اجازه نامه [به آقاى سيد كاظم نورمفيدى، در امور حسبيه و شرعيه ]29 دی 41
مصاحبه [با تلويزيون فرانسه درباره اوضاع ايران پس از تبعيد شاه ]29 دی 57
استفتاء [درباره صلاحيت مخالفين با قانون اساسى براى رياست جمهورى ]29 دی 58
وصيتنامه [و تعيين آقايان پسنديده و منتظرى به عنوان وصى ]29 دی 58
نامه [به آقاى پسنديده درباره اعتبار وصيت پيشين ]29دی58
سخنرانى [در جمع اقشار مختلف مردم (اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها)]29 دی 59
پاسخ استفتاء [در مورد شرط اعمال ولايت از سوى فقيه جامع الشرايط]29دی66
اجازه نامه [به آقاى سيد كاظم نورمفيدى، در امور حسبيه و شرعيه ]
زمان: 29 دى 1341/ 22 شعبان 1382
مكان: قم
موضوع: اجازه در امور حسبيه و شرعيه
مخاطب: نورمفيدى، سيد كاظم
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
الحمد للَّه رب العالمين، و الصلاة و السلام على محمد و آله الطاهرين، و لعنة اللَّه على اعدائهم اجمعين.
و بعد، جناب مستطاب عماد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى آقا سيد كاظم نورمفيدى گرگانى- دامت افاضاته- از قِبَل حقير مجازند در تصدى امور شرعيه و حسبيه كه در عصر غيبت ولى امر، از مختصات فقيه جامع الشرايط است «فله التصدي لما ذكر مع مراعاة الاحتياط»؛ و نيز مجازند در اخذ سهمين مباركين و صرف آن را در اعاشه خودشان به نحو اقتصاد، و صرف بقيه از سهم سادات عظام را در ... و صرف ثلث از بقيه سهم مبارك امام- عليه السلام- را در ترويج شرع مطاع و علوّ كلمه اسلام، و ايصال تتمه را نزد حقير براى صرف در حوزه مباركه علميه.
«و اوصيه- ايده اللَّه تعالى- بما اوصى به السلف الصالح من ملازمة التقوى و التجنب عن الهوى و التمسك بعروة الاحتياط فى الدين و الدنيا؛ و ارجو منه ان لا ينسانى من صالح دعواته»؛ و السلام عليه و على اخواننا المؤمنين و رحمة اللَّه و بركاته.
به تاريخ 22 شهر شعبان المعظم 1382
روح اللَّه الموسوي الخمينى
صحيفه امام، ج 1، ص: 132
مصاحبه [با تلويزيون فرانسه درباره اوضاع ايران پس از تبعيد شاه ]
زمان: 29 دى 1357/ 20 صفر 1399
مكان: پاريس، نوفل لوشاتو
موضوع: اوضاع ايران پس از تبعيد شاه
مصاحبه كننده: خبرنگار تلويزيون فرانسه
سؤال: [از حضرت عالى تشكر بكنم به عنوان اينكه ما را قبول كرديد كه بياييم با شما مصاحبه كنيم و تلويزيون فرانسه را. مخبر ما از تهران گزارش مى دهد كه ميليونها نفر در خيابانهاى تهران مشغول تظاهرات هستند. مى خواستيم ببينيم كه شما در جريان اين امر هستيد؟ و نظرتان راجع به اين تظاهرات عظيمى كه در تهران وجود دارد چيست؟]
جواب: تظاهرات در تهران تنها نيست؛ در ساير بلاد ايران- شهرستانهاى ايران هم هست. و نظر من اين است كه براى چندمين بار رفراندم عمومى است به اينكه نه شاه را- يعنى شاه سابق را- و نه حكومت او را و نه شوراى سلطنتى را ملت ايران نمى پذيريد. و ملت ايران حكومت اسلامى مى خواهد و همين رأى عمومى است بر اينكه حكومت اسلامى را طالب است و چيز ديگرى را غير از اين طالب نيست، حكومت ديگرى را نمى پذيرد.
[صحبت از شوراى سلطنت فرموديد؛ آقاى تهرانى آمدند به اينجا كه مى خواهند با شما ملاقات بكنند و شما را ببينند. آيا شما مى خواهيد ايشان را ببينيد و تماسى با شوراى سلطنت داشته باشيد؟]
- من تماسى با شوراى سلطنت نمى توانم داشته باشم. ايشان از من تقاضاى ملاقات كرد و گفتم به ايشان تذكر بدهند كه تا شما استعفا ندهيد از شوراى غير قانونى سلطنت، و تا اينكه اعلام نكنيد كه اين استعفا براى اين است كه قانونى نيست، من با شما ملاقات نخواهم كرد.
[همان كه فرموديد رفراندم عمومى مردم در ايران در جريان است و اين جمعيت كثيرى كه آنجا هستند مى خواهند كه شما برگرديد. تا به حال فرموديد كه هر موقعى كه وقتش برسد برمى گردم؛ در چنين صورتى چه تصميمى خواهيد گرفت؟]
- باز هم همان را تكرار مى كنم كه وقتى كه صلاح ديدم و رفتنم در آنجا اصلح بود، خواهم رفت.
[ما اطلاعاتى داريم كه اعتصاب غذا در بعضى از پادگانها و در بعضى از واحدهاى نظامى صورت گرفته. آيا فكر مى كنيد كه اين علامت اين است كه ارتش شروع كرده به برگشتن به طرف شما؟]
- ما اميدواريم كه ارتش به تمام اقشارش برگردد؛ البته قشرهايى از او رو به ملتند. لكن صلاح ارتش اين است كه همه برگردند به آغوش ملت، و با شاهى كه كنار رفت و ديگر برگشت ندارد، هيچ تماسى نداشته باشند؛ و توهّم نكنند كه بايد به شاه وفادار باشند. شاهى كه به ملت آنها خيانت كرد و اين همه جنايات به برادران آنها وارد كرد و ارتش را به صورت يك وابسته درآورد و اقتصاد ملت ما را فلج كرد و زراعت ملت ما را از بين برد، اين شاه قابل اين نيست كه به او توجه بشود؛ و ارتش بايد ارتش ملت باشد. و ما ارتش را از خودمان مى دانيم و اگر چند نفرى در آنها خيانتكارند حسابشان از سايرين خارج است. و ما اميدواريم كه همه آنها به آغوش ملت برگردند. و از آنها ما پذيرايى خواهيم كرد.
[براى مدتها شما رفتن شاه را خواسته ايد. حال كه او رفته، مى خواهيد كه دوستان شما در ايران قدرت را به دست بگيرند؛ به چه نوعى؟ به صورت قانونى يا به صورت فشار افكار عمومى- با اين تظاهراتى كه دارند؟]
- فشار افكار عمومى همان قانون است. سلطنت در ايران به آراى مردم به خيال آنها آمده است و حال آنكه از اول هم نيامده بود. قانون ما اين است كه سلطنت بايد با آراى عمومى مستقر بشود و الآن آراى عمومى خلع كرده است او را، بلكه مكرر اعلام خلع او را كرده. بنا بر اين ما همان فشار افكار عمومى- كه قانون واقعاً همان است- بايد قدرت را به دست بگيريم و حكومت را مستقر كنيم.
[طبيعتاً در چنين شرايطى سؤالات زيادى طرح مى شود و از جمله آنكه مى گويند كه شما آيت اللَّه ها در ايران به همان اندازه كه شاه ثروتمند است ثروت داريد و احياناً از كشورهاى مختلف كمك مى گيريد. اين پشتيبانى از كشورهاى مختلف از كجاست؟ و بعضى ها هم مى گويند كه به قدرت رسيدن شما برگشت به دوران گذشته است ]
- اما قضيه ثروتمند بودن روحانيين در ايران، يك مطلب بسيار كذبى است كه واضح است فساد آن. و اما اينكه از جاهاى ديگر پشتيبانى مى شود، آن هم تكذيب مى كنم و ابداً از هيچ مملكتى، از هيچ جايى به روحانيين ايران پشتيبانى نمى شود و كمك مالى نمى شود لكن مردم ايران علاقه دارند، علاقه اسلامى دارند به روحانيين ايران، و مردم ايران هر كمكى روحانيين بخواهند به آنها مى دهند و احتياج به كمكهاى خارجى ندارند.
[قسمت دوم سؤالم كه مربوط به گذشته يعنى به عقب برگرداندن است.]
- اينكه گفته مى شود كه ما مى خواهيم مملكت را به عقب برگردانيم اين مطلبى بوده است كه شاه براى اينكه دست و پا بزند و خلاص بشود از اين گرفتارى كه دارد منتشر كرده. ما با جميع آثار تمدن موافقيم و مايليم كه مملكت ما مجهز بشود به جميع آثار تمدن لكن نه به آن طور كه شاه عمل كرد. شاه تمام آثار تمدن را در ايران به يك آثار فاسدكننده مفسد درآورد: سينماها را محل فساد درست كرد، اخلاق جوانهاى ما را فاسد كرد، مراكز فحشا را زياد كرد، مراكزى كه جوانهاى ما را عادت به چيزهاى باطل مثل هروئين مى كند زياد كرد؛ و ما با اينها مخالفيم. و اما با آثار تمدن و پيشروى به هيچ وجه مخالف نيستيم، با پيشرويهاى شاه مخالفيم كه پيشرويهاى او ما را به عقب برگردانده؛ و حالا سالهاى طولانى بايد ايران زحمت بكشد تا اينكه ايران را به حالى برساند كه ترميم بكند اين فسادهايى كه شاه در ايران ايجاد كرده و اين خرابى هايى را كه به بار آورده.
[اجازه بدهيد كه از طرف تلويزيون فرانسه از شما تشكر بكنم كه ما را اينجا پذيرفتيد آيا فكر مى كنيد آن روزى كه از اينجا برويد متأسف خواهيد بود از اين محل، از اين مكان؟]
- محل براى من هيچ مطرح نيست. من هر جا بتوانم خدمت بكنم به انسانيت، خدمت بكنم به ملت خودم، آنجا براى من خوب است. تا اينجا بتوانم خدمت بكنم علاقه دارم كه اينجا باشم؛ وقتى اينجا نتوانم خدمت كنم علاقه اى به اينجا ندارم؛ به آنجا دارم كه بتوانم خدمت بكنم
صحيفه امام، ج 5، ص:498- 500
استفتاء [درباره صلاحيت مخالفين با قانون اساسى براى رياست جمهورى ]
زمان: 29 دى 1358/ 1 ربيع الاول 1400
مكان: قم
موضوع: صلاحيت رئيس جمهور
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
[حضور محترم آيت اللَّه العظمى امام خمينى- دامت بركاته
پس از اهداى سلام و تحيت، آيا كسانى كه به قانون اساسى رأى نداده اند و با آن مخالفند، مى توانند رئيس جمهور شوند؟ جمعى از مؤمنين ].
بسمه تعالى
كسى كه به قانون اساسى رأى مثبت نداده، صلاحيت رياست جمهورى ايران را ندارد. روح اللَّه الموسوي الخمينى
صحيفه امام، ج 12، ص: 119
وصيتنامه [و تعيين آقايان پسنديده و منتظرى به عنوان وصى ]
زمان: 29 دى 1358/ 1 ربيع الاول 1400
مكان: قم
موضوع: تعيين وصى مطلق
مخاطب: ورثه امام خمينى
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
غُرّه ربيع الاول 1400
أشهد ان لا اله الا اللَّه و ان محمد رسول اللَّه و الائمة عليهم السلام ائمةٌّ معصومين و ان ما جاء به النبي حقٌّ.
قبلًا در نجف اشرف كه بودم براى امور ايران، چهار نفر از آقايان علماى اعلام را وصى خود قرار داده بودم. اينك كه در قم هستم وصيت سابق را لغو نمودم، و وصى خود قرار دادم حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى پسنديده، اخوى مكرم و جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى- دامت افاضاتهما- را راجع به جميع امور، خصوصاً مربوط به وجوه شرعيه كه در نزد خودم و آقاى پسنديده يا جاى ديگر است.
كسى حق مزاحمت با آنان را ندارد، و اين دو نفر وصى مطلق من هستند.
اميد است ان شاء اللَّه تعالى موفق و مؤيد باشند. و مقدار جزئى وجه شخصى من هست كه در طبقه بالاى محلى كه وجوه در آنجا است، مى باشد؛ در طرف راست آن محل؛ آنچه در آنجا است به مخدره مادر احمد بدهند.
از فرزندانم مى خواهم كه با هم با صلح وصفا عمل كنند. و از احمد مى خواهم كه با مادر و خواهرانش با كمال خوبى عمل نمايد. و همه از مادرشان اطاعت كنند. و از همه مى خواهم كه با حسين و مريم خوشرفتارى كنند.
و اميدوارم كه همه سلامت باشند، و در اطاعت خداى تعالى از خداوند تعالى توفيق همه را خواهانم.
روح اللَّه الموسوي الخمينى
صحيفه امام، ج 12، ص:120- 121
نامه [به آقاى پسنديده درباره اعتبار وصيت پيشين ]
زمان: 29 دى 1358/ 1 ربيع الاول 1400
مكان: قم
موضوع: اعتبار وصيت پيشين
مخاطب: پسنديده، سيد مرتضى
بسمه تعالى
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى پسنديده- دامت بركاته
وصيت سابق در موضوع آنچه مربوط است به امور شخصيه كه چيزهايى راجع به مادر احمد سفارش شده بود به قوّت خود باقى است. و السلام عليكم و رحمة اللَّه.
غُرّه ربيع الاول 1400
روح اللَّه الموسوي الخمينى
صحيفه امام، ج 12، ص: 122
سخنرانى [در جمع اقشار مختلف مردم (اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها)]
زمان: پيش از ظهر 29 دى 1359/ 12 ربيع الاول 1401
مكان: تهران، جماران
موضوع: اغفال جهان سوم در جهت استثمار آنها و لزوم بيدارى و تلاش براى رهايى از وابستگيها
حضار: گروهى از كارگران و كارمندان چاپخانه 17 شهريور، كاركنان صنايع دفاع ملى و پرسنل انبارهاى نيروى هوايى و قصر فيروزه، پرسنل سپاه پاسداران اصفهان و كميته انقلاب اسلامى بُرازجان
بسم اللَّه الرحمن الرحيم
توطئه براى اغفال ملتهاى جهان سوم
توجه به اين نكته و تذكر اولًا لازم است. ملتى كه بخواهد سر پاى خود بايستد و اداره كشور خودش را خودش بكند، لازم است كه اول بيدار بشود. در سير الى اللَّه هم اهل معرفت گفته اند كه يَقْظه- بيدارى- اوّل منزل است. در طول تاريخ، در اين سده هاى آخر، كوشش شده است كه ملتهاى جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصيت خودشان نباشد. و شخصيت خودشان را اصلًا وابسته به غير بدانند. اين قضيه از سالهاى بسيار طولانى بوده است، و هى دائماً رشد كرده است تا اين اواخر به رشد تمام رسيده بود. من يك قصه شنيدم كه مال شايد صد سال پيش از اين باشد. صد و بيشتر از صد سال از شيخ ما مرحوم آيت اللَّه حائرى- رحمة اللَّه- نقل شد كه من بچه بودم. فرموده بودند من بچه بودم در يزد، و تازه اين لامپها را لامپاهايى كه آن وقتها بود آورده بودند و يك جلسه اى درست كرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و اين لامپها را گذاشته بودند. يك پله هايى درست كرده بودند و اين لامپها را گذاشته بودند آنجا؛ آن بالا. مردم تازه مى ديدند او را. چراغشان قبلًا چراغهاى غير از آن ترتيب بوده، و يك نفر فرنگى هم آنجا بود. اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اين پله ها مى رفت بالا و آن ماشه لامپها را حركت مى داد. اين يك قدرى نورش مى رفت بالا، مردم صلوات مى فرستادند. بعد مى آمد پايين يك قدرى مى ماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره مى رفت بالا آن را مى كشيد پايين، مردم باز تظاهر مى كردند. اين از آن وقتها مطرح بوده است كه ما حتى نمى توانيم پيچ يك چراغ را بالا ببريم. اين بايد فرنگى اين كار را بكند. بايد از خارج فرنگيها بيايند و دستشان را اين طور كنند تا اين ماشه چراغ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اين طور كنند تا پايين بياورد. كم كم در همه طبقات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمه آتاتورك را در تركيه- آن وقت كه تبعيد بودم به آنجا- ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا كرده بود. و آنجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. باصطلاح، آتاتورك يك مرد مثلًا روشنى، يك مرد كذايى بوده. و در كشور ما هم بعضى از روشنفكرها- به اصطلاح- گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدم اروپايى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم. ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتى داريم، مسلمانها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مى توانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را، نمى توانيم و تا بيدار نشويم، نمى خواهيم.
ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادر بر تحققش نيستيم. ملت ما فقط لُولِهِنْگ مى تواند بسازد. كار ديگر از او نمى آيد. باور كرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرتهاى پيشرفته و بزرگى كرده بودند. و تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرتها كرده بودند به اينكه ما بايد همه چيزمان از خارج باشد. و ما باورمان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است. همان طور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مى گفته است كه آلمان يك نژاد برتر است، و بعضى از نويسنده هاى ما نوشته بودند كه عَمَله اى كه در آلمان هست و بيلش را دستش گرفته و لب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيده بسيارى هست به اينكه براى اداره مملكت مثلًا امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر و بالاتر مى تواند عمل بكند. اين طرز فكر، ما را آن طور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اين بود كه اصلًا از ما كارى ساخته نيست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود مستشار لازم دارد. از امريكا يا از اروپا بايد مستشارانى بيايند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند.
ما راجع به صنايع اصلًا نبايد صحبتش را بكنيم. ما يك ملت لولهنگ ساز هستيم. ما نسبت به صنايع اصلًا نبايد صحبت بكنيم. اين صنايع دربست به عهده اروپاييها و امريكاييهاست.
ما تا بيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسان هستيم، و ما هم شخصيت داريم و ما هم ملتهاى بزرگ هستيم، ما هم، مسلمين هم يك ميليارد تقريباً جمعيت با همه وسايل دارند، تا اين معنا را ما باورمان نيايد، نمى رويم دنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دستشان را دراز كردند پيش يك جمعيتهاى ديگر كه بده به ما، تمام همّشان اين بود كه هر چه مى خواهد از خارج بيايند و بدهند به شما و ذخاير شما را از اينجا ببرند در ازاى آن چيزى كه مى دهند، اين ملت اگر يك ميليون سال هم زندگى بكند همان حال اوّل است، تنبل بار مى آيد، بى اراده بار مى آيد. اين تبليغات دامنه دارى كه كردند و حالا هم باز مى كنند به گوش شما نبايد برود. شما بايد بيدار بشويد و از اين خوابى كه بيشتر از چند صد سال به ما تزريق كردند و ما را خواب كردند. اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم. بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر و رژيمهاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما. منتها آنها با تبليغاتشان ما را جورى كردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هر چه مى خواهيم از آنجا براى ما بيايد. اگر ما بيدار بشويم كه ما هم موجودى هستيم مثل ساير موجودات و ما هم انسانى هستيم مثل ساير انسانها و نژاد ما هم نژادى هست مثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براى خودمان وسايل زندگى را فراهم كنيم، خودمان براى خودمان كار بكنيم، اگر دستمان را از شرق و غرب كوتاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم، ياد بگيريم لكن بعد از ياد گرفتن خودمان كار بكنيم، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يكى گليمى هم كه مى خواهيم، يك پتويى هم كه مى خواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مى خواهيم از آنجا بياورند، اگر ما به اين معنا توجه كنيم و بيدار بشويم، دنبال بيدارى، اراده پيش مى آيد كه ما بخواهيم كه خودمان وسايل اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان.
بايد كارهاى خودمان را انجام بدهيم. مدتى مى گذرد و ما خودمان صنعتگر خواهيم شد. آنهايى كه اين صنعتهاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسانهاى يك سر و دو گوشى هستند كه مثل ساير انسانهايند منتها قبل از ما بيدار شدند و ما را خواب كردند. قبل از اينكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند. و همّ خودشان را صرف اين كردند كه با ايادى خودشان مستقيماً يا به غير مستقيم ما را غافل كنند. ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمى توانيد. حتى تزريق كنند كه شما نمى توانيد حكومت كنيد. شما نمى توانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد. شما نمى توانيد يك نظام صحيح داشته باشيد. شما نمى توانيد يك صنعتى داشته باشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم، هر چه فرياد بزنيم فايده ندارد. شعارها فايده ندارد. آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه. البته در يك انقلابى و در يك نهضتى اوّلش شعارهاست كه اين نهضت را به پيش مى برد. و اگر آن شعارها نباشد، انقلاب نمى تواند پيش ببرد، لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايد عمل كرد.
بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد. يك دستمان طرف غرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد. تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است ما وابسته هستيم. ما كه مى خواهيم وابسته نباشيم بايد اول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم. ما مى توانيم كار انجام بدهيم.
شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصل بشود و انقلاب، كم شخصى بود، كم كسى بود كه احتمال اين را حتى بدهد كه مى شود براى قدرتهاى بزرگ غلبه كرد. آن هم يك ملتى كه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد. اين يك مسئله اى بود كه باور كسى نمى آمد. لكن شما ديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالش شد. وقتى ملت بيدار شد كه نبايد اين ابرقدرتها در اينجا حكومت كنند و نبايد وابستگان آنها در اينجا حكومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آن وقت داشتند در عين حال همين سرو پابرهنه هاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و با وحدت كلمه و با بيدارى، دشمن را از صحنه بيرون كردند. اگر ملت ما در اين طول مدّت اين بيست، سى سال، از بيست سال به اين طرف باز همان بودند كه از پاسبان مى ترسيدند، اگر يك وقتى مى خواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كه بروند، از اسم شاه كذا مى ترسيدند، اگر اينها همانها بودند، نمى توانستد قيام كنند و اين واقعه را، اين واقعه اعجازآميز را به وجود بياورند. اوّل بيدار شدند. با نطق ناطقين، نويسندگان، بيدار شدند. يعنى نويسندگان متعهد. بعد كه بيدار شدند اراده كردند. خواستند. دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد. و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مى شود. ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى- اسلامى باشد. اين را خواست و اين شد. البته نمى گويم كه الآن ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم. لكن اين را مى گويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد، آن رفت از بين. و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت. و ما الآن در اوّل قدم هستيم. و بايد كوشش كنيم، همه ملت كوشش كنند، همه ملت كوشش كنند، هر كس در هر جا كه هست كوشش كند. و كوشش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. اگر دهقانهاى ما در صحراها و در هر كجا كه هستند اين معنا را بفهمند كه كوشش بايد كرد تا وابسته نبود، و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتر بشود. اگر آنها در بيابانها اين معنا را احساس كنند، اراده مى كنند كه وابسته نباشند، و اراده مى كنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند. و اگر در كارخانه هاى ما اين معنا را متنبّه بشوند كه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجام بدهيم، آنها كوشش مى كنند كه كارخانه ها را بهتر راه ببرند. و اشخاصى كه مغز تفكر صنعتى دارند اين مغزها را به كار مى اندازند. و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براى خودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم- چه صنعت بزرگ، چه صنعت كوچك را- خودمان بايد درست بكنيم، اين مبدأ عمل مى شود كه بعد از آن بيدارى و اين اراده راه بيفتند، و مشغول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند.
شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طيّاره درست كنيد. ميگ درست كنيد. البته الآن نمى شود، اما مأيوس نباشيد از اينكه مى توانيم درست كنيم. بايد بيدار بشويد، برويد دنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد. وقتى اين فكر در يك ملتى پيدا شد و اين اراده در يك ملتى پيدا شد، كوشش مى كند و دنبال كوشش اين مطلب حاصل مى شود. يأس از جنود ابليس است، يعنى شيطانها انسان را به يأس وامى دارند. همين ابليس هايى كه مى بينيد در طول تاريخ ملتهاى ضعيف را مأيوس كرده اند. همينهايى كه به ملتهاى ضعيف تزريق كردند كه ما هيچ نمى دانيم و هيچ نمى توانيم. همينهايى كه به ملتهاى ضعيف به واسطه وابستگيشان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم. ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يك كسى بيايد. كارخانه هايمان هم بايد از غرب بيايد راهش بيندازد. ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم. و اميد، كه از جنود اللَّه است در خودمان زنده بكنيم. به خودمان اميدوار باشيم. تكيه به اراده خودمان بكنيم. تبع اراده ديگران نباشيم.
لكن همه با هم مجتمعاً اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهايى كه در ارتش هستند، در قواى مسلّح هستند، با هم هماهنگ باشند، و با هم بخواهند كه ارتششان قوى باشد، و ارتششان قواى مسلّحه شان را خودشان اداره كنند. و مى توانند و مى بينيد كه توانستند و مى توانند. و آنهايى كه در كارخانه ها هستند و در كارگاهها هستند و در امور صنعتى هستند، خودشان بگويند ما خودمان مى كنيم و مى توانيم.
اميد در خودتان ايجاد كنيد. نويسنده هاى ما، گويندگان ما همه شان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند. مأيوس نكنند ملت را. بگويند توانا هستيم. نگويند ناتوان هستيم.
بگويند خودمان مى توانيم و واقع همين طور است، مى توانيم. اراده بايد بكنيم.
نويسنده هاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستاده در مقابل شرق و غرب و نمى خواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنها بدهند كه مى توانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسنده ها، اين گوينده ها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه به جان هم بريزند، با هم اميد در ملت ايجاد كنند.
اطمينان در ملت ايجاد كنند. استقلال روحى در ملت ايجاد كنند. اگر اين خدمت را اين رسانه هاى گروهى، اين مطبوعات، اين نويسندگان، اين گويندگان، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند ما تا آخر پيروز هستيم. و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداى اسلام و استقلال كشورش كرده ماها كه گوينده هستيم، نويسنده هستيم، آنهايى كه در مطبوعات چيز مى نويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مى كنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد، و بايد مطمئن كرد ملت را.
اطمينان داشته باشيد كه اگر بخواهيد مى شود. و اگر بيدار بشويد مى خواهيد. شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژِرْمَن از نژاد آريا بالاتر نيست. و غربيها از ما بالاتر نيستند، زودتر كار راه انداختند. مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الآن صنعت او مقابله مى كند با امريكا. هندوستان بيدار شد با اينكه از همين نژادهايى بود كه غير عربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مى گفتند اينها ابَر هستند و اينها نمى توانند، وقتى ملتشان خواست شد، شما هم بخواهيد مى شود. خواستيد كه سلطنت جائر پهلوى نباشد و شد و از بين رفت. خواستيد كه قدرتهاى ديگر بر شما و بر ذخاير شما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الآن سلطه ندارند.
بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولتها؛ تضعيف نكنيد دولت را. تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگزار هستند. تمام اين اشخاصى كه الآن مشغول كار هستند اينها خدمت به شما و ملت ما مى كنند. در صدد نباشيد كه اين گروه، آن گروه را عقب بزند و آن گروه، اين گروه را. هم در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور را اداره كنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهايى هستم كه به اين كشور خدمت دارند مى كنند. متأثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مى كنند، دستهايى كه مى خواهد اين كشور را باز به عقب بزنند، اينها را روبروى هم قرار داده است، و هر كدام به ديگرى اشكال مى كنند. به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت را به جلو ببريد. اين ملت را بيدار كنيد. ارتش را تقويت كنيد. دادگاهها را تقويت بكنيد. البته اصلاح هم بايد بشود. اشخاصى كه در رأس دادگاهها هستند تقويت كنيد. تا آنها بتوانند كارهاى خودشان را انجام بدهند. اشخاصى كه در رأس ارتش و قواى مسلّحه ديگر هستند تأييد كنيد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند. تا بتوانند قواى مسلّحه كارهايى كه بر آنها محوّل است بخوبى انجام بدهند. مجلس را كه در رأس همه امور است تقويت كنيد. و دنبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند.
من با همه اين گروهها هيچ، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم. ولى با همه اين گروهها موافقم مادامى كه در پست هاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملت ما الآن اشخاصى هستند گروهكهايى هستند كه مى خواهند يكى يكى اينهايى كه مشغول خدمت به اين مملكت هستند از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند.
بايد توجه داشته باشيد كه اينها كه آمدند و مطلبى را گفتند مُچِشان را بگيريد كه اين آقايى كه تو مى گويى فلان است، دليلت چه است؟ ببينيد چه خواهد گفت. آن كسى كه مثلًا در ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مُچش را بگيريد كه دليل شما بر اين مطلب چه است؟ آن كه در رأس دادگاهها هست اگر به او اشكال كردند مچشان را بگيريد بگوييد دليلت بر اين مطلب چه است؟ آن وقت خواهيد فهميد كه دليلى در كار نيست. فقط اين است كه تبليغات است، كه مى خواهند شخصيتها را بشكنند، و مى خواهند نتيجه از آن بگيرند. و مع الأسف ملت ما توجه به اين مسأله، بسياريشان كم دارند. به اين تبليغات سوئى كه نسبت به بعضى از اين روحانيون كه مشغول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مى كنند باور مى كنند. اشخاصى را كه من بيش از بيست سال است مى شناسم و مى دانم چه اشخاصى هستند لكه دار مى كنند. اينها از عيوبى است كه در كشور ما هست. اشخاصى كه در ارتش الآن دارند خدمت مى كنند، در ژاندارمرى خدمت مى كنند، در پاسدارى دارند خدمت مى كنند، در بسيج دارند خدمت مى كنند، كميته هايى كه دارند خدمت مى كنند، همه اينها الآن خدمتگزار هستند، البته در هر قشرى و جمعيتى پيدا مى شوند بعض اشخاص غير صالح. نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدم غير صالح پيدا شد تمام آن گروهها را بكوبيم. نبايد ما بدون دليل و بدون شاهد يك مطلبى را قبول بكنيم. بعضى از فلاسفه مى گويند كه كسى كه بى دليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است. و صحيح است. انسان نمى تواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مى شنود همين طورى خودبخود قبول كند. اشخاصى كه مى خواهند الآن شخصيتهايى كه در اين مملكت مشغول خدمت و در رأس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اين كشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤثر، و آن كنند كه سابق بود. ملت ما بايد هوشيار باشد و هيچ مطلبى را بى دليل قبول نكند. همين كه يك كسى گفت فلان چه جور است، بايد بگويند به چه دليل مى گويى؟ دليلش را از او بپرسند. اگر بى دليل يك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارج اند. انسان بايد هر مطلبى را كه مى شنود دليل براى آن اقامه بشود. ما خدا را با دليل قبول كرديم، بى دليل قبول نكرديم. و ما انبيا را با دليل قبول كرديم، بى دليل قبول نمى كنيم. ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها را خائن مى دانيم. كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور كردند شاهدش همان بود كه مى ديديد. ولى يك نفر آدم، هر كس مى خواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسب باشد، يك بازارى باشد، يك ادارى باشد، اگر به ما گفتند اين فلان است بايد دليل اقامه كند. بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكت ما را بگويند؛ نه عُرْضه حكومت كردن دارند و نه عُرْضه اينكه دادگسترى را اصلاح كنند دارند و نه عُرْضه اينكه مجلس را اداره كنند دارند. اين مسائل مصيبت بار است و اشخاص توجه ندارند. و غالباً هم آن اشخاصى كه اين حرفها را مى زنند غرضمندند يا گول خورده اند.
برادرهاى من! خواهرهاى من! توجه بكنيد كه مسئوليت داريم امروز، مسئوليت هاى بزرگ داريم ما. اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يك جمهورى اسلامى در مملكت ما تحقق پيدا كرده است، اگر اين از دست ما برود همه ما مسئوليم. اگر قلمهايى كه در روزنامه ها به ضد هم چيز مى نويسند كمك كنند براى از بين رفتن جمهورى، همه مسئولند ما مسئوليم. و ما اسلام، امانت است پيشِمان. احكام اسلام امانت است پيشِمان. و نبايد با سر قلمها خيانت كنيم بر اين امانت. و نبايد با زبانها خيانت كنيم به اين امانت. و نبايد با قلمها و قدمها به اين امانت بخواهيد خيانت كنيم. اگر بخواهيد كشورتان مستقل باشد، اگر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد، بايد از اين طور مناقشات دست برداريد. و همه نظر حَسَن بكنيد. و برادروار همه با هم كمك بكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد.
و السلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته.
صحيفه امام، ج 13، ص:531- 540
پاسخ استفتاء [در مورد شرط اعمال ولايت از سوى فقيه جامع الشرايط]
زمان: 29 دى 1366/ 28 جمادى الاول 1408
مكان: تهران، جماران
موضوع: شرط اعمال ولايت از سوى فقيه جامع الشرايط
مخاطب: خاتم يزدى، عباس- توسلى، محمد رضا عبايى خراسانى، محمد- كشميرى، محمد جواد- قاضى عسكر، سيد على (نمايندگان امام خمينى در دبيرخانه مركزى ائمه جمعه)
[حضرت آيت اللَّه العظمى امام خمينى، رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى. پس از اهداى سلام و تحيت، در چه صورت فقيه جامع الشرايط بر جامعه اسلامى ولايت دارد. أدام اللَّه ظلّكم على رؤوس المسلمين.
نمايندگان حضرت عالى در دبيرخانه ائمه جمعه سراسر كشور، عباس خاتم يزدى- توسلى- عبايى- كشميرى- قاضى عسكر].
بسمه تعالى
ولايت در جميع صور دارد. لكن تولى امور مسلمين و تشكيل حكومت بستگى دارد به آراى اكثريت مسلمين، كه در قانون اساسى هم از آن ياد شده است، و در صدر اسلام تعبير مى شده به بيعت با ولىّ مسلمين.
روح اللَّه الموسوي الخمينى
صحيفه امام، ج 20، ص: 459
.
انتهای پیام /*