کد مطلب: 3519 | تاریخ مطلب: 02/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 2 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  2 دی ماه

تلگراف [به احمد حسن  البکر (اعمال خشونت علیه ایرانیان مقیم عراق)]2 دی 50

سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق (احتمال هجرت امام به لبنان)]2 دی 50

مصاحبه [با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل گیری انقلاب ]2 دی 57

پیام [تبریک به مسیحیان جهان (میلاد حضرت عیسی «ع»)]2 دی 57

پیام [به مسیحیان جهان در میلاد حضرت عیسی (توصیه های امام به مسیحیان)]2 دی 58

سخنرانی [در جمع کارکنان در صدا و سیما (خودسازی و سازندگی درونی)]2 دی 58

سخنرانی [در جمع خانواده شهید مفتح (شهادت در مکتب تشیع)]2 دی 58

سخنرانی [در جمع خانواده شهید مفتح (شهادت در مکتب تشیع)]2 دی 58

حکم [به آقای مهدی کروبی جهت رسیدگی به امور سرپرستی فرزندان  شهدا]2 دی 59

سخنرانی [در جمع پرسنل گروه تحقیقات صنعتی و دفاعی (رهاورد انقلاب و جنگ)]2 دی 61

بیانات [در جمع اعضای شورای عالی  قضایی  (لزوم استقلال قوه قضاییه)]2 دی 63

پاسخ استفتاء [دادستان کل کشور (تبدیل دینار به پول رایج کشور در دیه)]2 دی 64

سخنرانی [در جمع فرماندهان و مسئولین دوایر عقیدتی- سیاسی ارتش (وظیفه ارتش)]2 دی 64

تلگراف [به احمد حسن  البکر (اعمال خشونت علیه ایرانیان مقیم عراق)]

زمان: 2 دی 1350/ 4 ذی القعدة 1391

مکان: نجف

موضوع: اعمال خشونت رژیم بعث عراق علیه ایرانیان مقیم آن کشور

مخاطب: احمد حسن البکر (رئیس جمهور عراق)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

السید رئیس الجمهور المحترم

پس از اهدای سلام، لازم است تذکراتی دهم که امید است به صلاح مسلمین و خصوص دولت عراق باشد.

در این عصر که تمام دولتها حتی دول بزرگ کوشش می کنند که جلب انظار ملتها را بنمایند و برای خود و ملت خود وجاهت تحصیل کنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالمیان برسانند، مصلحت نیست دولت عراق دست به کاری زند که در بین ملتهای آزاد جهان خصوصاً مسلمین، انعکاس ناروایی داشته باشد. در عصری که دولتها به انواع تبلیغات می خواهند بر متحدین و متفقین خود بیفزایند و ملتها را به بلوک خود متصل کنند، صلاح نیست دولت عراق ملتهای بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبلیغ بر ضد خود شود. ملت ایران، خود را از ملت عراق جدا نمی داند، و در مشکلاتی که برای این مملکت اسلامی پیش آمده در رأس مدافعین و مجاهدین بوده است. از مجاهدات علمای اعلام ایران که در رأس آنها مرحوم آیت اللَّه آقا سید محمد کاظم یزدی  و مرحوم آیت اللَّه آقا میرزا محمد تقی شیرازی- قدس سرّهما بوده اند، مدت زیادی نمی گذرد. مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند. با قطع نظر از جهات سیاسی، از نظر اقتصاد نیز اخراج یک امت بزرگ و سرمایه های آنها که موجب رشد اقتصادی است، بر خلاف صلاح است. دولتهایی که دارای سرمایه های هنگفت هستند، خود را از جلب سرمایه های خارجی و جلب سیاح، بی نیاز نمی دانند و اعتماد به سرمایه های خود نمی کنند، مصلحت نیست ملتهایی را که در اوقات آزاد در هر سال هزاران نفوس از آنها برای زیارت اعتاب مقدسه در این مملکت وارد می شوند و در اقتصاد آن تأثیر بسزا دارند، از خود براند. به نظر این جانب این عمل با این شدت و خشونت که مأمورین انجام می دهند، در این سرمای مرگبار که زنها و اطفال در معرض هلاک هستند، به حیثیات سیاسیه و به اقتصاد مملکت صدمه می زند. با توجه به این جهات و جهات دیگر انتظار می رود که در این امر تجدید نظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- است، بشود. و السلام.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 2، ص: 403-404

 

سخنرانی [در جمع روحانیون و ایرانیان مقیم عراق (احتمال هجرت امام به لبنان)]

زمان: 2 دی 1350/ 4 ذی القعدة 1391

مکان: نجف، مسجد شیخ انصاری

موضوع: احتمال هجرت امام خمینی به لبنان

مناسبت: اخراج ایرانیان از عراق

حضار: روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ترک عراق

بعد از آنکه مصلحت و نظرخواهی خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقی رسانیدم نه تنها ... و جوابی که ندادند و عکس العمل هم به آن شدت نشان دادند، در این صورت من فکرم منتهی شد به اینکه ما دیگر وجودمان در اینجا لزومی ندارد ... فردا تذکره ها را می فرستیم و تقاضای خروج می کنیم و من در هر جا که باشم علاقه به آقایان، برادران همان جوری است که اینجا باشم. اشخاصی که در اینجا باقی هستند- آقایان افغانی ها ... هندی ها، عراقی ها- هر جا هستند ما همان طور که در اینجا بودیم با آنها رابطه داشتیم، آنجا داریم ... آقایان ایرانی ها هم که ان شاء اللَّه امیدواریم به سلامت به مقصد خودشان برسند و در حوزه های دینی مستقر بشوند ... اگر در قم نتوانستند، در مشهد؛ و حوزه ها را حفظ بکنند و من امیدوارم همان طوری که حضرت رسول- صلوات اللَّه علیه و آله و سلم- یک روزی از مکه خارج شدند ... احتمال نمی داد که اینها برگردند ... خدای تبارک و تعالی قادر است که شما آقایان را که الآن با زور از اینجا خارج می شوید و کمال علاقه ای که به جوار [حضرت امیر] دارید و به حوزه دارید ... و من امیدوارم که ان شاء اللَّه ... خداوند تبارک و تعالی اینجا را حفظ می کند، عده ای اینجا هستند ... معارف اسلام را تألیف کرده است. این حوزه به هم خورده نمی شود، نمی شود که به هم بخورد منتها تبدیل افراد است. فرض کنید که ماها قابل نبودیم که در جوار حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- باشیم، خداوند ان شاء اللَّه انتخاب کند از ... آنها قابلند که در جوار حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- باشند و می توانند که حمایت از اسلام بکنند و از مکتب شیعه بکنند. در هر صورت من گوارا نیست برایم، هر چه فکر کردم گوارا بشود برایم اینجا، در صورتی که دوستان هم دارند می روند، در صورتی که برادران دینی ما را این طور دارند می فرستند، در صورتی که- این طوری که به من گفتند، این طوری که به من گفتند- در مدتها پیش که یهودیها را بنا بود از بغداد بیرون کنند، شش ماه مهلت دادند و یک جلسه ای درست کردند، هیأتی درست کردند که اموال اینها را به طور عادلانه بخرند و به آنها بدهند و بروند و با شما آقایان و با ملت شیعه در اینجا- ایرانی ها- این طور رفتار کردند و من ناگوار است برایم که در یک همچو مملکتی که با ... این طور رفتار می کنند، با مجاورین قبور ائمه- علیهم السلام- این طور عمل می کنند، من دیگر برایم گوارا نیست ماندن اینجا. بنا بر این من فردا تذکره ها را می فرستم و از آنها تقاضا می کنم به اینکه اجازه بدهند ما برویم به لبنان بلکه در آنجا ان شاء اللَّه همان طوری که شهیدیْن- علیهما الرحمه- فائز شدند به شهادت بلکه- ان شاء اللَّه خداوند [گریه شدید حضار به مدت طولانی ] ....

شما آقایان هم در هر جا که باشید البته ... عند اللَّه ... با قوّت قلب در هر جا هستیم و هستید مهیا باشید برای اینکه هر ناگواری که بر شما وارد می شود از ناحیه اشخاصی که هستند- چه در ایران چه در اینجا- تحمل کنید و برای اسلام خدمت کنید و خیال نکنید به اینکه این طور مطالب به ضرر شماست؛ نخیر به نفع شماست؛ هم عند اللَّه تعالی و هم انعکاسش در عالم که با ما در ایران آن جور رفتار می کنند، در عراق آن جور رفتار می کنند و وضع یک دسته شیعه در عراق آن طور است و در ایران آن طور است. الآن در وقت سرمای زمستانْ این مردم، این تجار، این کسبه، این بیچاره ها که حالشان از شما بدتر است و من برای آنها بسیار متأسفم، اینها با زن و بچه و با اینها بروند و در سر حد هم گرفتار اشخاصی بشوند که از اینها بدتر بکنند.

در هر صورت قوی باشید، خودتان را قوی کنید. به خدا متوجه بشوید و پشتوانه شما خدای تبارک و تعالی است [گریه شدید حضار] ... شما خدا دارید و خدای تبارک و تعالی به شما کمک خواهد کرد و حوزه ها هم ان شاء اللَّه محفوظ خواهند ماند.

آن روزی که مرحوم آقای حاج شیخ عبد الکریم- رضوان اللَّه علیه- فوت شد در ... [قم ] بیش از صد نفر طلبه می گفتند هست اما طلبه ورشکسته ای که در همه چیز ... و طولی نکشید آنکه [رضا خان ] ظالم بود رفت و حوزه شد یک حوزه پنج هزار نفری و بحمد اللَّه الآن هم به قوّت خودش باقی است و امید است همیشه باشد. ان شاء اللَّه خدای تبارک و تعالی پشتیبان شماست و این حوزه را حفظ می کند و امیدوارم که شماها را برگرداند به محل خودتان و شما با کمال قوّت نفسْ تحمل مشاق  را بکنید برای خدا. خدای تبارک و تعالی به شما اجر خواهد داد و من ان شاء اللَّه فردا مسیر خودم را تعیین می کنم؛ فردا من [تذکره ام را] می دهم اگر موافقت کنند؛ اگر هم موافقت نکردند که ما هستیم ... خداوند پشت و پناه همه شما باشد. البته بر من مشکل است که شما آقایان ... [گریه حضار]. تقدیری که شده است، پیش آمده است و ما تسلیم هستیم در مقابل تقدیر خدا ....

صحیفه امام، ج 2، ص: 405-407

مصاحبه [با محمد حسنین هیکل درباره علل شکل گیری انقلاب ]

زمان: جمعه 2 دی 1357/ 22 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: بیان ویژگیها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی- ضرورت تلاش اندیشمندان در تبیین انقلاب اسلامی

مصاحبه کننده: محمد حسنینْ هیکل، نویسنده و روزنامه نگار مصری

سؤال: [حرکت اسلامی را در مقایسه با زمان پیامبر چگونه می بینید؟]

جواب: حرکت کنونی ایران نمونه ای است از حرکت صدر اسلام؛ که در یک مدت کوتاهی، تأثیری بسیار عمیق و طولانی بر جای خواهد گذاشت.

[با وجود روحیه یأس و ناامیدی که در مردم ملاحظه می شد، گسترش این حرکت جدید از چه چیزی ناشی می شود؟]

- این یأس در عموم کشورهای اسلامی بود؛ برای اینکه تبلیغات غربی و تبلیغات اجنبی به قدری شدید شده بود که تمامی اهالی ممالک اسلامی را تحت سیطره آنها برده بود؛ و از این جهت احتمال نجات در مردم اصلًا وجود نداشت. حالا با این حرکت و نهضتی که پیدا شد، احتمال آن است که سایر ممالک هم متصل و ملحق بشوند؛ نه تنها احتمال، بلکه نزدیک به اطمینان است، که مسلمین از این سیطره نجات یابند؛ و از خداوند، نجات و تحقق آمال مسلمین را آرزو دارم.

[آیا پیش بینی می کنید که حرکت اسلامی ایران استمرار پیدا کند و به سایر کشورها نیز سرایت نماید؟]

- استمرار این جنبش از ناحیه مسلمانان ایران- قطعاً- خواهد بود؛ اما ایران محتاج به کسانی است که از خارج کمک کنند؛ کمک تبلیغاتی کنند، نویسندگان بزرگ، ادای دَین کنند. در چنین مشکلاتی به واسطه قلمهای توانای خود، مسائل را مطرح، به مردم خود و به سایر مردم جهان برسانند، و این از موجبات تقویت روحی مردم ایران خواهد بود، تا آنها هم در استمرار خود ثابت قدم بشوند

- [من در سالهای 1950 و 1951 (در اوج مبارزات مردم، علیه انگلیسی ها) در ایران بودم و اولین کتاب خود را درباره ایران نوشتم. نظر شما در مورد تفاوت مبارزات، در آن سالها و مبارزات کنونی چیست؟ و چرا امپریالیسم جنبش را در آن سالها شکست داد؟]

- نظر من این است که جنبش فعلی خیلی عمیقتر است، تا جنبش زمان مرحوم دکتر مصدق. جنبش در آن وقت صرفاً سیاسی بود؛ و الآن در جنبش جنبه دینی غلبه دارد. در مملکت ایران، مردم همه مسلمان هستند. اقشار زیادی از سیاست بیخبرند؛ اما به دین علاقه دارند. تمام دهات- که خوب است بروید و ببینید- همین شعارهای شهر را می دهند و درخواستهای آنان را دارند. تمام مردم از کوچک- طفل دبستانی- تا پیرمردِ در حال نَزْع، یکصدا همین مطلب را می گویند. این درخواستها و شعارها به طوری ملی شده است، که کسی نمی تواند مناقشه کند. این جنبش دارای یک معنای اسلامی- سیاسی است؛ و جنبش گذشته فقط سیاسی بود. جنبش کنونی عمقش بیشتر، و امید به پیروزی اش بیشتر است؛ امید که این نهضت را نتوانند خاموش سازند.

[ما هم امیدواریم که این جنبش پیروز شود. من واقعاً از اینکه شما به من فرصت چنین بحثی را داده اید مفتخرم؛ اما همه ما از خود می پرسیم که آیا این جنبش به اهداف خود می رسد؟ بسیاری از ما نگرانیم که این جنبش ممکن است به اهداف خود نرسد؛ دشمنان ما نسبت به گذشته خیلی ورزیده تر هستند. مسأله تنها شاه نیست؛ ایران یک کشور بزرگ صادرکننده نفت است؛ ایران پلیس منطقه و محافظ منافع امپریالیستهاست؛ عضو یک پیمان نظامی است. در آن موقع که من در ایران بودم عوامل رهبری سیاسی در جنبش بودند، و عوامل رهبری مذهبی هم بودند. الآن سرتاسر رهبری جنبش، اسلامی است. در آن زمان رهبری سیاسی و مذهبی از هم جدا بودند (که مقصود کاشانی و مصدق است)؛ اما حالا این رهبری (سیاسی- دینی) واحد است و یک رهبری وجود دارد. اما دشمنان نیز الآن متحدند؛ تمامی منطقه را زیر نفوذ خود دارند. حالا که این جنبش در ایران رخ داده است دنیای غرب غافلگیر شده است.

چند سال قبل من شاه را در ایران ملاقات کردم. همه تصور می کردند که اوضاع تثبیت شده است.

سؤال این است که چرا این وضع اتفاق افتاد؟ چگونه اتفاق افتاد؟ و این توسعه عظیم جنبش از کجا ناشی می شود؟]

- این قدرت، ناشی از اسلام است. در زمان کاشانی- مصدق، اصلْ سیاست بود. جنبه های سیاسی جنبش قوی بود. در زمان کاشانی، هم به وی نوشتم و هم گفتم، که باید جنبه های دینی را توجه کنید. نتوانستند و یا نخواستند. ایشان به جای تقویت جنبه های دینی و به جای آنکه جهات دینی را به جهات سیاسی غلبه بدهند، خودشان سیاسی شدند؛ رئیس مجلس شدند، که اشتباه بود. من گفتم که باید برای دین کار کنند نه آنکه سیاسی بشوند.

اما حالا جنبش در همه جهات، دینی است، اسلامی است؛ سیاست هم داخل آن است. اسلام، دین سیاسی است؛ سیاست در بطن این جنبش است. خوب است حالا هم سری به ایران بزنید و ببینید- از نزدیک- که امروز چیست و آن روز چه بود. مشکلات زیاد است؛ ابرقدرتها هستند، و همه نگرانیها را از جنبش ما دارند؛ اما کاری نمی توانند بکنند، مگر بخواهند به زور، نیرو پیاده کنند. ما ضعیف هستیم و از نظر نظامی نمی توانیم با آنها مقابله کنیم؛ و گر نه آنها با دست دولتها، با کودتای نظامی، با دولت نظامی و غیره- حتی با کودتای نظامی و از بین بردن خود شاه هم- نمی توانند موفق بشوند. عمق جنبش به حدی است، که این مسائل حل شده است؛ دولت نظامی و حکومت نظامی حل شده است؛ مردم اعتنایی ندارند. امروز مردم برای اسلام فریاد می زنند، آن روز برای نفت بود؛ فرق است وقتی که مردم برای منفعت، جنبش می کنند یا برای خدا. جنبش در آن روز مادی بود، و جنبش امروز معنوی است؛ لذا کاملًا شبیه صدر اسلام است، و ما به موفقیت آن امیدوار هستیم.

نه اینکه نگرانی نداریم. البته در چنین مبارزه ای نگرانیهایی هست؛ همه مراکز سیاسی دنیا به ایران توجه دارند؛ می خواهند جنبش ایران را خرد کنند. نه اینکه ندانیم و نگران نباشیم؛ اما ما احراز تکلیف شرعی کرده ایم؛ احراز امر الهی داریم؛ این همان منطق صدر اسلام است؛ همان منطق است که اگر کشته شویم به بهشت می رویم، اگر بکشیم به بهشت می رویم؛ اگر شکست بخوریم به بهشت می رویم، اگر شکست بدهیم به بهشت  می رویم؛ لذا از شکست نمی ترسیم؛ لذا ما ترسی نداریم. قضیه ما سیاسیِ صرف نیست؛ ما با منطق اسلام پیش می رویم، از شکست ترس نداریم. رسول اکرم- صلی اللَّه علیه و آله- هم در بعضی غزوات شکست خورد. ما با شمشیر خدا به جنگ می رویم؛ ترس نداریم. نهضت ادامه خواهد یافت.

[چگونه این وضع اتفاق افتاد؟ ناظرینی که به ایران نگاه می کنند و اوضاع ایران را بررسی می کرده اند، نمی توانند این حرکت عظیم را باور کنند. این اولین نمونه در تاریخ است؛ خصوصاً تنها نمونه ای است که از راه دور جنبش، رهبری و کنترل می شود. عظمت این جنبش از کجا ناشی می شود؟]

- جزیره ثبات و آرامش ایران همراه با اختناق بود. هر اختناقی انفجاری را به وجود می آورد. اختناق همگانی به دنبالش انفجار همگانی است. مردم از هر جهت در فشار بودند؛ همه انتظار خروج از این فشار را داشتند؛ و همه امیدشان رفتن شاه شده بود. اگر متوجه و مطلع باشید و به یاد بیاورید، در زمان رضا خان بعد از آن همه فشارها، وقتی نیروهای متفقین از سه طرف به ایران حمله کردند و ایران را اشغال کردند، تمام زندگی مردم، همه چیز مردم در خطر افتاد؛ اما چون رضا شاه رفت، همه خوشحال بودند؛ چرا که فشار و اختناق باعث یک رنج بزرگی شده بود که برای رهایی از آن رنج بزرگ رنجهای دیگر را تحمل می کردند. این حالت اختناق و رنج عمومی در زمان این شاه بیشتر شد. جهات متعدده ای پیش آمد که مردم به شدت در رنج بودند. سازمانیها [ساواکیها] و سایر مراکز و عمال دولتی، چنان با مردم رفتار کردند که برای همه یک عقده شد، و این عقده عمومی شد؛ به طوری که همه منتظر یک نیشتر بودند که این عقده بشکافد و همه بیرون بریزند. این عقده را روحانیت بیرون ریخت. من زبان مردم را می فهمم و نهادهای جامعه را می شناسم. با زبان مردم صحبت می کنم و از نهان آنها سخن می گویم. تمام نقاط ضعف پنجاه ساله را- که حاضر در قضایا بوده ام- انگشت می گذارم؛ مطلع بودم، ناظر بودم. همه مردم در حال انفجار بودند، همه منتظر بودند. این حالت استبدادی، انفجار را به فعلیت رساند؛ قیام روحانیت باعث انفجار شد.

[گفته اند که احتمال نمی رود امریکایی ها در ایران دخالت نظامی کنند. اگر ارتش نتواند با مردم مقابله

کند و آنها منافع خود را در خطر قطعی ببینند، آیا احتمال دخالت نظامی نمی دهید؟]

- اینها از هجومهای سابقی که در ایران شده است تجربه آموخته اند؛ می دانند که با حمله نظامی ممکن است پیش ببرند، اما بقا و دوام ندارد. در مملکتی که تمامی ملت مخالفند، مهاجم ممکن است پیش ببرد، اما نمی تواند باقی بماند. تمامی ملت، آنها را از بین می برند. آنها کارشناس دارند اوضاع را بررسی کرده و می کنند، و این قضایا را می دانند ... این کار را نمی کنند؛ اگر بکنند کاملًا شکست خواهند خورد.

[از اینکه وقت شما را گرفته ام پوزش می طلبم. هر وقت مایل بودید که بحث پایان یابد بفرمایید]

- دو مطلب است که باید به شما تذکر بدهم.

نکته اول: در این نهضت- که یک نهضت اسلامی است- یک ملت مظلوم، در برابر این جبارها که می خواهند همه ملت را از بین ببرند، قیام کرده است. چه شد که علمای «الازهر» با ملت مخالفت، و با شاه موافقت کردند؟ با علمایی که با زور و جور موافقت کردند- علیه مظلومین- چه می شود کرد؟

نکته دوم: از شما که یک نویسنده توانایی هستید، می خواهم که اگر می توانید بروید ایران را ببینید. این مظالم را بررسی کنید؛ از تمامی طبقات سیاسی، بازاری، رعایا، ارتشیها- خصوصاً افسران در درجات پایین و جوان- ادارات دولتی، کارمندان دولت، هر کس که می خواهید انتخاب کنید و از آنها سؤال کنید وضع چه بود و چه شد و وضع اکنون چطور است؟ بعد که مطلب به دست آمد، کتابی- مثل سفر قبلی خودتان- درباره ایران بنویسید و منتشر کنید. که امر پشتیبانی از ملت ایران و ادای دَین شما می باشد.

[من شاه را در سال 1975 ملاقات کردم؛ بحث زیاد و شدید و تندی با او داشتم. وقتی به او گفتم که سؤال زیادی از شما دارم، او نیز گفت سؤالات زیادی از شما دارم. او می دانست که دوست عبد الناصر بودم و راجع به عبد الناصر سؤالات زیادی از من کرد. شاه وقتی از خودش و انقلاب شاه و ملت و آرزوهایش صحبت می کرد، به او گفتم چرا هر کجا می روید با مخالفت جدی جوانان کشور روبه هستید و با مخالفت و نفی رژیم شاه روبه می شوید؟ جوانان، آینده مملکت هستند؛ آنها چرا با شما مخالفند؟ من احتیاج ندارم بروم ایران تا بدانم وضع چگونه است؛ من اوضاع را می دانم. من دوست نزدیک  عبد الناصر بودم و با رژیم شاه مخالفت داشتیم. اما درباره علما؛ این اولین جنبش در اسلام است که علناً ضد رژیم، قیام کرده است. آنچه که جنبش را مهم کرده است، همین است که اولین حرکت ضد دولت است.

علمای «الازهر» متأسفانه کاملًا مطیع اوامر دولتند؛ از زمان عثمانیها چنین بوده است؛ بلکه از ابتدای خلافت چنین بوده است. دولت همه چیز را کنترل می کند؛ به همین دلیل است که برخی از کمونیستها می گویند، و به ما حمله می کنند، که مذهب، وسیله و ابزار دولت برای اجرای اغراض وی می باشد]

- یکی از خصوصیات مذهب شیعه، همین است که در هیچ عصری از اعصار، تابع دولت نبوده است؛ و در برابر دولتها ایستاده است. بزرگان خود را به کشتن داده است. چنین مذهبی است که می تواند معرف اسلام باشد و اسلام را ارائه دهد، و در برابر سایر تزهای کمونیستها عرض اندام کند و نشان بدهد که دین افیون جامعه نیست و علما تابع دولتها نیستند.

[قبول می کنم که این حرکت، حرکتی است مذهبی. برنامه شما بعد از رفتن شاه چیست؟ این برنامه باید یک برنامه سیاسی باشد. انتقال از یک حرکت خالص مذهبی به یک حالت سیاسی و یا سیاسی- مذهبی، چگونه انجام پذیر است؟]

- مذهب ما یک مذهب سیاسی است. علمای مذهب از سیاست اطلاع دارند. در مملکت ما قحط الرجال نیست؛ رجال دانشمندِ مسلمانِ مدیر، در همه رشته ها داریم. بعد از رفتن شاه، یک دسته دزد می روند و یک دسته امین و کاردان به جایشان خواهند نشست.

[یک سؤالِ شاید کمی شخصی دارم که مطرح کنم؛ چه شخصیت یا شخصیتهایی- در تاریخ اسلامی یا غیر اسلامی- غیر از رسول اکرم (ص) و امام علی (ع) شما را تحت تأثیر قرار داده است و روی شما مؤثر بوده است؟ و چه کتابهایی- بجز قرآن- در شما اثر گذاشته است؟]

- من نمی توانم به این سؤال الآن جواب بدهم. احتیاج به تأمل دارد. کتابهای زیادی ما داریم؛ شاید بتوان گفت در فلسفه: ملا صدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر. علوم اسلامی ما خیلی غنی هستند؛ خیلی کتب داریم. نمی توانم برای شما احصا کنم.

صحیفه امام، ج 5، ص: 266-271

 

پیام [تبریک به مسیحیان جهان (میلاد حضرت عیسی «ع»)]

زمان: 2 دی 1357/ 22 محرّم 1399

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: تبریک و تهنیت به مسیحیان جهان

مناسبت: میلاد حضرت عیسی مسیح (ع)

مخاطب: مسیحیان جهان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

صلوات و سلام خدای بزرگ بر حضرت عیسی بن مریم روح اللَّه و پیغمبر عظیم الشأن که مردگان را احیا و خفتگان را بیدار فرمود! صلوات و سلام خدای بزرگ بر مادر عظیم الشأنش مریم عذرا و صدیقه حَوْرا، که با نفخه الهی چنین فرزند بزرگی را به تشنگان رحمت الهی تسلیم نمود! درود بر روحانیون و احبار و رهبانان که با تعالیم عیسی مسیح، نَفْس سرکشان را به آرامی دعوت می کنند! درود بر ملت آزاده مسیح، آنان که از تعالیم آسمانی عیسی روح اللَّه برخوردارند!

من به اسم ملت مظلوم ایران از شما ملت مسیح می خواهم که در روزهای متبرک خود به ملت ما که گرفتار سلطان ستمکارند، دعا کنید و فرج آنان را از خدای بزرگ بخواهید. من از شما ملت بزرگ می خواهم که سران بعضی کشورهای مسیحی را که با قدرت شیطانی خود از شاه ستمگر پشتیبانی می کنند و ملتی را در زیر فشار ظلم خرد می کنند، هشدار دهید و آنان را به تعالیم حضرت مسیح آشنا کنید.

من از روحانیت مسیح می خواهم که سران بعض کشورهای قدرتمند را نصیحت کنند و پشتیبانی آنان را از کسی که پشت به تعالیم آسمانی نموده، تقبیح نمایند. قرآن کریم، حضرت مسیح را به عظمت یاد نموده و حضرت مریم را تنزیه فرمود؛ بر ملت مسیح است که دینْ خود را به ملت مسْلم ادا کنند. و السلام.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 5، ص: 272

 

پیام [به مسیحیان جهان در میلاد حضرت عیسی (توصیه های امام به مسیحیان)]

زمان: 2 دی 1358/ 3 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: توصیه های امام خمینی به ملت مسیح

مناسبت: میلاد حضرت عیسی مسیح (ع)

مخاطب: مسیحیان ایران و جهان

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالْقِسْطِ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی  أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوی  وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند؛ از آن رو که سیر نخواهند شد. (انجیل متی ) خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت می کشند؛ به سبب آنکه مملکت آسمانی از آنهاست. (انجیل متی ).

عید سعید میلاد مسیح پیامبر عظیم الشأن، که برای طرفداری مظلومان و برقراری عدل و رحمت مبعوث، و با گفتار آسمانی و کردار ملکوتی خود ظالمان و ستمکاران را محکوم، و مظلومان و مستضعفان را پشتیبانی فرمود، بر ملتهای مستضعف جهان و ملت مسیح و مسیحیان هم میهن مبارک باد. هان! ای پدران کلیسا و روحانیان تابع حضرت عیسی، بپاخیزید و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستکبران پشتیبانی کنید، و برای رضای خدا و پیروی دستور حضرت مسیح یک بار هم ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ایران و محکوم نمودن ستمگران به صدا درآورید.

کارتر، سردمدار ستمکاران عالم تقاضا کرد تا ناقوسها را در سرتاسر امریکا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ایران به صدا درآورید. چه خوب و بجاست که ناقوسها را به فرمان خدای عالَم و دستور عیسی مسیح به نفع ملتهای مستضعف، که در زیر چکمه دژخیمان «کارتر» ها از هستی ساقط می شوند، به صدا درآورید.

خوشا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت می کشند. و وای به حال آنان که بر خلاف دستور عیسی مسیح و بر خلاف دستور همه پیامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پایمال کنندگان حقوق ملتها زحمت می کشند. وای ملت مسیح و پیروان عیسی روح اللَّه! بپاخیزید و از شرافت عیسی مسیح و ملت عیسوی دفاع کنید، و اجازه ندهید دشمنان تعلیمات آسمانی و مخالفان دستورات الهی، ملت مسیح و روحانیت عیسی را به خلقهای مستضعف جهان بد معرفی کنند.

حضور ابرقدرتها در معابد و دست به آسمان بلند کردن آنان برای دعا به جاسوسان و خائنان به مذاهب مسیح علیه مظلومان و مستضعفان، شما را اغفال نکند که اینان جز برای رسیدن به قدرت بیشتر و نیل به ریاست دنیا- که خلاف دستور آسمانی است- به چیز دیگری فکر نمی کنند.ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.

ای ملت مسیح! چه شد که آقای کارتر در کشتارهای دسته جمعی ایران، ویتنام، فلسطین و لبنان و دیگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضای آهنگ ناقوسها را نکرد؛ ولی اکنون برای رسیدن به ریاست جمهوری و ادامه چند سال دیگر ستمگری بر ملتهای ضعیف دست به دعا برداشته است و کلیساها را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است؟!

هان ای پدران کلیسا! بپاخیزید و عیسی مسیح را از چنگال این دژخیمان نجات دهید؛ که آن پیامبر بزرگ از ستمگری که دین را وسیله ظلم، و دعا را وسیله رسیدن به مَسند ستمگری به بندگان خدا قرار می دهد بیزار است؛ که دستورهای آسمانی همه برای نجات مظلومان، از ملکوت نازل شده است؛ وای مستضعفان جهان! برخیزید و هم پیمان شوید و ستمگران را از صحنه برانید؛ که زمین از خداست و وارث آن مستضعفانند.

وای ملت امریکا، به تبلیغات رؤسای جمهوری- که جز نیل به قدرت، فکری ندارند- گوش فرا ندهید؛ و بدانید که جوانان ما با جاسوسان رفتاری خداپسندانه دارند، که دستور اسلام رحمت بر اسیران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.

شما ای ملت بزرگ امریکا! از کارتر بخواهید که شاه مخلوع و جنایتکار را به ایران برگرداند، که کلید رهایی جاسوسان به دست اوست. و شما ای اصحاب ناقوس! دستها را به دعا بردارید و ناقوسها را به آهنگ درآورید؛ و از خدای بزرگ بخواهید که به رؤسای جمهور شما، عدل و انصاف مرحمت کند.

خوشا به حال آنان که از بهر عدالت زحمت می کشند و دعا می کنند.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 375-377

 

سخنرانی [در جمع کارکنان در صدا و سیما (خودسازی و سازندگی درونی)]

زمان: 2 دی 1358/ 3 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: خودسازی و سازندگی درونی

حضار: کارکنان بخش خبر و جهاد سازندگی در صدا و سیما

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جهاد با نفس، جهاد اکبر

کشور ما و ملت ما احتیاج به سازندگی دارد. سازندگیهای روحی مقدم بر همه سازندگیهاست. جهاد سازندگی از خود افراد باید شروع بشود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنی جهاد کنند که این جهاد منشأ همه جهادهایی است که بعد واقع می شود. انسان تا خودش را نسازد نمی تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمی شود که کشور ساخته بشود. جهاد سازندگی از خود آدم باید شروع بشود.

جهاد نفس، جهاد اکبر است. برای اینکه همه جهادها اگر بخواهد نتیجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پیروز بشود موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد.

اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نکرده باشند با شیطان خودشان، اینها واحد واحدهایی هستند که علاوه بر اینکه نمی توانند اصلاح جامعه را بکنند، فساد هم در جامعه می کنند. همه فسادهایی که در عالم واقع می شود، برای این است که آن جهاد واقع نشده؛ آن جهاد اکبر واقع نشده. تمام این گرفتاریهایی که بشر دارد از دست خود بشر دارد. بشر است که به بشر جنایت وارد می کند. سایر موجودات، سایر حیوانات و لو سبع هم باشند، آن قدری که بشر جنایت می کند آنها نمی کنند. این بشر است که چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگی نکرده است، این از همه حیوانات سبعتر است. هیچ سبعی مثل انسان نیست. و هیچ حیوان دیگری هم به پای این حیوان نمی رسد.

آن قدر که این انسان؛ این حیوان دو پا، در عالم فتنه و فساد می کند هیچ موجود دیگری نمی کند. و آن قدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است هیچ حیوانی محتاج نیست. تمام انبیا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم برای یک مقصد آمدند، و آن مقصد این است که این حیوانات را انسان کنند. مقصد این است. تمام کتابهایی که از آسمان برای انبیا آمده است که بزرگترش قرآن کریم است، همین یک مقصد را دارد که این انسانهایی که در این ظلمات واقع شده اند، غرق شده اند در دنیا، همه توجه شان به خودشان است، هر چه می خواهند برای خودشان می خواهند، اصلًا پیششان مطرح نیست یک چیز دیگری غیر از خودشان، آنها می خواهند اینها را از این ظلمتها نجات بدهند؛ به عالم نور برسانند ظلمتهای زیاد؛ ظلمات، آیه شریفه این طرفش را ظلمات می فرماید «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ» آن طرف را نور می فرماید، این طرف را ظلمات. ظلمتها زیاد است. تاریکیهایی که بشر به آن مبتلاست.

چه تاریکیهایی که در نفس خودش هست، و در باطن خودش هست، و چه تاریکیهایی که در جامعه هست. اینها زیادند. از اینها وقتی انسان تخلص پیدا کرد، نور یک امر واحد است. همه به یک مبدأ واحد به یک مبدأ نور باید برگردند.

انبیا آمدند که اینهایی که در ظلمتها واقع اند، اینهایی که هیچ نمی بینند الّا خودشان [را]، و هیچ نمی خواهند الّا برای خودشان، برای هیچ کس دیگر ارزش قائل نیستند، هر چه هست برای خودشان می خواهند، اینها را از این خودخواهی که منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهی که نور است. آنهایی که رسیده اند به این مقام خداخواهی، که این یک مرتبه از کمالات است، آنها این طور نیستند دیگر که مثل ماها فکر کنند. آنها فکر دیگران هستند قبل از اینکه فکر خودشان باشند. پیغمبر اکرم  برای این کافرهایی که مسلمان نمی شدند و مؤمن نمی شدند غصه می خورد. در آیه شریفه هست که: مثل اینکه می خواهی خودت را هلاک کنی برای اینها[1]. می خواست که همه عالم به نور برسند. مبعوث شده بود برای اینکه همه این هیاهوهایی که در دنیا هست و این هیاهوها برای خود است، برای رسیدن به قدرت خود است، این هیاهوها را از بین ببرد، و یک خداخواهی در مردم ایجاد کند، توجه به نور ایجاد کند. اگر ایجاد بشود آن، دیگر این همه نزاعهایی که در دنیا هست از بین می رود.

اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلی، هیچ وقت با هم نزاع نمی کنند. اگر اولیا و انبیا را، شما فرض کنید که الآن بیایند در دنیا، هیچ وقت با هم نزاع ندارند. برای اینکه نزاع مال خودخواهی است. از نقطه نفس انسان پیدا می شود که آنها نفس را کشته اند. جهاد کرده اند و همه خدا را می خواهند. کسی که خدا را می خواهد نزاع ندارد. همه نزاعها برای این است که این برای خودش یک چیزی می خواهد، آن هم برای خودش یک چیزی می خواهد. این دو خودها تزاحم می کنند. این قدرت را می خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را می خواهد مال خودش باشد. تزاحم می کنند. جنگ درمی آید.

اگر مردم تربیت بشوند به تربیت انبیا که همه کتب آسمانی برای این تربیت آمده است، همه این نزاعها از بین می رود. همه این گرفتاریهایی که برای بشر است از بین می رود.

برادر می شوند همه. همان طوری که در قرآن کریم همه را برادر خوانده است. مؤمنها برادرند. از این آیه استفاده این معنا می شود که چنانچه دو نفر به اخوت ایمانیشان عمل نکنند، برادر نباشند، مؤمن نیستند. «الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» اینکه برادر هستند. این مؤمنها برادرند. همان طوری که یک برادر برای برادر خودش خیر می خواهد، مؤمن این است.

اگر یک وقت ما دیدیم که کسی برای برادرهای خودش خیر نخواست، نزاع راه  انداخت، هیاهو راه انداخت، این به طرف خودش بکشد، او به طرف خودش بکشد، این از ایمان معلوم می شود که حظ صحیح نبرده است. این که باید ایمان در قلب این تأثیر بکند، نکرده است.

ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست.

لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی کند. مثلًا نوع مردم این طور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده ای در محلی باشد پیش او می ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی آید. عقلشان می گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق ما بین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی [که ] آدم می کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است.

ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده ای است تا به قلب شما [، برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الآن در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الآن در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر- ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست- مؤمن بشود انسان  به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته اند «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ » قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقاً آدم نمی کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. بسازید.باید بسازیم خودمان را، جدیت کنید که این جهاد سازندگی را از خودتان شروع کنید.وقتی از خودتان شروع کردید هر کاری بکنید، این کاری است الهی. وقتی خودتان را ساختید، تمام کارهایتان کارهای الهی می شود. برای اینکه از ظلمتها بیرون رفته اید. در نور وارد شده اید. همه اعمالتان نورانی می شود. حرف که می زنید نور است. با گوش هم که می شنوید نور است. با قلبتان هم ادراک می کنید و با نور ادراک می کنید. اصلًا شما شده اید نور.انبیا آمدند که ما اشخاصی [را] که از نور بهره ای نداریم و ظلمات- به ما- احاطه کرده است از هر طرف ما را، از این ظلمتهای گوناگون نجات بدهند و برسانند به عالم نور، که اگر رسیدید به عالم نور، شما سر تا پایتان نورانی می شوید؛ نور می شوید. اصلش حرفی که می زنید نورانی است. حرفی که می شنوید نورانی است. گوش و سمع و بصر [نورانی است ] همه گوش خودت را رها کرده ای، یک گوش نورانی پیدا کرده ای. چشم ظلمانی را رها کرده ای، یک چشم نورانی پیدا کرده ای. چشمی است که با آن توجه به خدا دارید. گوشی است که با آن توجه به خدا دارید.باید خودمان را بسازیم. خودتان را که بسازید همه کارهایتان جهاد سازندگی است.هر کاری بکنید دیگر در حیطه جهاد وارد شده اید شما. شما مجاهد هستید دیگر. کارهای مجاهد کارهای جهادی است. کوشش کنید که این جهاد سازندگی را در خودتان ایجاد کنید. یعنی، مشغول بشوید به این کار. نگذارید برای اینکه بعد آخر عمر. بسیاری از وسوسه های شیطان یکیش همین است. شیطان باطنی انسان، همین است که حالا جوانیم، ان شاء اللَّه وقتی که پیر بشویم آن وقت توبه می کنیم. شما نمی دانید که برای پیر توبه کردن دیگر به این زودیها امکان ندارد. یک درختی که تازه درآمده است می شود کند آن را، و یک بچه هم می کند آن را. این درخت وقتی که یک مقداری بزرگ شد، یک مرد بزرگ می تواند بکند. یک قدری بزرگتر شد محتاج به آلات است تا کنده بشود. یک وقت درختی که تناور شد و بزرگ شد، مثل «چنار امامزاده صالح»- نمی دانم حالا هست یا نه- این را دیگر به این [آسانی ] ها نمی شود کند آن را. این ریشه های اخلاق فاسده، ریشه های اعمالی که در انسان هر عملی بکند یک ریشه ای در نفس پیدا می شود، اولش آسان است. یک معصیتی کرد، می تواند زودی برگردد. یک قدری که اضافه شد مشکلتر می شود. هر چه برود طرف پیری این قویتر می شود، و انسان ضعیفتر می شود. اراده انسان ضعیفتر می شود، لکن این معانی که انسان گرفتارش بوده زیادتر می شود. نگذارید برای زمان پیری توبه را! نگویید که ما وقتی که حالا رسیدیم به بالاتر، آن وقت، آن وقت دیگر نمی شود. همین طور وسوسه می کند شیطان تا آخر که نگذارد ما با ایمان وارد بشویم به آن عالم.

تمام وسوسه های مقابل دعوتهای انبیا همین است که نمی خواهند ما برسیم به آن نور.شیطانها نمی خواهند. این شیطانهایی که الآن نمی خواهند که این جهاد سازندگیهایی که اینها، خواهرها، برادرهایمان با این زحمت می روند جهاد سازندگی می کنند، این شیطانهایی که می خواهند نگذارند این جهاد سازندگی پیدا بشود. اینها می خواهند نگذارند که اسلام تحقق پیدا بکند. اینها از همان ریشه های شیطانند، اینها اولاد شیطانند.

اینها همان وسوسه های شیطانی را می کنند. اینهایی که وارد می شوند در مزارع، وارد می شوند در کارخانه ها و جوانها را از کار بازمی دارند، به اعتصاب وامی دارند، اینها همان از ریشه های شیطانند. آن در باطن ما هست. ما را نمی گذارد که جهاد بکنیم. اینها هم در ظاهر اینها را نمی گذارند جهاد بکنند. باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی- اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می شود.چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می خواهند هدر بدهند.

شما جوانها که ایستادید و با مشت محکم جمهوری اسلامی را خواستید، شما خواستید که اسلام رژیم این کشور باشد. شما کوشش کردید که اسلام باشد. اینها کوشش می کنند که نباشد. اینها جنود شیطانند. باید آنها را بشناسید تا بتوانید دفاع کنید. دفعشان کنید و هستند اینها. تا انسان هست همین مسائل هست. انبیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، اولیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، جنگها کردند برای همین که این انسانهای فاسد را کنار بزنند، و یک جامعه انسانی درست بکنند. لکن مع الأسف توفیق حاصل نشد. برای ما هم نمی شود. برای شما هم نمی شود. اما حتی الامکان البته آن معنایی که اسلام می خواهد به این زودیها حاصل نمی شود، اما حتی الامکان ما مکلفیم.

نباید بگوییم که حالا که آن مطلب اعلی  حاصل نمی شود، این پایینترش هم حاصل نشود.ما مکلفیم که هر مقداری که می توانیم این رژیم را؛ رژیم انسانی، رژیم اسلامیش کنیم.هر قدر می توانیم زیر پرچم قرآن برویم. هر مقداری که شما عمل کردید به قرآن، زیر پرچمش رفتید، پرچم قرآن این نیست که پرچمهای دیگران هستند. پرچم قرآن عمل به قرآن است. زیر پوشش قرآن که انسان رفت، زیر پرچم اسلام است. زیر پرچم قرآن است.

کوشش کنید که زیر پرچم اسلام بروید. هر مقداری که می شود خودتان و هر کس را که با آن آشنا هستید، هر مجلسی که پیدا می شود، و ببینید که یک کسی از این پوشش اسلامی می خواهد یک قدری کنار برود دعوتش کنید. امر به معروف و نهی از منکر از اموری است که بر همه کس واجب است. یک چیزی نیست که بر یکی واجب باشد بر دیگری [نه ]. همه ما مکلفیم همان طور که مکلفیم که خودمان را حفظ کنیم و خارج کنیم از ظلمت به نور، مکلف هستیم که دیگران را هم همین طور دعوت کنیم. هر مقدار که می توانیم. شما نباید بگویید که خوب، من که خطیب نیستم، من که اهل منبر نیستم، من که اهل محراب نیستم. شما اهل این هستید که در خانواده تان با آن پسرتان و با آن دخترتان و با آن عیالتان، با آن کسی که رفیق شما هست، می توانید که حرف را بزنید. همین مقدار شما مکلفید. اگر انسان دید معصیت خدا می شود، باید جلویش را بگیرد. نگذارد معصیت خدا بشود.

ان شاء اللَّه خداوند همه ما را هدایت کند. و همه ما را از این ظلمتهایی که در اطرافمان، در قلوبمان، در همه اعضا و جوارحمان فرا گرفته، این ظلمتها ما را به نور هدایت کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 11، ص: 379-387

 

سخنرانی [در جمع خانواده شهید مفتح (شهادت در مکتب تشیع)]

زمان: 2 دی 1358/ 3 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: شهادت در مکتب تشیع- حکومت ایده آل اسلامی

حضار: خانواده شهید مفتح

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مکتب شهادت و راهی جاویدان

من نمی دانم اول باید به شماها؛ به شما که آقازاده ایشان هستید، به بستگان شما، به خانمها تبریک بگویم، برای یک همچه شخصیتی که داشتید، و افتخاری که برای شماها حاصل شد یا تسلیت بگویم. برای این که ما کسی را از دست دادیم که امید این بود که خدمت بیشتر از اینها بکند. و در هر حال این شهادتها دنباله آن شهادتهایی است که در اسلام از اول تا حالا واقع شده است. مذهب تشیع، مذهب شهادت است. از اول با شهادت تحقق پیدا کرده است، و با شهادت ادامه پیدا کرده است. و امیدوارم که ادامه اش تا آخر ابد باشد.

انسان که باید برود از این جا. هیچ انسانی در این جا جاودان نیست. همه باید منتقل بشویم از این راه به مقصد. بهتر که با شهادت در راه اسلام و خدا، انسان منتقل بشود.

جاویدان است نام آنهایی که در راه خدا انجام وظیفه می کنند، و در حال انجام وظیفه به شهادت می رسند، و آنها پیش خدای تبارک و تعالی مقام خاصی را دارند. شهدا هم مقام خاصی را دارند. و من امیدوارم که مرحوم آقای مفتح که من سوابق با ایشان دارم ملحق بشوند به آن شهدایی که در صدر اسلام بودند. و وظیفه ما هم ادامه همین راه است، تا بلکه بتوانیم ان شاء اللَّه آن طوری که خواست خدای تبارک و تعالی است اسلام را در این جا و سایر مناطق پیاده کنیم. مقصد این است که اسلام تحقق پیدا کند. این مقصدی بوده است که از آن وقتی که پیغمبر مبعوث شدند تا آخر، مقصد این بوده است که اسلام را درخارج متحقق کنند، و مع الأسف تا کنون نشده است. اسلام را نتوانستیم ما معرفی کنیم آن طوری که باید بشود، و نتوانستند معرفی کنند.

آنهایی که با اسلام مخالفند، با زندگی ما مخالفند، با همه چیز ما مخالفند. آنها کوشش کردند که اسلام در همان کتابها و در همان معابد مدفون بشود. نگذاشتند اسلام، نه حکومتش و نه آن عدالتش در خارج بیاید. اگر آن طوری که اسلام هست و آن طوری که اولیای اسلام بودند، و آن طور حکومتهایی که گاهی در اسلام تحقق پیدا کرده است، اگر ما بتوانیم عرضه بکنیم بر دنیا، آن نحو حکومت را، مطمئن باشید که همه دنیا اقبال بهش می کنند. الآن وقتی اسم حکومت را می شنوند، و لو بگویند رژیم «جمهوری اسلامی» اذهان درش وارد می شود، یک همچو حکومتی مثل رژیم شاهنشاهی، یک خرده بهتر.

برای اینکه اذهان عادت کرده اند به اینکه همیشه به گوششان رژیم شاهنشاهی خورده، و چشمشان هم آنها را دیده، و زندگیشان هم با آن به آخر رسیده. نمی دانند که یک رژیم دیگری هم در عالم ممکن است باشد. طرحش هست و لو تحقق پیدا نکرده است. که اگر آن طرح خارج باشد و وجود عینی پیدا بکند، بعد آن وقت وضع حکومت را می فهمند چه جور وضعی است.

وضع شخص اول کشور اسلامی را مثل حضرت امیر- سلام اللَّه علیه- شخص اول بود، و دایره امرش هم از حجاز تا مصر، تا ایران، تا عراق، سوریه و همه این جاهایی که در این جاست، و یک مقداری هم از اروپا، در عین حالی که این طور بوده است مع ذلک وضع زندگی اش آن طور بوده. یعنی جوری بوده است که برای دیگران قابل تحمل نبوده.

خودش هم می فرماید که شما قدرت بر این ندارید؛ به این طور زندگی قدرت ندارید. لکن من را اعانت کنید به تقوا. یک حاکمی که سعه مملکتش آن است، وقتی که شب می شود، شبش آن طور است. وقتی می رود دنبال خانه هایی که بی بضاعت هستند. در یک نقلی  است که ایشان تشریف بردند در یک خانه ای که چند تا بچه بودند و پدرشان را از دست داده بودند، ایشان رفتند بچه ها گریه می کردند، رفتند و نوازش کردند، و یک چیزهایی مثلًا بهشان دادند و پرستاری کردند. و آن آخر که می خواستند [خدا حافظی ] بکنند- در نقل هست که- بنا کردند یک جور صدایی کردند که بچه ها را بخندانند. فرمودند من وقتی آمدم اینها گریه می کردند، و من میل دارم حالا که می روم اینها خنده بکنند. این یک حاکمی [است ] که سیر حکومتش از حجاز تا مصر و ترکیه و همه این جاها تحت فرمانش بوده، و آن وضع زندگی اش که یک پوستی- به حسب نقل- داشتند، خودشان و حضرت زهرا- سلام اللَّه علیها- شب این را زیرشان می انداختند رویش می خوابیدند،- فردا هم- روز هم علوفه را می ریختند برای شترشان. این وضع حاکم و سردارهایی که در همان وقت سردار یک سپاهی بودند. یکی مالک اشتر، مالک اشتر در بازار می رفته، در کوچه می رفته یک کسی نشناخته و فحاشی بهش کرده است- به حسب نقل- این است که وقتی که رد شد یک کسی بهش گفت تو این را شناختی؟ گفت نه. گفت او مالک اشتر بود. وحشتناک دوید دنبالش. دید رفته توی یک مسجدی. رفت عذرخواهی بکند که من چطور نشناخته ام. ایشان فرمودند که من آمدم برای تو دعا کنم این جا. یک همچه تربیتی در اسلام است که سردارهایش این طور و رئیسش آن طور است و سپاهشان هم همان طور. اگر عرضه بشود یک همچه حکومت عدلی که بین آن کسی که شخص اول مملکت است، و آن شخصی که در آخر مملکت هست، اینها فرق نیست، بلکه رئیس مملکت زندگی اش بدتر از آنهاست. حضرت می فرماید که شاید در اطراف مملکت یک کسی باشد که گرسنه باشد. ایشان با خودش آن گرسنگی را می داد. در شب آخری که فردایش ایشان به شهادت رسیدند، یعنی ضربت خوردند- نقل می کنند که- مهمان حضرت امّ کلثوم  بودند. آنجا برایشان شیر آوردند و نمک و یک [نان ] فرمود تو چه وقت دیدی که من دو تا خورشت در سفره ام باشد؟ خواست نمک را بردارد، که فرمود نه شیر را بردار. وضع یک حاکم، وضع یک کسی که سعه مملکتش این قدر است، این حکومت اسلامی است. در این ور هم همین ابن ملجم- لعنت اللَّه علیه- که ایشان را ضربت زد و گرفتند او را، آن طور با او ملاطفت کرد و سفارش کرد و از آن غذایی که برایش آوردند، گفتند برای او هم ببرید. و بعد هم سفارش کرد اگر من خودم خوب شدم که خودم می زنم- حتماً بدانید عفوش می کرد- و اگر من خوب نشدم با این مدارا کنید.

خوب قصاص می خواهید بکنید: «ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ».

یک همچو حکومتی را اسلام طرح کرده است که حکومت قانون است، یعنی حکومت خداست. حکومت قرآن است. برای درجه اول و درجه آخر. اصل درجه بندی نیست. فلان درجه و فلان درجه. میزان تقواست. «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ ». یک همچه حکومتی، اگر عرضه بشود به دنیا، این را همه می پذیرند. مع الأسف خوب، ما نمی توانیم عرضه کنیم. تبلیغات هم که بر ضد ما دامنه دارد. الآن همه جا تبلیغات بر ضد اسلام است بر ضد ماست. لکن آن تحولی که در ایران پیدا شده است، این اسباب امیدواری است. همین که یک جوانی که یک همچه پدری را از دست داده می آید می نشیند می گوید افتخار می کنیم. و مادر این جوان هم، امروز من در روزنامه دیدم که ایشان هم همین را گفته اند. و مادرهای زیادی که آمده اند به من گفته اند که ما بچه مان را دادیم افتخار می کنیم و باز هم داریم. این تحول اسباب دل خوشی است برای ما و برای اسلام. این مملکت یک تحول پیدا کرده از یک حالی به حال دیگری. الآن حال مملکت ما حال صدر اسلام است که برای شهادت پیشی می گرفتند به هم. این اسباب دلخوشی

است که انسان مطمئن بشود که این پیشرفت می کند، هر چند بخواهند ضربه بزنند از داخل و خارج.

من امیدوارم که دیگر آسیب نبیند اینها. این شخصیتها را یکی بعد از دیگر ترور می کنند، به خیال اینکه یک ضربه ای بزنند. در صورتی که در هر تروری ما می بینیم که این بازار نهضت گرمتر می شود. مرحوم آقای مطهری را شهید کردند: خوب، دیدیم این مردم ننشستند عقب. ایشان را شهید کردند مردم نمی نشینند عقب. دیگر مردم آن طور نیستند حالا اگر یکی ازشان شهید شد بترسند و بروند کنار. اینها بیخود این طور دست و پا می زنند. این ملت حالا جوری شده است که آسیب نمی تواند ببیند. نمی شود بهش آسیب رساند. اینکه ما را می ترسانند از اینکه نظامی می آید، این حرفها شعر است. بر فرض اینکه بیاید، یک مملکتی است که از نظامی نمی ترسند. مملکتی که زن و مردش در توی خیابانها ریخت و در مقابل یک همچو قدرت شیطانی سفاک ایستاد، و فریاد زد و پیش برد، این دیگر نمی ترسد از اینکه یک کسی بیاید و بخواهد- فرض کنید که- قتل عام کند. این خوفی نیست. اصلش شعر است این حرفها.

و من امیدوارم که خداوند به شماها سلامت بدهد. و من تسلیت را به شما عرض می کنم، و هم همین طور تبریک را. و خداوند همه شما را حفظ کند. و شما هم همان راهی که پدر بزرگوارتان رفته است و همان طریقه را ان شاء اللَّه تعقیب کنید. و همه ما هم باید همین راهی که راه خداست، و صراط مستقیم است، همه مان ان شاء اللَّه طی بکنیم. و من به خانمها تسلیت عرض می کنم. به آقایان، همه تان، به دوستان ایشان و به ملت اسلام.

و سلام بر همه شماها.

صحیفه امام، ج 11، ص: 388-390

 

حکم [به آقای مهدی کروبی جهت رسیدگی به امور سرپرستی فرزندان  شهدا]

زمان: 2 دی 1359/ 15 صفر 1401 مکان: تهران، جماران

موضوع: رسیدگی به امور سرپرستی فرزندان شهدا

مخاطب: کروبی، مهدی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ مهدی کروبی- دامت افاضاته

پیرو مأموریتی که جنابعالی در مورد رسیدگی به وضع بازماندگان شهدای انقلاب اسلامی از طرف این جانب دارید، چون اخیراً گاهی دیده شده است که برای سرپرستی فرزندان شهدا بین اولیای آنان درگیریها صورت گرفته، لذا جنابعالی موظفید از طرف این جانب به این موضوع رسیدگی نموده و حتی المقدور آنان را به صورتی راضی کنید و اگر میسر نشد، به هر نحو مصلحت دیدید رفع مشکل کنید. و از اولیای فرزندان شهدا نیز می خواهم که با در نظر گرفتن سعادت فرزندان شهدا و آینده آنان، موجبات این کار را به نحو آبرومندی فراهم کرده و روح شهدای عزیز را شاد نمایند. و امید است مسئولین محترم اداری و مردم نیز همکاریهای لازم را با جنابعالی در انجام وظایف محوله داشته باشند. از خدای تعالی موفقیت شما را مسألت دارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

15 صفر الخیر 1401

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 13، ص: 424

 

سخنرانی [در جمع پرسنل گروه تحقیقات صنعتی و دفاعی (رهاورد انقلاب و جنگ)]

زمان: صبح 2 دی 1361/ 7 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: حفظ ارزشهای انسانی و جلوگیری از فساد، ره آورد انقلاب و دفاع مقدس

حضار: سلیمی (وزیر دفاع)- پرسنل گروه تحقیقات صنعتی و دفاعی و 40 تن از مسئولان عقیدتی- سیاسی وزارت دفاع

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

بزرگترین جنایت امریکا و خیانتکاران داخلی

شما امروز مرا خوشحال کردید. البته من اطلاع داشتم که مغزهایی که نگذاشتند در زمان سابق هیچ رشد بکنند، رشد کردند، لکن تفصیلش را در این بخش اطلاع صحیح نداشتم و حالا بسیار خوشحال شدم و باید اظهار تشکر کنم از این جوانهای عزیز که برای میهن خودشان، برای اسلام افتخار ان شاء اللَّه، درست می کنند و کردند. و ما هر قدمی که پیش می رویم، بیشتر مطلع می شویم که چه خیانتهایی به این کشور شده است؛ چه جنایتهایی امریکا و امثال او به ما کرده اند، منتها با دست همین جنایتکارانی که در داخل بودند. و بزرگتر جنایتی که کردند همین معناست که نگذاشتند این جوانهای ما رشد بکنند. اگر از اوّلی که ارتش درست شده بود، یک ارتش اسلامی بود و تحت نظر اسلام بود و تعهدات اسلامی را داشتند، حالا وضع ما غیر از این وضعها بود، لکن نگذاشتند. مع ذلک، خدای تبارک و تعالی سایه عنایتش را بر سر این ملت انداخت که در بین راه رسیدیم به این که جلوی آن مسائل را بگیریم و امروز کشور ما همه چیزش یک کشور اسلامی شده است. و البته باز هم در نیمه راه هستیم که بیشتر بشود.

و من امیدوارم که آقایان با دلگرمی و توجه به اینکه خدای تبارک و تعالی به آنها اجر خواهد داد، [بدانند که ] این یک عبادت است، اینکه شما انجام می دهید یکی از عبادات بزرگی است که انجام می دهید و برای خدا باشد تا اینکه خدای تبارک و تعالی به شما در اینجا و در آنجا اجر عنایت کند، تحت عنایتش باشید. و این کار را که شما دارید انجام می دهید و ان شاء اللَّه، بعدها هم تکمیل خواهد شد، این کار در نامه های عمل شما ثبت می شود و در دنیا هم در همه جا ثبت خواهد شد.

و ما در عین حالی که در این جنگ، خیلی جوانهای عزیز از دست دادیم و خیلی شخصیتهای عزیز از دست دادیم و این همه جنایات واقع شده است که انصافاً این جنایت اخیر دزفول یکی از بزرگترین جنایاتی بود که اینها کردند، در عین حالی که ما این قدر جنایت برمان واقع شد، مع ذلک، آن چیزی که کشور ما دریافت کرد بسیار ارجمندتر و عزیزتر از این است که ما صدمه خوردیم. و اما صدمات افرادی که البته جبران نمی توانیم بکنیم، لکن ان شاء اللَّه، بعدها به جای آنها اشخاص دیگری بیایند که بهتر جبران کنند.

صدمات- فرض کنید که- خراب کردن و اینها جبران می شود؛ آنها چیز مهمی نیستند، جبران می شوند، لکن ما در ازای او باید ببینیم چه دریافت کردیم؟ باید فکر این را بکنیم.

آنهایی که بدبین اند، نشسته اند آنجا و هی روی آن نقطه های ضعف دست می گذارند، انگشت می گذارند چقدر کشته شده، چقدر نمی دانم مریضخانه [پر] شده، چقدر معلول شده اند. ما همه این را می دانیم [که ] چقدر از ما کشته شده، چقدر معلول داریم، چقدر مستمند داریم، لکن آن طرفش را ملاحظه نمی کنند که ما چی دریافت کردیم در مقابل اینها. خوب اشکال به اینکه ما جنگ کردیم و معلول داریم؛ ما که ابتدای به جنگ نکردیم، دیگران ابتدا کردند.

اگر آقایان توقع دارند که خوب شما چرا با امریکا در افتادید که این جنگها واقع بشود و این بساط بشود، ما می دانیم که در افتادن با امریکا و همه قدرتها این توابع را دارد، لکن این اشکالی است که ما باید، این آقایان باید به خود پیغمبر بکنند که چرا با «ابو سفیان» ها درافتادی تا عمویت  را بکشند؟ تا آن افراد به آن بزرگی را بکشند؟ خوب، تو هم  تسلیم می شدی تا آنها [کشته نشوند] گوشه خانه ات می نشستی! به امیر المؤمنین هم این اشکال وارد است. اشکالی که آقایان می کنند اگر وارد باشد به ما، به او هم وارد است؛ خوب، شما چرا با معاویه مخالفت کردی؟ خوب، همه گفتند معاویه را بگذارد در حکومت شام باقی باشد و از او عفو بشود و چرا گفتی که من یک ساعت ظالم را نمی گذارم سر جای خودش بنشیند؟ خوب، اسباب این شد که اشخاص بزرگ را، مثل «عمار» را اینها و چندین هزار جمعیت را به کشتن دادی! این منطق اگر درست باشد، به حضرت سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- هم وارد است. همان طوری که آن وقت به او اشکال می کردند؛ خوب، شما در مدینه آسوده نشسته بودی، چرا پا شدی، راه افتادی با این جمعیت کم در مقابل یک حکومت جبار؟! خوب اگر بنا باشد که همه انبیا در تاریخ اشتباه کرده اند به منطق این آقایان، همه باید با قلدرها بسازند، ما هم اشتباهی که انبیا کرده اند اعتراف به آن می کنیم که ما هم مثل انبیا اشتباه کردیم! و اگر مسأله این نیست، مسأله، مسئله انسانیت است؛ ارزشهای انسانی است، مسأله، مسئله جلوگیری از این جنایاتی است که دارند قلدرها به بشر می کنند، به انسانها می کنند، تباهی انسانهاست، مسأله، به تباهی کشیدن افراد ارزشمند است، اگر مسأله این است، ما پیروز هستیم؛ برای اینکه شما همین مطلبی را که الآن برای من راجع به فعالیتی که این عزیزان ما کرده اند، همین مطلب اگر چنانچه این مسائل واقع نشده بود و ماها همه توی خانه نشسته بودیم و امریکا هم داخل این کشور حکمفرمایی می کرد، تا ابدهم چنین چیزی واقع نمی شد و همه باید هی دست به سینه امریکا بایستند و چاپلوسی کنند تا اینکه نان به آنها بدهند، تا اینکه اسلحه به آنها بدهند. تا اینکه مهمات به آنها بدهند، آن هم مهمّات به ما که نمی داد، می آورد همه را اینجا انبار کرده بود؛ برای اینکه اگر یک وقتی یک جنگی بشود، برای خودش اینها باشد؛ ابداً به ما چیزی نرسیده بود. همه منافع ما را برد، برای خودش اینجا پایگاه درست کرد.

منتها خدای تبارک و تعالی مرحمت فرمود و آن پایگاههایی که او برای خودش  درست کرده بود، به دست ما افتاد. اینها همه اش هم غنیمت است، غنیمت جنگی است، خدا به ما داده است، منتها با دست خودشان آمدند تسلیم ما کردند.

در هر صورت، ما باید فکر کنیم که این دو مطلب را در ترازو بگذاریم در میزان بگذاریم، مسئله اینکه چی دادیم از دست و مسئله اینکه چی به دست آوردیم. مسئله اینکه چی از دست دادیم، ما قبول داریم که خیلی اشخاص بزرگوار، خیلی اشخاص فعال و خیلی جوانهای عزیز را ما از دست دادیم و بسیاری هم معلول از دست دادیم- یعنی، معلول شدند اشخاص ما و بسیار زنها بیوه شدند- عرض می کنم- اینها را همه ما می دانیم.

خرابی زیاد واقع شده در این کشور، همه اینها هست. اما آنکه به دست آوردیم آن را چرا فکر نمی کنیم؟ باید فکر کنیم که آن چیزی که ما به دست آوردیم این است که ما یک رژیمی که اسلام را داشت به تباهی می کشید، جوانهای ما را عشرتکده ای کرده بود، ملت ما را رسانده بود به آنجایی که جز اینکه یک کارهای زشتی بکنند یا [مصرف کننده ] باشند برای خارج، جز این کاری از آنها نیاید، این مسأله را خدا به ما عنایت کرد که همه ملت با هم احساس کردند که دیگر نباید از حالا آن طور باشد و از این منجلاب بیرون آمدند. آنچه ما [به ] دست آوردیم این است که ما اسلام را در اینجا زنده کردیم.

پیشتر اسمی از اسلام بود و لیکن اسلام اصلش نبود؛ یعنی، اصلش دعوا با اسلام بود، می خواستند اسلامزدایی کنند؛ از بین ببرند همه این چیزها را، منتها با تدریج از اول نمی توانستند بگویند ما قبولش نداریم، می گفتند ما قبولش داریم، لکن پایه ها را. هی می زدند؛ یکی یکی می زدند. احکام اسلام را از بین برده بودند. همه کارهایی که کردند این طوری بود. و بحمد اللَّه، الآن مردم اسلام را در این کشور می بینند و می بینند که همه آن فسادهایی که در خیابانها و در کاباره ها و اینها بود، اسمی از آنها نیست.

از آن ور، نجات دادند این جوانهایی که همه را رو به تباهی بردند. الآن همه فعال شده اند. الآن می دانند که باید در مقابل امریکا بایستند، باید در مقابل زورگویی بایستند، باید خودشان استقلال داشته باشند. این را اگر نبود الّا همین را که ما به دست آوردیم، کافی بود، لکن بحمد اللَّه بسیاری از امور به دست آمده؛ مِن جمله همینهایی که شما می گویید که خود این آقایان چیزهایی که نمی شد فکر کنید که اینها درست کنند و یا فکر این مسائل را نمی کردند، خود آقایان این کار را کردند و امیدواریم که بعدها ان شاء اللَّه، بیشتر و بالاتر انجام بدهند. و خداوند ان شاء اللَّه، به همه شما به همه ما توفیق بدهد که به این ملتی که تا کنون زیر سلطه اجنبی وزیر سلطه و چکمه رژیمهای فاسد بود، نجات بدهیم و مردم را آزاد کنیم و مشغول کار خودشان بشوند. ان شاء اللَّه، همه نقیصه ها تمام می شود. و شما امیدوار باشید به فضل خدا. همه این مسائل تمام می شود. و شما سرفرازید پیش خدای تبارک و تعالی و پیش عالم. خداوند همه تان را حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 17، ص: 167-171

بیانات [در جمع اعضای شورای عالی  قضایی  (لزوم استقلال قوه قضاییه)]

زمان: صبح 2 دی 1363/ 29 ربیع الاول 1405

مکان: تهران، جماران

موضوع: لزوم استقلال قوه قضاییه

حضار: اعضای شورای عالی قضایی: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)- صانعی، یوسف (دادستان کل کشور)- مقتدایی- بجنوردی- میر محمدی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

مطلبی که من باید به عموم مردم و بخصوص آنهایی که در کارهای کشور و مملکت دست دارند تذکر دهم، این است که قوه قضاییه قوه ای است مستقل، و معنای استقلالش این است که در صورتی که حکمی از قضات صادر شد، هیچ کس حتی مجتهد، دیگر حق ندارد آن را نقض و یا در آن دخالت نماید. و احدی حق دخالت در امر قضا را ندارد و دخالت کردن، خلاف شرع و جلوگیری از حکم قضات هم بر خلاف شرع است.

و من به مردم عرض می کنم که افراد این شورا را از سال های قبل می شناسم و برای این مقام صلاحیت دارند، و اگر دستور و حکمی از آنها صادر شد، هیچ فردی حق جَوّسازی، نه در روزنامه ها و نه در نطق ها و نه در بین مردم را ندارد. تضعیف قوّه قضاییه صلاح نیست و باید قوّه قضاییه را تقویت نمود.

من باز عرض می کنم که استقلال قضایی معنایش این است که اگر قاضی حکمی کرد، احیاناً رسیدگی به آن حکمْ مرجع دارد و غیر از آن، هیچ کس حق دخالت ندارد. من امیدوارم که آقایان در قوّه قضاییه موفق باشند که به طور شایسته و با قدرت عمل کنند، و امیدوارم ملت و مجلس و دولت هم پشتیبان آنان باشد که خدای نخواسته صدمه ای به آن وارد نشود.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 19، ص: 121

 

پاسخ استفتاء [دادستان کل کشور (تبدیل دینار به پول رایج کشور در دیه)]

زمان: 2 دی 1364/ 10 ربیع الثانی 1406

مکان: تهران، جماران

موضوع: تغییر پرداخت دینار به عنوان دیه به پول رایج

سؤال کننده: موسوی خوئینی ها، سید محمد (دادستان کل کشور)

[محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی، مرجع عالیقدر و رهبر انقلاب اسلامی- دامت برکاته

بعد التحیة، احتراماً به عرض مبارک می رساند که در مواردی از جراحتها که دینار به عنوان دیه ذکر شده است، آیا همان گونه که در شتر فرموده اید که: «شتر موضوعیت ندارد و بالنسبه از دیه نفْس حساب می شود ... در دینار هم موضوعیت ندارد».

مستدعی است نظر مبارک را جهت تعیین تکلیف دادسراها و محاکم قضایی بیان فرمایید. با آرزوی سلامتی و طول عمر مبارک.

2/ 10/ 1364- دادستان کل کشور، موسوی خوئینی ها].

بسمه تعالی

دینار موضوعیت ندارد، بلکه پول رایج در هر عصری یا هر ناحیه ای که به مقدار قیمت دینار محسوب شود به قیمت فعلی کافی است.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 19، ص: 454

 

سخنرانی [در جمع فرماندهان و مسئولین دوایر عقیدتی- سیاسی ارتش (وظیفه ارتش)]

زمان: صبح 2 دی 1364/ 10 ربیع الثانی 1406

مکان: تهران، جماران

موضوع: حفظ اسلام و کشور، وظیفه اسلامی- ملی

حضار: نماینده دوم امام در شورای عالی دفاع- رئیس ستاد مشترک و فرماندهان نیروی سه گانه ارتش- مسئولان دوایر عقیدتی سیاسی ارتش

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

قدردانی از عنایات الهی

من باید تشکر کنم از شما آقایان، همین طور هم روحانیون و هم آقایان دیگر که در یک جلسه ای که می شود گفت یک جلسه روحانی است، برای اینکه، شما و همه کسانی که در این جنگ وارد هستند و در ایران هستند، وضعشان همه می دانیم که با وضع سابق چقدر فرق کرده. یک روز بود که جوان های ما اگر هم می خواستند کاری بکنند لب دریا یا امثال اینها بود کارشان، و حالا می بینید که جوان های ما چطور عمل می کنند. این یک عنایتی است که از خدای تبارک و تعالی به این ملت شده است و همه باید قدر این عنایت را بدانیم. ما خودمان چیزی نیستیم، این را همه باید بدانیم که هر چه هست از طرف خداست. من تجربه ام در این مدت طولانی ای که مشغول بودم به این کارهایی که البته وظیفه روحانی بود لکن کنار کشیده بودیم از آن، من احساس می کنم که بسیاری از مسائل بود که بدون اینکه ما بفهمیم انجام می گرفت، این جور نبود که ما نقشه ای کشیده باشیم برای این کار، و این نبود جز اینکه خدا هدایت می کرد، این طور بود مسأله. الآن هم عنایت خدا به شما، به همه این ملت هست. شما که قوه این ملت هستید و خدمتگزار برای جمهوری اسلامی هستید و نگهدار این جمهوری هستید و نگهبان در جبهه ها هستید، مورد عنایت خدا بیشتر هستید. شما در آن جا یک کاری که بکنید مثل یک عبادت طولانی است که ماها در این جا می کنیم. شما مطمئن باشید که وقتی یک قدم  برای خدای تبارک و تعالی بردارید، خدای تبارک و تعالی عنایتش را به حسب همین رحمتی که دارد، به واسطه او بیشتر جلو می آید.

مطمئن باشید که شما پایدارید، ارتش مطمئن باشد که پایدار است. ما وظیفه داریم که از ارتش پشتیبانی کنیم، وظیفه خدایی داریم و شما مطمئن باشید که ما از شما پشتیبانی می کنیم. آن روزی که منافقین نقشه کشیده بودند که ارتش را کنار بزنند و هی انگ اینکه اینها چه بودند در آن وقت و چه بودند، من آن روز هم اعتقادم بود که ارتش را ما باید حفظش کنیم، حالا بیشتر شده این اعتقاد، برای اینکه آن وقت باز یک نزدیکی ای به آن زمان داشت و حالا از آن زمان گذشته و تحول پیدا شده. امروز من در چهره های شما چیزهایی می بینم که آن روز نمی شد ببینی. امروز وضع شما یک وضعی شده است که با آن روز فرق دارد. و شما با کمال اطمینان مشغول خدمت باشید. هیچ کس نمی تواند که به وضع شما و به قدرت شما یک تصرفی بکند، و نمی تواند که یک تضعیفی از شما بکند.

ملت با شما هستند، همه با شما هستند. شما هم باید با ملت باشید و هستید الحمد للَّه.

وقتی یک ملت قیام کرد همه شان با هم بودند، ارتشش بود، سپاهش بود، بسیجش بود با این وسعت، مردمش بودند، روحانی اش بود، عرض می کنم کاسبش بود، کارگرش بود، همه اینها بودند. یک همچو ملتی که همه شان با هم بودند، هیچ کس نمی تواند باهاشان معارضه کند، اینها را نمی شود با آن معارضه کرد. هم امریکا این مطلب را می داند، هم شوروی می داند که ملت را آنها وقتی بخواهند شکستی بدهند، به یک جبهه ای شکست می دهند که ملت همراهش نباشد. یک جمعیتی که یک هستند، یک دست هستند، این جمعیت را نمی شود به هم زد. کوشش کنید در اینکه همه با هم باشید. کوشش بکنید به اینکه دست واحد باشید، حتی دو دستِ نه، دستِ واحد باشید؛ یعنی، شما خیال نکنید که سپاه یک وضعی دارد سپاه هم خیال نکند شما یک وضعی دارید، هر دو یک  وضع دارید، هر دو یک تکلیف دارید و آن حفظ اسلام است.

شما وقتی که ملاحظه کنید در صدر اسلام چه رنج هایی کشیدند این عده کم در مقابل عده های زیاد، چه رنج هایی کشیدند، خود پیغمبر اکرم چقدر رنج کشید، بعدش هم دیگران رنج کشیدند و اسلام را حفظش کردند. شما امروز یک وظیفه ملی دارید نسبت به کشورتان، یک وظیفه اسلامی دارید نسبت به حفظ اسلام. اسلام الآن امانت است پیش شما. امروز همه دنیا متوجه به ایرانند که این جمعیت می خواهند چه بکنند. متحیرند آنها که این چهل میلیون جمعیتی که این جا جمع شدند و یک گوشه ای هستند، اینها می خواهند چه بکنند. چین با یک میلیارد و صد میلیون جمعیتش توجه به این جا دارد که ببیند چی هست در این جا. شوروی توجه دارد، امریکا بیشتر توجه دارد، همه متوجه اند به اینکه این یک جمعیت کمی که در یک گوشه از دنیا یک صدایی بلند کرده، این چه صدایی است که این طور صدایش در همه جا موج افکنده. آنها از باب اینکه نمی دانند اسلام یعنی چه، معنویت را نمی دانند یعنی چه. آنها همه حساب هاشان روی این است که ما چند تا تانک داریم، آنها هم چند تانک دارند، ما چه، البته ما وقتی این حساب را بکنیم مقابل امریکا و شوروی، ما چیزی نداریم اگر حساب این باشد، اما حساب این نیست، حساب این است که شما یک صدا بلند کردید دنیا را به حرکت در آوردید.

الآن هر جای دنیا کسی برود، توجهش به ایران می بیند که از خود ما که این جا هستیم بیشتر مطلع هست جهات را. این برای این است که، مسأله، مسئله معنوی است، مسأله، مسئله ای نیست که ما می خواهیم فقط جنگ بکنیم یا می خواهیم دفاع بکنیم. ما دفاع مقدس می خواهیم بکنیم؛ یعنی ما می خواهیم از آبروی اسلام، از آبروی کشور اسلامی دفاع بکنیم؛ این یک دفاعی است که عقل و اسلام هر دو با آن موافقند، همه می گویند که باید دفاع کرد. شما کشورتان الآن مورد طمع یک جنایتکار واقع شده است، و او را بازیش داده اند برای اینکه، بیاید یک همچو شلوغکاری بکند. اگر چنانچه دستِ اینها پشت سرش نبود، با یک سیلی از بین رفته بود. اما آنها دارند همه دنبالش می کنند و حالا هم دارد سست می شود دنبال کردنشان، مأیوس شده اند اینها. شما بدانید که دشمن شما مأیوس است امروز و شما قوی اید امروز. لکن عمده تکلیف خود شماست که هر کدامتان به تکلیف عمل بکنید. قانون برای شما تکلیف معین کرده، اسلام برای شما تکلیف معین کرده، به این تکلیف باید عمل کرد. این تکلیف برای شما آبرو پیدا می شود، برای شما حیثیت پیدا می شود، کشور شما حیثیت پیدا می کند.

الآن کشور شما با آن وقت چقدر فرق دارد؛ آن وقت همه این بودند که مستشاران بیایند چه بکنند، چه بکنند، کارخانه های ما دست مستشارها بود، ارتشمان دست آنها بود، همه چیزمان دست آنها بود. امروز شما بحمد اللَّه خودتان هستید، ایستادید روی پایتان در مقابل امریکا، شوروی، نمی دانم سایر جاها. می گویید که ما هستیم هیچ کاری به کسی نداریم، نمی تواند کسی دخالت کند و نخواهد کرد، نمی توانند هم بکنند، نه صلاح نظامی شان و نه صلاح سیاسی شان هست، نمی توانند این کار را بکنند. لکن شرط اینکه ما بتوانیم مقاومت کنیم و بتوانیم حفظ کنیم این کشور را، شما بخواهید حفظ بکنید حیثیت ملی خودتان را، حیثیت اسلامی خودتان، شرطش این است که با هم باشید. فکر اینکه من ارتشی هستم باید چه باشم، من عرض می کنم سپاهی هستم باید چه بشوم، من بسیجی هستم، این فکر از سرتان دور بشود. همه یکی هستید و آن قدرت است و آن قدرت ملی خودتان. وقتی همه یکی هستید دیگر این حرفها از بین می رود که من کجا و او کجا، همه باهمید. الآن هم بحمد اللَّه- آن طوری که گزارش دادند- الآن هم همه تان منسجم شدید، همه قوا با هم منسجم اند و می بینید هم که چطور از شما دارند می ترسند؛ این ور و آن ور افتادند دنبال اینکه بیایید صلح کنید. دروغ هم می گویند بحمد اللَّه، معلوم است که دروغ هم می گویند اینها. و خدا عذاب اینها را به دروغشان هم اضافه خواهد کرد در هر صورت  من از شماها می خواهم که هم یک خواستی که یک نفر مسئول نسبت به شما دارد و هم یک خواستی که خدا دارد، من از شماها می خواهم که بدون اینکه در ذهنتان خلجان، پیدا کند که ارتش شاید مثلًا آن طوری که منافقین می خواستند بکنند شاید بشود، بدون خلجان به کار خودتان مشغول باشید، قوی باشید، ملت با شماست، ما همه با شما هستیم، و روحانیون با شما مختلطند. الآن می بینید که در جمعیتی که هستید که سابق سابقه ندارد در نظام هیچ جا که این طوری مربوط به هم باشند. هیچ نظامی این طور نیست که روحانیش و ارتشیش و سپاهیش و مردمش و اینها مخلوط به هم باشند کأنّه یک موجود هستند. الحمد للَّه الآن این طوری هست، روحانیت این طور است و من امیدوارم که آقایان روحانیون بیشتر در جبهه ها بروند و بیشتر خدمت کنند به اینها و می کنند و وظیفه شان هست.

و شما هم بدون اینکه در نظر بگیرید که من چی هستم و او چیست، همه در نظر بگیرید خدا به ما وظیفه داده، وظیفه معین کرده، وظیفه خدایی را داریم عمل می کنیم.

بدانید که این سعادت دنیا و آخرت شما را ان شاء اللَّه حفظ خواهد کرد. و من امیدوارم که شما همه توجه به این معنا داشته باشید و به وظیفه ای که قانون برای شما معین کرده، به وظیفه ای که اسلام برای شما معین کرده، به آن وظیفه عمل بکنید. و شما و سپاه و سایرین دست واحد باشید برای حفظ آبروی خودتان، برای حفظ اسلام، برای حفظ کشور خودتان، کشوری که الآن الگو شده برای همه جا و بعدها به شما ملحق خواهند شد، ناچار ملحق خواهند شد، کشورهای دیگر ملحق به شما خواهند شد. و امیدواریم که یک انقلابی پیدا بشود. همین انقلابی که در ایران پیدا شد در همه جا ان شاء اللَّه پیدا بشود، ان شاء اللَّه. و من امیدوارم که همه تان مؤید و موفق باشید. و باز هم تاکید می کنم که در ذهنتان نیاورد کسی به اینکه ارتش مثلًا چطور است و ارتش کذا، آن حرف های سابق منافقین بود. اگر کسی یک همچو کلمه ای بگوید آن هم جزو منافقین است، و الّا کسی  که مسلمان است ارتشش را می داند باید حفظ بکند. آدمی که مسلمان است، آدمی که علاقه دارد به کشور اسلامی، می داند که ارتش از ارگان هایی هستند که اسلام را حفظ می کنند، همین طوری که سپاه حفظ می کند، همین طوری که بسیج حفظ می کند. وقتی همه با هم شدید، یک جمعیت عظیم هستید، و در مقابل دیگران ان شاء اللَّه قدرت نمایی می کنید و حفظ می کنید کشور خودتان را، دفع می کنید دشمنهای خودتان را. و من هم که وظیفه ام دعاگویی است به شما، و من بی اشکال هر شب به شماها دعا می کنم، بدون استثنا یک شب نیست که من به شما قوای مسلحه دعا نکنم، همه تان را و کسانی که بر ضد شما هستند نفرینشان نکنم. و خدا ان شاء اللَّه به همه شما عزت و سلامت عنایت کند، و همه تان در درگاه خدا روسفید باشید، وقتی وارد می شوید در آن جا، در جمعیتی که سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- در رأسش هست، شماها هم باشید.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه

صحیفه امام، ج 19، ص: 455-460

 

 

. انتهای پیام /*