب داده است. ببینید چی می گوید! این مسأله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد بشود.
«کتاب بِهِم داده، به من توصیه کرده چه بکنم، چه بکنم»؛ همان مسائل را می گوید. یک همچو حضرت عیسایی نمی نشیند تو خانه و مسأله بگوید تا چه بشود. اگر مسأله می خواست بگوید و مسأله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش می کردند؟!و همین طور سایر انبیا و آن چیزی که از همه مشهودتر است. حضرت رسول سلام اللَّه علیه- است که آمد و تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد. این معنایش این است که کار دارند به حکومت، در سیاست کار دارند. و تشکیل حکومت دادن جز این است که دخالت در سیاست است و وارد شدن در عرصه سیاست است؟ بنا بر این این مسئله ای را که در بین مسلمین همین طور تزریق کردند تا حتی بعض از خواص هم به این معنا اعتقاد پیدا کردند که شما بروید سراغ مسجد، ما هم می رویم سراغ حکومت، این برای این بود که این طور به سر ما بیاورند. این طور به سر همه مسلمین بیاورند که دارید مشاهده می کنید.
مسلمین باید بیدار بشوند. مسلمین از سیره انبیا و خصوصاً مسلمین از سیره پیغمبر اکرم باید مطالعه کنند. ببینند چه کرده است و ما باید تأسی کنیم. اگر پیغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر کاری هم نداشت، ما هم می رفتیم همین کار را می کردیم؛ ما تأسی می کردیم. اما کسی که آمده است، از همان اول که آمده است در مکه مشغول مبارزه بوده است- یک نحوی غیر از آن نحوی که در مدینه دیگر مسلحانه بود- تا وقتی آمد مدینه، در مدینه که آمد حکومت تشکیل داد.فرستاد؛ مبلغ فرستاد؛ حکومت فرستاد در همه جا؛ آن جایی که دستش می رسید. مژده داد ایشان به مردم که ما می گیریم دنیا را، همه را از بین می بریم، روم را از بین می بریم، ایران را از بین می بریم؛ یعنی، از آن وضعی که آنها دارند که بت پرستی می کنند یا آتش پرستی می کنند، این را از بین می برند. و الّا احیا کردند همین مدت کوتاهی که پیغمبر اکرم زندگی کرد؛ احیا کرد بشر را.مسلمین باید تأسی کنند به او که او چه کرد، ما هم باید آن کار را بکنیم: او حکومت تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیل بدهیم؛ او جنگ کرد، ما هم باید جنگ بکنیم؛ او دفاع کرد، ما هم باید دفاع کنیم. بنا بر این، ما اگر تابع این پیغمبر اکرم هستیم، اگر تابع ائمه هدی هستیم، ببینیم که اینها در ایام حیاتشان چه کردند. نشستند و مسأله گفتند؟ چنانچه مسأله گو بودند، چه کار داشتند بهشان این ظالمین و این مستکبرین که بکشندشان و حبسشان کنند و تبعیدشان کنند و ببرندشان به خارج و نگذارند که کسی پیششان برود؟ در عین حالی که همه این مضیقه ها بوده، شما می بینید که فقه چه جور دامنه ای دارد و چه جور دامنه هایی خواهد داشت و همه اش از کتاب و سنت است.
خدای تبارک و تعالی ما و شما را از شرّ این مستکبرین نجات بدهد. و ملتهای ایران را، ملتهای دیگران را، همه مسلمین را بیدار کند تا دماغ این مستکبرین را به خاک بمالد و آنها را رسوا کند؛ همان طوری که تا کنون رسوا کرده است.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه
صحیفه امام، ج 20، ص: 408-413
.
انتهای پیام /*