کد مطلب: 3545 | تاریخ مطلب: 21/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 21 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  21 آذر ماه

پیام [به ملت ایران درباره راهپیمایی مردم در تاسوعا و عاشورا]21 آذر 57

مصاحبه [با روزنامه «صدای لوکزامبورگ» درباره نفی همکاری با مارکسیستها]21 آذر 57

مصاحبه [با تلویزیون سوئد و روزنامه «لومتن» (نتایج تظاهرات تاسوعا و عاشورا)]21 آذر 57

مصاحبه [با روزنامه «جنبش ادامه دارد» و رادیو «پاپیولار» (تظاهرات تاسوعا و عاشورا)]21 آذر 57

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (توطئه امریکا و گروهکها)]21 آذر 58

سخنرانی [در جمع پیشه وران اصفهان (تلاش برای خودکفایی و استقلال)]21 آذر 58

پیام [به فرماندهان نظامی (تبریک پیروزیهای رزمندگان در جبهه غرب)]21 آذر 60

سخنرانی [در جمع اعضای تیم ملی کشتی آزاد (توصیه و رهنمود به پهلوانان)]21 آذر 60

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استان سمنان (مخالفت قدرتها با روحانیت)]21 آذر 60

بیانات [خطاب به آقای احمد آذری قمی (تقدیر و تشکر از رزمندگان اسلام)]21 آذر 61

نامه [به آقای محمد رضا توسلی (اجازه در امور شرعیه)]21 آذر 67

اجازه نامه [به آقای اسد اللَّه بیات، در امور حسبیه و شرعیه ]21 آذر 67

پیام [به ملت ایران درباره راهپیمایی مردم در تاسوعا و عاشورا]

زمان: 21 آذر 1357/ 11 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

مناسبت: راهپیمایی عظیم مردم تهران و شهرستانها در تاسوعا و عاشورا

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

11 محرّم الحرام 1399

به عموم ملت شجاع و فداکار ایران صمیمانه درود می فرستم. شما مردم عظیم الشأن با اراده آهنین خود و شعارهای زنده و تعیین کننده به جهانیان ثابت کردید که شاه را نمی خواهید و باید از قدرت غاصبانه خلع شده؛ و با این رفراندم بزرگ، بی پایگاهی او را در بین ملت برای چندمین بار اعلام کردید، و مشت یاوه گویان را که حتی در زمانی که شعارهای عمومی «مرگ بر شاه» سراسر ایران را فراگرفته بود مدعی شدند که اینان معدودی خرابکارند و ملت شاه را می خواهد- برای چندمین بار باز کردید؛ و این بار نیز با فریاد «مرگ بر شاه» مشت گره کرده خود را بر دهان آنان کوبیدید. خدای تعالی از شما راضی است و امام امت- عجل اللَّه فرجه- از شما تقدیر می فرماید. اسلام از این پشتیبانی شما، که با فداکاری خود و اهدای خون جوانانْ پرچم توحید را به اهتزاز در آوردید، قدردانی می کند.

این جانب با چشمی پر امید و دلی فشرده از محبت از هواداری شما ملت عزیز از هدفهای بزرگ که سرنگونی رژیم شاه و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت جمهوری اسلامی است، احساس غرور می کنم. شما در راهپیماییهای بزرگ سراسری ایران در روزهای تاسوعا و عاشورای سید مظلومان و امام فداکاران- علیه الصلاة و السلام- با آن بزرگوار تجدید عهد نمودید.

من همزمان با راهپیمایی بزرگ شما در پیامی به سران دولتها اعلام نمودم که رفراندم  این دو روز برای هیچ کس ابهامی باقی نگذاشت که ملت شاه را نمی خواهد و عدم رسمیت او را با اکثریت قاطع قریب به اتفاق اعلام کرد؛ و به همین جهت اخطار نمودم که از این پس هر کس از سران دولتها از شاه پشتیبانی کند، از نفت ایران محروم، و قراردادهای ایران با آنان غیر رسمی اعلام می شود؛ و مادامی که سران این دولتهای پشتیبان شاه بر سر کارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد. و بر ملتهاست که از دولت خود مؤاخذه کنند، و بر مجلس امریکا است که دولت کارتر را استیضاح نماید.

و نیز برای افسران جوان پیام فرستادم که به صف ملت بپیوندند که ما آنان را از یوغ مستشاران نظامی نجات داده و با آغوش باز پذیرایی می نماییم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز کنند و با آنان در صف واحد که خواست اسلام است درآیند. از ملت محترم تقاضا می کنم از سربازان و افسرانی که به آنان پیوستند یا می پیوندند، به بهترین وجه- با حفظ جهات امنیتی- نگهداری و کمک نمایند.

باید ملت بداند که موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصی که یا ندانسته و یا خیانتکارانه امر به سکوت و سستی می کنند، باید به آنان اعتنا نکنند و اعتراض خود را هر چه بیشتر نسبت به شاه گسترش دهند. و چون وسایل ارتباط جمعی در حال اعتصاب به سر می برند، باید به هر وسیله ممکن رابطه بین شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزاتی خود را به یکدیگر برسانند.

این جانب مراتب تشکر خود را صمیمانه به ملت عزیز تقدیم، و نصرت آنان را که نصرت قرآن کریم و اسلام است از خداوند تعالی مسألت می نمایم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 5، ص: 221-222

 

مصاحبه [با روزنامه «صدای لوکزامبورگ» درباره نفی همکاری با مارکسیستها]

زمان: 21 آذر 1357/ 11 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: نفی همکاری با مارکسیستها- حکومت ما جمهوری اسلامی است

مصاحبه کننده: خبرنگار روزنامه صدای لوکزامبورگ و رادیو لوکزامبورگ

سؤال: [حضرت آیت اللَّه خمینی، به کرّات گفته اید که جنبش اسلامی با مارکسیستها رابطه ای ندارد. شما روابط خودتان را با کمونیستها پس از پیروزی جنبش چگونه می بینید؟ آیا کمونیستها در حکومت آینده با شما همکاری خواهند داشت، یا شما با آنها کاری خواهید داشت یا نه؟]

جواب: به هیچ صورت با آنها همکاری نخواهیم کرد.

[برخی از دانشمندان علوم سیاسی، این جور تحلیل می کنند که بین مسلمانها و مارکسیستها وجوه مشترکی وجود دارد. و همین طور معتقد هستند که در جنبش اسلامی، جناحهای مختلف محافظه کار و مترقی وجود دارد. آیا شما در درون جنبش خودتان با آن جناحهای محافظه کار، مشکلاتی دارید یا نه؟]

- در اسلام، جناحهای مختلف وجود ندارد. وقتی حکومت اسلامی تشکیل شود، همه تابع قانون اسلامند و اسلام یک جناح یکپارچه و واحد است.

[حضرت آیت اللَّه، در صورت پیروزی جنبشتان، شما چه نوع حکومتی برقرار خواهید کرد؟ در حکومت اسلامی، شرکت گروههای سیاسی مختلف چگونه خواهد بود؟]

- حکومت ما جمهوری اسلامی است که متکی بر آیات قرآنی است و قانونش، قانون اسلام است و جناحهای سیاسی در آنجا در اظهار عقاید خود آزادند.

[شاه، همان طور که مطلع هستید، دولت نظامی  را برقرار ساخته است. آیا به نظر حضرت عالی، مبارزه با نظامیها مشکلتر نیست؟ و چگونه شما می خواهید، دولت نظامی را از بین ببرید؟]

- البته مشکل است، لکن وقتی ملت یک امری را بخواهند، نظامی هم نمی تواند مقابلش  بایستد. کشت و کشتارهایی که الآن راه انداخته اند، راه حل نیست و ناچار دولت نظامی هم باید ساقط شود.

[آقای شاپور بختیار یکی از سخنگویان جبهه ملی به یکی از خبرگزاریهای آلمان به نام د. پ. آ. گفته است که با مشروطه سلطنتی مخالفتی ندارد. اگر چنانچه جبهه ملی روی کار آید، آیا شما به ایران بازمی گردید؟]

- آن تابع این است که من مصالح را ملاحظه کنم. اگر مصلحت شد، ممکن است.

[در صورت پیروزی جنبشتان و تأسیس دولت اسلامی، توسعه و پیشرفت اجتماعی مخصوصاً پیشرفت زنان را چگونه می بینید؟ و آیا تعدد زوجات را مجاز خواهید دانست و اجازه خواهید داد یا نه؟]

- زنها آزادند، همان طوری که مردها آزادند. ما طبق قانون اسلام عمل می کنیم.

[در صورت استقرار حکومت جمهوری اسلامی، آیا به کردها خودمختاری داخلی و آزادیهای محلی داده خواهد شد؟]

- همه در ایران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را، ملت واحد می دانیم.

[اهداف و برنامه های آینده فعالیتهای شما چیست؟]

- نقایصی که در حکومت شاه بوده است، تا آنجا که مقدور است، ترمیم خواهیم کرد. استقلال و آزادی را به وطن باز خواهیم گرداند. روابط ناسالمی را که به ضرر ملت است اصلاح خواهیم کرد. ادارات را هم، آن طور که مصلحت ملت و مملکت است، تصفیه می نماییم. دست دیگران را از ایران کوتاه خواهیم نمود.

صحیفه امام، ج 5، ص: 223-224

 

مصاحبه [با تلویزیون سوئد و روزنامه «لومتن» (نتایج تظاهرات تاسوعا و عاشورا)]

زمان: 21 آذر 1357/ 11 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: نتیجه تظاهرات تاسوعا و عاشورا- تحریم نفتی غرب

مصاحبه کننده: خبرنگاران تلویزیون سوئد و روزنامه فرانسوی لومتن

سؤال: [حضرت آیت اللَّه! پس از این دو روز تظاهرات عظیم، نتایجی که بر آن مترتب است به نظر شما چیست؟]

جواب: تظاهراتی که در ایران واقع شد و سرتاسر ایران را فرا گرفت، رفراندمی بود زنده برای سقوط شاه. نتیجه این است که شاه الآن بر حسب همه نظرها، نباید قانونیت داشته باشد و از این به بعد هم باید با او معامله غیر قانونی کرد.

[شما اخیراً گفته اید که از این به بعد، به کشورهایی که به حمایت شاه برخیزند، نفت نخواهید فروخت. این تهدیدی است برای کشورهای غربی و امریکا. به نظر شما، این مسأله چگونه خواهد شد؟]

- مسأله این است که الآن که شاه غیر قانونی بودنش اعلام شد، اگر کسی از این به بعد از شاه پشتیبانی کند، ما دام که دولت وی سرِ کار هست، به مملکت او نفت داده نمی شود.

[آیا شخص شما و یا دوستانتان با امریکایی ها تماس داشته اید و یا یکی از دوستان شما تا به حال توانسته است به امریکایی ها بگوید که مسأله چیست؟]

- هیچ روابطی نیست؛ نه بین من و امریکایی ها، و نه بین دوستان من و امریکایی ها.

صحیفه امام، ج 5، ص: 225

 

مصاحبه [با روزنامه «جنبش ادامه دارد» و رادیو «پاپیولار» (تظاهرات تاسوعا و عاشورا)]

زمان: 21 آذر 1357/ 11 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: نتیجه تظاهرات تاسوعا و عاشورا

مصاحبه کننده: خبرنگار ایتالیایی روزنامه «جنبش ادامه دارد»، چاپ رُم- رادیو «پاپیولار» میلان ایتالیا

سؤال: [تظاهرات روزهای یکشنبه و دوشنبه مجاز اعلام شده بود. آیا این بدین مفهوم است که شاه توانسته کنترل اوضاع را به دست بگیرد؟]

جواب: ابداً شاه نتوانسته جریانات را در دست گیرد! علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.

[شما گفته اید که انقلاب باید بدون قهر انجام گیرد. اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستوری خواهید داد؟]

- در موقع مقتضی تجدید نظر خواهیم کرد.

[فکر می کنید چگونه بتوانید وحدت نیروهای گوناگون را که امروز در جنبش شرکت دارند، حفظ کنید؟]

- آنها در حال حاضر همه وحدت دارند، و در رفتن شاه همه موافقند.

صحیفه امام، ج 5، ص: 226

 

سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم (توطئه امریکا و گروهکها)]

زمان: 21 آذر 1358/ 22 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: جریان توطئه امریکا و گروهکها در برابر انقلاب اسلامی و قانون اساسی

حضار: اقشار مختلف مردم و کفن پوشان بابلسر

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

امریکا و گروهکها، رویاروی ملت ایران

من نمی دانم چطور از شما خواهران و برادران که با این حال، با حال کفن پوشی، برای پشتیبانی از اسلام و جمهوری اسلام تا اینجا آمدید تشکر کنم. من دعاگوی همه شما هستم. و همین طور خدمتگزار همه شما. می دانید که در این موقعی که ما هستیم، حساسترین موقعی است که بر کشور ما می گذرد. از آن طرف مواجهه ملت ما با قدرت بزرگ امریکا، که همه وسائل تبلیغاتی و وسائل جنگی را دارد، و از آن طرف ریشه های رژیم سابق و منحرفین از دیانت اسلام که در گوشه و کنار کشور مشغول فعالیت هستند و می خواهند نگذارند این جمهوری اسلامی به ثمر برسد.

اینکه گفتید در آنجا؛ در بابلسر، برای رد قانون اساسی و اینها اعلامیه ها دادند، اینها همینها هستند که نمی خواهند اسلام در ایران تحقق پیدا بکند. اینها از اول هم دست و پا می کردند که آن شخص فاسد را نگه دارند. و بعد هم دست و پا می کردند که رژیم سلطنتی را نگه دارند. و بعد هم دست و پا می کردند که بختیار را نگه دارند. و بعد هم دست و پا می کردند که قانون اساسی سابق را که لازمه اش حفظ رژیم شاهنشاهی و رژیم سابق بود نگه دارند. در این مراحل شکست خوردند. به مجردی که شکست خوردند صورتهای خودشان را عوض کردند. در حال شکست، شدند یک اشخاص ملی. یک اشخاص دینی و اسم ها را تغییر دادند. یک وقتی شاهنشاه و آن بساط را می خواستند. بعد حرفها تغییر کرد، و اسم شد طاغوت. بعضی از همینهایی که حالا به رژیم سابق، می گویند طاغوت، طرفدار همین رژیم بودند. و الآن هم طرفدار رژیم و طرفدار امریکا بعضیشان هستند.

ملت ما در یک همچو موقع خطیری که مواجه است با امریکا و قاعده این بود که همه افراد ملت دست از همه مسائل بردارند و متوجه به همین یک نقطه بشوند، اینها نمی دانند که چنانچه این نهضت شکست بخورد و این ملت در مقابل امریکا شکست بخورد، دیگر نه آذربایجانی می ماند و نه ایرانی. این اشخاصی که در آذربایجان در خدمت به امریکا دارند، این فعالیتها را می کنند، و آن فسادها را می کنند. اینها نمی دانند که اگر مملکت ما به دست آنها بیفتد با اینها چه خواهند کرد. با این ملت شریف ایران چه خواهند کرد. با آذربایجان چه خواهند کرد. با خوزستان چه خواهند کرد. با کردستان چه خواهند کرد. با سیستان چه خواهند کرد. با بلوچستان چه خواهند کرد. با ترکمن صحرا چه خواهند کرد.

اینها غافل اند از این معنا. ملتهای شریف و توده های ملت شریف ما و این قشرهای مختلف، همه با جمهوری اسلامی موافقند و با امریکا مخالف. لکن با صورتهای دیگری، با ماسک های دیگری، اشخاص در بین آنها نفوذ می کنند و آنها را اغفال می کنند. و در یک موقعی که باید ما همه با آرامش خاطر روبروی این دیو بزرگ بایستیم، و این شیطان بزرگ، منحرف می کنند ملت ما را از آن راهی که دارد می رود. راه ضلالت پیششان می گذارند. همین قدر مقصود این است که ملت را از آن راهی که می رفت منحرف کنند تا امریکا بتواند کارهایش را انجام بدهد.

امریکا از این وحدت کلمه ملت ما و از اینکه ملت ما به اینجا رسیده است که جوانهای غیور ما کفن پوش شدند، شهادت می خواهند، از این وحشتناک است. و از شکست سیاسی هم وحشتناک است. و آن تابع این است که ما مهلت پیدا کنیم که جرایم امریکا را و رؤسای جمهوری امریکا را، و خصوص این رئیس جمهوری فعلی را، برملا کنیم. اینها از این مطلب وحشتناک اند وحشتزده شدند اینها. لکن می خواهند یک کاری بکنند که ما را مشغول کنند به یک امور دیگری در داخل. می خواهند این نهضت را از داخل بپوسانند. می خواهند این نهضت را در داخل خودش اختلاف ایجاد کنند. غائله آذربایجان برای این مقصد است. و شواهد برایش هست که برای همین مقصد است که ملت ایران را مشغول به خودش بکنند و از امریکا و از دشمنهای اصلی منحرف کنند.

اذهان را متوجه کنند به آذربایجان. با اینکه آذربایجان قضیه مهمی نیست. آذربایجان یک دسته مفسد آمدند و یک کارهایی کردند. و ملت آذربایجان [باید] همچو چیزهایی را محکوم کند، لکن اینها اشخاصی که درست مطالب دستشان نیست، قشرهایی که درست توجه به مطالب ندارند، اینها با تبلیغات سوء خودشان، با طرفداری از بعض اشخاصی که خود آن آقا هم با این مسائل موافق نیست، با این مردم ساده را اغفال می کنند و غائله درست می کنند. هر روز در یک جایی غائله ای درست می کنند. و تمام مقصد این است که ملت ایران را از این راهی که دارد می رود، از این مواجهه ای که الآن پیدا شده است ما بین ملت ایران و امریکا، از این بازدارند. تمام کوششهای این جمعیتها این است که ما از این توجهی که الآن پیدا کردیم و داریم، سایر مملکتها را، حتی بعضی ممالک غربی را، متوجه به این مقصد می کنیم و امریکا از این باب وحشتزده شده است.

می خواهند ما را به خودمان مشغول بکنند، و غائله درست کنند. که در همین جاها جار و جنجال پیدا بشود. حتی در قم جار و جنجال پیدا بشود. در آذربایجان جار و جنجال پیدا بشود. در کردستان بشود. در هر جا. و ما مشغول بشویم به خودمان و از دشمن غافل بشویم.

باید همه قشرهای ملت بیدار بشوند. متوجه باشند که گول این اشخاصی که فریاد می زنند که ما طرفدار خلق هستیم، و ما «فدایی خلق» هستیم، و آن اشخاصی که رفتند و تلویزیون تبریز را گرفته بودند، و ادارات دولتی را گرفته بودند، اینها اشخاصی هستند که می خواهند شما را، ملت را از آن مقصد اصلی بازدارند از آن مطلبی که ما الآن می خواهیم امریکا را در تمام دنیا، رؤسای جمهوری امریکا را در تمام دنیا، آن کارهایی را که کردند، فاش بکنیم. این یک مطلبی است که برای آنها بسیار ناگوار است. و ناچارند که [دایماً] قشرها را وادارند در مقابل هم. و بریزند به جان هم و بازی درست کنند. غائله درست کنند تا اینکه مجال ندهند به اینکه آن کار انجام بگیرد. و ما باید هوشیار باشیم.

ملت ما باید هوشیار باشد، توجه داشته باشد، که امروز کار ما مشکلتر است از آن روزی که ما مواجه بودیم با محمد رضا. آن روز که ما مواجه بودیم با محمد رضا، همه ملت دشمن خودشان را فریاد می زدند که نه. آنهایی هم که دوست بودند با او آن وقت نمی توانستند اظهار بکنند، اما امروز ما مواجهیم با یک اشخاصی که اینها داخل هستند. از خود ملت می گویند هستیم. و بر خلاف مسیر ملت دارند حرکت می کنند و تحریکات می کنند. ما از تحریکاتشان مطلعیم. ما امروز کارمان مشکل است، از این باب که ما از یک طرف مواجهیم با امریکا، و می خواهیم حساب آن را بکشیم که [با] ملت ما چه کرده است. تا حالا یک طرف امریکا ایجاد کرده است یک دستجاتی را برای اینکه نگذارند آن کار بشود. همه مقصد این است که نگذارند این دادگاهی که ما از تمام ملتها می خواهیم در اینجا تشکیل بدهیم و بررسی کنیم که در این چندین سال چه کرده است با این ملت و این ملت چه دیده است از او و خزائن این ملت کجا رفته است، در جیب کی رفته است، تمام این حرفها برای این است که نگذارند این عمل بشود.

الآن آن طوری که به من اطلاع دادند، در خود تبریز و در اطراف تبریز هم پول دارند خرج می کنند، و هم دارند اسلحه توزیع می کنند. و این ملت بیچاره غافل است از این معنا که دارند چه با او می کنند. نمی دانند که این اسلحه ها را می دهند که شما بر خلاف اسلام  قیام کنید. این پولها را می دهند که شما بر خلاف اسلام حرف بزنید. مبادی پولش هم به حسب احتمال معلوم است [از] کجاست. بیدار بشوند مردم! همه جا. شما که از بابلسر، و از شمال آمدید بیدار باشید که مبادا در آنجا یک وقت یک همچو غائله هایی حاصل بشود. مبادا مردم و جوانهای ما تحت تأثیر این اوراقی که این خواهر گفتند که در آنجا منتشر می شود تحت تأثیر آن واقع بشوند. مبادا خیال بکنند که قانون اساسی، یک قانونی است که ملی نیست. یک قانونی است که اسلامی نیست. این قانون را اشخاصی که ملی بودند و اسلامی بودند، آنها این قانون را تصویب کرده اند و ملت تصویب کرد. آنهایی که امروز می گویند این قانون نیست، اینها بر خلاف ملت دارند صحبت می کنند. اینها می خواهند این ملت به مقصد خودش نرسد. و الّا ملت این را تصویب کرده است. بیدار بشوید! توجه داشته باشید که امروز روز این نیست که به این صداهای فاسد که دائماً مشغول بوق زدن هستند گوش بدهید. امروز، روزی است که با مشتهای گره کرده در مقابل همه بایستید و در مقابل امریکا بایستید. و ما ان شاء اللَّه امیدوارم که در همه این سنگرها پیروز بشود. و در همه این سنگرها اسلام پیروز بشود. خداوند ما را از شر کسانی که بر خلاف مسیر اسلام دارند سیر می کنند نجات بدهد. خداوند ملت ما را از اشخاصی که بر خلاف مسیر ملت دارند حرکت می کنند نجات بدهد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 11، ص: 210-214

 

سخنرانی [در جمع پیشه وران اصفهان (تلاش برای خودکفایی و استقلال)]

زمان: 21 آذر 1358/ 22 محرّم 1400

مکان: قم

موضوع: جامعیت مکتب اسلام- بازگشت به خویشتن و تلاش برای خودکفائی و استقلال

حضار: پیشه وران اصفهان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

نقش زورمداران در یک بعُدی شدن اسلام

از آقایانی که تشریف آوردید متشکرم. و آن طور که ایشان تذکر دادند شما به رایگان در خدمت مردم بودید که فی الحقیقة خدمت به اسلام است. شما می دانید که امروز کشور ما مبتلای به چه اموری هست. در حالی که با یک قدرت بزرگی مثل امریکا مواجه هست و آنها هم همه طور دارند تبلیغات می کنند در خارج. تبلیغات دامنه دار در مطبوعات خارجی. در مجالسی که در خارج دارند. در اجتماعاتی که دارند تبلیغات به ضد کشور ما می کنند. به ضد نهضت ما می کنند. و در داخل هم که مطلع هستید که باز عمال آنها مشغول اند. و اینها از اسلام می ترسند اینها. تا حالا اسلام را اصلًا نمی دانستند چه هست. بعضی که آمده بودند؛ از خارج آمده بودند، گفتند در فلان جا اصلًا اسلام را نشنیده بودند. اصلًا اسم اسلام را نشنیده بودند. آنجایی هم که اسم اسلام را شنیدند، معنای اسلام را نمی دانند. در ممالک خودمان هم که اسلامی هستند، اسلام را یک نیمه ای از آن، یک جزئی از آن را اطلاع دارند. اسلام را اطلاع ندارند. اسلام شناسهای ما هم یک ورقی از اسلام را اطلاع دارند. اسلام به آن طوری که هست نگذاشتند تا حالا ظهور پیدا بکند. کوششهای دائمی خلفای بنی امیه، خلفای بنی عباس، بعد هم خلفای دیگر و سلاطین و سلاطین ایران بالخصوص و بعد هم در عصرهای ما که مطلع هستید، این دودمان فاسد؛ این پدر و پسر فاسد کوشش کردند به اینکه اسلام را نگذارند اصلًا ظهور پیدا بکند. و این عمده تبلیغات خارجی بوده است. دستهای خارجی که با مطالعات  فهمیده بودند که اگر اسلام تحقق پیدا بکند دست آنها کوتاه می شود، نگذاشتند که اسلام به آن طوری که هست تحقق پیدا بکند. اسلام را محصورش کردند در مدرسه ها و در مساجد. آن هم، همان جهات عبادی اش را، که اگر فرض کنید از یک ملایی هم پرسیده می شد، همان جهات عبادی را توجه به آن داشت. آن جهات دیگر توجه به آن نشده بود. در کتابها هست، اما در کتابها مدفون شده بود اسلام. کتابهای علمی ما همه ابواب اسلام در آن هست. همان طوری که ابواب عبادات و وظایف عبادی هست، ابواب حکومت و وظایف حکومت و جزائیات و قضا و همه اینها، چیزهایی که مربوط به حکومت است در کتابهای ما هست. لکن همان جا مدفون شده است. فقط توی کتاب است.

اسلامی که آمده است برای اینکه در خارج یک وجود عینی پیدا بکند و مردم را در خارج تربیت بکند. تربیت همه جانبه در قطبهای مختلف، در بعدهای مختلف، یعنی آن طوری که انسان هست. انسان؛ این هیکل موجود، این جثه موجود، و این حواس موجودی که ما احساسش می کنیم. این انسان نیست. به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند. همه مادی هستند. همه این نحو ادراکاتی [دارند] منتها یک قدری کم و زیاد.

یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای خواص هست، بعدهای دیگرش اصلًا به آن توجه نشده است و یا کم شده است. مع الأسف ما در دو زمان مبتلای به دو طایفه بودیم. در یک زمان ما مبتلا بودیم به یک جمعیتی که قرآن را وقتی که نگاه می کردند و تفسیر می کردند و تأویل می کردند، اصلًا راجع به آن جهت بعد مادیش، بعد دنیاییش توجه نداشتند. تمام را بر می گرداندند به یک معنویاتی. حتی قتال وقتی که در قرآن واقع شده بود اینها قتال با مشرکین را تأویل به «قتال با نفس» می کردند.

چیزهایی که مربوط به زندگی دنیایی بود تأویل می کردند به یک «معنویات». اینها یک بعد از قرآن را ادراک کرده بودند و آن بعد معنویش البته به طریق ناقص. آن بعد معنویش  بود و همه جهات را به همان بعد برمی گرداندند. و ما بعدها مبتلا شدیم یک عکس العملی در مقابل آن که فعلًا الآن هست. و از مدتی پیش این معنا تحقق پیدا کرده که در مقابل آن طایفه ای که قرآن را و احادیث را تأویل می کردند به «ماورای طبیعت» و به این زندگی دنیا اصلًا توجه نداشتند. به حکومت اسلامی توجه نداشتند. و به جهاتی که مربوط به زندگی است توجه نداشتند. این طایفه دوم عکس کردند. معنویات را فدای مادیات کردند. آنها مادیات را فدای معنویات کرده بودند و اینها معنویات را فدای مادیات کردند. هر آیه ای که دستشان می رسد و بتوانند، تأویل می کنند به یک امر دنیایی.

کانّه ماورای دنیا چیزی نیست. آنها کانّه در نظرشان ماورای عالم غیب چیزی نبود. آنها در یک حدودی که خودشان داشتند درست بود حرفشان. اینها اعتقادشان این است. یا مسائلی که طرح می کنند این است که ماورای این عالم خبری نیست. همه مسائل را فدای همین عالم می کنند.

شما می بینید حتی در اعمالی که از مردم صادر می شود. در این نهضتی که همه قشرها شریک بودند. شما از مرکز که تهران است بگیرید بروید از آن طرف تا آخر. از آن طرف هم تا آخر. از آن طرف هم تا آخر. از آن طرف هم تا آخر. یک وقت تمام مردم راجع به یک مطلب قیام کردند. همه با هم همصدا شدند. صدا چه بود؟ صدا این بود که ما «جمهوری اسلامی» می خواهیم. ما این رژیم را نمی خواهیم و ما اسلام را می خواهیم.

همه همصدا یک مطلب می گفتند. بچه کوچولویی که تازه رفته بود در دبستان یا قبل از آن هم بود همین مطلب را می گفت. آن مریض پیرمردی هم که در بیمارستان خوابیده بود، او هم همین را می گفت. پشت بامها هم وقتی که می رفتید همه اش «اللَّه اکبر» بود، و از اسلام بود. لکن اینها همین معنایی که همه دارند می گویند اسلام، می گویند که همه اینها برای دمکراسی فریاد می کردند! در صورتی که اکثر اینها اصلًا «دمکراسی» به گوششان نخورده بود و معنای دمکراسی فاسدی که اینها می گویند، اگر به ایشان می گفتند اصلًا قبول نداشتند. اینها می گفتند اسلام. اینهایی که می خواهند همه چیز را تأویل بکنند حتی اقوال مردم کوچه و بازار را هم تأویل می کنند به اینکه نه اینها که فریاد می کردند و «خدا» می گفتند و «پیغمبر» می گفتند- و عرض می کنم که- «جمهوری اسلامی» می گفتند، نه اینها او را نمی خواستند. آنها می خواستند همین زندگی مادیشان درست بشود. از این تنگ آمده بودند که معاششان درست نیست.

آیا این معقول برای کسی هست که فریاد بزند برای شکمش و خودش را به کشتن بدهد؟! فریاد بزند برای شکمش و جوانش را به کشتن بدهد؟! این اصلًا معقول است؟

اینهایی که داوطلبانه در میدان می رفتند و مقابل توپ و تانک و مسلسل می ایستادند و آن شیاطین به آنها حمله می کردند و اینها با مشت گره کرده به آنها حمله می کردند و غلبه هم کردند، اینها برای این بود که یک خانه خوبی داشته باشند؟! برای این بود که یک مبل و میزی داشته باشند؟! اصلًا تو ذهنشان آن وقت یک همچو چیزی بود یا خیر. همه می دیدند که باید ما برویم و اسلام را زنده کنیم. از حرفهاشان همین معنا بود. اعمالشان این معنا بود. از ما دائماً این مطلب را حتی حالا می خواهند که شما دعا کنید ما شهید بشویم. آخر کسی دلش می خواست شهید بشود برای شکم؟! کسی جوانش شهید بشود برای اینکه یک خانه خوبی داشته باشد؟! یا مسأله این نیست. مسأله یک عالم دیگری است. شهادت برای یک عالم دیگری. آن شهادتی که همه اولیای خدا، همه انبیا دنبالش بودند و بسیاری از اولیای ما به شهادت رسیدند، آن معنا را می خواستند. مردم دنبال آن معنا هستند، لکن حالا آنهایی که هم قرآن را، همه چیز آن را به دنیا برمی گردانند، هم احادیث را، همه چیز آن را به دنیا برمی گردانند، اینها حتی همین فریادهای مردم را عوضی تأویل می کنند.

قرآن راجع به معارف دارد. راجع به توحید دارد. راجع به نبوت دارد. راجع به عالم  آخرت دارد. عوالمی که هیچ کس نمی تواند اطلاع پیدا کند الّا به وحی. همه چیز است قرآن. اسلام همه چیز است. این مثل رژیمهای حکومتی نیست. حکومت دارد. لکن رژیم، یک رژیم حکومتی نیست مثل حکومت مثلًا کارتری یا محمد رضایی. اسلام وقتی هم که جنگ می کرده، جنگ کردنش مثل جنگ کردنهای کشورگشاها نبوده است که بخواهد یک کشوری را بگیرد. اسلام می خواسته آدم درست کند. آدمهایی که گرفتار بودند زیر چنگال مشرکین. زیر چنگال ابرقدرتها. اسلام و همه مکتبهای توحیدی آمدند که این مردم را از این قید رها کنند آزاد کنند از این قیدهایی که به قلوب اینها آنها انداختند و همه چیز آنها را تحت قید و اسارت قرار دادند. اسلام برای آزادی از اسارت آمده. نه فقط اسارت مادی که نفت ما را ببرند. پیش اسلام، نفت مطرح نیست. باید حفظ بشود، اما مقصد اسلام نفت نیست. مقصد اسلام خانه نیست. مقصد بالاتر دارد و همه چیز در آن هست. یعنی اسلام همان طوری که به جهات مادی این عالم و جهات حکومتی این عالم، قضای این عالم توجه دارد، به جهات معنوی هم توجه دارد. و توجه به جهات معنوی بالاتر از توجه به جهات مادی است. اسلام همه چیز است. یعنی آمده است اسلام و همه مکتبهای توحیدی آمده اند که این انسانی که یک موجود مادی است، ابتداءً مثل سایر موجودات مادی، یعنی بعد از اینکه یک مراحلی سیر کرده حالا شده است یک موجود مادی دارای چشم و گوش و حواس و خواص، سایر حیوانات هم همین را دارند.

مکتبهای الهی آمدند که این موجودی که قابل این است که همه چیز بشود، انسان یک نسخه کوچکی هست از همه عالم. یعنی جثه کوچک، یک نسخه ای از همه عالم هست.

یعنی انسان در آن همه چیزهایی که در همه چیز هست، هست. تمام عوالم غیب و شهود در انسان هست. منتها یک مقداریش بالفعل است. یک مقداریش بالقوه است. انبیا آمدند که دست این انسان را بگیرند از این چاه بیرون ببرندش. دست انسان را بگیرند از این ظلمتها بیرون ببرند و به نور برسانند. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ خدا اخراج می کند به وسیله انبیا. به وسیله تعلیمات. تعلیمات انبیا برای این است که این ظلمتهایی که در اطراف یک موجودی هجوم به آن آوردند از همه اطراف دست اینها را ب- گیرد از این ظلمتها بیرون بیاورد. ما وقتی در همین وضع فعلی که ملاحظه می کنیم گرفتار یک ظلمتهایی هستیم غیر از این ظلمتهایی که برای ما هست راجع به ماورای طبیعت. در همین جا ما یک گرفتاریهایی داریم که اینها ظلمات اند، و انبیا آمدند که ما را از این نجات بدهند.

در مقابل انبیا این ابرقدرتهایی که می خواستند همه چیز ما را ببرند و ما صدامان در نیاید و نفهمیم که دارند می برند. ندانیم که دارند ما را لخت می کنند. اینها آمدند نقشه ها کشیدند. یکی از نقشه های بزرگ اینها این است که مغزهای ما را ازمان بدزدند و به جای او یک مغز فرنگی بگذارند. که ما را همچو فرنگی درست بکنند که افکار ما افکاری بشود که هر چه ما داریم از آنجاست. استقلال فکری را از ما بدزدند. دزدیدند استقلال مغزی را. از ما دزدیدند. ما الآن یک جمعیت سی و پنج میلیونی و شرق یک جمعیت چند صد میلیونی همچو تعلق به غرب و به این قدرتهای بزرگ پیدا کردیم، و همچو مغزهای ما متوجه به غرب است که وقتی در کارخانه های خودمان یک فاستونی را درست می کنند به اسم انگلیسی می خواهند آبش کنند به طور لاتین آنجا می نویسند، و بعد هم می گویند فاستونی انگلیسی. با اینکه فاستونی مال خودمان؛ مال اصفهان است.

لکن به اسم انگلیسی است، چرا؟ مغز همه این جور شده. مغز بازار و مغز خریدار این جور شده که ما خودمان بلد نیستیم چیزی درست کنیم. این را باید آن درست کند. آنی که ما خودمان داریم از خودمان سلب می کنیم. ما خیلی چیزها داریم که آنجا ندارند.

این کاشیهایی که می ساختند سابق، در این مدرسه فیضیه اگر یک وقت رفتید ملاحظه کنید آن دری که از مدرسه فیضیه می خواهد وارد بشود به صحن مطهر حضرت معصومه  یک کتیبه داشت. من حالا سی سال است ندیدم آن را. یک کتیبه آنجا دارد. آن کتیبه را آن وقت که ما در مدرسه بودیم گفتند که یک عده ای از کارشناسهای خارج آمدند و اینها را بررسی کردند و گفتند این در هیچ جای دیگر نمی توانند درست کنند. برای اینکه این مرکب از چند جور چیزهایی هست. رنگهایی هست که هر کدامشان یک پخت خاص دارد که اگر کم و زیاد بشود فرق می کند. یکیش چند درجه حرارت می خواهد، یکیش چند درجه حرارت. و این را جوری اینها درست کردند آن وقت کارشناسهای ما و صنّاع ما طوری درست کردند که این چند جور حرارت را طوری درست کردند که روی اینجا خراب نشده. آنها نقل کردند که این اصلًا قابل قیمت کردن نیست. برای اینکه دنیا دیگر نمی تواند این را درست کند.

ما همچو مغزمان تهی شد که صنعتهای خودمان را دست ازش برداشتیم. صنعتهای کاشیکاری، صنعتهای منبت کاری، صنعتهای قالیبافی، صنعتهای زری بافی، مخمل بافی.

اینها همه کم کم با تبلیغات متفرقه که این دولتهای فاسد هم به آن دامن زدند و این پدر و پسر هم به آن زیادتر دامن زدند یکی بعد از دیگری فراموش شد، صنعتهای ما هم فراموش شد. برای اینکه ما را عاشق غرب کردند. و تا یک فاستونی را به اسم فاستونی انگلیسی ما نامگذاری نکنیم مشتریها هم نمی خرند. ما طبیب داریم در ایران، لکن اگر بعضی از آقایان یادشان باشد، یکی از بستگان محمد رضا پهلوی مبتلا شده، آن طور نقل می کردند، مبتلا شده بود به لوزتین، از خارج برای او طبیب آوردند عمل کند. شما ببینید که این عمل چه عملی است. چه خیانتی است به این ملت. اعلام به اینکه ما برای لوزتین هم طبیب نداریم. و همچو توسری زدند به اطبا، جراحهای ما، همچو تو دهانی زدند به اینها که اینها را عقب رانده است. خودشان را هم گم کردند.

من یک وقت که بعضی اطبا آمده بودند اینجا می گفتم که خوب شماها معلوم می شود در این مدتها درس نخواندید که هر که مریض می شود می خواهد اروپا برود. گفتند ما داریم. طبیب داریم. لکن وضع جوری شده است که هر کس هر مرضی پیدا می کند راه می افتد برای خارج. این برای چیست؟ برای اینکه مغز ما دزدیده شده است و یک مغز دیگری جای آن گذاشته شده؛ مغز استعماری! یک مغز استعماری ما الآن داریم. و تا این مغز استعماری را ما عوض نکنیم یک مغز استقلالی جایش نگذاریم نمی توانیم این مملکت را اداره کنیم. هر چه بخواهید هم درست کنید نمی شود. کوشش کنید که این مغز عوض بشود. اساتید دانشگاه ما کوشش کنند که این جوانهای ما مغزهاشان عوض بشود.

یک مغز استقلالی باشد، نه استعماری. آن مغزی نباشد که درست کردند برای ما و مغز خودمان را از ما گرفتند. مستقل باشند اینها. فرهنگ هم باید این طور باشد. اقتصاد هم باید این طور باشد.

ما تا بنای بر این نگذاریم که خودمان هم یک آدمی هستیم برای خودمان می توانیم کار کنیم، ما به آن نان جوی که خودمان درست کنیم تا بنای بر این نگذاریم که همان نان جو را می خوریم و از خارج نمی خواهیم، نمی توانیم درست کنیم کار خودمان را. تا بنای بر این نگذاریم که همان منسوجاتی که خودمان درست می کنیم کافی مان هست منسوجات ما ترقی نمی کند. و ما باز تابع غیر باید بشویم، و دستمان پیش غیر دراز بشود.

چقدر برای یک مملکتی عیب است و سرشکستگی که دستش را دراز کند طرف امریکا که گندم بده. کشکول گداییش را باز کند پیش دشمنش و از او بخواهد که رزقش را بدهد. چقدر برای ما سرشکستگی دارد. تا این ملت بنای بر این نگذارد که کشاورزیش را تقویت کند و بسازد به آنکه خودش به دست می آورد، ما نمی توانیم استقلال پیدا کنیم. تا این ملت بنای بر این نگذارد که ما باید همه چیزمان از خودمان باشد، ما باید قطع رابطه اقتصادی، رابطه فرهنگی از خارج بکنیم، فرهنگ از خود ما باید باشد، اقتصاد هم از خود ما باید باشد، تا این بنا در توده ها نباشد و تا این مغزی که انگلی است و استعماری است عوض نشود و باورمان نیاید که ما هم آدم هستیم، نمی توانیم استقلال پیدا کنیم. ما باید کاری بکنیم که خودمان و همه قشرهای ملت و همه جوانان ما باورشان بیاید که ما هم آدمیم. تبلیغات همچو کرده است که ما را از آدم بودن بیرون کرده است. باورمان آمده است که آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهیم این مملکت ما یک مملکت مستقلی باشد، محتاج به غیر نباشد، باید آن کشاورزش و آن کارگرش و آن کارمندش و همه قشرها بنای بر این بگذارند که ما خودمان یک موجودی هستیم. یک آدمی هستیم.

مملکتمان هم یک مملکتی است. همه چیز هم دارد. یک مملکت غنی ای است. و همچو کردند که ما باید در آنجایی که چاههای نفتمان هست گرسنگی بخوریم! آنجایی که آبها دارد هرز می رود، و زمینهای سرشار هست که همه چیز از آن می شود ایجاد بشود، زمینها افتاده باشد، آبها هم هرز برود. این یک کارهای استعماری بوده. یعنی می خواستند در محیط نفت مردم گدا باشند تا کارگر ارزان باشد. تا بتوانند استعمارش کنند همه جا را. هر جا را با یک نقشه ای عقب نگه داشتند تا استفاده کنند.

ما تا نفهمیم این مسائل را، توجه نکنیم به این مسائل و خودمان را نیابیم، این گمشده را پیدا نکنیم، این مغزی که گم شده است و به جای او یک مغز دیگری نشسته عوضش نکنیم نمی توانیم مستقل بشویم. استقلال مغزی شرط اول استقلال است. استقلال فکری شرط اول استقلال است که ما فکرهامان را عوض کنیم. از این انگل بودن خودمان را درآوریم. باید ما اگر بخواهیم، اگر همه ملت ما ادراک این معنا را کرده باشند که همه چیز ما را اینها برده اند و ما اینها را بیرون کرده ایم، باید خودمان خودمان را نگه داریم. اگر این نشود، بعدها باز همان مسائل کم کم با تدریج- حوصله آنها زیاد است- همین مسائل سابق تحمیل ما می شود. اگر ما بیدار نشویم، و با دو چشم، یک- دو چشم دیگر هم قرض نکنیم و نگاه نکنیم به اطراف خودمان و به مملکت و احتیاجات خودمان، کم کم بتدریج آنها باز به ما تحمیل می کنند. همه چیز را به ما تحمیل می کنند. با دست خودمان به ما تحمیل می کنند.

الآن که می بینید این آشوبها را در اطراف مملکت راه انداخته اند همه اش برای این  است که نگذارند شما به حال خودتان باشید و آرامش در این مملکت باشد و یک مملکت اسلامی درست بشود. اینها از اسلام می ترسند. ضربه دیدند اینها از اسلام. اینها چند دفعه از اسلام ضربه دیده اند. از یک فتوای فقیه ضربه دیده اند. از یک پیرمردی که در کربلا بود و اسمش مرحوم آمیرزا محمد تقی بود ضربه دید انگلستان. بیرون کرد انگلستان را از آنجا، از عراق. اینها از اسلام و از ملای اسلام و از کاسب اسلام و از دانشمند اسلام ضربه دیدند. چون ضربه دیدند الآن آنها توجه به این دارند که نگذارند این کار انجام بگیرد. هر جا یک غائله درست می کنند. هر جا با یک اسمی، با یک چیزی یک غائله ای درست می کنند. یک وقت می روند کردستان یک غائله درست می کنند.

یک وقت می آیند به آذربایجان که الآن بالفعل مبتلا به آن هستیم درست می کنند. بعد هم جای دیگر درست می کنند. همچو نیست که دست بردارند. اینها یک منفعت بزرگی از دست داده اند، و یک شکست سیاسی خورده اند.

کارتر در دنیا الآن شکست خورده، شکست سیاسی کارتر در این قضیه ای که طرح می کند، و اینها خوب لا بد شنیدید، در روزنامه ها بود که وزیر خارجه اش را فرستاد دوره گردی، این آقای انساندوست! این آقایی که برای انساندوستی، محمد رضای جانی را برده آنجا نگه داشته، یا توطئه گری را می خواهد از آنجا شروع بکند. این آدم انساندوست! وزیر خارجه اش را دوره گردی فرستاد برای اینکه ما را در اقتصاد در انزوا بنشاند و محاصره اقتصادی بکند. این آقای انساندوست همه دنیا را می خواهد بسیج کند که ما از گرسنگی بمیریم! خیال هم می کند می تواند. مع الأسف یا آقای کارتر که این وزیر خارجه اش که گردید دور، کسی به او اعتنا نکرد. دست رد به سینه اش زدند. گفت نمی شود این. و همان مملکت خودش هم- آن که می گفت که باید ما حصر اقتصادی  بکنیم، در مملکت خودش هم مواجه شد با مخالفت. بعضی وزرای مملکتش هم مخالفت کردند. این آقای انساندوست که برای خاطر انساندوستی این آدم را برده و نگه داشته و ادعا می کند که ما انساندوستیم که این را نگه داشتیم، پنجاه هزار جوان ما را در امریکا و در آنجاها می خواهد که به یک بهانه ای بیرون کند. حتی کشتار هم داشتیم ما.

سگها هم به جان جوانهای ما انداختند. و اخیراً باز این بود که قاضی کذا گفته است که این خلاف قانون است، نباید بشود. اینجا هم شکست خورد. شکست اخلاقی، که اخلاقی در کار نبود که شکست بخورد. فاش شدن اینکه خلق اینها این است. جازده اند خودشان را به اینکه ما یک انساندوست هستیم! و هیاهو در اطراف اینکه انساندوستی ما وادار شده است، که یک آدم مفلوکی را بیاوریم اینجا معالجه کنیم!

این مشت باز شد که مسأله این نیست که این پنجاه نفر جاسوس را بخواهد نجات بدهد. اصلًا مطرح نیست پیش اینها آدم. آنی که مطرح است پیش امثال آقای کارتر، همان است که این دوره هم رئیس جمهور بشود. همه دست و پا کردنش برای این است که این دوره هم باز رئیس جمهور بشود. بیش از این اصلًا ادراکی نمی کند. انسان را اصلًا اینها چیزی نمی دانند. این آقایان انساندوستها دواهایی که می خواهند بفهمند که آیا مفید است یا مضر است می فرستند پیش ماها. صادر می کنند به شرق. همان طوری که اطبا یک موش را، یک خرگوش را برای بعضی دواها تجربه می کنند و [آزمایش ] می کنند که بفهمند که این دواها چه جوری است، اینها ماها را تجربه می کنند. مع الاسف در بین این روشنفکرهای ما، که بعضیشان مطلبشان معلوم شد، بین همینها جزء شاخصها همین آدمی بود که معلوم شد چکاره است. مع الأسف همینها باز از اینها تعریف می کنند. برای اینکه آن مغز عوض شده است. یک کسی که پنجاه سال مغزش را آنها تربیت کرده اند و از مغز انسانی بیرونش کردند، یک مغز غربی روی آن گذاشتند، این هر چه هم که ضربه از غرب به این مملکتش می خورد، به این کشور می خورد، باز هم از آنها تعریف می کند.

باز هم دنبال این است که برگرداند. الآن بعضی از این مفسدها که از ایران بیرونشان کردند رفتند در آنجا در پناه انگلستان، آنجا رفتند توطئه گری. برای اینکه باز برگردانند وضع را.

باز همان مسائل را برگردانند مشغول توطئه هستند. اینجا هم روابط با آنها هست. از اینجا هم باز روابط هست. از اینجا روابط با امریکا هست. روابط اشخاص برای توطئه گری با امریکا هست. با انگلستان هم هست.

می خواهند که- نقشه این است که- بعد از چند وقت دیگر همان مسائل را برگردانند.

اینها هم خودشان را ملی می دانند. و خودشان را روشنفکر می دانند. و خودشان را نسبت به این مملکت دلسوز می دانند.

ما باید بیدار باشیم. ملت ما باید چشمهایش را باز کند. دو تا چشم هم قرض کند، با چهار تا چشم نظر کند که این اشخاصی که مشغول این کارها هستند، اینها چکاره اند.

اینهایی که مشغول این توطئه ها هستند، اینها رفقاشان معاشرت می کند. باید درست توجه بکنند. و اگر درست توجه نکنند بتدریج ممکن است ما تحمیلمان بشود همان مسائل. البته نمی شود به این زودی. اما ما اگر خودمان شعور سیاسی نداشته باشیم، اسلام در اینجا اگر تحقق پیدا نکند، اگر مملکت ما یک مملکت اسلامی نشود که برای استقلال، برای آزادی، آن طور طرحها دارد و جایز نمی داند، حرام می داند که یک مسلمانی پیوند ببندد با یک غیر مسلمانی که می خواهد بر او سلطه پیدا کند، اگر اسلام را ما در اینجا توانستیم با دست همه شما آقایان، با دست همه ملت در این مملکت پیاده کنیم، اسلام همه چیز ما را بیمه می کند. دنبال این معنا باشید.

فقط به  «ان شاء اللَّه» و «بسم اللَّه» و دعا اکتفا نکنید. عمل کنید. باید عمل بکنید. یعنی باید در دانشگاه عمل بشود. در ادارات عمل بشود. فرم را از آن فرم فرنگی بیرون بکنید. یک فرم شرقی روی آن بگذارید. یک فرم انسانی روی آن بگذارید. اسلامی روی آن  بگذارید. نترسند.

یکی از مسائلی که ما مبتلا هستیم این است که می ترسند اینها که اگر یک وقت بگویند که ما خودمان هم یک چیزی هستیم، خوف دارند بگویند ما آدمیم.

از مسائلی که مبتلا ما به آن هستیم آدم عبارت از آن است که چهار تا کلمه مثلًا فرنگی یاد بگیرد، و دو سه دفعه هم که تو صحبتهایش می شود، در هر چند کلمه ای یک کلمه فرنگی جایش بگذارد. شما نطقها را ببینید. هر کس بیشتر الفاظ فرنگی در کلماتش باشد این بسیار دانشمند است! دانشمندی را به این می دانند که چند تا کلمه فرنگی در کلماتش باشد. این برای این است که نطقها هم استعماری است. خودش آدم استعماری شده است.

شما بروید در امریکا. اینهایی که صحبت می کنند ببینید. یک کلمه فارسی در تمام صحبتهایشان، در تمام کتابهایشان اگر پیدا کردید؟ لکن ما کتاب وقتی می نویسیم، اسم هم که می گذارند اسمی باشد باید فرنگی بگذارند. در بینش هم تا چند تا اسم فرنگی، با حروف لاتین هم جایش نگذارند فایده ندارد. برای اینکه هم مشتری بیشتر پیدا می شود، هم این آقا بیشتر معروف می شود به اینکه خیلی دانشمند است. یک چند تا ایسم بگذارد، دیگر تمام است مطلب. و هر چه هم مطلبش، تهی باشد از مغز با همینها جبران می شود.

ما تا خودمان را پیدا نکنیم، لغت خودمان را استعمال نکنیم- نگویید که لغت عربی هم از ما نیست؛ لغت عربی از ماست؛ لغت عربی لغت اسلام است؛ اسلام از همه است؛ آن که از ما نیست این ایسمهایی است که ما را به گرفتاری انداخته- تا نویسندگان ما از این دام بیرون نروند، گویندگان ما از این دام بیرون نروند، کتابهای ما تطهیر نشود، خیابانهای ما اسمائش تغییر نکند، اجناس ما را اسم کذایی روی آن نگذارند،- دواها را خودشان درست می کنند، و اسم فرنگی روی آن می گذارند- تا ما خودمان را پیدا نکنیم، و مغزهایمان عوض نشود، نمی توانیم مستقل بشویم. در هیچ چیز نمی توانیم مستقل بشویم.

باید ما از حالا بنا بر این بگذاریم که خودمان آدم باشیم. با لغت خودمان حرف بزنیم، و با علم خودمان. و من نمی گویم که علم را از خارج نگیریم. خوب، عقب نگه داشتند ما را. آنها الآن خیلی از ما جلویند. ما را عقب نگه داشتند. لکن من می گویم که از آنها خوبهایش را یاد بگیرید. بدهایش را الغا کنید. آنها بدها را به ما تعلیم می دهند، خوبها را نمی دهند. آقا مصیبت ما داریم. جوانهای ما که در آنجا می روند، درس استعماری می دهند. طبشان هم استعماری است. نمی گذارند اینها ترقی بکنند. ما باید از آنها چنانچه چیز خوبی دارند بگیریم. مخالف نیستیم با این. لکن به فکر این باشیم که خودمان درست بکنیم. به فکر این باشیم که خودمان داشته باشیم. خوب بعض ممالک بودند که اینها هم از غیر می گرفتند. لکن بعد از آن کم کم خودشان بهتر از دیگران شدند. ژاپن این طور بود.

هندوستان این طور بود. خوب، ما هم باید درست کنیم. و اوّل قدم این است که ما بفهمیم که خودمان هم می توانیم. هم هستیم یک چیزی. و من امیدوارم که آن طوری که خدای تبارک و تعالی مقرر فرموده است، و آن طوری که اسلام را به ما عرضه داشتند بتوانیم به این ملت مستضعفی که آنها را در طول دو هزار و پانصد سال و لا اقل در این پنجاه سالی که ما شاهد آن بودیم ما را عقب نگه داشتند، ان شاء اللَّه بتوانیم اسلام تحقق پیدا کند. و ما خودمان برای خودمان باشیم. و منافع مملکتمان برای خودمان باشد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 11، ص: 215-228

 

پیام [به فرماندهان نظامی (تبریک پیروزیهای رزمندگان در جبهه غرب)]

زمان: 21 آذر 1360/ 15 صفر 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: پیروزیهای لشکریان اسلام در محور گیلان غرب و سرپل ذهاب

مخاطب: صیاد شیرازی، علی (فرمانده نیروی زمینی ارتش)- رضایی، محسن (فرمانده سپاه پاسداران)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

سرکار سرهنگ صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی؛ جناب آقای محسن رضایی، فرمانده سپاه پاسداران

تلگراف شما مبنی بر پیروزی بزرگ در محور گیلان غرب و سرپل ذهاب واصل شد.

بحمد اللَّه تعالی نیروهای رزمنده ایران که با اعتماد به خدای بزرگ و انگیزه محافظت اسلام عزیز و دفاع از کیان کشور اسلامی ایران در تمام جبهه های نبرد با نیروهای شیطانی به پیروزمندی غرورآفرینی دست یافتند موجب سرافرازی امت اسلامی و قشرهای ملت عظیم الشأن ایران، سرزمین شهدای فضیلت و پایگاه دلیران، پیروزمند در دو جبهه معنوی و ظاهری گردید.

این بار جلوه عظمت الهی در جبهه گیلان غرب و سرپل ذهاب درخشیدن گرفت و کشور را در آن محور از لوث وجود بستگان امریکا تطهیر فرمود. وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی  اسلام بزرگ و اسلامیان و تاریخ کشور، این فداکاریها و جوانمردیهای دلیران نظامی و انتظامی و مردمی را فراموش نمی کند، و افتخار بزرگ فرماندهان و سربازان و پاسداران و نگهبانان کشور حضرت مهدی- ارواحنا لمقدمه الفداء- در تارک ایران ثبت است؛ چنانچه ننگ و عار و ذلت و رذالت برای امریکاییان داخل و خارج- که برای خدمتگزاری به ابرجنایتکار جهان به روی اسلام و مسلمانان آتش می گشایند- ثبت  خواهد شد.

بگذار تا تبهکاران بین المللی و بوقهای مزدور جناحهای جنایتکار، این پیروزیهای عظیم را به حساب نیاورند و با تبلیغات انحرافی بر ننگ صدامیان امریکایی پرده پوشی کنند.

این جانب به پیروی از ملت عظیم الشأن ایران این پیروزی بزرگ را به رزمندگان و فرماندهان محور غرب و سرپل ذهاب تبریک عرض نموده و از خداوند متعال پیروزی نهایی اسلام را بر کفر جهانی خواستارم.

سلام و درود بر همه رزمندگان در تمام جبهه ها و آفرین بر رزمندگان محور غرب و سرپل ذهاب. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 15، ص: 420-421

 

سخنرانی [در جمع اعضای تیم ملی کشتی آزاد (توصیه و رهنمود به پهلوانان)]

زمان: قبل از ظهر 21 آذر 1360/ 15 صفر 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: توصیه و رهنمود به پهلوانان

حضار: ناطق نوری، علی اکبر (نماینده مجلس شورای اسلامی)- داودی (سرپرست تربیت بدنی) و اعضای تیم ملی کشتی آزاد ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توجه پهلوانان به اسلام

این چهره های شما و آن حال بشاشتی که در چهره های شما دیده می شود، این خودش پیروزی است و من امیدوارم که شماها انقلاب ایران را عملًا، صادر کنید به کشورهای دیگری که می روید و امیدوارم که در جهان شما پیروز باشید. و مهم این است که در کنار این پیروزیها همان طور که توجه داشتید و دارید- ان شاء اللَّه- پیروزی بر نفس خودتان هم داشته باشید. پهلوانها از سابقِ ایام، اینها که در زورخانه ها آن وقت [ورزش ] می کردند، توجه خاصی به اسلام داشتند، مخصوصاً، در صحبتهاشان، در کارهاشان همه با ذکر خدا و ذکر امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- توأم بود و این در روحیه هایشان تأثیر داشت. این ذکرها در روحیه ها تأثیر دارد و شما با اخلاق خوش خودتان و با رفتار خودتان و با کردار خودتان، ان شاء اللَّه که این وجهه اسلامی جمهوری اسلامی را صادر کنید به خارج. وقتی که شما پهلوانهای عزیز و شما قهرمانان در خارج از کشور رفتید و پیروزی چشمگیر به دست آوردید و دیدند مردم که شما وضع روحیتان هم یک وضع خاصی است، با دیگران فرق دارد، اعمالتان هم با دیگران فرق دارد، این موجب این می شود که این همه بوقهایی که بر ضد اسلام و مسلمین و بر ضد ملت ما هست اینها خنثی بشود. شما می دانید که الآن همه کوششهای قدرتهای بزرگ این است که ایران را منزوی کنند بکلی و اصلًا از نقشه دنیا ساقطش کنند و آنها نمی دانند که خدا را نمی شود منزوی  کرد، اسلام را نمی شود منزوی کرد و این جوانهای اسلام که بحمد اللَّه در صحنه حاضرند و برای اسلام کوشش می کنند، برای پیروزی اسلام فداکاری می کنند، اینها را نمی شود منزوی کرد. و شما جای خودتان را در دنیا ان شاء اللَّه باز می کنید و نام ایران و نام اسلام را همه جا مشهور می کنید و بیرق اسلام را سرافراز می کنید و ملت مسلمان را مفتخر می کنید. و آنی هم که قسمت من هست این است که دعا کنم به شما و من دعا می کنم و سلامت و سعادت و توفیق همه شما را از خدای تبارک و تعالی خواستارم و پیروزی شما را خواستارم. خداوند این پهلوانهای اسلامی را بر همه نقاط دنیا پیروز کند. خداوند تأییدتان کند ان شاء اللَّه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 15، ص: 422-423

 

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استان سمنان (مخالفت قدرتها با روحانیت)]

زمان: صبح 21 آذر 1360/ 15 صفر 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: مخالفت قدرتها با نهاد روحانیت- توصیه هایی به ائمه جمعه

حضار: ائمه جمعه استان سمنان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

شهید دستغیب، مرد وارسته و معلم اخلاق

من از آقایان متشکرم که اظهار لطف کردند و آمدند اینجا که من زیارتشان کنم. و من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به همه ما به همه شما توفیق عنایت کند که در این وقتی که همه قلمها و زبانها در همه جا و همه رادیوها و تلویزیونها در خارج از کشور به ضد اسلام و به ضد جمهوری اسلامی فقط به جرم اینکه اسلامی است، قیام کرده اند و اقدام می کنند، ما و شما و همه ملت ما بتوانند این بار سنگین را به منزل برسانند و احکام اسلام را- ان شاء اللَّه- در این کشور اول و در سایر کشورها- ان شاء اللَّه- بعدها به دست خود ملتها پیاده کنند.

شما می دانید که آنکه بیشتر از همه مورد توجه قدرتهای بزرگ است روحانیت است و آنچه بیشتر هدف است برای آنها و تفاله های آنها که در داخل هستند روحانیت است و لهذا، می بینید که چه اشخاصی را بدون اینکه یک جرمی، یک خطیئه ای داشته باشند، فقط برای اینکه یک مسلمی هستند که هدایت می کنند مردم را، آن طور شهید می کنند. و لا بد می دانید که دیروز مرحوم حجة الاسلام آقای دستغیب را به آن وضع ناگوار اینها شهید کردند. و دنبال هر پیروزی ای که برای کشور اسلامی ما، جمهوری اسلامی ما تحقق پیدا می کند این طرفدارهای امریکا که خودشان را طرفدار خلق می دانند، اینها یا افراد کوچک و حتی طفلهای شیرخوار را هدف قرار می دهند یا اشخاصی که بخواهند برایشان جرمی ثابت کنند، جز اینکه مردم را ارشاد می کنند، جرمی ندارند. آقای دستغیب را شاید شما آقایان کمتر بشناسید، لکن من می شناسم ایشان را. ایشان یک مرد وارسته به تمام معنا و معلم اخلاق، مرشد مردم و هر چه در صحبتهایش هست معنویات و دعوت به خدا و دعوت به اسلام است. مع ذلک، اینها بنایشان بر این است که آنهایی که بیشتر دعوت به اسلام می کنند آنها را بیشتر هدف قرار بدهند. از قراری که گفتند در اعلامیه ای که این مجاهدین فاسد، منافقین داده اند به افراد خودشان، این است که معمم را بکشید، هر معممی دیدید دیگر سؤال نکنید که این چه کرده، این عمامه خودش جرم است. و این عمامه جرمی است که در سابق هم بود این جرم و لهذا، هدف نوکرهای انگلیس هم در سابق همین بود که این عمامه را از بین بردارند و هر چه صالحتر، بیشتر باید از بین برود. و نکته اش هم این است که آن چیزی که آنها از آن می ترسند از اسلام است و آن چیزی که باز تشخیص دادند این است که اینها داعی اسلام هستند و اینها به مردم اسلام را یاد می دهند و دعوت می کنند مردم را به اسلام؛ از این جهت، بیشتر از سایر طوایف مورد نظرشان هست و هدفشان.

آقایان باید توجه کنند که مسائل این طوری مخصوص به زمان ما نیست. از صدر اسلام تا حالا هدف، هدف مستکبرین همین بوده است که برای چاپیدن مستضعفین، آنهایی که طرفدار آنها هستند که علمای بلاد هستند، آنها را از بین ببرند. این یک سیره ای بوده است از آنها و سنت سیئه ای بوده است از آنها و ما باید به آنچه تکلیفمان هست عمل بکنیم. و بحمد اللَّه الآن هر چه از این فسادها واقع می شود و هر چه از این جنایات واقع می شود، مردم بیشتر توجه به عمق مسأله پیدا می کنند.

اگر آن وقت این گروههای فاسد می توانستند یک دسته ای را بازی بدهند به اینکه ما برای خلق داریم کار می کنیم و می خواهیم اشخاص فاسد را از بین ببریم و این حکومت، حکومت فاسد است، کم کم دارند خودشان مسائل خودشان را رو می کنند و خودشان  روابطشان را با عراق، روابطشان را با دمکرات طرف غرب و روابطشان را با حتی انگلستان دارند کم کم ظاهر می کنند و بحمد اللَّه اینها دیگر آبرویی ندارند. این خرابکاریها هم یک قدرتی نیست؛ خوب، یک دزدی می تواند بیاید یک خانه ای را آتش بزند، اینها الآن مَثَلشان مَثَل همان دزدها هست که گاهی خرابکاری می کنند. دیگر کار دیگر از اینها برنمی آید و اینها پیش ملت ما دیگر آبرویی ندارند و خرابکاریهایی که می کنند شاید برای تشفی باشد و الّا می دانند خودشان هم که کاری از این ساخته نیست.

حکومتی از بین نخواهد رفت به واسطه انفجار. من امیدوارم که آن چیزی که همیشه من مورد نظرم بوده و به طبقات علمایی که تشریف می آوردند اینجا عرض می کردم این است که آقایان متوجه باشند که خدای نخواسته یک وقتی از بعضی جوانهای طلبه ها و اینها یک چیزی صادر نشود که بهانه دست آنها بیاید. حالایی که هیچ کاری نمی کنید جز صلاح و جز ارشاد مردم، دارند برای شما می گویند. حالایی که این حکومت جز دفاع از حق کاری نمی کند، هیچ وقت هجمه ای نکرده، دفاع است، مع ذلک، این همه در رادیوهای خارج و در خبرگزاریهای خارج گفته می شود و در خبرگزاریها، در رادیوها، در اینها، این همه فتوحی که برای ایران دارد حاصل می شود و این طور پیشروی می کند، با اینکه در مقابل او همه قدرتها ایستاده اند، یا به سکوت می گذرانند یا می گویند ایران این جور گفته، عراق این جور گفته، ایران می گوید این، تا کنون هم معلوم نشده درست. با اینکه آمدند دیدند و بعضی از خبرگزاریها هم اطلاع دادند که نخیر، مسأله این طوری، مع ذلک با شک تلقی می کنند یا سکوت می کنند از آن. این اخیر- که همین دیشب، پریشب باشد- یک همچو فتحی از برای ایران حاصل شده است، غالباً، اصلًا سکوت کرده اند، تا حالا صحبتش را نکرده اند که چه بوده؛ یک اشاره ای به اینکه اینها زیادتر دارند، زیادتر دارند فعالیت می کنند- و عراق هم گفته چطور- فوراً پشتش عراق را می آوردند که نه، عراق گفته است که ما چند هزار نفر از ایرانیان را کشته ایم و کذا.

آن چیزی که بسیار مورد توجه آقایان باید باشد این است که مردم را ارشاد کنید. مردم  را اطمینان بدهید که پیروز هستند و خدای تبارک و تعالی وعده اش تخلف ندارد؛ وعده پیروزی داده به کسی که برای خدا قیام می کند و نصرت می کند اسلام و دین خدا را. و جوانها را از اینکه خدای نخواسته یک وقتی به دام این اراذل بیفتند، باید خیلی تحذیر کنید. اینها در همه جا باز هم دارند [توطئه می کنند]؛ اشخاصی که انحراف می خواهند حاصل کنند. جوانها و بچه ها هم زود انفعال پیدا می کنند از یک صحبتی و نمی گذارند آنها هم که مسائل ایران به آنها برسد؛ آنها را نمی گذارند گوش کنند به این مسائل. شما در نمازهای جمعه، در جماعات، سایر آقایان در جماعاتشان، در جُمعاتشان مردم را اطمینان بدهند که پیروزی هست برای شما. مردم هم بحمد اللَّه حاضرند در صحنه و مادامی که این طور انسجام هست بین مردم و گروههای مختلف، بین ارتش و مردم، بین روحانیون و ارتش، تا این محفوظ باشد، ایران محفوظ است، هیچ نمی شود که کاریش کرد. و من امیدوارم که آقایان جدیت کنند مردم را دعوت به تقوا، دعوت به آرامش، دعوت به توجه به مسائل.و البته می دانید که مسأله، مسئله سمنان تنها نیست که نارساییهایی هست، انقلاب است؛ پشت سر انقلاب نارساییها زیاد است، خصوصاً یک جایی که همه چیزش را داده بودند به غیر. آن نفت فراوان را بطور شاید رایگان دادند به خارج و اگر یک پولی هم به آنها دادند، خرج خودشان کردند و پولها را در خارج برای خودشان حفظ کردند و همه جهات ایران را وابسته کردند. همه جهات ایران را منحرف کردند و رفتند، فرار کردند. در یک همچو محیطی البته باید همه جدیت کنند که ان شاء اللَّه، اصلاح بشود و نباید توقع از این داشت که دولت بتواند یک همچو چیزی را زود انجام بدهد. دولت هم از خود مردم است و می دانید که یک دولتی که بخواهد یک کاری را عمداً بکند نیست. البته نارساییها من می دانم هست، نه اینکه فقط در شهر شما و استان شما، در همه جا یک مسائلی هست، اما باید با توجه دادن مردم به اینکه مردم هم امروز باید این کارها را با پشتیبانیشان از دولت انجام بدهند. امیدوارم که بزودی این مسائل حل بشود و ان شاء اللَّه بازسازی بشود ایران، از آن فسادهایی که در آن بود، بکلی تطهیر بشود و بحمد اللَّه تا حالا هم خیلی  شده است تا حالا هم خیلی کار برای مردم کرده اند و امیدوارم که بعدها که یک قدری آرامش پیدا بشود، زیادتر انجام بگیرد، عمده توجه مردم است و همراهی مردم است که بحمد اللَّه تا حالا داشته اند و از این به بعد هم ان شاء اللَّه، خواهند داشت. و آقایان هم البته باید این پستهای ارشادی را تقویت کنید؛ صحبتهایتان را تقویت کنید، مردم را تقویت کنید. روحشان را دعوت به صلاح بکنید که اگر چنانچه صلاح در یک جامعه ای باشد، احتیاج به سلاح دیگر ندارد. خداوند همه شما را توفیق بدهد و همه ما را خدمتگزار برای اسلام و مسلمین قرار بدهد ان شاء اللَّه.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 15، ص: 424-428

بیانات [خطاب به آقای احمد آذری قمی (تقدیر و تشکر از رزمندگان اسلام)]

زمان: 21 آذر 1361/ 26 صفر 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: تقدیر از رزمندگان اسلام

حضار: آذری قمی، احمد

بسمه تعالی

سلام مرا به ایشان  برسانید. من به شما دعا می کنم. و در مقابل فداکاریها و خدماتی که می کنید، شرمنده هستیم و نتوانستیم کاری انجام دهیم. و شما ما را با فداکاریها و خدماتتان خجل کرده اید. شما حجت را بر ما تمام کرده اید. شما با کارهای خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر اکرم «ص» شده اید. شما امام زمان- عجل اللَّه تعالی فرجه- را روسفید کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال، مقامی دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.

شما موجب عزت اسلام و مسلمین و مردم ایران در دنیا گشته اید. شما تاریخ را با عظمت و معنویت خود زرین و افتخارآمیز کرده اید. شما را ملائکة اللَّه فراموش نخواهد کرد.

ارواح طیبه شهدای شما در خط مقدم جبهه، شبهای حمله حاضر و ناظر هستند. شما یاوران خدا، پیامبر- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- امام حسین- سلام اللَّه علیه- امام حسن- سلام اللَّه علیه- فاطمه زهرا- سلام اللَّه علیها- زینب کبرا- سلام اللَّه علیها- و امام زمان- عجل اللَّه تعالی فرجه- هستید. خدا دشمنان شما را ذلیل و خوار خواهد کرد.

صحیفه امام، ج 17، ص: 136

 

نامه [به آقای محمد رضا توسلی (اجازه در امور شرعیه)]

زمان: 21 آذر 1367/ 2 جمادی الاول 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: اجازه در امور شرعیه

مخاطب: توسلی، محمد رضا

بسمه تعالی

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ محمد رضا توسلی- دامت افاضاته

با سلام و دعا. جنابعالی سالیان دراز مشغول درس و بحث بوده و از شروع انقلاب اسلامی تا پیروزی و پس از پیروزی انقلاب تا کنون زحماتی کشیده و از افراد صالح و مورد علاقه این جانب می باشید. شما از دوستان متدین، با صفا و پاک این جانب می باشید جنابعالی از طرف این جانب وکیل بوده تا تمامی امور شرعیه را بدان صورت که دستور شرع است انجام دهید. از خداوند می خواهم تا به شما توفیق دهد تا هر چه بیشتر و بهتر بتوانید به اسلام و انقلاب خدمت کنید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه. - 21/ 9/ 67

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 207

اجازه نامه [به آقای اسد اللَّه بیات، در امور حسبیه و شرعیه ]

زمان: 21 آذر 1367/ 2 جمادی الاول 1409

مکان: تهران، جماران

موضوع: اجازه در امور حسبیّه و شرعیه

مخاطب: بیات، اسد اللَّه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الحمد للَّه رب العالمین، و الصلاة و السلام علی محمد و آله الطاهرین، و لعنة اللَّه علی اعدائهم اجمعین.

و بعد، جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ اسد اللَّه بیات- دامت افاضاته- از طرف این جانب مجازند در تصدی امور حسبیّه و اخذ وجوه شرعیه و صرف امثال زکوات و کفّارات و مظالم عباد را در مصارف مقرره شرعیه، و در مورد سهم مبارک امام- علیه السلام- نیز مجازند در اخذ و صرف آن در مصارف خود به نحو اقتصاد، و نسبت به ما زاد نیز مجازند ثلث آن را در ترویج شریعت مقدسه صرف نموده و دو ثلث دیگر را ارسال دارند، چنانچه مجازند در اخذ سهم سادات و پرداخت نصف آن به سادات مستحق و ارسال نصف دیگر را نزد این جانب برای صرف در اعلای کلمه طیبه اسلام.

«و اوصیه- ایّده اللَّه تعالی- بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و التمسک بعروة الاحتیاط فی امور الدین و الدنیا»؛ و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 21، ص: 208

 

 

. انتهای پیام /*