نامه [به علمای ارومیه درباره وحدت کلمه] 4 آذر 57
پیام [به علما و مردم هندوستان در ضرورت همدردی با ملت ایران]4 آذر 57
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا]4 آذر 57
پیام [به بسیجیان و ملت ایران در هفته بسیج (ضرورت حراست از اسلام و کشور)]4 آذر 60
بیانات [در جمع فرمانده و نماینده امام در ژاندارمری (زنده نگهداشتن روح ایمان)]4 آذر 61
نامه [به علمای ارومیه درباره وحدت کلمه]
زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: وحدت کلمه رمز پیروزی
مخاطب: علمای اعلام و حجج اسلام ارومیه (رضائیه)
بسمه تعالی
24 شهر ذی الحجه 98
خدمت ذی سعادت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام رضاییه- دامت برکاتهم
پس از اهدای سلام و تحیات وافره، مرقوم محترم حضرات آقایان واصل، سلامت و سعادت آقایان را از خداوند تعالی خواستار است. از پشتیبانی و تفقدات آقایان متشکرم. امید است با همراهی و تعاضد علمای اعلام بلاد و هدایت سایر مسلمین و وحدت کلمه با شعار واحد، توفیق حاصل شود که دست دشمنان ملت و اسلام بکلی کوتاه شود. این جانب از این راه دور چشم امیدم به ملت ایران- عموماً- و به علمای اعلام- خصوصاً- دوخته است و از ادعیه خالصه آقایان استمداد مینمایم. رجای واثق دارم که تشبثات مخالفین ملت به جایی نرسد؛ و ملتی که بپاخاسته و با روشنفکری راه خود را یافته است، به پیروزی نهایی دست یابد.
از خداوند متعال، قطع ایادی اجانب و بسط عدالت اسلامی و برقراری حکومت اسلامی را در زیر پرچم پر افتخار اسلام و قرآن خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج5، ص: 102
پیام [به علما و مردم هندوستان در ضرورت همدردی با ملت ایران]
زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398
مکان: پاریس، نوفل لوشاتو
موضوع: ضرورت همراهی و همدردی با ملت ایران
مخاطب: علما و روحانیون و مردم هندوستان
بسمه تعالی
24 شهر ذی الحجه 98
خدمت حضرات علمای اعلام و حجج اسلام و سایر طبقات و اهالی محترم هندوستان- دامت اقامتهم و ایّدهم اللَّه تعالی
سلام بر شما و سایر برادران. لا بد قضایای ایران و مصیبتهایی که بر اهالی آنجا از طرف سلسله پهلوی وارد شده و میشود اجمالًا شنیدهاید. آنچه بر این ملت مظلوم میگذرد به حدی نیست که بتوانم تفصیل دهم. از اول کودتای نحس رضا خان به دست دولت انگلیس تا کنون، تمام ملت ایران در اختناق و رنج و درد به سر میبرند؛ تمام ذخایر آنها را از قبیل نفت و غیره به طور غاصبانه به اجانب دادهاند و نفعی از آن به ملت فقیر نرسیده و نمیرسد؛ کشتارهای عمومی و دسته جمعی سالها است ادامه دارد؛ مساجد و معابد و حوزههای علمیه در حال تعطیل است؛ نظامیان شاه بر مال و جان ملت مسلط هستند.
بر شما ملت بزرگ است که با این ملت مظلوم همراهی و همدردی کنید و دولت خود را وادار به همراهی نمایید. از خداوند تعالی اصلاح حال عموم را خواهانم. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج5، ص: 103
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا]
زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398
مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو
موضوع: مقابله با تبلیغات و تهدید امریکا
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
گسترش تبلیغات دشمن
دامنه این مبارزات هر چه گسترده تر میشود، دامنه تبلیغات هم بر ضد آن گسترده تر میشود. اول که مبارزات کمتر بود و آرامتر بود، تبلیغات هم به همان حجم کمتر بود در داخل و خارج؛ و حالا که مبارزات بالا گرفته است، دست و پا میکنند آنهایی که میخواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهایی که در داخل دارد از عمال و چه قشرهایی که در خارج هستند، چه آنهایی که طمع به کیسه شاه دارند و چه آنهایی که طمع به مخازن ایران دارند، اینها همه دسته جمعی به دست و پا افتادند و دامنه تبلیغات را هر چه بیشتر گسترده تر کردند و میکنند. از جمله چیزهایی که اخیراً گفتند- و تذکرش هم دادم- و کلمهای که صادر شده است از کارتر، من را بسیار متأسف کرده و متأثر؛ اینکه ایشان ابتداءً میگوید که یک ایران قدرتمند و یک ایران مستقل برای ثبات منطقه لازم است- با این تعبیر تقریباً- و دنبالش میگوید که ما نمیتوانیم ببینیم که «اراذل پست» شاه را کنار بزنند و این رژیم را از بین ببرند! این یک تبلیغات است و یک تهدید.
اینکه تبلیغ است آن است که- خود شاه هم همیشه در حرفهایش هست و بوده است، و عمالی هم که در خارج دارد و ارتزاق از او میکنند همین حرف را میزدند و میزنند، و آنهایی هم که منافعشان را میخواهند تأمین بکنند به دست شاه، آنها هم این حرف را میزنند- که ایران اگر شاه برود ثباتش از بین میرود! الآن که شاه هست، الآن ثبات دارد ایران؟! اینها اصلًا فکر [نمیکنند] این حرفی که میزنند خوب، منعکس میشود. این یک آدمی است که قدرتمند است، از ابرقدرتهاست، حرفش را منعکس میکنند؛ در ایران منعکس میشود، در سایر ممالک منعکس میشود که الآن که شاه هست الآن ایران در ثبات و آرامش دارد زندگی میکند! مردم همه آرام، همه راحت [در] منزلهایشان میخوابند! اینجا هم به راحتی مشغول کسب و کارشان هستند! و مدارس هم همه آرام! دانشگاهها هم همه مشغول به تحصیلشان هستند با آرامش، با خوشی- برای اینکه شاه هستند در ایران! خوب، این منعکس میشود در دنیا که یک همچو انقلابی که الآن در ایران هست، در غیاب شاه هست یا در حضور شاه هست؟ شاه نیستند و این ناآرامیهای سرتاسری هست؟ یا شاه هم تشریف دارند، در حضور مبارک «اعلیحضرت» همه مردم ایستادهاند و میگویند مرگ بر این شخص، مرگ بر این سلسله؟!
این کشتارهایی که در سرتاسر ایران ما هر روز میشنویم، هر روز- تقریباً- از تلفنهایی که از ایران میشود اطلاع میدهند که فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان جا چند نفر کشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اینها همه آرامش است که با وجود شاه الآن یک مهد آرامی است ایران و ثبات دارد؟! یا اگر شاه باشد آرامش نیست؟ ما میگوییم که اگر شاه الآن باشد و بخواهد ادامه بدهد این سلطنت غیر قانونی و این سلطه جهنمی را، ثبات ایران از بین میرود؛ و رفته است و ایران در معرض سقوط است.
آن شخص میگوید که اگر چنانچه شاه [بماند] یک ایران مستقل، یک ایران برومند، یک ایران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ایران را حفظ میکند! و دنبالش هم آن انگشت میگذارد روی آن قدرتمند و آن کسی که استقلال را در ایران ایجاد کرده است و یک دولت برومندی است که آن عبارت از دولت شاه است که آرامش را حفظ کرده و استقلال را حفظ کرده است! و اگر چنانچه او برود، این استقلال و آرامش- این آرامش از بین میرود، استقلال از بین میرود، آزادی از بین میرود. همه چیز ما بسته به این وجود ذی جود است! آخر این چه حرفی است که ... یک کسی که میگوید من رئیس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرفها و لاف و گزافها میگوید، این چه حرفی است که میزند؟ آخر چرا آدم یک حرفی بزند که ما در این گوشه دنیا هم انتقاد از او بکنیم؛ و هر که بشنود و سر عقل باشد انتقاد از او میکند که آقا کدام ثبات را شما الآن دارید حرف میزنید؟ الآن ثبات در ایران هست؟ شما از کدام استقلال ایران حرف میزنید؟ ایران نظامش مستقل است؟ ایران فرهنگش مستقل است؟ ایران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چیز ایران استقلال دارد تا اینکه به وجود شاه این استقلال میگویید هست، و وقتی استقلال باشد ثبات پیدا میکند منطقه، و الآن استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم میخورد! آخر چه استقلالی ما داریم؟ تو که میدانی، ما هم که میدانیم که چه میگویی، تو هم میدانی ما میدانیم دروغ میگویی! [خنده حضار] استقلال دارد ایران؟!
تو خودت میدانی که ایران را پایگاههای امریکا درست کرد؛ پایگاه برای امریکا درست کردید. اگر یک مملکتی مستقل باشد تو [ی] دهن تو میزند که پایگاه در ایران بخواهی درست کنی! تو که میدانی که در کوهستانهای ایران پایگاه برای شما درست شده است، یک مملکت مستقل- یک حکومت مستقل- که نمیگذارد که در مملکتش پایگاه درست بشود و کوهستانهایش چه بشود. تو میدانی که به سر اقتصاد ایران چه آوردی و خزاین ایران و مخازن ایران را چطور غارت کردید و بردید.
اگر یک حکومت با شرف ما داشتیم، یک سلطان با شرف ما داشتیم، امکان داشت که این طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ برای اینکه چند روز دیگر میخواهد، یک آدم قریبِ شصت ساله میخواهد چند روز دیگر هم زندگی کند و زندگی پست و رذلش را میخواهد ادامه بدهد، منافع یک ملت بزرگ را همه را از دست میدهد و هیچ فکر آتیه این مملکت نیست و فکر حال این مملکت هم نیست. خوب تو چرا این حرف را میزنی که میدانی؟ جز این است که میخواهی اغفال کنی؟ خوب کی را اغفال کنی؟ اهل مملکت خود ما را اغفال کنی؟ خوب مملکت ما میدانند که الآن آرامشی در کار نیست؛ میدانند که استقلالی ما نداریم.
یک روز میگوید که یک آزادی «تندی» به مردم دادند و از این جهت که آزادیِ تند است، مردم به هیاهو درآمدند! من نمیدانم این حرفها، آدم چطور جواب این حرفها را بدهد. خوب اگر یک آدم عادی بود، آدم میگفت خوب نامربوط گفته ولش کن! اما یک کسی است که میخواهد با این حرفها تبلیغ کند، میخواهد با این حرفها حکومت شاه را حفظ بکند. بعد دنبالش آن حرفی که هر انسانی را- هر انسانی را ناراحت میکند؛ که یک آدم یک سر و دو گوشی که هوشش سر جایش است- باز دیوانه نشده است- میگوید که ما نمیتوانیم ببینیم که «اراذل پست» این سلطنت را ساقط بکنند! سی و پنج میلیون جمعیت مُسْلم که ایستادهاند و میگویند که ما میخواهیم آزاد باشیم، ما میخواهیم مستقل باشیم! آزادی و استقلال طلبی، اراذلی و پستی است؟! شما که میگویید که آزاد کردند شما را و شما به واسطه آزادی یک همچو حرفی میزنید، مردم ایران آزاد هستند؟! مطبوعات ایران الآن آزاد است؟! پس چرا تعطیل است مطبوعات؟ اگر اینها آزادند چرا برای اینکه سانسور نباشد الآن همه مطبوعات ایران تعطیل است؟ مخابرات ایران چرا تعطیل است؟ همه چیز ایران الآن تعطیل است، هر ادارهای که بروید تعطیل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ خوب، این را از آقای کارتر بپرسیم که چرا مطبوعات ایران الآن تعطیل است؟ مطبوعات ایران هم به واسطه اینکه یک مردم اراذل پستی هستند تعطیل کردند؟! و چاپخانهها هم هیچ روزنامهای را طبع نمیکنند تا سانسور هست، یا سانسور و اختناق و کارهایی که خلاف انسانیت است در آنجا دارد انجام میشود و مردم بر خلاف این قیام کردهاند. مردم میخواهند که یک انسان باشند، مردم ایران میخواهند آدم باشند، انسان باشند؛ نه اینکه تحت نظارت یک اشخاصی [باشند] که هیچ چیز ندارند. آن وقت یک مردمی که قیام کردهاند و بچههایشان را، جوانهایشان را دارند فدا میکنند برای آزادی، برای استقلال، برای اسلام، برای حکومت عدل، اینها «اراذل پست» هستند در منطق شما؟!
اصلًا یکوقت عرض کردم که الفاظ از معانی خودش تهی است. این عصر ما یک عصری است که الفاظ گفته میشود لکن معنا آن معنا را نمیدهد. ایشان میگوید که ایران «آزاد» است، زیاد آزاد است! در همین حرفش هم گفته من خوشحالم از اینکه شاه آزادی به مردم داده است! شما خوشحالی؟! این آزادی است که به ما داده؟! الفاظ را میگویند اما معنا ندارد این الفاظ! الفاظِ بیمعنی میگویند. آزادی، یا معنایش به معنای اختناق است- ایشان آزادی را میگوید و مرادش اختناق است- یا میگوید و سرش نمیشود چه میگوید! نمیتوانیم ما بگوییم که یک آدمی الفاظی را میگوید و نمیفهمد چه چیز دارد میگوید. تو ملتفت هستی که داری چه میگویی که ایران آزاد است؛ من خوشحالم که ایران آزاد است! بله، من متأسفم که بعضی را مثلًا کشته شدهاند لکن این لازم بوده! دنبال اینکه میگوید من متأسفم، میگوید لکن یک مطلب لازمی بوده! «مطلب لازمی بوده» میدانید یعنی چه؟ یعنی اگر این آدمها را هم نکشند نفت ما نجات پیدا نمیکند! اگر اینها را نکشند پایگاههای ما ممکن است از بین برود! این لازم بوده است ... برای استفاده خارجیها، برای غارتگری اینها. برای اینکه نفت ما را ببرند و خودشان پایگاه درست کنند، عوض پول نفت پایگاه برای خودشان درست کنند، میگویند لازم بوده این. البته تأسف دارد- البته! کاشکی مردم هیچ حرف نمیزدند تا ما نفتهایمان را میبردیم! که مردم حالا حرف زدهاند این یک خرده تأسف دارد! آدمکشی هم تأسف دارد لکن این آدمکشی لازم بوده! یک انسانی که میگوید که حقوق بشر، اسم از حقوق بشر میبرد، آن وقت یک همچو حرفی میزند که یک مردمی که ایستادهاند و یک حق اولیه بشر را دارند مطالبه میکنند، اینها «اراذل پست» هستند و کشتن ایشان هم لازم است! اینهایی که میگویند ما میخواهیم آزاد باشیم و میخواهیم مستقل باشیم، اینها کشتنشان لازم است! یک امر لازمی بوده و لو تأسف دارد که چرا اینها یک همچو حرفی میزنند! خوب بود این حرفها را نزنند! باشد، مردم باشند تحت همین مِهْمیز! «اعلیحضرت» باشند تا ما هم نفتها را ببریم و راه باز باشد برای ما! با سرنیزه ریختند آبادان و آن چیزها را، میخواهند باز نفتها را ببرند. مردم تا حالا حاضر نشدهاند؛ نمیدانم الآن وضع امروز چه جوری است.
در هر صورت ما در یک محیطهایی واقع شدیم، در یک عصری واقع شدیم که عجایب و غرایب ما میبینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادی بشر میزند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف میگوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکی از فرمایشاتشان آقای کارتر این طور میگویند که در مثل ایرانی که ما یک منافعی داریم و قضیه سوق الجیشی است، اینجا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهای دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را میزند که یک مشت اراذِل- عرض میکنم- پَست، اینها هستند! آیا آن کسی که سلب آسایش مردم را میخواهد بکند اراذل است یا آن کسی که میگوید میخواهم آزاد باشم؟ آن کسی که منافع مردم را میخواهد بچاپد از اراذل و اوباش است یا آن کسی که میگوید منافعمان را برای خودمان میخواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه میخواهند؛ ببینیم خواست مردمْ اراذلی است و پستی است یا آنکه جلو این خواست را میخواهد بگیرد اراذل و پست است؟
مردم ایران حرفشان واضح است: دارند داد میزنند، از بچه دبستانی تا دبیرستانی تا - عرض میکنم که- همه جا تا برسد به پیرمردها، تمام مدارس ایران، جوانهای ایران در مدرسه، در دانشگاه، در هر جا فریادشان این است که ما آزادی میخواهیم، ما استقلال میخواهیم، ما یک حکومتی که استقلال را از ما سلب کرده است این را نمیخواهیم. این آیا اسمش این است که مردمِ اراذلی هستند، مردمِ پستی هستند که میگویند ما آزاد میخواهیم باشیم، ما مستقل میخواهیم باشیم، ما میخواهیم تحت حکومت غیر نباشیم؟ این از پستی آنهاست که میخواهند نباشیم؟ که اگر تحت اراده شما باشند آن وقت خیلی مردم شریفی هستند؟! اگر نفتها را دستْ همه توی مشتشان بگیرند و بیایند تقدیم کنند و کلیدهای مخازن را تقدیم شما کنند، آن وقت یک مردم شرافتمندی، بزرگواری هستند؟! حالا که میگویند که غارتمان نکنید حالا پستند، اراذلند؟! این منطق است که شما دارید؟! یا منطق اوباش است اینها! منطق اراذل است این حرفها نه منطق یک انسان! انسان نمیتواند این طور حرف بزند. تو اگر این جور تعبیر نکرده بودی، من هم این جور تعبیر نمیکردم. من عار دارم که با تو حرف بزنم!
در هر صورت حالا وضع ایران ما به اینجا رسیده؛ و من امیدوارم که با خواست خدای تعالی پیش ببرد ایران [ان شاء اللَّه حضار] و امیدوارم که پیروز بشود ایران [ان شاء اللَّه حضار] و شمایی که اینجا هستید، و از هر جایی که آمدید، همهتان مکلفید که به ایران خدمت بکنید و به این نهضت کمک بکنید. کمک تبلیغاتی اینجا که هستید میتوانید بکنید. تبلیغات میتوانید بکنید تا اینکه این قشر تبلیغاتی که مُرْتَزِق از شاه هستند درِ دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند.
اینها یک اشخاصی که تبلیغات میکنند برای حفظ شاه، شما هم تبلیغ بکنید؛ مردم را آشنا کنید به اینکه مردم ایران چه میخواهند. این ملتی که الآن پانزده سال است- بیشتر- قیام کرده و یک سال است که دائماً دارد خون میدهد، دائماً دارد جوانهایش را فدا میکند، اینها چه میخواهند؟ اینها چه ارزشی قائلند برای این آزادی و استقلال که جوانشان را میدهند و مع ذلک باک ندارند؟ باید کمک کنید به اینها. باید به مردم بگویید، به مردم این حدود بگویید که ایران یک همچو چیزی میخواهد. گوش نکنید به این حرفهایی که، تبلیغاتی که از اطراف میشود که خیر، اینها یک مردم اراذلی هستند و یک مردم پستی هستند، اینها وحشی هستند! آن مردکه امریکایی گفته بود اینها یک مردم وحشیای هستند، که آن خبرنگار- باز آن هم اروپایی بود- گفته آقا اینها که آزادی میخواهند، چطور وحشیاند؟! یک ملتی که این طور ایستادهاند و دارند- در آن روزی که آرام هم مردم داشتند میرفتند- مردمی که این طور یک میلیون جمعیت آرام دارد میرود و لکن برای یک خواست انسانی است، چطور تو میگویی وحشی است؟! آنها غیر وحشی را عبارت از این میدانند که منافع آنها را تأمین بکند! هر که منافع امریکا را تأمین کرد، این آدمی است که خیر، آدم شریفی است! اراذل نیست! از اوباش نیست! پست نیست! شریف است! و هر کس که بخواهد منافعش را، درِ جیبش را ببندد که قاچاق نبرند مالش را، این آدم پستی است، آدم اراذلی است!
ان شاء اللَّه خداوند همهتان را توفیق بدهد و همه را پیروز کند، یک روزی به وطن خودتان بیایید با سرافرازی؛ الآن هم سرفراز هستید. یک ملتی را شما زنده کردید؛ شما ملت ایران زنده کردید ایران را؛ آن مردهها را زنده کردید شماها، جوانها. خداوند ان شاء اللَّه همهتان را حفظ کند؛ موفق باشید. [آمین حضار].
صحیفه امام، ج5، ص: 104-111
سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج درباره ابعاد جنایات و خیانتهای شاه]
زمان: 4 آذر 1357/ 24 ذی الحجه 1398
مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو
موضوع: ابعاد جنایات و خیانتهای شاه
حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج
[بسم اللَّه الرحمن الرحیم]
ارزش رنج برای مقصد الهی
مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و آسانتر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیایی باشد، رنجهایتان به هدر میرود؛ و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد، رنجها هر چه زیادتر باشد هدر نمیرود. یک چیزی که برای خداست هدر نمیرود. این قوههایی که صرف در راه این ملت مظلوم میشود، برای نجات خلق خدا هست، برای رفع ظلم هست، برای قطع یدِ اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه صرف میشود یا صرف شده است، خیال نشود که هدر رفته است؛ اینها محفوظ است همه آن. الآن شما مواجهید، ملت ایران، ملت اسلام مواجهند با یک قوای شیطانی که بر مقدرات آنها سالهای طولانی است که تسلط پیدا کردند؛ و بلاد مسلمین کم کم به فکر افتادهاند که خودشان را نجات بدهند. و مِنْ جمله ایران است که حالا مدتی است در فکر این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قوای شیطانی. و در این راه رنجها برده است. و چون مقصد بسیار بزرگ است، مقصد نجات یک امت است، مقصد آن است که این بیچارهها که زیر بار ستم و ظلم اجانب، با توسط حکومتهای جائرانه، با وساطت سلسله پهلوی جائر، در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود این است که نجات اینها حاصل بشود و مملکت از دست کفار نجات پیدا بکند، از دست اجانب نجات پیدا بکند؛ و مملکت بشود از خود شما و ذخایر مملکت از خود شما.
اینکه میبینید هی فریاد میزنند از اینکه بودجه کم است، کسر آمد، نه این است که درآمد ایران کم است، درآمد ایران زیاد است لکن دستهایی در کار است که نمیگذارد تأمین بشود. خورندههایش زیادند! نفت الآن یک بودجه بسیار زیادی است و یکی از خیانتهایی که الآن شاه بر ملت ما میکند این است که این ذخیرهای که باید برای سالهای بسیار طولانی برای نسلهای آتیه محفوظ بماند و زندگی بکنند با همین ذخایر، این آدم میخواهد که در ظرف بیست سال، سی سال همهاش را به حلقوم امریکا بکند و در ازایش هم چیزی دریافت برای منفعت ملت نکند. اینکه کسر میآید بودجه، برای- یکیاش برای- همین معناست که این بودجه خورده میشود. شما ملاحظه میکنید که هجده میلیارد دلار پول نفت را اسلحه خریدند! هجده میلیارد دلار اینها اسلحه خریدند و باز هم میخرند؛ اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خرید. و این اسلحهها چی هستند؟ خیال میکنید که ما محتاج به هجده میلیارد اسلحه هستیم برای تنظیم امورمان؟ خیر مسأله اینها نیست. چون رقیب امریکا که شوروی است توجه دارد به مسائل، اینها به عنوان اینکه ما پول نفت را داریم تحویل میدهیم- به این عنوان- همین اسلحههایی که هیچ به درد ایران نمیخورد میآورند در ایران و پایگاه برای خود امریکا درست میکنند؛ یعنی نفت ما را میخورند و به جای آن برای خودشان پایگاه درست میکنند! به اسم دادن پول نفت، برای خودشان پایگاه درست میکنند. اگر پول نفت را به ما ارز میدادند و پولش را میدادند، زیادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. این پولها برای ملت ما کافی است، منتها آن قدر خورده میشود. آن قدرش که امریکا میبرد و عوضش آهن به ما میدهد، آهنی برای خودش نه برای ما! یک مقداری هم که داده میشود به حلقوم آقای محمد رضا خان و عائله، آن کسانی که به او مربوط هستند و آنهایی که میخواهند خدمت به او بکنند و مردم را میکشند برای حفظ او؛ که میگویند شصت هزار نفر- این طور نوشته بودند- شصت هزار نفر اینهایی هستند که مربوط به عائله سلطنتی هستند! مربوطین به عائله سلطنتی یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند! بخورند و کار نکنند، بخورند و بیعاری کنند! خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عایدات کم است.
این عایدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلًا برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده. باز، باز خود تهران برق و اسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد! خود تهران بعضی محلههایش چیزی ندارند. آب ندارند؛ باید بیایند سر این شیرهایی که [نصب شده] است ... این زاغهنشینهایی که الآن در تهران هستند، یا چادرنشینهایی که در تهران هستند و حدود بیست- سی محله هستند- که صورتشان را برای من داده بودند و الآن پیش من نیست. اینها زندگیشان عجیب است، آن طوری که نوشته بودند برای من. اینها همانها هستند که آقا گفتند ما دهقانها را از زیر بار نمیدانم ... ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه، و همه چه شدند! این زاغهنشینهایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الآن ساکن هستند و آنکه حالش خیلی خوب است یک خانه گِلی درست کرده خودش با ده نفر، پانزده نفر، پنج نفر، شش نفر عائله! باقی دیگر با چوب و با- نمیدانم- نی و با این طور چیزها! این طوری که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود بیست- سی تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغهنشین هستند یا چادرنشین هستند یا یک خانههایی این طوری درست کردهاند. نوشته بود که اینها در این طور شرایط هستند که بعضیشان منزلهایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که میخواهد بیاید،- نمیدانم- پنجاه تا، صد تا (خیلی زیاد نوشته بود من یادم نیست الآن) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچارهای که میخواهد برای بچههایش آب ببرد، باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما بردارد، از این پلهها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچههایش! زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانیها مرفه است، آن طوری که در بوقهایشان میگویند. یک دسته خاصی هستند که یا نورچشمیها هستند یا اشخاصی هستند که وابستهاند؛ اینها هستند که یک قدری مرفه هستند، باقی مردم این طور نیست. خود تهران این طور است که بیست- سی محله دارد این طور اشخاص ضعفا. همینهایی که در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم «اصلاحات ارضی» به هم زدند؛ دیدند که نمیتوانند زندگی کنند آنجا، کوچ کردند بیچارهها آمدند به اطراف تهران برای اینکه با کاری با- نمیدانم- کسبی، یک کاری بکنند یک حمالی بکنند، یک چیزی پیدا کنند که بچههایشان نمیرند. «اصلاحات ارضی» که ایشان کردند این بود! یعنی امریکایی که میخواست- این نقشه امریکایی بود برای این ملتهای این طرف که یکیِ آن هم ایران بود- یک نقشهای بود برای اینکه بازار درست کنند برای امریکا. امریکا گندمش زیاد بود، گاهی وقتها به آتش میزدند، گاهی وقتها [به] دریا میریختند؛ بهتر از این چی بود که زندگی ایرانیها را به هم بزنند و زراعت ایران را به هم بزنند و کشاورزی بکلی از بین برود! حالا یک مملکتی که یک استانش کافی بود برای تمامش و باقیاش باید به فروش برود، یک آذربایجان اگر چنانچه سابقاً بود و زراعت میشد کافی بود برای همه ایران، مابقیاش باید به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا این طور که ملاحظه میکنید همه چیزش وارد میشود از خارج! دامداریاش را به هم زدند، کشاورزیاش را به هم زدند، همه زندگی را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما- که بعض مراتعش را اشخاص کارشناس که آمدند دیدند گفتند بهترین مراتع برای دامداری است، در دنیا از این مرتع بهتر نیست- این را به یک دستهای دادند که یکیاش ملکه انگلستان است- از قراری که به من نوشته بودند- و یک عده دیگری از این مفتخورها، به آنها دادهاند؛ «اجاره» دادند به اصطلاح خودشان! دامداری را از بین بردند، حالا ملت ایران با گوشتهایِ- عرض میکنم که- یخزده نجس دارند زندگی میکنند که از بلاد دیگر میآورند برایشان. یخزده، خراب، فاسد و حرام و میته؛ در صورتی که ایران یک ناحیهاش وقتی که دامداری حسابی بود کافی بود برای همه ایران و مابقیاش باید صادر بشود.
حالا شما همه چیز را از خارج وارد میکنید. هر چه هست یا از اسرائیل میآید؛ دشمن اسلام! خدا میداند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانتها کرده است. اسرائیل که دشمن اسلام است، با مسلمین الآن در جنگ است، این از همان اول این را شناختند. از اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این، اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین اینها به رسمیت شناختند! و ابتدایش بروز ندادند؛ و آخرش هم حالا که میبینید که الآن یکی از افرادی که سینه میزند برای محمد رضا خان، برای بقای اوست، اسرائیل است که میگوید نفت ما از بین میرود؛ برای اینکه نفت او را اینها دارند میدهند؛ یعنی نفت بلاد مسلمین را میدهند به دشمن مسلمین که جنگ کند با مسلمین! یک همچو خائنی است این مردک! نفت ما را با تانکرهای خودشان، با وضع خودشان میرسانند به آنها؛ آنهایی که با همین نفت جنگ میکنند با مسلمین و غصب کردند زمینهای مسلمین را- عرض میکنم- همه چیز مسلمین را از بین بردند. فلسطین را چه کردند، بیت المقدس را غصب کردند. این یکی از خیانتهایی است که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور؛ این هم این فلسطینیها. بهترین زمینِ- این طوری که به من اطلاع دادهاند- بهترین زمین ایران دست اسرائیلیهاست؛ بهترین زمین دست این یهودیهای اسرائیلی است که آنها کار میکنند باهاش و منافعش را آنها دارند میبرند.
دهقانهای ما باید بیایند در تهران، زندگیشان آن طور باشد که گفتهاند؛ و انسان تا نبیند، هر که نبیند و مطلب را نرود بررسی کند نمیفهمد چه خبر است؛ با اینها چه کردهاند. این مال خود تهرانش است و پایتخت! از اینجا وقتی بیرون بروید و در شهرهای دیگر و دردهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است! خدا میداند چه خبر است! آب ندارند؛ بهداری نیست. در خود روزنامهها مینویسند بیست تا دِهْ هست که یک بهداری در آن نیست، یک طبیب ندارد؛ آب ندارند. در روزنامه اطلاعات یا کیهان یکوقتی بود- در چند سال پیش از این- که اینها از بیآبی، آن قدر بیآب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب بیدار میشود تراخُم دارد، چشمش بسته است و ... کرده است که به هم بسته است، میخواهند چشمش را باز کنند، مادرش با بول این را [شستشو] میکند! میمالد تا این چشمش باز بشود! یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پولها را میبرند و در خارج برای خودشان ویلا درست میکنند.
و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض میکنم که- نوشته بود به من، حالا در یک مجلهای بوده است که یادم نیست این را، نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند این را که- یک ویلایی برای خواهر این شاه (یک کدام از این خواهرانش) یک ویلایی خریدهاند به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود که شش میلیون دلار یعنی سی و پنج میلیون تومان خرج، شش میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده! یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضا خان را میشناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود؛ یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایانی که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمیدانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند! یعنی خوردند و درست نکردند.
ما الآن هیچ نداریم؛ ما لختیم؛ بیچاره! اگر این هم برود تا مدتهای زیاد باید زحمت بکشند که این خرابیهایی که این کرده جبران بکنند؛ اگر بتوانند. اگر ایشان برود زمین و زمان به هم میخورد! زمین و آسمان به هم میخورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم میخورد! کدام ثبات ناحیه به هم میخورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای
خلیج و اینها! ایشان با پول ملت ما برای حفظ منافع امریکا لشکر میفرستد که حفظ کنند آن خلیج و امثال ذلک را. اگر ایشان برود مملکت ما درست میشود، اداره میشود، صحیح اداره میشود. هر کس بیاید صحیح تر از این اداره میکند. اگر ایشان برود خلأ میشود؟! چه خلئی میشود؟ خوب یک دزدی برود، یک نفر آدم صحیح تر بیاید جایش، این خلأ است؟! یک صحیح، یک آدم صحیح تر میآید جایش. ما نداریم آدم صحیح؟ ایران اصلًا دیگر ندارد کسی را که جای آقای محمد رضا خان را بگیرد؟! ایشان چه میکند که دیگران نمیکنند؟ ایشان دزدی میکند، دیگری نمیکند! خلأ چیست؟ اینها همه تبلیغاتی است که اینها میکنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ میکنند که این را نگهش دارند و نگه داشتن هم برای این است که یک دسته داخلی میخواهند از قِبَل او بخورند. یک دسته- بیشترش هم خارجیها- میخواهند به توسط او منافع مملکت ما را ببرند و غارت کنند ما را. میخواهند بهتر از این کسی نیست که غارت کند، زیرا این نوکری است که از همه نوکرها بهتر است! اگر یک نوکر بهتر پیدا کنند فوراً این را کنارش میزنند لکن بهتر از این کسی نیست که نوکری کرده، و کهنه نوکر است این!
البته کارْ بزرگ است، مشکل است لکن اهمیتش زیاد است؛ یعنی یک ملتی با یک قدرتهایی میخواهد مقابله کند. کارْ بزرگ است، مشکل هم است لکن برای این است که اسیر است در دست دیگران؛ میخواهد که این اسارت، قید اسارت را بشکند. کار مهم است؛ وقتی مهم است، و لو طولانی باشد و لو مشکل باشد، باید درست بشود. تو [ی] باران شما هستید؛ خوب، باشید! دیگر بالاخره باید یک کار بشود! شما آمدید یک تظاهری هم میکنید، یک روشنگری میکنید، خداوند توفیقتان بدهد، حالا باران هم میخورید! خوب بالاخره برای خداست، برای نجات ملت ایران است.
و همهتان مکلفید به اینکه- همهتان مکلفید به اینکه این تبلیغاتی که در خارج شده و دارد میشود و بعضِ از این روزنامههای خارجی از اینها ارتزاق میکنند و بر ضد ملت ایران و بر وِفْق آقای محمد رضا خان چیز مینویسند، روشنگری کنید شماها در مقابل آنها. شما هم روشنگری کنید. شما هم به هر کس میرسید بگویید مسائل را که ایران وضعش این طوری است. صدای ایران، نه از باب اینکه خیلی آزادی دادند صدایشان بلند است که ما آزادی میخواهیم! از باب این [است] که آزادی ندارند. کی آزادی دارد؟ مطبوعات ما الآن تعطیل است، چندین وقت است که تعطیل است؛ چرا تعطیل است؟ برای اینکه سانسور است. میگویند سانسور نباید باشد. هر جا را میروی الآن تعطیل است، هر جا را میروی اعتصاب است برای اینکه مردم میبینند که دارد از بین میرود یک مملکتی در دست اینها. ادارات مطلعند که چه میگذرد، منتها بیچارهها نمیتوانستند صحبت کنند حالا؛ حالا اعتصاب میکنند. هر جا بروی اعتصاب است. مریضخانه اعتصاب است، طبیب اعتصاب است، در دادگستری- نمیدانم- وکیل اعتصاب میکند، قاضی اعتصاب میکند؛ هر جا بروی اعتصاب است. برق اعتصاب است؛ همه چیز اعتصاب است؛ چرا؟ خیلی در رفاه هستند که اعتصاب میکنند؟! خیلی کارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادی زیاد به ایشان دادند- به قول کارتر- که اینها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! یا نه، میبینند که اعتصاب بکنند یک مدتی، یک مدتی فلج کنند این کارها را، بهتر از این است که اعتصاب نکنند و همیشه گرفتار باشند. باید اعتصاب بکنند تا اینکه رفع بشود این گرفتاریها. ما همه مکلف هستیم مثل همه، یعنی باید همه ما دنبال مطلب باشیم و بتوانیم با روزنامهنگارها مصاحبه کنیم؛ مسائل ایران را بگوییم. نتوانیم مصاحبه کنیم، رفقا داریم در امریکا، در اینجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داریم، آشناها داریم، در بین آشناها بایستیم بگوییم. چند نفر ایستادهاند توی مدرسه دارند با هم صحبت میکنند، شما هم بگویید آقا مسئله ایران این است، درد ایرانیهایی که الآن قیام کردهاند این است، خیانتهایی که این مردک کرده است به مردم این است نه این روزنامهها یا مجلاتی که در خارج بعضی وقتها منتشر میشود و بر ضد ایران صحبت میکند. این مسائل نیست. مسائل این است که این دارد همه حیثیت ایران را به باد میدهد، و تا حالا به باد داده
ایرانْ آزادی [میخواهد]؛ همه مردم دارند داد میکنند ما آزادی میخواهیم، ما استقلال میخواهیم، ما حکومت عدل میخواهیم، حکومت اسلامی میخواهیم. حکومت اسلامی حکومت عدل است؛ دیگر این دزدیها تویش نیست. اگر یک حکومت عادل صحیح پیدا بشود، همه چیز ما اداره میشود.
ان شاء اللَّه خداوند همهتان را توفیق بدهد؛ موفق باشید، سلامت باشید. من از اینکه باز تکرار میکنم، از اینکه آقایان میآیند اینجا از راههای دور و ما یک جایی که آنها را پذیرایی کنیم نداریم معذرت میخواهم. خدا همهتان را حفظ کند. موفق باشید ان شاء اللَّه.
صحیفه امام، ج5، ص: 112-120
پیام [به بسیجیان و ملت ایران در هفته بسیج (ضرورت حراست از اسلام و کشور)]
زمان: 4 آذر 1360/ 28 محرم 1402
مکان: تهران، جماران
موضوع: ضرورت حفظ و حراست از اسلام و کشور اسلامی
مناسبت: سالروز تشکیل بسیج مستضعفان
مخاطب: بسیجیان و ملت ایران
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
درود بیپایان نثار ملت عظیم الشأن ایران که با همت والای خود در مقابل هر پیشامد و خطری شجاعانه و عاشقانه ایستاده و مقاومت نموده و در راه خداوند تعالی و جمهوری اسلامی که کفیل پیاده نمودن احکام روشنیبخش و مترقی اسلام است از هیچ کوشش و بذل جان و مال دریغ ننموده. و سلام بر قوای مسلح و رزمندگان پر شور و عاشق لقاء اللَّه که در راه هدف مقدس، سر از پای نشناخته و جان بر کف به دفاع از حق و میهن عزیز خود در جبههها و پشت جبهه به جهاد مقدس تا پیروزی نهایی ادامه میدهند. و رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده خود ادامه داده [اند] و بحمد اللَّه تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان، گروهِ میلیونیِ رزمنده تربیت [کردهاند]، و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده میشود «ارتش بیست میلیونی» که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شرّ جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد.
شما عزیزان و جوانان بزرگوار باید بدانید که حفظ و حراست اسلام و کشور اسلامی و دین حق از بزرگترین طاعاتی است که از صدر عالم تا کنون انبیای معظّم و اولیای بزرگ- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- در راه آن کوشش جانفرسا نموده و از هیچ فداکاری دریغ ننمودهاند و تربیت و تعلیم و تعلم فنون نظامی در راه این هدف ارزنده ترین ارزشهاست، و تا شما جوانان بیدار و سایر قشرهای ملت بزرگ با این شور و شعور در صحنه حاضرید به کشور و جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد رسید.
شما ملت معظّم که میخواهید از دین خدا دفاع کنید و نگهبان کشور ولی اللَّه الاعظم- ارواحنا لمقدمه الفداء- باشید، مطمئن باشید که دست قدرت خداوند قادر بر سر شما سایه افکنده و عنایات غیبی شامل حال شماست و شرّ اشرار و توطئههای شرق و غرب را خنثی خواهد فرمود.
ملت عزیز با توجه به اینکه قدرتهای جهنمی از هر طرف در صدد به شکست کشاندن جمهوری اسلامی، که دست آنان را از چپاول اموال این ملت مظلوم کوتاه کرده میباشند، باید همگی تشریک مساعی در رفع مشکلات کشور عزیز نمایند و در پیشبرد اهداف اسلام بزرگ از هیچ کوششی دریغ ننمایند، و هر گروه و دستهای در هر مقام، در این هدف عالی اسلامی کوشا باشند.
مجلسیان در تصویب لوایحی که از ارگانها به آنها میرسد با تحقیق و تدقیق و مراعات موازین اسلامی تسریع نمایند و مواردی که احتیاج به تشخیص متخصصین دارد از آنان دعوت و مشورت و نظرخواهی نمایند. و شورای نگهبان در نظارت بر قوانینی که میگذرد، چه مربوط به مسائلی باشد که تماس با احکام اولیه شرعی دارد یا احکام ثانویه، با مراعات همه جوانب نظر دهند. و دولتمردان در اجرای قوانین مذکور تسریع و در عدم تجاوز از حدود قانون سختگیری نمایند و متجاوزان [را] از هر قشر و دستهای باشند به دادگاهها بسپارند تا به مجازات برسند. و شورای قضایی در کار پر زحمت و ارزنده خود با سرعت عمل، مسئله مهم مشکل قضا را حل نماید و متخلفان از موازین اسلامی را به دادگاهها دعوت و به مجازات شرعی برسانند و رزمندگان و قوای مسلح نظامی و غیر نظامی و کمیتهها و نیروهای مردمی از عشایر و سایر قشرها در پیشبرد جنگ در جبههها و در جلوگیری از شرارت منافقان و منحرفان با تشریک مساعی و کمک اطلاعاتیِ میلیونیِ مردم متعهد از کوشش شبانه روزی دریغ ننمایند. و جهاد سازندگی و بنیاد مستضعفان و متصدیان امور جنگزدگان و آوارگان بر قدرت فعال خود بیفزایند. و بسیج مستضعفان- که سالروز آن را به ملت ایران و جوانان متعهد و مؤمن تبریک میگویم- در تعلیم و تربیت به جوانان و نوجوانان مساعی جمیله خود را روز افزون کند.
و نویسندگان و روشنفکران متعهد و رسانههای گروهی بر حجم تبلیغات خود افزوده و تبلیغات دامنهدار دشمنان جمهوری اسلامی ایران را خنثی نمایند. و شورای [انقلاب] فرهنگی کوشش کنند که با کمک مستضعفان و دانشمندان، دانشگاهها باز و به کار خود ادامه دهند؛ و بر عالمان دانشمند است که دعوت شورا را در این امر حیاتی لبیک گویند.
و ملت شریف که انقلاب اسلامی را به پیش بردند، در تمام مشکلات جنگی و نظامی و اقتصادی و فرهنگی با متصدیان این امور همراهی و همفکری نمایند.
و حوزههای مقدسه علمیه در تمام کشور در تربیت قضات شرع و مبلغان و فقها و دانشمندان بیش از پیش کوشش نمایند، که امروز احتیاج به این قشرها بیش از سابق است و تکلیف مهم بیشتری متوجه آنان است. و علمای اعلام و ائمه جماعت و خطبای محترم بر حجم ارشاد و رهنمودهای خود بیافزایند و قشرهای میلیونی مردم را متوجه طرق نگهبانی از اسلام و احکام مقدسه و حراست از جمهوری اسلامی نمایند، و به تودههای متعهد میلیونی اسلامی لزوم تشریک مساعی در تمام امور کشوری و لشکری و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را گوشزد نمایند و به آنان توصیه کنند که برای کمک به اقتصاد کشور- که امروز از اهم مسائل است- از اسراف، تبذیر و استعمال امور تشریفاتی و تجملی اجتناب نمایند، و از سپردن پولهای خود اگر چه اندک باشد به بانکهای دولتی برای به راه افتادن چرخهای اقتصاد و کمک به دولت اسلامی دریغ ننمایند، و از کمک کردن به جنگ و جنگزدگان غفلت ننمایند، و از شرکت در بسیج مستضعفان و تعلیم و تربیت دیدن برای حراست از اسلام عزیز کوشا باشند.
و کوتاه سخن آنکه، امروز جمهوری اسلامی ودیعهای است که از جانب خداوند متعال به ملت ایران سپرده شده و همه ما از زن و مرد و پیر و جوان در حفظ این ودیعه
مسئول هستیم و باید تمام قشرها با اتکال به خداوند تبارک و تعالی و وحدت کلمه و اجتناب از اختلاف، جمهوری اسلامی را نگهبان باشیم و راه مستقیم انسانیت و اسلامیت را به توفیق الهی ادامه دهیم.
از خداوند متعال توفیق همگان را در خدمت به خلق خدا و آیین مقدس او خواستارم.
و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.
4/ 9/ 1360
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج15، ص: 386-389
بیانات [در جمع فرمانده و نماینده امام در ژاندارمری (زنده نگهداشتن روح ایمان)]
زمان: صبح 4 آذر 1361/ 9 صفر 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: زنده نگه داشتن روح ایمان و اسلامیت
حضار: کوچک زاده (فرمانده ژاندارمری)- کرباسچی (نماینده امام در ژاندارمری)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
نکتهای که باید تذکر دهم این است که اولًا، هیچ گاه از حجم کار زیاد نترسید که کار هر قدر هم زیاد باشد در مقابل اراده انسان ناچیز است و اگر انسان بخواهد، میتواند همه کارهای عظیم را با حجم هر قدر هم زیاد به انجام برساند.
دوم اینکه سعی کنید روح ایمان و اسلامیت را در پرسنل زنده نگه دارید. اگر روح اسلام در افراد باشد، همان طور که امروز در سرتاسر جبههها میبینید، همه مسائل حل میشود. همه میخواستند ژاندارمری را از اخلاق اسلامی و ایمان جدا کنند و آنها را بد تربیت کنند. ان شاء اللَّه، سعی شود که تربیت اسلامی در بین افراد احیا شود. امروز مردم از هر لحاظ کمک خواهند کرد و به همین جهت، مشکلات حل خواهد شد.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج17، ص: 110
.
انتهای پیام /*