کد مطلب: 3408 | تاریخ مطلب: 04/08/1401
  • تلگرام
  • Google+
  • Cloob
  • نسخه چاپی

پیام امام خمینی (س) به روحانیون و ملت ایران (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون)

پیام امام خمینی (س) به روحانیون و ملت ایران (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون)

به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی‏‎ ‎‏به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان‏‎ ‎‏عالیرتبۀ ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛‏ ‏محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید‏‎ ‎‏دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!‏‏‏

پیام به روحانیون و ملت ایران (مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون)4 آبان 1343

‏‏‏‏‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏لَنْ یَجْعَلَ الله ُ لِلکافِرینَ عَلی المُؤمِنینَ سَبیلا‏‎   ‏‏آیا ملت ایران می داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ می داند بدون اطلاع‏‎ ‎‏ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ می داند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند‏‎ ‎‏بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟ سند وحشی بودن ملت‏‎ ‎‏مسلمان را به امریکا داد؟ قلم سیاه کشید بر جمیع مفاخر اسلامی و ملی ما؟ قلم سرخ کشید‏‎ ‎‏بر تمام لاف و گزافهای چندین سالۀ سران قوم؟ ایران را از عقب افتاده ترین ممالک دنیا‏‎ ‎‏پست تر کرد؟ اهانت به ارتش محترم ایران و صاحب منصبان و درجه داران نمود؟ حیثیت‏‎ ‎‏دادگاههای ایران را پایمال کرد؟ به ننگین ترین تصویبنامۀ دولت سابق، با پیشنهاد دولت‏‎ ‎‏حاضر، بدون اطلاع ملت، با چند ساعت صحبتهای سرّی، رأی مثبت داد؟ ملت ایران را‏‎ ‎‏در تحت اسارت امریکایی ها قرار داد؟ اکنون مستشاران نظامی و غیرنظامی امریکا با‏‎ ‎‏جمیع خانواده و مستخدمین آنها آزادند هر جنایتی بکنند، هر خیانتی بکنند؛ پلیس ایران‏‎ ‎‏حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههای ایران حق رسیدگی ندارند. چرا؟ برای آنکه‏‎ ‎‏امریکا مملکت دلار است، و دولت ایران محتاج به دلار!‏

‏‏     به حسب این رأی ننگین، اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی‏‎ ‎‏به یکی از مراجع تقلید ایران، به یکی از افراد محترم ملت، به یکی از صاحب منصبان‏‎ ‎‏عالیرتبۀ ایران، هر جسارتی بکند، هر خیانتی بنماید، پلیس حق بازداشت او را ندارد؛‏ ‏محاکم ایران حق رسیدگی ندارد. ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی بشود، پلیس باید‏‎ ‎‏دخالت کند؛ دادگاه باید رسیدگی نماید!‏‏‏     امروز که دولتهای مستعمره یکی پس از دیگری با شهامت و شجاعت، خود را از‏‎ ‎‏تحت فشار استعمار خارج می کنند و زنجیرهای اسارت را پاره می کنند، مجلس مترقی‏‎ ‎‏ایران با ادعای سابقۀ تمدن 2500 ساله، با لاف همردیف بودن با ممالک مترقیه، به‏‎ ‎‏ننگین ترین و موهنترین تصویبنامۀ غلط دولتهای بی حیثیت رأی می دهد، و ملت شریف‏‎ ‎‏ایران را پست ترین و عقب افتاده ترین ملل به عالَم معرفی می کند؛ و با سرافرازی هر چه‏‎ ‎‏تمامتر دولت از تصویبنامۀ غلط دفاع می کند و مجلس رأی می دهد.از بعض منابع مطلع به‏‎ ‎‏من اطلاع دادند که این طرح مفتضح را به دولت پاکستان، اندونزی، ترکیه، آلمان غربی،‏‎ ‎‏پیشنهاد کرده اند، و هیچ کدام زیر بار این اسارت نرفته اند. تنها دولت ایران است که اینقدر‏‎ ‎‏با حیثیت ملت و اسلامیت ما بازی می کند و آن را به باد فنا می دهد.‏

‏‏     علما و روحانیون که می گویند باید قدرت سرنیزه در مقدرات کشور دخالت نکند،‏‎ ‎‏باید وکلای پارلمان مبعوث از ملت باشند، باید دولتها ملی باشند، باید اختناق از‏‎ ‎‏مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نکنند و آزادی را از ملت مسلمان‏‎ ‎‏سلب ننمایند، برای آن است که این ننگها را بر ملت تحمیل نکنند و ما را مواجه با این‏‎ ‎‏مصیبتها ننمایند. چرا وکلای پارلمان، با آنکه به حسب قاعدۀ انسانیت و ملیت با همچو‏‎ ‎‏سند اسارتی صد در صد مخالف هستند، نفس نمی کشند؛ و جز دو ـ سه نفر آنها، که‏‎ ‎‏معلوم است با اضطراب صحبت کرده اند، خاموش نشسته اند؟ برای آنکه اتکا به ملت‏‎ ‎‏ندارند، دست نشانده هستند، و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با یک اشاره بیرون‏‎ ‎‏می ریزند؛ به زندان می اندازند.‏

‏‏     آیا ملت ایران می داند که افسران ارتش به جای سوگند به قرآن مجید، «سوگند به‏‎ ‎‏کتاب آسمانی که به آن اعتقاد دارم» یاد کرده اند؟ این همان خطری است که کراراً تذکر‏‎ ‎‏داده ام: خطر برای قرآن مجید؛ برای اسلام عزیز؛ خطر برای مملکت اسلام؛ خطر برای‏‎ ‎‏استقلال کشور.‏

‎‏     من نمی دانم دستگاه جبار از قرآن کریم چه بدی دیده است، از پناه به اسلام و قرآن‏‎ ‎‏چه ضرری برده است که اینقدر پافشاری برای محو اسم آن می کند. اگر پناه به قرآن و‏‎ ‎‏اسلام بیاورید، اجنبی به خود اجازه نمی دهد که از شما سند بردگی بگیرد؛ اجازه‏‎ ‎‏نمی دهد که مفاخر ملی و اسلامی شما پایمال شود. جدابودن ملت از هیأت حاکمه،‏‎ ‎‏برخوردار نبودن آنها از پشتیبانی ملت، این مصیبتها را پیش می آورد.‏

‏‏     اکنون من اعلام می کنم که این رأی ننگین مجلسین مخالف اسلام و قرآن است، و‏‎ ‎‏قانونیت ندارد؛ مخالف رأی ملت مسلمان است. وکلای مجلسین وکیل ملت نیستند؛‏‎ ‎‏وکلای سرنیزه هستند! رأی آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هیچ ارزشی ندارد. و اگر‏‎ ‎‏اجنبیها بخواهند از این رأی کثیف سوء استفاده کنند، تکلیف ملت تعیین خواهد شد.‏

‏‏     دنیا بداند که هر گرفتاری ای که ملت ایران و ملل مسلمین دارند، از اجانب است؛ از‏‎ ‎‏امریکاست. ملل اسلام از اجانب عموماً و از امریکا خصوصاً متنفر است. بدبختی دوَل‏‎ ‎‏اسلامی از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست. اجانبند که مخازن پر قیمت زیرزمینی ما‏‎ ‎‏را به یغما برده و می برند. انگلیس است که سالیان دراز طلای سیاه ما را با بهای ناچیز برده‏‎ ‎‏و می برد. اجانبند که کشور عزیز ما را اشغال کرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله‏‎ ‎‏کرده و سربازان ما را از پا در آوردند. دیروز ممالک اسلامی به چنگال انگلیس و عمال‏‎ ‎‏آن مبتلا بودند؛ امروز به چنگال امریکا و عمال آن. امریکاست که از اسرائیل و هواداران‏‎ ‎‏آن پشتیبانی می کند. امریکاست که به اسرائیل قدرت می دهد که اعراب مسْلم را آواره‏‎ ‎‏کند. امریکاست که وکلا را، یا بیواسطه یا باواسطه، بر ملت ایران تحمیل می کند.‏‎ ‎‏امریکاست که اسلام و قرآن مجید را به حال خود مضر می داند، و می خواهد آنها را از‏‎ ‎‏جلو خود بردارد. امریکاست که روحانیون را خار راه استعمار می داند، و باید آنها را به‏‎ ‎‏حبس و زجر و اهانت بکشد. امریکاست که به مجلس و دولت ایران فشار می آورد که‏‎ ‎‏چنین تصویبنامۀ مفتضحی را که تمام مفاخر اسلامی و ملی ما را پایمال می کند، تصویب و‏‎ ‎‏اجرا کنند. امریکاست که با ملت اسلام معامله وحشیگری و بدتر از آن می نماید.‏

‏‏     بر ملت ایران است که این زنجیرها را پاره کنند. بر ارتش ایران است که اجازه ندهند‏ ‏‎‎‏چنین کارهای ننگینی در ایران واقع شود. از بالاترها، به هر وسیله هست، بخواهند این‏‎ ‎‏سند استعمار را پاره کنند؛ این دولت را ساقط کنند؛ وکلایی که به این امر مفتضح رأی‏‎ ‎‏دادند از مجلس بیرون کنند. بر ملت است که از علمای خود بخواهند در این امر ساکت‏‎ ‎‏ننشینند. بر علمای اعلام است که از مراجع اسلام بخواهند این امر را ندیده نگیرند. بر‏‎ ‎‏فضلا و مدرسین حوزه های علمیه است که از علمای اعلام بخواهند که سکوت را‏‎ ‎‏بشکنند. بر طلاب علوم است که از مدرسین بخواهند که غافل از این امر نباشند. بر ملت‏‎ ‎‏مسلمان است که از وعاظ و خطبا بخواهند که آنان را که آگاه از این مصیبت بزرگ نیستند‏‎ ‎‏آگاه کنند. بر خطبا و وعاظ است که با بیان محکم، بی هراس، بر این امر ننگین اعتراض‏‎ ‎‏کنند و ملت را بیدار کنند. بر اساتید دانشگاه است که جوانان را از آنچه زیر پرده است‏‎ ‎‏مطلع کنند. بر جوانان دانشگاهی است که با حرارت با این طرح مفتضح مخالفت کنند؛ با‏‎ ‎‏آرامش و با شعارهای حساس، مخالفت دانشگاه را به ملتهای دنیا برسانند. بر دانشجویان‏‎ ‎‏ممالک خارجه است که در این امر حیاتی که آبروی مذهب و ملت را در خطر انداخته،‏‎ ‎‏ساکت ننشینند. بر پیشوایان دوَل اسلامی است که فریاد ما را به دنیا برسانند، و از مراکز‏‎ ‎‏پخش آزاد، نالۀ جانسوز این ملت بدبخت را به جهان گوشزد کنند. بر علما و خطبای ملل‏‎ ‎‏اسلامی است که با سیل اعتراض این ننگ را از جبهۀ ملت معظم ایران، برادران اسلامی‏‎ ‎‏خود، بزدایند. و بر جمیع طبقات ملت است که از مناقشات جزئی موسمی خود صرف نظر‏‎ ‎‏کرده، و در راه هدف مقدس استقلال و بیرون رفتن از قید اسارت کوشش کنند. بر رجال‏‎ ‎‏شریف سیاسی است که ما را از مطالب زیر پرده که در مجلس گفته شده آگاه نمایند. بر‏‎ ‎‏احزاب سیاسی است در این امر مشترک با یکدیگر توافق کنند.‏

‏‏     هدف مراجع عظام و روحانیون در هر جا باشند، یکی است. و آن پشتیبانی از دیانت‏‎ ‎‏مقدسۀ اسلام و قرآن مجید و طرفداری از مسلمین است. اختلافی بین علمای اعلام و‏‎ ‎‏نگهبانان اسلام در این هدف مقدس نیست. اگر فرضاً اختلاف اجتهاد و نظری در امری‏‎ ‎‏جزئی و ناچیز باشد، مثل سایر اختلافات در امور فرعی، مانع از وحدت نظر در امور‏‎ ‎‏اصولی نیست. اگر سازمانهای دولتی گمان کرده اند با سمپاشیها می توانند ما را از هدف‏‏‎‎‏مقدس خود منحرف کنند و به دست جُهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا‏‎ ‎‏کرده اند. اینجانب، که یک نفر از خدمتگزاران علمای اعلام و ملت اسلام هستم، در‏‎ ‎‏موقع خطیر و برای مصالح بزرگ اسلامی حاضرم برای کوچکترین افراد تواضع و‏‎ ‎‏کوچکی کنم، تا چه رسد به علمای اعلام و مراجع عظام ـ کثّرالله امثالهم. لازم است‏‎ ‎‏جوانهای متعصب و طلاب تازه کار از زبان و قلم خود جلوگیری کنند؛ و در راه اسلام و‏‎ ‎‏هدف مقدس قرآن از اموری که موجب تشتت و تفرقه است خودداری نمایند. علمای‏‎ ‎‏اعلام برای خاتمه دادن به هرج و مرج و بی نظمیها در فکر اصلاح عمومی هستند، اگر‏‎ ‎‏دولتها مجال فکر به ما بدهند؛ اگر گرفتاریهایی که از ناحیۀ هیأت حاکمه پیش می آید و‏‎ ‎‏ناراحتیهای روحی مجال تصفیه و اصلاح داخلی به ما بدهد. این نحو گرفتاریهاست که ما‏‎ ‎‏را از مسیر خود، که مسیر تصفیۀ حوزه ها و اصلاح همه جانبه است، باز می دارد. با‏‎ ‎‏احساس خطر برای اسلام و قرآن کریم، برای ملت و ملیت مجال تفکر در امور دیگر‏‎ ‎‏باقی نمانده. اهمیت این موضوعات به قدری است که مشاغل خاص ما را تحت الشعاع‏‎ ‎‏قرار داده است.‏

‏‏     آیا ملت مسلمان می داند که در حال حاضر عده ای از علما و مبلغین و طلاب و‏‎ ‎‏بسیاری از مسلمین بیگناه در زندانها به سر می برند، و برخلاف قوانین آنها را بدون‏‎ ‎‏رسیدگی مدتهای مدیدی زندانی کرده اند؟ و مرجعی نیست که به این وضع هرج و مرج‏‎ ‎‏ارتجاعی قرون وسطایی خاتمه دهد. اینها دنبال قتل عام 15 خرداد، 12 محرم، است که‏‎ ‎‏جراحت آن از قلب ملت پاک نخواهد شد. هیأت حاکمه به جای اینکه برای اقتصاد‏‎ ‎‏ایران، برای جلوگیری از ورشکستگیهای بازرگانان محترم، برای نان و آب فقرا و‏‎ ‎‏مستمندان، برای زمستان سیاه بی خانمانها، برای پیداکردن کار برای جوانان فارغ التحصیل‏‎ ‎‏و سایر طبقات بیچاره، فکری بکند، به کارهای مخرب، مثل آنچه گفته شد و نظایر آن،‏‎ ‎‏دست می زند؛ از قبیل استخدام زن برای دبیرستانهای پسرانه و مرد برای دبیرستانهای‏‎ ‎‏دخترانه، که فساد آن بر همه روشن‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ و اصرار به آنکه زنها در دستگاههای دولتی‏‎ ‎‏وارد شوند، که فساد و بیهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ایران به دست‏ ‏‎‎‏امریکا و اسرائیل است؛ و بازار ایران از دست ایرانی و مسْلم خارج شده است، و غبار‏‎ ‎‏ورشکستگی و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است؛ و اصلاحات آقایان، بازار سیاه‏‎ ‎‏برای امریکا و اسرائیل درست کرده است؛ و کسی نیست که به داد ملت فقیر برسد.‏

‏‏     من از فکر زمستان امسال رنج می برم. من شدت گرسنگی و خدای نخواسته هلاکت‏‎ ‎‏بسیاری از فقرا و مستمندان را پیش بینی می کنم. لازم است خود ملت به فکر فقرا باشند.‏‎ ‎‏لازم است از حالا برای زمستان آنها تهیه ای شود که فجایع سال سابق تکرار نشود. لازم‏‎ ‎‏است علمای اعلام بلاد، مردم را دعوت به این امر ضروری بفرمایند.‏

‏‏     از خدای متعال عظمت اسلام و مسلمین و رهایی دوَل اسلامی را از شرّ اجانب‏‎ ‎‏ـ خذلهم الله تعالی‏‎- خواستار است. والسلام علی من اتبع الهدی.‏

‏‎ ‎‏روح الله الموسوی الخمینی‏

‏‎ صحیفه امام ج 1 ص 409-414

 

. انتهای پیام /*