کد مطلب: 3409 | تاریخ مطلب: 05/08/1401
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

سخنرانی امام خمینی (س) در جمع مردم (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی)‏

سخنرانی امام خمینی (س) در جمع مردم (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی)‏

ای سران اسلام، به داد اسلام برسید ‏‏. ای علمای نجف، به داد اسلام‏‎ ‎‏برسید . ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام

سخنرانی در جمع مردم (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون و اعلام عزای عمومی)‏

‏‏ 4 آبان 1343

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏انا لله و انا الیه راجعون‏

‏‏عید ایران را عزا کردند‏

‏‏     من تأثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی‏‎ ‎‏که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده است ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏.ناراحت هستم ‏‏[‏‏گریۀ‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏. قلبم در فشار است ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. با تأثرات قلبی روزشماری می کنم که چه‏‎ ‎‏وقت مرگ پیش بیاید ‏‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏. ایران دیگر عید ندارد ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. عید‏‎ ‎‏ایران را عزا کرده اند ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏؛ عزا کردند و چراغانی کردند ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏؛ عزا‏‎ ‎‏کردند و دسته جمعی رقصیدند ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و‏‎ ‎‏باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع‏‎ ‎‏می کردم؛ می گفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏؛ بالای سر خانه ها‏‎ ‎‏بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت‏‎ ‎‏ارتش ایران را پایکوب کردند.‏

‏‏تشریح قانون «کاپیتولاسیون»‏

‏‏     قانونی در مجلس بردند؛ در آن قانونْ اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً‏‎ ‎‏الحاق کردند به پیمان وین‏‏] ‏‏تا‏‏]‏‏ مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی امریکا با‏‎ ‎‏خانواده هایشان، با کارمندهای فنی شان، با کارمندان اداری شان، با خدمه شان، با هر کس‏ ‏‎‏که بستگی به آنها دارد، اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم‏‎ ‎‏امریکایی، اگر یک آشپز امریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا‏‎ ‎‏منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاههای ایران حق ندارند‏‎ ‎‏محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود امریکا! آنجا در امریکا اربابها تکلیف را معین‏‎ ‎‏کنند!‏

‏‏     دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر‏‎[3]‎‏ این‏‎ ‎‏تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از این به سنا‏‎ ‎‏بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند، و باز نفسشان درنیامد.‏

‏‏     در این چند روز، این تصویبنامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبتهایی‏‎ ‎‏کردند، مخالفتهایی شد، بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند، صحبتهایی کردند‏‎ ‎‏لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند! دولت با کمال وقاحت از این امر‏‎ ‎‏ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند. اگر چنانچه کسی‏‎ ‎‏سگ امریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ‏‎ ‎‏امریکایی را زیر بگیرد باز خواست می کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز امریکایی شاه ایران‏‎ ‎‏را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض‏‎ ‎‏ندارد! چرا؟ برای اینکه می خواستند وام بگیرند از امریکا! امریکا گفت این کار باید بشود‏‎ ‎‏ـ لابد این جور است ـ بعد از سه ـ چهار روز، یک وام دویست میلیون، دویست میلیون‏‎ ‎‏دلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست میلیون دلار در عرض پنج سال به‏‎ ‎‏دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد میلیون بگیرند! می فهمید یعنی چه؟‏‎ ‎‏دویست میلیون دلار، هر دلاری هشت تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت‏‎ ‎‏ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد میلیون ـ آنطور که حساب کردند ـ‏‎ ‎‏سیصد میلیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد میلیون دلار، یعنی هشتصد میلیون تومان از‏ ‏‎‎‏ایران در ازای این وام نفع بگیرند! مع ذلک، ایران خودش را فروخت برای این دلارها!‏‎ ‎‏ایرانْ استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را‏‎ ‎‏پست تر از وحشیها در دنیا معرفی کرد، در ازای وام دویست میلیون که سیصد میلیون دلار‏‎ ‎‏پس بدهند! ما با این مصیبت چه بکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه‏‎ ‎‏ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملکتی برسانند؟‏

‏‏     سایر ممالک خیال می کنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که اینقدر‏‎ ‎‏خودش را پست کرده است؛ نمی دانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایران است. این‏‎ ‎‏مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد؛ این مجلس، مجلس سرنیزه است! این مجلس چه‏‎ ‎‏ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند. علمای طراز اول، مراجع‏‎ ‎‏ـ بسیاری شان ـ تحریم کردند انتخابات را؛ ملت تبعیت کرد از اینها، رأی نداد لکن زور‏‎ ‎‏سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند.‏

‏‏     در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است و به بچه های ما تعلیم‏‎ ‎‏می شود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته‏‎ ‎‏است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاه حال این ملت‏‎ ‎‏مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همین طور است. اگر‏‎ ‎‏نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این ملتْ اسیر انگلیسْ یکوقت باشد؛ اسیر امریکا‏‎ ‎‏یکوقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که اسرائیل قبضه کند اقتصاد ایران را!‏‎ ‎‏نمی گذارد که کالاهای اسرائیل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین‏‎ ‎‏باشد نمی گذارد که اینها سر خود یک همچو قرضۀ بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر‏‎ ‎‏نفوذ روحانیون باشد نمی گذارد این هرج و مرجی که در بیت المال هست بشود. اگر نفوذ‏‎ ‎‏روحانیین باشد نمی گذارد که هر دولتی هر کاری می خواهد انجام بدهد ولو صددرصد بر‏‎ ‎‏ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس به این صورت مبتذل‏ ‏‎‎‏درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این‏‎ ‎‏فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشد نمی گذارد که دختر و پسر با هم در‏‎ ‎‏آغوش هم کشتی بگیرند ـ چنانچه در شیراز شده است! اگر نفوذ روحانیون باشد‏‎ ‎‏نمی گذارد که دخترهای معصوم مردم زیر دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ‏‎ ‎‏روحانیون باشد نمی گذارد که زنها را در مدرسۀ مردها ببرند، مردها را در مدرسۀ زنها‏‎ ‎‏ببرند و فساد راه بیندازند. اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت می زنند! توی‏‎ ‎‏دهن این مجلس می زنند، و وکلا را از مجلس بیرون می کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد‏‎ ‎‏تحمیل نمی تواند بشود، یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر‏‎ ‎‏نفوذ روحانیون باشد نمی گذارند یک دست نشاندۀ امریکایی این غلطها را بکند؛‏‎ ‎‏بیرونش می کنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر، مضر به حال‏‎ ‎‏شماست! مضر به حال شما خائنهاست، نه مضر به حال ملت. شما دیدید با نفوذ روحانی‏‎ ‎‏نمی توانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی را بکنید، می خواهید نفوذ روحانی را از‏‎ ‎‏بین ببرید. شما گمان کردید که با صحنه سازیها می توانید که بین روحانیون اختلاف‏‎ ‎‏بیندازید؟ نمی شود؛ این خواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود! نمی توانید همچو‏‎ ‎‏کاری را انجام بدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم می کنم؛‏‎ ‎‏دست تمام روحانیین را می بوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دست‏‎ ‎‏طلاب را هم می بوسم ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. من امروز دست بقال را هم می بوسم ‏‏[‏‏گریۀ شدید‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏.‏

‏‏     آقا، من اعلام خطر می کنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم! ای سیاسیون‏‎ ‎‏ایران، من اعلام خطر می کنم! ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر می کنم! ای علمای‏‎ ‎‏ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر می کنم! ای فضلا، ای طلاب، ای مراجع، ای‏‎ ‎‏آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلام خطر می کنم!‏ ‏‎‏خطردار است. معلوم می شود زیر پرده ها چیزهایی است و ما نمی دانیم. در مجلس گفتند‏‎ ‎‏نگذارید پرده ها بالا برود! معلوم می شود برای ما خوابها دیده اند! از این بدتر چه خواهند‏‎ ‎‏کرد؟ نمی دانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه می خواهند با ما بکنند؟ چه‏‎ ‎‏خیالی دارند اینها؟ این قرضۀ دلار چه به سر این ملت می آورد؟ این ملت فقیر ‏‏[‏‏پس از‏‏]‏‎ ‎‏ده سال هشتصد میلیون تومان نفع پول به امریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای‏‎ ‎‏یک همچو کاری؟!‏

‏‏     نظامیهای امریکا و مستشارهای نظامی امریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا! اگر این‏‎ ‎‏مملکت اشغال امریکاست، پس چرا اینقدر عربده می کشید؟! پس چرا اینقدر دم از‏‎ ‎‏«ترقی» می زنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان‏‎ ‎‏می کنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان می کنید؟! اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل‏‎ ‎‏کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل می کنند، شما هم عمل‏‎ ‎‏کنید. اگر مملکت ما اشغال امریکایی است پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از‏‎ ‎‏این مملکت! چه می خواهند با ما بکنند؟ این دولت چه می گوید به ما؟ این مجلس چه‏‎ ‎‏کرد با ما؟ این مجلس غیر قانونی، این مجلس محرَّم‏‎[4]‎‏ این مجلسی که به فتوا و به حکم‏‎ ‎‏مراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، این مجلسی‏‎ ‎‏که ـ به ادعا ـ هی می گویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کو این «انقلاب‏‎ ‎‏سفید»؟! پدر مردم را درآوردند! آقا من مطلعم؛ خدا می داند که من رنج می برم؛ من‏‎ ‎‏مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دورافتاده؛ از این قم بدبخت ‏‏[‏‏گریۀ‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏. من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم.‏

‏‏     آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض روی‏ ‏‎‎‏قرض بیاورید؟! هی نوکر بشوید! البته دلارْ نوکری هم هست! دلارها را شما می خواهید‏‎ ‎‏استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسی حق ندارد به‏‎ ‎‏امریکایی ها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفاده اش را بکنید؛ مطلب اینطور‏‎ ‎‏است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که می گویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه‏‎ ‎‏شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفه بشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه‏‎ ‎‏بشویم؟ والله ، گناهکار است کسی که داد نزند؛ والله ، مرتکب کبیره است کسی که فریاد‏‎ ‎‏نکند ‏‏[‏‏گریۀ شدید حضار‏‏]‏‏.‏

‏‏‏‏     ای سران اسلام، به داد اسلام برسید ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. ای علمای نجف، به داد اسلام‏‎ ‎‏برسید ‏‏[‏‏گریۀ حضار‏‏]‏‏. ای علمای قم، به داد اسلام برسید؛ رفت اسلام ‏‏[‏‏گریۀ شدید‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏‏. ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهور ملل اسلامی، ای‏‎ ‎‏سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به داد همۀ ما برسید. ما زیر‏‎ ‎‏چکمۀ امریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟! چون دلار نداریم؟! امریکا از انگلیس‏‎ ‎‏بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر.‏‎ ‎‏اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست! با امریکاست. رئیس جمهور امریکا بداند ـ بداند‏‎ ‎‏این معنا را ـ که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است‏‎ ‎‏پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم‏‎ ‎‏است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت امریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در‏‎ ‎‏ایران؛ خراب کردند او را در ایران.‏

‏‏     برای مستشارها مصونیت می گیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهای ما‏‎ ‎‏بخواهید به ما اینقدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورت مستعمره درنیاورید،‏‎ ‎‏کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکرده اند! مادۀ 32 ذکر‏ ‏‎‎‏نشده است. من نمی دانم آن ماده چه است؛ من که نمی دانم، رئیس مجلس هم نمی داند،‏‎ ‎‏وکلا هم نمی دانند. نمی دانند که؛ قبول کردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا‏‎ ‎‏کردند، تصویب کردند اما عده ای اقرار کردند که ما اصلاً نمی دانیم چیست! آنها هم لابد‏‎ ‎‏امضا نکردند، آن عده دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جُهّالند اینها!‏

‏‏     رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد از دیگری را‏‎ ‎‏کنار می گذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند چیزی‏‎ ‎‏نیست. در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکی تان را بعد از دیگری کنار‏‎ ‎‏می گذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز‏‎ ‎‏امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد‏‎ ‎‏در ایران؟! دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم استعفا می کردم؛ اگر من نظامی‏‎ ‎‏بودم استعفا می کردم؛ من این ننگ را قبول نمی کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا‏‎ ‎‏می کردم.‏

‏‏     باید نفوذ ایرانی ها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای امریکایی، برای‏‎ ‎‏مکانیکهای امریکایی، برای اداری امریکایی، اداری و فنی اش، مأمورین، کارمندان‏‎ ‎‏اداری، کارمندان فنی، برای خانواده هایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی‏‎[5]‎‏ در‏‎ ‎‏حبس باشد! آقای اسلامی‏‎[6]‎‏ را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! این‏‎ ‎‏خدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند، وعاظ اسلام در حبس باید‏‎ ‎‏باشند، طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکه اینها طرفدار‏‎ ‎‏روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانی اند یا طرفدار روحانی. تاریخ ایران دست مردم‏‎ ‎‏دادند اینها! سند ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع‏‎ ‎‏نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت به این است که قطع ید رسول الله از این‏‎ ‎‏ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزی نیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسول الله ‏ ‏‎‎‏است؛ باید قطع ید رسول الله از این ملت بشود! اینها این را می خواهند. این را می خواهند‏‎ ‎‏تا اسرائیل، به دل راحت، هر کاری اینجا بکند. تا امریکا، به دل راحت، هر کاری‏‎ ‎‏می خواهد بکند.‏

‏‏     آقا تمام گرفتاری ما از این امریکاست! تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است! اسرائیل‏‎ ‎‏هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین‏‎ ‎‏آنهاست. اگر نیستند چرا نمی ایستند در مقابلش داد بزنند؟‏

‏‏     من الآن حافظه ام درست نیست، نمی توانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال‏‎ ‎‏انقلاب هستم؛ در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم «مدرس»، ـ مرحوم آسید‏‎ ‎‏حسن مدرس ـ در آن مجلس بود، التیماتومی از دولت روس آمد به ایران که اگر فلان‏‎ ‎‏قضیه را انجام ندهید (که من حالا هیچی از آن را یادم نیست) ما از فلان جا ـ که قزوین‏‎ ‎‏ظاهراً بوده است ـ می آییم به تهران و تهران را می گیریم. دولت ایران هم فشار آورد به‏‎ ‎‏مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین امریکایی، می نویسد که‏‎ ‎‏یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از‏‎ ‎‏بین برویم چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا‏‎ ‎‏کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود‏‎ ‎‏نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیۀ سابق را، یک دولت را ـ پیشنهاد التیماتومش را ـ‏‎ ‎‏یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها می بینند نباید روحانی باشد؛‏‎ ‎‏قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند.‏

‏‏     من چه بگویم؟ اینقدر انباشته است مطالب، اینقدر مفاسد در این مملکت زیاد است‏ ‏‎‎‏که من با این حالم، با این سینه ام، با این وضعم، نمی توانم عرضی بکنم. نمی توانم مطالب‏‎ ‎‏را به آن مقداری که می دانم به عرض شما برسانم. لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید.‏‎ ‎‏آقایان موظفند ملت را آگاه کنند؛ علما موظفند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که‏‎ ‎‏در این امر صدا دربیاورد. با آرامش ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ عرض برساند؛ به مجلس اعتراض کند؛ به دولت‏‎ ‎‏اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بندۀ شما‏‎ ‎‏هستیم؟ شما که وکیل ما نیستید! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت،‏‎ ‎‏خودبه خود از وکالت بیرون می روید. این خیانت به مملکت است.‏

 

‏‏     خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به‏‎ ‎‏اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که‏‎ ‎‏موافقت کردند با این امر. وکلای مجلس سنا خیانت کردند. این پیرمردها؛ وکلای مجلس‏‎ ‎‏شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند‏‎ ‎‏اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند.‏

‏‏     تمام تصویبنامه هایی که تا حالا نوشته اند، تمامش غلط است! از اول مشروطه تا حالا‏‎ ‎‏به حَسَب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به‏‎ ‎‏حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در‏‎ ‎‏مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت می کند حالا؟ باید قطع کرد دست‏‎ ‎‏روحانیین را! اگر پنج تا ملاّ تو این مجلس بود، اگر یک ملاّ تو این مجلس بود، تو دهن‏‎ ‎‏اینها می زد! نمی گذاشت این کار بشود.‏

‏‏     من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت‏‎ ‎‏نریختی؟! چرا پا نشدی یقۀ این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و‏‎ ‎‏اینهمه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم‏

‏‎‎‏بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست می شود؟! خوب، می بینید‏‎ ‎‏که می گذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند؛ از مجلس ببریدشان‏‎ ‎‏بیرون.‏

‏‏     ما این قانونی که گذراندند ـ به اصطلاح خودشان ـ قانون نمی دانیم. ما این مجلس را‏‎ ‎‏مجلس نمی دانیم. ما این دولت را دولت نمی دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند!‏

‏‏     خداوندا، امور مسلمین را اصلاح کن. ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏ خداوندا، دیانت مقدسۀ اسلام‏‎ ‎‏را عظمت به آن عنایت فرما. ‏‏[‏‏آمین حضار‏‏]‏‏ خدایا، اشخاصی که خیانت می کنند به این‏‎ ‎‏آب و ملک، خیانت می کنند به اسلام، خیانت می کنند به قرآن، آنها را نابود کن. ‏‏[‏‏آمین‏‎ ‎‏حضار‏‏]‏

صحیفه امام ج 1 ص415- 424

 

. انتهای پیام /*