کد مطلب: 3518 | تاریخ مطلب: 01/10/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 1 دی ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س)  1 دی ماه

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (کمک به سربازان فراری و اعتصاب کنندگان)]1 دی 57

حکم [انتصاب آقای هادی شادمهر به سمت رئیس ستاد مشترک ارتش ]1 دی 58

سخنرانی [در جمع دانشجویان تبریز و تهران (توطئه علیه انقلاب)]1 دی 58

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت کشور و استانداران (لزوم خدمتگزاری  به مردم)]1 دی 61

سخنرانی [در جمع مردم و مسئولین نظام (برکات میلاد و مبعث پیامبر)] 1دی 62

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (کمک به سربازان فراری و اعتصاب کنندگان)]

زمان: 1 دی 1357/ 21 محرّم 1399

مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو

موضوع: تکلیف ملت در پناه دادن به سربازان فراری و کمک به اعتصاب کنندگان- فرهنگ استعماری سلسله پهلوی

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

توصیه به مردم درباره سربازان فراری

به طور استثنا امشب چند کلمه ای گفتند من صحبت کنم، ولی وقتهای دیگر همان روز یکشنبه خدمت می رسیم. ما که اعلام کردیم که دولت ایران غیر رسمی است و مخالف با قوانین است، هم مخالف با قانون شرع است و هم مخالف با قانون اساسی است، بنا بر این کلیه چیزهایی که مربوط به دولت و برای اعانت دولت است، باید مردم از آن اجتناب کنند. و ما به سربازها گفتیم که- دستور دادیم که- فرار کنند برای اینکه خدمت در این دستگاه خدمت به ظلم است، و آنها هم بسیاری شان فرار کردند؛ لکن بعض مشکلات پیدا شده است. اینها بسیاری شان فقیرند و مکان هم ندارند از باب اینکه اگر بخواهند در مکانهای خودشان بروند مورد تجاوز دولت واقع می شوند و آنها را می گیرند، از این جهت آنها نمی توانند در منازل خودشان بروند؛ مردم در هر جا که هستند مکلفند به اینکه اینها را پناه بدهند؛ هم مخارجشان را بدهند و هم منزلی محقر برای اینها، به طوری که معلوم نشود که اینها کجا هستند، مردم مکلفند که این کار را بکنند.

و ما هم بابت وجوه شرعیه قبول داریم چیزی که همراهی به اینها می شود. این یک مسأله است که مهم است و لازم است که مردم اقدام کنند. این بیچاره ها از سربازخانه ها بیرون رفتند و الآن مکان ندارند، و باید این کار بشود.

مطلبی دیگر راجع به کارمندهای شرکت نفت است. اینها هم از کار کنار رفتند، بسیاری شان هم استعفا کرده اند. و اینها محتاج به اعانت هستند؛ و مِنْ جمله مشکلشان قضیه خانه است که دولت- دولت غاصب- خانه را، خانه هایی که اینها دارند، یا از آنها گرفته یا تهدیدشان کرده است به اینکه خانه هایتان را از شما می گیریم، برای اینکه اینها نفت را بیرون نیاوردند که به اربابها بدهند. حالا این طور تهدید کرده اند آنها را که اگر نیایند سرِ کار، خانه هایشان را از آنها بگیرند. بنا بر این آنها، هم احتیاج به کمک مکانی دارند و هم برای اعاشه شان احتیاج دارند؛ این هم باز باید مردم و متمکنین، و مردم باید این کار را انجام بدهند. به آنها منزل بدهند و از آنها پذیرایی بکنند و مخارج آنها را هم بدهند. و ما باز بابت وجوه شرعیه قبول داریم و مجاز هستند که این کار را بکنند. و کلیه کارهایی که برای دولتْ اعانتِ به دولت است، از باب اینکه این دولتْ دولتِ غاصب است و ظالم است، برای مردم جایز نیست که کمک کنند به این دولت. مالیاتها کمک است به دولت و جایز نیست که به اینها بدهند؛ حتی الامکان باید خودداری کنند از دادن مالیات. از اعانت کردن و هر چیزی که اعانت به این دولت است باید مردم از آن خودداری بکنند.

و ما چون تبلیغات زیاد شده است راجع به امور متفرقه و ما در صحبتهایمان جواب داده ایم، لکن باز آنها تبلیغاتشان سر جای خودش هست؛ و در روزنامه ها، چه روزنامه های اینها- بعضی روزنامه هایی که در اینجاها هست- و چه تبلیغات دیگری در اطراف جاهای دیگر و روزنامه های خودشان، آنهایی که روزنامه های سازمانی هستند، در خود ایران هست، تبلیغاتی هست مِنْ جمله راجع به اقلیتهای مذهبی که اینها تبلیغ کرده اند به اینکه اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، یهودیها را چه خواهند کرد، نصارا را چه خواهند کرد، زرتشتیها را چه خواهند کرد، اینها را خواهند قتل عام کرد، چه! این حرف بسیار غلط است. و حکومت اسلامی اگر چنانچه ان شاء اللَّه برپا بشود، ما این یهودیها هم که از ایران رفتند و بازی شان دادند و رفتند به اسرائیل، و الآن گرفتارند در آنجا، با دست این یهودیها و اسرائیلیهایی که از امریکا آمده اند یا از دولتهای دیگر رفته اند آنجا، این دسته های یهودی که اینها آنجا بردند و اینها هم به خیالاتی رفتند آنجا، الآن آن طوری که می گویند بسیار در سختی هستند، ما اگر ان شاء اللَّه یک دولت عادلی تأسیس شد، آنها را دعوت می کنیم؛ یهودیهایی که مملکتشان ایران بوده است دعوت می کنیم که به وطن خودشان برگردند و با آنها کمال خوش رفتاری را دولت اسلامی می کند. اسلام نیامده است که بشر را تحت مضیقه قرار بدهد. اسلام یک قوانینی است که تمام اقشار بشر را برای آن احترامات قائل است. البته یک استثناهایی هست که آنهایی که شلوغ کارند، آنهایی که خرابکارند، برای آنها هیچ کس یک- عرض می کنم که- تساهلی قائل نیست؛ و اما مثل یهود که اهل ذمه هستند، و تمام اهل کتاب- نصارا، زرتشتیها- همه اینها در مملکت اسلامی با- عرض می کنم که- رفاه و با احترام، آنجا توقف می کنند. و اینکه گفته شده است که اگر یک حکومت اسلامی تأسیس بشود، چه خواهد شد و چه خواهد شد، اینها تبلیغاتی است که برای نگهداری شاه و برای به هم زدن این نهضت این تبلیغات می شود و این تبلیغاتْ غلط است.

یا مثلًا تبلیغ شده است به اینکه اگر حکومت اسلامی تأسیس بشود، دیگر تمام این مؤسسه هایی که بوی تجدد از آنها می آید، اینها همه به کنار باید بروند. حتی در آن اوایل امر یکوقت شاه گفته بود که این روحانیون می گویند که ما اصلًا سوار طیاره و اتومبیل نمی شویم، ما می خواهیم سوار الاغ بشویم! می خواهیم مثل زمان سابق که سوار الاغ  می شدند، ما می خواهیم سوار الاغ بشویم! و حالا هم همین حرفها را با کم و زیادش می زنند که روحانیون می خواهند مملکت را برگردانند به عهد کذا. خیر، مسأله غلط است. روحانیون می خواهند مملکت را یک مملکت مستقل آزاد متمدنی کنند؛ نه آن تمدنی که در اصطلاح شاه است و نه آن آزادی که در کتاب شاه است و در اصطلاح شاه است که مردم را فوج فوج می کشند برای اینکه یک صدا می کنند مع ذلک اسمش را آزادی می گذارند!

در اسلام، تمام آثار تجدد و تمدن در اسلام مجاز است مگر آنهایی که فساد اخلاق بیاورند، فساد عفت بیاورند. اسلام آن چیزهایی را که مخالف با مصالح ملت بوده است، آنها را نفی کرده. آنهایی که موافق با مصالح ملت است، آنها را اثبات کرده است. ما الآن این مظاهر تمدنی که در جاهای دیگر- در ممالک پیشرفته- از آنها استفاده های صحیح می شود، وقتی که آمده است در مملکت ما یا مملکتهای شبیه به مملکت ما، استفاده هایی که از اینها می شود استفاده های فاسد می شود؛ مثلًا سینما. ممکن است که کسی در سینما نمایشهایی که می دهد نمایشهای اخلاقی باشد، نمایشهای آموزنده باشد، که این را هیچ کس منع نکرده؛ و اما سینمایی که برای فساد اخلاق جوانهای ماست، و اگر چند روز جوانهای ما در این سینماهایی که در این عصرْ متعارَف بود و در زمان شاه متعارف است، اگر چند وقت یک جوان برود در آنجا فاسد بیرون می آید، دیگر به درد نمی خورد ... و اینها می خواهند همین بشود. یعنی تمام برنامه هایی که اینها درست کرده اند، برنامه های فرهنگی، برنامه های هنری، هر چه درست کرده اند استعماری است. می خواهند اینها جوانهای ما را یک جوانهایی بار بیاورند که به درد آنها بخورند، نه به درد مملکت خودشان بخورند؛ یا فاسد بشوند، یک عضو فاسدی بشوند. اگر یک مدتی این جوانها در این مراکز فسادی که اینها درست کرده اند و در اختیار جوانها گذاشته اند ....

آن قدری که مراکز فساد در تهران- الآن بیشتر از کتابخانه است، بیشتر از مراکزی است که برای تعلیم و تربیت است- برای این است که می خواهند این جوانها به طرق مختلفه ... بیکاره و بیعار بار بیایند؛ دیگر در مقابل این استفاده جوهای خارجی نتوانند کاری [بکنند]؛ یعنی بی تفاوت باشند نسبت به آنها. این جوانهایی که تریاکی بار آمده اند، هروئینی بار آمده اند، شارب الخمر هستند، قمارباز شده اند- عرض بکنم- در مراکز فساد و فحشا رفتند، اینها دیگر همان عیاشیها را تمام مقاصد خودشان می دانند و عالم هر چه بشود، آنها بی تفاوتند نسبت به آنها. و آنها می خواهند که این نسل جوانی که ممکن است یک ثروت بزرگی برای یک مملکت باشد و این مملکت را جلو ببرد، این نسل جوان را کاری بکنند که به عقب برگردد، یعنی چیزی بشود بیفایده؛ یک امر بیفایده ای، یک ثروت بیفایده ای برای مملکت بشود. این یکی از کارهایشان است که می کنند.

یا مثلًا این مراکز تعلیم و تربیتی که اینها درست کرده اند، از دانشگاه گرفته تا پایین، اینها باز استعماری است. و اینها بچه های ما را که می خواهند تربیت کنند، یک تربیت صحیح نمی کنند: یعنی اولًا یک حد معین دارد که از این حد معین نمی گذارند بالاتر اینها بروند؛ و ثانیاً وسایل متعدده درست می کنند، موانع متعدده درست می کنند برای اینکه اینها عقب بمانند. برای اینکه دانشگاه اگر یک دانشگاه صحیح مستقلی که ماها می خواهیم باشد، از این دانشگاه رجال بزرگ بیرون می آید، از اینها رجالی بیرون می آید که بعد در مقابل آنهایی که می خواهند تعدی به مملکت ما بکنند و همه مخازن ما را ببرند، در مقابل آنها می ایستند. و آنها چون نمی خواهند یک همچو چیزی بشود، اینها را آن طور بار می آورند. و اگر توانستند غربزده آنها را بار می آورند؛ یعنی طوری می کنند، طوری این مسائل غرب را برای آنها طرح می کنند، طوری آنها را تحت تأثیر قرار می دهند که اینها از خودشان بکلی بیخود می شوند و پیوسته به آنها می شوند، یعنی عمال آنها می شوند. فرض کنید که اگر چنانچه این نحو تربیت باشد، بعد از چند وقت دیگر- تا حالا هم همین طورها بوده- اگر یک رجالی داشتیم که اینها می خواستند یک کاری بکنند کارهایی می کردند که به نفع آنها بوده، نه کارهایی می کردند که به نفع خودشان  باشد؛ برای اینکه اینها به طوری محو شده اند در آن تربیت و تعلیم خارجیها، و به طوری اینها را در نظر اینها بزرگ کرده اند که دیگر همه مآثر خودشان و همه چیزهایی که مربوط به خودشان است، همه اینها را فراموش می کنند و توجهشان به خودشان از بین می رود و متوجه به غرب می شوند و هر چه مربوط به آنهاست به آن توجه می کنند.

اسلام می خواهد که هیچ یک از افراد این مملکت اسلامی پیوسته به غیر نباشد، تحت نفوذ غیر نباشد. حکومت اسلامی اگر چنانچه تأسیس بشود نمی خواهد که آثار تمدن را از بین ببرد، با دانشگاه مخالف نیست، با علم مخالف نیست. قرآن پُر این است که تفسیرِ، تأویلِ علم را از آن تعریف می کند و- عرض می کنم که- احادیث ما از علم آن قدر تعریف می کنند، از عالم آن قدر تعریف می کنند، آن وقت ما بگوییم که با علم مخالفند! خیر، با این نحو علمی که شما دارید ما مخالفیم؛ با این نحو تربیت و تعلیمی که شماها می خواهید ما را تربیت کنید، با این ما مخالفیم؛ با آن مظاهر تمدن که بچه های ما را فاسد می کند، بچه های ما را عقب مانده نگه می دارد، ما با آن مخالفیم؛ نه اینکه ما مخالفیم با اصل تمدن و می خواهیم مردم را برگردانیم به زمان کذا. اینها می خواهند مردم را نگذارند ترقی بکنند. برنامه اینها این است که به این نحو رفتار کنند که بچه های ما ترقی نکنند؛ و دلیلش این است که بعد از هفتاد سال که ما مدرسه داشتیم و بیش از سی سال که دانشگاه داریم، حالا هم اگر چنانچه یک کسی مریض [دارد] مریض خودش را برمی دارد می رود اروپا یا می رود امریکا، آنجا معالجه بکند! ما اگر چنانچه یک دانشگاه مستقلی داشتیم، خوب در دانشگاههای ما بعد از سی سال باید طبیبها و- نمی دانم- همه [بیمارستانها] مجهز باشد و ما بتوانیم مریضهای خودمان را مداوا کنیم. این دلیل بر این است که ما نداریم یک چیزی. در زمان ایشان که همه چیزها از دست ما رفته است. یک اسفالت می خواهند اینها درست کنند، می روند یک شرکت خارجی می آورند؛ یک سد می خواهند درست کنند، یک شرکت خارجی می آورند. اگر چنانچه ما خودمان داشتیم، اگر چنانچه ما فرهنگمان مستقل بود که دیگر محتاج به این نبودیم که یک اسفالت را حتی خودشان نتوانند درست کنند یا- عرض بکنم- یک سد را خودشان نتوانند درست کنند. یک برنامه آبیاری نداشته باشند، یک برنامه برق صحیح نداشته باشند، یک برنامه آب صحیح نداشته باشند. هیچی ندارند. اگر ایشان الآن هم برود، یک مملکتی تحویل ما می دهد که این مملکت سی سال محتاج به این است که زحمت به آن بشود تا به درجه اولش برسد؛ تا به آنجا برسد که زراعتش یک زراعت صحیح بشود. تمام زراعت ما را از بین برده اند و همه جهاتی که ما داشتیم از بین برده اند، و حالا محتاج به این است که از سر درست کنند. همه ادارات ما را فاسد کردند. این باید از سر درست بشود؛ نه اینکه «از سر درست بشود» [یعنی ] ما بخواهیم بگوییم که اجزای ادارات باید بروند؛ خیر اجزای ادارات خوب هستند، اینها نمی گذارند کار بکنند؛ اینها مانع هستند از اینکه ادارات ما درست کار بکنند و الّا ادارات ما مردمش مردم همین مملکت هستند؛ الّا یک دسته استفاده جویی که مربوط و پیوسته به دولت است یا پیوسته به خارج است، مابقی شان ملت ما هستند و با کمال خوبی با آنها رفتار می شود، با کمال صفا با آنها رفتار می شود. همه سرِ کار خودشان هستند و بهتر از زمان حاضر که همه چیزشان به باد فنا رفته است با آنها رفتار خواهد شد.

مقصود این است که این تبلیغات سوئی که در روزنامه های اینجا، در روزنامه های سایر ممالک دیگری که در اینجا هست، یا در خود ایران به وسایل مختلف تبلیغ می کنند، همه اینها برای این است که، تمام نظر خارجیها این است که این شاه را نگه دارند، همه استفاده ها را ببرند. می بینند بهتر از اینها شخصی که از این نوکریِ حسابی بکند، بهتر از این ندارند! از این جهت می خواهند این را نگهش دارند. و باید ایران و ایرانی جدیت کند که این بساط برچیده بشود و یک بساط صحیح سالمی بیاید و خودشان مملکت خودشان را اداره کنند. ان شاء اللَّه خداوند همه شما را توفیق بدهد. موفق باشید. [آمین حضار].

صحیفه امام، ج 5، ص: 259-265

 

حکم [انتصاب آقای هادی شادمهر به سمت رئیس ستاد مشترک ارتش ]

زمان: 1 دی 1358/ 2 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: انتصاب رئیس ستاد مشترک ارتش

مخاطب: شادمهر، هادی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تیمسار هادی شادمهر

بنا بر اصل 110 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تیمسار به خدمتْ اعاده و به درجه سرلشکری مفتخر و به ریاست ستاد مشترک منصوب می گردید. از پرسنل ارتش جمهوری اسلامی ایران انتظار دارم که برای اداره امور ارتش و پاسداری از انقلاب و استقلال ایران در کمال صمیمیت، اخلاص و ایثار، همکاری نمایند.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 11، ص: 365

 

سخنرانی [در جمع دانشجویان تبریز و تهران (توطئه علیه انقلاب)]

زمان: صبح 1 دی 1358/ 2 صفر 1400

مکان: قم

موضوع: توطئه علیه رمز پیروزی ملت- انگیزه ملت در انقلاب

حضار: راهپیمایان دانشجوی دختر و پسر از تبریز و تهران، کارگران تبریز، کارکنان بانک شهریار، پاسداران مسجد ولی عصر سرآسیاب دولاب

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

صدای ملکوتی میلیونها ایرانی

از شما دانشجویان عزیز که از راه دور آمدید و از سایر گروههایی که آمده اند و در این هوای سرد، در این منزل محقر با من ملاقات کردند متشکرم. شما می دانید که ما امروز در مقابل چه قدرتی واقع شده ایم. ما در قدم اول که مقابل این قدرتها واقع بودیم، آن چیزی که رمز پیروزی ما بود چه بود و از این به بعد باید چه باشد. شما می دانید که ما نه قدرت نظامی داشتیم و نه ملت ما تعلیمات نظامی. شما جوانان عزیز مشغول تحصیل دانش بودید، و سایر قشرها هم مشغول کارهای مخصوص به خودشان بود. روحانیون هم مشغول تحصیل علوم خودشان بودند. ما نداشتیم یک جمعیتی که تعلیمات نظامی دیده باشند، و نه یک تجهیزاتی داشتیم. لکن یک چیز داشتیم و دنبال آن یک چیز دیگر؛ عقیده به اسلام، ایمان به خدا، قیام برای خدا که دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زیر بیرق اسلام بود. این دو نیروی عظیم را ما داشتیم که یکی اصیل و یکی دنبال آن نیروی اصیل؛ نیروی ایمان، توجه به خدا، اتکال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذکر خدا بیرون می آمد. با «اللَّه اکبر» جلو می رفتید و دنبال این مطلب اصیل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض کنار رفت. یک صدا و آن اینکه ما جمهوری اسلامی می خواهیم. این یک صدا که [از] اسلام آمد از حلقوم شما فرزندان اسلام درآمد و این صدای اسلام بود. صدای ملکوت بود، صدای عالم غیب بود. و این صدا همچو این ملت  را منسجم کرد و همچو قدرت به ملت داد که با دست خالی بر قدرتهای بزرگ غلبه کردند. از این به بعد هم ما، احتیاج به این صدای ملکوتی الهی داریم و احتیاج به این انسجام.

دشمنهای ما می خواهند این دو چیز را از ما بگیرند. ما را اول از هم جدا کنند. هر جایی را یک صدا درآورند. ملت اسلام که به تبع اسلام، به تبع قرآن کریم باید همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند. مؤمنین سرتاسر دنیا برادرند به حسب حکم قرآن. و برادرها برابرند و در شادی و غم هم مشترک اند. در اسلام همین برادری است که مبدأ همه خیرات است. و اینها می خواهند این برادری را از ما بگیرند غائله بپا می کنند. یک روز غائله کردستان؛ کرد یک چیز است، فارس یک چیز است. برادرها را می خواهند از هم با لهجه مختلف کنند. یک وقت هم غائله آذربایجان را به کار می آورند که آنجا هم فریاد می زنند که «جمهوری آذربایجان» یعنی جمهوری آذربایجان، جمهوری جدا از جمهوری اسلام. یعنی به حسب فهم آنها آذربایجان جدا از اسلام. این هم توطئه است برای اینکه برادرها را از هم جدا کنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بین ما انداخته است:

«الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» مؤمنون، همه، نه ترک و نه فارس و نه عرب و نه عجم و نه هیچ جا، همه مؤمنین برادرند. این قرآن است. اینها که می خواهند این برادرها را از هم جدا کنند در هر جا با یک نغمه ای وارد می شوند، و اذهان صاف جوانها را، اذهان صاف اشخاصی که در روستاها هستند، اینها را تبلیغ می کنند، و بر ضد برادرهای خودشان آنها را تجهیز می کنند.

این دست آنهایی است که تمام حیثیات این مملکت را در طول تاریخ و خصوصاً در این پنجاه سال از بین بردند و تمام غارتگریها را اینجا کردند. و حالا چون از این جهت مأیوس شدند دنبال این طور توطئه ها برآمدند. آنها فهمیدند که ضربه را از اخوت اسلامی کشور ما خوردند؛ اخوت اسلامی عملی. همه یک کلام می گفتند. همه یک صدا در می آوردند. همه «اللَّه اکبر» می گفتند. همه اتکال به خدا داشتند. همه جمهوری اسلامی می خواستند. این جهت که همه با هم بودند و یکصدا جمهوری اسلامی می خواستند.

ضربه ای بود که بر امریکا و رفقای امریکا خورد. آنهایی که تبع بودند. آنها الآن یافته اند که ضربه را از کجا خوردند. همان نقطه ای را که از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند.همان چیزی را که موجب شکست آنها شده است حالا هدف قرار دادند. به همان وضعی که شما پیروز شدید آنها حمله کردند.موضع پیروزی اتفاق کلمه بود. وحدت بین آذربایجان و کردستان و بلوچستان و ایران، همه جا همه جا بود. همه جای ایران بود. و اتکال به خدا آن جهت را که وحدت کلمه و طرح نبودن در انقلاب، اینکه من از کدام طایفه ام، شما از کدام طایفه اید، من چه مسلکی دارم، شما چه مسلکی دارید. این در انقلاب، در ابتدای انقلاب که همه با هم متوجه بودید به اینکه آن سد شیطانی را بشکنید، آن وقت این مسائل اصلًا طرح نبود.

مسأله احتیاجات هم طرح نبود. مسأله اینکه ما امشب وقتی برویم منزل آیا شاممان چیست؟ منزلمان کجا است؟ شما شاید در تلویزیون دیده باشید آن کنار شهر تهران که این زاغه نشینان هستند. خوب اینها معلوم است که منازلشان چی هست و زندگیشان چی.در تلویزیون که نشان داد گفت شما چه می کنید روزها یا چه می کردید. گفت ما صبح که می شد زن و بچه مان را برمی داشتیم برای تظاهرات [می رفتیم ]. اصلًا به فکر اینکه من در این زاغه زندگی می کنم، به فکر اینکه من بچه هایم چه حالی دارند، در این فکر نبودند.شما هم در فکر اینکه ما گرفتاریمان چیست، مدرسه مان چه گرفتاری داریم، معلممان چه آدمی است، شما هم این فکر را نمی کردید. این الغای افکار متعدد و پشت کردن بر خود و رو کردن به خدا، حقیقت این است که ملت ما به خودش پشت کرد، به خدا رو آورد.آن چیزهایی که نفسش خواهش داشت توجه به آن نداشت. همه توجهش به این بود که جمهوری اسلامی را ایجاد کند. این توجه به خدا بود. از خود گذشته بود به خدا پیوسته  بود. این رمز، رمز پیروزی است.

تا انسان به خود مشغول است نمی تواند کاری بکند. برای اینکه خودها هستند. افراد هستند تا شما به خود مشغولید و برادرتان هم همین طور و من هم همین طور. و برادرم همین طور. هر کدام یک آمال خاصی دارید. تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نکبتها هست. در پیروزی شما عکس بود مطلب. از آمال خودتان دست برداشته بودید. آن وقت اگر یک کسی به شما می گفت که شغل شما آیا خوب است، آیا دکانتان مثلًا چطور است، شاید مسخره اش می کردید، که حالا وقت این حرف نیست. پشت کردید به آمال خودتان و رو کردید به خدا. این توجه به خدا و هجرت از خود به خدا که بزرگترین هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنیا به عالم غیب شما را تقویت کرد. یعنی دیگر برای شما مطرح نبود که من چند روز زنده بمانم، این هم مطرح نبود. جوانها می دیدند که دارند تیراندازی می کنند، می دیدند که تانکها دارند می آیند، می دیدند که مسلسلها در کار است. لکن حمله می کردند. این نیروی خدایی است. آن نیروی خدایی که از اول اسلام را تقویت کرد. همینی است که در شما پیدا شده بود: پشت به دنیا و رو به عالم غیب، پشت به انانیت خود، و رو به رحمت الهی، قدرت الهی. این را حفظش کنید! این نعمتی که خدا به شما داد و شما را متحول کرد به یک ملت دیگری.

شمایی که از پاسبان می ترسیدید، از رژیم شاهنشاهی نترسیدید. شمایی که از یک باتون می ترسیدید از مسلسلها نترسیدید. این نیروی خداست. این نیروی خدایی را حفظش کنید! حفظ به این است که باز توجهتان به آنجا باشد. این قدر دنبال این نباشید که ما خانه مان چه جور است. و زندگیمان چه جور است و چه. دنبال آن شرافت انسانی باشید. دنبال آن معنا باشید که شما را پیروز کرد. پیروزی بر دشمن؛ آن هم یک همچو دشمنی که همه چیز ما را می خواهد از بین ببرد، بالاترین چیزی است که برای یک ملتی حاصل می شود. ما اگر می توانستیم هدایت می کردیم آنها را. پیغمبرها آمده اند که همه را هدایت کنند. کفار را هدایت کنند. ما اگر قدرت داشتیم همه اینها را هدایت می کردیم.

لکن بعد از آنکه آنها به ما حمله بکنند ما با همان قدرت الهی که آن سد را شکستیم این سد را هم می شکنیم. ما که در این مبارزه؛ در این مبارزه ای که همه با هم متحد بودند به واسطه پشت کردن بر آمال خودمان. و رو کردن به خدای تبارک و تعالی پیروز شدیم.

حالا هم همین معنا را ان شاء اللَّه حفظ می کنیم. و با همین اسلحه پیش می رویم. متوجه باشید که بر همین معنایی که نکته و رمز پیروزی شما بود اینها حمله کردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اینکه شما شکستید این سد شیطانی را و طرح کردید جمهوری اسلامی را، دستجاتی پیدا شدند که «جمهوری، اسلامی اش را کنار بگذارید». این حمله به آن نقطه ای بود که با آن نقطه، ... شما پیروز شدید.

آن موضعی که شما را پیروز کرد که اسلام بود و جمهوری اسلامی حمله به آن شد.گفتند «اسلامش نه». همین اشخاصی که این کارها را دارند انجام می دهند؛ همینها بعضیشان از همانها بودند که می گفتند «اسلامش نه، جمهوری بس است. جمهوری اش را خوب، پهلویش هم جمهوری دمکراتیک بگذارید! از اسلام کنار بروید هر چه اسمش را می خواهید بگذارید!» هر اسمی می گذاشتید با آن مخالفت نمی کردند. برای اینکه از آن ضربه نخورده بودند. از جمهوری ضربه نخورده بودند. از جمهوری دمکراتیک ضربه نخورده بودند. از جمهوری اسلامی ضربه خورده بودند. از «اللَّه اکبر» ضربه خورده بودند. اینها می گفتند «اللَّه اکبر» را بگذار کنار، قرآنش هم بگذار کنار. در آنجا شما پیروز شدید، گفتید جمهوری اسلامی هیچ این طرف و آن طرف نیست ....

به جمهوری اسلامی رأی دادید به جمهوری اسلامی. یک رأی بیسابقه در دنیا. یک رأی تقریباً می شود گفت که با اتفاق. یکی درصد دو تا درصد کمتر. آنجا اینها شکست  خوردند. می گفتند «جمهوری اسلامی لازم نیست، جمهوری یا جمهوری دمکراتیک.» آنجا شکست خوردند. بعدش صحبت از قانون اساسی شد. خواستند نگذارند این قانون اساسی اصلش نوشته بشود. از آنجا شروع کردند که بگذارید تا مجلس مؤسسان پیدا بشود. مجلس مؤسسان یعنی چه؟ یعنی سیصد نفر در قشرهای مختلف. برای اینکه می دیدند که اگر سیصد نفر در ایران بخواهند این کار را بکنند، ممکن است یک مقداری از این قاچاقها هم تویش باشد. ما می گفتیم نه، ما یک خبرگانی درست می کنیم. بعد می گذاریم به آرای ملت. خبرگانش با آرای ملت. و بعد از اینکه آنها هم قبول کردند باقی اش هم با آرای ملت. قانون اساسی هم با آرای ملت. اینجا [دائماً] ایراد می گرفتند و همه ایراد برای همین معنا بود که از اسلام می ترسیدند. و رمز پیروزی شما را اسلام دیده بودند. و اینها می خواستند که نگذارند جمهوری اسلامی، قانون اساسی اسلامی داشته باشید. از آن که گذشت و رأی دادید. و در بینش هم یکی دو تا از آن قاچاقها پیدا شد.

آنها می خواستند در ششصد نفر عدد زیاد پیدا بکنند. که کارشکنی بکنند لکن الحمد للَّه نشد. بعد که خواستید رأی بدهید باز کارشکنی می کردند. در رأی دادن هم کارشکنی می کردند. این قدر تبلیغات کردند که یک دسته از برادرهای ما قهر کردند. مع ذلک نود درصد رأی دادید. یک دمکراسی باصطلاح آنها! حالا ما با اصطلاح آنها می گوییم یک «دمکراسی دو آتشه»! یعنی دو دفعه به رأی عمومی گذاشتن. یک دفعه خبرگان را خود ملت تعیین کرد. یک دفعه بعد از اینکه خبرگان تعیین شدند و به رأی ملت تعیین شدند، خود قانون را رأی ملت تصویب کرد. در عالم یک همچو دمکراسی ما نداریم. در عالم ما نداریم که تبلیغات نشده کار انجام بگیرد. تبلیغاتی نتوانستند بکنند، نکردند [و] نگذاشتند. از آن طرف البته تبلیغات [سوء] بود.

یک همچو مطلبی که در ایران اتفاق افتاده از آن معجزاتی است که در صدر اسلام اتفاق می افتاد. مسائل اسلام و ایران در این مدت مسائل اعجازی است. پیشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود. توجه همه ملت به یک نقطه. بچه کوچولویی که تازه زبان درآورده، با آن پیرمردی که در مریضخانه و بیمارستان افتاده یک حرف بود. کأنّه یک حلقوم صدا می کرد. هر جا می رفتی همان صدا را می شنیدی. این هم یکی از اعجازها بود. این جور رأی به اشتیاق دادن، که در بعضی جاها به من گفتند که در یک جا آن بیمار را آوردند لب صندوق، رأی داده و همان جا مرده است، این قدر ناتوان بوده. اما برای رأی دادن گفته است که مرا باید ببرید رأی بدهم. این معلولین، این بیمارها، این [ها] همه رأی دادند. آنهایی که سن قانونیشان نرسیده بود اعتراض داشتند به ما. یک روز همین جا جمع شده بودند. اعتراض به اینکه خوب چرا ما رأی ندهیم؟ ما هم در اینجا شرکت داشتیم و خوب، ما هم رأی بدهیم. وضع این طوری بود.

ایران سابقه نداشت این طور رأی دادن. بلکه دنیا هم سابقه نداشت. معلوم نیست که داشته باشد. اینجا هم شکست خوردند؛ شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء. دو دفعه رجوع به آرای عمومی. و ملت دو دفعه رأی داده است بر این قانون اساسی. حالا هم باز اشکال دارند. من نمی دانم اشکالشان این است که چرا ملت رأی داده است؟ شما صد دفعه دیگر هم اگر این قانون اساسی را به این ملت مسلم عرضه بدارید، همان است که هست. همان است که رأی می دهند. برای اینکه شما یا باید تبلیغ کنید که این ملت ما از اسلام رو برگرداند و بیاید طرف شما، آن وقت رأی نمی دهند. اما تا اسلام است، تا مبانی اسلام است، تا زیر سایه قرآن هستیم ما، زیر بیرق اسلام هستیم همین است که هست.

همین آش و همین کاسه. صد دفعه هم از سر گرفته بشود همین است. یا همین آقایان که خبرگان هستند، یا نظیر همینهایند. ملت هم رأی به همین قانون اساسی و همین که موافق اسلام است. مخالفتی با اسلام ندارد، به همین رأی دادند. صد دفعه دیگر هم به رأی بگذارید همین است. حالا یک عده ای که ادعا می کنند که ما مثلًا می خواهیم دمکراسی باشد، یک عده ای در مقابل همه ملت ایستاده اند و می گویند که ما قبول نداریم. شما در دنیا این را به هر مکتبی رجوع کنید، که آقا ملت یک چیزی را می خواهد یک پانصد نفر، یک هزار نفر، یک ده هزار نفر- فرضاً باشند- اینها هم یک چیزی را می خواهند، ملت رأی به این دادند، این چند نفر هم می گویند که ما قبولش نداریم این را. می گویند که اینها بر خلاف آن چیزی که همه بشر بر آن متفق شدند بر خلاف آن دارند می گویند. بر خلاف دمکراسی است. بر خلاف اسلام هم است. اسلام که می گوید، می فرماید که شورا باشد کارهاتان، خوب این یک کاری بوده است، و به شورا گذاشته شده است. وقتی که شورا یک چیزی را به اکثریت قبول کردند، معنایش این است که همان را عمل بکنید. هر که رد بکند معنایش این است که ما قبول نداریم این را. این بر خلاف دمکراسی است. بر خلاف اسلام است. بر خلاف مصالح مملکت است.

و حمله به همان جایی است که شما از آنجا پیروز شدید. [به ] همانی که به آن پیروز شدید حمله دارد می شود. چشمها را باز کنید! من دارم تکلیف را از خودم برمی دارم به گفتن. شما مکلفید که با توجه به همه مصالحی که دارید و می کنید عمل بکنید. من می گویم این توطئه است برای اسلام و به ضد اسلام. و دلیلش این است که همانی که اسلام می خواهد، به آن حمله کردند. جمهوری اسلامی را خواستند به آن حمله کردند.

شما هم باید چشم و گوشتان را باز کنید. نگذارید اشخاص اشتباه بکنند. اگر اشتباه دارند می اندازند، مردم را تبلیغ کنید. هر کدامتان تبلیغ کنید. اگر در روستاها رفتند یک عده ای که شیطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبلیغات می کنند، شما هم بروید در روستاها، مطالب را بگویید. مسأله این است. اینها به همان چیزی که شما می خواهید دارند حمله می کنند. شما اسلام را می خواهید. اینها می گفتند جمهوری اسلامی ما نمی خواهیم.

تا همه با هم نباشید و همه از این آمال دنیایی که بزودی از دست همه مان می رود، پشت نکنید و توجه به مبدأ قدرت که همیشگی است نداشته باشید پیروزی نیست. و من امیدوارم که همان طور که تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فکر این نبودند که  زندگی ام چطور است، تا آن وقتی که مستقر بشود جمهوری اسلامی، و احکام اسلام مستقر بشود، همین حال باقی باشد. و ما ان شاء اللَّه پیروز بشویم و پیروز می شویم. من به شما عرض کنم تا این چهره های نورانی و متوجه به خدا هست، پیروزی همراه است. و ما امیدواریم که هم از جهت اقتصادی، هم از جهت سیاسی، هم از جهت فرهنگی، پیروز بشویم. و اگر خدای نخواسته یک روز قضیه دخالت نظامی باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستیم. خداوند همه تان را ان شاء اللَّه حفظ کند. موفق باشید.

صحیفه امام، ج 11، ص: 366-372

 

 

سخنرانی [در جمع مسئولان وزارت کشور و استانداران (لزوم خدمتگزاری  به مردم)]

زمان: صبح 1 دی 1361/ 6 ربیع الاول 1403

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: بیان خدمات ملت و لزوم خدمتگزاری مسئولان به آنان

حضار: ناطق نوری، علی اکبر (وزیر کشور)- معاونان و استانداران سراسر کشور

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

شکر نعمتِ حضور مردم در تمامی صحنه ها

البته من اظهار تشکر می کنم از آقایان که تشریف آوردند و مسائلی که لازم است در اینجا گفته بشود من عرض می کنم. ما اول باید ملاحظه کنیم که ملت با ما چه کرده و بعد ملاحظه کنیم که این کاری که ملت کرده است از خدای تبارک و تعالی است. و بعد هم ما باید شکر خدای تبارک و تعالی را بجا بیاوریم و کیفیت شکر چیست؟ اینکه ملت چه کرده، همه آقایان می دانید که شما در تمام دوره ها و الآن هم در تمام دنیا دیگر هیچ مثل ملت ایران نمی توانید پیدا بکنید که در همه مشکلات کمک هست برایتان. به استثنای یک فِرَق بسیار معدودی- که خوب در همه جا فاسد هست- اما نوع ملت، میزان توده های ملت است. توده های ملت از قبل از انقلاب و وقتی که شروع کرد به نهضت و بعد از انقلاب تا حالا، توده ها آن طور در صحنه هستند که انسان متحیّر می شود. شما ببینید که در همین مجلس خبرگان، که آخر چیزی بود که از مردم خواستند، خوب در اینجا هم بیش از چند میلیون رأی دادند.

در زمان سابق، وقتی که با آن فشارها یک چیزی می خواستند بکنند، شش میلیون- به قول خودشان آن هم کاری که می خواستند بکنند- رأی گرفتند. هیاهو بلند کردند که ملت رأی داده. در صورتی که آن شش میلیون هم حالا چقدرش تقلّب بوده ما کار نداریم، اما آن شش میلیون هم از بستگان خودشان و آن فشارهایی که آوردند روی مردم و خوفی که ایجاد کردند بر مردم [بود.] اینجا همه آقایان می دانند، همه ملت می دانند. خارج  هر چی می خواهند بگویند، ملت می داند که فشار هیچ نبود؛ یعنی، به یک جا، یک کسی، یک مأمور دولتی، یک کسی بگویند: برو رأی بده. یا آن وقت خانها در مجلسهای سابق، خانها و شازده ها و اینها که نفوذ داشتند، آنها فشار می آوردند، رعیتها را راه می انداختند برای رأی دادن. دیگر بحمد اللَّه، آن قدرتها هم نیستش و قدرت اسلام است.

خوب، از یک طرف ملت این طور است، از یک طرف این قوای مسلّح که الآن دو سال است، بیشتر از دو سال است که در مقابل آن همه فشارها واقع شده اند و ایستاده اند و از این کشور دفاع می کنند و آن همه خون داده اند؛ آن همه همه شان، نه اینکه فقط یک طایفه باشند، از سپاه پاسداران و ارتش و اینها گرفته تا ژاندارمری و عرض می کنم- شهربانی و بسیج و عشایر و اینها؛ همه، هم شهید زیاد دادند و هم جدّیت زیاد کردند. از آن طرف، آنها جنگ می کردند، از پشت سرشان هم همه ملت یک کلمه- دنبال آنها بودند؛ زن و مرد و بزرگ و کوچک و اینها تأیید می کردند. از آن طرف، راجع به این خانه های تیمی که سرتاسر کشور را گرفته بود و فاسدها دورش جمع شده بودند و به فساد مشغول بودند. خوب، این کمیته ها و پاسدارها و اینها چه کارهایی کرده اند! و همین دیشب که اعلام کردند که پنجاه خانه تیمی وعده کثیری هم افراد فاسد را گرفته اند. اینها یک مسائلی است که اگر یکیش در سابق می شد، هیاهو می کردند. و حالا من این را یک نحوه ظلم می دانم که اینها این طور کار بکنند و در رادیو چند مرتبه بگوید و رد بشود؛ همین گفته بشود که یک همچه چیزی شده. آخر چی شده است؟ باید تشکر کنند از این مردم. باید همه ما از مردم، از مردمی که در این امور دخالت دارند و این پاسدارها که می روند، کشته می دهند، چه می کنند تا اینکه یک همچه کارهایی را می کنند و یک همچه فسادهایی را از بین می برند تشکر بکنیم.

آنی که شکر نعمت است، این است که ما عمل بکنیم، صحبت نکنیم، عمل بکنیم.عمل هم این باشد که روی طریقه اسلام عمل بکنیم. تجاوز نکنیم. تقصیر هم نکنیم. از آن ور، همان طور که من عرض کردم به آقایان، رفتن و جاسوسی کردن و تجسس کردن و کارهایی که می کردند، این کارها نباید بشود. از آن رو هم در بین شهر، نباید خیال کنند حالایی که گفتند که مردم آرام باشند، حالا بیایند توی کوچه ها خلاف بکنند. هر کس با هر جوری که باشد، اگر متجاهر شد به یک فسقی، متجاهر شد به اینکه یک چیزی که خلاف شرع است، مأمورند همه مردم برای اینکه، نهی از منکر کنند؛ اگر برنگشت، معرفی اش کنند به مراکز؛ آنجاهایی که باشد، بگیرند، ببرندش و تأدیبش بکنند. یک دسته هم در این بین پیدا می شوند اشخاصی که می خواهند در آنجاها سوء استفاده بکنند.

ما نگفتیم که احکام اسلام که جاری می شود، یک تکه اش جاری بشود. همین جاری بشود که جاسوسی نشود و- نمی دانم- تفتیش نشود؟ این تکه اش هم هست که اگر یک نفر بخواهد کار خلاف بکند، آن یک نفر را مردم مأمورند نهی اش کنند. اگر منتهی نشد، به کمیته، به کلانتری به جاهای دیگر اطلاع بدهند که این، یک همچه کاری کرده. آنها هم باید بگیرند و تحویل بدهند به دادگاه. این طور نیست که حالا ما یک تکه از اسلام را بگوییم، آنها سوء استفاده کنند. طرفین قضیه است. نباید ما تعدّی بکنیم و ظلم بکنیم و تفتیش از داخل خانه های مردم بکنیم، نباید هم آنها خیال کنند که نخیر، دیگر گذشت مسائل، هر کاری می خواهیم بکنیم؛ یک دغدغه درست کنند. اگر اطلاع پیدا شد صحیح که عشرتکده در یک جایی هست، یک جایی میکده هست، یک جایی قمارخانه هست، اینها همه شان باید جلوگیری بشود. و اگر کسی بیرون هم آمد و یک کاری را، اگر خلاف بود انجام داد، آن هم باید جلوگیری بشود. آنی که هست این است که ما احکام خدا را می خواهیم جاری بشود. احکام خدا آن طرفش هست، این طرفش هم هست؛ آن طرف که نباید با مردم طوری کرد که مردم در خانه هایشان مطمئن نباشند، در زندگیشان، در تجارتشان، در کسبشان مطمئن نباشند. دولت اسلامی باید مردم را مطمئن کنند در همه  چیز. در سرمایه هایشان، در کسبشان، در کارخانه هاشان، در همه چیز، مردم در آرامش باشند و دولت ابداً نمی تواند که تأذی بکند به آنها و نباید تأذی بکند. و اگر یک کسی تأذی کرد آن تأدیب خواهد شد.

از آن ور هم اگر سوء استفاده بخواهند بکنند آنهایی که مخالف با اسلام هستند، حالا بیایند توی خیابان کار خلاف بکنند؛ برای اینکه حالا دیگر باید آرامش باشد، این خلاف اسلام است. ما نمی گوییم آرامش باشد، هر کسی بخواهد آزادی غربی باشد، بیاید بیرون- مثلًا- مشروب بخورد، یا دکان باز بکند برای خودش. این آزادی در حدود احکام اسلام است در حدود اخلاق انسانی است نه اینکه- مثلًا- آزاد باشد هر کاری دلش می خواهد توی خیابانها بکند. در هر صورت، تمام قطبهای اسلام را باید ما ملاحظه بکنیم؛ هم آن جهاتی که نباید پاسدار و پاسبان و این طور چیزها به مردم تعدّی بکنند و نباید آنها هم خیال بکنند که حالا که این طور شد، پس ما هر کاری دلمان می خواهد بکنیم.

نخیر، این طور نیست؛ آن با شدت سرکوب خواهد شد. اگر کسی فسق بکند در خارج، متجاهر بشود، هر نحو فسقی باشد، به شدّت باید دولت با او عمل کند و پاسدارها و پاسبانها و اینها مأمورند به اینکه با آنها شدّت کنند. اگر کسی آمد و نهی کردند، او نکرد، باید او را بگیرند و تحویل بدهند.

از آن طرف هم در داخل خانه های مردم بخواهند یک وقت بروند، ببینند توی خانه چه می گذرد، آن هم نباید بشود. اما اگر معلوم شد که این یک عشرتکده ای درست کرده مثل سابق، معلوم شد که این یک میکده ای درست کرده، یک محل قماری درست کرده و امثال ذلک، اینها ممنوع باید باشد و هر گز نمی شود اینها را غمض عین کرد که حالا وقتی این طور شد، آنهایی که قمار باز بودند حالا دوباره جمع بشوند و خانه قمار بازی درست کنند. اگر تو خانه خودشان- مثلًا- یک کاری کردند، ما نمی رویم تفتیش بکنیم.

اما مرکز اگر درست بکنند و بخواهند در یک مرکزی یک همچه کارهایی انجام بدهند یا یک خانه ای را اختصاص به این مسأله بدهند، این نه، این بر خلاف اسلام است، باید جلویش گرفته بشود.

علی ایّ حال، ما همه مسائل را باید ملاحظه کنیم؛ یکی اینکه خدمت ملت به ما چه بود، باید در مقابل این خدمت، شکرگزاری بکنیم. شکرگزاری یک قسمش هم این است که بگوییم: «متشکریم از شما»، دعا کنیم بهشان. اما شکرگزاری حقیقی عبارت از این است که ما این نعمتی که آنها به ما داده اند ما جبران کنیم. الآن در سرتاسر کشور ما گرفتاریها زیاد هست. این گرفتاریها را باید توجه بکنیم و رفع بکنیم. الآن هم که بحمد اللَّه، کشور ما دیگر آن جهات تزلزل و این حرفها را به هیچ وجه ندارد اینکه در مدت کوتاه، بسیار کوتاه، این طور استقرار پیدا کرد این جمهوری اسلامی، این عنایت خدا بود که ملت را واداشت به اینکه این کارها را بکند. مردم را باید توجیه کرد به اینکه دنبال این مسائل باشند و بدانند که خدای تبارک و تعالی مطلع است از تمام کارها. بنا، بر این است که ما به اسلام رفتار کنیم.

ما می خواهیم احکام اسلام جاری بشود. همه هم با ما مخالفند؛ همه خارجیها با ما مخالف هستند. یک نادری هست در بینشان که آنها مخالف نیستند و لیکن همه دیگر مخالفند و ما در مقابل این مخالفتها باید بایستیم، ملت همین طور که الآن هست، ان شاء اللَّه، بعد هم هست. و دولت و ملت و همه می خواهند برای اسلام خدمت کنند.

دولت کارها را انجام می دهد، ملت پشتیبانش باشد. و استاندارها در نقاطی که هستند و فرماندارها هرجا هستند، خدمت بکنند و مردم پشتیبانشان باشند. وقتی که ما خدمتگزار شدیم به ملت و ملت هم پشتیبان شد، طمع خارجیها دیگر بکلی قطع می شود. همیشه آنها بنایشان بر این است که از داخل فاسد کنند، داخل را فاسد کنند. این را توجه باید داشت.

ملت ما هم باید این توجه را داشته باشد که از اختلافات و ایجاد اختلاف و اینها پرهیز کند و نگذارد که یک اختلافی پیدا بشود. اگر یک اختلافی شد فوراً اشخاصی که صالح هستند، بروند و ترمیم کنند. اختلاف نگذارند بشود که یک وقت ریشه دار بشود و اسباب  این بشود که در کشور ما سستی پیدا بشود. این مسائل، مسائل اسلامی سست بشود.

خدای تبارک و تعالی به ما منت گذارد و یک همچه کاری را کرد. و ما الآن بحمد اللَّه تحت هیچ قدرتی نیستیم. الّا اسلام، و هیچ کس بر ما نفوذ ندارد، الّا احکام اسلام. و ما باید اسلام و احکام اسلام را حفظ کنیم تا این محفوظ بماند. اگر ما اسلام را، احکام اسلام را تا این قدری که قدرت داریم، دنبالش باشیم و تحکیمش کنیم و تبعیت بکنیم، خدای تبارک و تعالی هم به ما کمک خواهد کرد، ان شاء اللَّه و تا این مسأله هست، و عنایات خدای تبارک و تعالی هست، دیگر ما از چیزی نباید بترسیم؛ از هیچ قدرتی، از هیچ جایی نباید بترسیم. هر کسی باید، هر کشوری باید از خودش بترسد که در داخل خودش چه می گذرد. خارج تابع این است که در داخل چه بشود، آنها تصرف کنند.

همیشه بنا بر این بوده. این طور نبوده است که یک کشوری [را] از خارج بیایند، بگیرند؛ این طور نبوده. اول داخلش را خراب می کردند، وقتی داخلی خراب می شد، آنها هم عمّال داخلیشان را وادار می کردند. اکثراً این طور است، عمال داخلی را وادار می کردند.

آن عمّال داخلی کارهای آنها را انجام می دادند. و ما بحمد اللَّه، نداریم این طور مسائل را. این مسائل جزئی هم که بود بحمد اللَّه، رفع شد، آنها هم رفتند سراغ کارشان، فاسدها و مفسدها. و ان شاء اللَّه بعدها هم دیگر نمی توانند سربلند کنند.

هر چی می خواهند بگویند به ما، گفتن آنها چیزی نیست. بنا بر این، آنی که لازم است این است که ما خدمتگزار اسلام باشیم. فرماندارها، استاندارها، وزارتخانه ها، همه اینها یک وجهه ای می خواهند. وجهه ای که ما می خواهیم خدمت به ملت، خدمت به اسلام است. خدمت به دولت، خدمت به اسلام است. و هر چیزی که در اینجا الآن هست، خدمت به اسلام است. همه احساس این بکنند که خدای تبارک و تعالی به ما این منّت را گذارد و ما را در مقابل همه این قدرتها، که از اطراف به ما حمله می خواستند بکنند، محفوظ نگه داشت. و الحمد للَّه، الآن دولت و ملت مستقلی داریم و هیچ کس نمی تواند بر ما تصرّفی بکند و مادامی که این طور پایبند باشد ملت به وحدت و به اسلام، از اینکه دیگران در او تصرف بکنند و از این باید مطمئن باشد که نمی شود یک همچه چیزی. همیشه آنها از داخل کار را درست می کردند؛ از خارج بیایند، بخواهند یک کاری بکنند، نه. وقتی داخل خراب می شد، آن وقت مانعی نمی بینند که فساد خودشان را بکنند، مثل افغانستان که داخلش فساد پیدا شد، خارج هم آمدند. اما اگر نتوانند داخل را فاسد بکنند و ملت با هم باشند و دولت با ملت، ملت با دولت و همه ارگانهای دولتی همه با هم و همه متحد برای خدمت به اسلام، خدمت به مردم بزرگترین خدمتهاست به اسلام. خدمت به کشاورزی بزرگترین خدمت است به اسلام. خدمت به سایر کارهایی که مردم احتیاج بهش دارند خدمت به اسلام است. وقتی که بنا بر این است که ما به اسلام خدمت بکنیم، خدای تبارک و تعالی ما را تنها نمی گذارد، ما را نمی گذارد- خدای نخواسته- یک وقت گرفتار بشویم.

همیشه گرفتاریها از خود آدم است. تا در باطن انسان یک گرفتاری پیدا نشود، از خارج نمی شود. تا در داخل خود یک ملت یک کرمزدگی پیدا نشود، خارجیها تصرف نمی کنند. آنها از داخل می خواهند کارها را انجام بدهند. الآن بحمد اللَّه، از داخل دیگر اطمینان داریم. وقتی این اطمینان را داریم، ما باید خدمت بکنیم. حالا دیگر نباید ما بگوییم حال انقلاب است. حال انقلاب تمام شد. الآن حال آرامش است، حال خدمت به مردم است، حال خدمت به جامعه است، حال خدمت به اسلام است، حال این است که مردم مطمئن باشند راجع به همه چیزشان؛ سرمایه دار راجع به سرمایه اش- نمی دانم کاسب راجع به کسبش، اداری راجع به اداره اش. همه اینها وقتی این آرامش در مملکت و خارج منعکس شد و معلوم شد اینجا آرامش است، آنهایی هم که اشخاصی هستند که می ترسند بیایند، می آیند؛ آنها هم می فهمند که نه، مسئله ای نیست، مگر آنهایی که عشرت می خواهند بکنند؛ آنها دیگر جایشان اینجا نیست، آنها همان بیرون عشرت بکنند، آنها دیگر قابل اصلاح نیستند.

اما الحمد للَّه، ملت ما الآن یکپارچه است. همه با هم هستند. و این انتخابات ثابت کرد که اینها چه جور هستند بعضیشان، تا بعد از انتخاب اوّل- که آن البته باید در رأس انتخابات باشد و آن انتخاب اصلی جمهوریت بود- بعد از آن، دیگر ما نداشتیم همچو انتخاباتی و بحمد اللَّه، با خوشی و با آرامش منتهی شد. نتوانستند کاری بکنند. دیگر مأیوس شدند آنها، نتوانستند در یک جامعه کاری بکنند. حالا دزدی یک کاری را بکند، همیشه در همه جا هست. امریکا الآن بدتر از همه جاست. من امیدوارم که همه آقایان متوجه باشند به اینکه این مردمی که این قدر برای این جمهوری زحمت کشیدند و اشخاصی فاسد را بیرون راندند و به جایش اشخاص صالح را گذاشتند، به اینها به شکر این نعمت خدمت کنید. به این مردم، استاندارها خدمت بکنند، فرماندارها خدمت بکنند؛ وزارتخانه ها خدمت بکنند؛ همه بنایشان بر خدمت باشد. و ما امیدواریم که ان شاء اللَّه، مسائل دیگر از این به بعد، آرامش باشد، از این به بعد هم مردم آرام باشند، مشغول باشند، سرمایه شان را به کار بیندازند، نترسند از اینکه آنها را یک وقت بیایند بگیرند. نخیر، این حرفها نیست در کار، یک چیزی نیست که نتوانند کار بکنند؛ می توانند سرمایه شان را به کار بیندازند و کشور را اداره کنند و تقویت کنند. دولت هم پشتیبانشان است باید هم باشد. و عمده این است که خدای تبارک و تعالی پشتیبان است، و ما متکی به فضل او هستیم. خداوند همه تان را حفظ کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته

صحیفه امام، ج 17، ص: 159-166

 

سخنرانی [در جمع مردم و مسئولین نظام (برکات میلاد و مبعث پیامبر)]

زمان: بعد از ظهر 1 دی 1362/ 17 ربیع الاول 1404

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: برکات میلاد و مبعث پیامبر

مناسبت: میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

حضار: مسئولین جمهوری اسلامی و مقامات لشکری و کشوری و اقشار مختلف مردم

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اسرار میلاد و بعثت  پیامبر اکرم

متقابلًا این عید بزرگ را، عید مبارک میلاد رسول اکرم و فرزند بزرگ [وی ] امام صادق- سلام اللَّه علیه- را به همه حضار و همه مسلمین جهان و مستضعفان سرتاسر عالم تبریک عرض می کنم.

من باید عرض کنم که این ولادت که دنبالش برکات پی در پی بود و منتهی شد به بعثت و نزول وحی از جانب خدای تبارک و تعالی بر قلب مبارک آن سرور، ابعادش برای بشر تا کنون معلوم نشده است.

آنکه قرآن کریم دنبالش بوده است حتی برای متعمّقان آخر الزمان هم به آن طوری که باید کشف نشده است و همین مقداری که معلوم شده است و کشف شده است، وقتی که ملاحظه کنید با قبل از اسلام و معارف قبل از اسلام و فلسفه قبل از اسلام و عدالتهای اجتماعی قبل الاسلام می بینید که همین مقدار هم یک تحول عظیمی در دنیا پیش آورده است که سابقه نداشته است و لاحقه هم ندارد. در سیر عرفانی، شما ملاحظه بفرمایید که قبل از اسلام چی بوده است و بعد از اسلام و با تعلیمات اسلام مقدس و قرآن کریم چه شده است.

اشخاصی که قبل از اسلام بودند در عین حالی که اشخاص بزرگی بودند مثل ارسطو و امثال او، مع ذلک وقتی کتابهای آنها را ما ملاحظه می کنیم بویی از آن چیزی که در قرآن کریم است در آنها نیست. همین آیاتی که در روایات ما وارد شده است که برای متعمقین آخر الزمان وارد شده است، مثل سوره «توحید» و شش آیه از سوره «حدید»، گمان ندارم که واقعیتش برای بشر تا الآن و تا بعدها بشود آن طوری که باید باشد، کشف بشود. البته مسائل در این باب خیلی گفته شده است، تحقیقات، تحقیقات بسیار ارزنده هم بسیار شده است، لکن افق قرآن بالاتر از این مسائل است. همین آیه شریفه  هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ  انسان خیال می کند که خوب، اول خلق، اللَّه است و آخر هم همان است، و عرض می کنم که ظاهر هم به حسب آثارش است و باطن هم به حسب اسمائش. لکن اصلًا این مسأله این نیست که ما می فهمیم و فهمیده اند، مسائل بیش از این مسائل است. «هُوَ الظاهر» اصل ظهور را به غیر خودش می خواهد نفی کند از غیر خودش، ظهور مال اوست. واقع مطلب همین است، منتها فهم این معنا که ظهور، ظهور اوست و عالم و تمام هستی ظهور اوست، فهم این مشکل است. و هُوَ مَعَکُمْ  که در همین

آیات وارد شده است، «معکم» یعنی همراه ماست، او اینجاست و ما اینجا. این معیت، مثلًا فلاسفه «معیت قیّومیّة» می گویند، قیّومیّة ولی مسأله را حل می کند؟ مثل معیت علت و معلول است؟ مثل معیت جلوه و ذی جلوه است؟ مسائل این نیست. متعمّقین آخر الزمان هم به اندازه عمق ادراکشان بهتر از دیگران فهمیده اند، و الّا حد قرآن آن است که  إِنَّمَا یَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِهِ.این «یعرف القرآن من خوطب به» این نحو آیات است و الّا بعضی آیاتی که مربوط به احکام ظاهریه است و مربوط به نصایح است که همه می فهمند. آنی که «لا یَعْرِفُهُ الّا مَنْ خُوطِبَ بِه» یعنی خود رسول اکرم، یعنی واسطه هم نمی تواند بفهمد، جبرئیل هم نتوانسته است. جبرئیل امین هم یک واسطه ای بوده است که خوانده است بر حضرت، این آیاتی که از غیب بر او وارد شده است، و مأمور شده است که برساند، اما آن هم «مَنْ خُوطِبَ بِه» نیست. «مَنْ خُوطِبَ بِه» فقط خود رسول اکرم است، و دیگران هم که به واسطه آن نوری که از حضرت رسول صلی اللَّه علیه و آله- در قلب- آن تعلیم نورانی که از قلب او به قلب خواص او بوده است، به واسطه او فهمیده اند. و اما دست امثال ما و بشر عادی کوتاه است از اینکه واقعاً بداند که «هو معکم» یعنی چه، چه معیتی است این؟- وَ هُوَ نور السّمواتِ و الارْضِ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ این چی است؟ «نور السموات» چی است؟ چطور «نور سماوات» است؟ و لهذا «منوّر السموات» گفته اند و هیچ ربطی به آیه ندارد. تحول معنوی و تحول عرفانی که به واسطه قرآن پیدا شده است فوق همه مسائل است. و بشر، هر کس از یک بعد به قرآن نگاه کرده است، و بعضی بعد ظاهرش را، بعد مسائل اجتماعی را، بعد مسائل سیاسی را، بعد مسائل فلسفی، بعد مسائل عرفانی. لکن آن بعد حقیقی که بین عاشق و معشوق است، آن سرّی که بین خدا و پیغمبر اکرم است، آن یک مطلبی نیست که ماها بتوانیم بفهمیم چی است قصّه.

آنکه از حضرت باقر- سلام اللَّه علیه- نقل شده است که فرموده است که من از «صمد»، تمام احکام و شرایع را، تمام حقایق را از «صمد» می توانم نشر کنم، مسأله هست این. البته ما هم از «صمد» می توانیم اصول معارف را بفهمیم، لکن او زاید بر این مسائل می گوید. در هر صورت کمال تأسف است برای انسانها که نمی خواهند بدانند، در راه دانستن نیفتاده اند، در راه معرفت کتاب خدا قدم برنداشته اند، ارتباط با مبدأ وحی برقرار نکردند که از مبدأ وحی تفسیر بشود برایشان. آن ارتباط فقط بین رسول خدا و خدا بود و به تبع او هم بین خواصی که بوده اند. مسائل فلسفی هم همین طور، مسائل فلسفی هم وقتی شما فلسفه ارسطو که شاید بهترین فلسفه ها قبل از اسلام باشد، ملاحظه کنید می بینید که فلسفه ارسطو با فلسفه ای که بعد از اسلام پیدا شده است فاصله اش زمین تا آسمان است در عین حالی که بسیار ارزشمند است در عین حالی که شیخ الرئیس راجع به منطق ارسطو می گوید که تا کنون کسی نتوانسته در او خدشه ای بکند یا اضافه ای بکند، در عین حال فلسفه را وقتی که ملاحظه می کنیم فلسفه اسلامی با آن فلسفه قبل از اسلام زمین تا آسمان فرق دارد.

و راجع به امور اخلاقی، راجع به امور تربیتی، راجع به و بالاخره قرآن وارد شده است برای انسان به جمیع شئونی که انسان دارد، برای تربیت انسان به جمیع ابعادی که انسان دارد، و ابعاد انسان، ابعاد غیر متناهی است. برای همه وارد شده است، برای همه چیز و یک سفره ای است که پهن شده است برای بشر که هر کس می تواند از آن سفره به مقدار استعداد خودش استفاده کند. و مع الأسف استفاده کم شده است، و باید عرض کنم که انبیا از آدم تا خاتم به آن مقصدی که داشتند نرسیدند، در عین حالی که هر چه کمال در دنیا هست از آنهاست، مع ذلک به آن مقصدی که آنها داشتند نرسیدند.

و نکته ای که باید عرض کنم این است که این شرایع معروفی که الآن بین بشر معروف است، حالا ما شریعت حضرت موسی، شریعت عیسی و شریعت اسلام، وقتی که ملاحظه  می کنیم حال مشرع را، حضرت موسی- سلام اللَّه علیه- را، وضع زندگی حضرت موسی و کیفیت تبلیغ او و مبارزه ای که او کرده است با طاغوت، او را وقتی که ملاحظه می کنیم، بعد می رویم سراغ امت موسی، آنهایی که می گویند ما امت حضرت موسی هستیم و ما پیرو حضرت موسی هستیم. موسی معارضه می کرد با طاغوت و اینها که می گویند ما پیرو حضرت موسی هستیم خودشان طاغوتند، در عین حال می گویند ما پیرو حضرت موسی هستیم. رادیو اسرائیل بسیار نصایح حضرت موسی را هم نقل می کند اما اسرائیل چه جور است؟ وضع او چی است؟ آنهایی که خودشان را انتساب می دهند به حضرت موسی و موسی وضع زندگی اش آن بود که یک شبان بود و یک عصا داشت و وضع شبانی اش هم آن وضع بود که تاریخ می گوید. آن وقت هم پاشد رفت سراغ بزرگترین قدرتی که در آن وقت بود و با او معارضه کرد و توجه به دنیا به هیچ وجه نداشت. آن وقت می بینیم که اینهایی که خودشان را از حضرت موسی می دانند چقدر به دنیا چسبیده اند. سرمایه های بزرگ امریکا در دست آنهاست، قدرت مادی امریکا در دست آنهاست، و می گویند ما هم به شریعت موسی معتقدیم. از او بدتر پیروان حضرت عیسی است. حضرت عیسی را خوب، همه می گویند که یک شخص- همین طور هم بوده است- یک شخص روحانی الهی بوده است که هیچ توجه به این مسائل مادی نداشته است، و به حسب قول آنهایی که پیروانش می گویند هستیم، این است که ایشان به هیچ وجه توجه به این طور مسائل مادی نداشته است، یک شخص روحانی به تمام معنا، روح اللَّه به تمام معنا، آن وقت می آییم سراغ پیروانش. پیروانش کی هستند الآن؟ تمام مفاسدی که الآن، یعنی نصف کنید، نصف مفاسدی که الآن در دنیا هستش از پیروان حضرت عیسی- سلام اللَّه علیه- هست؟

یعنی پیروان ادعایی. الآن دارند خودشان را مهیا می کنند برای عید میلاد حضرت عیسی، چه اشخاصی؟ اشخاصی که با عیسی مخالفت دارند، با خدای عیسی مخالفت دارند، اعتقاد به عیسی ندارند، لکن خودشان را می چسبانند به او. آن نصف دیگر عالم مال آنهایی است که ادعا می کنند که ما برای توده های مردم، برای ضعفا، برای چی داریم  زی  می کنیم، نمی خواهیم دیگر آن جهات قلدری در عالم باشد، می خواهیم همه مردم یک جور باشند. آنها هم آن طایفه اکثراً وقتی سراغ سرانشان می رویم می بینم که کرملین از امریکا بدتر است. لنین با مردم آن کرد، استالین آن کرد، اینها هم دارند این می کنند. آن ادّعا و آن عمل.

وقتی می آییم سراغ خودمان، خودمان هم همین. مسلمین هم در عین حالی که همه سران دول اسلامی ادعای اسلامیت می کنند، ادعای پیروی از پیغمبر اسلام می کنند، درعین حال می بینید که هیچ شباهتی ما بین سران آنها با اسلام، هیچ شباهتی نیست، هیچ ارتباطی نیست. ادعا زیاد است، ادعاها هست ما پیرویم ولی پیرویم در مقام عمل. سیره پیغمبر چی بوده است، سیره شماها چی است؟ پیغمبر در بین بشر چه جور زندگی کرده است، شما در بین بشر چه جور زندگی می کنید؟ پیغمبر با مردم مظلوم چه جور بوده، شما با مردم مظلوم چه هستید؟ پیغمبر با طاغوتها چه جور بوده و شما با علاوه بر اینکه خودتان طاغوتچه هستید با طاغوتها چطور هستید؟ پیغمبر با مستضعفین عالم چه وضع داشته و شما چه وضع دارید؟ پیغمبر وضع زندگی ظاهری اش چی بوده و شما چه هستید و چه دارید؟ مجرد اینکه من بگویم من تابعم که درست نمی شود مطلب. سران دولتهای اسلام همه این طور هستند. پیغمبر می گوید مسلمین، با هم مجتمع باشید! شما متفرق می کنید! قرآن می گوید وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً شما چسبیدید به حبل امریکا و شوروی. ادعاها زیاد است. من نمی گویم که ماها که حالا در ایران هستیم ما هم تابع هستیم به آن معنا، ما ادعامان این است که میل داریم تابع بشویم، در خط این هستیم که تبعیت بکنیم.

شما که می گویید تابع هستیم، که، قرآن خدا می گوید که با اینها یک طور نباشید وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ  خوب، شما اولیایتان کی هست الآن؟ با کی ارتباط دارید الآن؟ خوب، یک دسته با آن طرف ارتباط دارید، یک دسته با آن طرف. ایران هم که  می خواهد با هیچ کس نباشد، شما به فشارش می گذارید، فشار به اینکه چرا آن طرف نیست یا چرا آن طرف نیستی.

آن روزی که خدای نخواسته ایران هم بغلتد در یک طرفی، مسائل حل است، تمام است. ایران گناهش چی هست که از آن ور صدام هجوم می کند آن طوری و آن طور جنایات را بر او وارد می کند و او تودهنی می خورد، بعدها می خواهد یک راه دیگری پیدا بشود. تا آن وقتی که هجوم می کرد و می گفت که این مجوسیها را ما می خواهیم چه بکنیم، ما همه مجوسی بودیم، همه ایران جزو مجوس بودند، همه فارس زبانها یعنی مجوس. تا آن وقتی که قدرت داشت این طور بود. آن روزی که برگشت و تودهنی خورد از مسلمین ایران، از آن روز شروع کرد به اینکه ما همه مسلمانیم، چرا با هم دعوا بکنیم؟ آخر شما آن صفحه صحبتهایشان را پهلوی هم بگذارید، آن روز می گوید اینها مجوس هستند، چه، ما می خواهیم برویم چه بکنیم، بگیریم اینجاها را چه بکنیم این عربستان، عربستان است باید ما بیاییم چه بکنیم، برای عربستان اسم می گذارند و نمی دانم اهواز را با «حای» «حُطّی» می نویسند و اینها. آن روزی که هجوم می کنند آن حرف را می زنند. امروزی که تودهنی خورده اند برای اینکه فرصت پیدا بکنند دوباره هجوم کنند، ادعا می کنند که آقا ما صلح طلبیم، هی صلح، صلح، صلح. و این مجامع عمومی نمی آیند بنشینند بگویند که آقا تویی که می گویی که صلح، چرا آن طور کردی؟

چرا حمله کردی که حالا بگویی صلح بکنم؟ اینهائی که ادعا می کنند که ما چه و چه هستیم، در یک محلی یک انفجاری واقع می شود- همه مردم، مستضعفین دنیا با شما مخالفند- انفجار، همه دنیا هست. در یک محلی یک انفجار واقع می شود، بعدش صدام ایلام را و اینها را بمباران می کند! آن وقت در آنجا می گویند خوب، تلافی درآورده، انتقام گرفته. همین طرفدارهای حقوق بشر از این حرفها می زنند این دنیا چه وضعی الآن پیدا کرده است؟

این مسلمانها که ادعا می کنند که ما تابع پیغمبر اکرم هستیم، ما تابع قرآن کریم هستیم، خوب، این قرآن، بیایید ببینید این قرآن چه می گوید و شما چه می کنید. آنها می بینید که  برای خاطر امریکا تمام این گرفتاریها را برای ما دارند پیش می آورند و می گویند ما مسلمان هستیم. خوب، این اسلام شد که شما بگویید که مسلم هستیم، لکن چون امریکا چطور است شما باید چه بکنید؟ نفتشان را به امریکا می دهند، تمام چیزهایی که مال خود ملت شان است تقدیم می کنند. ملتشان به آن ضعیفی و به آن بیچارگی دارد زیر ستم خود آنها پایمال می شود و باز ادعا می کنند که ما مسلمان هستیم.

مگر با ادعا انسان مسلمان می شود؟ می گویند ما مسلمان هستیم و می خواهیم که اتحاد باشد. ایران «هفته وحدت» درست می کند، آنها می گویند ایران دارد تفرقه می اندازد. در بعضی رادیوهایشان بود که ایران دارد تفرقه می اندازد. ایران هفته وحدت درست کرده، او می گوید تفرقه می اندازد. ایران می گوید که آقا، ای یک میلیارد مسلم، جمع بشوید با هم! این قدرتهای بزرگ را نگذارید این طور- چی بکنند- تعدی بکنند به دنیا. اینها هر گوشه می گویند ایران چه، ایران چه، که نگذارند اصلًا این حرف از حلقوم ایران بیرون بیاید. بالاخره نه آنهایی که ادعا می کنند ما تابع حضرت موسی هستیم ادعایشان صحیح است. نه آنهایی که ادعا می کنند ما تابع حضرت عیسی هستیم ادعایشان صحیح است، نه اینهایی که ادعا می کنند ما تابع پیغمبر اسلام هستیم. ادعاست، همه اش ادعاست. اعمال را باید دید چی هست. آن که طرفدار حضرت موسی است ببینیم- چطوری- حضرت موسی عملش آن بود؟ تاریخ ثبت شده است، قرآن هست، تاریخ هست، تورات هست، همه هست، ثبت شده است. اعمال شما هم حالا بیایید ببینید چی هست، اعمال هم مشاهد. آن هم که تابع حضرت عیسی است، تاریخ حضرت عیسی مضبوط است و خود آنها هم می دانند- البته با یک انحرافاتی- اعمالشان را که همه مردم دارند می بینند. آن هم که ادعا می کند، من طرف آن که الحاد است، در طرف الحاد واقع شده و هیچ چیز را درست نمی داند، آن هم که ادعا می کند که ما طرفدار ملت هستیم و توده ها هستیم و چه، آن هم هر جا دستش برسد می کوبد و می زند و می کشد و از بین می برد، و افغانستان را این طور کرده الآن. اینها هم که مسلمانند، خوب، همین طور. تاریخ اسلام را می بینند، دستشان است، قرآن کریم دستشان هست، سیره پیغمبر دستشان هست، همه را دارند می بینند مع ذلک عمل شان بر ضد است. نه اینکه مثل سایر متعارف مردم باشد. عمل سران- دولت- دولت های اسلامی به ضد اسلام است و فرق دارد با عملهای اشخاصی که یک قدری فرض کنید که خلاف می کنند. آنها در رأس واقع شدند و آنها اعمالشان بر خلاف حکومت اسلامی است، بر خلاف سیره پیغمبر اسلام است، بر خلاف عملهای اهل بیت اسلام است، بر خلاف اینهاست الآن. و ما دنیایمان یک همچه دنیایی است.

مدعیها خیلی زیاد و لیکن واقعیت همین است که همه می بینیم و می بینید، و تا چه وقت بشود که یک همچه مطلبی منعکس بشود و منقلب بشود. البته انقلاب کلی اش با ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- است ولی خوب، ما تکلیف داریم. این درست است، اما ما تکلیف داریم تکلیف این است که ما جدّیت کنیم در اینکه هر چه می توانیم قوّه هایمان را سر هم بگذاریم که جلو بگیریم از این مسائل.

و ما نصیحتمان همیشه، ملت ایران و گویندگان ایران نصیحتشان همیشه بر دولت های اسلامی این بوده است که آقا، بیایید با هم مجتمع بشویم! بیایید با هم باشیم! ما نمی خواهیم بیاییم ممالک شما را بگیریم، ما مملکت گیر نیستیم، لکن مدافع از حق خودمان هستیم. خوب، ما به این حرفمان همیشه پایبند بوده ایم. از اول حرف ما یک کلمه بوده تا حالا. نه آن وقت می گفتیم که عرب مقابل عجم، مجوس اند اینها یا آنها چه هستند، نه آن وقت ما این حرف را می زدیم، نه حالا، نه بعدها. حرف ما یکی است که مسلمان ها با هم مجتمع بشوند، و این گرگهایی که ریخته اند به جان مسلمین، اینها را از بین ببرند. کنارشان بزنند. دستشان را کوتاه کنند. می گویند نمی شود، خوب، ما دیدیم ایران کرد و شد. ایران با یک جمعیت کمی و با نداشتن هیچ نیروی صحیحی، خوب، ریختند در خیابانها کار خودشان را کردند و طاغوت را از بین بردند و دست امریکا و شوروی و همه را هم کوتاه کردند. چرا نمی شود؟ وقتی ملتها بخواهند چرا نمی شود؟ ما حرفمان این است که دولتها بیایند قبل از اینکه خود ملتها قیام بکنند خود دولتها بیایند خاضع بشوند با هم، دوست بشوند با هم. یک جلسه ای درست کنند، همه رئیس جمهورها بنشینند پیش  هم و حل کنند مسائلشان را. هر کس سر جای خودش باشد، لکن در مصالح کلی اسلامی، در آن چیزی که همه هجوم آورده اند به اسلام، در او با هم اجتماع کنند، جلویشان را بگیرند و آسان هم هست. یک چیزی نیست که نشود. اگر همه با هم مجتمع بشوید آنها اصلًا کنار می روند. کار ندارند دیگر. آنها از ضعف شما. از نفهمی شما، از جهالت شما استفاده می کنند. زمان محمد رضا از ضعف این بدبخت استفاده می کردند. یک کلمه می گفتند، این خاضع بود. نمی خواستند بیایند بریزند چی بکنند اما همچو ترسانده بودندشان که اگر ما یک کلمه راجع به امریکا بگوییم، کذا و کذا می شود. ایران گفت و نشد.

من نمی گویم به ما خسارت وارد نشد، اما ارزش ندارد که انسان ارزش انسانی خودش را، ارزش اسلام را حفظ بکند و لو اینکه شهید هم می داد. البته پیغمبر هم شهید داد، انبیا هم همین طور. سیره انبیا بر این معنا بوده است، سیره بزرگان بر این معنا بوده است که معارضه می کردند با طاغوت و لو اینکه زمین بخورند، و لو اینکه کشته بشوند و لو کشته بدهند. ارزش دارد که انسان در مقابل ظلم بایستد، در مقابل ظالم بایستد و مشتش را گره کند و توی دهنش بزند، و نگذارد که این قدر ظلم زیاد بشود، این ارزش دارد. ما تکلیف داریم آقا! این طور نیست که حالا که ما منتظر ظهور امام زمان- سلام اللَّه علیه- هستیم پس دیگر بنشینیم تو خانه هایمان، تسبیح را دست بگیریم و بگوییم «عَجّلْ عَلی  فَرَجِهِ». عجّل، با کار شما باید تعجیل بشود، شما باید زمینه را فراهم کنید برای آمدن او. و فراهم کردن اینکه مسلمین را با هم مجتمع کنید. همه با هم بشوید.

ان شاء اللَّه ظهور می کند ایشان. و من امیدوارم خدای تبارک و تعالی قلبهای همه ما را متوجه به خودش بکند و از معارف قرآن به ما یک نسیمی عنایت بفرماید. و مسلمین را به تکالیف خودشان آشنا کند. و سران مسلمین را ان شاء اللَّه به تکلیف الهی خودشان آشنا کند. و آنهایی که با اسلام و مسلمین مخالفند ان شاء اللَّه قلع و قمع کند.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

صحیفه امام، ج 18، ص: 260-269

 

. انتهای پیام /*