کد مطلب: 3532 | تاریخ مطلب: 11/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 11 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  11 آذر ماه

سخنرانی [در جمع علما و طلاب و اهالی قم (شرایط اسفبار سیاسی- اجتماعی)] 11 آذر41

پیام [به ملت ایران (لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی توسط دولت)] 11 آذر41

 پیام [به ملت ایران درباره کشتار مردم و ادامه اعتصابها]11آذر 57

مصاحبه [با تلویزیون سراسری ایتالیا درباره سرانجام اوضاع ایران ]11آذر 57

مصاحبه [با رادیو کانادا درباره موقعیت شوروی پس از پیروزی انقلاب ]11آذر 57

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (قیام برای خدا پیروز است)]11 آذر 57

سخنرانی [در جمع دانشجویان دانشکده افسری و پرسنل هوانیروز (برکات جنگ)] 11 آذر60

حکم [انتصاب آقای سید کاظم نورمفیدی به سمت نماینده ولی فقیه در گرگان ]11 آذر61

سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استان همدان و ... (تحول روحی- مقابله با مشکلات)] 11 آذر61

سخنرانی [در جمع علما و طلاب و اهالی قم (شرایط اسفبار سیاسی- اجتماعی)]

زمان: قبل از ظهر 11 آذر 1341/ 4 رجب 1382

مکان: قم، مسجد اعظم

موضوع: شرایط اسفبار سیاسی- اجتماعی، و بیان خدمات و مبارزات روحانیت شیعه؛

سیاستهای ضد دینی رژیم شاه

مناسبت: آغاز دروس حوزه علمیه قم پس از ختم غائله انجمنهای ایالتی و ولایتی

حضّار: علما، فضلا، طلاب و اهالی قم

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

ضمناً تذکرات لازمی بود که باید دولتها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمین حافظ دین مبین اسلام بوده اند؛ حتی برای حفظ دین از حق خود می گذشتند. حضرت امیر المؤمنین- علیه السلام- با خلفا همکاری می کردند، چون ظاهراً مطابق دستور دین عمل می نمودند و تشنجی در کار نبود، تا موقعی که معاویه روی کار آمد و از طریقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در این موقع حضرت ناچار شد قیام کند؛ چون نمی توانست قیام نکند؛ زیرا روی موازین شرع و عقل نمی توانستند معاویه را یک روز بر مقام خلافت پایدار ببینند. ناصحینی که حضرت را از روی غفلت نصیحت می کردند و می گفتند بگذارید معاویه بماند تا پایه سلطنت و خلافت شما محکم شود، بعداً او را از مقامی که دارد پایین بیاورید، نمی دانستند که اگر حضرت صبر می کرد بعداً مورد اعتراض مسلمین واقع می شد، و پس از محکم شدن کار، ممکن نبود او را خلع کر حالا شاید اشخاص غافل این نکته در ذهنشان باشد که خوب بود حضرت وقتی جای پای خودش را محکم می کرد، معاویه را خلع کند؛ و لکن اشتباه است. لهذا وقتی ملاحظه فرمودند یک حکومت جائر می خواهد حکومت کند،   قیامْ وظیفه الهی بود و عمل فرمودند. همین طور ائمه معصومین قیام کردند و لو با عده کم، تا کشته شدند و اقامه فرائض نمودند؛ و هر کدام می دیدند قیام صلاح نیست، در خانه می نشستند و ترویج [دین ] می کردند. این شیوه ای بود که از اول اسلام بوده است.

همیشه علما و زعمای اسلام ملت را نصیحت به حفظ آرامش می کردند. خیلی از زمان «میرزای بزرگ»، مرحوم «حاج میرزا محمد حسن شیرازی»  نگذشته است؛ ایشان با اینکه یک عقل بزرگ متفکر بود و در سامره اقامت داشت، در عین حالی که نظرشان آرامش و اصلاح بود، لکن وقتی ملاحظه کردند برای کیان اسلام خطر پیش آمده است و شاه جائر آن روز می خواهد [به ] وسیله کمپانی خارجی، اسلام را از بین ببرد، این پیرمرد که در یک شهر کوچک نشسته و سیصد نفر طلبه بیشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت کند. مکتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش نمی داد و با تعبیرات سوء و بی ادبی به مقام شامخ عالم بزرگ رو به رو شد تا آنجایی که آن عالم بزرگ مجبور شد یک کلمه بگوید که استقلال برگردد.

مرحوم «میرزا محمد تقی شیرازی» بعد از اینکه دیدند عراق در معرض خطر است- که اگر ایشان نبود از بین رفته بود- یک کلمه فرمودند، عرب پشتیبانی کردند؛ مطلب را برگردانید تمام ممالک اسلامی مرهون این طایفه هستند. اینهایند که تا به حال استقلال ممالک اسلامی را حفظ کرده اند. این ذخایر هستند که همیشه با نصایح خود، مردم سرکش را خاموش کرده اند. در عین حال روزی که ببینند اسلام درمعرض خطر است، تا حد امکان کوشش می کنند؛ اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر نشد، ناچار هستند قیام و اقدام کنند اینها کسانی هستند که در عین حال که علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوایف مسلمین دارند، لکن تا آن حدی می توانند تأمل کنند که استقلال مملکت را در خطر نبینند به یک چیزهایی که ممکن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند. اینجا شرع تکلیف معیّن فرموده است؛ چیزی نیست که علما بتوانند از خودشان بگویند؛ قیام، قیام قرآنی و دینی بود. [به ] بنده، در شبی که بنا بود فردای آن در مسجد سید عزیز اللَّه، برای تنبّه دولتها دعا کنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در اینجا تکلیف دیگری دارند؛ من تصمیم آخر را ضمن ابتهال  به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم و لکن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم؛ اما دولت، بعد از نیمه شب متوجه شد نمی شود با قوای مردم مقاومت کرد؛ در همان نیمه شب، از علمای بزرگ تهران کاغذ گرفت که این غائله خاموش شود؛ تا اینکه صبح برای علمای قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقای شریعتمداری بودیم. تلگرافْ خوب است و لکن خوفی بود که برای حیله باشد؛ تا اینکه دیروز مذاکرات زیاد بین اینجا و تهران شد، تا در جراید نوشتند و لکن مقدمات حرفهای ایشان تمام نیست.

راجع به قانون شهرداری که ایشان  مدعی است گذشته، نگذشته است و اعتراضی هم شده است. قیاس انجمنهای ایالتی و ولایتی هم به قانون شهرداریها که «مشابه است» مشابه نیست و قیاس باطل است، در آنجا و اینجا  به نص قانون، مرد و مُسْلم بودن قید شده و گذشته است. از این گذشته، ما از طریق «ألْزِموُهُمْ بِما ألْزَموُا عَلَیْهِ أنْفُسَهُمْ»  با ایشان بحث می کنیم، نه اینکه قانون اساسی در نظر ما تمام باشد بلکه اگر علما از طریق قانون صحبت کنند، برای این است که اصل دوم متمم قانون اساسی، قانون خلاف قرآن را از قانونیت انداخته است. «و الّا ما لَنا و الْقانوُنَ» ماییم و قانون اسلام؛ علمای اسلامند و قرآن کریم؛ علمای اسلامند و احادیث نبوی؛ علمای اسلامند و احادیث ائمه اسلام. هر چه موافق دین و قوانین اسلام باشد ما با کمال تواضع گردن می نهیم و هر چه مخالف دین و قرآن باشد- و لو قانون اساسی باشد، و لو الزامات بین المللی باشد- ما با آن مخالفیم.

لکن بحمد اللَّه مطلب گذشت و آقای اسد اللَّه عَلم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه داد و بحمد اللَّه خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدیر می کنیم که بحمد اللَّه بدون یک جنگ و نزاع، بدون ریختن یک قطره خون، چنین مطلبی که با قیام بزرگ ملتی توأم بود که تمام عشایر حرکت کنند، یک سیلی کسی نخورد. در یک قیام و جنگ موضعی و کوچک، با اینکه هزار نفر مجتمع می شوند، گاهی چند نفر کشته می شوند، پنجاه نفر زخمی می دهند؛ معقول نیست در یک قیام بیست میلیونی، از دماغ کسی خون نچکد؛ دولت نمی داند این را کی حفظ کرد، بیایند ببینند کاغذهایی که آمده، اشخاصی که آمدند با ما صحبت کردند، چه نوشتند و چه گفتند؛ اشخاصی با چشمهای گریان، آمدند گفتند: «شما دستور بدهید، همان حیات روحی را تأمین بدهید تا ببینید چه می شود». گفتیم ما اهل حرفها نیستیم. اگر یک کلمه صادر شده بود، انفجار ظاهر می شد و این آتش را کی خاموش کرد؟ چرا نمی خواهند باور کنند؟ چرا این پشتوانه را با هر نحوی می خواهند بشکنند؟ چرا با تمام قوا این قوّه بزرگ را، که پشتیبان استقلال است،می خواهند بشکنند؟ خدا می داند من متأسفم. این روحانیت است که با این وضع ساخته است و دارد خدمت به استقلال مملکت می کند. چرا باید متوجه نباشند که فرهنگ ما را به این روز کشانده اند؟ چرا خود را مستند نمی کنند به این روحانیت؟ چرا از مرگ یک عالِم، عالَم متشنج می شود ؛ ولی از شکست دولت، مردم چراغان می کنند؟! دولت باید طوری باشد که اگر شکست خورد، مردم عزا بگیرند و برای حفظش قیام کنند.

اینها نمی توانند جلب منفعت خودشان را بکنند. اگر مردم دیدند اینها نفع مسلمین را می خواهند، با قرضه های ملی و فروش خانه هایشان برای مصالح مسلمین خرج می کنند. چرا این مطبوعات را آزاد می گذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا می دهند؟ اگر روحانیت برود، مملکت پشتوانه ندارد. چرا این مطبوعات این قدر آزاد است؟ چرا جشن «هفده دی»  را آزاد می گذارند؟ اینها وسیله منفوریت است؛ منفور نکنید سلطان مملکت را. ما نصیحت می کنیم این هفده دی را به وجود نیاورید. ما مفاسد را می دانیم؛ حفظ کنید این مملکت را. ترقیات مملکت به هفده دی نیست. ترقی مملکت به دانشگاه است که آن را به این صورت در آورده اید.

صد سال است به یک معنی دانشگاه داریم اما هنوز یک لوزتیْن سلطان را می خواهند عمل کنند باید از خارج طبیب بیاید! سد کرج را باید خارجیها درست کنند! یک خط و جاده را باید خارجیها بیایند بکشند! اینها را التزامات بین المللی اقتضا می کند؟! اگر مهندس و طبیب دارید، فرهنگ دارید؟ اگر می گویید فرهنگ داریم، ذخایر داریم، محصل داریم، طبیب و مهندس داریم، پس چرا از خارج استخدام می کنید؟ چرا ماهی صد هزار تومان به یک خارجی می دهید؟! جواب بدهید! اگر ندارید، وا اسفا به این مملکت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد؛  ولی دکتر ندارد، مهندس ندارد روحانی حرفش این است. روحانی با اقتصاد مملکت مخالف نیست؛ تهمت می زنند پانصد سال روحانیت تمام قطب ارض را حفظ و اداره کرد؛ رجوع کنید به تاریخ. با اینکه خلفا خلفای جور بودند، با همین برنامه اسلامی بر عالم حکومت کردند. آیا اسلام راه ترقی ندارد؟ علما با چه امر اقتصادی مخالفند؟ شما سد خواستید بسازید جلوتان را گرفتند؟ کارخانه خواستید وارد کنید نگذاشتند؟ ما می گوییم ذوب آهن را خراب نکنید؛ ذوب آهن کرج را خیال می کنید ما خبر نداریم چه کردید؟ علما با استقلال مخالف نیستند؛ مذهب علما استقلال است. دین اقتضا می کند بگوییم ما وسیله نداریم؛ مطبوعات دست ما نیست؛ علما را بد معرفی کرده اند.

شما ببینید بیست و چند سال است از این کشف حجاب مفتضح گذشته است؛ حساب کنید چه کرده اید؟ زنها را وارد کردید در ادارات؛ ببینید در هر اداره ای که وارد شدند، آن اداره فلج شد. فعلًا محدود است؛ علما می گویند توسعه ندهید؛ به استانها نفرستید. زن اگر وارد دستگاهی شد، اوضاع را به هم می زند؛ می خواهید استقلالتان را زنها تأمین کنند؟! کسانی که شما از آنها تقلید می کنید، دارند به آسمان می پرند، شما به زنها ورمی روید؟ بد معرفی نکنید روحانیون خود را به دنیا؛ برای شما عیب است. اینها دردهایی است، اینها نصیحت است؛ ولی چه سود. آنها که باید بشنوند نیستند؛ اگر هم کسی باشد، آنچه را که قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.

اما شما آقایان، وظیفه شما این است در هر مقام که هستید وزانت و حیثیت اسلام را حفظ کنید.  اگر یک نفر از افراد شما بر خلاف زیّ خودش عمل کند، جامعه روحانیت را بد معرفی می کند. راضی نشوید دیگران که بد معرفی [می ] کنند، خودمان هم بد معرفی کنیم.ما در این قضایا که وارد بودیم مطالب بسیار شیرینی داشتیم و مطالب بسیار تلخ. مطلب شیرین اینها بود که گفتیم، احساسات مردم «اللّهُمَّ أعْلِ کَلَماتهمْ» بعضی مطالب هم از اشخاصی احساس کردیم که تلخ بود؛ و خدا آنها را بیامرزد. به خواست خدا استقلال و حیات مملکت دست شماست. هر چه پیش بیاید به نفع شماست یا به ضرر شما؛ اگر به ضررتان تمام شد، باید شکست روحی نخورید. شکست ظاهری مهم نیست؛ آنچه مهم است، شکست روحی است. اگر انسان شکست روحی خورد، تا آخر باید به گورستان برگردد. شما که استناد دارید به ذات مقدس حق تعالی، شما که روحانی هستید، شما که قلبتان با ما وراء الطبیعه است، این عالم شکست ندارد؛ عالِم چیزی نیست؛ کسی که رابطه با خدا دارد شکست ندارد؛ شکست مال کسی است که آمالش دنیا باشد. اگر آمالْ دنیا باشد، شکست است؛ اگر آماْل غیب و ماورای غیب باشد، شکست ندارد. شکستْ مال بیچاره هاست؛ شکست مال کسانی است که معتمد به شیطانند و ذخایر دنیا قلبشان را فرا گرفته است. اگر یک جایی به ضرر شما تمام شد، قلبتان محکم باشد؛ تا آخرین فردتان بایستید. گمان نکنید این آدم شکست خورد، تمام شد؛ تو هم یک موحدی، تو هم یک مسلمی، تو متصل به خداوندی؛ خدا شکست نمی خورد: وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أنْتُمُ الأعْلَوْنَ إنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.اگر به نفع تمام شد، دست و پای خود را گم نکنید؛ محکم باشید. نه در آن طرف فَزَع  داشته باشید،  و نه در این طرف زیاده روی داشته باشید. حق اینکه به دولت ناسزا گفته شود، نیست؛ شما بزرگتر از این هستید که حرفی که مناسب شما نیست، بزنید. از امروز مشغول کار خودمان هستیم. در این دو ماه که این پیشامد کرد، ما نتوانستیم درست کار کنیم؛ شبهایی شد که من دو ساعت خواب کردم؛ از این به بعد مشغول تحصیل باشیم که از همه عبادات بزرگتر است، «إنْ کانَ الْقلْبُ مُخلِصاً». باز اگر دیدیم شیطانی از خارج متوجه مملکت ما شد، ما همین هستیم و دولت همان و ملت همان. این اجتماع که برای دیگران خرج دارد، برای ما با یک کلمه تهیه می شود. مردم فهمیده اند ما دوست آنها هستیم؛ مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانیین پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. یک پیرمردی نصف شب می نویسد: جمع شوید دعا کنیم، تهران حرکت می کند! یک پیرمرد هم اینجا بنویسد ما می خواهیم یک ختم «أمَّنْ یُجیب» بگیریم، ببینید چه می شود! چون ملت ادراک کرده است که علما صلاح آنها را می خواهند؛ علما مصلح هستند، مفسد نیستند. ما میل داریم دولت این طور باشد. میل داریم اگر عزای ملی اعلام کند، همه عزا بگیرند؛ بر خلاف نباشند. می خواهیم همان طور که مردم قلبشان متوجه روحانیین است و با اشاره آنها جمعیت انبوه فراهم می شود، با دولت هم این طور باشند. از ری نوشتند ما پنج هزار نفر با کفن آماده ایم؛ از جاپلق  نوشتند ما صد هزار نفریم، مهیای دستور شماییم؛ از لرستان نوشتند طایفه هایی با کفن حاضریم. مردم بیدارند؛ یک مملکت بیدار، عقب افتاده است؟ شما خلع سلاح کنید، بیاییم در تهران؛ شما بگویید ما یک اجتماع می خواهیم در شرق، ما می گوییم یک اجتماع می خواهیم درغرب؛ بیایید قم، شما بگویید ما یک اجتماع می خواهیم در اینجا، ما می گوییم یک اجتماع می خواهیم در خاک فرج ، در دو فرسخی؛ شما نزدیک، ما دور. بروید خوزستان، جای دیگر، تا بفهمند [و] این پشتوانه را از دست ندهند. من به شاه مملکت نصیحت می کنم این قوه را از دست ندهند. دو قضیه را همه دیدیم؛ یک قضیه فوت آیت اللَّه بروجردی، که دیدند. از آنها هم فوت واقع می شود، از ما هم فوت شد. می گویند آخوند چیزی نیست چطور آخوند چیزی نیست؟ می گوید: من با آخوند کار ندارم. آخوند با تو کار دارد. نصیحت از واجبات است؛ ترکش شاید از کبایر باشد. از شاه گرفته تا این آقایان، تا آخر مملکت، همه را باید علما نصیحت کنند.راه به دست آوردن قلوب ملت این است؛ دل مردم مسلم، با اسلام به دست می آید. رگ خوابشان را ما فهمیدیم؛ قلوب مسلمین را باید توسط اسلام جلب کرد- إلَی اللَّه تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ؛ تمام قلوب دست خداست؛ «مُقَلِّبَ الْقلُوب» خداست. به خدا متوجه شو تا دلهای مردم به تو متوجه شود. اهل علم این کاره است، شما هم این طور باشید. نمی گویم عمامه بگذار! می گویم: آنچه را او درک کرده است، تو هم ادراک کن ما می گوییم دولتها باید مردم را خوب اداره کنند که مردم بفهمند دولت خیرخواه ملت است؛ ولی اگر دیدند این طور نیست، می گویند: کیْ باشد از بین برود؟ ای دولتها، ای بیچاره ها! فتح مملکت که چیزی نیست- آن را هم که الحمد للَّه ندارید- فتحِ قلوبْ مهم است. اگر می خواهید بکنید، اگر نخواستید نکنید؛ وَ الأمْرُ إلَیْکُم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 1، ص: 113-121


   

پیام [به ملت ایران (لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی توسط دولت)]

زمان: 11 آذر 1341/ 4 رجب 1382

مکان: قم

موضوع: تشکر از ملت مسلمان ایران

مناسبت: لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی توسط دولت

مخاطب: ملت مسلمان ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

خدمت عموم برادران ایمانی- أیّدهم اللَّه تعالی

با کمال توقیر معروض می دارد، پس از اهدای سلام و تحیت، از احساسات پاک و عواطف عموم مسلمانان در این امر حیاتی- که برای همه پیشامد کرده بود- تشکر می کنم، و توفیق و سلامت و تأیید همه را از خداوند تعالی خواستارم. الحق در این نهضت اسلامی خود را در پیشگاه مقدس خداوند تعالی سربلند و در نزد حضرت ولی عصر و سلطان دهر- عجل اللَّه تعالی فرجه- روسفید نمودید. دست توانای خداوند تعالی با شماست. امید است از ثمرات این نهضت دینی در دنیا و آخرت بهره مند شوید. قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید. لیکن لازم است متذکر شوم که مسلمین باید بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده تر کنند، که اگر خدای نخواسته دستهای ناپاکی به سوی مقدسات آنها دراز شود قطع کنند. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 1، ص: 112

پیام [به ملت ایران درباره کشتار مردم و ادامه اعتصابها]

زمان: 11 آذر 1357/ 1 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: کشتار مردم مسلمان- لزوم فرار سربازان از سربازخانه ها و ادامه اعتصابها

مناسبت: فرا رسیدن ماه محرّم

مخاطب: ملت ایران

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اول محرّم 1399

بار دیگر دست جنایتکار شاه از آستین خیانتکار دولت یاغی نظامی بیرون آمد، و ملت ایران را در آستانه ماه محرّم، ماه مقابله اسلام و حق و عدالت با جنود شیطان و طاغوت، به خاک و خون کشید. بار دیگر سفاکان خونخوار و دزدان غارتگر و چپاولچیان بی وطن به فرزندان قرآن و اسلام و نوباوگان وطنخواه ملت شریف ایران، حمله وحشیانه آغاز نموده و نهالهای ثمربخش انسانیت را با مسلسل و توپ و تانک درو کردند.

اخبار طاقت فرسای سراسر ایران عزیز تا این ساعت که یک روز از محرّم نگذشته است، روح و جان این جانب را معذب نمود. اخبار این شب و روز، معرف ابعاد جنایتهای شاه و دولت یاغی است، و نیز نشان دهنده شجاعت و شهامت بی مانند ملت غیور است.اکنون دشمنان اسلام و ایران و هواداران رژیم یزیدی، در مقابل هواداران قرآن و اسلام و مخالفان سرسخت رژیم طاغوتی ابو سفیانی، صف بندی نموده و می خواهند شعارهای اسلامی و حسینی را، که برای احیای اسلام و به دست آوردن آزادی و استقلال و برقراری حکومت قرآن، به جای سلطه شیطان، و حکومت قانون عدل در مقابل قانون جنگل است، با مسلسل و توپ و تانکها که از خون دل ملت محروم تهیه شده است، جواب دهند. غافل از آنکه ملتی که با بیداری و هوشیاری بپاخاسته و نهضت اصیلش را وظیفه شرعی الهی تشخیص داده است، به این سلاحهای زنگ زده، با تمسخر می نگرد.

این ملت، شیعه بزرگترین مرد تاریخ است که با تنی چند، نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود، و سلسله اموی را برای ابد در گورستان تاریخ دفن نمود، و به خواست خدای تعالی، ملت عزیز و پیرو بحق امام- علیه السلام- با خون خود، سلسله ابلیسی پهلوی را در قبرستان تاریخ دفن می نماید، و پرچم اسلام را در پهنه کشور و بلکه کشورها به اهتزاز در می آورد. کشتار دسته جمعی بزرگ دارندگان شهدای راه حق، ننگی است بر پیشانی شاه خائن و هواداران داخلی و خارجی او، و افتخاری است برای ملت بزرگ ایران که با مشت گره کرده خویش، در مقابل اسلحه های مدرن ایستاده و پایه های قصر ظلم و ستم را متزلزل نموده است. من از راه دور، درود بی پایان خود را به ملت عظیم تقدیم می نمایم، و در غم و شادی با آنان شریک و به آنان وفادارم. من از همه انسانها برای این امر انسانی که ملت ما برای آن قیام نموده، استمداد می کنم. من از عموم مسلمین در این نهضت اسلامی که برای نجات اسلام و کشور اسلامی برپا شده است، یاری می خواهم. من آنان را که با سکوت مرگبار و احیاناً با اعمال خود از شاه خیانتکار پشتیبانی می کنند، نصیحت می کنم که به ملت مظلوم که برای اسلام خون می دهد و فداکاری می کند، بپیوندند و با هواهای نفسانی و شیطانی خود مخالفت کنند. ملت ایران پیروز است، چه شاه با سرنیزه به سلطه غیر قانونی خویش ادامه دهد یا ندهد. افتخارات ملت ما در پیشگاه با عظمت خداوند تعالی به ثبت رسید. پایداری شما عزیزان من در راه حق و ابطال باطل، ملتهای جهان را تکان داد و ملتهای مظلوم، از جنبش شما راه خود را یافتند و رضای خداوند بزرگ را که از همه چیز بالاتر است، تحصیل کردید.

من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانه ها فرار کنند، این وظیفه ای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود. من از پدرها و مادرها و عائله صاحب منصبان تقاضا دارم که آنان را از کمک به شاه خائن و اطاعت از صاحب منصبان خدمتگزار به شاه و اجانب، بازدارند و از درجه داران خواستارم که به ملت خود بپیوندند و افتخار خدمت به مسلمین را احراز کنند.من باید از اعتصاب همگانی که در این نهضت اسلامی و به پشتیبانی ملت برپاست تشکر کنم. این اعتصابات پر ارج، اگر چه پر زحمت است لکن در پیشبرد هدفهای انسانی ملت نقش مهمی دارد. اعتصابات بزرگ خود را هر چه بیشتر ادامه دهید، دستگاه این خائنین یاغی را فلج کنید. اعانت به این خائنان، حرام و مخالف رضای خداست. اطاعت از آنان، به هر عنوان، ضدیت با اسلام و خدای اسلام است. اعتصاب شرکت نفت و جلوگیری از هدر دادن مال عظیم ملت، اطاعت خداست. اعلامیه مدرسین بزرگ و فضلای عالیمقام حوزه علمیه قم- دامت برکاتهم- برای روز همبستگی ملت با اعتصابات مؤسسات دولتی و غیر دولتی بالخصوص شرکت نفت، مورد تائید این جانب است، من نیز به عنوان یک فرد از این ملت، همبستگی خود را با آنان اعلام می دارم.

در این موقع حساس که سرنوشت ملت ما باید تعیین شود، هر کس در هر مقامی که هست، اگر سستی کند و از پشتیبانی نهضت شانه خالی کند، مطرود پیشوای عظیم ما، امام عصر- عجل اللَّه فرجه الشریف- است و بر ملت لازم است او را طرد کنند و عذری از او نپذیرند. اگر کسی از سیاسیون، با بودن شاه خائن، درصدد به دست گرفتن حکومت باشد، مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است که او را طرد کنند. فرصت طلبان به جای خود بنشینند که پایگاهی ندارند. شاه اگر به دست ملت رشید نیفتد، تنها یک راه دارد و آن برکناری از یاغیگری و سلطنت غاصبانه است.

اکنون در این موقع حساس مسئولیت مراجع عظام و علمای اعلام بلاد- دامت برکاتهم- و خطبای محترم- دامت افاضاتهم- بسیار بزرگ است و در پیشگاه خداوند تعالی همه و همه مسئولیم. سستی و سهل انگاری، کمک به دستگاه ظالم و به هدر دادن خون مظلوم است و موجب انهدام مصالح عالیه اسلام و کشور اسلام است. من از همه طبقات محترم که در این ماه مبارزه، تأسی به امام امت سلام اللَّه علیه می نمایند تشکر می کنم. خدا با شماست و قرآن کریم پناهگاه ملت. و السلام علی من اتبع الهدی.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 5، ص: 152-154

مصاحبه [با تلویزیون سراسری ایتالیا درباره سرانجام اوضاع ایران ]

زمان: 11 آذر 1357/ 1 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: سرانجام اوضاع ایران- روابط آینده ایران و امریکا

مصاحبه کننده: خبرنگار تلویزیون سراسری ایتالیا

سؤال: [شما بیش از پیش، به صورت مرکز اتحاد همه نیروها درآمده اید. چرا چنین شده است؟ و چرا شاه نمی تواند این وضع را کنترل کند؟]

جواب: در ایران آنچه وجود دارد فقط نیروهای اقشار و طبقات ملت است که همه در جهت از بین بردن رژیم شاه بیش از پیش متحد شده اند. و مرا نیز به عنوان یک خادم خود تلقی می کنند. ملت در طول سالیان گذشته، ماهیت شاه را به خوبی شناخته است و بیش از این فریب اعمال و اقوال او را نمی خورد. بنا بر این ملت در مقابل شاه متحداً قیام کرده و شاه دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست.

 [وضع کنونی به کجا می انجامد؟ چه راه خروجی را پیشنهاد می کنید؟ جمهوری اسلامی چیست؟]

- نهضت اسلامی کنونی ایران به عنوان اولین هدف، از بین بردن سلطنت را قرار داده و برای آرامش در ایران و ثبات منطقه جز این راهی نیست. طبعاً برای آینده مملکت و جایگزینی این رژیم باید راه و رسمی را انتخاب کرد که مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه باشد. و این جمهوری اسلامی است. اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و مبارزه با فساد و فحشا و تنظیم و تدوین قوانین است که در همه زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با توجه به معیارهای اسلامی، اصلاحات لازم را به عمل آورد. این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود. و هدفش قبل از هر چیز از بین بردن فقر و اصلاح شرایط زندگی برای اکثریت قاطع مردم ماست که از همه جهت مورد ظلم واقع شده اند.

 [آیا علایقی از طرف نیروهای نظامی نسبت به حرکت شما ابراز شده است؟ آیا فکر می کنید که ارتش

بیشتر بیطرف شده است؟ و یا حتی امکان تغییر جهت دادن پیدا کرده است؟ آیا فکر می کنید که خطر آن هست که یک کودتای نظامی، به جای جمهوری اسلامی، جای شاه را بگیرد؟]

- در تحلیل نهایی، ارتش نیز از همین مردم است. و از هم اکنون نیز مشکلاتی در داخل آن ایجاد شده است. امید ما آن است که ارتشیان به خود آمده و به صفوف مردم بپیوندند. به هر صورت ایجاد یک کودتای نظامی چیزی را تغییر نمی دهد. و تا روزی که یک جمهوری اسلامی واقعی ایجاد نگردد، مبارزات مردم ادامه خواهد یافت.

 [آیا فکر می کنید که جنگ داخلی در ایران صورت بگیرد؟ و آیا خونریزی به نفع مردم است؟]

- این سلطنت است که خونهای مردم بیگناه را می ریزد و تمامی دولتهای جهان نیز از آن پشتیبانی کرده اند. حال مردم نیز قیام کرده اند و این حق مسلم آنهاست که با این رژیم به هر ترتیب مبارزه کنند، تا بتوانند در آینده از هر گونه خونریزی بیهوده جلوگیری نمایند. اصولًا جنگ داخلی موقعی صورت می گیرد که مردم به دو دسته تقسیم شده باشند. مردم ایران یکپارچه علیه شاه و برای ایجاد یک جمهوری اسلامی متحدند و بنا بر این هیچ گونه امکان جنگ داخلی در ایران وجود ندارد.

 [آیا فکر می کنید که استعفای شاه ضرورت دارد؟ آیا امکان مصالحه ای وجود دارد و آیا دیدار فرستاده های او را رد کرده اید؟]

- از بین رفتن سلطنت، ضرورت دارد و هیچ نوع مصالحه ای با رژیم فعلی امکانپذیر نیست. تا کنون نیز کسی به عنوان فرستاده رژیم فعلی، به ما مراجعه نکرده است و در صورت مراجعه نیز پذیرفته نخواهد شد.

 [فکر می کنید تلاشهای شاه، در برگرداندن ایران به یک جامعه صنعتی مدرن باید ادامه یابد و یا تعدیل گردد؟ ایران چگونه باید منابع ارضی خود را بسیج کند؟ آیا فکر می کنید که ایران باید از فروش گاز به شوروی، و نفت به غرب خودداری کند؟]

- آنچه در سلطنت پهلوی و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است، جز از بین بردن اقتصاد و صنعت و کشاورزی چیزی نبوده است. تلاش آنها را نوسازی و تبدیل ایران به یک جامعه صنعتی نامیده اند. آنچه مورد نظر ماست یک نوسازی واقعی مبنی بر نیازهای اساسی اکثریت قاطع و فقیر مردم است.  از منابع ارضی با توجه به نیازهای جامعه ما، به طور کامل و در رابطه با سایر ملتهای جهان استفاده خواهد شد. آنچه در زمینه اقتصادی مورد نظر ماست، جلوگیری از غارت منابع ملت ماست، نه قطع رابطه اقتصادی با کشورهای جهان. درست در چهارچوب یک معامله عادلانه است که نفت و گاز نیز به خریداران آن عرضه خواهد شد. مهمتر آنکه منافع حاصله از فروش منابع ارضی باید به مصرف پیشرفتهای اقتصادی ما برسد. و در این جهت ما قطعاً با جهان صنعتی در رابطه کامل خواهیم بود. ولی حق تصمیم گیری برای جهتی که اقتصاد ما انتخاب خواهد کرد، به عهده خود ما خواهد بود.

 [روابط آینده ایران با امریکا چگونه خواهد بود؟ آیا دولت پرزیدنت کارتر، اثر نهضت اخیر را در ایران درک کرده است؟ آیا فکر می کنید که روابط ایران و امریکا باید تغییر کند و در چه جهت؟]

- روابط ما با امریکا و همچنان با سایر کشورهای جهان بر اساس احترام متقابل خواهد بود. ما برای امریکا حق تعیین سرنوشت خود را قائل نخواهیم بود. آنچه تا به حال دولتهای گذشته در امریکا و اکنون دولت آقای کارتر انجام داد و می دهد، نشان می دهد که هنوز به تمام وسایل متوسل می شوند که این سلطنت را برای تأمین منافع خودشان حفظ کنند، و لذا هنوز حالت خصمانه نسبت به نهضت اسلامی کنونی دارند. تا وضع به این منوال است نظر ما نیز نسبت به سیاست امریکا نظری منفی است. و البته ما حساب ملت امریکا را با دولت امریکا جدا کرده و می کنیم و از ملت امریکا می خواهیم که از نهضت اسلامی ایران پشتیبانی کنند. روابط فعلی ایران و امریکا روابط ارباب و نوکری است که قطعاً باید به یک رابطه سالم تغییر پیدا کند.

 [آیا فکر می کنید سالهای تبعیدی شما می رود که پایان یابد؟]

- برای من مکان مهم نیست، بلکه هدفم مبارزه در راه رهایی مردم از قید و بند استعمار و استبداد است، چه در داخل و چه در خارج ایران باشم.

صحیفه امام، ج 5، ص: 155-157

 

مصاحبه [با رادیو کانادا درباره موقعیت شوروی پس از پیروزی انقلاب ]

زمان: 11 آذر 1357/ 1 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: موقعیت شوروی پس از پیروزی انقلاب

مصاحبه کننده: خبرنگار رادیو کانادا

سؤال: [آیا حضرت آیت اللَّه نگران این نیستند که اگر شاه خلع شود، روسیه شوروی در ایران دخالت کند؟]

جواب: خیر، هیچ نگرانی ای نیست. وضع ایران به صورتی است که روسیه شوروی نمی تواند دخالت کند.

 [اگر چنانچه شاه خلع شود چه کسی رهبری را در دست خواهد داشت؟]

- بعداً معلوم می شود. به عللی اکنون نمی توانم نام ببرم.

 [چه تعدادی از افراد را حضرت آیت اللَّه تصور می کنند باید قربانی از بین رفتن شاه بشوند؟]

- تا شاه چه تعدادی را بکشد.

 [ارتش ایران را امریکایی ها تعلیم داده اند و نسبت به شاه وفادار هستند. چنانکه شاه سقوط کند، چه کسی ارتش را کنترل می کند؟]

- بعضی از افراد طبقه اول ارتش به شاه وفادارند، ولی رده های بعد، این طور نیستند.

 [چرا حضرت عالی به جای یک کشور اسلامی به فرانسه آمدید؟]

- بعضی از کشورهای اسلامی با داشتن ویزا از ورودم جلوگیری نمودند،  لذا صلاح دانستم که در کشور فرانسه موقتاً سکونت گزینم تا کشورهای اسلامی را برای این موضوع مطالعه نمایم. و در آینده به کشوری اسلامی که بدانم در آنجا می توانم به فعالیتهای الهی خود ادامه دهم، خواهم رفت

صحیفه امام، ج 5، ص: 158

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (قیام برای خدا پیروز است)]

زمان: 11 آذر 1357/ 1 محرّم 1399

مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو

موضوع: قیام برای خدا پیروز است

مناسبت: فرا رسیدن ماه محرّم

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ما که سالهای طولانی است با حکومت شاه مخالفیم و باز بعضیها خودشان را به نفهمی می زنند و درِ گوش خودشان را می گیرند! ما هم یک همچو عنصری را شناخته بودیم. یک همچو موجودی که هر روز برای ملت ایران مصیبت درست می کند و جوانهای ما را به خاک و خون می کشد. از اول که مخالفت شد، البته مخالفتْ این طور درجه به درجه بالا آمد؛ هی هر چه جرمش زیادتر شد مخالفت زیادتر شد تا اینکه رسید به آنجایی که دیدیم همه چیز ما را به باد داد، همه مخازن ملی ما را به دیگران داد، همه نیروهای فعاله ما را نگذاشت ترقی بکند، فرهنگ ما را عقب راند- همه چیز ما را به باد داد. حالا که اوج گرفته است مخالفت ملت و همه بر خلاف او قیام کرده اند، حالا یک دیوانه ای شده است که هیچ انسان نمی تواند تصور کند که چه وضعی از برای حکومت او و از برای خود او ... یک دسته سرباز را آورده است و دولت تشکیل داده. یک عده اشخاص جانی دولت تشکیل داده اند که همه شان شبیه به خودش هستند! و اینها را مسلط کرده است بر مملکت ما. و در این بیست و چهار ساعت که از ماه محرّم می گذرد اعداد کشته ها را بعضیها قلمهای درشت می گویند- من که حالا نمی توانم بفهمم. از دو مبدأ تا کنون خبر رسیده است که حدود بیست هزار نفر کشته های این بیست و چهار ساعت بوده است!که حالا بعدش چه خواهد شد. من نمی توانم باور بکنم که یک همچو عددی باشد لکن از دو مبدأ تا حالا یک همچو اطلاع رسیده. البته کمتر هم گفته شده. چه جرمی بوده؟ چه کرده است این ملت جز اینکه خوب یک حرف صحیح می زنند و آن اینکه ما یک حکومت عادل می خواهیم، یک حکومتی می خواهیم که منافع مملکتمان خرج خود مملکت بشود؟

ما هی می گوییم حکومت اسلامی، آقایان خیال می کنند حکومت اسلامی از آن طرف دنیا می آید! یک چیزی است که هیچ کس نمی تواند تصورش را بکند! ما می گوییم که یک دزدی را بردارند یک صحیح العملی را جای او بگذارند؛ خیلی مهم است؟! اسلام برای حکومت شرط قرار داده: باید عادل باشد، باید مطمئن و امین باشد، یک حکومت امینی سرکار بیاید. احکام اسلام باقی اش را همه می دانند. ما که می گوییم حکومت اسلامی برای اینکه یک همچو چیزی در کار نباشد، یک همچو موجودی تمام سرنوشت یک ملت را در دست نگیرد. اینها قریب پنجاه سال است که این مملکت را- همه چیزش را از بین بردند. این را امریکایی ها آوردند سرِ کار و الآن دیگر در مشت آنهاست برای اینکه همه جهاتی که در ایران هست، چه از نیروهای فعاله آدمی و چه از مخازن زیرزمینی و چه آن اموال روی زمینی، همه اینها به باد فنا برود یا در جیب آنها برود یا در جیب همین طایفه برود. حالا که چندین بیلیون پول را از ایران خارج کردند که صورتهایش را آوردند و ما دیدیم، لا بد شماها هم دیدید «2» حالا تازه به فکر این افتادند که بعد از اینکه بردند و خوردند و از بین بردند، به فکر اینکه نه دیگر نباید بیرون ببریم! کجا نباید بیرون ببریم؟ بردند! تمام شد. آنکه مربوط به شاه و مربوط به کسانی که از دار و دسته شاه بود، این خائنها بردند. از هشتصد میلیون هر کدامشان دویست میلیون، سیصد میلیون دلار، دویست میلیون دلار، پانصد میلیون دلار، چقدر دلار بردند. یک صورت خیلی بلندی آوردند ما هم دیدیم که چه اشخاصی بردند. از نظامی گرفته است تا درباری گرفته تا وزرا گرفته تا اجزای سازمان امنیت گرفته- همینهایی که همه حول و حوش خودش بودند و این ملت را غارت کردند- پولهایشان را در بانکها گذاشتند، حالایی که می بینند احتمال این است که یکوقتی جلویشان را بگیرند پولهایشان را نقل کردند به خارج.ملت ایران نباید بگذارند که خود اینها بروند. خود اینها را باید بیخ گلویشان را بگیرند پولها را از آنها درآورند؛ اینها همه اش از مِلْک ملت ماست که به جیب اینها رفته. شاه اگر کنار هم برود باید بیخ گلویش را بگیرند، آنکه خورده است بگیرند از او. این جنایاتی که کرده باید عوضش را از او بگیرند و تلافی کنند. این همه آدم کشته اند، حالا «اعلیحضرت» دیگر توبه کرده اند! این «توبه» آقاست! این توبه ای که چند روز پیش از این برای بازی دادن مردم ... یک دسته هم خودشان را به بازی خوردن می زنند نه اینکه نمی فهمند؛ یا از باب اینکه مسامحه کارند یا منافعی دارند، اینها خودشان را به بازی خوردن می زنند یکوقتی و لهذا پیشنهاد می کنند که خوب، آخر ایشان می گوید من توبه کردم، خوب دیگر چه می گویید شماها؟ این توبه کرده! آمد به پیشگاه ملت و از علمای اعلام عذر خواست و گفت ما اشتباهات دیگر بعد از این نمی کنیم! این آقایی که می گوید ما دیگر اشتباهات نمی کنیم و ما دیگر تکرار نمی کنیم اعمال سابق را، این است که الآن می بینیم که در این بیست و چهار ساعت اینها چه کردند با ملت ما و الآن چه می کنند. من الآن نمی دانم؛ بدانید حتماً که الآن مشغولند. الآن که تلفن از خارج می آید و آقایان تلفن را می گیرند این است که جاهای مختلف گفته اند کشتار هست در آنها. در شهرستانها و شهرها و همه خیابانهای تهران الآن پر است از اینها. و بسیاری از شهرهای ایران الآن همه منقلب هستند. و این کماندوها و این کولیها- که همین سازمان امنیت باشد- و امثال اینها را آوردند در شهرها و چه می کنند. و این همان کلمه ای است که خود او هم گفته که  من اگر بخواهم بروم، ایران را به یک تل خاک در می آورم و می روم! این الآن فهمیده است که باید برود، الآن دارد همان مطلب را عملی می کند.

در هر صورت ماها که الآن اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتی بخواهد مقاومت کند برای یک حرف حقی، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از برای ما. حضرت سید الشهداء عدد کمی، با یک عدد کمی حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدری بود، یک حکومت مقتدری بود و اظهار اسلام هم می کرد، اظهار اسلام هم می کرد و از قوم و خویشهای خود اینها هم بود؛ در عین حالی که اظهار اسلام می کرد و حکومتش- به خیال خودش- حکومت اسلامی بود و خلیفه رسول اللَّه- به خیال خودش- بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمی است که بر مقدرات یک مملکت، بدون حقْ تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابی عبد اللَّه- علیه السلام- نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، برای این [بود] که گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم از این، نهی از منکر کنم. اگر یک حاکم ظالمی بر مردم مسلط شد، علمای ملت، دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهی از منکر کنند. در عین حالی که می دانست، یعنی به حَسَب قواعد هم معلوم بود، به حَسَب قواعد هم یک عده کمی که آن وقتی که همراهانشان همه با هم بودند می گویند چهار هزار نفر بودند لکن شب آنها رفتند، یک عدد بسیار کم هفتاد- هشتاد نفری، هفتاد و دو نفری ماند، در عین حال او تکلیف می دید برای خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع؛ تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش بود. چون دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است تکلیف خودش را- تکلیف الهی خودش را- تشخیص داد که باید نهضت  کند و راه بیفتد برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار بکند؛ هر چه خواهد شد. در عین حالی که به حَسَب قواعد معلوم بود که یک عدد این قدری نمی تواند با آن عده ای که آنها دارند، مقابله کند لکن تکلیف بود. این یک سرمشقی است از برای شما و ما که اگر عددمان هم کم بود باید باز استنکار کنیم برای اینکه یک کسی آمده است و سلطنت اسلامی ایران را گرفته است. جایی که باید امیر المؤمنین بنشیند این نشسته، جایی که باید امام حسین بنشیند این نشسته. سلطنت دارد می کند- به خیال خودش- و اظهار اسلام هم می کند! یزید هم می کرد! معاویه هم می کرد. آنها جماعت هم می خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل یک کسی که مسند اسلام را غصب کرده است، حکومت اسلامی را غصب کرده، بر مقدرات مسلمین حکومت می خواهد بکند، اگر این خیانتکار هم نبود غاصب بود؛ غصب کرده بود مقام را. این مقام برای اشخاصی است که شرایطی دارد. اسلام شرایطْ معین کرده برای آن کسی که باید تکفل امور مسلمین را بکند. اگر این نفتهای ما را هم به باد نداده بود و مراتع ما هم از بین نبرده بود و زراعت ایران را هم از بین نبرده بود و فرهنگ ایران را هم از بین نبرده بود و ارتش ایران را هم ضایع نکرده بود و اقتصاد ایران را هم به هم نزده بود و همه جهات ایران را هم به هم نزده بود، باز هم یک آدم غاصبی بود که استنکار لازم داشت که شما نباید حکومت بکنید؛ حالا که همه این صفات را دارد، همه این کارها را هم کرده، همه جهات ایران را به هم زده است همان طوری که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند، غلبه بکند تکلیف شرعی اش را عمل کرده، مغلوب هم بشود تکلیف شرعی اش را عمل کرده. قضیه تکلیف است. قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را می برد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه می دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای امریکا می سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن می کند، فرهنگ ایران را ضایع کرده، ایران به یک شکل نمونه درآمده است، یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته است که باید مثل امام حسین- سلام اللَّه علیه- بنشیند، این استنکار لازم دارد؛ یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگویند که بیا پایین از این مسند! همه مکلف هستند.                 

الآن که ملت ایران قیام کرده است و در مقابلش ایستاده، الآن بر همه ما، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه کسبه و تجار، بر همه روشنفکران، بر همه احزاب لازم است که همراه این سیل حرکت بکنند تا اینکه این آشغالها را از بین ببرند. اگر یکی تبانی بکند در این امر، سستی بکند- هر کس می خواهد باشد- سستی بکند، این خیانتکار است؛ این به مسلمانها خیانت کرده، به اسلام خیانت کرده. اگر یکی یک کلمه همراهی با این آدم بکند، این خائن است. به اسلام خیانت کرده است برای اینکه یک آدمی است اینکه به اسلام دارد خیانت می کند؛ یک آدمی که دارد همه حیثیات اسلام را می برد؛ یک آدمی که همه مخازن ما را [می برد] و این ملت را فقیر کرده است.

این را شما بدانید که اگر این چند سال دیگر باشد، نفت شما را که داد به امریکا، دارد می دهد به امریکا همین طوری، در مقابلش چه می گیرد؟ در مقابلش هیچ چیز! چیزی که به درد مملکت ما بخورد نمی گیرد بلکه چیزی است که مضر است به حال مملکت ما: پایگاه درست می کند برای امریکا! این مخزن را که از بین برد، مخازن دیگر را هم یکی بعد از دیگری به این و آن داده است. مراتع را به یک دسته ای داده، جنگلها را به یک دسته ای داده به اسم ملیت، آبها را خشک کرده است یک جاهایی، ماهیها را به دست کسی دیگر داده، همه چیزی که داشتیم ما، ایشان تحویل دیگران داده. یک زراعت داشت ایران، آن زراعتش را هم از بین برد؛ ایشان به اسم «اصلاحات ارضی» زراعتش را هم از بین برد. الآن کشاورزی، ما نداریم در ایران. آنکه کشاورزی صحیح می کند در ایران، در بعضی از نقاط، عبارت از اسرائیلی ها هستند که زمینهای خوب را به دست آنها داده است؛

و حالا هم از قراری که گفتند اسرائیلی ها هستند که آمده اند ایران و دارند این کشتار را می کنند. اینها از اسرائیلی ها هستند، در ازای خدمتهایی که شاه به آنها کرده است؛ یعنی نفت را شاه به آنها داده است؛ در مقابل مسلمین که در جنگ اسلام هستند، یهودیها ایشان نفتش را کمک می کند! حالا در ازای کمکی که ایشان کرده، آنها هم در ازایش کماندوهای اسرائیل را، آنهایی که فنون آدمکشی را خوب می دانند، الآن در ایران می گویند آنها آمدند. این آدمهایی که می کشند جرأت نمی کنند به سربازهای خودشان بگویند؛ از آنها آدم خواستند برای کشتن! الآن یک آدمی است که هر چه را دست بگذاری خیانت است یا جنایت.همه ما، همه مسلمین، همه علما، همه روشنفکرها، همه سیاسیون- هر کس هست- تکلیف شرعی الهی اش این است که با این مخالفت کند. هر کس مخالفت نکند بر خلاف تکلیف شرعی الهی عمل کرده، بر خلاف شرافت عمل کرده؛ شریفْ دیگر نمی توانیم به او بگوییم، آدم پست و رذل است. هر کس کمک کند به این- مثل کارتر و امثال اینها- اینها هم خیانتکار هستند؛ به یک ملت خیانت دارند می کنند. یک ملت است الآن که ایستاده و می گوید که ما آزادی می خواهیم، ما چه می خواهیم، در مقابلش این طور کشتار می کنند. یک آدم جانی را نمی خواهند، می گویند نمی خواهیم، باید با مسلسل بگویند نه حتماً باید بخواهید! سلطنتی که باید اگر صحیحش هم باشد- صحیح که نیست، اگر صحیحش هم باشد- به حَسَب قانون باید ملت اعطا کند، ملت می گوید نه؛ حالا با سرنیزه می گویند باید بگویی آری! ماها باید خودمان را بسازیم یعنی توجه کنیم به اینکه بزرگهای ما- پیشواهای ما- چه کرده اند، برای اسلام چه کرده اند، برای مسلمین چه کرده اند، چه می خواستند بکنند. پیغمبر اکرم که سیزده سال در مکه رنج کشید، حبس بود، زجر کشید، توهین شد، هزار جور بساط بود، در آنجا صبر کرد؛ صبر کرد و دعوت کرد اشخاصی را. بعد هم که ملاحظه فرمود که نمی شود در اینجا کار را پیش برد، هجرت کردند به مدینه. در آنجا خوب، اشخاصی به آنها   مُنْضَم شدند. ده سال هم که در آنجا بودند تمام همّشان در این بود که با این قلدرها جنگ بکنند و اینهایی که ظالم بودند، اینهایی که می خواستند مردم را بخورند، اینهایی که منافع ملتها را می خواستند بخورند. با اینها جنگ کرد تا اینها را آن مقداری که شد ساقط کرد؛ ولی صبر می کرد. این مسلمین که در آن وقت جنگ می کردند، جنگهایشان جنگهایی بود که وقتی انسان تاریخ را می بیند تعجب می کند که چطور اینها با این عدد کم این طور شهامت داشتند. در یکی از جنگها یکی از صاحب منصبها گفت که در آن طلایه جنگ، که پیشقدمهایشان بودند، پیشقراولها بودند، سی هزار نفر بودند آنها، شصت هزار نفر بودند، گفت که ما سی نفر بشویم: یکی من، بیست و نه نفر دیگر با من همراهی کنید تا برویم سراغ اینها! ما این شصت هزار را، سی نفری این شصت هزار را بزنیم تا بفهمد! هشتصد هزار نفر هم اصلِ اردوی روم بود. گفتند آخر با سی نفر نمی شود. بالاخره با او چک و چک کردند تا حاضرش کردند که شصت نفر باشند. برای هر هزار نفر یک نفر رفتند و شکستند، شبیخون زدند و شکستند برای اینکه قوه داشتند؛ یک قوه ای بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا باید پیدا بکنید قوه پیدا می کنید. اگر چنانچه ما پشتوانه مان عبارت از خدا باشد دیگر ترس نداریم؛ اگر برای دنیا باشد باید خیلی هم بترسیم. خوب برای دنیا می خواهم [به ] دست بیاورم، چرا دنیایم را بدهم برای دنیا؟! آن کسی که جوانش را می دهد، اگر پشتوانه اش خدا باشد چیزی از جیبش نرفته برای اینکه رضای خدا را به دست آورده؛ بالاتر از این، زندگی بالاتر پیدا کرده. آن کسی که جانش را می دهد، اگر برای خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، از جیبش چیزی نرفته. اما اگر دنیا باشد، این حیاتش داده است، تمام شد؛ تمام شد. نه اینکه تمام شد، نخیر، اگر چنانچه برای دنیا باشد آنجا برایش چیزهای دیگر هم هست.

جدیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان للَّه باشد: اعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوا للَّهِ مَثْنی  وَ فُرادی ؛   موعظه یک موعظه است، یک موعظه. می فرماید که به آنها بگو که یک موعظه من دارم- یعنی خدا یک موعظه دارد به شما- این است که قیام کنید برای خدا. قیامتان برای خدا باشد؛ نه قیامتان برای پیدا کردن یک عنوانی- نمی دانم- یک جاهی، یک مقامی، یک پولی، یک چه. نه، این طور نباشد. اگر قیام برای خدا باشد، پشتوانه خدا باشد، یک طمأنینه ای در نَفْس پیدا می شود که دیگر شکست توی آن نیست؛ یک حالت نفسانی در انسان پیدا می شود برای اینکه به یک قدرت لا یزال متصل شده است. آن کسی که برای تبعیت از ذات مقدس حق تعالی حرکت می کند، این مثل یک قطره ای که پشتوانه اش دریا، دریای غیر متناهی ... ماها چیزی نیستیم خودمان؛ قطره، از قطره هم کوچکتر هستیم اما اگر چنانچه متصل بشویم به آن دریا، دریای غیر متناهی، حکم همان دریا پیدا می شود. وَ ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی  ؛ خدا به پیغمبر می فرماید که تو آن وقت که تیر انداختی، تیر تو انداختی لکن تو نینداختی، خدا انداخت؛ یعنی دست تو دست خداست. الآن تیر انداختن تو تیر انداختن خداست برای اینکه تو خودت را متصل کردی به او. تو دیگر خودت چیزی نیستی، هر چه هست اوست. وقتی هر چه هست او باشد، دیگر ما رَمیْتَ اذْ رَمَیْتَ. «رَمَیْتَ» لکن «ما رَمَیْتَ»: تو انداختی و تو نینداختی. تو انداختی، خوب به حَسَب صورت من انداختم اما این دستْ دستِ خدا بوده است. آنهایی که با تو بیعت کردند، انَّما یُبایِعُونَ اللَّه ؛ بیعت با خداست برای اینکه متصل شده به یک قدرت لا یزال، متصل شده به خدا؛ حالا این طور شده است که دست او را با آن بیعت می کنند. خدای تبارک و تعالی می فرماید که آنهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند. با همین دست با خدا بیعت می شود برای اینکه این دست دیگر دست خود نیست؛ این دستْ دستِ اوست. خوب البته این یک مقامی است که برای من و شما مَیْسور نیست اما برای خدا کار کردن که میسور است. یکوقت همه چیز نمی بیند مگر خدا، حرکت نمی کند مگر لِلّه، اراده نمی کند مگر آن اراده خدا باشد، سِیْر نمی کند مگر سِیْرُ اللَّه باشد؛ راهْ راهِ اوست  نه خودش، خودش هیچ؛ خودش هیچ، همه او؛ خودش را از بین می برد، جای او یک قدرت لا یزال می نشیند. یک وقت این طور است. این ما رَمَیْتَ اذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی  یا یک مرتبه ای بالاتر از این هم هست. یکوقت نه، این طور نیست لکن باز برای خداست. شما برای خدا قیام می کنید، شما نهضتتان برای خداست، برای این است که احکام خدا جریان پیدا بکند، مقصد نداریم که حالا به یک نوایی برسید؛ فرض در اینجا یک مثلًا فرصت طلبی باشد، حالا به یک نوایی برسید؛ این نیست؛ لکن می بینید که دین خدا در معرض خطر است، بندگان خدا. که خدا عنایت به آنها دارد؟، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست یک ظالم؛ شما برای نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا [قیام می کنید].

بندگان خدا الآن در عذاب هستند، الآن در معرض خطر هستند، شما کمک کنید به آنها؛ به کمک تبلیغاتی در اینجا. الآن می توانید تبلیغات بکنید، مصاحبه بکنید. اگر هر کدام می توانید، مصاحبه مطبوعاتی بکنید؛ مسائل ایران را بگویید اما نظرتان، پشتوانه تان خدا باشد. برای خدا قیام کنید. یکنفری هم که باشید قیامتان قیامِ للَّه وقتی باشد، قیام برای خدا باشد، این ارزش دارد یعنی ارزش الهی دارد، فُرادی  باشد یا مَثْنی ؛ انَّما اعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُوموُا للَّهِ مَثْنی  وَ فُرادی . خودتان را متصل کنید به آن دریای لا یزال و کارهایتان را کارهای الهی کنید. توجه به احکام خدای تبارک و تعالی داشته باشید. این نهضتها برای این است که احکام خدا جاری بشود. این همه نهضتی که هست، که حالا سالهایی است که نهضت شده است، این برای این است که حکم خدا در دنیا جاری بشود، حکم شیطان از این دنیا بیرون برود. در ایران حکم شیطان جاری است؛ می خواهند حکم خدا جاری باشد. شما کوشش کنید که در خودتان احکام خدا را جاری کنید؛ تعبد داشته باشید، اعمالی که خدای تبارک و تعالی فرموده است انجام بدهید؛ خودتان را الهی کنید. یعنی تابعْ چون و چرا ندارد، فرموده است بکن، می کنم. خداست فرموده است بکن، می کنم.

چرا؟ به من ربطی ندارد. «چرا» مال این است که یک کسی عادی باشد؛ آدم نداند که صحیح است یا نه «چرا» می گوید. شما وقتی پیش یک طبیبی که تشخیص دادید طبیب است، وقتی می گوید فلان کار را بکن نمی گویی «چرا»، نسخه که می دهد نمی گویی «چرا»، با اینکه طبیب است و یک بشر است.باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید. خود ساختن به اینکه تبعیت [کنید] از احکام خدا: هر چه فرموده است اطاعت؛ هر چه فرمود نه، نه؛ هر چه فرمود آره، آره. وقتی این طور شد، یک مرتبه، یک مرتبه پیدا شد یک مرتبه ای که از برای انسان باید باشد. اگر این کار این طور بشود که هر چه فرمود نه، نه؛ و هر چه فرمود آره، آره شد، و این تابع اراده حق تعالی شد که هر چه فرموده است می کنم، هر چه فرموده است نکن نمی کنم، این از انسانیت یک «مرتبه» پیدا شده. مراتب دیگر هم زیاد است. و اگر این مرتبه از انسانیت هم پیدا شد که من کارم کاری شد که برای خدا این کار را می کنم، شکست دیگر در آن نیست. کاری که برای خداست شکست در آن نیست.

ایرانی ها اگر ان شاء اللَّه برای خدا قیام کردند شکست در آن نیست؛ یعنی اگر چنانچه این مرد ادامه ظلم خودش هم تا آخر بدهد و ما موفق نشویم به اینکه او را خلعش کنیم از این سلاح باطل، باز هم ما غم نداریم برای اینکه ما اطاعت خدا کردیم؛ چون اطاعتْ اطاعتِ خدا بوده است، شکست بخوریم اطاعتِ اللَّه است. پیغمبر در بعضی جنگها شکست می خورد؛ شکست خورد در بعضی جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد؛ حضرت سید الشهداء را کشتند؛ اما اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیتْ برای او بود؛ از این جهت، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود. اطاعت کرد، تمام شد؛ با اینکه خوب شکست هم داد همه را- همه سلطنت معاویه و اینها را- به هم زد همه اوضاع را؛ تا حالا هم الآن هست.

ان شاء اللَّه همه تان موفق باشید، و همه تان به این نهضت کمک بکنید للَّه تعالی.

صحیفه امام، ج 5، ص: 159-169

 

سخنرانی [در جمع دانشجویان دانشکده افسری و پرسنل هوانیروز (برکات جنگ)]

زمان: صبح 11 آذر 1360/ 5 صفر 1402

مکان: تهران، جماران

موضوع: تشریح ثمرات و برکات جنگ- نصیحتی به ارتش عراق و دولتهای منطقه

حضار: دانشجویان دانشکده افسری- اعضای دوره مدیریت مهمات لجستیکی نیروی زمینی- پرسنل هوانیروز تهران، پایگاه هوایی شیراز و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

آقایان ارتشیها و پرسنلهای ارتش که از نقاط مختلف تشریف آورده اند، من دعاگوی همه هستم و از آنها تشکر می کنم. بسیاری از امور است که انسان از آن خوشش نمی آید، لکن وقتی که تحقق پیدا کرد می بیند، خیرش در آن بوده است؛ عَسی  انْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم. ما و ملت اسلامی ما جنگجو و هجومگر نبوده ایم و نیستیم و از این جنگ تحمیلی هم خوشمان نمی آمد و کراهت داشتیم که دو طایفه از مستضعفان به تحریک مستکبران و تحریک امریکا و اغفال حزب بعث، به روی یکدیگر حربه بگشایند و آتش. لکن همه می دانید و همه هم در جهان می دانند که این جرم متوجه به حزب بعث و صدام و صدامیان است. در عین حالی که ما از جنگ گریزان هستیم، لکن دفاع، که حق هر انسانی است و واجب است بر هر انسانی دفاع از خود و دفاع از کشور خود و دفاع از دین خود، ما به عنوان دفاع در مقابل این قدرتها ایستاده ایم.

این جنگ پیش آمد و یک سال و نیم تقریباً طول کشیده است و ثمرات بزرگی برای ما داشته است که اول غافل بودیم و کم کم متوجه شدیم. یکی از ثمرات بزرگ این، این تحرک بی سابقه ای است که در جوانهای ما در جبهه ها و پشت جبهه ها این تحرک بزرگ حاصل شده است و کأنّه از آن رخوت و سستی که برای اشخاصی  است که نشسته اند و کارهای معمولی را می کنند، این رخوت و سستی از بین رفته است و جای خودش را به فعالیت و تحرک داده است که امروز ارتش ما، سپاهیان ما، بسیج ما و عشایر ما و ملت ما، چه در جبهه و چه در خارج جبهه، فعالند و متحرک و در مقابل همه ناگواری ها ایستاده اند و جنگ را برای خودشان گوارا می دانند؛ برای اینکه جنگ ما دفاع است، هجوم نیست و جنگ دفاعی از تکلیفهای شرعی و وجدانی و انسانیِ همه است.

و از چیزهایی که ما متوجه قبلًا نبودیم و بعد متوجه شدیم، این است که این مشتی که شما جوانان ما و ارتش ما و پاسداران ما و سایر قوای مسلح و امدادی به دهان این مهاجمین زدید، این یک عبرتی می شود از برای دیگر حکام جوری که شاید یک وقت در مغز خودشان این تخیل پیش آمده است که ایران به هم ریخته است و خوب است که ما هم یک هجومی بکنیم.تبلیغات خارجی و خصوصاً تبلیغات رادیوهای منحرف، مثل بی. بی. سی و رادیوی امریکا و رادیوهای دیگری که ملاحظه می شود، اینها به عالَم جلوه داده بودند که ایران به واسطه اینکه یک نظم و یک ترتیب خاصی ندارد، آشفته است و درهم ریخته است و جای این است که هر کس که بتواند، از این خوان نعمت یک چیزی بردارد! و همین موجب این شده بود که صدام بی خرد را اغوا کردند که برو و فتح قادسیه را تجدید کن و ایران یک لقمه چرب و نرمی است که به آسانی می شود او را بلعید! و این احمق هم بدون اینکه توجه به اطراف قضایا بکند، به واسطه آن غرور شیطانی که داشت و آن اغواهایی که شیاطین به او کردند و او را وادار کردند به اینکه حمله به ایران بکند. این کار ابلهانه را کرد و جزای خودش را دید و دارد می بیند.

این فتحهایی که از برای شما پیش آمده و ان شاء اللَّه، پیش خواهد آمد، این ثابت کرد که بوقهای تبلیغاتی همه بر  خلاف واقع بوده است؛ گرچه ملتها اکثراً می دانستند، لکن ممکن بود که در بین آنها هم گروههایی باشند که ندانند مسائل را، فهمیدند که ایران امروز از دیروز و از دیروزها قویتر و منسجم تر و بهتر از آن وقت است که آن رژیم شیطانی یا رژیمهای شیطانی سابق بر او بوده اند. امروز ایران یکپارچه تحرک است، یکپارچه فعالیت است، یکپارچه هوای عشق به شهادت و هوای عالَم غیب است. در رژیمهای سابق، اسمی از این مسائل نبود. اشخاصی که در آن رژیمها تربیت شده بودند غایت حرفشان این بود که ملت باید چه باشد و ملی گرایی به آن وضع بد و دست اجانب به همه جای این کشورها دراز شده بود و هر کس را به عنوان ملی گرایی مقابل دیگری قرار داده بود. امروز ایران ثابت کرد که ما با همه ملتهای اسلامی و با همه مستضعفان جهانی، با همه آنها هستیم و خود را از آنها و آنها را از خود می دانیم و با کسانی که بخواهند تهاجم کنند یا به ایران یا به جاهای دیگری، ما با آنها در جنگ هستیم. ما همه ممالک اسلامی را از خود می دانیم و خودمان را هم از ممالک اسلامی می دانیم. ما می خواهیم به امر خدای تبارک و تعالی، همه با هم مجتمع باشیم  و همه «ید واحده» باشیم بر ضد مستکبرین جهان از اموری که در.این جنگ، که ما مکروه داشتیم، پیش آمد برای ما، این بود که به واسطه شجاعت سربازان دلیر ما و شجاعت ملت بزرگ ما، که توانست این مطلب را تثبیت کند که کسی نمی تواند به این مملکت رخنه کند و کسی نمی تواند آسیب به این کشور برساند. برادران عزیز من، آنچه که مهم است برای همه ما و برای همه ملت ایران، این است که توجه به خدای تبارک و تعالی را ازش غفلت نکنند؛ توجه به اینکه ما برای خدا قیام کردیم، نهضت کردیم، انقلاب کردیم و برای خدا به پیش می رویم.

الآن من گاهی که وصیتنامه بعض از شهدا را می بینم یا وضع جبهه ها را می بینم یا شعارهایی که در جبهه ها- همان شبی که فردا احتمال دارد که شهید بشوند- می بینم، می بینم که ملت، الهی شده است. فرق است ما بین یک جمعیتی که در شبی که فردا برای او خطر است و می خواهد به لشکر کفر هجوم ببرد به مناجات خدا می ایستد، با آن کسانی که وقتی که می خواهند به جنگ بیایند اول با فشار است و بعد هم که محالّ آنها را می بینند، آلات لهو و لعب در آنجا هست. فرق است ما بین آنهایی که برای خدا قیام کرده اند و آنهایی که برای طاغوت. شما در راه خدا دارید جنگ می کنید؛ این علامت ایمان شماست و آنها در راه طاغوت دارند جنگ می کنند و این علامت کفر آنهاست.

مادامی که این مطلب در بین شما باقی است- توجه به خدا و یاری خواستن از مبدأ قدرت- شما قدرتمند هستید.شما را این وحدت کلمه در زیر سایه توحید و در زیر پرچم اسلام به این فتحها و پیروزیها می رساند. این تکبیرهایی که در شبی که برای شهادت کمر بستید می گویید، اینها پشتیبان شماست. جنود غیبیه همان طور که در صدر اسلام پشتیبان لشکر اسلام بود و آن لشکر کوچک اسلام بر لشکر روم با آن بساط و بر لشکر ایرانِ آن وقت با آن بساط غلبه کرد، به واسطه آن تأییدات غیبی و ملائکه الهی بود، شما امروز همان وضعیت را دارید.

برای خدا قیام کردید و مقابل مستکبرین و مقابل کفار و مطمئن باشید که جنود غیبیه با شماست و هر یکِ شما در مقابل چندین نفر از آنها می تواند عرض اندام کند. شما می دانید که تمام کشورها تقریباً پشتیبان صدام اند و به او، هم پول می رسانند و هم اسلحه می رسانند و هم نفرات می فرستند بسیاری شان و ما بحمد اللَّه، نه احتیاج به پول دیگران داریم و نه احتیاجی به پرسنل دیگران داریم و نه احتیاج به تأیید دیگران. ما که اتکائمان به خداست، از کی تأیید بخواهیم؟ ما که اتکائمان به مبدأ غنی مطلق است، از کی خواستار جهات مادی بشویم؟ ما که با تکبیر این جبهه ها را فتح می کنیم، از کی بخواهیم که با ما همراهی کند؟ ما از خدا می خواهیم؛ ما از خدا می خواهیم که با آن جنود غیبیه که دارد و با آن ملائکة اللَّه که هست، به ما کمک بفرماید و می فرماید. لکن شرط این است ما به عهد خود باقی باشیم؛ عهدی که با اسلام داریم؛ حفظ اسلام، حفظ کشور اسلامی، حفظ نوامیس اسلامی. ما باید این توجه را هیچ وقت از خود بیرون نکنیم، از مغز خود بیرون نکنیم که ما بندگان خدا هستیم و در راه او و در سبیل او حرکت می کنیم و پیشروی می کنیم. اگر شهادت نصیب شد، سعادت است و اگر پیروزی نصیب شد، سعادت است.

ما در عین حال که غلبه بر دشمن را نزدیک می دانیم، مع ذلک، نصیحت آنها را هم لازم می دانیم. من نصیحت می کنم به ارتش عراق که بی خود برای طاغوت، خودتان را به جهنم نفرستید. من نصیحت می کنم به کسانی که پشتیبانی از صدام می کنند- از دولتهای منطقه- که خودتان را به زحمت نیندازید و پشتیبانی طاغوت نکنید و در مقابل اسلام و قرآن مجید، صف آرایی نکنید. من نصیحت می کنم به حزب بعث که خود آنها قبل از اینکه کنار کنند آنها را، خودشان کنار بروند، صدام هم برود به پاریس و آنجا پیش رفقایش یک دولت تشکیل بدهد. من صلاح اینها را می دانم که دست از این کارها بردارند و بی خود خودشان را زحمت ندهند و خون جوانان ریخته نشود. ما نمی خواستیم که به ملت عراق و ملت ایران این همه خسارات وارد بشود به واسطه شیطنتهایی که دستهای ماورای اینها عمل می کند و وادار می کند اینها را به هجوم. صدام چه جوابی تهیه کرده است برای ارتش عراق و برای فرماندهان ارتش؟ چه جوابی تهیه کرده است که بی خود میلیاردها دلار به خودشان خسارت وارد کرده اند که مجبور شده است از جاهای دیگر وام بگیرد؟ من به همه حکومتهای منطقه نصیحت می کنم که از پشتیبانی صدام دست بردارید و بترسید از آن روزی که خدای تبارک و تعالی بر شما غضب کند و بر شما آن بیاید که بر محمد رضا آمد و بر صدام! از غضب خدا بترسید، ای حکومتهای منطقه! و بهوش بیایید و با اسلام و قرآن مقابله نکنید. همه ملتهایی که در منطقه هستند، همه اسلامی هستند و اسلام را می خواهند. شما چرا یک اقلیتهای بسیار ضعیف در مقابل اسلام ایستاده و همه توان خودتان را صرف می کنید که صدام را تقویت کنید در مقابل قرآن کریم، در مقابل اسلام؟ من همه شماها را نصیحت می کنم. همه دولتها را نصیحت می کنم که به راه اسلام برگردند و مقاتله با کفار بکنند، نه مقاتله با مسلمین؛ قتال در راه خدا بکنند، نه قتال در راه طاغوت.امروز اگر بر اینها ثابت نشده باشد که این طرحهایی که امریکا می دهد مخالف با مصالح خود منطقه هست و مخالف با مسلمین هست، باید بسیار نادان باشند. امریکا باز از طرحها دست بردار نیست. امریکا می خواهد با تمام قوا، بین مسلمین اختلاف بیندازد.

شما ببینید که در این طرحی که اخیراً داده اند، بین طوایفی از مسلمین، بین حکومتهای مسلمین اختلاف واقع شد و بیشتر خواهد شد و اگر این طرح هم شکست خورد و شکست خورده است، طرح دیگر خواهد داد. و باید مسلمین توجه داشته باشند که طرح امریکایی برای شرق و برای ملل اسلامی و دولتهای اسلامی صرفه ندارد. باید همه مسلمین توجه کنند و به حکومتهای خود تذکر دهند که زیر بار طرحهای امریکایی، که از این [به ] بعد، یکی بعد از دیگری خواهد آمد، نروند و بازی نخورند از این شیاطین. اینها می خواهند شما را آلت دست قرار بدهند و ذخایر شما را بچاپند. امریکا نظر سوء به شما دارد. شما را برای مصالح خودش می خواهد استخدام کند و استخدام کرده است. چرا شما ذخایر خودتان را در راه مقاصد شوم و پلید امریکا صرف می کنید؟ و چرا در مقابل اسلام ایستاده اید و در مقابل مسلمین؟ شما می بینید که دولت مصر، دولت غاصب مصر به صراحت می گوید که ما کسانی [را] که از اسلام اسم می برند، سرکوب می کنیم. امریکا به شما به نظر یک بنده نگاه می کند؛ به نظر یک برده نگاه می کند و شما را از هر طرف که می خواهد می کشاند. صدام اگر عقل داشت و امریکا به او می گفت حمله به ایران بکن، خلاف او را می کرد. لکن خدای تبارک و تعالی عقل را از سر اینها برداشته است که بر ضد خود و بر ضد کشور خود و بر ضد ملت خود عمل می کنند.

من از همه شما دوستان، از همه شما برادران ارتشی ایران و پاسداران ایران می خواهم که توجه داشته باشید که در بین خودتان- خدای نخواسته یک وقت اختلافی حاصل نشود. شما گمان نکنید که قدرتهای بزرگ دست      برداشته اند و امروز شما را به حال خود گذاشته اند. آنها هر روز در نقشه هستند و هر روز در کمین هستند که شما را با هم اختلاف ایجاد کنند- بین شما اختلاف ایجاد کنند و آنها بهره بردارند. شما می بینید که در هر جایی که سپاه پاسداران و ارتش و سایر قوای مسلح با هم می شوند، پیروزی عظیم نایل می شود. شما می بینید که وحدت کلمه، شما را بر همه قدرتهای جهان پیروز کرد. شما می بینید که این طعمه ای که در دهان امریکا بود و اسمش «ایران» بود، با وحدت کلمه از دهان او بیرون کشیدید و استقلال را برای خودتان تثبیت کردید. شما می بینید که اگر یک اختلاف بین شما بیفتد خدای تبارک و تعالی نظر عنایت را بردارد و آن روز همان خواهد شد که در زمانهای سابق بر ایران می گذشت. همه بهوش باشید! زن و مرد، جوان و پیر، همه بهوش باشید! ارتش و غیر ارتشی بهوش باشید که مبادا رخنه کنند این اشخاصی که فاسد هستند رخنه کنند بین شما و- خدای نخواسته- اختلاف ایجاد کنند! با هم باشید و «ید واحده» باشید «عَلی  مَنْ سِواکُمْ»؛ چنانچه دستور است. تفرقه پیدا نکنید و با هم اعتصام به «حبل اللَّه» کنید و در راه خدا به پیش بروید که شما پیروزید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 15، ص: 400-406

 

حکم [انتصاب آقای سید کاظم نورمفیدی به سمت نماینده ولی فقیه در گرگان ]

زمان: 11 آذر 1361/ 16 صفر 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: انتصاب نماینده در گرگان

مخاطب: نور مفیدی، سید کاظم (امام جمعه گرگان)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای حاج سید کاظم نور مفیدی امام جمعه محترم گرگان- دامت افاضاته

بدین وسیله جنابعالی را به سمت نماینده خود در منطقه گرگان منصوب می نمایم که ان شاء اللَّه تعالی در رفع نیازمندیهای مذهبی و مشکلات سیاسی و دینی اهالی آن سامان اقدام نموده و در اموری هم که نیاز به اذن ولی فقیه دارد، جنابعالی از طرف این جانب مجاز در تصدی و تصرف می باشید.

دوام توفیقات آن جناب را از خدای تعالی مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

به تاریخ 16 صفر الخیر 1403

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 116

 

 سخنرانی [در جمع ائمه جمعه استان همدان و ... (تحول روحی- مقابله با مشکلات)]

زمان: صبح 11 آذر 1361/ 16 صفر 1403

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: تحول روحی ملت، ضرورت برنامه ریزی در مسائل کشور- مقاومت ملت در مقابل مشکلات

حضار: نوری، حسین (امام جمعه همدان)- ائمه جمعه و روحانیون استان همدان- روحانیون اصفهان- اعضای نهادهای اجرایی- اهالی جزیره خارک- اعضای شوراهای برنامه ریزی استانها و وزارتخانه ها- وزیر مشاور و سرپرست و کارکنان سازمان برنامه و بودجه- کارکنان مرکز اسناد انقلاب اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اولًا، باید تشکر کنم از آقایان علمای استان همدان و از علمای اصفهان و از برادرهایی که از خارک آمده اند و از برادرهایی که از تمام کشور راجع به برنامه و اینها تشریف آورده اند که از نزدیک با هم ملاقات کنیم. و من امیدوارم که همه آقایان در هر جا که هستند، موفق باشند و مؤید به تأییدات خدای تبارک و تعالی.

یک صحبت من با همه آقایان، مشترک بین همه آقایان و همه ملت و همه علمای سرتاسر کشور و همه رزمندگان و قشرهای دیگری که در هر جا هستند [دارم،] چه آنها که مشغول به یک خدمت دولتی یا مجلسی یا ملی هستند و چه آنها که مشغول به جهاد هستند در [خط] مقدم جبهه ها و در پشت جبهه ها و بالاخره، تمام خواهران و برادران کشور اسلامی ایران و آن این است که همان طوری که آقا فرمودند، خداوند تبارک و تعالی به ما عنایت فرمود و تفضل فرمود، تفضلی که ما نمی توانیم از عهده شکر او برآییم؛ یک تفضل در جنبه نفی که بحمد اللَّه، ملت ما با فضل الهی موفق شد که رژیم فاسدی که می رفت همه ایران را، همه جوانان ایران را فاسد کند، از چنگال ظلم آن و ابرقدرتهایی که دندان و چنگشان بر این مملکت مسلط شده بود، از ظلم آنها و از   گرفتاریها، به برکت اسلام و به برکت ملت بزرگوار ایران رهایی یافتیم.

و یک جنبه مثبت [این ] که تحولی در ایران پیدا شد که نمی توانید شما در تاریخ نظیر این تحول را پیدا بکنید؛ تحولی که تمام قشرها را از آن وضعی که داشتند، از آن گرفتاریهایی که داشتند، چه گرفتاریهای اخلاقی و چه گرفتاریهای مادی و چه گرفتاریهای معنوی، متحول کرد به یک انسانهایی که برای خدا، برای اسلام، برای استقلال و آزادی، همه با هم کوشش می کنند. نمی تواند انسان تصور کند که چه انگیزه ای در تمام این کشور، در بچه های کوچک دو- سه ساله تا پیرمردهای مریض در بیمارستانها پیدا شد که همه از یک حالت طبیعی به یک حالت الهی برگشتند. شما الآن در هر جای این کشور که بروید، می بینید که توجه عمومی مردم، توجه توده های مردم به اسلام است.

و هر گرفتاری که برای دولت پیش بیاید، برای ارگانهایی که در دولت هستند، برای ارتش پیش بیاید، برای پاسدارها پیش بیاید، برای کمیته ها پیش بیاید و برای سایر رزمندگان، مردم به دنبال آنها و به حمایت آنها مهیا هستند و عمل می کنند. که اگر نبود این تحولی که خدای تبارک و تعالی نصیب کشور ما کرده است، اگر این تحول الهی نبود و این تجلی ایمان نبود، هر گز نمی توانست کسی باور کند که آن گرگهایی که بر این کشور تسلط پیدا کردند و با چنگ و دندان همه چیز این کشور را در تحت سلطه خود قرار داده بودند، آنها بیرون بروند. و نمی شد تصور کرد که همه قدرتهای بزرگ و آنهایی که دنباله آنها هستند، چه در منطقه و چه در خارج منطقه، با هم دست به هم دادند از حیث تبلیغات، تسلیحات و قوای نظامیشان و همه بر ضد این ملت مظلومی که برای خدا قیام کرده است، کوشش می کنند. و خدای تبارک و تعالی مع ذلک، قدرتی به این ملت عنایت فرموده است که تمام توطئه های آنها را خنثی کرده است و می کند ان شاء اللَّه. و این از اموری است که ما شکرگزاری او را نمی توانیم بحق بجا بیاوریم. لکن آن مقداری که برای ما میسور است در سپاسگزاری و شکرگزاری در این نعمت بزرگ، این است که اولًا: تقوا را پیشه خود کنیم و خدای تبارک و تعالی را در تمام امور حاضر و ناظر ببینیم در خلوت و جلوت، در حال جنگ و در حال صلح، در تهیدستی و در غنا، خدای تبارک و تعالی را حاضر ببینیم.

همه عالم محضر خداست. هر چه واقع می شود در حضور خداست. هر خطراتی که در قلب ما واقع می شود در حضور خداست. ما باید به شکر نعمتی که خدای تبارک و تعالی، نعمتهای غیر متناهی که به ما عنایت کرده است و به شکر این نعمتی که اخیراً به ما عنایت فرموده است، توجه به او داشته باشیم و تقوا را پیشه کنیم، و از خدای تبارک و تعالی بخواهیم که ما را به حال خودمان بازندارد و عنایت خودش را از ما سلب نفرماید.

و یک کلمه به علمای اسلام و خصوصاً علمای ایران و آقایانی که از استان همدان تشریف آورده اند و از اصفهان و بالاخره تمام علما و ائمه جمعه و جماعاتی که در تمام کشور هستند و یا امام جمعه هستند یا مبلغ هستند و مشغول به خدمت هستند. مردم را دعوت کنید به تقوا. اول واجب است دعوت به تقوا. با همین عنوان، عربی اش را بگویید، فارسی اش را بگویید و مردم را دعوت کنید که متقی باشند. و در خطبه دوم هم احتیاط لازم است که مردم را دعوت کنند به تقوا. و این دلیل بر این است، که در این خطبه واجب فرموده است که مردم را به تقوا دعوت کنند، دلیل بر این است که عنایت حق تعالی به تقوا در درجه بالای از سایر عنایتهاست. و ما مردم را، شما آقایان علمایی که ائمه جماعت هستید، علمایی که ائمه جمعه هستید، علمایی که مبلغ هستید، در هر جا هستید مردم را به تقوا و به توجه به خدای تبارک و تعالی دعوت کنید که این دعوت به تقوا و دعوت به توجه به خدا- که ان شاء اللَّه، مؤثر خواهد بود در همه نفوس- موجب این بشود که عنایت حق تعالی به ما ادامه پیدا کند و خداوند این نعمت را برای ما حفظ بفرماید.

و یک چیز دیگری که باز مربوط به علماست و مربوط به سایر ملت. و آن این است که علمای بلاد، ائمه جمعه و جماعات، مبلغین، مردم را دعوت کنند به حضور در صحنه. تا کنون هر چه برکات به این جمهوری اسلامی رسیده است و هر چه پیروزی نایل این ملت مظلوم- که در طول تاریخ مظلوم بود- عاید شده است، از حضور ملت و همه قشرهاست [که ] در صحنه اند و از اینکه جمهوری اسلامی را از خود می دانند، چنانچه از خودشان است.  اسلام اختصاص به شخصی دون شخصی ندارد. اسلام، اسلام همه است و جمهوری اسلامی خدمتگزار به همه است و مال همه است.

من عرض می کنم که هم علما این مطلب را همیشه به مردم گوشزد کنند و هم مبلغین گوشزد کنند که این حضور شما در صحنه و پشتیبانی شما از جمهوری اسلامی و از مجلس و از دولت و از قوّه قضائیه و از ارتش و از سپاه پاسداران و همه، این رمز پیروزی است که عاید شما شده است و به شکرانه نعمت پیروزی، مردم را دعوت کنید به اینکه در صحنه باشند و مردم دنبال این باشند که مشکلاتی که برای دولت یا برای مجلس یا برای ارتش پیش می آید، ننشینند و نگاه کنند و ناظر باشند؛ در صحنه باشند و فعالیت کنند. به فعالیت شماهاست که این جمهوری زنده مانده است و ان شاء اللَّه، با فعالیتهای شما هم زنده و شکوفا خواهد بود.

از جمله چیزهایی که باز تکلیف همه ماست و تکلیف آقایان است که مردم را به آن دعوت کنند و دنباله حضور در صحنه است این است که مجلس خبرگانی که ما امروز در پیش داریم، این طور نباشد که آقایان، دیگران کناره گیری کنند، سستی کنند؛ ملت را دعوت کنند، خودشان تشریف ببرند به پای صندوق رأی، رأی بدهند، ملت را دعوت کنند به رأی. منتها ملت و شما و هر کس آزاد است همیشه و به هر کس که می خواهد رأی می دهد، و لو آنکه آقایان و- فرض کنید که- علمای حوزه علمیه تهران یا قم آنها را معرفی نکرده باشند. شما الزامی ندارید به اینکه هر چه آنها معرفی کردند شما هم همان را معرفی کنید. البته آنها بررسی کرده اند، تخصص در این امر دارند، بررسی از امور کرده اند و با بررسی، این کار را انجام داده اند، لکن این اسباب این نمی شود که کسی الزام کند کسی را که تو باید به فلان رأی بدهی. آزاد هستید و رضای خدا را در نظر بگیرید، و توجه به خدا داشته باشید و پای صندوقها بعد از اینکه اعلام کردند، تشریف ببرید و رأی خودتان را بدهید. این رأی به اسلام است. همان طور که جمهوری اسلامی را شما رفتید و رأی دادید و تقریباً از صد کمی کمتر رأی دادید، اینجا هم امید است که به همین طورها باشد، ان شاء اللَّه

  و یک کلمه هم با بعضی از گروههایی است که اینجا تشریف دارند. اما از آنهایی که از جزیره خارک آمده اند، باید من بسیار تشکر کنم. اینها آن طوری که امام جمعه محترمشان نقل کرد الآن برای من- قبل از اینکه من بیایم، نقل کرد- بچه و کوچک، زن و مرد دنبال این رفتند که این مواردی را که خرابکارها می خواهند خراب کنند، اینها دورش خاک بریزند تا نتوانند خراب کنند. این از همان تحولاتی است که در ملت ما پیدا شده است که عرض کردم. شما گمان نکنید که اگر همه جزیره خارک را به باد فنا می دادند در زمان طاغوت، یکی پیدا می شد که بگوید: چرا، شاید هم مردم خوشحال می شدند که این شاه و- نمی دانم- شاه بازیهایی که بوده، بگذارید که به هم بخورد. امروز خدای تبارک و تعالی به واسطه اسلام که سایه افکنده است بر همه و سایه محبتش بر روی همه ملت است، به خاطر اوست که بزرگ و کوچک در صحنه اند و در آنجایی که احتمال این هم هست که یک وقت خرابکاری بشود، مع ذلک، می روند و این کارها را می کنند. و من بسیار متشکرم از آنها و دعا می کنم خداوند ان شاء اللَّه، آنها را حفظ کند.

و خداوند توفیق عنایت کند که خدای تبارک و تعالی توفیقات خودش را از ما سلب نکند و توفیق عنایت کند که ما به خدمت مشغول باشیم.و یک کلمه هم با این گروههایی که در برنامه هستند، عرض می کنم. مسئله برنامه از مهمات یک کشور است. و چنانچه بدون برنامه، یک کشوری بخواهد اداره بشود، نمی شود اداره بشود، باید برنامه باشد. برنامه ریزیها را باید با کمال دقت، اشخاصی که تخصص دارند، اشخاصی که توجه به مسائل سیاسی و مسائل اجتماعی و مسائل اسلامی دارند، اینها باید با کمال دقت بررسی کنند و متحداً با هم برنامه ریزی کنند و برای کشور راه برنامه ریزی، راهی باز می کند برای پیشبرد مقاصد کشور. لکن یک نکته را عرض کنم و آن اینکه اگر برنامه ریزی را بدون نظارت روحانیون بکنند- یعنی، متخصصینی که از روحانیون هستند- این موجب این می شود که برنامه را که ریختید ببرید مجلس، مجلس رد کند؛ آنها قبول کردند، ببرید در کمیسیونی که تخصص در این امر دارند، آنها رد کنند. از اینجا بگذرد، ببرید در شورای نگهبان، آنجا رد کنند. این اسباب این می شود که کارها معطل بماند. شما در این اجتماعاتی که می خواهید بکنید، روحانیونی که در این امر تخصص دارند، آنها را دعوت کنید که نظارت کنند که یک وقت- خدای نخواسته- بر خلاف اسلام چیزی واقع نشود، که اگر بر خلاف اسلام واقع بشود، جز اینکه شما زحمتتان هدر رفته است، کاری نکرده اید؛ برای اینکه بالاخره وقتی رسید به شورای نگهبان، شورای نگهبان رد می کند. آن وقت شما مدتها زحمت کشیده اید زحمتتان از بین رفته است، دوباره از سر باید شروع کنید. این را از اول یک کسی که تخصص داشته باشد در امور اسلامی و بینایی و توجه به مسائل کشور و به گرفتاریهایی که امروز ما در کشور داریم، توجه به این مسائل روی همرفته داشته باشد، آن هم حاضر باشد و با شما کمک کند و نظارت کند تا اینکه مسائل مطابق ارزشهای اسلامی باشد. وقتی مطابق شد، دیگر آسان می شود؛ مجلس که برود مجلس قبول می کند و شورای نگهبان هم که برود، شورای نگهبان هم قبول می کند. این اسباب تند شدن کار می شود. آن طور، اسباب این می شود که کارها [به ] تعویق بیفتد. و در حالی که برنامه لازم داریم و محتاج است کشور ما به برنامه، چندین ماهی دست به دست برود، از این کانال رد بشود، آن کانال رد کنند تا آخر هم به نتیجه نرسد. و اما اگر متخصصین در اصل برنامه ریزی، متخصصین در امور اسلامی، اینها با هم مجتمع بشوند و برنامه را درست بکنند که مطابق ارزشهای اسلامی باشد، آن وقت دیگر بزودی کار تمام می شود و بهتر هم خواهد شد. و من امیدوارم که ان شاء اللَّه، این کار را جدیت کنید که بشود. و عمده این است که همان طور که اول عرض کردم، تقوا داشته باشید. تقوا برای همه لازم است و برای کسانی که متصدی امور کشور هستند، لازمتر است.

آنهایی که متصدی امور نیستند، تقوا یک امری است که برای شخص خودشان و احیاناً هم برای یک عده ای که با او تماس دارند، مؤثر است، و خلاف تقوا برای شخص خود آن آدم و برای اشخاصی که با او معاشر هستند، گاهی سرایت می کند و مؤثر می شود. اما متصدیان امور به حسب تصدی که دارند، اگر خدای نخواسته- تقوا نداشته باشند،  یک وقت می بینید که اینهایی که در رأس امورند، اگر تقوا نداشته باشند، این به همه کشور سرایت می کند، همه کشور را یک وقت- خدای نخواسته- به باد می دهد و لهذا، برای آنها اهمیت تقوا بسیار بیشتر است تا برای اشخاص. آنها، هم برای خودشان خوب است، هم برای دوستانشان خوب است و هم برای کشورشان خوب است، برای تمام کشور. اگر با بی نظری و حسن نظر و تقوا در همه جا عمل بشود، اختلافاتی پیش نمی آید. همه این اختلافات که می بینید گاهی پیش می آید، همان طوری که اختلافاتی که در دولتهای بزرگ پیش می آید، برای این [است ] که تقوا ندارند؛ تقوای سیاسی ندارند، تقوای اجتماعی ندارند، تقوای شخصی و اخلاقی ندارند. این اسباب این می شود که این می خواهد او را بچاپد، او هم می خواهد این را بچاپد. این موجب این می شود که دعوا بشود. اما اگر تقوا در کار بود و اگر چنانچه هر کسی روی مرز خودش عمل می کرد، این همه جنگ و جدال پیش نمی آمد.

حالا ما در کشور خودمان که بحمد اللَّه، مردمش رو به تقوا و رو به اسلام و رو به احکام قرآن و اسلام هستند و دارند از آن راه می روند و آن سیر را می کنند. برای ما، برای خود ما، این مسأله لازم است که آنهایی که متصدی امور این کشور هستند، چه دولت، چه قوه قضائیه و چه مجلس، اینهایی که متصدی راه انداختن کار این ملت هستند و آنهایی که در جبهه ها هستند و مشغول جنگ یا تهیه جنگ هستند؛ همه مردم و خصوصاً اینها، اینها چنانچه بخواهند این کشور پیش برود، اختلافات [باید] از بین برود، اختلافاتی که همه می دانیم که اگر- خدای نخواسته- پیش بیاید، ملت را به تباهی خواهد کشید. اگر اختلافات در سران قوم پیش بیاید، سرایت خواهد کردو یک وقت می بینیم که دسته دسته شدند و هر کسی یک طبلی می زند. اگر شما بخواهید به اسلام خدمت کرده باشید، بخواهید به قرآن مجید خدمت کرده باشید، بخواهید که در پیشگاه خدا روسفید باشید،

بخواهید که فردا که از اینجا به آن در می روید روسفید بروید، باید این طور باشد که کارهایی را که انجام می دهید، بی غرض و بی مرض و با تقوا و با حسن نیت باشد. اشکال خیلی خوب است، در مجلس- مثلًا- خوب، باید یک مطلب رد و بدل بشود، اشکال بشود، لکن اشکال طلبگی. دو تا طلبه وقتی که با هم می نشینند و- عرض می کنم که- صحبت می کنند، گاهی می رسد به فریاد؛ این فریاد می زند سر او، او فریاد می زند سر او برای مطلب، اما همه دنبال اینند که حق را پیدا کنند. بعد هم که مباحثه تمام شد، دو تا رفیق هستند؛ می روند با هم می نشینند و چای می خورند. این جور اشکال، اشکال سازنده است. اشکال مدرسه ای، اشکال طلبگی، اشکال سازنده است. طلبه ها آزاد در پای درس مراجع خودشان می نشینند، آزاد صحبت می کنند؛ این طور نیست که حق صحبت دادن به این ندهند، به آن ندهند. به همه هم مساوی حق می دهند. یک بچه ای هم برود، بچه طلبه ای هم برود، وقتی اشکال بکند گوش به او می دهند، جوابش را می دهند. این اشکال سازنده است. هر دو می خواهند حق را پیدا بکنند. شما هم همین طور است، ملت ما هم باید همه همین جور باشند. اگر بخواهند تربیت اسلامی داشته باشند، باید توجه کنند؛ گوششان به این باشد که اسلام چه فرموده، ما هم دنبال آن باشیم. اگر آراء خودشان را، اغراض خودشان را- خدای نخواسته- در پیش بیاورند، هم خودشان تباه می شوند و هم دیگران را تباه می کنند. برنامه ریزی اش همین طور است و وزارتخانه هایش همین طور است و مجلسش همین طور است، ارتش و قوای مسلحش همین طور است، سایر ملتش هم همین طور است، قوه قضایی اش هم همین طور است و خصوصاً در قوه قضاییه از جاهای دیگر اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه قوه قضائیه سر و کار با همه چیز مردم دارد.

اینها باید با توجه به خدای تبارک و تعالی و حسن نیت و توجه به مسائل اسلامی- چنانچه دارند- با این طور مشی کنند و همین طور سایر برادرهایی که در این کشور هستند. اگر ما مشی مان را این طور قرار بدهیم، مطمئن باشید که آسیبی به ماها نمی رسد. آن روز آسیب به ما می رسد که  از باطن بگندیم؛ افراد باطنشان بگندد و این گند هم سرایت کند و یک دسته ای را از بین ببرد و متعفن کند. آن دسته، دسته دیگر را، آن دسته، دسته دیگر را. آن وقت است که کودتا می شود و از بین می روید، آن وقت است که ممالک بزرگ به شما طمع می کنند و با دست خودتان شما را از بین می برند. غالب آن جاهایی که این دولتهای بزرگ و این قدرتهای فاسد غلبه کرده اند بر مردم، با دست خود مردم به مردم غلبه کرده اند. کم اتفاق می افتد که یک دولتی بیاید، بریزد و خودش بخواهد کاری را انجام بدهد. همیشه نشسته اند آنجا توطئه می کنند، آدم تراشی می کنند در خود ملت. اگر توانستند از خود ملت یک بساطی درست می کنند و ملت را از بین می برند، کشورها را از بین می برند. باید ما که یک کشوری هستیم توجه به خدا می خواهیم داشته باشیم، می خواهیم خودمان مستقل باشیم، می خواهیم خودمان همین کار فقیرانه ای که داریم، مال خودمان باشد، ما نمی خواهیم که همه چیزهای بزرگ را داشته باشیم و اسیر باشیم.

ما البته اگر الآن هم تسلیم هر کدام از قدرتها بشویم، هر چه بخواهیم به ما می دهند. الآن هم اگر شما دولتتان، ملتتان تسلیم بشوید به امریکا، سرشار همه چیز به شما می دهند. اما چی؟ همان چیزی را می دهند که به حیواناتشان می دهند، همان چیزی را می دهند که به اسب هایشان می دهند، همان چیزی را می دهند که به نوکرهایشان می دهند. اما اگر ما بایستیم و بگوییم نه، ما نه شرقی هستیم و نه غربی؛ نه این را می خواهیم، نه آن را می خواهیم و با هیچ کس هم دعوا نداریم، هر کس با [ما] مصالحه دارد و حاضر است که ما با استقلال خودمان زندگی کنیم، ما با او هم روابط داریم و هر کس این معنا را ندارد، ما نمی خواهیم روابط داشته باشیم.

بالاخره، اساس یک کشوری با اتحاد مردمش [محکم ] می شود. استقلال یک کشوری اگر بخواهد حفظ بشود، باید مردم احساس کنند که ما استقلال می خواهیم. آزادی یک کشوری باید مردم احساس کنند که ما آزادی می خواهیم، تنفر [داشته باشند] از اینکه ما در تحت رهبری و- نمی دانم- در تحت ذلت کشورهای دیگر باشیم برای شکممان. باید ملت این را احساس کند که ما عروسک خارجی را نمی خواهیم که به  ما عروسک بدهید و ما خودمان را تسلیم کنیم. ما این زرق و برق خارجی که برایمان بیاید، نمی خواهیم. ما می خواهیم مستقل باشیم؛ خودمان درست کنیم. اگر این را ملت احساس کرد، هیچ وقت این آزادی و این استقلال را از دست نمی تواند بدهد، هیچ وقت بر آن طمع نمی کنند. همه طمعها [برای ] این است که توجه کنند، این را با او دعوا بدهند؛ این قاضی را با آن قاضی، این حاکم را با آن حاکم، آن استاندار را با آن استاندار، مردم را با آنها، امام جمعه ها را با مردم، مردم را با امام جمعه ها، از این حرفها. اگر این مسائل پیش بیاید، بترسید که به زودی- خدای نخواسته- عنایات خدا از ما سلب بشود و ما برگردیم به همان حال فضاحتی که آن وقت بود، به حالی که جوانهای ما را می بردند تا بکلی تباه کنند، می بردند تا تمام حیثیت انسانی را از آنها بگیرند. و اگر ان شاء اللَّه، همین طوری که شما بیدار هستید، همین طوری که توجه به مسائل دارید، همین طوری که توجه به امور الهی دارید، همین طوری که توجه دارید که دشمنهایتان کی هستند، توجه دارید که دوستهایتان کی هستند، اگر این طور پیش بروید، بدون اینکه جنگی باشد و بدون اینکه نزاعی باشد، کسی بر شما [غلبه ] نمی کند.

این هم که می بینید یک گوشه کشور ما- فرض کنید- جنگ واقع شد و دو سال هم هست و آن همه هم به ما و خودشان ضرر زده اند، برای این [است ] که یک دیوانه ای پیدا کرده اند، یک نفر آدم که نفهمید چه می کند. الآن هم آن طوری که در روزنامه ها بوده- من نمی دانم صحت و سقمش را- الآن هم می گویند که این آدم به واسطه اینکه شکست خورده و باید فرار کند، بنا دارد که مخازن خودشان را از بین ببرد و از این آدم بعید ندانید شما. اما اشخاص متفکر، اشخاص متوجه- فرض کنید- که همین دولتهای ابرقدرتی که ملتفت مسائل هستند، آنها هیچ وقت خودشان نمی آیند در میدان. آنها همیشه این حیوانات را وامی دارند که بریزند به جان هم اینها و از بین ببرند اینها را. و ما باید ایستادگی کنیم و این توجه را داشته باشیم که شما خیال نکنید که جنگ است و ما سختی جنگ داریم.

آقا، شما هر کدامتان ادراک کرده باشید، این جنگی که در دنیا پیدا شد، جنگ ثانی، این جنگ دوم- جنگ اولش را هم من یادم هست، اما این جنگ دومی که بسیاری از شما یادتان هست- این جنگ با اینکه به ما هیچ ارتباط نداشت، ما داخل جنگ نبودیم، ما هیچی، کنار بودیم، در عین حال به واسطه همین جنگ، ایران قحطی شد؛ در ایران نان پیدا نمی شد، یک چیزی بود سیاه، مثل این عبای من سیاه بود، یک چیز این طور قلمبه ای بود، می دادند مردم. یک دانه نان سنگکی شما در تهران پیدا نمی کردید. در قم که ما بودیم، تمام دکانها بسته شده بود و هیچ پیدا نمی شد. امروز بحمد اللَّه، نعمت فراوان است. می گویید گرانی است، شما یک توجهی به سایر جاها بکنید. کجا گرانی نیست؟ قبول دارم که باید گرانی را جلویش را بگیرند. قبول دارم که باید زحمت بکشند. اما یک دولتی است که با تمام کوشش دارد زحمت می کشد و خدمت می کند. حالا یک دسته فاسق غرغر می کنند؛ برای اینکه حکومت دست آنها نیفتاده است و دست یک آدمهای صحیحی افتاده است. خوب، آنها حسابشان علی حده است. ملت ما که حسابش این نیست. ملت ما حسابش این است که ببینید که این دولت کارش موازین اسلامی دارد، می بیند دارد. البته اگر یک اعوجاجی هم پیدا بشود، مجلس رفع می کند. اگر اعوجاجی در مجلس هم پیدا بشود، شورای نگهبان دیگر اغماض نخواهد کرد.

بنا بر این، مشکلات جنگ که در دنیا اگر یک جایی واقع بشود، مردم، هم را می خورند. در ایران، با این مشکلات جنگ، ارز شما بالا رفته است؛ ارزی که در اول جنگ کم بوده است، حالا بهتر از آن وقت شده است؛ ارزی که در بین جنگ یک وقت پایین آمد، الآن بالا رفته است. و این دیگر چی است؟ برای این است که دولت ما یک دولت دانشمندی است و خدمت دارد می کند. سایر ارگانها هم همه خدمت دارند می کنند. البته در هر جا دو نفر آدم هم که پیش قاضی می روند، یکیشان ناراضی درمی آید و این حکم به عدل هم ناراضی درست می کند. اما این را نباید پای حساب آورد. ما باید توجه کنیم به اینکه گرفتاری در حال جنگ و انقلاب [است ] خود انقلاب در هر جا واقع شده است، در بعضی جاها، بیشتر از چند میلیون آدم کشته شده در انقلابشان. اینجا انقلاب شده است. انقلاب هم البته ما ضایعات داشتیم، اما نه ضایعات انقلاب، کم بود ضایعات در اینجا. الآن هم بحمد اللَّه، همه جا امن و امان است. یک جنگ بین یک دیوانه و عاقل هم در سرحدات هست. این هم که بیرونش کردند تمام شد و تمام می شود، ان شاء اللَّه. باید هر کس که غر به گوشش می خوانند، جوابش را بدهد که آقا کجا کجا گرانی نیست؟ خوب، البته، یک مملکت این طوری است. اگر شما پیدا کرده ای یک جایی که نعمت این طوری که الآن هست در ایران! البته یک چیزهایی که اساسی نیست، فرض کنید سیگار کم است. حالا هم که سیگار زیاد شده- فرض کنید- یک چیزهای تجملی نیست. شما تجملی را می خواهید چه کنید؟ تجملی همانها بود که آنها وارد می کردند و شما را اسیر می کردند، ارز شما را از بین می بردند. اما آنهایی که اساس زندگی است نان است و- نمی دانم- گوشت است و اینها هست. حالا گران است- من هم قبول دارم گران است- اما نباید ما وقتی که یک جنسی گران شد، در حالی که خوب بود اصلش به حسب قاعده دنیا، قحطی باشد؛ پیدا نشود- اصلًا گوشت، من خودم با این چشمهایم دیدم که یک اسبی که مرده بود، یک عده ریختند سرش و گوشتش را بردند. من خودم این را دیدم- امروز گوشت هست، منتها گران است. من هم قبول دارم، اما در صدد هستند که درست کنند. و من به شما نوید می دهم که ان شاء اللَّه، کشور شما کشور صحیح خوب بشود، به شرط اینکه متعهد به اسلام باشید و متوجه باشید به اینکه خدای تبارک و تعالی عنایت به ما کرد. و ما حفظش باید بکنیم؛ ناشکری نکنید. من می ترسم- خدای نخواسته- از اینکه اگر ناسپاسی خدای تبارک و تعالی از ما دید، با اینکه این همه نعمت به ما عنایت کرده است، اگر ناسپاسی ببیند- خدای نخواسته- عنایتش را کم بکند و ما تباه بشویم. شکر نعمت خدا بکنید. توجه به خدا داشته باشید. ان شاء اللَّه، همه موفق خواهید شد و همه پیشبرد خواهید کرد و مملکت شما یک مملکت نمونه خواهد شد. و همه تان سلامت و سعادت داشته باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 17، ص: 117-128

 

. انتهای پیام /*