کد مطلب: 2937 | تاریخ مطلب: 16/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 16 بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  16 بهمن ماه

مشاهده فیلم بیانات حضرت امام (معرفی آقای مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت‏)

سخنرانى [در جمع خبرنگاران (آرمان ملت ايران- مخالفت با رژيم)]16 بهمن 57

سخنرانى [در جمع علماى خوزستان (وحدت كلمه، رمز پيروزى)]16 بهمن 57

سخنرانى [در جمع نمايندگان مستعفى مجلس شوراى ملى (قراردادهاى غير قانونى)]16 بهمن 57

سخنرانى [در جمع روحانيون و پرسنل نظامى (تبعيت از دولت موقت)]16 بهمن 57

سخنرانى [در جمع اعضاى شوراي عالى تبليغات اسلامى (اهميت و شيوه تبليغات)]16 بهمن 59

حكم [عفو جمعى از محكومين به پيشنهاد هيأت بررسى وضع زندانيان ]16 بهمن 62

پاسخ استفتاء [رئيس ديوان عالى كشور (قلمرو احكام سلطانيه و تعزيرات شرعى)]16 بهمن 64

پيام [به ملت ايران در سالگرد پيروزى انقلاب (تجليل  از شهدا و رزمندگان)]16 بهمن 65

 

 سخنرانى [در جمع خبرنگاران (آرمان ملت ايران- مخالفت با رژيم)]

زمان: 16 بهمن 1357/ 7 ربيع الاول 1399

مكان: تهران، مدرسه علوى

موضوع: آرمان ملت ايران- مخالفت عمومى با سلطنت- رژيم تحميلى

مناسبت: معرفى آقاى مهدى بازرگان به عنوان نخست وزير دولت موقت

حضار: بيش از چهار صد تن از خبرنگاران داخلى و خارجى

اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

ايران آشفته

آقايان آشفتگى چند ساله ملت ما را مى دانند. مطلعند كه تمام دستگاههاى ملى و دولتى فلج شده است، وضع اقتصادى ما رو به نابودى رفته است، وضع فرهنگ ما خراب است، دانشگاهها تعطيلند، مدارس علمى ما تعطيل است، بازارها تعطيل است. تمام اينها مضافاً به خونريزيهايى كه تا كنون شده است و آشفتگيهايى كه در مملكت ما هست. از اينها اطلاع دارند. و كسانى كه مربوطند به اين، دست بردارند از شلوغ كارى، و با تعقل اشياء را فكر كنند و كنار بروند. ما همه اين مسائل را ان شاء اللَّه با پشتيبانى ملت حل خواهيم كرد.

شما خبرنگارها در اين مدتها ملاحظه كرديد كه ملت ما از مركز تا هر جا كه چشم انداز باشد، شهرستانهاى بزرگ و كوچك، دهكده ها، قرا، قصبات، همه با هم يك فكر و يك نظر و با اراده مصمم از ما مى خواهند كه رژيم سلطنتى، كه يك رژيم پوسيده غير عُقَلايى است، غير عقلى است، و رژيم سلطنت محمد رضا خان، همه مردم گفتند كه اينها بايد سراغ كارشان بروند؛ و همه مردم يكدل و يك جهت جمهورى اسلامى را مى خواهند. ملت ما مُسْلم است، علاقه مند به اسلام است، عدل اسلامى را ديده است؛ تاريخ ما از حكومتهايى كه در صدر اسلام بوده است خبر به ما داده است كه وضع حكومتها چه بوده است، وضع حاكم چه بوده است. حضرت امير المؤمنين،. على ابن ابي طالب، كه حاكم بر يك صحنه بزرگ [بوده است ]، يك ممالك بزرگ، از عربستان سعودى گرفته تا مصر، ايران، عراق و سوريه و ساير جاها را داشته است، همين قاضى اى كه خودش قرار داده براى قضا، وقتى كه يك نفر يهودى [عليه ] او دعوى كرده است و ادعا كرده است چيزى را، قاضى [آن حضرت ] را خواسته و او هم آمده است در محضر قاضى و با يهودى در عرض هم نشسته اند، و دادخواهى شده است، و قاضى حكم بر خلاف حضرت امير- سلام اللَّه عليه- يعنى حكومت وقت كرده است، و [آن حضرت ] تسليم بوده است. يك همچو وضع حكومتى در بشر معلوم نيست تحقق پيدا كرده باشد. و ما آرزوى يك همچو حكومتى داريم. يك حكومت عادل كه نسبت به افراد رعيت علاقه مند باشد؛ عقيده اش اين باشد كه بايد من نان خشك بخورم كه مبادا يك نفر در مملكت من زندگى اش پست باشد، گرسنگى بخورد. ما مى خواهيم يك همچو حكومت عدلى ايجاد كنيم.

و چنانكه شما مى دانيد- يعنى خبرنگارها به واسطه اطلاعاتى كه در ممالك خودشان هست، و ما هم به واسطه اطلاعاتى كه در اين مملكت داريم و مشاهداتى كه داشتيم- از اول كه رضا خان كودتا كرد و آمد به تهران، تا آن وقتى كه مجلس مؤسسان درست كرد و وكلايى خودش درست كرد، تمام اينها با سرنيزه بود و اراده ملت هيچ دخالت در اين مسائل نداشت و ملت به هيچ وجه در حساب نمى آمد. و يك همچو جمعيتى كه او جمع كرده بود و با سرنيزه مسئله مؤسسان را تأسيس كرد و آنها رأى دادند، اين رأى رأىِ باطل بوده است؛ اين مجلس مجلس ملى نبوده است؛ و چون مجلس ملى نبوده است، رژيم  سلطنتى پهلوى يك رژيم متكى بر سرنيزه بوده است و قانونى نبوده است. وقتى رژيمْ قانونى نشد، مجالسى كه بعدها هم تهيه كردند ملى نبوده است، قانونى نبوده است. تمام اين مسائل به ما مى فهماند كه الآن نه دولت قانونى است، نه مجلس قانونى است- نه اين مجلس و نه آن مجلس.

و لهذا چون ما مجلس را غير قانونى مى دانيم و دولت را هم غير قانونى مى دانيم و اوضاع كشور را آشفته مى بينيم، براى اينكه خاتمه بدهيم به وضع [آشفته ] كشور، ما به واسطه اتكا به اين آراى عمومى- كه شما الآن مى بينيد و ديديد تا كنون كه آراى عمومى با ماست و ما را به عنوان «وكالت» يا بفرماييد به عنوان «رهبرى»، همه قبول دارند- از اين جهت ما يك دولتى را معرفى مى كنيم، رئيس دولتى را معرفى مى كنيم [تا] موقتاً دولتى تشكيل بدهد كه هم به اين آشفتگيها خاتمه بدهد، و هم يك مسئله مهمى كه مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست كند، و مقدمات آن را درست كند و مجلس مؤسسان تأسيس بشود. و همين طور انتخابات هم درست بشود و آنها دولت دائمى را انتخاب بكنند. و مجلس مؤسسان؛ ... جمهورى اسلامى را [به ] رفراندم بگذارد ... با اينكه من اعتقادم اين است كه ديگر احتياج به رفراندم نيست و مردم مكرر به جمهورى اسلامى رأى داده اند؛ لكن براى اينكه بهانه ها تمام بشود و شمارش آرا بشود، ما بايد آزادانه يك همچو كارى بكنيم تا مردم بدانند، تا همه عالم بدانند كه رأى آزاد كه مردم مى دهند به كه مى دهند و به چه رژيمى مى دهند. لهذا ما دولت موقت را تعيين كرديم. و چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان را سالهاى طولانى است از نزديك مى شناسم و يك مردى است صالح، متدين، عقيده مند به ديانت و امين و ملى و بدون گرايش به يك شيئى كه بر خلاف مقررات شرعى است، من ايشان را معرفى مى كنم كه ايشان رئيس دولت باشند. و ايشان وزراى خودشان را بعد تعيين خواهند كرد، و به ما معرفى مى كنند تا اينكه شوراى انقلاب ما، كه پيشنهادشان اين بوده است كه ايشان رئيس دولت باشند، شوراى انقلاب وزراى ايشان را هم بررسى بكنند، و ان شاء اللَّه مسائل به طور سهل و به طور خوبى انجام بگيرد. و من بايد يك تنبه ديگرى هم بدهم و آن اينكه من كه ايشان را حاكم كردم، يك نفر آدمى هستم كه به واسطه ولايتى كه از طرف شارع مقدس دارم، ايشان را قرار دادم.

ايشان را كه من قرار دادم واجبُ الْاتِّباع است، ملت بايد از او اتّباع كند. يك حكومت عادى نيست، يك حكومت شرعى است؛ بايد از او اتّباع كنند. مخالفت با اين حكومت مخالفت با شرع است، قيام بر عليه شرع است. قيام بر عليه حكومت شرع جزايش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزاى آن بسيار زياد است. من تنبه مى دهم به كسانى كه تخيل اين معنى را مى كنند كه كارشكنى بكنند يا اينكه خداى نخواسته يكوقت قيام بر ضد اين حكومت بكنند، من اعلام مى كنم به آنها كه جزاى آنها بسيار سخت است در فقه اسلام. قيام بر ضد حكومت خدايى قيام بر ضد خداست؛ قيام بر ضد خدا كفر است. و من تنبه مى دهم به اينها كه بر سر عقل بيايند؛ بگذارند مملكت ما از اين آشفتگى بيرون برود، بگذارند خونهاى محترم ريخته نشود، بگذارند جوانهاى ما ديگر اين قدر خون ندهند، بگذارند اقتصاد ما صحيح بشود؛ ما بتدريج كارها را اصلاح بكنيم. و از خداى تبارك و تعالى مى خواهم كه توفيق بدهد به آقاى مهندس بازرگان كه اين مأموريت را به وجه احسن انجام بدهد.

پاسخ به پرسشهاى خبرنگاران

[پس از سخنان امام خمينى و معرفى نخست وزير دولت موقت، خبرنگاران پرسشهاى خود را مطرح كردند. امام به اين پرسشها با اختصار پاسخ دادند. متن سؤال و جوابها به شرح زير است:]

سؤال: [حضرت آيت اللَّه فرموديد كسانى كه اين دولت را نپذيرند مجازات خواهند شد؛ اگر ارتش نپذيرفت چه پيش بينى مى كنيد و چه خواهيد كرد؟]

جواب: ارتش چنان عملى را نخواهد كرد. و اگر بكند اولًا از طرف خدا مجازات خواهد شد و ثانياً در موقع مقتضى، جزايى را كه قانون اسلام تعيين كرده است اجرا مى كنيم. و اگر خداى نكرده چنين كردند اعلام مى كنيم.

[با توجه به تماس نزديك بازرگان با شما و همچنين با بختيار، تصور مى كنيد واكنش بختيار و نيز ارتش چه باشد؟ بختيار چه موضعى خواهد داشت يا دارد، و همچنين ارتش چه موضعى خواهد داشت يا دارد؟]

- اگر هر دو عاقل باشند و به مملكت علاقه داشته باشند عكس العمل آنها بايد مثبت باشد. و اگر خائن باشند و بخواهند به مملكت خيانت كنند، اين امرش با خداست.

[به نظر شما قانون اساسى 1906 آيا مورد قبول است و مى تواند چهارچوبى باشد براى دوره انتقالى؟]

- بجز در مواد بسيارى كه به زور وارد قانون اساسى شده است، تا زمانى كه ملت رأى بر مخالفت با آن نداده است، به قوه خود باقى است.

[سپس آقاى مهندس بازرگان طى سخنانى گفت:

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

خداى بزرگ را شكر مى كنم كه چنين اعتبار و حُسن شهرتى را، كه به هيچ وجه اهليت و لياقت آن را نداشتم، به من ارزانى داشته و همين موهبت الهى باعث شده كه آيت اللَّه ابراز اعتماد و ارجاع چنين مأموريتى را به بنده عنايت بفرمايند. و همچنين تشكر از ملت ايران مى كنم، كه آيت اللَّه مكرر تأكيد فرموده كه «به نام ملت، هم صداى ملت و براى ملت» گامها و صداهاى خود را برداشته و بلند كرده.

اين مأموريت يعنى سياست دولت موقت و تشكيل حكومت در شرايط بسيار دشوار و خطرناك، عظيمترين شغل و وظيفه و در عين حال بزرگترين افتخارى است كه به بنده واگذار شده است. و شايد حق داشته باشم بگويم كه دشوارترين وظيفه و كارى است كه در طول تاريخ 72 ساله مشروطيت ايران به نامزدها و مأموران تخست وزيريهاى ديگر داده شده باشد. قاعدتاً با توجه به جثه نحيف و نواقص و معايب خودم نمى بايستى قبول اين مسئوليت را كرده و زير بار چنين امرى رفته باشم؛ ولى از يك طرف بنا به ضرورت و وظيفه و مسئوليت طبيعى و انتظارى كه داشتند مجبور بودم، ناچار شدم قبول كنم. و مخصوصاً با تأسى به رويه و سنتى كه خود آيت اللَّه در سراسر دوران اداره و رهبرى جنبش داشته ايد و با عزم راسخ و ايمان كامل به خدا و اعتماد به موفقيت اين راه رهبرى فرموده ايد، من هم همين راه را مى پيمايم. و اين اولين درسى است و اولين دستورى است كه از آيت اللَّه گرفته ام. و فرمايش حضرت على بن ابي طالب (ع) را به كار بسته ام و مى بندم كه فرموده اند: «وقتى در برابر امر خطير و كار مشكلى قرار گرفتيد ترديد نكنيد، وارد شويد به حول و قوه الهى مشكلات و مسائل حل خواهند شد»

بنا بر اين عرض مى كنم كه با اميد به خدا و امتنان از آيت اللَّه و انتظار از ملت ايران و ملت جهان، اين مأموريت و خدمت خطير را قبول و تعهد كردم. براى مخاطرات و زحماتش آماده ام و تا آنجا كه مربوط به بنده باشد كوشش و منتهاى كوشش و نهايت جهاد را در راه ملت عزيز ايران خواهم كرد. «وَ لا حَوْلَ وَ لا قوّةَ الّا بِاللَّهِ الْعَلىِّ العَظيم»]

- [پس از سخنان آقاى بازرگان، امام خمينى فرمود:]

- من بعد از تشكر از ملت ايران كه در اين مدت طولانى رنج و زحمت بردند و با دادن خون خودشان براى اسلام خدمت كردند، مطلبى هست كه مى خواهم به عرض ملت برسانم و آن اين است كه نظر خودشان را درباره دولت آقاى مهندس بازرگان كه دولت شرعى و اسلامى است اعلام كنند؛ هم به وسيله مطبوعات، هم تظاهرات «آرام» در شهرها و در دهات و هر جا كه مسلمان هست، نظر خودشان را راجع به دولت اسلامى آقاى مهندس بازرگان اظهار كنند.

[در پايان، آقاى هاشمى رفسنجانى متن حكم انتصاب آقاى بازرگان به نخست وزيرى دولت موقت را كه از سوى امام خمينى (در تاريخ 15 بهمن) صادر و تحرير شده بود قرائت كرد-]

صحيفه امام، ج 6، ص:61- 56


سخنرانى [در جمع علماى خوزستان (وحدت كلمه، رمز پيروزى)]

زمان: 16 بهمن 1357/ 7 ربيع الاول 1399

مكان: تهران، مدرسه علوى

موضوع: وحدت كلمه، رمز پيروزى

حضار: علماى خوزستان و جمعى از مردم

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

حفظ وحدت كلمه وظيفه همگانى

من به وسيله حضرات علماى اعلام و حجج اسلام به همه اهالى آن طرف، اهواز و خرمشهر و آبادان و ساير جاها، سلام مى فرستم و از همه آنها مى خواهم كه به تَبَع علماى اعلامشان، در اين مسائل- در اين نهضت شركت كنند و پافشارى كنند و تأييد كنند از اين كارهايى كه در مركز مى شود براى به اتمام رساندن اين نهضت. من از همه آنها خواهانم كه دست از اين نهضت برندارند؛ وحدت كلمه را حفظ كنند. رمز موفقيت شما تا اين حد كه يك سلطنت دو هزار و پانصد ساله قلدرى را شكستيد و منهدم كرديد، رمز اين پيروزى، وحدت كلمه ملت ايران بود؛ يعنى اين وحدت كلمه باعث شد كه نه شاه با تمام قوايى كه داشت، و نه آنهايى كه پشتيبانى از او مى كردند مثل قدرت امريكا، مثل شوروى، چين، انگلستان- همه اينها پشتيبانى مى كردند- لكن به واسطه همين قدرت ملت همه آنها هم پشتيبانى شان را از او برداشتند؛ خودش هم فرار كرد.

و مع الأسف كه فرار كرد و نتوانست ملتْ او را گير بياورد و كارهايى را كه كرده بود- لا اقل يك مقداريش را- بتواند جبران بكند؛ براى اينكه او اين قدر جنايات كرده است كه هيچ بشر نمى تواند جبران آنها را بكند، جزاى آنها را بدهد. او هزاران شخص را بى خانمان كرده است، هزاران شخص را دربدر كرده است، هزاران جنايات كرده است. آن قدرى كه از براى يك آدم است، مقابل يك آدم مى شود كشتش، مقابل صدها هزار آدم كه نمى شود. او جزايش بايد در آن عالم باشد كه ابدى است و عالم جزاست. و ان شاء اللَّه به جزاى خودش خواهد رسيد و ما تكليفمان الآن اين است كه دنباله اين نهضت را بگيريم و همه با هم در صف واحد، بدون اينكه اصلًا امتيازى در كار باشد الّا فى مَقامِ الْهِدايَه، و اين راه را طى بكنيم و به آخر برسانيم، كه اين سعادت اين ملت را، سعادت اين ملت كه اجراى احكام اسلام و اجراى عدل اسلامى است، بلكه ان شاء اللَّه تهيه بكنيم.

و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته

صحيفه امام، ج 6، ص:63- 62

 

سخنرانى [در جمع نمايندگان مستعفى مجلس شوراى ملى (قراردادهاى غير قانونى)]

زمان: 16 بهمن 1357/ 7 ربيع الاول 1399

مكان: تهران، مدرسه علوى

موضوع: حكومت پهلوى، حكومت سرنيزه- قراردادهاى غير قانونى

حضار: نمايندگان مستعفى مجلس شوراى ملى

[بسم اللَّه الرحمن الرحيم ]

شاه نصيحت را نشنيد

[شاه را] نصيحت كرديم لكن او غرورش مانع شد از اينكه نصيحت ما را بشنود؛ و امر منتهى شد به اينكه داريد مى بينيد. نصيحت ما را نشنيد و امرش منتهى شد به اينجا كه مى بينيد. اين الآن رفته است و مملكتى را خراب كرده و رفته؛ يعنى ما مملكتى كه يك جايش يك جهتِ آبادى داشته باشد نداريم. زراعتش را ملاحظه مى كنيد كه بكلى از بين رفته است، فرهنگش را ملاحظه مى كنيد كه فرهنگِ انگل است، ارتشش را ملاحظه مى كنيد كه مستشارهاى امريكا و اسرائيل اداره اش مى كنند؛ هر جايش را كه دست بگذاريد همان است.

ما در طول مدت پنجاه سال يك مجلس قانونى نداشتيم. مجالس ما به ملت مربوط نبوده، اين ملت به حساب نمى آمد. در زمان رضا خان- كه من يادم است و هر كس همسن من است، و شماها بيشترتان يادتان نيست- كه ما مجلس نداشتيم. هر چى داشتيم سرنيزه بود! در زمان محمد رضا خان هم كه همه تان مطلعيد كه خودش هم گفت ليست را از سفارتخانه ها مى آورند؛ منتها مى گفت «مى آوردند» يعنى زمان من نمى آورند! يعنى همين سالى كه ايشان مى گويد «انقلاب» را درست كرده بود ديگر نمى آورند. ليكن مطلب اين طور بود كه اگر راست مى گفت كه ليست مى آوردند- كه راست مى گفت- ما مجالسمان «مجالس امريكايى» بود و اگر اين را دروغ مى گفت و ليست نمى آوردند، مجالسمان «مجالس شاهنشاه» بود! مجلس ملت نبود. بنا بر اين، ما اين اشخاصى كه ناشى شدند، دولتهايى كه ناشى شدند از مجلس و از رژيم محمد رضا و رژيم شاهنشاهى، اينها از جهات زياد [غير قانونى اند] مجلس قانونى نيست، شاه قانونى نيست، براى اينكه همه مى دانيم كه تحميل كردند به ما اين شاه را. پدرش را انگليسها تحميل كردند و من خودم از راديو دهلى، كه آن وقت دست انگليسها بود، شنيدم كه گفت ما اين را آورديم سرِ كار گذاشتيم، خيانت كرد ردش كرديم! ايشان ملى نيست و تحميل كردند به ما متفقين. خود ايشان در كتابش نوشت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم! منتها بعدش اين را مثل اينكه از كتابها درآوردند. ما نه يك سلطان قانونى داشتيم تا حالا و نه يك مجلس مؤسسان. زمان رضا شاه هم كه مجلس مؤسسانِ سرنيزه اى بود. بنا بر اين تأسيس سلسله پهلوى تأسيس سرنيزه اى بود، نه تأسيس با مجلس مؤسسان. و بنا بر اين مجلس از باب اينكه شاه غير قانونى است، و از باب اينكه دولت ناشى از مجلس و شاهِ غير قانونى است، همه اينها را ما قبول نداريم؛ تمام اين اوضاعى كه تا حالا شده [بر خلاف قانون بوده است ].

ما اگر يك قدرى هم جديت كنيم، تمام قراردادهايى كه در اين پنجاه سال شده است، تمام اين قراردادها بر خلاف قانون بوده؛ يعنى از مجلس كه گذشته مجلسِ ملى نبوده گذشته؛ دولت كه پيشنهاد كرده دولتى نبوده است كه متكى بر ملت باشد. همه اش سرنيزه بوده؛ يعنى ما پنجاه سال با سرنيزه زندگى كرديم؛ و دو- سه سال است كه با سرنيزه و سرنيزه و خون زندگى كرديم؛ با خون، ما زندگى كرديم. بچه هاى ما را همه را يا در حبسها يا در- عرض مى كنم كه- تبعيدها، يا كشتند يا زجر كردند يا [سوزاندند]. آقا در زندانهاى اينها يك طبقى را مى گذاشتند و مى خواباندند زندانى را رويش، برق را متصل مى كردند و مى سوزاندند آدم را! يك همچو وضعى ما داريم؛ يك همچو وضعى را، اين وضعى را كه ما داريم.

دولت اين آقا، كه ناشى از اين مجلس و ناشى از آن شاه و- نمى دانم- ناشى از [سرنيزه ] است ... اين دولت نيست تا اينكه ما بگوييم بيايد استعفا بكند! دولت اصلًا نيست، استعفا مى خواهد چه كند. استعفا مال اين است كه دولتى [قانونى ] باشد. منتها هر كس كه تنبه پيدا كرد، توبه كرد برگشت، توبه اش البته قبول است؛ خدا قبول مى كند، ملت هم قبول مى كند. اينهايى كه مانده اند سر جاى خودشان، در معصيت هستند؛ در زندگى دارند معصيت مى كنند. اينهايى كه بيرون آمده اند، از معصيت گاه بيرون آمدند؛ و خدا هم توبه را قبول مى كند. و من از خدا مى خواهم كه همه شما را موفق كند به اينكه از اين به بعد ملى باشيد. آقا با ملت باشيد و اين مرد را نصيحت كنيد كه با ملت باشد. اگر مى توانيد، با ايشان ملاقات كنيد كه يك بساط در نياورد؛ نرساند به آنجايى كه ما [اين مردم ] را بگوييم بريزند سرش، از بين ببرندش. ما نمى خواهيم اين طور بشود. ما ميل داريم كه مطالب عقلايى باشد. و ما او را از باب اينكه نخست وزير نمى دانيم، ما نخست وزير تعيين كرديم به ولايت شرعى و ولايت ...

صحيفه امام، ج 6، ص:66- 64


سخنرانى [در جمع روحانيون و پرسنل نظامى (تبعيت از دولت موقت)]

زمان: 16 بهمن 1357/ 7 ربيع الاول 1399

مكان: تهران، مدرسه علوى

موضوع: هشدار به ارتش و دولت غاصب- لزوم تبعيت از دولت موقت

حضار: روحانيون، جمعى از پرسنل نظامى و يازده تن از نمايندگان مستعفى مجلس شوراى ملى

اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

اندرزى به ارتش و دولت غاصب

من با اينكه حال ندارم مع ذلك چند جمله را بايد عرض بكنم. ما هميشه [خواهانيم ] كه ملت سعادتمند باشد و با آرامش زندگى خودش را بگذراند. و اين انقلاباتى كه تا حالا پيش آورده اند، اين انقلاباتى كه براى ما مصيبت بار آورد و براى آنها نكبت، ما هر گز ميل نداشتيم كه بشود؛ لكن بى عقلى كردند و شد. اگر نصيحتهاى اولى ما را پذيرفته بودند، مطلب به اينجاها نمى رسيد. حالا هم ما باز نصيحت مى كنيم آنهايى را كه غاصب هستند. نصيحت مى كنيم دولت غير قانونى را، نصيحت مى كنيم ارتش را، به اينكه اگر شما مايليد كه اين مملكت آرام بشود و ثابت باشد، دست برداريد. آن كسى كه غير قانونى است برود سراغ كارش برود سراغ كسب و كارش! ارتش هم برگردد به دامن ملت؛ ملت او را مى پذيرد. اگر به اين نصيحت عمل بكنند، مسائل حل است؛ آرامش در مملكت پيدا خواهد شد و اوضاع فرهنگى و اقتصادى و ساير چيزها- با تدريج البته- يك وضع خاصى، يك وضع صحيحى پيدا مى كند.

گرچه اين مرد، كه محمد رضا پهلوى اسمش است، اين رفت و همه اوضاع مملكت را خراب كرد؛ يك مملكت خرابى براى ما گذاشت. هر جايش را دست بگذاريد خرابى است: اقتصاد از هم ريخته است؛ زراعت ما را بكلى از بين بردند؛ به اسم «اصلاحات  ارضى» فاسد كردند كشاورزى ما را، و بازار درست كردند براى اربابهاى خودشان. به اسم «تمدن» و «ترقى» ما را به عقب بردند؛ فرهنگ ما را عقب راندند. تمام اوضاع ايران را خراب كردند، جز قبرستانها را كه آباد شد! يعنى قبرستانهاى ما كه عددش چند بود، عدد زيادتر پيدا كرد، آباد شد؛ اما اوضاع مملكتمان همه خراب شد. اينها اگر به نصيحت روحانيون گوش بدهند و آنچه كه صلاح ملت است ما به آنها مى گوييم آنها هم انقياد كنند، ديگر اين اوضاع پيش نمى آيد. نه ديگر قبرستانهاى ما دوباره آبادتر مى شود و نه مملكت خرابتر؛ نه خون عزيزهاى ما مى ريزد نه مادرهاى جوان مرده به عزا مى نشينند. من نصيحت مى كنم اين دولت و ارتش را به اينكه شما دست برداريد از اين لجاجت. شما خاضع بشويد به رأى ملت. رأى ملت اين است كه مى بينيد. ملت عبارت از مركز تا آخر- هر جا كه اسمش ايران است. شما در يك ده برويد و ببينيد كه دهى داريد كه اين صداها در آن نباشد؟ يك شهرى پيدا مى كنيد كه فريادشان بلند نباشد كه ما استقلال و آزادى و حكومت اسلامى مى خواهيم و ما اين رژيم را نمى خواهيم؟

احترام به رأى ملت بگذاريد. احترام به آراى علماى اسلام بگذاريد. احترام به آراى اقشار مختلفه ملت بگذاريد. زيادتر از اين مردم را به خاك و خون نكشيد. ما دولت را تعيين كرديم؛ هم به حَسَب قانون ما حق داريم و هم به حسب شرع حق داريم. ما به حَسَب ولايت شرعى كه داريم و به حسب آراى ملت كه ما را قبول كرده است، آقاى مهندس بازرگان را مأمور كرديم كه دولت تشكيل بدهد، دولت موقت؛ براى اينكه آراى ملت را با رفراندم راجع به رژيم استفسار كند؛ و لو اينكه من احتياج به اين نمى ديدم براى اينكه آراى ملت اين همه گفته شده است و فرياد كرده اند؛ اين قدر فرياد اينكه ما حكومت اسلامى مى خواهيم و ما رژيم شاهنشاهى را نمى خواهيم. ديگر احتياج نيست لكن براى اينكه بهانه ها تمام بشود و ثابت بشود به اينكه مطلب اين طور است؛ ملت ايران مُسلم است، ملت ايران يك رژيمى كه بر خلاف اسلام است نمى خواهد، ملت اسلام حكم اسلام را مى خواهد، حكومت اسلامى را مى خواهد، حكومت عدل را مى خواهد. براى اثبات اين، ايشان را مأمور كرديم به اينكه رفراندم بكند و مقدماتش را فراهم كند كه آراى عمومى را- عرض بكنم- ما استفسار كنيم. و مردم هم حالا من عرض مى كنم به آنها كه مردم هم اگر نظرى راجع به اين حكومت دارند اعلام كنند. فردا مردم همه جا در ايران، در همه شهرهاى ايران، در تهران، در همه محلات تهران، نظر خودشان را راجع به اين دولتى كه ما ... تعيين كرديم، اعلام كنند. تظاهرات كنند نظر خودشان را بگويند. يا نظرشان اين است كه ما دولت اسلامى نمى خواهيم، خوب داد كنند كه نمى خواهيم؛ يا نظرشان اين است كه اين دولتى كه تعيين شده است و به ولايت شرعى تعيين شده است و يك حكومت شرعى است، نه فقط حكومت قانونى باشد، يعنى حكومت شرعى لازم الاتّباع، همه كس واجب است بر او كه از اين حكومت اتّباع كند. نظير اينكه مالك اشتر را كه حضرت امير- سلام اللَّه عليه- مى فرستاد يك جايى و منصوبش مى كرد، حاكم واجب الاتّباع بود يعنى حاكم الهى بود، حاكم شرعى بود. ما هم ايشان را حكومت شرعيه داديم و حكومت قانونى هم كه هست، بنا بر اين واجب الاتّباع است.

قيام بر خلاف حكومت اسلامى قيام بر خلاف حق است و مجازات دارد. اما مخالفت با اين رژيم يا هر رژيمى، مخالفتش معصيت الهى است لكن مجازات به آن معنا كه يك جزاى عُرفى هم داشته باشد ندارد، به خلاف قيام بر ضد حكومت. قيام بر ضد حكومت جزاى عرفى دارد در شرع ما، و خيلى هم سخت است آن جزا. از اين جهت ما سفارش مى كنيم به حكومتها، به حكومتهاى جائر، به استاندارهاى همه جا، به ژاندارمريهاى همه جا، به ارتش، هر جا كه هست، به اجزاى ادارات، به نخست وزيرى، به كذا، به همه اينها ما اعلام مى كنيم كه آقاى مهندس بازرگان حكومت شرعيه دارد از قِبَل من؛ و بر همه واجب است كه اطاعتش را بكنند. و شما آقايان هم كه از اهل علم و از علما هستيد مردم را ارشاد كنيد. و اگر بناست كه به جاهاى ديگر هم برويد، برويد به همه جا و مردم را ارشاد كنيد و به آنها بفهمانيد كه مسأله مسئله حكومت عدل است، مسأله مسئله حكومت اسلامى است. و ما اميدواريم كه بعد اختيار به دست خود شما بيفتد و مجلس را خود شما تعيين  كنيد. ما پنجاه سال است كه مجلسمان مجلس شاهنشاهى بوده، نه مجلس ملى بوده، و حالا ما مى خواهيم مجلس ملى درست كنيم؛ اختيار دست خود مردم، وكلا را خود مردم تعيين بكنند؛ سرنوشت خودشان به دست خودشان باشد. ان شاء اللَّه خداوند به همه شما سلامت بدهد، به همه شما نصرت بدهد، و همه تان ان شاء اللَّه سالم و شريف باشيد.

صحيفه امام، ج 6، ص:70- 67

 

سخنرانى [در جمع اعضاى شوراي عالى تبليغات اسلامى (اهميت و شيوه تبليغات)]

زمان: 16 بهمن 1359/ 29 ربيع الاول 1401

مكان: تهران، جماران

موضوع: اهميت امر تبليغات و بيان شيوه تبليغات غرب بر عليه ما- دفاع از جمهورى اسلامى در برابر تبليغات سوء

حضار: اعضاى شوراي عالى تبليغات اسلامى، سلامتى، محمد (وزير كشاورزى)- قائم مقام، معاونان وزارتخانه و مديران كل كشاورزى سراسر كشور

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

لزوم اهتمام به امر تبليغات

مسئله تبليغات يك امر مهمى است كه مى شود گفت كه در دنيا در رأس همه امور قرار گرفته است مى توان گفت كه دنيا بر دوش تبليغات است. و مع الأسف ما در اين دوره كوتاه نتوانستيم به اين امر، درست قيام كنيم. البته مشكلاتى كه از اول در داخل كشور داشتيم و مشكلاتى كه از خارج براى ما پيش آوردند، مانع شد؛ و يك مقدار هم اهمالهايى در اين امر شد. ديگران مشغول تبليغ شدند- چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها- تبليغات بر ضد ما كردند، و تا آن مقدار كه مى توانستند و مى خواستند اين جمهورى اسلامى را بر غير آن جهتى كه دارد معرفى كردند.

من يك مطلبى را عرض كنم كه ببينيد وضع تبليغات حتى در زمانهاى سابق هم چه بوده. يك نفر از يك شاعرى- به طورى كه نقل مى شود- پرسيده كه اشعر شُعرا كيست؟ گفته بود كه بياييد تا من به شما نشان بدهم اشعر شُعرا را. برده بودش در خانه خودشان، و ديده بود آن مرد، كه يك آدم بسيار كثيفى نشسته و پستان يك بُزى را در دهان گرفته و از او شير مى خورد. آن شخص كه اين را آورده بود گفته بود كه اين پدر من است. اشعر شُعرا، [فرزند] اين پدرى است كه از شدت بُخل، شير را نمى دوشد كه مبادا يك قطره اى در كاسه بماند و مستقيماً از پستان اين بز مى خورد! و جهات ديگرش هم كه مى بينيد. اشعر شُعرا اين است كه در سالهاى طولانى فخر بر اين پدر كرده و به خورد مردم داده است كه اين مثلًا سَخى است و كذا! تبليغات بر ضد ما وضعش اين است كه متاعهايى كه دارند، و آن متاعها بر خلاف انسانيت است، بر خلاف عقل است، بر خلاف قراردادهاى بين المللى است، آنها با تبليغشان آن متاع فاسد را در دنيا معرفى كرده اند به اينكه يك متاع كذاست!

شما مى دانيد كه اين انقلاب بهترين انقلابها و بزرگترين انقلابها بوده است از حيث محتوا؛ محتواى اين انقلاب. اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربيت انسانها بر موازين انسانيت بوده است؛ بنا بر اين است كه به واسطه اين انقلاب متحول بشوند انسانهايى كه در رژيم سابق به آن وضع بودند به يك انسانهايى كه در صدر اسلام و در ركاب رسول اكرم مشغول فداكارى يا ترويج احكام بودند، لكن ما اين متاع خودمان را نتوانستيم عرضه كنيم. آنها باطل خودشان را عرضه كردند به دنيا به صورت حق و متاعهاى فاسد خودشان را به دنيا عرضه كرده اند به صورت متاع خوب؛ و متاع خوب ما را عرضه كردند به دنيا به صورت مُوحِش! شما چند نفر فاسد را در اينجا به دادگاهها سپرديد و دادگاهها آنها را كه سالهاى طولانى به اين ملت ستم كرده بودند و بعضيها كشتار كرده بودند و بعضيها دستور كشتار داده بودند و انحرافات مذهبى بعضى داشتند، بعد از محاكمه آنها را اعدام كردند؛ و اين بوقهاى تبليغاتى خارج، دانسته به اينكه مسائل درونى ما چيست، مشغول تبليغات و اينكه در ايران آدمكشى رواج دارد، آدمكشى مى شود! نه اينكه آنها ندانند اين آدمهايى كه در اينجا كشته شدند آدم نبودند؛ سبع بودند، جنايتكار بودند؛ آنها مى دانند كه مأمورهاى خودشان چه اشخاصى بودند، و براى خاطر همان خواسته ها بوده است كه آنها را به كار واداشتند؛ لكن وقتى كه پاى تبليغات مى آيد، ايران را يك كشور جنايتكار، به صورت يك كشور جنايتكار، وحشى، غير متمدن و امثال ذلك در خارج نمايش مى دهند. متاع خودشان را خوب نشان مى دهند.

مَثَلش همين نطق صدام است در كنفرانس طائف كه هشتاد دقيقه- از قرارى كه گفتند- نطق كرده است و سرپوش روى جنايات خودش گذاشته است، و خودش را يك دلسوز به ملت عراق و عرب نمايش داده و مظلومانه دولت خودش را معرفى كرده است؛ و افرادى هم كه در آنجا بودند يك جمعيشان كه وابسته به همان جا هستند كه صدام هم وابسته است، آنها هم تأييد مطالب او را كردند؛ اين همه جناياتى كه اين شخص بر كشور ما و بر ملت و بر بچه هاى ما و پيرزنها و جوانهاى ما كرده است به صورت يك كار مترقى، يك كارى كه براى اسلام، براى عرب فايده داشته است! و ما مع الأسف نتوانستيم كه متاع خوبى كه داريم، متاعى كه در هيچ كشورى نيست، با تمام كمبودهايى كه اين كشور دارد و تمام آشفتگيهايى كه در اطراف اين كشور به دست ضد انقلابيين و منحرفين انجام مى گيرد، و با تمام امورى كه بر خلاف مقررات اسلامى به دست بعضى منحرفين انجام مى گيرد و به گردن جمهورى اسلامى مى گذارند، ما نتوانستيم كه اين متاع را به دنيا معرفى كنيم كه ما چرا انقلاب كرديم؛ ملت ما چرا انقلاب كرد و چرا رژيم سابق را كنار گذاشت؛ و چه مى خواهد، مقصد ملت ما چه هست، در راه چه هست، مى خواهد چه بكند ملت.

اگر بگذارند مُفْسِدهاى خارج و داخل، چهره هاى فاسد كه بر ضدِّ انقلاب كوشش مى كنند، اگر بگذارند اين ملت يك فرصتى پيدا بكند، اين جمهورى يك فرصتى پيدا بكند، آنكه ملت مى خواهد، مى خواهد كه عدل اسلامى را در ايران زنده كند، بعد از آنكه در طول تاريخ نبوده است در ايران آن عدالت. با اسم اسلام گاهى آن ظلمها و آن جورها؛ و با اسم آزادى و با اسم «آزادزنان و آزادمردان» آن فضاحتها را درآوردند و با بانوان ما آن كردند كه مغول با دشمنان خودش. ما نتوانستيم به دنيا، به اشخاصى كه اطلاع از ايران و وضع ايران ندارند يا كم دارند، نتوانستيم به آنجا ارائه بدهيم كه ما چه مى كرديم، و چه مى خواهيم. مع الأسف در داخل كشور خودمان نيز يك عده اى كه يا منحرف هستند يا جاهل، در صدد اين هستند كه اين انقلاب را يك انقلاب فاسد معرفى كنند. حتى بعضى از اشخاصى كه توقع نبود كه اين كلمه را بگويند گفته اند كه زمان شاه  بهتر از حالا بود! بعض اشخاص متدين، لكن غافل از وقايع. [از] بى توجّهى به وقايعى كه واقع شده است و چيزهايى كه در رژيم سابق رايج بوده، همين كه چند نفر فاسد رفته شكايت كرده پيش مثلًا فلان آقا كه به من ظلم شده است، به من چه شده است، آن آقا فرموده است كه رژيم سابق بهتر از حالا بود! البته بى توجه به مسائل، نه با غرض.

ما چنانچه دير بِجُنبيم، در همين داخل كشور [از] همانهايى كه قلمها را به دست گرفتند تا اينكه اين انقلاب را، دانسته يا ندانسته مشوَّه كنند، خواهيم به يك امر بزرگى مواجه شد. و اينكه در بين ملت ما هم كه شاهد مسائل بودند باز شايع كنند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود. اين براى ضعف تبليغات ما و قوّه تبليغات آنهاست. آنها در تبليغاتشان اتكا دارند به قدرتهاى بزرگ و بودجه هايى كه از آنجا برايشان مى آيد، و ما حق خودمان را بررسى كرديم و تبليغ نكرديم. آنها مشغول تبليغ به ضد ما هستند؛ به ضد جمهورى اسلامى هستند. گاهى با اسم اسلام به ضد جمهورى قلمفرسايى مى كنند يا صحبت مى كنند. گاهى هم مستقيماً بدون اسم اسلام از اين جمهورى انتقاد مى كنند؛ و هر روز در كوچه و بازار بين مردم شايع مى كنند. ما نتوانستيم- و بايد بگويم ما عرضه اين معنا را نداشتيم- كه تبليغاتمان حتى در داخل كشور يك تبليغات دامنه دارى باشد. فضلًا كه در خارج كشور بايد بگوييم كه انقلاب خودش پيش رفته؛ نه ما پيش برديم. آن طورى كه ملتهاى اسلامىِ خارج اطلاع پيدا كردند بر وقايع اينجا نه اين بوده است كه ما يك تبليغاتى داشتيم و آنها را با تبليغات خودمان آن طور عاشق اين انقلاب كرديم؛ اين انقلاب خودش كأنَّه منعكس شده در آنجا؛ و آنها كه بى غرض بودند، بى مرض بودند، فهميده اند تا حدودى كه شماها چه مى خواهيد، ملت ما چه مى خواهد. و ديدند خواست ملت ما همان خواستى است كه همه ملت ها دارند؛ هم ملتهاى مستضعف جهان و هم ملتهاى مُسْلِم جهان. نه اين است كه ما توانستيم تبليغ بكنيم. ما نشستيم كه حق، خودش پيش برود! تكليف خودمان را نتوانستيم ادا بكنيم. چنانچه اين گروههايى كه حالا به فكر افتاديم، آقايان به فكر افتادند كه به خارج بفرستند همان دنبال انقلاب، اول انقلاب، اين گروهها را فرستاده بودند، ما وضعمان در خارج اين طور نبود. حتى پيش دولتهاى  خارجى كه غرض دارند نمى توانستند آن طورى كه مى خواهند تبليغ كنند. اگر ما راجع به همين جسارت عراق و حمله عراق تبليغات كرده بوديم و فرستاده بوديم به اطراف دنيا كه اين جانور چه مى كند با اين انسانها اين عشّاق اسلام، وضع ما اين طور نبود كه دولتها بتوانند بگويند كه اين ملت كذاست. اين براى اين است كه ما نتوانستيم اين كار را بكنيم.

همان صدام معروف، گروههايى را در همه كشورهاى اسلامى و بسيارى از كشورهاى خارج از اسلام فرستاد و به ضد ما تبليغات كردند؛ و اين جنگ تحميلى خلاف اسلام و خلاف انسانيت را آنها عكس نمايش دادند، گفتند: ايران اوّل شروع كرد! در صورتى كه همه اشخاصى كه اطلاع دارند يا گوش به رسانه هاى گروهى خارج هم دادند اين معنا را مى دانند، آنها هم اعلام كردند كه بى خبر آنها حمله كردند به ما. اينكه آنها جرأت اين معنا را دارند و با كمال بى حيايى اين مسأله را طرح مى كنند، براى اين است كه ما متاع خودمان را تبليغ نكرديم، و تجاوزات ديگران را بر خودمان تبليغ نكرديم. و آنها به خيال اينكه بسيارى غافل از اين معنا هستند، شروع كردند تبليغ كردن و ما را معرفى كردن كه اول آنها به ما حمله كردند، و ما حق خودمان را، دفاع از خودمان مى خواهيم بكنيم! اينها براى ضعف تبليغات ماست. و قدرت آنها بر دروغ گفتن؛ و ضعف ما در راست گفتن.

اين كارى كه الآن آقايان شروع كردند، و خداوند به آنها توفيق پايانش را بدهد، اين كارى است كه كاش در اول انقلاب مى شد و ما به اين زحمتها دچار نمى شديم. و ايكاش اشخاصى كه در داخل هستند، از نويسندگان، از گويندگان، توجه به اين معنا مى كردند كه كمك به تبليغات خارجى نكنند، كمك به جنايات ديگران نكنند، اين قلمها را يك مقدار متوقف كنند براى اسلام، براى خدا، براى كشور اسلام، براى ملت اسلامى.

اين قلمها را يك قدرى متوقف كنند. هِى دعوت نكنند مردم را كه بياييد فحش بدهيد! خودشان كم است براى فحش دادن، دعوت مى كنند از اين و آن كه بياييد، يا اللَّه! بياييد مبارزه كنيد با جمهورى اسلامى. بياييد فحش بدهيد به جمهورى اسلامى! بياييد بگوييد جمهورى اسلامى اصلًا اسلامى نيست! بياييد بگوييد كه اين ارگانهايى كه در ايران هستند همه شان خلاف اسلام اند. اينها يك قدرى توجه داشته باشند به مسئوليتهايى كه به عهده شان است، توجه داشته باشند. اين متاع خوب را آن طور مشوَّه نكنند. نه اينكه ما نمى دانيم كه الآن ما گرفتاريهايى داريم و اشخاص فاسدى هستند كه در همه ارگانها نفوذ كردند، در همه كميته ها، در همه دادگاهها، در همه جاهاى ديگر نفوذ كردند و براى خاطر مشوه كردن اين جمهورى كارهاى خلاف مى كنند؛ اين معنا معلوم است كه كارهاى خلافى مى شود؛ لكن كارهاى خوبى كه شده است شما چرا نمى بينيد؟ همان ديروز در مجلس، يكى از آقايان مى شمرد مراكز فساد را، از روى حسابى كه با اطلاع- از قرارى كه خودش گفت- كرده است. اين همه مراكز فساد كه از بين رفته است، اين همه خدمتى كه به اين ملت شده است، اين همه خدمت كه به اسلام شده است، اينها را چشم مى پوشند از آن، يا اگر بخواهند بر خلافش مى گويند؛ و اگر يك كارهايى به واسطه ديگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، اين را به حساب اسلام مى آورند و به حساب جمهورى اسلامى؛ يك قدر تأمل كنند. توجه كنند كه شما مكلفيد كه از اين جمهورى اسلامى دفاع كنيد. اگر دفاع نكنيد، اين جمهورى اسلامى با تبليغات خارج دامنه دار و تبليغات داخل دامنه دار [صدمه خواهد ديد]. باز شما هم كه خودتان را از اين ملت مى دانيد، مسلمان هستيد، متعهد هستيد، لكن عقده هايى تو كار است، توجه به اين عقده ها نكنيد. شما كه از اسلام بدى نديديد، مى خواهيد كه اسلام در ايران تحقق پيدا بكند، كمك كنيد به تحقق اسلام در ايران؛ نه كمك كنيد بر جلوه دادن كوچكها و فسادهاى كوچك به طور بزرگ، و جمهورى اسلامى را در نظر دنيا معكوس نشان بدهيد.

من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه به شماها و به كسانى كه به اين اسلام مى خواهند خدمت كنند [توفيق عنايت كند]. توجه داشته باشيد كه بالاتر چيزى كه  مى تواند اين انقلاب را در اينجا به ثمر برساند و به خارج صادر كند؛ تبليغات است.

تبليغات صحيح در آنچه كه هست، هيچ مبالغه نكنيد. ما متاعمان يك متاعى است كه محتاج به مبالغه نيست. همان سرپوشهايى كه ديگران روى متاع ما گذاشته اند، همان دروغهايى كه تبليغات سوء بر ضد ما منتشر كرده اند، شما همانها را با آن مبارزه كنيد و مسائل اسلامى هم همان طورى كه هست و آن چيزى كه ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا هم همان را تعقيب مى كند، و- ان شاء اللَّه- بعدها هم دنبال همين معناست و به پيش خواهد برد، در تبليغاتتان همين معانى را در خارج منعكس كنيد. بعدها هم بايد ادامه بدهيد در يك مواقعى كه لازم است. بايد سفارتخانه هاى ما يك مركز تبليغات باشد. و مع الأسف كم بوده است اين. اخيراً شايد يك مقدارى باشد، و الّا در بسيارى از اوقات هيچ نبوده است. در بعضى از اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است. بايد همه اينها توجه بشود. و اين تبليغاتى كه در رأس همه امور است براى پيشبرد مقاصد يا جلوگيرى از مقاصد، اين تبليغات را شما دامنه دارش كنيد. و هر چه بيشتر ان شاء اللَّه موفق باشيد به اين مطلب بزرگ.

و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.

صحيفه امام، ج 14، ص:59- 53


حكم [عفو جمعى از محكومين به پيشنهاد هيأت بررسى وضع زندانيان ]

زمان: 16 بهمن 1362/ 2 جمادى الاول 1404

مكان: تهران، جماران

موضوع: عفو و تقليل مدت محكوميت زندانيان

مخاطب: محمدى گيلانى، محمد- كريمى، سيد جعفر- ابطحى، سيد محمد- قاضى، مهدى

[بسمه تعالى. محضر مبارك رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران امام خمينى- مد ظله العالى

احتراماً به شرف عرض معظم عالى مى رساند، پس از صدور فرمان مبارك مورخ 19/ 3/ 62 در مورد رسيدگى به وضع زندانيان محكوم دادگاههاى عمومى و انقلاب با اعزام هيأتهايى به استانهاى سيستان و بلوچستان، فارس، لرستان، باختران، اصفهان و ايلام و رسيدگى مداوم به وضع زندانيان از محضر انور عالى استدعاى آزادى و تقليل مدت محكوميت زندانيان گروهكهاى ضد انقلاب شهرهاى ذيل را مى نمايد:

- محمد محمدى گيلانى- سيد جعفر كريمى- سيد محمد ابطحى- مهدى قاضى ].

بسمه تعالى

موافقت مى شود. - 16 بهمن 62

روح اللَّه الموسوي الخمينى

صحيفه امام، ج 18، ص: 316


پاسخ استفتاء [رئيس ديوان عالى كشور (قلمرو احكام سلطانيه و تعزيرات شرعى)]

زمان: 16 بهمن 1364/ 25 جمادى الاول 1406

مكان: تهران، جماران

موضوع: قلمرو احكام سلطانيه و تعزيرات شرعى

سؤال كننده: موسوى اردبيلى، سيد عبد الكريم (رئيس ديوان عالى كشور)

[بسمه تعالى. محضر انور حضرت آيت اللَّه العظمى امام خمينى- ادام اللَّه ظله

پس از عرض سلام مستدعى است مسائل زير را جواب فرماييد. در هيأت بررسى تعزيرات مورد نياز است:

1- حبس، نفى بلد، تعطيل محل كسب، منع از ادامه خدمت در ادارات دولتى، جريمه مالى و به طور كلى هر تنبيهى كه به نظر برسد موجب تنبه و خوددارى از ارتكاب جرايم مى گردد جايز است به عنوان تعزير تعيين شود، يا در تعزيرات به مجازاتهاى منصوص  بايد اكتفا كرد؟

2- براى اداره امور كشور، قوانينى در مجلس تصويب مى شود، مانند قانون قاچاق، گمركات و تخلفات رانندگى، قوانين شهردارى، و به طور كلى احكام سلطانيه؛ و براى اينكه مردم به اين قوانين عمل كنند براى متخلفين مجازاتهايى در قانون تعيين مى كنند. آيا اين مجازاتها از باب تعزير شرعى است و احكام شرعى تعزيرات از نظر كم و كيف بر اينها بار است يا قسم ديگر است و از تعزيرات جدا هستند، و اگر موجب خلاف شرع نباشد بايد به آنها عمل كرد؟

3- در موارد تعزيرات، حسب نظر حضرت عالى «قضاتِ مأذون» نمى توانند تعيين تعزير كنند. آيا مانند قضاتِ واجد شرايط كه در موارد تعزيرات حق عفو دارند، آنها نيز حق عفو دارند يا مانند اصل قضا، استفاده از حق عفو، احتياج به اجازه دارد؟

16/ 11/ 64- ادام اللَّه عمركم الشريف- عبد الكريم موسوى اردبيلى ]

.بسمه تعالى

[پاسخ سؤال 1:] در تعزيرات شرعيه احتياط آن است كه به مجازاتهاى منصوصه اكتفا شود، مگر آنكه جنبه عمومى داشته باشد. مثل احتكار و گرانفروشى كه با مقررات حكومتى داخل در مسئله دوم مى باشد.

بسمه تعالى

[پاسخ سؤال 2:] در احكام سلطانيه كه خارج است از تعزيرات شرعيه، در حكم اوّلى است، متخلفين را به مجازاتهاى بازدارنده به امر حاكم يا وكيل او مى توانند مجازات كنند.

بسمه تعالى

[پاسخ سؤال 3:] حق عفو ندارند، مگر به اذن فقيه جامع الشرايط.

روح اللَّه الموسوي الخمينى

صحيفه امام، ج 19، ص:473- 472

پيام [به ملت ايران در سالگرد پيروزى انقلاب (تجليل  از شهدا و رزمندگان)]

زمان: 16 بهمن 1365/ 6 جمادى الثانى 1407

مكان: تهران، جماران

موضوع: تجليل از شهيدان و رزمندگان

مناسبت: سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى (دهه مباركه فجر)

مخاطب: ملت ايران

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

گرامى باد بر ملت بزرگ ايران، و بر پيروان شاهد بزرگ، حضرت محمد مصطفى- صلى اللَّه عليه و آله و سلم- وجود رادمردانى كه راه شهادت را برگزيده اند و در هجرت از زندگىِ عالم ادنى  و جهان سفلى  به وادى ايمن و ملكوت اعلا رسيده اند، و در جستجوى حياتْ سرچشمه را يافته اند و سيراب و سرمست از جرعه  ارْجِعِي إِلى  رَبِّكِ به رؤيت جمال و كشف رضايت حق نايل آمده اند. «و كَفَى بِهِم فَخراً» و چه غافلند دنياپرستان و بيخبران كه ارزش شهادت را در صحيفه هاى طبيعت جستجو مى كنند و وصف آن را در سروده ها و حماسه ها و شعرها مى جويند و در كشف آن از هنرِ تخيل و كتابِ تعقل مدد مى خواهند. و حاشا كه حل اين معما جز به عشق ميسر نگردد، كه بر ملت ما آسان شده است. و اينك ما شاهد آنيم كه سبكبالانِ عاشقِ شهادت بر توسَن شرف و عزت به معراج خون تاخته اند؛ و در پيشگاه عظمت حق و مقام جمع الجمع به شهود و حضور رسيده اند؛ و بر بسيط ارضْ ثمرات رشادتها و ايثارهاى خود را نظاره مى كنند، كه از همت بلندشان جمهورى اسلامى ايران پايدار و انقلاب ما در اوج قله عزت و شرافت مشعلدار هدايت نسلهاى تشنه است؛ و قطرات خونشان سيلابى عظيم و طوفانى سهمناك را برپا كرده است و اركان كاخهاى ظلم و ستم شرق و غرب را به لرزه انداخته است، و آنان را در عزا و ماتم  از دست دادن ياران و نوكرانى چون محمد رضا خان و «سادات ها» و «نميرى ها» و نيز اقتدارها و افتخارات شيطانى خود سياهپوش كرده است. و هنوز اول ماجرا است، و كابوسهاى ديگرى دارند. و بايد خود را براى نابودى و مرگ جيره خوارانى چون صدام و دست نشاندگانى چون اسرائيل غاصب آماده كنند؛ كه اينها همه از بركات سحر شهيدان ماست. و ما در انتظار رؤيت خورشيديم. و به شهيدان بايد گفت: آتاكُمْ  الله  ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ. و مبارك باد بر خانواده هاى عزيز شهدا، مفقودين، و اسرا، و جانبازان و بر ملت ايران، كه با استقامت و پايدارى و پايمردى خويش به بنيانى مرصوص مبدل گشته اند كه نه تهديد ابرقدرتها آنان را به هراس مى افكند، و نه از محاصره ها و كمبودها به فغان مى آيند، و نه از خيانت و وحشيگريهاى صدام ديوانه و افسارگسيخته رو به زوال در زدن شهرها و ويران كردن خانه ها و مساجد و بيمارستانها و مدارس خم به ابرو مى آورند، و چون گذشته به راه خود، كه همان راه اسلام عزيز و عزت و شرف و انسانيت است، ادامه مى دهند؛ و زندگى با عزت را در خيمه مقاومتِ صبرْ بر حضور در كاخهاى ذلت و نوكرى ابرقدرتها و سازش و صلح تحميلى ترجيح مى دهند. و من افتخار مى كنم كه در ميان شما و در كنار شما هستم و در غم و مصيبتهاى شما كه مصيبت اسلام و مسلمين است، شريك مى باشم. عجبا كه ديو صفتان عفلقى وقتى كه در صحنه هاى نبرد آن همه شكستها را متحمل شده اند و بُزدلانه از روبروى شيرمردان ارتش اسلام پا به فرار گذاشته اند، براى جبران آن همه ناتوانى و عجز، ناجوانمردانه خانه ها و مدارس و بيمارستانها و مساجد را بر سر اقشار بى دفاع مردم از طفل شيرخواره گرفته تا محصل دبستانى و دبيرستانى و از بيمار در بيمارستانها تا پيرمردان و پيرزنان خراب مى كنند. آرى، ملت عزيز ايران و خصوصاً مردم شهرهاى مورد تهاجم هوايى دشمن، به خوبى لمس كرده اند كه دشمنان آنان راه  پيشوايان و اعقاب شجره خبيثه بنى اميه و يزيديان- عليهم لعنة اللَّه- را برگزيده اند و هدفى جز محو آثار رسالت و اثبات و تحكيم شعار پوسيده «لا خَبَرٌ جَاءَ و لَا وَحىٌ نَزَلَ» را دنبال نمى كنند؛ چرا كه از يزيديان  انتظارى جز اين نيست كه به حريم كشور اسلامى ما و به ملت پيرو امام زمان- عجل اللَّه فرجه الشريف- و حتى به خانه آل محمد- صلى اللَّه عليه و آله- يعنى قم تجاوز نمايند. و از ملت دلاور مسلمان ايران هم انتظارى جز ادامه راه حسين- عليه السلام- و زينب- سلام اللَّه عليها- نيست كه اين راه را انتخاب كرده اند. ملتى كه سالار شهيدان را پيشوا و ايثار و فداكارى را سلاح و شهادت را سبب جاودانگى خود مى داند از چه مى ترسد و با چه كسى جز خدا معامله مى كند؟

و اينك من به همه عزيزانى كه خانه و كاشانه و جگرگوشگان خود را در اين حوادث و ميدان كارزار از دست داده اند عرض مى كنم كه يقيناً شما احساس همدردى اين خدمتگزار و پدر پير خود را درك مى كنيد كه من ويرانى خانه هاى شما را ويرانى خانه خود و شهادت و جراحت عزيزان و فرزندان شما را شهادت و جراحت فرزندان خود مى دانم و با شما هستم؛ و شما را به صبر و مقاومت سفارش مى كنم. و اميدوارم كه ملت ايران با همان روح همبستگى و برادرى كه در همه مشكلات خود را ياور و غمخوار يكديگر مى دانند در اين امتحان بزرگ الهى به يارى و كمك آسيب ديدگان بشتابند و با آغوش باز و محبت و اخوت در رفع مشكلات آنان كوشش نمايند؛ و همگام با دولت خدمتگزار كه با كمال فداكارى و پشتكار شب و روز مشغول امداد و برنامه ريزى هستند، به جنگ مشكلات بروند. به هر حال، قلم و بيان من عاجز است كه مقاومت عظيم و گسترده ميليونها مسلمان شيفته خدمت و ايثار و شهادت را در اين كشور صاحب الزمان- ارواحنا فداه- ترسيم نمايد، و از حماسه ها و رشادتها و خيرات و بركات فرزندان معنوى كوثر، حضرت فاطمه زهرا- سلام اللَّه عليها- سخن بگويد؛ كه همه اينها از هنر اسلام و اهل بيت و از بركات پيروى امام عاشورا سرچشمه گرفته است. و ملت ما كمربندها را محكم  بسته اند؛ و از زن و مرد و پير و جوان همه و همه، جز تعداد انگشت شمارى منافق خود فروخته جاسوس و ساير وابستگان به استكبار جهانى، در صحنه نبرد حق در برابر باطل ايستاده اند و بر يكديگر سبقت مى جويند. و كدام سبقتى در مسير الى اللَّه بالاتر از اينكه سيلزدگان محصور در فكر كمك به جبهه اند و رزمندگان در صحنه نبرد هم بضاعت مالى خود را به سيلزدگان تقديم مى كنند؟ و كدام تحولى بالاتر از اينكه پدران و مادران و همسران شهيدان ما از فراق عزيزان خود شِكوه نمى كنند، ولى غبطه و حسرت دورى از قافله شهدا را بر زبان دارند؟ و چه كور و كرند آنان كه بعد از تجربه سالها مقاومت و سرسختى اين ملت قهرمان هنوز هم بر حقايق و واقعيات پا مى نهند، و به تجهيز صدامِ رو به احتضار و حزب عفلقى ادامه مى دهند، كه در حقيقت خود و صدام را به گورشان نزديكتر و ملت ما را آبديده تر مى سازند و عزم آنان را براى سرعت بخشيدن به سقوط متجاوز جَزمتر مى كنند. ابرقدرتها، از امريكا كه در رأس مفاسد همه عالَم است گرفته تا شوروى و فرانسه كه متأسفانه بيشترين امكانات تهاجم به شهرها را اعم از موشك و بمب و هواپيما در اختيار عراق گذارده اند، بايد بدانند كه با ادامه اين حمايتهاى علنى و تلويحى از صدام كينه يك ملت انقلابى و استوار و يك حكومت اسلامى و مردمى و صد در صد تثبيت شده و داراى هواداران بيشمار از مكتبها و نژادها و مليتهاى مختلف در سر تا سر جهان را عليه خود برمى افروزند و مردم ما و ملتهاى جهان آنان را در اين جنايتها و خيانتها سهيم مى دانند. و بايد تمامى قدرتها و ابرقدرتها بدانند كه ما تا آخرين نفر و تا آخرين منزل و تا آخرين قطره خون براى اعلاى كلمة اللَّه ايستاده ايم؛ و بر خلاف ميل تمامى آنان، حكومت نه شرقى و نه غربى را در اكثر كشورهاى جهان پايه ريزى خواهيم نمود. و استكبار جهانى چه زود فراموش كرده است صحنه عظيم و تاريخى حضور مردم در «روز قدس» را كه اگر دهها بار هم تكرار بشود، به يارى خداوند مردم ما همان مردمند و صحنه ها همان صحنه هاست.

من ضمن تشكر و تقدير فراوان از نيروهاى مردمى و بسيجيان جان بر كف و سپاهيان محمد- صلى اللَّه عليه و آله- و ارتش قدرتمند و مقاوم و سپاهيان قهرمان  و دلاور و روحانيون و جهادگران و امدادگران و خبرنگاران و نيروهاى انتظامى كميته و شهربانى و ژاندارمرى و همه كسانى كه در پشت جبهه ها به تقويت و تدارك رزمندگان همت گماشته اند و نيز با تقدير و تشكر وافر از رزمندگان عمليات كربلاى 4 و 6 و خصوصاً كربلاى 5 كه واقعاً حماسه ها آفريدند و حيرت و تعجب همه جهانيان را برانگيخته اند و بر مستحكمترين دژها و موانع و مدرنترين سلاحها يورش بردند و دلاورانه در مصاف با دشمن زبون جنگيدند و اميران و افسران و درجه داران و سربازان بيشمارى از دشمن را به اسارت گرفته اند و هم اكنون نيز به نبرد خود ادامه مى دهند و دل انبيا و پيامبر اسلام و مولاى خود حضرت صاحب الامر را شادمان ساخته اند، از همه جوانان غيور و اقشار برومند كشور اسلامى مى خواهم كه مثل هميشه به جبهه ها هجوم آورند و به سپاهيان حضرت مهدى- عجل اللَّه تعالى فرجه- بپيوندند و نفسهاى آخر عمر صداميان را بگيرند كه دست نصرت حق با شما است؛ و چنانچه تا به امروز و در همه صحنه ها از امدادهاى غيبى و عنايات ويژه خود، شما را متنعم ساخته است، بعد از اين نيز يار و ياورتان خواهد بود و شما را تنها نخواهد گذاشت. و من هم در همه حالات به شما دعا مى كنم و شما را دوست مى دارم؛ واى كاش در كنار شما و در سنگر شما بودم.

خداوندا، به ملت ما و رزمندگان لشكر اسلام و به مسئولين و فرماندهان كه با دقت و نظم و سعه صدر و جلب رضايت حق به برنامه ريزى و هدايت امر جنگ مشغول اند و به رزمندگان با اخلاص و با ايمان، از نيروهاى زمينى، هوايى و دريايى ارتش و سپاه و جنگاوران بسيج كه اسلام و انقلاب و ميهن اسلامى خود را بيمه كرده اند و دست تجاوزگران را شكسته اند، و به روحانيون عزيزى كه حوزه علم را به مكتب عشق مبدل ساخته و پيشاپيش ارتش اسلام سينه ها را سپر كرده اند، و به جهادگران بى سنگرى كه در سخت ترين شرايط به پاسدارى از حريم رزمندگان و تحكيم مواضع بيقرار آنان همت گمارده و با ايثار و فداكارىْ جانِ عزيزانمان را در سنگر و مواضع دفاعى حفظ كرده اند، و به امدادگران و طبيبانى كه از خانه هاى امن خود به جبهه مى روند و پا به پاى خطشكنان به  نجات مصدومين و مجروحين همت مى گمارند و يا ابدان مطهر شهيدان را حمل مى كنند و به دانشگاهيان و دانشجويان و متخصصين از ارگانها و وزارتخانه ها كه در امور مختلف يار و مددكار ارتش اسلامند، و به فيلمبرداران و خبرنگارانى كه در خطوط مقدم جبهه ها حماسه هاى بى نظير و جلوه هاى ملكوتى جنود خدا را به نمايش مى گذارند و ملت ايران و مردم جهان را در عصر حاضر و آيندگان را به فرهنگ دفاع مقدس خود و تاريخ انقلاب آشنا مى سازند، و به همه پشتيبانان و مراكز پشتيبانى از جبهه، از كشاورزان در گوشه هاى دهات كه از ثمرات رنج خود مى گذرند گرفته تا كارگران و مردم شهرها و بخشها و اقشار گوناگون بازارى و ادارى و غيره كه با جان و مال و قول و فعل خود رزمندگان را حمايت و دلگرم مى كنند، نصرت و بركت و پيروزى و شرافت و عزت دنيا و آخرت كرامت فرما.

خداوندا، شهداى عزيز اين ملت را كه براى تو و براى اعتلاى دين تو جان باخته اند، در جوار اوليايت مخلّد فرما؛ و به بازماندگان آنان، خصوصاً پدران و مادران، فرزندان و همسرانشان كه براى رضاى تو فراق و دورى آنان را تحمل مى كنند و پرچم مبارزه آنان را بر دوش گرفته و به پيش مى روند صبر و اجر كرامت كن؛ و فرزندان آنان را براى رأفت و مهربانى بيشتر به مادران داغديده خود مهيا فرما؛ و جانبازان عزيز و پيروز و سرافراز ما را شفا عنايت كن؛ و مفقودين و اسرا، اين شيرمردان دربند را با سلامت و پيروزى به اوطان خود بازگردان؛ و ما را خدمتگزار اين ملت، و ملت را قدرشناس زحمات شهيدانمان گردان؛ و شيرينى و حلاوت محبت و رضايت خود را به ما عنايت كن؛ و دعاى خير حضرت بقية اللَّه- ارواحنا فداه- را شامل حالمان گردان؛ و اين انقلاب را از خطر آفتها و لغزشها و كيْد كافران و منافقان و ملحدان حفظ فرما. و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته. - 16 بهمن ماه 65- روح اللَّه الموسوي الخمينى

صحيفه امام، ج 20، ص:201- 196

 

 

 

. انتهای پیام /*