کد مطلب: 3554 | تاریخ مطلب: 26/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 26 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  26 آذر ماه

مصاحبه [با خبرنگاران خارجی (وضع اقلیتها در ایران- صدور انقلاب)] 26 آذر 58

سخنرانی [در جمع مسئولان و فرماندهان سپاه (آفات انقلاب- عمل به قانون)] 26 آذر 58

حکم [انتصاب آقای هبة اللَّه یکتایی به سمت امامت جمعه خلخال ]26 آذر 58

اطلاعیه دفتر امام خمینی [ (لغو راهپیمایی حمایت از امام)] 26 آذر 59

سخنرانی [در جمع گروهی از جانبازان و پاسداران (تجلیل از معلولان و پاسداران)] 26 آذر 59

سخنرانی [در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی (توطئه منعزل کردن اسلام)] 26 آذر 62

نامه [به آقای لطف اللَّه صافی، دبیر شورای نگهبان (حدود اختیارات دولت)] 26 آذر 66

 

مصاحبه [با خبرنگاران خارجی (وضع اقلیتها در ایران- صدور انقلاب)]

زمان: 26 آذر 1358/ 27 محرم 0041 مکان: قم

موضوع: وضع اقلیتها در حکومت اسلامی- صدور انقلاب- محاکمه شاه

مصاحبه کننده: خبرنگاران مسلمان مقیم انگلستان، خبرنگاران آفریقایی و آسیایی

سؤال: [وضع اقلیتها در حکومت اسلامی چگونه است و آیا با داشتن اقلیتهای متعدد در کشور، حکومت به شکل فدرال در یک دولت مرکزی با قدرت، ترجیح نخواهد داشت؟].

جواب: بسم اللَّه الرحمن الرحیم. اقلیتها یک وقت گفته می شود به اقلیتهای مذهبی که در ایران این اقلیتها هست. آنها با سایر افراد ایران در همه چیز مشترک و حقوقشان به حسب قوانین داده می شود. و در حکومت اسلامی آنها در رفاه و آسایش و آزادی هستند. و یک وقت گفته می شود و مراد این است که طوایفی که در ایران هستند، مثل کرد و لر و ترک و فارس و بلوچ و امثال اینها. این را البته من میل ندارم که اسمش را اقلیتها بگذارند. برای اینکه این کانّه یک جدایی بین برادرها از آن فهمیده می شود و در اسلام همچو جدایی ابداً مطرح نیست. جدایی نیست ما بین دو تا مسلمی که با دو زبان صحبت می کنند. مسلمی که عرب است، مسلمی که عجم است. این مسائل بسیار محتمل است که از دستهایی که می خواهند ممالک اسلامی با هم وحدت پیدا نکنند پیش آمده است. قضیه عرب را پیش کشیده اند و عجم را. در داخل ممالک، قضیه کرد را و عرب را، و فارس را. در مملکت ما قضیه کرد و عرب و لر و ترکمن و بلوچ و امثال اینها را پیش کشیده اند مخالفین ما که دارای مطالعات زیادی در این مملکتها هستند. اینها به آنجا رسیدند که چنانچه اسلام به آن طوری که هست پیاده بشود و آن طوری که اسلام دعوت کرده است تحقق پیدا بکند، تمام این قدرتهایی که در عالم هستند، اینها منعزل می شوند. و قدرت بالاتر از همه قدرتها به دست مسلمین که جمعیتشان اکثر هم هست، ذخایرشان بیشتر هم هست می افتد. از این جهت در یک سطح وسیعی اینها بین عرب این ناحیه، ترک آن ناحیه،   فارس این ناحیه، اینها جدایی می خواهند بیندازند و لهذا بر خلاف منطق اسلام، این ملیتها پان ایرانیسم، پان ترکیسم، از این ایسمها درست می کنند. و مقصد آنها این است که اینجا اسلام و منطق اسلام نباشد. و ملیتها را پیش بکشند و جدا کنند اسلام را، بعض طایفه اش را از طایفه دیگر. اقلیتهای مثلًا کرد و ترک و کذا اصل قاعده اش این است که در ایران مطرح نباشد اینکه این اقلیتی است، آن یک اقلیتی است، این یک اکثریتی است. مگر اینها از هم جدا هستند؟ اخوت اسلامیشان مگر یکی نیست؟ و علاوه، من یک مطلب دیگری هم باید تذکر دهم و آن اینکه این حرف را که پیش آمده است:

کردها می گویند که حق کردستان را بدهید. فرض کنید که بلوچ هم می گویند حق بلوچ را بدهید و همین طور، این برای این است که فرم حکومتهایی که در ایران حکومت کردند یک حکومت ظالمانه بوده است. و چون این حکومتها اکثراً یا دائماً از یک قشر بودند، فارس مثلًا بودند، از این جهت به حوائجی که باید به کرد بدهند نمی دادند یا کم می دادند. حاجتهای بلوچ را برنمی آوردند یا کم برمی آوردند. و همین طور بختیاری و همین طور سایر قشرها. آنها رژیمهای غیر اسلامی بودند. رژیم شاهنشاهی یک رژیم طاغوتی غیر اسلامی بود. از این جهت این اختلافات در بطن کشور پیدا شد و این تبعیضها هم مع الأسف پیدا شد.

اگر حکومت اسلامی به آن طور که خدای تبارک و تعالی مقرر فرموده است شرایط حاکم را، شرایط مأمورین دولت را، کیفیت حکومت را آن طوری که در اسلام مقرر است، همان طوری که در صدر اسلام بود که حکومت نسبت به تمام افراد به یک نظر و قانون نسبت به تمام افراد یک طور جریان دارد، حکومتی که رئیس حکومت را به دادگاه می خواهد و می رود به دادگاه. در زمان علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- که اختلافی بین ایشان و یک نفر از افراد ذمّی، یهودی پیدا شد، همان قاضی که خود ایشان تعیین کرده بودند، احضار کرد حضرت را. حاکم وقت را احضار کرد، ولیّ امر وقت را احضار کرد.

ایشان هم رفتند. وقتی هم رفتند آنجا قاضی می خواست یک احترامی بگذارد. حتی به اینکه کنیه حضرت را ذکر کند. به حسب نقل، این است که ایشان گفتند نه. قاضی باید نسبت به همه علی السّوا باشد، نظرش یک جور باشد. از آداب قضای اسلامی یکی این است که وقتی نگاه هم می خواهد بکند به طرفین، یکی را بیشتر نگاه نکند از دیگری، علی السّوا باشد. در نشستن جوری نباشد که یکی بالاتر بنشیند، یکی پائین تر بنشیند. اگر یک همچو حکومت اسلامی که در آرزوی ماست، آمال ماست، آمال اسلام است، آمال ائمه اسلام و خلفای اسلام از اول بوده است، اگر یک همچو حکومتی پیدا بشود، من مطمئنم که این صحبتهای حق من و حق تو از بین خواهد رفت. برای اینکه همه یک روال اند. همه یک جور حق دارند. حق ندارد حاکم و ولیّ امر در وقت، یک ناحیه را بیشتر به آن توجه بکند تا ناحیه دیگر. حق ندارد یک طرف از کشور را زیادتر از طرف دیگر کشور آباد کند. حق ندارد حتی یک جایی را کمتر از جای دیگر فرض کنید که خیابان کشی کند یا اسفالت کند. اگر یک همچو حکومتی که آرزوی ماست پیدا بشود، گمان نکنم که نه کرد و نه ترک و نه فارس و نه عرب و نه سایرین این مسائل را پیش بیاورند. این مسائل از اینجا پیش آمده است که دولتها اسلامی نبودند، اجحاف می کردند. وقتی بین تهران و پاوه فرق نباشد، بین اصفهان با ترکمن، محل ترکمنها فرقی نباشد در حکومت کردن، در قضاوت کردن، در اجرای قوانین، در اجرای برنامه ها، آن وقت چه نظری دیگر هست به اینکه، ما محل دست خودمان باشد یا دست آنها باشد.

این حرفها از آنجا پیدا شده است که ظلم شده است به آنها. حالا چون این حرفها پیدا شده است، خوب ناچار ما هم تا یک حکومت اسلامی به همان معنایی که می خواهیم پیش نیاید، برای اینکه آقایان خیال نکنند که بنای بر این است که خیر، یک حکومت مرکزی هر کاری دلش می خواهد بکند، با هر قشری هر کاری می خواهد بکند، ما هم بنای بر این داریم که امور هر طرفی، هر جایی، خود اهالی آنجا، خود آن کسانی که در آنجا قرار داده می شوند، امور آنجا را خود آنها راجع به امور تعمیر و راجع به امور زراعت و راجع به امور مثلًا شهرداری و راجع به تعیین مثلًا بعض از اجزا اینها خودشان تعیین کنند. و من به همه دارم عرض می کنم این را، تا آن وقتی که حکومت اسلامی آن طور که دلمان می خواهد حاصل نشده است، شما میل دارید و ما هم تقدیم می کنیم. ولی بدانید آن روزی که حکومت اسلامی پیدا شد، کردها هم می گویند هر که می خواهد بیاید. فارسها هم می گویند هر که می خواهد حاکم بشود. عرب هم همین را می گوید. همه همین را می گویند. آیا در صدر اسلام اصلًا این مطرح بوده است که یک جایی خودشان برای خودشان تعیین کنند کسی را؟ نبوده، برای اینکه اجحاف نبوده. بنا نبوده است که یک حاکمی وقتی که حکومت می کند، یک جایی را از جای دیگر فرق بگذارد، مگر آن وقت که انحراف پیدا شد. اگر یک همچو حکومتی ما فرض کنیم در یک کشوری پیدا شد که نظر حاکم به حسب تکلیف الهی، مکلف است به طور تکلیف الهی، موظف است به حسب قانون که همه اهل کشور را با یک نظر نگاه کند، تمام اهل کشور را برادر خودش بداند، در اجرای قانون ما بین حاکم و محکوم یک جور باشد، در پروژه هایی که درست می کنند برای تعمیرات، برای هر چیزی، همه جا مثل هم باشد، به عدالت باشد، آیا آن روز هم باز فرض کنید که کردستان می گوید که برای ما خودمان چه باشد؟ آنها برای اینکه ناراحتی دیدند این حرف را می زنند. آن روزی که حکومت اسلامی به آن طوری که ما می خواهیم، خدا می خواهد، تحقق پیدا کند، همه برادر با هم هستند و کرد بیاید تهران حاکم باشد مانعی ندارد. فارس برود کردستان حاکم باشد، پیش آنها مانعی ندارد.

و همه اینها برای این است که اینها ناراحتی دیدند از حکومتهای سابق. حکومت اسلام را ندیدند چه جوری است مسّش نکردند حکومت اسلام را. حرفش شنیده شده است.بلکه حرفش هم این آخری شنیده شده، لکن حرفش هم نبوده است. چون این را احساس نکردند که حکومت اسلامی چی هست. از این جهت این حرفها پیش آمده است. ما هم حالا حرفهای آنها را به آن طوری که مخالف با استقلال کشور نباشد، مخالف با مصالح مملکت نباشد مضایقه نداریم. ما که نمی خواهیم حکومت بکنیم. ما نظر به این نداریم که اجحاف بکنیم. حکومت بکنیم. اسلام حکومت طرح پیشش نیست.

اسلام اخوت است. آن صدر اسلام، آن شخصهای اول هم با آخر آنها مثل هم بودند.یک طور زندگی می کردند. خلیفه ثانی وقتی که در یک سفری رفت برای یکی از کشورهایی که تحت سلطه اش بود، نزدیک آنجا که رسیده بودند نوبت غلامش بود که سوار بشود و خلیفه پیاده افسار را بگیرد. این طور نقل می کنند. وقتی وارد شهر شدند، این طوری وارد شهر شدند. خلیفه افسار شتر را گرفته بود داشت می برد و آن غلام هم سوار شتر شده بود. اگر یک همچو حکومتی پیدا بشود که در صدر اسلام به واسطه قدرت اسلام و به واسطه قوه اسلام بوده است این مسائل، دیگر کسی آرزوی این را می کند که من از اهل خودم؟ اصلًا دیگر خودی باقی می ماند که خودم و اجنبی؟! بومی و اجنبی!؟ اصلًا این مسأله طرح می شود در اسلام که یکی بومی است یکی غیر بومی؟! بومی و غیر بومی دیگر در کار نیست. همه اسلام است و همه مسلمین اند و همه برادرند و همه مثل هم هستند. آن بیاید در این شهر و این برود در آن شهر، هیچ فرقی در اسلام نیست.

در اسلام نه این طور نژاد و تعصب نژادی هست و نه اختلافاتی که در جاها و رژیمهای دیگری هست، هست. و من امیدوارم که چنانچه اسلام آن طور که خواست اسلام است تحقق پیدا بکند، تمام این حرفها از بین برود. و ببینند اساس نداشته است، آن وقت ما هم خجلت پیدا کنیم که چرا ما گفتیم فارس و آن هم خجلت بکشد چرا گفتیم ترک. مگر ما مسلمان نیستیم؟ مگر ما اهل یک کشور نیستیم؟ اهل یک ملت نیستیم؟ برادر نیستیم؟

برادر که دیگر نباید بگوید که من بومی هستم و تو غریبه. اینها برای این است که نشده تا حالا اسلام. نتوانستند تا حالا اسلام را متحققش کنند روی یک حکومت اسلامی، روی عدل اسلامی، روی برنامه اسلامی. تا نشده، خوب این مسائل هست و ما هم همین مسائل را آن طور که دلخواه همه ملت هست عمل می کنیم. اختصاصی هم ندارد به کرد و ترک و- عرض می کنم که- بختیاری. همه جا همین جور است. برای اینکه همه برادرند که ایشان طرح کردند که بهتر این است که مثل، مثلًا آلمان باشد و فدرال باشد، اصلًا این صحبت پیش نمی آید در اسلام. همه باهم اند، قضیه قدرت نیست که، قدرتنمایی نیست در اسلام که بخواهند قدرت به دست بیاورند. حکومت اسلامی حکومتی نیست که بخواهد قدرت به دست بیاورد. و این قدرتش زیادتر باشد و آن قدرتش کمتر. یک حکومت خاصی است که اگر پیدا شد آن وقت می بینید چی هست.

 [گفته می شود که انقلاب اسلامی ایران به خارج هم صادر می شود. ولی بعضاً دولتهای اسلامی موافق

 نیستند و حتی مخالف هم هستند. ولی دنیای اسلام تأیید خودش را کرده. آیا به نظر حضرت عالی این علامتی نیست برای ایجاد یک امت قوی اسلامی در سراسر جهان؟]

- ما امید این را داریم. اسلام برای یک کشور، برای چند کشور، برای یک طایفه، حتی برای مسلمین نیست. اسلام برای بشر آمده است. خطابهای اسلام «یا أیها الناس» است.

گاهی «یا ایّها المؤمنون» و یا «یا ایها الناس» است. و همه بشر را اسلام می خواهد زیر پوشش عدل خودش قرار بدهد. حکومتها مع الأسف توجه ندارند به اینکه در زیر سایه اسلام، زیر بیرق اسلام همه مسائل کشورهایشان حل می شود. بعضی از این حکومتها هستند که ترجیح می دهند که زیر سلطه مثلًا کارتر باشند و به اسلام گرایش پیدا نکنند.

برای این است که شناخت اسلام را ندارند. اینها از اولی که متولد شدند، در یک محیط که از اسلام خیلی خبر نبوده است زندگی کردند، و بعد هم هر کدام توانستند رفتند به خارج، به اروپا، به امریکا و آنجا هم تحصیلاتشان را کردند و بی خبر از احکام اسلام و اسلام.حکومت اسلام به گوششان نخورده است تا بدانند چی هست. اگر هم یک وقت به گوششان خورده نتوانستند بفهمند که حکومت اسلامی چی هست و آیا اسلام چنانچه به آن طوری که هست تحقق پیدا بکند، این آیا برای آنها ضرر دارد؟ این مطلب اصلًا طرح نشده تا حالا پیششان که بتوانند بفهمند که اسلام برایشان مفید است یا ضرر دارد. اگر اینها بفهمند اسلام را و بدانند که اسلام برای همه شان مفید است، بلکه اگر بشر بفهمد که حکومت اسلام برای همه مفید است، ما امید این را داریم که همه گرایش پیدا بکنند به اسلام، حکومتها هم گرایش پیدا بکنند.

الآن حکومتها از باب اینکه اجنبی هستند از ملتهایشان اکثراً، و توجه به ملتهایشان ندارند، بر خلاف موازین اسلام، ملت از حکومت جداست. حکومت از ملت جداست.حکومتها بعضیها از بعضی جدا هستند و دشمن با هم هستند. بر خلاف موازین اسلام اینها خیال این معنا را می کنند که ما باید قدرتمان در اینجا چه باشد که یک قدرت دیگری که یک جای دیگر است بکوبیم آن را. نمی دانند که اسلام آمده است این بتها را بشکند.

آمده است این قدرتها را بشکند. یک طرز حکومت الهی پیدا بشود که برای همه مفید  باشد. اگر این را حکومتها هم ادراک بکنند، بفهمند که اسلام وضعش چطوری است، به نظر می رسد که گرایش پیدا بکنند. بله، ممکن است که یک کسی هم از بس هوای نفس دارد با عدالت هم مخالف باشد. نخواهد عدالت اصلش در دنیا پیدا بشود. چنانچه حریف ما الآن در امریکا این طوری است که با عدالت اصلش مخالف است. با حقوق بشر مخالف است. می گوید حقوق بشر! ادعا زیاد است، لکن وقتی که انسان بررسی می کند در حالاتشان، بررسی می کند در برنامه هایشان، می بیند که آن قضیه سازمان حقوق بشر و نمی دانم- شورای امنیت و اینها یک چیزهایی است که قدرتمندان درست کردند که این ضعفا را هر کاری می خواهند بکنند. و هر بلایی می خواهند سرشان درآورند. و بعد آنهایی که آنجا نشسته اند به اسم حقوق بشر و چه، وقتی که مطالبشان آنجا برود آنها را محکوم کنند و آنها را حاکم کنند.

الآن قضیه ایران مطرح هست و شما و همه، همه ملتها بلکه دولتها هم می دانند این را.می دانند این مطلب را که به سر این ملت از دست این آدم خائن چه آمده است. با این ملت این چه کرده است. همه چیز این ملت را از بین برده است. حالا رفته است در آنجا.برده اند او را در آنجا. یا برای توطئه یا برای معالجه پناه داده اند و ما از آنها می خواهیم که خوب، این مجرم ماست. به حسب همه قوانین عالم، به حسب عقل، به حسب قوانین، یک کسی که به یک ملتی ظلم کرده و مال یک ملتی را از بین برده و هدر داده و تمام حیثیت یک ملت را از بین برده است، این را بدهید اینجا ما محاکمه اش می خواهیم بکنیم، حالا ملاحظه خواهید کرد که هر جا که یک جمعیتی باشد، یک سازمانی باشد، سازمان بین المللی- نمی دانم- شورای امنیت، سازمان حقوق بشر، هر جایی یک همچو جمعیتی باشد، ما را محکوم می کنند. الآن شما ملاحظه می کنید و همه دیدند و شواهد و پرونده ها بیرون آمده است که این محلی که اسمش را گذاشته اند سفارت، این اصلًا سفارت نبوده از اول معلوم می شود سفارت نداشته اند اینها. یک جایی محل جاسوسی بوده است، اسم سفارت هم رویش گذاشته اند. یک محل جاسوسی و یک عده ای که شغل جاسوسی دارند در اینجا هستند. اشخاصی که متخصص هستند در جاسوسی و در  امثال ذلک اینجا هستند. حالا شما خواهید دید که این جاسوسها را، همان اشخاصی که در اینجا جمع شده اند و سازمان ملل را درست کرده اند و اجتماع در این معنا و شورای امنیت و اینها، راجع به اینها، اینها را به عنوان دیپلماتها دارند جا می زنند. آنها هم تأییدشان می کنند و ما هم همه جا محکوم. ضعیف همیشه محکوم است. ضعیف محکوم سرنیزه است. محکوم قلمهایی هست که این قلمها از سرنیزه بدتر است. محکوم این است که ابرقدرتها هر چه دلشان می خواهد بگویند و هر کاری می خواهند سر این ضعفا، این ممالک ضعیف بیاورند و آنها هم صحه بگذارند. شما در این قصه ما، در این مصیبت مملکت ما و ملت ما و ملت اسلام خواهید دید که همه سازمانها با ما مخالفت می کنند. آن روزی که خواستند که وزیر خارجه اینجا برود به آنجا برای نمی دانم چه، ما دیدیم که رفتن ایشان صحه گذاشتن به یک چیزی است که بر خلاف مصلحت اسلام است.

بر خلاف مصلحت مسلمین است. از این جهت نگذاشتیم برود. اگر رفته بود، ما را محکوم می کردند با دست خودمان. ما را محکوم می کردند با کسی که خود ما فرستادیم آنجا و، ما نمی خواهیم. وقتی که بناست ما محکوم باشیم چرا خودمان، خودمان را محکوم کنیم؟ بگذارید دنیا بداند که یک دسته دیگر، یک دسته دیگر را دارند محکوم می کنند و یک سازمانهایی هم هست که مال آنهاست، آنها حق وتو دارند و بزرگها هر جایی که بر خلاف مصلحت آنها باشد وتو می کنند و ماها هیچ حقی نداریم جز اینکه مصیبت بکشیم و صدایمان در نیاید. بنا بر این این طور سازمانها و این طور بساط مسئله ای نیست که ما بتوانیم قبولشان بکنیم و بتوانیم به آنجا یک نماینده ای بفرستیم. و ما از اول اعلام می کنیم که به حسب نظر شورای امنیت و سازمان بین المللی، ما محکوم هستیم.

نظرهای آنها ما را محکوم می کند برای اینکه نظرهای آنها همان نظر سرنیزه است. یک جا سرنیزه است و یک جا قلم است، این قلم از سر نیزه بدتر است. بنا بر این نمی دانم حالا تتمه سؤال ایشان چه بود. لکن مصیبتهای ما این قدر است که ما از جواب سؤالها هم یک وقت غفلت می کنیم. این بود که می گویند آیا قدرتهای اسلامی به هم پیوند دارند؟ ما امید این را داریم که این نهضت ایران روشن کند مسائل را به همه ملتها و روشن کرده  است نسبت به ملتها. ملتها الآن با ما هستند. اگر سرنیزه را از این ملتها بردارند، از عراق بردارند، از- نمی دانم- ترکیه بردارند، از جاهای دیگر بردارند، همه یکصدا با ما موافقند.سرنیزه جلو را گرفته است. منتها ایران سرنیزه را شکست. ایران ایستاد. ملت ضعیف ایستاد در مقابل قدرتهای قوی و این سرنیزه های اینها را شکست و خودشان را هم بیرون کرد. ملتهای دیگر هم اگر بیدار بشوند، بتوانند که دولتها را همراه کنند، دولتها نصایح ما را بشنوند که با ملتها یکی باشید، ملتها و دولتها سر جا هستند و اسلام، همه با هم می شوند و اگر نشنوند، همان سرنوشتی که برای محمد رضا بود برای دیگران هم همین هست. یکی، چهار روز زودتر، یکی، چهار روز دیرتر. و ما امید این را داریم که یک قدرت اسلامی، قدرت عدل، قدرتی که در پناه عدل باشد، نه در پناه سرنیزه، نه در پناه- نمی دانم- توپ و تانک، یک همچو قدرتی پیدا بشود و تمام بشر با هم باشند. به ما این وعده را داده اند که در یک وقتی که امام زمان- سلام اللَّه علیه- ظهور کند، این اختلافات از بین می رود و همه برادروار با هم هستند. دیگر زورمند و- عرض می کنم که- زورکشی در کار نمی ماند. ما امیدواریم یک قدری از این مطلب را، یک ورقی از این مطلب را، بتوانیم آن قدری که قدرت داریم اجرا کنیم. و ما امیدواریم که ملتها که با ما هستند، دولتها هم با ما بشوند، و صلاح خودشان هم این معناست که با ما بشوند و امیدوار این معنا هستیم. ان شاء اللَّه.

 [شاه مخلوع گفته که اگر قرار باشد او را محاکمه کنند، هفت نفر از آخرین رؤسای جمهور هم باید محاکمه بشوند. از طرف دیگر، مطبوعات غرب خواسته اند که جریان استرداد شاه را یک حس انتقامجویی تلقی کنند. لطفاً بفرمایید هدف از استرداد و محاکمه شاه مخلوع چیست؟]

- شاه این یک کلمه اش درست است. و لو هیچ وقت بنا نداشت که یک حرف حسابی بزند، ولی این یک کلمه اش درست است که اگر ایشان محاکمه بشود، رؤسای جمهوری هم باید محاکمه بشوند. و ما قبل از محاکمه ایشان، محاکمه آنها را می کنیم. البته ما همچو قدرتی نداریم که بفرستیم و نیکسون را بیاوریم اینجا یا کارتر را بیاوریم اینجا. قدرت ما نداریم، اما قدرت این را داریم که اینجا خودمان محاکمه اش کنیم، محاکمه غیابی. ما عده ای از اشخاصی که کارشناسند، عده ای از اشخاصی که قوانین بین المللی را می دانند،  اشخاص منصف، یک دادگاه بین المللی اینجا ما درست می کنیم اگر بتوانیم- اگر گوش به حرفمان ندادند، خوب چه بکنیم- و محاکمه می کنیم اینها را. و این متوقف به این نیست که شاه را محاکمه کنیم. این حرفش هم این تکه اش درست نیست که «اگر من را محاکمه کنند»، نه، دو تا مجرم هستید که یکیتان از دیگری مجرمتر. یعنی آنی که امر به تو کرده و الزام کرده تو را به این کار، او پیش ما مجرمتر است. تو آلت فعل بودی. آنها فعل را به توسط تو، کارها را به توسط تو انجام دادند و ما آن مجرم بالاتر را عبارت از رؤسای جمهور می دانیم و آنها را باید محاکمه کنیم. اگر می توانستیم، می رفتیم همه شان را می آوردیم اینجا و می نشاندیم و محاکمه شان می کردیم. محاکمه عدالت. و اگر واقعاً اینها وجدان دارند، همان طوری که قصه را برای شما نقل کردم که یک قاضی که از طرف خود حضرت امیر تعیین شده بود، حضرت امیر را احضار می کند و آن هم می رود، برای اینکه عدل است می خواهند بروند، خلاف دین نمی خواهند کاری بکنند. اگر اینها وجدانشان بیدار باشد و منقلب نشده باشند از آن وجدان انسانی به یک وجدان دیگری، ما اگر احضارشان کنیم که ما می خواهیم به طور عادلانه با شما رفتار کنیم. می گویید که از خودمان هم باشد، از خودتان هم باشد. بیایید اینجا ما محاکمه کنیم ما البته شاه را باید اینجا محاکمه کنیم لکن می خواهید هم آنجا ما بفرستیم شما را محاکمه کنند. اگر وجدانشان بیدار باشد قبول می کنند. لکن ما همچو امیدی نداریم. اما این را ما می توانیم که در اینجا غیاباً آنها را محاکمه کنیم. و این موقوف به این هم نیست که شاه را محاکمه کنیم. شاه باید اینجا بیاید محاکمه بشود. برای اینکه جرمهای او اینجا موجود است. و ما آن جرمهای موجود اینجا را نمی توانیم نقلش بدهیم به آنجا. جرمهای آنها هم همین طور است که اینجاست و قابل نقل نیست. لکن ما به آنها نمی توانیم یک همچو تحمیلی بکنیم. زورمان به آنها نمی رسد. و اگر توانستیم آن یک مجمعی که می خواهیم، درست بکنیم برای محاکمه و برای اینکه بررسی کنند به اوضاع ما، به این جنایاتی که به ما شده بررسی بشود ببینند ما چه می گوییم. و نمی گذارند که صدای ما به دنیا برسد. حالا من هم نمی دانم که شماها می توانید برسانید یا نمی توانید. یا وقتی بروید آنجا صدای ما را   نمی گذارند به دنیا برسد. ملت امریکا اصلًا مطلع نیست که ما چه می گوییم. بعضیشان شاید اسم ایران را نشنیده باشند. وقتی که این طور باشد و نگذارند حرف ما به جامعه امریکا برسد، خوب آن وقت امریکاییها خیال می کنند که ما یک دسته دیپلمات را گرفتیم اینجا و داریم هر روز هم کتکشان می زنیم و سرنیزه هم بالای سرشان نگه داشتیم که نمی گذاریم نفس بکشند و نمی گذاریم حمام بروند و نمی گذاریم غذا بخورند و از این حرفهایی که تبلیغات آنها، قلم دست دشمن است. می گویند که شیطان را یک وقت کسی خواب دید. دید چه صورت خوشگلی دارد، گفت، آخر این که تو هستی با آنی که به ما نشان می دهند دوتاست. آن یک جور دیگر است، تو یک جور دیگری، گفت قلم دست دشمن است. الآن قلم مطبوعات خارج، قلم دشمنهاست که از سرنیزه ها برای بشر بدتر است. وقتی قلم دست آنهاست هر چه می خواهند می گویند. خوب، در یکی از حرفهایشان هم نوشته بودند که خمینی پستان زنها را دارد می برد. شما الآن نشستید اینجا می بینید خمینی یک طلبه ضعیفی است. اینجا نشسته با شما صحبت می کند و مردم هم به او علاقه دارند چون نوکر خودشان هست. آدم به نوکرش، به خادمش علاقه دارد. نه پستانی بریده شده و نه کسی چیزی شده. اینها فقط دیدند که هویدا را اینجا گرفتند و اعدامش کردند. هویدا را خیال کردند که جامعه زن است و این را که اعدام کردند، پستان بریدن است!! نه، مسائل این نیست. دست خود آنهاست هر چه دلشان می خواهد بگویند. شما که شاهد مسائل هستید بروید شهادت خودتان را بدهید که وضع ما این طوری است. نه ما می خواهیم یک حکومتی داشته باشیم. اگر می خواستیم حکومتی داشته باشیم که این طوری تو این اتاق نبودیم. تو آن اتاقهایی بودیم که آقای کارتر بودند. تو آن عمارتهایی که آنها هستند. تو کاخ سفید بودیم. ما این مسائل پیشمان مطرح نیست. ما می خواهیم یک حکومت عدلی در دنیا پیدا بشود و این مجرمهایی که به ما جرم کردند مال ما را، مال ملت ما را بردند و هدر دادند و نیروی انسانی ما را هدر دادند. اینها بیایند اینجا تا ما محاکمه شان کنیم. و آقای کارتر که مایل نیست، با هر قیمتی هست نمی گذارد که شاه بیاید. حق دارد. اگر شاید من هم بودم همین کار را می کردم. برای اینکه یک کسی که کلید جرمش را شاه می تواند باز کند، چطور بگذارد بیاید اینجا؟ کلید جرم این، جرمهای این و خیانتها و جنایتهایی که به ملت ما کردند دست اوست. اگر او بیاید اینجا و از او بپرسند و- عرض بکنم که- در بازپرسی بخواهد جواب بدهد، او هم آن مجرم اصلی را خواهد گفت. قبلًا هم گفته است. قبلًا هم خود همین آقای محمد رضا گفته است که اینها می فرستادند و تعیین می کردند وکلا را. آن لیستش را به ما می دادند. وقتی لیست را به ما می دادند ما تعیین می کردیم همانها را. خوب، یک همچو جرم به این بزرگی را این قبلًا اقرار کرده، گفته این معنا را که این، هم جرم خودش و هم جرم رؤسای جمهور است.

اینها یکی از جرمهای کوچکش است که ایشان گفته است و الّا جرمها این قدر زیاد است، پرونده ها این قدر زیاد است، مظلومها این قدر در اینجا زیادند که به این زودیها ما نمی توانیم این جرمهای آن را بشماریم و این مظلومین را نمی توانیم که تظلمشان را به دنیا برسانیم.

[دانشجویانی که سفارت را اشغال کرده اند خودشان را پیرو خط امام می دانند. با وجود این به نظر خارجیها این خود دانشجویان هستند که سیاست خارجی ایران را هدایت می کنند. در این باره حضرت عالی چه نظری دارید؟ آقای قطب زاده در این مورد چه کاری انجام می دهند؟]

- اگر مقصود این است که سیاست خارجی را دارند اینها هدایت می کنند، این یک افترایی است که می زنید به آنها. این طور نیست و اگر مقصود این است که این کاری را که اینها مطلع شدند به اینکه اینجا محل جاسوسی بوده است و روی حس انسانیت خودشان برای حمایت از مظلومها رفتند آنجا را گرفتند. اگر مقصود از سیاست خارجی این معناست که اینها را گرفتند و حالا می گویند که بیایید مجرم ما را بدهید تا اینکه ما آنها را رها کنیم یا محاکمه شان بکنیم، اگر سیاست این است، آنها کردند و همه ملت هم موافقند. وزیر خارجه و تمام ملت و دولت همه با این موافقند اگر باز رسیده باشد فریاد این ملت به آنها می بینید که اقشار ملت همیشه دنبال این قضیه هستند. و اعلامیه هایشان و فریادهایشان و پیاده رویهایشان و راهپیماییشان همه دنبال تأیید این مطلب است و چرا تأیید نکنند؟ برای اینکه یک جایی است که محل توطئه است. مردم جوانهایشان را دادند. مردم  خانه هایشان را سوزاندند. خراب کردند. همه چیزشان را دادند برای اینکه یک حکومت اسلامی پیدا بشود. حالا احساس می کنند که یک جایی درست شده است برای توطئه. روابط ما بین ریشه ها با دولت امریکا بلکه محل جاسوسی برای منطقه در اینجا هست.

اصلًا ما اینجا را سفارتخانه نمی دانیم. ما اینها را اجزای سفارتخانه نمی دانیم. اینجا جاسوسخانه است و آنها هم جاسوس هستند. این همه فریادی هم که قشرهای مختلفی که در خارج هستند دارند می زنند که همه رأی به این می دهند که اینها باید رها بشوند برای اینکه اینها اشخاصی هستند، اجزای سفارتخانه هستند، مأمورین کذا هستند. ما همه اینها را منکر هستیم و می گوییم بیایید ببینید. دعوت می کنیم از این قشرهای مختلف که بیایید ببینید که وضع اینجا، وضع سفارتخانه است؟ سفارت ما را در امریکا ببینید. سفارت امریکا را در اینجا ببینید. سفارت سایر مملکتها را ببینید. سفارت ایشان [را] هم ببینید.

ببینید این سفارتخانه اصل اسمش هست تا شماها می گویید سفارتخانه را گرفتید؟ و اینها مأمور دیپلمات هستند که شما می گویید که دیپلماتها را گرفتید؟ یا نه اینجا محل جاسوسی است لیس الّا. و اینها هم جاسوس هستند و اصلًا ربطی به سفارت و سفارتخانه ندارد. ادعای ما این است. اینها هم که رفتند و آنجا را گرفتند نمی خواهند که وزارت خارجه را اداره کنند.اینها در یک قضیه جزئیه و آن اینکه مجرم خودشان را یافتند و محل جرمش [را] هم یافتند، رفتند گرفتند آنجا را. همه ما هم موافقیم با آنها.

 [اگر حکومت اسلامی بخواهد به این ترتیبی که هست پیش برود طبیعی است که اکثریتی از کشورهای جهان با او مخالف خواهند بود و جز با دشمنی رفتار نخواهند کرد. بنا بر این اساس روابط خارجی شما و دوستانتان به چه شکل است و آیا شما به دوستانی نیازمند هستید در روابط خارجی یا خیر؟]

- اگر خارجیها بتوانند بفهمند، ادراک کنند مسائل ما را، همان طور که ملتها وقتی ادراک کردند و ادراک می کنند با ما موافقند. دولتها هم اگر ادراک کنند که ما چه می گوییم با ما موافقند. اگر مقصود از روابط آن روابطی است که تا حالا بین ایران و امریکا بوده است، در زمان شاه سابق بین ایران و امریکا بوده است، این روابط نبوده است. این یک آقایی بوده با نوکرش هر کاری می خواسته، هر امری که می کرده عمل می کرده. ما چنانچه  بخواهیم اسلام را پیش ببریم دیگر نباید نوکر باشیم. اگر نوکر نباشیم رابطه اش را با ما قطع می کند. ما از خدا می خواهیم که رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهیم پذیرفت برای خاطر اینکه یک رابطه با یک ابرقدرت داشته باشیم. شرافتی نیست رابطه داشتن با امثال امریکا.

دولت امریکا یک شرافت انسانی مع الأسف الآن ندارد که ما بخواهیم به واسطه آن شرافت انسانی اش با آن رابطه داشته باشیم. دولت امریکا این است که دارید می بینید که مظلوم را در هر جا پیدا می کند پوست می کند. هر جا بتواند می رود و بمب سرشان می ریزد. هر چه بتواند ذخایر ملتها را می برد. ما بخواهیم روابط با اینها داشته باشیم؟ بهتر این است که ما با اینها روابط نداشته باشیم. بهتر این است با آنهایی که می خواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشیم تا یک وقتی که به خود بیایند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزی که بفهمند که شرق هم یک جایی هست که تمدن از او پیش آنها رفته است و مع الأسف خود شرق هم خودش را گم کرده است، آن روز ما روابط ممکن است پیدا بکنیم. روابطی که متقابل باشد با هم. متعادل باشد با هم. و الّا رابطه ای که این طور باشد که سابق بود و آن طور باشد که اینها دلشان می خواهد، ما همچو رابطه ای را می خواهیم چه بکنیم؟ چه فایده ای برای ما دارد که رابطه داشته باشیم و آن وقت محلی که باید سفارت باشد این وضع را داشته باشد؟ روابط ما این است که اجازه بدهیم به اسم سفارتخانه محل جاسوسی درست بکنند. و این خونهایی که ما دادیم هدر برود و باز محمد رضا را بیاورند اینجا!! چون خودش حالا مفلوک است، پسرش را! یک نقشه ای که می گویند دارند این است که در خواب دارد آقای کارتر برای خودش نقشه می کشد که با بختیار آنجاست و آن هم آنجا و بعضی از اشخاص هم اینجا و روابط هم اینجا دارند با آنها. مع الأسف تو مغزشان دارند یک همچو نقشه ای می کشند، تخیلاتی می کنند برای خودشان. لکن مطلب از اینها گذشته است. دیگر حنای اینها رنگی ندارد. نه حنای آقای کارتر رنگ دارد و نه حنای آنهایی که در اینجا دلشان می خواهد آنها بیایند و دوباره اینجا همان بساط پیدا بشود و همان قضایا تجدید بشود. اینها دیگر نمی شود. می گویند که ما با دنیا رابطه داشته باشیم، رابطه متقابل و دوستی باشد، ما باید با همه دنیا روابط داشته باشیم. اگر  این طور رابطه باشد، ما هر گز نمی خواهیم که رابطه با اینها داشته باشیم. نه با اینها، نه با هر کس که بخواهد تحمیل به ما بکند. دول اسلامی با ما روابط دارند آن هم تا حدی که روی مصالح اسلامی، روی مصالح مسلمین باشد ما با آنها روابط داریم. سایر دول غیر اسلامی هم هر کدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار بکنند، ما را به حساب بیاورند، ما را بدانند که یک ملت هستیم، یک دولت داریم، یک ملت هستیم، یک رژیم هست در اینجا، این را بفهمند و از آن سواری که هستند پیاده بشوند یک قدری با هم راه برویم. اگر پیاده شد آقای کارتر از آن عرشی که دارد. آمد روی زمین نشست. با ما زمین نشینها تفاهم کرد. ما هم با او تفاهم می کنیم و به استثنای اینکه آن ظلمهایی که به ما کرده است باید جبران بکند. با ملت امریکا که هیچ [اختلافی ] نداریم. هیچ اختلافی نیست بین ملتها با هم.

دولتی که بعد پیش می آید، تفاهم کند با ما. این طور نباشد که من در کاخ سفید نشستم وشما در کوخ نشستید و کاخ نشین با کوخ نشین باید ارباب و رعیت باشد. اگر این کلمه را بردارند و ما را همان طور که هستیم بفهمند، ادراک کنند ماها را، ما با آنها چرا رابطه نداشته باشیم؟ با دولت امریکا هم رابطه پیدا می کنیم. با همه جا. و اما اگر وضع این طور باشد، ما می خواهیم چه کنیم که پیشقدم بشویم برای اینکه نوکری کنیم؟! پیشقدم بشویم برای اینکه هم نوکری کنیم هم همه چیزمان را تقدیم کنیم؟! آن وقت نوکر که می گرفتند یک اجرتی به او می دادند. اینها نوکر می گیرند و همه چیزش را هم می گیرند. ما می خواهیم چه کنیم با اینها رابطه داشته باشیم؟ هیچ لازم نیست رابطه داشته باشیم.

 [بعد از تصویب قانون اساسی شکلی از حکومت که مطرح شده دو شکل است. یکی اینکه یک حکومتی با استبداد روحانیت بر سر کار می آید و یا اینکه یک حکومتی که روحانیت در آن نقش فرعی دارد روی کار می آید. این دو تا شکلی است که در جهان مطرح است. نظر حضرت عالی چیست در این مورد؟]

- جهان، اسلام را نمی دانند یعنی چه. آن جهانی که شما می گویید، یک جهان جاهل هست به اسلام. اینها نمی دانند که حکومت اسلامی می آید برای اینکه دیکتاتوری نباشد. نه در شهر خودش، در مملکت خودش نباشد، در امریکا هم نباشد. حکومت اسلام یک  حکومتی است که برای از بین بردن دیکتاتوری می آید. آن کسی که اسلام قرار داده برای حکومت، آن کسی است که با دیکتاتوری به حسب مذهبش مخالف است.

مذهبش حکم می کند به اینکه دیکتاتوری نباید باشد. اینها خیال می کنند که همچو که گفتند فقیه عادل عالم مطلع بر موازین غیر جائر ملتفت کذا، باید فلان مقام را، قضاوت را تعیین کند. باید اگر مردم تعیین کردند یک رئیسی را برای کشور، آن هم اجازه بدهد. این می شود دیکتاتوری!! اما چنانچه یک نفر آدم ظالم جائر دیکتاتور همه چیز بیاید، نه این دیکتاتوری نیست!! فرق فقط این است که معلوم می شود با علم مخالفند. با عدالت مخالفند اینهایی که با حکومت فقیه مخالفند. با اینکه الآن هم در قانون اساسی که درست کردند قضیه حکومتی نیست در کار. اصلًا اسلام حکومت ندارد. اسلام این طور نیست یک حاکمی مثل آقای هیتلر داشته باشد آنجا. مثل آقای کارتر که نظیر هیتلر است داشته باشد آنجا و سرکوبی کند همه را و بزند و بکوبد. اصلًا این چیزها در اسلام مطرح نیست.

اسلام که فقیه عادل مطلع دلسوز برای ملت را قرار می دهد که این نظارت کند یا فرض کنید حکومت کند، برای این است که جلو بگیرد از غیر عادل. غیر عادل نیاید و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه کنید که آن حکومتهای صدر اسلام مثل علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- چه جور بود. یک حکومت اسلامی روی عدالت.

بعدش افتاد دست بنی امیه و بنی عباس و حکومتهای جائر دیگر و شاهنشاهی و امثال ذلک. مسلمین اینجاها را هم گرفتند و بعد شاهنشاهی شد و نتوانستند مسلمین اسلام را درست پیاده کنند و حکومت اسلامی را، نشد. اسلام غریب است الآن، اسلام غریب است. همان طور که غربا را نمی شناسند، یک غریبی وارد یک شهری بشود مردمش نمی شناسند، اسلام الآن غریب است توی ملتها. نمی شناسند اسلام را. چون نمی شناسند اسلام را، احکام اسلام را هم نمی دانند، اسلام شناسهای ما هم اسلام را نمی شناسند.

نمی شناسند این چی هست. وقتی نشناختند خیال می کنند که چنانچه حکومت فقیه باشد، حکومت دیکتاتوری است و اگر فقیه در کار نباشد، دیگر هر که می خواهد باشد. اگر شمر هم باشد این آقایان اشکالی به آن ندارند. فقط فقیه را بهش اشکال دارند. اشکال هم برای این است که از اسلام می ترسند. از اسلام ترس دارند. اسلام نمی گذارد این حیثیت فاسدها را باقی باشد. اینها می ترسند از آن. بعضیها هم گول خوردند. بعضیها متعمدند در این امر. بعضیها هم گول خوردند. و الّا حکومت اسلامی مثل حکومت علی بن ابی طالب دیکتاتوری تویش نیست. حکومتی است که به عدل است. حکومتی است که زندگی خودش از زندگی سایر رعیتها بدتر است. آنها نمی توانستند مثل او زندگی کنند. او نان جو هم سیر نمی خورد. یک لقمه، دو تا لقمه برمی داشت با یک خرده نمک می خورد.

این حکومت اصلًا می تواند دیکتاتوری؟ دیکتاتوری برای چه بکند؟ عیش و عشرتی نیست تا اینکه بخواهد دیکتاتوری بکند برای او. حکمفرمایی اصلًا در اسلام نیست.حکمفرمایی اصلًا در کار نیست. پیغمبر اسلام که رأس مسلمین و اسلام بود وقتی که در یک مجلسی نشسته بودند تو مسجد روی آن حصیرها- معلوم نیست حصیر حسابی هم داشته باشد- آنجا نشسته بودند، دور هم که نشسته بودند، عربهایی که خارج بودند و نمی شناختند پیغمبر را می آمدند می گفتند که کدام یکی محمد هستید. نمی شناختند.

برای اینکه حتی یک همچون چیزی هم زیر پیغمبر نبود. حالا ما اشراف هستیم. یک همچو حکومتی که بنا باشد این طوری باشد، یک خانه گلی داشته باشد، یک گلیم هم حتی نداشته باشد، یک حکومتی که یک پوست می گویند داشته است که روزها علوفه شترش را حضرت امیر رویش می ریخته، شبها زیر خودش و فاطمه می انداخته و می خوابیده رویش، اینکه دیکتاتوری نمی تواند باشد. اینهایی که می گویند دیکتاتوری، اسلام را نمی فهمند چی هست. فقیه اسلام را نمی دانند. خیال می کنند ما، هر فقیه، هر فقیه، هر چه هم فاسد باشد این حکومت، فقیه اگر پایش را این طور بگذارد، اگر یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط است. مگر ولایت یک چیز آسانی است که بدهند دست هر کس؟ اینها که می گویند که دیکتاتوری پیش می آید- نمی دانم- این مسائل پیش می آید، اینها نمی دانند که حکومت اسلامی حکومت دیکتاتوری نیست. مذهب مقابل اینها ایستاده. اسلام مقابل دیکتاتورها ایستاده. و ما می خواهیم که فقیه باشد که جلوی دیکتاتورها را بگیرد. نگذارد رئیس جمهور دیکتاتوری کند. نگذارد  نخست وزیر دیکتاتوری کند. نگذارد رئیس مثلًا لشکر دیکتاتوری بکند. نگذارد رئیس ژاندارمری دیکتاتوری بکند. نه اینکه بخواهیم دیکتاتوری درست کنیم. فقیه می خواهد چه کند دیکتاتوری را؟! کسی که زندگی عادی دارد و نمی خواهد این مسائل را، دیکتاتوری برای چه می خواهد بکند؟ حکمفرمایی در کار نیست در اسلام. علاوه حالا در این قانون اساسی که این قدر احتیاط کاری هم شده، آقایان هم این قدر احتیاط کاری کرده اند که یک دفعه مردم بیایند خودشان تعیین کنند یک خبره هایی را، این دیکتاتوری است؟! این خبره ها را یکی بیاید بگوید که در یک شهری از این شهرها یک کسی فشار آورد روی مردم که بیایید به این شخص رأی بدهید. حتی تبلیغات هم نشد. مردم اینها را می شناختند. مردم می دانستند اینها را. اگر صد دفعه دیگر ما بخواهیم خبرگان تعیین کنیم، یا خود این آقایان تعیین می شوند یا یکی مثل اینها. مردم با رأی آزاد، من گمان ندارم در هیچ جای دنیا این طور واقع شده باشد. این طور رأی داده باشند. مردم این طور عاشقانه رأی داده باشند به یک مطلبی. همین جمهوری اسلامی اش را آن طور عاشقانه رأی دادند و آن طور اکثریت. در زمان شاه سابق که یادتان هست شما، اینها یک رفراندمی می خواستند بکنند. من از قم فرستادم ببینم که وضعش چه جوری است. اینها آمدند گفتند بیش از دو هزار نفر نمی توانند تهیه کنند. مع ذلک گفتند «همه ملت» برای اینکه 6 میلیون رأی داد گفتند 6 میلیون رأی. دروغ می گفتند. 6 میلیون رأی دروغی را آنها می گفتند همه ملت.

حالا ما یکجا بیست میلیون رأی داشتیم. یک جا هم که یک دسته ای نیامدند و قهر کردند از باب اینکه آنها هم نمی دانستند که ما چه می خواهیم بگوییم، قهر کردند رفتند کنار نشستند. مع ذلک 16 میلیون جمعیت تقریباً رأی داد و 90 درصد مردم گفتند ما رأی می دهیم. بعدها آنها هم گله خواهند کرد که چرا ما را نگذاشتند رأی بدهیم. شاید آنها هم همین رأی را بدهند و باز بشود بیست و چند میلیون.قضیه دیکتاتوری نیست. اسلام بنایش بر این نیست که دیکتاتوری کند؛ بنایش بر ظلم نیست. دیکتاتوری یک ظلم بزرگ است برای ملتها. و اسلام جلوی ظلم را گرفته است.

قرآن کریم جلوی ظلم را گرفته است. بنا بر این، هیچ دیکتاتوری در کار نیست. این قانون اساسی هم که درست کردند، یک جا گفتند که ملت رأی بدهد و خبرگان را تعیین کنند.

ملت رأی دادند خبرگان را، با رأی بسیار زیاد. دو میلیون در تهران برای بعضیشان رأی داده شد. بیشتر یک قدری. و بعد از اینکه خبرگان آمدند و رأی دادند و این قانون را تصویب کردند، باز اکتفا نکردیم گفتیم منتشر می کنیم این قانون را، مردم ببینند، قشرها ببینند. می گذاریم به رأی مردم. به رأی گذاشتند، و مردم نود درصد رأی به این دادند. نه یک کسی به آنها گفت بیایید بزور رأی بدهید؛ نه یک دیکتاتوری در کار بوده بطور آزاد مردم نود درصدشان، یا یک خورده بیشتر، به این قانون اساسی رأی دادند. حالا چهار نفر آدم آمده می خواهند بر تمام شانزده میلیون جمعیت حکومت کنند! ما دیکتاتوری می کنیم یا شما؟ شما به دمکراسی خودتان عمل می کنید، به آن حرفی که دیگران تو دهنتان انداختند عمل می کنید، یا ما که دو دفعه برای مردم [رأی ] قرار می دهیم؟ همه دنیا یکدفعه است، ما دو دفعه به رأی عمومی مردم قرار می دهیم. این دیکتاتوری است؟ شما که سرنیزه را برداشتید و تفنگها را کشیدید می روید فلان جا تلویزیون آنجا را می گیرید، می آیند با شماها بیعت می کنند و تلویزیون را می گیرند؛ و- عرض می کنم که- آن «چریکهای فدایی»، همین اشخاصی که همه تان می شناسید چه اشخاصی اند به شما ملحق می شوند؛ و آن «فرقانی» که آقای مطهری را، خدا رحمتش کند، کشته است، و سرلشکر قرنی را کشته است، و آقای هاشمی را تیر زده است و خواسته ترور کند، آقای قاضی را کشته، آن هم به اینها ملحق شده [...] شما بفهمید چه وضعی است این.

بدانید که چه کسانی هستند با هم مجتمع شدند. آنها هم که مجتمع شدند یکیش را که دیدید پرونده های او در آمده! باقیش هم کم کم شاید پیدا بشود. ممکن است که توی اینها هم یکنفر آدم باشد، اما وضع این طوری است. اگر من نبودم، [اسم ] جمهوری  اسلامی رویش نمی گذاشتند. اینها همانی می خواستند که کمونیستها می گفتند:

جمهوری خلق مسلمان»! آنها می گویند جمهوری مثلًا کرد. جمهوریش مطلق است.آمد یک آقایی اینجا، سلمه اللَّه، من به ایشان گفتم این همان است که کمونیستها می خواهند شما هم کمونیستی؟! گفت نه، گفتم پس «اسلام» را پهلویش بگذار. گفتند «جمهوری اسلامی خلق مسلمان»، چه شد که تمام این آقایانی که آن وقت این «جمهوری اسلامی خلق مسلمان» را تأسیس کردند همه با هم کنار رفتند؟  قضیه چیست؟ چرا نگفتید که اینها چرا کنار رفتند؟ آنها که جرأت نکردند بگویند؛ از سرنیزه ها ترسیدند؛ از قلمها ترسیدند. چرا نگفتند اینها که به چه علت یک دسته ملا و اهل علم کنار رفتند گفتند که نه ما این را نمی خواهیم، یکدسته دیگر آمدند. در صورتی که آنها انحلالش را [درخواست ] کردند، یک دسته آمدند دوباره درست کردند! چه شد که همین آقایان رفتند و با تفنگ و بساط ریختند و تلویزیون را گرفتند و استانداری را گرفتند، قیام کردند بر ضد حکومت اسلام؛ و بعد هم آنهایی که تأیید کردند اینها را شناخته شدند، آنهایی که رفتند متصل به اینها شدند، چریکهای خلق بودند! همانهایی که شما همه می شناسید.

همانهایی که کمونیست هستند. اینها امریکایی هستند با صورت کمونیستی، با دعوی کمونیستی. اینها کمونیست نیستند. کمونیستی که می گوید من می خواهم ملت چه باشد و چه باشد خرمن آتش می زند و خرمن یک پیرمردی را، که یک سال زحمت کشیده، عایله اش را می خواهد از این اعاشه کند، با یک کبریت آتش می زند. این کمونیست یک آدم شری است از اشرار یا آنهایی که کمونیست اصیل اند همین جورند! اینها که اصلًا اصیل هم نیستند. بنا بر این، قضیه اینها نیست. قضیه این است که نمی خواهند اسلام محقق بشود. الآن هم توطئه همین است. همه بدانند این را، همه قشرهای دنیا و ملتها بدانند، که اینها از اسلام می ترسند که اگر اسلام بیاید، دیگر ما نمی توانیم آن طور غارتگریها را بکنیم؛ نمی توانیم آن طور تعیشها را بکنیم؛ افسارمان همچو باز نیست که هر کاری می خواهیم    بکنیم، و لو بر خلاف ملت باشد. می ترسند حالا، وحشتشان زده که ما چه بکنیم، می آیند به قانون اساسی اشکال می کنند! در قانون اساسی اشکالی نیست. اصلًا تعارض و تناقضی نیست. «حاکمیت ملی» الآن یک حاکمیت دو آتشه است. حاکمیت ملی یک دفعه تعیین کرد یکدسته ای را که شما بیایید، [باز] دفعه دوم آمده گفته است رأی بدهید. و رأی دادند. این «حاکمیت ملی» نیست؟ رأی دادند به قانون اساسی؛ رأی ندادند به قانون اساسیِ تو و من! جز این است که من و شما بر خلاف حاکمیت ملی داریم صحبت می کنیم؟ حرفهای ما خلاف حاکمیت ملی است؛ نه این خلاف حاکمیت ملی ماست که یک نفر عادل دانشمند دلسوز ملت، متعهد به اسلام و احکام اسلام، متعهد به اینکه دیکتاتوری فسق است، دیکتاتوری ظلم است، یک همچو آدمی را ما حاکم کرده باشیم بر این ملت. خدمت کرده ایم. لکن برای خاطر اینهایی که ایراد می گیرند، ما همان طور که آنها دمکراسی دلشان می خواست، این اسم را خیلی دوست داشتند، ما یکدفعه آن طور کردیم؛ یکدفعه بالاتر از او. دیگر چه دیکتاتوری در کار هست؟ بنا بر این، مسأله این است که به حسب قانون اساسی، به فقیه یک اختیاراتی دادند برای جلوگیری از دیکتاتوری؛ برای جلوگیری از اینکه کسی باشد و مملکت را دوباره به هم بزند و باز همان [کار] را بکند. لازم بود که فقیه باشد. هر قضیه ای را که مردم قبولش دارند. بسیار خوب، این هم قضیه ای است که رأی مردم است، مردمی است. اگر مردم همه شان یک کسی را گفتند تو این کاره باش، این دیکتاتوری است! اما اگر همه مردم گفتند باش، تو گفتی که نباید باشی، این دیکتاتوری نیست! همه ملت این را می گویند، تو می گویی نه این نباید باشد! دیکتاتوری نیست؟ همه ملت می گویند این دیکتاتوری است. اگر یک همچو چیزی هم نبود، باز خبرگان را تعیین می کنند. و این هم که دیکتاتوری نیست. خبرگان می آیند یک اشخاصی را که دلسوزند برای ملت، فقیه اند، عادلند، صحیح العملند، خیانت به این ملت نمی کنند، اینها را تعیین می کنند. اینها که نمی خواهند بروند خودشان آنجا مشق بدهند، یا مشق نمی کنند، اینها را تعیین می کنند. اینها که نمی خواهند بروند خودشان آنجا مشق بدهند، یا مشق بکنند در ارتش! نمی خواهند که یک حکومت جائر باشند. اینها برای جلوگیری از دیکتاتوری [آمده اند.] هیأتی هست، هیأتی که مانع می شود از اینکه اینها دیکتاتوری کنند  اختیار را دست اینها دادند که مبادا یک وقتی یک رئیس جمهوری پیدا بشود مثل کارتر! اینها می خواهند نگذارند کارترها و نیکسون ها و امثال اینها در اینجا پیدا بشود. برای جلوگیری از این طور امور است. چرا این قدر ایراد می گیرند اینها؟ البته یک عقده هایی در کار است که به واسطه آن عقده ها این ایرادها پیش آمده. و من امیدوارم که رفع شود این عقده ها ان شاء اللَّه.

صحیفه امام، ج 11، ص: 290-311

 

سخنرانی [در جمع مسئولان و فرماندهان سپاه (آفات انقلاب- عمل به قانون)]

زمان: 26 آذر 1358/ 27 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: خطر از میان رفتن صبغه اسلامی انقلاب- ضرورت عمل به مقررات و قوانین شرعی و اجتناب از اعمال خلاف قانون

حضار: مسئولان و فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من حقیقتاً نگران هستم. من نگران اسلام هستم. ما اسلام را از چنگ محمد رضا در آوردیم. و من خوف این را دارم که اسلام به چنگ ما مبتلا شده باشد، به طوری که ما هم مثل او یا بدتر از او بر سر اسلام بیاوریم. این نگرانی هست و زیاد است. آدمهای جاهلی هستند که به خیال خودشان خدمت می کنند برای اسلام، خدمت می کنند، لکن سر خود کارهایی می کنند که ضرر به حیثیت اسلام می خورد. از همه اطراف به ما فشار آمده است. از اصفهان مفصل نوشته اند. دیروز هم باز آقای «خادمی»  نوشته اند. تعبیر ایشان این است که در اصفهان مشغول غارت کردن مردم اند. از خرم آباد آمده اند اینجا که اینها؛ هر کس یک چیزی دارد به اسم سرمایه داری می ریزند و می گیرند، و اصلًا موازین تو کار نیست. همان طوری که در رژیم سابق بدون میزان اسلامی و شرعی عمل می کردند، حالا هم بدون میزان شرعی و عقلی عمل می کنند، و این تأسف بسیار دارد.

تأسف اینکه این نهضت به دست خود ما نهضت اسلامی نباشد. اسلامیتش را از دست بدهد. انقلاب کردیم و هر کاری دلمان می خواهد می کنیم. حجتشان همین است. از هر که بپرسی چرا این طور؟ می گوید انقلاب کردیم. انقلاب کردیم. مال مردم را می رویم، می ریزیم. منزل مردم اموالشان را می گیرند به اندازه ای که زن و بچه شان روی زمین می نشینند. حجتشان این است که انقلاب کرده ایم. زمینهای مردم را می گیرند، نمی گذارند کشت بشود. یا می گیرند می دهند دست یکی دیگر. حجتشان این است که انقلاب کردیم. اشخاصی می ریزند تو خانه های مردم، بدون اینکه یک مجوز شرعی، یک مجوز قانونی داشته باشند، حجتشان این است که انقلاب کردیم. معنی این [حرکت ] این است که اسلام این طور می گوید. انقلاب کرده ایم، یعنی حالا جمهوری اسلامی داریم، و طریقه اسلام این است که موازین و جهاتی که هست دیگر تمام دیوارها بریزد، و تمام موازین از بین برود.

کارهای کمونیستها را می کنند به اسم اسلام. کارهای مارکسیستها را می کنند به اسم اسلام. حرفهای آنها را می زنند به اسم اسلام. و این نهضت از داخل دارد می پوسد. مثل یک خربزه ای که از بیرون شما آب به آن می دهید، به آن توجه می کنید، یک وقت که می خواهید بچینید می بینید از باطن خراب شده. شما در ظاهر هی خدمت کنید، هی چی بکنید، یک وقت ببینید که نهضت شما کرمزده است. از باطن خراب شده است. آنهایی که به اسم اسلام مشغول شده اند به تبلیغات، و به اسم اسلام مشغول شده اند به اعمال سر خودی؛ اینها کرمهایی هستند که باطن این نهضت را به فساد خواهند کشید. و من نمی دانم باید چه بکنیم. این یک قدرت مرکزی می خواهد. یک قدرت اجرایی می خواهد که این اشخاص هر جا یک شلوغی کردند، اینها را بگیرند و محاکمه شان کنند، و جزایی اگر دارند به آنها بدهند. سر خود همین طوری یک دسته ای، هر کس در هر جا، یک تفنگی داشته دست خودش گرفته، و به اسم «کمیته» و به اسم «پاسدار» و به اسم [بسیج ]، هر که هر چه دلش می خواهد، هر کاری دلش می خواهد می کند. با هر که بد است می ریزند منزلش [بازرسی ] می کنند. با هر که یک غرضی دارند می ریزند منزلش. خانه اش را [غارت ] می کنند. و این یک خطر بزرگی است که برای اسلام در زمان ما پیش آمده، و شاید خطرش بیشتر از خطری باشد که اسلام از رژیم سابق داشت. تمام ضوابط را به هم  ریخته اند. هر چه ضابطه اسلامی باشد عمل به آن نمی شود. به اسم اسلام، اسلام را دارند از بین می برند. اشخاصی نفوذ کرده اند در همه جا. به اسم اسلام، اسلام را می پوسانند.اسلام را می کوبند.

و باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که می خواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جوان اند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا می شکنند: یکیشان عالم متهتک است، یکیشان جاهل متنسک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را می شکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت می کند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا می شکند. «قَصَم ظهری الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک» فکری بکنید شما آقایانی که در رأس سپاهیان واقع شده اید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شده اند، در رأس کمیته ها واقع شده اند، برای اسلام یک فکری بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندی نمی گذرد که از این اسلام و از این نهضت و از این بساط، مردم روگردان می شوند.

چرا باید این طور بشود. چرا باید ضوابط نباشد؟ اسلام ضوابط دارد. اسلام هرج و مرج نیست که هر که هر کاری بخواهد بکند. اسلام قوانین دارد. روی قوانین باید عمل بشود.

آنها نه قوانین اسلام را عمل می کنند. و نه قوانین دولت را عمل می کنند و هر چه، هر که هر کاری می خواهد می کند. هر که بدون اینکه اعتنایی بکنند، به رئوسشان اعتنایی بکنند، به رؤسایشان احترامی بکنند، احترامی به اسلام بکنند، بدون ضوابط، بدون  جهت، اسباب این می شوند که مردم بگویند که معلوم می شود که قضیه قضیه اسلام نیست. قضیه قضیه کمونیستی است. حتی یکی از مراجع اینجا به من گفت مگر کمونیستی است حالا! باید این طور ما باشیم. وضع پاسدارهایی که می گویید ما برای اسلام خدمت می کنیم، باید تحت تأثیر کمونیستها واقع بشوند و همان کارهایی که کمونیست می کنند، بکنند؟ نمی دانند اینها.می خواهند که اسلام را بشکنند در ایران، تا اینکه یک وقت خدای نخواسته با یک کودتایی اینجا برگردد به یک حالی بدتر از حال سابق. نمی دانند این را. علاقه ندارند واقعاً به اسلام. نمی توانم من بگویم که پاسبانی که دارد خدمت می کند و شب و روز خدمت می کند علاقه ندارد. علاقه دارد، ملتفت نیست که دارد چه می کند. یا دادگاهی که می خواهد خدمت بکند، علاقه هم دارد. یا کمیته ای که می خواهد خدمت بکند، علاقه دارد. لکن راه را درست نمی داند. ضوابط درست معلوم نشده پیششان. خیال می کنند هر که هر طوری دلش خواست عمل بکند. به مجرد اینکه انقلاب شد دیگر من هم باید پا بشوم هر کاری دلم می خواهد بکنم. انقلاب شده. یعنی انقلاب شده، از یک رژیم ظالم به یک رژیم عدالت.رژیم عدالت معنایش این نیست که هر که هر طوری دلش می خواهد عمل کند. یک قواعدی در اسلام باید باشد. باید قوانین اسلام باشد. نه بریزند مردم، زنها را، زن و بچه مردم را بیرون کنند از منزلشان. با اینکه من این را، شاید ده دفعه گفته باشم که بر فرض اینکه یک نفری جانی باشد، مستحق قتل باشد، تمام اموالش باید مصادره بشود. لکن زن و بچه اش که نباید گرسنه بمانند. خوب، به اندازه زن و بچه اش باید برایشان بگذارند.مابقی اش را ببرند. مع ذلک کراراً برای من نوشته اند، گفته اند که فلانی بیخود اموالش را گرفته اند. حالا بیخودش را من نمی دانم. اما آمده اند فرش از زیر پای ما کشیده اند، و ما را از منزلمان بیرون کرده اند، و چه کرده اند، و ما مانده ایم همین طوری. آخر این را عقل می پسندد؟ شرع می پسندد؟ انسانیت می پسندد که ما یک همچه کاری سر مردم در آوریم.   باید چه بکنیم آقا! خوب فکری بنشینید بکنید. بیایید تهران جمع بشوید همه تان.سران قوم بنشینید. فرض کنید، شما در رأس پاسداران هستید شما آقایان. آنها هم که در رأس کمیته هستند. آنها هم که در رأس چیزهای دیگر هستند. بنشینند با هم شور کنید.صحبت کنید. یک ضوابط درست کنید. ضوابط را منتشر کنید. قوه اجراییه داشته باشید.

آن مقداری که شما باید برای حفظ آبروی اسلام زحمت بکشید در کردستان آن قدر مهم نیست. کردستان را از ما همه بگیرند مهم نیست. اما آنی که مهم است این است، آنی که مهم است این معناست که اسلام را از دست ما بگیرند. ما اسلام را می خواهیم، و الّا نه کرد از اسلام بیرون است و نه ترک از اسلام بیرون است، و نه هیچ وقت آنها میل دارند که بیرون بروند. اما مسأله این است که باید همه جا قوانین اسلام باشد. اگر بنا باشد که هر جا آدم برود می بیند که [دائماً] مردم دارند شکایت می کنند. زن و بچه مردم می آیند گریه می کنند. می آیند [التماس ] می کنند. من هم خسته دارم می شوم. خدا می داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمی شدم، هر فشاری می آوردند بر من خسته نمی شدم، حالا دارم از خودمان خسته می شوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکری بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار داده اید. مسئولیم همه ما. هر کاری از من برآید می کنم. هر کاری هم از شما [می آید] باید بکنید، هر کدام از آقایان باید بکنند. هر کار هم از شورای انقلاب است باید بکنند. هر فردی که بر خلاف موازین اسلام دارد عمل می کند بزنند توی سرش. بیرونش کنند. هر فردی که دارد دعوت به کمونیستی می کند به خیال خودش که برای خدمت به اسلام، خوب بیرونش کنند از آن محل. اینکه معنی ندارد که ما بنشینیم و هر که هر کاری دلش می خواهد بکند، و هر که هر غلطی می خواهد بکند، و ما هم بنشینیم همین طور تماشاگر مسأله باشیم.

من میل ندارم که هی شدت عمل، و هی فشار، و هی دعوا و داد و قال. من میل دارم با آرامش همه چیزها محقق بشود. با آرامش امور، امور تحقق پیدا کند. این تصفیه ای که می گویند در ادارات داریم، تصفیه این است اشخاصی که دارند بر خلاف اسلام، بر خلاف موازین اسلام دارند پخش می کنند حرفهایشان را، تصفیه این است که اینها را خارج کنند. در هر صورت این یک وظیفه ای است برای همه شما آقایان. فقط من مسلمان نیستم که شما هم مسلمانید. یعنی وظیفه ای است برای شما که فردا می گیرند. شما را خدا می گیرد، شما را، شمایی که یک عده ای از پاسبانها در تحت نظرتان بود. آقایی که یک عده ای از پاسبانها در نظرِتان بود، در تحت سیطره تان بود، این کار را کردند. شما مسئولید. فردا حساب هست آقا در کار. همین طوری که نیست، حساب در کار است. اگر از این جا هم نمی ترسید از آنجا بترسید. من هر کاری دلم می خواهد بکنم، آقا هم هر کاری دلش می خواهد، شما هم هر کاری، پاسبانها هم اعتنا نکنند، به شما پاسدارها هم اعتنا نکنند، شما هم ساکت بنشینید، نه آقا، این طور نیست، تصفیه کنید. بروید الآن در تهران بنشینید. اجتماعی درست کنید. همه تان با هم، شورای انقلاب، شماها، دیگران، آنهایی که در رأس امور هستند، یک نقشه ای درست کنید. یک ضوابطی درست کنید.رو آن ضوابط عمل بشود. همین طوری بدون همه چیز، هر کس.

خوب من چه بکنم. جواب مثلًا، آقای خادمی را من حالا بناست، باید جوابش را بنویسم. جواب بنویسم که خوب ریختند دارند غارت می کنند. خوب، تعبیر ایشان این است که دارند اطراف مشغول اند به غارت کردن مردم. خوب، یک وقتی یک ملایی این معنا را می گوید. خوب بعد هم دیگران می گویند. بعد هم دیگران می گویند. در هر صورت برسید به داد اسلام. به دست ما خراب نشود اسلام. اگر یک وقت به دست دشمنهای ما می شد ما مسئول نبودیم. اگر حالایی که به دست ما رسیده، به دست ما خراب بشود اسلام، ما مسئولش هستیم. شورای انقلاب، شما، آنها، همه، مسئولید پیش خدا. همین طوری هی بنشینیم ما هم، و تماشا کنیم که هر جا هر چی می شود. نباید بنشینیم  تماشا کنیم. باید بنشینید، یک اجتماعی بکنید. با هم قراری بدهید. یک ضوابطی درست کنید. و بعد هم شماهایی که پاسدارها دستتان است عمل کنید. پاسدار اگر یک پاسداری غلطی کرد بیرونش کنید. تحویل دادگاهش بدهید. نگذارید هرج و مرج بشود. یکی دو تا می شود، دو تا ده تا می شود، بعد از دست شما هم خارج می شود. ان شاء اللَّه خداوند خودش اصلاح کند امور را، و ما را از دست خودمان نجات بدهد. من از دست خودمان «سعدی از دست خویشتن فریاد» از دست خودمان فریاد هست.

صحیفه امام، ج 11، ص: 312-318

                       

حکم [انتصاب آقای هبة اللَّه یکتایی به سمت امامت جمعه خلخال ]

زمان: 26 آذر 1358/ 27 محرّم 1400 مکان: قم

موضوع: انتصاب امام جمعه خلخال

مخاطب: یکتایی، هبة اللَّه

بسمه تعالی

جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج شیخ هبة اللَّه یکتایی- دامت برکاته

پیرو درخواستی که اهالی محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نموده اند، جنابعالی به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب می شوید تا ضمن انجام این فریضه بزرگ الهی، مردم را به وظایف خطیری که دارند آشنا نموده و از توطئه های دشمنان داخلی و خارجی آگاه سازید. امید است اهالی محترم، فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه باشکوهتر آن اهتمام ورزند. از خدای تعالی موفقیت همگان را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 27 محرّم 1400

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 319

                        

اطلاعیه دفتر امام خمینی [ (لغو راهپیمایی حمایت از امام)]

زمان: 26 آذر 1359/ 9 صفر 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: درخواست لغو راهپیمایی 27/ 9/ 59- بازگشت آقای طاهری به اصفهان

مخاطب: مردم، روحانیون و علمای شهرستانها- نمایندگان مجلس و احزاب سیاسی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

پیرو اطلاعیه های متعددی که از سوی حضرات آقایان آیات عظام و حجج اسلام و علمای اعلام شهرستانها- دامت برکاتهم- و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، انجمنها و گروهها و احزاب و دستجات و سازمانها و اصناف و شخصیتهای محترم دیگری که در مورد تعطیل و راهپیمایی سراسری روز پنجشنبه دهم ماه صفر برابر با 27 آذر ماه 59 اعلام شده بود،  حضرت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ضمن تشکر و تقدیر و سپاسگزاری صمیمانه از احساسات و عواطف همگی آنان فرمودند: «با توجه به حساسیت زمان در مقطع فعلی که ما گرفتار جنگ با دشمنان اسلام هستیم، و با توجه به اینکه بارها اعلام کرده ایم به خاطر حفظ وحدت، اگر به من و یا به عکس من اهانتی شد مردم عکس العملی نشان ندهند.

بدین وسیله از عموم آنان تقاضا می شود از تعطیل و یا راهپیماییهایی که قرار است به این عنوان انجام شود صرف نظر نمایند و به رفع مشکلات و کارهای دیگری که دارند بپردازند، و حتی الامکان مردم را به آرامش و نظم دعوت کنند». و ضمناً فرمودند: «از جناب آقای حاج سید جلال الدین طاهری- دامت افاضاته- تقاضا می کنم بنا به درخواست اهالی  محترم اصفهان به این شهر بازگشته و کما کان به اقامه نماز جمعه و ارشاد مردم ادامه دهند.

و ارگانهای انقلابی هم که اعلام دو روز تعطیل نموده اند به کارهای عادی خود مشغول گردند. از خدای تعالی توفیق همگان و پیروزی کامل مسلمانان را بر دشمنان اسلام مسألت می نماید».

نهم صفر المظفر 1401/ 26 آذر 1359

دفتر امام خمینی

صحیفه امام، ج 13، ص: 406-407

                       

سخنرانی [در جمع گروهی از جانبازان و پاسداران (تجلیل از معلولان و پاسداران)]

زمان: 26 آذر 1359/ 9 صفر 1401

مکان: تهران، جماران

موضوع: تجلیل از مجاهدات معلولان انقلاب و پاسداران و رزمندگان

حضار: گروهی از معلولین انقلاب و پرسنل سپاه پاسداران تبریز

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

من نمی دانم از کجا شروع کنم، و نمی دانم با مواجهه با اشخاصی که در راه اسلام، در راه خدای تبارک و تعالی معلول شده اند و در اینجا حاضرند، و چهره هایی که عازم به سفر برای دفاع از اسلام هستند، چطور ستایش کنم. من از شما جوانها، از شما که در راه اسلام و در راه ایمان خودتان رنج دیدید و معلول شده اید، و شما جوانها که عازم به جبهه ها هستید، چطور تشکر کنم. من وقتی این صحنه های اسف آور و افتخارآمیز را می بینم عاجزم از اینکه در مقابل آنها مطلبی بگویم. شما خودتان زبان گویای افتخار هستید. زبان گویای اسلام هستید. شماها افتخار برای این ملت آفریدید. و شماها بودید که دست قدرتهای بزرگ را، چپاولگر را، معاند با اسلام را، طاغوت را از این مملکت کوتاه کردید. و شما هستید که برای اسلام باز کوشش می کنید و جانفشانی می کنید. و هیچ چیز در مقابل این خدمتها جز خدای تبارک و تعالی، هیچ کس جز خدای تبارک و تعالی نمی تواند به شما اجری بدهد. زحمتهای شما را خدای تبارک و تعالی اجر خواهد داد.

شما اگر معلول هستید، که خداوند شفا بدهد همه شما را، و برای خدمت به اسلام معلول شده اید. و شمایی که عازم جبهه ها هستید، برای خدمت به اسلام هستید، اسلام برای شما بسیار ارج قائل است و تشکّر از شما می کند. و همه ملت از شما متشکّر هستند.

الآن می بینید که سراسر کشور ما در حال جهاد هستند؛ هر کدام به یک قِسمی. شما جهاد خودتان را کردید و خداوند به شما اجر بدهد. و شما هم برای جهاد می روید و خداوند به  شما پیروزی بدهد. و ملت هم پشتیبان شما هست. آنها هم در حال جهاد هستند؛ زن و مردشان، کوچک و بزرگشان. لکن آنچه که هست این است که ما هر چه داریم از خدای تبارک و تعالی داریم و باید این امانت را به او بسپریم. شما موفق شدید که در جبهه ها رفتید و در میدانها رفتید و معلول شدید، موفق شدید. و شما هم- ان شاء اللَّه- موفق خواهید شد به پیروزی. من باید از همه شما و از همه ملت ایران که این طور برای کشور خودشان، برای اسلام عزیز و برای نجات مستضعفین کوشا هستند تشکر صمیمانه کنم.

خداوند همه شما را به عنایت خودش غریق رحمتهای واسعه خودش و غریق تشکرهایی که دنباله او همه برکات هست بفرماید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 13، ص: 408-409

سخنرانی [در جمع اعضای کمیسیون بازرگانی (توطئه منعزل کردن اسلام)]

زمان: صبح 26 آذر 1362/ 12 ربیع الاوّل 1404

مکان: تهران، جماران

موضوع: توطئه منعزل کردن اسلام

حضار: اعضای کمیسیون بازرگانی و توزیع و رسیدگی به سؤالات و نهادهای وابسته به نخست وزیری

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تبلیغات استعماری علیه روحانیت

من توفیق آقایان را در خدمت به جمهوری اسلامی و اسلام از خدای تبارک و تعالی خواستارم و امیدوارم که همه آقایان موفق باشند که به این ملتی که این همه در تحت ظلم و فشار بوده است خدمت بکنند، و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همین باشد که نجات بدهند این کشور را از مسائلی که برایش پیش می آید.

من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربه هایی که برایمان نقل شده است یا از تجربه هایی که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیده اند یک عده ای که نمی خواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این یک نقشه ای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر  نتوانست مشروطه یک مشروطه ای باشد که علمای نجف می خواستند. حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل اللَّه را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل اللَّه را با دست بعضی از روحانیون  خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.

ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگی شان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را می شناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که از منزل می خواست حرکت کند فرض کنید بیایند به مسجد شاه، مسجد شاه مطلع می شد، در نظر داشتند، اعلام می شد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لا بد اسلام را در کار می آورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند- و آن طور که من شنیدم- عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت اللَّه. و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان- جا هم ندادند-. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلش نمی توانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که  نمی توانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند.

من حالا می خواهم یک هشداری به آقایان بدهم. مسأله الآن به یک وضعی در آمده است که انسان می بیند که مشغول جوسازی هستند، می شنود که مشغول جوسازی هستند و بتدریج می خواهند این کار را عملی اش کنند. یعنی دیدند که ایران با این مسائلی که در دنیا می خواهند حل کنند نتوانسته اند کاریش بکنند، حمله کردند، حمله نظامی کردند- عرض می کنم که- اقتصادش را چه کردند، محصور کردند و همه کاری کردند، نشد آن کاری را که آنها می خواهند، یعنی منعزل کردن اسلام را می خواهند. الآن آنها آن قدری که از اسلام خوف دارند، نه شوروی از امریکا آن قدر خوف دارد، نه امریکا از شوروی برای اینکه تمام این مصالحی که آنها به خیال خودشان می خواهند- از مصالحی- که برای خودشان تهیه کنند و تمام سوء استفاده هایی که از تمام دنیا می خواهند بکنند، می بینند که اگر چنانچه این ترتیبی که ایران روی کار آمده است و مشغول است، این عملی بشود همه جا لنگ خواهد شد، مسأله، مسأله ایران نیست حالا، آن وقتها صحبت، صحبت ایران بود. الآن وضع جوری شده است که هر جا می بینید که الآن فرض کنید که در پاکستان دارند می گویند که اسلام، خوب، دولتش هم ملزم شده است که این را بگوید. در جاهای دیگر هم همین طور دارند می گویند، در سیاهپوستان امریکا هم صدا درآمده است. اینها الآن خودشان هم می بینند که در شوروی هم که ... صدا درآمده، خوب، مسلمین هم آنجا زیادند. آنها می بینند که اگر مهلت به این کشور بدهند ممکن است که منافع آنها را در تمام دنیا به خطر بیندازد. جنگ عمومی هم که نمی توانند راه بیندازند. بخواهند جنگ راه بیندازند دنیا به هم می خورد، نمی کنند. آنها عاقلتر از آن هستند که جنگ عمومی راه بیندازند. اینها می خواهند با وسیله هایی با حیله هایی از اینجا شروع کنند، از ایران شروع کنند. از ایران شروع کردن هم یکدفعه نمی شود بروند سراغ روحانیون. می دانند که نمی شود که از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شکست بدهند. می آیند هی از پایینتر شروع می کنند، از پایینتر جوسازی می کنند. مثلًا حالا برای دولت جوسازی  می کنند، برای دولت دارند جوسازی می کنند. انسان هر جا که الآن اطلاع پیدا می کند می بیند که به دولت دارند ور می روند. مسأله این نیست که ما نظرمان به این است که دولت، دولت خیلی مثلًا اعلایی هست، هیچ.الآن شما ملاحظه بفرمایید با این وضعی که ایران دارد که در جنگ است، چند سال انقلاب است، آن انقلاب، و هجوم طوایف مختلف از همه جا به اینجا، افغانستان نمی دانم بیشتر از یک میلیون و یک میلیون و نیم- عرض می کنم که- از عراق آن همه اسیر، آن وقت خود ما در داخل کشورمان این همه فراری وارد شده و این همه مردم آمده اند ریخته اند از جاهای دیگر. اینها یک چیزهایی است که اگر در یک کشوری غیر از کشور ایران بود، به هم خورده بود، یعنی شیرازه اش به هم ریخته بود. لکن ایران از باب اینکه مردم در صحنه هستند این طور نشده، اما می خواهند این کار را شروع کنند.

من الآن به شما آقایان و به ملت ایران این گزارش را می دهم که سن من دیگر مقتضی این نیست که ببینم این چیزها را، من می روم، اما شما توجه بکنید، شما متوجه باشید. اینها شروع کردند که از اول یک جوی بسازند که این حکومت را بشکنند و بعد بروند سراغ رئیس جمهورتان و مجلستان و بعد بروند سراغ روحانیون و مسأله را از حالا این جوری شروع کردند و شما از حالا باید بیدار این مطلب باشید. بیخود نیست که انسان یکدفعه می بیند که در قم حرف درمی آید، در بازارها حرف درمی آید، در مساجد حرف درمی آید، در منابر حرف در می آید، در منزلهای علما حرف درمی آید، همه اش هم شبیه هم. اگر شما دیدید که یک مطلبی شبیه به هم در همه جا شد بدانید که این دست دیگری در کار است، همین طور من باب اتفاق نشده است.

الآن وضع این شده است که انسان می نشیند در اینجا می بیند که همه چیز یادشان رفته، الّا اینکه کمبود، گرانی. مگر کسی منکر این است که گرانی است. اما شما یادتان رفته است و شما بعضی هایتان یادتان است قضیه زمانی که متفقین ریختند اینجا، شما دیدید  که نان چه وضعی داشت، برنج چه وضعی داشت، گرانیها چه وضعی داشتند. آن وقت به پول آن وقت که یک قرانش به قدر صد تومان حالا گاهی ارزش داشت. آن وقت برنج نمی دانم شده بود دوازده تومان، قند شده بود چهل تومان، نمی دانم چی از این بساطی بود که بعضی آقایان مطلع اند. الآن شما با این وضعی که دارید، که همه دنیا با شما دشمن هستند بلا استثنا، مگر بعضی ها که خیلی کم است، همه با شما مخالف اند. همه دنیا دستشان به این دراز است که یک بساطی اینجا درآورند. شما رادیوها را ملاحظه کنید.

در کویت یک قصه ای واقع شده است، الآن هم عراق اعلام کرده است به اینکه این عراقی بوده و این از چند بوده، مع ذلک دست برنمی دارند. می گویند عراقیها طرفدار ایران اند، چون طرفدار ایران اند، پس ایران چی است ایران همه مردم دنیا طرفدارش هستند. ایران کاری کرده است که مظلومهای دنیا همه طرفدارش هستند. پس مظلومهای دنیا هر جا کاری می کنند ایران کار می کند؟ وضع این جور شده است که الآن برای شما همه رادیوها دست می گیرند. یک قضیه ای در فرض کنید که کویت واقع می شود، یکی در لبنان واقع می شود، یکی در جای دیگر واقع می شود، هی ایران. الآن شروع کردند در خود ایران این کار را دارند می کنند.

من به شما عرض می کنم نه دولت با من- عرض می کنم که- قوم و خویش است و نه من افرادش را اکثرش را می شناسم، اما من کلی قضیه را دارم می گویم. دولت با این همه کاری که می بینید کرده است، یعنی این مملکتی که به هم خورده است و این طوری است، نگذاشته به هم بخورد. نگذاشته که این همه جرحهایی که، این همه، این مصائبی که، و مجروحینی که هر روز دارند می آورند، اینها زمین بمانند. نگذاشته است که مردم گرسنه بمانند. نگذاشته چه بشود. البته همه قبول دارند، خود دولت هم قبول دارد، گرانی هست.

گرانی اولًا همه جا هست، اینجای تنها نیست. ثانیاً وضع انقلابی همچو اقتضا می کند، وضع جنگ این طوری است. نباید ما وقتی که وضع جنگ را می بینیم داریم، ما وضع  انقلاب را می بینیم داریم، وضع دشمنی همه دنیا را داریم، همه مان بریزیم سر دولت. الآن می بینیم در مجلس به دولت حمله می شود، در محضر علما به دولت دارد حمله می شود، در بازار به دولت حمله می شود، مصاحبه های تلویزیونی به دولت ور روند، عرض می کنم که بساط وقتی درست می کنند به دولت ور روند، این بی جهت نیست.

خود آقایان ملتفت نیستند. آقا خودش خیلی خیلی آدم خوبی است، می رود ده نفر آدم از همین اشخاصی که می خواهند این کارها را بکنند، ایران فراوان اند از این اشخاص، الآن در ایران سلطنت طلب ما داریم. در ایران مخالف با جمهوری اسلامی در این طبقات بالایی که می خواستند عیاشی بکنند، حالا نمی گذارند عیاشی بکنند داریم. از منافقین موجودند. از اقلیت موجود است. از احزاب موجود است، هستند همه، زیادند. آقایان عرض می کنم که با ظاهر خیلی خوب می روند پیش فلان آقا می نشینند می گویند هی اسلام دارد از بین می رود، دیدید چی شد، چه شد، اینها می خواهند اینجا را مثل شوروی اش بکنند. آقا فوراً باور می کند، می رود می گوید نخیر، ای وای، چه واقع شد، ای ادارات چه شده، چه شده، چه شده، در ادارات الآن همچو ادارات صد در صد مورد مطلوبیت نیست، اما ما اساس را باید حفظش بکنیم. اگر اساس را ما حفظ نکنیم، نه اداره برای ما باقی می ماند، نه مجلس باقی می ماند، نه مدرسه باقی می ماند، هیچی. این دفعه اگر اینها تسلط پیدا بکنند برما، هیچی نمی گذارند. مثل زمان آقای کاشانی نیست حالا! مثل زمان مرحوم- عرض می کنم که- آقا شیخ فضل اللَّه نیست حالا یک زمانی است که اینها ادراک کردند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را ببرند، و این را با همه جدیت می خواهند ببرند. و اسلام اگر اینجا سیلی بخورد، بدانید که دیگر تا آخر سرش بلند نمی شود، مگر اینکه باز یک وضع دیگری در دنیا پیش بیاید. الآن ماییم که باید این را حفظ بکنیم. ایران است که باید حفظ کند خودش را، مجلس باید همراهی بکند. می دانم شکایت هست، می دانم که همه چیز هست، لکن همه همراهی بکنید آقا، دست به دست هم بدهید که هیچ ارگانی به زمین نخورد. زمین خوردن دولت امروز برای روحانیت هم مضر است، برای مجلس هم مضر است. همین طوری که مجلس زمین بخورد برای همه مضر است. همین طور که عرض می کنم که این دستگاه قضایی به زمین بخورد. من هم می دانم شکایت زیاد هست. مگر کجا شکایت نیست؟ در امریکا شما خیال می کنید شکایت نیست؟ در امریکا بیشتر از اینجا هست! در هر چند دقیقه ای یکی کشته می شود، در هر چند دقیقه فحشا واقع می شود، در هر چند ثانیه حتی چه می شود. شما می خواهید بعد از انقلاب، بعد از دشمنی همه کشورهای عالم همین طور به طور رفاه بنشینید کار بکنید و به طور رفاه زندگی بکنید؟ نمی شود. بازار می بیند که دولت نمی رسد، خوب خودش همراهی بکند. الآن دولت در اطراف، در جاهایی که باید باشد برنج دارد، گندم دارد، همه چیز دارد، کامیون نیست. خوب همه علمای بلاد بنشینند با هم فکر بکنند کامیون درست کنند. اگر در هر شهری چهار تا کامیون برود به اینجاها، تمام حل می شود مسأله، اگر همه بلاد دست به هم بدهند. بدانند که می خواهند ریشه این اسلام را بکنند! همه مردم این توجه را داشته باشند، علمای بلاد این توجه را داشته باشند، وکلا این توجه را داشته باشند، دولت این توجه را داشته باشد، این اسباب این می شود که اگر شکایت بشود بدانند که این طوری است، حل کنند خودشان با هم بنشینند صحبت بکنند- نمی شود- این شکایت حل نشدن، اسباب این نمی شود که ما به دولت فشار بیاوریم، دولت را تضعیفش کنیم که دولت ناتوان بشود.

دولتی که الآن باید همه کارها را انجام بدهد، ناتوانش نباید بکنیم. مجلسی که باید همه کارها را تسهیل بکند، نباید ناتوانش بکنیم و قوه قضائیه هم همین طور.و مسأله، مسأله مجلس نیست. مسأله دولت نیست، مسأله قوه قضائیه نیست، مسأله روحانیت نیست، مسأله اسلام است. مسأله این است آنهایی که دشمن اند، با اسلام دشمن اند. با قوه قضائیه دشمن نیستند، با مجلس کار ندارند، با روحانی هم کار ندارند، همه اینها برای اینکه اینها دارند برای اسلام سینه می زنند، با شما مخالفند. نه برای اینکه مخالفند خودشان، مجلس یک چیزی است، نه، برای اینکه، اگر مجلس مطابق میل آنها بود، خیلی هم خوب بود، چنانکه بود و دیدید. اگر دولت هم مطابق میل آنها بود خیلی هم تأییدش می کردند. اما آنها دولتی که بخواهد مخالف با آنها باشد، مجلسی که  بخواهد مخالف با آنها باشد، از ارتشی که بخواهد مخالفت کند، با همه اینها مخالفند. و شما بدانید که اگر ما دست به دست هم ندهیم، همه مان با هم نباشیم، زمینمان خواهند زد. مجلس را زمین می زنند، دولت را زمین می زنند، روحانیت را زمین می زنند، همه زمین می خورند. پس عقل اقتضا می کند که ما الآن مشکلات را تحمل کنیم. مردم مشکلات را تحمل کنند. مشکلات کمتر است از مشکلات ما تا زمان رسول اللَّه. و آن مشکلات زمان رسول اللَّه، آن مسئولیت رسول اللَّه بدتر از این مسئولیتی است که ما داشتیم. مشک را بخورند برای رفع حاجتشان، آنجا آن طور بود امیر المؤمنین بدتر از ما زندگی کرد و از بین بردندش. الآن این طوری است که ما باید تحمل بکنیم.

مملکت ما دشمن دارد، یعنی دشمن، دشمن ایران نیست، دشمن دشمن اسلام است.الآن دشمنهای ما از ایرانی اش گرفته که در خارج نشسته اند دارند بر ضد اسلام صحبت می کنند، منتها شما، این را من گفتم سایر جاها، در مجالس اینها ضد اسلام اصلًا صحبت می شود، اینهایی که در خارج رفتند، اینها همه این طوری هستند. خوب، ما یک عده اینجا ماندیم، خودمان هم بریزیم به جان خودمان چه خواهد شد؟ مجلس با دولت مخالف، دولت با مجلس مخالف، اینها چه خواهد شد؟ اینها البته ان شاء اللَّه مخالف هم نیستند. اما باید بیشتر توجه بکنیم. علمای بلاد باید توجه بکنند که هر که آمد یک نقی زد فوراً باور نکنند و صحبت بکنند و به رادیو برسد و به نمی دانم چه برسد. این طور صحبت نکنند، به مجالس نبرند. أئمه جمعه نبرند به مجالس صحبتها را، می توانند حلش بکنند، نتوانستند هضم کنند. ما باید امروز تحمل کنیم، صبر باید بکنیم. فَاسْتَقِمْ کَما امِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ  این چیزی بود که پیغمبر اکرم گفت، شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود  به واسطه این، آن هم به خاطر اینکه وَ مَنْ تابَ مَعَکَ بود، برای اینکه می دید نمی تواند استقامت کند، ما باید استقامت کنیم، باید حفظ کنیم، باید صبر کنیم.

 خداوند ان شاء اللَّه همه را توفیق می دهد. و این مسائلی که می فرمایید، من هم اطلاع دارم که این مسائل سؤال می خواهد. و لیکن این طور نباشد که هر روز یک وزیر را بیاورید اینجا بنشانید، دعوا بکنید با او و تضعیف کنید دولت را. کاری بکنید تضعیف نشود. همه تان را دارند تضعیف می کنند، شما نیستید، همه است. خیال نکنید که شما دولت را تضعیف می کنید، نخیر. شما هم دولت را تضعیف کنید، تضعیف شماست. این مقدمه است برای او، و الآن یک خطی در این کار هست، مشغولند الآن. و شما باید خیلی توجه کنید، چشمهایتان را باز بکنید. ملت باید چشمش را باز کند، این دولت را، این مجلس را، این جمهوری اسلامی را حفظ کنند. مردم باید حفظ کنند. بازار باید حفظ کند اینها را. آقا می نویسد مالیات نباید داد. آخر شما ببینید بی اطلاعی چقدر! آقا، ما امروز روزی نمی دانم چند صد میلیون ما الآن خرج این جنگمان است. روزی چند صد میلیون خرج جنگ را با سهم امام می شود درستش کرد حالا؟ حالا ما می توانیم مردم را همه را بنشانیم اینجا و به زور سهم امام بگیریم؟ سهم امام حالا به اندازه ای است که همین حوزه ها را بگردانیم، بیشتر از این هم نیست، یک کمی اگر بیشتر باشد می دهند به دولت. یکدفعه آدم بگوید که نخیر، ما می گوییم که دولت مالیات نگیرد، سهم امام بگیرد. چه جور؟ از کجا بیاوریم سهم امام این قدر؟ ما از کجا سهم امام و سهم سادات پیدا کنیم که دولت را اداره بکنیم، مملکت را اداره بکنیم، این همه اشخاصی که ریخته اند به جان دولت و خرج دارند و چی دارند اداره بکنیم. خوب، بی فکر حرف می زنند آقایان، یک کسی می رود یک چیزی به آنها می گوید آنها هم باورشان می آید. آقایان دیگر هم همین طورند. با سلامت نفسی که دارند باورشان می آید. باید آقایان فکر بکنند که هر کس آمد هر چی زد، باید از اول حمل بر فساد بکنند که این می خواهد یک کاری بکند. امروز که فساد زیاد است، حمل به صحت صحیح نیست، که هر که آمد خیال کنیم راست می گوید. خیلیها بودند، خوب، من یک ماه، بیست و چند روز یکی از همین منافقین با صورت صالح، با ژ- سه، با همه چیز آمد آنجا نشست در نجف، من بودم. برای من گفت، هر روز گفت، هر روز گوش کردم، از مرحوم آقای طالقانی «1» سفارش آورده بود، از یکی از علمای دیگر سفارش آورده بود، آنها را هم بازی داده بود آمد گفت، من دیدم خیلی این مسلمان است، خوب ما که این قدر مسلمان نیستیم. من به او سوء ظن پیدا کردم، من هیچ جوابش را ندادم. فقط گفت ما می خواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتم نمی توانید، خودتان را به کشتن ندهید و لو دیگر جوابی به او ندادم. اینها از آن وقت نقشه می کشیدند برای این کار، حالا هم هستند در میدان، نرفته اند. حالا آن جهاتی که رفته است البته کاری نمی توانند بکنند، اما این شیطنتها را می توانند بکنند که بیایند بروند در قم پیش آقایی، بروند در فرض کنید که اصفهان پیش آقایی، بروند در شیراز پیش آقایی، یک کاری بکنند که صدا در بیاید. حالا از اول کی از همه ضعیفتر است برای این کار؟ به روحانیت حمله کنیم، نه. به مجلس، نه به دولت باید حمله کنیم، حالا به دولت. مجلس را وادار می کنند به دولت- عرض می کنم- روحانیون را وادار می کنند به دولت، بازار را وادار می کنند به دولت، همه جا به دولت. خوب دولت از بین رفت، فردا می آیند سراغ شماها فردا می روند سراغ رئیس جمهور و- نمی دانم- مجلس. همه اینها مسائل، مسأله دولت نیست. مسأله، مسأله اسلام است. من این را برای خاطر اینکه، آقایان توجه بکنند و برای خاطر اینکه، تکلیفی را ادا کرده باشم عرض کردم. و امیدوارم که خداوند به همه ما توفیق بدهد که همه مان با هم در رفع این گرفتاریها بکوشیم. خوب، اگر آمدند شکایت کردند، برویم سراغ رفعش. نرویم سراغ اینکه دولت را تضعیف کنیم یا برویم مجلس تضعیف بکنیم یا برویم اشخاص را چه بکنیم. این مسئله ای است که من عرض کردم و من امیدوارم که مؤثر واقع بشود در این آقایان.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 18، ص: 247-256

نامه [به آقای لطف اللَّه صافی، دبیر شورای نگهبان (حدود اختیارات دولت)]

زمان: 26 آذر 1366/ 25 ربیع الثانی 1408

مکان: تهران، جماران

موضوع: حدود اختیارات دولت در بخشهای اجتماعی، اقتصادی، بازرگانی و کشاورزی

مخاطب: صافی، لطف اللَّه (دبیر شورای نگهبان)

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم

محضر شریف حضرت مستطاب رهبر انقلاب اسلامی، آیت اللَّه العظمی امام خمینی- دامت برکاته

با عرض سلام و تحیت و مسألت طول عمر و سلامت وجود مبارک در ظل عنایات خاصه حضرت بقیة اللَّه- ارواح العالمین له الفداء- تصدیع می دهد:

از فتوای صادره از ناحیه حضرت عالی که، دولت می تواند در ازای استفاده از خدمات و امکانات دولتی و عمومی شروط الزامی مقرر نماید،  به طور وسیع بعض اشخاص استظهار نموده اند که دولت می تواند هر گونه نظام اجتماعی، اقتصادی، کار، عائله، بازرگانی، امور شهری، کشاورزی و غیره را با استفاده از این اختیار جایگزین نظامات اصلیه و مستقیم اسلام قرار دهد و خدمات و امکاناتی را که منحصر به او شده است و مردم در استفاده از آنها مضطر یا شبه مضطر می باشند وسیله اعمال سیاستهای عام و کلی بنماید و افعال و تروک مباحه شرعیه را تحریم یا الزام نماید. بدیهی است در امکاناتی که در انحصار دولت نیست و دولت مانند یک طرف عادی عمل می کند و یا مربوط به مقرر کردن نظام عام در مسائل عامه نیست و یا مربوط به نظام استفاده از خود آن خدمت است جواز این شرط مشروع و غیر قابل تردید است اما در امور عامه و خدماتی که به دولت منحصر شده است به عنوان شرط مقرر داشتن نظامات مختلف که قابل شمول نسبت به تمام موارد و اقشار و اصناف و اشخاص است موجب این نگرانی شده است که نظامات اسلام از مزارعه اجاره تجارت عائله و سایر روابط بتدریج عملًا منع و در خطر تعویض و تغییر قرار بگیرد و خلاصه استظهار این اشخاص که می خواهند در برقرار کردن هر گونه نظام اجتماعی و اقتصادی، این فتوا را مستمسک قرار دهند به نظر آنها باب عرضه هر نظام را  مفتوح نموده است. بدیهی است همان طور که در همه موارد نظر مبارک راهگشای عموم بوده در این مورد نیز رافع اشتباه خواهد شد.

دبیر شورای نگهبان- لطف اللَّه صافی ].

بسمه تعالی

دولت می تواند در تمام مواردی که مردم استفاده از امکانات و خدمات دولتی می کنند با شروط اسلامی، و حتی بدون شرط، قیمت مورد استفاده را از آنان بگیرد. و این جاری است در جمیع مواردی که تحت سلطه حکومت است، و اختصاص به مواردی که در نامه وزیر کار ذکر شده است ندارد. بلکه در «انفال»، که در زمان حکومت اسلامی امرش با حکومت است، می تواند بدون شرط یا با شرطِ الزامی این امر را اجرا کند.

و حضرات آقایان محترم به شایعاتی که از طرف استفاده جویان بی بند وبار یا مخالفان با نظام جمهوری اسلامی پخش می شود اعتنایی نکنند که شایعات در هر امری ممکن است. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 20، ص: 434-435

 

. انتهای پیام /*