بگذارید بازی کنند

بگذارید بازی کنند

امام نسبت به نوه ها هم همان طور که نسبت به اولادها آزادی می دادند هستند...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:41
از ما اجازه می گرفتند

از ما اجازه می گرفتند

اگر زمانی وارد اتاق امام می شدیم و ایشان مشغول خواندن قرآن بودند از ما اجازه می گرفتند که خواندن آن صفحه را تمام کنند...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:40
همیشه لبخند می زدند

همیشه لبخند می زدند

هر کس از خانواده امام که به دیدار ایشان می رفت احساس می کرد که آقا خیلی دوستش دارد...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:39
ما را به گذشت دعوت می کردند

ما را به گذشت دعوت می کردند

در خانه امام ،کمتر اختلافی پیش می آمد.اگر هم موردی بود سعی می کردیم که آقا متوجه نشوند...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:38
نگاهشان پر محبت بود

نگاهشان پر محبت بود

هر وقت گرفتاری زیاد پیدا می کردیم بی اختیار پا می شدیم و می آمدیم نزد ایشان...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:37
خودشان از اتاق بیرون می روند

خودشان از اتاق بیرون می روند

اینکه من می گویم امام نصیحت نمی کنند ؛یعنی مثلاً وقتی ایشان به رادیو گوش می کنند و ما با هم دیگر در حضورشان صحبت می کنیم امام بلند می شوند و توی حیاط می روند و رادیو گوش می کنند...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:14
چرا داد می کشید؟

چرا داد می کشید؟

یکبار یکی از بستگانمان در چند سال پیش(در زمان بنی صدر)آمدند خدمت امام.تابستان بود و ما توی حیاط بودیم...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:13
ناهار خورشت دارید؟

ناهار خورشت دارید؟

وارد اتاق امام که شوید ،انگار وارد بهشت شده اید چون بوی عطر می دهد...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:12
تنها جلوی پایشان روشن بود

تنها جلوی پایشان روشن بود

در دل شب هنگامی که امام برای نماز شب برمی خاستند لامپ را روشن نمی کردند...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:9
زهرا فوراً بیاید او را ببینم

زهرا فوراً بیاید او را ببینم

وقتی که آیت الله خاتمی پدر همسرم فوت کرد ،من برای شرکت در مراسم سوگواری ایشان به یزد رفتم...

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:8
برای مادرتان هدیه بخرید

برای مادرتان هدیه بخرید

یک روز ،روز مادر بود.آقا به ما پولی دادند که به مناسبت آن روز با آن پول برای مادرانمان چیزی بخریم و به آنها تقدیم کنیم.

چهارشنبه, مهر 25, 1397 13:4
صفحه 4 از 4 1 | 2 | 3 | 4