نامه [به آقای محمد شریعت اصفهانی در بیتوجهی حوزه نجف به مسائل ایران] 31 تیر 54
حکم [رسیدگی به مشکلات مناطق آذربایجان به آقای عبد الکریم موسوی اردبیلی]31 تیر 58
بیانات [در جمع وزرای امور خارجه و نفت کویت (لزوم وحدت و برادری)] 31 تیر 58
سخنرانی [در جمع اعضای نهضت رادیکال ایران (ضرورت حفظ وحدت)] 31 تیر 58
بیانات [خطاب به فرمانده سپاه (لزوم هوشیاری رزمندگان و حضور در جبهه ها)] 31 تیر 67
نامه [به آقای محمد شریعت اصفهانی در بی توجهی حوزه نجف به مسائل ایران]
زمان: 31 تیر 1354/ 12 رجب 1395
مکان: نجف
موضوع: بیتوجهی حوزه نجف نسبت به مسائل ایران
مخاطب: شریعت اصفهانی (شیخ الشریعه)، محمد (وکیل امام خمینی در پاکستان)
بسمه تعالی
12رجب 95
به عرض عالی میرساند، مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف بود، واصل و موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالی را خواستار است. حوادث اینجا و آنجا محتاج به ذکر نیست، جنابعالی هم مطلع هستید؛ این جانب تا کنون تصمیمی اتخاذ نکردم و متحیر هستم. از خداوند تعالی اصلاح امور را خواستار است. چیزی که مرا رنج میدهد بیتفاوت بودن نجف است راجع به قضایای قم و- احیاناً- طرفداری از مخالف؛ وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ. از جنابعالی امید دعای خیر دارم.
راجع به مطلبی که مرقوم شده بود، عجالتاً محذور دارد؛ قبلًا هم وسیله آقای خلخالی خواستم شهریهای بدهم ولی طوری عمل شد که منصرف شدم. راجع به حواله آقای خلخالی، اولًا نمیدانم این همان وجه سابق است که از کراچی مرقوم شده بود یا وجه دیگری است. در هر حال مراجعه کردم به آقای خلخالی؛ قبول کردند ولی وجه سابق را دریافت نداشتم. و قبض وصول شصت هزار روپیه [را] سابقاً فرستادم؛ لا بد نرسیده است، اگر همان باشد. از سلامت خودتان گاهی مطلعم فرمایید. از خداوند تعالی عافیت جنابعالی را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج3، ص: 106
حکم [رسیدگی به مشکلات مناطق آذربایجان به آقای عبد الکریم موسوی اردبیلی]
زمان: 31 تیر 1358/ 27 شعبان 1399 »
مکان: قم
موضوع: رسیدگی به مشکلات اهالی مناطق مشکین شهر، آذربایجان شرقی و غربی
مخاطب: موسوی اردبیلی، سید عبد الکریم
بسمه تعالی
27شعبان 99
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام آقای حاج سید عبد الکریم موسوی اردبیلی- دامت برکاته
امید است وجود آن جناب از بلیات محفوظ و به انجام وظایف الهی مشغول باشید. ضمناً با توجه به اوضاع منطقه مشکین شهر و مناطق دیگر آذربایجان شرقی و غربی و مشکلات و گرفتاریهای اهالی محل، مقتضی است جنابعالی مسافرتی به آن منطقه بنمایید و از نزدیک اوضاع مردم و گرفتاریهای آنان را بررسی نموده و در رفع مشکلات به هر نحو مصلحت میدانید اقدام نمایید؛ و در هر منطقه از همکاری و تفاهم با علمای اعلام محل- دامت برکاتهم- دریغ نفرمایید.
از خدای تعالی ادامه توفیقات آن جناب را در راه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینی
صحیفه امام، ج9، ص: 207
بیانات [در جمع وزرای امور خارجه و نفت کویت (لزوم وحدت و برادری)]
زمان: صبح 31 تیر 1358/ 27 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: برادری و وحدت میان ملتها و دولتهای اسلامی
حضار: وزیر امور خارجه و وزیر نفت کویت، و سفرای ایران و کویت
امیدوارم که با همه قشرها خصوصاً شعوب اسلامی ما با برادری رفتار کنید؛ و همه دولتهای اسلامی با همه خوشرفتاری کنند، و باید به یکدیگر دست برادری بدهند تا دست اجانب کوتاه باشد.
من امیدوارم که همه با هم دوست و برادر باشیم و هیچ گاه با هم نفاق نداشته باشیم
صحیفه امام، ج9، ص: 208
سخنرانی [در جمع اعضای نهضت رادیکال ایران (ضرورت حفظ وحدت)]
زمان: 31 تیر 1358/ 27 شعبان 1399
مکان: قم
موضوع: ضرورت عمل به وحدت و دعوت از روشنفکران برای وحدت با ملت
حضار: اعضای نهضت رادیکال ایران »
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
امروز، روز عمل به وحدت است
مردم الآن همه دارند راجع به این مسأله فریاد میزنند که ما اسلام را میخواهیم. همه این را میخواهند. آقا، شما اگر اعتقاد به اسلام دارید، این را بگویید. اگر اعتقاد به ملتتان دارید، این را بگویید. اگر کشورتان میخواهید مستقل بشود، این را بگویید. همه با هم مجتمع بشوید تحت یک بیرق، و وکلایتان را تعیین بکنید. همه به وکلای اسلامی که اعتقاد به مسائل دارد، آنی که ایمان دارد، آنی که اعتقاد دارد که اگر خلاف بکند خواهند او را [مؤاخذه کرد] و لو اینجا مُچَش گیر نکند، جای دیگر مُچَش گیر میکند. امروز روزی است که کلمه «وحدت» برای ما فایده ندارد؛ عمل وحدت لازم است. من هم هی میگویم وحدت، [اما] اگر بنا باشد که من مخالفت کنم با دیگران، یک کلمهای است؛ یک ریایی است و بیشتر نیست. فکر این مطلب را بکنید، خودتان بنشینید فکر بکنید. [با] رفقای دیگر، آنهایی که اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به کشور، اعتقادشان این است که میخواهند خدمت بکنند به این ملت، با آنها تفاهم بکنید؛ بگویید اگر خدمت میخواهید بکنید، چرا گروه گروه میشوید؟ همه خدمت بکنید. گروه گروه شدن معنایش این است که من میخواهم برای خودم بکِشم؛ آن میخواهد. برای خودش بکشد و اظهار وجود میکند. آقا، ما نمیتوانیم در مقابل اسلام اظهار وجود بکنیم. اشتباه است این! جز این معنی که یک تشتّتی پیدا بشود و یک اختلافاتی پیدا بشود و یک- عرض میکنم که- تأخیری نهضت را عقب بیندازد. شما خیال نکنید این پیش نمیرود، پیش میرود ان شاء اللَّه. لکن عقب میرود با اختلافاتی که پیدا بشود و اشخاص روشنفکر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فکر، اینها آدم بعضیشان را میبیند که قلمها را برمیدارند هر چه دلشان میخواهد مینویسند، و موجب تشتت میشوند. همین هم که میگویند وحدت، وحدت، وحدت، همینها وقتی که قلم دستشان میگیرند و مطلب مینویسند، یک وقت دیدیم که حمله کردند به یک مسئلهای از مسائل که مردم به آن مسأله علاقهمند هستند و ایجاد اختلاف میکنند. چرا باید این طور باشد؟! اگر اینها واقعاً راست میگویند که ما مملکت را میخواهیم، ملت را میخواهیم، استقلال را میخواهیم، چرا باید این طور باشد که قلمهایشان بر خلاف مسائلی است که ادعا میکنند؟! اولِ کلام میگویند باید این مملکت با هم متحد باشد، آخر کلامشان میبینید که یک کلمهای گفته است که اسباب تشتت میشود! این اطراف دریا و آن فضاحت. اطراف دریا را یک مرد- نمیدانم، حالا من که نمیشناسم- در مجله گفته: جدا بودن زنها از مردها «ارتجاع» است! «تمدن» این است که پسرها و دخترها تو دریا به هم ور بروند! این تمدن است؟!این تمدنی است که پنجاه سال حالی ما کردند که این معنای «تمدن» است! پنجاه سال به مغزهای ما تزریق کردند که تمدن عبارت از اینهایی است که کردند. سینمایش بروید، تمدنش عبارت از این است که آن، دستگاهِ وقاحت بود. مجلاتش این طور و روزنامههایش این طور، رادیو و تلویزیونش این طور، همه این طور بودند. و ما از این ضرر دیدیم، همهمان از این ضرر دیدیم، دیدیم که زندگی ما را به هم زدند، نیروی انسانی ما را عقب زدند. نیروی انسانی ما الآن کم داریم. برای چه؟ برای اینکه پنجاه سال ما را کشیدند به مراکز فحشا،جوانهای مارا کشیدند به مراکز فحشا ؛ کشیدند به مراکزی که مغزهای آنها را تهی کردند. یک آدمی که در این نحو سینماهایی که پیش بود- حالا من نمیدانم وضعش چه جوری است، آن وقت سینماهایی که بود که همه آن دستگاه فساد بود- دیگر یک جوانی که میرفت در آنجا، پنج روز، ده روز میرفت، عادت میکرد به این، دیگر نمیتوانست جدّی یک عملی بکند، این دیگر نمیتوانست فکرش را متوجه بکند به اینکه نفت ما را دارند میبرند و همه چیز ما را، دارند، حیثیت ما را دارند میبرند و ما مشغول اینکه سینما را تماشا بکنیم یا نمیدانم ستاره سینما را! مجلاتمان این طور، سینماهایمان این طور، همه چیزمان این طور شده بود، و ما را اصلًا خودمان را از بین بردند و یک چیز دیگر جای ما نشاندند- مملکت ما متبدل شده بود به یک چیز دیگری.
الآن که در این نهضت بسیاری از قشرها آن وضع سابقشان [را] رها کردهاند، متبدل شدند، این حقوقدانان، این روشنفکرها، این کذاها، اینها چرا نمیآیند ملحق بشوند به همین جمعیتها و با همینها در کارشان چرا همه دست به هم نمیدهند؟ نوشتههایشان جوری باشد که وحدت کلمه ایجاد کند، گفتههایشان [این] جوری باشد؛ جمعیتهایشان این طور باشد. چرا میروند توی مجلس، نمیدانم، وکلا، میگویند که اسلام حالا به درد نمیخورد؟ جز این است که میخواهند فساد کنند؟ و لو یک کلمه مفتی که یک کسی بگوید، که در کسی تأثیر نمیکند، اما خود این معنی نشان این را میدهد که رشد نیست. الآن اگر این تمیز میداد که این اسلام بود که همه شما را از خارج کشید به اینجا و حالا آزاد شدید، این اسلام بود که شما را از انزوا بیرون آورد، شما همه توسری خور سازمان امنیت بودید، شما همه نمیتوانستید اظهار وجود بکنید، حالا که اسلام آمده و شما را از زاویهها بیرون کشیده، و از خارج، داخل کرده، واردتان کرده در میدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامی که همچو خدمتی را به شما کرده است، قیام کردید؟ این باید اسمش راچی گذاشت؟ این اسمش را میگویید تشخیص نمیدهند؟ یا این قدر با اسلام بد هستند که حتی حاضرند که امریکا و شوروی به آنها حکومت کند و اسلام حکومت نکند؟ چه جوری است وضع؟ اصلاح کنند مردم خودشان را! باید این طبقه روشن و این طبقهای که عرض میکنم، کارآمد هستند، خودشان را اصلاح بکنند. این طبقه مردم زود صالح میشوند، دست نخوردهاند اینها. ما هر چی داریم از این طبقهای است که ادعا میکنند که ما روشنفکریم و ما حقوقدانیم و ما- نمیدانم- طرفدار چه هستیم، ما هر چه داریم از اینها داریم صدمه میخوریم. چرا دست به هم نمیدهند این کارها را [بکنند]؟ چرا جلوگیری میکنند از این سیلی که راه افتاده است و میخواهد کارها را اصلاح بکند؟این دردهایی است که هست و شماها باید درمان بکنید و دست به هم بدهید درمان بکنید. حالا شماها که آمدید، این عمل را بکنید تا ببینیم سایرین چه میکنند. اگر من دیدم شماها کردید ...
و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته
صحیفه امام، ج9، ص: 209-212
بیانات [خطاب به فرمانده سپاه (لزوم هوشیاری رزمندگان و حضور در جبهه ها)]
زمان: صبح 31 تیر 1367/ 7 ذی الحجه 1408
مکان: تهران، جماران
موضوع: تأکید بر لزوم هوشیاری رزمندگان و حضور گسترده در جبهه ها
مخاطب: رضایی، محسن (فرمانده سپاه پاسداران)
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مسائل سیاسی مربوط به جنگ را وزارت خارجه به عهده دارد، ولی مسائل جبهه ها را باید نیروهای نظامی و انتظامی و مردمی زیر نظر ستاد فرماندهی کل قوا به عهده بگیرند.
همان طور که قبلًا گفتیم ما با مردم خود با صداقت صحبت میکنیم. ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحی پایدار فکر میکنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست، ولی سلحشوران ارتش اسلام باید خود را آماده کنند که اگر دشمن دست به حملاتی زد، جواب مناسبی به آن بدهند.
فرزندان انقلابیام، توجه کنید که امروز روز حضور گسترده در جبهه هاست. فکر نکنید که دیگر جنگ تمام شده است. خود را مسلح به سلاح ایمان و جهاد کنید. بر دشمن غدار رحم جایز نیست. و اینها تمام حرفهایشان یک فریب است. ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بین المللی نیست. و ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبهه ها خواهیم داد
صحیفه امام، ج21، ص: 101
.
انتهای پیام /*