کد مطلب: 3441 | تاریخ مطلب: 28/07/1398
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

وقایع و بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 28 مهر ماه

وقایع و  بیانات و رخدادهای حیات پر برکت حضرت امام خمینی (س) 28 مهر ماه

تلگراف [به اسد اللَّه عَلَم درباره انجمن های ایالتی و ولایتی ] 28 مهر 41

نامه [به آقای سید محمد حسین موسوی (لزوم وحدت روحانیون)] 28 مهر 43

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (مانع بودن اسلام و روحانیت از نفوذ استعمار)] 28 مهر 57

سخنرانی [سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (قیام الهی- وابستگیهای همه جانبه)] 28 مهر 57

بیانات [خطاب به سفیر الجزایر و هیأت همراه (موفقیت مبارزه در راه خدا)] 28 مهر58

سخنرانی [در جمع سفرای کشورهای اسلامی (وظیفه دولتها در قبال تجاوز عراق)] 28 مهر 59

بیانات [خطاب به دبیرکل کنفرانس اسلامی (جنایات صدام و لزوم مقابله با آن)] 28 مهر 59

اجازه نامه [به آقای علی اکبر ناطق نوری (انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا)] 28 مهر 61

تلگراف [به اسد اللَّه عَلَم درباره انجمن های ایالتی و ولایتی ]

زمان: 28 مهر 1341/ 20 جمادی الاول 1382

مکان: قم

موضوع: هشدار به نخست وزیر در مورد تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی

مخاطب: عَلم، اسد اللَّه (نخست وزیر وقت)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

تهران- جناب آقای اسد اللَّه عَلم، نخست وزیر ایران

در تعطیل طولانی مجلسین دیده می شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس، و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا برای شخص جنابعالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد. ورود زنها به مجلسین و انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری مخالف [است با] قوانین محکم اسلام که تشخیص آن، به نص قانون اساسی، محول به علمای اعلام و مراجع فتواست، و برای دیگران حق دخالت نیست. و فقهای اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و می دهند. در این صورت، حق رأی دادن به زنها و انتخاب آنها در همه مراحل، مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی است. و نیز قانون مجلس شورا، مصوب و موشّح ربیع الثانی 1325 قمری، حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را در انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداری از زنها سلب کرده است. مراجعه کنید به مواد هفت و نُه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، و پانزده و هفده قانون انجمن بلدیه (شهرداری). در این صورت، چنین حقی به آنها دادن، تخلف از قانون است. و نیز الغای شرط «اسلام» در انتخاب کننده و انتخاب شونده، که در قانون مذکور قید کرده، و تبدیل قسم به قرآن مجید را به «کتاب آسمانی» تخلف از قانون مذکور است؛ و خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد که یا غفلتاً یا خدای نخواسته عمداً اقدام به این امر شده است. اکنون که اعلیحضرت درخواست علمای اعلام را به دولت ارجاع فرموده اند و  مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار می رود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید، و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود. و اگر ابهامی در نظر جنابعالی است مشرّف به آستانه قم شوید تا هر گونه ابهامی حضوراً رفع شود، و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست تذکر داده شود

در خاتمه یادآور می شود که علمای اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالفه با شرعِ مطاع، ساکت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالی امور مخالفه با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.

صحیفه امام، ج 1، ص: 80-81

نامه [به آقای سید محمد حسین موسوی (لزوم وحدت روحانیون)]

زمان: 28 مهر 1343/ 14 جمادی الثانی 1384

مکان: قم

موضوع: لزوم وحدت روحانیون برای دفع خطرات

مخاطب: موسوی، سید محمد حسین

بسمه تعالی

خدمت ذی شرافت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید محمد حسین موسوی- دامت افاضاته

به عرض می رساند، مرقومه جنابعالی که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید

مساعی جمیله علمای اعلام در تشکیل جلسات شبهای یکشنبه و اجتماعات روزهای جمعه مورد کمال تقدیر، و امید است ان شاء اللَّه مورد توجه حضرت ولی عصر- عجل اللَّه تعالی فرجه الشریف- واقع شده و مأجور باشید لازم به تذکر نیست که در این موقع که دشمنان اسلام می کوشند به هر وسیله ضربه ای بر اسلام و احکام مقدس آن وارد کنند بر علمای اعلام و مروجین شریعت مقدس اسلام- دامت افاضاتهم- لازم است اجتماعات خود را حفظ فرموده و با اتحاد کلمه و اتفاق کامل از خطرات موجود جلوگیری فرمایندو بر مردم مسلمان و مؤمنین محترم بلاد نیز لازم است از دستورات علمای اعلام- دامت برکاتهم- پیروی نموده و اجتماعات دینی خود را فشرده تر سازند. و با رعایت نظم و آرامش بدون آنکه بهانه ای به دست دشمنان بدهند، در مساجد و اجتماعات مذهبی شرکت نمایند و از خدای متعال استمداد بخواهند

از خدای متعال موفقیت عموم آقایان محترم و عظمت اسلام و مسلمین را خواستار و ملتمس دعا هستم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

به تاریخ 14 جمادی الثانیه 84

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 1، ص: 407-408

 

سخنرانی [در جمع ایرانیان مقیم خارج (مانع بودن اسلام و روحانیت از نفوذ استعمار)]

زمان: 28 مهر 1357/ 17 ذی القعدة 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: اسلام و روحانیت، دو سد بزرگ در مقابل نفوذ استعمار

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم ]

در این ممالک [شرقی ] از حیث ثروتهایی که این مملکتها دارد و نفع این قشر ... که در دنیا مطرح است و سایر معادنی که این ممالک شرقی دارد، مثل ... این اطلاعات در روزنامه گروههایی که در اینجا زندگی می کنند، چطور ممکن است او را آرام کنند؟ چطور ممکن است او را عقب بیندازند در اموری که حیاتی است؟ اینها اطلاعات زیاد در آن ذکر کرده اند و منتهی به این شده اند که یک قوه بسیار بزرگ در قبالشان هست که می تواند آن قوه جلوگیری [کند] از منافعشان که در نظر دارند، چه منافع مادی، چه معنوی باشد. و به این ترتیب این جمعیتها شاید برای اینکه آنها برای اینها باشند تا بتوانند استفاده هایی که می خواهند بکنند، بکنند و منتهی به این شده است که در این ممالک اسلامی، اسلام است این قوه بزرگ و سد بزرگی که در مقابل استعمار ممکن است بایستد و منافع آنها را به خطر بیندازد؛ و بعد از اصل ماهیت اسلام، آنهایی که مبلغین اسلام هستند- که عبارت از روحانیون باشند- این دو قوه را اینها تشخیص دادند به اینکه اگر اسلام به این معنایی که دارد و روحانیون اسلام به این معنایی که باید باشند، این دو قوه سرِ کار باشد، مجال نمی دهند به مُسْتَعْمِرین و اجانب که استفاده هایی که می خواهند بکنند، و این نظری که دارند، عبارت از این است که این ممالک را عقب نگه دارند و منافعشان را از این ممالک ببرند و تحمیل کنند آن عمالی که دارند. این دو قوه در نظر آنها دو قوه فکوری است که باید اینها شکسته بشود. این دو قوه از دست شرق گرفته بشود تا اینها راحت کارهایشان را انجام بدهند.

 در زمان خود ما؛ یعنی از آن وقتی که من یاد دارم و شماها آن وقت نبودید و اگر بعضِ از آن طبقه بودند، بچه بودند آن وقتها، جوان بودند آن [وقتها]؛ رضا شاه که آمد سرِ کار، این دو معنا را مأمور بود که اجرا بکند؛ یعنی اسلام را بشکند در نظرِ حتی خود مسلمین، و روحانیت را هم خرد کند و بشکند و این دوتا سدی که در نظر اجانب بود از سرراه بردارد. آمد رضا شاه و شروع کرد به کار، و تمام مجالس دینی را تعطیل کرد. یکوقت می دیدید که یک مجلس خطابه، یک مجلس موعظه می خواست در سرتاسر ایران بپا بشود، برایشان امکان نداشت و هیچ ممکن نبود در عَلَن یک همچو کاری بکنند. نصف شب، قبل از صبح، گاهی به [طور] قاچاقی یک همچو کاری می شد. آن وقت هم مأمورین، همان وقت هم مراقب بودند و گاهی می ریختند و می بردند. تمام مظاهر اسلامی را این آدم این طور می خواست محو بکند.

از این طرف با روحانیون آن کرد که نمی توانم من برای شما تشریح کنم که این با علمای اسلام چه کرد؛ و خصوصاً با آنهایی که یک نحوه مؤثریتی داشتند مثل مثلًا مرحوم مدرس که یک شخصی بود که ایستاده بود در قبالش؛ چه کرد با او، و بالاخره هم او را کشتند؛ و گروههایی از علما [را] از بلاد آوردند تهران، و مثلًا مرحوم آقازاده که یک شخص بسیار نافذی در خراسان بود، ایشان را اسیر کردند و آوردند به تهران، که شخصی که به او می گفتند «سلطان خراسان»، آوردندش به تهران؛ و من خودم ایشان را دیدم که در یک منزلی که آنجا تحت نظر بود، بیرون یک صندلی گذاشته بودند برای اینکه مثلًا کسالت داشت آنجا نشسته بود؛ و این را برای من نقل کرده اند که ایشان را با سر برهنه و چند تا سرباز و سپاهی همراه او می بردندش برای عدلیه آن وقت، برای اینکه محاکمه اش کنند، با همین وضع، پیاده از توی خیابان ایشان را می بردند که در آنجا مثلًا دادستانی او را استنطاق کند؛ و علمای آذربایجان همه شان را گرفتند، دو نفر شخصیت بزرگشان که مرحوم حاجی صادق آقا و مرحوم انگجی بود [ند] و آوردند و مدتها در یک دهی در کردستان، ظاهراً آنجاها، آنها را نگه داشتند و آنجا بودند. علمای اصفهان را همین طور اذیتها کردند؛ و به حوزه ها به قدری فشار آوردند اینها که در درسی که مثلًا یک عده ای بودند که خود من درس می گفتم آن وقت برای یک عده ای، مثلًا چندین نفری؛ یک روز که من رفتم، یک نفر بود؛ گفتند که اینها همه بین الطلوعین از حجره هایشان فرار کردند به سوی باغها؛ و آخر سر از باغها دوباره با یک لباسی، با یک طوری که معلوم نشوند، می آیند توی حجره هایشان. می ریختند در مدارس و طلبه ها را، اهل علم را از مدارس می گرفتند و می بردند که عمامه باید نداشته باشید! باید نظام وظیفه بروید! هزار جور بساط درست می کردند. مأمور بود این آدم که آن معنایی را که اینها ادراک کرده بودند که باید این دو تا قوه شکسته بشود، باید اسلام و آنهایی که علمای اسلامند و مبلغین اسلامند، اینها باید شکسته بشوند، آن با آن فرم رفتار کرد. بعد کم کم اینها دیدند که آن طور خیلی مثلًا مؤثر نیست، راه دیگر را پیش گرفتند: آنکه اسلام را یک جوری معرفی کنند به ملتها، به خارج و داخل که در نظر مردم سبک بشود، یک مطلب خرافی باشد، یک مطلب کهنه باشد. و مشغول تبلیغات شدند در خارج و داخل که اسلام بله، اگر هم یک چیزی بوده است مال هزار و چهار صد سال پیش از این بوده است. آن وقت یکوقتی بوده است که این عربها، مثلًا اشخاص وحشی بوده اند، این هم یک تعلیماتی برای آنها و در آن وقت یک چیزی بوده است؛ اما حالا که تمدن پیدا شده است و نمی دانم چه پیدا شده است، دیگر اسلام کهنه شده است و به درد نمی خورد. تعلیمات اسلام تعلیماتی است که مخالف با این ترقیات است، مخالف با آزادی است؛ مردم دیگر در اسلام آزاد نیستند، زنها در اسلام اصلًا آزادی ندارند؛ و تعلیمات در اسلام ممنوع است، نباید هیچ یک از این آثار تجدد باشد. اگر اسلام پیدا بشود، دیگر شما طیاره هم نباید سوار بشوید، دیگر شما مدرسه هم نباید بروید، دیگر زنهایتان از خانه شان هم نباید بیرون بیایند! از این حرفها، طولانی و به طور وسیع، در دنیا پخش کرده اند.

 از آن طرف هم علمای اسلام را که دنبال این بود [ند] که اسلام را ترویج بکنند- اینها را هم اتهامات بر آنها زدند [که ]: اینها یک مردمی هستند کهنه پرست، اینها یک مردمی هستند که دربار یا قوه های سرمایه دار اینها را گماشته اند اینجا. برای اینکه مردم را خواب کنند و سرمایه دارها کارهایشان را انجام بدهند. اینها مردم را همه اش دعوت می کنند به اینکه ساکت باشید، هر کس به شما ظلم کرد، ساکت باشید. هر که مال شما را برد، حرف نزنید؛ و اینها یک دسته هستند که مردم را خواب کرده اند و می کنند، آرام می کنند که وقتی که آن اشخاصی که از خارج می خواهند اموال اینها را ببرند آنها آسوده ببرند و دیگر کسی حرفی نزند. خود آنهایی که می خواستند اموال شما را ببرند این تبلیغات را می کردند. به جوری شد که در یک زمانی خودِ داخله ایران هم باور کرده بود این مسائل را.در زمان رضا خان که مردم هم، یک طبقه، البته یک طبقه از اشخاص مردم هم با علما آن [طور] رفتار می کردند که دستگاه مایل بود. به تبع او این طور رفتار می کردند؛ و زمان بعد هم که تبلیغات شروع شد، تبلیغات به جور دیگر شروع شد. شاید [در] باور خود بعض از اشخاص، بعض از طبقات ملت هم این معانی منعکس شده بود که نه، اینها یک مردمی هستند که مضر به حال جامعه هستند، بلکه پایشان را بالاتر می گذاشتند و می گفتند که اصلًا دین از اول که پیدا شده، افیون بوده است؛ دین برای این بوده است که مردم را تخدیر کند، اعصابشان را تخدیر کند و آنها منافع خودشان را ببرند.این تبلیغاتی بوده است که ابتدایش از چند صد سال پیش از این شروع شده است، برای خاطر آن معنایی که در نظرشان بوده است که این دو قوه ممکن است خطرناک برای اینها باشد تا این زمانها که دیگر اوج گرفته بود و روزنامه ها و مجلات [داخلی ] و مجلات خارجی و روزنامه های خارجی و اینها، به واسطه پولهای زیادی که خرج می شد، این تبلیغات را می کردند.این محصَّل مطلبی بود که تا کنون برای اسلام و روحانیت پیش آمده بود، لکن کسانی که از اسلام اطلاع دارند و قرآن را- که سند اسلام است- مطالعه کرده اند و خود انبیایی که سابق بوده اند و نبی اکرم را- که نبی اسلام است- وضع سیره اش را دیدند، همان به طور سطحی هم وقتی که مطلب را دیده باشند، می فهمند شیطنت اینها را و اینکه نظر اینها یک نظر فاسدی بوده است.

شما وقتی که خود پیغمبر اسلام را ملاحظه کنید، این طور نیست که پیغمبر اسلام، بلکه هیچ پیغمبری را یک قوه مثلًا یک سلطنت، یک قوه سرمایه داری روی کار آورده باشد و او مخالف با ملت، ملت را خواب کرده است تا سرمایه دارها [مردم را غارت کنند]؛ از اولْ، انبیا که قیام کرده اند، بر خلاف سلاطین قیام کرده اند. آن وقتی که ابراهیم خلیل، که از انبیای سلف است و دور دست به ماست؛ ولی اخبارش به ما رسیده است و قرآن کریم اخبارش را، یک مقداری اش را نقل فرموده است، ایشان قیام کرده است در مقابل سلاطین و آن بزرگهایی که بت پرستی می کردند و ظلم بر مردم می کردند. حضرت موسی که قیام کرده است با یک عصا، یک شبان بوده است. یک نفر بوده است که شبانی می کرده است، گوسفند می چرانده است؛ و این آدم گوسفندچران با همان عصایش قیام کرده در مقابل فرعون و آن سلطان بزرگ مصر. پیغمبر اکرم در مکه که متولد شدند و بودند در آنجا، و لو سلطان نبود در آن جاها، لکن سرمایه دارهای بسیار بزرگ بودند و اهل طائف و اهل حجاز، اینها مال التجاره های عظیم داشته اند، سرمایه های بزرگ داشته اند، باغداریهای بزرگ داشته اند، و هیچ همچو چیزی نبوده است که یکی از این سرمایه دارها با حضرت رسول موافق باشند. اینها همه شان مخالف بودند و پیغمبر اکرم در مقابل این سرمایه دارها استفاده از این طبقه ضعیف و مستضعف می کرد، آن مقداری که در مکه مشغول تبلیغات زیرزمینی بود؛ این دسته را، این دسته ای که پایین بودند و مستضعف بودند و از طبقه فقرا و مستمندان بودند، اینها را داشت جمع می کرد دور خودش؛  و بعد از این هم که وسایل جور شد و از مکه آمدند به مدینه، مدینه هم که آمدند آنها که دور ایشان جمع شدند همین فقرا و مستضعفین بودند؛ و کم کم رسید به اینکه یک دسته هم از آنهایی که مثلًا دارای طایفه و عشیره بودند آنها هم ملحق بشوند.آن وقت قیام در مقابل سرمایه دارهای بزرگ قریش، مثل ابو سفیان و امثال او و اهل طائف، آنهایی که دارای مال و منال بودند، قیام در مقابل آنها بود؛ نه به مجرد اینکه حالا چون مال دارند، به مجرد اینکه مالدارها همیشه تو سر ضعفا می زنند، اموال ضعفا را می خورند، ظلم بر ضعفا می کنند. سلاطین از اولی که اطلاع هست از حالشان تا حالا، این سلاطین اشخاصی بودند که در هر جا بودند، اشخاصی بودند که با دیکتاتوری و با عرض می کنم قلدری اموال مردم را، نوامیس مردم را، همه چیز را به باد می دادند. انبیا هم از اول که آمدند در مقابل اینها آمدند؛ و این سیره انبیا که از اول این جور نبوده است که انبیا را سرمایه دارها تراشیده باشند. انبیا مقابل سرمایه دارها بودند، انبیا مخالف سرمایه داری بودند، نه اینکه سرمایه دار اینها را درست کرده برای اینکه ضعفا را نگذارند صدایشان درآید. نخیر، سرمایه دارها یک جور بودند، یک جمعیت بودند، و این پیغمبرها با این اشخاصی که تبلیغ می کردند، اینها هم یک دسته بودند مخالف؛ و حمله می کردند به آنها و تا اندازه ای که می توانستند آنها را می کوبیدند. بنا بر این، این منطق که گفته بشود که دین افیون است و انبیا خدمتگزار سرمایه دارها [هستند]، این یک مطلب بسیار واضح البطلانی است. هر کس سطحی نگاه کند وضع انبیا را، لکن چه می شود کرد؛ تبلیغاتشان زیاد است و دامنه تبلیغات به قدری است که ماها نمی توانیم؛ نداریم ما وسایل. آنها همه وسایل را دارند، ما هیچ وسیله نداریم. رادیو دست آنهاست، تلویزیون دست آنهاست عرض می کنم که مطبوعات دست آنهاست؛ همه چیز دست آنهاست، مجلات داخلی و خارج [ی ] دست آنهاست؛ سرمایه دارها، سرمایه های بزرگ دست آنهاست برای اینکه بدهند به اینها که هر جور دلشان می خواهد تبلیغ بکنند؛ اما ما یک منطق داریم و یک قلم داریم و یک مقدار کاغذ داریم؛ چیز دیگری دست ما نیست. ما ملت را می خواهیم بیدارکنیم؛ بفهمانیم به این ملت که اینها با شما چه کردند، تا حالا، مذهب شما و دین شما را این جوری خواستند به دنیا معرفی کنند.

حالا هم گاهی وقتها گفته می شود این مسائل، با اینکه حالا دیگر نباید گفته بشود. حالایی که مملکت ایران و عرض می کنم روحانیین ایران و طبقات مختلف ایران در مقابل این سرمایه دارهای بزرگ و ممالک بزرگ و ابرقدرت ایستاده اند و دارند فریاد می زنند و آزادی می خواهند و نمی دانم، استقلال می خواهند، حالا هم گاهی می بینی که در یک روزنامه ای در خارج، از این مسائل غیر حقیقی گفته اند و می گویند و تبلیغات می کنند.

و اما این راجع به اصل خود روحانیت که اساسش انبیا- علیهم السلام- بوده اند و دنبالش هم آنهایی که دنبال انبیا بودند؛ و من حالا اگر برای شما بخواهم بگویم قیامهایی که از طرف روحانیت بر ضد سلاطین همین ایران ما شده است چند تا بوده است و چند تا از آنها را خود من یادم هست، این دیگر الآن من، نه حال گفتنش را دارم، نه وقت دیگر باقی مانده است.

و اما راجع به اصل اسلام؛ این محتاج به این است که یک مطالعه سطحی از قرآن بشود. سند اسلام قرآن است. یک مطالعه ای از خود قرآن بشود، ببیند که قرآن یک جایی از آن هست که مردم را وادار بکند که در مقابل این سرمایه دارها، در مقابل این سلاطین سکوت کنند؟ این قرآن است که حضرت موسی را دعوت می کند که یا اللَّه، پا شو برو این فرعون را دعوت کن، شاید قبول بکند. با او ملایم البته حرف بزن تا قبول کند و این خداست که حضرت موسی را مأمور می کند که برود با فرعون چیز [مبارزه ] کند. و این خداست که در قرآن کریم حضرت رسول را وادار می کند به مقاتله با اشخاص مشرک و آنهایی که سرمایه دار بودند و آنهایی که اعوجاج طریقه داشتند.                    

خوب، آیاتی که در قتال وارد شده در قرآن، در مقاتله و جنگ وارد شده، یکی دوتا نیست. آیاتی که در جنگ وارد شده و دستور به اینکه: بروید جنگ بکنید، بروید قیام بکنید، بروید اینها را سر جای خودشان بنشانید، با همه قتال بکنید، با همه منحرفین قتال بکنید، دستوری است که حالا هم برای ما هست؛ منتها حالا ما اسباب قتال به آن معنا نداریم؛ اما اسباب این معنا که ما ملتها را بیدار بکنیم، ملتها را آشنا بکنیم به وضع اسلام، به وضع مسلمین، به وضع روحانیین، خوب این مطلب را ما می توانیم حالا بکنیم؛ یا کم کم هم شده است این معنی.در هر صورت، اینها می خواستند که اسلام را بد نمایش بدهند تا مسلمین را از اسلام، [سرد و] در اسلام سست بکنند؛ و روحانیین را بد جلوه بدهند تا این طبقه را از مردم جدا بکنند.وقتی بنا شد که مردم روحانیت را که او را هدایت می کند، کنار بگذارند و قرآن را [که ] کتاب دینی اش است، کنار بگذارند؛ مردم نمی توانند دیگر کاری بکنند؛ و مردم وقتی می توانند که فعالیتهایی مقابل این قلدرها بکنند که مجتمع با هم باشند که یک نقطه اتکا داشته باشند. هر که علی  حده، علی  حده نمی تواند کار را انجام بدهد، باید نقطه اتکا داشته باشند؛ و در بین مسلمین قرآن نقطه اتکاست که همه با هم مجتمع می شوند در آن؛ روحانیت مورد اتکاست که همه با هم مجتمع می شوند در آن. الآن که ایران قیام کرده است بحمد اللَّه، الآن هم نقطه اتکا همین روحانیین هستند و همین اسلام است. همه مردم الآن فریاد اسلام می زنند، همه مردم فریاد حکومت اسلامی می زنند.

  این جور نیست که اگر یک حکومت اسلامی پیدا بشود، دیگر زندگی مردم را به هم می زند؛ و توپ و تانک و این چیزها دیگر نمی خواهیم و ما می خواهیم الاغ سوار بشویم؛ حرفهای مفت است که می زنند. کجای قرآن، کجای احکام قرآن، کجای احکامی که خود روحانیون [دارند] یک همچو کلمه ای ازشان صادر شده است که ما با مظاهر تجدد مخالفیم. ما با مظاهر انحرافات مخالفیم آقا. چیزهایی که مظاهر تمدن بوده وقتی که به دست این مفسده جوها و این استفاده گرها می افتد، از آن صورتی که داشته مسخش می کنند. یک سینمایی که ممکن است مربی یک طایفه ای، مربی یک ملتی باشد، به یک صورتی در می آورند که بچه های ما را هرزه بار می آورند؛ بچه های ما را بد بار می آورند؛ بچه های ما را فاسد بار می آورند. خوب، ما با این مخالفیم. ما با اصل سینما، اگر چیزهایی را که انجام می دهد، کارهایی را که انجام می دهد کارهایی باشد که برای ملت مفید است، بچه ما را تربیت می کند؛ رشد می دهد؛ مخالف نیستیم.

ما با این مراکز فساد که دارد طبقه جوان ما را از دست ما می گیرد، که در ایران می بینید که در تهران چقدر مراکز فساد دارد، چقدر بچه ها و جوانهای ما را اینها تریاکی کرده اند و عرض می کنم که بدتر، از این مخدرات دیگر، مشروب خور، چقدر مشروب سازی در ایران هست، ما با اینها مخالف هستیم، اینکه دارد ملتهای ما را خراب می کند؛ و الّا ما با کتاب مخالفیم؟ ما با دانشگاه مخالفیم؟ ما می گوییم دانشگاه ما را به جوری دارند بار می آورد که نمی تواند آدم درست کند؛ نمی تواند یک نفر انسانی که در مقابل اجانب عرض اندام کند، درست کند. یک جور انگلی درست می کنند اینها، دانشگاه ما دانشگاه استعماری است؛ یعنی به ترتیبی که آنها می خواهند، درست می کنند؛ نمی گذارند جلو بروند. ما با اینها مخالفیم؛ و الّا با دانشگاه [کیْ مخالفیم؟] مخالفیم که طبیب باید در ایران باشد؟ ما مخالفیم که مهندس باید در ایران باشد؟ ما مخالفیم که دانشمند باید در ایران باشد؟ کیْ ما با این چیزها مخالفیم؟ ما مخالفیم که یک دانشگاهی که باید مرکز دانش باشد، باید مرکز تربیت باشد، باید این جوانهای ما را چنان کند که  مستقل بشوند، آزادمنش بشوند، بتوانند مملکت خودشان را [اداره کنند]؟ یا رادیوتان را تا باز می کنند یا رقص توی آن هست و غِنا در آن هست- که بچه های ما خراب می شوند- و یا تعریف از «آریامهر» می شود!یک چیزی بیاورید [که ] ما ببینیم شما یک تربیت و تعلیم صحیح دارید. خوب، ندارید شما. ما با رادیویی که فاسد کند بچه هایمان را مخالفیم، نه با رادیو مخالف باشیم. رادیو را دست ما بدهید که ما اداره بکنیم، ما خیلی هم با آن موافقیم، ما رادیو را بهتر از شما اداره می کنیم. شما تلویزیون دارید؛ ولی عکسهایی که لا بد در آن نشان داده می شود که گفته می شود در آن نمی دانم عکسهایی است که جوانهای ما را ضایع دارد می کند. یک نسلی را دارند خراب می کنند. ما با این مخالفیم، نه با مظاهر تمدن. ما با مظاهر عقب ماندگی مخالفیم.اینها می خواهند ما را عقب نگه دارند، ما با این مخالفیم. روحانیین اگر مخالفند، با این چیزها مخالفند. کدام روحانی گفته است که اگر رادیو حرف صحیح بزند، اگر تعلیمات صحیح بدهد، ما با آن مخالف هستیم؟ کدام روحانی گفته است که اگر تلویزیون تعلیمات صحیح بکند و رشد بدهد ملتمان را، ما مخالفیم؟ با این چیزهایی که دست اینها افتاده است، مخالفیم. ما با این سردمدارهایی که مملکت ما را دارند ضایع می کنند مخالفیم، ما با این شاه مخالفیم، ما با این و پدرش مخالفیم که پدر این ملت را درآوردند. تمام منافع شما را الآن اینها از بین دارند می برند و بردند.

نفت ندارید بعد از چند وقت دیگر، به این طوری که دارند می فروشند. زراعت را هم که به هم زدند؛ بازار برای   امریکا درست کردند. این نسل بعدی، بعد از سی سال دیگر اینها چه جور زندگی کنند در این مملکت؟ آخر ما باید حفظ آن جهات را بکنیم. همین خودمان برویم تمام شد؟ و الّا من آدم هشتاد، نزدیک هشتاد ساله ام یک سال دیگر، شش ماه دیگر هستم؛ اما ما مسئول هستیم از طرف اسلام، ما پیش ملت مسئولیم؛ باید مسائل را به مردم برسانیم، بگوییم که اینها دارند به سر این ملت چه می آورند.وقتی می گوییم که باید چه بشود، خوب اسباب این می شود که فعالیتها بکنند که ما نتوانیم [کاری بکنیم ]، نه عراق بتوانیم بمانیم، نه کویت ما را راه بدهند، نه سوریه تا حالا اجازه توانستیم [بگیریم ]، یا نگفتیم به آنها، لکن نمی دهند آنها هم این چیزها [روادید] را. ممالک اسلامی را من دیدم نمی شود ما زندگی کنیم؛ یعنی نمی توانم من آن مقصدی که دارم در ممالک اسلامی اجرا بکنم؛ پا شدم آمدم اینجا. اینجا هم نمی بینم آن طوری که باید باشد.اینها با تمام فعالیت دنبال این هستند که نگذارند یک حرف حقی به مردم برسد، به دنیا برسد؛ نگذارند درد دل این ملت به دنیا برسد؛ نگذارند این کشتاری که اینها دارند هر روز می کنند [خبرش به دنیا برسد]. شاید همین حالا مشغول باشند؟ من الآن نمی دانم؛ اما وضع جوری شده است که هر روز این مسائل هست. هرجا می بینید، هر وقت شما روزنامه ها را ببینید که حالا گاهی یک کلمه اش را می نویسند، یا رادیوهای خارجی را ببینید که آنها هم همه اش را نمی نویسند، باز هرجا نگاه می کنی، می بینی چند نفر کجا کشته شده؛ چند نفر، یک مقداریش را خودشان می گویند؛ بعد وقتی که اطلاع به ما می دهند، می گویند که شما این را ضرب در ده بکنید! این جور نیست که ده نفر، صد نفر کشته شده اند. هر روز این مصیبت برای اینها باقی است.   خوب، این ملت چه می خواهد که این قدر کشته می دهد؟ این ملت را از زبان خودش بشنوید. شما آن چیزهایی که آنجا ضبط شده است از این ملت، ضبط شده است، ضبط کرده اند، خوب بیایند دنیا از زبان خود ملت بشنوند که این ملت چه می خواهد. چرا این قدر هیاهو می کند. این ملت بهش آزادی داده اند و این قدر داد می زند؟ این ملت «تمدن بزرگ» واردش کرده اند، [از] دروازه تمدن بزرگ و از تمدن بزرگ داد می زند؟ فریادش این است که شما تمدن بزرگ دارید درست می کنید و ما نمی خواهیم؟! فریادش این است که شما آزادی دارید می دهید و «آزادمردان» و «آزادزنان» درست کرده اید و ما نمی خواهیم؟ یا دارند فریاد می زنند آقا، ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم، ما حکومت اسلام می خواهیم، ما حکومت عدل می خواهیم، ما می خواهیم یک کسی، یک حکومتی، سر کار بیاید که دزد نباشد؛ اقلّ مطلب! اقلّ مطلب اینکه این حکومت دزد نباشد، بیت المال مسلمین را نبرند در خارج، چیز بخرند برای خودشان و برای عشیره شان؛ در ممالک دیگر آن قدر چیزها نخرند؛ در بانکهای خارجه نگذارند این مال ملت را به اسم خودشان. ما یک همچو چیزی می خواهیم. این ملت دارد داد می زند ما آزادی می خواهیم، این آقا می گوید ما آزادی داده ایم! اگر دادید چه را می خواهند؟ چه چیز را می خواهند دیگر؟ اگر شما آزادی دادید این همه کشتار آزادی است؟ این حکومت آشتی است که شما درست کردید که ایران را به خون کشیدید؟! این آشتی تان است، جنگتان چه خواهد بود؟

شما آقایان هم که در خارج هستید، موظفید که پیوند داشته باشید با برادران ایرانی. این برادرها برای شما قیام کرده اند؛ یعنی قیام آنها قیامی است که اختصاص به خودشان ندارد، شما هم شریک آنها هستید. اگر آنها موفق بشوند، توفیق شما هم هست. الآن جوانهای ما بسیارشان هستند که نمی توانند برگردند به مملکت خودشان و لو اینکه یک کلمه، بله یک کلمه اینجا حرف زده باشند. یا یکوقت شاه آمده باشد و اینها درد دلشان را اظهار کرده باشند،  تظاهر کرده باشند، دیگر تا آخر اسمشان ثبت است؛ نمی توانند بروند به مملکت خودشان.این مردمی که الآن قیام کرده اند، از بچه دبستانش دارد کشته می دهد تا دبیرستان و تا دانشگاهش دارد کشته می دهد، بازاری اش کشته می دهد، روحانی اش کشته می دهد، روحانی اش زجر می کشد، بازاری اش زجر می کشد، دانشگاهی اش زجر می کشد و همه دارند فریاد می زنند، هر روز تظاهر، هر روز تظاهر، و فریاد اینکه مرگ بر این آدم، مرگ بر سلطنت پهلوی، اینها می خواهند که مملکتشان دست خودشان باشد و خودشان اداره بکنند. جوان دارند، دانشمند دارند، همه چیز دارند، لکن نمی گذارند. اینها می خواهند این طبقه ای که نمی گذارند جلو برود مملکتشان، نمی گذارند جوانهایشان درست تربیت بشود، اینها را کنار بگذارند. یک حکومت عدل اسلامی [می خواهند] که به درد مردم برسد؛ آن حکومتی که وقتی که حکومتش و حاکمش سرکار می آید، می گوید که من می ترسم، خودش نان، مثلًا جو می خورد، می گوید: من می ترسم که در فلان شهر، در یمامه، در کجا، یک کسی باشد که نانش [از] همین جورها کمتر باشد و همین جورها باشد. ما نمی توانیم البته مثل او؛ ولی ما می خواهیم یک کسی باشد [که ] دزد نباشد لا اقل.ما همه موظفیم که هر قدر می توانیم به برادرهای ایرانی مان کمک کنیم. شماها می توانید که هر کدامتان چند نفر از آن اروپاییها را که ملاقات می کنید، مسائلتان را طرح بکنید که این ایرانی ها که حالا قیام کرده اند، اینها را دارند می گویند، مطالبشان این است. در مقابل این مجلاتی که بر خلاف این مسائل می گوید، هر وقت دیدید که یک مجله ای بر خلاف گفت، اعتراض کنید به آن کسی که مجله را نوشته که: مسأله این نیست که تو نوشته ای. تأثیر دارد. هر یک از شما اگر بتوانید، ده نفر از این اروپاییها را یا امریکایی ها را بتوانید روشن کنید، تبلیغشان کنید که مسائل ما اینهاست. الآن که مخالفت دارد ملت  ایران، نه این است که یک مردم وحشی هستند و ایستاده اند و نمی شود به اینها آزادی بدهند، و اگر آزادی بدهند همه را آتش می زنند. به آنها بفهمانید که نه، اینها را آتش زده اند که فریاد می زنند. اگر اینها جلوشان را نگیرند، فریاد می زنند. فریادشان برای آن آتشی است که به جان اینها افتاده است. اگر شماها هر کدامتان ده نفر را تبلیغ کنید، شما خیلی جمعیت تان در اروپا هست، اگر چنانچه شما هر یکتان ده نفر را تبلیغ کنید یک موجی از آن پیدا می شود.تبلیغ کنید آقا، شما الآن موظفید که همان طوری که ایرانی ها دارند خون می دهند، لا اقل شما کلام بدهید، لا اقل شما تبلیغات بکنید. ننشینید توی خانه تان که ما حالا اینجا راحت هستیم و هی بشنوید که چه شد، کجا کشته شد، کجا، شاید، خوب شما باید متأسف بشوید از این کشته ها؛ بچه هشت ساله و ده ساله را کشتند؛ دختر بچه هشت ساله و ده ساله را در دبستان ریختند و کشتند؛ اینها را بگویید به این رفقایی که دارید. می توانید بنویسید در مطبوعات این جاها؛ هرجا که هستید منعکس کنید. کسانی اگر بر خلاف این مسائل یک چیزی نوشته اند؛ بروید سراغشان، به آنها بگویید که این طور نیست مسائل، چرا شما این جور می نویسید؟ مؤاخذه کنید از آنها، بلکه ان شاء اللَّه یک موج زیادتر از اینکه پیدا شده، پیدا بشود، و ان شاء اللَّه می شود اطمینان داد به شماها که ملت ما پیش می برد، برای اینکه حالا قیام ملی است، قیام همه جانبه است. وقتی این سیل ملت، یک طرف راه افتاد؛ تانک نمی تواند جلویش را بگیرد؛ چنانکه نتوانست. امریکا هم نمی تواند جلوی آن را بگیرد. این سیل خروشان ملت، هر ملتی هر چه هم ملت ضعیف باشد، سی میلیون راه افتاده است به استثنای چند صد نفری که نوکرهای اجیر ایشان هستند تا مال الاجارات زیاد به آنها بدهد، اگر یک روز ندهد پدرش را در می آورند، این سیل راه افتاده الآن؛ و این سیل خروشان را نه شوروی می تواند جلویش را بگیرد، نه امریکا می تواند. حق است این؛ این دست خدا باشد و کسی نمی تواند جلویش را بگیرد. مطلب یک مطلبِ حق روشنی است؛ می گویند: ما آزادی می خواهیم. یک ملتی می گوید،  آزادی می خواهیم، کسی نمی تواند بگوید: نه. اینها هم آدمند، اینها نمی توانند، و لو خیلی مشکل است برایشان الآن؛ ولی نمی توانند، این طوری که در مقابل یک همچو منطق حقی همه اش سرنیزه باشد، حکومت نظامی نمی شود همیشه باشد، و لو اینها یک روز هم بدون حکومت نظامی شاید نتوانند زندگی کنند، لکن نمی شود همیشه حکومت نظامی باشد.

در هر صورت، شما مسائلتان را به این خارجیها طرح کنید. رفقا اگر دارید به آنها بگویید، مدارس می روید، توی مدارس بگویید؛ صحبت بکنید برایشان؛ بگویید برایشان؛ صحبت کنید. چند نفر را جمع کنید، کم کم زیاد می شود؛ یک واعظ و خطیب می شوید؛ برایشان بگویید مسائل ایران را؛ وقتی گفتید، یک موج در اینجا پیدا می شود؛ وقتی یک موج پیدا شد، مجله نویسها نمی توانند بر خلافشان عمل کنند؛ خودِ اینها مقابلشان می ایستند.این خدمتی است که ماهایی که در خارج هستیم حالا می توانیم به ملت اسلام بکنیم. از خدای تبارک و تعالی توفیق همه و سلامت همه تان را خواستارم. ان شاء اللَّه خدا همه تان را حفظ کند؛ موفق باشید.

صحیفه امام، ج 4، ص: 46-60

 

سخنرانی [سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (قیام الهی- وابستگیهای همه جانبه)]

زمان: 28 مهر 1357/ 17 ذی القعدة 1398

مکان: پاریس، نوفل لوشاتو

موضوع: قیامی الهی- وابستگیهای همه جانبه- زاغه نشینی دهقانان

حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

وقتی مواجه بشوم با این اشخاصی که همه امید زندگی شان را در راه خدا داده اند، جوانهاشان را داده اند، رنجها را کشیده اند، من وقتی مواجه بشوم با این صورتهای انسانی، جز اینکه برای خودم یک احساس حقارتی بکنم نمی توانم چیزی بگویم. من همیشه این مطلب در ذهنم بوده است که در مقابل ملت ایران که الآن همه چیزشان را دارند در راه اسلام می دهند و در مقابل این پدرهای جوان از دست داده من خدمتی نکرده ام، ... نتوانسته ام دیْنم را به این آقایان، به این اشخاصی که برای خدا اقدام به قیام کردند، ... ادا کنم جز اینکه در پیشگاه حق تعالی عذر تقصیر بخواهم که ما همه بندگان او هستیم، همه تسلیم در مقابل اراده او هستیم، همه جان نثار احکام مقدس او هستیم.و ملت ایران امروز برای همین معنی که اسلام را زنده کند، و احکام اسلام را زنده کند، قیام کرده است؛ و قیامی کرده است که در تاریخ اسلام، در تاریخ ایران، سابقه ندارد یک همچو قیام ریشه داری و اساس داری هم؛ ابعاد این قیام تمام قشرها را گرفته است، اختصاص به یک دسته ای دون دسته ای دیگر ندارد. سابقِ ایام اگر قیامی می شد، مثلًا نهضتی بود، روحانیون مثلًا بودند، جناحهای سیاسی خارج بودند؛ یا از طرف جناحهای سیاسی بود، جناحهای دیگر خارج بودند؛ یا بازاریها امری را می خواستند انجام بدهند، جناحهای دیگر بی تفاوت بودند؛ اما امروز با دست خدای تبارک و تعالی با اراده حق تعالی، ایران تمام جناحهایش با هم پیوند کرده اند: جناحهای سیاسی، جناحهای عرض کنم؛ روحانی، بازاری، بچه های دبستانی تا جوانهای دانشگاهی و دبیرستانی؛ همه با هم راه افتاده اند و قیام کرده اند، و  همه هم یک مطلب را می خواهند.

یک همچو قیامی سابقه ندارد در تاریخ که تمام قشرها رو به یک جهت باشند، همه یک مطلب را خواهش داشته باشند؛ فریادشان همه بلند باشد و بگویند که ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم. مقدمه آزادی و استقلال این [است ] که این سلسله خبیثه ای [را] که از اولی که روی کار آمده تا حالا جز اینکه برای ایران و برای اسلام ضرر داشته باشد، کاری نکرده است، این را ما نمی خواهیم. همه با هم؛ بچه های کوچک، الآن وقتی که این بچه ها از دبستان خارج می شوند یا از دبیرستان خارج می شوند، توی خیابانها که راه می افتند که بروند منزلهایشان، شعارشان، مرگ بر شاه است. و این یک مسأله ای نیست که دست بشر بتواند این طور مردم را با هم مجتمع کند و همه قشرها با هم به یک راه بروند، این یک دست غیبی الهی است که باید ما بر آن امیدوار باشیم و من امید دارم به اینکه این اجتماع که مثل سیل راه افتاده است هر چه در مقابلش هست اینها را بکند و از بین ببرد.هر قوه ای که باشد با قوه ملت [نمی تواند در بیفتد]؛ یک ملت وقتی که قیام کرد و مطلبش هم مطلبی بود که حق بود؛ یعنی در هر [یک ] از جوامع بشر [ی ] این مطلب را عرضه بدارند، همه حق می دهند به آنها؛ می گویند شما چه می خواهید که اعتصابات راه انداختید؟ چه می خواهید که جوانهایتان را دارید می دهید؟ چی می خواهید که روحانیونتان را در محبس می کنند، تبعید می کنند؟ چه کاری دارید که سیاسیونتان را می گیرند، حبس می کنند، و بازاریهایتان را زجر می دهند شکنجه می دهند؟ چه می خواهید که این قدر فریاد می زنید؟ می گویند که ما می خواهیم اسیر نباشیم تحت قدرتهای بزرگ. ما می خواهیم که مملکت خودمان مال خودمان باشد؛ مملکت خودمان را خودمان اداره بکنیم. ما می خواهیم آزاد باشیم، نه مثل آزادی ای که شاه به ما می دهد. این آزادی که شاه به ما می دهد، این برای خودش خوب است و برای عائله خودش خوب است، این جور آزادی! این آزادی که او می دهد مثل این «آشتی» که دولت  می کند همه اش خونریزی است! آزادی همه اش حبس است، همه اش زجر است! اینها همه با هم دست به هم داده اند و با یک صدا دارند صدا می کنند که ما آزادی و استقلال می خواهیم.

ما نمی خواهیم که وقتی می رویم سراغ نظامیهایمان ، وقتی می رویم سراغ لشکرمان، امریکایی ها بیایند اداره اش بکنند؛ ... تحت نظارت مستشارهای امریکایی باشند؛ یک ارتش انگل درست کنند، یک ارتشی که مال ایران را صرف در راه آنان بکنند و آنها تحت نظارت و تربیت مستشارهای امریکایی برای امریکایی ها بخواهند کار بکنند. وقتی که نظام آن را می بینی یک همچو نظامی [است ]! وقتی اصل آقای شاهش را می بینی، آن را هم متفقین اینجا گذاشتند. خودش گفت این را که «متفقین صلاح دیدند که من باشم» پدرش را هم که انگلیسها گذاشتند! رادیو دهلی هم اعلام کرد این مطلب را در [آن ] وقت، در جنگ عمومی رادیو دهلی اعلام کرد این مطلب را که «ما رضا شاه را آوردیم و بعد خیانت به ما کرد و می بریمش»؛ بردندش به جزیره موریس، و به جهنم فرستادندش.وقتی که فرهنگش را ملاحظه می کنیم، می بینیم که این فرهنگْ فرهنگ استعماری است؛ یعنی فرمایشی است؛ یعنی مأمور کرده اند. ایشان می گوید که کتاب می نویسد «مأموریت [برای ] وطنم»! درست می گوید که برای وطنش «مأموریت» دارد! از طرف امریکایی ها هم مأموریت دارد! مأموریت دارد که این وطن را، این جوانهای وطن را ضایع بکند، اینها را عقب بنشاند، مملکت را به حال عقب ماندگی نگه بدارد که در آن رشد حاصل نشود؛ در طبقه جوان رشد حاصل نشود که در مقابل امریکا بایستد بگویدآقا چه می خواهید از جان ما؟ فرهنگش را که ملاحظه می کنیم می بینیم که ما چقدر سال است که مدرسه داریم، هفتاد سال تقریباً از عمر دار الفنون می گذرد، تقریباً؛ و چقدر سالهاست که ما دانشگاه داریم، و حالا یک لوزتیْن که می خواهد شاه عمل بکند یا بچه شاه عمل بکند، از امریکا یا از جای دیگر باز طبیب می آورند. یا هر کس یک قدرتی داشته باشد می رود خارج عمل می کند؛ اگر یک مریضی باشد می رود در خارج مرضش را معالجه می کند؛ پس معلوم می شود که ما [دانشگاه ] نداشتیم. ما دانشگاه نداریم؛ اگر ما داشتیم که باید خودمان اداره کنیم، باید طبیب از خودمان باشد. وقتی هم که می خواهند یک بنایی درست کنند، یک سدی درست بکنند، حتی یک اسفالتی بکنند، حتی یک جاده ای بکشند، باز هم کارشناسهای خارجی. اگر ما کارشناس داریم، پس چرا از خارج می آورید؟ اگر داریم و می آورید، خیانت می کنید؛ یعنی به [ایرانی ها] محول نمی کنید، خیانت می کنید. اگر نداریم هم خیانت کردید؛ برای اینکه به ملت ما خیانت کردید که بعد از این همه سال حالا باز باید یک بنایی که درست می کنیم، یک سدی که درست می کنیم، یک محلی بخواهیم برای [کاری ]، درست بکنیم، باید باز از خارج بیاوریم؛ از امریکا یا از اروپا کارشناس بیاوریم.به هر [شئون ] آن، که شما نگاه بکنید می بینید که لنگ است. به اقتصادش نگاه کنید که مصیبت است. الآن احتیاج مملکت ایران به خواربار [به خارج ] در [حدود] یازده ماه- آن طوری که کارشناسها می گویند- یا یازده ماه الّا سه روز احتیاج به خارج دارد؛ یعنی یا سی روز یا سی و سه روز ایران می تواند [خود را از نظر غذایی ] اداره بکند. زراعتش یا کشتش زاید بر سی روز یا سی و سه روز را باید از خارج بیاورند، و می بینید که دارند از خارج می آورند. «اصلاحات ارضی» آقا به اینجا منتهی شد که یک بازاری درست کرد برای امریکا، که امریکا چیزهایی که باید بریزد دور، به ما بفروشد! نفت ما را که دارند این طور می برند که بعد از سی سال دیگر، به قول شاه بعد از سی سال دیگر تمام می شود. نه اینکه نفت تمام می شود، نفت را تمام دارند می کنند. دارند با این لوله های بزرگ که به اندازه این اتاقْ شاید بعضیهایشان بزرگی اش باشد، به اندازه قامت انسان [یا] زیادتر ... دورش هست، قطرش   هست، دارند با این [لوله ها] نفتهای ما را در می آورند و می فرستند طرف امریکا. عوضش هم که باید [پول ] به ما بدهند، عوضش هم اسلحه ای می آورند که می خواهد امریکا بیاید در ایران پایگاه داشته باشد در مقابل شوروی! باید یک چیزی هم به ایران بدهد؛ اگر اجازه اش بدهند، که نباید هم اجازه بدهند، لکن حالا این خیانت را کردند و خواستند اجازه بدهند، باید یک چیزی هم بدهد به ما که بیاید پایگاه درست کند. نفت ما را می گیرد پایگاه درست می کند برای خودش، عوض به ما می دهد! عوض، یعنی پایگاه درست کردن برای امریکا با آن اسلحه های بزرگ. حتی از ممالک دیگر [مثل ] فرانسه، می خرند آن چیزهای بسیار گران قیمت را که به درد ما نمی خورد؛ به عوضش نفت را دارند می برند، طیاره های سیصد و پنجاه میلیون دلاری، پانصد و پنجاه میلیون دلاری در عوض می خواهند بگیرند!شما به هر [بخشی ] که در مملکت ایران فکر بکنید، این آدم- که از پدرش بدتر است که پدرش از شمر هم بدتر بود- این آدم ...، به ما ضرر زده است؛ از مذهب گرفته تا سیاست گرفته تا مسائل اجتماعی گرفته تا مسائل اقتصادی گرفته تا فرهنگی گرفته تا نظامی گرفته، این خیانتکار است. ما می گوییم که ملت ما می گویند که «مرگ بر این سلطنت، سلطنت خیانتکار»؛ و ما این سلطنت خیانتکار را نمی خواهیم. اصلًا سلطنت از اول خیانتکار بوده؛ خوبهایشان هم بد بودند. آنهایی که شما یا مردم به واسطه تبلیغات برایشان دعا می کنند، آنها هم خبیث بودند. اینها دیگر بدتر از آنها هستند.

منطق ما این است که ما یک حکومتی می خواهیم که آن به حال ملت ما دلسوز باشد. ما یک رژیمی می خواهیم که رژیم عدالت باشد، و در همه رژیمهایی که ما مطالعه بکنیم جز رژیم اسلام، جز حکومت اسلامی، حکومتی نیست که عدالت داشته باشد. همه برای خودشانند؛ منتها یک دسته ای هستند که ملایمترند، یک دسته ای هستند که تندروترند؛ مملکت ما از آنهایی است که با تندی و با سرعت می خواهد این مملکت را خراب بکند!   شما بدانید که اگر این شخص باقی باشد خدای نخواسته، و اگر این رژیم منحوس و منحط باقی باشد، اگر این هیأت حاکمه ای که به ما حکومت کرده است، باقی باشد؛ برای نسل آینده ما جز فقر هیچی نیست. برای اینکه نفتش را [به امریکا] می دهند و تمام می کنند، گازش هم که دارند به شوروی می دهند و تمام می کنند، مراتعش را، جنگلهایش را، همه اینها را که به این و آن دادند و از بین برده اند. [در مورد] زراعتش هم که اصلًا دیگر ما زراعتی نداریم که جواب این جمعیت باشد. بعد از، سی سال دیگر این مملکت هیچ منابع ثروت ندارد. اگر این رژیم سر کار باشد، منابع ثروت شما بکلی از بین خواهد رفت. فریاد ما، فریاد روحانیون، فریاد سیاسیون، فریاد آنهایی که دلشان به حال این مملکت می سوزد، این است که این مملکت را بگذارید که برای این نسل آتیه باقی باشد، بتوانند تویش زندگی کنند اینها، در یک قرن بعد؛ یعنی [حتی ] سی سال بعد، دیگر نمی شود در این مملکت زندگی کرد برای اینکه همه چیزهایش را به باد فنا دادند و خراب دارند می کنند.ایشان گفته است که من اگر بنا شد- در یکی از نطقها و مصاحبه هایی که کرده است، شاه گفته است- که اگر من بنا شد بروم، مملکت را یک تلِ خاک می کنم و می روم. تو حالا که هستی هم [از] یک تل خاک بدترش کردی؛ تو دیگر چیزی برای ما نگذاشتی. این شاه برای ما چیزی دیگر نگذاشته؛ و امریکا باید به این کمک کند، باید پشتیبان این باشد؛ برای اینکه بهتر از این نوکری که همه مملکت ما را دارد تقدیم می کند، در ازایش پایگاه برای او درست می کند، هم عوضش در جیب خودش می رود، هم معوَضش در جیب خودش می رود؛ هم نفت در جیبش می رود، هم عوض نفت برای خودش پایگاه اینجا درست می کند؛ بهتر از این چه نوکری می خواستی باشد؟ البته باید بگوید شاه آزادی داده است و عرض می کنم، یک مملکت مترقی دارد درست می کند! به منطق آقای کارتر، آزادی عبارت از این کشتارهایی است که الآن در ایران دارد می شود، که هر روز دنبال هم دارد واقع می شود، و ترقی اجتماعی هم عبارت از همین هاست که نصیب ما شده است و همه ابعادش، ابعادِ از هم ریخته است. بله، برای شما خیلی کار خوبی است. لقمه چربی است برای خارجیها الآن نفت شرق و بخصوص نفت ایران و حجاز؛ اینها لقمه چربی است برای [آنها]؛ البته باید پشتیبانی خودش را اعلام بکند. شوروی هم باید پشتیبانی خودش را اعلام کند برای اینکه گاز را دارد می برد؛ منافع دارند اینها.صدای مردم که درآمده می گویند ما می خواهیم این منافعی که داریم، به طور عقلایی، به طور صحیح استخراج بشود و به طور صحیح فروش برود. ما نمی خواهیم که نفت را تو جیب خودمان کنیم یا بخوریم، ما می خواهیم نفت را بفروشیم؛ اما نمی خواهیم غارت بشود. ما نفتمان را می خواهیم بفروشیم؛ هر مملکتی بهتر خرید این نفت را، به او بدهیم و پول از او بگیریم؛ ارز بگیریم، نه آهن پاره بگیریم، نه طیاره ای که به درد ما نمی خورد بگیریم. آن را بگیریم و صرف این ملت بکنیم، این ملتی که آب ندارد.

آقا، شما ملاحظه تهران را نکنید، و آن هم بالای شهر تهران را، شما یک قدر اطراف تهران سوار شوید بگردید، یک قدر این چادرنشینها و این زاغه نشینها را ملاحظه کنید، ببینید اینها چه زندگی دارند. همین تهران ما که پایتخت است و [آباد] هست و به «دروازه تمدن» نزدیکتر است؛ شما یک روز بروید بگردید، یکوقت صرف کنید ... بروید بگردید اطراف تهران؛ ببینید در چند جای تهران یک محله هایی درست شده است که اینها، خیلی که خوب درست کرده باشند، یک خانه گلی؛ خودشان با هم دست به هم داده اند و یک خانه گلی درست کرده اند برای یک عائله ای. اینها چرا اینجا جمع شده اند؟ برای «اصلاحات ارضی»! اصلاحات ارضی که کردند، مردم در دهات خودشان دیگر نتوانستند بمانند؛ به هم خورد اوضاعشان، نتوانستند در آنجا بمانند. هجوم کردند طرف شهرستانها که بیشترشان طرف تهران آمدند و این بیچاره ها حالا آمده اند در تهران، بسیار ناگوار و سخت زندگی می کنند. همه شان هم، آن چنان جوان نیستند که بتوانند حالا یک حمالی بکنند، بتوانند یک چرخی را پیدا کنند و دور بگردند و چیز بفروشند؛ بسیارشان پیرمردند، پیرزنند، بیچاره اند، ضعیفند؛ و اینها دارند در زاغه ها زندگی می کنند.  قریب بیشتر از سی مورد به من، برای من نوشته بودند (... نوشته اش هم پیش من نیست، حافظه اش [را] هم که ندارم) قریب سی مورد یا بیشتر، محله هایی است که در تهران هست از این بیچاره ها. در طرف حضرت عبد العظیم، چند تا در طرفِ [جنوب شهر تهران ]، حتی در بالای شهر، حتی در آن محله های بالای شهر، آن جاها هم هست. آنها برای خاطر اصلاحات ارضی از آنجا [روستاها] کوچ کردند و آمدند اینجا، و یک زندگی بیچارگی [پیدا کردند]، آب ندارند، برق ندارند، اینها که دیگر چیزهایی نیست که آنها داشته باشند- برقهای تهران هم [مثل ] موارد دیگرش [می ماند] برق ندارند؛ هر روزی چند جایش تاریک است- آب ندارند، برق ندارند؛ زندگی، ... ندارند اینها. در یک گودالهای بسیار گودی بعضی شان زندگی می کنند که باید آب را بروند از آن بالاها یک کوزه آب بردارند بیاورند. این زندگی است که اینها برای اینها درست کرده اند.در دهاتی که یک قدری دورتر است، من خودم سر و کار دارم با آن کسانی که اهل آن دهات هستند، که می آیند از من اذن می گیرند [که ] یک قدر پول ما باید بدهیم، یک قدر پول، خودشان از خودشان بگذارند، می گویند که یک فرسخ راه هست بین آنجایی که آن [آب ] انباری که آب هست تا آنجایی که این دهی که این بیچاره ها هستند، یک فرسخ راه باید بروند آب بیاورند برای خوردن؛ آن وقت پول می گیرند یک آب انبار درست می کنند که بارانها بیاید اینجا جمع بشود و اینها در وقتی که باران نیست از این آب استفاده کنند. شما نگاه نکنید به این اتومبیلهایی که چهار نفر در تهران سوار می شوند و [عیشی ] می کنند؛ نه، یک دسته شان که از خود [دولتمردان ] هستند، یک دسته شان هم خوب، [از مرفهین هستند]. شما سایر شهرهای ایران و سایر دهات ایران و آنجاهای خود تهران، در این زاغه ها، یک نظری به اینها هم بکنید، ببینید چه می گذرد بر این ملت؛ یک ملتی که این طور دارد بر او می گذرد. یک نفتی که باید این ملت را اداره کند و اگر به طور امانت یک هیأت حاکمه امین ما داشتیم و به طور امانت این را خرج و صرف می کردند و می فروختند و می گرفتند و خرج این ملت می کردند، نباید ملت این طور باشد. فریاد ما   برای این است که خوب، چرا باید این طور باشد که یک دسته بیچاره ای این طور زندگی کنند، یک دسته هم برای ویلا پنج میلیون دلار [خرج کنند]؛ برای من نوشته بودند پنج میلیون دلار برای گلکاری، تزیینات گلکاری ویلای یکی از خواهرهای شاه خرج شده. از کجا آورده اند؟ رضا شاه با دست خالی آمد و کودتا کرد، املاک مردم را هم به زور گرفت و بعد هم املاک را، یک مقدارش را رد کردند. از کجا آورده اند اینها؟ این بنیاد پهلوی از کجا، از کجا دارد اداره می شود؟ از همینها، از همین پول ملت. این ملت باید نفتش را این طور از دستش بگیرند و عرض می کنم که و سایر چیزهایش را ازش بگیرند و خودش آن طور زندگی بکند؛ یک دسته هم آن طور زندگی بکنند؛ این طور بچاپند این ملت را. فریاد ما این است که نباید این طور چاپیدنها باشد؛ باید این رژیم بکلی تبدیل بشود. ما تا آن وقت که نفس داریم می گوییم؛ آن وقت که نفسمان قطع شد، خوب دیگر، عذر داریم پیش خدای تبارک و تعالی.شما هم مکلفید آقا. یک ملت است، مصالح یک ملت است، مصالح اسلام است. شما هم مکلفید که هر چه می توانید تبلیغات کنید به ضد اینها؛ یعنی مسائل حقیقی و واقعی ایران را بگویید. [آنچه ] که می گذرد الآن بر این ملت، شما بگویید.

آنکه در دانشگاهها می گذرد، آنکه در دانشکده ها می گذرد، آنکه در دبستانها حتی می گذرد. دختر کوچولوها را کشتند امسال. نوبت رسید به این دختر بچه های هفت- هشت ساله؛ آنچه در زندانهای ایران می گذرد، آنچه در ایران- که خودش زندان است- می گذرد، اینها را به این اشخاصی که آشنا هستید شما در اینجا، مدارس اینجا می روید، در ...، جوامع اینها هستید، به اینها هر کدامتان موظفید بگویید. اگر هر یک از شما به ده نفر، بیست نفر از اینها مطالب ایران را بگوید یک موجی پیدا می شود؛ باز جای خدمتی است. آنها دارند جانشان را می دهند و خدمت می کنند به شما؛ شما هم باید تبلیغات بکنید، شما باید حرف بزنید اینجا؛ می توانید در مطبوعات اینها طبع بکنید حرفهایتان را. مصاحبه می توانید بکنید، مصاحبه بکنید، بگویید حرفهایتان را؛ مثل من نیستید که ممنوع المصاحبه بشوم، بگویید حرفهایتان را.

من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را می خواهم و من امیدوارم که ان شاء اللَّه این سیلی که از جمعیت ایران به یک طرف متوجه شده است و به عقیده من به دست خدا پیدا شده است این، و بشر نمی تواند این طور کار را بکند، من از خدای تبارک و تعالی می خواهم و امیدوارم که این سیل خروشان، این هرزه ها و علف هرزه ها را ببرد به کنار و مملکتتان برای خودتان بشود و خودتان اداره کنید مملکتتان را [ان شاء اللَّه حضار]. ان شاء اللَّه همه تان موفق باشید، مؤید باشید و من عذر می خواهم از اینکه حال مزاجی ام اقتضا نمی کند خیلی اینجا بنشینم با شما صحبت کنم، خدا حافظ.

صحیفه امام، ج 4، ص: 61-70

 

بیانات [خطاب به سفیر الجزایر و هیأت همراه (موفقیت مبارزه در راه خدا)]

زمان: 28 مهر 1358/ 28 ذی القعدة 1399

مکان: قم

موضوع: موفقیت مبارزه در راه خدا

حضار: سفیر کبیر الجزایر و هیأت همراه

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

از عواطف شما متشکرم. ما این نهضت را یک نهضت ایرانی نمی دانیم؛ بلکه نهضت اسلامی؛ نهضت مستضعفین در مقابل مستکبرین است. ما با شما در این نهضت نیز شریک هستیم. امیدوارم که حکومت مستضعفین بر ضد مستکبرین تحقق پذیرد؛ و اسلام با آن محتوای مترقی که دارد در همه جا پیاده شود؛ و تمام ملتها بیدار بشوند و برای اسلام قیام کنند. و نیز دولتهای اسلامی با هم وحدت کلمه داشته باشند؛ و برای اسلام و تحت لوای اسلام برای رفع گرفتاریهای ملتهای ضعیف از دست شرق و غرب کوشش کنند. خدای تبارک و تعالی قادر است که مشکلات را رفع نماید. ما در عین حالی که گرفتار مشکلات فراوانی هستیم، لکن اعتماد به خدای تبارک و تعالی داریم. و امیدواریم که تمام مشکلات و گرفتاریهای ما و سایر مسلمین با کمک خداوند حل بشود؛ و ملت برادر ما، الجزایر، با عزت و سلامت بر مشکلات خود غلبه کند.

 [سفیر الجزایر: ما در یک مقطع تاریخی ملت ایران قرار گرفته ایم، درک می کنیم که باید به مبارزه ادامه داد. و ما در خدمت شما هستیم، نه یک خدمت کلاسیک؛ بلکه متعهد به خدمت شما و به ملت ایران و اسلام می باشیم.].

من به شما اطمینان می دهم که مبارزه در راه خدا همراه با موفقیت است. و دعای ما هم همین است که توجه به خدا را فراموش نکنیم.

 [سفیر الجزایر: ما زیاد به زیارت شما می آییم تا احترامات و سلام رهبران و ملت مسلمان الجزایر را

   خدمت شما و ملت مبارز ایران ابلاغ نماییم. ما در ایران و در میان شما زندگی کرده و وضع را درک می کنیم. امیدواریم این انقلاب- که یک انقلاب اسلامی و قرآنی است- به رهبری شما تحقق یابد، و تا پیروزی کامل ادامه پیدا کند. البته این آرزوی هر مسلمانی است در هر نقطه دنیا و تمام مسلمانان واقعی دنباله رو راه و گامهای مثبت شما می باشند- گامهایی که همیشه به نفع ملتهای مسلمان برداشته شده و می شود.].

صحیفه امام، ج 10، ص: 287-288

 

 

سخنرانی [در جمع سفرای کشورهای اسلامی (وظیفه دولتها در قبال تجاوز عراق)]

زمان: 28 مهر 1359/ 10 ذی الحجه 1400

مکان: تهران، حسینیه جماران

موضوع: وظیفه دولتهای اسلامی در قبال حمله صدام به کشور اسلامی ایران

مناسبت: عید سعید قربان

حضار: سفرای کشورهای اسلامی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

ما در روزی مجتمع هستیم در این محل حقیر که انبوه مسلمین از سراسر کشورهای اسلامی در مکه معظمه مجتمع هستند، این اجتماع دینی- سیاسی. اسلام یک دین عبادی- سیاسی است که در امور سیاسی اش عبادت منضم است و در امور عبادی اش سیاست. این مجتمعاتی که اسلام برای مسلمین به طور سهولت تهیه فرموده است، در سال یک دفعه فریضه فرموده است بر کسانی که استطاعت دارند که مجتمع بشوند در مکه معظمه و در مواقف شریفه. و برای همه مسلمین مستحب است که مستطیع هم که نباشند این عبادت الهی را به جا بیاورند. و نکته مهم این اجتماعات این است که مسلمین با هم در یک محیط دور از تشریفات- یک محیطی که همه آن جهات شخصیتها را ریخته و با یک کفن و با دو ثوبه مختصر- در این مواقف حاضر شوند و مهم این است که آن چیزهایی که در بلاد مسلمین در طول سال، گذشته است به اطلاع هم برسانند و برای رفع اشکالات مسلمین فکر بکنند. و اجتماع بزرگ میلیونی اسلامی در حجاز برای همین نکته است، در عین حالی که عبادت است. و مع الأسف، ما مسلمانها که از اسلام دور افتاده ایم و از حقایق اسلامی منزوی شده ایم در این فکر ابداً نیستیم که، اولًا کسانی که می توانند بروند، بروند مشرف شوند در خانه خدا و کسانی که اصحاب تفکر هستند، نویسنده هستند، روشنفکر هستند و عالِم هستند، در آن محیط مجتمع بشوند و مشکلات مسلمین را در تمام جهان بررسی کنند و آنچه که می توانند حل کنند. ما الآن از تشرف   مکه و حج بیت اللَّه جز اینکه یک دسته اشخاص عامی مردم، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند، و اشخاص مؤثری که می توانند، از حکومتها، از بزرگان قوم در آنجا می توانند مجتمع بشوند و مسائل اسلام را و مسائل مسلمین را و مسائل سیاسی و اجتماعی را بررسی کنند، مع الأسف، این امر مغفولٌ عنه است. و در عین حال که باید در آنجا بررسی مشکلات را بکنند بر مشکلات افزوده می شود. مشکلات مسلمین زیاد است، لکن مشکل بزرگ مسلمین این است که قرآن کریم را کنار گذاشته اند و تحت لوای دیگران درآمده اند. قرآن کریم که می فرماید که وَ اعتَصِمُوا بِحَبلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا، ما اگر همین یک آیه را، مسلمین اگر همین یک آیه را عمل به آن بکنند تمام اشکالات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و همه چیزشان بدون تشبث به غیر رفع می شود. اسلام برای مردم در هر ناحیه یک امور سیاسی- عبادی قرار داده است. این جماعات در تمام کشورهای مسلمین، و در هر شهر و ده و روستا، اینها یک امور اجتماعی- سیاسی است که اهل یک بلد در مساجد مجتمع بشوند و مشکلات خودشان را نسبت به آن بلد حل بکنند. و نماز جمعه یک عبادت سیاسی و اجتماعی است که در هر هفته مردم اجتماعات زیاد بکنند و مسائلشان را حل بکنند در آنجا. و اجتماع کعبه بزرگترین اجتماعی است که هیچ دولتی نمی تواند خودش این اجتماع را ایجاد کند و خدای تبارک و تعالی همچو کرده است که مسلمین بدون یک مزاحمتها و زحمتهایی و بدون یک خرجهایی که بر دولتها باشد، مجتمع می شوند در آنجا و مع الأسف، استفاده از آن نمی شود.

ما الآن در یک روزی مجتمع هستیم که دولت صدام، دولت غاصب صدام بدون یک عذر موجهی در بین تمام  دول عالَم، بدون اطلاع و بدون سابقه با دریا و هوا و زمین هجوم کرد بر ایران و به خیال خودش می خواست که کشورگیری کند و خلافت مسلمین را یک آدمی که به اسلام اعتقاد ندارد، ریاست مسلمین را به دست بگیرد. و مع الأسف، در عین حالی که در قرآن کریم است که اگر دو طایفه ای از مسلمین با هم اختلاف کردند شما مصالحه بدهید بین آنها را و اگر یکی از آنها باغی باشد و طاغی باشد، با او قتال کنید تا اینکه سر نهد به احکام خدا. کدام یک از کشورهای اسلامی بررسی کردند در اینکه طاغی و باغی کیست و آن کسی که هجوم کرده است کیست تا اینکه همه به امر خدا با او مقاتله کنند؟ بر کدام مملکت اسلامی پوشیده است این معنا که صدام به ما بغی کرده است، و طغیان کرده است و ظلم کرده است و هجوم کرده است؟ چرا ممالک اسلامی به آیه شریفه ای که می فرماید که فَقاتِلُوا الَّتی تَبغی  حَتّی  تَفِی ءَ الی  امْرِ اللَّهِ چرا عمل نمی کنند؟ مع الأسف بعض از ممالک اسلامی؛ یعنی، ممالکی که دولتهایشان به اسم اسلام بر آنها حکومت می کند، در عین حالی که می بینند که او طغیان کرده است و هجوم کرده است بر یک مملکت اسلامی بدون جهت، بدون یک حجت، با او اعلام موافقت می کنند یا بعضی پشتیبانی می کنند. ما باید مشکلات اسلامی را در کدام نقطه عالَم طرح کنیم و حل کنیم؟ مسلمین عالَم باید مشکلاتشان را در چه محفلی حل بکنند؟ در محافل بین المللی که دستاورد دولتهای بزرگ است؟ در آن محافلی که به اسم اسلام هست لکن اثری از اسلام در آن نیست؟ باید مملکت ایران شکوای خودش را به چه مقامی عرضه کند؟ ملتی که مورد هجوم واقع شده است بدون جهت، بدون عذر، باید با کی طرح کند این مطلب را؟ با کدام یک از دولتها این مسأله را طرح کند؟ بر همه دولتهای اسلامی به نص قرآن واجب است که مقاتله کنند با دولت عراق تا برگردد به ذکر خدا و به امر خدا.بله صدام گمان می کرد که با یک مملکت آشفته که منزوی شده است و همه دولتها پشت به او کرده اند یا او را در فشار اقتصادی گذاشته اند طرف شده است و ما نه قوای نظامی داریم و نه انتظامی داریم و نه سازوبرگ جهاد و جنگ. او همچو گمان کرد و گمان می کرد تا چند ساعت تهران را هم فتح خواهد کرد. او غافل از خدا بود.  او فکر نکرده بود که ما یک ملتی داریم که منسجم با هم است و همه ایمان دارند و ایمان است که آنها را بر مسائل و بر مشکلات غلبه می دهد. آنها تفکر نکردند، تأمل نکردند که شاه خائن سابق که دارای همه قوا بود و همه قدرتها با او بودند و پشتیبانی می کردند، همین ملت غیور ایران با قدرت ایمانی او را به جهنم فرستادند. او تصور این را نکرد که ملت ایران همه قدرتهایی که پشتیبان محمد رضای مخلوع بودند کنار زد و دست همه را از منابع خودش و سلطه همه را قطع کرد. او از این معانی غفلت کرد از باب اینکه اعصابش ضعیف است. من از اوّلی که این شخص روی کار آمد گفتم به اشخاص که آدم خطرناکی است؛ برای اینکه این در حال جنون است، اعصاب این آدم کار نمی کند و حالا ثابت شد این معنا.مع الأسف گمان می کنند بعضی که ما منزوی شده ایم به واسطه مخالفت با امریکا، خیر، امریکا منزوی شد. میزان ملتهاست؛ شما سرنیزه را از روی ملتها بردارید و مردم را آزاد بگذارید ببینید کی منزوی است. الآن هم که سرنیزه ها هست در داخل عراق، ملت عراق با ما هستند و عن قریب، ان شاء اللَّه، انفجاری در عراق پیدا خواهد شد، نظیر انفجاری که در ایران بود. ما منزوی نیستیم، آنهایی که ظالم هستند و به ما ظلم کرده اند منزوی هستند؛ برای اینکه میزان ملتها هستند. ما قبل از این انقلاب منزوی بودیم؛ برای اینکه، ملتها با ما توجهی نداشتند. بعد از انقلاب، هم ملت ما منسجم شد و یک شد، یدٌ واحِدةٌ عَلی مَنْ سِواهُم شد و هم همه ملتهای ضعیف حتی ملتهای غیر اسلامی که جزء مستضعفین شدند با ما هستند. چطور ما منزوی هستیم؟ بله دولتهایی که هستند، دولتهایی که ملتهایشان هم با آنها موافق نیستند، آنها با ما مخالفند و ما باکی نداریم از این معنا. ما  این انزوا را با آغوش باز استقبال می کنیم؛ برای اینکه ما تا منزوی نشویم و تا دستمان از پیش ابرقدرتها و قدرتهای دیگر کوتاه نشود، خودمان نمی توانیم کار خودمان را انجام بدهیم و سر پای خودمان بایستیم. ما باید منزوی بشویم تا مستقل بشویم. باید منزوی بشویم تا آزاد بشویم. انزوا برای ما هیچ طرح نیست و ما از انزوای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ابداً باک نداریم؛ برای اینکه میزان ملتها هستند و ملتها با ما هستند. شما اگر رادیوها را ملاحظه کنید در سطح جهان، تمام جهان با ما اظهار موافقت کردند و با ما خواسته اند که در جبهه جنگ حاضر بشوند و ما را از این غائله به اصطلاح خودشان نجات بدهند و ما احتیاج به این نداریم. ما همچو سیلی خواهیم زد به صدام و حزب بعث عراق که دیگر بلند نشود از جای خودش. ما باید این اشتباه را رفع کنیم، هم از دولت غاصب عراق و هم از سایر دولتهای اسلامی که گمان می کنند اگر هجومی به ایران بشود ایران صدمه به آن وارد می شود. ایران یک موجود الهی است که هیچ چیز او را صدمه نخواهد زد. ایران واحد است و با دست واحد، 35 میلیون جمعیت با صدای واحد در مقابل قدرتها ایستاده است و هیچ قدرتی نمی تواند یک ملت را منزوی کند. و هیچ ملتی نمی تواند بر یک ملتی که بپاخاسته است حکومت کند. شما ملاحظه کنید افغانستان را. افغانستان در عین حال که احزاب چپی دارد که قدرتمندند و حکومتش هم با ملت مخالف است و ملت هم با حکومت و آن قوای ابرقدرت هم وارد در آنجا شده است، آن چنان صدمه سیاسی به شوروی وارد شد در این کار که پیش همه ممالک مفتضح شد.

آن چنان سیلی زدند چریکهای قدرتمند افغانستان به روی شوروی که باید سرش را بلند نکند. و ایران از افغانستان قویتر است. برای اینکه ایران دسته جات مختلف ندارد. اگر چهار تا فرض کنید که ساواکی یا کمونیست در اینجا هست، اینها چیزی نیستند و در قبال ملت ما ناچیزند. اما ملت ما با دولت، قوای انتظامی همه با هم هستند. و بحمد اللَّه، هم قوای انتظامی ما الآن قوی است و هم سازوبرگ ما قوی است و این سازوبرگی است که دشمن ما برای ما تهیه کرد. این سازوبرگ بسیار زیادی است که امریکا برای ما تهیه کرد، او تهیه کرد که در مقابل شوروی بایستد و به دست ما افتاد و ما در مقابل خودش و هر دولت دیگری ایستادگی داریم. قدرت ما را اینها نمی دانند؛ آن قدرت معنوی که در ایران هست، آن قدرت اسلامی که در ایران هست باز ادراک نکرده اند.

مسلمین باید توجه به قدرت اسلام داشته باشند. این قدرت اسلام بود که با دست خالی یک ملتی را بر یک دولت غاصب بزرگ و ابرقدرتهای بزرگ عالَم غلبه داد، این قدرت اسلام بود. چرا مسلمین از این قدرت غافلند؟ چرا دولتهای اسلامی از این قدرت اسلام غافل هستند؟ چرا باید در طول سالهای متمادی دولتهای عربی سیلی بخورند از صهیونیسم؟ چرا باید در تحت سلطه قدرتهای خارجی باشند؟ چرا خودشان با هم مجتمع نمی شوند؟ چرا به آیات شریفه قرآن عمل نمی کنند؟ چرا با هم مجتمع نیستند؟چرا به احادیث نبی اکرم اعتنا نمی کنند که فرموده است: مسلمین یدٌ واحِدةٌ علی مَن سِواهُم؟

مع الأسف بین خودشان اختلافات است. مشکل مسلمین همین است که اختلاف انداخته اند بینشان. و بعد از جنگ عمومی این نقشه کشیده شد و قدرت اسلام را دیدند و نقشه کشیده شد و دولتهای اسلامی را از هم جدا کردند و مسلمین را با هم مخالف کردند و دولتهای اسلامی با هم دشمن شدند. این مشکلی است که حل باید بشود. این مشکلی است که در روز عید و در روز عرفه در پناه خانه خدا باید حل بشود. این مشکلی است که سران قوم مجتمع بشوند در مکه معظمه، امر خدای تبارک و تعالی را اطاعت کنند و با هم در آنجا اجتماع کنند و با هم مشکلات خودشان را در میان بگذارند و غلبه کنند بر مشکلات خودشان. اگر یک همچو امری واقع بشود احدی از قدرتها نمی تواند با شما مقابله کند. شما مسلمین همه چیز دارید. شما مسلمین قدرت اسلام دارید که بالاترین چیزهاست، بالاترین سلاحهاست. و شما مسلمین صحراها و دریاهای وسیع و کشورهای بسیار وسیع دارید و غنی هستید. در عین حالی که شما از حیث همه چیز غنی هستید مع ذلک، بیشتر مستمندان شما به حال فقر دارند زندگی می کنند؛ این برای این است که شما به اسلام عمل نمی کنید. شما اموال مسلمین را، آن چیزهایی که باید به نفع مسلمین   باشد به غیر مسلمین می دهید آن هم به یک ثمن بخس. همان ثمن هم در زمان شاه مخلوع، همان ثمن بخس هم دوباره برمی گشت به جیب خود امریکا و بعد هم سلاحها را درست می کردند برای خودشان که مقابله کنند با شوروی و بحمد اللَّه این سلاحها را خدا خواست که به دست ما بیفتد.

و امروز در مقابل همه کشورهایی که بخواهند به ما تعدی کنند قیام خواهیم کرد. و ملت ما با قدرت اسلامی با قوای نظامی و انتظامی، با مجاهدین اسلام و با همه قدرتهای مسلح و غیر مسلح با هم هستند و کسی نمی تواند به این مملکت تعدی کند. و ما نمی دانیم که چرا مسلمین- یعنی، ممالک اسلامی، و الّا خود مسلمین با ما هستند- چرا ممالک اسلامی پا میان نمی گذارند و این آدم را به پای میز محاکمه نمی کشانند. از چه می ترسند؟صدام باید محاکمه بشود همان طوری که کارتر باید محاکمه بشود. او برای نفع خودش عمل می کرد و این ملعون برای نفع امریکا عمل می کند. او برای اینکه چند کیلومتر زمین خشک، برای این لشکرکشی نمی کند و این همه جمعیت اسلام را چه از آن طرف و چه از این طرف به قتال وادارد و به کشتن بدهد و آن همه میلیاردها دینار عراقی و تومان ایرانی را به این دو تا کشور ضرر بزند و آن سلاحهایی که باید ما در مقابل دشمن و در مقابل صهیونیسم و امپریالیسم باید به کار بیندازیم به روی هم بکشیم. و این یک جنایتی است که صدام کرده. ما مدافع هستیم از منافع خودمان، ما مدافع از اسلام هستیم. ما می شناسیم این آدم را. من در عراق هم می شناختم این آدم را، که این آدم چنانچه- خدای نخواسته- دستش باز بشود از عَفلق «2» بدتر است و عفلق، اسلام را مخالف همه چیز خودش می داند.ما مدافع اسلام هستیم و مدافع اسلام با جان و مال و عزیزان خودش دفاع می کند و هرگز نخواهد نشست. ما چه پیروز بشویم در عالَم ماده و چه غلبه بکنیم، غلبه با ماست.پیغمبر اسلام هم در بعضی از جنگها شکست خورد، لکن غلبه با او بود. اولیای اسلام هم در بعضی از جنگها دشمنان غلبه بر آنها کردند، لکن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است.باطل زَهُوق است؛ انَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً. ما در این روز به همه مسلمین دعا می کنیم و دست تضرع پیش خدای تبارک و تعالی بلند می کنیم که مسلمین بیدار بشوند، حکومتهای اسلامی بیدار بشوند. حکومتهای اسلامی توجه کنند به اینکه مشکلاتشان را رفع کنند، این وابستگی خودشان را به ابرقدرتها بردارند از میان، مستقل بشوند، خودشان باشند، خودشان اداره کنند ممالک خودشان را. ما اینکه می گوییم باید انقلاب ما به همه جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنند که ما می خواهیم کشورگشایی کنیم. ما همه کشورهای مسلمین را از خودمان می دانیم. همه کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می خواهیم این چیزی که در ایران واقع شد و این بیداری که در ایران واقع شد و خودشان از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه ملتها و در همه دولتها بشود، آرزوی ما این است. معنی صدور انقلاب ما این است که همه ملتها بیدار بشوند و همه دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند و از اینکه همه مخازن آنها دارد به باد می رود و خودشان به نحو فقر زندگی می کنند نجات بدهد.

خدای تبارک و تعالی این عید را بر همه مسلمین مبارک کند. و این عید و این روز مبارک است بر ملت ایران که در جنگ است و مبارک است بر آنهایی که شهید شدند و مبارک است بر آنهایی که شهید دادند. خدای تبارک و تعالی به ما هم این فرصت را بدهد که در راه او شهید بشویم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

صحیفه امام، ج 13، ص: 274-281

 

بیانات [خطاب به دبیرکل کنفرانس اسلامی (جنایات صدام و لزوم مقابله با آن)]

زمان: قبل از ظهر 28 مهر 1359/ 10 ذی الحجه 1400

مکان: تهران، جماران

موضوع: جنایات صدام و لزوم مقابله با آن

مناسبت: عید سعید قربان

مخاطب: حبیب شطی (دبیر کل کنفرانس اسلامی)

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

الآن جنگ در ایران است و این خود دلیل بر تهاجم آنها بر ماست و اگر ما مهاجم بودیم در عراق بودیم.

بدون هیچ سابقه و بدون هیچ دلیلی با پایمال کردن تمام مواضع بین المللی، صدام اقدام به هجوم به ایران کرد، آن هم با اسلحه هایی که آن طور که اشخاص مطلع به من توضیح داده اند از اسلحه هایی است که تا کنون اسرائیل استفاده نکرده است و ایشان استفاده کرده است و بسیاری از پیرمردها و جوانها و کودکان ما را کشته و بسیاری از مخازن ما را خراب کرده است. البته هر کس این چنین جنایاتی بکند و شهرها و روستاهای ما را بگیرد، آرزو می کند آتش بس برقرار باشد. او خورده است و برده است و ظلم کرده است و ما خسارات را بدون جهت دیده ایم. این امری است که این طور امکان ندارد.

دولتها اگر می خواهند عملی بکنند و صلح و صفا باشد، باید با آن کسی که مهاجم بوده است و هجوم کرده است به یک مملکت اسلامی- فرضاً- اگر مسلم هم باشد باید دولتهایی که می خواهند صلح و صفا برقرار بشود، با او قتال کنند، تا اینکه برگردد به امر خدا. برگشتن به امر خدا مجرد این نیست که از کشور ما بیرون برود؛ خسارات ایران را، خسارات مالی ایران را- خسارات جانی قابل جبران نیست- باید جبران کند و قوای خودش را بیرون بکشد و دستش را از مملکت عراق کوتاه کند و حکومت غاصب خودش را کنار بگذارد و ملت عراق را آزاد بگذارد؛ برای اینکه سرنوشت خودشان را به دست بگیرند.

مسئله نزاع بین یک حکومت و حکومت نیست، مسئله هجوم یک بعث عراقی غیر مسلم است بر یک حکومت اسلامی و این قیام کفر علیه اسلام است و بر همه مسلمین قتال بر او واجب است. و اگر مسلمین تکلیف خودشان را عمل بکنند ما هر گز بنا نداریم که در مملکت دیگری دخالتی بکنیم یا هجومی بکنیم. هجوم از طرف آنهاست و بر خلاف میل ملت است. این حکومتها بیایند و ملت عراق را آزاد کنند و تضمین کنند آزادی ملت عراق را. ببینند که ملت عراق آیا این حکومت را می خواهد یا نمی خواهد؟

صدام انتخاباتی اخیراً در عراق پیشنهاد کرد و در مجلسشان گذراندند که هر کس مخالفت کند محکوم به اعدام است، حتی علمایی که ضد او بودند با فشار بردند و از آنها رأی گرفتند.صدام آن قدری که به مملکت خودش جرم مرتکب شده است و آن قدری که رجال دینی و اسلامی را قتل عام کرده است، آن قدر به مملکت ما تجاوز نکرده است. تجاوز او بر ملت خودش بیشتر از تجاوز اوست بر ما. بر ما و بر شما و بر همه مسلمین واجب است که او را به جای خودش بنشانند و خساراتی که بر عراق و ایران وارد شده است از او مطالبه کنند.

ما دعوا با کسی نداریم، لکن خسارات عراق و ایران را می خواهیم.ما اسلام را می خواهیم حفظ کنیم و با بودن این حزب در عراق، اسلام در خطر است، در خطر کفر است. و شما با کسانی که در این امر وارد هستند، از قبیل دولت ایران، مجلس ایران و رئیس جمهور ایران مذاکره کنید. آنها هم همین معنا را خواهند به شما گفت و ما از خدای تبارک و تعالی می خواهیم که بین مسلمین اتفاق و وحدت باشد تا دیگران ما را نچاپند. و ما خودمان مستقل باشیم و کشور خودمان را خودمان اداره کنیم.

و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.

 [در پایان این دیدار آقای حبیب شطی از امام پرسید: آیا اجازه می دهند که عده ای از رؤسای دولتهای اسلامی در رأس هیأتی جهت بررسی به ایران بیایند و با شما دیدار کنند. امام در پاسخ وی فرمودند:].

برای رسیدگی به جنایات صدام، آمدن به ایران مانعی ندارد.

صحیفه امام، ج 13، ص: 282-284


                     

اجازه نامه [به آقای علی اکبر ناطق نوری (انتخابات مجلس خبرگان و مجلس شورا)]

زمان: 28 مهر 1361/ 2 محرّم 1403

مکان: تهران، جماران

موضوع: موافقت با برگزاری انتخابات مجلس خبرگان و انتخابات میان دوره ای مجلس شورای اسلامی

مخاطب: ناطق نوری، علی اکبر (وزیر کشور)

 [بسم اللَّه الرحمن الرحیم. محضر مقدس رهبر عالیقدر و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی- مد ظله العالی

احتراماً معروض می دارد، در اجرای ماده دوازده آیین نامه اجرای قانون انتخابات مجلس خبرگان، موضوع اصول پنجم و یکصد و هفتم و یکصد و هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، وزارت کشور موظف است که پس از وصول دستور مقام رهبری مبنی بر انجام انتخابات مجلس خبرگان حد اکثر ظرف ده روز مراتب و تاریخ شروع ثبت نام داوطلبان را با استفاده از وسائل ارتباط جمعی به اطلاع امت شهیدپرور ایران برساند.

مستدعی است در صورت اقتضای رأی عالی، معروضه تقدیمی را مزین به امر مبارک مبنی بر شروع انتخابات فرمایید.].

بسمه تعالی

موافقت می شود. ان شاء اللَّه تعالی مبارک است.

روح اللَّه الموسوی الخمینی

صحیفه امام، ج 17، ص: 64

. انتهای پیام /*