کد مطلب: 3526 | تاریخ مطلب: 09/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 9 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  9 دی ماه

پیام [به جامعه مصدومین و معلولین (قدردانی از آنها)]9 دی 58

سخنرانی [در جمع دانشجویان تکنیکوم تهران (ملاکهای ریاست جمهوری)]9 دی 58

سخنرانی [در جمع پرسنل نیروی هوایی (شرایط خدمت به اسلام در مقطع کنونی)]9 دی 58

حکم [انتصاب آقای سید جعفر کریمی به ریاست محکمه قضات ]9دی 61

تأییدیه [حساب جاری شماره 500 بانک صادرات ]9 دی 61

حکم [به آقای خامنه ای (بررسی مجدد لایحه تعزیرات  توسط شورای نگهبان)]9 دی 62

 

پیام [به جامعه مصدومین و معلولین (قدردانی از آنها)]

زمان: 9 دی 1358/ 10 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: قدردانی از معلولان و جانبازان

مناسبت: هفته مصدومین و معلولین

مخاطب: ملت ایران و جامعه معلولین و مصدومین

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

سلام بر عزیزان ما که در راه عزت اسلام و عظمت کشور اسلامی بپاخاستید و در راه دفاع از میهن، معلول و مجروح شُدید؛ و برای خودتان مایه افتخار و برای ملت بزرگتان، هم مایه تأسف و تأثر و هم سربلندی شُدید. درود بر شما معلولان و مصدومان که اعضا و سلامت خود را در راه اعتلای قرآن کریم از دست دادید. ملت شریف و اسلام بزرگ هیچ گاه شما عزیزان را از یاد نمی برد. ننگ بر رژیم خائن پهلوی و جنایتکاران بین المللی که با دست جنایتکار خود، ملت ما را به سوگ عزیزان خود نشاندند؛ و برای خود نفرین ابدی به جا گذاشتند. ای کاش اعضای سازمان ملل و شورای امنیت حاضر بودند و شما معلولین عزیز را می دیدند و آثار جرم دولت امریکا و دست نشاندگان آن را می دیدند، سپس حکم صادر می کردند. کاش کاخ نشینان، حال دردمندان ما را مشاهده می کردند تا به جنایات دولت جبار امریکا دامن نزنند، و برای سازمانهای بین المللی و شورای امنیت ننگ و نفرین به بار نیاورند. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول که شجاعانه در راه حق و پیروزی، قیام و فداکاری کردند و ملت را در جهان سرفراز کردند. این جانب تقدیر و تشکر و دعای خالصانه ام را به شما عزیزان اهدا می کنم؛ و از خداوند متعال سلامت و سعادت و بهبودی شما فرزندان اسلام را خواهانم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 483

 

سخنرانی [در جمع دانشجویان تکنیکوم تهران (ملاکهای ریاست جمهوری)]

زمان: 9 دی 1358/ 10 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: ملاکهای ریاست جمهوری

حضار: دانشجویان تکنیکوم تهران و خانواده های شهدای سردشت

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

انتخابات ریاست جمهوری و ویژگیهای رئیس جمهور

سلام بر شما جوانان که در این موقع حساس برای این مطلب مهم آمدید و می خواهید راه را بدانید. مراحلی که طی شد، بحمد اللَّه خوب طی شد. با گرفتاریهای زیادی که برای شما جوانها، برای ملت ما پیش آمد، لکن بحمد اللَّه تا کنون با پیروزی جلو رفتید و امید است که با اتکال به خدای تبارک و تعالی و با وحدت کلمه مراحل بعد را هم که بسیار حساس است با پیروزی جلو بروید. شیاطین در صددند که نگذارند شما راه خودتان را ادامه دهید، از اول هم نمی گذاشتند. بنای این را داشتند که جلو پای شما مانع ایجاد کنند، با طرق مختلفه و با توطئه های زیاد و حساب شده. الآن هم دست برنداشته اند و در این مراحل بعد هم دست برنمی دارند.

و شما جوانها و همه قشرهای ملت باید با بیداری به پیش بروید. وقتی بناست که سرنوشت یک ملتی به دست خودش باشد که بحمد اللَّه به اینجا رسیدید و امروز کسی به شما تحمیل نمی کند چیزی را و شما آزادید در اینکه سرنوشت خودتان را تعیین کنید، در این مرحله هم من امیدوارم که با روشن بینی، با تفکر، با مآل اندیشی این مراحل را طی کنید.

و من امیدوارم که اشخاصی که کاندیدا شدند برای ریاست جمهوری شما توجه کنید و کسی که از همه متعهدتر به اسلام، سوابقْ سوابقِ خوب، پیوسته به هیچ طرفی نه شرقی باشد، نه غربی باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پیرو احکام اسلام  باشد، ملی باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژیم سابق هیچگاه وارد نشده باشد و با اجانب پیوند نداشته باشد، از خودتان باشد و برای خودتان. اختیار دست شماست.

من بنا ندارم که کسی را تعیین کنم. ما همین اوصاف رئیس جمهور را و اوصاف وکلایی که بعد می خواهید ان شاء اللَّه تعیین کنید باید بگوییم و شما خودتان انتخاب کنید و از تفرقه و تفرق پرهیز کنید. اشخاص را هم ملاحظه سوابقشان را بکنید که قبل از انقلاب چه بوده اند، در حال انقلاب چه بوده اند، و بعد از پیروزی نسبی چه کردند و چه بودند. و پس از اینکه همه اوصافش را به دست آوردید و او را شخصی دانستید که لیاقت دارد برای یک همچو مسندی و می تواند این مملکت را به طوری که خدا می خواهد اداره کند تا آن حدودی که در اختیار اوست، و شخصی است که تعهد به اسلام دارد، اعتقاد به قوانین اسلام دارد، در مقابل قانون اساسی خاضع است و اصل صد و دهم ظاهراً که راجع به ولایت فقیه است، معتقد است و وفادار است نسبت به آن، یک همچو شخصی را شماها خودتان انتخاب کنید و گروههای مردم را هم وادار کنید که یک همچو شخصی را انتخاب کنند و از تفرقه بپرهیزند. ممکن است که اگر شماها یا سستی کنید برای یک همچو امر مهمی و طوری باشد که به نظر بیاید که بی تفاوتید- اگر شد؛ بروید رأی بدهید، اگر نشد نروید- و یا گروههای شما با هم اختلاف پیدا بکنند، ممکن است اشخاصی که لایق این مقام نباشند به این مقام برسند. این امری است که بسته به نظر خودتان و باید با تمام قوا جدیت کنید که سرنوشت اسلام و مسلمین را به دست کسی که لایق برای این مقام نباشد، ندهید. و من امیدوارم که با اتکال به خدا این مطلوب هم حاصل بشود. و از خدای تبارک و تعالی سلامت و توفیق و رفاه ملت را خواستارم. و از قراری که تذکر دادند خانواده های شهدای سردشت در اینجا هستند. من به آنها تسلیت عرض می کنم.

من در غم ملت شریک هستم. خداوند شهدای شما را رحمت کند و شما را برکت و خیر و صبر عنایت کند و ملت ما را و اسلام را عظمت.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 11، ص: 484-485

 

سخنرانی [در جمع پرسنل نیروی هوایی (شرایط خدمت به اسلام در مقطع کنونی)]

زمان: 9 دی 1358/ 10 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: شرایط خدمت به اسلام در مقطع کنونی

حضار: پرسنل نیروی هوایی پایگاه «حر»- پرسنل هواپیمایی ژاندارمری

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

وظیفه ملت در رویارویی با توطئه ها

من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت ملت شریف ایران و قوای انتظامی؛ نیروهایی که برای خدمت به اسلام آماده هستند، طلب می کنم و امیدوارم که ما همه، همه ما پاسدار اسلام باشیم. شما برادرها بدانید این را که در پناه اسلام، در پناه قرآن کریم اگر چنانچه ما باشیم، و زیر پرچم توحید به همه قوای شیطانی پیروزی خواهیم پیدا کرد. لکن مهم این است که ما چطور در زیر پرچم اسلام باشیم. چه کار بکنیم تا زیر پرچم اسلام باشیم. یعنی اسلام ما را قبول بکند در یک همچو موقعی که اسلام گرفتاری دارد در ایران آنهایی که از اینجا منافع را می بردند، ذخایر شما را می بردند، آنها طمع نبریدند از اینجا و باز در صددند که اعاده کنند جرایم خودشان را. ما چه بکنیم که اسلام ما را قبول کند، و ما خدمتگزار اسلام باشیم. آیا قوای انتظامیه ما، چه ژاندارمری، چه ارتش، چه سایر قوا، پاسدارهای اسلامی و چه شهربانی که به منزله ستون فقرات یک ملت است، در این موقع گرفتاری باید چه بکنند چه بکنند که در مقابل این قدرتهای بزرگ شیطانی بتوانند مقاومت کنند. و ملت ما چه بکند که در مقابل این سیل توطئه های خارجی- داخلی بتواند آسیب ناپذیر باشد. هر جمعیتی هر چه زیاد باشند، هر مقدار جمعیتشان زیاد باشد اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته، دسته باشند، اینها آسیب پذیرند، از باطن خودشان هم آسیب می بینند. اگر در یک مملکت مثلًا، 35 میلیونی که حالا ما در آن زندگی می کنیم، یک جمعیتهایی باشند متفرق، احزاب مختلفه، جمعیتهای مختلفه باشند و انسجام با هم  نداشته باشند که یک نیروی واحد بشوند، آسیب پذیرند. شما فرض کنید اگر یک نیروی نظامی باشد، چه ارتش، چه ژاندارمری، چه شهربانی، چه پاسدارها و فرض کنید، که این نیرو و قدرت نظامی اش زیاد است، عدد آن هم زیاد است، پنج میلیون فرض کنید نظامی داریم، اگر این پنج میلیون نظامی انسجام نداشته باشند، یا گروه گروه بشوند یا فرد، فرد، صد میلیون، یکی از او کاری نمی آید. مثل این قطرات منفصله از هم است که فرض کنید از باران باشد. صدها میلیون قطره از آن کاری نمی آید. آن وقت از آن کار می آید که این قطرات با هم منسجم بشوند و یک رودخانه راه بیندازند. وقتی اینها با هم شدند، منسجم شدند و به یک وجهه هجوم بردند، این شهرها را خراب می توانند بکنند، دیوارها را از بن بکنند. اما مادامی که یکی یکی هستند کار از آنها نمی آید.

افراد انسان مثل قطرات باران می ماند که اگر مادامی که یکی یکی هستند، هر که برای خودش یک فکری می کند. هر کسی برای خودش یک راهی دارد. هر چه زیادتر باشند، فسادش زیادتر می شود. عوض اینکه وقتی عدد زیاد شد، کار انجام بدهد، وقتی این طور شد، کارها معطل می ماند. حالا بنا شد که این قطره ها به هم اتصال پیدا کند، اگر بنا شد که قطراتی با هم متصل شدند لکن یک قطرات دیگری هم علی  حده متصل شدند، یک قطرات دیگر هم علی  حده متصل شدند و اینها هر کدام یک راهی گرفتند، باز هم کاری از آنها نمی آید. و اگر اینها مثلًا فرض کنید که این قوای نظامی، انتظامی اگر چنانچه یک میلیون جمعیت باشد، لکن دستجات مختلفی با روشهای مختلفی که هر کدام برای دیگری کارشکنی کند، این از باطن می پوسد. به جای اینکه یک قوه ای باشد که در مقابل دشمن بایستد، یک قوای مختلفه ای است که خودشان به هم می ریزند. اگر در باطن یک ارتشی، پوسیدگی پیدا شد خودش وامی رود. دیگر محتاج به این نیست که یک قدرتی بیاید او را بخواهد از بین ببرد. این خودش از بین می رود. خودش از باطن مثل یک خربزه کرم زده، از باطن فاسد می شود. ملت هم همین طور است. اگر چنانچه 35 میلیون  جمعیت، 35 میلیون یک نفری باشد، یا 35 میلیون جمعیت 35 دسته بشوند هر کدام فرض کنید یک میلیون. این 35 دسته ای که هر کدام یک میلیونند، وقتی در داخل یک مملکتی با آرای مختلف، با نظرهای مختلف، کارهای مختلف باشند، اینها آسیب می بینند.

محتاج نیست که از خارج به ما حمله کنند. خودمان در داخل خودمان را می خوریم، تمام می کنیم.

الآن آنهایی که دیدند که 35 میلیون با هم منسجم شده بودند و این قدرت بزرگ را از بین بردند و قدرتهای خارجی که قدرت عالَم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پیش برد، آنها هم مطالعه دارند، می بینند که این خیلی هم مطالعه نمی خواهد، مطلب واضحی است که 35 میلیون جمعیت با هم شدند. وقتی 35 میلیون جمعیت یک ملت با هم شدند، این آسیب نمی بیند. وقتی هم هجوم کند پیش می برد. اینها دیدند که این انسجام ما را پیش برد. به پیشبردی ما کمک کرد و ما را پیش برد و پیروز کرد. این انسجام را می خواهند به هم بزنند. در همه جا اینها اشخاصی دارند، که دنبال همین معنا هستند.

همه جا؛ در دانشگاه دارند، بازار هم دارند، خیابانها هم دارند، از آنجاها بیشتر در ارتش دارند، در ژاندارمری، در شهربانی، در پاسداران، اینها، همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان این است که ما را از باطن بپوسانند. مقصد این است که بگذارید، خودشان، خودشان را بخورند. محتاج نیست به اینکه یک حمله ای از خارج بشود. زحمتی به خودشان بدهند که از خارج حمله بشود. بگذار خودشان، خودشان را بخورند. هر جا یک بساطی درست کردند که انسجام را از دست بگیرند. جایی که باید نظم برقرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نیست، می روند نظمش را از بین برمی دارند. وسوسه می کنند.

این جوانها یک عقده هایی از سابق دارند. این عقده هایی که از سابق دارند اینها روی  آن عقده ها انگشت می گذارند و وسوسه می کنند. این عقده ها را دَم به آن می دهند. این عقده ها را باد به آن می زنند و از آن راه نظم را به هم می زنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم می خورد. یک دسته می آیند در ارتش، این کار را می کنند، وامی دارند که نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چیست؟ این است که پایین از بالا اطاعت نکنند. این طبقه پایین و سرباز از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نکند. اطاعت که نکردند نظم از بین می رود. نظم که از بین رفت، انسجام نیست دیگر. انسجام وقتی نشد خودش پوسیده می شود. دیگر احتیاج نداریم که از خارج یکی بیاید. پوسیده، خودش پوسیده است. یک صدا یک جایی در آید، خود این می پوسد، تمام می شود. در ژاندارمری هم همین بساط را درست می کنند. در شهربانی هم همین بساط را درست می کنند. تو پاسدارها هم همین بساط را درست می کنند. یکوقت چشم باز می کنید می بینید که قوای انتظامی از آن حالی که باید همه هماهنگ باشند و منسجم باشند، از آن حال بیرون رفته است. خود ارتش خودش دارد خودش را می خورد.

ژاندارمری هم همین طور و سایر قوا هم همین طور. اینها یک نقشه است آقا. اینها شما می بینید که یکوقتی این حرفها اصلًا نبود که یک، فرض کنید، درجه داری از یک افسر اطاعت نکند یا سرباز از بالا دستها. یکوقت این حرفها نبود. حالا پیدا شد. حالایی که شما زدید آن قوای چپاولگر را و از مملکتتان بیرون کردید و می خواهید یک مملکتی باشد مال خودتان. نظمش را خودتان بدهید. منافعش هم مال خود ملت باشد. حالا افتادند توی همه این دستگاهها و دارند خودشان را توی خودشان منحل می کنند. اگر یک قوای انتظامی که هر دسته ای یک مطلبی بخواهند بگویند، هر دسته ای یک مطلبی مقابل دسته دیگر، مخالف دسته دیگر، این دیگر محتاج به این نیست که یک کسی یک تفنگی طرف آنها بکشد، این خودش، خودش را می خورد. آنها نشستند سیگارشان را می کشند و شما تو سر هم می زنید تا خودتان را از بین ببرید. وقتی بنا شد که پایین از بالا اطاعت  نکند معنای آن این است که نظمی تو کار نیست. وقتی بنا شد که متفرقات باشید، هر کسی یک رأیی برای خودش داشته باشد- زائد معنای آن این است که، نظم تو کار نیست.

انسجام تو کار نیست. انسجام تو کار نباشد تمام می شود. خودش تمام می شود. این سرایت می کند به خارج و در بین ملت هم همین مسائل هست.

احزاب مختلفه بعد از این انقلاب، از قراری که می گویند، حدود دویست گروه پیدا شده. دویست گروه معنایش این است که یک جمعیتی که باید منسجم بشوند دویست گروه شدند که از هم جدا بکنند همه را. در تهران اگر بنا باشد دویست تا حزب و گروه و امثال اینها باشد و [دائماً] اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هم اظهار وجود کرد، این معنایش این است که 35 میلیون جمعیت می خواهد از هم منفصل بشود. جدا جدا بشود یعنی آن انسجامی که باعث پیروزی شما شد، آن کارشناسهایی که ملتها را شناختند و راه ملتها را مطالعه کردند، راه شکست آنها را مطالعه کردند و طرح دادند برای آن، بهتر از این چه بکنند، بدون اینکه محتاج باشد که یک قدرتی و قوایی بیاید، خودشان را به جان هم می اندازند. احزاب را دستشان قلم بدهند. این او را چیز بکند؛ تهمت به او بزند. او تهمت به او بزند او، او را تضعیف کند. من گمان می کنم که از اول که احزاب پیدا شده است در امثال ایران، این یک طرحی بوده است از خارج. آنها احزاب دارند، آن مملکتهای دیگر، لکن احزابی که آنها دارند فرمش یک جور دیگر است.

این طور نیست که یک کاری بکنند که برای کشورشان مضر باشد. لکن وقتی صادر شد به این مملکتها برای اینکه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابی درست می شوند که به حال کشورشان مضر است. آنها یک چیزی درست می کنند که اینها خیال می کنند باید ما احزاب داشته باشیم. عمق این مطلب که احزاب آنجا، وضعشان چه جور است و احزاب اینجا باید چه جور باشد، این را درست ادراک نکردند. احزاب درست کردند، لکن هر حزبی برای دیگری کارشکنی می کند، آن حزب هم برای آن.

یک مملکتی که محتاج به این بود که همه احزاب آن مجتمع باشند برای پیشرفت مملکت، همه احزاب درست شد، و همه با هم مخالف. مع الأسف در این ممالک ما که تعلیماتش باید تعلیمات الهی باشد، باید ببینند چه گفتند تا ما اطاعت بکنیم. خلاف تعلیمات اسلامی مجتمعات مختلف درست می کنند. قرآن می فرماید که: إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ و غیر از برادری پیش مؤمنین چیزی نیست. منحصر برادرند نه غیر برادر. هیچی نیستند الّا برادری. این هیچ نیست الّا برادری. برای این است که اگر ما هیچ جهتی را ملاحظه نکنیم الّا برادری خودمان را، انسجام پیدا می کنیم. همه مؤمنین را قرآن می خواهد که با هم برادر باشند و غیر از این هم نباشد در کار. اگر همه مؤمنین در قطرهای اسلامی، در تمام کشورهای اسلامی همین یک دستور خدا را که خدا عقد اخوت بینشان انداخته است، همین یک دستور را عمل بکنند، قابل آسیب دیگر نیست. اگر یک میلیارد جمعیت مسلمان، یک میلیارد جمعیت مسلمان که مع الأسف یک میلیارد جمعیتی هستند که تحت سلطه غیر هستند، یک میلیارد جمعیت تحت سلطه دویست و پنجاه میلیون، اگر این یک میلیارد جمعیت به این حکم خدا سر نهاده باشند، اطاعت کرده بودند همین یک حکم را که  إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ برادرند اینها، اگر این برادری در همه جا بود، اگر، این برادری در تمام قشرهای ملتها بود، این گرفتاریها برای ما پیدا نمی شد. برادری این نیست که من یک کاری بکنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم یک کاری، این خلاف برادری است. حضرت امیر هم برادر بود با همه. مسلمان بود، مؤمن بود، برادر بود، رأس مؤمنین بود و برادر بود. عقیل هم برادر حضرت امیر بود. عقیل حق داشت بگوید که من و تو برادریم [و] من از تو اطاعت نمی کنم؟ این خلاف برادری بود. برای اینکه برادرند در اینکه آن معنایی که اسلام می خواهد با هم پیش ببرند. این برادری است. برادری را برای این درست کردند که منسجم بشوند به هم، و با هم یک ندا پیش بروند.

اگر در یک نظامی- فرض کنید- در ژاندارمری یک دسته بایستند بگویند که ما به تو اطاعت نداریم، ما از تو اطاعت نمی کنیم، این، این طور نیست که بتوانند یک همچو نظامی برای آن مقصدی که خدای تبارک و تعالی فرموده است شماها برادر هستید، بتوانند برادری کنند. برادری در این مقصد این است که پشت به پشت هم بدهند و همه پشتیبان هم باشند برای پیشبرد مقصد. پشتیبان هم بودن این است که این نظم را ملاحظه بکنند.

این درجاتی که ارتش دارد و روی آن نظم پیدا کرده، درجاتی که ژاندارمری دارد و روی آن نظامی است و هکذا سایرین و هکذا همه مردم، باید اینها برادر باشند. یعنی محبت برادری به هم داشته باشند. و همه پشتیبان هم باشند برای آن مقصد. برای اینکه پیش ببرند، برای اینکه نجات بدهند ملت خودشان را. این برادری اقتضا می کند که چون روی این مقصد است که باید پیش ببرند، اقتضا می کند که این برادر کوچک از آن برادر بزرگ اطاعت کند در این مقصد، آن برادر بزرگ هم به این برادر کوچک محبت کند برای این مقصد. آن رئیس باید برادر اینها باشد در پیشبرد مقصد، و فرمان بدهد؛ فرمانی که برادر بزرگ به برادر کوچک می دهد که همه آن رحمت است. این پایین دست، رده پایین به حسب نظام، اطاعت باید بکند از آن، و الّا برادری نکرده است.

همه هم مقصد واحد است. همه مقصد واحد جامعه اگر بنا شد این طور باشد این جامعه توحیدی می شود؛ یعنی، توحید در مقصد. اگر ما یک جامعه توحیدی پیدا بکنیم، یعنی این طور باشد که هر کدام در محل خود، کار خودشان را انجام بدهند برای آن مقصد.

شمایی که در ژاندارمری هستید کار ژاندارمری را به همان نظم که در آنجا مقرر است انجام بدهید برای مقصد واحد و آن حفظ کشورتان. آنها هم که در ارتش هستند آنها هم نظم خودشان را حفظ بکنند برای همان مقصد. ماها هم که طلبه هستیم نظم خودمان را حفظ کنیم برای آن مقصد. آنها هم که اداری هستند، و آنها هم که در رأس کار هستند، و آنها هم در پایین هستند و بالا، همه حفظ بکنند همه جهات را برای یک مقصد. همه مقصدشان این باشد. انسجام پیدا بکنند. یعنی روی مقصد و الّا. انسجام که معنای آن این نیست که ما دو تا به هم بچسبیم. معنای آن این است که ما همه با هم یک مقصد داریم و روی آن مقصد راه برویم. اگر این طور شد، جامعه توحیدی است و اگر، بنا شد که نظم را از دست بدهیم، جامعه از توحیدیت بیرون می رود. اگر شما از بالا اطاعت نکنید، بالا به شما تعدی بکند، من از بالاترم اطاعت نکنم، بالاتر به من تعدی بکند، این انسجام از بین می رود. این جامعه توحیدی از بین می رود. جامعه توحیدی این است که همه کار خودشان را انجام بدهند روی نظام و همه هم مقصدشان یکی باشد. این جامعه توحیدی است.

اینهایی که می آیند در داخل ارتش، در داخل ژاندارمری، در داخل پاسبانها، در داخل شهربانی، توی جمعیتها، توی دانشگاهها، همه جا این شیاطین هستند، همه جا، اینهایی که می آیند با اسم اینکه جامعه توحیدی، می خواهند توحید را از بین ببرند. اینها نقشه دارند برای اینکه همه را بپوسانند. این جامعه را بپوسانند. مقصد دارند اینها. ما باید آگاه باشیم از این معنا. جوانهای ما را باید آگاه بکنند. شماها باید آگاه باشید. جوانها را آگاه بکنید که مقصد این است.

آقایانی که روابط دارند، با شما هستند، آنجا باید آشنا کنند جوانها را به اینکه جامعه توحیدی معنای آن این نیست که هرج و مرج باشد. جامعه توحیدی معنای آن این است که همچو با هم پیوست باشند که آسیب دیگر نبینند، که یکی بشوند کأنّه یک موجود. نه این است که جامعه توحیدی معنای آن این است که بالا و پایین تو کار نباشد. مگر امکان دارد یک همچو چیزی. مگر انسجام حاصل می شود اگر چنانچه پایین و بالایی نباشد و همه خودسر باشند. پایین و بالا نبودن معنای خودسری است. نظم نبودن معنای خودسری است. خودسری منافی با جامعه توحیدی است. اطاعت نکردن مخالف با جامعه توحیدی است. آنهایی که به خورد جوانها می دهند، جوانهای ما می دهند که جامعه توحیدی می خواهیم، پس نه افسری و نه درجه داری و نه چیزی، همه ما سرباز باشیم، کی از کی اطاعت کند. چه وقت می توانید وحدت پیدا کنید. هر کدام اینها مثل آن، انسجام از کجا پیدا بشود. وقتی نظم نباشد، وقتی هر کسی برای خودش علی  حده باشد و سرخود باشد، انسجام پیدا نمی شود. شما صد میلیون قاطر چموش را می توانید وادار کنید به یک کار؟ صد میلیون کار؟ یک کار انجام می توانند بدهند؟ همه تو سر هم می زنند صد میلیون جمعیت اگر چنانچه نظم در کارشان نباشد.

حضرت امیر در دستوری که می دهد می گوید امورتان را نظم بدهید. نظم همین است. نظام همین است. همه جامعه باید نظم داشته باشند. انحصار به ژاندارمری و انحصار به ارتش و اینها نیست. همه جامعه نظم لازم دارد. اگر نظم از کار برداشته بشود جامعه از بین می رود. حفظ نظام، یکی از واجبات شرعیه و عقلیه است که نظام باید محفوظ باشد. آنهایی که می گویند نظام به این معنا نمی خواهیم و همه مان یکجور و همه مان بدون اینکه یک ضابطه ای در کار باشد عمل بکنیم، خلاف قرآن دارند عمل می کنند. خلاف اسلام دارند عمل می کنند. خلاف مصالح مملکتشان دارند عمل می کنند. آنها در خارج نشسته اند و می خندند به ما که اینها را ما بازی دادیم. خودشان را به جان هم انداختیم. آنها در خارج نشسته اند و به ما می خندند که ما احزاب را وادار کردیم که به جان هم بیفتند. هر کس برای دیگری حرف می زند.

شما روزنامه ها را که می خوانید می بینید که در روزنامه ها زیاد این به چشمتان می خورد که این به آن بد می گوید، آن به این. حالا که قلم آزاد شد باید این طور باشد که  هر کس به دیگری هر چه دلش بخواهد بد بگوید و هر کس به دیگری یا کاری بکنند که این مملکت از نظم بیرون برود، از نظام بیرون برود. این معنای آزادی است؟ آن آزادی که در ممالک که ما را می خواهند بخورند هست، این طوری است؟ اگر این طور بود، انسجام پیدا نمی کردند. این ترقیات را پیدا نمی کردند. آنها با اسم آزادی که در این مغز این جوانها می اندازند، با اسم آزادی می خواهند شما را تحت حمایت خودشان قرار بدهند و آزادی را از شما سلب بکنند. آنها می فهمند دارند چه می کنند. با اسم اینکه انقلاب کردید و آزادید دیگر، آزادید دیگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگوید، او قلم بردارد و به ضد تو بگوید، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها می دانند دارند چه می کنند.

می خواهند آزادی شما را با [شعار] آزادی سلب کنند. آزادی ناسالم در شما ایجاد کنند و آزادی حقیقی را از شما بگیرند و یک روزی همه ما باز گرفتار یک همچو مسائلی بشویم یا بدتر از آن.

باید دانشمندها، متفکرین، روحانیین، خطبا، سران لشکر، سران ژاندارمری مردم را آگاه کنند. جوانها را آگاه کنند که دارید گول می خورید. دارید به یک راهی می روید که راه دشمنتان است. گولتان زدند. و من امیدوارم که خداوند ماها را بیدار کند و به وظایف اسلامی خودمان آشنامان کند. و ان شاء اللَّه من به شما مژده پیروزی می دهم برای اینکه ما برای خدا می خواهیم کار بکنیم ان شاء اللَّه. و کسی که برای خدا کار می کند شکست تویش نیست و لو کشته بشویم شکست نداریم. حضرت سید الشهدا هم کشته شد لکن شکست خورد؟ الآن بیرق او بلند است و یزیدی تو کار نیست. یزیدی [در ایران ] تو کار نیست ان شاء اللَّه.

صحیفه امام، ج 11، ص: 486-495

 

حکم [انتصاب آقای سید جعفر کریمی به ریاست محکمه قضات ]

زمان: 9 دی 1361/ 14 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: انتصاب ریاست محکمه قضات

مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)- موسوی، میر حسین (نخست وزیر)

[محضر مقدس رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی- مد ظله العالی

به عرض عالی می رساند؛ حسب الامر آن حضرت نسبت به تشکیل محکمه قضات و دادستانهای دادگاهها و دادسراهای انقلاب، ستاد پیگیری اجرای فرمان، مبادرت به تشکیل محکمه فوق نموده و درخواست می شود فردی را که مورد اعتماد و وثوق مقام معظم رهبری است جهت ریاست این محکمه منصوب فرمایید.

سید عبد الکریم موسوی اردبیلی- میر حسین موسوی.].

بسمه تعالی

جناب حجت الاسلام آقای آقا سید جعفر کریمی- دامت افاضاته- را برای ریاست محکمه مرقوم، منصوب نمودم. ان شاء اللَّه تعالی ایشان با قاطعیت و دقت و ضوابط شرعی موفق به انجام این خدمت بزرگ برای اسلام و مسلمین باشند و جز رضای خالق متعال به چیز دیگر فکر نکنند.

9 دی 1361/ 14 ربیع الاول 1403

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 199

 

تأییدیه [حساب جاری شماره 500 بانک صادرات ]

زمان: 9 دی 1361/ 14 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: حق برداشت وجوه شرعی سپرده در بانک صادرات

مخاطب: ریاست بانک صادرات شعبه جماران

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ، ریاست محترم بانک صادرات- شعبه جماران

بدین وسیله اعلام می داریم که تمامی وجوهی که به حساب جاری شماره 500 آن شعبه به نام این جانبان سید هاشم رسولی- حسن صانعی- محمد حسن رحیمیان واریز می شود، اعم از وجوه نقدی، چکهای بانکی و تضمین شده، چکهای عادی، سفته ها و حوالجات و غیره همگی از وجوه شرعیه بوده و مربوط است به مرجع معظم تقلید شیعیان، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت آیت اللَّه العظمی امام آقای حاج سید روح اللَّه مصطفوی خمینی- مدّ ظله العالی- و اگر خدای ناکرده برای حضرت ایشان اتفاقی رخ داد پس از ایشان متعلق است به حضرت آیت اللَّه آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری- دامت افاضاته- و شخص امام بر تذکر این نکته تأکید فرمودند که دیناری از این وجوه مربوط به شخص ایشان نیست و به ورثه معظم له به ارث نمی رسد و به همین ترتیب دیناری از وجوه مزبور به شخص ما و یا به ورثه این جانبان تعلق ندارد. خواهشمند است مراتب را به مراجع ذی صلاح و مسئولین سطح بالای بانک صادرات رسانده و در صورتی که این نامه نیازمند به طی مراحل قانونی و اداری است هر چه زودتر در جهت قطعیت یافتن و رسمی شدن آن اقدام شود و در صورت عدم نیاز به طی مراحل قانونی عین این نامه را در بانک صادرات نگهداری نمایند.- چهاردهم ربیع الاول 1403/ نهم دی 1361 هجری شمسی ]

 بسمه تعالی

مراتب مرقوم مورد تأیید این جانب و صحیح است.

14 ربیع الاول 1403

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 200

 

حکم [به آقای خامنه ای (بررسی مجدد لایحه تعزیرات  توسط شورای نگهبان)]

زمان: 9 دی 1362/ 25 ربیع الاول 1404

مکان: تهران، جماران

موضوع: مأموریت بررسی مجدد لایحه تعزیرات

مخاطب: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور)

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم . محضر مبارک رهبر عزیز انقلاب حضرت مستطاب آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مدّ ظله العالی- لایحه تعزیرات که بعنوان «عدم اعلام مخالفت از سوی شورای نگهبان» ممضی محسوب گشته و به قوّه مجریه ابلاغ شده بود اکنون از جهت احتمال مخالفت برخی از مواد آن با شرع مقدس، مورد سؤال است. نظر به اینکه شمول اصل نود و چهارم قانون اساسی نسبت به این لایحه در وضع کنونی کاملًا روشن نیست در صورتی که حضرت مستطاب عالی به شورای نگهبان دستور فرمایید که ظرف یک هفته لایحه مزبور را از جهت احتمال فوق بررسی کرده، نتیجه را برای اقدام لازم ابلاغ کنند، هر گونه شبهه ای در انطباق عملکرد دستگاهها با قانون اساسی منتفی خواهد شد. مستدعی است نظر شریف را ابلاغ فرمایید.

سید علی خامنه ای، رئیس جمهوری اسلامی ایران- 8/ 10/ 62].

بسمه تعالی

جنابعالی به حضرات آقایان اعضای شورای محترم نگهبان ابلاغ نمایید، ظرف یک هفته الی ده روز رسیدگی نموده و به مجلس ابلاغ نمایند.

9/ 10/ 62

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 18، ص: 272

 

. انتهای پیام /*