کد مطلب: 3511 | تاریخ مطلب: 04/09/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 آذر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 4 آذر ماه

نامه [به علمای ارومیه درباره وحدت کلمه‏] 4  آذر 57

پیام [به علما و مردم هندوستان در ضرورت همدردی با ملت ایران‏]4  آذر 57

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا]4  آذر 57

پیام [به بسیجیان و ملت ایران در هفته بسیج (ضرورت حراست از اسلام و کشور)]4  آذر 60

بیانات [در جمع فرمانده و نماینده امام در ژاندارمری (زنده نگهداشتن روح ایمان)]4  آذر 61

 

نامه [به علمای ارومیه درباره وحدت کلمه‏]

زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: وحدت کلمه رمز پیروزی‏

مخاطب: علمای اعلام و حجج اسلام ارومیه (رضائیه)

بسمه تعالی‏

24 شهر ذی الحجه 98

خدمت ذی سعادت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام رضاییه- دامت برکاتهم‏

پس از اهدای سلام و تحیات وافره، مرقوم محترم حضرات آقایان واصل، سلامت و سعادت آقایان را از خداوند تعالی خواستار است. از پشتیبانی و تفقدات آقایان متشکرم. امید است با همراهی و تعاضد علمای اعلام بلاد و هدایت سایر مسلمین و وحدت کلمه با شعار واحد، توفیق حاصل شود که دست دشمنان ملت و اسلام بکلی کوتاه شود. این جانب از این راه دور چشم امیدم به ملت ایران- عموماً- و به علمای اعلام- خصوصاً- دوخته است و از ادعیه خالصه آقایان استمداد می‏نمایم. رجای واثق دارم که تشبثات مخالفین ملت به جایی نرسد؛ و ملتی که بپاخاسته و با روشنفکری راه خود را یافته است، به پیروزی نهایی دست یابد.

از خداوند متعال، قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی و برقراری حکومت اسلامی را در زیر پرچم پر افتخار اسلام و قرآن خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

صحیفه امام، ج‏5، ص: 102

 

پیام [به علما و مردم هندوستان در ضرورت همدردی با ملت ایران‏]

زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: ضرورت همراهی و همدردی با ملت ایران‏

مخاطب: علما و روحانیون و مردم هندوستان‏

بسمه تعالی‏

24 شهر ذی الحجه 98

خدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و سایر طبقات و اهالی محترم هندوستان- دامت اقامتهم و ایّدهم اللَّه تعالی‏

سلام بر شما و سایر برادران. لا بد قضایای ایران و مصیبتهایی که بر اهالی آنجا از طرف سلسله پهلوی وارد شده و می‏شود اجمالًا شنیده‏اید. آنچه بر این ملت مظلوم می‏گذرد به حدی نیست که بتوانم تفصیل دهم. از اول کودتای نحس رضا خان به دست دولت انگلیس تا کنون، تمام ملت ایران در اختناق و رنج و درد به سر می‏برند؛ تمام ذخایر آنها را از قبیل نفت و غیره به طور غاصبانه به اجانب داده‏اند و نفعی از آن به ملت فقیر نرسیده و نمی‏رسد؛ کشتارهای عمومی و دسته جمعی سالها است ادامه دارد؛ مساجد و معابد و حوزه‏های علمیه در حال تعطیل است؛ نظامیان شاه بر مال و جان ملت مسلط هستند.

بر شما ملت بزرگ است که با این ملت مظلوم همراهی و همدردی کنید و دولت خود را وادار به همراهی نمایید. از خداوند تعالی اصلاح حال عموم را خواهانم. و السلام علیکم.

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

صحیفه امام، ج‏5، ص: 103

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا]

زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398

مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو

موضوع: مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

گسترش تبلیغات دشمن‏

دامنه این مبارزات هر چه گسترده تر می‏شود، دامنه تبلیغات هم بر ضد آن گسترده تر می‏شود. اول که مبارزات کمتر بود و آرامتر بود، تبلیغات هم به همان حجم کمتر بود در داخل و خارج؛ و حالا که مبارزات بالا گرفته است، دست و پا می‏کنند آنهایی که می‏خواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهایی که در داخل دارد از عمال و چه قشرهایی که در خارج هستند، چه آنهایی که طمع به کیسه شاه دارند و چه آنهایی که طمع به مخازن ایران دارند، اینها همه دسته جمعی به دست و پا افتادند و دامنه تبلیغات را هر چه بیشتر گسترده تر کردند و می‏کنند. از جمله چیزهایی که اخیراً گفتند- و تذکرش هم دادم- و کلمه‏ای که صادر شده است از کارتر، من را بسیار متأسف کرده و متأثر؛ اینکه ایشان ابتداءً می‏گوید که یک ایران قدرتمند و یک ایران مستقل برای ثبات منطقه لازم است- با این تعبیر تقریباً- و دنبالش می‏گوید که ما نمی‏توانیم ببینیم که «اراذل پست» شاه را کنار بزنند و این رژیم را از بین ببرند! این یک تبلیغات است و یک تهدید.

اینکه تبلیغ است آن است که- خود شاه هم همیشه در حرفهایش هست و بوده است، و عمالی هم که در خارج دارد و ارتزاق از او می‏کنند همین حرف را می‏زدند و می‏زنند، و آنهایی هم که منافعشان را می‏خواهند تأمین بکنند به دست شاه، آنها هم این حرف را می‏زنند- که ایران اگر شاه برود ثباتش از بین می‏رود! الآن که شاه هست، الآن ثبات دارد ایران؟! اینها اصلًا فکر [نمی‏کنند] این حرفی که می‏زنند خوب، منعکس می‏شود. این یک آدمی است که قدرتمند است، از ابرقدرتهاست، حرفش را منعکس می‏کنند؛ در ایران منعکس می‏شود، در سایر ممالک منعکس می‏شود که الآن که شاه هست الآن ایران در ثبات و آرامش دارد زندگی می‏کند! مردم همه آرام، همه راحت [در] منزلهایشان می‏خوابند! اینجا هم به راحتی مشغول کسب و کارشان هستند! و مدارس هم همه آرام! دانشگاهها هم همه مشغول به تحصیلشان هستند با آرامش، با خوشی- برای اینکه شاه هستند در ایران! خوب، این منعکس می‏شود در دنیا که یک همچو انقلابی که الآن در ایران هست، در غیاب شاه هست یا در حضور شاه هست؟ شاه نیستند و این ناآرامیهای سرتاسری هست؟ یا شاه هم تشریف دارند، در حضور مبارک «اعلیحضرت» همه مردم ایستاده‏اند و می‏گویند مرگ بر این شخص، مرگ بر این سلسله؟!

این کشتارهایی که در سرتاسر ایران ما هر روز می‏شنویم، هر روز- تقریباً- از تلفنهایی که از ایران می‏شود اطلاع می‏دهند که فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اینها همه آرامش است که با وجود شاه الآن یک مهد آرامی است ایران و ثبات دارد؟! یا اگر شاه باشد آرامش نیست؟ ما می‏گوییم که اگر شاه الآن باشد و بخواهد ادامه بدهد این سلطنت غیر قانونی و این سلطه جهنمی را، ثبات ایران از بین می‏رود؛ و رفته است و ایران در معرض سقوط است.

آن شخص می‏گوید که اگر چنانچه شاه [بماند] یک ایران مستقل، یک ایران برومند، یک ایران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ایران را حفظ می‏کند! و دنبالش هم آن انگشت می‏گذارد روی آن قدرتمند و آن کسی که استقلال را در ایران ایجاد کرده است و یک دولت برومندی است که آن عبارت از دولت شاه است که آرامش را حفظ کرده و استقلال را حفظ کرده است! و اگر چنانچه او برود، این استقلال و آرامش- این آرامش‏ از بین می‏رود، استقلال از بین می‏رود، آزادی از بین می‏رود. همه چیز ما بسته به این وجود ذی جود است! آخر این چه حرفی است که ... یک کسی که می‏گوید من رئیس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرفها و لاف و گزافها می‏گوید، این چه حرفی است که می‏زند؟ آخر چرا آدم یک حرفی بزند که ما در این گوشه دنیا هم انتقاد از او بکنیم؛ و هر که بشنود و سر عقل باشد انتقاد از او می‏کند که آقا کدام ثبات را شما الآن دارید حرف می‏زنید؟ الآن ثبات در ایران هست؟ شما از کدام استقلال ایران حرف می‏زنید؟ ایران نظامش مستقل است؟ ایران فرهنگش مستقل است؟ ایران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چیز ایران استقلال دارد تا اینکه به وجود شاه این استقلال می‏گویید هست، و وقتی استقلال باشد ثبات پیدا می‏کند منطقه، و الآن استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم می‏خورد! آخر چه استقلالی ما داریم؟ تو که می‏دانی، ما هم که می‏دانیم که چه می‏گویی، تو هم می‏دانی ما می‏دانیم دروغ می‏گویی! [خنده حضار] استقلال دارد ایران؟!

تو خودت می‏دانی که ایران را پایگاههای امریکا درست کرد؛ پایگاه برای امریکا درست کردید. اگر یک مملکتی مستقل باشد تو [ی‏] دهن تو می‏زند که پایگاه در ایران بخواهی درست کنی! تو که می‏دانی که در کوهستانهای ایران پایگاه برای شما درست شده است، یک مملکت مستقل- یک حکومت مستقل- که نمی‏گذارد که در مملکتش پایگاه درست بشود و کوهستانهایش چه بشود. تو می‏دانی که به سر اقتصاد ایران چه آوردی و خزاین ایران و مخازن ایران را چطور غارت کردید و بردید.

اگر یک حکومت با شرف ما داشتیم، یک سلطان با شرف ما داشتیم، امکان داشت که این طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ برای اینکه چند روز دیگر می‏خواهد، یک آدم قریبِ شصت ساله می‏خواهد چند روز دیگر هم زندگی کند و زندگی پست و رذلش را می‏خواهد ادامه بدهد، منافع یک ملت بزرگ را همه را از دست می‏دهد و هیچ فکر آتیه این مملکت نیست و فکر حال این مملکت هم نیست. خوب تو چرا این حرف را می‏زنی که می‏دانی؟ جز این است که می‏خواهی اغفال کنی؟ خوب کی را اغفال کنی؟ اهل مملکت خود ما را اغفال کنی؟ خوب مملکت ما می‏دانند که الآن آرامشی در کار نیست؛ می‏دانند که استقلالی ما نداریم.

یک روز می‏گوید که یک آزادی «تندی» به مردم دادند و از این جهت که آزادیِ تند است، مردم به هیاهو درآمدند! من نمی‏دانم این حرفها، آدم چطور جواب این حرفها را بدهد. خوب اگر یک آدم عادی بود، آدم می‏گفت خوب نامربوط گفته ولش کن! اما یک کسی است که می‏خواهد با این حرفها تبلیغ کند، می‏خواهد با این حرفها حکومت شاه را حفظ بکند. بعد دنبالش آن حرفی که هر انسانی را- هر انسانی را ناراحت می‏کند؛ که یک آدم یک سر و دو گوشی که هوشش سر جایش است- باز دیوانه نشده است- می‏گوید که ما نمی‏توانیم ببینیم که «اراذل پست» این سلطنت را ساقط بکنند! سی و پنج میلیون جمعیت مُسْلم که ایستاده‏اند و می‏گویند که ما می‏خواهیم آزاد باشیم، ما می‏خواهیم مستقل باشیم! آزادی و استقلال طلبی، اراذلی و پستی است؟! شما که می‏گویید که آزاد کردند شما را و شما به واسطه آزادی یک همچو حرفی می‏زنید، مردم ایران آزاد هستند؟! مطبوعات ایران الآن آزاد است؟! پس چرا تعطیل است مطبوعات؟ اگر اینها آزادند چرا برای اینکه سانسور نباشد الآن همه مطبوعات ایران تعطیل است؟ مخابرات ایران چرا تعطیل است؟ همه چیز ایران الآن تعطیل است، هر اداره‏ای که بروید تعطیل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ خوب، این را از آقای کارتر بپرسیم که چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ مطبوعات ایران هم به واسطه اینکه یک مردم اراذل پستی هستند تعطیل کردند؟! و چاپخانه‏ها هم هیچ روزنامه‏ای را طبع نمی‏کنند تا سانسور هست، یا سانسور و اختناق و کارهایی که خلاف انسانیت است در آنجا دارد انجام می‏شود و مردم بر خلاف این قیام کرده‏اند. مردم می‏خواهند که یک انسان باشند، مردم ایران می‏خواهند آدم باشند، انسان باشند؛ نه اینکه تحت نظارت یک اشخاصی [باشند] که هیچ چیز ندارند. آن وقت یک مردمی که قیام کرده‏اند و بچه‏هایشان را، جوانهایشان را دارند فدا می‏کنند برای آزادی، برای استقلال، برای اسلام، برای حکومت عدل، اینها «اراذل پست» هستند در منطق شما؟!

اصلًا یکوقت عرض کردم که الفاظ از معانی خودش تهی است. این عصر ما یک عصری است که الفاظ گفته می‏شود لکن معنا آن معنا را نمی‏دهد. ایشان می‏گوید که ایران «آزاد» است، زیاد آزاد است! در همین حرفش هم گفته من خوشحالم از اینکه شاه آزادی به مردم داده است! شما خوشحالی؟! این آزادی است که به ما داده؟! الفاظ را می‏گویند اما معنا ندارد این الفاظ! الفاظِ بی‏معنی می‏گویند. آزادی، یا معنایش به معنای اختناق است- ایشان آزادی را می‏گوید و مرادش اختناق است- یا می‏گوید و سرش نمی‏شود چه می‏گوید! نمی‏توانیم ما بگوییم که یک آدمی الفاظی را می‏گوید و نمی‏فهمد چه چیز دارد می‏گوید. تو ملتفت هستی که داری چه می‏گویی که ایران آزاد است؛ من خوشحالم که ایران آزاد است! بله، من متأسفم که بعضی را مثلًا کشته شده‏اند لکن این لازم بوده! دنبال اینکه می‏گوید من متأسفم، می‏گوید لکن یک مطلب لازمی بوده! «مطلب لازمی بوده» می‏دانید یعنی چه؟ یعنی اگر این آدمها را هم نکشند نفت ما نجات پیدا نمی‏کند! اگر اینها را نکشند پایگاههای ما ممکن است از بین برود! این لازم بوده است ... برای استفاده خارجیها، برای غارتگری اینها. برای اینکه نفت ما را ببرند و خودشان پایگاه درست کنند، عوض پول نفت پایگاه برای خودشان درست کنند، می‏گویند لازم بوده این. البته تأسف دارد- البته! کاشکی مردم هیچ حرف نمی‏زدند تا ما نفتهایمان را می‏بردیم! که مردم حالا حرف زده‏اند این یک خرده تأسف دارد! آدمکشی هم تأسف دارد لکن این آدمکشی لازم بوده! یک انسانی که می‏گوید که حقوق بشر، اسم از حقوق بشر می‏برد، آن وقت یک همچو حرفی می‏زند که یک مردمی که‏ ایستاده‏اند و یک حق اولیه بشر را دارند مطالبه می‏کنند، اینها «اراذل پست» هستند و کشتن ایشان هم لازم است! اینهایی که می‏گویند ما می‏خواهیم آزاد باشیم و می‏خواهیم مستقل باشیم، اینها کشتنشان لازم است! یک امر لازمی بوده و لو تأسف دارد که چرا اینها یک همچو حرفی می‏زنند! خوب بود این حرفها را نزنند! باشد، مردم باشند تحت همین مِهْمیز! «اعلیحضرت» باشند تا ما هم نفتها را ببریم و راه باز باشد برای ما! با سرنیزه ریختند آبادان و آن چیزها را، می‏خواهند باز نفتها را ببرند. مردم تا حالا حاضر نشده‏اند؛ نمی‏دانم الآن وضع امروز چه جوری است.

در هر صورت ما در یک محیطهایی واقع شدیم، در یک عصری واقع شدیم که عجایب و غرایب ما می‏بینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادی بشر می‏زند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف می‏گوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکی از فرمایشاتشان آقای کارتر این طور می‏گویند که در مثل ایرانی که ما یک منافعی داریم و قضیه سوق الجیشی است، اینجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهای دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را می‏زند که یک مشت اراذِل- عرض می‏کنم- پَست، اینها هستند! آیا آن کسی که سلب آسایش مردم را می‏خواهد بکند اراذل است یا آن کسی که می‏گوید می‏خواهم آزاد باشم؟ آن کسی که منافع مردم را می‏خواهد بچاپد از اراذل و اوباش است یا آن کسی که می‏گوید منافعمان را برای خودمان می‏خواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه می‏خواهند؛ ببینیم خواست مردمْ اراذلی است و پستی است یا آنکه جلو این خواست را می‏خواهد بگیرد اراذل و پست است؟

مردم ایران حرفشان واضح است: دارند داد می‏زنند، از بچه دبستانی تا دبیرستانی تا - عرض می‏کنم که- همه جا تا برسد به پیرمردها، تمام مدارس ایران، جوانهای ایران در مدرسه، در دانشگاه، در هر جا فریادشان این است که ما آزادی می‏خواهیم، ما استقلال می‏خواهیم، ما یک حکومتی که استقلال را از ما سلب کرده است این را نمی‏خواهیم. این آیا اسمش این است که مردمِ اراذلی هستند، مردمِ پستی هستند که می‏گویند ما آزاد می‏خواهیم باشیم، ما مستقل می‏خواهیم باشیم، ما می‏خواهیم تحت حکومت غیر نباشیم؟ این از پستی آنهاست که می‏خواهند نباشیم؟ که اگر تحت اراده شما باشند آن وقت خیلی مردم شریفی هستند؟! اگر نفتها را دستْ همه توی مشتشان بگیرند و بیایند تقدیم کنند و کلیدهای مخازن را تقدیم شما کنند، آن وقت یک مردم شرافتمندی، بزرگواری هستند؟! حالا که می‏گویند که غارتمان نکنید حالا پستند، اراذلند؟! این منطق است که شما دارید؟! یا منطق اوباش است اینها! منطق اراذل است این حرفها نه منطق یک انسان! انسان نمی‏تواند این طور حرف بزند. تو اگر این جور تعبیر نکرده بودی، من هم این جور تعبیر نمی‏کردم. من عار دارم که با تو حرف بزنم!

در هر صورت حالا وضع ایران ما به اینجا رسیده؛ و من امیدوارم که با خواست خدای تعالی پیش ببرد ایران [ان شاء اللَّه حضار] و امیدوارم که پیروز بشود ایران [ان شاء اللَّه حضار] و شمایی که اینجا هستید، و از هر جایی که آمدید، همه‏تان مکلفید که به ایران خدمت بکنید و به این نهضت کمک بکنید. کمک تبلیغاتی اینجا که هستید می‏توانید بکنید. تبلیغات می‏توانید بکنید تا اینکه این قشر تبلیغاتی که مُرْتَزِق‏ از شاه هستند درِ دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند.

اینها یک اشخاصی که تبلیغات می‏کنند برای حفظ شاه، شما هم تبلیغ بکنید؛ مردم را آشنا کنید به اینکه مردم ایران چه می‏خواهند. این ملتی که الآن پانزده سال است- بیشتر- قیام کرده و یک سال است که دائماً دارد خون می‏دهد، دائماً دارد جوانهایش را فدا می‏کند، اینها چه می‏خواهند؟ اینها چه ارزشی قائلند برای این آزادی و استقلال که جوانشان را می‏دهند و مع ذلک باک ندارند؟ باید کمک کنید به اینها. باید به مردم بگویید، به مردم این حدود بگویید که ایران یک همچو چیزی می‏خواهد. گوش نکنید به این حرفهایی که، تبلیغاتی که از اطراف می‏شود که خیر، اینها یک مردم اراذلی هستند و یک مردم پستی هستند، اینها وحشی هستند! آن مردکه امریکایی گفته بود اینها یک مردم وحشی‏ای هستند، که آن خبرنگار- باز آن هم اروپایی بود- گفته آقا اینها که آزادی می‏خواهند، چطور وحشی‏اند؟! یک ملتی که این طور ایستاده‏اند و دارند- در آن روزی که آرام هم مردم داشتند می‏رفتند- مردمی که این طور یک میلیون جمعیت آرام دارد می‏رود و لکن برای یک خواست انسانی است، چطور تو می‏گویی وحشی است؟! آنها غیر وحشی را عبارت از این می‏دانند که منافع آنها را تأمین بکند! هر که منافع امریکا را تأمین کرد، این آدمی است که خیر، آدم شریفی است! اراذل نیست! از اوباش نیست! پست نیست! شریف است! و هر کس که بخواهد منافعش را، درِ جیبش را ببندد که قاچاق نبرند مالش را، این آدم پستی است، آدم اراذلی است!

ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را توفیق بدهد و همه را پیروز کند، یک روزی به وطن خودتان بیایید با سرافرازی؛ الآن هم سرفراز هستید. یک ملتی را شما زنده کردید؛ شما ملت ایران زنده کردید ایران را؛ آن مرده‏ها را زنده کردید شماها، جوانها. خداوند ان شاء اللَّه همه‏تان را حفظ کند؛ موفق باشید. [آمین حضار].

صحیفه امام، ج‏5، ص: 104-111

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد جنایات و خیانتهای شاه‏]

زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398

مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو

موضوع: ابعاد جنایات و خیانتهای شاه‏

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

[بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏]

ارزش رنج برای مقصد الهی‏

مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و آسانتر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیایی باشد، رنجهایتان به هدر می‏رود؛ و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد، رنجها هر چه زیادتر باشد هدر نمی‏رود. یک چیزی که برای خداست هدر نمی‏رود. این قوه‏هایی که صرف در راه این ملت مظلوم می‏شود، برای نجات خلق خدا هست، برای رفع ظلم هست، برای قطع یدِ اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه صرف می‏شود یا صرف شده است، خیال نشود که هدر رفته است؛ اینها محفوظ است همه آن. الآن شما مواجهید، ملت ایران، ملت اسلام مواجهند با یک قوای شیطانی که بر مقدرات آنها سالهای طولانی است که تسلط پیدا کردند؛ و بلاد مسلمین کم کم به فکر افتاده‏اند که خودشان را نجات بدهند. و مِنْ جمله ایران است که حالا مدتی است در فکر این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قوای شیطانی. و در این راه رنجها برده است. و چون مقصد بسیار بزرگ است، مقصد نجات یک امت است، مقصد آن است که این بیچاره‏ها که زیر بار ستم و ظلم اجانب، با توسط حکومتهای جائرانه، با وساطت سلسله پهلوی جائر، در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود این است که نجات اینها حاصل بشود و مملکت از دست کفار نجات پیدا بکند، از دست اجانب نجات پیدا بکند؛ و مملکت بشود از خود شما و ذخایر مملکت از خود شما.

اینکه می‏بینید هی فریاد می‏زنند از اینکه بودجه کم است، کسر آمد، نه این است که درآمد ایران کم است، درآمد ایران زیاد است لکن دستهایی در کار است که نمی‏گذارد تأمین بشود. خورنده‏هایش زیادند! نفت الآن یک بودجه بسیار زیادی است و یکی از خیانتهایی که الآن شاه بر ملت ما می‏کند این است که این ذخیره‏ای که باید برای سالهای بسیار طولانی برای نسلهای آتیه محفوظ بماند و زندگی بکنند با همین ذخایر، این آدم می‏خواهد که در ظرف بیست سال، سی سال همه‏اش را به حلقوم امریکا بکند و در ازایش هم چیزی دریافت برای منفعت ملت نکند. اینکه کسر می‏آید بودجه، برای- یکی‏اش برای- همین معناست که این بودجه خورده می‏شود. شما ملاحظه می‏کنید که هجده میلیارد دلار پول نفت را اسلحه خریدند! هجده میلیارد دلار اینها اسلحه خریدند و باز هم می‏خرند؛ اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خرید. و این اسلحه‏ها چی هستند؟ خیال می‏کنید که ما محتاج به هجده میلیارد اسلحه هستیم برای تنظیم امورمان؟ خیر مسأله اینها نیست. چون رقیب امریکا که شوروی است توجه دارد به مسائل، اینها به عنوان اینکه ما پول نفت را داریم تحویل می‏دهیم- به این عنوان- همین اسلحه‏هایی که هیچ به درد ایران نمی‏خورد می‏آورند در ایران و پایگاه برای خود امریکا درست می‏کنند؛ یعنی نفت ما را می‏خورند و به جای آن برای خودشان پایگاه درست می‏کنند! به اسم دادن پول نفت، برای خودشان پایگاه درست می‏کنند. اگر پول نفت را به ما ارز می‏دادند و پولش را می‏دادند، زیادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. این پولها برای ملت ما کافی است، منتها آن قدر خورده می‏شود. آن قدرش که امریکا می‏برد و عوضش آهن به ما می‏دهد، آهنی برای خودش نه برای ما! یک مقداری هم که داده می‏شود به حلقوم آقای محمد رضا خان و عائله، آن کسانی که به او مربوط هستند و آنهایی که می‏خواهند خدمت به او بکنند و مردم را می‏کشند برای حفظ او؛ که می‏گویند شصت هزار نفر- این طور نوشته بودند- شصت هزار نفر اینهایی هستند که مربوط به عائله سلطنتی هستند! مربوطین به عائله سلطنتی یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند! بخورند و کار نکنند، بخورند و بیعاری کنند! خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عایدات کم است.

این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلًا برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده. باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد! خود تهران بعضی محله‏هایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این شیرهایی که [نصب شده‏] است ... این زاغه‏نشینهایی که الآن در تهران هستند، یا چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست- سی محله هستند- که صورتشان را برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگی‏شان عجیب است، آن طوری که نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمی‏دانم ... ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این زاغه‏نشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و آنکه حالش خیلی خوب است یک خانه گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر، پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با- نمی‏دانم- نی و با این طور چیزها! این طوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست- سی تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغه‏نشین هستند یا چادرنشین هستند یا یک خانه‏هایی این طوری درست کرده‏اند. نوشته بود که اینها در این طور شرایط هستند که بعضی‏شان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که می‏خواهد بیاید،- نمی‏دانم- پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچاره‏ای که می‏خواهد برای بچه‏هایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پله‏ها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچه‏هایش! زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانی‏ها مرفه است، آن طوری که در بوقهایشان می‏گویند. یک دسته خاصی‏ هستند که یا نورچشمیها هستند یا اشخاصی هستند که وابسته‏اند؛ اینها هستند که یک قدری مرفه هستند، باقی مردم این طور نیست. خود تهران این طور است که بیست- سی محله دارد این طور اشخاص ضعفا. همینهایی که در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم «اصلاحات ارضی» به هم زدند؛ دیدند که نمی‏توانند زندگی کنند آنجا، کوچ کردند بیچاره‏ها آمدند به اطراف تهران برای اینکه با کاری با- نمی‏دانم- کسبی، یک کاری بکنند یک حمالی بکنند، یک چیزی پیدا کنند که بچه‏هایشان نمیرند. «اصلاحات ارضی» که ایشان کردند این بود! یعنی امریکایی که می‏خواست- این نقشه امریکایی بود برای این ملتهای این طرف که یکیِ آن هم ایران بود- یک نقشه‏ای بود برای اینکه بازار درست کنند برای امریکا. امریکا گندمش زیاد بود، گاهی وقتها به آتش می‏زدند، گاهی وقتها [به‏] دریا می‏ریختند؛ بهتر از این چی بود که زندگی ایرانی‏ها را به هم بزنند و زراعت ایران را به هم بزنند و کشاورزی بکلی از بین برود! حالا یک مملکتی که یک استانش کافی بود برای تمامش و باقی‏اش باید به فروش برود، یک آذربایجان اگر چنانچه سابقاً بود و زراعت می‏شد کافی بود برای همه ایران، مابقی‏اش باید به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا این طور که ملاحظه می‏کنید همه چیزش وارد می‏شود از خارج! دامداری‏اش را به هم زدند، کشاورزی‏اش را به هم زدند، همه زندگی را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما- که بعض مراتعش را اشخاص کارشناس که آمدند دیدند گفتند بهترین مراتع برای دامداری است، در دنیا از این مرتع بهتر نیست- این را به یک دسته‏ای دادند که یکی‏اش ملکه انگلستان است- از قراری که به من نوشته بودند- و یک عده دیگری از این مفتخورها، به آنها داده‏اند؛ «اجاره» دادند به اصطلاح خودشان! دامداری را از بین بردند، حالا ملت ایران با گوشتهایِ- عرض می‏کنم که- یخزده نجس دارند زندگی می‏کنند که از بلاد دیگر می‏آورند برایشان. یخزده، خراب، فاسد و حرام و میته؛ در صورتی که ایران یک ناحیه‏اش وقتی که‏ دامداری حسابی بود کافی بود برای همه ایران و مابقی‏اش باید صادر بشود.

حالا شما همه چیز را از خارج وارد می‏کنید. هر چه هست یا از اسرائیل می‏آید؛ دشمن اسلام! خدا می‏داند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانتها کرده است. اسرائیل که دشمن اسلام است، با مسلمین الآن در جنگ است، این از همان اول این را شناختند. از اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این، اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین اینها به رسمیت شناختند! و ابتدایش بروز ندادند؛ و آخرش هم حالا که می‏بینید که الآن یکی از افرادی که سینه می‏زند برای محمد رضا خان، برای بقای اوست، اسرائیل است که می‏گوید نفت ما از بین می‏رود؛ برای اینکه نفت او را اینها دارند می‏دهند؛ یعنی نفت بلاد مسلمین را می‏دهند به دشمن مسلمین که جنگ کند با مسلمین! یک همچو خائنی است این مردک! نفت ما را با تانکرهای خودشان، با وضع خودشان می‏رسانند به آنها؛ آنهایی که با همین نفت جنگ می‏کنند با مسلمین و غصب کردند زمینهای مسلمین را- عرض می‏کنم- همه چیز مسلمین را از بین بردند. فلسطین را چه کردند، بیت المقدس را غصب کردند. این یکی از خیانتهایی است که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور؛ این هم این فلسطینی‏ها. بهترین زمینِ- این طوری که به من اطلاع داده‏اند- بهترین زمین ایران دست اسرائیلی‏هاست؛ بهترین زمین دست این یهودیهای اسرائیلی است که آنها کار می‏کنند باهاش و منافعش را آنها دارند می‏برند.

دهقانهای ما باید بیایند در تهران، زندگی‏شان آن طور باشد که گفته‏اند؛ و انسان تا نبیند، هر که نبیند و مطلب را نرود بررسی کند نمی‏فهمد چه خبر است؛ با اینها چه کرده‏اند. این مال خود تهرانش است و پایتخت! از اینجا وقتی بیرون بروید و در شهرهای دیگر و دردهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است! خدا می‏داند چه خبر است! آب ندارند؛ بهداری نیست. در خود روزنامه‏ها می‏نویسند بیست تا دِهْ هست که یک بهداری در آن نیست، یک طبیب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامه اطلاعات یا کیهان یکوقتی بود- در چند سال پیش از این- که اینها از بی‏آبی، آن قدر بی‏آب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب بیدار می‏شود تراخُم دارد، چشمش بسته است و ... کرده است که به هم بسته است، می‏خواهند چشمش را باز کنند، مادرش با بول این را [شستشو] می‏کند! می‏مالد تا این چشمش باز بشود! یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پولها را می‏برند و در خارج برای خودشان ویلا درست می‏کنند.

و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض می‏کنم که- نوشته بود به من، حالا در یک مجله‏ای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند این را که- یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این خواهرانش) یک ویلایی خریده‏اند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضا خان را می‏شناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمی‏دانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند! یعنی خوردند و درست نکردند.

ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و زمان به هم می‏خورد! زمین و آسمان به هم می‏خورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم می‏خورد! کدام ثبات ناحیه به هم می‏خورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای‏

خلیج و اینها! ایشان با پول ملت ما برای حفظ منافع امریکا لشکر می‏فرستد که حفظ کنند آن خلیج و امثال ذلک را. اگر ایشان برود مملکت ما درست می‏شود، اداره می‏شود، صحیح اداره می‏شود. هر کس بیاید صحیح تر از این اداره می‏کند. اگر ایشان برود خلأ می‏شود؟! چه خلئی می‏شود؟ خوب یک دزدی برود، یک نفر آدم صحیح تر بیاید جایش، این خلأ است؟! یک صحیح، یک آدم صحیح تر می‏آید جایش. ما نداریم آدم صحیح؟ ایران اصلًا دیگر ندارد کسی را که جای آقای محمد رضا خان را بگیرد؟! ایشان چه می‏کند که دیگران نمی‏کنند؟ ایشان دزدی می‏کند، دیگری نمی‏کند! خلأ چیست؟ اینها همه تبلیغاتی است که اینها می‏کنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ می‏کنند که این را نگهش دارند و نگه داشتن هم برای این است که یک دسته داخلی می‏خواهند از قِبَل او بخورند. یک دسته- بیشترش هم خارجیها- می‏خواهند به توسط او منافع مملکت ما را ببرند و غارت کنند ما را. می‏خواهند بهتر از این کسی نیست که غارت کند، زیرا این نوکری است که از همه نوکرها بهتر است! اگر یک نوکر بهتر پیدا کنند فوراً این را کنارش می‏زنند لکن بهتر از این کسی نیست که نوکری کرده، و کهنه نوکر است این!

البته کارْ بزرگ است، مشکل است لکن اهمیتش زیاد است؛ یعنی یک ملتی با یک قدرتهایی می‏خواهد مقابله کند. کارْ بزرگ است، مشکل هم است لکن برای این است که اسیر است در دست دیگران؛ می‏خواهد که این اسارت، قید اسارت را بشکند. کار مهم است؛ وقتی مهم است، و لو طولانی باشد و لو مشکل باشد، باید درست بشود. تو [ی‏] باران شما هستید؛ خوب، باشید! دیگر بالاخره باید یک کار بشود! شما آمدید یک تظاهری هم می‏کنید، یک روشنگری می‏کنید، خداوند توفیقتان بدهد، حالا باران هم می‏خورید! خوب بالاخره برای خداست، برای نجات ملت ایران است.

و همه‏تان مکلفید به اینکه- همه‏تان مکلفید به اینکه این تبلیغاتی که در خارج شده و دارد می‏شود و بعضِ از این روزنامه‏های خارجی از اینها ارتزاق می‏کنند و بر ضد ملت‏ ایران و بر وِفْق آقای محمد رضا خان چیز می‏نویسند، روشنگری کنید شماها در مقابل آنها. شما هم روشنگری کنید. شما هم به هر کس می‏رسید بگویید مسائل را که ایران وضعش این طوری است. صدای ایران، نه از باب اینکه خیلی آزادی دادند صدایشان بلند است که ما آزادی می‏خواهیم! از باب این [است‏] که آزادی ندارند. کی آزادی دارد؟ مطبوعات ما الآن تعطیل است، چندین وقت است که تعطیل است؛ چرا تعطیل است؟ برای اینکه سانسور است. می‏گویند سانسور نباید باشد. هر جا را می‏روی الآن تعطیل است، هر جا را می‏روی اعتصاب است برای اینکه مردم می‏بینند که دارد از بین می‏رود یک مملکتی در دست اینها. ادارات مطلعند که چه می‏گذرد، منتها بیچاره‏ها نمی‏توانستند صحبت کنند حالا؛ حالا اعتصاب می‏کنند. هر جا بروی اعتصاب است. مریضخانه اعتصاب است، طبیب اعتصاب است، در دادگستری- نمی‏دانم- وکیل اعتصاب می‏کند، قاضی اعتصاب می‏کند؛ هر جا بروی اعتصاب است. برق اعتصاب است؛ همه چیز اعتصاب است؛ چرا؟ خیلی در رفاه هستند که اعتصاب می‏کنند؟! خیلی کارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادی زیاد به ایشان دادند- به قول کارتر- که اینها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! یا نه، می‏بینند که اعتصاب بکنند یک مدتی، یک مدتی فلج کنند این کارها را، بهتر از این است که اعتصاب نکنند و همیشه گرفتار باشند. باید اعتصاب بکنند تا اینکه رفع بشود این گرفتاریها. ما همه مکلف هستیم مثل همه، یعنی باید همه ما دنبال مطلب باشیم و بتوانیم با روزنامه‏نگارها مصاحبه کنیم؛ مسائل ایران را بگوییم. نتوانیم مصاحبه کنیم، رفقا داریم در امریکا، در اینجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داریم، آشناها داریم، در بین آشناها بایستیم بگوییم. چند نفر ایستاده‏اند توی مدرسه دارند با هم صحبت می‏کنند، شما هم بگویید آقا مسئله ایران این است، درد ایرانی‏هایی که الآن قیام کرده‏اند این است، خیانتهایی که این مردک کرده است به مردم این است نه این روزنامه‏ها یا مجلاتی که در خارج بعضی وقتها منتشر می‏شود و بر ضد ایران صحبت می‏کند. این مسائل نیست. مسائل این است که این دارد همه حیثیت ایران را به باد می‏دهد، و تا حالا به باد داده‏

ایرانْ آزادی [می‏خواهد]؛ همه مردم دارند داد می‏کنند ما آزادی می‏خواهیم، ما استقلال می‏خواهیم، ما حکومت عدل می‏خواهیم، حکومت اسلامی می‏خواهیم. حکومت اسلامی حکومت عدل است؛ دیگر این دزدیها تویش نیست. اگر یک حکومت عادل صحیح پیدا بشود، همه چیز ما اداره می‏شود.

ان شاء اللَّه خداوند همه‏تان را توفیق بدهد؛ موفق باشید، سلامت باشید. من از اینکه باز تکرار می‏کنم، از اینکه آقایان می‏آیند اینجا از راههای دور و ما یک جایی که آنها را پذیرایی کنیم نداریم معذرت می‏خواهم. خدا همه‏تان را حفظ کند. موفق باشید ان شاء اللَّه.

صحیفه امام، ج‏5، ص: 112-120

 

پیام [به بسیجیان و ملت ایران در هفته بسیج (ضرورت حراست از اسلام و کشور)]

زمان: 4 آذر 1360/ 28 محرم 1402

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: ضرورت حفظ و حراست از اسلام و کشور اسلامی‏

مناسبت: سالروز تشکیل بسیج مستضعفان‏

مخاطب: بسیجیان و ملت ایران‏

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

درود بی‏پایان نثار ملت عظیم الشأن ایران که با همت والای خود در مقابل هر پیشامد و خطری شجاعانه و عاشقانه ایستاده و مقاومت نموده و در راه خداوند تعالی و جمهوری اسلامی که کفیل پیاده نمودن احکام روشنی‏بخش و مترقی اسلام است از هیچ کوشش و بذل جان و مال دریغ ننموده. و سلام بر قوای مسلح و رزمندگان پر شور و عاشق لقاء اللَّه که در راه هدف مقدس، سر از پای نشناخته و جان بر کف به دفاع از حق و میهن عزیز خود در جبهه‏ها و پشت جبهه به جهاد مقدس تا پیروزی نهایی ادامه می‏دهند. و رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده خود ادامه داده [اند] و بحمد اللَّه تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان، گروهِ میلیونیِ رزمنده تربیت [کرده‏اند]، و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده می‏شود «ارتش بیست میلیونی» که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شرّ جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد.

شما عزیزان و جوانان بزرگوار باید بدانید که حفظ و حراست اسلام و کشور اسلامی و دین حق از بزرگترین طاعاتی است که از صدر عالم تا کنون انبیای معظّم و اولیای بزرگ- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- در راه آن کوشش جانفرسا نموده و از هیچ فداکاری دریغ ننموده‏اند و تربیت و تعلیم و تعلم فنون نظامی در راه این هدف ارزنده ترین ارزشهاست، و تا شما جوانان بیدار و سایر قشرهای ملت بزرگ با این شور و شعور در صحنه حاضرید به کشور و جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد رسید.

شما ملت معظّم که می‏خواهید از دین خدا دفاع کنید و نگهبان کشور ولی اللَّه الاعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- باشید، مطمئن باشید که دست قدرت خداوند قادر بر سر شما سایه افکنده و عنایات غیبی شامل حال شماست و شرّ اشرار و توطئه‏های شرق و غرب را خنثی خواهد فرمود.

ملت عزیز با توجه به اینکه قدرتهای جهنمی از هر طرف در صدد به شکست کشاندن جمهوری اسلامی، که دست آنان را از چپاول اموال این ملت مظلوم کوتاه کرده می‏باشند، باید همگی تشریک مساعی در رفع مشکلات کشور عزیز نمایند و در پیشبرد اهداف اسلام بزرگ از هیچ کوششی دریغ ننمایند، و هر گروه و دسته‏ای در هر مقام، در این هدف عالی اسلامی کوشا باشند.

مجلسیان در تصویب لوایحی که از ارگانها به آنها می‏رسد با تحقیق و تدقیق و مراعات موازین اسلامی تسریع نمایند و مواردی که احتیاج به تشخیص متخصصین دارد از آنان دعوت و مشورت و نظرخواهی نمایند. و شورای نگهبان در نظارت بر قوانینی که می‏گذرد، چه مربوط به مسائلی باشد که تماس با احکام اولیه شرعی دارد یا احکام ثانویه، با مراعات همه جوانب نظر دهند. و دولتمردان در اجرای قوانین مذکور تسریع و در عدم تجاوز از حدود قانون سختگیری نمایند و متجاوزان [را] از هر قشر و دسته‏ای باشند به دادگاهها بسپارند تا به مجازات برسند. و شورای قضایی در کار پر زحمت و ارزنده خود با سرعت عمل، مسئله مهم مشکل قضا را حل نماید و متخلفان از موازین اسلامی را به دادگاهها دعوت و به مجازات شرعی برسانند و رزمندگان و قوای مسلح نظامی و غیر نظامی و کمیته‏ها و نیروهای مردمی از عشایر و سایر قشرها در پیشبرد جنگ در جبهه‏ها و در جلوگیری از شرارت منافقان و منحرفان با تشریک مساعی و کمک اطلاعاتیِ میلیونیِ مردم متعهد از کوشش شبانه روزی دریغ ننمایند. و جهاد سازندگی و بنیاد مستضعفان و متصدیان امور جنگزدگان و آوارگان بر قدرت فعال خود بیفزایند. و بسیج مستضعفان- که سالروز آن را به ملت ایران و جوانان متعهد و مؤمن تبریک می‏گویم- در تعلیم و تربیت به جوانان و نوجوانان مساعی جمیله خود را روز افزون کند.

و نویسندگان و روشنفکران متعهد و رسانه‏های گروهی بر حجم تبلیغات خود افزوده و تبلیغات دامنه‏دار دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خنثی نمایند. و شورای [انقلاب‏] فرهنگی کوشش کنند که با کمک مستضعفان و دانشمندان، دانشگاهها باز و به کار خود ادامه دهند؛ و بر عالمان دانشمند است که دعوت شورا را در این امر حیاتی لبیک گویند.

و ملت شریف که انقلاب اسلامی را به پیش بردند، در تمام مشکلات جنگی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی با متصدیان این امور همراهی و همفکری نمایند.

و حوزه‏های مقدسه علمیه در تمام کشور در تربیت قضات شرع و مبلغان و فقها و دانشمندان بیش از پیش کوشش نمایند، که امروز احتیاج به این قشرها بیش از سابق است و تکلیف مهم بیشتری متوجه آنان است. و علمای اعلام و ائمه جماعت و خطبای محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهای خود بیافزایند و قشرهای میلیونی مردم را متوجه طرق نگهبانی از اسلام و احکام مقدسه و حراست از جمهوری اسلامی نمایند، و به توده‏های متعهد میلیونی اسلامی لزوم تشریک مساعی در تمام امور کشوری و لشکری و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را گوشزد نمایند و به آنان توصیه کنند که برای کمک به اقتصاد کشور- که امروز از اهم مسائل است- از اسراف، تبذیر و استعمال امور تشریفاتی و تجملی اجتناب نمایند، و از سپردن پولهای خود اگر چه اندک باشد به بانکهای دولتی برای به راه افتادن چرخهای اقتصاد و کمک به دولت اسلامی دریغ ننمایند، و از کمک کردن به جنگ و جنگزدگان غفلت ننمایند، و از شرکت در بسیج مستضعفان و تعلیم و تربیت دیدن برای حراست از اسلام عزیز کوشا باشند.

و کوتاه سخن آنکه، امروز جمهوری اسلامی ودیعه‏ای است که از جانب خداوند متعال به ملت ایران سپرده شده و همه ما از زن و مرد و پیر و جوان در حفظ این ودیعه‏

مسئول هستیم و باید تمام قشرها با اتکال به خداوند تبارک و تعالی و وحدت کلمه و اجتناب از اختلاف، جمهوری اسلامی را نگهبان باشیم و راه مستقیم انسانیت و اسلامیت را به توفیق الهی ادامه دهیم.

از خداوند متعال توفیق همگان را در خدمت به خلق خدا و آیین مقدس او خواستارم.

و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

4/ 9/ 1360

روح اللَّه الموسوی الخمینی‏

صحیفه امام، ج‏15، ص: 386-389

 

بیانات [در جمع فرمانده و نماینده امام در ژاندارمری (زنده نگهداشتن روح ایمان)]

زمان: صبح 4 آذر 1361/ 9 صفر 1403

مکان: تهران، جماران‏

موضوع: زنده نگه داشتن روح ایمان و اسلامیت‏

حضار: کوچک زاده (فرمانده ژاندارمری)- کرباسچی (نماینده امام در ژاندارمری)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

نکته‏ای که باید تذکر دهم این است که اولًا، هیچ گاه از حجم کار زیاد نترسید که کار هر قدر هم زیاد باشد در مقابل اراده انسان ناچیز است و اگر انسان بخواهد، می‏تواند همه کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد به انجام برساند.

دوم اینکه سعی کنید روح ایمان و اسلامیت را در پرسنل زنده نگه دارید. اگر روح اسلام در افراد باشد، همان طور که امروز در سرتاسر جبهه‏ها می‏بینید، همه مسائل حل می‏شود. همه می‏خواستند ژاندارمری را از اخلاق اسلامی و ایمان جدا کنند و آنها را بد تربیت کنند. ان شاء اللَّه، سعی شود که تربیت اسلامی در بین افراد احیا شود. امروز مردم از هر لحاظ کمک خواهند کرد و به همین جهت، مشکلات حل خواهد شد.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته‏

صحیفه امام، ج‏17، ص: 110

 

. انتهای پیام /*