نامه [به آقای سید سجاد حجج (تشکیل جلسات هفتگی)] 9 شهریور43
تلگراف [: نامه به آقای یاسر عرفات درباره مفقود شدن امام موسی صدر]9شهریور 57
سخنرانی [در جمع دانشجویان پاکستانی و معلمان ایرانی (تعلیم و تربیت انسان)]9 شهریور59
سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم] 9 شهریور 60
سخنرانی [در جمع مسئولان کشور (بیان مشکلات- حفظ دستاوردهای انقلاب)] 9 شهریور61
نامه [به رئیس دیوان عالی کشور (موافقت با تأسیس محکمه در مناطق سپاه)]9 شهریور 62
نامه [به آقای سید سجاد حجج (تشکیل جلسات هفتگی)]
زمان: 9 شهریور 1343/ 23 ربیع الثانی 1384
مکان: قم
موضوع: لزوم تشکیل جلسات هفتگی روحانیون
مخاطب: حجج، سید سجاد
بسمه تعالی
23 ربیع الثانی 84
خدمت جناب مستطاب سید الاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید سجاد حجج- دامت افاضاته
به عرض میرساند، مرقومه آن جناب که حاکی از صحت مزاج شریف و حاوی تفقد از حقیر بود موجب تشکر گردید. دوام توفیقات آن جناب و عموم مروّجین شریعت مقدسه و عظمت اسلام و مسلمین را از خدای متعال مسألت دارم. امید است ان شاء اللَّه با اتحاد کلمه علمای اعلام- دامت برکاتهم- و حُسن تفاهم به موفقیت نهایی نایل شویم. مَرجوّ آنکه در مظانّ استجابت دعوات، حقیر را از دعای خیر فراموش نفرمایید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
جناب ثقة الاسلام آقای حاج میرزا هادی قم تشریف داشتند. به ایشان راجع به تشکیل جلسه علمای اعلام در شبهای یکشنبه و لزوم تشکیل جلسات دینی پر جمعیت خصوصاً در روزهای جمعه مطالبی عرض کردم. ان شاء اللَّه عملی شود. و السلام علیکم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج1، ص: 370
تلگراف [: نامه به آقای یاسر عرفات درباره مفقود شدن امام موسی صدر]
زمان: شهریور 1357/ شوال 1398
مکان: نجف
موضوع: مفقود شدن امام موسی صدر
مخاطب: یاسر عرفات- بیروت
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
جناب آقای یاسر عرفات، رئیس کمیته اجراییه سازمان آزادیبخش فلسطین
از سلامت جناب حجت الاسلام آقای سید موسی صدر، رئیس مجلس شیعیان لبنان، هیچ گونه اطلاعی ندارم و موجب نگرانی این جانب است. از جنابعالی تقاضا دارم که هر چه زودتر از مکان ایشان اطلاع پیدا کرده و این جانب را از سلامت ایشان آگاه گردانید. توفیق جنابعالی را در اهداف اسلامی خواستارم.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج3، ص: 458
سخنرانی [در جمع دانشجویان پاکستانی و معلمان ایرانی (تعلیم و تربیت انسان)]
زمان: صبح 9 شهریور 1359/ 20 شوال 1400 مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: تعلیم و تربیت انسان در مکتب انبیا
حضار: دانشجویان پاکستانی و معلمان ایرانی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
با اینکه بنا نبود که آقایان دیگر تشریف بیاورند و زحمت بکشند و آن طوری که اطبا هم احتیاط میکنند، خیلی اجازه ندادهاند که من صحبت کنم، لکن امروز از پاکستان دانشجویان محترم و بعض آقایان دیگر و از ایران، معلّمها تشریف آوردهاند. پس این محفل، محفل معلم و دانشجوست؛ دو گروهی که اگر اصلاح بشوند، یک مملکت را اصلاح میکنند و اگر- خدای نخواسته- در غیر این معنا باشند، کشورها به تباهی کشیده میشوند.
مقام معلّم و مقام دانشجو، که باید مغز متفکر یک ملت را تشکیل بدهد، از اموری است که باید به آن توجه زیاد بشود و وظیفه معلم و دانشجو مشخص باشد تا ان شاء اللَّه، بر آن طریقی که اسلام میخواهد و مقام انسانیت اقتضا میکند، از همان طریق راه بروند و طیّ مقامات را بکنند و به آنجایی برسند که انسان شوند.
تمام زحمتی که انبیا کشیدهاند و تمام رنجهایی که اولیای خدا از بدو خلقت تا کنون کشیده اند و بعدها هم تا آخر خواهند کشید، مقدمه این بوده است که این موجودی که در خارج به او میگویند «انسان»، انسان بشود. تمام کتب آسمانی که بر انبیا نازل شده است برای این بوده است که این موجودی که اگر سر خود باشد خطرناکترین موجودات عالَم است، تحت تربیت و تعلیم الهی واقع بشود و بهترین موجودات و افضل تمام خلایق بشود.
نهضتهای اسلامی، نهضتهای توحیدی، تمام برای همین معنا بوده است. در اسلام همه امور مقدمه انسانسازی است. اگر رها کنند این موجود دو پا را، تمام عالَم را به تباهی میکشد. برای جلوگیری از این فسادهای بزرگ و این جنگهای ویران کن و این کارهای بسیار ناروا که در کشورها هست، انبیا آمدهاند تا بشر را هدایت کنند به راهی که همه در آن راه سیر کنند و همه انسان صحیح و کامل بشوند. اگر این موجود دو پا تربیت شد، تمام حوایج دنیا و آخرت بشر تحقق پیدا میکند و اگر این موجود دو پا سرخود شد یا به خلاف مسیر طبیعی خودش حرکت کرد، تمام عالَم به تباهی کشیده میشود.
از این جهت، تمام انبیا معلّمها هستند و تمام بشر دانشجو. انبیا مکتبی دارند که در آن مکتب میخواهند این موجود دوپایی که بدترین موجودات است و اگر رها بشود خطرناکترین موجودات عالَم است، این را به راه مستقیم، به صراط مستقیم هدایت کنند و اجرای این امر را هم خودشان متکفّلند.
از این جهت، معلم و دانشجو محصور به معلمهای دانشگاهها یا دبیرستانها یا سایر جاها نیست و دانشجو هم محصور نیست به همانهایی که دانشگاه میروند. عالَم یک دانشگاهی است و انبیا و اولیا و تربیتشدههای آنها معلّم هستند و سایر بشر دانشجو و باید دانشجو باشند. عالَم باید، تمام دنیا باید دو طبقه داشته باشد: یک طبقه معلّم و استاد و یک طبقه دانشجو و متعلّم. وظیفه معلّم هدایت جامعه است به سوی اللَّه و وظیفه دانشجو تعلّم.
همین معناست که یک جامعه ای پیدا بشود که همه متوجه به خدای- تبارک و تعالی- باشند و همه در راه او. اگر همه در راه او شد، اقتصاد هم الهی میشود، فرهنگ هم الهی میشود، ارتش هم الهی میشود، ژاندارمری هم الهی میشود، دانشجو و معلّم هم الهی میشوند. خداست و طاغوت، همین دو، غیر از این نیست. یا راه خداست و یا راه طاغوت. راه خدا راهی است که انسان را در تمام ابعادی که دارد- در بُعد عقلانی، در بُعد متوسط که بُعد خیالی است و در بُعد متنزِّل که بعد عمل است- این ابعاد را هدایت بکند به آن راهی که باید باشد.
اگر اینها از همان راه مستقیم رفتند، اینها الهی هستند. راه، راه خداست و هر کس از این راه برود، الهی است تا آن وقتی که همه چیز انسان، همه اعمال انسان، همه حرکات انسان، همه تخیلات انسان، همه تعقلات انسان، الهی بشود. یا این راه است یا راه چپ و راست، که بر خلاف راه مستقیم است، که هر یک از اینها انحراف است و به سوی طاغوت است. اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ الَی اللنُّورِ. ظلمات، تمام عالَم که توجه به خدا ندارد و نور، نور مطلق حق تعالی که باید همه عالَم متوجه به او باشد. وَ الَّذینَ کَفَرُوا اولِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ. همین دو راه است: یا ایمان است و اسلام است و توجه به مکتب الهی [که] ولیّ این امر خداست و خدا مؤمنین را اگر در این راه افتادهاند، هدایت میکند و تمام ابعاد انسانی را الهی میکند و یا کفر است و بر خلاف توحید است، چه در طرف راست و چه در طرف چپ. طاغوت است و منتهی إلیه آن جهنم.در دنیا هم همه فسادها و همه جنگهایی که در عالَم تحقق پیدا میکند به دست ابرقدرتها، همه جنگهای شیطانی و طاغوتی است. در جنگها هم جنگ طاغوتی هست و جنگ توحیدی. جنگهایی که پیغمبرها میکردند، اولیا میکردند، مؤمنین میکردند برای این بود که اشخاص سرکش را از آن سرکشیها برگردانند و تأدیب کنند. این جنگ، جنگ الهی است و آن جنگهایی که برای احراز مقام است، برای به دست آوردن قدرت است، برای تحمیل بر جامعههاست، برای جنایتکاری این ابرقدرتهاست یا هر قدرتی، این جنگها جنگهای ابلیسی است و جنگهای طاغوت است. عالَم از این دو حال خارج نیست.
هر حرکتی که از انسان صادر بشود، چه حرکتهای قلبی و چه حرکتهای روحی و چه حرکتهای جوارحی، از این دو حد خارج نیست: یا به طرف صراط مستقیم و اللَّه است و یا طاغوتی است؛ منحرف یا به طرف چپ یا به طرف راست. اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ. صراط مستقیم یک سرش اینجاست و یک سرش به آن طرف عالَم؛ به مبدأ نور:
صِراطَ الَّذینَ انعَمتَ عَلَیهِم، به آمدن تعلیمات انبیا. انعام کرده خدا بر ما که ما را هدایت کند به این راهی که راه اللَّه است و موجب این میشود که تمام عالَم به سعادت برسند و با آرامش و با تربیت صحیح، در این عالَم زندگی کنند و تمام جهاتی که در این عالَم هست برگردانند به همان جهت توحیدی الهی و سایر حرکتها، چه حرکتهای قلبی باشد و چه حرکتهای خیالی باشد و چه حرکتهای جوارحی باشد، بر خلاف این مسیر که باشد، همه طاغوتی است. همین دو راه بیشتر نیست: یا طاغوت و یا اللَّه.
شما معلّمین و شما دانشجویان از همین راهی که انبیا تعیین کردهاند، راه را طی کنید.همین راه خداست؛ همین راهی که انبیا و اولیای خدا پیش پای بشر گذاشتند، این راه خداست و ما همه باید از همین راه حرکت کنیم. کسانی که دعوت بر غیر این راه بکنند طاغوتند و کسانی که مردم را بر خلاف مسیر طبیعی خودشان و مسیری که فطرت آنها متوجه به اوست راهنمایی کنند، ضلالت است. من امیدوارم که معلّمین در هر جا هستند، خواهران و برادران معلّم، خواهران و برادران دانشجو، خواهران و برادران عالِم، خودشان را دانشجو بدانند و معلّم. معلّم آنها را به راه راست هدایت انبیا دعوت کند و آنها هم به راه راست هدایت انبیا سفر کنند.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج13، ص: 171-174
سخنرانی [در جمع اقشار مختلف مردم]
زمان: صبح 9 شهریور 1360/ 1 ذی القعدة 1401
مکان: تهران، حسینیّه جماران
موضوع: تجلیل از شخصیت شهیدان رجایی و باهنر و استواری ملت در استمرار انقلاب
مناسبت: شهادت محمد علی رجایی (رئیس جمهور) و محمد جواد باهنر (نخست وزیر)
حضار: اقشار مختلف مردم
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
منطق ملت ما، منطق مؤمنین، منطق قرآن است: إِنا للَّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. با این منطق، هیچ قدرتی نمیتواند مقابله کند. جمعیتی که- ملتی که- خود را از خدا میدانند و همه چیز خود را از خدا میدانند و رفتن از اینجا را به سوی محبوب خود، مطلوب خود میدانند، با این ملت نمیتوانند مقابله کنند. آن که شهادت را در آغوش، همچون عزیزی میپذیرد، آن کوردلان نمیتوانند مقابله کنند. اینها یک اشتباه دارند و آن اینکه شناخت از اسلام و شناخت از ایمان و شناخت از ملت اسلامی ما ندارند. آنها گمان میکنند که با ترور شخصیتها، ترور اشخاص، میتوانند با این ملت مقابله کنند؛ و ندیدند و کور بودند که ببینند که در هر موقعی که ما شهید دادیم ملت ما منسجمتر شد.
ملتی که قیام کرده است. در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قرآن قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند. آنها گمان میکنند که افکار مؤمنین و ملت بپاخاسته ما همچون افکار غربزدهها و غرب است که جز به دنیا فکری نمیکنند و جز متاع دنیا را نمیبینند، آنها هم آن طورند.
ملتی که از اول، از صدر اسلام و پیشوایان آن جان خودشان را فدا کردند برای هدف خودشان، که آن خدا و
اسلام است، به این مسائل و به این امور از بین نخواهند رفت و سستی نخواهند داشت. ملت ما، ملت عزیز ما در تاریخ خوانده است که علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- با دست یکی از همین منافقین، با دست یکی از همین اشخاصی که به صورت اسلام، [اما] از اسلام جدا بودند، فرق مبارکش شکافت. ملت ما چون علی بن ابی طالب را فدا کرده است از برای اسلام، فدا کردن امثال این شهدا برای ملت ما یک مسأله مهم نیست، گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند در نظر همه ما عزیز و ارجمندند؛ و آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی که با هم در جبهههای نبرد با قدرتهای فاسد همجنگ و همرزم بودند. و مرحوم شهید رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بوده ام و خداوند خواست که با هم از دنیا هجرت کنند و به سوی او هجرت کنند. کسی که هجرت را به سوی خدا میداند و شهادت را فوز عظیم میداند، و شهدایی که در صدر اسلام و از صدر، اسلام تا کنون داده است عالیتر و بالاتر از تمام افرادی هستند که در این قرن موجودند. مثل علی بن ابی طالب- سلام اللَّه علیه- و حسن بن علی- سلام اللَّه علیه- و حسین بن علی و اصحاب او- سلام اللَّه علیهم- و سایر ائمه ما- علیهم السلام- آنها همه عمر خودشان را صرف کردند تا اسلام را حفظ کنند و ما هم تمام عمرمان را باید صرف کنیم تا اسلام را که به دست ما سپرده [شده] است، حفظ کنیم.
من در عین حال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، در عین حال، میدانم که آنها به رفیق اعلی متصل شدهاند و برای آنها آرامش هست و این طور گرفتاریهایی که الآن برای ما هست، دیگر برای آنها نیست و آنها رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت، به آنها و به خانواده های آنها و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدایی تقدیم میکنند. در عین حالی که مصائب اینها مشکل است برای ما، لکن کشور ما و ملت ما با تمام قدرت ایستاده اند تا همچو شهدایی تقدیم کنند و هیچ راه عقب نشینی ندارند و فکر نمیکنند به سستی.
آن کوردلانی که گمان کرده اند که جمهوری اسلامی با نبود چند نفر از بین خواهد رفت و سقوط خواهد کرد، آنها افکارشان، افکار اسلامی نیست و از اسلام خبری ندارند و از ایمان اطلاعی ندارند و افکارشان، افکار مادی [است] و برای دنیا کار میکنند و به هوای دنیا هستند.
باید دید که اینهایی که این طور کارها را انجام میدهند، انگیزه آنها چیست. انگیزه آنها این است که برای این ملت، بعد یک دسته دیگری از صنف خودشان بیایند و حکومت کنند؟ اینها مگر نشناختهاند این ملت را که کسی که انحراف دارد از اسلام و کسی که سر کرده تروریستهاست، کسانی که سر کرده اینها هستند و اینها را وادار به خرابکاری میکنند، در بین ملت جای ندارند؟
ما حکومتمان و افرادی که در رأس حکومت بودند چون از همین مردم هستند و از اشخاصی نیستند که از آن بالاها؛ یعنی، آن پایینها آمده باشند و حکومت کرده باشند بر ملت، از این جهت، ملت ما آرام است، دلش مطمئن است به اینکه وقتی که این شهدا نباشند، به جای آنها، داوطلبانی برای شهادت حاضر به صحنه هستند. ما در عین حال که برای این شهدا متأثر هستیم و اینها اشخاص ارزندهای برای ملت ما و برای جمهوری ما بودند، لکن ما باز در صفهای دنبال آنها، افراد داریم و اشخاص متعهد داریم و اشخاص مؤمن متعهد به اسلام داریم، و دنبال او ملت داریم و ملتی که هیچ گونه عقبنشینی در این مسائل نخواهد کرد و با این ترتیب، جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد دید.
در زمانهای سابق، زمان رژیمهایی که در سابق بودند؛ رژیمهای سلطنتی، وضع این طور بود که اگر یک سلطانی کشته میشد یا میمرد، کشور به هم میخورد. نکته او این بود که آن سلطان و عمال آن سلطان به قدری ظلم کرده بودند بر مردم و بر تودههای میلیونی مردم که به مجرد اینکه او از بین میرفت، خود مردم قیام میکردند بر ضد
حکومت. لکن جمهوری اسلامی ما وضعی دارد که خود ملت یک فردی را میآورند و خود ملت یک فردی را کنار میگذارند و خود ملت [اگر] فردی شهید شد، به جای او باز یکی را انتخاب میکنند و خود را از دولت میدانند و دولت را از خود میدانند و خود را از رئیس جمهوری مکتبی میدانند و رئیس جمهوری مکتبی را از خود میدانند.
از این جهت، و لو اینکه رئیس جمهور شهید بشود، نخست وزیر شهید بشود و هر مقامی شهید بشود ملت ما هیچ خم به ابرو نمیآورند و کسان دیگر را به جای آنها انتخاب میکنند.
الآن سرتاسر کشور ما را اگر چنانچه ملاحظه کنید، تهران با آن جمعیت کثیری که الآن در نزدیک دانشگاه متمرکز هستند و سایر شهرها هم مثل تهران، ما بین این جمهوری و جمهوریهای عالم و ما بین این دولت و دولتهای سابق این کشور، میتوانید [مقایسه] کنید که چه فرقها هست؟ اگر صدر اعظمی در زمان سابق کشته میشد، امکان نداشت که مردم، توده مردم، بازار مردم هیچ عکس العملی از خود نشان بدهند، الّا سرور، الّا مسرت. و امروز که دو نفر شهید معظّم از ما رفته است، سرتاسر کشور ما به عزا نشسته است و سرتاسر کشور ما انسجام خودش را حفظ میکند و حفظ کرده است و فردا که اعلام میکنند برای انتخاب رئیس جمهور، همه این مردم برای انتخاب حاضرند.
من میدانم که در خارج، الآن عنصرهایی که با این جمهوری اسلامی، بلکه با اسلام مخالف هستند و بوقهای خارج و تبلیغاتی خواهند گفت که این دو نفر که شهید شدند، ایران به هم میخورد و خواهند گفت که در عزای اینها، مردم بیتفاوت بودند و یا خوشحال بودند. و آنها با اینکه میدانند، کوردلانه این طور انتشارات و تبلیغات را انجام میدهند. الآن ببینید که سرتاسر کشور ما امروز در سوگ هستند و در همه خیابانها و کوچهها و بازارها در سوگ نشستهاند. و الآن که به من اطلاع دادند، گفتند: امروز در اطراف دانشگاه جمعیت بیشتر از آن وقتی است که 72 تن شهید شدند. ملت ما این طور است. اگر بعد از این هم- خدای نخواسته- اشخاصی شهید بشوند، ملت ما همین ملت است و نهضت ما همین نهضت. و آن عمده این است که کاری که برای خداست، نه برای افراد، نه برای اشخاص، نه برای شخصیتها، این کار رکود نمیکند با رفتن افراد و با رفتن شخصیتها. کشوری از رفتن شخصیتهای خود تزلزل پیدا میکند که ملت او و افراد آن ملت دل به شخص بسته باشند، دل به اشخاص بسته باشند. اما کشوری که دل او به خدا پیوسته است و برای خدا قیام کرده است و از اول، «نه شرقی و نه غربی و جمهوری اسلامی» را ندا داده است و با بانگ «اللَّه اکبر»، صغیر و کبیر و زن و مردش در صحنه حاضر شدهاند و این نهضت را و این انقلاب را بپا کردهاند، همین ملت هستند؛ برای اینکه خدا هست. رجایی و دیگران اگر نیستند، خدا هست.
در جنگی که در صدر اسلام بود، ندا در دادند منافقین به اینکه پیغمبر شهید شد، لکن بعضی گفتند: اگر شما پیغمبر را میپرستید، شهید شد؛ به شهادت او ترتیب اثر بدهید و اگر خدا را میپرستید، خدا هست، و لو پیغمبر رحلت بفرمایند. امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- جان خودش را فدا کرد برای اسلام و شهید شد و اسلام به جای خودش بود. امام حسین- سلام اللَّه علیه- خود و تمام فرزندان و اقربای خودش را فدا کرد و پس از شهادت او، اسلام قویتر شد.
با رفتن شهدایی با اینکه بسیار ارزشمند، بسیار ارزشمند بودند و هستند، با رفتن شهدا، در عین حال که ما متأثر هستیم، لکن چون ما توجهمان به خداست و برای خداست و ملت ما برای خدا قیام کرده است، با رفتن اشخاص، هیچ سستی به خودشان راه نمیدهند و گرفتار این خطا نیستند که افراد یک مسئله ای را ایجاد میکنند.
خدای تبارک و تعالی از اول با شما بوده است و مادامی که شما در صحنه باشید و ان شاء اللَّه، هستید و خواهید بود، خدای تبارک و تعالی شما را پشتیبانی میکند و شما قوی خواهید بود. قوای مسلحه ما در جبهه های جنگ، باید توجه کنند که آنها برای خدا میجنگند، نه برای رئیس جمهور و برای نخست وزیر و برای دیگران؛ آنها دل را قویتر کنند و هر چه اشخاص فاسد به این کشور صدمه وارد میکنند، آنها قویتر در مرکز خودشان مشغول به مجاهده و مبارزه باشند.
و گمان نکنید که اینها از روی قدرت یک همچو کارهایی را انجام میدهند، یک بمب در یک جا منفجر کردن، یک بچه دوازده ساله هم میتواند او را بگیرد یک جایی بگذارد و خود او منفجر بشود. این قدرتی نیست، این کمال ضعف است. من ابن ملجم را از اینها مردتر میدانم؛ برای اینکه او آمد در حضور مردم، کار خودش را کرد و خداوند او را لعنت کند. و اینها آن مردانگی آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدی یک کاری انجام میدهند و خودشان را اصلًا ظاهر نمیکنند. من آن عباس آقا که صدر اعظم ایران را در نزدیک مجلس با هفت تیر زد در حضور همه و خودش را بعد هم دید گرفتار میشود، کشت او را مرد میدانم و اینها را نامرد. اینهایی که از اینجا فرار کردند و از خارج دستور میدهند که مردم را اغتیال کنند و به طور دزدکی بکشند، اینها تز نامردهاست.
من امیدوارم که کشور ما به همان طوری که در مقابل همه قدرتها ایستاد و ایستادگی کرد و زن و مردش و جوان و پیر مردش و بچه و بزرگش در مقابل، مشتها را گره کرد و ایستاد و قدرتهای بزرگ را از مملکت راند و به جهنم فرستاد، ان شاء اللَّه، الآن هم در صحنه هستند. و همه اینها ایستاده اند در مقابل این طور گرفتاریها صبر میکنند. و منطق اینها این است که از خدا هستیم و به سوی خدا میرویم. ما که از خدا هستیم و همه چیز ما از خداست، در راه خدا داریم [عمرمان را] صرف میکنیم و باکی نداریم و این طور نیست که گمان کنیم که از اینجا که رفتیم، دیگر خبری نیست. آنها باید بترسند که قیامت را هم در همین جا خیال میکنند که هست، بعثت را هم در همین جا خیال میکنند و آن را بعثت امت میدانند، نه بعثت انبیا و قیامت را هم منکر هستند. آنها باید بترسند که مرگ حیوانی را بر مرگ انسانی ترجیح میدهند. و اما جوانهای ما و سردمداران ما، که برای شهادت حاضر و آغوش باز کردهاند برای شهادت، اینها باکی از شهادت ندارند. و ملت ما از این شهادتها بسیار دیده است و در این چند سال اخیر، صدها شهید داده و هزاران شهید و هزاران معلول و پایدار ایستاده است و امثال این آقایان که شهید شدهاند، در عین حال که در نظر ما بسیار ارجمند هستند، لکن آنها پیش خدا رفتند و ما به جای آنها، اشخاصی داریم مکتبی؛ انسانهایی که به شهادت فکر میکنند و داوطلب شهادت هستند.
و من امیدوارم که ملت ما انسجام خودش را بیشتر کند و در صحنه بیشتر از سابق حاضر باشد و امثال این تفاله هایی که ماندهاند از رژیم سابق و از اشخاصی که فرار کرده اند، اینها را ان شاء اللَّه، با نظارت خودشان و با نظر خودشان، هرجا دیدند معرفی کنند و قوای انتظامی و نظامی و خصوصاً شهربانی، بیشتر قیام کند به امر انتظامات و نظام و سایر چیزها. و امیدوارم که شما پیروز باشید و شما پیروز هستید.
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
صحیفه امام، ج15، ص: 134-140
سخنرانی [در جمع مسئولان کشور (بیان مشکلات- حفظ دستاوردهای انقلاب)]
زمان: صبح 9 شهریور 1361/ 11 ذی القعدة 1402
مکان: تهران، حسینیه جماران
موضوع: حب نفس منشأ گرفتاریهای بشر- بیان مشکلات و لزوم حفظ دستاوردهای انقلاب
مناسبت: میلاد امام هشتم حضرت رضا (ع)
حضار: هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی)- موسوی تبریزی، سید حسین (دادستان کل انقلاب)- ولایتی، علی اکبر (وزیر امور خارجه)- رضایی، محسن (فرمانده کل سپاه پاسداران)- نمایندگان مجلس شورای اسلامی- سفرا و کارداران جمهوری اسلامی- علمای پاوه و اورامانات- اعضای اتحادیه دانشجویان ایرانی در هند.
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
من هم متقابلًا به آقایان تبریک این عید سعید را عرض میکنم و امیدوارم که خداوند این اعیاد را بر مسلمین و بر ملت شریف ایران مبارک فرماید و مستضعفان جهان را بر مستکبران غلبه دهد که آن روز عید بزرگ مبارکی خواهد بود. و امیدوارم که حاصل بشود یک همچو روزی.
من عرض میکنم که اساس این گرفتاریهایی که بشر به آن مبتلاست، از زمان آدم صفی اللَّه تا امروز و از امروز تا روز حشر، آنکه بشر به آن مبتلاست و اساس تمام فسادها و جنگها و ظلمها و تعدیها و تجاوزها بر آن محور است، اساسش حب نفس است که شعبههایی از این حب نفس و مظاهری که دارد که اگر ملاحظه بفرمایید، این مظاهری که پایهاش حب نفس است، بشر را به تباهی کشیده و میکشد و انبیا هم برای اصلاح این امر آمدهاند و مع الأسف، آن طوری که آنها میخواستند، موفق نشدهاند و گمان ندارم که هیچ کس موفق بشود. یک شعبه از این و یک مظهری از این حب نفس، حب ریاست است؛ حب جاه است؛ حب غلبه است. از اول عالم تا حالا، از این قدرتهای جابر هر چه به مردم رسیده است، از این حب اشتهار، ریاست، حب قدرت و از اینها بوده است که اساسش همان حب نفس است. الآن هم که ما در یک وضعی باقی هستیم در دنیا که همه میدانید دنیا الآن چه خبر است و بر بلاد مسلمانها چه میگذرد و بر کشورهای مظلوم چه ظلمها واقع میشود، اساس همه اینها همان حب مسند و ریاست است. حب قدرت است که امریکا را وادار میکند که این جنایتهایی که در طول تاریخ بیسابقه است، انجام بدهد. و حب سلطه و ریاست است که شوروی را برمیانگیزد که این طور با مردم دنیا و مظلومین دنیا رفتار کند. و حب نفس است که کشورهای اسلامی، سران کشورهای اسلامی در مقابل جنایاتی که از این قدرتها واقع میشود و از وابستگان آنها واقع میشود، بیتفاوتند. اگر این حب نفس در این سران کشورهای اسلامی نبود و این حب جاه و قدرت نبود، با این فجایع که واقع شده است، با این ظلمهایی که واقع شده است بر ایران و بدتر از او بر لبنان، نمینشستند و تماشا کنند. همه ترس از این دارند که این قدرت تخیلی، که باید بگویم که هیچ ارزش ندارد، ازشان گرفته بشود. از این جهت، آن طور خاضع شدند در مقابل امریکا و بدتر از او و فجیعتر از او، در مقابل اسرائیل که الآن همه جست و خیزهایی که در این، اکثر این کشورهای اسلامی میشود برای این است که، اسرائیل را به رسمیت بشناسند و آن قرار داد «کمپ دیوید» را تحکیمش ببخشند.
اگر حب این چند روز ریاست، این چند روز سلطه نبود، هر انسانی ادراک این معنا را میکند که مثل اسرائیل بر بلاد مسلمین این طور رفتار کند و این طور جسورانه در مقابل همه، همه را تحقیر کند، ننگی بر چهره این کشورهای اسلامی نقش بست که هیچ چیز این ننگ را نمیتواند بزداید، مگر اینکه توجه بکنند، مگر اینکه منقلب بشوند، متحول بشوند. و ننگی که بر همه این کشورهاست این است که با علم به اینکه دارند خلاف میکنند، به صدام کمک میکنند که صدام، اسلامی [را] که دارد در ایران پای میگیرد ان شاء اللَّه، این آدم، این را زایل کند و همه کوشششان بر این معناست. بعضی تصریح میکنند و بعضی هم خلافش را میگویند و دروغ میگویند. اگر این حب جاه نبود، که ارث شیطان است و از اول شیطان برای همین خصیصهای که داشت مطرود شد، و چون خودش را از آدم بالاتر میدانست و خودش را «نار» میدانست و آدم را «طین» و آن نورانیت آدم را ادراک نکرده بود، موجب این شد که مطرود شد و قسم خورد که همه را مطرود کند، یعنی همه بشر را، و الآن دارد او موفق میشود در مقابل همه انبیا.این حمله ای که صدام به ایران کرد، خوب، همه میدانید که برای این بود که سردار قادسیه بشود! و آن مسائل و این حملهای که اسرائیل بر لبنان در مقابل چشم همه مسلمانان منطقه و دولتهای منطقه کرد، همه میدانید که برای قدرت طلبی و جاه طلبی [بود.] و امریکا هم همین و همه قدرتها هم همین و این ممکن است که در شما هم پیدا بشود، در ما هم پیدا بشود. شیطان فقط نمیرود سراغ صدام و امریکا و شوروی. او همه جا هست و مظاهر شیطان، که نفس اماره خود ماست، پیش همه هست. چنانچه یک وقت دیدید که حب این را دارید که به مردم زور بگویید، حب این را دارید که مردم پیش شما خاضع باشند، بدانید که از آن حظ شیطانی پیشتان هست. و این حظ شیطانی است که پیش قدرتمندها هست و قدرتمندها را آن طور جسور میکند. و همین حظ شیطانی پیش آنهایی که خاضع در مقابل این قدرتمندان میشوند،- با اینکه امکانات اینکه در جلوی آنها بایستند، دارند- این همان حظ شیطانی است. همان است که شیطان را با آدم درگیر کرد و مطرود شد و حرف خدا را نشنید و امر خدا را نشنید و این را نفهمید که اطاعت امر خدا قضیه سجده بر آدم نیست، سجده بر خداست. مع الأسف، در بین این، دولتهای اسلامی- باصطلاح- و سران این دولتهای اسلامی به این امر مبتلا هستند. اگر این قدم را برداشته بودند که حب این ریاست را کم کرده بودند یا موفق میشدند زایل میکردند، ممکن نبود که بدون تفاوت بنشینند و این طور بار ذلت بکشند.
یک وقت امریکا بر مردم غلبه میکند و شوروی غلبه میکند، یک وقت اسرائیل غلبه میکند. اسرائیل امروز فرمانفرمای این بلاد اسلامی دارد میشود و اگر این بیتفاوتی و این کمک و این طفره زدن برای اینکه بشناسند
اسرائیل را به رسمیت، اگر این به نتیجه برسد، او فرمانفرمای همهشان خواهد شد. و همین طور که حالا تحقیرشان کرد و ذلیلشان کرد در مقابل خودش به امر امریکا، به طرح امریکا، این مطلب توسعه پیدا میکند و در همه جا ریشه میدواند. مکرر این مسأله ذکر شده است که اسرائیل قناعت نمیکند به آنجایی که هست؛ قدم قدم پیش میرود و هر قدمی که رفت، هی میگوید ما کاری نداریم، همین است، فردا قدم بالاتری برمیدارد؛ امروز لبنان است، فردا- خدای نخواسته- سوریه، پس فردا عراق است و همین طور.
و مع الأسف، این دولتها به جای اینکه در مقابل این آدم و این غیر انسان قیام کنند، نهضت کنند، اتفاق حاصل کنند برای جلوگیری، یک انکار هم نکردند. الآن هم جست و خیز میکنند برای اینکه تثبیت کنند مقام او را. و این یک ننگی است که در کشورهای اسلامی بر چهره همه است؛ بر سران، بیواسطه و بر مردم کشورها هم که سران را این طور به جای خودشان گذاشتهاند که هر کاری میخواهند بکنند و هر ذلتی میخواهند برای اسلام و مسلمین تهیه کنند و جلو اینها را نگرفتند، بر آنها مع الواسطه. ما این مصیبتها را به کجا باید ببریم؟ ما را مبتلا کردند به جنگ عراق. توطئه تدارک دیدند که ما برویم سراغ اسرائیل تا عراق تقویت بشود، آن وقت عراق و اسرائیل بیایند سراغ ما. ما این توطئه را فهمیدیم و آقایانی که متصدّی امورند توجه کردند و گفتند راه ما این است که از این راه برویم. اگر از آن راه ما رفته بودیم، امروز عراق وضعش با ما غیر از این بود و اسرائیل هم به دنبال او، با ما طور دیگری بود.
ملت ایران همان طوری که تا کنون عمل کرده است و پیروزی سیاسی اخیر را که پیدا کرده است، این یک امر خیلی چشمگیری است. صدام با تمام قوا کوشش کرد به اینکه سران کشورهای غیر متعهد را در بغداد جمع کند و این جمهوری اسلامی و این قدرت اسلام در این گوشه دنیا باعث شد که سران کشورها توجه کنند و دست رد به سینه صدام بزنند. بعد هم با کمال وقاحت میگوید: من برای اینکه وحدت اسلامی محفوظ باشد، از او گذشتم؛
پس خوب است وزرای خارجه بیایند اینجا! آن هم هر چه توانست این ور، آن ور زد و به دریوزگی فرستاد افراد را به همه جا، منتهی به این شد که حالا باز اعلام کرده است که نه، ما برای وحدت مسلمین از این مطلب هم گذشتیم. و من عقیدهام این است که ایشان برای وحدت مسلمین به جهنم برود!
آنهایی که اساس اختلاف بین مسلمین را درست میکنند، خوب یکیاش هم از آن افراد، همین صدام است که اساس اختلاف است. دولت ایران با هیچ دولتی هیچ وقت جنگ نداشت و مخالفت نداشت، الّا با آنهایی که بر ضدشان میخواهند کاری بکنند.
این هجوم ابلهانه صدام به ایران اسباب این شد که دولتهای منطقه بسیارشان با ایران؛ یعنی، با اسلام به مخالفت برخیزند. آنها هم کم کم خواهند فهمید که صرفه در این نیست که با یک همچو ملتی که همه چیزش را در راه اسلام دارد فدا میکند، مخالفت کنند آنها هم توجه پیدا خواهند کرد لکن ما هم باید به مسائل؛ یعنی، به آن شیطنتهایی که نفس اماره انسان میکند، توجه کنیم؛ آن ریزهکاریها که در انسان ایجاد میکند. چه بسا یک نفر آدم زاهد متقی در طول عمرش به زهد و تقوا و اینها معروف باشد و شیطان یک گوشهای از دل او را ربوده باشد که همه این اعمال و این زهد و تقوا، همه و همه فاسد بشوند. و چه بسا باشد که شما آقایانی که در مجلس تشریف دارید و امیدوارم که موفق باشید با همه کوششی که میکنید برای اسلام، لکن آن حظ شیطانی از پیش شما نرفته باشد.باید خودتان مراقبت خودتان را بکنید و وادار کنید کسانی از شما مراقبت کنند. و چه بسا باشد که این سپاه پاسداران و این سران فرماندهان سپاه پاسداران با همه جدیتی که میکنند، برای اینکه به اسلام خدمت بکنند، در باطن قلبشان، غیر خود آگاه از این خصیصههای شیطانی باشد که یک وقت ببینند که کارهایی که کردهاند دست شیطان در آن بوده است. باید همیشه انسان مراقب خودش باشد. میخواهد نماز بخواند، مراقبت کند از نمازش که مبادا دست او در آن کار باشد؛ دست نفس اماره در کار باشد. بخواهد پاسداری بکند، متوجه باشد که مبادا دست او در کار باشد؛ و او را به کاری وادار کند که خودش تباه بشود و جمهوری اسلامی را هم چهره اش را یک طور دیگر نمایش بدهد، شماهایی که دست اندر کار هستید در این جمهوری اسلامی، چه آن آقایان سفرا و کاردارهایی که در خارج میروند و خارج بیشتر توقع هست و چه شما سپاه پاسداران و سایر قوای نظامی و انتظامی که در داخل خدمت میکنید و چه وکلای محترم که در مجلس خدمت میکنند و چه همه؛ قوه قضائیه، قوه اجرائیه؛ همه باید از خودشان مراقبت کنند، بدانند آن که آنها را به این قدرت رسانده است که قدرتهای بزرگ دنیا حساب برای آنها باز کردهاند. و همین مخالفتهایی که هر روز میکنند و توطئه هایی که هر روز این قدرتهای بزرگ میکنند، دلیل بر قدرتمندی شماست. اگر شما قدرتمند نبودید که آنها با شما مقابله نمیکردند. چون میبینند که یک قدرتی اینجا هست، شما باید بدانید که این قدرت، قدرت بازوی شما و من و سایر افراد نیست، این یک قدرت الهی است. یک قدرت اسلامی است. یک قدرت ایمان است که این کار را انجام داده، ایمان است که شما را وادار میکند بروید و برای اسلام فداکاری کنید و ایمان است که در جبهه ها این عزیزان ما در جنگ تا حد شهادت حاضر هستند. و تا این ایمان را حفظ کردید و تا این تعهد به اسلام را حفظ کردید، هر گز نخواهید آسیب دید.
و باید ما توجه کنیم به اینکه ما امروز در حال جنگ هستیم؛ هم جنگ سیاسی و هم جنگ نظامی. الآن ما با تمام این قدرتهایی که در جهان است و آنهایی که تبع قدرتهای بزرگ هستند، در حال جنگیم؛ یعنی، آنها به ما حمله میکنند و ما در حال دفاعیم. باز وقت آن نرسیده است که بگوییم خیر، ما خودمان هستیم و مستقلیم و همه چیزها تمام شده. خیر، الآن جبهه ها احتیاج به افراد دارد.
در جبهه ها باید افراد بروند. این یک واجب شرعی- الهی است، منتها واجب کفایی. به همه واجب است، مگر اینکه به اندازه کفایت حاصل شده باشد. هر که میتواند، قدرت دارد، بر او واجب است. و اگر به اندازه کفایت به طوری که سران نظامی، از سران پاسداران و سران ارتش و اینها گفتند دیگر احتیاج نیست ،آن وقت از همه ساقط میشود .
ما باید این مطلب را درست توجه به آن داشته باشیم که ما در حال جنگیم و در حال دفاع و اگر- خدای نخواسته- سستی بکنیم، یک مِثلِ اسرائیلی- خدای نخواسته- به ما حمله میکند و ما اگر سستی کنیم، بر ما چیره میشود. ما از حالا باید جلویش را بگیریم.
ما تا هر حدی که رفته ایم، همه دفاع بوده. الآن هم دفاع میکنیم. الآن هم در عین حالی که صدام ادعا میکند که ما شهرهای ایران را به آن کاری نداریم، الآن هم آبادان ما و بعضی دیگر از بلاد ما هر روز- آبادان تقریباً، هر روز تقریباً- بمباران میشود؛ یعنی، از خارج توپ میاندازند و اینجا را تباه میکنند. مردم را شهید میکنند، و ما باید دفاع کنیم از این مسلمانها و باید دفاع کنیم از این کشور اسلامی. تا هر جایی که باید دفاع کرد، پیشروی باید کرد. و این بسته به همت جوانهای برومند متعهد جند اللَّه است که نقیصهها را پر کنند و بروند و ان شاء اللَّه، بزودی کار را تمام کنند تا بعد برویم دنبال آن دشمن بزرگتر، خبیثتر. اگر از صدام کسی هم خبیثتر باشد، آن بگین و امثال اینها است.
ما در بین راه هستیم آقایان. انقلاب ما در بین راه است و ما باید او را دریابیم. همه باید این فکر را بکنند. آقایان نمایندگان محترم مردم هم باید این فکر را بکنند. ما بین راه هستیم. اگر اینجا احتیاج باشد به نمایندگانی که بروند در جبهه ها و مردم را نصیحت بکنند، آن وقت تصور این را بکنند که آیا یک سفر مستحبی حج باید بروند یا یک سفر- تقریباً- واجب به طرف جبهه ها و نصیحت آنها و دلداری به آنها. الآن چند روز است که به من مکرر گفته شده است که دارد مملکت برای این توجهی که دارند به سفر حج، فلج میشود. وکلای مجلس میخواهند همه مشرف شوند؛ 140 نفر یا بیشتر مشرف بشوند. البته عذر دارند، میگویند آقای هاشمی فرمودند که این تعطیلی آنهاست، لکن ما فکر این را بکنیم که ما امروز تعطیل داریم؟ ما امروز میتوانیم در این وضعی که کشور ما دارد، استفاده از تعطیل بکنیم؟ و شورای قضایی هم میگویند بسیاریشان میروند. شورای نگهبان هم، خوب، ایشان هم میروند و از سایر قشرها هم همین طور. اگر واجب باشد مکه، خوب، هیچ کس جلویش را نمیتواند بگیرد؛ باید هم بروند، اگر حج فریضه باشد، مگر اینکه یک فریضه بالاتر از آن باشد با حفظ ثغور اسلام که همه فرائض را کنار میگذارد.
این را من عرض کردم باز هم به بعضی آقایان که اینجا تشریف داشتند که با اینکه قتل نفس مؤمن از همه گناهان کبیره، شاید بعد از شرک باللَّه، بالاتر باشد؛ قتل نفس مؤمن بیگناه، لکن اسلام؛ همین اسلامی که این قدر راجع به مؤمنین سفارش فرموده است و تحذیر از قتل نفس مؤمن کرده، از احکام جهادش این است که اگر یک دسته از همین مؤمنین، از همین مسلمین، از همین فقها، از همین- عرض بکنم- دانشمندان را کفار جلو قرار دادند و سپر قرار دادند برای خودشان که بیایند، امر فرموده است که همه را بکشید؛ اینها با آنها، اینها همه شهیدند و به بهشت میروند، آنها هم جهنم؛ برای اینکه حفظ ثغور اسلام است؛ حفظ نظام اسلام است؛ حفظ ثغور اسلام است. حفظ ثغور اسلام جزءِ فرایضی است که هیچ فریضهای بالاتر از آن نیست؛ حفظ اسلام است.
آقایان توجه کنند! خودشان همه دانشمند هستند، همه توجه به مسائل دارند؛ که البته بعضی مسائل دیگر هست، من نمیخواهم بگویم که موجب نگرانی است، ولی خودتان توجه بکنید که آیا با این وضعی که کشور ما دارد. این طور کوچ کردن به جوار بیت اللَّه با آن همه ثوابهایی که دارد، بر غیر اشخاصی که واجب عینی است، آیا الآن صلاح میدانند آقایان که این مملکت را به حال تعطیل درآورند؟ و- خدای نخواسته- یک وقت یک صدمهای وارد بشود به کشورتان، علاوه بر یک نگرانیهای دیگری که هست.در هر صورت، توجه به این بکنید که انگیزه ای که در قلب شما برای رفتن حج هست، چه هست؟ این است که به ثواب عالی برسید؟ آن وقت ببینید ثواب اینکه به حج بروید یا ثواب اینکه برای مسلمین خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ برای حدود و ثغور اسلام خدمت بکنید، کدام بیشتر است؟ تحصیل علم از اموری است که واجب کفایی است و از امور مهم است، لکن اگر ما یک وقت احتیاج داشتیم به اینکه علما و افراد مستعد الآن تحصیل علم را کنار بگذارند و بروند در جبهه ها و دلداری بدهند به اینها، هدایت کنند اینها را یا بروند به شهرهای دور افتاده و هدایت کنند آنها را، این مستحب بسیار بزرگ را باید کنار بگذارند، بروند آن کار را انجام بدهند؛ برای اینکه آن واجب است. انجام بدهند، بعد که آرامش حاصل شد برگردند آقایان تحصیل بکنند چنانچه همه متصدیان روحانی که هستند، الآن از باب اینکه میبینند که نمیتواند و نخواهد توانست کسان دیگر اداره این کشور را آن طوری که اسلام میخواهد اداره بکند و ما تجربه کردیم که نشد، این آقایان با اینکه شغلشان این نیست و حالا من عرض میکنم که بنای روحانیون بر این نیست که حکومت را بگیرند. حکومت چیست؟ اما بنای روحانیون بر این نیست که اسلام را حفظ کنند؟! ما گمان میکردیم که در بین روشنفکران ما- به اصطلاح- خوب، اشخاصی پیدا میشوند که متعهدند و حفظ میکنند این را. اگر حالا هم پیدا شد یک همچو اشخاصی، یک همچو جمعیتهایی، آقایان پستهای مهمتر دارند، میروند سراغ کارشان؛ آقای هاشمی هم میروند، آقای خامنه ای هم میروند و همه کسانی که متصدی هستند. اما، ما چه بکنیم؟ امروز وضع ما، وضع ایران، وضع گرفتاریهای داخل و خارج به جوری است که بدون اینها نمیشود اداره کرد این مملکت را؛ یا میکشانندش به طرف امریکا و یا کمونیسم؛ یا میکشانندش به طرف امریکا و سرمایه داری یا میکشانندش طرف کمونیسم و آن بساط، و ما لازم است برایمان حفظ کنیم.
خوب، ما جواب خدا را چه بدهیم؟ جواب این شهدایی که برای اسلام جنگ کردهاند، چه بدهیم؟ و آن اشخاصی که الآن هم کارشکنی میکنند، واقعاً چه جوابی فکر کردهاند؟ آنهایی که اعتقادی به این مسائل ندارند، خوب راحتند؛ میگویند که چیزی، خبری نیست، «لا خَبَرٌ جاءَ وَ لا وَحْیٌ نَزَلَ.» آنها حالا راحت است وضعشان. آنهایی که اسلامی فکر میکنند، مسلمان هستند، اینها مقایسه نمیکنند بین این جمهوری که ما الآن در اسلام داریم، در ایران داریم با آن حکومتی که سابق بود، با آن وضعی که سابق بود؟
اینها فکر نمیکنند که این کشور و لو تا حالا نتوانسته صد در صد مسائل را اسلامی بکند، نه اینکه نخواسته، نتوانسته، لکن آن قدری که به طرف اسلام رفته است، در طول تاریخ شما یک حکومتی را پیدا نمیکنید که این طور باشد، که این طور طرف اسلام جهش کرده باشد. شما وقتی ملاحظه بکنید صدر اسلام را، آیات شریفهای که وارد شده، روایاتی که وارد شده، راجع به این تساهلی که در جنگ میکردند آنها. آن خون جگری که حضرت امیر المؤمنین- سلام اللَّه علیه- میخورد که هی شما میگویید:جنگ، میگویید: حالا تابستان است؛ بگذارید زمستان، زمستان میگویید: تابستان! شما ببینید امروز این سپاه پاسداران، این ارتش، این نظامیها، این بسیج، این ملت در آن هوای گرم 60، 70 درجه خوزستان و در آن بیابانها، که انسان اگر برود خفه میشود، این جوانهای عزیز ما به مدد الهی در آنجا دارند زحمت میکشند، آخ هم نمیگویند، یک کدام شکایت نمیکنند. من تا کنون که اینجا نشستهام، یکی که شکایت بکند از اینکه ما در جنگ- مثلًا- نرویم، چطور شد، من ندیدهام همچو چیزی. لکن هر روز میآیند با چهره گشاده، هر روز میآیند و تقاضا میکنند که ما برویم شهید بشویم. خوب، یک همچو تحولی که حاصل شده است در یک کشوری، این آقایانی که آن کنار نشستهاند و اشکالتراشی میکنند،- مثلًا، در یک دهی یک آدمی در آن ده یک کاری کرده، پس وا اسلاما- فکر این نمیکنند که خوب، در یک کشوری که انقلاب شده است و الآن در حال انقلاب است، یک آدمی هم در یک گوشهای از این کشور یک کاری میکند. مگر شما حالا با زمان پیغمبر، میخواهید خیلی شما جلو باشید؟ زمان پیغمبر هم همین مسائل بوده، همین مطالب بوده که یک حکومت، حضرت امیر یک حکومتی که میفرستاد، گاهی خرابکاری میکرد. عزلش میکرد، مگر میشود یکدفعه همه جا، یکدفعه ما صبح کنیم ببینیم که همه جا بهشت ما باید ببینیم، این آقایان باید ببینند که اینها دارند رو به اسلام میروند یا خیر، دارند رو برین شده است؟
به خلاف اسلام میروند. انصاف داشته باشند اینهایی که نشستهاند هیچ کاری برای این جمهوری اسلامی از اولش تا حالا نکردهاند، کارشکنی کردند، کار نکردند. آن روشنفکرش آن طوری و آن مرتجع- به اصطلاح شما- آن جوری، همه. خوب، بعضی از اینها را که ما میدانیم یک قدم برای این نهضت بر نداشتند، مخالفت هم با آن داشتهاند، نصیحت هم ما را میکردند که آقا وِل کنید، نمیشود، بگذارید این شاه باشد، خوب، بهتر از دیگران است! خوب، یک همچو وضعی الآن پیش آمده است که شما میبینید؛ در ایران الآن این قدر مراکز فساد از بین رفته است. اینها را حساب نمیکنند؛ این قدر شرابفروشیهایی که مثل آب توی مردم جریان داشت از بین رفته؛ یکی نمیتواند علناً بیاید یک همچو کاری بکند. این همه چیزهایی که در دولتها بوده و در مجلس بوده و هر که مجلس را در آن وقت دیده، میداند چه خبر بود، حالا میبیند که این طور است؛ خوب، شما نباید این را قدردانی و تشکر کنید از خدای تبارک و تعالی که همچو عنایتی کردهاند. همراهی کنید! میتوانید بیایید قضاوت کنید. خوب، بیایید قضاوت کنید؛ میتوانید بیایید یک استانی را استانداری کنید، بیایید بکنید. ننشینید کنار و هی نق بزنید و مردم را مأیوس کنید، با اینکه نمیشوند اینها مأیوس. آن اشخاصی که در خارج رفتند و فرار کردند و حالا هی اعلامیه پخش میکنند و خودشان هم با خودشان در جنگ هستند و اینها، آنها از یک طرف یک جوری صدمه به اینجا میزنند، این آدم مقدس مآب هم که در بازار است یا در مدرسه است یا در کجا هست این هم یک جور دیگر صدمه میزند.
در محضر خدا ما نباید یک کاری بکنیم که بر خلاف حکم خدا باشد؟ ما یک جمهوری الآن به دستمان آمده، این هم با جدیت ماها نبوده، خدا همچو کاری کرد. آن که مقلب قلوب است، خداست. کی میتواند سرتاسر کشور را، از آن بچه کوچولوهایی که زبان تازه درآوردهاند تا آن پیر مردهایی که روی تختخواب خوابیدهاند، اینها را یکدل و یکجهت برای اسلام بسیج کند؟ کدام وقت شما دیده بودید که برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع با هم مجتمع بشوند و در یک مقصد راه بروند؟ اگر بگذارند این فاسدها، اگر بگذارند که این دو تا برادر، این دو قشر بزرگ اسلامی با هم پیوند کنند و در مقابل دیگران بایستند. و بالاخره، ما باید همیشه توجه به خدا داشته باشیم و بدانیم که یک روزی همه ما در محضر خدا میرویم و همه ما مسئول هستیم؛ این را باید احساس بکنیم. وقتی این احساس شد، اداره خوب میشود. مجلس خوب میشود. الحمد للَّه، خوب هم هستند اینها؛ خوبتر میشود. سپاه خوب میشود، ارتش خوب میشود، شهربانی خوب میشود، شهرداری؛ همه چیزها خوب میشود. و همه امور ان شاء اللَّه امیدوارم که با تعهد این ملت عزیز به وفق اسلام ان شاء اللَّه، به پیش برود. و خداوند همه ما و شما را موفق کند که خدمتگزار اسلام، خدمتگزار این مستمندان و اینهایی که در طول تاریخ شاهنشاهی تو سری خورده اند و محروم بوده اند باشیم.
نگذارند اینها به محرومیت باقی باشند. دولت توجه به این معنا داشته باشد که در این جاهای دور افتاده توجه زیادتر بکنند و اینها را یک قدری به آنها رسیدگی بکنند. و خداوند همه شما را موفق و ما را هم ان شاء اللَّه، از خدمتگزاران شما حساب کند.
و السلام علیکم.
صحیفه امام، ج16، ص: 458-469
نامه [به رئیس دیوان عالی کشور (موافقت با تأسیس محکمه در مناطق سپاه)]
زمان: 9 شهریور 1362/ 22 ذی القعدة 1403
مکان: تهران، جماران
موضوع: تأسیس دادگاهها و دادسراهای کیفری 1 و 2 برای تخلفات نظامی و انتظامی
مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم (رئیس دیوان عالی کشور)
[بسمه تعالی. محضر مبارک حضرت آیت اللَّه العظمی امام خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران- مدّ ظله العالی
بعد التحیة و السلام معروض میدارد: شورای عالی قضایی در تأسیس محکمه برای رسیدگی به امور پاسداران از حیث تخلفات نظامی و انتظامی و مسائل کیفری 1 و 2 و همچنین در مسائل ضد انقلاب پس از شور به این نتیجه رسیده است که در مراکز مناطق یازدهگانه سپاه، دادگاهها و دادسراهای کیفری 1 و 2 تشکیل و یک ابلاغ جداگانه داده شود که اعضای محکمه و دادسراها در بعد از ظهرها خارج از وقت اداری به عنوان دادگاه و دادسرای انقلاب به مسائل ضد انقلابی و همچنین به تخلفات نظامی و انتظامی رسیدگی کنند و برای قانونی بودن این عمل دو لایحه قانونی به مجلس اسلامی فرستاده شده ولی تا تصویب دو لایحه و ابلاغ آنها ممکن است در امور محاکم سپاه اخلالهایی به وجود بیاید. اگر موافقت فرمایید تا پاسخ مجلس شورای اسلامی به استناد موافقت حضرت مستطاب عالی این کار انجام گردد.
ادام اللَّه ظلّکم الشریف.
شورای عالی قضایی، عبد الکریم موسوی].
بسمه تعالی
موافقت میشود.
9/ 6/ 62
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج18، ص: 85
.
انتهای پیام /*