کد مطلب: 3540 | تاریخ مطلب: 18/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 18 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  18 آذر ماه

نامه [تشکر به آقای سید احمد علم الهدی (شهادت سید مصطفی)] 18 آذر 56

 سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تکلیف بودن قیام بر علیه سلطان جائر] 18آذر 57

سخنرانی [در جمع شورای 5 نفره صدا و سیما (جایگاه صدا و سیما)] 18 آذر 58

سخنرانی [در جمع ستاد نماز جمعه تهران و دانشجویان و ... (وظایف حوزه ها)] 18 آذر 60

 

نامه [تشکر به آقای سید احمد علم الهدی (شهادت سید مصطفی)]

زمان: 18 آذر 1356/ 27 ذی الحجه 1397

مکان: نجف

موضوع: پاسخ نامه و تشکر

مخاطب: علم الهدی، سید احمد

بسمه تعالی

27 حج 97

پس از اهدای سلام و تحیت، مرقوم شریف واصل و موجب تشکر گردید. توفیق و تأیید جنابعالی را خواستار است. امید دعای خیر از جنابعالی دارم.

در موضوعی که مرقوم داشتید، از قم ان شاء اللَّه استفسار می کنم. امید است خداوند تعالی به همه ماها توفیق خدمت به اسلام و مسلمین بدهد. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 3، ص: 281

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره تکلیف بودن قیام بر علیه سلطان جائر]

زمان: 18 آذر 1357/ 8 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: قیام بر علیه سلطان جائر تکلیف شرعی الهی است

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

بررسی علل قیام سید الشهداء (ع)

از حضرت سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- خطبه ای نقل شده است که در آن خطبه علت قیام خودشان را بر ضد حکومت وقت ذکر فرموده اند. و آن این است که فرموده اند خطاب به مردم که پیغمبر اکرم فرموده است کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال می شمرد حُرُماتِ اللَّه را، چیزهایی را که خداوند حرام کرده است این آزاد می گذارد، و مخالف سنت رسول اللَّه عمل می کند و عهد خدا را می شکند، اگر کسی دید یک سلطان جائری این کارها را می کند و مع ذلک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش، با عمل خودش این انحرافی که سلطان جائر پیدا کرده است تغییر نداد، خدای تبارک و تعالی حتم کرده است، حتم است بر او که این آدمی که ساکت شد در مقابل این سلطانی که حرمت احکام خدا را نگه نمی دارد، مخالف سنت رسول اللَّه عمل می کند و عهد خدا را می شکند، این ساکت بشود در مقابل یک همچو سلطانی و قولًا و عملًا تغییر ندهد مسیر این سلطان جائر را، حتم است بر خدای تبارک و تعالی که جای او را هم جای همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. یعنی این سلطان جائر که این طور اوصاف را دارد: سنت پیغمبر اکرم را تغییر می دهد و عهد خدا را می شکند و حرمات اللَّه را سزاوار و رها می کند یعنی مُسْتَحِلّ است، و لو این آدم که این چیزها را از این آدم می بیند و ساکت است، همه کارهای واجب و مستحب هم به جا بیاورد، آدمی باشد که سه وقت نماز می خواند، در مساجد می رود، آدمی باشد که احکام خدا را همه را ترویج می کند، موافق رضای خدا عمل می کند، همه کارهای خوب را می کند، از همه کارهای بد هم اجتناب می کند، لکن ساکت است در مقابل سلطان جائر، به حَسَب این روایتی که نقل شده است از سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- که به منزله علت قیام ایشان است بر ضد حکومت وقت، این است که می خواهند عمل به قول رسول اللَّه بکنند که مبادا یکوقت تخلف بکنند و کسی که تخلف بکند جای او جای همان سلطان جائر است؛ یعنی در هر طبقه ای از جهنم که سلطان جائر، یک همچو سلطان جائری جا دارد، این آدمی هم که ساکت است که این سلطان جائر هر کاری می خواهد بکند، ساکت است او، جایش جای همین سلطان جائر است.

حالا ما حساب بکنیم ببینیم که آیا حکومت وقت ما، سلطان وقت ما، این اوصافی که ذکر فرموده اند دارد؟ اگر این اوصاف را دارد و ما ساکتیم، باید همین معنایی که فرموده اند بر ما منطبق بشود. و ایشان در یکوقتی این مطلب را فرموده اند که وقتی که قیام کرده اند و نهضت کرده اند در مقابل یزید و این سلطان جائر، با یک عدد کمی در مقابل یک عده کثیری و در مقابل ابرقدرتی، که در آن وقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، که عذر را از ما ساقط کند که ما بگوییم که مثلًا ما عددمان کم بود؛ ما زورمان کم بود. این را در وقتی ایشان فرموده اند که می خواستند قیام کنند بر ضد سلطان جائرِ وقتشان. خطاب کردند به مردم و خطبه خواندند؛ و علتِ قیام است، اینکه چرا من در مقابل این آدم قیام کردم برای اینکه این، عهد خدا را شکسته است و سنت پیغمبر را مخالفت کرده است و حرمات اللَّه تعالی را نَکْث  کرده است و نقض کرده است، و پیغمبر فرموده است هر کس ساکت بنشیند و تغییر ندهد این را، جایش جای همان یزید است در جهنم. جایی که یزید دارد، کسی که سکوت کند جایش جای اوست.

حالا ما ببینیم چه کرده است که حضرت سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- در مقابلش قیام کردند و همچو مطلبی را فرموده اند و برنامه داده اند. حضرت سید الشهداء مطلبی را که فرموده اند، این مال همه است. یک مطلبی است عمومی: مَنْ رَأی  هر که ببیند، هر کسی ببیند یک سلطان جائری این طور اتصاف به این امور را دارد، و در مقابلش ساکت بنشیند، نه حرف بزند و نه عملی انجام بدهد، این آدم جایش جای همان سلطان جائر است. یزید یک آدمی بود که به حَسَب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خلیفه پیغمبر حساب می کرد و نماز هم می خواند و همه این کارهایی که ماها می کنیم آن هم می کرد؛ اما چه می کرد؟ اما از آن طرف معصیتْ کار بود؛ مخالف سنت رسول اللَّه می کرد. رسول اللَّه سنتش این است که باید با مردم چه جور عمل بکنند، او خلافش عمل می کرد؛ باید حفظ دِماء مسلمین بشود، او دماء مسلمین را می ریخت؛ باید مال مسلمین هدر نرود، او هدر می داد مال مسلمین را. همین شیوه ای که پدرش معاویه هم داشت و امیر المؤمنین هم قیام کرد در مقابل او. منتها حضرت امیر لشکر هم داشت ولی سید الشهداء عدد خیلی کمی [داشت ] در مقابل یک ابرقدرت. ما می بینیم که این کارهایی که او کرده است، به این حکام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبیق می شود؟ این مسائلی که رسول اللَّه فرموده است، اینها تطبیق می شود بر این؟ سلطان است؟ جائر است؟ اینها معلوم که الآن سلطه دارد؛ «سلطان» یعنی سلطه. الآن سلطه دارد و جائر هم هست. خودش هم شاید قبول داشته باشد که جائر است. همه کس هم می داند که این آدم جائر است. خوب، مخالفت سنت رسول اللَّه را نکرده؟ هر چه رسول اللَّه فرموده است، ایشان عمل کرده؟! یا اقوال رسول اللَّه را به حساب نمی آورند اینها؟ اینها سنت رسول اللَّه را به حساب نمی آورند؟ بله، در ایام عمرش برای اینکه من و شما را بازی بدهد، یک دفعه هم می رود به حرم حضرت رضا و آنجا یک- دو رکعت نماز هم می خواند! من هم نمی دانم با چه حالی می خواند! یک- دو رکعت نمازی هم آنجا می خواند و یک حرفهایی هم آنجا می زند و این چیزها. این برای اغفال من و شماست. آیا به سنت رسول اللَّه عامل است؟

  ایشان عاملِ سنت رسول اللَّه هست؟ سنت رسول اللَّه این است که دِماء مسلمین محفوظ باشد، ایشان حفظ کرده است دِماء مسلمین را؟! الآن اطلاعی که رسیده است در همین چند روز، در همین دو- سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در کجا چقدر، در کجا چقدر کشته است. بی اطلاع ایشان است؟! با اطلاع است. بی اطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بی اطلاع شاه است؟! اینها بی اطلاع شاه کاری نمی کنند. و من نگرانم از فردا و پس فردا برای اینکه یک خبری به ما رسیده است که ان شاء اللَّه دروغ است- من هم حمل کردم که این یک تبلیغاتی باشد ولی خوب محتمل است- و آن اینکه اینها اعلام کردند به اینکه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبی و در عزاداری آزادند. از آن طرف اطلاع دادند که یک نقشه ای در کار است و آن نقشه این است که یک عددی از اشرار را بین مردم با همان صورتِ مردم وارد معرکه کنند.

این راهپیمایی که علما و سایر طبقات بنا دارند که فردا در همه شهرهای ایران و قصبات انجام بدهند، اینها یک عده ای از اشرار را که مربوط به خودشان است در بین اینها وارد کنند و آنها شلوغکاری بکنند؛ آنها که شلوغکاری کردند، اینها بگویند که خوب این یک تظاهرات آرام نبوده و شلوغ کردند، و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب، من احتمال این معنا را [می دهم ] که این یک اشتهاری است که اینها داده اند برای اینکه مردم را از این کاری که فردا بنا دارند بکنند، مردم را از این کار وادارند و نگذارند بشود؛ یعنی خود مردم نکنند؛ و آنها به مقصد خودشان رسیده باشند که هم گفته باشند که خوب ما که آزاد گذاشتیم مردم را و خود مردم بیرون نیامدند. لکن خوب، یک احتمالش هم این است که یک نقشه شیطانی در کار باشد. و این البته موجب نگرانی است که فردا اینها چه خواهند کرد.

لکن مسأله این است که الآن یک سلطان جائری است؛ یعنی یک سلطه ای دارد بر مردم: قشون دارد، لشکر دارد، و  قدرتهای بزرگ هم دنبال سرش هستند، و سلطانِ جائر است، و همه این اوصافی که فرموده اند در ایشان هم هست. نفوس مسلمین را خدای تبارک و تعالی محرّم کرده است که کسی تصرف در آن بکند این مردم را بکشد؛ این یکی از حرمات اللَّه است و ایشان اجازه می دهد، امر می کند به آن. اموال مسلمین باید محفوظ باشد، اموال ملت ایران باید محفوظ باشد برای خود ملت ایران، نفت ایران مال خود ایران است، مراتع ایران مال خود ایران است، باید به درد خود ایران بخورد، شیلات ایران باید به درد خود ایران بخورد، مال خود ایران است، جنگلها مال خود ایران است، مخازن زیرزمینی هر چه هست مال خود ایران است، باید خود ایرانی ها بیرون بیاورند، استخراج بکنند و استفاده کنند برای همین مصالح خودشان، برای ملت، ایشان همه اینهایی را که ذکر کردم به باد دادند. بر همه حرام است که اموال مسلمین را، آن اموالی که مال یک ملت است، به باد بدهد و به دشمنهای اسلام مثل اسرائیل بفروشد. اسرائیلی که الآن در حال جنگ است با مسلمین، نفت او را- بیشترش را- می گویند که از ایران اداره می شود. در ازایش- آن هم از قراری که می گویند- بسیاری از این کشته هایی که ما داریم با سربازهای اسرائیل شده است. پس ایشان مُسْتَحِل حُرمات اللَّه است. هم نفوس مسلمین را به باد دارد می دهد، و هم اموال مسلمین را. مراتع ما را به غیر داده است، جنگلهای ما را به شرکتهای خارجی داده است؛ شیلات را با کشتن چندین هزار- آن طور که می گویند- چندین هزار نفر را کشتند تا شیلات را از مردم بیچاره گرفتند و به غیر واگذار کردند! نفتمان هم که همه می دانید که دارند چه می کنند که بعد از چند وقت دیگر ایران هیچ چیز ندارد. هر چه هست غارت کردند و بردند.

این صورتی هم که دیدید لا بد اینجاها مثل اینکه آوردند- این صورتی هم که دیدید که این چپاولگرها خارج کردند از ایران و اموال ایران را به خارج بردند و بعد از اینکه همه اینها را به خارج بردند، آن وقت به فکر این  افتادند که نه، دیگر کسی نبرد! دیگر کی نبرد؟! خوب بردند، تمام شد. سه هزار میلیون و بیشتر، سه هزار و چند صد میلیون از خود ایشان و [مزدورهای ] این بوده است که حالا بردند. آنهایی که قبلًا بردند خدا می داند چقدر است. از اول اینها شروع کردند به بردن! رضا شاه جواهرات ایران را آن وقتی که می خواستند بیرونش کنند، جواهرات را آن طوری که برای من نقل کردند از یک صاحب منصبی، یکی از آقایان نقل کرد از یک صاحب منصبی که همراه بوده است که چمدانهای- وقتی رضا شاه را متفقین آمدند و بیرونش کردند، در این خلالی که می خواست برود- چمدانهای جواهر را پر کرد، چمدانها را از جواهرات ایران؛ و راه افتادند که ببرند منتها بین دریا- همان صاحب منصب نقل کرده بود که- در بین دریا که با کشتی این آدم را می بردند، یک جایی نگه داشتند و یک چیز دیگری، یک بَلَمی یا یک کشتی- که آن شخص گفته بود مخصوص حمل دَواب بوده!- آنها آوردند متصل کردند به این کشتی و به او گفتند که تو برو توی آن کشتی، لکن همان جا چمدانها را برداشتند و انگلیسی ها بردند، تمام شد. آن زمانِ او آن کار را کردند، غیر از آنهایی که دزدیده بود و برده بود.

یکوقتی در یک سفر رفته بود، یک سفری که مورد خطر شاید بود، مرحوم مدرس- رحمهُ اللَّه- که آن روز مخالف با رضا شاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود که من دعا کردم به شما در این سفر که سالم برگردید. خیلی خوشحال شده بود که مدرس به او دعا کرده. گفته بود دعا کردید؟ خوب، ایشان گفته بود آخر نکته دارد؛ این است که اگر تو در این سفر مرده بودی همه اموال ما از بین رفته بود، من می خواهم زنده باشی تا اموالمان را پیدا کنیم! در زمان او آن کار را او می کرد؛ در این زمان هم از اولی که ایشان وارد سلطنت شده- دیگر جلوتر خیلی تجربه کرده است، تجربه های پدر را داشته است- از اول بنا گذاشته به اینکه اموال را ببرد بانکهای خارجی. بانکهای امریکا، هر جای دیگر، در آنجاها انبار کردند اموال این ملت را که وقتی اگر یک اتفاقی افتاد برود سراغ این اموال.  ملت نباید بگذارند این فرار کند. این الآن در صدد است. گفتند رفته به جزیره کیش. البته رفتن او به جزیره کیش، من یک ... رفته است به جزیره کیش. و من اولش یک خوفی کردم که این گاهی وقتها که از ایران، از تهران خارج می شد آن وقت یک مفسده ای می خواست واقع بشود: امر می کرد که بکُشند و خودش می رفت بیرون. من در ذهنم آمد که مبادا برای فردا و پس فردا هم یک همچو تهیه ای دیده اند، لکن محتمل است که نباشد ان شاء اللَّه. بعضی هم گفتند رفته آنجا که دیگر کار آخری را انجام بدهد. این البته در صدد است که فرار کند. ملت ایران باید نگذارند این فرار کند. آن قدری که می شود. آن قدری که ... امکان ندارد البته که یک کسی بتواند سزای عمل این آدم را به او بدهد. یک آدمی که سی و چند سال است مسلط شده است بر این ملت و همه چیز ملت را به باد داده است. یک آدمی که مادرها را به عزای اولادشان نشانده است. و همین امروز کسی گفت که یک زن بوده است که سه تا بچه داشته، هر سه بچه اش کشته شدند. یک پدر و مادری که حالا وقتی می آیند توی خانه می بینند که دیروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر می شود که این را ما در این دنیا بتوانیم جزایش را به او بدهیم؟ مگر یک آدم که می کشد یک کسی را، همان مقدار می شود خودش را بکشند؟ همین بس. پول خون این هم خون یک آدم است- اگر آدم باشد- کسی که سی و چند سال است بر این ملت تسلط پیدا کرده و کشتار کرده و آن طور کشتار کرده، و دزدی کرده و آن طور دزدی کرده، و خیانت کرده و آن طور خیانت کرده، و جنایت کرده و آن طور جنایت کرده، مگر بشر می تواند که این را به سزای اعمالش برساند؟ این یک جان بیشتر ندارد مقابل یک نفر. و حالا عجب! من گاهی وقتها از فهم بعضی اشخاص تعجب می کنم که می گویند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته دیگر! خوب، حالا بپذیرید! این آمده گفته است که من اشتباه کردم، خوب بپذیرید دیگر از او! چی بپذیریم؟ مگر خدا می پذیرد از او این عذر را؟ خدا حق ناس را نمی گذرد؛ خود ناس باید بگذرند. خود مردم باید بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا می گذرد از حق الناس؟ بیایید حالا مصالحه بکنید! بیایید حالا خوب، عفو بکنید! نمی دانم چه! یک آقای ریش سفیدی یک کاغذ مفصلی نوشته بود- البته خودش آدم دانشمندی است لکن ادراکش، یک خرده عقلش ناقص است!- به من نوشته بود که پیغمبر اکرم در فلان جا فلان آدم را بخشید، در فلان جا فلان کافر را بخشید، در فلان جا فلان کس را بخشید. تاریخ برای من نوشته بود! مثل اینکه من حق دارم که ببخشم ایشان را! به من چه ربط دارد؟ بچه های آن پیرزن را کشته، من ببخشم؟! چطور من ببخشم کشته هایی که از این ملت، جوانهایی که از این ملت به باد رفته؟! همین امشب شما احتمال بدهید که عده ای را کشته باشند. همین امروز اطلاع رسید که اشخاصی را کشتند، مردم را کشتند، ما بنشینیم بگوییم که شما «اعلیحضرت» حالا دیگر باشید! دیگر از این به بعد حکومت نکنید، «اعلیحضرت» باشید! آخر این چه منطقی است؟! این چه، چطور انسان همچو حرفی را می تواند بزند؟! بیاییم به قانون اساسی حالا عمل بکنیم! معنی به قانون اساسی عمل کردن این است که آقا- یعنی همین قانون اساسی که الآن در دست است- که ایشان «سلطان» باشند و- عرض می کنم که- حاکم نباشند! آخر می شود یک همچو چیزی؟! امکان دارد برای یک آدم، یک کسی که ادراک آدمی داشته باشد؟ حیوان هم نمی تواند یک همچو حرفی بزند که ما دیگر این را بیاییم و عفوش کنیم! کی عفوش بکند؟ کی حق دارد که این را عفوش بکند؟ مگر با من یک کاری کرده که حق من است که عفوش بکنم؟ حق یک ملت را خورده است این. خون یک ملت را ریخته این آدم. این ناکثِ عهد اللَّه است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اینکه باید اطاعتش را بکنند، این ناکثِ عهد اللَّه است. خودش هم تعهد کرده است در مجلس، اولی که به این سلطنت غاصب رسید. آمده است در مجلس و قسم خورده است به اینکه به مذهب شیعه وفادار باشد، مروّج باشد؛ به ملت خیانت نکند. آن قسمهایی که می خورد این، نقض این عهدش هم کرده است. قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد کرده است به اینکه به ملت خیانت نکند؛ مذهب شیعه را ترویج کند.   ترویجش همین است که می بینید و امانتش هم همین است که شما دارید می بینید! مخالف سنت رسول اللَّه هم که الی  ما شاء اللَّه! هر چه بخواهید مخالف سنت رسول اللَّه است.

اگر کسی ببیند محمد رضا خان را که این اوصاف را دارد و سکوت کند، جایش جای محمد رضا خان است در جهنم و لو نماز شب بخواند، و لو یک عالِم باشد، و لو تمام عمرش را در اطاعتِ اللَّه صرف کرده باشد؛ اگر در مقابل این آدم ساکت بنشیند، جایش [همان است ] به حَسَب این نقلی که از رسول اللَّه کرده اند و نقلی که از سید الشهداء کرده اند که می فرماید رسول خدا همچو فرموده است. چطور می شود یک ملت ساکت بنشیند؟ عذر همه منقطع است؛ همه عذرها منقطع است. اگر ما چهار نفر هم بودیم قاعده اش بود که قیام کرده باشیم. هیچ کس نمی تواند بگوید ما تنهاییم. حالا ملت است؛ تمام ملت است الآن. الآن جمیع ملت ایران ایستاده اند در مقابل این سلطان جائر، این حاکم جائر. تمام ملت اسلام، تمام ملت ایران قیام کرده اند. از دهات گرفته- پریروز یک نفر پیش من آمده بود که رفته بود یک دهات دورافتاده ای را دیده بود، گفت که در این دهات هم راه روی هر روز است صبح و عصر؛ می گفت صبح و عصر در همه این دهات آن، اهل علم آن ده جلو می افتد و رعیتها و مردم دیگر دنبالش پیاده روی می کنند. در یک همچو موقعیتی که همه مردم قیام کرده اند دیگر من نمی توانم بگویم که من نمی توانستم! نخیر، می توانی؛ چنانچه می بینید که می توانید، چنانچه می بینید که نه حکومت نظامی توانست کار بکند نه دولت نظامی. همین دولت نظامی که آن قدر هیاهو برای خودش به جا آورده بود، حالا دید که وقتی همه مردم می خواهند پیاده روی کنند، هر کس از یک گوشه ای می خواهد پیاده روی کند، سران قوم دید که نمی شود، رها کرد گفت مجازند مردم! خیال کرد اگر این اجازه را ندهد نمی روند! «مجازند» چیست؟ مگر دیوانه اند اینها!   مجازند مردم که بروند! اجازه دادند! در یک جای دیگر هم گفتند «اعلیحضرت» اجازه داده اند! آخر اینها مضحک است دیگر.

[یکی از حضار: برای نماز جماعت هم حاج آقا اجازه دادند؟]

 [حضرت امام:] بله.

اینها دیگر مضحک است که یک کسی یک همچو حرفی بزند و بگوید من اجازه دادم یا دولت بگوید من اجازه دادم! تو، کی هستی تو؟ شما سرنیزه ها را گذاشتید طرف مردم ولی مردم آمده اند سینه هایشان را سپر کردند در مقابل سرنیزه های شما! بچه ها هم آمدند، زنها هم آمدند. زنها این بچه های کوچکشان را بغل کردند آمدند در صف مردم. این یک امر الهی است، خدا همچو کاری کرده. این آتش را خدا روشن کرده. و این روشنی اش هست؛ مثل خورشید می ماند این. تا آخر نتیجه این مسأله هست ان شاء اللَّه.

 [ان شاء اللَّه حضار]

کسی الآن عذر ندارد که بگوید که ما نمی توانستیم، ما نمی دانستیم. کسی می تواند در همه ایران بگوید من نمی دانستم که این سلطان جائر است؟ کسی می تواند بگوید من نمی دانستم مخالف سنت رسول اللَّه [است،] مخالفت با سنت رسول اللَّه می کند؟ کسی نمی داند که این آدم عهد خدا را شکسته، معصیت کار است به مردم جور دارد می کند، مال مردم را، همه را هدر داده؟! هیچ کس نمی تواند بگوید من نمی دانستم. حالا کسی می تواند بگوید که ما دیگر نمی توانستیم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمی توانستیم؟! همه باید استنکار کنند؛ یعنی با لفظ بگویند شاه این طور است. چطور بعضی از علمای بعض بلاد صریحاً می نویسند که شاه این طور است، هیچ کاری شان نکردند. همه باید بگویند شاه این طور است، دولت- نمی دانم- چطور و رژیم چطور است. اینها غلط است؛ باید اسم ببرند بگویند که شاه این طور است. استنکار کنند. عذر نمی شود بگوید من نمی توانستم؛ نخیر می توانستی. اگر کسی یک کلمه بگوید که در این کلمه ترویج از این ظالم است، تأیید این ظالم است، با این کلمه حفظ بشود این، ظالم است؛ این خیانتکار به اسلام و مسلمین است. نباید این کار بشود. اسم «قانون اساسی» را نباید کسی بیاورد که با قانون اساسی مگر بگوید که قانون اساسی، این موادی که رضا خان با سرنیزه گذاشت توی قانون اساسی این مواد کنار برود. ما بقی قانون اساسی، خوب آن [هم ] غلط است لکن دیگر این قدر جنایت ندارد که بخواهد این را نگهش دارد.

امروز عذر نیست برای ما، هیچ کدام ما عذر نداریم؛ لکن ما هم که اینجا هستیم، شما آقایان که در این بلاد هستید، بی تکلیف نیستید. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند؛ الآن هم شاید صدای تفنگ، صدای مسلسل، در تهران و قم و اهواز و نمی دانم کجا، الآن هم شاید باشد برای اینکه مردم که آرام نمی نشینند، آنها هم که ایستاده اند در مقابل آنها؛ در صف مقاتله هستند و محاربه هستند؛ تکلیفشان را دارند عمل می کنند، به قول رسول اللَّه دارند عمل می کنند، اقتدا به سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- کردند و دارند عمل می کنند؛ شما هم که در اینجا هستید، هر مقدار می توانید: می توانید که مصاحبه مطبوعاتی بکنید، مصاحبه مطبوعاتی کنید و جرم و جرایمی که این آدم کرده است این جرایم را افشا کنید؛ می توانید که اجتماع کنید در یک جایی و بگویید یکی برود مطالب را بگوید، برود بگوید. با این رفقایی که در خارج از کشور شما دارید از فِرَق دیگر، از اهل مثلًا اینجا یا سایر ممالک که آشنا هستید با آنها، هرجا اتفاق افتاد، بایستید و مطالبتان را بگویید تا مردم بدانند که یک دسته اشخاص شلوغکار نیستند [که ] می خواهند، دارند این کار را می کنند. آنها که قیام کرده اند بر ضد این، نه اینکه یک مردمی هستند که می خواهند شلوغکاری بکنند این کارها را می کنند، این مردمی هستند که حق می گویند؛ حق خودشان را طلب می کنند. آزادی حق مردم است؛ استقلال یک مملکت، حقِ اهل مملکت است که طلب استقلال بکنند در مملکت. مردم شریفی اند که قیام کرده اند و خون خودشان را دارند می دهند در مقابل اینکه احکام اسلام را و این ثروت خودشان را، یعنی ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود؛ احکام اسلام را نگذارند از بین برود و زیر پا برود.

  باید به مردم، به اهالی اینجا، شما حالی کنید این مطلب را. هر کس به هر زبانی، به هر جوری که می تواند، بگوید به اینها که این مردم ایران که قیام کرده اند بر ضد این مرد و این حکومت، برای اینکه این حکومت این مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خیانت کرده؛ خودش و پدرش پنجاه سال است جنایت کرده؛ قتل عام کرده اند. خوب پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام کرد. خودش دیگر هرجا بگردید! وَلَدِ صِدْق! بگویید به مردم که مسأله این است؛ نه مسأله این است که یک دسته ای هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر معدود- اخیراً هم آن مردک  می گوید که یک عده «معدودی» مردم را ناراحت کرده اند- و حالا مردم همه شاه را می خواهند! من نمی دانم آخر اینها چه جور فکر می کنند؛ برای کی می گویند اینها را.

بگویید به مردم اینجا که مردم ایران که قیام کرده اند برای یک مطلب واضحی است که همه بشر قبولش دارد که آزاد باید باشد؛ نباید هی در حبسش کنند، نباید جلویش بگیرند که حرف نزن! بیخ گلویش را فشار بدهند که نباید یک کلمه حرف بزنی! قلمش را بشکنند که نباید بنویسی! قلمها را اینها شکستند؛ قدمها را شکستند در این پنجاه سال. حبسها پر بود از اشخاصی که آزادی می خواستند در این پنجاه سال. حالا قیام کرده اند و حقوق واضح ملی خودشان را، آنکه از حقوق بشر است و از اولین حقوق بشر است: آزادی، استقلال، حکومت عدل، این را می خواهند مردم. این تبلیغاتی که، از قراری که می گویند در هر سال صد میلیون دلار ایشان خرج تبلیغات خودش می کند که بگویند چشم و ابرویش کذا و- نمی دانم- قد و قامتش چه! و مخالفین شان را به هر چه می خواهند نسبت بدهند اینها- اینها را شما فَشَلْ کنید. بگویید به اشخاصی که با آنها ملاقات می کنید که مسأله این نیست. این آدم مال ملت را برمی دارد بر ضد ملت خرج می کند؛ اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج می کند. ان شاء اللَّه خداوند همه تان را تأیید کند، موفق باشید. [صلوات حضار]

صحیفه امام، ج 5، ص: 191-202

 

سخنرانی [در جمع شورای 5 نفره صدا و سیما (جایگاه صدا و سیما)]

زمان: 18 آذر 1358/ 19 محرّم 1400  مکان: قم

موضوع: اهمیت و جایگاه رادیو تلویزیون در جمهوری اسلامی- حفظ اتحاد و همبستگی در مقابل توطئه ها

حضار: شورای 5 نفره صدا و سیما

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

دستگاه رادیو تلویزیون چنانکه من کراراً گفته ام، دستگاهی است که حساسترین دستگاههای تبلیغاتی هر کشوری است که هم از طریق بصر و هم از طریق سمع از آن مردم استفاده می کنند. و آن طوری که به رادیو و تلویزیون توجه می کنند مردم، به هیچ دستگاهی آن طور توجه نمی کنند. از دستگاه کوچکی که برای بچه ها گذارده می شود با آن برنامه هایی که برای دیگران. اگر این دستگاه اصلاح بشود و برنامه های آن برنامه های اصلاحی باشد، امید است که یک مملکت اصلاح بشود. و اگر این دستگاه دستگاهی باشد که نظیر همان زمان طاغوت باشد، مردم به همان حال باقی می مانند. از وظایف مهمی که این شورا دارد که در آنجا اعضای محترمشان مجتمعند و آقای موسوی هم که ما از سوابقشان اطلاع داریم و می شناسیم ایشان را، هستند، وظیفه مهم این است که مراقبت بشود از این دستگاه، به طوری که محتوایش یک محتوای جمهوری اسلامی باشد.

ما بخواهیم یک جمهوری اسلامی در ایران محقق بشود، همین که ما بگوییم جمهوری اسلامی، رأی بدهیم به جمهوری اسلامی، کار تمام نیست. باید دستگاههای اطلاعاتیش، روزنامه هایش، رادیو، تلویزیون، ادارات، تمام مراکز دولتی و تمام مراکز ملی، بازار، در صحرا، در داخل، در کارخانه ها طوری بشود که هر کس وارد آنجا شد،  خودش را احساس کند که وارد شده است در یک دستگاهی که از اسلام آنجا خبر هست، اثر هست از اسلام. باید قدم اسلام در همه این دستگاهها باشد. و آن چیزهایی که بر خلاف موازین اسلامی است، بر خلاف جمهوری اسلامی است که همه بر خلاف مصالح ملت است، اگر باشد، اینها باید از بین برود.

مثلًا در تلویزیون یک قضایا، قضایای فیلمهاست. این فیلمها باید یک فیلمهای آموزنده باشد. فیلمهایی که وقتی نگاه کنند جوانهای ما، منحرف بشوند، اینها را باید از آن احتراز کرد. اگر یک وقت اشخاصی در آنجا باشند که بخواهند یک همچو اعمالی را انجام بدهند، اگر نصیحت می شود بکنید، نصیحت کنید، اگر نه، تصفیه باید بشود. یک مسئولیت بزرگی است مسئولیت شما و آن این است که یا این جمهوری اسلامی را به جلو می رانید به واسطه تبلیغاتتان، به واسطه نمایشهایی که در آنجا داده می شود، فیلمهایی که در آنجا داده می شود، و یا به عقب می رانید. این خیلی مسئولیت بزرگی است. ما تا بخواهیم این کارکنهای هر جا را، کارمندهای هر جا را، تا بخواهیم که به آنها بفهمانیم که ما نباید همه چیزمان تقلید از غرب باشد، این طولانی است. اینها گمان می کنند که وقتی که در رادیو تلویزیون مثلًا امریکا یک جوری بود، انگلستان یک طوری بود، ما هم باید از آنها تقلید بکنیم. هر چه آنها کردند، ما بکنیم. چنانکه این یک مسئله ای است که تقریباً ما مواجه با آن هستیم. در همه جا که گمان می کنند که باید فرم ممالک ما هم، فرم آنجا باشد. تا ما بخواهیم این فرم را تغییر بدهیم و بفهمانیم به همه قشرها که نباید این طور باشد و ما خودمان باید در افکارمان، در آرایمان مستقل باشیم، این طولانی است. الآن شما موظفید که همه این کسانی که در این کارها هستند، و رأس کار هستند در تلویزیون- البته بنگاه بزرگی است- مراقبت کنید که یک اشخاص متعهد باشند به اسلام و معتقد به جمهوری اسلامی باشند و بدانند که جمهوری اسلامی یعنی چه. محتوایش باید اسلامی باشد. باید آنها را در رأس کارها قرار بدهید در سرتاسر ایران.  در همه جا و برنامه هایتان- آنهایی که گفتنی است- گویندگانی پیدا بکنید. و خیلی ها حاضرند که بیایند آنجا صحبت بکنند. از اشخاص فاضل و دانشمند، از علما و اشخاص متنور الفکر، اشخاص هر طبقه ای بیایند صحبت بکنند و از آنها استفاده بکنید. و باید هم این کار بشود.

و آنی که راجع به دیدنیهاست و فیلمهاست توجه کنید که فیلمها یک فیلمهای انحرافی نباشد. فیلمهایی نباشد که مثلًا فرض کنید یک منظره هایی که سابقاً بود، و انحرافات برای جوانهای ما ایجاد می کرد .... حتی آنی که برای بچه ها نمایش داده می شود، باید یک جوری باشد که این بچه از اول یک طوری بار بیاید که مستقل باشد در فکر. مستقیم باشد و متعهد بار بیاید. و همین طور فیلمهای بالاتر باید خیلی توجه به آن بشود که رسیدگی بکنید، نظارت بکنید. نگذارید دست اشخاصی که متعهد نیستند. اگر پیدا شدند اشخاص، باید به آنها حالی کنید. اگر نمی شوند تصفیه کنید. و این امر یک امر ضروری و لازم است.

و از مسائلی که لازم است من تذکر بدهم این است که این انقلابی که در ایران حاصل شد، این انقلاب پیروزیش در اثر دو مطلب بود: یک مطلب مهمش که از همه مطالب بالاتر بود این بود که مردم با اسلام پیش رفتند، یعنی سرتاسر این مملکت فریادشان، فریاد این بود که ما اسلام را می خواهیم. از آن رژیم سابق که یک رژیم فاسد بود، مردم بدی دیدند در طول عمرشان. جوانهای ما در تمام عمرشان؛ از آن وقت که چشم باز کردند، بدی دیدند. و این رژیم را فاسد می دانستند. و از آن طرف مسلمان بودند. به اسلام عقیده داشتند. از این جهت ما هر مطلبی را از ملتی بخواهیم اخذ بکنیم، باید ببینیم که زبان ملت چیست تا بفهمیم که این ملت چه می خواهد. خودمان بخواهیم حکم بکنیم که این ملت ما فلان [موضوع ] را می خواهد، این حرف غلطی است. حرف صحیح این  است که ما مطالعه کنیم در حال ملت. گوش بدهیم به صدای ملت ببینیم چه می خواهد.ملتی که همه فریاد می زنند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم، «نه شرقی و نه غربی، جمهوری اسلامی» ما دیگر حق نداریم که بنشینیم بگوییم که نه، این ملتی که قیام کرده اند، برای این قیام کرده اند که دمکراسی باشد. در اسلام همه چیز هست به معنای سالمش. اما ما می بینیم که همه مردم دارند می گویند که ما جمهوری اسلامی می خواهیم.

ما حق نداریم که تأویل کنیم و بنشینیم خودمان هر چه دلمان می خواهد بگوییم که نخیر، مردم که این حرفها را دارند می زنند، یک چیزی دیگر را ما گردنشان بگذاریم. این خلاف واقع است.و امر دومی که بود، این بود که همه قشرها با هم متحد شدند. در این مسأله همه متحد بودند. اگر یک اشخاصی هم بودند که انحرافی داشتند، در این شوری که مردم داشتند، آنها ساکت بودند، کارشکنی نمی کردند. همه با هم مجتمعاً عمل کردند و پیش رفتند و همه با هم اسلام را می خواستند. این دو تا مطلب اساس پیروزی این مملکت بود. و اگر ما خیال کنیم که الآن ما تا آخر مسأله را حل کرده ایم یک خیال باطلی است. ما الآن اگر اوایل راه نباشیم، بین راه هستیم، [هنوز] نرسیدیم به آن مقصدی که داریم. خوب مقصد بزرگ ما این بود که اینهایی که تصرف در مملکت ما داشتند، مستشارهایشان در مملکت ما کار می کردند، همه چیز ما را آنها نظارت می کردند، دستور از آنجا صادر می شد و دولتها عمل می کردند، خود محمد رضا این را اقرار کرد که از سفارتخانه ها تعیین می کردند که وکلا کی باشند و ما هم عمل می کردیم. منتها این این را که گفت، می خواست بگوید که نه، حالا دیگر ما آن طور نیستیم. در عین حالی که پدرش را این طوری معرفی کرد. خودش هم در اوایل امر، خودش را این جوری معرفی می کرد.

لکن اینکه گفت، ناشیگری کرد. روی این نظر گفت که می خواست حالا بگوید که من دیگر حالا آن طور نیستم و بعد هم همه فهمیدند که در زمان این [شاه ] بسیار بدتر بود  وابستگیش به خارج از زمان پدرش. این وابستگی که این داشت بسیار زیادتر بود از آن وابستگیهایی که او داشت. آن هم وابسته بود، اما نه به اندازه این.

و آنی که برای ما همه چیز را آورد، این دو مطلب بود: اسلام، وحدت کلمه.

مع الأسف بعد از اینکه این انقلاب این قدم اول را برداشت و پیروز شد و این سد را شکست، این اشخاصی که آن وقت هم مخالف بودند، لکن حرف نمی زدند و آن اشخاصی که تحت تأثیر تبلیغات سوء غربیها و اینها واقع شدند، اینها شروع کردند یک جبهه ها درست کردن؛ جبهه های مختلف، در صورتی که صلاح نبود. صلاح این بود که جبهه ها همه با هم باشند، تا اینکه ما این مسأله را وقتی به آخر رساندیم، آن وقت هر جبهه ای دلش بخواهد علی  حدّه، هر حزبی بخواهد علی  حدّه، هر [گروهی ] علی  حدّه.

اما به این زودی که ما [هنوز] در بین راه هستیم، بیاییم متفرق بشویم، این صحیح نبوده است. لکن خوب، شده است. و دنباله این مسائل که از آن وحدت کلمه دست برداشتند و آن وحدت مقصد که عبارت از اسلام بود. باز یک مقداری دست برداشته شد. یک عده ای دست برداشتند. دنبال آن این فجایعی بود که یکی بعد از دیگری [پی در پی ] واقع شد، غائله کردستان، غائله آذربایجان، که الآن ما در آن وارد هستیم.

این غائله آذربایجان و غائله کردستان، یک چیزی نیست که ملت آذربایجان و ملت کردستان بخواهند، یک مسأله تحمیلی است. و از سابق امر دیکته شده. توطئه شده. این مسائل پیش می آید، همچو که در کردستان مطلبی پیش می آید. اشخاص از همه ایران مجتمع می شوند آنجا. اینهایی که توطئه گر هستند، از همه ایران جمع می شوند آنجا. آن وقت با اینکه ملت کردستان، همه، هر کس با ما ملاقات کرده، کاغذها نوشته، آنها «جمهوری اسلامی» را می خواهند و نه تجزیه می خواهند، و نه چیزهای دیگری. البته مطالبی دارد همه ایران .... همان طوری که برای همه ایران است. برای همه است. این مسائلی نیست. ملت کرد نمی خواهد که این مسائل واقع بشود و جنگ بشود.    هیچ ملتی نمی خواهد جنگ بشود. خوب، انسان می خواهد که خونریزی نشود، می خواهد که آرام باشد منطقه ای که بخواهد زندگی در آن بکند. لکن توطئه هست در کار. یعنی آنهایی که استفاده سرشار از این مملکت می بردند و الآن هم طمعشان به این مملکت هست، آنها هستند که اسباب دست قرار دادند اشخاص را و گروهها را. و اشخاص و گروهها بعضیشان غفلتاً و بعضیشان هم عملًا از آنها تبعیت می کنند و غائله بار می آورند.می خواهند غائله درست کنند. منتها بعضی جاها موفق نمی شوند به درست کردن و بعضی جاها موفق می شوند. همین در قم بنا داشتند که یک غائله درست کنند، منتها موفق نشدند [غائله ای ایجاد کنند] که ریشه دار بشود برای اینکه قم به آن وضع نبود.الآن در آذربایجان، شما گمان نکنید که ملت آذربایجان از اسلام رویش را برگردانده. آنها همیشه توجه به اسلام داشتند. همیشه متوجه به مصالح کشور بودند.همیشه پیشقدم بوده است آذربایجان. همیشه خون جوانانشان را داده اند برای اسلام. این جور نیست که حالا گفته بشود که نه دیگر آذربایجانی دیگر کاری به اسلام ندارد؛ پشت کرده به اسلام، و دولت اسلام را دارد می شکند. آذربایجانی رفته است و تلویزیون را گرفته است. رفته است و استاندار را بیرون کرده است. این کارهایی است که مسلمان نمی کند. این کارهایی است که اشخاصی می کنند که توطئه گرند و از امریکا دستور می گیرند یا از جاهای دیگر دستور می گیرند. ملت آذربایجان همچو کاری نمی خواهد، نمی کند. و لهذا آنها فریاد می کنند، که ما اسلام را می خواهیم.

ما احتمال این معنا را که ملت آذربایجان یک همچو کاری بکند، آن هم نسبت بدهند به یک کسی که خودش می گوید دروغ است این حرفها. در رادیوهایشان بخوانند به اینکه لشکر هم به ما پیوست! قوای انتظامی به ما پیوست! این مسأله، همان مسائلی است  که یک مملکت دیگری است که به ما پیوست! این از حلقوم کسی بیرون می آید که اصلًا به اسلام اعتقاد ندارد. از حلقوم کسی برمی آید که خائن به این مملکت است. اینهایی که رفتند الآن تلویزیون را گرفتند و به خیال خودشان یک فتحی کردند، اینها همان دست نشانده هایی هستند که پرونده های بعضیشان موجود است. باید آذربایجانیها توجه داشته باشند. یک وقت تحت تأثیر واقع نشوند که خدای نخواسته برای آذربایجان یک لکه ننگی بشود تا ابد که آذربایجانی که همیشه طرفدار اسلام بود، حالا اینها به اسم اینکه ما مثلًا چه می خواهیم و چه می خواهیم، بر خلاف مصالح اسلام، بر خلاف دولت اسلام [به آشوب دست بزنند]. این مسأله، قیام بر ضد اسلام است. قیام بر ضد دولت اسلام است. ما نمی خواهیم که خونریزی بشود. ما نمی خواهیم که برادرکشی بشود. و الّا این پوسیده ها که نمی توانند این کارها را انجام بدهند. ما اگر یک روز بگوییم به مردم، خود مردم آذربایجان کار را اصلاح می کنند. لکن باید ملتفت باشند، لا اقل پشت کنند به این اشخاص. و باید این مطلب را برادرهای آذربایجانی ما، برادرهای کردستانی ما، برادر بلوچستانی ما- عرض می کنم- سیستانی ما، هر جا که هستند، بختیاریها، همه جا باید این معنا را بدانند مملکتی که مال خودتان است، خودتان باید اداره اش کنید. تا حالا مال شما نبود این مملکت. هیچ چیز دست شما نبود. همه چیز دست دیگران بود. حالا که این زحمتها کشیده شده است، این خونها ریخته شده است، این نابسامانیها برای یک مملکت پیدا شده، حالا می خواهیم بگوییم دست خود شما باید باشد، حالا یک دسته مغرض، یک دسته انگل، یک دسته ای که از خارج یک مقدارشان آمده، یک دسته ای که طرفدار خارجیها هستند، اینها آمده اند و میدان افتاده اند و هر جا یک فساد ایجاد می کنند. باید اهالی هر منطقه ای خودش توجه به این داشته باشد که آلوده اش نکنند اینها.یک وقت خدای نخواسته، هر جا یک صدا بلند بشود، و هر جا مسئله ای و غائله ای درست بشود و نتوانند دیگر اصلاحش بکنند.

در هر صورت باید توجه به این معنا داشت. و یکی از وظایف تلویزیون و رادیو این است که مسائل را آن  طوری که هست به مردم بفهمانند مسائل چی هست. اصلًا از کی صدا دارد بلند می شود. اعلان کردند که گروه فرقان هم به ما متصل شد. «چریکهای خلق» هم به ما متصل شد. گروه فرقان کی اند؟ چریکهای خلق کی اند؟ هر آدمی و هر گروهی را باید از رفقایش فهماند که کیها هستند تا بفهمیم اینها چکاره هستند. آن کسی که می گوید «گروه فرقان» به ما گرایش پیدا کرد، چریکهای خلق به ما متصل شد، این همان است مقصدش. همانها هستند. اینهایی که اینها را دارند اداره می کنند. همان قضایا همانها هستند. همانهایند که روابطشان با غیر، الآن بعضیشان معلوم شده است. بازی نخورند برادرهای ما! توجه داشته باشند که هیچ مسلمانی با این امر موافق نیست. هیچ ملایی با این امر موافق نیست. هیچ مرجعی با این امر موافق نیست. و هر گز همچو چیزی را به مراجع نسبت ندهند، که آنها موافق نیستند با یک مسأله خلاف اسلامی.قیام بر ضد حکومت اسلام، خلاف ضروری اسلام است. خلاف اسلام است بالضروره. حکومت الآن حکومت اسلامی است. قیام کردن بر خلاف حکومت اسلامی، جزایش جزای بزرگی است. این را نمی شود بگوییم که یک ملا عقیده اش این است که باید بر خلاف حکومت اسلامی قیام کرد. همچو چیزی محال است، که یک ملایی بگوید؛ یک ملایی عقیده داشته باشد به این معنا که بر خلاف اسلام باید عمل کرد؛ باید شکست اسلام را. اینها نسبت می دهند به بعضی از مراجع این مسائل را. دروغ است این حرفها. هر گز نخواهند گفت. قیام بر ضدِ حکومت اسلامی در حکم کفر است. بالاتر از همه معاصی است. همان بود که معاویه قیام می کرد، حضرت امیر قتلش را واجب می دانست. قیام بر ضد حکومت اسلامی یک چیز آسانی نیست. و اینها الآن قیام کرده اند بر ضد حکومت اسلامی.   در هر صورت من امیدوارم که سر عقل بیایند همه و از این مفسده ها دست بردارند. و همه علمای بلاد، اینها را نصیحت کنند. مراجع اینجا، مراجع جاهای دیگر، علمای بلاد اینها را نصیحت کنند که دست از این کارهای خلاف بردارند، بر ضد حکومت اسلامی قیام نکنند. خیال نکنند که نمی شود آنها را دفع کرد. ما نمی خواهیم، ما نمی خواهیم که برادرکشی در ایران بشود. چنانکه در کردستان هم نخواستیم و نمی خواهیم و دلمان می خواهد که با آرامش و با صحت درست بشود.

در هر صورت یکی از وظایف رادیو تلویزیون این است که مسائل را آن طوری که هست، پخش بکنند، اختیار را دست اشخاصی که می خواهند مسائل را کج و معوج عرضه بکنند، اختیار را دست آنها نباید آقایان بدهند و باید درست توجه کنند. و رادیو تلویزیون سرتاسر مملکت را همچو کنند که همه اش محتوا؛ محتوای اسلامی، موافق مصالح کشور، موافق مصالح اسلام. امروزی که ما با یک همچو قدرت بزرگی مواجه هستیم، و آنها پی توطئه ها می گردند، از خارج، از داخل، حالا مبادا یک وقت ملت ما غفلت از این دشمن عظیم بکند. از این دشمن شیطان بکند. و مشغول بشود به این کارهایی که در یک وقت فرصت هم می شود این کارها را بکنید. در یک همچو موقعیتی که ما هستیم هر ندایی که بر خلاف پیدا بشود، هر ندایی که موجب تضعیف بشود، این ندا از کفر است. و این ندا از زندقه است. و باید ملت ما توجه به آن داشته باشد. خداوند همه شما را موفق کند که حالا که این دستگاه در شورای شما هست، به خوبی انجام وظیفه بدهید. و همه برنامه هاتان را رسیدگی کنید که از چیزهایی که بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح اسلام است اجتناب بشود.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 11، ص: 195-203

 

سخنرانی [در جمع ستاد نماز جمعه تهران و دانشجویان و ... (وظایف حوزه ها)]

زمان: 18 آذر 1360/ 12 صفر 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: تشریح رسالت و وظایف حوزه های علمیه در نظام اسلامی

حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور و امام جمعه تهران)- اعضای ستاد برگزاری نماز جمعه تهران- دانشجویان تربیت معلم- فارغ التحصیلان مسلمان فیلیپین- عده ای از مسلمانان جنوب شرقی آسیا- کارکنان صدا و سیما- پرسنل نیروی هوایی- روحانیون اهل سنت افغانستان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

گروههای مختلفی که جناب آقای رئیس جمهور اسم بردند، چون ما همه مشترک در مقصد هستیم دیگر لازم نمی بینم یکی یکی را اسم ببرم. من مسائلی که مشترک بین همه ما هست فی الجمله، عرض می کنم.

این انقلاب اسلامی ایران [را] باید بگوییم که یک جهش ناگهانی بود که ملت ما در هر امری که از امور پیش می آمد تازه کار بود؛ برای اینکه، در رژیمهای سلطنتی و خصوصاً در این پنجاه و چند سال اخیر برای هیچ یک از گروهها فرصت اینکه در مسائل فکر کنند، فضلًا، از اینکه عمل کنند نبود. حوزه های علمیه ایران، چه حوزه های علمیه قدیمی و چه دانشگاهها یک وضعی داشتند که با این جهش باید آن وضع را متحول کنند و تهیه قبلی نداشتند. ناگهان تکلیفهایی به دوش همه آمد و چون مهیا نبودند هیچ یک از قشرهای ملت، از این جهت بار سنگین بود، لکن مع ذلک، بحمد اللَّه همت والای همه قشرهای ملت این بار سنگین را هم دارد به پیش می برد، لکن کافی نیست این مقدار. حوزه های علمیه علوم شرعیه فعالیتهایشان در رژیمهای سابق و خصوصاً این پنجاه و چند سال اخیر بسیار محدود بود؛ هم برنامه های تحصیلیشان محدود بود، و هم فعالیتهای خارجیشان که آن در حد- تقریباً- صفر بود.

      مسئله قضاوت که یک مسئله مهم اسلامی است، حوزه های علمیه چون از این مسأله منزوی شده بودند و آنها را منزوی کرده بودند، مهیا نبودند که یک همچو بار سنگینی را بزودی از دوش خودشان بردارند. و چون حدود و تعزیرات و قضا و امثال اینها در آن رژیمها اصلًا مطرح نبود، رجالی که باید اینها را تکفل کنند و عمل کنند بسیار ناقص بودند حوزه ها از این جهات، نه از باب اینکه تقصیری کرده باشند، از باب اینکه مجالی برای آنها نبود. خطبای ما در سرتاسر کشور خطابه ها و صحبتهایشان محدود به یک مسائل کوچک بود و راجع به مشکلات کشور حق اینکه اظهار نظری بکنند نداشتند و لهذا، در این امر آنها هم مهیا نبودند. نماز جمعه آن طوری که آقای رئیس جمهور- سلمه اللَّه- فرمودند، از باب اینکه به حسب فتوای فقهی واجب تخییری بود، توجه به اینکه این قسم از لنگه تخییر چه اهمیتی دارد نداشتند و اگر نماز جمعه ای هم در بعضی از بلاد انجام می گرفت، آن چیزی که باید ائمه جمعه به مردم القا کنند، قدرت نداشتند.

نمی توانستند راجع به فساد حکومت یک کلمه بگویند. نمی توانستند راجع به گرفتاریهای عمومی ملت، اجتماعی ملت یک کلمه صحبت کنند. خطبای ما و ائمه جماعت و جمعه ما تماسی که با مردم داشتند، یک تماس بسیار محدود و در یک مسائل محدود. و مهمات مسائل اسلام در طاق نسیان گذاشته شده بود از باب اینکه امکان نداشت برای این طوایف نظرهایی که دارند ابراز کنند. دادگاههای ایران، سرتاسر ایران به دست اشخاصی [بود] که صلاحیت برای قضاوت نداشتند، الّا شاید بسیار کم؛ از این جهت دادگاههای ما هم یک نحو آشفتگی داشت که باید متحول بشود به یک دادگاههای اسلامی. با نبودن افراد از باب اینکه مهیا نبودند حوزه ها برای تسلیم افراد، آن هم الآن باز گرفتاری و کمبودی دارد.

مردم عادی هم سرتاسر مملکت، چه بازاریها و چه کشاورزها و چه آنهایی که کارمند دولت یا کارگر هستند،آنها هم، آنهایی که در ادارات بودند یک وظایف تحمیلی داشتند که تخلف از آن نمی توانستند بکنند و آنهایی که خارج از ادارات بودند که اکثریت مردم بودند، به کارهای عادی خودشان مشغول بودند؛ ابداً، راجع به امور اجتماعی، راجع به اموری که مشکلات است برای کشور و راجع به مسائلی که در سیاست کشور و در اقتصاد کشور و در سایر گرفتاریهای کشور دخالت داشت هیچ نظری نداشتند، از باب اینکه مجال نمی دادند به آنها که دخالتی بکنند. اختناق بزرگی برای همه طوایف بود و اداره می شد این کشور، یک اداره ظالمانه به دست یک عده قلیل و تحمیل می کردند مسائل خودشان را بر جامعه و نمی گذاشتند که جامعه یک نظری در کارها بطور استقلال بکند. از آن طرف بین طوایف مختلفه کوشش داشتند که اختلاف ایجاد کنند و به اختلاف حکومت کنند؛ اختلاف ایجاد کنند بین برادرهای اهل سنت و شیعی مذهب، اختلاف ایجاد کنند در هر نقطه ای بین اشخاصی که در آن نقطه یا احزابی که در آن وقت بود و همه اقسام اختلاف را ایجاد کنند و با این اختلاف نگذارند که توجه به مسائل بشود.

امروز که ما فُجأةً رسیدیم به یک آزادی و از آن اختناق فکری و عملی خارج شدیم می بینیم که مشکلات فراوانی در پیش داریم که باید این مشکلات را با همت همه کشور و همه قشرهای ملت این مشکلات را از سر راه برداریم. حوزه های علمیه سراسر کشور خصوصاً حوزه قم، حوزه مشهد، حوزه اصفهان باید کوشش کنند که امروز که می توانند، مبلغ بفرستند به آن نحوی که بشناسد جامعه را و بفهمد که مشکلات چه است و باید چه بکند و چه بگوید؛ تربیت کنند و قاضی تربیت کنند و مخصوصاً مبلغین را زیاد احتیاج به آن هست. در سرتاسر کشور، ما احتیاج به مبلغ داریم، علاوه بر آن در خارج کشور احتیاج به مبلغ بیشتر داریم و الآن ما کمبود داریم. ما نباید امروز را مقایسه به دیروزها بکنیم. حوزه های علمی آن وقت در اختناق به سر می بردند، نمی توانستند که قاضی تحویل   جامعه بدهند، از آنها پذیرفته نبود، نمی توانستند یک مبلغی که بتواند مسائل جامعه و مشکلات جامعه را به گوش مردم برساند تحویل جامعه بدهند. امروز را حوزه های علمیه نباید مقایسه کنند با دیروزها. امروز باید همه علمای بلاد و همه مراجع و همه مدرسین و دانشمندان حوزه های علمیه کوشش کنند که این تکلیفی که به عهده همه آمده است بطور شایسته انجام بدهند. شاید سرتاسر کشور، حدود- مثلًا- سه- چهار هزار نفر ما قاضی لازم داریم و چندین هزار نفر مبلغ لازم داریم. بلادی هست که یک نفر مبلغ، یک نفر روحانی آنجا نیست. این حوزه هایی که افراد زیاد درشان هست، اجتماع زیاد هست، باید توجه به این مسأله داشته باشند که آمدن و درس خواندن به حسب امر خدای تبارک و تعالی مقدمه انذار است، مقدمه این است که بروند در بلاد خودشان یا بلاد دیگر مردم را تربیت کنند، مشکلات کشور را گوشزد کنند. امروز دیگر ما عذری نداریم که بگوییم نمی توانستیم. امروز می توانیم همه کارها را بکنیم و البته محتاج به صرف وقت است، صرف طولانی وقت است و چون تکلیف است باید بکنیم.

مدرسین حوزه ها، خصوصاً، حوزه علمیه قم، فضلای حوزه های قم و مشهد و سایر حوزه ها باید ترتیبی بدهند که این احتیاجی که در سرتاسر کشور به ملا هست، به مبلغ هست، به قاضی هست، این را رفع کنند. اگر الآن وضع قضا بر خلاف یک موازینی که باید بشود- خدای نخواسته- انجام بگیرد، این عهده ماست که نگذاریم انجام بگیرد، به عهده علمای بلاد و علمای حوزه های علمیه است که نگذارند این طور بشود.افراد بیایند در حوزه ها و بروند، باید رفت و آمد باشد. یک دسته معلم و مدرس ثابت و یک دسته های اکثریتی که وقتی که آمدند و کار خودشان را انجام دادند، خودشان را موظف بدانند که بروند در بین مردم، در یک جا متورم نشود و در یک جا هیچ. این طور نباشد که یک شخصی در حوزه هیچ نحو فعالیت نداشته باشد و مع ذلک، بماند. این به حسب وضع کشور ما مشروع نیست. امروز کسانی که کار خودشان را تمام کردند، تحصیل خودشان را تمام   کردند لکن در حوزه ها فعالیت تدریسی و فعالیتهای تبلیغی و اینها ندارند، اینها باید بروند در بلاد دیگر که محتاج هستند و در آنجا ادای وظیفه کنند.

باید اشخاص، همان طلاب جوان که مشغول به تحصیل هم هستند علاوه بر اینکه ایام تعطیل را باید بروند و تبلیغ کنند سرتاسر کشور- و آن وقتها هم، تا اندازه ای می روند- در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت، قرارداد؛ نگذارند همه جای ایران، یعنی بسیاری از جاهای ایران بی روحانی بماند، بسیاری از جاهای ایران بی مبلغ بماند. اینها تکلیف دارند، تکلیف شرعی- الهی دارند که تبلیغ کنند و احکام اسلام را به مردم بفهمانند.تحصیل وسیله است از برای تربیت. آیه نَفْرْ می فرماید که: «چرا نمی روید تحصیل کنید تا برگردید مردم را انذار کنید». تحصیل برای این است که مردم انذار بشوند، به مردم مسائل گفته بشود. البته حوزه ها باید باشد، حوزه های فقه باید باشد لکن این مسأله را هم باید منسی نشود. ممکن است که در سال یک عده قابل، اینکه هم درس بخوانند و هم تبلیغ بکنند و هم مردم را آگاه کنند؛ در غیر ایام تعطیل هم به حسب نوبت قرار بدهند که- یعنی، مدرسین آنجا، مراجع قرار بدهند- به حسب نوبت، یک عده ای چند ماه آنجا، دو سه ماه اینجا، دو سه ماه هم جای دیگر. ما می خواهیم تکلیف الهی را ادا کنیم.همان طور که تحصیل یک تکلیفی است، تبلیغ بالاتر است از او، تحصیل مقدمه تبلیغ است، مقدمه انذار مردم است.

دانشگاهها هم همین طور است. ما یک وقت چشم باز کردیم، ایران چشم باز کرد، دانشگاه چشم باز کرد دید از آن اختناق بیرون آمده است. آن وقت یک دسته ای بودند که هر مطلب فاسدی را داشتند در دانشگاه به مغز جوانهای پاک ما وارد می کردند و کسی هم حق نداشت یک کلمه بگوید، لکن حالایی که این اختناق فکری و اختناق عملی از بین رفته است عذری از برای دانشگاهیها، روشنفکرها و اشخاصی که می توانند این دانشگاه را بطور صحیح  اداره کنند، عذری نمانده است، جواب خدا باید بدهند. باید در دانشگاه همان طوری که علوم مادی تدریس می شود، علوم معنوی تدریس بشود. باید آن امور انسانی، امور تربیتی به دست اشخاصی که بدانند تربیت اسلامی چه است و بدانند اسلام چه است، [تدریس بشود]. گمان نکنند بعض از این اشخاص که در اسلام راجع به جامعه چیزی نیست یا راجع به- فرض کنید که- امور تربیتی کم است. اسلام عمیقتر از همه جا و از همه مکتبها راجع به امور انسانی و راجع به امور تربیتی [نظر] دارد که در رأس مسائل اسلام است؛ چنانچه امور اقتصادی دارد. ما نمی توانیم امروز همان طور که انبار می کردند از غرب برای ما سوغات می آوردند و در دانشگاههای ما بچه های ما را فاسد می کردند، امروز هم بنشینیم که مغزهایی که تربیت غربی دارند برای ما تربیت کنند بچه های ما را. باید تربیت، تربیت قرآنی باشد. قرآن غنی ترین کتابهای عالم است در تربیت، در تعلیم و تربیت، منتها متخصص لازم دارد. این طور نیست که بعضی گمان کردند که ما دو تا آیه را بلدیم پس ما قرآن شناسیم، اسلام شناسیم. کسانی که قرآن را از رو نمی توانند درست بخوانند خودشان را اسلام شناس حساب می کنند.

کسانی که اطلاع از احکام اسلام ندارند، از اقتصاد اسلام ندارند، از فرهنگ اسلام ندارند، از علوم عقلی اسلام اطلاع ندارند، اینها می گویند که در اسلام نیست. خوب، تو که اطلاع نداری، به چه مناسبت یک همچو حرفی می زنی؟ متخصص لازم است و در این امر باید از حوزه های علمیه متخصص بیاورند، دستشان را دراز کنند پیش حوزه های علمیه که در آنجا این نحو متخصصین هست و دانشگاه را باز کنند، لکن علوم انسانی اش را بتدریج از دانشمندانی که در حوزه های ایران هست و خصوصاً، در حوزه علمیه قم استمداد کنند.

و همین طور ما در سابق، جماعت و جمعه، جماعت داشتیم، جمعه هم کمی داشتیم، بین برادرهای اهل سنت ما رایج تر بود، لکن نه آنها و نه ما نمی توانستیم مسائل روز را در خطبه های جمعه بیان کنیم، مسائل سیاسی را بیان کنیم از باب اینکه اختناق بود. امروز که این اختناق برداشته شده است باید ائمه جماعات و ائمه جُمعات همه شان توجه    کنند به اینکه تکلیفشان این است که مسائل را به ملت بگویند. توجه بدهند مردم را به مسائل سیاسی، به مسائل اجتماعی، خصوصاً، ائمه جمعه که بحمد اللَّه امروز در سرتاسر کشور جمعه ها بسیار خوب است و مردم هم باید بیشتر باز توجه کنند. مردم خودشان را غنی ندانند راجع به مسائل. این مسائل، مسائلی است که باید بروند و گوش کنند و عمل کنند.و همین طور ناگهان ما بیدار شدیم از خواب که محتاج بودیم به پاسدار، لکن مردم خودشان این مسأله را حل کردند. و امروز هم که احتیاج باز هست و در جبهه ها احتیاج هست، باید داوطلبها زیادتر باشند و بروند و نگذارند که در آنجا جوانهایی که هستند، خسته بشوند. در هر صورت همان طوری که عرض کردم ما ناگهان وارد شدیم در یک رژیمی که منسی شده بود به حسب واقع، احکام اسلام در این رژیمها اصلًا نبود. احکام اسلام که باید اداره کند کشور را، باید اداره کند مملکت را، اصلًا منسی بود و افکار غرب اداره می کرد ما را، مستشارهای غرب می آمدند و می خواستند ما را اداره کنند. آن روز همه عذر داشتید، از باب اینکه قدرت نداشتید. اما امروز که بحمد اللَّه، فهمیدید قدرت دارید، اجتماع کردید، قدرت نمایی کردید. خدای تبارک و تعالی به شما قدرت عنایت کرد و این خارها را از سر راه برداشتید. امروز دیگر همه ملت موظف است به وظیفه الهی که در صحنه حاضر باشد. اگر غفلت کند از این باب، گرگها خواهند آنها را خورد. باید در صحنه حاضر باشند. ائمه جمعه و جماعت مردم را ارشاد کنند و حضور آنها را در صحنه گوشزد کنند و بحمد اللَّه خود مردم حاضرند. توجه کنند به اینکه ما در نیمه راه هستیم، ما راه را طی نکردیم. راه ما آن روز تمام می شود که همه احکام اسلام جاری بشود و آن روز به کمال می رسد که مستضعفین جهان از زیر بار مستکبرین خارج بشوند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما برادرها را که در نماز جمعه آن طور فعالیت می کنید و تنظیم می کنید امور را- و امر مهمی است این امر- و آنهایی که در کارهای دیگر مشغول هستند، همه را موفق کند و همه ما موفق به عمل به اسلام و امور تربیتی بشویم.

صحیفه امام، ج 15، ص: 410-416

                       

. انتهای پیام /*