کد مطلب: 2934 | تاریخ مطلب: 14/11/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 14 بهمن ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)   14 بهمن ماه

بیانات [در جمع کارکنان روزنامه اطلاعات (وظایف مطبوعات و اهل قلم)]14 بهمن 57

سخنرانی [در جمع روحانیون (نقش روحانیت در پیروزی انقلاب)]14 بهمن 57

سخنرانی [در جمع کمیته استقبال (نیرنگ عوامل امریکا در پوشش ملیت)]14 بهمن 57

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه خوزستان (تشریح مقاومت  مردم  در مقابل دشمنان)]14 بهمن 60

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت صنایع سنگین (راه رهایی از وابستگی)]14 بهمن 61

سخنرانی [در جمع اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه کل کشور (منشأ مفاسد عالم )]14 بهمن 63

 

بیانات [در جمع کارکنان روزنامه اطلاعات (وظایف مطبوعات و اهل قلم)]

زمان: 14 بهمن 1357/ 5 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: وظیفه خطیر مطبوعات و اهل قلم

حضار: کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

موضع اسلامی شما به ما رسیده است. امیدواریم در روزنامه اطلاعات کوشش کنید واقعیات را آن طور که هست، بازگو کنید؛ و سعی داشته باشید نوشته های شما در بطن انقلاب و ملت تفرقه نیندازد. اهل قلم، وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند، چرا که یک کلمه به صورت مکتوب گاه می تواند زیانبخش باشد.

[نویسنده اطلاعات: در حکومت عدل اسلامی آزادی مطبوعات تا چه حد است؟]

اسلام دین آزادی و آزادگی است و بدیهی است مطبوعات اسلامی نیز مطبوعات آزادی خواهند بود.

سعی کنید وقتی انقلاب ملت ما یک انقلاب اسلامی است، روزنامه شما نیز آینه ای باشد که این انقلاب را بازگو کند؛ بنا بر این تمام تلاش شما باید متوجه تنویر افکار ملت از راه بیان کردن واقعیات اسلام و انقلاب ملت ایران باشد.

[در پایان، امام خمینی درودهای خود را به همه نویسندگان آزاده که با مبارزات و تلاشهای خود سهمی در انقلاب ملت ایران دارند، نثار کردند]

صحیفه امام، ج 6، ص: 39


سخنرانی [در جمع روحانیون (نقش روحانیت در پیروزی انقلاب)]

زمان: 14 بهمن 1357/ 5 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: دشمنی زورمداران با اسلام- لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار

حضار: روحانیون

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تحریف اسلام

من از آقایان علما و افاضل باید تشکر کنم. پیروزی ملت مرهون اقدامات علما- اولًا- و سایر طبقات- ثانیاً- بوده است. شما علما همان طوری که وظیفه شرعی تان هست که امام امت باشید، پیشقدم باشید در مسائل امت، دفع کنید مفاسد را از ملتها، بحمد اللَّه قیام به امر فرمودید. و من از قِبَل ملت شریف ایران از شما تشکر می کنم. خداوند ان شاء اللَّه روحانیت را که ذخیره ملت است، پشتوانه ملت است، حفظ کند و قوّت به او بدهد. دشمنهای اسلام و شما، هم اسلام را بد معرفی کرده اند و هم شما را. دشمنهای بشریت ادیان را مطلقاً می گویند که برای این است که افیون باشد برای مردم، برای ملتها! اینها چون دیده اند آن چیزی که در مقابلشان می ایستد دیانت است، و آن جمعیتی که در مقابلشان می ایستد جمعیت روحانی است، از این جهت با این دو نیرو به مخالفت برخاستند و از زمانهای بسیار سابق این دو نیرو را کوبیده اند. نیروی اسلام را که بزرگترین نیروست کوبیدند، از جهت اینکه کوشش کردند تا اسلام را بد معرفی کنند. کوشش کردند تا اینکه اسلام را بگویند اگر چیزی هم باشد، یک دعا و یک وِرْدی است! یک آدابی است بین بشر و خدا. آن طوری که در مسیحیت هست. مسیحیت هم- این مسیحیت منسوخ- این جور است، مسیحیتی که نسخ شده است. مسیحیت حضرت عیسی  نمی تواند این طور باشد. اینها با اسلام و با سایر ادیان مخالفت کردند و ادیان را افیون بشر حساب کردند. یعنی گفته اند که ادیان یک چیزی است که ثروتمندها و قلدرها درست کرده اند که  مردم را ساکت کنند، توده ها را ساکت کنند به وعده دادن. و این تبلیغات تا آنجا رسیده است که بعد به صورت دیگر به ما هم تزریق کرده اند.

مسئله جدا بودن دین از سیاست، مسئله ای که با کمال تزویر و خدعه طرح کردند، حتی بر ما هم مشتبه کردند! حتی کلمه «آخوند سیاسی» یک کلمه فحش است در محیط ما! فلان آخوندِ سیاسی است! در صورتی که آقایان خواندند در دعاهای معتبر ساسَةُ الْعِباد مع ذلک از بس تزریق شده است، از بس اشتباه کاری شده است، ما خودمان هم باورمان آمده است که دین از سیاست جداست. آخوند در محراب برود، و شاه هم مشغول دزدی اش باشد! هر کس اسلام را مطالعه کرده باشد، قرآن کریم را مطالعه کرده باشد، کافی است که بفهمد اسلام و قرآن کریم تربیت می کند یک جامعه را در همه [شئون ].

فرق ما بین اسلام و سایر قوانینی که در دنیا هست- قوانین الهی را نمی گویم، آنها الآن منسوخ است، آنها هم همان طور بوده که اسلام بوده- فرق ما بین اسلام و آن چیزهایی که از جانب خدا برای تربیت بشر آمده است با آن چیزهایی که به دست بشر درست شده است، یک فرق اساسی این است که آنچه بشر درست کرده است یک جنبه ضعیف را ملاحظه کرده است؛ مثلًا قوانینی وضع کرده اند از برای اینکه حفظ نظم بکنند، حفظ انتظامات بکنند. قوانینی وضع کرده اند که مال همین معاشرت دنیاست و کیفیت سیاست دنیوی. ابعاد دیگری که بشر دارد هیچ مورد توجه قواعدی یا قوانینی که بشر درست کرده است، هیچ متوجه او نیست. شما وقتی اسلام را ملاحظه می کنید، به حسب ابعاد انسانیت [می بینید] طرح دارد، قانون دارد. از قبل از اینکه انسان به این دنیا بیاید، قبل از اینکه پدر و مادر انسان ازدواج کند، طرح دارد برای اینکه این بذر را خوب تربیت کند. طرح دارد اسلام: زن را چه جور انتخاب کنید، شوهر را چه جور انتخاب کنید، در وقتی که ازدواج می کنید چه وضع باشد، با چه آداب باشد، در وقت لِقاح چه آداب باشد، در وقت حمل چه آداب باشد. مثل زارعی که یک تخم زراعت را می کارد و مواظبت می کند که زمین خوب باشد، آبِ سالم باشد، به موقع برسد، سایر تربیتها تربیتهای نباتی باشد که درست تربیت بشود، اسلام [هم ] برای تربیت انسان از قبلِ ازدواج پدر و مادر شروع کرده است. زمین را یک زمین سالم مُطَهَّر می خواهد باشد؛ زوج را یک زوج سالم صحیحِ انسانْ صفت انتخاب بکند؛ بعد هم آداب دیگر تا وقتی که متولد می شود؛ و آداب رضاع  و آداب حمل و رضاع و تربیت در دامن مادر و تربیت در پیش پدر و تربیتهای بعدی که دنبال این می آید. هیچ یک از قوانین بشر تکفل این امر را ندارد؛ این امر مختص به قوانین انبیاست. ابعاد دیگری که بشر دارد، و اصلًا قواعد دیگر دنبالش نبوده است، آن قواعدی است که برای تهذیب نفس است برای اینکه انسان یک موجود انسانی- الهی بشود. قرآن کتاب انسان سازی است، مکتب اسلام مکتبِ انسان سازی است، انسان به همه ابعاد. نه فقط یک انسان مادی می خواهد درست بکند، یک انسان الهی می خواهد درست بکند؛ همه ابعاد انسان مورد نظرش هست. در این امور اصلًا سایر قواعد و قوانین که در دنیای ما هست آن طور مسائل طرح نیست. هر کس هر جور می خواهد تربیت بشود؛ توی بازار نرود عربده بکشد- این را جلویش را می گیرند- توی منزلش هر غلطی می خواهد بکند! خلوت را کار ندارد که در خلوت چه کرد. به شما چه! اسلام خلوت و جَلْوَت ندارد. خودت تنها باشی تحت مراقبت هستی، یک نفر همراهت باشد باز همین طور تا آخر.

یکی از ابعاد انسانْ بُعدی است که در این دنیای مادی می خواهد معاشرت بکند، در این دنیای مادی می خواهد تأسیس دولت بکند، در این دنیای مادی می خواهد تأسیسِ  مثلًا سایر چیزهایی که مربوط به مادیتش هست بکند. اسلام این را هم دارد. آن قدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادات وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه می کنید، هفت- هشت تا کتابی است که مربوط به عبادات است، باقی اش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و این طور چیزهاست. ما همه آنها را گذاشتیم کنار و یک بُعد را، یک بعد ضعیفش را گرفتیم. اسلام را همچو بد معرفی کرده اند به ما که ما هم باورمان آمده است که اسلام [را] به سیاست چه! سیاست مال قیصر و محراب مال آخوند!- محراب هم نمی گذارند برای ما باشد- اسلام دین سیاست است؛ حکومت دارد. شما بخشنامه حضرت امیر و کتاب حضرت امیر به مالک اشتر را بخوانید ببینید چیست. دستورهای پیغمبر و دستورهای امام- علیه السلام- در جنگها و در سیاسات ببینید چه دارد. این ذخایر را ما داریم، عُرضه استفاده اش را نداریم. ذخیره موجود است، همه چیز داریم، عُرضه استفاده نداریم. مثل اینکه ایران همه چیز دارد اما می دهند او را به غیر. ما کتاب و سنتمان غنی است، همه چیز در آن هست لکن بد معرفی کردند به ما؛ یعنی کارشناسها.

از آن وقتی که راه اروپا باز شد به آسیا و به شرق، کارشناسها دوْر افتادند و مطالعه کردند. آنها بیدار بودند و من و شما توی مدرسه ها خواب بودیم! آنها مطالعه کردند؛ وجب به وجب زمینهای ایران تحت مطالعه قرار گرفته. هر جا نفت بوده نقشه دارند از آن، هر جا مس بوده نقشه دارند از آن. در این بیابانهای بی آب و علف با شتر آمدند این کارشناسها؛ رفتند گردیدند مخازن را، جاهایی را، هر چه دارد پیدا کردند و ثبت کردند. مطالعاتشان راجع به ماها هم همین بوده است که دیده اند آن چیزی که بتواند جلوی اینها را بگیرد عبارت از اسلام است و خدمتگزار به اسلام. اسلام را از آن راه کوبیدند؛ جدا کردند اسلام را حتی از خود ملت اسلام، حتی از خود خدمتگزاران به قرآن. خودِ خدمتگزاران به قرآن هم این مطلب را نمی شود حالیشان کرد- بعضی از آنها را- که اسلام دین سیاست است. این را شاید عیب می دانند برای اسلام! اسلام سلطنت دارد، نه سلطنت این طوری؛ حکومت دارد؛ اسلام امامت دارد، خلافت دارد؛ پیغمبر اسلام حکومت تشکیل کرده بود، حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- حکومت داشت، استاندار داشت، فرماندار داشت- همه اینها را داشت. اینها ارتش داشتند، قواعد ارتش داشتند؛ همه چیز داشتند. ما مطالعه کردیم آنها را لکن از بس به ما تزریق شده است از آن طرف که آقا برو سراغ کارت، آقا برو تو نمازت را بخوان، چه کار داری به اینکه اینها چه می کنند، [دائماً گفتند] چه کار داری، چه کار داری، کار ما را به اینجا رساند که حالا ما اینجا باید مجتمع بشویم عزا بگیریم!

از آن طرف کارشناسها ... روحیات مردم را ملاحظه کردند، دیدند که روحیات شرق، خصوصاً مسلمین و خصوصاً در مسلمین شیعه، خصوصیاتشان این است که به روحانیت شان ارج قائل می شوند، تَبَع روحانیت هستند. چه بکنند که روحانیت را از مردم جدا کنند؟ نقشه کشیدند که روحانیت را مبتذل کنند پیش ملت. شما در زمان رضا شاه نبودید اکثرتان، من ادراک کرده ام، کسانی که به سن من بودند و پیرمرد هستند الآن ادراک کرده اند زمان او را. آقا اینها به واسطه نقشه ای که خارج ریخته بود، آخوند را همچو کرده بودند که آخوند نمی توانست نفس بکشد. آخوند در نظر مردم همچو شده بود که سوار اتومبیلش نمی کردند! جدا کردند از مردم روحانیت را؛ منتها نقشه شان نگرفت. خواستند بکنند هر چه کردند [اما] خداوند: وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ  لکن یک جایی نقشه شان گرفت و آن جدا کردن روحانیت از دانشگاهها [بود]. یک روحانی حق نداشت، پیش خودمان حق نداشت که از دانشگاهی صحبتی بکند ... سراغ نمی دانم [دانشگاهی برود]. دانشگاهی هم آخوند به نظرش می آمد که یک موجود مضری است  که انگلیسها آوردند گذاشتند اینجا! من خودم این را شاهد بودم. با دو نفر از آقازاده های محترم قم ما سوار اتوبوس بودیم، در چندین سال پیش از این می رفتیم. چند نفر دیگر هم سوار همان اتوبوس بودند. یکی شان به دیگری گفت که من حالا سالهاست که از این «هیکل» ها دیگر ندیدم- اشاره به ماها-؛ بعد گفت اینها را انگلیسها آورده اند در نجف و آنجاها گذاشتند برای اینکه مردم را [گمراه ] بکنند! در نظر دانشگاهی، آخوند یا درباری است یا بسته به انگلیس! در نظر شما هم این آدم دانشگاهی نمی دانم. [فرنگی مآب است ]! جدا کردند ملت را بعضی اش را از بعض؛ استفاده بردند از این جدایی.

شما ملاحظه فرمودید که در این مقدار کم از زمان که طبقات مختلف با هم ائتلاف کردند- و خدا این ائتلاف را درست کرد- شما ملاحظه کردید که این ائتلاف و این وحدت کلمه بین جناح معنوی و جناح مادی، بین علمای اسلام و آن طبقات دیگر- از هر طایفه ای باشند- این وحدت کلمه باعث شد که یک ملتی قیام کرد؛ و در این وحدت کلمه ای که این ملت دنبال کرد و قیام کرد تمام ابرقدرتهای عالَم را زمین زد، تمام توپ و تانکها را زمین زد.

محمد رضا را همه تان می شناسید که قبل از چند سال چه چیزها برایش می گفتند و خودش چه مداحیها می کرد و قدرت هم داشت؛ یک مرد قدرتمندی [که ] روسیه با او موافق، امریکا با او موافق، انگلستان با او موافق، دوَل اسلامی همه با او موافق، چین با او موافق، همه موافق، ابرقدرتها و بعد از آنها هر چه قدرت بود موافق با او بود. این قدرت به این بزرگی را شما ملت، شما ملتِ سر و پابرهنه ای که همه چیزتان را خوردند، قیام کردید [و] چون وحدت کلمه در کار بود، با مشتتان تانکها را خُرد کردید. خون بر شمشیر غلبه کرد. از تخت فرو کشیدید. فرار کرد و رفت منتها مال را هم برد، هر چی داشتیم؛ سه بیلیون دلار ظاهراً! سه بیلیون و چند صد میلیون- آنکه حالا یک قلمهایی است که نوشتند- خودش برد و عائله اش برده!

ما نمی توانیم بفهمیم که دزدی اینها در این مملکت چی بوده است. در یکی از چیزهایی که به من نوشته بودند راجع به یکی از خواهرهای این مرد، نوشته بودند که یک ویلا در کجا دارد که چقدر خریده شده است- آنش من یادم نیست اما آنی که یادم مانده این است- نوشته بود که پنج میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج گلکاری آنجا شده! من و شما خوابش را هم نمی توانیم ببینیم؛ باور نمی توانیم بکنیم. شما نمی دانید که اینها با این مملکت چه کردند. نمی دانید معنویت این مملکت را چطور عقب زدند. می گویم نمی دانید یعنی می دانید، حالا می دانید؛ درست الآن همه مان می دانیم؛ الآن بدبختیها را همه مان می دانیم که هر چه ما بدبختی داشتیم از این عائله بود. تا دولت صالح نباشد مملکت صلاحیت پیدا نمی کند. یک فرد غیر صالح یک مملکت را خراب کرد. همه دیدیم یک فرد غیر صالح، که اسمش محمد رضا پهلوی است، وزیر وقتی می خواهد تعیین کند، غیر صالح است. باید به جنس خودش باشد!- هر کسی مایل به ... دزدها با دزدها رفیقند! دزدها که با مقدسین رفیق نیستند- وکیل می خواهد معین کند، به جنس خودش درست کند. وکیل هم که دست مردم نبود. مردم در این پنجاه سال آزادی نداشتند. نه یک وکیل و نه یک مجلس و نه یک دولت، هیچی مربوط به ملت نبود؛ همه چیز متکی به خارج بود. یک آدم فاسد را وقتی آوردند گذاشتند سر مملکتی، تحمیل کردند بر مملکتی، به آنجا رسید که همه چیز مملکت ما را از دست داد و [دائماً] ثناخوانی خودش کرد و وادار کرد که رادیوها هم بگویند و وادار کرد که مطبوعات هم بگویند- همه را الزام کرد که باید بگویید، همه ثناخوانی باید بکنید!

«اصلاحات ارضی» اش را شما ملاحظه کنید. آقا آنکه این قدر برایش گفتند و خواندند و نوحه خوانی کردند و ثناخوانی کردند، اصلاحات ارضی عبارت از این شد که تمام کشاورزهای ما گدا شدند؛ کشاورزی از مملکت ما پرید. الآن اگر همه ملت دست به هم  بدهد، بعد از چند سال ممکن است کشاورزی ما به حال اولش برگردد. بازار درست کردند برای امریکا. گندمهایش را او باید یا بسوزاند یا به دریا بریزد؛ می دهد و پول می گیرد! می دهد ارز می گیرد. بازار درست کردند. شما الآن هیچ ندارید. تمام زراعت ایران را می گویند برای سی روز یا سی و یک روز کافی است! ایرانی که یک استانش مثل آذربایجان، مثل خراسان، می توانست تمام قُوت ایران را متکفل بشود، باقی آن می بایست صادر بشود، حالا ما برای سی روز یا سی و سه روز! باقی اش از کجا؟ از اسرائیل، از امریکا، از جاهای دیگر. این خرابی که به مملکت ما وارد شد به دست این آدم ظالم [شد] که نوشت من آمده ام خدمت به وطنم بکنم! کتاب مأموریت برای وطنم! من گفتم صحیح می گوید! مأمور است که خدمت به وطنش بکند، یعنی وطنش را از همه چیز ساقط کند! این «مأموریت» داشت که ساقط کند این وطن را از همه چیز. نیروی معنوی را از بین برد. نیروی جوانهای ما که بالاترین [لطمه ] و صدمه ای که بر این مملکت خورده، نیروی جوانهاست که فاسد شد. یا طرف مشروبخانه ها اینها را کشاندند، یا طرف سینماها اینها را کشاندند، یا تو این بیابانها بردند و مراکز فساد برایشان درست کردند و ترویج کردند. یک جوان سالم برای ما نگذاشتند آقا. بالاترین ضرری که به این مملکت خورد این بود که نیروی انسانی اش رفت. حالا باید از سر این نیرو پیدا بشود. «خدمت» به وطن کرد! خدمت به وطن! زراعتش را بکلی از بین برد، فرهنگ را بکلی از بین برد و ساقط کرد. اگر ما فرهنگ داشتیم که این بازی سرمان در نمی آمد. اگر ما رجال فرهنگی داشتیم، رجال مستقل است؟ ... فرهنگْ مستقل باید باشد؛ مگر می گذارند اینها؟ مگر سازمان امنیت می گذاشت که این کارها درست بشود؟

اقتصادمان را از بین بردند. اگر مهلت بهش داده بود این ملت، نفت شما را بعد از ده- پانزده سال تمامش کرده بود ... رفت سراغ کارش! عوض نفت چی دادند؟ اسلحه دادند! چه اسلحه ای؟ اسلحه های مدرنی که کارشناسهای ایرانی نمی توانند بفهمند چه  هست، چه جور باید اینها را استعمال کنند! برای چه آوردند اینجا آنها را؟ برای اینکه پایگاه باشد برای امریکا که اگر یکوقت با شوروی دعوایش شد این پایگاه را داشته باشد. نفت را از ما گرفتند به جای او پایگاه درست کردند؛ پایگاهی که اگر بنا بود درست کنند حاضر بودند میلیونها میلیونها دلار بدهند به مملکتی تا بگذارد یک پایگاه برایشان درست بشود! آنها نفت ما را می گیرند پایگاه درست می کنند. این مصیبتهای ماست. آخوند دخالت در سیاست نکند؟ این حرف را نزند آخوند؟ اگر آخوند یک همچو حرفی زد، «آخوند سیاسی» است. همه چیز ما را بردند. روحانیت ما را پیش مردم ساقط کردند، از بین بردند. جدا کردند قشر روحانی را از قشر روشنفکر متجدد و همه چیز آنها را هم بردند، هم شما را بردند. اگر این نهضت غیر از این یک خاصیت نداشت که بین طلاب علوم دینیه و قشر دانشگاهی یک رابطه پیدا شد، اگر غیر از این ما هیچی نداشتیم، این بالاترین نتیجه ای بود که حاصل شد از این نهضت. اگر بگذارند بماند؛ اگر بگذارند که باز این نتیجه باقی بماند. جدیت کنید! آقا رمز تقدم شما امروز، رمز پیروزی شما، وحدت کلمه است. اگر وحدت کلمه را از دست شما گرفتند، باز همان اسارت است و باز همان غارتگریها اعاده می شود. مثل سابق نیست. سابق عذر داشتید [که ] نمی توانم؛ فهمیدید که می توانید. شما نیرو دارید، ملت با شماست. شما در هر شهر و در هر ده نیرو دارید. هر روزی که می خواهید یک کاری را بکنید، نیروهای شما مردم را راه می اندازند. با هم باشید، مجتمع باشید، مهذب باشید، وحدت کلمه تان را حفظ کنید. الآن در صددند که شما همه را به جان هم بیندازند و استفاده اش را بکنند؛ باید نگذارید. این خدعه را باید نگذارید که عملی بشود. تا بود او- مردِکه- این کارها را می کرد و این شیطنتها را می کرد؛ حالا این مردِکه می کند.

من از خدای تبارک و تعالی توفیق همه را می خواهم. من از بیرون آمده ام که خدمت  به شما بکنم. من خادم شما هستم، من خادم ملت شما هستم. من آمده ام که بزرگواری شما را حفظ کنم. من آمده ام که دشمنهای شما را زمین بزنم. من آمده ام که ملت را یک ملت مستقلش کنم. دولت اگر پیدا بشود یک دولت مستقل باشد. من آمده ام که دست اجانب را از این مملکت کوتاه کنم. من آمده ام که رسوا کنم اینهایی که به اسم «ملیت»، به اسم- نمی دانم- «قانون اساسی»، به اسم کذا می خواهند مسائل سابق را عود بدهند. خداوند ان شاء اللَّه همه شما را توفیق بدهد و ما را آشنا کند به وظایف خودمان.

صحیفه امام، ج 6، ص: 49


سخنرانی [در جمع کمیته استقبال (نیرنگ عوامل امریکا در پوشش ملیت)]

زمان: 14 بهمن 1357/ 5 ربیع الاول 1399

مکان: تهران، مدرسه علوی

موضوع: نیرنگ عوامل امریکا در پوشش ملیت- حکومت اسلامی

حضار: اعضای کمیته برگزاری استقبال

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من نمی دانم چطور از عهده مراتب این زحمات برآیم. من خدمتی که مورد پسند باشد نکردم. و من از خدا می خواهم که توفیق بدهد که همه ما خدمت بکنیم به این کشور، خدمت بکنیم به احکام اسلام.

امروز روزی است که این مرحله ای که ما طی کردیم به مرحله حساسی رسیده است، به طوری که برای همه ما تکلیف الهی ایجاد شده است. همه ما مکلف هستیم که در این مرحله ای که بین موت و حیات هست، که از اول تا آخر استقلال است، ما باید در این موقع هیچ غفلت نکنیم. غفلتِ یک آن برای ما گران تمام می شود. الآن وقتی است که حیله ها به راه افتاده است و از هر راهی می خواهند ما را بازی بدهند، ملت ایران را بازی بدهند. امروز دوباره از سر راجع به اینکه ما می خواهیم آزادی بدهیم و ما می خواهیم- نمی دانم- چه بکنیم، مهلت به ما بدهید! از این حرفهایی که همیشه شاه می گفت و خدعه می کرد و ما به آن گوش نکردیم، حالا نوکر شاه [1] دارد این حرفها را می زند. اینها می خواهند همان قدرت را برگردانند. اینها نوکرهای امریکا هستند؛ اینهایند که باز منافع امریکا را به اسم ملیت، به اسم اسلام، به اسم قومیت، به اسم ملت، به اسم- نمی دانم- خدمتگزاری، می خواهند منافع امریکا را حفظ بکنند؛ می خواهند منابع شما را به اجانب بدهند؛ می خواهند شما را تحت اسارت قرار بدهند.

و الآن وقتی است که غفلت در آن مصادف با انتحار و خودکشی است. غفلت نباید کرد؛ باید این نهضت را ادامه داد. باید خیابانها را پر از جمعیت کرد. باید همه مردم آگاهانه بریزند توی خیابانها و این بنیان فاسد را از بین بردارند. چیزی دیگر از آن نمانده است جز یک حشاشه ای- چیز مختصری؛ این هم باید با همت شما مردم مسلمان، با همت ملت ایران، باید این هم از میان برداشته بشود تا ما برسیم به یک حکومت اسلامی، به یک حکومت عدل، به یک حکومتی که نه منافع شما را توانَد بخورد، نه تواند به غیر بدهد. ما یک همچو حکومتی می خواهیم. یک حکومت ملی اسلامی. یک جمهوری که متکی بر رأی خود مردم باشد. مردم آزادانه رأی بدهند نه مثل این پنجاه سال که هیچ کس در هیچ چیز آزاد نبود؛ نه مثل این سی و چند سال که ما به اسارتها کشیده شدیم، به زحمتها کشیده شدیم؛ منافع ما، [سرمایه ] هایی که ما داشتیم، مخازن ما را بردند خوردند. الآن هم در بانکهای خارجی اینهایی که مال مخازن ما هستند موجود است به اسم محمد رضا خان، به اسم عائله او، به اسمِ- مثلًا- آنهایی که وابسته به او هستند. همه [داراییهای ] ما را آنها برده اند. یک ملتی را فقیر کردند و از اینجا رفتند و فرار کردند.

ما از همه شما جوانها تشکر می کنیم که در این موقع همه با قدرت، همه با اراده، همه با خواستهای الهی بپاخاستید و کارهای خودتان را زمین گذاشتید و این کار بزرگی که به عهده همه ماست دنبال کردید. و رمز پیروزی شما وحدت کلمه [است ] و اینکه همه تان یک مطلب را می خواهید. الآن همه ملتها، ملت ایران در هر شهری، در هر دهی، در هر قصبه ای همین مطلب را می خواهد: نبودِ شاه که نیست ان شاء اللَّه، نبودِ رژیم که نیست. ان شاء اللَّه؛ نبودِ دولت غاصب که نیست ان شاء اللَّه؛ ایجاد حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی که خواهد بود ان شاء اللَّه.

من از همه شما آقایان تشکر می کنم که در این موردها زحمت کشیدید لکن زحمتی  بوده است که برای خادم خودتان کشیدید، زحمتی بوده است که برای خدمتگزار خودتان کشیدید. من خدمتگزار شما هستم. من می خواهم که شما عزیز باشید. من خدمتگزار ملت هستم. من می خواهم ملت اسلام سربلند باشد، مستقل باشد؛ نه مثل حالا که ما باید همه چیزمان از جای دیگر باشد. و همه مسائل سیاسی مان را دیگران نقشه بکشند، همه مسائل اجتماعی مان را دیگران نقشه اش را بکشند، فرهنگ ما را دیگران برنامه بدهند، ارتش ما را دیگران- مستشار دیگران اداره بکنند. من می خواهم که همه شما مستقل باشید. و این ته مانده ای که از استعمار مانده است و حالا به اظهار «ملیت» و اینها دارد کسب بیت المال را می کند، این را هم بزنید پرتش بکنید. و. ان شاء اللَّه حکومت اسلامی نزدیک است.

صحیفه امام، ج 6، ص:50- 52

 

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه خوزستان (تشریح مقاومت  مردم  در مقابل دشمنان)]

زمان: صبح 14 بهمن 1360/ 8 ربیع الثانی 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: تشریح مقاومت ملت ایران در قبال دشمنان

مناسبت: میلاد امام حسن عسکری (ع)

حضار: ائمه جمعه استان خوزستان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

بی اطلاعی مدعیان اسلام شناسی و جامعه شناسی

متقابلًا تبریک ولادت با سعادت حضرت عسکری- سلام اللَّه علیه- را خدمت آقایان عرض می کنم و همین طور تبریک سالگرد پیروزی انقلاب و از خدای تبارک و تعالی مسألت می کنم که همه ما را هدایت بفرماید که در راه اسلام پیش برویم و اسلام را تا آنجا که ما قدرت داریم به مرحله اجرا درآوریم.

آنچه که احساس می شود این است که این اسلام شناسهای مدّعی اسلام شناسی و مدّعیان جامعه شناسی، اینها باز نه اسلام را ازش اطلاعی دارند و نه جامعه اسلامی را. شما می بینید که اشخاص، گروهها، رسانه های خارجی که همه مدّعی این مسائل، البته نه رسانه ها، این اشخاص، این گروهها مدّعی این معنا هستند که ما می شناسیم جامعه را، مردم را مطلع هستیم از آرا و ... اینها از باب اینکه اطلاع نداشتند بر وضع اسلام و قدرت اسلام و وضع جامعه خود ما، جامعه ایرانی، از این جهت آنها گمان می کردند که در همان روزهای اول، ماههای اول، این انقلاب نتواند خودش را نگهدارد و این انقلاب از باطن خودش و از خارج منهدم بشود. آنها نمی دانستند که انقلاب یک وقت انقلاب مردمی است آن هم با ایده اسلامی و یک وقت هم سایر انقلابات است که گروهی، اشخاصی انقلاب می کنند و این دو تا با هم فرقهای زیادی دارند. انقلابی که خود مردم کرده اند، کسی یک عده ای را بر نداشته ببرد انقلاب کند، یک قدرتمندی نیامده است کودتا کند.

خود این مردم بعد از اینکه این همه فشار را در سالهای طولانی دیدند، کم کم احساس کردند که باید این عمل را انجام بدهند و بحمد اللَّه روحانیون و همین طور خطبا برای بیدار کردن مردم حظّ وافری داشتند. وقتی یک انقلاب از خود مردم شد این را نمی شود با یک دسته ای، بلکه با یک لشکرهایی این را بر هم زد. می شود که- فرض کنید- یک قدرت بزرگ مثل امریکا حمله کند به ایران و ایران را بگیرد، لکن نمی تواند انقلاب را به هم بزند، نمی تواند که این مردم را رام کند. ما دیدیم که قدرت به آن بزرگی شوروی به افغانستان حمله کرد، منتهی با یک صورتی که غیر حکومت افغانستان خواسته این را، لکن وقتی وارد شد قدرت و قوای او به افغانستان، فشل شد و الآن به نظر می رسد که پشیمانند، لکن رویشان نمی آید بگویند. اگر امریکا- فرض کنید- بیاید ایران را بگیرد، ابتدا بتواند یک همچه کاری بکند، نمی تواند در اینجا ادامه پیدا کند؛ می تواند که طیّاره هایش را، جنگنده هایش را بفرستد و شهرها را بمباران کنند و اینها، ولی وقتی آمدند روی زمین، مردم آنها را با چنگ و دندان از بین می برند. اینهایی که خیال می کردند که با یک عده ای می توانند که ایران را برگردانند از این حال، اینها از باب اینکه نه اسلام را شناخته بودند و نه مردم ایران را و نه این تحول عظیمی را که در ایران پیدا شد و شما می بینید و همه می بینیم که در خوزستان و آنجاهایی که مرکز جنگ و آن همه بساط هست، مردم چطور مقاوم هستند.

من وقتی جماعتهای روز جمعه بعضی از بلاد خوزستان را، مثل آبادان و اهواز، اینها را و دزفول و اینها را می بینیم واقعاً پیش خودم یک مباهاتی می کنم که ما یک همچه جاهایی را داریم. اسلام یک همچه مناطقی را دارد؛ منطقه ای که هر آنش دارد بمباران می شود، جماعتش به آن قدرت، امام جماعتهایش به آن قدرت صحبت می کند، جمعه اش به آن طور با عظمت ایجاد می شود. جمعه ای که در بلاد جنگی ایجاد می شود غیر جمعه ای است که در تهران یا در قم یا در جاهای دیگر ایجاد می شود، آنجا یک  خاصیّت خاصی دارد. جمعه های این بلاد جنگی، روحیه به ایران می دهد، روحیه به ارتش می دهد. و اینهایی که گمان می کردند که خیر، یک حمله ای بکنند به ایران، یک کاری بکنند یا فرض کنید که صدامی که بازی خورد از قدرتهای بزرگ و خودش هم نتوانست ادراک کند چیزی را، این حمله را کرد و دیدید که بحمد اللَّه الآن رو به زوال است. اینکه از خارج بمباران می کند بلاد شما را، این دلیل بر این است که ضعف قدرت نظامی دارد و این از خارج بمب می اندازد، توپ می اندازد، یا یک وقت هم از بالاها می آید و ردّ می شود و بمباران می کند و این ضعف نظامی است که او دارد. و مضحک این است که در عین حالی که مسأله را دارد دنیا می بیند که چطوری هست، باز هم آن «حسین اردنی  خودش را می خواهد متصل کند به این ، خودش را می خواهد انتحار کند، این از باب این است که این نمی فهمد. وجه صحیحش این است که اینها نه اسلام را از او اطلاع دارند که قدرت اسلام چی است و نه مردم ایران را و نه آن تعهدی که مردم ایران به اسلام پیدا کرده اند می دانند. آنها خیال می کنند که اینها هم مثل خودشان می مانند و مثل اتباع خودشان می مانند، نمی دانند که اگر یک روز اینها از همان شهرهای خودشان، از همان بلاد خودشان سرنیزه را بردارند مردم آنها را از بین می برند؛ بخلاف ایران، که ایران آن قدرتهای بزرگ را بیرون راند و الآن هم با اینکه می گفتند بعد از چند ماهی ایران به هم می خورد، الآن هم سال چهارم را دارید جشن می گیرید و بحمد اللَّه قدرت همان قدرت است و بیشتر شده و تعهد مردم همان تعهد است.

نمونه ای که شما فرمودید که آن پیرزن این طور گفته است، زیاد پیش من وارد می شود، نمونه ها زیاد است؛ پیرمرد، پسرهایش، پسرش، شهید شده، می آید گریه می کند که من می خواهم بروم، من به او می گویم که آخر تو مثل من پیرمردی، تو نمی توانی بروی آنجا جنگ کنی. خوب من می توانم بروم یک کاری بکنم. این طور شده اند. یا فلان زن یا فلان دختر، آنها می گویند ما می خواهیم جبهه برویم، ما می گوییم نمی شود شماها جبهه بروید، لکن جدّیت دارند جبهه بروند. و جوانها آن طور، وصیت نامه های جوانها را شما دیده اید که چیست؟ این وصیّت نامه ها اینها، انسان را می لرزاند، انسان را بیدار می کند. و بحمد اللَّه الآن ایران یک کشور نمونه است و من امیدوارم که با هدایت ائمه جمعه و جماعت مردم رو به اسلام همان طور که هستند قدرت خودشان را حفظ کنند و احکام اسلام هم ان شاء اللَّه، همه اش پیاده بشود. البته این نهضت و انقلاب، همه اینها مقدمه این است از برای اینکه اسلام پیاده بشود. ما، شما، سایرین یک مقصد دیگری نداشتیم؛ شما نمی خواستید یک قدرتی دست بیاورید، شما می خواستید اسلام را احیا کنید و بحمد اللَّه در شرف همین مسائل هست. و البته گرفتاریهایی هست و کمبودهایی هست از حیث روحانیت، خصوصاً، از حیث مبلّغ خصوصاً، که ما خیلی کمبود داریم. و اینکه فرمودید که در آنجاها هم حوزه تشکیل می شود، تشکیل شده است، بسیار مفید است، ما امروز احتیاج زیاد داریم به مبلّغ، احتیاج زیاد داریم به روحانی و ما داریم از مایه خودمان می خوریم. روحانیون ما دارند به جاهای دیگر می روند، و حوزه علمیه قم باز احساس کمبود دارد می کند. و همین طور سایر جاها باید پشتوانه باشند تا اینکه ان شاء اللَّه، این حوزه ها محفوظ باشد و من کراراً، به همه تأکید کردم که این حوزه ها باید به همان وضع سنّتی خودش محفوظ باشد. فقه، آن فقهی که در بین ما هست یک فقهی است که اگر از آن راه منحرف بشود فقه از بین می رود. باید همان طوری که، با همان قوّتی که مشایخ ما از اول تا حالا فقه را حفظ کردند، ما هم به همان ترتیب حفظ بکنیم. و من امیدوارم که آقایان همه موفق باشند و باز هم تشکر می کنم از آقایان که تشریف آوردند اینجا و ما خدمتشان از نزدیک رسیدیم و این هم یکی از برکات این نهضت و انقلاب است که ما با آقایان ملاقات می کنیم و خدمتشان می رسیم و استفاده از آنها می کنیم. خداوند همه شما را ان شاء اللَّه، موفق کند، و اسلام را به پیش ببرد تا ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 16، ص:10- 13

 

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت صنایع سنگین (راه رهایی از وابستگی)]

زمان: صبح 14 بهمن 1361/ 19 ربیع الثانی 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: رهایی از وابستگی در گِرو اتکا به خداوند و اراده

مناسبت: ایام دهه فجر انقلاب اسلامی

حضار: نبوی، بهزاد (وزیر صنایع سنگین)، معاونان و اعضای هیأت عامل سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و مدیران و سرپرستان گروههای مختلف صنعتی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من معتقدم که شما و همه کسانی که به کاری اشتغال دارید باید دو جهت را مراعات کنید: یکی اتکا به خدا و تلاش برای کسب رضایت او در جهت قطع هر گونه وابستگی این مملکت به اجانب است؛ چون برای جمهوری اسلامی ایران عیب است که دستش پیش دیگران دراز باشد. و دوم اینکه هیچگاه از کارها مأیوس نشوید؛ چون همه چیز یکدفعه درست نمی شود و کارهای بزرگ باید بتدریج صورت گیرد و این بستگی به اراده انسان دارد، وقتی انسان اراده کرد به پیش می رود. شما ببینید در همین قضایای انقلاب عده ای می گفتند مگر می شود بدون اسلحه با آنها طرف شد؟ اما وقتی که ملت اراده کرد موفق گردید. و اکنون شما کمرتان را محکم ببندید و آن افکاری که همه کارها را شرق و یا غرب باید انجام بدهد از ذهنتان بیرون کنید و تصمیم بگیرید که همه را خودتان انجام دهید. الحمد للَّه کشور ما جوانهای با استعداد و کارآمد زیاد دارد و کسی بالای سر آنها نیست که مانند زمان سابق نگذارد آنها در امور تخصصی مداخله کنند، و یا آنها را در حد معمول کارگری نگه دارد. اکنون محیط برای فعالیت شما باز و زیاد است. و من دعا می کنم که شما در این کار بزرگی که بناست انجام بدهید موفق باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 17، ص: 282

 

سخنرانی [در جمع اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه کل کشور (منشأ مفاسد عالم )]

زمان: صبح 14 بهمن 1363/ 12 جمادی الاول 1405

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: خودبینی و خودخواهی، منشأ مفاسد عالم

مناسبت: دهه فجر انقلاب اسلامی

حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور)- اعضای مجلس خبرگان- ائمه جمعه سراسر کشور و میهمانان خارجی شرکت کننده در سومین کنفرانس اندیشه اسلامی و گرامیداشت دهه فجر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

خوف قدرتها از گسترش اسلام

من از آقایانی که زحمت کشیدند و تشریف آوردند در این جا، چه آقایانی که مربوط به مجلس خبرگان است، و چه آقایانی که از ائمه جمعه کشور ما هستند، و چه مهمانان عزیزی که در این دهه داریم، من امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی همه ما را هدایت کند به آن راهی که خود می خواهد. دردها را همه می دانید، می دانید که امروز اسلام مبتلای به چه چیزهایی هست که قدرت های بزرگ و دستگاه های مربوط به آنها و وابستگان به آنها فراهم می آورند. آقایانی که از خارج آمده اند، باید توجه کنند به این که آیا تطبیق می دهد آن تبلیغاتی که در خارج به ضد جمهوری اسلامی و در حقیقت به ضد اسلام دارد انجام می گیرد نسبت به ایران و نسبت به مردم ایران و حکومت ایران و روحانیون ایران؟ آیا تطبیق می کند یا نه؟ اگر تطبیق می کند ما را نصیحت کنند، و اگر تطبیق نمی کند- که نمی کند- آقایان تکلیف شرعی دارند به این که هر یک در کشورهای خودشان، در حضور جمعیت هایی که هستند، مسائل را به آن طوری که مشاهده کردند، منعکس کنند. آنهایی که این مسائل را پیش آوردند، ایران مورد نظرشان نیست. آنها خوف این را دارند که اسلام به آن طوری که هست گسترش پیدا کند و همه کشورهای اسلامی را بگیرد، و به همه مستضعفین جهان پرتو بیفکند. آنها خوف این را دارند، و لهذا از اسلام می ترسند، و حقیقتاً حمله شان به اسلام است، منتها به صورت این که ایران چطور است؛ نمی توانند بگویند که اسلام چطور است، می گویند ایران چطور است. لکن واقع مطلب این است که اینها اسلام را نمی خواهند. اگر جمهوری اسلامی یک جمهوری دمکراتیک بود آنها حرفی نداشتند، لکن جمهوری، اسلامی است، که دستورات اسلام برای آنها در غارتگری ها و در زورگویی ها، مجال نمی خواهد بدهد.

ما آن طوری را که خیال می کنیم، قرآن کریم در قصه آدم- که باید گفت یک قصّه رمزی است، لکن بسیار آموزنده- به ما یک دستوراتی داده است که اگر به آن دستورات بشر عمل بکند، حل همه مشکلات می شود. قبل از این که آدم را خلق بکند به ملائکه می فرماید که می خواهم یک همچو کاری بکنم. ملائکه جنبه تقدس خودشان را نظر می کنند و جنبه فساد آدم را. از این جهت، می گویند که شما چرا خلق می کنی یک جمعیتی را که در زمین فساد کنند و سفک دماء[2] کنند؟ ما تقدیس تو را می کنیم. خودشان را می بینند در صورت تقدس و آدم را می بینند در صورت فساد. جنبه خوبی خودشان را و جنبه بدی آدم را ملاحظه می کنند. خدای تبارک و تعالی هم بهشان می فرماید که شما نمی دانید، شما همان خودتان را می بینید، خودبین هستید و از آدم کمالات را نمی دانید. و بعد هم قصه را تمام می کند که به آدم «اسما» را که واقعش «اسماء اللَّه» است- همه چیز اسماء اللَّه است- تعلیم می کند، و بعد می گوید عرضه کنید! آنها می بینند که عاجزند. آنها، خوب! عقب نشینی می کنند. بعد از این که خلق می کند آدم را، امر می کند که سجده کنند، «ملائکة اللَّه» همه سجده می کنند، لکن ابلیس نمی کند. نکته این که ابلیس نمی کند، این است که خودبین است. می گوید: خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ ؛ من از آتش خلق شدم، او از خاک خلق شده است؛ او پست تر از من است، من بالاتر از او هستم. آن هم جنبه خودبینی دارد، و روی این زمینه سجده نمی کند و مطرود می شود.

بعد هم خدا را تهدید می کند، بعد از این که انذار می کند و می گوید، به من مهلت بدهید. بعد از آن که مهلت را می گیرد و خاطر جمع می شود، آن وقت خدا را تهدید می کند به این که؛ به آن عزتت قسم، به آن اسمی که من را اغوا کردی قسم که اینها را نمی گذارم که اکثرشان به تو توجه کنند. از بین یدشان می آیم، از خلفشان می آیم، از یمین شان می آیم، از شمال شان می آیم. وَ لا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرِینَ  خدا هم جواب را می دهد.

ما از این جا می فهمیم که قضیه خودبینی، ارث شیطان است، از صدر عالم این قضیه بوده است. وقتی هم که وسوسه می کند به آدم، باز آدم را اغوا می کند به این که تو را می خواهند این جا کَانَّهُ حبس کنند. تو اگر حرف من را بشنوی، بیشتر از اینها داری. آدم هم به آن جنبه دیگری از او قبول می کند. این یک تعلیم عمومی است که از قبل از خلقت آدم تا حالا باید برای ما عبرت باشد؛ بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است. تمام فسادهایی که در عالم واقع می شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومت ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است. و تمام مفسده هایی که در عالم پیدا می شود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است، و چه حکومت هایی که در عالم حکومت می کنند؛ از اولی که حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا، هر فسادی واقع شده از این خصیصه است.

دردها دوا نمی شود، الّا با این که این خصیصه شیطانی از بین برود. کسی بخواهد درد خودش را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم- چنانچه  ملائکه می گفتند- نگوید من ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من موحدم. در هر یک از اینها، و لو آن علم اعلایی که علم فلسفه یا عرفان است، اگر این خصیصه شیطانی باشد، حجاب است؛ «الْعِلْمُ حِجابُ الاکْبَر». و اگر کسی بخواهد معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار مشکل است معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمی شود؛ علم انسان را تهذیب نمی کند. گاهی علم، انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علمِ عرفان انسان را به جهنم می رساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست نمی شود. تزکیه می خواهد- یُزَکِّیهِمْ - تزکیه مقدم است بر همه چیز. طلبه ای که در مدرسه درس می خواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزکیه لازم دارد. امام جمعه ای که می خواهد هدایت کند مردم را، باید تزکیه خودش را کند تا بتواند هدایت کند. دولتی که بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند باید تزکیه بکند خودش را. عارفی که بخواهد مردم را به معارف الهیّه دعوت کند، تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد. فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصه شیطانی در او هست، این عمل را نمی تواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید می گوید و دل، دل شیطان است که توحید را دریافت کرده است، و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته و فقه را تعلیم می کند. تا این خصیصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصی که بخواهند خودشان را تهذیب کنند، یا اشخاصی که بخواهند جامعه را تهذیب کنند.

بر عهده کی است که جامعه را تهذیب کند؟ بر عهده علما، بر عهده دانشمندان، بر عهده اندیشمندان، بر عهده ائمه جمعه، بر عهده مدرسین، بر عهده علمای بلاد. همه باید بکنند، اما آن که خودش را به این زیّ درآورده و خودش را به صورت معلم، استاد، مدرس، فقیه، دانشمند و امثال اینها نمایش می دهد، این اگر بخواهد تهذیب کند جامعه را، اول از خودش باید شروع کند، و بعداً تکلیف دارد که جامعه خودش را تهذیب کند.

اگر خودش تهذیب نشود نمی تواند جامعه را تهذیب کند. کسی که خودش فاسد است، نمی تواند کلامش را یک طوری ادا کند که مردم صحیح بشوند، تأثیر ندارد. آن وقتی کلام تأثیر دارد که از قلب مهذّب و پاک بیرون بیاید، اگر چنانچه از قلب ناپاک بیرون بیاید و از قلب شیطانی بیرون بیاید، به زبان شیطانی گفته بشود، این تأثیر نمی تواند بکند در قلب اشخاص. و اگر چنانچه قلب، قلب رحمانی شد، الهی شد، توجّه به خدا کرد، از خدا همه چیز را خواست، همه چیز را به دست او دانست، او می تواند که مردم را تهذیب کند.

و این به عهده علمای بلاد است در هر جا هستند، اندیشمندان بلاد است در هر جا هستند، مدرسین است، خبرگان است، هر جا هر کس هست. این تکلیف، ابتداءً متوجه به اینهاست و همه مردم تکلیف دارند، لکن اینها خودشان را در این معرض قرار دادند. اگر بخواهید جامعه را تهذیب کنید که این جامعه، یک جای دنیا اگر اسم از اسلام برد، مخالفت با آن نکنند باید تهذیب شان کنید، باید آشنایشان کنید به مسائل.

آقایانی که از خارج آمدند و در ایران مدتی ماندند، ای کاش در این جبهه ها می رفتند، جوان های ما را می دیدند و جنایت هایی که بر این امت اسلامی شده است می دیدند. کاش می رفتند در این زندان ها، زندانی ها را می دیدند و می رفتند زندانی های آن جا را هم می دیدند که قضیه چی است. آن وقت می رفتند به بلاد خودشان و مسائل را آن طوری که هست [بیان کنند]. ما هیچ توقع نداریم که یک کلمه ای خلاف گفته بشود، ما توقّعمان این است که این آقایان که آمده اند این جا این طور نباشد که یک اجتماعی باشد و یک صحبت هایی باشد و یک قطعنامه هایی باشد و تمام شد و رفت، هر کس وقتی رفت سر جای خودش، مشغول کارهای خودش بشود. اگر ائمه جمعه اجتماع کردند در یک مرکزی، یا ائمه جمعه خارج را خواستند و اجتماع کردند، این جور نباشد که چند تا نطق باشد و چند تا صحبت باشد و حرف های خوب هم خیلی بزنند و قطعنامه هم بعد درست کنند و یک جایی را محکوم کنند و یک جایی را هدایت کنند و درش را ببندند و بروند منزلشان بنشینند؛ این، انسان را ناکام می کند. باید آن کسی که بخواهد یک جامعه را تهذیب کند، یک ملت را تهذیب کند، یک جمعیت کوچک را تهذیب کند، دنبال کند مسائل را. وقتی که در این جا یک اجتماعی شد برای اندیشمندان، یک اجتماعی شد برای مهمانان، اجتماعی شد برای ائمه محترم جمعه بلاد و سایر بلاد خارج، اینها بعد نقشه این را داشته باشند که وقتی رفتیم به محل خودمان، چه بکنیم، اگر شما صد تا اعلامیه صادر کنید و صد تا نطق بکنید و صدتا محکوم بکنید، بعدش دنبالش را نگیرید، این تمام می شود؛ یک صحبتی کردید، یک زحمتی کشیدید، نتیجه ای هم نبردید. اما اگر بنا باشد که هر کدام در هر محلی هستید، دنبال کنید مسأله را، مفاسدی را که دیدید واقع شده است بگویید به مردم، مفاسدی را که قدرت های بزرگ بر بشریت دارند می کنند، بگویید به مردم، مسائلی را که انگل های قدرت های بزرگ دارند به مسلمین می کنند، بگویید به مردم، آنچه که در ایران دیدید، از بد و خوب هر دو را بگویید به مردم تا آنها بیدار بشوند. ملت ایران همین طور نخوابید شب و صبح پا شود، بیدار شده باشد. ملت ایران علمایش سال های طولانی زحمت کشیدند، در همان اختناق ها زحمت کشیدند، در همان کتک خوردن ها زحمت کشیدند، در همان حبس ها که رفتند زحمت کشیدند.

زحمت کشیدند، به مردم گفتند، جنایات را گفتند، هر جا رفتند گفتند، مردم هم دلشان آگاه شد و وقتی آگاه شد، البته خوب را می خواهند مردم. فطرت این است که وقتی خیری را دید، بخواهد. شما خیر و شرّ را به مردم بگویید، تا مردم به فطرت خودشان از شرّ گریزان بشوند و به خیر توجه کنند. این طور نباشد که تشریف آوردید و صحبت کردید و احسنت هم شنیدید و درش را ببندید و بروید در بلادتان بخوابید. نه! این درست نمی شود، این بدتر می کند مطلب را، برای این که، دشمن های شما می فهمند که خبری نیست، حرف است، عملی نیست، صحبت است، قطعنامه است نه عمل. دنبال قطعنامه عمل می خواهد، همان طور که در ایران بود. در ایران عمل کردند؛ جوان های ما کشته دادند، فداکاری کردند و الآن دارند می کنند. شما بروید ببینید این سنگرها را، ببینید مساجد است این سنگرها. این سنگرها مراکز عرفان است، مراکز توحید است و در این مراکز که شب آن طور مشغول هستند، روز هم آن طور فداکاری می کنند. این، برای این است که روی این جمعیت، مدت های زیاد چندین سال- بیست سال تقریباً- کار شده است؛ علمای بلاد کار کرده اند، فضلا کار کرده اند، اینها را بیدار کرده اند، متحول کردند.

اگر نبودند اینها؛ این جوان هایی که از دست ما گرفته بودند، از دست اسلام گرفته بودند و در مراکز فحشا برده بودند آنها را؛ اگر نبود این نهضتی که در ایران شد؛ این نهضت اسلامی و انقلاب اسلامی که در ایران شد، خدا می داند که آنها بنا داشتند چه بکنند.

و این امری که در ایران هست، همه جا هست؛ ما در ایران شاهدش هستیم، شما هم در بلاد خودتان الآن شاهدش هستید، ببینید که الآن از احکام اسلام آن جا چه خبر است و این جا چی است؟ اینهایی که همیشه تکذیب از ایران، و هر رادیویی را شما باز کنید از ایران تکذیب می کند، از اختناق ایران، از جنایات ایران، از زندان های ایران، از شکنجه های ایران، از کشتار بدون محاکمه، از اینها صحبت می کنند. خوب! شما ببینید در خارج، تحقیق کنید الآن این مطلب را، شما آمدید درها باز است، برای تحقیق بروید، ببینید. شما کوچه و بازار را دارید می بینید، در کوچه و بازار مردم را دارند با چه تهدید می کنند و اذیت می کنند؟ در نماز جمعه ای که شما رفتید، کسی ایستاده بود با تفنگ مردم را تهدید می کرد که بروید نماز جمعه؟ خوب! اینهاست که به ما می گویند. اگر شما در خارج از ایران، در بلاد خودتان، دیدید که مفاسد زیاد است، بدانید که اینها از این می ترسند که آن جا برگردد حال مفسده به حال مصلحت، به حال اسلام. اینها می خواهند جلوی این را بگیرند، یک سدی درست کنند، جلوی این موجی که پیدا شده است بگیرند و نگذارند که صدای ایران برسد به کشورهای دیگر. و این هم یک اشتباهی است که آنها می کنند. هر چه این بوق ها بلندتر بشود ایران قوی تر می شود. هر چه اینها ایران را متهم کنند به این که فساد دارد می کند، نمی دانم استبداد هست، فاشیستی است- امثال این عبارات- و هر تروری در عالم واقع می شود دست ایران در کار است، اینها تقویت  می کند ایران را. وقتی ملت ها دیدند که امریکا دور قصر خودش و دور کاخ سفید، سد ایجاد می کند که مبادا از ایران بروند آن جا را منفجر کنند، مردم قدرت ایران را می فهمند، می فهمند که اسلام همچو قدرتی دارد. یک دروغی آنها می گویند به خیال این که ما را تضعیف کنند، آنها دروغ می گویند. ایران مخالف با همه این مسائل است.

ایران حجت دارد، دلیل دارد. ما با قرآن داریم پیش می رویم، با نهج البلاغه داریم پیش می رویم. ما محتاج نیستیم به این که ترور کنیم، آنهایی که مخالف ما هستند الآن دارند ترور می کنند، الآن هم در ایران مشغولند، منتها نمی توانند، فرض کنید یک بقالی را می زنند، خوب! این ترور کور.

آنهایی که مخالف با ترور هستند، مرکز ترور هستند. امریکایی که این قدر از انساندوستی صحبت می کند و رئیس جمهورش آن طور از انساندوستی، انساندوست است امریکا! امریکایی که دنیا را به آتش کشیده است، امریکایی که بشر را دارد به فنا می رساند، اینها انساندوست اند؟ و اسلام این طور نیست؟! و ایران اسلامی این طور نیست؟ برادران، وقتی که می روید بیرون، مسائل را بگویید. ننشینید دیگر در خانه تا این که آنها برایش هجوم کنند، شما هجمه کنید آنها عقب می نشینند. شما ننشینید در خانه و هی ترس این که مبادا چه بشود. خوب! همین چیزی بود که در ایران بود و قدرت ایران از اکثر این بلادی که هستند زیادتر بود، لکن ایران علمایش رویش کار کردند، مردم را بیدار کردند، به مردم مصلحت را گفتند، اسلام را گفتند به مردم، مردم هم اسلام را به ذات می خواهند، مسلمانند. شما اسلام را به مردم بگویید شما احکام اسلام را، نروید سراغ احکام فقط نماز و روزه، آنها را هم باید بگویید، اما احکام اسلام که منحصر در این نیست. شما سوره برائت را برای مردم چرا نمی خوانید؟ شما آیات قتال را چرا نمی خوانید؟ هی آیات رحمت را می خوانید! آن قتال هم رحمت است برای این که می خواهد آدم درست کند. آدم گاهی درست نمی شود مرض گاهی صحیح نمی شود، الّا بِالْکَیّ؛ باید ببرند، داغ کنند تا درست بشود جامعه. باید آنهایی که فاسد هستند، از آن بیرون ریخته بشوند؛ جنبه رحمت است همه اش. منتها آقایان، بعضی ها خیال می کنند که همان رحمت این است که به آن مهلت بدهند تا بکشد آدم ها را. این رحمت است؟ از حبس ها بیرونشان کنید تا بریزند مردم را بکشند، این رحمت است؟ شما روی قرآن عمل کنید. قرآن با اشخاصی که مسلمند و معتقدند و ایمان به خدا دارند، به برادری رفتار می کند. با اشخاصی که بر خلاف این هستند آنها را می گوید بکشید، بزنید، حبس کنید؛ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ. شما همان طرفش را گرفتید، زمین هم می خورید. ما، اگر بنا باشد اسلام را به یک طرفش قبول داشته باشیم، همان جنبه باصطلاح شما رحمت، من همه جنبه هایش را رحمت می دانم، اما آنکه شما خیال می کنید که آن جنبه اش رحمت است که دزدها را بیرونشان کنیم، مفسدها را بیرون کنیم، آدمکش ها را بیرون کنیم، دست بردارید از این طور رحمت هایی که شما توهّم می کنید. اینها رحمت نیست، اینها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقایان، باید بگویید مسائل را، در بلاد خودتان که رفتید، مسائلی که خدا فرموده است، بگویید. أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ؛ این را باید به مردم حالی کنید که معنی اش چی است. ما باید چه بکنیم با آنها؟ آنهایی که هَجمه کردند به همه بلاد اسلامی و دارند همه چیز بلاد اسلامی را از بین می برند.

از آن ور آخوندهای درباریشان تبلیغ می کنند و افساد می کنند و بر ضد اسلام حرف ها می زنند، تفرقه می اندازند بین مسلمین؛ از آن طرف هم، آنها به جان مردم افتاده اند و همه چیزشان را دارند می برند. و ما هم کنار بنشینیم، تماشا کنیم؛ ما تماشاچی هستیم! ما چه کاری به این کارها داریم! ما می رویم نمازمان را می خوانیم و روزه مان را می گیریم و تمام شد! تکلیف همین است؟! امیر المؤمنین همین بود؟ سید الشهدا، اگر این فکر را می کرد که نمی رفت به کربلا، با یک عدد معدودی. این فکر را نمی کرد، این فکر غلط ما در ذهن او نبود. امیر المؤمنین، اگر بنا بود که خیر، هی مسامحه کند شمشیر نمی کشید هفتصد نفر را یکدفعه بکشد، تا آخر آن اشخاصی که قیام کرده بودند به ضدش، تا آخر، ضد اسلام بود دیگر، تا آخرشان را کشت و چند نفر دیگر فرار کردند، بعد هم آمدند آن فساد را کردند، فراری هایشان آن فساد را کردند. شما بدانید که از حبس های ما، همین اشخاصی هستند که مفسدند. ما اشخاصی که مفسد نیستند، یک آن هم میل نداریم باشند. اگر از اینها هر چه بیرون برود هر یکشان بیرون بروند آدم می کشند، آدم نشده اند اینها. ما تا کی باید خواب باشیم؟ ما تا کی ساده اندیش باشیم؟

شما آقایان چرا ساده اندیشی می کنید؟ در بلاد خودتان که می روید، بگویید به مردم، بگویید به دنیا، که با دنیا دارند چه می کنند این قدرتمندها، اینها با ضعفا دارند چه می کنند. اینها، اتیوپی که آن همه بیچاره ها دارند رنج می برند، می میرند از گرسنگی، گندم هایشان را می ریزند تو دریا، خرج سلاح هایی می کنند که همه عالم را از بین ببرند.

اینها انساندوست اند! اینها با این صورت انساندوستی می خواهند همه ما را پایمال کنند، اینها با این مجامع حقوق بشر می خواهند حقوق بشر را از بین ببرند.

من امیدوارم که خداوند به ما مرحمت کند و ما را بیدار کند، ما را بر احکام اسلام به همه جوامعش، به همه مطالبش، به همه اطرافش بیدار کند و متوجه کند. خیال نکنید که اسلام فقط این تکه است؛ نماز و روزه است فقط، نیست این طور، اگر این طور بود پیغمبر هم می نشست توی مسجدش و نماز می خواند. چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشید، جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را آن قدری که می توانست عمل کرد. امیر المؤمنین هم همین طور، دیگران هم همین طور، صلحا هم همین طورند، اشخاص بیدار این طورند. این طور نیست که بنشینند توی مسجد و کار به این کارها نداشته باشند. بنشینند توی خانه هایشان و کار به کسی نداشته باشند؛ بی طرف باشند؛ کاری ما به این کارها نداریم! اگر این منطق انبیا بود که موسی نمی رفت سراغ فرعون. اگر منطق انبیا این بود که ابراهیم نمی رفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را نمی کرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء» باید باشند بر کفار و بر کسانی که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت است بر آنها. خداوند همه ما را بیدار کند و به همه [ما] و به همه شما ان شاء الله سلامتی و نصرت عنایت کند. این بشر مظلوم را از گرفتاری هایی که از دست این قدرت های بزرگ دارند می کشند، نجات بدهد و دین و دنیای همه ما را حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 19، ص:131- 141

 

 

. انتهای پیام /*